0

اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

در این سینه تیرِ محبت نشسته
و چشمم به امیدِ اُلفَت نشسته

بهشت آرزویِ گدایی نباشد
که در سایه ی طاقِ نُصرت نشسته

بگیر از رُخت پرده را تا ببینند
که یوسف هم اینجا به زحمت نشسته

به رویِ پَر و بالِ هم در مسیرت
فرشته فرشته به حیرت نشسته

هوایی ندارد بجز سجده بر تو
بر آن سَر که گرد محبت نشسته

دل ما رمیده ،اگر پَر کشیده
شرابی چشیده، به شوقی تپیده دویده دیده بسویت که دیده
که عطری وزیده که نوری دمیده که آقا رسیده و با دامنی پُر عنایت نشسته

*

بیا تا که زهرا به قابَت بگیرد
بیا تا که زینب گلابَت بگیرد

علی پیشت آیاتِ قرآن گرفته
بخوان تا دمِ مستجابت بگیرد

بیا تا که عباس پشتت بتازد
بیا تا که اکبر رکابت بگیرد

که عالم ببیند حسین آمد امشب
حسینی ترین انقلابت بگیرد

بیا تا که ایوان طلای نجف هم
صدو ده سَبو از شرابت بگیرد

تو آبی جوابی حساب و کتابی تو معمارِ صحنِ بقیعِ خرابی، شهابی شرابی
تو پایان خوابی نفسهای نابی
تو رسواگر چشمه های سَرابی
به دل گفته ام نذر حال خرابت بگیرد

*

بزن تکیه بر کعبه با ذوالفقارت
بزن تا که چرخد زمین در مدارت

عَلَم را بکش رویِ دوشَت نفس زن
که طوفان شود موقع تار و مارت

زمان تقاصت عمو راصدا کن
که حض می کند لحظه تار و مارت

خنک می شود سینه ها و جگرها
پس از کعبه باشد مدینه قرارت

عجب گرد و خاکی کند انتقامت
که جبریل سرمه کشد از غبارت

تو مفتاح مایی تو عین البقایی ظهور خدایی
تو وقت کَرَم مجتبایی تو قت رجز مرتضایی
توتیغ رهایی نفس های کربلایی
تو بانگ رسایی
که میریزد از سر به پا اقتدارت

*

چه جای شگفتی که کافر گریزد
که شیرِ نر از هولِ حیدر گریزد

علی هستی و وقتِ هو هویِ تیغت
سپاهی نداند که بی سر گریزد

علی هستی قبل از آن که بیایی
زِ ِبرق نگاه تو لشکر گریزد

مگر می شود آنکه روبرعلی نیست
که از تیغ ساقی کوثر گریزد

فدای امیر سپاهت که دشمن
ز یک نعره ی مالک اشتر گریزد

تو رمزِ قدیری تو ما را امیری،سعادت مسیری
تو روح کویری تو آیات حق را نظیری، توبر ناکثین مارقین قاسطین ظمهریری
تو جاءالحقی بی نظیری
امیری حسین فنعم الامیری
به سمت تو شیعه به محشر گریزد

*

بیا بشنوم لحن نورانیت را
کنارت مناجات شعبانی ات را

سرِ جاده ی مشهدم تا ببینم
شبی عاشقانِ خراسانی ات را

قدم زیرِ باران قدم میزنم تا
مگر حس کنم حال بارانی ات را

تو و سیصدو سیزده مَرد ایمان
بیا بشنوم شورِ طوفانی ات را

ببین سیدِ ما،مهیا نموده
برایت سپاه سلیمانی ات را

به حیرانی ما،پریشانی ما،پشیمانی ما نگاهی به بغض غزلخوانی ما
به این جمعه های زمستانی ما به شبهای طولانی ما
نصیبی نما صُوتِ قرآنی ات را
دعایی کن امشب جوانان ایرانی ات را

حسن لطفی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  11:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

الا طراوت سر سبز بوستان دلم
شکوه بی مثل اوج آسمان دلم

قلم به دست من امشب عجیب میلرزد
و بند آمده پیش شما زبان دلم

اگرچه هیچ کجا لایق قدومت نیست
چه میشود که بیایی به جمکران دلم

کدام جاده مرا می رساندم تا تو
نشانی حرمت را بده نشان دلم

به دست های تو دستم نمی رسد آقا
چراکه بی تو شکسته است نردبان دلم

نگاه کن به کویری ترین زمین خدا
تو ای زلال ترین رود بیکران دلم

در آخر غزلم عرض میکنم این طور
که “السلام علیک صاحب الزمان” دلم

من از تو غیر تورا آرزو نخواهم کرد
تو در کنار منی جستجو نخواهم کرد

به غیر آمدن تو مرا که حاجت نیست
به غیر دست کریمت گل اجابت نیست

هوای خیمه ی سبزت چقدر روحانیست
که در بهشت خدا اینهمه طراوت نیست

و هیچ کار دگر غیر انتظار فرج
برای شیعه مهم تر و با فضیلت نیست

تو مهربان تری از مادر و پدر بر من
برای من کسی مثل تو با محبت نیست

خدا کند که نصیبم شود زیارت تو
خدا کند که بمیرم اگرکه قسمت نیست

تو هاشمی تو حسینی تو فاطمی هستی
کسی شبیه تو اینگونه با اصالت نیست

تویی که در رگ تو غیرت اباالفضل است
میان سینه ی پاک تو جز شجاعت نیست

بگیر تیغ به دست و به انتقام بیا
برای خاطر زهرا تو ای امام بیا

محمدحسن بیات لو

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  11:25 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

بیشتر از بیشتر از بیشتر
مى شود از عشق دلم ریشتر

من که اویسم ز قَرَن آمدم
وقت ندارم به خدا بیشتر

 

لیله ى قدرِ حسنِ عسکرى
کاش قرارِ تو شود پیشتر

ناوک مژگان تو و جان ما
خون همه گردن آن نیشتر

واى که دیوانه شدم یک کلام
سوره ى والعصر علیک السلام

همسفرِ هر سحر سامرا
اى پسرِ خوش خبرِ سامرا

اى نوه ى حضرت هادى سلام
حصن تو در دورو بر سامرا

در حرم تازه ى باباى تو
جامعه خواندیم درِ سامرا

کارگریَش که نشد قسمتم
رُفته گرم رُفته گرِ سامرا

آمده ام تا بزنم یک دو جام
سوره ى والعصر علیک السلام

تا که پدر بر لبِ تو بوسه داد
بوى گلِ نرگسى آورد باد

در شبِ میلادِ تو جودت شکُفت
لطف تو شد از سرِ عالم زیاد

دَم پرِ جبریل شدم بال زد
بال زدم از درِ بابُ الجواد

بُرد مرا اولِ شب کاظمین
بُرد مرا کرب و بلا بامداد

اى علوى جود و جوادى مرام
سوره ى والعصر علیک السلام

“آمدم اى شاه پناهم بده
خط امانى زِ گناهم بده”

پنجره فولاد مرا راه داد
جانِ رضا خوانده و راهم بده

ماه مبارک من و دست تهى
سوزِ جگر آتش آهم بده

کنجِ حرم یا دَمِ پایین پا
باز از آن لطف نگاهم بده

مى رسد عطر رضوى بر مشام
سوره ى والعصر علیک السلام

کعبه ى هفتم شد و حاجات داد
بابِ حوائج شد و خیرات داد

مادر من سفره ى نذرش گرفت
حاجت ما اکثرِ اوقات داد

ندبه ى تعجیلِ فرج رزق ما
با نَفَسِ جده ى سادات داد

اَفضَل اعمال بُوَد انتظار
ذکر فرج حالِ مناجات داد

من به مناجاتِ توأم مستدام
سوره ى والعصر علیک السلام

کاش که مردانِ ظهورت شویم
صاحبِ یک سیرت و صورت شویم

کاش که در غیبت تو استوار
مثل زمان هاى حضورت شویم

حضرت صادق تویى و کاش ما
شیعه ى تو مَردِ تنورت شویم

گفت که دربانىِ تو مى کند
کاش که ما خاک عبورت شویم

تو خودِ معراجى و ما زیرِ گام
سوره ى والعصر علیک السلام

با قدمت علم تناور شود
علم و عمل ریشه ى باور شود

شام غم جهل و خرافات ها
با نَفَس باقرى ات سر شود

فصل شکوفایى عقل است و دل
جاى روایات پیمبر شود

نور زمین ، نور زمان، سایه نور
خاک از این معجزه ها زر شود

لحظه شماریم براى قیام
سوره ى والعصر علیک السلام

دست من و برکت آبادى ات
از پَرِ سجاده ى سجادى ات

لطف دعاى تو شده مستدام
بر سرٍ ما سایه ى شمشادى ات

مثل على ابن حسینى تو و
مى رسد آوازه ى آزادى ات

فخر خدا مى کند از سجده ات
کاش شوم مُحرِم این وادى ات

رو به تو شد سجده ى بیت الحرام
سوره ى والعصر علیک السلام

چشم تو در کارِ حسین است و بس
کار تو تکرار حسین است و بس

بیرقِ سنگینِ تو وقتِ قیام
دستِ علمدار حسین است و بس

قلب تو انگار گرفتارِ اوست
هرکه گرفتارِ حسین است و بس

پرده گشا دیدنِ روى شما
لحظه ى دیدار حسین است و بس

رو به دل زینبى ات صبح و شام
سوره ى والعصر علیک السلام

زائرِ هم سفره ى غم ها حسن
عشقِ تو آقاى کَرَم ها حسن

روزِ ظهورِ تو مهم است چون
دارد از آن روز حرم ها حسن

مى رسد آن روز که بینیم ما
بینِ بقیع نقشِ عَلم ها حسن

روى ضریحى که تماشایى است
نقش نمایند قلم ها حسن

اى حَسنى جلوه و حُسن ختام
سوره ى والعصر علیک السلام

جاى حرم غربتِ زهرا که هست
یک نفر از عترتِ زهرا که هست

گرچه گره در گره ام،نیست غم
دستِ شما تربت زهرا که هست

پیشِ تو گیریم نداریم جاى
خوب قسمِ حضرتِ زهرا که هست

ما که نباشیم چه غم ؟ تو بیا
دیدن تو قسمت زهرا که هست

روز تقاص است و تویى انتقام
سوره ى والعصر علیک السلام

هیبت تو رفته به مولا على
حیدرى و محو تماشا على

مى رسد از شش جهتِ ذوالفقار
لات و هُبَل را بشکن یا على

خاطره ى رزم على در نبرد
مثل تو مى گشت مهیا على

نیست تو را قبله اى الا حسین
نیست تو را کعبه اى الا على

روز تقاص است و تویى انتقام
سوره ى والعصر علیک السلام

جلوه گرِ حضرت ختمى مآب
حضرت خورشید محمد بتاب

خاتم انگشترىِ خاتمى
جذبه ى فیزوره ى احمد رکاب

جاذبه ى گنبد خضرا بیا
تا بدرد سینه ى خود آفتاب

اى شرف و الشمس پیمبر لبت
راز مسلمانىِ اهل کتاب

ذکر سلام و صلواتم مدام
سوره ى والعصر علیک السلام

حسن لطفی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  11:25 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

این من و این حالِ پریشانی ام
عابرِ این کوچه یِ بارانی ام

موجم و بر صخره سَری میزنم
من زِ تو لبریزم و طوفانی ام

 

آی جنون زود نجاتم بده
مانده در این حیرت و حیرانی ام

دست به رقص آمده ام با قلم
تا تو شدی شمعِ غزل خوانی ام

نام تو را گفتم و آتش شدم
شهر شده پُر ِزِ چراغانی ام

شهپرِ جبریل در آورده ام
شام شما هست و سَر آورده ام

بَه چه شبی عشق سحر کرده است
پشتِ درِ میکده سر کرده است

عقل اگر رفت به غارت چه باک
عشق از این کوچه گذر کرده است

آمده جبریل و زمین را خودش
با گُل و آئینه خبر کرده است

پشتِ درِ خانه یِ سادات باز
صحبتِ یک ماه پسر کرده است

بر درِ این خانه گدا قیمتیست
هرکه گدا هست نظر کرده است

قبله ای از سمتِ خدا آمده
شکر خدا صاحبِ ما آمده

مانده ام این جلوه تویی یا حسین
ای سَر و پا وقتِ تماشا حسین

این قدمِ توست که دل میبَرَد
یا که حسین آمده دنیا حسین

بر سرِ این کوچه بیا تا دَمی
شهر ببیند شده پیدا حسین

می وَزَد از گیسویِ تو بویِ سیب
ای نَفَست عطرِ حسن با حسین

تا که شبیه تو شَوَم ساخته
در دلِ من کرب و بلا را حسین

ما همه در سایه ی دِینِ توییم
تا به ابد مستِ حسین توییم

ماتِ تو گر هست کسی یک کلام
حضرتِ زهراست علیه السلام

مَجمعِ مجموعِ ائمه بیا
جلوه نما جلوه ی زهرا تمام

جلوه نما تا که ببیند زمین
تکیه به پشتت زده بیت الحرام

منتظر نعره ی تو ذوالفقار
چشم به راه تو بُوَد در نیام

بر سر ما بیرقِ تو سر بلند
بر سر ما سایه یِ تو مستدام

بانگ بزن حضرتِ صاحب عَلم
تا بدرد سینه یِ خود را حرم

وقت ظهورت که مقدر شود
وقت رَجَز خوانی حیدر شود

لرزه بیافتد به همه کائنات
حیدر کرار مکرر شود

هر که جگر داشت جگر میدَرَد
هر که سَری داشته بی سر شود

وقت تقاص از دو نفر میرسد
وای از آن نعره زمین کَر شود

پایِ رکاب تو ابوفاضل و
بوسه زنِ تیغِ تو اکبر شود

ناله یِ اَین اَلمَفَر از کارزار
میرسد از شش جهتِ ذوالفقار

کاش که همسایه ی ما میشدی
حیف تویی از همه محجور تر

حیف تو را دیدم و نشناختم
وای منم از همگان کور تر

آه که ما غایب و تو حاضری
از همه پیدا تر و مستور تر

کاش سلامت دهم و بشنوم
آمده ای از همه منصور تر

ما همه محتاجِ تو یابن الحسن
تشنه یِ امواجِ تو یابن الحسن

من به تو نزدیک تر از هر کجا
در حرمم در حرمِ کربلا

حسِ حضورت دلِ ما میبرَدَ
گوشه یِ شش گوشه و پایینِ پا

حسِ حضورت همه جا با من است
صحنِ نجف یا سحرِ سامرا

یا که به مشهد دَمِ بابُ الجواد
یا وسطِ سایه یِ ایوان طلا

در همه جا رفته ام و خوانده ام
باز به یاد تو و مولا رضا

آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی زِ گناهم بده
حسن لطفی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  11:25 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

امام زمان(عج)-ولادت

 

سحر زبیت ولایت دمید نور خدا

گرفت پرده ز رخ آفتاب برج هدی

به شهر سامره ماهی گرفت پرده زرخ

که آفتاب، به لبخند گفت صلِّ علی

دمید لالۀ زهرا به دامن نرگس

شکفت غنچۀ نرگس به گلبن زهرا

خدای عزّوجل آفرید یکتائی

که قامت ابدیت به پیش اوست دو تا

ترانۀ زَهَق الباطل است و جاءالحق

که سر کشیده زعمق زمین به اوج فضا

بگو به موسی عمران به طور سامره رو

ببین رخی که ندیدی به سینۀ سینا

عزیز کصر وجود است کامده به وجد

هزار یوسف مصرش به یک اشاره فدا

خدا به صورت مهدی جمال خویش نمود

برای بحث چه دارند منکران خدا

اگر خداش بخوانم به حق خطا گفتم

و گر جداش بدانم به او جفاست جفا

هنوز شیر ننوشیده بود از مادر

هنوز چشم نیفکنده بود بر دنیا

گشود لب به کلام  خدا و گفت سخن

نهاد سر به سوی آسمان و خواند دعا

زمین گرفت شرافت زوی نه بیت حسن

سپهر یافت تجلّی از اونه سامرّا

به دست باب، به لب راند چون علی قرآن

به مهد ناز، سفر کرد چون نبی به سما

به عرشیان همه جا از جلالش معلوم

به فرشیان همه سو از تجلّیش پیدا

کمال اقدس جلّ جلاله ربّی

جمال حضرت سبحان ربی الاعلی

نهاد پای، نماز مجسّمی به جهان

که در نماز به وی اقتدا کند عیسی

سکوت محض کند حکم بر وجودآن روز

که او زکعبه دهد بر نجات خلق ندا

از آن ندا همه مستضعفین بپا خیزید

وز آن صدا همه مستکبران فتند زپا

به خاک مرگ درافتند سرکشان آن روز

چنان که در شب میلاد مصطفی بت ها

زخشم، بر همه قابیلیان زنند نهیب

زمهر بر همه هابیلیان زنند صلا

به خاک دفن شود ظلم و جور و کفر و ستم

چنان که لشکر سفیان به عرصۀ بیدا

چنانچه موم شد آهن به پنجۀ داود

چنانچه چوب شد اژدر به معجز موسی

سپاه های مجهّز به حکم آن سرور

سلاح های مخرّب به امر آن مولا

چنانچه پاک زآئینه می شود زنگار

چنانچه سبز به باران شود رخ صحرا

جهان تهی شود از ظلم و جور و کفر و ستم

وجود،5 پر شود از عدل و داد و صلح و صفا

اگر زنی ره مغرب بگیرد از مشرق

پیاده با طبقی زر به طلعتی زیبا

نه کس طمع به جمالش کند نه بر مالش

نه او هراسد از آن ره که می رود تنها

نه گرگ در طمع گوسفند، موقع جوع

نه گوسفند هراسش زگرگ، گاه چرا

اَلا نهاده به راهت زمانه چشم امید

اَلا گرفته به سویت وجود، دست دعا

اَلا به باغ خزان زمین نسیم بهار

اَلا به شام سیاه زمان طلوع صبا

اَلا به یاد تو زهرا به ذکر یا ولدی

اَلا زهجر تو دین در نوای یا ابتا

اَلا جهان همه در ظلمت و تو برق امید

اَلا بشر همه لب تشنه و تو آب بقا

سحاب رحمت! حق در کویر تشنه به بار

بشیر شادی ما در محیط غصّه بیا

بیا که بی تو دوا بدتر است از هر درد

بیا که با تو بود درد خوب تر زدوا

بیا که عالمیانند مرده و تو مسیح

بیا که آدمیانند برّه تو موسی

بیا که روح شده تشنه و تو خضر حیات

بیا که عمر، بود فانی و تو آب بقا

بیا که دهر پر از فتنه و توئی مصلح

بیا که خلق شده گمره و تو راهنما

بیا که از همۀ ما به پای توست جبین

بیا که از طرف حق به دست توست لوا

محیط فتنه و آشوب و درد و محنت و غم

زمان آتش و خون است و ظلم و جور و جفا

هر آن که دم زند از حقّ کشند نا حقش

هر آن که دست در آرد درافکنند زپا

چو گشته نقش به خاک زمین شده است شرف

چو مرده، دفن به گور سیاه گشته حیا

زغرب گویم، گرگ درنده را ماند

که چنگ برده به قصد هلاک ملت ها

زشرق گویم مار خزنده را ماند

که بهر نیش زدن سر برآرد از همه جا

صدای نالۀ مظلوم در گلو خاموش

زبان زور ستمکار در جهان گویا

به جاهلیّت پیش از رسول برگشته

زجهل و مستی و خود کامی و ستم، دنیا

فغان و ناله و فریاد می کند محشر

جفا و فتنه و بیداد می کند غوغا

ضعیف، حق توحّش دهد زجور قوی

وحوش لاف تمدّن زنند در همه جا

به کشتگان حسینی قسم، که چهره مپوش

به انقلاب خمینی قسم! زپرده درآ

هماره کشور ایران زخون گلستان است

به جرم این که به بیگانه داده پاسخ لا

به خطّ سرخ شما کشته گر شویم چه غم

ولایت است همین در طریق اهل ولا

شما هماره به میدان جنگ سر دادید

چگونه ما سر ذلّت بریم بر اَعدا

شما که پیش ستمگر چ. کوه استادید

چگونه ما قد خود بر ستم کنیم دو تا

شما زکرب و بلا خطّ خون به ما دادید

چگونه ما خود از ایثار خون کنیم ابا

شما که لحظه ای از ذات حق جدا نشدید

چگونه ما زشما لحظه ای شویم جدا

جدا زراه شما خاندان شدن هرگز

به خط غیر شما پا گذاشتن اَبدا

اگر به غیر شما دوست انتخاب کنیم

محبّتی نبود در میان ما و شما

زخطّ سرخ شما هر که شد جدا امروز

اسیر ذلت بیگانگان شود فردا

به عصر غیبت و روز ظهور تو سوگند

به دست و تیغ توای آخرین ولیّ خدا

که باز بهر فریب مبارزان علی

معاویه سر نی برده است قرآن را

طریق میثم تمّار را گزین (میثم)

به زیر ظلم مرو از فراز دار برآ

 

غلامرضا سازگار

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  11:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

امام زمان(عج)-ولادت

 

این عطر بهشت است که خیزد زکلامم

این فیض مسیح است که ریزد زپیامم

در هر نفسی اجر صلات است و صیامم

با قدمی ذکر سجود است و قیامم

شد آتش دل آیه، برداً و سلامم

زد بوی خوش لالۀ نرگس به مشامم

بر گوش خلایق سخن نصر مبارک

انوار جمال ولی عصر مبارک

امشب به دلم شعلۀ تاب و تب مهدی است

روشن شب تنهائیم از کوکب مهدی است

من می شنوم ذکر خدا بر لب مهدی است

افلاک پر از زمزمۀ یا رب مهدی است

از فرش الی عرش خدا مکتب مهدی است

لبخند برآرید که امشب شب مهدی است

چون صوت هَزاران که زطرف چمن آید

از ارض و سما نغمۀ یابن الحسن آید

انوار خدا می دمد از خانۀ نرجس

زن های بهشتی شده پروانۀ نرجس

خورشید درخشد به سرشانۀ نرجس

یا ماه دمیده است به کاشانۀ نرجس

لبریز زکوثر شده پیمانۀ نرجس

فردوس کشد ناز زریحانۀ نرجس

خیزید زجا عطر و گل وعود بیارید

جان در قدم مهدی موعود بیارید

موسی به زمین شیفتۀ آتش طورش

عیسی به فلک منتظر روز ظهورش

یعقوب نگه یافته از پرتو نورش

یوسف شده دلباختۀ فیض حضورش

داود کند مدح سرائی به زبورش

با خنده سلیمان شده هم صحبت مورش

خوانند همه منتقم خون خدایش

جان من و جان همه عالم به فدایش

این راهبر و دادرس و دادگر ماست

این مظهر حق، حجّت ثانی عشر ماست

این ختم رسل را پسر است و پدر ماست

این ماه شب قدر و چراغ سحر ماست

این همقدم خون دل و اشک بصر ماست

این صاحب ما مهدی ما منتَظر ماست

لبخند به لب قلزم اشکش به دو عین است

ناخورده لبن در طلب خون حسین است

دستی به زمین دست دگر سوی سمایش

چشمش به پدر باز و توسّل به خدایش

آوای خدا در نفس روح فزایش

آیات نبی بر لب توحید سرایش

افکند طنین از همه سو ذکر دعایش

پاسخ به تمام شهدا بود صدایش

این طرفه صدا قصّه عهد ازلی بود

یادآور فریاد حسین بن علی بود

آن روز که از کعبه رخش جلوه گر آید

وز بیت خداوند چو خورشید برآید

وز پرده رخ یوسف زهرا به در آید

در سلک شبان حجت ثانی عشر آید

چون ختم رسل بهر نجات بشر آید

بینند همه منتظِران منتَظَر آید

خوانند همه قصّۀ هم عهدی او را

عالم شنود بانگ انا المهدی او را

عالم چو کف دست، به پیش نظر او

گردون به دم تیغ حوادث سپر او

ارواح رسل زیر لوای ظفر او

افواج ملک بنده صفت خاک در او

عمّامۀ پیغمبر اکرم به سر او

پیراهن سالار شهیدان به بر او

از هر نفس اوست برای همه مفهوم

هفتاد و دو فریاد زهفتاد و دو مظلوم

آن روز که آن روی، خدا نور فشاند

از تیرگی جهل، بشر را برهاند

بیدادگران را به هلاکت برساند

داد دل مظلوم زظالم بستاند

با تیغ خدا سینۀ شیطان بدراند

در مسجد کوفه چو علی خطبه بخواند

بس آیت ناگفته که نقل دهن اوست

فریاد خروشان خموشان سخن اوست

در دولت او ثبت شود دولت عترت

با تیغ کجش راست شود قامت عترت

بینند همه عالمیان رجعت عترت

معلوم شود بر همگان عزّت عترت

آرند فرو سر همه بر طاعت عترت

بر بام جهان سایه زند رایت عترت

آن روز محمّد بود و مکتب نابش

منشور قوانین جهان است کتابش

ای یوسف گم گشتۀ کنعان محمّد

ای آرزوی عترت و قرآن محمّد

ای جان همه عالم و ای جان محمّد

ای لالۀ امید گلستان محمّد

تا چند خزان حاکم بستان محمّد

تا چند به زیر پا، فرمان محمّد

کی می شود ای لالۀ گم گشته به صحرا

خیزد زلبت پاسخ یا مهدی زهرا

بازآی که گیتی بزند سکّه به نامت

بازآ که به حق جان دهی از فیض کلامت

بازآی که باطل فتد از پا به قیامت

بازآ که شهیدان همه گویند سلامت

بازآ که خلایق بشناسند مقامت

بازآ که جهان نظم بگیرد زنظامت

بازآی که باز از همگان دل بربائی

زنگ غم از آئینۀ (میثم) بزدائی

 

غلامرضا سازگار

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  11:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

امام زمان(عج)-ولادت

 

نسیم امشب پیام آسمانی با خود آورده

فضا امشب فروغ جاودانی با خود آورده

فلک با آن همه پیری جوانی با خود آورده

عروس شب لباس شادمانی با خود آورده

به شادی خضر، آب زندگانی با خود آورده

نویدی خوش تر از جان، یار جانی با خود آورده

که امشب از زمین سامره خورشید می تابد

مهی که نور حق در آن توانی دید می تابد

به لوح آفرینش نقش بست امضای پیروزی

طنین افکنده در گوش جهان آوای پیروزی

زمین و آسمان پر گشته از غوغای پیروزی

ملایک را بود سرمستی از مینای پیروزی

به پرواز است در اوج فضا عَنقای پیروزی

که زنجیر اسارت باز شد از پای پیروزی

بر آن دستی که باید گلشن دین را دهد رونق

برون از غیب، دستی آمد و بنوشت جاء الحق

خدا در هر سری شیرین ترین شور آفرید امشب

بر اندام جهان پیراهن نور آفرید امشب

به پاس نصرت اسلام منصور آفرید امشب

ابرمرد دو گیتی را بهین پور آفرید امشب

به چشم اهل دل نورٌ علی نور آفرید امشب

جنایت پیشگان را، آتشین گور آفرید امشب

که هستی داد داور، عدل و داد جاودانی را

بسوزانید آن آتش فروزان جهانی را

زهی نرجس که از آغوش شب خورشید آوردی

خطا گفتم خطا، آئینۀ توحید آوردی

سحر پیش از طلوع فجر، صبح عید آوردی

تو فرزندی که دادارش کند تمجید آوردی

تو ممدوحی که معبودش کند تأیید آوردی

تو مرآت خدا، شبهه و تردید آوردی

همه گویند نرجس، نازنین دُردانه آورده

عروس فاطمه بر فاطمه ریحانه آورده

به هستی نام باطل از قلم افتاد، جاء الحق

که هستی از درون دل زند فریاد، جاء الحق

شده آزادی از حبس ابد آزاد، جاء الحق

فنا شد ظلم و باقی ماند عدل و دا، جاء الحق

خدا با وحی منزل این بشارت داد، جاء الحق

اَلا ای پیروان حق مبارک باد، جاء الحق

به چشم مردم آزاده روح انقلاب آمد

گریزان گشت تاریکی به جایش آفتاب آمد

چو روشن کرد با نور جمالش ملک امکان را

فراری داد با برقی شب بیداد و طغیان را

در آغوش پدر نیکو تلاوت کرد قرآن را

پدر لبخند زد بوسید آن لب های خندان را

به مهد ناز جا دادند آن خورشید تابان را

به ناگه گِرد وی دیدند در پرواز، مرغان را

به شور و نغمه و پرواز، هوش از دیگران بردند

زمهد ناز، مهدی را به سوی آسمان بردند

مسیحائی که جان بخشد به افکار بشر آمد

دل آرائی که دل را می دهد نوری دگر آمد

اهورائی که بر اهریمنان با رد شرر آمد

جهانگیری که جِیش او قضا هست و قدر آمد

درخت آرزوی آدمیّت را ثمر آمد

امام عصر ما، با رایت فتح و ظفر آمد

فروغ از پرتو رخ داد جان آدمیّت را

تکامل داد جان کاروان آدمیّت را

خدا را دست قدرت، نک برون از آستین آمد

رسول الله را احیاگر قرآن و دین آمد

فروغ چشم زهرا و امیرالمؤمنین آمد

حسن حُسنی که بخشد نور بر اهل یقین آمد

حسینی نهضتی با صبر زین العابدین آمد

به علم باقر و صادق امام راستین آمد

جلال موسوی حلم رضا جود جوادی بین

نقی و عسکری را در سرور و وجد و شادی بین

 

غلامرضا سازگار

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  11:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

چنانکه ماه کمالش به نیمه ی ماه است
کمال نیمه ی شعبان بقیه الله است

هزار ساله شرابی ست انتظار ظهور
که هرکه خورد ازآن تا همیشه آگاه است
چه قدر قافله ی عمر رفته از اقوام
هنوز یوسف ما بی گناه درچاه است

چه مقصدی ست که از موقعی که راه افتاد
هزار سال گذشت و هنوز در راه است

من از حضور غم عصر جمعه فهمیدم
که انتظار ظهور تو ناخودآگاه است

بیا به روضه وبا گریه ات موحد شو
اگر نهایت تسبیح عارفان آه است

چنانکه زهر فقط پادزهر می خواهد
تو پادشاهی و دنیای ما پُراز شاه است

بگو به مردم دنیا خیالشان راحت
که منجی همه خون ریز نیست، خونخواه است

مهدی رحیمی زمستان

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  11:27 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

قلم در دست من دریای دردم

دوات آماده اما سرده سردم

نگاهی کن بر این چشمان خیسم

توکلت علی الله مینویسم

 

به نام خالق زیبای عالم

به نام صاحب حوا و آدم

کمی حرف دل و بس ناله دارم

بیا یاابن الحسن(ع) امشب کنارم

کدامین درد را اول بگویم؟

که از ظرف غمم یک را بشویم؟

غریبی واژه ی دردی نهفتست

که از قلب جهانم غم شکفتست

کجایی آشنای درد غربت؟

جدایی گریه زاری باز غیبت

کجایی حسرت شب های تارم

رفیقی بهتر از تو من ندارم

دلم میگیرد اینجا پس کجایی؟

نمی آید چرا از تو صدایی؟

نمیدانم توهم دربند دردی؟

هنوز هم در پی مرد نبردی؟

نگرد آقا دگر مردانگی نیست

غرور و غیرت و حجب و حیا چیست؟

به ظاهر نوکر کوی تو هستیم

به ظاهر منتظر پایت نشستیم

کجایی معنی غربت کجایی؟

نداری سی صدو اندی فدایی؟

همه درگیر دنیای خود هستند

دوباره عهد خود باتو شکستند

دلم پر بود ازین نامردمی ها

به تو گفتم من این حرف دلم را

بیا پایان بده بر این شب تار

خدا یارو نگهدار تو دلدار

اللهم عجل ولیک الفرج بحق اولیا مخدره

حسین خیریان

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  11:27 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

عاشقان مهدی

شب رفته وهنگام سحر آمده است

بر کلِّ جهانيان خبر آمده است

ای منتظران و عاشقان مهدی

ميلاد امام منتَظَر آمده است



حميد رضا گلرخی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  11:27 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

امام زمان(عج)-ولادت

 

باز شوریست که در جان جهان افتاده

عالم از حادثه ای در هیجان افتاده

چشم نرگس به شقایق نگران افتاده

عالم پیر دگرباره جوان افتاده

هاتفی گفت سحر می رسد از راه بیا

همچو عباس قمر می رسد از راه بیا

باز عالم شده سرمست و غزلخوان امشب

پهن شد سفره ی احسان کریمان امشب

بس که شد لطف خداوند فراوان امشب

می شود هر چه گدا هست سلیمان امشب

جلوه ی کوثری حضرت زهرا آمد

آخرین حیدر کرار به دنیا آمد

آمده بر دو جهان حضرت دریا به به

بر رخش جلوه ی آقایی طاها به به

دلبری کرده به لبخند ز بابا به به

آمده در بر نرگس گل زهرا به به

عسگری در بر خود نور جلی را دارد

یا پیمبر به بغل باز علی را دارد ؟

با نگاهش دل غمدیده صفا بردارد

چشم یعقوب چو آیینه ضیا بردارد

از غبار قدمش درد دوا بردارد

آمده حضرت عیسی که شفا بردارد

انبیا از قبلش قرب الهی گیرند

با گدایی درش منصب شاهی گیرند

در رخش جلوه ی آیات خدا بسیار است

سیزده آینه در آینه در تکرار است

چو علی قبله عالم شده و سیار است

پسر حیدر کرار خودش کرار است

عرش می لرزد اگر یک دو قدم بردارد

دیدنی باشد اگر تیغ دو دم بردارد

کاش گل باز به دیدار چمن برگردد

از دل خاکی صحرا به وطن برگردد

یوسف فاطمه آن پور حسن برگردد

بهر یاری به همه اهل یمن برگردد

چون حسین بن علی هست چو کشتی نجات

تا که این عید شود عید ظهورش صلوات

ناصر شهریاری

 

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  11:28 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

همين كه شامّه ام مستِ بوی نرگس شد
وصال، روزی اين بينوای مُفلس شد
حضور حضرت معشوق در دلم حس شد
"ستاره ای بدرخشيد و ماه مجلس شد"
شكفته ام چو گل از بهجت رسيدن او
بهشت، آمده در سامرا به ديدن او

شب تجلّی سلطان انس و جان آمد
به جسم مُرده ی عالم، دوباره جان آمد
امام كون و مكان، صاحب الزّمان آمد
به خاك بوسی او عرش كِل كِشان آمد
دليل نورِ كواكب، به جلوه آمده است
يگانه حاضر غائب، به جلوه آمده است

ببين كه چشم فلك خيره بر قمر شده است
شبِ بلند زمين و زمان، سحر شده است
درخت پُر ثمر نور بارور شده است
امام يازدهم صاحب پسر شده است
اگر كه وا شده گلهای سُرخ لبخندش
گرفته بوسه ز لبهای گرم دلبندش

به محض آمدنش سر به سجده بگذارد
همين كه ارض و سما را به وجد می آرد
ز فيض مقدم او لطف عام می بارد
رسيده تا كه غم از قلب شيعه بر دارد
شب شروعِ رسيدن به آخرين راه است
شبِ طلوعِ وجودِ بقية الله است

دعای حضرت او تا دمی كه همره ماست
خدا گواه، مَلك هم گدای درگه ماست
"جمال چهره ی او حُجّت مُوَجّه ماست"
"هزار يوسف كنعان فتاده در چَهِ ماست"
"سر ارادت ما وآستان حضرت دوست"
كه هرچه هست به عالم طفيلِ هستيِ اوست

خليل اگر بشود مبتلاش، جا دارد
ذبيح سر بتراشد براش، جا دارد
كليم اگر كه بيفتد به پاش، جا دارد
مسيح دم بزند از ولاش، جا دارد
قرينه ای كه نبی داشته ست اين آقاست
چه هيبتی! به فدايش شوم، خودِ مولاست

محمّدی ست بواللهِ خُلق نيكويش
مثال ِتك يَل بدر است زورِ بازويش
به سيره، دختر پيغمبر است الگويش
تمام حُسنِ حَسن مُنجلی ست از رويش
پس از ظهور، زمين لرزه از تلاطم ماست
كه او به وقت شجاعت حسين دُوّم ماست

ولیّ آخِـــرِ الله را فرستادند
به آسمان شرف ماه را فرستادند
چراغ روشن اين راه را فرستادند
يگانه منتقم شاه را فرستادند
گرفته گوش دلم را صدای آمدنش
به اشك، چلّه گرفتم برای آمدنش

بگو چكار كنم تا به كبريا برسم ؟
به وصل يار در ايوانِ مرتضی برسم
دُرست، نيمه ی شعبان به كربلا برسم
به خاك بوسیِ سرداب سامرا برسم
خدا نياورد از يار نااميد شوم
من آمدم كه به پای غمش شهيد شوم

بگو به فصل زمستان، بهار آمدنی ست
به شهرِ يار دلم، شهريار آمدنی ست
به گريه ی پسر مهزيار ، آمدنی ست
توسّلات من و تو به كار آمدنی ست
مُــدام ناله ی "الغوث و الامان" دارم
به هر نفس دَمِ "ياصاحب الزّمان" دارم

محمد قاسمی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  11:28 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

از طلا کن با قدم هایت زمین شهر را
نور مطلق! پس بکن روشن جبین شهر را

تو همان ختم امامانی که در فصل ظهور
می رسی کامل کنی یکباره دین شهر را

مطمئنم در کلاس معرفت، روز ازل
پای درست دیده ام روح الامین شهر را

 عاقبت خواهی رسید، آن روز می بیند جهان
خاک زیر پای تو بالا نشین شهر را

میرسی همپای تو فصل بهاران می رسد
خشکسالی می رود، آوای باران می رسد

نیمه خرداد با چشم انتظاران فرج
بوی شعر پیر ایران از جماران می رسد

مطمئن هستیم ای آقای گندمگون شبی
با حضورت بر تنور خانه مان نان می رسد

چشم بگشا از کنار مستجار آقا ببین
لشکر یاران تو از قلب ایران می رسد

می شود پیدا علامت های پر رنگ ظهور
سیدی هم دارد از سمت خراسان می رسد

کلبه احزان گلستان می شود، حافظ نوشت
یوسف گمگشته یک روزی به کنعان می رسد

ایمان کریمی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  11:28 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

فصل سبز شكفتن ياس
دشت بی لاله زار می آيد
كورى غاصبان باغ فدك
در زمستان بهار می آيد

حس ناب حضور باران را
 تن تبدار تاك مي فهمد
مزه ى بوسه از لبانش را
دانه ى بين خاك مي فهمد

چهره ي ماه حضرت خورشيد
با طلوعى دوباره پيدا شد
نه زمين بلكه چشم عرش خدا
بر جمال منورش وا شد

پاى مضمون ناب را امشب
روى ديوان شعر وا كردي
شور شعر ولادتت را در
دل عرش خدا بپا كردي

محتشم يا كميت يا دعبل
امر كن شاعران كويت را
 در غزل يا قصيده يا بيتي
بسرايند شرح مويت را

شام ميلادتان دعاي فرج
شده آقا سرود هم عهدي
مهزياران جواب مي خواهند
السلام عليك يا مهدي

عصر هر جمعه با دعاي سمات
در فراق تو غرق در آهيم
مثل قلب شكسته ي ندبه
محو ((ايْنَ بَقيّةُ اللّهيمْ))

اصغر چرمی

 

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  11:28 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

سحر سرکشیده است "شب باده اش" را
گشوده است خورشید سجاده اش را
خدا غنچه را باز کرد و به لاله
سپرده است گل کاری جاده اش را
و با پنبه های سپید سحابش
نگینی زده آبی ساده اش را
که از جنت امروز دست پیمبر
دهد دست نرجس جگرزاده اش را
زمین و زمان فرش مهدی است امشب
سماوات هم عرش مهدی است امشب

دعای امام سحر رفت بالا
پدر هو کشید و پسر رفت بالا
تبسم نمودند شیرین دهانان
از آن روز نرخ شکر رفت بالا
خدا خواست گهواره اش پر درآرد
که قنداقه اش یک سفر رفت بالا
دل سامرا بود و اسرار خلقت
به جلوه که آمد خبر رفت بالا
تو را گل کشیدند و خوش گِل کشیدند
ملائك به میلاد تو كِل کشیدند

پر از تازگی هاست نامت همیشه
به لب صبح دارد سلامت همیشه
بلندای نوری الهی بماند
به سر سایه ی مستدامت همیشه
امیری و از نسل سالار عشقی
حسینی است مشی و مرامت همیشه
تو ذکری شفا بخش و درمان دردی
خجل هستم از التیامت همیشه
دوای دل آل طاهاست مهدی
رگ زندگی مسیحاست مهدی

بگو جان و بنویس جانان کوثر
بگو ابرو بنویس باران کوثر
بخوان وارث ذوالفقار علی و
شراباً طهورای احسان کوثر
حسن خو و آقا و حیدر شمایل
بخوانش بهار زمستان کوثر
و کوثر بود هستی و بود مهدی
و مهدی فقط هست از آن کوثر
به پیشانیش نام مادر نگین است
عزیز دل سیزده نازنین است

تو ماهی و گرد تو اختر فراوان
به بالای بامت کبوتر فراوان
به پای قدت سرو از شور مستی
کشد نعره الله اکبر فراوان
نیاز است طنازی چشمهایت
که عاشق بریزد برت سر فراوان
کریمی و بر خان مهمان نوازت
همیشه تمنای نوکر فراوان
سخا پیشه ای، حضرت آسمانی
رضا هستی و آخر مهربانی

خزان در مسیر بهارت نشسته
زمان خسته در انتظارت نشسته
دلم آهنی هم بود زنگ خورده
بیا زنگ بر ذوالفقارت نشسته
بیا دیر شد آمدن، زود برگرد
که تقویم هم غصه دارت نشسته
نه حرف من و مثل منها وسط نیست
بیا مادری بی قرارت نشسته
بیا که دلم تنگ نور دوعین است
بیا که صدایت شبیه حسین است

علی شکاری

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  11:28 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها