0

اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

معنی روان عشق،‌آبروی جويبار
با تو تازه می شود، لحن گويش بهار
از تو هر کجای باغ، می توان نشان گرفت
پشت يک درخت بيد، زير سايۀ چنار
از شکوه پَر زدن، از رها شدن بگو
ما قفس نشسته‌ايم، ای تو آسمان تبار
نقطه شروع عشق، راز خلقت تو بود
دور می زند فلک، تا ابد بر اين مدار
معنی دوباره‌ای، واژه از تو می شود
با تو بوی پنجره، می دهد تن حصار
از عطش کلافه‌ايم،‌ ای دليل تشنگی
بی بهانه مثل ابر، بر کويرمان ببار
افسون امينی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

چه خوش می تابی ای ماه تمام نیمه ی شعبان
بتاب ای لحظه هایت را همه عمر جهان قربان
بتاب امشب که داری در بغل خورشید نور افشان
بتاب امشب بخوان با اختران تا صبحدم قرآن
بخوان با من که یار آمد
به باغ دل بهار آمد
به ملک جان قرار آمد
گل نرگس به بار آمد
گل نرگس که از عطرش جهان شد جنّة الاعلی
گل نرگس که خلقت تا ابد مستند از بویش
گل نرگس که جان ها رو نمای دیدن رویش
گل نرگس که رضوان آورد دست دعا سویش
گل نرگس که باغ و باغبان آمد ثناگویش
ملایک مست لبخندش
جلالت عبد پابندش
عدالت آرزومندش
به لب ذکر خداوندش
رخش جنّت، قدش طوبی، لبش کوثر، دلش دریا
فرودآ از زمین ای مه ببین خلد مخلّد را
در این خلد نخلد جلوه ی دادار سرمد را
درون جلوه ی دادار سرمد روی احمد را
حسین و مجتبی و حیدر و زهرا، محمّد را
جهانِ مرده شد زنده
شب و مهر درخشنده
بتاب ای ماه تابنده
بزن بر سامره خنده
که تابید آفتاب فاطمه امشب زسامرّا
مسیح از چرخ چارم خنده زد بر ماه رخسارش
کلیم از طورِ سینا دیده بگشوده به دیدارش
سزد گرد با کلاف جان شود یوسف خریدارش
تمام آرزوی عترت است این، حقّ نگهدارش
سلامت بیقرار او
سحر شب زنده دار او
جهان در انتظار او
زمان در اختیار او
بگردد با سرانگشت او مهر جهان آرا
به مهد ناز گرداند چراغ آسمان ها را
به چشم بسته می بیند عیان ها را نهان ها را
به امر حقّ بگرداند مکان ها را زمان ها را
اگر خواهد به زیر آرد زگردون کهکشان ها را
دو عالم را نظام است این کمال هر قیام است این
عدالت را قوام است این
به هر عصری امام است این
امام عصر یعنی عصر زیر سایه اش پویا
زمین در پشت ابر غیبت او غرق نور او
زمان دیده کلیم الله ها مدهوش طور را
تمام آفرینش سر کند خم در حضور او
حرم چشم انتظار لحظه ی روز ظهور او
جهان در سایه ی دادش
بهشت عدل آبادش
فلک گردد به امدادش
اناالمهدی است فریادش
رسد آوای جان بخشش به گوش کلّ انسانها
خروش از دل برآرد مردم عالم! انالمهدی
الا ای سر به سر ذریّه ی آدم! انالمهدی
ستم کاران در دژهای مستحکم! انالمهدی
تمام امّت پیغمبر خاتم! انالمهدی
ابر مرد قیامم من
خلایق را امامم من
عدالت را قوام من
خدنگ انتقامم من
به پا خیزید! مظلومان که آمد مصلح دنیا
به پا خیزید! نجل فاتح بدر و حنین آمد
به پا خیزید! زهرا و علی را نور عین آمد
به پا خیزید! کز کعبه امام عالمین آمد
به پا خیزید! روز یالثارات الحسین آمد
منم سیف خدا مهدی
منم نورالهدی مهدی
به پا خیزید با مهدی
خروش آرید یا مهدی
به پا خیزید بهر انتقام مادرم زهرا
ظهور من برآرد ریشه کفر و ضلالت را
ظهور من بگیرد از بشر قید جهالت را
ظهور من بر افرازد برافروزد عدالت را
ظهور من کند تکمیل قانون رسالت را
هر آن کو خواست در عالم
به بیند هیبت آدم
به بیند عیسی مریم
به بیند حضرت خاتم
مرا بیند که در من هست حسن انبیا پیدا
الا ای جان ما جانان ما از ما جدا تا کی
گلوی شیعه پر باشد زبغض بی صدا تا کی
فراز نی سر خونین مصباح الهدی تا کی
بر آرد ناله ی یابن الحسن خون خدا تا کی
بیا از نو قیامت کن
به انس و جان زعامت کن
بر انسان ها امامت کن
کرامت کن کرامت کن
اغثنا یابن زهرا العجل الغوث ادرکنا
بیا ای صد هزاران پور عمران محو و مدهوشت
بیا ای درد مظلومان به هر دروان هم آغوشت
بیا ای بانگ عاشوراییان پیوسته در گوشت
بیا ای پرچم سرخ حسینی بر سر دوشت
ولیّ قادر منّان
امید عترت و قرآن
فروغ دیده ی انسان
به تیغ حیدری بستان
زبوسفیانیان داد سلحشوران عاشورا
شرف، ایمان، حقیقت، دین، ولایت بر تو می نازد
جوان مردی، محبّت، دین، امامت بر تو می نازد
ملایک، حور، انسان، بلکه خلقت بر تو می نازد
علی، زهرا، محمّد، کلّ عترت بر تو می نازد
کتاب الله مستحکم
امین الله در عالم
امام عیسی مریم
نگاهی جانب «میثم»
که طبعش دم به دم گردد به اوصاف شما احیا

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

پلک  بر هم زدی و شهر چراغانی شد
ماه ، ديوانه ی آن حالت عرفانی شد
قل هوالله احد گفتی و همپای ِاذان
خاک ، آکنده از آن لهجه ی قرآنی شد
ماهی ِعشق ، در آرامش اقيانوست
دل به امواج زد و صخره ی مرجانی شد
دکمه ی پيرهنت بين کتابم جا ماند
نخ به نخ شعر شد و مايه ی حيرانی شد
يوسف ، آزاد شد از چاه ِ حسادت  ، اما
گوشه ی دهکده ای گمشده زندانی شد
موميايی شده در مصر، خدايی ديگر
دل ِيعقوب همان گونه که می دانی شد
حال هر کلبه ی برفي ، لب ِکوهستانت
رقت انگيز تر از خواب ِ زمستانی شد.
عرق ِ شرم ِ پدر ... آب و کمی نان بيات
مشقِ هر روزه ی هر طفل دبستانی شد
آه ِ برخاسته از دودکش ِهمسايه
در سر پنجره ها مايه ی ويرانی شد
بادها متفق القول ، شهادت دادند
گل سرخ از شب هجران تو قربانی شد
پشت هم می شکند شاخه ی زيتون و انار
باغبان ! باز هوا ابری و طوفانی شد
باد با خود نَبَرد لانه ی زنبوران را ؟!
گل ِمن ! وعده ی ديدار تو طولانی شد
شهد چشمان تو ، يک روز عسل خواهد شد
گرچه کندو پر از آهنگ پريشانی شد
زندگی نامه ی آيينه پر از ابهام است
نور ، آشفته ی آن تابش پنهانی شد
هيچ کس از دل و جان درد تو را درک نکرد
گرچه شعبان شد و هر کوچه چراغانی شد
حسنا محمدزاده

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

ای طلوع صبحدم نور دگر آورده ای
آفتابی بهتر از شمس و قمر آورده ای
شاهدی از جان و دل محبوبتر آورده ای
یا که وجه الله بر اهل نظر آورده ای
مصلح کل حجّت ثانی عشر آورده ای
مهدی موعود کز خلق خدا او را سلام
*
آسمان امشب چه سیمای تو روحانی شده
دامنت چون قلب نرگس پاک و نورانی شده
سینه ات لبریز از انوار ربّانی شده
صحنه هایت روضۀ سر سبز رضوانی شده
ماه با لبخند، گرم نور افشانی شده
تا طلوع صبح دور سامره گردد مدام
*
ای زمین آغوش جان بگشا که جانان است این
سامره تطهیر کن خود را که قرآن است این
آسمان در بر بگیرش یک جهان جان است این
سیزده معصوم را روح است و ریحان است این
قلب قرآن، هستی دین، رکن ایمان است این
خود امام و یازده آباء معصومش امام
*
ای ز آوای تو قرآن مفتخر قرآن بخوان
ای دمت از فیض عیسی خوبتر قرآن بخوان
ای شده پروانه ات مرغ سحر قرآن بخوان
ای یگانه مصلح کلّ بشر قرآن بخوان
ای نوایت خوشتر از جان، بر پدر قرآن بخوان
تا ببوسد لعل لبهای تو را با احترام
*
سامره جان شد که این نوزاد جانان من است
نرجس پاکیزه دامان گفت ریحان من است
عسکری بوسید لب هایش که قرآن من است
عیسی مریم به وجد آمد که این جان من است
شب ندا در داد این ماه فروزان من است
صبح گفتا از زمین تابید خورشیدم به بام
*
پاک جسم و پاک جان و پاک باب و پاک مام
سر و قد گل چهره شورانگیز لب شیرین کلام
کبریایی جاه و احمد طینت و حیدر مقام
فاطمی خو مجتبایی حلم ثارالله قیام
مو کمند و ابرویش شمشیر و مژگانش سهام
تا که اش گردد شکار و تا که اش افتد به دام
*
کعبه می خندد که آغاز ظهورش در من است
مکّه می بالد که آثار عبورش در من است
کوفه می نازد که تشریف حضورش در من است
کربلا گوید که اشک و سوز و شورش در من است
دل ندا در داد کاین خورشید نورش در من است
جان به طوف مهدا و چون زائر بیت الحرام
*
دُرّ دندان پیمبر انتظارش می کشد
صورت خونین حیدر انتظارش می کشد
سینۀ مجروح مادر انتظارش می شکد
مجتبی با سوز دیگر انتظارش می کشد
زخم ثارالله به پیکر انتظارش می کشد
تا نیاید او نیابد زخم قرآن التیام
*
ای ز پشت ابر غیبت خلق را خورشید و نور
ای فروغت کرده پیش از خلقت عالم ظهور
ای وجودت غایب و خلق جهانت در حضور
یابن کوثر یابن طاها یابن یاسین یابن طور
تو به ما نزدیکتر از مایی و ما از تو دور
ما ز تو اعمی و تو پیداتر از ماه تمام
*
باغبانا بار دیگر در گلستان باز گرد
یوسفا از چاه کنعان سوی کنعان باز گرد
موسیا بر کشتن فرعون و هامان باز گرد
عیسییا تا جان دهی بر جسم بی جان باز گرد
احمدا بر یاری اسلام و قرآن باز گرد
حیدرا در دست تو زیباست تیغ انتقام
*
کعبه ی کعبه صفا بخش صفا رکن حرم
آسمان جود، باران عطا، ابر کرم
باز آی ای از گل عدلت جهان رشک ارم
دین شده بی احترام و کفر گشته محترم
قبلۀ قومی نساء و دین افرادی درم
هر حرامی بین حلال و هر حلالی را حرام
*
ای وصالت آرزوی دوستان، هجران بس است
ای بباغ آفرینش باغبان، هجران بس است
ماه کنعان، آفتاب مصر، جان هجران بس است
سیّدی الغوث الغوث الامان، هجران بس است
مصلح کل مهدی صاحب زمان، هجران بس است
تا به کی «»میثم بریزد بی تو خون دل به جام

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

دل، خون شد از اميد و نشد يار، يار من
ای وای بر من و، دل اميدوار من
ای سيل اشک! خاک وجودم به باد ده
تا بر دل کسی ننشيند غبار من!
از جور روزگار چه گويم؟ که در فراق
هم روز من سيه شد و، هم روزگار من
زين پيش، صبر بود دلم را، قرار نيز
يا رب کجا شد آن همه صبر و قرار من؟!
نزديک شد که خانه ی عمرم شود خراب
رحمی بکن، وگر خرابست کار من
گفتی: برو (هلالی) و، صبر اختيار کن
وه! چون کنم؟ که نيست به کف اختيار من
نورالدين هلالی جغتائی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

صفحات نه فلک شده پر ز خاطره
مه من نظاره کن به نجوم زاهره
دل هستی آمده یم نور باهره
آسمان گل بفشان به زمین سامره
که امین وحی حق به جهان صلا زده
گل نرگس آمده گل نرگس آمده
گل و باغ و باغبان شده گرم زمزمه
بلبلان غزل سرا به کنار گل همه
به غم فراق گل همه داده خاتمه
شده گرم تهنیت به عروس فاطمه
که عیان به سامره شده قرص قمرش
صلوات انبیا به جمال پسرش
مه نرگس آمده به جمالش صلوات
ز خدای ذوالجلال به جلالش صلوات
ز محمّد (ص) و علی به خصالش صلوات
به خصالش صلوات به کمالش صلوات
دل موسوی دلش دم عیسوی دمش
سر خیل سروران همه خاک مقدمش
شب قدر عاشقان به همه مبارک است
رخ حق شده عیان به همه مبارک است
جشن مصلح جهان به همه مبارک است
عید صاحب الزّمان به همه مبارک است
سورۀ قدر بخوان ای عروس فاطمه
قدر این پسر بدان ای عروس فاطمه
این چراغ دیده و دل هر انجمن است
اوّلین مطلع حسن آخرین بت شکن است
قمر چارده و ثمر پنج تن است
طالب خون خدا حجة ابن الحسن است
شمع جمع شهدا نورالانوار خداست
خال بالای لبش نقطۀ نام خداست
طالبان ره حق همگان در طلبش
همه مرهون عطا ز عجم تا عربش
جنّ و انس و ملک اند سائل روز و شبش
گل خنده به دهان صوت قرآن به لبش
نُه فلک پر شده از نغمۀ یا رب او
عسکری بوسه زند به دهان و لب او
ای سماوات و زمین قطره های کرمت
دل دیوانۀ ما همه دریای غمت
سر سودایی ما نقش خاک قدمت
کعبه با آن عظمت گوشه ای از حرمت
تو امید بشری ولی دادگری
ماه اهل نظری مهدی منتظری
همه خوبان جهان عاشق روی تواند
عاشق روی تو و سائل کوی تواند
سائل کوی تو و بستۀ موی تواند
بستۀ موی تو و تشنۀ جوی تواند
غصّه از سینۀ من بیتو مشکل برود
تو اگر خنده کنی غمم از دل برود
گل نرگس بشکف که بهار همه ای
تو مه انجمن شب تار همه ای
ما ز تو دور ولی تو کنار همه ای
بی قرار تو همه تو قرار همه ای
ای که بی روی تو دل خانۀ درد و غم است
جان عالم همه بر رو نمای تو کم است
غم تو از غم ما غم ما از غم تو
رخ تو کعبۀ ما چشم ما زمزم تو
حور و انسان و ملک قطره های یم تو
کُشتۀ یک نگه و زندۀ یک دم تو
ابر بارنده ببار ماه تابنده برآ
آخر ای پرده نشین از پس پرده درآ
ما گرفتار توایم یابن زهرا مددی
عاشق زار توایم یابن زهرا مددی
خار گلزار توایم یابن زهرا مددی
گر چه سرباز توایم یابن زهرا مددی
خانه بر دوش غمت دل آوازۀ ماست
سند زنده ما جگر پارۀ ماست
ما همه منتظر و تو همان منتظری
نگهی کن که دل از همه عالم ببری
آخر ای چشم خدا نظری کن نظری
چه شود باد صبا ز تو آرد خبری
تا بگوید ز کرم حرم یار کجاست
جام «میثم» گرو خبر باد صباست

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

دلم افتاده می دانم که خيلی زود می آئی
کجا يا کی نمي دانم خلاصه زود می آئی
برای بستن زخم قناری ها شده ، حتی
واز دنيا اگر يک لحظه باقی بود می آئی
دل من هرچه مي گردد درونش گم شده چيزی
وتو حتما برای رفع اين کمبود می آئی
سحر،دل خسته از اين انتظار سرد وطولانی
کسی آهسته زيرگوش من فرمود : می آئی
اگر دستی بخشکاند تمام نيل نيلی را
تو با صندوق چوبی از فراز رود می آئی
به دنبالت ورق خواهم زد اين تقويم خالی را
دلم افتاده می دانم که خيلی زود می آئی
جبار نوروزی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

دردل اهل ولا خانه گرفتي نرگس
خانه محفل جانانه گرفتي نرگس
دل زهر عاقل و ديوانه گرفتي نرگس
كز يَم فاطمه دردانه گرفتي نرگس
ديده روشن برخ مهدي عثني عشرت
جان به قربان تو و ماه جمال پسرت
**
اين پسر آينه روي خدا مي باشد
اين پسر مشعل انوار خدا مي باشد
اين پسر سيد جمع سُعَدا مي باشد
اين پسر طالب خون شهدا مي باشد
اين همان است كه دلها همه ديوانه اوست
اين همان است كه جانها همه پروانه اوست
**
افق نسل علي را قمري پيدا شد
خلق را رهبر صاحب نظري پيدا شد
پدر پير خرد را پسري پيدا شد
بلكه بر ملت قرآن پدري پيدا شد
هر كه خواهد رخ تابنده احمد بيند
چهره منتقم آل محمد(ص) بيند
**
اي صفا بخش و شفا بخش دل و جان همه
اي طبيب همه اي داروي درمان همه
همه پروانه و تو شمع فروزان همه
همه جان باخته عشق و تو جانان همه
چه شود عقده ز دلها بگشائي اي دوست
از پس پرده غيبت به درآئي اي دوست
**
طعنه از دشمنت اي دوست شنيدن تا كي
به بدن پيرهن صبر دريدن تا كي
پيش رو بودن و روي تو نديدن تا كي
بار هجران تو بر دوش كشيدن تا كي
ما كه ناديده تو را طالب ديدار شديم
به كمند سر زلف تو گرفتار شديم
**
گوش ياران تو را طعنه اغيار بس است
عاشق زار تو را اين همه آزار بس است
قفس تنگ بر اين مرغ گرفتار بس است
پيش رو بودن و ناديدن رخسار بس است
گلي از گلشن روي تو نچينيم ، چرا؟
ما بميريم و جمال تو نبينيم ، چرا؟
**
ما كه پروانه صفت گِرد غمت سوخته ايم
آتش عشق تو در سينه بر افروخته ايم
قصه عشق تو را از ازل آموخته ايم
كز ولادت به رخت ديده دل دوخته ايم
پر تو حسن تو تا شام ابد در دل ماست
هر طرف روي كني جي تو در محفل ماست

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

می توان رنگ تو را از گل مهتاب گرفت
سايه‌ات را به بلندای زمين قاب گرفت
تو همان پيک مرادی که دلم می گويد
روشني از رخ زيبای تو مهتاب گرفت
می توان با نظری بر شبح خاطره‌ات،
وعدۀ عشق تو را از سفر خواب گرفت
در نمازی که در آن عشق تجلی کرده است،
می توان از قد رعنای تو محراب گرفت
مي‌توان سدّ دگر ساخت ز ديوارۀ چشم
تلخی حادثه از دامن سيلاب گرفت
کاش میشد که دمی نزد من آيی روزی
تا که اندوه از اين قامت بی تاب گرفت
می توان گفت فراتر ز همه آيينی
با حضور تو توان جنگ ز احزاب گرفت
محرما! توصيه کم گوي که در شط پرآب
می توان پند ز بازيچۀ محراب گرفت.
محمد مهدی سعيدی با تخلص «محرم»

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

دل ودين ودانش وعقلم به يكي غمزه شده غارت
كشدم هر سو دل مجنون بردم دلبر به اسارت
بدهد كامم به نگاهي ببرد جانم به اشارت
غم اگر آيد به سراغم كشمش در بند اسارت
سحرم دلبرده به خنده،قمرم آورده بشارت
كه زعطر لاله نرگس،شده عالم جنت اعلا
**
زده ام خود را به خموشي،شده ام لبريز هياهو
دهنم گرديده پر از دُر،دولبم گرديده ثنا گو
من ومدح لاله نرگس،من ووصف آن گل خوشبو
شعفم از موهبت وي،شرفم از منقبت او
به خيال نيمه نگاهي،به جمال آن صمدي رو
همه اعضايم شده چشم وهمه چشمانم شده دريا
**
صدف درياي ولارا،گهر يكدانه مبارك
ز خُم سرشار ولايت،همه راپيمانه مبارك
به طواف شمع ولايت،دوجهان پروانه مبارك
شرر آن شمع دل آرا،به دل ديوانه مبارك
به عروس حضرت زهرا قدم ريحانه مبارك
قدم ريحانه مبارك به عروس حضرت زهرا
**
شده خرم بيت ولايت،زگل لبخند حكيمه
گنرم در عالم هستي،همه جا آثار عظيمه
شنوم از لاله نرگس،همه دم آيات كريمه
مه روي مهر ولايت،شده ظاهر در شب نيمه
نه عجب گر خالق هستي،دبهد هستي به وليمه
كه زنور يوسف زهرا،شده عالم غرق تجلا
**
به صفاي صورت مهدي،به بهشت طلعت مهدي
به مقام ورعفت مهدي،به جلال وشوكت مهدي
به قيام و نهضت مهدي،به طلوع دولت مهدي
به پيام وحدت مهدي،به دو دست قدرت مهدي
كه جهان ازغم شودآزاد،به ظهورحضرت مهدي
گسلد زنجير اسرت،شرف و آزادگي از پا
**
دوجهان قائم به قوامش،همگان ناظم به نظامش
همه هستي وادي طورش،همه عالم مهو كلامش
زخداهر لحظه دروردش،زملك پيوسته سلامش
به همه آباي گرامي،به همه اجداد گرامش
كه شفاي زخم دل ما،بود از شمشير قيامش
برسد روزي كه دوائي ،بنهد بر زخم دل ما
**
چه خوش است آن دم كه به عالم،برسدازكعبه صدايش
بدهد پيقام رهائي ،بشريت را ز ندايش
به درون فرياد شهيدان،به زبان آيات خدايش
ملك وجن و بشرآيند،همه گان درتحت لوايش
همه سردرخطّ اطاعت،همگان خاك كف پايش
دوجهان درقبضه مشتش،چوعصااندركف موسي
**
به تماشاي گل نرگس،زسما آيد گل مريم
كه نماز آرد به نمازش،كه زند از منقبتش دم
به وقار نوح پيمبر،به جلال و عزت آدم
به نواي دل كش داود،به نداي حضرت خاتم
به حيات و عترت و قرآن،به نجات مردم عالم
بنمايد چهره چو يوسف ،بگشايد لب چو مسيحا
**
چه خوش است آندم كه چوخورشيد،زكناركعبه برآيد
ز كنار كعبه بر آيد،ز جمالش پرده گشايد
ز جمالش پرده گشايد،به خلايق رخ بنمايد
به خلايق رخ بنمايد،ز دو عالم دل بربايد
ز دو عالم دل بر بايد،به صفاي جان بفزايد
به صفاي جان بفزايد،ز طلوع طلعت زيبا
**
چه شود اي مهردل آرا،كه برافروزي وبر آئي
چه شود زنگ غم و محنت،ز دل عالم بزدائي
به خلايق روي خدا را،ز جمال خود بنمائي
تو ولي رب ودودي،تو امام ارض و سمائي
تو صفا بخش همه هستي،تو شفا بخش دل مائي
تو به پا خيز و تو برآشوب،توبرافروزوتو بيارا

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

نمی از چشم های توست چشمه، رود، دريا هم
کمی از رد پای توست جنگل، کوه ، صحرا هم
تو از تورات وانجيل و زبور از نور لبريزی
تو قرآنی ، زمين محو شکوهت، آسمان ها هم
جهان نيلی است طوفانی، جهان دلمرده ظلمانی
تويی تو نوح موسی هم، تويی تو خضر عيسی هم
نوايت نغمه ی داوود، حسنت سوره يوسف
مرا ذوق شنيدن می کشد شوق تماشا هم
تو آن ماهی که در پايت تلاطم می کند دريا
من آن دريای سرگردان دور افتاده از ماهم
اسير روی ماه تو هواخواه نگاه تو
نشسته بين راه تو نه تنها من که دنيا هم
تمام روز ها بی تو شده روزمبادا  نه
که می گريد به حال و روز ما روز مبادا هم
همه امروزها مثل غروب جمعه دلگيرند
که بی توتيره و تلخ است چون ديروز فردا هم
جهانی را که پژواک صدايت را نمی خواهد
نمی خواهم نمی خواهم نمی خواهم نمی خواهم
 

شاعر : سید محمد جواد شرافت

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

بلبل طبعم به وصل روى گل
حضرت مهدى ولى اللّه كلّ
همچو بلبل چون خزان آيد به پيش
.سر همى برده به زير بال خويش
چون به وصل گل رسد نالان شود
.در هوا و عشق گل افغان كشد
هان ببينم در دلم رَوح جنان
چونكه آمد ماه شعبان در ميان
هرطرف روىِ دلم آورد روى
مى شنيدى طَيب و رَوح مُشك بوى
كرد روى دل به باغ احمدى
ديد يك گل بردميده سرمدى
بوى مشكينش چنان گشته عيان
اين جهان گشته از او رشك جنان
دلنواز آوازى آمد بر دلم
حلّ از آن شد صد هزاران مشكلم
بلبل عاشق چرا افسرده اى
در فراق گل چرا چون مرده اى
گل چو احمد روى خود را وا نمود
چون محمّد جنةُ المأوى نمود
جوشى آمد بر سرم كز هوش برد
هوش آمدبرسرم چون جوش خورد
آمدم از بى خودى كم كم به خود
بَه چه رَوح و نور ازآن ديدم به خود
گفت اى عاشق دلت خوش باد باد
مژده آمد كين جهان آباد باد
قائم آل محمّد آمده
خاتم اولاد احمد آمده
كرده مهدى عالمى را پُر زنور
گشته دلهاى حبيبان پر زشور
يك نظر بنما به دارُ الْعَسكرى
يك نگه كن بر امام عسكرى
بين چسان پرنور آن بيتُ الشّرف
بين چسان مسرور آن حجّت خلف
اى دل صادق نگه كن سوى گل
بلبل عاشق بپرور روى گل
روى مهدى همچو گل  چون واشدى
هركه ديدى واله وشيدا شدى
بوى طيبش چون به جنّت بر دميد
صد هزاران طيب آن شد بر مزيد
نور او تا عرش رحمان شد بلند
گشت صد چندان كه بودى ارجمند
هر دو لب را همچو غنچه وا نمود
دلربا در ذكر ذوالمنِّ وَدُود
لَعل لبهايش شِكَر ريز آمدى
هر دل از آن لَعْل لبريز آمدى
ريخت مرواريدِ غلطان از لبش
گشت چون توحيدِ رحمان بر لبش
كرد تهليل از خداوند مجيد
در رسالت گشت بر احمد شهيد
يك يك از آباء اطهارش ستود
در وِلا تصديق هريك را نمود
بوالْعَجب تر زآنچه از آيات حق
جلوه گر گرديد از اين مرآت حق
خواند يك يك آنچه بود از انبيا
ز كتاب حق بر آنها از خدا
جمله جمله جزء جزءِ هركدام
با بلاغت با فصاحت در كلام
ختم فرمودى به قرآن مجيد
ديد هركس گفتى از احمد شنيد
اين چه طفل ، از دبستان حق است
انبيا در درس حق ، زآن رونق است
چون در آنها بود مُهر از مِهر او
گشته هريك مخزنى از سرّ هُو
حاصلا در مولد مهدى چسان
نُورٌ فَوقَ النُور ، آيت شد عيان
فرش بينم  عرش رحمان آمده
بس ملائك انجمن در آن شده
روح بينم با ملائك پرزنان
بر سرير آن سليمان جهان
در حضور حجّت پروردگار
عسكرى تبريك گو از كردگار
بينم آن نور خدا را همچو شمع
همچو پروانه ملك بر او است جمع
گاه بينم فرش معراج آمده
سوى آن املاك منهاج آمده
بُوالعجب آنگاه بينم سوى عرش
گشته معراج ولىُّ اللّه فرش
حَبَّذا شاهى كه اندر مولدش
عرش حق گشتى مقام موردش
آمدش ترحيب از رَبُّ العباد
مهديم بر خلق هستى تا معاد
بهر تو دارم عطا بر خوب و زشت
بهر تو دارم جزا اندر بهشت
مژده آرم از اين مولد عيان
تحفه باشد از براى دوستان
حضرت قائم به روى دست باب
چون بخوانداو هرچه بودى ازكتاب
پس طلب كرد از خداوند او فَرَج
از براى اهل حق از هر حَرَج
اين دعا شد باب اعظم بهر ما
زآن فرجها آمده از حق بما
پيش از عهدش ز ظلم دشمنان
بود محنت سخت بهر دوستان
شرح آنها را به تحرير قلم
مى نگنجد مختصر در اين رَقم
هست در مضمون قرآن مجيد
بود مِحنت چون شب تار شديد
سلطنت بهر بنى عباس بود
چون اميّه عهد خود را طى نمود
مسجد و محراب و محفلها تمام
بود تحت قدرتِ قومِ لِئام
ليك بنگر اهل حق راتاكنون
ز اوّل عهدش فرج چون بود چون
سلطنت هم مسجد و محرابها
بازگشته بهر آنها بابها
بين چسان در مأمن حق آمدند
جملگى در مذهب حق طاهرند
پس همه در نعمت دائم شديم
از دعاء حضرت قائم شديم
شكر اين نعمت بود واجب به ما
سعى وكوشش هست لازم در ادا
شكر آن باشد زما در فعل و قال
دوستى پيوسته باشد با كمال
قول احمد دان تو ايمانى نكو ست
فيض مهدى هست كامل بهر دوست
حال رو بر درگَه آن شه كنم
گويم اى از حق پناه و رهبرم
تحفه اى بر درگهت آورده ام
چشمه اى از رحمتت وا كرده ام
آفتابا يك نظر بر ذرّه كن
ذرّه ات بر نور خود پرورده كن
مظهر لطف خداوندى شها
لطف او از تو شده پايان به ما
بهترى از كيميا كن يك نظر
خاك راهت كن جواهر سيم  و زر
رُوح آرى ازخدا بر مرده اى
نى عجب از رَوْح بر افسرده اى
حاصلا مَپْسَند اى شاه كريم
دوستان خود گرفتار لئيم
از گنه افسرده حالم من بسى
دور از فيض وصالم من بسى
از رثايم بهر شاه دين حسين
مصطفى گفت او زمن ، من از حسين
ياد آوردم كه برد او اصغرش
اصغرش درجسمو در روح اكبرش
گوئيا ديگر نبودش حسّ و جان
گرچه بودى بهر جانان روح و جان
نزد لشگر كرد بر دستش بلند
شدبه اين مضمون خوش صوتش بلند
گفت باللّه وَالْخَطْبِ الفَضيع
نَبِّؤنى اَنَا الْمُذْنِبُ ، اَمْ هذَا الرَّضيع
من چه گويم چون از آنها شد جواب
زين جواب آمد همه دلها كباب
ناگها خون از گلويش ريختى
جان شه چون شدبه سويش سوختى
گو توايمانى كه يا ربّ الحسين
اِشْفِ مِنْ مَهْدِيِّنا صَدْرَ الحُسين

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

ای که دريا پيش پايت خاکساری می کند
صبر هم در انتظارات بی قراری می کند
بی تو می خشکد لبان رود، ای باران عشق
عقد اشک و چشم را نام تو جاری می کند
نيست اندر سر هوای هيچ جا جز کوی تو
ناکجا آباد، آن‌جا خانه‌ داری می کند
در تمام سال‌های دوری من از رُخَت
در حضور غيبتت دل داغداری می کند
ای تمام معني يک رود، اندر يک «کوير»
گر نباشی بی تو خشکی حکم جاری می کند
محسن بدره (کوير)

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:47 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

هميشه رهسپرم سوي جاده ي خورشيد
منم مسافر پاي پياده ي خورشيد
چه فرق ميكند از پشت ابر هم باشد
به طالبش برسد استفاده ي خورشيد
منم كه كاسه به دستم منم كه ظلماتم
دو جرعه نور دهيدم ز باده ي خورشيد
اگرچه دورم از آقاي خود ولي از او
جدا نگشتنيم چون بُراده ي خورشيد
شناسنامه ي من صبح اول ايجاد
چنين نوشته منم بنده زاده ي خورشيد
سلام ميدهم از عمق اين دلِ تاريك
به آخرين پسر خانواده ي خورشيد
**تويي تو معني يا نور و عمق يا قدوس
بگو كه حضرت خورشيد كِي رسم پابوس؟
كبوتران خدا مژده ي سحر دادند
تمام از شب ميلاد تو خبر دادند
كلاغهاي دِهِ ما به يمن آمدنت
چو بلبلان همه آواز عشق سر دادند
بهار حُسن خداوند با رسيدن تو
به شاخه شاخه ي اين شعر برگ و بر دادند
درختها همه هنگامه ي قدم زدنت
ز شوق ديدن تو دست با تبر دادند
عروس باغچه ي ياس،مادرت نرگس
چه كرده بود به او اينچنين ثمر دادند
هزار شكر خدا را كه باز هم امروز
به خانواده ي زهراي ما پسر دادند
**نفس بريده صدا ميزنيم در همه حال
به دادمان برس اي ميم و حا و ميم و دال
هزار بار هم افتد اگر به رخسارت
به چشم كس نَبُوَد باز تاب ديدارت
به شوق گرمي دستانت آمدم خورشيد
بيا و راه بده ذره را به دربارت
به سايه سار بهشت خدا چه حاجتمان
بس است بر سرمان سايه سار ديوارت
هزار يوسف مصري كلاف حُسن به كف
نشسته اند به صف در ميان بازارت
به شيوه ي پدرانت چه ميشود بينم
كنار سفره ي ما باز كردي افطارت
برو سفر به سلامت كه هر كجا هستي
امام آخر دنيا خدا نگهدارت
**به جسم مرده ي دنيا دوباره جان آيد
زمان آمدنش باز هم جوان آيد
روايت است كه در روزگار آمدنت
زمين تمام شود بي قرار آمدنت
روايت است كه بالاترين عبادت خلق
در اين زمانه بُوَد انتظار آمدنت
روايت است ز اصحاب خوب شيطان است
كسي كه كار ندارد به كار آمدنت
روايت است كه با ذوالفقار مي آيي
چه با شكوه بُوَد اقتدار آمدنت
روايت است قيامي كه سيدش يمنيست
خبر دهد چو نسيم از بهار آمدنش
مقام رهبري آن سيد خراساني است
نشانه ي دگر روزگار آمدنت
**نشانه هاي ظهورت هنوز كامل نيست
دلي كه منتظرت نيست گِل بُوَد دل نيست

شاعر : مجید تال

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:47 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

خدا کند که بشکند شبي دلم به پای تو
و کاش چاه مي‌شدم که بشنوم صدای تو
تو اوج خوب بودنی، تو حالت سرودنی
به آسمان رسيده‌ای، کجاست انتهای تو
حضور غيبتت بزرگ، دل نماز را شکست
زمين قيام کرده است به شوق اقتدای تو
بيا تمام من بيا بيا که نذر کرده‌ام
که هر چه دارم از غزل بريزمش به پای تو
به انتظار تو دلم نشسته سبز مي‌شود
بيا ببين که شاعرم ولی فقط برای تو
راضيه رجايی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  5:47 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها