پاسخ به:سخنان بزرگان در مورد دوستی
«دشمن چون از هر حیلتی باز ماند، سلسلهٔ دوستی بجنباند تا بهدوستی کارها کند که در دشمنی نتواند.» سعدی
«دشمن ار دشمنی کند فن اوست// کار صعب است دشمنی از دوست// بد بود از کسی جفاکاری// که از او چشم دوستی داری» مکتبی شیرازی
«دست و دلباز بودن جوهر دوستی است.» اسکار وایلد
«دریغ و درد که تا این زمان ندانستم// که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق» حافظ
«در عالم چیزی والاتر از محبت نمیبینم.» بتهوفن
«درضمیر ما نمیگنجد به غیر دوست کس// هر دو عالم دشمن ما باد و ما را دوست بس» اوحدی
«درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد/ نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد. حافظ
«در انتخاب دوست شتاب مورز و به تعجیل از آنان روی مگردان.» سولون
«داشتن یک دوست حقیقی از همه چیز گرانبهاتر است و کمتر کسی هم در صدد به دست آوردنش میباشد.» فرانسوا لارشفوکو
«خوشبخت کسی که بهیکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتابهای خوب، یا دوستانی که اهل کتاب باشند.» ویکتور هوگو
«خنک آن چشم که گوهر زخسی بشناسد// خنک آن قافلهای کو بودش دوست خفیر» مولوی
«چنانچه شفای بدن با دارو میسر باشد، نشاط و بقای نفس نیز با دوستان بود، پس زیاد گردانید دوستان خود را.» ناشناس
«حکیمی را پرسیدند دوست بهتر یا برادر؟ گفت برادر نیز دوست به.» قابوسنامه
«چون دوست زشت کند چه چاره از باز گفتن.» ابوالفضل بیهقی
«بی دوست زندگانی ذوقی چنان ندارد.» سعدی