0

عروسک لپ قرمزی

 
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

عروسک لپ قرمزی

 

 

یکی بود یکی نبود.  غیر از خدا هیچ کس نبود. یک پوله بود که  نمی دانست مال چه کسی است؟ داد زد: من مال کی ام؟

 

 

عروسک لپ قرمزی

 

 

گاو صندوق گفت: مال منی. و دنبالش گرد.

 قلک گفت: جیرینگ، مال منی. و دنبالش کرد.

دزد گفت: مال منی و اون هم تند تند دنبالش کرد.

پول  فرار کرد و رفت و رفت و رفت تا که رسید به یک مغازه اسباب بازی فروشی. 

یک دختر کوچولو پشت مغازه ایستاده بود و به یک عروسک گنده ی لب قرمزی نگاه کرد.

دختر کوچولو دوست داشت عروسک لپ قرمزی را بخرد و عروسک لپ قرمزی هم دوست داشت تو بغل دختره بپرد.

دختره نازش کند، توی  بغلش  تکان تکانش  بدهد. برایش لالایی بخواند و با هم بازی کنند.

پوله گفت: آهان فهمیدم پس من مال توام. و پرید توی دست های دختره.

دختره بدو بدو رفت توی مغازه. پل را داد به آقای اسباب بازی  فروش  و عروسک راخرید. بعد عروسک را بغل کرد و رفت طرف خانه اش.

دوشنبه 22 خرداد 1396  2:23 PM
تشکرات از این پست
zahra_53
دسترسی سریع به انجمن ها