0

اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

اي ز صد هاجرت درود و سلام
كرده مريم به محضر تو قيام
همسر مصطفي درود، درود
مادر فاطمه سلام، سلام

 

همتت وقف مكتب توحيد
ثروتت پشتوانة اسلام
هم سلام تو را رسانده خدا
هم به تو فخر كرده خير الانام
پانهادي فراتر از مريم
در جلال و كمال و قدر و مقام
از سر عالمي كشيدي دست
با رسول خدا شدي همگام
دخترت كوثر رسول خدا
پسرانت به جن و انس امام
با ادب بايد از تو گفتن مدح
با وضو بايد از تو بردن نام
چشم دين بر جمال تو روشن
دل احمد به وصل تو آرام
مؤمنين را يگانه مامي تو
مادر يازده امامي تو
تو به اسلام مادري كردي
تو به توحيد ياوري كردي
عصمت از دامنت چنان جوشيد
كه به مريم برابري كردي
با محمد ، محمدي گشتي
بر پيمبر، پيمبري كردي
بين طوفان و موج حادثه ها
فلك دين را تو لنگري كردي
تويي آن شير زن كه مردانه
ايستادي و حيدري كردي
تا كني دلبري زپيغمبر
اول از خلق دل، بري كردي
با محمد ز هست و بود جهان
دست شستي و همسري كردي
دخت طاها ام ابيها را
اين تو بودي كه مادري كردي
مشرق يازده ستاره شدي
بلكه خورشيد پروري كردي
صلوات خدا به اولادت
جان عالم فداي دامادت
تو صدف، فاطمه است گوهر تو
گوهر تو نه بلكه كوثر تو
بود بر ياري رسول خدا
كوه و صحرا و خانه سنگر تو
هستي ات را به مصطفي دادي
هست خود بر تو داد داور تو
خالق لم يزل سلام تو را
مي فرستاد بهر شوهر تو
پيشتر از شب ولادت خود
هم كلام تو بود دختر تو
يار احمد شدي چه بهتر از اين
كه خدا گشت يار و ياور تو
به محمد زدند سنگ ولي
بود دردش درون پيكر تو
گشت دُر يتيم عبدالله
از دو عالم يگانه گوهر تو
تك و تنها شدي، زنان قريش
ايستادند در برابر تو
غم مخور گر زنان مكه دگر
ننهادند رو به محضر تو
«اين دغل دوستان كه مي بيني
مگسانند دور شيريني»
سخنانم اگر چه گوهر بود
وصف تو از سخن فراتر بود
برتو در ياري رسول خدا
نه غم جان نه بيم از سربود
بر محمد وجود همچو تويي
مثل زهرا براي حيدر بود
در هجوم تمام حادثه ها
دست هايت رسول پرور بود
بود يك ركن مصطفي حيدر
همسري تو ركن ديگر بود
حَرَمت قلب دخترت زهرا
كفنت جامة پيمبر بود
كفن ديگرت زجبراييل
خلعت ذات حي داور بود
پدر و مادرم فدايت باد
كه جهادت جهاد اكبر بود
افتخار ائمه بر زهرا
فخر زهرا به چون تو مادر بود
خوانده اي با محمد از آغاز
پيشتر از نزول وحي نماز
تو گل از باغ معرفت چيدي
در رسول خدا، خدا ديدي
آنچه ناديده بود چشم كسي
ديدي و گل شدي و خنديدي
شهد اقرء زدست پيغمبر
وحي نازل نگشته نوشيدي
با محمد نماز مي خواندي
در كنار علي درخشيدي
سجدة آفتاب بر خاكت
ماه احمد شدي و تابيدي
در بهشت نبوت و توحيد
مام ام الائمه گرديدي
نخل طوباي آرزوي نبي
باغ سبز هميشه جاويدي
هر كجا بر نبي جسارت شد
مثل شير خدا خروشيدي
سال شد بر رسول عام الحزن
تا تو صورت به خاك پوشيدي
شهر مكه است شهر غربت تو
اشك "ميثم" نثار تربت تو

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

 ای دوش تا دوش پیمبر تا همیشه
دین خدا را یار و یاور تا همیشه
ای همسر شایستۀ پیغمبر وحی
ای مادر زهرای اطهر تا همیشه
با بودنت زهرا به عالم فخر می کرد
از این که دارد چون تو مادر تا همیشه
اسلام ما با یاری تو پا گرفته
ای اولین اسلام آور تا همیشه
با بودن تو مصطفی دل گرم می شد
ای بر سر دین سایه گستر تا همیشه
از بی پسر بودن نریز ای با وفا اشک
زهرای تو نسلی ست برتر تا همیشه
تا فاطمه داری تو دیگر غم نداری
طوبای زهرا می دهد بر تا همیشه
با مرتضی شمشیر، پیغمبر اگر داشت
با بودن تو لحظه لحظه او سپر داشت  
شاعر:مهدی نظری

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

سـلام عالـم خلـقت! سـلام داور مـن!
 
به روح پاک بنـات و بنین و شوهـر من
 
منـم صحیفـۀ تاریـخ عمـر ختـم رسل
 
که غرق بوسـۀ پیغمبر است کوثـر مـن

 

 
وجـود مـن ز ازل تشنـۀ محمّـد بــود
 
که شد شراب وصالش نصیب ساغر من
 
امیــن وحـــی الهــی ســلام آورده
 
به سـوی مـن ز خداوندگـار اکبـر من
 
سلام من به محمّد سلام من به علی
 
سلام هر دو به جـان و تـن مطهـر من
 
به وصف منزلتم نـزد مصطفی این بس
 
که روح بین دو پهلوی اوست دختر من
 
زهی به بخت بلندم که عقل کل فرمود
 
خدیجه مونس من بود و یار و یاور من
 
درسـت «امّ‌ابیهــا» اگـر شـود تفسیـر
 
یقین کنید که این دختر است مادر من
 
بـرای یـاری منجـی خلـق عالـم بـود
 
هماره کوچه و صحرا و دشت، سنگر من
 
ز چـارسو سپـر جـان مصطفـی گشتم
 
چه غم اگر شکند سنگ دشمنان سر من
 
به گـرد روی محمّد چـو گرد گردیـدم
 
که شد غبار ره او بـه چهـره زیـور من
 
همیـن نـه جامـۀ پیغمبرم کفن گردید
 
به دست رحمت او دفن گشت پیکر من
 
از این مقام چه برتر؟ علی است دامادم
 
علی که هست زعیم و امام و رهبر من
 
اگـر چـه آمـده پامـال، حـرمت حرمم
 
فرشته بوسه گذارد به خـاک مقبـر من
 
زمیـن مکـه بــود شـرح پایـداری‌هـا
 
حجـاز پـر ز نفس‌هـای روح‌پـرور من
 
من آن نکو‌صدف پاک‌عصمتم که بود
 
تمـام هستـی پروردگـار، گوهــر مـن
 
در آسمـان نبـوّت کنــار ختـم رسـل
 
فراتر است ز خورشید و مـاه، اختر من
 
شبی که روی نهادم به سوی خانۀ بخت
 
پـر از ملائکـه گردیـد فرش معبر من
 
ز آفتـاب دمــد بـوی لالـه و ریحـان
 
اگر به حشر فتد سایه‌ای ز معجـر من
 
عجیب نیست که با این جلال، جبرائیل
 
هـزار مرتبـه زانـو زنــد بـرابـر مــن
 
به بیت ختم رسل مـادر بتـول شـدن
 
شرافتی است که هرگـز نبود باور من
 
نشان بوسۀ من روی صورت زهرا
 
نشان بوسۀ زهـرا بـود بـه منظـر من
 
فروغ فاطمـه از پـای تـا سـرم تابیـد
 
شبی که عطر محمّد گرفت بستر من
 
دهنـد دست به دست خـدای عـزّوجلّ
 
اگـر ملائکـه کوبنـد حلقـه بـر در من
 
ادب کنند و دو زانو، همـه جلوس کنند
 
زنـان دیگـر ختم رسـل به محضر من
 
سرشک چشم رسول خدا چو باران ریخت
 
بـه جـای لالـه سـر تـربت معطـر من
 
فراتـر است ز عـرش وسیع‌تر ز سپهـر
 
به چشم اهـل نظـر، خانـۀ محقـر من
 
هزار حیف که با ارتحال من به بهشت
 
غریب گشت محمّد، یگانـه همسر من
 
بهشت من نه بهشت است بلکه آنجا بود
 
که می‌نشست محمّد ز مهـر در بر من
 
ز قول نافـذ ختم رسل بگـو «میثم»!
 
خدیجـه آمــده صدیقــۀ مکـرر مـن
 
 
از صیام تا قیام 5 – غلامرضا سازگار

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

 چطوری دلت میاد  بدون ما بری سفر
حالا که داری میری، پس ما دو تا رو هم ببر
نه قرارمون نبود، رفیق نیمه راه باشی
گفتی پا به پام می مونی ،تا یه تکیه گاه باشی
به دلم آتیش نزن، گریه ی بی صدا نکن
واسه زنده موندنم، زیر لبت دعا نکن
خیلی زود داری میری!، دخترمون سه ساله شه
نذا باغِ زندگیش، رنگِ گلای لاله شه
وقت کوچت ای پرستو، نمِ پاییزی می خوای!؟
بعد عمری زندگی، تازه ازم  چیزی می خوای!؟
نگو دریای غمِ خدیجه ساحل نداره !
همه زندگیم فدات، عبام که قابل نداره !
کفنت رو قراره ازآسمونا بیارن
قراره فرشته ها حلوا و خرما بیارن
به جونم آتیش زده؛ حرفِ کفن-اسمِ عبا
یادتِ گفته بودم براتُ از کرببلا
یادتِ گفته بودم، ازیه غریبِ بی کفن
فته بودم نوه مُ ؛ کرببلا سر می بُرن
سی هزارتا نامسلمون، نینوا می کشنش
با لبِ تشنه تو گودال بلا می کشنش
توی کربلا سرِ همین عبا بلوا میشه
سر غارتِ یه تیکه پیرهن دعوا میشه
شاعر:وحید قاسمی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

می سوزم و چو شمع سحر آب می شوم
از غصه ی فراق تو بی تاب می شوم
دارم به پای پیکر تو گریه می کنم
بر لحظه های آخر تو گریه می کنم
اکنون که زخم رفتن تو بر جگر نشست
این کوه درد بر سر دوش پدر نشست
با دخترت تو این دم آخر سخن بگو
مادر بیا و حرف دلت را به من بگو
بابای من ز هجر تو دلگیر می شود
قلب جوان او ز غمت پیر می شود
مادر بیا به خاط زهرا بمان مرو
حتی گرفته است دل آسمان مرو
مادر بمان ز بیت نبوت صفا مبر
آرامش و قرار دل مصطفی مبر
مادر بمان و از دل این خانه پا مکش
بر صورت شکسته ی خود این عبا مکش  
شاعر:رضا رسول زاده

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

 مادر میان بستر خود روضه می خواند
 با اشک های کوثر خود روضه می خواند
نیّت نمود و شانه زد بر موی زهرا
 با مویه های آخر خود روضه می خواند
او چند مدت رنگ نیلی خواب می دید
 بر شاخۀ نیلوفر خود روضه می خواند
خیره به در می شد و ی این که به دیوار
 یا که به روی دختر خود؛ روضه می خواند
با روضه های کوچه، او از حال می رفت
 با یاد یاس پرپر خود روضه می خواند
وقتی گریز روضه هایش کربلا بود
 با نالۀ بغض آور خود روضه می خواند
مادر بزرگِ ماه های روی نیزه
 بر کشته های بی سر خود روضه می خواند
بر پارۀ قلبش که زیر دست و پا ماند
 بر پاره های پیکر خود روضه می خواند
اصلاً در عاشورا به عالم کرد رجعت
 بر روی تل، بر منبر خود روضه می خواند
از غارت و آتش درون خیمه می گفت
 می سوخت، با خاکستر خود روضه می خواند
زینب شبیه اوست، نه اصلاً خود اوست
 یعنی برای معجر خود روضه می خواند
شاعر:محسن حنیفی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

 امشب فرشتگان خدا سوگوار تو
پر می کشند گریه کنان تا دیار تو
هم ناله با دل همهٔ‌ آسمانیان
جبریل روضه خوان شده بانو کنار تو
تنها نه لاله های دل داغدار ما
گل های اشک چشم ملائک نثار تو
تا صبح ماند مثل تمام ستاره ها
چادر نماز سبز تو چشم انتظار تو
دلخسته ام به وسعت دلتنگی و فراق
زانو بغل گرفته ام امشب کنار تو
می سوزد از فراق تو با قلب دخترت
تا صبح مات و غمزده شمع مزار تو
یادم نمی رود شب آخر شب سفر
باران اشک فاطمهٔ‌ بی قرار تو
گفتی به فاطمه غم خود را خدیجه جان
آتش زدی به پهنهٔ‌ دریا و آسمان
شاعر:یوسف رحیمی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

گردِ غمِ بي مادري، نشسته روي سرِ من
وقتِ خداحافظيِ، من و شماست مادرِ من
دلم دستِ غم و ماتم اسیره
دو چشمام شد مثِ ابرای تیره
الهی مادرِ خوبم نمیره
مادرم مادرم ای بی‌قرینه(2
با رفتنت مادرِ من، زهرا رو مبتلا نكن
ميونِ دشمنا من و تنها نذار، رها نكن
تو لحظه‌هاي آخرین، نگات و از نگام نگير
با خوندنِ اشهد خود، زخمِ دلم رو وا نكن
جن و انس و ملك با بی‌قراری
ناله دارن به لب با اشك و زاری
فاطمه، فاطمه مادر نداری
مادرم مادرم ای بی‌قرینه(2
پيشِ خدا خاطرِ تو، خيلي عزيزه مي‌دوني
میون زنهای جهان، تو اوّلين مسلموني
تو حامي پدر شدی، تو لحظه‌های بی‌كسی
تو خاطرات این خونه، همیشه عاشق می‌مونی
تو رفتي و خونه گردیده خاموش
وجودت نمی‌شه هرگز فراموش
ببین جسم پاكت را كنجِ آغوش
مادرم مادرم ای بی‌قرینه(2

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

من از آغاز دین،‌دین محمّد را كه دیدم
فدايي‌اش شدم عشق نبوت را خریدم
به دل مُهرش نهادم
به پایش دل فتادم
همیشه شد مرادم
خداحافظ محمّد(2
به خانه تا كه مي‌آمد نبي با قلبِ محزون
به اشك ديده مي‌شستم از او خاكستر و خون
الا ای عشق بی‌حد
مرا بر حقِ سرمد
سفارش كن تو احمد
خداحافظ محمّد (3
روم يارا بود زهراي من پيشت امانت
مبادا دشمنان و سيلي و ضرب و اهانت
تو را زهرا حبيب است
چون من بر تو طبيب است
گل ياسم غريب است
خداحافظ محمّد (3

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

خدیجه ام الزهرا(4
الا یا ایها الناس رو دلم پا نذارید
مث من دخترم را دیگه تنها نذارید
یاس من بی‌شكیبه دختر من غریبه
توی باغ وجودش غصه‌ها را نذارید
دخترم بی‌قراره آخه مادر نداره
توی این شهر كینه اون و شیدا نذارید
میون كوچه زهرا می‌شه بی‌یار و تنها
دیگه بر روی ماهش رنگ غمها نذارید
روزی كه بعض دشمن می‌شه آتیش و آهن
پشت در دخترم را،‌ زهرام و جا نذارید
واغربتا واغربتا(4
هر دم كه تنها مي‌شدم
از غصه شيدا مي‌شدم
با شبنمي از خنده‌ات
همچون گلي وا مي‌شدم
اي يارِ تنهايي من
دل بي تو در غوغا شده
بين خانه‌دار خانه‌ام
دردانه‌ات زهرا شده
نامت خديجه دم به دم
روي لبم در زمزمه‌است
بي تو پرستار شبم
ام ابيها فاطمه‌است

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

 دیگر در این خانه برایم همدمی نیست
بی مادریِّ فاطمه داغ کمی نیست
بعد از تو این خانه گرفته رنگ ماتم
بالاتر از بغض گل یاسم غمی نیست
همراه سختیهای احمد  یا خدیجه
ما دردمند و مرهمی یا مَحرمی نیست
آن سو گرفته روضه زهرا و در این سو
امِّید ...نه   در چشم من جز شبنمی نیست
تقدیر زهرای من و تو درد و رنج است
امروز غم فردا به جز قدِّ خمی نیست
بعد از من و تو می رسد آن روزهایی
که بهر گریه کردنش جا یا دمی نیست
جایی که میخی قصد حمله کرده باشد
شیشه برایش سنگر مستحکمی نیست
تو رفته ایُّ و فاطمیِّه می رسد وای
جز العجل بر دردهایم مرهمی نیست
حسين ايماني

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

ماتم جانسوز ام المومنین است

همسر دلسوز ختم المرسلین است

واویلا  واویلا      واویلا  واویلا

رفت از جهان خدیجه با چشم خونبار

 

می گفت و یا فاطمه خدانگهدار

واویلا  واویلا      واویلا  واویلا

صدیقه ی طاهره گشته سیه پوش

زمزمه ی قدسیان می رسد بر گوش

واویلا  واویلا      واویلا  واویلا

بعد تو مادر زهرا نقش زمین شد

جانش فدای امیرالمومنین شد

واویلا  واویلا      واویلا  واویلا

مهدی خرازی

روحش شاد

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  2:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

یـارب گرفتـارم           عبـد گنهکارم

این جرم بسیارم        تنها تو را دارم

یا نور یا قدوس         یا نور یا قدوس

بنگر به آه من             کوه گنـاه من

 

روی سیاه من            ای رب غفّارم

یا نور یا قدوس           یا نور یا قدوس

من دل به تو بستم          خالی بود دستم

تا بودم و هستـم        تنها تویی یارم

 یا نور یا قدوس         یا نور یا قدوس

سرتا قدم دردم            عمـری گنه‌ کردم

این نالۀ سردم            این چشم خونبارم

یا نور یا قدوس         یا نور یا قدوس

این کوه عصیانم               این چشم گریانم

آلــوده‌دامــانم                 سنگین شده بارم

یا نور یا قدوس            یا نور یا قدوس

یا قاضی‌الحاجات            یا قابل‌التوبات

یا سامع‌الاصوات            معبود ستارم!

یا نور یا قدوس           یا نور یاقدوس

تـو ربّ معبـودم           تو کل مقصودم

من عبد مردودم             تـو حـیّ دادارم

یا نور یا قدوس           یا نور یا قدوس

 

 

شاعر:حاج غلامرضاسازگار

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  2:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

در مقام زن ولی مردانگی قانون توست
تا قیامت هر کجا مؤمن بوَد، ممنون توست
بردباری، صبر، دینداری همه مرهون توست
هر که از اسلام دارد بهره‌ای، مدیون توست

 

مصطفی ز آغاز، یاری جز تو و حیدر نداشت
در مقام و منزلت مانند تو همسر نداشت
این سه اصل آمد از اول باعث ترویج دین
هست تو، خُلق نبی، تیغ امیرالمؤمنین
از تمام هست خود یکسر فشاندی آستین
راستی این است در اسلام، دین راستین
با علی همگام در احیای قرآن بوده‌ای
پیشتر از بعثت احمد مسلمان بوده‌ای
مؤمنین از چون تو مادر تا قیامت سرفراز
مسلمین آرند بر خاک درت روی نیاز
بر تو می‌بالد محمّد، بر تو می‌نازد حجاز
با محمّد خوانده‌ای پیش از شب بعثت، نماز
مـادر زهرا سلام الله بر جان و تنت
یازده خورشید سر زد از سپهر دامنت
کرد در ماه خدا روح تو پرواز از بدن
گشت مهمان در جوار قرب حی ذوالمنن
بود سال رحلتت سال غم و رنج و محن
جامۀ ختم رسالت شد بر اندامت کفن
گشت عام الحزن بر ختم رسل، سال غمت
شد روان از دیده‌اش بر چهره اشک ماتمت
ای در امواج بلاها با محمّد رهسپر
در هجوم سنگ‌ها جان محمّد را سپر
بر محمّد از همه زن‌های عالم خوب‌تر
مصطفی را سوز داغت ماند عمری بر جگر
بارها زین غصه چشم سید بطحا گریست
بلکه در شـام زفاف حیدر و زهرا گریست
ما به تو گریان، تو را لب در جنان پر خنده باد
همچو جان در قلب یاران خاطراتت زنده باد
شوکت و جاه و جلال و عزتت پاینده باد
منطقت تا حشر بر بوجهل‌ها کوبنده باد

 

 

شاعر:حاج غلامرضا سازگار

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  2:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

مادری پر غصه و درد آشنا دلواپس است
عزم رفتن کرده تا سمت خدا دلواپس است

مادری افتاده در بستر به حال احتضار
دختری کوچک شده غرق دعا، دلواپس است

 

بر لبش امن یجیب و دیده هایش غرق اشک
ترس دارد که نگیرد او شفا، دلواپس است

دخترش خورده زمین امروز تعبیرش بد است
از عبور نیلی اش در کوچه ها دلواپس است

شور افتاده دلش چون خواب دیده نیمه شب
گوهرش افتاده زیر دست و پا، دلواپس است

او که در شعب ابیطالب همیشه تشنه بود
تشنه، یاد تشنه کرببلا دلواپس است

او که مرهم روی زخم سنگ ها بگذاشته
خوب میفهمد هجوم سنگ را، دلواپس است

من یقین دارم که او بین کفن ها گریه کرد
بر شهید بی کفن، بر بوریا دلواپس است

 

 

شاعر:محسن حنیفی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  2:02 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها