0

اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

خدای من...

در بارگاه قدس مرا نیست منزلت

بویی نبرده ام ز بزرگان معرفت

بخشنده ای و بنده ی شرمنده ات منم

بین منو تو نیست خدایا مشابهت

من مدتی است بندگی ات را نکرده ام

عبد خودش نوشته مرا نفس بد صفت

از زهر هر گناه دلم مرد و زنده شد

من را به نار می برد این نفس عاقبت

خیلی گناه می کنم و توبه می کنم

این توبه های گرگ ندارد ولی صحت

قبل از عذاب کار مرا حل و فصل کن

اینجا بگیر گوش مرا جای آخرت

من قصد کرده ام نروم سمت معصیت

می خواهد این مسیر تلاش و مقاومت

چندیست کفش جفت کن بزم هیئتم

دارم من از تمام مقامات این سِمُت

آب و هوای شهر نجف مرحم من است..

بالی گشوده ایم برای مهاجرت

 

 

(محمد کاظمی نیا)

 
 
چهارشنبه 3 خرداد 1396  7:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

مناجات با خدا

 

چنان شدم ز گناهان بی حساب خجل

که گشته ام دگر از توبه و ثواب خجل

خدا گر است که با این کتاب اعمالم

هم از خدا خجل استم هم از کتاب خجل

چنان حجاب کشیدی به کثرت گنهم

که گشته ام زتو و پرده حجاب خجل

گذشت عمر عزیز و هنوز در خوابم

که هم زعمر شدم خسته هم زخواب خجل

به گِرد سفره رحمت گرسنه سر کردم

زکام خشگ شدم در کنار آب خجل

چگونه روی به محشر کنم که وقت سئوال

هم از سکوت ملولم هم از جواب خجل

دل خزان زدۀ من بود به فصل بهار

چهم از بهار، هم از گل، هم از گلاب، خجل

خود از ترابم و از کثرت گناه شدم

هم از تراب خجل هم زبوتراب خجل

هزار شکر که در سایه کی هستم

که بوده از کرمش ماه و آفتاب خجل

خدا کند نکشد کس حساب از "میثم"

که گشته ام زگناهان بی حساب خجل

 

غلامرضا سازگار

 
 
چهارشنبه 3 خرداد 1396  7:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

الهی... 

سیبِ گلابِ نیمه رس چیده ام فقط

مثل انار در همِ پاشیده ام فقط

مانند لاله ای که سرافکنده گشته است

پیش خدا نشسته و باریده ام فقط

حق تو را که هیچ نیاورده ام بجا

خود را فقط غلام تو نامیده ام، فقط

غرق خیال خام گذشت عمر پر بها

در غفلتی پر از گِله خوابیده ام فقط

وقتی کتاب عمر خودم را ورق زدم

دیدم گناه بر سر هم چیده ام فقط

یک ذره هم به سمت خدا ره نرفته ام

از راه راست صد دفه پیچیده ام فقط

ور گناه..دور بت نفس...دور خویش...

دور سر “خدا”م نچرخیده ام فقط

هر چه خوشی است در اثر با خدایی است

از دوری خداست بلا دیده ام فقط

من بی حسین، اسم خدا را نبرده ام

در سجده سر به خاک تو سائیده ام فقط

بی توشه ام، تمامی اعمال من تویی
یک عمر در عزای تو نالیده ام فقط

مثل “وَهَب” به خیمه ی ما هم سری بزن
عمری است ردّ پای تو پائیده ام فقط

 

(محمد کاظمی نیا)

 
 
چهارشنبه 3 خرداد 1396  7:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

مناجات با خدا

 

رمضان است دلم لطف و عطا می خواهد

بخشش کوه گنه از تو خدا می خواهد

هر که را غیر تو این دل به خودش جا داده

دل بیمار شده از تو دوا می خواهد

گفته ای جمع گناهان همه را می بخشی

بخشش جمع گناهان همه را میخواهم

چشم من خشک شده بس که خطاکار شده

چشم آلوده شده از تو ضیاء  می خواهد

هر دری را که زدم در به رویم باز نشد

باز کن در که  تو را از تو گدا می خواهد

تا مناجات کند در دل شبها با تو

دل بی حال ز تو حال بکا می خواهد

بی پناهم من آلوده ندارم جایی

دل بی همنفسم صحن رضا می خواهد

دم افطار به یاد لب عطشان حسین

دل تنگم حرم کرببلا می خواهد

**

ساربان برد غنیمت ز تو انگشتر را

دل من گریه ی انگشت جدا می خواهد

ناصر شهریاری

 
 
چهارشنبه 3 خرداد 1396  7:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

مناجات با خدا

 

عاقبت در دلم انداخت و من بر گشتم

بغلش باز شد و سوی وطن بر گشتم

میهمانش شدم و دست مرا گرم فشرد

در نگاهش به همان عهد کهن برگشتم

من اضافات گل حیدرم و از این اصل

دور بودم که در این ماه به تن برگشتم

با من پست چنان لطف بلندش تا کرد

پیش چشم همه چون سرو چمن برگشتم

بیشتر هرچه بماند بشود می بهتر

من به این خمره پی کهنه شدن برگشتم

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

چند روزیست من از نفس به من برگشتم

 

موسی علیمرادی

 
 
چهارشنبه 3 خرداد 1396  7:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

سفره تا باز شود زود گدا می آید

مثل هر بار به دنبال عطا می آید

 

آمد از عرش نوایی که بیایید همه

راه گم کرده به دنبال صدا می آید

 

همه سرمایه ی یکساله ی خود باخته ام

بنده ی باخته ی بی سر و پا می آید

 

یک نفر نیست بگوید که میان پاکان

این گنه کار زمین خورده کجا می آید

 

آن کسی که همه جا رفته طردَش کردند

تا تعارف بزنی اش که بیا ، می آید

 

به من و کاسه ی خالیِ تمنا کردن

به تو و دست کریم تو سخا می آید

 

هر دلی می شکند خانه ی تو می گردد

دل که از دل تهی گشت خدا  می آید

 

وا شود گوش دل ما اگر ای اهل سحر

بین مان زمزمه های شهدا می آید

 

هر چه خیر است در خانه ی زهرا باشد

مادر ما صف محشر پِیِ ما می آید

 

تا که گفتیم حسین مجلس ما ریخت بهم

بوی سیب حرم کرب و بلا می آید

 

بی قرارم چه کنم من نجفم دیر شده

عطر زهراست ز ایوان طلا می آید

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب پنجم ماه رمضان 93

 
 
چهارشنبه 3 خرداد 1396  7:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

مناجات با خدا

 

بر در این خانه با دست تهی در می زنم

بی پرو بالم خدا را تا کجا پر می زنم

گریه کرد و یاعلی گفت و به کامم ریخت شیر

بوسه از روی ادب بر پای مادر می زنم

خاک راه دوست را برچهره سازم آبرو

سنگ آل الله را بر سینه و سر می زنم

گرمی جنت بجوشد از زمین و آسمان

من فقط زهرائیم ساغر زکوثر می زنم

هرکسی دارد پناهی هرکسی کوبد دری

من امیر المؤ منین را حلقه بر در می زنم

عبد فرمانم اگر سلمان او فرمان دهد

دل به دریا می سپارم پا در آذر می زنم

بارها در می زنم گر بر رویم در وانشد

بار یگر بار دیگر بار دیگر می زنم

از دل گهواره تا تابوت ذکرم یا ولی است

دم زحیدر دم زحیدر دم زحیدر می زنم

تا بپوشد در صف محشر سیاهی مرا

رنگ بر پرونده ام از خون اصغر می زنم

خاک راه میثم خرما فروشم میثمم

دم ز اهل البیت حتی روز محشر می زنم

 
 
چهارشنبه 3 خرداد 1396  7:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

امام زمان(عج)-مناجات غافلین

 

یک خواسته ی نه آن چنانی داریم!

یک حرفِ حساب خودمانی داریم

یک ماه ظهور را به تأخیر انداز!

آقای گلم ! جام جهانی داریم

 

وحید قاسمی

 
 
چهارشنبه 3 خرداد 1396  7:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

مناجات با خدا

 

گفتم از زشتی گفتار بدم ، گفت بیا

از سیه‌کاری رفتار بدم ، گفت بیا

گفتم از غفلت دل از هوسم از نَفَسم

صاحب آن همه کردار بدم ، گفت بیا

گفتم از سرکشی‌ام ، سینه سپر داد زدم

نیستم خسته‌ دل از کار بدم ، گفت بیا

گفتم از دوست گریزانم و در خود غرقم

دائما در پی پندار بدم ، گفت بیا

گفتم از گوهر ذکر تو ندارم بهره

غوطه‌ور مانده در افکار بدم ، گفت بیا

گفتم ای چشمه ی خوبی ، سحری چشم گشا

نگر اعمال شرر بار بدم ، گفت بیا

گفتم آیینه‌ی شیطان شده بودم عمری

خسته از دست همین یار بدم ، گفت بیا

 

سید محمد میر هاشمی

 
 
چهارشنبه 3 خرداد 1396  7:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

مناجات با خدا

 

برخیـز كه از خطای خود توبه كنیـم

از سركشی و جفـای خود توبه كنیم

ما توبه شكن شـدیم ای دوست بیا

این بار ز توبـه های خود توبه كنیم

***

یا رب دل اگر سیــر در افــلاك كند

جان را صــدف گــوهر لولاك كند

مگــذار كه آلــوده بمـــانم، بگذار

بــاران محبتت مــرا پــاك كند

 

سید هاشم وفایی

 
 
چهارشنبه 3 خرداد 1396  7:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

مناجات با خدا-آغاز ماه مبارک

 

خبر آمد که بهار دل ما آمده است

مژده ی  کم شدن فاصله ها آمده است

باز از عرش خداوند ندا آمده است

بندگان ماه خدا، ماه خدا آمده است

من که پابند هوس ها و گناهم چه کنم؟

نفسِ سوخته ای در تهِ چاهم چه کنم؟

خبر آمد که کریم آمد و در واشده است

سفره پرداز قدیم آمد و در وا شده است

اسم رحمان و رحیم آمد و در وا شده است

درد عصیان مرا خویش مداوا شده است

آی مردم به خدا ربِّ رحیمی داریم

سجده آرید، خداوند کریمی داریم

ای که بخشدنده ی هر جرم و گناهی، العفو

به پشیمان شدگان نیز پناهی، العفو

من پشیمان شده ام؛ نیم نگاهی، العفو

یا الهیّ و الهیّ و الهی العفو

سائلی را به سر سفره ی خود راه بده

من گدای توأم ای حضرت الله- بده!-

یارب این سوخته دل را که محک لازم نیست

بچه ای را که کتک خورده، فلک لازم نیست

گرد خوان تو فقیرم من و شک لازم نیست

تا سر سفره حسین است نمک لازم نیست

به لبم خورد کمی آب، مرا بخشیدند

ای فدای لب ارباب، مرا بخشیدند

 

امیر عظیمی

 
 
چهارشنبه 3 خرداد 1396  7:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

مناجات با خدا

 

مناجات و دعا خوانی زبان پاک می خواهد

سخن گفتن ز پاکی ها دهان پاک می خواهد

زبان آلوده ، دل آلوده ،  فکر آلوده ام آری

خیال دیدن جانان گمان پاک می خواهد

ز خورشید عنایت گفتن از شب بر نمی آید

مدیح مظهر خوبی بیان پاک می خواهد

امان از لقمه هایی که به نور عشق ره بسته

یقین روشن ضمیری ، آب و نان پاک می خواهد

به دیدار بزرگان تحفه بردن سنّت است آری

ولی درگاه عصمت ارمغان پاک می خواهد

دعا بهر فرج گویم ولیکن بی اثر باشد

دعا تاثیر خود را از لسان پاک می خواهد

به سوی قبله ی رویی که کعبه حسرتش دارد

نماز عاشقی خواندن مکان پاک می خواهد

برای جلوه هنگام سحر در محفل خوبان

جمال او دو چشم در فشان پاک می خواهد

تو که افطارها چشم انتظار مقدمش هستی

پذیرایی از آن جانانه جان پاک می خواهد

اگر چه بر کهن سالان عنایت می کند مولا

سپاه مهدوی ، امّا ، جوان پاک می خواهد

 

سید محمد میر هاشمی

 
 
چهارشنبه 3 خرداد 1396  7:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

مناجات با خدا

 

روزی این دیده ها هر روز کمتر می شود

چون تمام روز ها با معصیت سر می شود

این دل سرگشته ی بیمار از الطاف یار

معتکف کی بر سرای پاک دلبر می شود

روزها غرق گنه شبها اسیر ظلم و جرم

لحظه های عمر من با هم برابر می شود

هر دقیقه یک گناه تازه و عصیان نو

حال من هر روز از دیروز بدتر می شود

هر که بی تقوا شد و از یار پروایی نداشت

عاقبت سلول مغزش پست و ابتر می شود

آنقدر بغض علی دارد غلام قُلزُمی

تا که او از قاتلان مالک اشتر می شود

جان من مهر علی دین است و ایمان است که

طلحه با بغض علی بی دین و کافر می شود

دست بر روی سر آواره ی عشقت بکش

اولش عاشق نشد ای دوست آخر می شود

آه ... آقا در مدینه این گدا با پلک تر

آخرش مُحرم کنار قبر مادر می شود

راه می افتد به قبرش رود اشک زائران

قلب ما هم بارها در آن شناور می شود

السلام ای روشنی چشم زهرای بتول

پیش رویم یا علی چشمت مصَوَر می شود

 

سروده جعفر ابوالفتحی

 
 
چهارشنبه 3 خرداد 1396  7:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

به زيتون و شمس وضحي ها قسم

به الطاف پنهان و پيدا قسم

به شب هاي قدر پر از رمز و راز

به غم هايي از جنس فردا قسم

به پاكان گمنام بي ادعا

به نبض تكاپوي معنا قسم

به دل هاي آيينه ي عارفان

به تسبح و ذكر خدايا قسم

به غمنامه هاي غريب غروب

غزلتوبه هاي دريغا قسم

به تنهايي يادكار نبي

كبوداي پهلوي زهرا قسم

غزلمويه هايي كه در گوش چاه

غريبانه شب خواند مولا قسم

به هفتاد و دو گل كه پرپر شدند

لب  تشنه در عمق صحرا قسم

به دستي كه بر آب پاشيد آب

به مشك به د ندان سقا قسم

به راوي دشت بلايي كه گفت

و بود آ نچه ديديم زيبا قسم

به آ نا ن كه در دوره ي انتظار

هميشه و هر جا قسم

حسيني شمارم و يا زينبي

به زيتون و شمس و ضحي ها قسم

شعر از: محمد علي ساكي

انچه ديديم زيبا قسم

 
 
چهارشنبه 3 خرداد 1396  7:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

مناجات با خدا

 

باز روگرداندم از تو، باز رو دادی به من

با همه بی‌آبرویی آبرو دادی به من

شرم می‌کردم دگر در محضرت لب واکنم

باز می‌بینم مجال گفتگو دادی به من

قطره‌ای بودم به بحرم متصل کردی ز لطف

جرعه‌ای می‌خواستم، دیدم سبو دادی به من

خاک بودم، آدمم کردی به دست رحمتت

خار بودم، بهتر از گل رنگ و بو دادی به من

چشم خشکم بود خالی، رویم از عصیان سیاه

اشک بخشیدی و آب شستشو دادی به من

از ولادت آرزوی سوز و شوری داشتم

بیشتر از آنچه کردم آرزو، دادی به من

گر نشد قسمت که در خون گلو غسلی کنم

از سرشک دیدگان، آب وضو دادی به من

همچو شمعم قطره قطره آب کردی، سوختی

در دل شب گریۀ بی های و هو دادی به من

با غبار راه زوار علی شستی مرا

در حقیقت آبرو از خاک او دادی به من

تا کنی سیراب «میثم» را ز جام رحمتت

آب شیرین از سبوی «تفلحو »دادی به من

 

غلامرضا سازگار

 
 
چهارشنبه 3 خرداد 1396  7:28 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها