0

اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

سرمایه ات خرج مسلمانی ما شد

حق مسلمانی ما با تو ادا شد

دستت کلید قفل های بسته بوده

پیغمبر از دستان تو حاجت روا شد

اسلام بی تو بی گمان در شعب می مرد

دین خدا با همتت دین خدا شد

تو اجر زحمت های احمد بودی اما

مزد تو بانو! حضرت خیرالنسا شد

مادر بزرگی مثل تو دارد،جز این نیست

زینب اگر آیینۀ زهرا نما شد

 

ای داغ تو بر سینۀ خاتم نشسته

بی تو درون قلب زهرا غم نشسته

 

در عفتت مریم کنیز صبح و شامت

آسیه خدمت می کند، هاجر سلامت

مال و منال و هستی ات شد خرج اسلام

احمد به حیرت مانده در نوع مرامت

زهرا فقط در دامن تو رشد کرده

ای مادر زهرا همین بس در مقامت

طرز جهاد تو زبان زد مانده بانو

خلق خدا ماندند در نوع قیامت

حق است اگر در رتبه ات عمری بگوئیم

دین خدا یکجا سند خورده به نامت

 

با این که بر عرش خدایت پا نهادی

رفتی و داغی بر دل زهرا نهادی

شاعر: محسن ناصحي

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند
آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند

از هر دو تا نگار یکی ناز می کند
عشاق روزگار یکی در میان خوشند

نانی که می پزند به همسایه میرسد
این خانواده با خوشی دیگران خوشند

این سفره دارها که شدم میهمانشان
بعد ازبیا، برو ست، ولی با بمان خوشند

ما می خوریم و اهل کرم شکر میکنند
با این حساب بیشتر از میهمان خوشند

جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده
عشاق با معامله های گران خوشند

با اخم خویش راه فرار مرا ببند
صیاد اگر علیست همه با کمان خوشند

علی اکبر لطیفیان

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

بمناسبت وفات حضرت خدیجه(س)

آسمان در  غم  و   اندوه پیمبر   می  سوخت                
مویه می کرد زمین ومه واختر    می سوخت 

 

سال حزن آمده یاران همگی  رفته   و   مرد                 
سینه اش بود اوجاقی که  مکرر  می سوخت

 

گاهی   از واقعه ی هجرت     جانکاه    عمو                 
گاهی ازمحنت کوچیدن    همسر  می سوخت

 

رخت  می بست     سپیدار     بلند        ایمان                
در غم  رفتن  او سرو  و  صنوبر  می سوخت 

 

او  دلی   داشت    به  اندازه     اندوه     نبی                 
که شب  و روز  بر احوال پیمبر   می سوخت

 

گویی آن روز  در   آئینه  ی    اوهام    زمان                 
پشت در دختری ازرفتن     مادر   می سوخت

 

مرد   با    آن عظمت حس    غریبی را  داشت               
که در این کوره غم  بی کس و یاور  می سوخت

 

می گذشت از نظرش خاطره های   خوش   وصل              
می گرفت  آتش غم سوختن از  سر،  می سوخت

 

دمبدم     اشگ  غم  از   ابر نگاهش  می ریخت              
غسل  می داد   بر  آن   جسم   مطهرمی سوخت

 

اونخستین  زن  از  این  سلسله ی   پاکان  بود                
که   چو   پروانه  براتش  زد  وباگرمی سوخت

 

درد دین داشت که از مکنت   و  جاهش  بگذشت              
 درد   دین   داشت که   با دیدن  دلبر   می سوخت

شعر:علی شهودی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

کاروان شتر، بار دیگر

قصه ی سود خود را بیان کرد

یوسفِ از تجارت رسیده

مصر را سوی مکه روان کرد!

 

ماه با سایه ی ابر بر سر

سوی بانو شتابان می آمد

کاخِ بانو به پابوسی ماه

بی امان، دست افشان می آمد

***

می رسید از بیابان بطحا

سوی بانو عجب عطر سیبی

السلام علی خاتم النور !

السلام علیک حبیبی!

 

با وجود زر و سیم و درهم

بی وجود تو من هیچ هیچم

آمدم تا که نیلوفرانه

دور نخل نبوت بپیچم

 

تاجر اول مکه بودم

ناز تجریدی ات را خریدم

شاعر چشمهایت شدم چون

گوهری بهتر از این ندیدم

 

اولین فاتحم که به فتحِ

ماورای حرایت رسیدم

اَشهدُ اَنّ روحی محمد(ص)!

کرده ای با شکوهت ، شهیدم

***

ثروتش شد نثار رسالت

نخل دین شد از او آبیاری

بود سنگِ صبورِ محمد(ص)

کرد آیینه را خوب یاری!

 

طعنه زن های پتیاره هرچند

دور کردند از خویش او را

مثل پروانه ها سر رسیدند

آسیه، ساره، مریم، صفورا

 

در شبانگاهِ روشن تر از روز

از خُم نور، جامش فرستاد

خانه اش شد سرآغازِ معراج

حضرت حق، سلامش فرستاد

سيد محمد حسين ابوترابي

شمسه اش مثل خاتم درخشید

بر زنان دو عالم شرف داشت

در فضیلت برایش همین بس:

گوهر فاطمه(س) در صدف داشت

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

شکر خدا که تحت لوای خدیجه ایم

بعد از هزار سال گدای خدیجه ایم

 

مهرش نتیجه ی دهه اول من است

ما یک دهه تمام برای خدیجه ایم

 

ده شب فقط به خاطر او گریه می کنیم

ما پیش واز روز عزای خدیجه ایم

 

اصلاً به ما چه مردم دنیا پیِ چه اند؟

ماها که در پی نوه های خدیجه ایم

 

بی مهر او عبادت عالم قبول نیست

ما با خدیجه، عبد خدای خدیجه ایم

 

مهر خدیجه را به سر شانه می برم

شکر خدا که مادر زهراست، مادرم

 

در لحظه ی شکسته شدن پا شدن خوش است

در خشک سال، عاشق دریا شدن خوش است

 

دلداده ها معامله با یار می کنند

بهر رسول این همه تنها شدن خوش است

 

قبل از غدیر گفت: علی رهبر من است

قبل از غدیر شیعه مولا شدن خوش است

 

دنبال مال نیست اسیر نگارها

بانوی ما به مادر زهرا شدن خوش است

 

سختی بکش محله محله که عاقبت

مادر بزرگ طایفه ی ما شدن خوش است

 

بد نیست سنگ کوچه به پیشانی ات خورد

گاهی شبیه زینب کبری شدن خوش است

 

آن قدر سنگ خوردی و بال و پرت شکست

ای مادرم، سرم به فدایت، سرت شکست

                                                   علی اکبر لطیفیان

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

پیمبر را نگو همسر خدیجه

عزیز قلب پیغمبر خدیجه

یقین باشد پس از زهرا و زینب

بود از هر زنی برتر خدیجه

پناه امّتی بود او نبی را

به روز بی کسی یاور خدیجه

گهی غمخواری و هنگام سختی

صفا بخش دل شوهر خدیجه

گهی با خنده ی نوش آفرینش

سرور قلب آن سرور خدیجه

میان دلبران همتای او کیست ؟

دل لولاک را دلبر خدیجه

زنی چو حوریان مجذوب شو هر

همه آسایش همسر خدیجه

گرفته با ادب چون هاله ی نور

چراغ وحی را در بر خدیجه

به طوفان بلا چون کوه محکم

به کشتی امان لنگر خدیجه

مبارز محرمی همراز و نستوه

شکوه غم ز پا تا سر خدیجه

توان بخش صفوف مؤمنان بود

به تنهایی چو یک لشکر خدیجه

چو می شد سنگباران خانه او

به پیش مصطفی سنگر خدیجه

به شام تار خورشید نبوّت

بود مهتاب روشنگر خدیجه

وفا و عشق و عفت زینب اوست    

ندارد غیر از این زیور خدیجه

چه خوش الله اکبر گفت و بگذشت

ز جان و مال و سین و زر خدیجه

همین وارستگی شایسته اوست

چو زهرا را بود مادر خدیجه

کشد بار عطای آسمانی

چو باشد مادر کوثر خدیجه

چه کوثر آن دُرّ یکتا چو طاهاست

صدف شد بر چنین گوهر خدیجه

ز نامش مادران ب خود ببالند

که دارد یک چنین دختر خدیجه

چه خوش باشد غلام خود بخواند

حسان را در صف محشر خدیجه

شاعر:حسان

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

اهل بیت(ع)-مناجات

 

ما گدایانیم در عالم گدای اهل بیت

ریزه خوارانیم بر خوان عطای اهل بیت

همّت هرکس به قدر سعی و کوششهای اوست

عمرِ ما الحمد شد صرف لقای اهل بیت

هیچکس را با حقارت کس نباید بنگرد

کس نداند کیست جزو اولیای اهل بیت

هرکه اشک روضه دارد احترامش واجب است

چه رسد بر کشتۀ درد و بلای اهل بیت

کینه ها در سینه ها تنها ز بغض دشمنان

دوستی با دوستان تنها برای اهل بیت

عاشقانه می توان مثل شهیدان نذر کرد

تا شود این جان ناقابل فدای اهل بیت

می توان با زندگی همراه شد امّا به شرط

شرط همراهی فقط با کربلای اهل بیت

باید از اطراف خود شِکلی بنا کرد از حرم

تا همیشه دیده بیند ماجرای اهل بیت

چیست نعمتهای دنیا از بزرگ و کوچکش

نیست جز در راستای اعتلای اهل بیت

روز و شب باید مهیای سفر بود ای دریغ

از جدایی های دلها از خدای اهل بیت

یوسف زهرا دمادم انتظار ما کشد

ما کجا و انتظار با صفای اهل بیت

کربلا در خون خود غلتید با خون خدا

تا دل ما جاودان ماند بپای اهل بیت

دست و پا می زد حسین فاطمه در خاک و خون

می رسید از خیمه گاه اما صدای اهل بیت

دور از چشم علمدار حرم حرمت شکست

پای دشمن باز شد بر خیمه های اهل بیت

رأسها بر نیزه ، پیکرها به خاک قتلگاه

می رسد آخر طبیب دل دوای اهل بیت

***

 محمود ژولیده

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

ای داده بعصمت شرف و نام خدیجه

ای  بسته به طوقت فلک احرام

خدیجه ای همسر پیغمبر اسلام خدیجه

ای عصمت حق فاطمه را مام خدیجه

ای ختم رسل را ز شرف نور دو دیده

پیش از شب بعثت به محمد گرویده

ای بر تو سلام آمده از داور هستی

بگذشته در آیین نبی از سر هستی

دل داده و دل برده ز پیغمبر هستی

زیبد که بخوانندتو را مادر هستی

الحق که خدا هستی خود را به تو داده

اسلام ز اموال تو سرمایه گرفته

دین در کنف عز ت تو سایه گرفته

توحید ز اخلاص تو پیرایه گرفته

اخلاص ز حسن عملت پایه گرفته

همت سر تسلیم به دیوار تو سوده

پیش ازتوزنی لب به شهادت نگشوده

تو در دل سختیبه پیمبر گرویدی

هر بار بلا رابه سر دوش کشیدی

بر یاری اسلام به هر سو دویدی

بس زخم زبان ها که ز کفار شنیدی

ای قامت مردان جهان خم به سجودت

ای تکیه گه ختم رسل نخل وجودت

ای مکه ز خاک قدمت خلد مخلد

ای عصمت معبود و امید دل احمد

اسلام به پا خواست و گردید مؤید

از ثروت تو ، تیغ علی ، خُلق محمّد

تا حشر خلایق که خدا را بپرستند

مرهون فداکاری و ایثار تو هستند

آن روز که پیغمبر اسلام شبان  بود

در سینه او سرّ خداوند نهان بود

پیش از همه پیغمبریش بر تو عیان بود

ایمان توپروانه ی آن شمع جهان بود

حق بر همه زن های جهان سروریت داد

با خواجه عالم شرف همسریت داد

زین واقعه زن های قریش از تو بریدند

قدر و شرف و عزّت و جاه تو ندیدند

آنها دلشان بود به سوی زر و سیمی

گفتند خدیجه شده مشتاق یتیمی

تنها نشدی همسر و دلدار محمّد

در سخت ترین روز شدی یار محمّد

در شدّت غم گشتی غمخوار محمّد

پیوسته دلت بود گرفتار محمّد

در پیش رویش گشت وجودت سپر سنگ

باشد که کنی در ره او چهره ز خون رنگ

آن روز که بر دخت نبی حامله بود ی

هم صحبت زهرات به هر قائله بودی

از غربت و از درد درونت گله بودی

بی همدم و بی یاور و بی قابله بودی

از درد به بالینش گل رخسار بهشتی

گشتند تو را قابله زن های بهشتی

بر خواست فروغ ازلی از در و بامت

از چار طرف بوی خوش آمد به مشامت

زن های بهشتی همه دادند سلامت

پروانه به دارالشرف عرش مقامت

گفتند نخور غم که چو ما خادمه داری

کی گفته تو تنهائی ، تو فاطمه داری

این است که شیرینی جان در بدن توست

این جان جهان است و هم آغوش تن توست

این یار به هر خلوت و هر انجمن توست

این است که در حاملگی هم سخن توست

کی مثل تو از هستی خود چشم پوشید ؟

تا فاطمه از سینه او شیر بنوشید

آن روز که افتاد خزان در چمن تو

پر زد به جنان طوطی روح از بدن تو

تا بوی گل احمدی آید ز تن تو

شد جامه پیغمبر اکرم کفن تو

با مرگ تو آغاز شد ای عصمت سرمد

بی مادری فاطمه ، تنهایی احمد

بردار سر از خاک و ببین همسر خود را

بنگر هدف سنگ سر شوهر خود را

باز آ و ببین اشک فشان دختر خود را

بر گیر به بر دختر بی مادر خود را

بی روی تو گردون به نظر تیره چون دود است

برخیز که بی مادری فاطمه زود است

بر خیز که بر ختم رسل فخر زمانه

خانه شده غم خانه ای بانوی خانه

بر گیسوی  زهرا که زند بعد تو شانه ؟

بی تو شده از هر مژه ای سیل روانه

پیغمبر اکرم ز غمت زار بگرید

خون است دل فاطمه مگذار بگرید

ای جامه احمد کفنت بر بدن پاک

کن بهر حسینت به جنان جامه ز غم چاک

تو بر سر دست نبی و او به سر خاک

سر تا به قدم چون گل پرپر شده صد چاک

میثم ز غم نور دو عین تو بگرید

تا صبح قیامت به حسین تو بگرید

شاعر:سازگار

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س)-وفات

 

زیر باران رحمتم امشب

گرم عرض ارادتم امشب

مثل هر شب منم نمک گیرت

باز مهمان هیئتم امشب

روضه خوانت شدم خدا را شکر

داده ای تو لیاقتم امشب

شأن تو نیست نوکرت گردم

فاطمه کرده دعوتم امشب

می شوم خادم عزادارت

با تمامی قدرتم امشب

کم برایت گذاشتم عمری

سخت غرق خجالتم امشب

مادر مهربان حلالم کن

جان صاحب زمان حلالم کن

ای همه افتخار پیغمبر

اولین بی قرار پیغمبر

می رسد ریشه اش به تو بانو

جود ایل و تبار پیغمبر

تو چه کردی که این چنین شده ای

همه دار و ندار پیغمبر

چه کسی مثل تو در این عالم

هستی اش شد نثار پیغمبر

به خدا مایه ی مباهاتید

تو و حیدر کنار پیغمبر

عضوی از خانواده ات شده است

هر کسی گشته یار پیغمبر

شاعر تو شده رسول خدا

این مثلک,خدیجه الکبری

بی تو از چشم ها حیا افتاد

بی تو پیغمبرت ز پا افتاد

علی و فاطمه غریب شدند

بی محلی به کعبه جا افتاد

خوب شد رفتی و ندیدی تو

خانه ای بین شعله ها افتاد

وسط کوچه ها میان طناب

دست های گره گشا افتاد

یادگارت نفس نفس می زد

لرزه بر جان مرتضی افتاد

کودکی پیر مرد شد مادر

فاطمه روی خاک تا افتاد

کاش می شد حسن زند فریاد

گوشواره روی زمین افتاد

 

 

محمد حسین رحیمیان

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س)-وفات

 

نبوت را نگینی یا خدیجه

شفاعت آفرینی یا خدیجه

برایم مادری کن روز محشر

تو اُم المؤمنینی یا خدیجه

***

تو داری آنچنان حق عظیمی

که در ایمان و دین ما سهیمی

نه تنها دخترت! بعد از تو دیدند

مسلمانان همه داغ یتیمی

***

نگاهت از غمی جانکاه می گفت

ز صدها داغ با هر آه می گفت

میان کوچه خالی بود جایت

که زهرای تو «وا اُماه» می گفت

 

یوسف رحیمی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

خدا سند زده دل را به نام مادرها

فتاده لیلی لیلا به دام مادرها

بهشت و عرش برین زیر پای مادرهاست

چگونه شرح دهم از مقام مادرها

برابری بکند با طعام های بهشت

طعام سوخته یا اینکه خام مادرها

به ام فاطمه"س" سوگند میخورم امشب

که تا همیشه بمانم غلام مادرها

فدای ام ابیها تمام باباها

فدای مادر زهرا"س" تمام مادرها

اگر اجازه دهد خاک پاش را بوسم

اگر اجازه دهد ازدحام مادرها

تویی که ظلمت شب را همیشه مهتابی

خدیجه"س" هستی و مادربزرگ اربابی

شاعر: ياسين قاسمي

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س)-مدح

 

خدیجه کوه محبّت! خدیجه عاشق بود

برای بودن با تو خدیجه لایق بود

نخست مؤمنه ای که نبی خطابت کرد

زنی که با تو به هر شیوه ای موافق بود

تو خود طبیب جهان بودی و برای تو

خدیجه، مادر زهرا طبیب حاذق بود

اگرچه زود مسافر شد و وداع ات گفت

شریک خوب تو تا آخرین دقایق بود

زنی به خاطر چشم ات گذشت از همه چیز

زنی که دغدغه اش گفتن حقایق بود

زنی که قلب صبورش به رنج عادت داشت

زنی که دشت نگاهش پر از شقایق بود

خدیجه پاک و مطهّر... خدیجه مادرِ نور

خدیجه کوه محبّت... خدیجه عاشق بود

 

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س)-مدح و وفات

 

تو آن زنی که فلک آستان تو بوسید

حجاب و عصمت و تقوی به دور تو گردید

تو آن زنی که خداوند انتخابت کرد

فروغ مهر پیمبر به خانه ات تابید

تو آن زنی که ز پاکی میان اهل قریش

طلوع  زهره ی زهرا  ز دامن تو دمید

تو آن زنی که مسلمان شدی نخستین روز

سلام بر تو ز خالق  ز جبرییل  رسید

تمام هستی تو هدیه گشت بر اسلام

خدا تمامی اسلام را به تو بخشید

نمانده است بجز آه در بساطت اگر

کفن برای تو گردید جامه ی خورشید

قسم به اشک پیمبر قسم به عام الحزن

که چشم ابر همیشه ز داغ تو بارید

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س)-مدح و وفات

 

اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت

عصمت به غیر نام خدیجه سخن نداشت

آن سال های سخت اگر با نبی نبود

گوییی سپاه دین علی بت شکن نداشت

جز دامن بهشتی آن مادر شریف

گیتی توان مادر کوثر شدن نداشت

غار حراست چله نشین طعام او

جز او رسول مَحرم سر و علن نداشت

سرمایه دار اول شهر حجاز بود

اما زمان رحلتش حتی کفن نداشت

زخم زبان شهر به جانش خرید و باز

باکی زجان فشانیش آن شیر زن نداشت

چشم رسول در غم او بارها گریست

گویا به غیر لاله گلی این چمن نداشت

 

میثم مومنی نژاد

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه(س)-وفات

 

لحظاتی كه نشستی بغل بستر من

این قَدَر گریه نكن فاطمه جان در بر من

دیدن اشك تو والله برایم سخت است

پس عذابم نده در این نفس آخر من

تو اجازه نده تنها بشود پیغمبر

بعد من باش كنار پدرت دختر من

صَرف دین پدرت شد لحظات عمرم

وقف شد دار و ندارم به ره همسر من

همه‌ی زندگی‌ام خرجیِ اسلام شده

جان من نیز فدای سر پیغمبر من

از همه ثروت من كه به هوای دین رفت

یك كفن نیست بپیچند بر این پیكر من

این همه سال غمی در دل من راه نیافت

ولی امشب غم فردای تو آمد سر من

می‌روم زود ز پیش تو دلیلش این است

كه نبینم چه می‌آید به سر كوثر من

می‌روم تا كه نبینم كه به ضرب سیلی

چه می‌آرند به روز گل نیلوفر من

پدرت گفته كه پهلوی تو را می‌شكنند

وای از صدمه‌ی مسمار و گل پرپر من

وسط هجمه‌ی مردم تو صدا خواهی زد

محسنم كشته شد ای وای بیا مادر من

 

علی صالحی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:32 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها