0

اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

نیمه شب تا که دلت بیدار شد ، دیدی چه شد؟

لحظه ی اقرار و استغفاز شد ، دیدی چه شد؟

آنقدر توبه شکستی که خودت قلبت شکست

توبه هایت پشت هم تکرا شد ، دیدی چه شد؟

آبرویت داشت می رفت از گنه پیش همه

پیش من وقتی همه انکار شد ، دیدی چه شد؟

آمدی صد بار کردی آشتی گفتم نرو

این همه از من به تو اصرار شد ، دیدی چه شد؟

گفتم از میدان به در رفتن نمی آید به تو

سرکشی نفس تو افسار شد ، دیدی چه شد؟

وای که بی عاری تو کار داده دست تو

عاقبت هرکس که بد کردار شد ، دیدی چه شد؟

قدری از قبر و قیامت ، قدری از آتش بترس

تا نگویی برزخم دشوار شد ، دیدی چه شد؟

معصیت تو می کنی زهرا خجالت می کِشد

بین تو با مادرت دیوار شد ، دیدی چه شد؟

آخرش این استخوان معصیت که در گلوست

خار چشم حیدر کرار شد ، دیدی چه شد؟

از قدیم احسان من بوده فقط حُبُّ الحسین

بار تو با گریه امشب بار شد ، دیدی چه شد؟

نان و خرما خوردی و گریه کُنِ زینب شدی

روزه ات با خون دل افطار شد ، دیدی چه شد

 
 
جمعه 5 خرداد 1396  11:33 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

بدِ مرا تو بخوب خودت بدل کردی

به وعده های خودت بارها عمل کردی

حقیر بودم اما تو زود نام مرا

بزرگ کردی و آوازه ی محل کردی

به هر که رو زده بودم مرا معطل کرد

ولی تو مشکل من را چه زود حل کردی

فرار کردم و با اضطراب برگشتم

به محض اینکه رسیدم مرا بغل کردی

گناه تلخ مرا با حسین بخشیدی

حسین گفتم و این زهر را عسل کردی

بیا و قول بده زود کربلا ببرم

تو که همیشه به قول خودت عمل کردی

محبت علی از سینه ام نخواهد رفت

چرا که حب علی را تو لَم یَزَل کردی

به زیر دِین کسی نیستم ، خدا را شُکر

مرا گدای حسین از همان ازل کردی

 
 
جمعه 5 خرداد 1396  11:33 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

یا رب الهی العفو ، یا رب الهی العفو

یا رب الهی العفو ، یا رب الهی العفو

کی می شود که از من تنها خدا بماند

ناپاکیم بریزد پاکی به جا بماند

من لایق عطای ماه خدا نبودم

پس این تویی که خواهی دل با خدا بماند

یا رب الهی العفو ، یا رب الهی العفو

یا رب الهی العفو ، یا رب الهی العفو

حالا که آمدم با حال دعا و توبه

ای کاش که همیشه حال دعا بماند

آمد محب حیدر عطشان جام کوثر

تا جرعه ای بنوشد ، با مرتضی بماند

یا رب الهی العفو ، یا رب الهی العفو

یا رب الهی العفو ، یا رب الهی العفو

گاهی مرا صدایی ، لطفی بر این گدایی

زهراییم عطا کن ، تا این عطا بماند

یا کربلاییم کن ، یا مجتبائیم کن

جامانده از خدا را مگذار جا بماند

یا رب الهی العفو ، یا رب الهی العفو

یا رب الهی العفو ، یا رب الهی العفو

دیگر نده عذابم ، با بی محلی خود

بگذار در حریم لطفت گدا بماند

این دست خالیم را ، خالی تو بر نگردان

بد می شود برایت ، درمانده وا بماند

یا رب الهی العفو ، یا رب الهی العفو

یا رب الهی العفو ، یا رب الهی العفو

از فرط بی وفایی ، من عهد ها شکستم

دستم اگر بگیری ، عهد و وفا بماند

از این دَرم برانی ، باز از دری درآیم

از تو که کم نیاید ، یک بی وفا بماند

پرونده ام سیاه است ، از بس که پُر گناه است

مگذار نام من در اهل خطا بماند

یا رب الهی العفو ، یا رب الهی العفو

یا رب الهی العفو ، یا رب الهی العفو

[من که به شور و شینم گریه کن حسینم

در وادی محبت ، خدا خودش می دونه

محبت تو مولا زد از دلم جوونه

چیکار کنم حسین جان

دوست دارم حسین جان

فدات بشم حسین جان

من سفره ی دلم را بیخود که وا نکردم

مگذار در دل من جز کربلا بماند

یا مظهر العجایب ، جان امام غایب

مگذار دشمت تو در نینوا بماند

یا رب الهی العفو ، یا رب الهی العفو

یا رب الهی العفو ، یا رب الهی العفو

 
 
جمعه 5 خرداد 1396  11:33 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

خاکیَم بس که زمین خوردم و غفلت کردم

آه دیگر به زمین خوردنم عادت کردم


چقدر توبه شکستم ، چقدر برگشتم

چقدر پیش تو احساس خجالت کردم



جای تو دل به همه دادم و خارم کردند

رحم کن بر من ساده که حماقت کردم



دارد این عمر تلف می شود و می بینم

نه شدم عابد درگاه نه همت کردم



مزه ی نام حسین از دهنم دیگر رفت

بس که هی پشت سر خلق تو غیبت کردم



دست احسان تو را پس زدم و کج رفتم

جای تو با خود ابلیس رفاقت کردم


به امانت شرف و ثروت و جاهم دادی

من آلوده خیانت در امانت کردم


یاد بی کس شدنم ، یاد تو افتادم من

سر این سفره فقط صحبت حاجت کردم



نظری کن که دگر سمت معاصی نروم

خسته ام بس که از این نفس شکایت کردم



نخورد مهر عذاب تو به پیشانی من

همه ی عمر فقط سجده به تربت کردم



لذت ماه مبارک سفر کرببلاست

میل شبهای حرم میل زیارت کردم



تو خودت شاهد من باش که در هیئتها

از تن بی سر ارباب روایت کردم



نیزه دار آمد و افتاد به جان بدنش

وای من کهنه حصیری شده دیگر کفنش

 
 
جمعه 5 خرداد 1396  11:34 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

بازی دنیا ز عمرم زود فرصت را گرفت

 قبلهام گم شد، کم آوردم لیاقت را گرفت

گریه و حال نماز صبحهای من چه شد

خواب شیرین سحر، فیض عبادت را گرفت

از صغیره شد شروع و به کبیره ختم شد

جرأت عاصی شدن از من خجالت را گرفت

یا رفیق لا رفیق له حلالم کن، اگر

 بین ما بار گناهانم رفاقت را گرفت

نور مولا نیست دیگر در میان سفرهام

 بی خیالی در ادای خمس، برکت را گرفت

نیم دین را به حیا دادم، کارم سخت شد

مستی از انجام معصیت، نجابت را گرفت

ذکر و استغفار و توبه دسته جمعی بهتر است

 باخت این شبها کسی که کنج عزلت را گرفت

مادری میگفت فرزند شهیدش، عاقبت

 در همین ماه خدا اذن شهادت را گرفت

لذّت افطار با خرمای نخل کربلاست

 خوش به حال هر که از زهرا زیارت را گرفت

یا غیاث المستغیثین گفت و پاسخ داده شد

 نیزهای روی لب خشکش اجابت را گرفت

سر به روی نیزهها رفت و میخندید شمر

 بیحیا از خواهر غمدیده طاقت را گرفت

 

 
 
جمعه 5 خرداد 1396  11:34 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

با درد آمدیم امان را طلب کنیم

مهمان نوازی رمضان را طلب کنیم

 

ما سالهاست قسمتمان خشکسالی است

 دریا کجاست اشک روان را طلب کنیم؟

 

در های و هوی ما به خدا که خدا نبود

دیگر بس است که هیجان را طلب کنیم

 

موسی به یُمن ضعف تکلم کلیم شد

 باید که از سکوت، بیان را طلب کنیم

 

جِرمش کم است و جُرم گناهش بزرگ، آه

بگذار اختیار زبان را طلب کنیم

 

حاجات ما به درد تقرّب نمیخورد

تو یادِمان بده که همان را طلب کنیم

 

وقتی کنار رحمت دریا نشستهایم

حیف است آب قطره چکان را طلب کنیم

 

حیف است جای درد و دلِ هم جواریاَش

هی از کریم لقمه نان را طلب کنیم

 

یکبار هم برای رضای خدا نشد

که حاجت امام زمان را طلب کنیم

 

از دستهای ضامن آهو خدا کند

 تضمین این رفاقتمان را طلب کنیم

 

حاجات نوکرت، رمضان هم محرم است

 بودن کنار سینهزنان را طلب کنیم

 

گمنامی شهید به ما درس میدهد

 ما زندهایم نام و نشان را طلب کنیم

 
 
جمعه 5 خرداد 1396  11:34 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

به مقامات بیشتر نرسید

 نیمه شب آنکه پشت در نرسید

بُرد آن کس که زودتر آمد

باخت آن کس که زودتر نرسید

کل یک هفته غصّه خواهد خورد

 هر که وقت کمیل سر نرسید

چیزی از بندگی نفهمیده است

 هر که بر گریهی سحر نرسید

نان شبهه به من اثر کرد و

به دلم از تو یک نظر نرسید

همهاش خرج مال دنیا شد

 زحمتم سوخت به ثمر نرسید

آنقدر معصیت زمینم زد

که به من فیض بال و پر نرسید

نظرم خیره شد به این و به آن

 و ز آقا به من نظر نرسید

تلخ شد کام من ز غیبتها

 گر به شیرینی شِکر نرسید

بیلیاقت شدم ضرر کردم

 درد دین هم به این جگر نرسید

بهتر آن که به روی دار رود

 سر به خاک نجف اگر نرسید

منم و آرزوی کربُ بلا

به گدا مزد یک سفر نرسید

 
 
جمعه 5 خرداد 1396  11:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

باز هم توبه کنان پشت درت آمدهام

 شب به امید عطای سحرت آمدهام

نظری کن که پی یک نظرت آمدهام

 نفس آلوده به سوی گذرت آمدهام

یاد دادی که اگر عاصی و سرگردانم

زشت این است رخ از روی تو برگردانم

نعمتم دادی و با نعمت تو بد کردم

مهلتم دادی و تقصیر مجدد کردم

لطف کردی عوضش غفلت بی حد کردم

بارها آنچه ز من بر نمیآمد، کردم

چه کنم عذر مرا گر نپذیری امشب

 کاش از این بیسر و پا دست بگیری امشب

چشم من خشک شده حال بکا نیست که نیست

 جرأت معصیتم هست، حیا نیست که نیست

دست بیخِیر مرا اذن دعا نیست که نیست

خبری در دلم از نور خدا، نیست که نیست

تا بخواهی دراین قلب هوس هست که هست

حس وابستگیام بر همه کس هست که هست

بارِ عام از تو رسیده است که دعوت شدهام

یکی از سفره نشینان ضیافت شده‌ام

خوب شرمندهی این رسم رفاقت شده ام

باز بدجور هوایی زیارت شدهام

کربلا قبله دلهاست دلم تنگ شده

 شاهد حال من آقاست دلم تنگ شده

پدری آمده آرام کند دختر را

 زینب اینجاست که بوسه بزند حنجر را

آمده زنده کند خاطرهی مادر را

 دم رفتن زده محکم گره معجر را

چقدر خواسته با گریه از او تا نرود

میرود پشت سر شاه که تنها نرود

 
 
جمعه 5 خرداد 1396  11:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

تو اگر که نظرت با من مسکین باشد

 حیف باشد که دلم پیش تو غمگین باشد

 

همهی شهر به بیچارگیام خندیدند

 پس چه خوب است سَرم پیش تو پایین باشد

 

میزنی گاه تلنگر بخورم زود، ولی

وای اگر که زدنت از سر نفرین باشد

 

وای اگر زود ببخشی و بگویی برو

 وای اگر جلوهی ستّاری تو این باشد

 

بند ابلیس شدم هی به گناه افتادم

 نکند بندگیِ من به تو، توهین باشد

 

نکند با من مغرور شدی سرسنگین

 نکند بندهی تو بنده تحسین باشد

 

تو اگر رحم کنی بندهی تو میمیرد

 بغلم کن فقط آغوش تو تسکین باشد

 

من که بد بوده و بد کردهام امّا والله

 بدتر این است که آدم به تو بدبین باشد

 

یا ببخشید مرا یا جلوی چشم حسین

 نگذارید که پروندهام سنگین باشد

 

دم افطار فقط تربت او میچسبد

هر چه هم دور و برم سفرهی رنگین باشد

 

گریهکنهای حسینیهی محشر هستیم

 گریههایِ سحر ما همه تمرین باشد

 

بسپارید مرا دست اباعبدالله

نوکری پیش حسین است که شیرین باشد

 
 
جمعه 5 خرداد 1396  11:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

اشعار مناجات با خدا

 

 

حتی اگر نبخشد این چشم تر میارزد

این دور همنشینی وقت سحر میارزد

جای گدا نشستن در خانه ی کرم نیست

 هر وقت مینشینم در پشت در میارزد

گریهام گرفت و دیدم دست مرا گرفتند

 پیش کریم خیلی خون جگر میارزد

من که توقع قرب از هیچکس ندارم

اصلا همین که هستم این دوروبر میارزد

چون طفل خانه برگشت اورا بغل بگیرید

 پس گم شدن برای مهر پدر میارزد

فرموده اند روزه یعنی علی یقینا

 کار علی ست مردم روزه اگر میارزد

چون سنگ ریزه ما را بین نجف بیانداز

 ریگ نجف به قدر صد کوزه زر میارزد

یک یا علی به جای العفو پاکمان کرد

 این یا علی برای ما آنقدر میارزد

هر چه خراب کردم دیدم درست کردی

 ویرانه بودن من از این نظر میارزد

گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را

 از کوی نیکنامان یک آن گذر میارزد

حداقل به کار حسین که میآییم

 این بار را ضرر کن گاهی ضرر میارزد

شبهای جمعه بیتاب پایین پای ارباب

با چشم تر قسم به جان پسر میارزد

دیدند مصطفی شد آقای کربلا شد

پس این چنین برایش داغ جگر میارزد

وقتی پسر تو باشی نور بصر تو باشی

 والله اگر درآید جان پدر میارزد

دیدم میان بازار نامرد داد میزد

 این سر، سر جوان است صد کیسه زر میارزد

انگشت را بریدند چادر ز سر کشیدند

 یک گوشوار خونین بگو چقدر میارزد

با نیزه ریز کردند میراث مرتضی را

 چون کشتنش به قدر صدها نفر میارزد

عمّه فقط کنار سرنیزهی علی بود

در زیر سایهی او طِی سفر میارزد

 
 
جمعه 5 خرداد 1396  11:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

اولِش شکر می کنم از دل
چون رسیدم به ماه مهمونی
شک ندارم که بنده هاتو خودت
میاری پای سفره می شونی

من رسیدم، ولی با حال خراب
با خودم اشک نم نم آوردم
هر کجا یاد تو نبود با من
میدونم زود زود کم آوردم

باز که رام دادی توی مهمونی ت
تو بگو اینکه لایقت هستم؟؟
خیلی بد کردم اما اینو بدون
مهربون! خیلی عاشقت هستم

خیلی بد کردم اما اینو بدون
روی گونه م همیشه پر نم بود
با تموم بدیم همه شب ها
آرزوم دیدن یه پرچم بود

پرچم سرخ گنبد ارباب
دلمو تا خودت کشوند آخدا
از همون بچگیم خود ارباب
عشقتو تو دلم نشوند آخدا

گرچه غرق گناه و آلوده م
من می رم کربلا که آدم شم
از همین ماه تشنگی میخوام
خادم تشنه ی محرم شم

این روزا تشنه میشم و میگم
زیر لب، یاحسین؛ یا عطشان
مادرت توی قتلگاهت گفت:
السلام علیکَ یا عریان ...

رفت از هوش مادرت، اما ...
شمر بعد از بریدن سر گفت ...
ضربه ی آخر و زدم، دیدم
مادرش هی غریب مادر گفت

 
 
جمعه 5 خرداد 1396  11:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

نازم به این خدا که گنهکار میخرد

هر روزهدار را، دم افطارمیخرد

با آبروی رفته به مهمانی آمدهام

 هر بار آبروی مرا یار میخرد

یک لحظه هم کنار نَزَد پردهی مرا

 با احترام، حضرت ستّار میخرد

من رویِ آمدن به ضیافت نداشتم

 امّا دلم خوش است که غفّار میخرد

اشک روان ز گوشهی چشمم که میچکد

بار گناه او به شب تار می خرد

رو میکنیم سوی کرم خانهی کریم

 اینجا ندیده صاحب آن، بار میخرد

در روز حشر هم به امیر نجف قسم

 ما را به عشق حیدر کرّار میخرد

حبّ علی هدیهی مخصوص فاطمه است

ما را به این بهانه خریدار میخرد

در حسرت «یَمُت یَرَنی» میکشد مرا

حیدر غلام خود دم دیدار میخرد

باب الرّضای صحن نجف باب جنّت است

اینجا بهشت، نازِ گنهکار میخرد

ما را به نام تشنه لب کربلا حسین

 با یک سلام لحظهی افطار میخرد

اذن دخول کرب و بلا نام زینب است

 زینب فقط گدای گرفتار میخرد

هر کس که مویش از غم زینب سپید شد

 او را یقین کنید علمدار میخرد

از روی ناقه دید که در کوچههای شام

از اخنس و سنان، کسی گوشوار میخرد

پیش رباب، حرمله فریاد زد، کسی

گهوارهی شکستهی شیرخوار، میخرد؟

آهسته گویمت نکند بشنود رباب

گهواره را حراجی بازار میخرد

 
 
جمعه 5 خرداد 1396  11:37 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

مرا به خلوت و ذکر شبانه راهی نیست

چرا که سهمیه ام غیر روسیاهی نیست

 

همیشه غیر تو را کرده ام طلب از تو

ببخش! نیت و مقصود من الهی نیست

 

مرا به سوی خودش می کشد چنان نفسم

که یک دو گام دگر تا خود تباهی نیست

 

فقط تو مشتری دست خالی ام هستی

اگرچه پیش تو دل گاه هست و گاهی نیست

 

اگر مرا نخری ورشکست خواهم شد

کمک که وضعیتم ، وضع رو به راهی نیست

 

تو دست یخ زده ام را گرفتی و انگار

به نامه ی عملم اصلاً اشتباهی نیست

 

دوباره بر سر سفره نشاندیم امسال

اگرچه بنده ی تو عبد دل بخواهی نیست

 

به روضه روزه ی خود باز می کنم زیرا

برای روزه که بی روضه جایگاهی نیست

 

سلام ماه خدا بر لب تو خون خدا

سلام بر لب زخم تو سید الشهدا

 
 
جمعه 5 خرداد 1396  11:37 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

هر زمان افطار خود با آب که وا می کنم

دیده هایم را فقط از اشک دریا می کنم

علت بیچاره گی ام را خودم فهمیده ام

کم سحرها با خدای خویش نجوا می کنم

آن قدر بیچاره هستم می نشینم روز و شب

در گناه افتادن خود را تماشا می کنم

جای این که مایۀ آرامش آقا شوم

با معاصی خون به قلب زار آقا می کنم

هی گناه و توبه و هی پشت هم شرمندگی

با خودم دارم چرا این قدر بد تا می کنم؟!

این چنین باشد برایم مرگ خیلی بهتر است

من که می دانم خودم را خوار و رسوا می کنم

با تمام رو سیاهی تا که می گویم حسین

در دل تو باز هم من خویش را جا می کنم

آب می بینم نمی نوشم، لبم می سوزد و

بیشتر یاد لب عطشان سقا می کنم

یاد آن لحظه که هی می گفت مشکم واجب است!

مشک را من می رسانم، کار خود را می کنم

تیرها را با دل و جانم به چشمم می خرم

تا که خود را لایق دیدار زهرا می کنم

با لب تشنه به روی هستی خود پا گذاشت

عاقبت سر را به روی دامن زهرا گذاشت

 
 
جمعه 5 خرداد 1396  11:37 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

 فعل مرا دیدی ولی چیزی نگفتی

بنده همان بنده ، خدا مثل همیشه

از ما توسل از تو لطف و دست گیری

آقا همان آقا ، گدا مثل همیشه

***

ممنون از اینکه دست ما را رو نکردی

مثل همیشه باز هم ستار بودی

چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد

ممنون از اینکه باز با ما یار بودی

***

با این گناهانی که من انجام دادم

باور نمیکردم که دستم را بگیری

تو آن قدر لطف و کرامت پیشه ای که

روزی هزاران بار توبه میپذیری

***

جا مانده بودم تو مرا اینجا رساندی

من خواب بودم تو مرا بیدار کردی

وقتی سحر های مناجاتت نبودم

آن شب به جای من ، تو استغفار کردی

***

آن قدر خوبی ِ مرا گفتی به مردم

آنقدر که حتی خودم هم باورم شد

آه ای کرامت پیشه دیدی آخر کار

این مهربانی های تو دردسرم شد

***

هر چند از دست خودم دل گیرم اما

احساس دلتنگی در این شب ها نکردم

سوگند بر سجاده خانوم رقیه(س)

من مهربان تر از خودت پیدا نکردم

***

در را به روی ما گنه کاران نبندید

ما هم دلی داریم گرچه رو سیاهیم

گفتند اینجا بار عصیان میپذیرند

دیدیم بیش از عالمی غرق گناهیم

 
 
جمعه 5 خرداد 1396  11:37 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها