0

اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

تا کِی اینگونه بماند دل ما آقاجان؟
-عاشق و فارق و درگیر و جدا-آقا جان

بی سبب نیست اگر فاصله ها کم نشدند
صاف و صادق نشده سینه ی ما آقاجان

جای جارو زدن حال و هوای دل هم؛
گوشه ای رفته و گفتیم :"بیا آقا جان"

"ما که رندیم و گدا دیر شما ما را بس"
گرچه این بیشتر است از سَرِ ما...آقاجان

تو که دارای جهانی دل ما را بردار
چه کسی میخرَد این سوخته را ؟آقاجان

سیصد و چند شود سال؟که تکمیل شوند
سیصد و چند نفر از همه جا...آقاجان

ما که هستیم؟که لاف از غم عشقت بزنیم
ما کجا؟...عشق کجا؟...درد کجا آقاجان؟

یک شب ای کاش" بیاید به سراپرده ی چشم
در نمازی خم ابروی شما آقاجان"*
________________________
*اشاره به بیت حافظ:
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد

شاعر : عارفه دهقانی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

تو واقعيت محرابي و مصلايي
دليل داشته كه بين ناكجا هايي
مسير قبله به ابروت مي خورد پيوند
همينكه بين نمازت به سجده مي آيي
قسم به عصمت ناقوس هاي بالادست
تويي كه حضرت عيساي هر كليسايي
تو كعبه اي حجرالاسودت همين خال است
كه هاشمي شده است و گواه زيبايي
بشر خدات بنامد اگر بيايي ، پس
دليل داشته اين سمت ها نمي آيي
فراز مأذنه ها نام توست اي تهليل
نماز اگر تو نباشي نمي شود تكميل

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

آه آقا !ببین ستاره شدم
از غم و زخم،استعاره شدم
بس که تیر از مژه زدی بر من
همچو شعرم چهارپاره شدم
روز و شب ،اشک های من جاریست
عشق، در روح و جان وتن جاریست
دل به دل راه دارد آقا! عشق،
در شما هم مُسَلمّاً جاریست
مثل یک بابادکِ بی نخ
کاش راحت شوم از این برزخ
بی حضور شما در این گرما
توشه ها جمع میکنم از یخ
با همین چشمهای بی رنگم
با خودم قطره قطره میجنگم
مثل فوّاره در مسیرِ کمال،
از سقوطم عجیب دلتنگم!
بی تو از چشمِ ماه می اُفتم
در هزار اشتباه می افتم
دست قلبِ مرا نگیری اگر،
از لب پرتگاه ،می افتم
آسمان گفت"جمعه بارانیست
در همه کائنات، مهمانیست"
شاید این جمعه...شاید این جمعه،
تو بیایی ! دلم چراغانیست

شاعر : عارفه دهقانی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

رو به گندم‌زارها مي‌آيي اي مولاي گندمگون
آيه‌ي صلحند چشمان شما ـ «والتين والزيتون»
ابروانت خط نستعليق خطاطي زبردستند
آخرين بيت از غزل‌هايي خيال انگيز و يکدستند
بيتِ آخر حالتش اين است، غافلگير خواهد کرد
ـ ناز دارد ـ مي‌رسد هرچند گاهي دير خواهد کرد
نرگس اينجا غرق در ترکيب خالت با لب است امشب
«آن شب قدري که گويند اهل خلوت امشب است »، امشب
دارد از بالا محمد (ص) هم خودش را در تو مي‌جويد
مي‌زند بر شانه‌هاي حيدر و با شوق مي‌گويد:
ـ مثل زهرا(س) مي‌شود از دور چشمش را که مي‌بندد
خوب با دقت نگاهش کن علي(ع) ! مثل تو مي‌خندد
بي محمد(ص) مانده يثرب تا تو شب با ماه تنهايي
بي علي(ع) مانديم تا تو بازهم با چاه تنهايي
لحظه‌ها را بي تماشايت نگو باور کنم مولا!
«من نه آن رندم که ترک ساقي و ساغر کنم» مولا!
تا کي اينجا قصه‌ي خورشيد پنهان را بخوانم من
«يوسف گمگشته باز آيد به کنعان» را بخوانم من
با ستاره منتظر مي‌مانم آري صبح نزديک است
آه بيدارانِ اين شب زنده داري! صبح نزديک است

شاعر : قاسم صرافان

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

برای آمدنت دير می شود، برگرد
زمان ز پرسه زدن سير می شود، برگرد
در انتظار تو با کوله باری از وحشت
زمين دوباره زمين گير می شود، برگرد
برای روشنی چشم آسمان، خورشيد
ميان چشم تو تکثير می شود، برگرد
هميشه جای تو در لحظه هايمان خاليست
غروب جمعه که دلگير می شود، برگرد
و جمعه ای که بيايی، تمام عرش خدا
به سمت خاک سرازير می شود، برگرد
نگار جمشيد نژاد

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

مهدى اى آبى‏ترین احساس‌ها!
 اى معطر از شمیم یاس‌ها
 اى تو خورشید شبِ یلداى من
 اى همه انگیزة فرداى من!
 اى نشانى از خدا، خال لبت
 عاشقم، عاشق بسوزد در تَبَت‏
 اى که دستت روى دوشِ آفتاب
 چشم من با یاد تو رفته به خواب‏
 اى که جارى از کلام تو غزل
 صاحب دنیا تو بودى از اَزَل‏
 ترجمان لحن خیس اشکها
 رازدار گفتگوهاى خدا
 اى که با دریا تکلّم مى‏کنى
برکه‌ها را پرتلاطم می‌کنی‏
 اى قرار ما همه آدینه‏ها
 درمیان سبزى سبزینه‏ها
 مهدى! اى از نسل گلهاى سپید
 اى شِفابخش دل مجروح بید
 غیبت تو فصل زرد بى‏کسى است‏
 انتظارم، رویش دلواپسى است
 یاد تو تا در دلم آمد فرود
 شعر من بى‏اختیار از تو سرود
 بعد از این من باغبانى مى‏شوم‏
 باغبان بى‏نشانى مى‏شوم‏
 تا بِکارم بذر ناب انتظار
 در دل ابرىّ خود، فصل بهار
شاعر:ملیحه سادات قادری

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

در غروب روشن آدینه‌ام
گرم نجوای نسیم سینه‌ام
بغضِ شوقی مانده در راه گلو
دورِ چشمم حلقه‌های آبرو
نور رویم شد به رنگِ آفتاب
بر مشامم می‌رسد بوی گلاب
این چه مجنونی‌ست بر من می‌رسد
گوئیا میلاد جانان می‌رسد
دل پریشان بودم و خندان شدم
چونکه در کوی صنم مهمان شدم
چشم خیره، دامنِ ابرو گرفت
لب شکفت و ذکر و الا هو گرفت
ای خدا بر سینه‌ام نور آمده
عشق با دنیایی از شور آمده
این که باشد این چنین قامت بلند
روی او خورشید، گیسویش کمند
ذکر نامش شوق بی حد می‌دهد
عطرِ او بوی محمّد می‌دهد
زلف او با باد غوغا می‌کند
خنده‌هایش صد گره وا می‌کند
برق دندان‌های او درّ ِ صدف
بهرِ دیدارش خلایق صف به صف
دامنش زینت به مهر و مشتری
مستِ چشمم آدم و جن و پری
چشم او از شاه ِ چشمان سرتر است
رنگِ چشمش رنگِ چشمِ حیدر است
گل رخِ او جان به صحرا می‌دهد
سینه‌ی او بوی زهرا می‌دهد
عرصه‌ی پیشانیش شمس و لقاست
یوسف است و یوسف او مجتباست
از وجودش بزم سینه منجلی ست
بی گمان روحِ حسینِ بن علیست
ابرویش چون ماه در اوج شب است
زلف گیسویش نقابِ زینب است
او امیر عشق و احساس است و بس
قد و بازویش چو عباس است و بس
محفل سینه سرای دلبری ست
میوه‌ی قلبِ امامِ عسگری ست
یوسف زیبای احمد آمده
ای خدا بوی محمّد آمده
در غروب روشن آدینه‌ام
گرم نجوای نسیم سینه‌ام
بغضِ شوقی مانده در راه گلو
دورِ چشمم حلقه‌های آبرو
نور رویم شد به رنگِ آفتاب
بر مشامم می‌رسد بوی گلاب
این چه مجنونی‌ست بر من می‌رسد
گوئیا میلاد جانان می‌رسد
دل پریشان بودم و خندان شدم
چونکه در کوی صنم مهمان شدم
چشم خیره، دامنِ ابرو گرفت
لب شکفت و ذکر و الا هو گرفت
ای خدا بر سینه‌ام نور آمده
عشق با دنیایی از شور آمده
این که باشد این چنین قامت بلند
روی او خورشید، گیسویش کمند
ذکر نامش شوق بی حد می‌دهد
عطرِ او بوی محمّد می‌دهد
زلف او با باد غوغا می‌کند
خنده‌هایش صد گره وا می‌کند
برق دندان‌های او درّ ِ صدف
بهرِ دیدارش خلایق صف به صف
دامنش زینت به مهر و مشتری
مستِ چشمم آدم و جن و پری
چشم او از شاه ِ چشمان سرتر است
رنگِ چشمش رنگِ چشمِ حیدر است
گل رخِ او جان به صحرا می‌دهد
سینه‌ی او بوی زهرا می‌دهد
عرصه‌ی پیشانیش شمس و لقاست
یوسف است و یوسف او مجتباست
از وجودش بزم سینه منجلی ست
بی گمان روحِ حسینِ بن علیست
ابرویش چون ماه در اوج شب است
زلف گیسویش نقابِ زینب است
او امیر عشق و احساس است و بس
قد و بازویش چو عباس است و بس
محفل سینه سرای دلبری ست
میوه‌ی قلبِ امامِ عسگری ست
یوسف زیبای احمد آمده
ای خدا بوی محمّد آمده

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

مهدی یعنی زاده‌ی شهر ولا
مهدی یعنی گلرخی از سامرا
مهدی یعنی دلبری از جنسِ نور
یکّه تازِ عرصه‌ی وقتِ ظهور
مهدی یعنی دلستانِ عاشقان
دلبر شیرین بیانِ عاشقان
مهدی یعنی سینه‌ای پر ماجرا
گشته بر عشقش دلِ دل مبتلا
مهدی یعنی هست و بود خستگان
مرز ایمان، حضرت صاحب زمان
مهدی یعنی چشم ما و انتظار
عقده‌های دیدن و صبر و قرار
مهدی یعنی مردی از رنگِ خدا
آن که عالم را دهد روزی ندا
مهدی یعنی دشمنان را التهاب
عشق زهرا و عزیز بوتراب
مهدی یعنی پاره‌ی قلبِ بتول
نامِ او همنام با نامِ رسول
مهدی یعنی هم محمّد هم علی
حجت الله است بعدِ عسگری
مهدی یعنی لاله‌ی نرگس نشان
می‌رود دل سوی او دامن کشان
مهدی یعنی دلربای ما همه
آن که گیرد انتقامِ فاطمه
مهدی یعنی ناله‌ی هر شام و روز
جمعه شبها و بقیه و اشک و سوز
مهدی یعنی روشنی در شامِ تار
شیعه و وقتِ ظهورش، افتخار

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

آسمان امشب به دل از اختران گل می‌زند
هر شهاب از آسمان تا سامرا پل می‌زند
می‌رسد از عرض حق صد لشگر از افلاکیان
می‌خَرَد اهلِ سما ناز از دو چشمِ خاکیان
می‌کشد سرمه خدا بر چشم شمس و ماه خود
چرخش هر نه فلک گم کرده امشب راه خود
کهکشان آذین کند طاق جنان را با سرور
حق کند امشب دوباره خلقت گل را مرور
گوییا در عالم والا چراغان کرده‌اند
یاس و سوسن با شقایق جمله مهمان کرده‌اند
جشن زیبایی برای غنچه بر پا کرده است
صوت داوود است این در سینه غوغا کرده است
صاحب این محفل شادی خدای عالم است
بین خوش آمد گوی آن محفل رسول خاتم است
نوح کشتی دلش را می‌کند گهواره گون
می‌دمد عیسی به آه خود به صهبای جنون
حضرت موسی دل دریایی اش وا می‌کند
دیده ی یعقوب نور رفته پیدا می‌کند
یوسف از شوق و شعف هر جا خمار و بی‌قرار
آدم و حوا نشسته در هوای انتظار
قلبِ ابراهیم و هاجر در تلاطم گشته است
چشم اسماعیل از شادی چو انجم گشته است
انبیاء یک یک همه مدعو جشن داورند
اولیاء دل را ز جمع اهل مجلس می‌برند
حضرت زهرا به تخت با شکوه کوثر است
در کنارش حضرت والا مقامِ حیدر است
* * *
عرشیان از سامرا یک خانه دل آورده‌اند
بیت پاک عسگری را مستقل آورده‌اند
خانه را در بین مجلس بوسه باران می‌کنند
گَرد او را سرمه‌ی چشمِ خماران می‌کنند
همچو کعبه انبیاء گرم طواف خانه‌اند
خانه شد شمع و به دورش یک جهان پروانه‌اند
ناگهان آمد نوایی از میان آن بهشت
از لسان بانویی حیدر دل و زهرا سرشت
ای کرامت پیشه‌گان ای عاشقان مرتضا
خواهر هادی منم، دخت جواد ابن الرضا
نام من باشد حکیمه، خُلقِ من هم عهدی است
هر دو چشمم شاهد خلقِ وجودِ مهدی است
من پرستار وجود ماه احمد بوده‌ام
دل اسیر حجت آلِ محمّد بوده‌‌ام

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

ماه شعبان تا که خود را در بر نیمه کشاند
وقت افطارش نگاه عسگری من را بخواند
خواست تا آن شب بمانم در کنارِ نرگسش
تا شوم هنگامه‌ی مولود یار نرگسش
حضرتش فرمود ای عمه بهارم می‌رسد
امشب از ره آن سیه گیسو نگارم می‌رسد
ماندم آن شب در کنارِ مادر شمسِ جهان
تا ببینم خَلْقْ زیبای رخ صاحب زمان
تا طلوع فجر چشمم را به نرگس دوختم
همچو شمعی در بر بانوی تنها سوختم
ناگهان چشم مرا خواب و خیالی خانه کرد
ذکر یا الله نرگس در وجودم لانه کرد
دیده را وا کردم و دیدم که نرگس غرقِ نور
در بغل بگرفتم او را دیدمش گرمِ سرور
شد امام عسگری دلواپس آن ماهِ بدر
ناگهان فرمود بر نرگس بخوان یک سوره قدر
خواندم آن سوره بدیدم نرگسش آرام شد
سوره‌ی قدر خدا خود مرحم آلام شد
لحظه‌ای آمد ندایی که مرا دیوانه کرد
قلب من را تشنه‌ی دیدار آن درّ دانه کرد
من شنیدم طفل نرگس خود عبادت می‌کند
همره من سوره‌ی قدری تلاوت می‌کند
در تعجب گشتم و مولا امام عسگری
حکمتی آموخت بر جانم ز لطفِ داوری
عمه جان از حکمت اسرار حق حیرت مکن
هیچ تردیدی در این امر پر از قدرت مکن
ما به طفلی ناطق حکم الهی می‌شویم
در بزرگی دشمن ظلم و تباهی می‌شویم
حکمت آموزی مولایم به پایان تا رسید
از میان دیدگانم نرگسش شد ناپدید
رو نمودم سوی مولا گفتمش نرگس کجاست
خانه‌ات جولانگه اعجازِ انوارِ خداست
تا به امرش راهی محراب آن مادر شدم
باز مدهوش ظهور معجزی دیگر شدم
دیدمش مادر به همراه گلی کرده ظهور
کودکی بر سجده افتاده سرا پا پر ز نور
ابروی نازش دل ما را به یغما می‌برد
بعد سجده هر دو دستش را به بالا می‌برد
او گواهی می‌دهد معبود من حق جلیست
جدّ من پیغمبر خاتم، وصی، بابم علیست
آیه آیه اولیا را وصف و معنا می‌کند
با خداوند جهان این گونه نجوا می‌کند
ای خدا وقت ظهورم را وفا کن عاقبت
عالمی را از وجودم با صفا کن عاقبت
* * *
در نظاره بودم و مشغول سوز و ساز او
خواست بابایش ببیند گلرخِ طناز او
کنج آغوشم شد و چشمانِ نازش باز کرد
با سلامی گفتگو با باب خود آغاز کرد
هر دو مست هم شدند و هر دو گرم زمزمه
پر زنان در سر مهدی کبوترها همه
عسگری ناگه صدا زد مرغ زیبای سحر
نزد من آخر بیا پور مرا با خود ببر
کودک من را ببر تا اربعین روح القدس
بعد از آن او را بیاور بر زمین روح القدس
کودک را بر خدایی هدیه دادم تا که بُرد
مادر موسی به او فرزند دلبندش سپرد
نرگس من از چه رویی آه و شیون می‌کنی
ناله بر دوری گل سیمای گلشن می‌کنی
مهدی‌ام بگرفته از قرب الهی التیام
غیر شیر تو به کام مهدی‌ام باشد حرام
او به زودی می‌رسد تا درد تو درمان کند
همچو موسی مادرش را نزد خود حیران کند
او به زودی از دیار عشقِ یزدان می‌رسد
با سیه مژگان و با آن لعلِ خندان می‌رسد
* * *
اربعین بگذشت و آوردند آن زیبا جمال
خانه شد روشن ز روی حضرت والا کمال
روی زانوی پدر او را تماشا کردمی
روح و جانم را برایش مست و شیدا کردمی
در شگفتی گفتم ای مولا امام عسگری
این همه اعجاز دیدم لیک این هم دیگری
کودکی که اربعین از عمر او بگذشته است
گوییا اکنون دو سال از عمر او سرگشته است
او که لبخندی زد و فرمود فرزند امام
در شباهت نیست همتایش ز فرزندان عام
کودک یک ماهه‌ی ما کودکی یک ساله است
در میان حجت و مردم هزاران هاله است
کودکانِ ما اگر در جسم و جان مادرند
دم به دم هم صحبت روح و روانِ مادرند
کودکان ما که خود پشت و پناه عالمند
در زمانِ کودکی هم پادشاه عالمند

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

هر شب برای دیدن تو پشت پنجره
با شبنم سرشک غمم روی برگِ چشم
با نغمه‌های مرغ وجودم میانِ دل
با شالِ سبزِ عاشقیت روی دوش عمر
بهرِ قدومت ای گلِ زهرا راه می‌کشم
* * *
در هر شب غریبی و غربت به یاد تو
با آرزوی دیدن هنگامه‌ی ظهور
با شوق فصل نوکریت شاه آخرین
با حسرتی که لحظه‌ای آیی به خواب من
در آسمان تار دلم ماه می‌کشم
* * *
ترسم ز وقتِ تلخِ نبودن کنارِ تو
وقتی که جان دهم ولی جانا نبینمت
وقتی که آیی از سفر و من به زیر خاک
در گوشه‌ای نشسته‌ام و در خیال تو
من از فراق روی شما آه می‌کشم

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

مزرعه ی عاشقان به بار می آید
گریه ی ما یک زمان به کار می آید
این دل پاییزیم علامت خوبی است
بعد خزان نوبت بهار می آید
پای برهنه کنار جاده نشسته ام
منتظرم یعنی آن سوار می آید؟
اهل کرم بر فقیر سخت نگیرند
مطمئنم با دلم کنار می آید
حرف بزرگان ما دوتا شدنی نیست
او که بگوید سر قرار می آید
بافتن شعر ما به خاطر یار است
خب چه بگوییم به جای (یار می آید)؟
شاعر:علی اکبر لطیفیان

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

قناری شادی می‌خونه
با هر سرود عاشقونه
سند دلِ من به نامِ
حضرتِ صاحب زمونه
امیر دلبرا تویی تویی تو
نگینِ سامرا تویی تویی تو
یوسف فاطمه امیرِ قلبم (3)
به خدا دل من شبونه
من و به هوات می‌کشونه
نیّت دل و تا می‌پرسم
می‌گه عازمِ جمکرونه
نذر تو می‌کنم دل و همیشه
زندگیِ بی تو یا مهدی نمی‌شه
یوسف فاطمه امیرِ قلبم (3)
به سینه صد احساس و داری
داغ غریبِ یاس و داری
قد و بالات همچون ابالفضل
دو بازوی عباس و داری
عالمی مدیونِ به نازِ شصتت
ذوالفقار علی می‌آید به دستت
یوسف فاطمه امیرِ قلبم (3)

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

امشب زخواب های پریشان که بگذریم
این نیمه را به نیمه شعبان که بگذریم
طرحی که حرف می7 بپریم و سپس کمی
این کوچه را به سمت خیابان که بگذریم
از کثرتی که هست فراری شویم و بعد
از جاده های خلوت ایمان که بگذریم
مجنون برای دیدن لیلا گذشت و ما
این شهر را به سمت بیابان که بگذریم
مانند ابرهای ترک خورده ی فراق
از گریه ها به مقصد باران که بگذریم
بر جانماز خشک و کویری دهیم آب
آنگاه مثل رود خروشان که بگذریم
دریا همیشه مقصد هر رودخانه نیست
پس ما شبیه موج سواران که بگذریم
با همرهی سیصد و سیزده سوار عشق
از مکه و مدینه ایمان که بگذریم
زیباترین یقین بخدا پیش روی ماست
با یوسفی که یکسره در آرزوی ماست
طرحی دوباره می کشم از ابتدای تو
طرحی که حرف می زند از ماجرای تو
طرحی که من نبوده ام اما تو بوده ای
طرحی که رسم می شود از ماورای تو
طرحی مرکّب از تو و سیزده سوار عرش
طرحی که نور می دهد از روشنای تو
طرحی که آفریده شما را امام من
طرحی که آفریده مرا هم برای تو
دسته به دسته آینه ها هم نشسته اند
در زیر لفظ گفتن یک ربّنای تو
پس انبیا کبوتر نامه بر توأند
وقتی که می پرند فقط در هوای تو
بگذار تا غزل بزند حرف خویش را
عمری نشسته ام که بیفتم به پای تو
ما گرد و خاک پای تو را جمکران کنیم
یک گوشه از نگاه تو را آسمان کنیم
امشب سبد سبد گل امید می برند
ما را به هر کجا که شمائید، می برند
این رسم انبیاست که در جشن آفتاب
یک آینه به رسم شب عید می برند
امشب به یمن تو همه ی انبیاء را
تا ماورای عالم تجرید می برند
هرکس غبار کوچه ی دلدار می شود
او را به سمت چشمه ی خورشید می برند
 ایمان می آورند و تردید می برند
این برگه های روزی بکساله ی مرا
امشب برای فرصت تمدید می برند
امشب جواز کرب و بلای دوباره را
پیش شما به نیّت تأیید می برند
روزی کنید پر زدنم را به کربلا
تا که زیارتم بشود نذری شما
منظومه ساخت تا که تو را کهکشان کند
مجموعه ی تمامی پیغمبران کند
یعقوب انتظار تو را میکشید تا
عمری توّسلی به امام زمان کند
آدم به خاک پای تو افتاد بر زمین
یعنی تو را به روی سرش آسمان کند
می خوست پشت ابر بتابی بر این جهان
تا مردمان شب زده را امتحان کند
مستضعفان چشم تو بودند انبیاء
قرآن نخواست بیشتر از این بیان کند
یک عده را به یمن زیارت بیارد و
...یک عده را کبوتر نامه رسان کند
عصر سه شنبه بوی وصال تو می دهد
وقتی دلی هوای شب جمکران کند
ما ندبه خوان جمعه ی موعود مانده ایم
ناز تو را به شیوه ی خود، عشق خوانده ایم
گاهی نسیم میشوی و زود میرسی
گاهی به شکل رایحه ی عود میرسی
گاهی به نیمه های شب است و نیاز ما
با یک سبد ستاره ی موعود میرسی
گاهی برای این که تو ؛ ویرانمان کنی
از چشممان می آیی و چون رود میرسی
گاهی به گوش پاک مناجاتیان شب
با سوز و ساز نغمه ی داوود میرسی
ما التماس روز ظهور توأیم لیک
هر وقت، هر زمان که دلت بود میرسی
روزی تو میرسی و علی شاد میشود
بغض گلوی فاطمه آزاد میشود

 

شاعر : رحمان نوازنی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

روی گلبرگ چشام هزار تا شبنم می‌ریزه
آخه امشب می‌ عشق به جام عالم می‌ریزه
اونقده شاده دلم خدا خودش خوب می‌دونه
ابر رحمت رو دلم بارون نم نم می‌ریزه
ای گل نرگس خوش آمدی (3)
اون کی‌ام که مدح این اربابِ خوب و بخونه
قافیه کم می‌آره، جمله تو مدحش می‌مونه
ما کی هستیم که بخوایم از آقامون وصفی بگیم
خدا مداح آقام مهدیه، عالم می‌دونه
ای گل نرگس خوش آمدی (3)
من که از بچگی‌ این آقا دل و دلبرمه
همه چیم مهدی شده هم پدر و مادرمه
مادرم وقتی که مهدی پیشِ می‌آرم
می‌گه این اربابمه، این آقا تاجِ سرمه
ای گل نرگس خوش آمدی (3)

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:57 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها