آزاده بودن و آزادگی پیشه کردن در این عالم شرایطی دارد؛ امیرمومنان امام على علیه السلام در بیان شرایط واقعی حریت می فرماید: «هر کس شرایط بندگى خدا را بهجا آورد، سزاوار آزادى مىشود و هر کس در عمل به شرایط آزادگى کوتاهى کند، به بندگى (غیر خدا) مبتلا مىشود».
آزادی و آزادگی، ریشه در كرامت انسانی دارد. انسان آزاد به دنیا می آید و آزادی و آزادگی او فارغ از مذهب و ملیت جزء ماهیت او به حساب می آید. پیوند ذاتی آزادی را با ماهیت انسان، در نگرش امام علی علیه السلام، می توان یافت که فرمود: «خداوند انسان را آزاد قرار داده است».
از دیدگاه علی «علیه السلام» آزادگان نجات یافتگان از قید اسارت شهوات هستند: «هر کس دست از تمایلات نفسانی بردارد آزاد است»
همچنین زیبائی و جمال آزادگان را پرهیز از امور خلاف انسانی میداند و میفرماید: «زیبائی آزادگان دوری از ننگها و امور خلاف است»
انسان اسیر کمالات
علم، اخلاق، سیاست، حكومت و هر امرى كه از پایگاه آزادگى نباشد، اسارتآور است و موجب خودخواهى می شود. نفى دانش و كمالات دیگران، خود را اهل نجاتدانستن، دیگران را جهنّمىدیدن و خود را مقدّس پنداشتن، تنگنظرىهایى است كه از فقدان آزادگى برمىخیزد.
«پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ولایت از آنِ كسى است كه آزاد ساخته باشد». رسول خدا(ص) براى آزاد ساختن گردنها از آتش آمد و انسانها را از قید بندگى [غیر خدا] آزاد كرد؛ بنابراین ولایت این امّت را پیامبر دارد و هر حقّى كه او داشت پس از او از آنِ من است».
تا انسان به مرتبهاى از مراتب آزادگى نرسد، فضاى نگاه او باز نمىشود؛ اگر هم به مراتب و فضایلی دست یابد، امّا روحیه بردگى خود را به نوعى نشان مىدهد.امام علی علیه السلام می فرماید:
«آزاده، آزاده است، هر چند كه به او سختى و زیان رسد و برده، برده است هر چند كه تقدیر او را یارى كند.»
انسان گاهی اسیر كمالاتش می شود؛ چنین انسانی شاید اندیشه و علمش بزرگ شده باشد، امّا در قفس خودبینی و خودستایی است.
آزادگی شرایطی دارد
آزاده بودن و آزادگی پیشه کردن در این عالم شرایطی دارد؛ امیرمومنان امام على علیه السلام در بیان شرایط واقعی حریت می فرماید: «هر کس شرایط بندگى خدا را بهجا آورد، سزاوار آزادى مىشود و هر کس در عمل به شرایط آزادگى کوتاهى کند، به بندگى (غیر خدا) مبتلا مىشود».
امام صادق علیه السلام نیز تحقق خصلت آزادی را در هر انسان زمانی می داند که چهار خصلت برتر اخلاقی در او تحقق یافته باشد. آن حضرت می فرماید: «پنج خصلت است که در هر کس یکى از آنها نباشد خیر و بهره زیادى در او نیست: اول: وفادارى؛ دوم: تدبیر؛ سوم: حیا؛ چهارم: خوش اخلاقى؛ و پنجم: ـ که چهار خصلت دیگر را نیز در خود دارد ـ آزادگى.»
اگر کسی بتواند این چهار خصلت را در خود تحقق بخشد، حقیقت معنای آزادی و آزادگی را درک و تجربه کرده است.
از نگاه امیرمومنان امام على علیه السلام آزادی نسبت مستقیم با تقوا دارد،امام چنان شرح می دهد که انسان آزاده از نابهنجاری ها و زشتی ها و بدی ها پرهیز می کند و رفتارهای نابهنجار و ضد اخلاقی ندارد. ایشان می فرماید:«تقواى خدا، کلید پاکى و درستى و اندوختهاى براى معاد و باعث آزادى از هر بندگى و رهایى از هر نابودى است. به وسیله تقواست که جوینده به مطلوبش مىرسد و گریزانِ (از عذاب و کیفر الهى) رهایى مىیابد و به خواستها رسیده مىشود.»
رهایى از همه اسارتهاى دنیایى
دعوت پیامآوران الهى به آزادگى، دعوت به رهایى از همه اسارتهاى دنیایى است؛ و از اینروست كه شأن آنان آزادكردن انسان از غل و زنجیرهاست؛ و این شرطِ رهبرى الهى است، یعنى آنكه بتواند آدمیان را به آزادى و آزادگى رهنمون گردد، شایسته زمامدارى است.
از دیدگاه علی «علیه السلام» آزادگان نجات یافتگان از قید اسارت شهوات هستند: «هر کس دست از تمایلات نفسانی بردارد آزاد است»
امیر مؤمنان على علیه السلام، درباره شأن پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله، و خودش در نامهاى كه پس از بازگشت از نهروان نوشت، چنین فرموده است:
«پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ولایت از آنِ كسى است كه آزاد ساخته باشد». رسول خدا(ص) براى آزاد ساختن گردنها از آتش آمد و انسانها را از قید بندگى [غیر خدا] آزاد كرد؛ بنابراین ولایت این امّت را پیامبر دارد و هر حقّى كه او داشت پس از او از آنِ من است».
سخن آخر
امیر مؤمنان على علیه السلام، رهبرى و هدایت را شأن كسى مىداند كه بتواند آزادى و آزادگى را براى مردمان به ارمغان آورد، یعنى بتواند مردمان را از جهالت و ذلّت و رقیّت، و از گناهكارى و ستمگرى، و از كجفهمى و خشكمغزى و از خودكامگى و بىعدالتى آزاد سازد.
انسان مسلمان، نیازمندی های خویش را با عزت نفس می جوید وبا هر کس از هر دین و آیینی می تواند تعامل سیاسی و اجتماعی و... داشته باشد، اما به این شرط که برده کسی نشود و به آزادی و آزادگی اش خدشه ای وارد نگردد.
منابع:
نهج البلاغه، نامه 31، خطبه ۲۳۰.
سیّد بن طاووس،کشف المحجة، ص ۲۴۶.
بحارالانوار، ج 77، ص 238.
میزان الحکمة، ج 2، ص 583، ح 3566.
غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 65 وص ۱۱۳.
حامد رفیعی - تبیان