0

اشعار شهادت امام علی (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

اشعار شهادت حضرت امیرالمومنین(ع)

 

شیر لازم نیست بابایم شفایش را گرفت

روضه یکبار دگر در خانه ی ما پا گرفت

 

ضربه ی شمشیر مثل میخ در برّنده بود

میخ در مادر گرفت و تیغ کین بابا گرفت

 

نیمه شب دور از نگاه شوم این همشهریان

باز هم تابوت  بر دوش غریبان جا گرفت

 

مثل مادر مخفیانه رفت از خانه پدر

شیر از شمشیر حکم وصل دلبر را گرفت

 

قدکمان درمان پیشانیِّ زخمیّش شده

استخوان و عقده را از حلق حق زهرا گرفت

 

چشم امّید یتیمان چشمهایش بست و رفت

دست دنیا از دل غمدیده ام دنیا گرفت

 

کوفه ی امروز یک شمشیر در مسجد کشید

صدهزاران تیر و تیغش راه عاشورا گرفت

 

دست بر شمشیر فتنه بُرد در کرب و بلا

دست آن طفلی که از بابا علی خرما گرفت

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

کوفه، مدینه بود مگر؟ التهاب داشت
محراب، کوچه بود مگر؟ اضطراب داشت

تیغ عدو کجا و سَرِ سِرِّ عدل و داد !
دشمن دوباره بر سر نیزه کتاب داشت


این فتنه ها ز گور خوارج بلند شد
دینی که بی علی است، اساسی خراب داشت

بار دگر ز پشت به نامردی اش زدند
غربت  به نام نامی او انتساب داشت

در سر، هوای ماندن در کوفه را نداشت
او که دلی به یاد مدینه کباب داشت

تنهاترین غریب، هوایی یار بود
با یاد فاطمه، نه خوراک و نه خواب داشت

قلبش به یاد فاطمه می زد، که مرگ خواست
آن شب علی لبی به دعا مستجاب داشت

دیگر حساب روز و شب از دست داده بود
در تنگنای سینه، غمی بی حساب داشت

موی سپید او که ز رویی کبود بود
از خون سرخ سر ز چه قصد خضاب داشت

جان در تنش چه شد که چنین بیقرار بود؟
مثل مسافری که به رفتن شتاب داشت

میلی به شیر و نان و رطب هم نداشت او
تنها نمک که زخم دلش التهاب داشت

از سهم شیر خویش به قاتل دهد که او
روحی پر عاطفه به زلالی آب داشت

زینب ز نیشخنده ی قاتل تمام عمر
 روحی اسیر پنجه ی رنج و عذاب داشت

سید محمد میرهاشمی

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

جاى ناله زدن آماده کنید

تابوتى برا من آماده كنید

فاطمه منتظره باید برم

زود برید یک کفن آماده كنید

**

هنو یادمه نفس نفس میزد

همه رو از دور خونه پس میزد

یادمه شبا تا صبح از زور درد

بالش و به میلۀ قفس میزد

**

یادمه که شالم و گرفته بود

راه اشک و نالم و گرفته بود

یادمه بال خودش شکسته بود

ولى زیر بالم و گرفته بود

**

یادمه به هیچ کسى امون نداد

زخماش و حتا به من نشون نداد

همه زندگیم و مدیونشم

جونم و تا نخرید جون نداد

**

هنو یادمه حرم آتیش گرفت

همه چى در نظرم آتیش گرفت

در خونه رو یه بار آتیش زدند

ولى صد بار جگرم آتیش گرفت

**

یادمه داشتم میفتادم.... نزاشت

حتى تو دلم یه ذره غم نزاشت

روبه قبله شد که روبرا شدم

فاطمه هیچى برا من کم نزاشت

**

حالا اون که دس به دیواره منم

اونکه درد داره و بیداره منم

دستم از خجالتش درنیومد

این وسط اونکه بدهکاره منم

 **

هیچ جا اشکم این چنین در نیومد

کارى از دست کسى برنیومد

صداى ناله ش و آخر درآورد

میخ در همین جورى درنیومد

**

کاشکى پشت در من و صدا میکرد

در خونه رو نسوخته وا میکرد

كاشكی قبل از اونکه قنفذ برسه

دستش و از شال من جدا میکرد

 

علی اکبر لطیفیان

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

امیر المومنین(ع)-شب شهادت

 

پدر شبیه تو امشب کبوتری وارم

کنار بستر تو بی شکیب و بیمارم

ز هوش رفتن تو داده است آزارم

ببین کنار تو بر فاطمه عزادارم

شبیه مادرمان بین بستری امشب

بگو کبوتر زینب، نمی پری امشب

برای تو غم دنیا تمام شد بابا

"دو دستِ بسته ی مولا" تمام شد بابا

تحمل غم زهرا تمام شد بابا

مغیره دیدنت آقا تمام شد، امّا

پس از تو برمن دلخسته نوش ها نیش است

هجوم درد و غم روزگار در پیش است

پدر، بدون تو این روزگار قدّار است

بروی شاخه ی هر نخل طرحی از دار است

بدون بودنت این شهر زینب آزار است

دگر به کشتن آل تو دشنه بسیار است

خودم شنیده ام از تو حدیث طشت و جگر

حسین و کرببلا و  من و تنی بی سر

به من بگو که چگونه اسیر خواهم شد

توسط چه کسی دستگیر خواهم شد

میان کوچه و بازار پیر خواهم شد

زِ زنده بودن خود نیز سیر خواهم شد

بگو به هلهله ی کوفه تاب خواهم داشت؟

به شهر شام که رفتم، حجاب خواهم داشت؟

 

امیر عظیمی

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

امیر المومنین(ع)-شب شهادت

 

ببار ای دیده از داغ علیِ مرتضا امشب

که خون گرید ز داغ او تمام دیده ها امشب

به تیغ ابن ملجم شد روان خون سر مولا

که از این داغ می نالد همه ارض و سما امشب

پس از عمری شکیبایی ز نامردی این مردم

رسد شیر خدا دیگر به دامان خدا امشب

تماشایی بود امشب وصال حیدر و زهرا

رسد خیر البشر آخر سوی خیر النساء امشب

علی رفت از جهان و شد یتیمی سهم این عالم

غریبی ماند بعد از این برای مجتبا امشب

نگاه آخرش بود و غم زینب که در او بود

پریشان حسینش بود داغ کربلا امشب

 

ناصر شهریاری

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

یک عمر زمان به اشک مولا خندید
یک عمرتمام غربتش را می دید
این لحظه ی آخری چه حالی دارد!!
باید که زبان حال اورا فهمید

افسوس که قید ماندنش را بزنند
یا آتش کینه گلشنش را بزنند
ای کاش بدانی که چه حالی دارد?
مردی که به پیش اوزنش را بزنند

آتش زده غصه قلب مأنوسش را
آزاد نکرده بغض محبوسش را
یک عمرمقابلش عذابش می داد
دستی که شکست دست ناموسش را

مهدی قاسمی

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

چشم هایِ به رنگِ خونَت را
بر پرستارِ خود کمی وا کُن
دلِ من شور می زند بابا
گریه های مرا تماشا کُن

 

گرچه بستم شکافِ زخمت را
خونِ تازه دوباره می ریزد
گرچه بر معجرم گره زده ام
لخته خون، پاره پاره می ریزد

بعدِ لبخندِ قاتلت بر من
تو چرا خنده می کنی بابا؟
شبِ بی مادریِ ما را باز
این چنین زنده می کنی بابا

واژه هایی که خاطرات من است
باز تکرار می کنی هر بار
کوچه یِ تنگ، خنده و هیزم
میخ در ، دود ، آتش و دیوار

مُردم از روضه خوانی ات امشب
سوختم پایِ هر وصیتِ تو
سرِ شب از شکافِ در دیدم
حالِ عباس را زِ نیَتِ تو

دستِ او را گرفتی و گفتی
رو سپیدم کُن ای رشیدِ علی
پیشِ زهرا کُن آبرو داری
آبرویم بخر ، امیدِ علی

جانِ تو ، جانِ خواهرت زینب
ای علمدارِ کاروانِ حسین
حیدرِ بی مثالِ عاشورا
جانِ تو ، جانِ دخترانِ حسین

نکند کودکی شود تشنه
نکند دختری زمین بخورد
نشود با تو خیمه ای بی تاب
نکند مادری زمین بخورد

دست هایت اگر زمین اُفتاد
نامِ زهرا به لب ببر ، جان گیر
بدنت را سپر کُن و بشتاب
خم شو و مشک را به دندان گیر

تشنه لب ، مشکِ آب را به لبِ
کودکِ بی زبان بگیر عباس
تیر وقتی به چشم هایت خورد
مدد از زانوان بگیر عباس

دست وقتی که نیست با صورت
از سرِ زین به خاک می اُفتی
غرق در تیر ، ای کمان اَبرو
به زمین چاک چاک می اُفتی

مادری می رسد به بالینت
دست دارد به رویِ پهلویش
کاش چشمت نبیندش وقتی
جای یک دست مانده بر رویش
حسن لطفی

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

امیر المومنین(ع)-مناجات و شهادت

 

شبی هم این دل ما انتخاب خواهد شد

برای خلوت اُنست خطاب خواهد شد

مكش زخیمه دلها عمود مِهرت را

كه آسمان به سرما خراب خواهد شد

كسی كه مهر علی در قنوت او جاری است

دعای نیمه شبش مستجاب خواهد شد

میان مردم صاحب نظر اگر برود

غلام در گهت عالیجناب خواهد شد

كویر را نفس قنبرت كند دریا

سراب نام تو نشنیده آب خواهد شد

به قدر فهم كمم هم اگر كه بنویسم

فضایل تو هزاران كتاب خواهد شد

چه دیده بود پیمبر كه گفت در این ماه

محاسن تو به خونت خضاب خواهد شد

جواب خلقت خلقی و از بد دنیاست

كه زخم فرق سر تو جواب خواهد شد

امام اول دنیا پس از شهادت تو

امام كشتن این قوم باب خواهد شد

یكی به سوده الماس پاره پاره جگر

یکی ز فرط عطش دل كباب خواهد شد

پس از تو كار به جایی رسد در این دنیا

كه صید حرمله طفل رباب خواهد شد

 

محسن عرب خالقی

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

امیرالمومنین(ع)-شهادت

 

رها ز درد و غم و رنج بی شمار شدم

قسم به خالق کعبه که رستگار شدم

همین که خون سرم ریخت روی سجّاده

برای دیدن زهرا امیدوار شدم

به محفل بشریّت منم همان شمعی

که نور دادم و آب از فراق یار شدم

همه جوانی من ختم شد به یک مصرع

گل خزان زده در موسم بهار شدم

به روزگار من آن شد در این دو روزه ی عمر

که تا قیامت، مظلوم روزگار شدم

قسم به عزّت پروردگار آن کوفه

که من عزیزم و در بین خلق خوار شدم

به پیش اشگ یتیمان از آن تنم لرزید

که خود به فصل جوانی یتیم دار شدم

به چاه گفتم ای چاه گریه کن بر من

که من به کینه یاران خود دچار شدم

چه سال ها که ز عمرم گذشت بی زهرا

خدا گواست که آب از فراق یار شدم

به نخل میثم خود ثبت کن بگو «میثم»

که من اسیر ستمهای بی شمار شدم

 

غلامرضا سازگار

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

خون تو می چکد از عمق شکاف سر تو
خون دل میخورد امشب به خدا دختر تو

گر چه با پارچه ای زخم سرت را بستم
می کند آب مرا سرخی پلک تر تو

تو نفس میکشی و من زنفس می افتم
حق بده جان بدهم پای همین بستر تو

چادر خاکی مادر به سر انداخته ام
که شده شمع وجودم همه خاکستر تو

استخوان در گلویت خار به چشمت مانده
از همان روز که افتاد زمین همسر تو

هیبت حیدری تو همه را می لرزاند
ولی حالا چه قدر زرد شده پیکر تو

جان من آه مکش که جگرم می سوزد
صحبتی کن به فدای سخن آخر تو

دم آخر به حسینت چه وصیت کردی؟
گفتی با گریه : فدای بدن پرپر تو

ماجرا چیست که اینگونه به من میگویی
دخترم چشم طمع هست برآن معجر تو

محمدحسن بیات لو

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

خانه ویران شده ام غُصه ی بابا سخت است
حرفِ دیگر بزن امشب غمِ فردا سخت است
دیدنِ رویِ تو و لخته یِ خونها سخت است
سوختم از نَفَسَت سوختن اما سخت است
باز هم روضه نخوان روضه یِ زهرا سخت است

 

شعله هایِ نَفَسِ شعله وَرَت جمع نشد
زهرِ این تیغ چه کرده جگرت جمع نشد
لکه خونهای رویِ بال و پَرَت جمع نشد
بسته ام روسری ام را به سَرَت جمع نشد
زخمِ پیشانیِ تو وقتِ تماشا سخت است

آه ای چشمِ به خون خسته تو بیدار بمان
حرفِ نا گفته بگو پیشِ پرستار بمان
پشتِ در بودم و گُفتی به علمدار بمان
گرچه بی دست ولی آب نگهدار بمان
از سرِ رو به زمین خوردن سقا سخت است

شبِ آخر شده ای کوکبِ اِقبال مَرو
روضه ی باز مخوان این همه از حال مَرو
سَرِ آن پیکر اُفتاده ی پامال مَرو
جانِ بابا جگرم سوخت به گودال مَرو
بینِ گودال مَیا دیدنم آنجا سخت است

کاش میشُد که بگویی بدنش را نکشید
پنجه ها از همه سو پیرهنش را نکشید
تیر در کتف فرو کرده تنش را نکشید
نیزه ها شرم کنید و دهنش را نکشید
پیشِ مادر زدنِ سنگ به لبها سخت است

منم و دیدنِ او لحظه ی اُفتادنِ او
منم و ضربه ی سرنیزه به روی تنِ او
وقت ضربه زدن و خم شدنِ دشمن او
منم و کُندی خنجر به رویِ گردنِ او
زدن ضربه به سینه ولی با پا سخت است
حسن لطفی

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

رو لباى ما یتیما بعد از این
حتّى یه ثانیه لبخند نمیاد
کاش میشد خون ماهارَم بریزن
حالا که خون سرش بند نمیاد

 

اى خدا کاشکى طبیب شهرمون
کارى واسه این جراحت بکنه
کاش نگه به پسر بزرگترش
بگید آقاتون وصیّت بکنه

دره خونه ش میشینیم گریه کنون
کاسه هاى شیر توى دستامونه
به حسن با گریه میگیم آقاجون
شنیدیم، شیر دواى بابامونه

باچشاى غرقِ اشک و خون حسین
میگه بسّه بچه ها دیگه پاشین
انگارى که با نگاش به ما میگه
کاشکی بَعدَنم همین جورى باشین

بعضی از همین یتیما که حالا
به نشستنِ دمِ این خونه خُـوشن
واسه چند تا قطره آب تو کربلا
بچّه ى شیرخوارشونـم میکُشن

شاعر؟؟؟

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

اگر غلط نکنم چون کتاب وا شده بود
سرى که با دم تیغ از وسط دوتا شده بود

چنان شدید به سر خورده بود ضربه ى خصم
که اَبرو وانِ بهم متّصل جدا شده بود

 

دوا به قاتل خود داده بود و با این جرم
جزاىِ خوبىِ یک عمر او ادا شده بود

على به گفتن ” فُزْتُ و ربِّ الکَعبِه” خویش
اشاره داشت که از غصّه ها رها شده بود

نخورده بود زمین جز به داغِ زهرایش
بلى که با غمِ افتادن آشنا شده بود

چه سخت پا به زمین مى کشد درِ خانه
اگرچه طالع بختش ز خواب پا شده بود

شاعر؟؟؟

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

باز هم لخته ىِ خون روىِ سَرَت مى بینم
من بمیرم ! چِقَدَر روىِ شما آشفته ست

تَرَکِ روىِ سَرَت خوب نشد…من چه کنم
از چه رو اینهمه گیسوى شما آشفته ست؟

 

امیرالمومنین علیه السلام :
دخترم!گریه مکن!دردِ من از زخمم نیست
پدرت سى  سال است که دیگر مُرده

از همان وقت که تابوت به دوشم بُردم…
از همان وقت دگر جانِ پیمبر مُرده…

حضرت زینب سلام الله :
قَسمت مى دهم اى برگِ گلم آرام شو
اینهمه گریه براىِ دردِ تو مرهم نیست

نفسم حبس شده…گریه نکن جانِ حسن
غصه ها بسیار است..اشک و ماتم کم نیست

امیرالمومنین علیه السلام :
خاطراتى که به جا مانده برایم تلخ است
قنفذ و خنده اش و زخمِ زبان هایش…آه

نیش خندى که مغیره به روىِ من مى زد..
پَهلوىِ مادرت و قدرتِ پاهایش…آه

حضرت زینب سلام الله :
مادرم روىِ لبش نام شما را مى برد
چادرش سوخت و آتش همه جانش سوزاند
پشتِ در سینه و میخى که حکایت دارد…
و جماعت به سرش ریخت و او تنها ماند..

امیرالمومنین علیه السلام :
آه!بس کُن که دگر طاقتِ من سر آمد
زینبم ! جانِ تو و جانِ برادر هایت
دخترم ! وعده ى دیدار بماند گودال
که در آن روز شود مثل قفس دنیایت

آرمان صائمی

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)

هر یتیمی نشسته چشم به راه
دختری غرق گریه و آه است
پدرم رفتنی ست واویلا
چقدر این فِراق جانکاه است

 

پدرم روی بستر افتاده
بستری با تمام خاطره ها
بستری که به روی آن مادر
رفت سی سال پیش از دنیا

بعدِ مادر هنوز بابا بود
تا کمی التیام ما باشد
ولی این بار وقت تنهایی ست
و کسی نیست آشنا باشد

حالِ بابا رسیده جایی که
شیر هم فایده ندارد، آه
دست های کوچک یتیمان هم
با دعای حسین شد همراه

حسن از فرط گریه و ناله
چشم خود دوخته به سوی پدر
سر سجاده حمد میخواند
بارالها…! به آبروی پدر

در غمی جانگداز مانده حسین
گوشه ای در سکوت خود مبهوت
دارد آماده می شود انگار
تا بسازد دوباره یک تابوت

نوجوانی که اشک می ریزد
گوشه ی حجره سر به دیوار است
از ادب ساکت است پیش امام
او برای حسین علمدار است

دست ها را گره زده با هم
غصّه اش بی وفاییِ کوفه ست
در دلش حسرتی ست از یک داغ
به گمانم که داغ آن کوچه ست

زیر لب حرف می زند با خود :
کاش عبّاس بود با مادر
من بمیرم برای طفلی که
داد زد زیر دست و پا: مادر

لحظه های وداعِ بابا شد
حرف از غصه و بلا دارد
چه شده؟ زیرلب چه می گوید؟
زیر لب ذکر کربلا دارد

دست عباس در دو دست حسین
حال،‌ بابا وصیّتش این است
خواهشی دارم از تو عبّاسم…
وای حرفش چقدر سنگین است

می رود روزی از پس روزی
تا رسد روز گرم عاشورا
تیر و سرنیزه، آتش و دشنه
الامان از زمین کرب و بلا

تو علمدار لشکر ما باش
لشکری از تبار غصه و غم
وقت تنهایی حسین که شد
با رشادت بگو به اهل حرم :

جان من خاک پای جان حسین…
دل خیمه بسوزد از آهت
برو ای میر لشکر اسلام
برو دست خدا به همراهت

آمد آن روز، آمد آن ساعت
حرم از تشنگی پریشانند
آن طرف بین لشکری از کفر
عدّه ای بی حیا رجزخوانند

مشک بر دوش، سمت دریا رفت
بر تمنای خود نقاب گذاشت
لب او داد زد : عطش… اما
آب را روی دست آب گذاشت

ناامیدی به قلب خیمه رسید
ناامیدی به سمت مشک آمد
تا علمدار بر زمین افتاد
آه، از چشم مشک، اشک آمد

بوی مادر در علقمه پیچید
فاطمه بوسه زد به دستانش
آن طرف شاه آمد از خیمه
با سر زانوان بی جانش

گفت عباس: ای برادر جان!
رویِ برگشتنی نمانده برام
به سکینه بگو حلال کند
خواهرم را خبر بده آرام

ای برادر ! چه اجر خوبی داد
فاطمه لحظه های آخر من
علقمه میهمان زهرایم
مادر تو شده ست مادر من

حمید رمی

 
 
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:37 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها