0

اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

مناجات با خدا-شب قدر

 

ای بنازم رحمتت کز دیده بارانی گرفت

در دلم شبهای احیایت چه طوفانی گرفت

اشکها بارید و قدری قلبها آرام شد

صیقلی شد سینه ها و خوب مهمانی گرفت

تیرگی های ضِلالت همچنان مغلوب ماند

سینۀ اهل هدایت فیض نورانی گرفت

هر دلی که پا به روی نفسِ شیطانی گذاشت

در همه رفتارها حالات رحمانی گرفت

باز هم از رحمتت تطهیر شد دلهای ما

از نگاه بخششت آیات ربّانی گرفت

صدقِ نیّت بهترین زینت برای مومن است

پاکدل اعمال صالح را به آسانی گرفت

کور دل آنکس که بر ((لاتقنطوا)) هم دل نداد

هرکه شد مأیوس کِی زین درد درمانی گرفت

هرکه شد بخشنده می بخشد خطای این و آن

ای خوش آن دستی که دستان مسلمانی گرفت

آنکه نیت کرد امام خویش را یاری دهد

این هدایت را یقین از ماه قرآنی گرفت

عهد ما این بود: ما یار ولایت می شویم

آخر ای دل حیدر از ما عهد و پیمانی گرفت

عهد ما آمادۀ روز شهادت بودن است

دین هر از گاهی ز اهل درد قربانی گرفت

یاد آن دروازه قرآنهای نورانی بخیر

آن زمانی که ز دست ما چه یارانی گرفت

بازهم سربند می بندیم یا نعم الامیر

کربلایی عهد می بندیم یا نعم النصیر

 

محمود ژوليده

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  1:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

سلام بر شب زیبای قدر تا سحرش
قطار باغ بهشت است و باز مانده درش


به سمت و سوی دلم آمده ست و سوزن بان
فرشته ایست که قرآن گرفته روی سرش


صدا از آینه و سنگ در نمی آید
کسی که غرق تو باشد نمی رسد خبرش

شبی ست روز تر از صد هزار سال و دریغ
ازین دلی که درین شب شکسته بال و پرش

سیاه نامه تر از خود... تو آبرو دادی
خودت مریز،خودت جمع کن،خودت بخرش

بگیر دست زمین را،زمانه تلخی ست
ببر زمین و زمان را به سمت خوب ترش

کجاست آنکه به تقدیر خلق آگاه است

سلام و عرض ارادت،به ساحت نظرش

مسافران قطار بهشت در شب قدر
دعا کنید که او باز گردد از سفرش

نغمه مستشارنظامی

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  1:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

 یا رب...

تواگرکه نظرت با من مسکین باشد

حیف باشد که دلم پیش توغمگین باشد

همه ی شهر به بیچارگی ام خندیدند

پس چه خوب است سرم پیش توپایین باشد

میزنی گاه تلَنگُر بخورم زود ولی

وای اگرکه زدنت از سر نفرین باشد

وای اگر زودببخشی وبگویی برو

وای اگرجلوه ی ستاری تو این باشد

بندِ ابلیس شدم هی به گناه افتادم

نکندبندگی من به تو توهین باشد

نکند با منِ مغرور شدی سرسنگین

نکند بنده ی تو بنده ی تحسین باشد

تواگرقهرکنی بنده ی تو میمیرد

بغلم کن فقط آغوش توتسکین باشد

من که بد بوده وبد کردم اما والله

بدتراین است که آدم به تو بدبین باشد

یاببخشیدمرا یا جلوی چشم حسین

مگذارید که پرونده ام سنگین باشد

دَم افطار فقط تربت او می چسبد

هرچه ام دور و برم سفره ی رنگین باشد

گریه کنهای حسینیه ی محشرهستیم

گریه های سحرما همه تمرین باشد

بسپارید مرا دست اباعبداله

نوکری پیش حسین است که شیرین باشد

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  1:47 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

مناجات با خدا

 

منِ من را ز من بگیر مجیر

که به نفسم شدم اسیر مجیر

در دلم وحشتی  زخود دارم

بر لبم هست یا مجیر مجیر

این گدایی که آمده محتاج

مستکین است و مستجیر مجیر

تو پناهم بده ز آتشِ نفس

که مرا کرده بس حقیر مجیر

من زمین گیر از گناهِ خودم

آمدم حال سر بزیر مجیر

نظرِ رحمتی بر این سائل

ای نگاه تو دلپذیر مجیر

جز تو سرمایه ای ندارم من

که تهیدستم و فقیر مجیر

تو خبر داری از خیانتِ نفس

و تویی آگه از ضمیر مجیر

عیب هایم اگر فراوان است

پرده پوشی تو یا خبیر مجیر

قَسَمت می دهم به پیغمبر

که مگو آمدی چه دیر مجیر

دستِ افتاده ای ز عصیان را

تو به دست علی بگیر مجیر

مَستَم از جام حوض کوثر کن

مِی بِده از خُم غدیر مجیر

کن قبولم بخاطر زهرا

که رسد خیرِ تو کثیر مجیر

به حسن می دهم تو را سوگند

و به عبداللَهِ صغیر مجیر

رحمتِ واسعه نصیبم کن

به حسینت مرا پذیر مجیر

به همان کشته ای که شد کَفَنَش

پاره ای بوریا حصیر مجیر

منتقم را به دادِ او برسان

که از او آید این سفیر مجیر

صاحبِ اصلیِ حرم آید

و علمدار با عَلَم آید

 

محمود ژولیده

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  1:47 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

در باز کن که خسته ترین بنده آمده
تنهاو سر به زیرو سر افکنده آمده
همراه با امید به آینده آمده
با این که دیر آمده شرمنده آمده

شرمنده اش نکن که گرفتارمیشود
خط ونشان نکش که دلش زارمیشود

غرق گناه آمده ام می کنی قبول؟
بااشک وآه آمده ام میکنی قبول؟

مابین ماه آمده ام می کنی قبول؟
رویم سیاه آمده ام میکنی قبول؟

مثل همیشه مطمئنم رد نمی کنی
بااینکه من بدم تو به من بدنمیکنی

رویم نمیشود که صدایت کنم خدا
درکوله بار بندگی ام نیست جزخطا
بااین دلی که نیست درونش بجزریا
یک عمر کار و بار دلم بوده ادعا

من ازخودم-به خاطرمعصیت عاصی ام
شرمنده ام برای همین آس وپاسی ام

در بی نوایی ام تو نوامیدهی مرا
بغض شکسته حال بکامیدهی مرا
بی قیمتم اگرچه؛ بها میدهی مرا
بایادخود به سینه صفامیدهی مرا

میخوانمت ؛ اجابت سبز دعا تویی
روشن ترین ضمیردل بنده هاتویی

غفلت حصار بسته به دور و بر دلم
رحمی نما به گریه و چشم تر دلم
مرهون رحمتت شده پا تا سر دلم
نامت نوشته ام به روی سردر دلم

راضی نشو دلم بکسی جزتوروکند
با یک نفر به غیر خودت گفتگو کند

حالا توهستی ودل بی عاربنده ات
شرمندگی و خجلت غم بار بنده ات
آشفته حالی و دل بیمار بنده ات
تنها توهستی با خبر از کاربنده ات

پس لطف کن بیاومرابی خبرببخش
در خلوت شبانه و وقت سحرببخش

محمدحسن بیات لو

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  1:47 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

وقتی شکوفه های دعا باز می شود

درهای باغ لطف خدا باز می شود

 

صدها فرشته"نغمۀ ادعونی استجب"

خوانند تا لبی به دعا باز می شود

 

از خوان فیض رحمت حق فیض می برد

چشمی که نیمه شب به سما باز می شود

 

هرگز نیایش سحری را مده ز  دست

کاین پنجره به عرش علا باز می شود

 

تا بندگی حق ننمایی ، ز پای دل

زنجیر بردگیت کجا باز می شود

 

باشد صحیفۀ عمل ما چو شب سیاه

این نامه تا که روز جزا  باز می شود

 

روکن به اهلبیت که با مهر اهلبیت

راهی به سوی عفو خدا باز می شود

 

دارم امید چون دری از گلشن بهشت

با نام سیدالشهدا  باز می شود

 

با ذکر یاحسین ببندیم چشم خویش

با شوق وصل دیدۀ ما باز می شود

 

دل های غم گرفته «وفائی» خدا گواست

تنها به یاد و نام خدا باز می شود

 

سید هاشم وفایی

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  1:48 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

عمری تباه کردم عمر گرانبهارا

دیدم ره درست و رفتم ره خطارا

 

دشمن مرا صدازد از دوست غافلم کرد

دنبال غیر رفتم گم کردم آشنارا

 

درسینه آه دارم درد گناه دارم

جز توبه نیست درمان این درد بی دوارا

 

هم مرگ پیش پاو هم عمر رفته از دست

یارب ببخش مارا یارب ببخش مارا

 

گیرم زدر برانی در پشت در بمانم

غیراز در تو دارم یاسیدی کجارا

 

من برده ام همیشه کوه گناه بردوش

تو کرده ای هماره با بنده ات مدارا

 

 از خویش نا امیدم لا تقنطوا شنیدم

یأس مرا گرفتی دادی به من رجارا

 

هرکس زپادر افتد بردامنی زند چنگ

ای خاندان عصمت  من دامن شمارا

 

میثم تمام عالم آرند سر به سجده

هرکس گرفته خاکی تو خاک کربلا را

 

غلامرضا سازگار

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  1:48 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

ای دل بسوز تا شب احیا نیامده
تقدیر ماهنوز به دنیا نیامده
فرقی نکرده ایم زاحیای سال پیش
توبه چرا سراغ دل ما نیامده
گویی به گوش عده ای از ما هنوز هم
هل من معین غربت آقا (عج )نیامده
آری برای بنده شدن وقتمان کم است
ای دل بسوز تا شب احیا نیامده

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  1:48 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

مناجات با خدا

 

یا رب الهی العفو

یا رب الهی العفو

کی می شود که از من     تنها خدا بماند

ناپاکی اَم بریزد    پاکی بجا بماند

من لایق عطای    ماه خدا نبودم

پس این تویی که خواهی    دل با خدا بماند

حالا که آمدم با     حال دعا و توبه

ایکاش که همیشه    حال دعا بماند

آمد محبّ حیدر    عطشان جام کوثر

تا جرعه ای بنوشد    با مرتضی بماند

گاهی مرا صدا کن    لطفی بر این گدا کن

زهرایی اَم عطا کن    تا این عطا بماند

یا کربلایی اَم کن     یا مجتبایی اَم کن

جا مانده از خدا را    مگذار جا بماند

دیگر مده عذابم      با بی مَحَلّیِ خود

بگذار در حریمِ         لطفت گدا بماند

این دست خالی اَم را     خالی تو بر مگردان

بَد می شود برایت    درمانده وا بماند

از فرط بی وفایی   من عهدها شکستم

دستم اگر بگیری    عهد و وفا بماند

از این دَرَم برانی    باز از دری در آیم

از تو که کم نیاید   یک بی وفا بماند

پرونده ام سیاه است     از بسکه پر گناه است

مَپْسَند نام من در     اهل خطا بماند

این شهر پُر گُنَه را    کن عاشق حسینت

شاید بخاطر او     روحِ حیا بماند

من سفرة دلم را   بی خود که وا نکردم

مگذار در دل من    جز کربلا بماند

یا مظهر العجائب  جان امام غائب

مگذار دشمن تو در نینوا بماند

 

محمود ژوليده

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  1:48 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری! افطار رطب در رمضان مستحب است

روز ماه رمضان، زلف میفشان که فقیه
بخورد روزهٔ خود را به گمانش که شب است

زیر لب، وقت نوشتن همه کس نقطه نهد
این عجب! نقطه خال تو به بالای لب است

یا رب! این نقطهٔ لب را که به بالا بنهاد؟
نقطه هر جا غلط افتاد، مکیدن ادب است

شحنه اندر عقب است و، من از آن می‌ترسم
که لب لعل تو، آلوده به ماء العنب است

پسر مریم اگر نیست چه باک است ز مرگ
که دمادم لب من بر لب بنت العنب است

منعم از عشق کند زاهد و، آگه نبود
شهرت عشق من از ملک عجم تا عرب است

گفتمش ای بت من، بوسه بده جان بستان
گفت: رو کاین سخن تو، نه بشرط ادب است

عشق آنست که از روی حقیقت باشد
هر که را عشق مجازیست حمال الحطب است

گر صبوحی به وصال رخ جانان جان داد
سودن چهره به خاک سر کویش سبب است

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  1:48 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

یا رب...

از من مگیر این دست خالی را که دادی

این دستمال اشک و حالی را که دادی

من آن فقیر بی‎سر و پایِ توام که

خرج گناهش کرده مالی را که دادی

روزی چشمم را «بکاء الفاقدین» کن

سهم دعای این حوالی را که دادی

فطرس مرا پرواز داده، پس به ابلیس

دیگر نخواهم داد بالی را که دادی

حالا سر این جان بر زانوی یار است

پس خرج او کن سن و سالی را که دادی

من ریشه‎ی عمرم علیِ اکبری شد

پر بارتر کن پس نهالی را که دادی

جامانده‎ام تا که شهید زنده باشم

از من نمی‎گیری مجالی را که دادی؟

بعد شهیدان سخت‎تر شد امتحانم

تسهیل کن سیر کمالی را که دادی

سرمایه‎ی من چیست جز «حبّ الحسینت»

مدیون زهرایم مدالی را که دادی

زینب تصدّق کرد و گندم‎زارِ ری شد

یک لقمه‎ی نان حلالی را که دادی

می‎گفت ای عبّاس ما را اسارت

بردند و دیدم احتمالی را که دادی

یکجا النگوها و خلخالِ همه رفت

بردند حتی چند شالی را که دادی

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  1:48 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

الهی و ربی...

با درد آمدیم امان را طلب کنیم

مهمان نوازی رمضان را طلب کنیم

ما سالهاست قسمتمان خشکسالی است

دریا کجاست اشک روان را طلب کنیم

در هیاهوی ما به خدا که خدانبود

دیگربس است که هیجان را طلب کنیم

موسی به یُمن ضعف تکلم کلیم شد

باید که از سکوت بیان را طلب کنیم

جِرمَش کم است وجُرم گناهش بزرگ

آه بگذار اختیار زبان را طلب کنیم

حاجات ما به درد تقرب نمی خورد

تویادمان بده که همان را طلب کنیم

وقتی کنار رحمت دریا نشسته ایم

حیف است آب قطره چکان را طلب کنیم

حیف است جای درد و دل همه جوادیش

هی ازکریم لقمه ی نان را طلب کنیم

یکبار هم برای رضای خدا نشد

که حاجت امام زمان را طلب کنیم

ازدستهای ضامن آهو خدا کند

تضمین این رفاقتمان را طلب کنیم

حاجات نوکرت رمضان هم محرم است

بودم کنار سینه زنان را طلب کنیم

گمنامی شهید به ما درس میدهد

ما زنده ایم نام ونشان را طلب کنیم

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  1:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

الهی و ربی...

زد زرق و برق زندگی خنجر به پایم

مانده است در حلقوم غمبارم،صدایم

کاری نمی آید ز دست بی نوایم

باز آمدم بر درگه ربّم، خدایم

باز آمدم، وقتی به بن بستی رسیدم

خیلی ز دست نفس بدبختی کشیدم

تا چند سال از عمر را بازی کنم من؟

در کار مردم سنگ اندازی کنم من؟

آیا شود که خلق را راضی کنم من

وقتی کلاه خویش را قاضی کنم من؟

زد ریشه ی ایمان من را داس، مردم

ای وای، حق الناس حق الناس مردم

با کوله بار معصیت دل تار شد باز

از زهر بسیار گنه، بیمار شد باز

با معصیت حال و هوایم زار شد باز

این بنده در پیش ملائک خوار شد باز

دنیا مرا سرگرم هیچ و پوچ کرده

حال مناجات از دل من کوچ کرده

وقتی به سمت معصیت ها خوانده شد دل

وقتی که در ظلم و گنه گردانده شد دل

وقتی که از درمان خود درمانده شد دل

با خجلت از شهر محبت رانده شد دل

آخر گرفت ابلیس هم من را به بازی

دل شد اسیر شهر و دنیای مجازی

بی معنویت زندگی بر باد رفته

غفلت فراوان است،مرگ از یاد رفته

خوش بر کسی که مثل "حرّ" آزاد رفته

با قلبی از حبّ "علی" آباد رفته

من شیعه ام، من خاک پای مرتضایم

آری گدایم، من گدای مرتضایم

با جوهر خون نام او بر دل نشسته

من مینویسم مرتضی، آقای خسته

من می نویسم، لیک با خط شکسته

حیدر نوشتم، اشک گفت از دست بسته

این روزها با دست بسته عهد بستم

با لشکر غواص خسته عهد بستم

 

محمد كاظمي نيا

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  1:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

با اینکه به دردای بی حد من
فقط تویی که ای خدا طبیبی
بازم میرم سراغ دیگرون و
آخه خدای من چقد غریبی

نمیدونم چیکار کنم با دلم
که باز خجالتم نده پیش تو
دوباره باز بار گناه آوردم
نگو دیگه از در خونم برو

با اینهمه جرم و خطاها بازم
هنوز کسی شکستمو ندیده
غرور پوشالیمو باز نگهدار
دلم با تو هنوز پر از امیده

برا منِ آلوده هم به لطفت
هنوز میون مردم آبرو هست
بگو خدای مهربون تو خونت
جایی برای مثل من هنو هست

هر چقدم که بد باشم، گناهم
اندازه ی عفو تو که عظیم نیس
مواخذم کنی میگم به عالم
نه دیگه این، اون خدای رحیم نیس

بذار بباره باز چشای خستم
بذار که بارونی بشه نگاهم
حلاوت و لذت این دعا رو
فقط نگیر ازم که بی پناهم

 

احسان جاودان

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  1:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

اهل راز اهل زر نمی باشد
عبد دنبال شر نمی باشد
فتذکر... که اهل ایمان را
غیر روزه سپر نمی باشد
با خدا باش تا عزیز شوی
بنده که در به در نمی باشد
بویی از بندگی نخواهد برد
هرکه اهل سحر نمی باشد  
به چه کارم می اید این شبها
چشم هایی که تر نمی باشد
سهم من از فراق محبوبم
غیر خون جگر نمی باشد
میشود دست بسته کرد عروج
شرط پرواز پر نمی باشد
یا الهی! دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
روزه از روضه گر شود خالی
روزه ها را اثر نمی باشد
علت بغض های پی در پی
 غم مادر مگر نمی باشد
از غم کوچه و در و دیوار
غصه ای کهنه تر نمی باشد
وای سیصد مغیره و قنفذ
صحبت چهل نفر نمی باشد
محسن از دست رفت با لگدی
دل من به کجا گریز زدی

علیرضا خاکساری

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  1:49 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها