شكستن سنتهای غلطی كه مایه انحراف و عقب ماندگی جوامع بشری است، از اصول كلّی دعوت انبیا علیهم السلام بوده است.
تبلیغ به معنی (ابلاغ / رسانیدن) است. ارتباط تبلیغ با (رسالات الله/ پیامهای الهی) در كریمه سی ونهم از سوره احزاب، روشنگر این حقیقت است كه آنچه را خداوند به عنوان «وحی» به پیامبران خویش ابلاغ نموده است به مردم برسانند.و تعلیم دهند، و با شیوه «بشارت و انذار»، در دلها نفوذ كنند و آداب و رسوم باطل را از بین آنان برچینند و سعادت دنیوی و اخروی پیروان خود را تضمین نمایند.عقاید و آداب و رسوم هر قوم و ملّت، بخش مهمّی از فرهنگ آنها را تشكیل میدهد و انحطاطِ آن نشانه انحطاط فرهنگ و تمدن آنها محسوب میشود.
اعراب جاهلی از منحطترین فرهنگها برخوردار بودند؛ زیرا:
1 ـ بتها را پرستش میكردند. (1)
2 ـ از فرزند دختر متنفر بودند و گاهی، با دست خود او را زنده به گور میكردند. (2)
3 ـ ملائكه را دختران خدا میدانستند. (3)
4 ـ عبادات عجیبی داشتند، مثل: سوت كشیدن و كف زدن نزد خانه خدا، به عنوان نماز. (4) و طواف خانه خدا به حالت عریان و لخت مادرزاد. (5)
5 ـ احكام و قوانین زشت و بی معنا در مورد گوشتهای حلال و حرام داشتند. (6)
6 ـ ازدواج با همسر مطلّقه فرزند خوانده و نیز ازدواج با همسر مطلّقه برده آزاد شده را حرام میدانستند. (7)
شكستن سنتهای غلطی كه مایه انحراف و عقب ماندگی جوامع بشری است، از اصول كلّی دعوت انبیا علیهم السلام بوده است.
خداوند متعال در قرآن مجید (8)، ضمن اشاره به مسأله ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله با همسر مطلّقه پسر خوانده خود كه برای شكستن یك سنّت جاهلی صورت گرفت ـ زیرا آنها پسر خواندهها را پسر حقیقی محسوب میكردند ـ هم بعد از بیان حكم و دستوری كه پیامبر اكرم میبایست آن را ابلاغ كند، او را تشویق میكند و میفرماید: «اَلَّذینَ یبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللّهِ وَ یخْشَوْنَهُ وَلا یخْشَوْنَ اَحَدا اِلاّ اللّهَ وَ كَفی بِاللّهِ حَسیبا»؛ (9)
آنها كه تبلیغ رسالتهای الهی میكنند و از او میترسند و از هیچ كس جز خدا واهمه ندارند و همین بس كه خداوند حسابگر (و پاداش دهنده اعمال آن ها) است. و هم در آیات قبل از آن او را از ترسیدن از مردم باز داشته و متذكر میشود كه سزاوارتر است از خداوند بترسد و فرمان او را اطاعت كند. آن جا كه میگوید:
«... وَ تَخْشَی النّاسَ وَاللّهُ اَحَقُّ اَنْ تَخشیهُ...»؛ (10)
(تو [در انجام این مأموریت] از مردم واهمه داری و خداوند سزاوارتر است كه از او بترسی).
نتیجه این كه تبلیغ دین خداوند و تبدیل سنتها و باورهای غلط به سنتهای نیكو هم وظیفه است و هم در صورت انجام این وظیفه موجب یاری خداوند است.
حال با توجّه به اصلِ «شكستنِ سنّتهای غلط و آداب و رسوم باطل» از سوی پیامبران الهی، و تشابه وظیفه سنگین «تبلیغ دین» كه از وظایف مهم روحانیت شیعه و مبلّغان اسلامی است، شكستن سنتهای غلط در جامعه اسلامی، بر عهده مبلّغان و مروّجان مذهبی است.
بررسی واقعیتهای موجود، بیانگر وجود بعضی سنتهای غلط و به دور از قوانین اسلامی در جامعه است.
بنابراین شناسایی این آداب و رسوم باطل، وظیفه نخست مبلّغان، و بررسی راه حلهای مربوط، و روشنگری و هدایت گمراهان، وظیفه دیگر و سنگینتر آنان است.
در اینجا به ذكر تعدادی از این سنتها كه بعضی از آنها صددرصد مخالف اسلام است میپردازیم:
1 ـ استفاده از نوارهای موسیقی مبتذل در مراسم عروسی.
2 ـ سوار كردن عروس بدون حجاب شرعی، در اتومبیل تزیین شده و گردش در سطح شهر، و بوق زدنِ ممتدو آزار دهنده در نیمههای شب.
3 ـ استفاده از موسیقیهای مطرب و غیر شرعی توسط رانندگان برون شهری در اتوبوسها و...
4 ـ فیلم برداری و گرفتن عكس از عروس، با حالت بی حجابی توسط افراد نامحرم.
5 ـ پوشیدن لباسهای بسیار تنگ و تحریك كننده.
6 ـ انتخاب دوست دختر توسط پسران جوان و دوست پسر از جانب دختران جوان.
7 ـ برهنه گذاشتن پاها یا پوشیدن جورابهای بدن نما از سوی بعضی بانوان.
8 ـ بیرون گذاشتن موی جلو سر و تزیین آن از جانب بعضی دختران و بانوان.
9 ـ آراستن غلیظ چهره از سوی بعضی خانمها در منظر نامحرمان.
10 ـ گرایش به مُدها و شیوههای غربی اصلاح موی سر و پوشیدن لباس و....
11 ـ دیدن فیلمهای مستهجن و منافی عفت در جمع خانواده ها.
12 ـ تراشیدن ریش.
13 ـ ساختن حلقه طلای مخصوص مردان از سوی بعضی زرگرها.
14 ـ خرید و فروش طلای مخصوص مرد در بازار زرگری.
15 ـ زشت و قبیح شمردن ازدواج موقّت.
16 ـ ترك ادای فریضه نماز از سوی بعضی افراد.
17 ـ ترك فریضه خمس و زكات و وجوهات شرعی دیگر.
18 ـ ترك روزه از طرف بعضی افراد به بهانههای واهی، و....
كه همه در جامعه ما وجود دارد و بعضی از آنها برای افرادی به صورت یك رسم و سنّت در آمده است.
بنابراین بر تمامی مبلّغان وظیفه شناس است كه پیامبر گونه برای شكستن این آداب و رسوم غلط كه نوعی گناه و معصیت آشكار است، قیام كنند و با بیان عواقب و مشكلات دنیوی و اخروی آن، راهی را برای هدایت و راهنمایی افراد مبتلا، نشان دهند. باشد كه با تبلیغ، و روشنگری دلسوزانه، این سنّتهای باطل از جامعه اسلامی ما برچیده شود.
مبلّغان حقیقی
اكنون به چند نمونه از شیوههای عملی مبلّغان حقیقی، كه با سنّتهای غلط، برخورد صحیح و اسلامی نموده اند، اشاره میكنیم تا روش برخورد آنان با گناهان و معاصی رایج جامعه، الگو و سرمشقی برای دیگر مبلّغان دینی باشد:
الف ـ امام خمینی رحمه الله و برخورد با به دست كردن حلقه طلا از سوی مردان
حضرت امام رحمه الله بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران شخصیتی علمی، دینی و مذهبی بود كه با نهایت دقّت حدود و ثغور اسلام و احكام حیاتبخش آن را رعایت میكرد و با متخلّفان از این مرزها، بدون هیچ گونه ملاحظهای برخورد و مقابله مینمود.
امام رحمه الله در برابر ارتكاب محرّمات، شجاعانه «نهی از منكر» میكرد و سنّتهای غلطی را كه در بین بعضی از مردم با چشم خود میدید، میشكست. از امام رحمه الله برای شروع بنای یك ساختمان مذهبی دعوت به عمل آمده بود كه با دست با بركت ایشان مراسم به زمین زدن كلنگ شروع عملیات ساختمانی آن صورت بگیرد.
امام رحمه الله این دعوت را پذیرفته و در مراسم شركت میكنند.
بعد از انجام مراسم در حالی كه مردم دایره وار همچون هاله اطراف ایشان ایستاده بودند، ناگهان امام رحمه الله به طرف جمعیت حركت میكنند و به یك جوان كه یك حلقه طلا به انگشت خود كرده بود نزدیك میشوند و میفرمایند:
«استفاده طلا برای مرد مسلمان حرام است و ما مسلمانان باید پایبند به احكام دینی باشیم» و این چنین حضرت امام رحمه الله آن جوان را از یك عمل حرام كه به صورت یك رسم و سنّت در بین بعضی جوانان در آمده، نهی كرده و بر حذر میدارند.
ب ـ آیة الله شهید سعیدی رحمه الله و شركتِ بدونِ دعوت در مجلس عروسی
حضرت آیة الله سعیدی رحمه الله، از روحانیان پر شور و از مبلّغان راستین اسلام ناب محمّدی صلی الله علیه و آله بود. وی تمام همّت خود را مصروف تبیین احكام و معارف اسلامی و شكستن سنّتهای غلط عصر ستم شاهی پهلوی نمود و در حمایت از رهبر كبیر انقلاب اسلامی حضرت آیة الله العظمی خمینی «قدس اللّه نفسه الزكیه»، لحظهای دریغ ننمود. و سرانجام در این راه، گوهر بی بدیل وجود خویش؛ یعنی، جانش را فدای اسلام و قرآن نمود و به دست مزدوران رژیم سفّاك پهلوی به درجه رفیع شهادت رسید.
شهید آیة الله سعیدی رحمه الله همیشه در صدد رفع معاصی و گناهان، از جامعه بود و در همه حال آماده شكستن سنّتهای غلط رایج در جامعه.
در یكی از منازل نزدیك خانه ایشان، مراسم عروسی برگزار میشود و از بعضی همسایهها و افراد دیگر، جهت شركت در این جشن دعوت به عمل میآید. شهید آیة الله سعیدی رحمه الله به یكی از دوستان خود میگوید: در امشب ما هم در این مراسم عروسی شركت میكنیم.» وی به ایشان میگوید: «برای ما دعوت نامه نفرستاده اند، مگر شما را به این جشن دعوت كرده اند؟» وی میگوید: «خیر،» دوست آیة الله سعیدی میگوید: «بدون دعوت نامه نباید در این مجلس شركت كنیم.» وی در جواب میگوید: «هرچند ما برای شركت در این مراسم دعوت نشدهایم، ولی حضور ما در این جشن سبب میشود، گردانندگان آن از رو آوردن به سنّت غلطِ استفاده از ساز و آواز و پرداختن به لهو و لعب خودداری نمایند. و اگر شركت ما روحانیان و طلاّب با لباس مقدّس روحانیت در مراسم عروسی موجب ترك شدن بعضی گناهان است، با حضور در این مراسم به وظیفه شرعی خویش عمل نموده ایم كه همان «نهی از منكر» است.»
ج ـ آیة الله شهید حاج شیخ محمدتقی بافقی رحمه الله و تحمل ضرب و شتم در برابر «نهی از منكر»
روزی حضرت آیة الله بافقی جهت استحمام به حمام عمومی تشریف میبرد. البته هر فرد با ورود به محوطه اصلی حمّام، شخصیت ظاهریش كه با لباس شناخته میشود، نامعلوم خواهد بود. در آن جا بین ثروتمند و فقیر، شاه و گدا، فرقی نیست و همه یكسان و مانند هم میباشند. وقتی آیة الله بافقی به داخل حمام وارد میشود، ناگهان با صحنهای رو به رو میشود كه باید به وظیفه خویش؛ یعنی، «نهی از منكر» عمل نماید. میبیند فردی در برابر آینه مشغول تراشیدن ریش خود هست. به او نزدیك میشود و برای ادای تكلیف دینی خود و شكستنِ این سنّت غلط كه مورد تحریم مراجع بزرگوار است، به وی تذكّر میدهد كه: آقا این عملی كه شما انجام میدهید؛ یعنی، تراشیدن ریش، حرام است و آن را ترك كن. آن شخص كه یكی از سرهنگهای بلند پایه ارتش رضا شاه خائن بود، وقتی در برابر نصایح خیرخواهانه آن اُسوه تقوی و پرهیزگاری واقع میشود، غضبناك شده و بی درنگ سیلی محكمی به صورت آن عالِم وارسته مینوازد.
آیة الله بافقی با مواجه شدن با چنین عكس العملی، طرف دیگر صورت خویش را به سوی آن شخص میگیرد و میفرماید: «به این طرف صورتم نیز سیلی دیگری بزن و از این كار حرام دست بردار!»
آن شخص مغرور وقتی با این همه بزرگواری و سعه صدر آیة الله بافقی رو به رو میشود، از دلاّك حمّام كه آیة الله بافقی را میشناخت، سؤال میكند این آقای بزرگوار كیست؟ و او جواب میدهد ایشان حضرت آیة الله حاج شیخ محمدتقی بافقی میباشند. وقتی سرهنگ ارتش رضاشاهی، آن عالم جلیل القدر را میشناسد، خدمت ایشان شرفیاب میشود و با نهایت پشیمانی، عذرخواهی و طلب عفوّ و بخش میكند و به ایشان قول میدهد كه از آن زمان به بعد دست از عمل «ریش تراشی» بردارد و تا پایانِ عمرِ مرحوم آیة الله بافقی از نزدیكان و مریدان ایشان محسوب میگردد. (11)
«اَللّهُمَّ وَفِّقْنا لِما تُحِبُّ وَ تَرْضی»
•پاورقی
1 ـ مائده/ 76.
2 ـ نحل/ 58 و 59.
3 ـ زخرف/ 19.
4 ـ انفال/ 35.
5 ـ مجمع البیان، ج 5، ص 803.
6 ـ انعام/ 138 و 139.
7 ـ احزاب/ 37.
8 ـ همان/ 38.
9 ـ همان/ 39.
10 ـ همان/ 37.
11 ـ مجاهد شهید آیة الله حاج شیخ محمدتقی بافقی، ص 83.