0

اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه(س)-مدح

 

خدیجه زوج رسول است و مادر زهرا

خدیجه گوهر یکتا و درٌ بی همتا

ندیم ختم رسولان و یار پیغمبر

نبود در همه عالم کسی از او بهتر

خدیجه ای که پیمبر بود و را همسر

خدیجه ای که چو زهرا بود و را در بر

خدیجه ای که حسین و حسن نواده اوست

زنی که زینب و کلثوم خانواده اوست

خدیجه مادر سجاد و مادر باقر

کسی که شمس و قمر بهر خدمتش حاضر

خدیجه مادر بحر العلوم صادق بود

جهان به گوهر علمش همیشه شایق بود

خدیجه مادر موسی ابن جعفر ما بود

کسی که طاقت و صبرش بسان دریا بود

همو که جان به لب آورد در غل و زنجیر

به زیر لب همه شب خواند سوره تکویر

خدیجه مام رضا آن شه خراسان بود

همو که حشمت هارون از او هراسان بود

کسی که گفت به لب لااله الا هو

به طوس گشت غریبانه ضامن اهو

تقی نبود جز از او نقی هم از او بود

ببین که ساحت این زن چه خوب و نیکو بود

خدیجه را چه بگویم که ماه منظر بود

خدیجه مادر اختر امام عسکر بود

امام عسکر ما همچو ماه عالم گیر

کسی که رام شد اندر برش پلنگ و شیر

خدیجه مادر مهدی امام حاضر ماست

کسی که چشم بصیرش همیشه ناظر ماست

من از خدیجه چه بگویم بدین بیان قصیر

گنه نباشدی از من زبان کند تقصیر

به روز عشر ز ماه مبارک رمضان

گرفت جسم عزیزش مغاک در دامان

گرت نصیب شد ای جان گذر کن از کویش

که حس کنی به مشامت تو بوی مینویش

کند شفاعت سیمرغ گر به روز جزا

نبا شدش غم دیگر چو جان دهد به قضا

 

قاسم نعمتی

 

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

یا ام الزهرا...

روح القُدُس كبوتر بام خديجه است

در بند آب و دانه ي دام خديجه است

كس را چه زور و زَهره كه توصيف او كند

جايي كه جبرئيل غلام خديجه است

با ذوالفقار ، ثروت او هم رديف شد

اين جايگاه،خاصِ مقام خديجه است

روي پيمبري كه سراپا ملاحت است

خورشيد صبح و ماه تمام خديجه است

حوّا شبيه هاجر و مريم نشسته است

آنجا كه ذكر خير كلام خديجه است

در اكـثـر مُـتون زيـارات وارده

لبهاي شيعه گرم سلام خديجه است

از جان گذشت در ره دلدار، پس مگو

ايثارمال ، رمز دوام خديجه است

چون هرچه راكه داشت به پاي نبي گذاشت

عالم سند شده ست و به نام خديجه است

جايي كه دخترش شده ناموس كردگار

دنيا از اين لحاظ به كام خديجه است

بي ربط نيست گر رمضان وقت بندگي ست

اين ماه ، ماه رحمت عام خديجه است

حيدر فقط نه اينكه شده همسرِ بتول

داماد مصطفيٰ و امام خديجه است

 

محمد قاسمي

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س)-وفات

 

والا مقام ! ای مادر زهرا خدیجه

مادربزرگ زینب کبری خدیجه

خرج خدا شد ثروتت یکجا خدیجه

کوری چشم شور بعضی‌ها خدیجه ...

.. انگشتر عشق پیمبر را نگینی

الحق و الانصاف اُمّ المؤمنینی

هم گوهر نابی و هم گوهرشناسی

ای تاجر خوش ذوق ! پبغمبرشناسی

تنها نه در مکّه ، در عالم سرشناسی

از بیعتت پیداست که حیدر شناسی

عطر علی دارد سراپای وجودت

بانو! مِی ‌کوثر گوارای وجودت

بوی نبوّت را که استشمام کردی

بهر رواج دین حق اقدام کردی

اسلام را با همتت اسلام کردی

کفّار را با ثروتت ناکام کردی

بوده اساس دین و آیین پیمبر

اخلاق او ، اموال تو ، شمشیر حیدر

عیسی غلام همسرت تا روز محشر

مریم کنیز دخترت تا روز محشر

عصمت نخی از معجرت تا روز محشر

باقی ست نسل کوثرت تا روز محشر

مِهرت برای آسمان‌ها و زمین بس

داماد تو حیدر شده ، فخرت همین بس

ای طاهره ! بانوی باتقوای مکّه

سنگ صبور و حامی آقای مکّه

بی اعتنا به طعنه ی زن‌های مکّه

ای کاش نیشابور بودی جای مکّه

شعب ابی طالب تو را از پا نینداخت

آزار اهل شرک از تو « شیرزن » ساخت

بانو سلامت می‌کنم از دور و نزدیک

پیش حبیب خود در این شب‌های تاریک

راحت برو راحت بیا " اُمّ الصعالیک "

مکّه ندارد کوچه‌های تنگ و باریک

مکّه مدینه نیست آتش پا بگیرد

میخی درون سینه ی تو جا بگیرد

رفتی ندیدی رکن حیدر را شکستند

الواط های بی حیا در را شکستند

نامردها ، پهلوی کوثر را شکستند

قلب پر از مِهر پیمبر را شکستند

رفتی ندیدی باغ تو بی یاسمن شد

ای باکفن ! آخر حسینت بی کفن شد

 

محمد فردوسی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س)-وفات

 

سلام ای مهربان بانوی دنیا

سلام ای بر تر از حمد و ثنایا

سلام ای عالمی پیش تو دریا

سلام ای مادر ام ابیها

دو عالم عبد درگاه و غلامت

رسیده از خداوندت سلامت

تو هستی همسر احمد خدیجه

نه همسر یاور احمد خدیجه

تمام باور احمد خدیجه

علی دیگر احمد خدیجه

عزیز جان ختم المرسلینی

فقط بانو تو ام المومنینی

نبی را مونس و غمخوار بودی

به احمد دلبر و دلدار بودی

تو بانو مظهر ایثار بودی

به مال خود نبی را یار بودی

به مدحت بس نبی را همسری تو

و زهرا و علی را مادری تو

شب هجران تو بس پر شرر بود

شبی تاریک و عاری از سحر بود

به جان مصطفی خون جگر بود

دو چشمانش ز هجران تو تر بود

برای تو کفن آمد ز بالا

نبودی تا ببینی بی کفن را

به روی نی سر فرزند طاها

تن بی سر به روی خاک صحرا

میان قتلگه آوای زهرا

دو چشم خواهری زین غصه دریا

عزیز فاطمه دور از وطن بود

سرش بر نیزه جسمش بی کفن بود

 

ناصر شهریاری

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س)-وفات

 

یا حضرت خدیجه سلام خدا به تو

بی انتها درود فراوان ما به تو

تو مادر ائمه ای ، ای مادر وجود

دلهای اهل بیت همه مبتلا به تو

اسلام زیر دین فداکاری شماست

کرده پیامبر همه عمرش دعا به تو

از این قضیه قدر تو معلوم می شود

وقتی که دل سپرده چنین مصطفی به تو

در لحظه های سخت در آن روزهای سخت

کرده پیامبر همه اش اتکا به تو

هر جا ز غصه های زمانه دلش گرفت

یا درد دل به حیدر خود گفت یا به تو

مدیون توست ماندن اسلام تا ابد

زنده است در دل همه این نام تا ابد

بغضی است در گلو که پریشان فاطمه است

اشکی است در دو دیده که لرزان فاطمه است

چشم از نگاه مادر خود بر نداشته

مادر یک امشبی است که مهمان فاطمه است

زهرا گرفته دست به دامان مادرش

عالم اگر چه دست به دامان فاطمه است

چشمان فاطمه شده گریان مادر و

چشمان نه فلک همه گریان فاطمه است

دستی که دست دختر خود را فشرده بود

بی جان ولی هنوز به دستان فاطمه است

پروانهء شکسته پر او محمد و

شمع فراق او دل سوزان فاطمه است

شمعی که ذره ذره دلش آب تر شده

لحظه به لحظه فاطمه بی تاب تر شده

در ماتم فراق تو بایست سر شکست

وقتی نبی ز غصهء تو بال و پر شکست

آیینه ها زغصه شکستند یک به یک

در آن میانه فاطمه ات بیشتر شکست

یک سال و داغ هجر ابوطالب و شما

در زیر این دو داغ پیمبر کمر شکست

با رفتن تو تازه مصیبت شروع شد

از آن به بعد فاطمه ات مستمر شکست

روزی رسید پشت در خانهء علی

گل بود پشت در که لگد خورد و در شکست

دیوار و میخ و در همه با هم یکی شدند

در آن میانه سینهء زهرا اگر شکست

بر قلب خانوادهء حیدر شرر زدند

وقتی که ضربه پشت سر هم به در زدند

حق است جان فدای شما بارها شود

وقتی که دوستدار شما مصطفی شود

دارو ندار خویش به پایش که ریختی

میخواستی فقط کفنت یک عبا شود

سهم از عبای یار به هر کس نمی رسد

این افتخار بلکه نصیب شما شود

ای با کفن که شد کفنت افتخار تو

دلها غمین بی کفن کربلا شود

ای وای اگر سری شود از پیکری جدا

ای وای اگر کسی کفنش بوریا شود

ای وای اگر تنی شود عریان به روی خاک

ای وای اگر سری به روی نیزه ها شود

 

مجلس همیشه مجلس دلبند فاطمه است

پایان روضه روضهء فرزند فاطمه است

 

مهدی مقیمی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س)-وفات

 

ای خو گرفته با نفست عطر احمدی

ای پیشتر ز بعثت احمد محمّدی

ای بارها سلام تو را بر رسول خود

ابلاغ کرده ذات خداوند سرمدی

چون شمع با فروغ نبوّت گداختی

پیش از نزول وحی نبی را شناختی

ای بر تو لحظه لحظه سلام پیمبران

خاک در تو سجده گه خیل سروران

پیش از پیمبری پیمبر به روی او

چشم تو دید آنچه ندیدند دیگران

در قلب تو کتاب کمالش نوشته بود

سر خط مادریت به آلش نوشته بود

بی دامن تو خنم رسل کوثری نداشت

نخل بلند آرزوی او بری نداشت

حتی علی که جان عزیز محمّد است

در ملک بی حدود خدا همسری نداشت

ای همدم رسول خدا در نزول وحی

ای دامن تو مرکز نور بتول وحی

تو وصل بر رسول و زهستی جدا شدی

تو آفتاب بیت سراج الهدی شدی

نیزار وحی مثل علی شیر مرد داشت

ای شیر زن تو تالی شیر خدا شدی

دارائی تو هدیه به پروردگار شد

در جنگ اقتصاد نبی ذوالفقار شد

تو دیگر و زنان جهان جمله دیگرند

سادات عالمت پسرانند و دخترند

دارائی تو تیغ علی، خلق مصطفی

در پیشبرد فتح نبّوت برابرند

دامان پاک تو ثمرش یازده ولی است

این رتبه ات بس است یازده ولی است

این رتبه ات بس است که داماد تو علی است

در دور بت پرستی و تاریکی حجاز

بودت رخ نیاز به درگاه بی نیاز

پیش از نزول وحی الهی تو و علی

خواندید با رسول خدا در حرم نماز

چون تو که با رسول خدا همسری کند؟

دُرّ یتیم آمنه را مادری کند

ای تکیه گاه خواجه لولاک شانه ات

ای لحظه لحظه ذکر محمِّد ترانه ات

بر یازده ستاره توحید آسمان

روی منیر فاطمه خورشید خانه ات

در بیت آفتاب مه تام کیست، تو

اوّل زن مجاهد اسلام کیست، تو

پیغمبر خدا به تو عرض ارادتش

زهراست هم کلام تو پیش از ولادتش

گوئی که با تو گرم سخن بود فاطمه

حتی به لحظه های غروب شهادتش

با آنکه سالها زجهان چشم بسته ای

انگار دور بستر زهرا نشسته ای

ای ام پاک نبی، ام مؤمنین

ای مادر بزرگ امامان راستین

روزی که یار هر دو جهان یاوری نداشت

روزی که آن معین بشر بود بی معین

مردانه ایستادی و کردی حمایتش

تا ماند جاودانه چراغ هدایتش

ای قامتت به قائم توحید قائمه

دشمن شدند با تو دغل دوستان همه

از هست خویش دست کشیدی و ذات حق

بخشید گوهری به تو مانند فاطمه

الحق توئی توئی تو که کفو پیمبری

شایسته ای که بهر نبی کوثر آوری

آزرد ای فرشته حق اهرمن تو را

زخم زبان زدند به هر انجمن تو را

از بس که ریخت عطر قداست پیکرت

پیراهن رسول خدا شد کفن تو را

از بس بلند بود مقام و جلال تو

گردید سال حزن نبی ارتحال تو

روح مقدّست چو به پرواز می شود

درهای غم به قلب نبی باز می شود

در فصل خردسالی و آغاز زندگی

بی مادریِّ فاطمه آغاز می شود

اشک نبی برای تو ای جان پاک، ریخت

با دست خویش بر تن پاک تو خاک، ریخت

با رفتن تو یار محمّد زدست رفت

خورشید روزگار محمّد زدست رفت

شد حمله ور به گلبن دین لشکر خزان

تو رفتی و بهار محمّد زدست رفت

زیبد که با هزار زبان در ثنای تو

«میثم» دُرِ قصیده بریزد به پای تو

 

غلامرضا سازگار

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

شعر التماس

ای سایه سارِ مهر و صفا از سرم مرو
ای مادرم خدیجـه بمان در برم مرو

صبر و قرارِ این دلِ بی صبر و بی قرار
نورِ دل و دو دیده ی از غم ترم مرو

با این که خسته بسته ای بارِ سفر ولی
هستیِّ فاطمه مَـهِ غم پرورم مرو

اندوهِ غربت و شررِ سوزِ رفتنت
آتش کشیده بر همه ی پیکرم مرو

بی مادری و رنجِ یتیمی کُشد مرا
رحمی نما به حالِ دلِ مُضطرم مرو

بعدِ تو می شود پدرِ بی کسم غریـب
مادر به خاطرِ پدرم از حرم مرو

از چشمِ خیسِ من تو بخوان شعرِ التماس
تفسیر این غزل بُوَد ای مادرم مرو

 

حمید رضا گلرخی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

برای حضرت خدیجه س :

با خواندنِ هر آیه از کوثر
چون چشمه، می جوشی و می خندی
غارِ حرای توست این خانه
زهراست آن وحیِ خداوندی

معصوم اگرچه نیستی بانو
در عصمتی هر صبح و شامی را
تو مادر زهرا شدی... یعنی
مادربزرگی هر امامی را

حق داشتی عاشق شوی آن روز
پیغمبرت سَر بود از یوسف
حتّی به عشقش خلق شد افلاک
او دلربا تر بود از یوسف

از دوشِ خود برداشتی آرام
هر هفت خوانِ سکّه هایت را
حالا خودت سیمرغِ سیمرغی
چشمی بگردان زیرِ پایت را

چشمِ زمین و آسمان روشن
چون در سخاوت می کنی اعجاز
تو آیه ی هشت ضحی هستی
ای ثروت اسلام در آغاز

 

عارفه دهقانی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

شب ده ماه خدا

 

در شب ده به سما، مهر چنان تابان است...

ختم بانوی رسول است و فلک گریان است...

دهمین شب بخدا روضه ی مقتل خوانیست،،،

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است..

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

يا خديجه (س)


چون کبوتر، روحِ مادر، پر کشید
تا که جامِ تلخِ هجران سر کشید


روی بومِ سرنوشت، دستِ قضا
نقشی از یک لاله ی پرپر کشید


بارِ سنگینِ یتیمی را به دوش
در سنیــنِ کودکی دختر کشید

در عزا و ماتمِ بی مادری
ناله ای از قلبِ پُر آذر کشید

بی کفن بود و عبایش را نبی
روی او با دیدگانِ تر کشید


کربلا که نه عبا بود و کفن
پنجه ی غم بر رخش مادر کشید


لشگری بر روی جسمِ بـی سری
پیرهنی از نیزه و خنجر کشید


پیکری عریان و بی غسل و کفن
خواهری آه از دلِ مُضطر کشید


دختری گریه کنان می گفت اَبَه
کافری از روی او معجر کشید

 

حميد رضا گلرخي

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

بیچاره دستی که در این شب ها اسیرت نیست

یعنی دخیل دست های دستگیرت نیست

 

 باید برایت خاکساری را تمنّا کرد

بیچاره بال جبریلی که حصیرت نیست

 

هرگر نمی خواهم ببینم آن شبی را که

در سفره ی افطار ما نان و پنیرت نیست

 

قربانی نامت شدن عین حیات ماست

مرده تر از مرده است هر کس که بمیرت نیست

 

تو منت دین خدا بر گردنم هستی

آری تو امّ المؤمنینی و نظیرت نیست

 

تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی

کوری چشم دشمنانت مادرم هستی
 

ای همسر شایسته ی پیغمبر مکه!

ای جده ی شهر مدینه؛ مادر مکه!

 

ای که برایت حاجیان احرام می بندند!

قبر شریفت قبله گاه دیگر مکه

 

تو مادری ات نیز بوی نوکری می داد

می خواستی باشی کنیز دختر مکه

 

تو زینب پیغمبری و سال های سال

سینه سپر کردی برای رهبر مکه

 

هر جا که پیغمبر به جنگ فتنه ها می رفت

تو یک تنه بودی برایش لشگر مکه

 

مکه مدینه نیست، در آتش نمی افتی

کاری ندارد با تو دیوار و در مکه

 

تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی

کوری چشم دشمنانت مادرم هستی

 

علي اكبر لطيفيان

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

از بس كه اشك ریخته ای پای بسترم

صد بار شده آسمان آوار بر سرم

ساعات آخرم شده زهرای كوچكم

نزدیك تر بیا كه تو را سیر بنگرم

آخر نشد به رخت عروسی ببینمت

هر آرزو كه بود سوی گور میبرم

حالا برو لباس عزای مرا بپوش

دیگر نشته پیك عجل در برابرم

در راه عشق هستی  خود را فروختم

امشب كه میروم كفنی نیست در برم

این لحظه ی فراق كه پیشم نشسته ای

خون میچكد برای تو از دیده ی ترم

من زود میروم كه نبینم پس از رسول

در بین دود و شعله نشسته است دخترم

من زود میروم كه نبینم به كوچه ها

سیلی زند كسی به رخ یاس اطهرم

شاعر : امیر عباسی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س)-وفات

 

شهر حجاز در دل خود غم گرفته است

قلب رئوف حضرت خاتم گرفته است

از گریه های دلشکن یاس مصطفی

در داغ مادرش، دل عالم گرفته است

چشمان جبرئیل و ملائک، تمامشان

بوی خوش دو چشمه زمزم گرفته است

چشمان خیسِ حضرت احمد، چو فاطمه

آب و هوای شرجی و نم نم گرفته است

با دست خسته اش ز دو چشمان دخترش

آهسته اشک غربت و شبنم گرفته است

زهرا برای مادر خود گریه می کند

در حجره ای نشسته و ماتم گرفته است

از داغ اینکه یک کفنی هم نمانده بود

بالای جسم مادر خود دم گرفته است

حجره، برای اینکه زنی بی کفن شده

حال و هوای ماه مُحرَم گرفته است

 

رضا باقریان

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س)-وفات

 

ایثار تا حدِّ گذشت از خویشتن بود

 دریاتر از دریا دل یک شیرزن بود

گرچه نبی از مکه بیرون شد غمی نیست  

هرجا خدیجه بود بهتر از وطن بود

 دلگرمی پیغمبران بودن ثواب است  

پاداش خیرش"مادر زهراشدن"بود  

آنقدر از دارایی اش خرج خدا شد

حتی دم مرگش دریغ از یک کفن بود  

با فاطمه چشمان پیرش درد دل کرد  

در اشکهایش حسرت یک پیرهن بود  

گویا خدا میخواست که روضه بخواند  

وقتی کفن آمد برای پنج تن بود  

آری،کفن تقسیم شد اما کم آمد  

حرف از غریبی بود که بعد ازحسن بود  

جبریل با گریه گریز کربلا زد

حرف از تنی زخم و چهل شمشیرزن بود

 حرف از زنی،که دید برتن سر نمانده

سرهیچ، جای بوسه ای دیگر نمانده

 

 

علی ناظمی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س)-وفات

 

مادر سلام بر تو و زهرای اطهرت

بر امتداد نور جمالِ پیمبرت

مادر سلام بر تو و بر غربت نبی

بر غربت و غریبیِ ریحانَهُ النَبی

ای مادری كه فاطمه را نورِ دیده ای

رنج و بلا به خاطر احمد كشیده ای

از طعنه ها به شام و سحر سیر گشته ای

از غُربت نبیِّ خدا پیر گشته ای

مادر چه سخت روزِ شما می رسد به شب

مادر چه سخت جانِ شما آمده به لب

اشكت تو را میانِ غمت غرق می كند

این آخرین شبت چه قَدَر فرق می كند

از سینه شكسته خود آه می كِشی

همراهِ درد، ناله جانكاه می كِشی

درد تو دردِ بی كسیِ فاطمه شده

در كوچه ها نماندنِ تو زمزمه شده

درد تو درد كوچه و دیوار و در شده

درد تو درد فاطمه و میخِ در شده

ای مادرِ بزرگِ شهیدان كربلا

مادربزرگِ بی كفن شاه كربلا

در راه مصطفی همه هستت فروختی

یك پیروهن به جای كفن هم ندوختی

گیرم زِ طعنه های زنان بی وطن شدی

كی گفته همچو گل پسرت بی كفن شدی

دیدند قدسیان كه عبایت كفن شوَد

گفتند باید این تنِ بی جان كفن شود

مادر، خلاصه هر چه كه دور از وطن شدی

بوی بهشت آمد و آخر كفن شدی

امّا میان كرببلا یك عبا نبود

بهر عزیز فاطمه جز بوریا نبود

مادر بیا به كرببلا یك نظاره كن

قدری نظاره بر بدنِ پاره پاره كن

شمشیر و نیزه های شكسته كنار زن

اینجا تنی فتاده غریبانه بی كفن

این جسمِ قطعه قطعه شده نورِ عین توست

 (این پیكر فتاده به هامون حسین توست)

 

رضا باقریان

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:27 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها