0

اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت ام المومنین خدیجه (س)-وفات

 

دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم

آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم

سرمه نمی برم به چین، قند و شکر نمی خرم

نقره و زر نخواستم، صاحب کیمیا شدم

بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم

دانهء عشق کاشتم، در قفست رها شدم

با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانه ایست

با تو پر از قصیده ام، با تو غزل سرا شدم

ای که ملول می‌شوی از نفس فرشته‌ها

باور من نمی شود، همنفس خدا شدم

سفرهء دل برای من، باز کن آیه ای بخوان

حرف بزن که مَحرمِ زمزمهء حرا شدم

قطرهء من فرات شد، ذرّه ام آفتاب شد

پیش تو سیّدالبشر، سیّدة النّسا شدم

پشت سرت من و علی، قامت عشق بسته ایم

تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم

من به تو دست یاعلی داده ام از صمیم دل

مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم

لحظه آخرین غزل، ترس ندارم از اجل

پیرهن تو در بغل، با تو دوباره «ما» شدم

 

سید حمید رضا برقعی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

گاه تنها یک نفر هم یار دین باشد بس است
یک نفر بانوى سرشار از یقین باشد، بس است

مال و ثروت -هرچه هم باشد- فداى راه دوست
هم نشین رحمهٌللعالمین باشد بس است
در نگاه شوم مردم بدترین باشد، ولى
در دل پیغمبر خود بهترین باشد بس است

دیگران هم همسر پیغمبرند اما فقط
مادر زهرا که «أمّ المؤمنین» باشد بس است

دخترش زهرا کجا و دختران این و آن ؟!
حاصل عمرش اگر تنها همین باشد بس است

دختر او مادرى کرده براى شیعیان
مادرى مثل خدیجه در زمین باشد بس است
¤

ما کجا و مدح او گفتن؟ معاذالله …نه
نام ما تنهاى «گداى خوشه چین» باشد بس است

واژه هاى گنگ و بى معنا چه مى فهمند از او؟
انتهاى شعر باید نقطه چین باشد … بس است

محمد میرزایی بازرگانی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

مومنون آیه های قرآنند
گاه مقداد و گاه سلمانند
چه عرب چه عجم مسلمانند
همه فرزندهای بارانند
یا نوه یا نتیجه اند همه
بچه های خدیجه اند همه
.
سایه اش مستدام بر سر ماست
خانه اش قبله گاه دیگر ماست
نامش آرامش پیمبر ماست
مادر فاطمه است، مادر ماست
.
مادرم! ای امام مادرها
بفدایت تمام مادرها
.
گرمی آشیان پیغمبر
همسر مهربان پیغمبر
یاد تو در روان پیغمبر
نام تو بر زبان پیغمبر
.
خاطرات تو گرمی شب اوست
یاد تو آه حسرت لب اوست
.
زن، ولی مردتر ز هر مردی
جگر کفر را درآوردی
قد علم کرده پیش هر دردی
تو بر اسلام مادری کردی
.
نه فقط ام مومنین هستی
ام اسلام، ام دین هستی
.
به تو جبریل احترام کند
پیش پایت نبی قیام کند
به تو باید خدا، سلام کند
و تو را صاحب مقام کند
.
باید اینگونه منجلی بشوی
مادر همسر علی بشوی
.
با نبی گرچه همنشین بودی
قبل از اسلام بی قرین بودی
بین زنها تو بهترین بودی
در زمین آسمان نشین بودی
.
اشک تو ای خدیجه غرا
ریخته گریه ملائک را
.
مثل ابر بهار گریه مکن
انقدر گریه دار گریه مکن
از بد روزگار گریه مکن
مادر بیقرار! گریه مکن
.
در سرت فکر کیست می دانم
گریه ات مال چیست می دانم
.
در عذار گلت چه می بینی
که چنین بی قرار و غمگینی
نگران هجوم گلچینی
یا که رنجور دست سنگینی
.
آه از دست… آه از آن آزار
آه از آن کوچه… آه از آن دیوار
.
محمدعلی بیابانی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

مرغ دل ما میل بال و پر زدن کرد
یعنی اویس این بار هم یاد قرن کرد

جَبری میان سوختن با پر زدن نیست
پروانه از اول هوای سوختن کرد
صحرا به صحرا رفت مجنون، آخرِ سر
در بینِ این آوارگی رو به وطن کرد

دردِ ولایت، دردٍ دین، معنایش این است
هرکس امامی داشت، با غم ساختن کرد

هرکس که تنها شد شبیهِ اُمِ زهرا
در حَصرِ غربت، یادی از دریا شدن کرد

آن بانویی در اصل اُمُّ المومنین است
که ثروتش را خرج راه پنج تن کرد

آن بانویی اول مسلمان نبی شد
که در رَحِم با دخترش زهرا سخن کرد

آن بانویی همراه احمد بود هر جا
که غُصه ها را از پیمبر ریشه کن کرد

آن بانویی دین خدا را رنگ و بو داد
که سینه اش را در بلا بیت الحَزَن کرد

امشب که این بانو ز دنیا گشت راحت
زهرا لباس مشکیِ خود را به تن کرد

زهرا کنار جسم مادر بغض کرد و
گریه برای روضه های خویشتن کرد

چشم ترِ زهرا که چون سِیلی روان بود
قلب پیمبر را از این غم پُر محن کرد

قبل از کفن های بهشتی که بیاید
آقا عبای خویش را بر او کفن کرد

اما شبیهِ روز عاشورا نداریم
خواهر تنِ ارباب ما یک پیروهن کرد

آن پیروهن هم که به غارت رفت، زینب
اینجا چگونه رو به سوی آن بدن کرد

بالای گودال از نفس افتاد زینب
بوسه به حلقوم بریده داد زینب

رضاباقریان

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

به خدا بعد عروج تو پرم مى سوزد
مادر من،تو نباشى، جگرم مى سوزد

امنیت داشتن ما همه از یمن تو بود
خانه با رفتن تو در نظرم می سوزد

چه کنم با غم فقدان تو که می دانم
بی تو قلب من و قلب پدرم می سوزد

خواستی تاکه عبایش کفنت باشد و آه
این خبر را به پیمبر ببرم می سوزد

همه دارایی تو خرج در اسلام شده
پای بخشندگی ات دست کرم می سوزد

میروی نیستی آن روز ببینی که چطور
سرم آن لحظه که درپشت درم-می سوزد

شعله آن قدر زیاد ست در آن هنگامه
از نفس های پر آهم پسرم می سوزد

سال ها می گذرد؛؛ کرببلا وقت غروب
با همین شعله دل اهل حرم می سوزد

محمد حسن بیات لو

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

ای وجودت همه ایمان خدا
ای بدهکار دو چشمت دریا
ای به ظاهر جلواتت بانو
ای به سجاده تمامت حوراء

خنده هایت همه اش نزد رسول
اشکهایت همه در شب به خفا
خانه ات راه عبور ملک و
ثروتت داده به اسلام بقا
دانش آموز کلاست مریم
دامنت محفل انس زهرا (س)
یک نخ معجرتان از نرگس
جنس روبنده تان از طوبا
هر زمانی که زمسجد آمد
هر زمانی که نبی دید جفا
هر زمان بعد رسیدن از جنگ
یا پس از  دفن و وداع شهدا
عالمی غم به دلش گر می بود
با وجود تو گرفته است جلا
ولی افسوس تورا داد زدست
وای از آن دم که نچرخد دنیا
وای از غصه ی بی مادری و
وای از داغ دل دخترها
مادری رفت به دختر چه گذشت
بین آن جمعیت بی پروا…
تازه داماد عزیزِ امروز
علیِ خانه نشینِ فردا
دختر تازه عروس مادر
نوگلی هم وسط آن بلوا…
آخر قصه ی ما هم داغی
که به جا ماند به روی دلها…

عبدالحسین مخلص آبادی

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

تقدیم به ام المؤمنین حضرت خدیجه (سلام الله علیها):

 

خدا پیداست در آیینه ی چشمان دلبندش

زنی که نیست جز احمد کسی درحد پیوندش

به آن بالانشینی باید ام المومنین گویی

که جز زهرا نباشد در دوعالم مثل و مانندش

چنان با بندگی هایش دل از ذات خدا برده

که قبل از وحی می آید سلامش از خداوندش

مقامش نیست در حد تصور آن بزرگی که

گرفته آبرو معصومیت از بند روبندش

برای شرح اوج او چه گویم بهتر از اینکه

پیمبر همسر او باشد و زهراست فرزندش

کسی که سرگذارد پیش پای مادری چون او

روا باشد اگر گویم بهشت است آرزومندش

ندیده بعد او یک روزخوش احمد در این دنیا

تمام سال می بارد بهار از دود اسفندش

 

محمد بختیاری

 

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت ام المومنین خدیجه (س)-مدح و وفات

 

ما سائل لطف فراوان خدیجه

از کودکی خوردیم از نان خدیجه

در راه دین داده همه دار و ندارش

اسلام شد مدیون احسان خدیجه

خرج مسلمانی ما هستی او شد

پس هر چه ما داریم قربان خدیجه

در راه اهل بیت هر کس خرج کرده

فردای محشر هست مهمان خدیجه

جور دگر شد دستگیر ما پیمبر

هر جا قسم خوردیم بر جان خدیجه

شکر خدا هستیم امشب روضه خوانش

شکر خدا هستیم گریان خدیجه

دلشوره دارد یاد فرداهای زهرا

ابر بهاری گشت چشمان خدیجه

انگار دیده آتش و دیوار و در را

غم های زهرا برده سامان خدیجه

ای وای از روزی که با پهلوی زخمی

زهرا شود در عرش مهمان خدیجه

**

نیمه شبی در خانه خولی نامرد

صد پاره می گردد گریبان خدیجه

 

محمد حسین رحیمیان

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

اهل بیت(علیهم السلام)-دهه کرامت

 

ذیقعده نَه یک دهه کرامت دارد

یک عمر کرامت و زعامت دارد

در سیصد و شصت و پنج روز از هر سال

هر روز رضا به ما امامت دارد

***

ای شیعه کرامتَت فرا می خواند

این مَه به ولایتت فرا می خواند

دستان رضا اگر بگیرد دستت

معصومه به عصمتت فرا می خواند

***

از ماهِ رضا لطف و کرامت ریزد

در مشهد و قم رحل اقامت ریزد

هر خسته که از رضا شفا میخواهد

معصومه به کامِ او سلامت ریزد

***

ایران دو حرم در قم و مشهد دارد

در این دو، جواد رفت و آمد دارد

فرمود که شاچراغ، سوّم حرم است

رهبر نفَسِ آل محمد دارد

 

محمود ژولیده

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س)

 

والامقام ای مادر زهرا خدیجه

مادر بزرگ زینب کبری خدیجه

خرج خدا شد ثروتت یکجا خدیجه

کوری چشم شور بعضی ها خدیجه

 

انگشتر عشق پیمبر را نگینی

الحق و الانصاف اُمُّ المومنینی

 

هم گوهر نابی و هم گوهر شناسی

ای تاجر خوش ذوق ، پیغمبر شناسی

تنها نه در مکه ، در عالم سر شناسی

از هیبتت پیداست که حیدر شناسی

 

عطر علی دارد سراپای وجودت

بانو مِیِ کوثر گوارای وجودت

 

بوی نبوت را که استشمام کَردی

بهر رواج دین حق اقدام کَردی

اسلام را با همتت اسلام کَردی

کفار را با ثروتت ناکام کَردی

 

بوده اساس دین و آئین پیمبر

اخلاق او ، اموال تو ، شمشیر حیدر

 

عیسی غلام همسرت تا روز محشر

مریم کنیز دخترت تا روز محشر

عصمت نخی از معجرت تا روز محشر

باقیست نسل کوثرت تا روز محشر

 

مِهرت برای آسمانها و زمین بس

داماد تو حیدر شد و فخرت همین بس

 

ای طاهره بانوی با تقوای مکه

سنگ صبور و حامی آقای مکه

بی اعتنا به طعنه ی زن های مکه

ای کاش نیشابور بودی جای مکه

 

شیب ابی طالب تو را از پا نیانداخت

آزار اهل شرک از تو شیرزن ساخت

 

بانو سلامت می کنم از دور و نزدیک

پیش حبیب خود در این شب های تاریک

راحت برو راحت بیا ام سعالیک

مکه ندارد کوچه های تنگ و باریک

 

مکه مدینه نیست آتش پا بگیرد

میخی درون سینه ی تو جا بگیرد

 

رفتی ندیدی رکن حیدر را شکستند

الواط های بی حیا در را شکستند

با پا زدند و سد معبر را شکستند

نامردها پهلوی کوثر را شکستند

 

رفتی ندیدی باغ تو بی یاسمن شد

رفتی با کفن آخر حسینت بی کفن شد

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

مصطفی ممدوح،مداحش خداست
لیک مداح خدیجه مصطفاست
آنکه دامادش علی مرتضاست
دختر او حضرت خیرالنساست

نسل او نسل حسین و مجتباست
مادر خوب همه آل عباست
مادری پر منقبت پر افتخار

آنکه عزت پیش پایش ریخته
مال و مکنت در سرایش ریخته
عشق را در دل خدایش ریخته
حب احمد را سزایش ریخته
گنج عصمت را بجایش ریخته
کل هستی را بپایش ریخته
هست این بانو کنیز کردگار

نام ام المؤمنین زیبنده اش
هر کسی شیعه است باشد بنده اش
میسزد عالم شود رزمنده اش
هست زهرا جلوه تابنده اش
کرده خُلقش تا ابد پاینده اش
قدِّ عالم خیر در پرونده اش
درس عزت داد و درس اقتدار

مادر اسلام، ام الهانیه است
فخر مریم، ساره، هاجر، آسیه است
دختری دارد که نامش راضیه است
صابره، صدیقه، زهرا، مرضیه است
فاطمه، محبوبه، حورا، انسیه است
مادر حوریه هم خود حوریه است
هیچکس چون او ندارد اعتبار

با تمام اعتبارش ای دریغ
از زنان روزگارش ای دریغ
وز دهان روزه دارش ای دریغ
با همه صبر و قرارش ای دریغ
در زمان احتضارش ای دریغ
سالها حصر و حصارش ای دریغ
روز آخر شد بکامش روزگار

جبرئیل آمد، پیامش آنی است
این سلام حضرت سبحانی است
میزبانا لحظه مهمانی است
از بهشتت این کفن ارزانی است
رحلتت آغاز روضه خوانی است
روضه هایت کربلا را بانی است
ای دو چشمت بر حسینت اشکبار

تو کفن داری حسینت بی کفن
خار و خاشاک بیابانش وطن
بی سر و بی لشگر و عریان بدن
طعمه صیاد و پاره پاره تن
عترتش بسته به زنجیر و رسن
خیزران بر لعل و دندان و دهن
کربلا و کوفه و شام و شکار

میشود افشای این اسرار وای
زینب و سنگ و سر بازار وای
عصمت و بی شرمی اغیار وای
چشمهای خیره خمار وای
تیرهای بدتر از مسمار وای
یاد زهرا و در و دیوار وای
مرهم اینهاست تیغ ذوالفقار

محمود ژولیده

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

زمان مدح تو شد ای ملیکه ی مکه
برای مدح تو آیه ها به صف شده اند
غزل برای تو چون کم سروده ام حالا
برای شعر تو آرایه ها به صف شده اند

سرآمدی به همه بانوان قدیسه
که بعد فاطمه توسرور زنان هستی
تو مادر همه ی خانواده ی زهرا
تو مادر علی و صاحب الزمان هستی

محبتت به رسول خدا مثل زدنی است
اویس ها شده اند ازسبوی تو سرمست
میان سردی برخورد مردم مکه
به بودن تو پیمبر همیشه دلگرمست

تحمل غم تو شرح صدر میخواهد
که سال پر زدنت سال حزن و اندوه است
دوباره بردل پیغمبرت تو مرهم باش
دل نبی خدا از غم تو مجروح است

«وأین مثل خدیجه»همیشه ذکر لبش
بدون بودن تو زحمتش نتیجه نداشت
نداشت فاطمه و زینب و حسین و حسن
اگر رسول خدا حضرت خدیجه نداشت

شبیه حضرت ختمی مآب معمولا
تو دست فاطمه را غرق بوس میکردی
أجل اجازه نداد، آرزو به دل ماندی
که کاش بودی و او را عروس میکردی

همیشه سر زده سر میزنی به فاطمه ات
خدا کند که نبینی شکستن او را
خدا کند که نبینی مقابل حسنین
نفس نفس زدن و چشم بستن اورا

خدا کند که نبینی حسین بی کفنت
چگونه مادر جان داده را تکان بدهد
خدا کند که نبینی چگونه یک مادر
بخواند ازغم گودال و بعد جان بدهد

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

من کیستم یگانه امید محمّدم 

ناموس وحی و همسر والای احمدم

 

ام‌الائمه مادر ام‌الائمه‌ام 

یعنی خدیجه دختر پاک خویلدم

 

روح بزرگ خواجه اسراست در تنم 

گلخانـه بهشت رسول است دامنم 

 

من بین دشمنان زره مصطفی شدم 

بر بانوان معلم درس وفا شدم

 

گشتم چو پیش روی رسول خدا سپر 

از چارسو نشانه سنگ جفا شدم 

 

بـر پیکـرم بـه شوق دفاع پیامبر 

سنگ جفا ز شاخه گل بود خوب‌تر 

 

من پاسدار اشرف خلق دو عالمم 

اسلام متکی شده بر عزم محکمم

 

همچون علی کنار محمّد ستاده‌ام 

در سایه رسول خدا فوق مریمم 

 

مریم حضـور مریم من می‌کند قیام 

عیسی به یازده پسرم می‌دهد سلام 

 

شخص رسول برده به تجلیل نام من 

گیرد ز اعتبار و شرف احترام من

 

خلقت اگر سلام دهندم عجیب نیست 

حتی خدا رسانده به احمد سلام من 

 

سرتا قدم اگر چه وجودم مقدس است 

بر من مقام مادر زهرا شدن بس است

 

پیش از نزول وحی خدا خوانده‌ام نماز 

بردم رخ نیاز به درگاه بی‌نیاز

 

قرآن فرود نامده گفتم شهادتین 

اسلام شد ز من، من از اسلام سرفراز

 

روز ازل کـه یـار رسـول خـدا شدم 

سر تا قدم خدایی و از خود جدا شدم

 

پیغمبر است شاهد پاکی و عصمتم 

بر سر نهاده خواجه کل تاج عزّتم 

 

روزی که خاک حضرت آدم نبود گل 

شد همسری خواجه لولاک، قسمتم 

 

تنها نه از نساء رسول خدا سرم 

جز دخترم ز کلّ زنان نیز برترم

 

زن‌های مکه یکسره از من بریده‌اند 

دیگر ز خانه‌ام ز حسد پا کشیده‌اند

 

بر قلب من ز نیش زبان‌ها زدند نیش 

هرگز مقام و منزلتم را ندیده‌اند

 

هر جا به غیر خانه من پا گذاشتند 

حتی به وضع حملم تنها گذاشتند

 

تنها به حجره مانده و مأیوس از همه 

دائم لبم به ذکر خدا داشت زمزمه

 

دیدم یکی ز مهر مرا می‌زند صدا 

مادر منم که هم سخنم با تو، فاطمه! 

 

مادر چرا غریبی من یاور توام 

ریحانه رسول خدا دختر توام 

 

مادر ز بی وفایی زن‌ها مکن گله 

قابل نییَند تا به تو گردند قابله

 

با نصِّ «لایمسه الا المطهرون» 

بین زنان مکه و ما هست فاصله 

 

لبخند زن که دست خداوند، یار توست 

مریم صفیّه آسیـه هاجـر کنـار توست 

 

این بود قدر و منزلت و اقتدار من 

تا مادریِ فاطمه شد افتخار من

 

ممنونم از رسول خدا و خدای او 

بر فاطمه سلام خداوندگار من

 

«میثم» قصیده تو قبول رسول باد 

زیبا سروده‌ای صله‌ات با بتول باد

 

غلامرضا سازگار

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

يا حضرت خديجه (س)

 

توان از تو نوشتن ندارد این شاعر
سزاست گر بگذارد قلم زمین شاعر
و یا دوباره رود سمت نقطه چین شاعر
خود نبی ست برای تو بهترین شاعر
تو را سروده که مال خود خودش باشی
مقر نام خدا و تشهدش باشی

تو نور چشم قریشی و گوهر مکه
تو مادر حسناتی و دختر مکه
شبیه بیت خداوند، زیور مکه
عزیز و صبر و قرار پیمبر مکه
دل از جوان بنی هاشمی ربودی تو
فقط هر آینه محبوبه اش تو بودی تو

تو آمدی که فقط هم نشین او باشی
رکاب احمد و بانو نگین او باشی
هم او امین تو هم تو امین او باشی
و اولین زن مومن به دین او باشی
و با تو بر دل تاریخ جمله ای پیوست
که پشت مرد موفق زنی موفق هست

فدای آن همه ایثار و جان نثاری تو
حجاز بود و کمال و بزرگواری تو
مبرهن است به عالم نبی مداری تو
فدای جمله ی شیرین خواستگاری تو
بدون واسطه گفتی: عزیز تو باشم!؟
اجازه هست محمد، کنیز تو باشم؟

همیشه وقف خدا شد تمام ثروت تو
بلند پرچم اسلام با حمایت تو
فدای مهر محمد شده تجارت تو
میان شعب نمایان شده شجاعت تو
حضور و عاطفه ات همدم مسلمانان
تویی همیشه شریک غم مسلمانان

سری زجمله ی زنها خدیجة الکبری
مقام و شان تو والا خدیجة الکبری
عزیز_ همدم طاها خدیجة الکبری
سلام مادر زهرا خدیجة الکبری
سپرد فاطمه را دست حق به دامانت
تو ام ام الائمه، فلک به قربانت

میان فاطمه و تو چه شور و حالی بود
تو بوده ای به کنارش مگر ملالی بود
وحیف شد که حضور تو چند سالی بود
خدیجه جای تو در بین کوچه خالی بود
به چادرش ز در خانه شعله ها افتاد
زدند برگ گلت را به زیر پا افتاد

رسید وقت سفر روی بستری بانو
ز همسرت نگرفتی ولی تو یک دم رو
نه نیست رد غلافی بر آن تن و بازو
و شکر اینکه شکسته نشد دگر پهلو
دگر صدای نفس های  آخرت آمد
هرآنچه بر تو نیامد به دخترت آمد

امان ز واقعه ی کوچه و اهالی پست
هجوم بود و حرامی تازیانه به دست
غلاف کینه ی مردی چه وحشیانه نشست
به کتف مادرما، آه بار شیشه شکست
علی که رفت پناهی نداشت ، مادر ما
و دست روی سر خود گذاشت ، مادر ما

حمید ویرنشان

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار وفات حضرت خدیجه (س)

قبل از سرودن فکر باید کرد
باید به کشف تازه ای پرداخت
باید مضامین را گزینش کرد
باید زوایای جدیدی ساخت

 

حتی قلم باید وضو گیرد
دفتر به راز دل امین باشد
بی شک و شبهه شعر آیینی
امروزه باید بهترین باشد

حالا مسیر شعر را طی کن
با من بیا همراه شو امشب
هم گریه کن با حضرت خورشید
هم سوگوار ماه شو امشب

ماهی که از فقدان سنگینش
هفت آسمان در سینه غم دارد
یک هیئتی از روضه خوان اما
مدحیه خوان خوب کم دارد

تنها نباید مرثیه سر داد
باید به مدحیه مقید شد
یک جامعه چشم انتظار ماست
از منقبت غافل نباید شد

امشب همه گرد امدند اینجا
تا بشنوند از مادر اسلام
پس آنچه جاری میشود بر ذهن
از این تریبون میکنم اعلام

از ابتدا مؤمن و کیس بود
از منظر من او تجارت کرد
با جبر نه که با کمال میل
هستی خود را خرج عزت کرد

از جیب داد اما خودش فهمید
چندین برابر سود خواهد کرد
اینگونه خیلی زود فتح دل
از احمد محمودخواهد کرد

این مظهر عشق و فداکاری
که هستی اش را داده است از دست
تا به ابد مصداق زیبایی
از “تُنفِقوا مِمّا تُحِبُّون…” است

دست از بزرگان قبایل شست
با یک یتیم ساده همدم شد
با انتخاب خوب خود اما
از بهترین زن های عالم شد

باید که أُمُّ المُؤمنین اش خواند
بسکه خدا ارج و مقامش داد
هر بار پیک وحی نازل شد
از سوی ذات حق سلامش داد

مشغول تسبیح خداوندی
یا ربنا یا ربنا میگفت
بر او رسول الله ایمان داشت
همواره “أَینَ مِثلُها !؟”میگفت

هم خانه دار و هم هنرمند ست
با دست پخت اش درد را شافی ست
او مادر زهرای مرضیه ست
در رتبه اش تنها همین کافی ست

سنگ صبور مصطفی یعنی
این بانویی که رحمت عام است
پایان شیرین جمل فهماند
هر که رقیبش گشته ناکام است

شعب ابیطالب گواه من
هم درد و همراه نبوت بود
تحریم بود اما تحمل کرد
تندیس صبر و استقامت بود

یک غصه ی سنگین عام الحزن
درد فراق و ماتمش باشد
پیغمبر اسلام حق دارد
عمری عزادار غمش باشد

بدجور بغض آسمان ترکید
تا گفتنی ها را همه گفتند
از شرم او در خواهش از اقا
از گریه های فاطمه گفتند

اینجا عبا حکم کفن دارد
در پیش چشم دختری مبهوت
اما عبایی با همین اوصاف
در ظهر عاشورا شود تابوت

علیرضا خاکساری

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1396  1:18 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها