0

اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

باز از مَهد امامت خبری می آید
خبرِ تازه تر از تازه تری می آید
همه گویند بهم بخت جهان وا شده است
این خبر با سند معتبری می آید
بسته بود این در امّید به دل ها امّا
نور امّید ز هر بسته دری می آید
دوستان را پس از این منجی غم ها برسد
دشمنان را پس از این دردِ سَری می آید
پنج هادی شده تبعید که مهدی نرسد
غافل از آن که عجب تاج سری می آید
همه گفتند نباید پسر آید امّا
گفت ناگه پدری، گل پسری می آید
دشمن و دوست شنیدند که از بیت حسن
منجی دین خدا منتَظَری می آید
هاتفی گفت که طاووس جنان آمده است
با خبر باش که سلطان جهان آمده است
می شناسند دو عالم پسر زهرا را
می شناسد فلک این حیدرِ سر تا پا را
کاخ های ستم از هیبت او لرزانند
باز تکرار کند واقعه ی کسری را
به رَعایای خودش نیک نظر اندازد
دور سازد ز محبّین ستم اعدا را
صاف و شفّاف به یُمنش همه جا نور شود
او شود آینه سر تا سر این دنیا را
طاقتِ رنج و غمِ شیعه ندارد هرگز
بس به جانش بخرد درد و بلای ما را
شیعه بیمار شود در طلب آمدنش
لیک از حق طلبد عافیت آقا را
شیعه در سایه ی او مرد عمل می گردد
با شجاعت بزند از عدویش سرها را
دور تا دور حَرَمخانه ی نرگس امروز
باز کردند ملائک ره این مولا را
خرّم آن روز که راهش به حرم باز شود
پاکسازیِ حرم از حرم آغاز شود
آید آن روز که روز صُلحا خواهد شد
روز دیدار اَباصالحِ ما خواهد شد
می رسد این خبر از مشرق عالم آن روز
ایها الناس عدالت ز شما خواهد شد
کوفه را مرکز تعلیم و هدایت سازد
مُلک قرآن ز کجا تا به کجا خواهد شد
از دَم تیغ رَود هر که ببندد راهش
لشگر خصم طرف با شهدا خواهد شد
بعد از آن روز که شد کار مدینه یکسر
تازه او منتقم کرب و بلا خواهد شد
سر کفر است که در شام و حلب می ریزد
سرِ سَرکرده ی کفّار جدا خواهد شد
نه بماند اثر از آل صعود و نه یهود
کعبه از دست «بنی شِیبه»۱ رها خواهد شد
شاید از مُلک رضا هم گذری خواهد داشت
همه ایران به خدا مُلک رضا خواهد شد
یا لثارات! همه پشت سرش صف بکشید
تا توانید ز کفّار و منافق بکُشید
ای همه آل عبا جامِ جَمَت را عشق است
گل یاسین، صفای قدمت را عشق است
گفت بابات که این طفل صغیر است امام
در امامت به خدا سِنِّ کَمَت را عشق است
هر کجا هست وجود تو همان جا کعبه است
هر کجا می روی آقا حَرَمت را عشق است
می نویسی روی سربندِ خودت یا زهرا
رمز و رازِ رَجَزت را قلمت را عشق است
ای علمدارِ تو عباس – علمدار خدا !
یارت عباس که باشد عَلَمت را عشق است
آری آن خطبه ی پیغمبری اَت در راه است
سخَنَت را نَفَست را و دَمَت را عشق است
هیچ کس از کرَمِ دست توبی دولت نیست
ای تمامیِ سخاوت، کرمت را عشق است
بر لبت ذکر حسین است به هر شام و سحر
گریه ی صبح و مسا، درد و غمت را عشق است
گاه گریان حسن گاه حسینی آقا
همه ی عمر تو در راه حسینی آقا

شاعر : محمود ژولیده

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  1:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

برگردد و برگردان حقیقت را به ایمان‌ها
چشم انتظارت شهرهامان کوچه در کوچه
هر شب چراغان قدم‌هایت خیابان‌ها
غرق شب گیسوی تو چشم سحرخیزان
در آرزوی دیدن صبحت شبستان‌ها
در غبطه‌ی مهدیه‌هایت حوض مسجدها
در حسرت حسّ «ولی عصر» تو میدان ها
پل می‌زند دست دعاشان، عهد می‌خوانند
با چشم گریان در مسیرت «سیْد خندان» ‌ها
پر می‌شود شهر از نوای «آیه الکرسی»
تا رد شوی از زیر این دروازه قرآن‌ها
حال غریبی دارد این غمشادی پنهان
در ‌اشکخندِ شمع‌های نیمه شعبان‌ها
هر جمعه در شهری دعای ندبه می‌خوانیم
تا یوسف گمگشته! باز آیی به کنعان‌ها
در خواب، چشمان تو را دیدند نرگس‌ها
شوق گل روی تو را دارند گلدان‌ها
ای در صدای مهربانت حجتی کامل
ای در نگاه روشنت اثبات برهان‌ها
هم نکته‌دان خلسه‌ی خال تو هندوها
هم در هلال ابرویت حیران مسلمان‌ها
تا از لب لیلای ما شیرین شود دنیا
فرهاد در کوه است و مجنون در بیابان‌ها
بیرون می‌آیی آخرش از پشت ابر اما
باید کمی بارنده تر باشند باران‌ها
رونق از آن توست، حسنت در فزون، هر چند
بازار را پر کرده‌اند این یوسف ارزان‌ها
دنیای با تو با صفاتر می‌شود، حتی
ضرب المثلها می‌شوند آرامش جان‌ها
نه باورش سخت است با یک گل بهار آید
نه روسیاهی می‌رسد بعد از زمستان‌ها
برخیز ای شاعر قلم را بر زمین بگذار
در شادیش دستی بزن پایی بکوبان... هاااا !

 

شاعر : قاسم صرافان

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  1:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

اﻭﻣﺪ اﺯ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺎﻻ
يه ﮔﻞ ﭘﺴﺮ ﻳﻪ ﭘﺎ ﺁﻗﺎ
ﺯﻣﻴﻦ ﮔﻞ ﺑﺎﺭﻭﻥ
ﻟﺒﺎﻣﻮﻥ ﺧﻨﺪﻭﻥ
اﻭﻣﺪ اﻗﺎﻣﻮﻥ
آﺳﻤﻮﻥ ﻫﻤﻪ ﺷﺪ ﺁﻳﻴﻨﻪ ﺑﻨﺪﻭﻥ
اﻭﻣﺪﻩ ﻣﺮﻫﻢ ﻗﻠﺒﺎﻱ ﻣﺤﺰﻭﻥ
ﻋﺎﺷﻘﺎ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻧﻴﻤﻪ ﺷﻌﺒﻮﻥ
اﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﻲ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻱ
********

 

ﻣﻪ ﭘﺎﺭﻩ و ﻣﻪ ﭘﻴﻜﺮﻩ
اﺯ ﻋﺎﻟﻤﻲ اﻗﺎﻡ ﺳﺮﻩ
ﺩﺭ ﻧﺎﻳﺎﺑﻲ
ﺑﻪ ﺗﺸﻨﻪ اﺑﻲ
ﺗﻮ اﺭﺑﺎﺑﻲ
ﻋﺎﺷﻘﻢ ﻋﺎﺷﻖ اﻭﻥ ﻗﺪ و ﺑﺎﻻﺕ
ﻗﺮﺑﻮﻥ ﺟﻠﻮﻩ و ﺟﻤﺎﻝ ﺯﻳﺒﺎﺕ
ﻣﻨﺘﻘﻢ ﺣﺎﺿﺮﻡ ﺟﻮﻥ ﺑﺪﻡ ﺑﺮاﺕ
اﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﻲ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻱ
********
ﺯﻣﺰﻣﻪ ي ﺗﻮ اﻳﻦ ﺷﺒﺎ
ﺫﻛﺮ ﻓﺮﺝ ﺑﺮا ﺷﻤﺎ
ﻣﺜﻪ ﻋﺒﺎﺳﻲ
ﭘﺮ اﺯاﺣﺴﺎﺳﻲ
ﮔﻞ ﻳﺎﺳﻲ
ﻛﺎﺷﻜﻲ ﻣﻦ ﺟﺰ ﻳﺎﺭاﻥ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ
ﺷﺎﻣﻞ ﻟﻂﻒ و اﺣﺴﺎﻥ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ
يك ﻧﺠﻒ اﻗﺎ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ
اﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﻲ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻱ
********

شاعر : یاسین زندی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  3:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

داره همین نشونه رو، جایی که باشه در امان
دل غریبمو می گم،اونم تو صحن جمکران
روی زیادمو ببخش،با یه عنایت زیاد
قفل همه عالم منم، تویی مفاتیح الجنان
مردم از این دوری آقا،عمر می کنم زوری آقا
من به همین عادت کردم،تو ولی مجبوری آقا(2)
اباصالح(4)
********
ای یار غایب از نظر،یه قیمتی منو بخر
بی تو می مونم عاقبت،میون راه خیر و شر
انگاری که به عمر من ،نمی رسه ظهور تو
بار سفر و بستمو، نیومدی تو از سفر
وقتی ازت دورم آقا،عشق نباید شیرین باشه
از تو جدام کاری کن تا،عاقبتم جز این باشه(2)
اباصالح(4)
********
من در پی عنایتم ، همیشه زیر سایه تم
نهایت جنان تویی،مجنون بی نهایتم
عاشق با تو بودنم، این که در خونه ست منم
توی زمین یا آسمون، هر جا که باشی پایه تم
کاش که سراسیمه ت باشم، تا به ابد بیمه ت باشم
هم کرمم کن هم دعا، لایق تکریمت باشم(2)
اباصالح(4)

شاعر : مظاهر کثیری نژاد

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  3:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

باز خبرایی شده دل هوایی شده
سامرایی شده حال و روز دلم
یه روز آخر میای مثل حیدر میای
مست جاء الحق و زهق الباطلم
دم یا مهدی بگیر دل بشه خالص
عاشقا گل بریزید اومده مونس
همه گلها یه طرف یه طرف گل نرگس
سایه ی رو سرم بمون که دلم بی پناهه
هرکی که با تو باشه زندگیشم روبه راهه، روبه راهه روبه راهه
(کی می رسی از راه گل نرگس
یا بقیه الله گل نرگس)
********

 

زیر غمت تا شدم،غرق دنیا شدم
تو نجاتم بدی کردی فتح الفتوح
بدم آقا به من حجت بن الحسن
که بشم هم مقام حسین بن روح
ندارم از خونه ی دلبرم آدرس
دارم از تو فاصله چون طلا تا مس
همه گلها یه طرف یه طرف گل نرگس
کاش بیای قبل این که پیری بیاد جای جوانی
وعده گاه من و شما سر رکن یمانی، ای امام مهربانی
(کی می رسی از راه گل نرگس
یا بقیه الله گل نرگس)
********
شب شب شور و شعف،دل گرفتم به کف
می کنه دیو شب رو سحر زابرا
یه فرشته می گفت گل نرگس شکفت
توی باغ امام حسن سامرا
می کنم عشق تو رو با وجودم حس
سور و سات عاشقی شده فی المجلس
همه گلها یه طرف یه طرف گل نرگس
فصل غصه تموم شده ،فصل شور و امیده
توی صور اسرافیل به شوق وجودت دمیده، مثل امشب شب کی  دیده؟
(کی می رسی از راه گل نرگس
یا بقیه الله گل نرگس)
********

شاعر : مظاهر کثیری نژاد

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  3:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

شب شبه جشن و شبه ميلاد يه اقا
گل پسر امام حسن اومد به دنيا
منتظر ما رسيد/يوسف زهرا رسيد
قائم دين گل دين/عشق طاها رسيد
مددي مولا
********
پشت دره ميخونه من سبو به دستم
منتظر باده ي ناب کوثر هستم
جدا ز دلها غمه/اي پسر فاطمه
عيدي مونو تو بده/يه شبي علقمه
********

شاعر : محمد رضا شجاعی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  3:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

مثل یک سحر امشب سامرا چه غوغا شد
بین خانه ی نرگس آفتاب پیدا شد
تا که پلک زد چشمش گل به شوق او وا شد
یک نفس کشید و بعد، دم به دم مسیحا شد
آسمان چنان بارید که کویر دریا شد
قبله از سر جایش پیش پای او پا شد
هر کسی ذلیلش شد، نور چشم زهرا شد
سائلش که سیّد شد، نوکرش چه آقا شد
هر صدف به ذکر او قیمتی شد و دُر شد
دست خالی ما هم از نگاه او پر شد
کیستی که می تابی آفتاب دنیایی
نه، نه آفتاب اما آفتاب زهرایی
پس بزن نفس که تو برتر از مسیحایی
پس تو آب را بشکاف که امام موسایی
نوح هم مسافر توست چون تو نوح دریایی
چشم حضرت یعقوب دارد از تو بینایی
عالمی که مجنون شد حق بده تو لیلایی
گاه مثل مجنونی گاه مثل لیلایی
می نویسم از این پس نور چشم زهرایی
انبیا همه جمعند در نگاه تصویرت
بازتاب تو هستند مثل صورت و سیرت
مثل حلقه ها هستند متصل به زنجیرت
تک تک اقتدا کردند بر نماز و تکبیرت
سر سپرده ی عشقند پیش حکم تقدیرت
مرهم خدا هستند روی قلب دلگیرت
آینه تویی آقا هر چه هست تصویر است
این مقام تو آقا مستحقّ تکبیر است
ای که روی سجاده شب به شب سحر داری
تو به خاطر ماها این همه سفر داری
از کنار ما آقا روز و شب گذر داری
از قبیله از نسلم از خودم خبر داری
قلب مهربان تر از، قلب یک پدر داری
کی شده که از ما یک لحظه چشم بردرای
چشم ما که می بیند چون به ما نظر داری
ما چه غصّه ای داریم تا تو دلبر مایی
آسمان مایی و سایه ی سر مایی
کیستی که فرمودند در بهشت طاووسی
بین ساکنان عرش ذکر نور و قدّوسی
مثل نور سبز عشق مثل آبیِ طوسی
گر چه غائبی اما مثل نور محسوسی
تو به نور زهرایی آن قدر که مأنوسی
عرش و فرش می افتد پای تو به پابوسی
نور تو هُو النّور است بین آسمان پیداست
نور تو تجلّیِ نور مادرت زهراست
قبل آفرینش در جستجوی ما بودی
تو امام ما بودی آبروی ما بودی
مثل قبله همواره پیش روی ما بودی
قبله گم نمی شد تا سمت و سوی ما بودی
تا نماز می خواندی روبروی ما بودی
تو همان مناجات و گفتگوی ما بودی
یکسره همیشه در آرزوی ما بودی
ما نه اینکه در دنیا در به روی خود بستیم
قبل و بعد دنیا هم با تو بوده و هستیم
ای که هیبتی مثل روز واپسین داری
ای که همنشینی با مردم زمین داری
ای که دست خوبانت حلقه و نگین داری
یک قبیله از سلمان توی آستین داری
چند تا بگو آقا یار نازنین داری
مثل مالک اشتر مرد راستین داری
مثل رهبر ایران سیدی امین داری
یک بغل گل نرگس هدیه با خود آوردیم
ای خدا مباد امشب بی نصیب برگردیم
بی تو عهد با شیطان سر گرفت و محکم شد
بی تو کفر بر ایمان سال ها مقدّم شد
بی تو در خیابان ها تیرگی مجسم شد
بی تو کوچه های شهر کوچه ی جهنّم شد
بی تو دست یک عدّه رنگ سبز پرچم شد
بی تو حال و روز من یکسره محرم شد
پس بتاب ای خورشید بی تو باز سردم شد
زیر بارش باران هق هقم کنید آقا
می نویسم از اول عاشقم کنید آقا
می رسی ولی تشنه مثل روز عاشورا
گریه می کنی آن جا ناله می زنی آقا
السلام یا مظلوم، السلام یا سقا
ناگهان که می افتی یاد زینب کبری
باز راه می افتی، سمت خیمه ی زن ها
زیر لب تو می خوانی: وای مادرم زهرا
وای مادرم دیدی خیمه ها چه غارت شد
سهم عمه ام این جا روضه ی اسارت شد

شاعر : رحمان نوازنی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  3:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

دمی که سیر وجودم الی السما می شد
تمام صفحه ی شعرم پر از خدا می شد
گمان کنم خبر از یار می رسد امشب
که باب فیض الهی به سینه وا می شد
به زخم کهنه ی چشم انتظارها دیگر
نگاه مرحمت دلبری دوا می شد
چه جلوه ای شده بر ظرف کوچک قلبم
که بند بند وجودم ز هم جدا می شد
کنار سفره ی زیباترین مسافر عرش
دلم ز پنجه ی تنگ قفس رها می شد
به هر نسیم که در زلف یار می پیچد
به هر کرشمه گره ها ز کار وا می شد
در این زمانه که مردم همه غریبه شدند
در این سکوت کسی با من آشنا می شد
چه بیقرار دلم میل سامرا کرده
خدا به حضرت نرگس پسر عطا کرده
حریم کوچک سرداب، عرش اعلا شد
نگار آمد و لبخندها شکوفا شد
سلام من به کسی که ز کاخ رم آمد
به ریسمان محبت اسیر آقا شد
خدا چه بخت بلندی به او عطا فرمود
ز راه دور رسید و عروس زهرا شد
عروس خانه غریب و امام خانه غریب
چقدر شادی این خانواده زیبا شد
نشسته یک پدری در کنار گهواره
ترنم لب او نغمه های لالا شد
شهادتین به لب های او چه دیدن داشت
در ابتدا جلواتش شبیه عیسی شد
همه ذخیره ی حق در میان گهواره است
عصا به دست نگهبان خانه موسی شد
صدا صدای رسول خداست می آید
طنین یا رب او مثل پور لیلا شد
ستاره ی سحر خانواده سر زده است
خلاصه ی همه ی اهل بیت آمده است
دل شکسته بداند قرار یعنی چه؟
خبر نیامدن از تکسوار یعنی چه؟
نگاه حضرت یعقوب می کند تفسیر
تمام عمر غم انتظار یعنی چه؟
به دست باد سحر بوی پیرهن آید
نسیم صبح بداند بهار یعنی چه؟
فقط ز خون شهیدان به جلوه می آید
به تیری از مژه طعم شکار یعنی چه؟
ندیده عاشق رویت شدم که فاش کنم
اسیری دل و گیسوی یار یعنی چه؟
کسی که طعم وصالت چشیده می داند
نگاه مرحمت سفره دار یعنی چه؟
بگفت سید بحرالعلوم کی دانید
بغل گرفتن قد نگار یعنی چه
دگر برای وصالت بهانه می گیرم
اگر که دیر بیایی ز غصه می میرم
ز درد دوریت ای دوست شکوه ها دارم
خوشم اگر چه غریبم ولی تو را دارم
تمام سوز دل من ز ناله های شماست
ز درد هجر تو سوزی در این صدا دارم
گدایی در این خانه آرزوی من است
ز نام توست اگر زره ای بها دارم
الا امیر سحر ای مسافر زهرا
امید وصل تو را بین هر دعا دارم
بیا و نامه ی اعمال من مرور نکن
که بر جبین عرق شرم از شما دارم
به کام خویش چشیدم غم جدایی را
امید رحمتی از یار آشنا دارم
بیا میان قنوتت مرا ز یاد مبر
که احتیاج شدیدی بر این دعا دارم
به آه نیمه شب تو قسم عنایت توست
اگر زبان مناجات با خدا دارم
قرار ما همه تنگ غروب صحن حسین
هوای بوسه ای از خاک کربلا دارم
چه می شود به نگاهی دلم تکان بدهی
چه می شود شب نیمه رخی نشان بدهی
رسیدی و دل ما غرق نور کردی تو
کلیم گشتی و جلوه به طور کردی تو
شبانه روز شده اشک تو شبیه به خون
ز بس مصیبت کوچه مرور کردی تو
همان زمان که لگد خورد مادرت زهرا
ز کوچه های مدینه عبور کردی تو
در آن دمی که به هم خورد گیسوان حسین
دل شکسته مادر صبور کردی تو
لبان تشنه ی زینب به خون حنجر خورد
زمان بوسه کنارش ظهور کردی تو
پی سری که به هم ریخته است ترکیب اش
لسان عمه ی خود را شکور کردی تو
میان کوفه شبی کنج خانه ی خولی
چه گریه ها که کنار تنور کردی تو
تمام حاجتم این است با دلی پر درد
تو را به حق اسیری عمه ات برگرد

شاعر : قاسم نعمتی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  3:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

ای لسانت لسان پیغمبر
وی بیانت بیان پیغمبر
ای زمانت شبیه رستاخیز
در دهانت زبان پیغمبر
ای فدای صدای تکبیرت
وی به گوشت اذان پیغمبر
هست از پای تا سرت ای سرو
 با تو سرو روان پیغمبر
ناز را، خال آل هاشم را
 داری ارث از نشان پیغمبر
گیسویت ریخته به شانه ی توست
زلفی از گیسوان پیغمبر
ای خدا گونه، گونه گندمگون
گونه گونه نشان پیغمبر
ای خوشا لب به خطبه بگشایی
سوره ی ترجمان پیغمبر
نفس تو، نفس حیدر کرار
جان تو هست جان پیغمبر
رزم تو رزم بی امان علی است
ای توانت توان پیغمبر
دولت توست دولت زهرا
ای امید نهان پیغمبر
ای امام محمّدی سیما
ای نهان و عیان پیغمبر
ای میان سپاه خود پنهان
یوسف خاندان پیغمبر
قرن ها عمر بی خزان داری
ای همیشه جوان پیغمبر
ابر تیره ز آفتاب بگیر
زلف پیچیده را نقاب بگیر
همه حلّال مشکلاتی تو
به خدا کشتی نجاتی تو
قرّة العین آل زهرایی
چشم را چشمۀ حیاتی تو
شب میلاد تو شب رحمت
پس حسین دگر به ذاتی تو
عیدی تو برات آزادی است
خلق را برگه ی براتی تو
ای بنازم شهادتین تو را
هم حیاتیّ و هم مماتی تو
این تو هستی هُداة مهدیین
بحر مستضعفین حُماتی تو
روی کتفت نوشته جاء الحق
زهق الباطلی، نشاطی تو
هر امامی به یک صفت معروف
صاحب اعظم صفاتی تو
نه امام زمینیان تنها
که ولیّ همه کُراتی تو
زمزم از روی تو کند فَوران
جاری نیل تا فراتی تو
مدعی را چه رؤیت رویت؟
منکر این مکاشفاتی تو
مهدویت که نیست بازیچه!
کِی طرفدار سیئاتی تو
انحرافات، انتظار تو نیست
دشمن این مزخرفاتی تو
امر، امرِ تو، حکم، حکمِ شماست
به خدا قاضی القضاتی تو
همه ی خلق پای بست شما
دست رهبر میان دست شما
هر کجا آشیانه ای داری
تا دل ما کرانه ای داری
تو برای هدایت هر کس
در مسیرش بهانه ای داری
ای خوش آن دم که با انالمهدی
بر لب خود ترانه ای داری
ای قدوم تو بر فراز فلک
سایه ی جاودانه ای داری
گرچه خیمه نشین صحرایی
هر طرف آستانه ای داری
با وجودی که ما مسلمانیم
تو به یک خیمه خانه ای داری
در دل هر محبّ منتظرت
 جمکران یگانه ای داری
گاه با بهترین رفیقانت
محفل دوستانه ای داری
با محبان خاص خود گاهی
صحبت مشفقانه ای داری
با علمدار انقلابت گاه
گعده ی عاشقانه ای داری
چه کسی گفته غایبی آقا
سایه در هر میانه ای داری
نیمه شب ها که تا طلوع سحر
کربلایی، نشانه ای داری
به دعا گوییا که مشغولی
چه غم مخفیانه ای داری
نکند یاد زخم بازویی
یا غم درد شانه ای داری
نکند در دل رقیّه ای ات
روضۀ ناز دانه ای داری
ای که با هر بهانه می گریی
چه دل پر بهانه ای داری
کِی اشاره کنی بر آن دو نفر
بَه چه عصر و زمانه ای داری
ای علمدار سرمدی برگرد
 ای نگار محمّدی برگرد

 

شاعر : محمود ژولیده

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

هوای قلب من امشب بهانه ای دارد
نوای سینه ام امشب ترانه ای دارد
زمین٬ زبان خودش را به مدح وا کرده
که حرف های طبیعت نشانه ای دارد
ترنّم از نفس آسمان٬ مجسّم شد
هوای عرش٬ شب بیکرانه ای دارد
صبا به مرحمت یار ما تلاطم کرد
نسیم صبح٬ دم عاشقانه ای دارد
دوباره زندگی از زندگی حیات گرفت
شکوفه آمده با خود جوانه ای دارد
برای عشق سرودن٬ نشانه ی عشق است
چرا که آتش از اول  زبانه ای دارد
به دام دامن لطف شما (اسیر) شدم
پرنده در قفسش آشیانه ای دارد

 

شاعر : حمید رمی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

فرشته سوی زمین با شتاب آمده است
که باز هم قلمم را خطاب آمده است
خطاب آمده در چشم چشمه ی شعبان
دوباره ماهی مضمون ناب آمده است
خطاب آمده وقت گدایی دل هاست
چرا که حضرت عالیجناب آمده است
اگر قیامتِ امشب نبود بی لبخند
یقین می آمد، یوم الحساب آمده است
از این خبر شده شیرین دهان قند امشب
که آخرین نمک بوتراب آمده است
اگر غلط نکنم جمع سیزده گل سرخ
اگر درست بگویم گلاب آمده است
از آخرین خُم خود سر گشوده خدا
بیاورید پیاله شراب آمده است
برای اهل خدا رحمت خداوندی
و بر اهالی شیطان عذاب آمده است
کسی که مقصد یا من مجیبُ مضطر ماست
به یاری دل پر اضطراب آمده است
من از فراز «و خُزّانُ العلم» فهمیدم
سؤال های جهان را جواب آمده است
چنین که چشم زمین روشن است معلوم است
از آسمان پسر آفتاب آمده است
میان کوچه مان بوی یار می آید
گلی رسیده که با او بهار می آید
خبر رسیده کسی از تبار باران ها
رسد به داد دل خشکسالی جان ها
خبر رسیده که طوفان به پا شود وقتی
نسیم آمدنش می رسد به ایوان ها
خبر رسیده که وقتی رسید می شِکُفد
گل از گل همه ی خارهای گلدان ها
خبر رسیده که روزی ز مشرق کعبه
دوباره سر بزند آفتاب ایمان ها
خبر رسیده که با آیه های چشمانش
پس از ظهور کنند استخاره قرآن ها
خبر رسیده ولی ما هنوز هم خوابیم
شبیه مرده ای افتاده در خیابان ها
عوض شده است زمانه چنان که مجنون هم
به خانه خفته و لیلاست در بیابان ها
اگر نیاز ببیند بدون ناز آید
چنان که آب گوارا به کام عطشان ها
به جای خوردن نامش به کوچه ی دلمان
فقط شده است «ولی عصر» نام میدان ها
دعای عهد نرفته ز یادمان اما
نمانده است کسی روی عهد و پیمان ها
اگر چه با دل شیعه کنار می آید
نکردم آن چه ز ما انتظار می آید
دعا برای ظهورش دعایمان شده است
تمام آرزوی ربّنایمان شده است
قسم به «یابن الانوار ظاهره» نورش
میان ظلمت شب روشنایمان شده است
برای آشتی با خدا و توبه ی مان
چقدر واسطه و آشنایمان شده است
بیا به سمت ظهورش کمی قدم بزنیم
که انتظار فقط ادعایمان شده است
همیشه در وسط جنگِ کشتی و طوفان
به سمت ساحل حق ناخدایمان شده است
همیشه آخر خط با نگاه رحمت خود
عوض کننده ی حال و هوایمان شده است
همان که باعث خون گریه های او هستیم
همیشه باعث لبخندهایمان شده است
دوباره نیمه ی شعبان و افضل الاعمال
زیارت حرم کربلایمان شده است
بیا دوباره برای حسین گریه کنیم
بیا که ناله ی او همنوایمان شده است
چقدر با من و تو گریه کرده بر جدّش
چقدر هم نفس های هایمان شده است
***

شاعر : محسن عرب خالقی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

امشب بهشت را به تماشا گذاشتند
امشب نمک به سفرۀ دنیا گذاشتند
امشب به روی دامن نرجس از آسمان
ماهی به نام مهدی زهرا گذاشتند
امشب به خانۀ حسن عسگری برو
چون راه را برای همه واگذاشتند
از بس که آمدند پی دستبوسی اش
از بس زیاد دل روی دل جا گذاشتند!
یوسف ببین که آخر صف ایستاده است
او را برای نوبت فردا گذاشتند
لیلا صفات ها همه مجنون صفت شدند
از عشق، سر به دامن صحرا گذاشتند
امشب پدر به خال پسر بوسه می زند
کعبه به روی سنگ حجر بوسه می زند
از یک طرف شبیه نبی با ملاحت است
از یک طرف شبیه علی با عطوفت است
از یک طرف چو مادر سادات غرق نور
از یک طرف شبیه حسن با صلابت است
با این همه صفات جمال و جلالی اش
درسی که از حسین گرفته شجاعت است
چشمش غضب ز حضرت عباس دارد و
ابروی این پسر خودِ تیغ ولایت است
مثل علی اکبر ارباب قد رشید
مانند عمه زینب خود با ابهت است
دست توسل همه انبیا به اوست
از بس که کار دست کریمش کرامت است
طاووس جنت آمده زیباتر از همه
آقای آسمانی و آقاتر از همه
او می رسد که عدل علی را به پا کند
درد طبیب های جهان را دوا کند
او می رسد که تربت مادر عیان شود
بعد از مدینه روی به کرببلا کند
دارم به روز آمدنش فکر می کنم
وقتی برای فاطمه گنبد بنا کند
عیسی مسیح می رسد از قلب آسمان
تا این که در نماز به او اقتدا کند
بر کعبه تکیه می زند و قصد کرده است
با صوت حیدری همه مان را صدا کند
ای کاش روز آمدنش بین آن همه
ما را خودش برای سپاهش سوا کند
چون صاحب صفات جلالی حیدر است
او لایق عماعۀ سبز پیمبر است
آقای من تمامی جان ها به دست توست
رمز عروج عالم بالا به دست توست
ای وارث تمام ذوات مقدسه
باران و رود و چشمه و دریا به دست توست
ما غصۀ بهشت خدا را نمی خوریم
وقتی کلید جنت الاعلی به دست توست
پروندۀ قبولی ما را رقم بزن
مهر قبول و جوهر و امضا به دست توست
هرگز زمین نخورده عَلَم یابن العسگری
روز ظهور پرچم سقا به دست توست
تعجیل کن که فاطمه چشم انتظار توست
چون انتقام حضرت زهرا به دست توست
تو می رسی و ارض و سما می شود بلند
در زیر پات عرش خدا می شود بلند
ماندم چگونه نام شما را صدا کنم
ماندم چگونه روی به سوی شما کنم
چندی ست جمکران، دل ما را نبرده ای
تا این که در نماز برایت دعا کنم
کارم بدون تو همه دم معصیت شده
من در گناه هم نشد از تو حیا کنم
شرمنده ام که نوکر خوبی نبوده ام
آقا نشد که دِین خودم را ادا کنم
شرمنده ام به جای دعای سلامتی
روزی هزار با به قلبت جفا کنم
با حال معصیت به خدا می شود مگر
شب های جمعه رو به سوی کربلا کنم
برگرد و مردهْ دل من را حیات بخش
برگرد و جان بده به دلم ای نجات بخش

شاعر : مهدی نظری

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  3:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

در این بهار چهره دم از گل نمی زنیم
با نغمه ی تو خنده به بلبل نمی زنیم
معراج می رویم چو شبنم نه مثل رود
یعنی قدم به خاک تنزل نمی زنیم
خود می شویم آینه ای از جنون خود
دیگر سری به باب تفاعل نمی زنیم
تدبیر عقل روز جنون را چه می کند؟
تکیه به سمت کهنه ی این پل نمی زنیم
بستیم چشم خود ز تماشای عالمی
دیگر به روی آینه هم زل نمی زنیم
از پا نشسته ایم ز مستی، ببخش اگر
بر دامن تو دست توسل نمی زنیم
دریا کرانه ای ز دل بیکران توست
هر جا دلی شکسته همان جمکران توست
روزی که آفتاب ظهور تو می دمد
از قلّه ها طراوت نور تو می دمد
مست نماز نافله ی ناز می شویم
وقتی اذان صبح ظهور تو می دمد
با همرهان بگوی که آهسته پا نهند
گل در مسیر سبز عبور تو می دمد
موسی به دست، نان تجلّی گرفته است
از آتشی که قعر تنور تو می دمد
پاکان زمین واقعه را ارث می برند
این ها ز آیه های زبور تو می دمد
با شوق آن که چشم گشایی به انتقام
شمشیر زیر پلک صبور تو می دمد
با صبح حمله ای به شب شوم می کنی
شادی به قلب مردم مظلوم می کنی
ما را به سمت آبی خود رهسپار کن
ای گل به قلب سرد زمستان بهار کن
بر دوستان زبان سوی تبلیغ وا نما
بر دشمنان زبانه ی تیغ آشکار کن
افطار عاشقان تو دیدار روی توست
شهدی از این رطب به لب روزه دار کن
ای گلشن بتول چه شد جوشن رسول؟
آبی ز شعله در جگر ذولفقار  کن
عیسای روح را ز دمت جان تازه بخش
ایّوب صبر را ز تبت بی قرار  کن
قوم لجوج حضرت موسی ستمگرند
این توسن رها شده را راهوار کن
همراه تو عنایت غیب است بی گمان
سردار این سپاه شعیب است بی گمان
در شرح تو زبان غزل لال مانده است
خورشید تو به روزن غربال مانده است
باید به شعر وصف تو حیرت ردیف کرد
وقتی زبان قافیه ها لال مانده است
قرآن چشم های تو بر دل نزول کرد
تفسیر این خجسته ی انزال مانده است
خورشید پشت ابر، بر این پهنه سایه کن
این سیب های باغ خدا کال مانده است
دل شد مذاب خانه ی آتشفشان زخم
بر چهره ها گلایه ی تبخال مانده است
برخیز، گاه حمله به سفیانی آمده ست
بشتاب رفع فتنه ی دجّال مانده است
در  هق  هق  زیارت  ناحیّه  فاش شد
در سینه ی تو روضه ی گودال مانده است
یا صاحب الزمان و یا فارس الحجاز
تنها تویی به زخم دل شیعه چاره ساز
مادر به انتظار نشسته برای تو
کی می رسد ز کعبه ی دل ها صدای تو؟
گفتی که آرزوی ظهور است در دلت
کی مستجاب می شود آخر دعای تو
دست نجف تو را ز علی می کند طلب
یثرب به ناله خواسته از مجتبای تو
تنها به انتقام تو از دیده می رود
اشکی که مانده در سحر کربلای تو
ای میزبان صحن اباالفضل جلوه ای
ما مانده ایم و حسرت مهمان سرای تو
مشتاق قبله ایم و شاخص به دست توست
در سجده ایم تربت خالص به دست توست

 

شاعر : استاد سید رضا موید

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  3:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

(سرود به سبک قد افلح المومنون)
چشم انتظاره زمون، زمين و آسمون
بي قـرار قـدم هـاي مـاه خـداست
شميم حضور يار ، عطر و بوي بهـار
صبح جمعه توي كوچه‌هامون رهاست
از سهله تا مسجد جمكرون از كعبه تا عرش و هفت آسمون
دنـبالِ رد پـاي تـو مـيام ، با شـوقِ تماشـاي تـو ميـام
آرزو دارم كه بشه ، تموم هستيم به فدات
تا خيمة تو بيام و ، سر بذارم رو قدمات
ـــــــــــــــــــــــــ
از سمت سپيده ها، يه روز از اين روزا
مي‌رسه عشق و آرزوي فاطمه
تو دستشه ذوالفـقار ، با شـور و اقتـدار
ميـاد بـا هيبـت سردار علقمه
رو دوشش داره بيرق و علم، دلها رو مي‌بره سمت حرم
مي‌ريم تا عرش بين الحرمين، با ذكرِ يا لثـارات الحسين
اميد آل عليه ، وارث شمشير خداست
حسينيه قد و بالاش، منتقم كرب و بلاست

شاعر : یوسف رحیمی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  3:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

ما بنده ایم و اختیار از خود نداریم
جز آنکه سر بر خاک پای تو گذاریم
ما را گدای کوی دلبر خلق کردند
ما با گدای تو شدن سرمایه داریم
تو آفتابِ ابر هایِ طول هفته
ما ابر صبح جمعه های انتظاریم
جمعه اگر چه روز تعطیل است، اما
ما بیشتر در آن پیِ انجام کاریم
جمعه همیشه روز گریه، روز ندبه
لطفاً به ما امشب بگو تا کی بباریم
امشب گدایان! نیمه ی شعبان رسیده
یوسف سر دروازه ی کنعان رسیده
امشب کنیزی رتبه می گیرد زِ ارباب
تعبیر می گردد برایش اصل آن خواب
خوابی که تعبیرش امام عصر ما بود
خوابی که شد نرگس برایش سخت بیتاب
فردا خدا از بطن نرگس بر خلایق
افشاء نماید صورت آن گنج نایاب
فردا خدا خورشید خود را می نماید
فردا مرا ای آسمان، دریاب! دریاب!
فردا شود پیشانی و لب های مهدی
از بوسه های عسگری سیراب سیراب
جاءَالحقی خوانَد به اذن و امر آقا
گوید که« انَّ الباطلَ کانَ زَهوقا»
امشب جهان پیراهنی نوتر به بر کرد
امشب حکیمه حکمت حق را نظر کرد
امشب خدا آزادی نوع بشر را
چون نغمه ای در سینه ی مرغ سحر کرد
مرغ سحر با نغمه ی میلاد موعود
گوش شیاطین را به یک آواز کر کرد
ارباب، خود بعد از ولادت با لبانش
اطرافیان را از گُل رویش خبر کرد
اربابمان در نیمه ی شعبان رسید و
دامان نرگس را پُر از شمس و قمر کرد
نرگس! شکوه عزّتت بادا مبارک
طاووس اهل جنّتت بادا مبارک
وقتی خدا بر ماه روی او بنازد
خورشید باید رنگ از صورت ببازد
او آمده تا که به امر حق تعالی
دین را به دست حیدریِّ خود بسازد
آمد که تا با ذوالفقار صبر مولا
بر دشمنان آلِ پیغمبر بتازد
با یالثارات الحسینش می رسد تا
همچون ابوفاضل علم را بر فرازد
می آید و با یک "اناالمهدی" تمامِ
گریه کنان جدّ خود را می نوازد
عشق حسین بن علی می آید از راه
ذکر لبش نِعمَ الوَکیل و حَسبُنَاالله
ما تشنه ی رویش شدیم، الحمدلله
آواره ی کویش شدیم، الحمدلله
همچون سیاهه لشگری ویلان و سیلان
در خال هندویش شدیم، الحمدلله
«اِنّا اِلیهِ راجعون» گفتیم و آخر
چون قطره ای سویش شدیم، الحمدلله
در پای محراب نماز و ذکر و قرآن
محتاج ابرویش شدیم، الحمدلله
با عطر یاس روضه های مادر او
آشفته ی بویش شدیم، الحمدلله
ما چارده سرمایه ی نایاب داریم
شکر خدا، شکر خدا ارباب داریم
فردا فرشته می گشاید دور او پر
روحُ القُدُس دور و بَرَش گردد کبوتر
او را بَرَد در آسمان هفتگانه
تا قدسیان قنداقه اش گیرند در بَر
او رفت و مادر در پی اش آشفته گردید
نرگس زِ دوریِّ شقایق گشت پرپر
فرمود بر او عسگری: آرام! آرام!
می آورد قنداقه را حق سوی مادر
شاعر شب عید خدا از سامرا تو
بردی دل ما را کنار امِّ اصغر
ارباب ما را از خجالت آب کردند
با یک سه شعبه طفل را سیراب کردند
***

شاعر : امیر عظیمی

 
 
پنج شنبه 21 اردیبهشت 1396  3:45 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها