0

اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

ايجاز شاعرانه ی چشم تو تا کنون
 ما را کشانده است به اعجازی از جنون
هر روز در هوای تو پرواز مي کنيم
هر روز می شويم چو خورشيد ، سرنگون
تا آستين به قصد تو بالا زديم شد
شمشيرهای تشنه به خون از کمر برون
بايد اميد هر چه فرج را به گور برد
بيهوده می بری دل ما را ستون ستون...
اين شعر هم رديف غزل های چشم توست
زخمی نزن که قافيه افتد به خاک و خون
مرتضی آخرتی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  6:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

پلک اين پنجره ی خسته اگر باز شود
آسمان با دل بی ‏حوصله دمساز شود
کيست در کوچه دلواپسی ‏ام جز غم تو
تا دمى با من غربت زده همراز شود
بى تو اى همدم آبی ‏تر از آهنگ طلوع
بشکند بالم اگر تشنه پرواز شود
داغ تلخی ‏ست ‏به پيشانى خورشيد اگر
آسمان با شب دلمرده هم آواز شود
اى تو خورشيد بپا خيز که با چشمانت
قفل صد صبح دل ‏انگيز خدا باز شود.
جليل آهنگر نژاد

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  6:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

حالا سه شب گذشته که من توی اين اتاق
شب‌های من ولی همه بی ماه، بی چراغ
فنجان چای سرد شده... رخت‌های چرک
ظرف غذا که پخته و سر رفته از اجاق
خودکار بيک و کاغذ بی کار روی ميز
حتی برای شعر ندارم دل و دماغ
پر کرده است خلوت پاييزی مرا
يک گربه پشت پنجره، يک صبح پر کلاغ
دورم من از تو، ماهی دور از زلال آب
دور از توام، پرنده ی دور از هوای باغ
سرد است خانه، منتظرم تا بياورد
از تو کلاغ قصّه، خبرهای داغ داغ
من در کدام لحظه به چشم تو می رسم؟
تو در کدام ثانيه می اُفتی اتفاق...؟
انسيه موسويان

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  6:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

با ياد تو تا اوج مناجات پريدم
بر درگه ربّانی حق، دست کشيدم
با ياد تو از هرچه تزلزل شدم عاری
با گوشِ وجود آيه ی اخلاص شنيدم
دل رَست ز خاک و ز هر آن چيز که خاکی ‌ست
تا معبد تکبيرة الإحرام رسيدم
آن عرش که آرامگه روشن جان‌هاست
با ياد اهورايی و پر نور تو ديدم
ای منجی جان‌های پر از درد، کجايی؟
بازآ که ز عشق تو ز هر عشق بريدم
از غيبت تو شمع شدم در دل دوران
تا سوختم و ساختم؛ آرام چکيدم
ای مهدی موعود! بيا فاصله بردار
از دوری تو مُردم و بی آه، تکيدم
معصومه رضايی زاده (خاکستر)

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  6:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

بيا باغ و گل بی قرار تو اند
شب و پنجره وامدار تو اند
در اين بغض و ترديد و ناهمدلی
دل و ديده در انتظار تو اند
غزل را بگو بی قراری بس است
که اين بيت ها سر به دار تو اند
نشان يقينی در آن کوچه باغ
بيا کوچه ها بی قرار تو اند
درختان همه ارغوانی شدند
شهيدی ز خون و تبار تو اند
به آن سيصد و سيزده تن عزيز
که فرمانبر و رازدار تو اند
اگر بغض و ترديد و ناهمدلی است
همه عاشق بی شمار تو اند
فريده يوسفی زيرابی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  6:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

مثل باران بی ريا و ساده‌ای
چون دعا، مهمان هر سجاده‌ای
باز هم می آيی از يک راه دور
شهر را پر می کنی از عطر و نور
سبز می رويی ميان قلب‌ها
عطر گل‌ها را تو می بخشی به ما
چشم خواب آلوده را تر می کنی
غصه‌ها را زود پرپر می کنی
می شوی هم‌ صحبت پروانه‌ها
می نشانی عشق را در خانه‌ها
با تهی دستان محبت می کنی
شادمانی را تو قسمت می کنی
پيشوازت ماه می آيد ز اوج
نور می ريزد به پايت موج موج
انتظارت همدم ديرين ماست
حرف‌هايت صحبت شيرين ماست
زودتر ای کاش بازآيی ز راه
گل ‌کنی چون ماه در باغ نگاه
رابعه راد

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  6:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

دنیای با حضور تو دنیای دیگری است
 روز طلوع سبز تو فردای دیگری است
بوی بهشت می وزد از کوچه باغ ها
 خاک زمین بهاری گل های دیگری است
 گل های مریم از گل نرگس معطرند
 عیسی اسیر نام مسیحای دیگری است
 دیگر زمان از این همه تکرار خسته است
 تاریخ بیقرار قضایای دیگری است
 فردای بی تو باز شبی از سیاهی است
 فردای با تو روز به معنای دیگری است
 با هر غروب جمعه دلم زار می زند
 چشم انتظار جمعه ی زیبای دیگری است

شاعر : سید محمد جواد شرافت

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  6:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

عشق تو گرم می کند کالبد زمانه را
شوق تو سوق ميدهد جنبش آب و دانه را
حس لطيف زيستن مثل نسيم می رسد
از ره و باز می کند پلک تر جوانه را
نام تو در سرای دل تا به سر زبان رود
بوی پر فرشتگان پر کند آستانه را
شب که ستاره بر دمد جلوه ديگری دهد
پولک نقره فام او آبی بيکرانه را
صاعقۀ خيال او پا نگرفته سر دهد
ابر گرفته دلم گريه بی بهانه را
شوق تنور طور او نعل در آتش افکند
اسب چموش شعله و تندر تازيانه را
لانه به لانه مي روم تاکه به باغ او رسم
شاخه به شاخه سردهم نغمه عاشقانه را
تا به ديار روشنی يک دو قدم نمانده است
ای دل من زکف نده دامن پنجگانه را
خانه به خانه کوبه کوشهربه شهرمی رود
تا که بيابد اين دلم منزل آن يگانه را
دل به مزار يادها ماند و در ديار او
لاله چراغ می شود خلوت شاعرانه را
 اروجعلی شهودی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  6:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

رسيدن از آن سو چراغی به دست
غرور غزل را نگاهت شکست
به يمن قدمهاي پر نور تو
هزاران ستاره به چشمم نشست
من از شب چکيدم، تو از روشنی
اميدی به پيوند من با تو هست
اگر در حريم تو پر می زنم
گرفتم دلی را به روی دو دوست
قسم بر طريق پر آشوب عشق
تمام وجودم به نامت شده‌ست
امير رزق آبادی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  6:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

دوباره سایه ی ماه کریمی از سرم کم شد
به تعقیب رجب بودم که شعبان المعظم شد
سلام ای ماه شعبان، ماه منجی، ماه پشت ابر
که از مهرت ظهور حضرت قائم مسلّم شد
رجب ماه علی(ع)، ماه محمّد(ص)، ماه زهرا(س) بود
که با هجران هادی(ع)، ماه شادی محو در غم شد
خوشا عطر امام باقر(ع) و جود "اباجعفر"(ع)
که در ماه رجب، شیرازه ی اسلام محکم شد
رجب یعنی وفا، یعنی وفات زینب کبری(س)
که هر جا نام زینب بر زبان آمد محرّم شد
جهان بی ماه شعبان رنگ آسایش نخواهد دید
ببین بر درد دنیا، خنده ی آن ماه، مرهم شد
دوباره خنده کردم، گریه کردم، تشنه جان دادم
دوباره کربلا در پیش چشمانم مجسّم شد
حسین(ع) و اکبر و سجاد(ع)، دلتنگ ابالفضل اند
شگفتا شادی شعبان، محرّم در محرّم شد
سر ماهِ بنی هاشم به روی نیزه ی خورشید
سر خورشید، روزی پیش ماه هاشمی خم شد
به شعبان می رسی دلتنگ ، شادان، نیمه جان ، زخمی
دوباره باید آدم شد، دوباره باید آدم شد
دوباره نیمه ی شعبان و دلتنگان بی تابش
دوباره باید از چشم انتظاران همین دم شد
 

شاعر : علیرضا قزوه

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  6:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

نشسته ام به گذرگاه ناگهانی سرخ
در انتظار خطر ، زیر آسمانی سرخ
نشسته ام كه بچینم عبور توفان را
ز جاده های اساطیری زمانی سرخ
بر آن سرم كه بخوانم نمازی از آتش
اگر كه شعله بگوید ، شبی اذانی سرخ
تمام هستی من ، دفتری غزل – آتش
و سهم من ز تمام جهان ، زبانی سرخ
خدا كند دل من در صف خطر باشی
شبی كه واقعه می گیرد ، امتحانی سرخ
در انتهای حماسی ترین شب تاریخ
ظهور می كند آن مرد آسمانی ، سرخ
به قاف خوف و خطر ، تا ظهور آن موعود
خدا كند دل من، منتظر بمانی سرخ

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  6:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

تا که گردیدم آشنای سحر
شددلم وادی صفای سحر
بین سجاده تربتم گل شد
بانم اشک وگریه های سحر
دست خالی نمی رود هرگز
آن کسیکه شده گدای سحر
تو امام شکسته دلهایی
صاحب سفره عطای سحر
بوی وصل تو میکنم احساس
از نفسهای جان فزای سحر
چشم امید ما گنه کاران
بوده بر سوز یک دعای سحر
ریشه مشکلات ما این است
دلمان نیست مبتلای سحر
گره از کار واکند بی شک
ناله های گره گشای سحر
شب شب همزبانی یار است
درد ما غفلت از تو دلدار است
بی جهت نیست درنوایی تو
ماچه کردیم ؟ تا بیایی تو
این نشد رسم انتظار فقط
نعره ها میزنم کجایی تو
تو زاجداد خود غریب تری
بیکس و یار و آشنایی تو
بارها سرزدی به غفلت ما
شاهد کوه ادعایی تو
دست مارا گرفتی و رفتی
چون کریم و گره گشایی تو
همچونان مادرت تمام شب
تاسحر دست بردعایی تو
بر گنه کارها دعا کردی
بسکه آقا و با وفایی تو
شک ندارم که هر شب نیمه
زائر دشت کربلایی تو
تحت قبه چه ناله ها بکنی
خودبرای فرج دعا بکنی
جلوات پیمبری داری
ازهمه خلق برتری داری
بین اولاد حضرت زهرا
دلربایی دیگری داری
نقش بازوی توست جاءالحق
تابگویی چه محوری داری
ذوالفقار از تو جان بگیر باز
چون تجلی حیدری داری
کرم تو گدا نواز بود
دست اکرام مادری داری
ازتمام پیمبران خدا
یک نشان بهر رهبری داری
از همه برگزیدگان خلق
در رکابت تو لشگری داری
تو کجا و عزیز مصر کجا
چون خداوند مشتری داری
تویی حسن ختام اهل بیت
دست بوست تمام اهل بیت
سامرا از تو آبرو دارد
حرف ناگفته در گلو دارد
در و دیوار خلوت سرداب
با نم اشک تو وضو دارد
کاسه چشم مانده بر راهت
باده ای ناب در سبو دارد
تو گل نرگسی و عرش دلم
با نفسهات  رنگ وبو دارد
چه کنم ؟ این دل گرفتارم
دیدن رویت آرزو دارد
بین محراب نیمه های شب
دل من با تو گفتگو دارد
نیمه شد ماه ، ماه من برگرد
رحم بنما به آه من برگرد
پسر ناز حضرت نرجس
قبله راز حضرت نرجس
روزی خویش بردم عمری از
سفره باز حضرت نرجس
ذکر تسبیحتان به گهواره
بال پرواز حضرت نرجس
بارها دیده ام به زندگی ام
دست اعجاز حضرت نرجس
خواستگاری فاطمه سندی است
بهر اعجاز حضرت نرجس
آمد از عرش تک کنیز خدا
تاکشد ناز حضرت نرجس
روح توحید جلوه ای بنمود
گاه ابراز حضرت نرجس
مادرت همردیف لیلا شد
آخرین نوعروس زهرا شد
نیمه شب بود یا که وقت سحر
مادر آمد به دیدگان تر
چند روزیست گشته مانوس
لب گرم تو سینه مادر
آمد و دید بین گهواره
جای تو خالی است ای دلبر
روبه سوی امام کرده و گفت :
پسرم نیست چاره ای آخر
پاسخ آمد که غم مخور نرجس
گشته مهمان حضرت داور
بال جبریل بالش سر اوست
در طوافش ملائکه یک سر
جای او امن و کام او پر شیر
االسلام علی «علی اصغر»
مادری بین خیمه می چرخید
دست برروی سر دل مضطر
هاجر کربلا چه چاره کند
سینه بی شیر...انتظار پسر
ناگهان در حرم به خود لرزید
میکند از چه هلهله لشگر
چونکه هر بار هلهله کردند
به هدف خورده تیر های سه پر
دختری زد صدا رباب بیا
پشت خیمه به پاشده محشر
وقتی آمد که قبر حاضر بود
غرق خون طفل روی دست پدر

 

شاعر : قاسم نعمتی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  6:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

زلفت اگر نبود نسيم سحر نبود
گمراه مي شديم نگاهت اگر نبود
مهر شما به داد تمناي ما رسيد
ورنه پل صراط چنين بي خطر نبود
تعداد بي نظيري تان روي اين زمين
از چهارده نفر به خدا بيشتر نبود
پيراهن،اشتياق نسيمانه اي نداشت
تا چشم هاي حضرت يعقوب ، تر نبود
بي تو چه گويمت؟ كه در اين خاك ،سرزمين
صدها درخت بود وليكن ثمر نبود
اي آخرين بهار چرا دير كرده اي ؟
اي مرد با وقار چرا دير كرده اي ؟
اين جشن ها براي تو تشكيل مي شود
اين اشك ها براي تو تنزيل مي شود
وقتي براي آمدنت گريه مي كنيم
چشمان ما به آينه تبديل مي شود
بوي خزان گرفته ي پاييز مي دهد
سالي كه بي نگاه تو تحويل مي شود
ايمان ما كه اكثرا از ريشه ناقص است
با مقدم ظهور تو تكميل مي شود
تقويم را ورق بزن و انتخاب كن
اين جمعه ها براي تو تعطيل مي شود
اي آخرين بهار چرا دير كرده اي ؟!
اي مرد با وقار چرا دير كرده اي ؟!
اي آخرين توسل خورشيد بام ها
اي نام تو ادامه ي نام امام ها
مي خواستم بخوانمت، اما نمي شود
لكنت گرفته اند زبان كلام ها
ما آن سلام اول ادعيه ي توايم
چشم انتظار صبح جواب سلام ها
حالا چگونه دست توسل نياوريم
وقتي گدا به چشم تو دارد مقام ها
از جانماز رو به خداي بهشتي ات
عطري بياوريد براي مشام ها
اي آخرين بهار چرا دير كرده اي ؟!
اي مرد با وقار چرا دير كرده اي ؟!
اي التماس و خواهش بالا، دوازده
ظهر اذان عقربه ي ما، دوازده!
من حقم است هشت گرفتم چرا كه من
يك جمله هم نساخته ام با دوازده
با چند نمره باشد اگر رد نمي شوم ؟
يك ،دو ،سه،هفت،هشت،نه آقا دوازده
بي تو تمام اهل قيامت رفوزه اند
اي نمره ي قبولي دنيا، دوازده
ثانيه هاي كند،توسل مي آورند
يا صاحب الزمان خدا!يا دوازده
حالا كه ساعت تو و چشم خدا يكي است
آقا چقدر مانده زمان تا دوازده
امروز اگر نشد ولي يك روز مي شود
ساعت به وقت شرعي زهرا، دوازده
اي آخرين بهار چرا دير كرده اي ؟!
اي مرد با وقار چرا دير كرده اي؟
هر شب كنار پنجره هاي وصال تو
حرف تو بود و آمدني كه قرار بود
آن روزها كه بوي تو در سال مي وزيد
پاييز هم براي درختان بهار بود
حتي نگاه كردن خورشيد جمعه هم
نذر ظهور دولت چشم نگار بود
جمعيتي به ناله ي ما گريه مي شدند
از بس كه آه ندبه ي ما گريه دار بود
اي آخرين بهار چرا دير كرده اي ؟!
اي مرد باوقار چرا دير كرده اي؟!
دارد دوباره ميوه ي ما كال مي شود
پرواز ما بدون پر و بال مي شود
در آسمان و در شب شعر خدا هنوز
قافيه هاي چشم تو دنبال مي شود
يعني تو آمدي و همه گرم ديدنت
وقتي كنار پنجره جنجال مي شود
روز ظهور تو كه دقايق،ستاره اي است
روشن ترين ِ خاطره ي سال مي شود
بيش از تمام بال و پر يا كريم ها
دست كبود فاطمه خوشحال مي شود
اي آخرين بهار چرا دير كرده اي ؟
اي مرد با وقار چرا دير كرده اي؟!

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  6:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

 ای یارجمکرانی من، یابن فاطمه
 ای عشق جاودانی من، یابن فاطمه
 خون مرا به پای فراقت نوشته اند
 ای قاتل جوانی من! یابن فاطمه
 ما مردمان خاک کجا و؛ شما کجا!؟
 آقای آسمانی من، یابن فاطمه
 ازلطف غربت تو، سرمن شلوغ شد
 ای رونق دکانی من، یابن فاطمه
 ازابتدا بهارتو را مژده داده اند
 نوروز باستانی من، یابن فاطمه
 فقروفساد کشته ی شمشیرعدل توست
 موعود آرمانی من، یابن فاطمه
 کرببلا؟ مدینه؟ کجا امرمی کنید؟
 بانی روضه خوانی من، یابن فاطمه

شاعر : وحید قاسمی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  6:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

آن کس که بر غلامیتان مفتخر شده
اهل بکا و شامل فیض سحر شده
دل از جهان بریده و در راه وصل تو
کوچه به کوچه در پی تو در به در شده
هر کس چشیده طعم شراب نگاه تو
او عاشق بلا و اسیر شرر شده
از غیر بی نیاز شود نوکر شما
یارا تو خواستی که گدا معتبر شده
از لطف و مهربانی خود بر دلم نکاه
آقا چرا دعای دلم بی اثر شده؟
دستم رها مکن دل ما را نگاهدار
دنیا پر از عدو  و جهان در خطر شده

شاعر : علیرضا خاکساری

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  6:05 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها