0

اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

امام زمان(عج)-مناجات-وفات حضرت زینب(س)

 

روی تو خورشید هر روز است و ماه هر شب است

بلکه در هر جلوه اش صدها هزاران کوکب است

خوش به حال آن که تقدیرش گدایی شماست

در سرش سودای خدمت بر تو در آن منصب است

ما نماز اشک را پشت تو قامت بسته ایم

اقتدا بر چشم هایت رکن ما در مذهب است

از خدا در هر قنوت خود فرج را خواستم

روی لب هایم میان ندبه یا رب یا رب است

خوب می دانم اجابت در دعاهایی ست که

در کنارش یک قسم بر عمه جانت زینب است

از حرم کوتاه خواهد ماند دست دشمنش

پرچم عباس وقتی حافظ این مکتب است

در عزای عمه لازم نیست روضه خوان شوی

چشم خون بار تو گویای هزاران مطلب است

لحظه های آخرش جا داده در آغوش خویش

یادگاری را که زخمیِ سمِ ده مرکب است

او که خود با چشم هایش دید در میدان طشت

خیزران درگیر جنگ تن به تن با یک لب است

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

بالاتر از بالایی و بالانشینی

هر چند با ما خاکیان روی زمینی

شایسته وصف زبان کردگاری

نه درخور توصیف های اینچنینی

ده روز آغاز مرا حسن ختامی

یعنی دعای هر شبم را آمینی

حسن تو محض با پیمبر بودنت نیست

قبل از مسلمان بودنت هم بهترینی

انگشتر پیروزی دین خدا را

تو با بهای جان و اموالت نگینی

طرد تو از سمت قریشی های مکه

باعث نشد یک لحظه هم از پابشینی

نام تو از لب های پیغمبر نیفتاد

در هر کجا همراه ختم المرسلینی

مثل فدک نام تو را هم غصب کردند

تو بهترین مصداق ام المومنینی

حالا ببین نسل تو دنیا را گرفته

با این حساب اول شما ام البنینی

* * *

این روزهای آخر عمر خودت را

هر روز با یک غصه تازه قرینی

رخساره ی تو رنگ رفتن را گرفته

احساس تلخ لحظه های واپسینی

در چشم هایت اشک حرف درد دارد

انگار از یک قصّه ی دیگر غمینی

دلواپس ایام تلخ روزگار

بعداز فراق رحمت للعالمینی

دلواپس یک سینه بی تاب هستی

دلواپس یک میخ داغ و آتشینی

رفتی که زهرا دخترت را در هجوم

چل مرد نامرد و فشار در نبینی

ای کاش بودی تا در آغوشش بگیری

وقتی که آنجا گفت یا فضّه خذینی

از همسرت جای کفن پیراهنش را

میخواستی... اما چرا با شرمگینی

ای وای از آن پیکری که بی کفن ماند

وقتی که می کردند با نی لاله چینی

 

شاعر: محمد بياباني

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه(س)-وفات

 

 چطوری دلت میاد  بدون ما بری سفر

حالا که داری میری، پس ما دو تا رو هم ببر

نه قرارمون نبود، رفیق نیمه راه باشی

گفتی پا به پام می مونی ،تا یه تکیه گاه باشی

به دلم آتیش نزن، گریه ی بی صدا نکن

واسه زنده موندنم، زیر لبت دعا نکن

خیلی زود داری میری!، دخترمون سه ساله شه

نذا باغِ زندگیش، رنگِ گلای لاله شه

وقت کوچت ای پرستو، نمِ پاییزی می خوای!؟

بعد عمری زندگی، تازه ازم  چیزی می خوای!؟

نگو دریای غمِ خدیجه ساحل نداره !

همه زندگیم فدات، عبام که قابل نداره !

کفنت رو قراره ازآسمونا بیارن

قراره فرشته ها حلوا و خرما بیارن

به جونم آتیش زده؛ حرفِ کفن-اسمِ عبا

یادتِ گفته بودم براتُ از کرببلا

یادتِ گفته بودم، ازیه غریبِ بی کفن

گفته بودم نوه مُ ؛ کرببلا سر می بُرن

سی هزارتا نامسلمون، نینوا می کشنش

با لبِ تشنه تو گودال بلا می کشنش

توی کربلا سرِ همین عبا بلوا میشه

سر غارتِ یه تیکه پیرهن دعوا میشه

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه(س)-وفات

 

ای دوش تا دوش پیمبر تا همیشه

دین خدا را یار و یاور تا همیشه

ای همسر شایستۀ پیغمبر وحی

ای مادر زهرای اطهر تا همیشه

با بودنت زهرا به عالم فخر می کرد

از این که دارد چون تو مادر تا همیشه

اسلام ما با یاری تو پا گرفته

ای اولین اسلام آور تا همیشه

با بودن تو مصطفی دل گرم می شد

ای بر سر دین سایه گستر تا همیشه

از بی پسر بودن نریز ای با وفا اشک

زهرای تو نسلی ست برتر تا همیشه

تا فاطمه داری تو دیگر غم نداری

طوبای زهرا می دهد بر تا همیشه

با مرتضی شمشیر، پیغمبر اگر داشت

با بودن تو لحظه لحظه او سپر داشت  

با رفتنت اسلام از بال و پر افتاد

بار غمت بر شانۀ پیغمبر افتاد

چشمان زهرای تو مانند صدف بود

از این صدف با داغت آخر گوهر افتاد

روی مزارت بارها جبریل آمد

هر بار آمد دید زهرا با سر افتاد

افتاد پیغمبر ز پا از داغت اما

در این میان زهرات خیلی بدتر افتاد

آتش به روی چادر او پنجه انداخت

با یک لگد زهرای تو پشت در افتاد

رفتی نبودی تا ببینی دختر تو

در کوچه ها در پیش چشم شوهر افتاد

تابوت او را مرتضی با گریه می برد

روی مزارش نیمه شب ها حیدر افتاد

رفتی ندیدی از کبوتر پر بریدند

رفتی ندیدی از حسینت سر بریدند

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه(س)-وفات

 

مادر میان بستر خود روضه می خواند

 با اشک های کوثر خود روضه می خواند

نیّت نمود و شانه زد بر موی زهرا

 با مویه های آخر خود روضه می خواند

او چند مدت رنگ نیلی خواب می دید

 بر شاخۀ نیلوفر خود روضه می خواند

خیره به در می شد و یا این که به دیوار

 یا که به روی دختر خود؛ روضه می خواند

با روضه های کوچه، او از حال می رفت

 با یاد یاس پرپر خود روضه می خواند

وقتی گریز روضه هایش کربلا بود

 با نالۀ بغض آور خود روضه می خواند

مادر بزرگِ ماه های روی نیزه

 بر کشته های بی سر خود روضه می خواند

بر پارۀ قلبش که زیر دست و پا ماند

 بر پاره های پیکر خود روضه می خواند

اصلاً در عاشورا به عالم کرد رجعت

 بر روی تل، بر منبر خود روضه می خواند

از غارت و آتش درون خیمه می گفت

 می سوخت، با خاکستر خود روضه می خواند

زینب شبیه اوست، نه اصلاً خود اوست

 یعنی برای معجر خود روضه می خواند

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه(س)-مدح و وفات

 

سرلوحۀ ایمان و امان است خدیجه

سرمشق ره حق طلبان است خدیجه

بانوی حرم خانۀ وحی نبوی اوست

در چشم نبی گوهر جان است خدیجه

گنجینه پُر گوهر تقوا و شرافت

آئینۀ توحید نشان است خدیجه

سرچشمۀ فضل و كرم و بخشش و احسان

بر جملۀ ایثارگران است خدیجه

سرسبزترین سرو سرافراز فضیلت

در فصل بهاران و خزان است خدیجه

در گلشن ارزندۀ توحید پرستی

چون كوثر جوشنده روان است خدیجه

گر فاطمه اش بانوی زن های بهشتی ست

نور دل گل های جنان است خدیجه

پیداست شب آخر عمرش، ز نگاهش

بر فاطمۀ خود نگران است خدیجه

در حسرت بی مادریِ فاطمۀ خویش

آزرده دل و اشك فشان است خدیجه

آمد كفن از سوی خداوند برایش

محبوب خداوند جهان است خدیجه

قدرش به خدا هیچ نیاید ز«وفائی»

زیرا كه فراتر ز بیان است خدیجه

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

خسته شده خمیده شده خون جگر شده

لاغر شده شکسته شده محتضر شده

 

زهرا برای مادر خود گریه میکند

مادر برای دختر خود دیده تر شده

 

او پا به پای همسر خود سنگ خورده است

زخم زبان شنیده و بشکسته تر شده

 

قسمت نشد عروسی او را به پا کند

با حسرت عروسی او همسفر شده

 

زهرای خویش را که بر ما سپرد گفت

دلواپس هجوم دری شعله ور شده

 

وقتی کفن نبود و عبا خواست گریه کرد

وقتی کفن رسید غمش بیشتر شده

 

او دوختن به دختر خود یاد میدهد

گویا ز غارت نوه اش با خبر شده

 

زهرا نبی خدیجه همه گریه میکنند

این یک کفن برای همه درد سر شده

**

اجرا شده توسط حاج ابوالفضل بختیاری در شب دهم ماه رمضان91

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

 يا حضرت خديجه(س)

در روز ِسخت ياور دين خدا شدي

در راهِ عشق همسفر مصطفا شدي

اي كه كفن برايِ تو از عرش آمده

مادر بزرگِ بي كفن كربلا شدي

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

خدیجه تا به احمد اقتدا کرد

رضا از اقتدای خود خدا کرد

نبی را گشت او شایسته همسر

که کسب ابرو از مصطفی کرد

به عالم هر چه بودش هستی و مال

برای یاری قران فدا کرد

پی ترویج دین و شرع احمد

به سهم خویش دین خود ادا کرد

هزاران طعنه از مردم بشنید

تحمل در مصا یب با بلا کرد

به همت ثروت او کرد کاری

که شمشیر علی مر تضی کرد

به پای ثروت او هادی کل

لوای حق پرستی را بپا کرد

خدا را از گذشت خویش راضی

ز فرط صبر و تسلیم و رضا کرد

خدا بهر تلافی از عنایت

به او زهرای اطهر را عطا کرد

چه زهرایی که نسوان جهان را

به معنای حقیقت اشنا کرد

چه زهرایی که از دریای عصمت

به عالم یازده گوهر عطا کرد

چه زهرایی که از شرم وحیایش

قلم از گفتن وصفش حیا کرد

چه زهرایی که حق از هستی او

بنای هستی عالم بنا کرد

شاعر: حميد كريمي

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

بهشت را مبر از خانه ناگهان بانو

برای بی کسی فاطمه بمان بانو

 

به جان دختر مظلومه ات مرو از دست

مساز اشک یتیمانه را روا بانو

 

بمان و فاطمه را خود عروس کن آری

که دختران همه محتاج مادران بانو

 

برای غربت من جان به لب شدی اما

بدان که غربت زهراست بعد از آن بانو

 

به باغ یاس تو سیلی زنند باور کن

بمان که یاس نمیرد جوان جوان بانو

 

میان این در و دیوار فضه میطلبد

مرو که مشکل او را کنی نهان بانو

 

بمان برای همیشه ،همیشه یارم باش

مرا هنوز غریب وطن بدان بانو

 

نمانده هیچ برایت که یک کفن بخری

عبای ختم رسل بر تو ارمغان بانو

**

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب دهم ماه رمضان91

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

شکر خدا که عبد خدای خدیجه ایم

ما بنده ایم و زیر لوای خدیجه ایم

ما عاقبت به خیرِ دعای خدیجه ایم

سینه کبودهای عزای خدیجه ایم

 

از لطف فاطمه است که ما مادری شدیم

با یک دعای نیمه شبش کوثری شدیم

 

وقتی خدیجه مادر ما شیعه ها بُوَد

دیگر چه غم که جای من و تو کجا بُوَد

با یک دعاش، حاجت ما هم روا بُوَد

از چه پی عبای رسول خدا بُوَد؟!

 

وقف خدا شده همه مال و منال او

پیغمبر خدا شده محو خصال او

 

او اوّلین زنی است که غم پرور نبی است

کوری چشم عایشه ... او همسر نبی است

هم همسر نبی است وَ هم یاور نبی است

یعنی که بعد شیر خدا لشکر نبی است ...

 

... آثار رنج در وجناتش عیان شده

مانند محتضر شده و نیمه جان شده

 

این روزها که حال و هوایش عوض شده

از بس که گریه کرده صدایش عوض شده

مکّه، مدینه شد که صفایش عوض شده

از چه خدیجه طرز دعایش عوض شده؟!

  

دختر برای مادر خود گریه می کند

مادر برای دختر خود گریه می کند

 

دنیا بنا نداشت به زهرا وفا کند

دنیا بنا نداشت که حق را ادا کند

می خواست که خون به دل مرتضی کند

با هیزم آمده که جهنّم به پا کند

 

نامردِ بی حیا ... روی او را کبود کرد

با تازیانه بازوی او را کبود کرد

 

شاعر: محمد فردوسي

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

بیچاره دستی که در این شب ها فقیرت نیست

یعنی دخیل دست های دستگیرت نیست

باید برای خانه ی تو زیر پایی شد

بیچاره بال جبریلی که حصیرت نیست

هرگر نمی خواهم ببینم آن شبی را که

در سفره ی افطار ما نان و پنیرت نیست

قربانی نامت شدن عین حیات ماست

مرده تر از مرده است هرکس که بمیرت نیست

تو منت دین خدا بر گردنم هستی

آری تو امّ المؤمنینی و نظیرت نیست

تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی

کوری چشم دشمنانت مادرم هستی

ای همسر شایسته ی پیغمبر مکه

ای جده ی شهر مدینه ؛ مادر مکه

ای که برایت حاجیان احرام می بندند

قبر شریفت قبله گاه دیگر مکه

تو مادری ات نیز بوی نوکری میداد

می خواستی باشی کنیز دختر مکه

تو زینب پیغمبری و سال های سال

سینه سپر کردی برای رهبر مکه

هر جا که پیغمبر به جنگ فتنه ها می رفت

تو یک تنه بودی برایش لشگر مکه

مکه مدینه نیست در آتش نمی افتی

کاری با تو ندارد دیوار و در مکه

تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی

کوری چشم دشمنانت مادرم هستی

شاعر : علی اکبر لطیفیان

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت معصومه(س)-ولادت

 

ای پناه اهل محشر عید میلادت مبارک

ای همه روح مطهّر عید میلادت مبارک

ای رخت مرآت مادر عید میلادت مبارک

ای گل باغ پیمبر عید میلادت مبارک

ای قم از خاکت معطّر عید میلادت مبارک

دختر موسی ابن جعفر عید میلادت مبارک

ای سلام چارده معصوم بر جان و تن تو

نام تو معصومه و عصمت گلی از دامن تو

بضعۀ موسایی و قم گشته طور اَیمن تو

پا به چشم قم نهادی قلب قم شد گلشن تو

یافت این خاک از تو زیور عید میلادت مبارک

دختر موسی ابن جعفر عید میلادت مبارک

نور از هر سو به ایوان طلایت سجده آرد

حور بر خاک قدوم زائرت صورت گذارد

جود با کلِّ وجودش هر چه دارد از تو دارد

دانش از گلدسته‌هایت بر سر فیضیّه بارد

علم را صحن تو سنگر عید میلادت مبارک

دختر موسی ابن جعفر عید میلادت مبارک

دخت و اخت و عمۀ‌ سه حجت داور تویی تو

پارۀ تن بر رسول و احمد و حیدر تویی تو

فلک استقلال ملک شیعه را لنگر تویی تو

گر در جنّت ز قم وا می‌شود، آن در تویی تو

بضعۀ یاسین و کوثر عید میلادت مبارک

دختر موسی ابن جعفر عید میلادت مبارک

قبه‌ات را اقتدار قبۀ الخضراست، آری

تربت تو تربت گمگشتۀ زهراست، آری

زائر تو زائر صدیقۀ کبراست، آری

صورتت را صورت انسیۀ الحوراست، آری

نخل «میثم» از تو پر بر عید میلادت مبارک

دختر موسی ابن جعفر عید میلادت مبارک

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

شد بی کفن بودن در این عالم نشان تو

وقت سفر نام حسین ورد زبان تو

 

ای بی کفن صاحب کفن از آسمان گشتی

پوشیده شد در نور حق قد کمان تو

 

آمد کفنهایی که قد پنج تن باشد

شد اولینش مادر زهرا از آن تو

 

گوید حسین در عالم معنا که ای مادر

سهم من عریان و خونین نوش جان تو


جسم مرا در بوریایی جمع می سازند

این بی کفن بودن شد ارث خاندان تو


تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی

کوری چشم دشمنانت مادرم هستی



بیچاره دستی که در این شبها فقیرت نیست

یعنی دخیل دست های دستگیرت نیست


باید برای خانه تو زیر پایی شد

بیچاره بال جبریلی که حصیرت نیست


هرگز نمی خواهم ببینم آن شبی را که

در سفره ی افطار ما نان و پنیرت نیست


قربانی نامت شدن عین حیات ماست

مرده تر از مرده است هرکس که بمیرت نیست


تو منت دین خدا بر گردنم هستی

آری تو ام المومنینی و نظیرت نیست


تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی

کوری چشم دشمنانت مادرم هستی


ای همسر شایسته پیغمبر مکه

ای جده ی شهر مدینه مادر مکه


ای که برایت حاجیان احرام می بندند

قبر شریفت قبله گاه دیگر مکه


تو مادری ات نیز بوی نوکری می داد

می خواستی باشی کنیز دختر مکه


تو زینب پیغمبری و سالهای سال

سینه سپر کردی برای رهبر مکه


هرجا که پیغمبر به جنگ فتنه ها می رفت

تو یک تنه بودی برایش لشگر مکه


مکه مدینه نیست در آتش نمی افتی

کاری ندارد با تو دیوار و در مکه


تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی

کوری چشم دشمنانت مادرم هستی


علی اکبر لطیفیان

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

دیگر در این خانه برایم همدمی نیست

بی مادریِّ فاطمه داغ کمی نیست

بعد از تو این خانه گرفته رنگ ماتم

بالاتر از بغض گل یاسم غمی نیست

همراه سختیهای احمد  یا خدیجه

ما دردمند و مرهمی یا مَحرمی نیست

آن سو گرفته روضه زهرا و در این سو

امِّید ...نه   در چشم من جز شبنمی نیست

تقدیر زهرای من و تو درد و رنج است

امروز غم فردا به جز قدِّ خمی نیست

بعد از من و تو می رسد آن روزهایی

که بهر گریه کردنش جا یا دمی نیست

جایی که میخی قصد حمله کرده باشد

شیشه برایش سنگر مستحکمی نیست

تو رفته ایُّ و فاطمیِّه می رسد وای

جز العجل بر دردهایم مرهمی نیست

حسين ايماني

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:34 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها