0

اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س)-وفات

 

گرفته حال دلم در هوای مادر زهرا

دو دیده ام شده باران برای مادر زهرا

هر آنچه دختر پاک و هر آنچه مادر خوب است

فدای مادر زینب فدای مادر زهرا

کریمه ی قم و حتی کریم شهر مدینه

کرم کنند به عالم به جای مادر زهرا

گرفته دست نیازم دخیل روزی امشب

اگر که سر بگذارم به پای مادر زهرا

خدا کند که ببخشد مرا به راه پیمبر

خدا کند که بمانم گدای مادر زهرا

من آمدم که خدیجه دوباره واسطه باشد

میان عبد سیاه و خدای مادر زهرا

اگر غلام حسینم اگر که مست اباالفضل

نوشته اند مرا در دعای مادر زهرا

شبیه طفل یتیمی که غرق گریه ی خویش است

دلم شکسته به بزم عزای مادر زهرا

قسم به چادر خاکی که من پناه ندارم

به جز عبای پیمبر، عبای مادر زهرا

...

اگر سر نوه اش را کنار دجله بریدند

میان دشت بپیچد صدای مادر زهرا

 

محمد امین سبکبار

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س)-وفات

 

مومنون آیه‌های قرآنند

گاه مقداد و گاه سلمانند

از عرب تا عجم مسلمانند

همه فرزندهای بارانند

یا نوه یا نتیجه‌اند همه

بچه‌های خدیجه‌اند همه

سایه‌اش مستدام، بر سر ماست

خانه‌اش قبله‌گاه دیگر ماست

نامش آرامش پیمبر ماست

مادر فاطمه است، مادر ماست

مادرم! ای امام مادرها

به فدایت تمام مادرها

گرمی آشیان پیغمبر

همسر مهربان پیغمبر

یاد تو در روان پیغمبر

نام تو بر زبان پیغمبر

خاطرات تو گرمی شب اوست

یاد تو آه حسرت لب اوست

زن، ولی مردتر ز هر مردی

جگر کفر را درآوردی

قد علم کرده پیش هر دردی

تو بر اسلام مادری کردی

نه فقط امّ مومنین هستی

امّ اسلام، امّ دین هستی

به تو جبریل احترام کند

پیش پایت نبی قیام کند

به تو باید خدا، سلام کند

و تو را صاحب مقام کند

باید اینگونه منجلی بشوی

مادر همسر علی بشوی

با نبی گرچه همنشین بودی

قبل از اسلام بی‌قرین بودی

بین زن‌ها تو بهترین بودی

در زمین آسمان‌نشین بودی

اشک تو ای خدیجه غرّا

ریخته گریه ملائک را

مثل ابر بهار گریه مکن

انقدر گریه‌دار گریه مکن

از بد روزگار گریه مکن

مادر بی‌قرار! گریه مکن

در سرت فکر کیست می دانم

گریه ات مال چیست می دانم

در عذار گلت چه می بینی

که چنین بی قرار و غمگینی

نگران هجوم گلچینی

یا که رنجور دست سنگینی

آه از دست... آه از آن آزار...

آه از آن کوچه... آه از آن دیوار...

 

محمد بیابانی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

بین مادرها مقام برتری ها دارد خدیجه

زان که چون زهرای اطهردختری دارد خدیجه

جای دارد گر کند فخریه بر زن های دنیا

چون که مانند محمد شوهری دارد خدیجه

از زنان انبیا در شوکت و جاه و جلالت

روزِ محشر هم مقام برتری دارد خدیجه

اولین بانوی اسلام است او کز لطف یزدان

زیب دامان حیا خوش گوهری دارد خدیجه

داده درس حق پرستی را عجب بر خلق عالم

بر سر از عفت مبارک افسری دارد خدیجه

غم ندارد گر ندارد روز تنهایی انیسی

در رحم چون مونس نیکوتری دارد خدیجه

گر گذشت از مکنت دنیا ندارد غصّه زیرا

همچو پیغمبر به دنیا همسری دارد خدیجه

غیر راه حق نپوید به غیر حرف حق نگوید

همچو ختم الانبیا چون رهبری دارد خدیجه

چشم خسرو روزمحشر هست بر لطف و عطایش

چون که جود بی حساب و وافری دارد خدیجه

شاعر:خسرو

 

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

خسته شده ؛خمیده شده ؛خون جگر شده

لاغر شده ؛شکسته شده ؛محتضر شده

 

زهرا برای مادر خود گریه میکند

مادر برای دختر خود دیده تر شده

 

او پا به پای همسر خود سنگ خورده است

زخم زبان شنیده و بشکسته تر شده

 

قسمت نشد عروسی او را به پا کند

با حسرت عروسی او همسفر شده

 

زهرای خویش را که بر ما سپرد گفت

دلواپس هجوم دری شعله ور شده

 

وقتی کفن نبود و عبا خواست گریه کرد

وقتی کفن رسید غمش بیشتر شده

 

او دوختن به دختر خود یاد میدهد

گویا ز غارت نوه اش با خبر شده

 

زهرا ؛نبی ؛خدیجه ...همه گریه میکنند

این یک کفن برای همه درد سر شده

**

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

بوی سحر نمی وزد ازشام تار من

کم گریه کن کنار من ابر بهار من

 

باران به پای ساقه خشکم دگر مریز

از برگ وبر فتاده دگر شاخسار من

 

بر درب خانه چشم کبودت سپید شد

دلواپس غریبی من . غمگسارمن

 

اندازه کفن به کفم نیست در همی

بین از کجا کشیده کجا ختم کارمن

 

جای کفن عبای پیمبر مرا بس است

بوی بهشت میوزد از رخت یار من

 

خیلی دلم گرفته عروست  نکرده ام

ای یاس چار ساله من خانه دار من

 

با شد دو گوشواره من هدیه ام به تو

وقت عروس گشتن تو یادگار من

 

بابا کفن برای من آورده فاطمه

بس کن که محتضرشدی از احتضار من

 

 

خواهم وصیتی بکنم پیرهن بباف

بربی کفن ترین پسری از تبار من

شاعر: موسي عليمرادي

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

دنیا اگر چه مثل پیمبر نداشته

قطعاً نبی مثال تو همسر نداشته

دادی تمام ثروت خود را براه دین

دین خدا شبیه تو یاور نداشته

وقتی وجود پاک تو شد مهد فاطمه

یعنی کسی شبیه تو مادر نداشته

بی بی خوشا بحال تو،چون هیچ مادری

داماد،مثل ساقی کوثر نداشته

چشمش همیشه دوخته بر دستها بود

هر کس زخاک خانه تو بر نداشته

سلطانی اش زخادم دربار کمتر است

آنکس که منصب خود از این در نداشته


جن وملک به خاک درت قبطه می خورند

بر ذکر وسجده سحرت قبطه می خورند


تو در میان خیل زنان بهترین شدی

ام الائمه، لایق صد آفرین شدی

تودر گذشت عمر خودت با رسول ما

بالاتر از همه،بخدایاردین شدی

بسیار بادعای تومؤمن شدند وبعد

تو مادرانه مادراین مؤمنین شدی

حُسن جهان به بودن عرش برین اوست

بی بی تویی که زینت عرش برین شدی

ازجان ومال وهستی وعمرت گذشتی و

باحضرت رسول امین همنشین شدی

بی بی چه شد که خسته شدی از زنان شهر

بی بی چه شد که با غم و غصه عجین شدی


بی بی چه شد که درد واَلَم کم نداشتی

هنگام مرگ خود کفنی هم نداشتی


بی شک پس از تو همسر تو بی سپر شدو

بارسالتش به یقین بیشتر شدو

در بین دشمنان به ظاهر رفیق خود

باغصه های امت خود خونجگر شدو

بارفتنش شکست دل وشعله فراق

در بین قلب فاطمه ات شعله ور شدو

این شعله ها به خانه حیدر نفوذ کرد

تافاطمه شهیده دیوارو در شدو

فریاد زد که فضه بیا محسنم،ولی

باضرب کینه دخترتو بی پسر شدو

افتاد کنج بستروهی ناله کردو بعد

مانند یک کبوتر بی بال وپرشدو


بادیدنش علی چقدر سربه زیر شد

لحظه به لحظه زینب دلخسته پیرشد


شاعر: مهدي نظري

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

امشب فرشتگان خدا سوگوار تو

پر مي کشند گريه کنان تا ديار تو

 

هم ناله با دل همهٔ‌ آسمانيان

جبريل روضه خوان شده بانو کنار تو

 

تنها نه لاله هاي دل داغدار ما

گلهاي اشک چشم ملائک نثار تو

 

تا صبح ماند مثل تمام ستاره ها

چادر نماز سبز تو چشم انتظار تو

 

دلخسته ام به وسعت دلتنگي و فراق

زانو بغل گرفته ام امشب کنار تو

 

مي سوزد از فراق تو با قلب دخترت

تا صبح مات و غمزده شمع مزار تو

 

يادم نمي رود شب آخر شب سفر

باران اشک فاطمهٔ‌ بيقرار تو

 

گفتي به فاطمه غم خود را خديجه جان

آتش زدي به پهنهٔ‌ دريا و آسمان

 

از ماتم تو فاطمه جان گريه مي کنم

بي صبر مي شوم و چنان گريه مي کنم

 

يا اينکه در مصيبتت از دست مي روم

يا اينکه با تمام توان گريه مي کنم

 

با غربت تو شهر مدينه چه مي کند؟

با قلب خسته و نگران گريه مي کنم

 

«چون چاره نيست صبر به ناچار مي کنم»

مانند شمع از دل و جان گريه مي کنم

 

ديوار و در، غروب تو را ناله مي زنند

پهلو شکسته! ناله زنان گريه مي کنم

 

با روضه هاي پهلو و بازوي خسته ات

با روضهٔ‌ بلال و اذان گريه مي کنم

 

اصلاً ببين که با همهٔ‌ روضه هاي تو

اندازهٔ‌ زمين و زمان گريه مي کنم

 

از کوچه هاي فاطميه دل نمي کَنَم

هر شب به ياد مادرمان گريه مي کُنم

 

عمريست که در آرزوي خاکبوسي ِ

قبري بدون نام و نشان گريه مي کنم

 

کي مي شود که جان بدهم در عزايتان

عالم فداي غربت بي انتهايتان

 

یوسف رحیمی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س)-مدح و وفات

 

بالاتر از بالایی و بالانشینی

هر چند با ما خاکیان روی زمینی

شایستۀ وصف زبان کردگاری

نه درخور توصیف های اینچنینی

ده روز آغاز مرا حسن ختامی

یعنی دعای هر شبم را آمینی

حسن تو محض با پیمبر بودنت نیست

قبل از مسلمان بودنت هم بهترینی

انگشتر پیروزی دین خدا را

تو با بهای جان و اموالت نگینی

طرد تو از سمت قریشی های مکه

باعث نشد یک لحظه هم از پابشینی

نام تو از لب های پیغمبر نیفتاد

در هر کجا همراه ختم المرسلینی

مثل فدک نام تو را هم غصب کردند

تو بهترین مصداق ام المومنینی1

حالا ببین نسل تو دنیا را گرفته

با این حساب اول شما ام البنینی2

* * *

این روزهای آخر عمر خودت را

هر روز با یک غصۀ تازه قرینی

رخساره ی تو رنگ رفتن را گرفته

احساس تلخ لحظه های واپسینی

در چشم هایت اشک حرف درد دارد

انگار از یک قصّه ی دیگر غمینی

دلواپس ایام تلخ روزگار

بعداز فراق رحمت للعالمینی

دلواپس یک سینۀ بی تاب هستی

دلواپس یک میخ داغ و آتشینی

رفتی که زهرا دخترت را در هجوم

چل مرد نامرد و فشار در نبینی

ای کاش بودی تا در آغوشش بگیری

وقتی که آنجا گفت یا فضّه خذینی

از همسرت جای کفن پیراهنش را

میخواستی... اما چرا با شرمگینی

ای وای از آن پیکری که بی کفن ماند

وقتی که می کردند با نی لاله چینی

 

1 -جواد حیدری

2 -مهدی پورپاک

 

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) - علی صالحی

 

از درد غربت داشت كوثر گريه ميكرد

زهرا به روي قبر مادر گريه ميكرد

 

خاك مزار مادرش را ميگرفت و

با دست خود ميريخت بر سر گريه ميكرد

 

ياد گذشته ياد آينده براي

اين مادر و دختر، پيمبر گريه ميكرد

 

گرم تماشاي عزاداري آنها

يك گوشه اي آرام حيدر گريه ميكرد

 

تكرار شد اين قِصه اما در دل شب

اين بار زينب زار و مضطر گريه ميكرد

 

بر روي قبر مخفي مادر به ياد

آن شعله ها و ياس پرپر گريه ميكرد

 

وقتي كه خون تازه از مسمار ميريخت

انگار بر حال علي در گريه ميكرد

 

دست خدا را دست بسته ميكشيدند

زهرا به مظلومي شوهر گريه ميكرد

 

صيادها با تازيانه حمله كردند

كوچه قفس بود و كبوتر گريه ميكرد

 

يك روز هم زينب به زير تازيانه

در قتلگه پيش برادر گريه ميكرد

 

وقتي كه طفلان بين آتش ميدويدند

بر نيزه چشم آب آور گريه ميكرد

 

علي صالحي

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

تو كيستي كه سينه ي ما بي قرار توست

چشم زمين و چشم زمان سوگوار توست

 

كم نيست اين كه مادر زهراي اطهري

سوگند مي خورم كه همين افتخار توست

 

در هر كجا هميشه كنار پيمبر و

در هر كجا هميشه پيمبر كنار توست

 

مادر بزرگ محترم خانواده اي

داماد خانواده علي بي قرار توست

 

دنياي تو هميشه هوايش بهاري است

در بين خانه ات نوه هايت بهار توست

 

خيل كثير خانه ي پيغمبر از تو بود

زهراي خانه ي نبوي يادگار توست

 

بيخود نبي به پاي كسي پا نمي شود

هر مادري كه مادر زهرا نمي شود

 

دنباله دار عشق و اويس قرن شدي

در شب دليل گريه ي چشمان من شدي

 

جايت اگرچه زير كساي نبي نبود

مادر شدي خلاصه ي آن پنج تن شدي

 

در هر نماز نافله پشت پيمبرت

محو عروج هر شبي خويشتن شدي

 

دخت علي ز چهره ي تو ارث برده است

اي مادري كه مادر ام الحسن شدي

 

چندين كفن اگر چه محياي تو شده

مادر بزرگ يك نوه ي بي كفن شدي

 

گريان روضه هاي رسول خدا شدي

گريان داغ غربت يك پاره تن شدي

 

جبريل گفت روضه ي زخمي دوباره را

در روي خاك يك بدن پاره پاره را

 

مسعود اصلانی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س)-وفات

 

بوی سحر نمی وزد از شام تار من

کم گریه کن کنار من ابر بهار من

باران به پای ساقۀ خشکم دگر مریز

از برگ و بر فتاده دگر شاخسار من

بر درب خانه چشم کبودت سپید شد

دلواپس غریبی من، غمگسار من

اندازۀ کفن به کفم نیست در همی

بین از کجا کشیده کجا ختم کار من

جای کفن عبای پیمبر مرا بس است

بوی بهشت می وزد از رخت یار من

خیلی دلم گرفته عروست نکرده ام

ای یاس چار سالۀ من خانه دار من

باشد دو گوشوارۀ من هدیه ام به تو

وقت عروس گشتن تو یادگار من

بابا کفن برای من آورده فاطمه

بس کن که محتضرشدی از احتضار من

خواهم وصیتی بکنم پیرهن بباف

بر بی کفن ترین پسری از تبار من

 

موسی علیمرادی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

تو می روی و تازه غم ها پا بگیرد

بعد از تو تنهاییِ من معنا بگیرد

 

بانو! فقط نام تو «اُمّ المؤمنین» است

آن زن اگر چه نام زیبا را بگیرد

 

با رفتن تو گوشه ای از خانه، تنها

زانوی غم را در بغل، زهرا بگیرد

 

از بس که دلتنگ تو می گردد یتیمم

شب ها کنار قبر تو احیا بگیرد

 

بهتر که رفتی و ندیدی بین کوچه

رنگ کبودی زیر چشمش جا بگیرد

 

هنگام رفتن، روضه می خوانی برایم

با روضه خواندن های تو دل ها بگیرد

 

بانو! تو هم گفتی «حسین» اشکت روان شد؟

ترسَم که چشمان تو را دریا بگیرد

 

آری در عاشورا میان قتلگاهش

دعوا سرِ پیراهنش بالا بگیرد

 

نامرد! با خنده سرِ از تن جدا را ...

... در پیش روی زینب کبری بگیرد

شاعر: محمد فردوسي

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

به نام زينت اشعار دفترم مادر

تمام زندگي ام سايه ي سرم مادر

موفقيت من از دعاي خير توست

خلاصه ي همه ي عشق و باورم مادر

تو بوده اي كه پر و بال داده اي من را

فقط به قصد هواي تو مي پرم مادر

نبينمت كه نشستي و اشك ميريزي

فداي موي سپيد تو مادرم مادر

به چادر تو هميشه پناه آوردم

چرا كه بوده اي آخر تو سنگرم مادر

تو روز اول خلقت مرا سوا كردي

اگركه عاشق نام پيمبرم مادر

اگر كه فاطمه ي تو فدائي ات بوده

منم فدائي زهراي اطهرم مادر

خوشابه حال تو و خوش به حال دامادت

منم اسير تو و عبد حيدرم مادر

 

تويي كه در همه عالم سرآمدي خانم

تويي كه دار و ندار محمدي خانم

 

ميان سينه ي خود نور پنج تن داري

شبيه شوهر خود زائر از قرن داري

توهم كلام سحرهاي مصطفي هستي

فقط تو ارزش بانوي او شدن داري

از آن شبي كه خدايت تورا لياقت داد

ميان دامن خود عطر ياسمن داري

براي فخر ميان زنان قوم عرب

همين بس است كه داماد بت شكن داري

كرامت و كرم تو هميشگي جاري ست

كريم آل عبا داري و حسن داري

شنيده ام ز ملائك كه رفتني شده اي

بگو ببينمت ام الحسين كفن داري؟

بيا و ارثيه اي از خودت به جا بگذار

براي كودك خود كهنه پيرهن داري

 

نمي شود نروي هستي رسول خدا؟؟

نمي شود نروي يا خديجة الغرا؟؟

 

پس از تو صاعقه يكباره آسمانت را...

به درد آوَرَد آن قلب مهربانت را

پس از تو احمد مختار يكه و تنها

به خاطر آوَرَد آن دست ناتوانت را

پس از تو غربت مظلوم باب خواهد شد

ميان كوچه و پس كوچه پهلوانت را...

به حرمت و شرف لا اله الا الله

پس از تو با لگدي دختر جوانت را...

پس از تو جعده به يك جام شير زهر آلود

ميان خانه "حسن جان" نيمه جانت را...

پس از تو با لب عطشان ميان كرببلا

به زور خنجر و نيزه نوادگانت را...

 

پس از تو سهم حسينت حصير خواهد شد

پس از تو زينب كبري اسير خواهد شد

شاعر: عليرضا خاكساري

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حتم دارم که رفتنی هستم

به خدا می سپارمت آقا

خواهش ِ مادرانه ای دارم

جان ِ تو، جان ِ دخترم زهرا

 

حسرت ِ دیدن ِ عروسی او

به دلم ماند،چاره ای هم نیست

درشب ِ خواستگاری دختر

غم ِ بی مادری، غمی کم نیست

مادرم، حق بده که بی تابم

چشم هایم به اشک ناچاراست

نیستم پیش او زمانی که

بین دیوارودر گرفتار است

 

دختر ِ پابه ماه ِ بی مادر

دردهایی نگفتنی دارد

کاش بودم، شنیده ام با او

دروهمسایه دشمنی دارد

 

گریه هایت هنوز یادم هست

وقتی از آن چهل نفرگفتی

جان سپردم ز درد، وقتی از

لگدی بی خبربه درگفتی

شاعر: وحيد قاسمي

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
 

اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ رَسُولِ اللَّهِ سَيِّدِ الْمُرْسَلينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ خاتَمِ النَّبِيّينَ، اَلسَّلامُ

عَلَيْكِ يا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ

 اَجْمَعينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ المُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ

 الْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا خالِصَةَ الْمُخْلِصاتِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَةَ الْحَرَمِ وَ مَلائِكَةَ الْبَطْحآءِ،

 اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اَوَّلَ مَنْ صَدَّقَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ مِنَ النِّساءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا مَنْ وَفَتْ بِالْعُبُودِيَّةِ حَقَّ

 الْوَفآءِ، وَ اَسْلَمَتْ نَفْسَاً وَ اَنْفَقْتَ مالَها لِسَيِّدِ الْأَنْبِيآءِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا قَرينَةَ حَبيبِ اِلهِ السَّمآءِ،

 اَلْمُزَوَّجَةِ بِخُلاصَةِ الْأَصْفِيآءِ، يَا ابْنَةَ اِبْراهيمَ الْخَليلِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا مَنْ سَلَّمَ عَلَيْها جَبْرآئيلُ، وَ بَلَّغَ

 اِلَيْهَا السَّلامُ مِنَ اللَّهِ الْجَليلِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا حافِظَةَ دينِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا ناصِرَةَ رَسُولِ اللَّهِ،

 اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا مَنْ تَوَلّى‏ دَفْنَها رَسُولُ اللَّهِ، وَ اسْتَوْدَعَها اِلى‏ رَحْمَةِ اللَّه، اَشْهَدُ اَنَّكَ حَبيبَةُ اللَّهِ وَ

 خِيَرَةُ اُمَّتِهِ، اِنَّ اللَّهَ جَعَلَكِ فى‏ مُسْتَقَرِّ رَحْمَتِهِ فى‏ قَصْرٍ مِنَ الْياقُوتِ وَ الْعِقْبانِ، فى‏ اَعْلى‏ مَنازِلِ

 الْجَنانِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ.

 

مي خـواسـت دلـيـلِ اوج احـمـد باشد

 

خــاتــونِِ   بــهـشتـىِّ   مـحـمّـد  باشد

 

او سرور زنهاى بهشت است به حق

 

چون خواست ز مؤمنين سرآمد باشد


اصغر چرمي

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:29 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها