0

اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

خبر پیک اجل مادر کوثر شده بود

صحبت از رفتن غم خوار پیمبر شده بود

مالک الموت برایش پر و بال آورده

مادر حضرت صدیقه کبوتر شده بود

 

وقف اسلام شد و وقف خدا و قرآن

عاشقانه چقدر حامی رهبر شده بود

اصلاً از برکت او هست اگر اسلام است

این چنین بود که او از همه برتر شده بود

تا چه حد است مقامش که کنار زهرا

نام او وارد ادعیه ی دفتر شده بود؟

بار بست همدم و دلدار پیمبر حالا

نوبت ام ابیهایی دختر شده بود

**

دختری ماند از او ، دختری هم چون خود او

دختری که سپر و حامی همسر شده بود

چه قدر غصه ی کج راهی مردم را خورد

چقدر آه شد و دیده ی او تر شده بود

علت بوی خوش شهر مدینه از اوست

عود آتش زده اند – شهر معطر شده بود !

***

دختری ماند از او دختری هم چون خود او

زینبی که همه عمر وقف برادر شده بود

عزت و هیبت او هیمنه ی دشمن ریخت

خطبه خواند، کوفه و می دید که حیدر شده بود

یک تنه خود یه سپاه است، بترسد دشمن

چه کسی گفت که او لحظه ای مضطر شده بود

مضطر هم دیده اگر شد به خدا علت داشت

در پی پوشیه و چادر و معجر شده بود

به کجا ختم شد این شعر چرا این گونه؟

قافیه ها همگی مادر و دختر شده بود !

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  2:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

بیچاره دستی که در این شب ها فقیرت نیست
یعنی دخیل دست های دستگیرت نیست
باید برای خانه ی تو زیر پایی شد
بیچاره بال جبریلی که حصیرت نیست

هرگر نمی خواهم ببینم آن شبی را که
در سفره ی افطار ما نان و پنیرت نیست
قربانی نامت شدن عین حیات ماست
مرده تر از مرده است هرکس که بمیرت نیست
تو منت دین خدا بر گردنم هستی
آری تو امّ المؤمنینی و نظیرت نیست
تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی
کوری چشم دشمنانت مادرم هستی
ای همسر شایسته ی پیغمبر مکه
ای جده ی شهر مدینه ؛ مادر مکه
ای که برایت حاجیان احرام می بندند
قبر شریفت قبله گاه دیگر مکه
تو مادری ات نیز بوی نوکری میداد
می خواستی باشی کنیز دختر مکه
تو زینب پیغمبری و سال های سال
سینه سپر کردی برای رهبر مکه
هر جا که پیغمبر به جنگ فتنه ها می رفت
تو یک تنه بودی برایش لشگر مکه
مکه مدینه نیست در آتش نمی افتی
کاری با تو ندارد دیوار و در مکه
تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی
کوری چشم دشمنانت مادرم هستی
علی اکبر لطیفیان

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  2:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

مادرِ ياس
در سوگ تو آتشين دلم مادرِ ياس
هجران تو گشته قاتلم مادرِ ياس
زهرا به كنارِ قبر تو مي‌گريد

 

از ناله‌ي او منفعلم مادرِ ياس
هر ديده‌ي احمد آسماني ابريست
از آه نبي مشتعلم مادرِ ياس
در خلوت دل رسول با خود گويد
اي چاره‌ي حلِ مشكلم مادرِ ياس
در بزمِ عزاي تو سرشكم جاريست
امشب شده غصه حاصلم مادر ياس
در ماه خدا اگر عزادار توأم
الطاف تو گشته شاملم مادرِ ياس
با جلب شفاعت رسول اكرم
كن در دو جهان تو قابلم مادرِ ياس

وفادار
اي يار وفادار كه رفتي ز برم
داغت شده خنجري ميان جگرم
آن لحظه كه خم شدم براي تدفين
تا شد دگر و نايستاد اين كمرم
با فاطمه دختر چه سازم بي تو
گريد به هواي تو بر اين چشمِ ترم
اي كاش غم تو را تحمل بكند
تنهايي دخترم شده خونْ بصرم
هر صبح به هر شام كنار قبرت
دنبال گُل تو فاطمه در به درم
اي يار سفر كرده خدا يارت باد
من عقده‌ي دوريت به سينه ببرم
هر گاه كه دخترت نمازي خواند
ياد تو خديجه مي‌رسد بر نظرم

 

شاعر:شاعر گمنام

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  2:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت ام المومنین خدیجه (س)-وفات

 

دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم

آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم

سرمه نمی برم به چین، قند و شکر نمی خرم

نقره و زر نخواستم، صاحب کیمیا شدم

بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم

دانهء عشق کاشتم، در قفست رها شدم

با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانه ایست

با تو پر از قصیده ام، با تو غزل سرا شدم

ای که ملول می‌شوی از نفس فرشته‌ها

باور من نمی شود، همنفس خدا شدم

سفرهء دل برای من، باز کن آیه ای بخوان

حرف بزن که مَحرمِ زمزمهء حرا شدم

قطرهء من فرات شد، ذرّه ام آفتاب شد

پیش تو سیّدالبشر، سیّدة النّسا شدم

پشت سرت من و علی، قامت عشق بسته ایم

تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم

من به تو دست یاعلی داده ام از صمیم دل

مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم

لحظه آخرین غزل، ترس ندارم از اجل

پیرهن تو در بغل، با تو دوباره «ما» شدم

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  2:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت ام المومنین خدیجه (س)-مدح و وفات

 

آنقدر بخشیدی که دستانت

بخشندگی را هم هوایی کرد

ثروت به پاهای تو افتاد و

از تو غرورش را گدایی کرد

 

من هم کنار آسمان بودم

وقتی نماز نور را خواندی

در روزهای غربت و سختی

مردانه پای عشق خود ماندی

 

بانو کسی دیگر نمی‌گوید

مردانگی در سیرت زن نیست

مردانگی ها را نشان دادی

مردانگی تنها به گفتن نیست

 

فرمود پیغمبر به یارانش

باید شبیه همسرم باشید

از او شنیدم در بهشت حتی

قسمت شده تا مال هم باشید

 

تو همسرش بودی ومی مانی

قدر تو بیش از دیگران باشد

اصلاً برای چون تویی بانو

باید کفن از آسمان باشد

 

باچشم خود دیدم برای او

سال عروجت سال غم ها شد

شکر خدا آن روزهای سخت

زهرای تو ام ابیها شد

 

یادت میاید گفت پیغمبر

خورشید برشب می‌شود غالب؟

بانو منم همرزم دیروزت

یعنی علی ابن ابیطالب

 

امروز اینجا بر مزار تو

آورده‌ام زهرا و زینب را

زینب دوسالش هست و می‌داند

زن می‌تواند بشکند شب را...

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  2:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت ام المومنین خدیجه (س)-مدح و وفات

 

ای همسر با غیرت طاها خدیجه

ای شان تو بالاتر از بالا خدیجه

روح بلندت اوج اَوْاَدْنا خدیجه

تو دائم الْاِنفاق هستی یا خدیجه

داروندار حضرت زهرا خدیجه

شب تا سحر مشغول تسبیح و دعایی

اول مسلمانِ زنِ دین خدایی

تنها طرفدار حریم مصطفایی

مادر بزرگِ خاندان هَلْ اَتایی

همراه احمد بوده ای هر جا خدیجه

دارایی ات را دادی و دلبر گرفتی

بار اِلَم از دوش پیغمبر گرفتی

سیب بهشتی خوردی و کوثر گرفتی

زهرا که آمد رتبه ی مادر گرفتی

ای که مقام تو بوَد والا خدیجه

پای نبی تا لحظه ی آخر نشستی

با غیرتت بت های یثرب را شکستی

انفاق را هرگز به روی دین نبستی

در تنگنای ظلم، حق را می پرستی

در راه حق کردی فدا جان را خدیجه

از اهل یثرب طعنه و دشنام خوردی

خونِ جگرها در رهِ اسلام خوردی

خونِ دل از زن های نافَرجام خوردی

آن قدْر هم حرف بد از اقوام خوردی

که دل بریدی آخر از دنیا خدیجه

سجاده پای بندگی ات ایستاده

اصلاً مقام توست، مِعْراجُ السَّعاده

دین خدا پیمانه و عشق تو باده

باید به زهرا گفت، ای محراب زاده

جاری نگردد اشکهایت با خدیجه

مادر که باشد، شان دختر پایدار است

این چارچوبِ خانه حتی استوار است

مادر نباشد، روز روشن شام تار است

امشب دل زهرا برایت بی قرار است

بعد تو زهرا می شود تنها خدیجه

بوی جدایی می دهد هرمِ صدایت

دیگر نمی آید صدای ربنایت

این لحظه های آخری باید برایت

روضه بخوانیم از غم کرببلایت

تا چشم های تو شود دریا خدیجه

امشب تمامِ بسترت را، غم گرفته

اِنسیَّةُ الْحورایِ تو، ماتم گرفته

با اینکه قلب حضرت خاتم گرفته

شکر خدا دورِ تو را مَحرَم گرفته

وای از غروب روز عاشورا، خدیجه

***

با تشکر از شاعر گرامی 

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  2:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

تقدیم به ام المؤمنین حضرت خدیجه (سلام الله علیها):

 

خدا پیداست در آیینه ی چشمان دلبندش

زنی که نیست جز احمد کسی درحد پیوندش

به آن بالانشینی باید ام المومنین گویی

که جز زهرا نباشد در دوعالم مثل و مانندش

چنان با بندگی هایش دل از ذات خدا برده

که قبل از وحی می آید سلامش از خداوندش

مقامش نیست در حد تصور آن بزرگی که

گرفته آبرو معصومیت از بند روبندش

برای شرح اوج او چه گویم بهتر از اینکه

پیمبر همسر او باشد و زهراست فرزندش

کسی که سرگذارد پیش پای مادری چون او

روا باشد اگر گویم بهشت است آرزومندش

ندیده بعد او یک روزخوش احمد در این دنیا

تمام سال می بارد بهار از دود اسفندش

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  2:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت ام المومنین خدیجه (س)-مدح

 

با خواندنِ هر آیه از کوثر

چون چشمه،می جوشی و می خندی...

غارِ حرای توست این خانه!

زهرا ست آن وحیِ خداوندی!

 

معصوم اگرچه نیستی بانو

در عصمتی هر صبح و شامی را

تو مادر زهرا شدی...یعنی

مادربزرگی هر امامی را!

 

حق داشتی عاشق شوی آنروز!

پیغمبرت سَر بود از یوسف

حتی به عشقش خلق شد افلاک...*

او دلربا تر بود از یوسف!

 

از  دوشِ خود برداشتی آرام

هر هفت خوانِ سکّه هایت را

حالا خودت سیمرغِ سیمرغی!

چشمی بگردان زیرِ پایت را...

 

چشمِ زمین و آسمان روشن!

چون در سخاوت میکنی اعجاز

**تو آیه ی هشت ضحی هستی

ای ثروت اسلام در آغاز

***

*لولاک لما خلقت  الافلاک"در خطاب به پیامبر ص"

**ووجدك عائلا فاغنی:

و تو را فقیر الی الله یافت و سپس بی نیاز كرد سوره ضحی  آیه 8

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  2:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س)-وفات

 

باید به پای رهبرم هستی بریزم

در راه این پیغمبرم هستی بریزم

هرچه خدا داده به من وقف رسول است

جانم فدای تار گیسوی بتول است

من مادر زهرایم و او مادر من

ام ابیها اوست یعنی دختر من

شِعبِ ابیطالب که در این راه سهل است

هستی فدای مکتب زهراست دربَست

من آرزویی در دلِ خسته ندارم

جز اینکه جان در راه زهرایم گذارم

او حقّ همسر را ادا سازد به کوچه

او با سخاوت جان به حق بازد به کوچه

در زندگی با مصطفی شد اعتقادم

حق با علی باشد علی با حق دمادم

من پای احمد پای حیدر پای زهرا

با جان و مال و هستی ام هستم خدایا

حتی از این دنیا کفن هم بر ندارم

سر از سرِ زانوی خاتم بر ندارم

بگذار من هم بی کفن باشم خدایا

یاد حسین یاد حسن باشم خدایا

بگذار تا ((مادر بزرگِ)) زینبت هم

دورِ سرِ زینب بگردد جان خاتم

من چارده معصوم را هستم فدایی

من پیشمرگم بر شهیدان خدایی

□□□

از این جهت خوانید اُمّ المومنینم

که من فداییِ امیرُ المومنینم

با آروزی روز دیدار حسینم

جان می دهم شاید شوم یار حسینم

ایکاش من نیزه ز دشمن خورده بودم

ایکاش من با تیغ و خنجر مرده بودم

ایکاش قتل صبر می شد قسمت من

یا رب تویی آگه ز قصد قربت من

***

از وبلاگ شاعر گرامی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  2:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س)-مدح و وفات

 

وقتی كه چشم خلق خدا ناسپاس بود

تنها خدیجه بود كه گوهرشناس بود

تاسر نهد به پای رسول امیـن ز شوق

در بارگاه عشق پُر از التماس بود

این افتخار اوست كه در طول عمر خویش

بابهترین پیمبرحق درتماس بود

گنجینۀ معارف ایمان و منزلت

آئینـه ی تجلی و پّر انعكاس بود

مال و منال را به فقیران مكه داد

كی در كمند نفس و طعام و لباس بود

خوف و رجای او به ره دین حق گذشت

از جاهلان مكه كجا در هراس بود

غفلت نكرد لحظه ای از حق،خدا گواست

تا آخرین نفس به جهان حق شناس بود

روز و داع خویش «وفائی »از این جهان

آزرده دل ،به خاطر آن باغ یاس بود

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  2:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت ام المومنین خدیجه (س)-مدح و وفات

 

سنگ صبور قلب طاهایی خدیجه

آرامش پیغمبر مایی خدیجه

کِی می رسد دست کسی بر رتبهء تو؟

از بسکه بالایی و والایی خدیجه

خیر النساها را اگر که برشمارند

قطعاً تو جزء بهترینهایی خدیجه

درک مقامات تو کار هر کسی نیست

چون مادر امّ ابیهایی خدیجه

بر تارُک اسلام نامت می درخشد

اوّل مسلمان، قبل مولایی خدیجه

مثل تو را بانو! خدا کِی آفریده؟

تنها تویی که مثل زهرا پروریده

بانو تو با آسیه و مریم قرینی

ای آسمانی! پس چرا روی زمینی؟

اسلام با دارایی تو قد علم کرد

تو اوّلین حامی این دین مبینی

ما را به مجهول الهُویت ها چه کاری است؟

تنها خودت هستی که امّ المؤمنینی

شعب ابی طالب تو را در خود نگه داشت

تا بر همه ثابت شود تنهاترینی

از حرمت داغ تو عام الحزن فرمود

خیلی عزیزی،رکن ختم المرسلینی

بانو برو بعد از تو خیلی سخت باشد

با حیدر از زهرا خیالت تخت باشد

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  2:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت ام المومنین خدیجه (س)-مصائب اهل بیت(ع)

 

زل میزند با چشمهای تر به مادر

هی فاطمه در لحظه ی آخر به مادر

سرمایه اش را داد پای دین خدیجه

پس در قبالش هدیه شد کوثر به مادر

تاریخ می گوید چهل نامرد، در اصل؛

آنجا هجوم آورد یک لشکر به مادر

تقسیم شد درد دو عالم بین این دو

سیلی به حیدر خورد و میخ در به مادر

زهرا هم آخر محسنش را خرج دین کرد

مادر به دختر میرود، دختر به مادر

از غنچه ای بعد از گذشت این همه سال

حالا رسیده یک گل پرپر به مادر

ام ابیها نیز ام المومنین شد

چون می رسد این ارث از مادر به مادر

ام المصائب زینب و مظلوم ارباب

آقا به بابا می رود خواهر به مادر

در کربلا سیراب گشت و با سه صورت

با گریه اش خندید علی اصغر به مادر

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  2:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت ام المومنین خدیجه (س)-مدح و وفات

 

آنان که التفات به دنیا نکرده اند

با نفس خویش ثانیه ای تا نکرده اند

خود بوده اند از اول و خود نیز مرده اند

در کفشهای هیچ کسی پا نکرده اند

با زور غمزه و رخ زیبا و با دروغ

خود را درون قلب کسی جا نکرده اند

در آینه اگر به رخ خویش زل زدند

غیر از خدای خویش تماشا نکرده اند

چون چشم وا نکرده و خود را ندیده اند

با چشم بسته هم به حقیقت رسیده اند

اما من و تو بسکه در اندیشه ی خودیم

با دست خویش در صدد ریشه ی خودیم

آه ای خدا مدد به شما مبتلا شوم

با راه های آدمیت آشنا شوم

گر با شکست خویش به محبوب می رسیم

کاری بکن که پیش همه برملا شوم

از لحظه های بی هدف زندگی من

من را بگیر تا که کمی با خدا شوم

ده شب گذشت و فاصله فرقی نکرده است

حتی مسیر قافله فرقی نکرده است

یک ماه پیش بی تو و امروز بی خدا

پایان این معامله فرقی نکرده است

این شهر قبل زلزله _ این شانه ی نحیف

با شهر بعد زلزله فرقی نکرده است

ده شب گذشت تا که به تو نزدیک تر شوم

نه اینکه با حضور تو تاریک تر شوم

وقتش رسیده است مرا هم جدا کنند

آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند

آنانکه تا همیشه نظر کرده ی تو اند

آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند

آنانکه در مسیر تو از خود گذشته اند

از مال خویش و هرچه که میشد گدشته اند

اسلام چون که مثل علی و خدیجه داشت

حل شد برای عالم و مهدی نتیجه داشت

آن بانوی عزیز که عشق پیمبر است

آری خدیجه است که امشب به بستر است

یک سوره بیش نیست به قرآن سینه اش

آن سوره با سه آیه ی کوتاه، کوثر است

دنیا بدون فاطمه معنا نمی دهد

بی کوثر این مسیر به ولله ابتر است

نابرده رنج گنج میسر نمی شود

رنج خدیجه حاصلش این ماه دختر است

هم پیرو پیمبر و هم شیعه ی علی ست

سلمان و حمزه ،یاسر و عمار،ابوذر است

ثابت  شده به کل جهان موقع نیاز

مثل علی، خدیجه خودش چند لشگر است

سرمایه ی محبت زهراست دین او

دینش به این دلیل از اسلام بهتر است

با غصه های شعب ابیطالب آمده

این دور جام فکر کنم دور آخر است

بی وقت می رود به سر ماذنه بلال

توی گلوی ماذنه الله و اکبر است

تا دخترش بزرگ شود مثل مادری

عمری به جای فاطمه حامی حیدر است

بانو چه می کشید ز غم های دخترش

آنجا که حد فاصل دیوار تا در است

بیچاره فاطمه به که گوید ز غصه اش

سنگ صبور دختر غمدیده مادر است

رنگ رخ خدیجه به بستر پریده است

امشب مسیر روضه به کوچه رسیده است

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  2:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت ام المومنین خدیجه (س)-مدح و وفات

 

ما سائل لطف فراوان خدیجه

از کودکی خوردیم از نان خدیجه

در راه دین داده همه دار و ندارش

اسلام شد مدیون احسان خدیجه

خرج مسلمانی ما هستی او شد

پس هر چه ما داریم قربان خدیجه

در راه اهل بیت هر کس خرج کرده

فردای محشر هست مهمان خدیجه

جور دگر شد دستگیر ما پیمبر

هر جا قسم خوردیم بر جان خدیجه

شکر خدا هستیم امشب روضه خوانش

شکر خدا هستیم گریان خدیجه

دلشوره دارد یاد فرداهای زهرا

ابر بهاری گشت چشمان خدیجه

انگار دیده آتش و دیوار و در را

غم های زهرا برده سامان خدیجه

ای وای از روزی که با پهلوی زخمی

زهرا شود در عرش مهمان خدیجه

**

نیمه شبی در خانه خولی نامرد

صد پاره می گردد گریبان خدیجه

***

با تشکر از شاعر گرامی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  2:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت ام المومنین خدیجه (س)-مدح و وفات

 

مصطفی ممدوح، مداحش خداست

لیک مداح خدیجه مصطفاست

آنکه دامادش علی مرتضاست

دختر او حضرت خیرالنساست

نسل او نسل حسین و مجتباست

مادر خوب همه آل عباست

مادری پر منقبت پر افتخار

آنکه عزت پیش پایش ریخته

مال و مکنت در سرایش ریخته

عشق را در دل خدایش ریخته

حب احمد را سزایش ریخته

گنج عصمت را بجایش ریخته

کل هستی را بپایش ریخته

هست این بانو کنیز کردگار

نام  ام المؤمنین زیبنده اش

هر کسی شیعه است باشد بنده اش

میسزد عالم شود رزمنده اش

هست زهرا جلوۀ تابنده اش

کرده خُلقش تا ابد پاینده اش

قدِّ عالم خیر در پرونده اش

درس عزت داد و درس اقتدار

مادر اسلام، ام الهانیه است

فخر مریم، ساره، هاجر، آسیه است

دختری دارد که نامش راضیه است

صابره، صدیقه، زهرا، مرضیه است

فاطمه، محبوبه، حورا، انسیه است

مادر حوریه هم خود حوریه است

هیچکس چون او ندارد اعتبار

با تمام اعتبارش ای دریغ

از زنان روزگارش ای دریغ

وز دهان روزه دارش ای دریغ

با همه صبر و  قرارش ای دریغ

در زمان احتضارش ای دریغ

سالها حصر و حصارش ای دریغ

روز  آخر شد بکامش روزگار

جبرئیل آمد، پیامش آنی است

این سلام حضرت سبحانی است

میزبانا  لحظۀ مهمانی است

از بهشتت این کفن ارزانی است

رحلتت آغاز روضه خوانی است

روضه هایت کربلا را بانی است

ای دو چشمت بر حسینت اشکبار

تو کفن داری حسینت بی کفن

خار و خاشاک بیابانش وطن

بی سر و بی لشگر و عریان بدن

طعمۀ صیاد و پاره پاره  تن

عترتش بسته به زنجیر و رسن

خیزران بر لعل و دندان و دهن

کربلا و کوفه و شام و شکار

میشود افشای این اسرار وای

زینب و سنگ و سر بازار وای

عصمت و بی شرمی اغیار وای

چشمهای خیرۀ خمار وای

تیرهای بدتر از مسمار وای

یاد زهرا و در و دیوار وای

مرهم اینهاست تیغ ذوالفقار

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  2:15 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها