0

اشعار شهادت امام علی (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

ای تیغ مرا لبالب از یارب کُن
ای تیغ بیا و راحتم امشب کُن
بشتاب و سرِ مرا شکاف اما باز
رحمی به دلِ سوخته ی زینب کُن
ای تیغ زمان زمانه ی نیرنگ است
بشکاف سَرَم که سینه ام خون رنگ است
یکبار نشد که سیر رویَش بینم
بشتاب دلم برایِ محسن تنگ است

ای تیغ پَرِ پر زدنش را بزنند
آن مرغ که قیدِ ماندنش را بزنند
ای تیغ ندیدی که چه حالی دارد
مردی که به پیشِ او زنش را بزنند

امروز نه آن دَم علی از پا اُفتاد
تا خانمِ من زیرِ قدم ها اُفتاد
یک شهر برای بُردنم رد میشد
از رویِ دری که رویِ زهرا اُفتاد

ای وای ندیدی که چه دیدم آن روز
او خورد زمین و من بُریدم آن روز
از پهلویِ میخ کوبِ زهرا آن روز
با دستِ خودم میخ کشیدم آن روز

حسن لطفی

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

تا صبح گردِ بسترت آرام می پرم
شاید دوباره بال بگیری کبوترم

شد قسمتم دوباره پرستاری ات کنم
بابا بگویم و تو بگویی که دخترم…

از بس که قطره قطره ی خونَت گرفته ام
خون لخته بسته است تمامیِ معجرم

شکرِ خدا که خونِ سَرَت بند آمده
دیدی چه کرد چادر خاکی مادرم


حسن لطفی

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

آه … ای کوفه ببین مولای من جان بر لب است
از فراق و دوری زهرا چگونه در تب است…

آه … ای کوفه ببین این دختر دردانه را…
خوب یادت باشد این ناموس حیدر ، زینب است

پوریا باقری

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

قرآنِ زینب سوره ات کوتاه تر شد
بابا چرا افطارت امشب مختصر شد

نان و نمک خوردی به زخم من نمک خورد
دختر شدن خیلی برایم درد سر شد

 

من دختری بابایی ام دلشوره دارم
در خواب دیدم که سرت شَقّ القمر شد

امشب زمین و آسمان کرد التماست
امشب دعاهایم تماماً بی اثر شد

حتی همین نعلین های وصله پینه
گفتند آقا جان نرو مسجد، اگر شد

اصلاً خبر داری دلم خیلی گرفته
دیدی که سردردم از امشب بیشتر شد

یادم نرفته خانه ای که در مدینه
آتش گرفت و معبر آن چِل نفر شد

یادم نرفته کوچه دستان تو را بست
مادر زمین خورد و شهیدِ میخ در شد

یک وقت دیدی کوفه هم شد دشمن ما
یک وقت دیدی ناله هایم پر شرر شد

یک وقت دیدی که سرِ دروازه شهر
خیرات این مردم به اطفالِ تو شَر شد

یک وقت دیدی که اراذل سر رسیدند
صدها جسارت از حرامی ها به سر شد

چه فکرهایی که نکردم از سر شب
بازار و چوبِ محملِ خونی زینب

شاعر؟؟؟

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

با عدالت باز آب و دانه را تقسیم کرد
قسمت همسایه و بیگانه را تقسیم کرد

بارها بین یتیمان بار روی شانه را
بعد در بازی خمید و شانه را تقسیم کرد

 

عدل محور بودنش طوری نمایان گشت که
تیغ یکسان فرق سر تا چانه را تقسیم کرد

تا به بستر رفت چون زهرا،علی هم عاقبت
با زن و فرزند کار خانه را تقسیم کرد

آنچه که از داستان کوچه تعریفی نبود
با چه چاهی این غم مردانه را تقسیم کرد

روی پیشانیش تیغ ابن ملجم چون نشست
بین صدها شمع یک پروانه را تقسیم کرد

مهدی رحیمی زمستان

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

امشب هوای خانه ی مولا گرفته است
حال و هوای دوری زهرا گرفته است

زینب دوباره یاد غم کودکی خویش
در کنج خانه گوشه ی در را گرفته است

 

حالا پس از گذشت زمان های بی کسی
ماهی سراغ ساحل دریا گرفته است

بیچاره مجتبی چه عذابی کشیده و…
دستی مقابل سر بابا گرفته است

این مهر ننگ روی دل کوفه ماندنی است
شادی ز خانواده ی طاها گرفته است

امروز فرق حیدر و شمشیر نانجیب
فردا مسیر زینب و زن ها گرفته است

چشم حسین خیره شده سوی زینبش
قلب حسین از غم دنیا گرفته است

پوریا باقری

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

امیرالمومنین(ع)-شب نوزدهم

 

می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود

شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود

با وضو آمد به قصد لیلة الفرقت، علی!

ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود

مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا

ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود

دور محرابت نمی‌بیند ملائک را مگر؟

با چه رویی دارد این شمشیر می‌آید فرود

ساقیا در سجده هم جام شهادت می‌زنی

اولین مستی که می‌خوانی تشهد در سجود

کینه‌ای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش

تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود

رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان

از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود

در وداعت با حسین اشک تو جاری می‌شود

دیده‌ای گویا از اینجا خیمه‌ها را بین دود

بین فرزندانی اما این حسینت را غریب

می‌کشندش با لبان تشنه در بین دو رود

با یتیمان آمدم پشت سرای زینبت

شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟

 

قاسم صرافان

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

امیرالمومنین(ع)-شب نوزدهم

 

امام، رو به پریدن... عمامه روی زمین!

قیامتی شد ـ بعد از اقامه ـ روی زمین

خطوط آخر نهج‌البلاغه ریخت به خاک

چکید هر طرفی صد چکامه روی زمین...

خودت بگو به که دل خوش کنند بعد از تو

گرسنگان «حجاز» و «یمامه» روی زمین؟!

زمان به خواب ببیند که باز امیرانی

رقم زنند به رسم تو نامه روی زمین:

"مرا بس است همین یک دو قرص نان ز جهان

مرا بس است همین یک دو جامه روی زمین.."

... تو رفته‌ای و زمین مانده است و ما ماندیم

و میزهای پر از بخشنامه؛ روی زمین

 

محمد مهدی سیار

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

اشعار ضربت خوردن حضرت مولا(ع) – رضا دین پرور

 

سر سفره نشسته بود عجیب

چشم هایش هوای باران داشت

در حوالی مغرب کوفه

دست هایش دعای باران داشت

**

نمکی روی زخم خود پاشید

تا شود باز، روزه ی جگرش

باز می کرد روزه را می زد

روضه های مدینه هم به سرش

**

سر سفره نشسته بود و عجیب

دل زینب براش می زد شور

دم افطار خود دعا می کرد

« که بلا از نگاه بابا دور »

**

تا سحر چشم روی هم نگذاشت

پاشد و رخت خویش را بربست

با نگاهی به آسمان فرمود

  که شب روسیاهی کوفه است

**

هوس دیدن دوباره ی یار

کرد او را از این مصمم تر

نام زهرا که برد نیّت کرد

شال خود را چو بست محکم تر

**

ابروانش به هم گره خورده

گذر چشم او به ماه افتاد    

با طمأنینه ای شگفت انگیز

دل به دریا زد و به راه افتاد

**

او که بر دوش می کشید هرشب 

کیسه ی نان و کیسه ی خرما

او که بر شانه هاش می رفتند 

کودکان یتیم هی بالا

**

پینه ی دست های او بیش از 

پینه های شریف پیشانیش

او که هر روز و شب فقط می خورد

به دل ریش ریش و زخمش نیش

**

گام هایش وزین و سنگین بود 

کوچه ها زیر پاش می لرزید

غربتی داشت گریه های شبش 

که طنین صداش می لرزید

**

چشم، در راه مسجد کوفه

تا بیاید امام امشب هم

چند خانه آن طرف تر آه

چشم در راه مانده زینب هم

**

نفسش را که در گلویش ریخت 

سوخت انگار از تبش محراب

حضرت آفتاب پا می کرد

کوفه را با اذان خود از خواب

**

آه از بعد این اذان  غریب

  که شکسته شود به سجده سرش

با لب تیغ زاده ی ملجم

بی مهابا خنک شود جگرش

**

آه از خون که ریخت بر رویش 

آه از آخرین خسوف علی

چقدر ضرب تیغ سنگین بود

 سکته انداخت در حروف علی

**

رکن عالم شکست و هاتف گفت

 اهل عالم تَهَدَّمَت وَالله

در جنان فاطمه به سر می زد

با نوای علی ولی الله

 

 رضا دین پرور

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

حضرت زهرا(س)-شب نوزدهم

 

وجودم نخل از غم بارور بود

تمام حاصلم خون جگر بود

ز هر شاخه هزاران میوه دادم

همانا پاسخم نیش تبر بود

دلم از طفل بر پستان مادر

به دیدار اجل مشتاق‎تر بود

اگر چه شاخه‎هایم را شکستند

به هر شاخه هزارانم ثمر بود

چه باک از تیغ زهرآلود دشمن

علی یک عمر در کام خطر بود

هزاران زخم در دل داشتم من

که بس کاری‎ترِ این زخم سر بود

به جان فاطمه آنکه مرا کشت

نه تیغ ابن ملجم، میخ در بود

هزاران استخوان بودم گلوگیر

هزاران نیش خارم در بصر بود

به هر آهم هزاران زخم فریاد

به هر زخمم هزارن نیشتر بود

تو ای قاتل مرا کشتی نگفتی

علی یک عمر غمخوار بشر بود

زدی شمشیر بر فرق امامی

که حتی مهربان‎تر از پدر بود

به اشک و خون دل بنویس "میثم"

علی از فاطمه مظلوم‎تر بود

 

غلامرضا سازگار

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

مناجات با خدا-شب قدر

 

بخوان امشب ای دل سمیع الدعا را

صداکن خدای سریع الرضا را

الهی به حق رسول امینت

امانی بده بنده ی بینوا را

الهی به حق علی شاه مردان

مگیر از دل من صفای ولا را

الهی به حق بتول شهیده

بیا با من رو سیه کن مدارا

الهی به حق الحسن از کرامت

بگردان کریما قضا و بلا را

الهی به حق الحسین از عنایت

فزون کن به قلبم غم کربلا را

الهی به زینب به حق رقیه

مسوزان دل بندۀ مبتلا را

الهی به حق اباالفضل العباس

عطا کن به چشمان تارم حیا را

الهی به سجاد و باقر به صادق

به من هدیه کن سوز و آه و بکاءرا

الهی به زندانی عشق کاظم

مرانی ز کویت اسیر بلا را

الهی به شمس الشموس ولایت

رضاکن ز دستم نگاه رضا را

الهی به حق جوادالائمه

بده رزق پاک و فراوان گدارا

الهی به هادی... علی چهارم

هدایت بفرما به میخانه ما را

الهی به حق الحسن باب مهدی

بیا واکن از لطف باغ لقا را

الهی بحجه الهی بحجه

بده اذن دیدار آن دلربا را

الهی به حق تمام قسمها

ببخش این سیه چهره ی بی وفا را

 

مجتبی روشن روان

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

امیر المومنین(ع)-شب نوزدهم

 

نَخْلى از اَشك تو سیراب نگردید دگر

از همان لحظه كه بر فرقِ تو شمشیر آمد

حوریان هم به عزاى تو سیه پوشیدند

 تا بِگوشِ فَلَكَتْ ، نَعره ى تكبیر آمد

شیر، تَجْویز به درمان سَرت كرد طبیب

هر كه آمد به مُلاقات تو، با شیر آمد

صُحبت از شیرشد و رَفت دلم كرب وبلا

 كه به میدان، پسرى با پدرى پیرآمد

قَدْرِ یك جُرعه ازین شیر، اگر داشت رُباب

طفل مى مانْد، ولى حرمله با تیر آمد

 

سعید خرازی

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

امیر المومنین(ع)-شب نوزدهم-زمزمه

 

یک مرد تنهای خمیده

از دیگران طعنه شنیده

داغ غریبی را چشیده

یک عمر بیخوابی کشیده

دارد عجب شوقی برای دیدن روی شهیده

در شهر محنت‌زای کوفه

شبگرد خسته پای کوفه

بی همنفس آقای کوفه

این رهبر تنهای کوفه

رد می‌شود از خواب شوم بی خیالی‌های کوفه

سی سال اشک بی تبسم

سی سال درد مرقدی گم

سی سال تنها بین مردم

سی سال خون دل ، تلاطم

سی سال بی زهرا نخورده آب خوش با نان گندم

این آخر عشق و عبادت

شبها به گریه کرده عادت

مرد میاندار رشادت

بسته کمر بهر شهادت

یا فاطمه یا فاطمه گویان رود سوی سعادت

با مردم از فردایشان گفت

از آخر آخر زمان گفت

از راههای آسمان گفت

حرف خدا را بی امان

آرام بر بالای بام مأذنه رفت و اذان گفت

بیتاب آمد پیش منبر

نیّت نمود الله اکبر

با تیغ برّان خصم کافر

آمد به سوی فرق حیدر

ناگه امیر لافتی شد در میان خون شناور

صدیقه‌ی پهلو شکسته

از آسمان بازو شکسته

فریاد می‌زد: او شکسته

شد جلوه‌ی یاهو شکسته

فرق امیرالمؤمنین تا اوّل ابرو شکسته

 

مجتبی روشن روان

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

امیر المومنین(ع)-شب نوزدهم

 

عجیب خسته ز غمهای بی شمار شدم

عجیب ، سیر از این خاک و این دیار شدم

همیشه منتظر این دقیقه ها بودم

که تیغ ، بر سر من خورد و رستگار شدم

ز خونِ سر که به نعلین می چکد پیداست

که من مسافرِ سمتِ دیارِ یار شدم

عجیب منتظرم میل فاطمه دارم

عجیب دل زده از دست روزگار شدم

سرم به حال دلم خون ز دیده می بارد

برای فاطمه ام سخت بی قرار شدم

امیدِ دیدن زهرا جوانه زد در من

اگر چه رنگ خزانم پُر  از بهار شدم

تمام غصۀ من زینب است و قصۀ او

به یاد معجر زینب به غم دچار شدم

امان ز مردم کوفه من از همین حالا

برای کوفۀ زینب جریحه دار شدم

سرِ شکافته ام را زِ یاد برده ام و

به یاد کوچه و بازار سوگوار شدم

 

مهدی مقیمی

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

امیر المومنین(ع)-شب نوزدهم

 

خوب کردی که سرِ سفره نمک هم داری

چون که زخم دلم امشب به نمک داشت نیاز

همسر من که زمین از نفسش بر پا بود

به مناجات شبش حور و ملک داشت نیاز

با خودش بود  و به کار احدی کار نداشت

مهربان بود و به سوداش ، فلک داشت نیاز

خلق شد عالم هستی به وجود زهرا

به دعاهاش ، سما تا به سمک داشت نیاز

پشت در رفت حمایت کند از من  ورنه

یک چنین فاطمه ای کِی به فدک داشت نیاز

یک زن و کودکِ بی تاب ، میان کوچه

کِی به بی حرمتی و فحش و کتک داشت نیاز

جای حیدر کمک از فضه گرفت و بر خاست

پشت در سقط جنین شد به کمک داشت نیاز

با نسیمی رُخِ گلبرگِ گُلم لَک می شد

تو بگو برگ گل یاس به چَک داشت نیاز ؟؟!!

**

.. حرمله ...! تا ز عطش جان ندهد طفل رباب

چند قطره فقط از آب خنک داشت نیاز

 

مهدی مقیمی

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:40 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها