0

اشعار شب های قدر

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب های قدر

 لیالی قدر " در شعر شاعران فارسی

حکیم رودکی سمرقندی:

 

شب عاشقت لیله القدر است

چون تو بیرون کنی رخ از جلبیت

 

منوچهری دامغانی :

با رنگ و نگار جنت العدنی

با نور و ضیاء لیله القدری

 

شیخ اجل سعدی شیرازی :

 

تورا قدر اگر کس نداند چه غم

شب قدر را می ندانند هم

 

خواجه حافظ شیرازی :

 

شب قدر است و طی شد نامه هجر

سلام فیه حتی مطلع الفجر

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1396  2:07 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب های قدر

از نیمه ماه باید آماده شویم
از قید گناه باید آزاده شویم
تا در شب قدر بشود گوشه چشم
از عطر کریم باید آکنده شویم

شاعر:محمدمهدی عبدالهی

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1396  2:08 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب های قدر

اشعار کوتاه در مورد شبهای قدر

::

شبی است که «لیلة البراتش» خوانند:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند

 


::
تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانی
شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی
لیله القدر عزیزی است بیا دل بتکانیم
سهم ما چیست از این روز همین خانه تکانی
شب قدر است و من قدری ندارم
چه سازم توشه قبری ندارم
::
مبادا لیله القدرت سرآید
گنه بر ناله ام افزون تر آید
مبادا ماه تو پایان پذیرد
ولی این بنده ات سامان نگیرد
::
خدایا قدر ما را به قدر مولاعلی(ع) نزدیک فرما.
::
الهی آن شب که همه قرآن به سر می کنند ما را توفیق بده قرآن را به دل کنیم.

امشب تمام آینه ها را صدا کنید
گاه اجابت است رو به سوی خداکنید
ای دوستان آبرودار در نزد حق
درنیمه شب قدرمرا هم دعا کنید
::
چون نامه جرم ما به هم پیچیدند 
بردند به دیوان عمل سنجیدند
بیش ازهمگان گناه مابود ولی 
ما را به محبت علی(ع)بخشیدند. 
با عرض تسلیت در لیالی قدر این حقیر را ازدعای خیرخویش فراموش نکنید.التماس دعا
::
مارا به دعا کاش فراموش نسازند
رندان سحر خیز که صاحب نفسانند
::
از عرش صدای ربنا می آید
آوای خوش خدا خدا می آید
فریاد که درهای بهشت باز کنید
مهمان خدا سوی خدا می آید
::
گویند کریم است و گنه می بخشد
گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم
::
یا رب ز تو امروز عطا می طلبم
هشیاری و بخشش خطا می طلبم
مقبولی روزه و نماز و طاعات
از درگه لطفت به دعا می طلبم
::
ز مردم دل بکن یاد خدا کن
خدا را وقت تنهایی صدا کن 
در آن حالت که اشکت می چکد گرم
غنیمت دان و ما را هم دعا کن
::
شب قدر است و من قدری ندارم
چه سازم توشه ی قبری ندارم . . .
::
امشب ...
از آسمان باران انا انزلنا بر فرق زمین می بارد ...
امشب چشمانم را با آب توبه می شویم
و کلام قرآن در دهانم می ریزم
تا خواب چشمانم را نیازآرد ...
::
مبادا لیلة القدرت سر آید
گنه بر ناله ام افزونتر آید
مبادا ماه تو پایان پذیرد
ولی این بنده ات سامان نگیرد

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1396  2:08 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب های قدر

شب قدر است و قدرش را بدانیم

نماز و جوشن و قرآن بخوانیم

 

به درگاه خدا غفران و توبه

به شرطی که سر پیمان بمانیم

 

 

برای پاکی نفس و سعادت

همیشه بهر خود شیطان برانیم

 

شب تقدیر و ثبت سرنوشت است

دعا بر مومن و انسان بخوانیم

 

برای صیقل روح و روان ها

به دل دریائی از ایمان رسانیم

 

برای اولین مظلوم عالم

بسی خون دل از چشمان چکانیم

 

هزاران لعنت و نفرین بسیار

به قاتلهای مولا مان رسانیم

 

در این شبها تو مهدی (عج) را صدا کن

چو یوسف غایب است حیران چنانیم

 

دعای اول و آخر ظهور است

که بیش از این در این هجران نمانیم

 

مسافر " را بگو ایمان قوی دار

که تا وصلی به این دامان امانیم

 

 

شاعر:عباس پناه

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1396  2:08 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب های قدر

طفل دل امشب زبان وا کرده است

در حضورت با تو نجوا کرده است

در شب قدری که قرآن بر سر است

با حسینت عاقبت تا کرده است

 

"محمدمهدی عبدالهی"

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1396  2:08 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب های قدر

آمد شب قدر و ذکر مولا گیریم
امشب تو بیا که با تو احیا گیریم
یک شب سفر کرب وبلا همراهت
از دست خودت مهر و امضا گیریم

شاعر:محمدمهدی عبدالهی

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1396  2:08 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب های قدر

وقتی که مجیر خواندم و جوشن و قرآن بر سر
وقتی که زدم ناله و از اشک دو چشمم شد تر
یک خواسته از درگه تو فقط تمنّا کردم
یک نیم نگاهی و رسان صاحب ما را دیگر

"محمدمهدی عبدالهی"

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1396  2:08 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب های قدر

بیا که عبد مطیع خدا شدن خوب است

شبی به خاطر او سر به را شدن خوب است

تمام حرف همین است که گنه نکنیم

ز آن چه نفس بخواهد جدا شدن خوب است

 

شده به یک سحری صاف کن دل خود را

به آیه های خدا با صفا شدن خوب است

به دل حقیقت محبوب را تو پیدا کن

ز عشق های مجازی رها شدن خوب است

چرا به پیش خلائق تو خم کنی سر خود ؟

شبی مقابل دلدار تا شدن خوب است

صدای اهل قبور است می رسد بر گوش

که : آی بنده رفیق دعا شدن خوب است

از این دو دیده به غیر از گنه نشد حاصل

ببند چشم ، که اهل بکا شدن خوب است

ببین که قافله ی عمر می رود از پیش

مرو به خواب که دور از خطا شدن خوب است

مگر که بخت کند رو ، طبیب را بینی

به درد بندگی اش مبتلا شدن خوب است

در این لیالی رحمت اگر خدا خواهد

مسافر حرم کربلا شدن خوب است

شاعر:رضارسول زاده

 

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1396  2:08 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب های قدر

شب های احیا در فراق تو گذر شد

 

 

عمرم تباه است و ز هجر تو سپر شد

ای روضه خوان و یوسف زهرا کجایی

آقا بیا روزم شب و شب هم سحر شد

 

از اول ماه خدا یاد تو هستم

 

 

اما چرا این ناله هایم بی اثر شد

آقا اجازه شب شب قدر است و روضه

از کوفه تا کرب و بلا خاکم به سر شد

مولای دین رفت و جسارت ها شروع شد

در سینه هاشان بغض مولا پر ثمر شد

اما امان از روضه ای که خون تو گریی

آقا اسارت رفت و زینب در خطر شد

بی تو چه سخت است از سر و سرنیزه گفتن

مولا بیا چون یک سه ساله در به در شد

طشت طلا و خیزران ها بر حسینت

بزم شراب و دختری غرق نظر شد

وقتی جسارت بر سر ببریده کردند

مویش سپید و زینب تو خون جگر شد

این بار در شام و پلیدی های بسیار

گوید رقیه ای پدر وقت سفر شد

مولا حلالم کن ولی ای صاحب من

چشمان زهرا مادرت از گریه تر شد

شاعر:محمدمهدی عبدالهی

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1396  2:08 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
دسترسی سریع به انجمن ها