0

مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

کنار بیت خدایی به یاد ماهم باش

به مروه یا به صفایی به یاد ماهم باش

در استلام حجر نیز یادی از ما کن

همین که گرم دعایی به یاد ماهم باش

چو دور کعبه طواف آوری به کعبه قسم

تو کعبۀ دل مایی به یاد ماهم باش

به ما که رو نگشودی ، به ما نگاهی کن

ز ما اگر که جدایی به یاد ما هم باش

کنار زمزم اگر یاد کام خشک حسین

نظر به آب نمایی به یاد ماهم باش

کنار حجر همان لحظه ای که اشک فشان

به سید الشهدایی به یاد ماهم باش

دمی که از در باب السلام اشک فشان

به سوی بیت می آیی به یاد ماهم باش

کنار قبر رسول خدا کنار بقیع

مقیم کرب و بلایی به یاد ماهم باش

مقیم شهر نجف کاظمین سامرا

کنار قبر رضایی به یاد ماهم باش

چنان که گرم دعایی به ما دعایی کن

همین که یاد خدایی به یاد ماهم باش

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

کسی که درد ندارد دوا نمی خواهد

کسی که هجر ندیده لقا نمی خواهد

قسم به ساحت قدس مقام ابراهیم

کسی که ذبح نموده منا نمی خواهد

کسی که محرم بیگانه شد ز  یارش ماند

اقامت حرم آشنا نمی خواهد

زبان به شکوه نگرداند عاشق مخلص

اسیر درد محبت شفا نمی خواهد

کسی که رنگ شهادت به جبهه اش دادند

برای جلوه ، خضاب حنا نمی خواهد

دوباره این دل و این آستانه ی پر فیض

کسی نگفته نگارم گدا نمی خواهد

اگر چه زشتم از این خانه پا دمی نکشم

کسی نگفته به من ، او تو را نمی خواهد

دل شکسته ی ما دلبرا مگر دل نیست ؟

زیارت حرم کربلا نمی خواهد ؟

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

چشم من در پی دیدار تو سرگردان است

و سرا پای وجودم ز غمت حیران است

خبر از حال تو آقا كه ندارم هرگز

لااقل از تب تو دیده ی من گریان است

به كجا خیمه زدی یوسف گم گشته من

بنگر از دوری تو حال دلم  ویران است

گوشه چشمی كن و این سائل خود را دریاب

كه نگاه تو به این قلب سر و سامان است

خوشبحال شهدا، یك شبه ره را رفتند

هركه شد همسفر تو، سفرش آسان است

روضه هایی كه به هر شام و سحر می خوانی

چون شرر بر جگر عالمیان سوزان است

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:44 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

محبوب من چرا صحرا نشین شدی

با غصه وبلا تو همنشین شدی


ای.خیری ندیدی ازمن
دیگه بریدی از من
فقط خدا میدونه
که چی کشیدی ازمن

...........'..........

بند دوم 

چیزی از نو کرت ندیدی جز گناه

نامه عملم سیاه در سیا ه

ای.بیا و کن حلالم
رحمی بکن به حالم
بالو پرم شکسته
باز بده پروبالم

.............................

بند سوم

جاءالحقیو تو زهق الباطلی


بیای دنیا دیکه نداره مشکلی

ای.گدای خونه زادم
با تو آ قا آ بادم
بدم ولی دلمرو 
تودستای تو دادم

                                                                                            سید رضا صالحی مشهد مقدس  

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:44 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

مشکل گشا بیا همه محتاج چاره اند

تو  آفتاب  و  کلّ عوالــم  ستاره اند

یابن الحسن حُسین زمان باغبان دین

بی تو گـــل و بــــهار دچار شراره اند

وقتی تو حاکمی همه محکوم حیریتیم

وقتی تو ناظری همه محو نـــــظاره اند

آنانکه خفته اند به خاک از فراق تو

یومِ ظهور طالبِ عمر دوبـــــاره اند

مولا تویی امیر تویی حکمران تویی

فرمانروا تویی دگران هیچ کاره انــد

قربان ذوالفقارِ کجت راست قامتــا

انصارِعشق منتظر یک اشاره انــــد

تاریخ پیر گشته ولی جای شکوه نیست

یـــــــــاران شیرخوار تو در گاهواره اند

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:44 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

ندبه خوان با دو چشم تر جمعه

رفت مادر به سمت در جمعه

كوچه را شست،آب و جارو كرد

مثل هرهفته مثل هر جمعه

سر كوچه نشست تا خود ظهر

تا بیایى تو از سفر جمعه

چهل و چند سال منتظر است

آه!بس نیست اینقدر جمعه؟

تشنه ام اى همیشه رود بیا

مادرم تا نرفته زود بیا

چشم در راه شنبه تا جمعه

مى كشد آه شنبه تا جمعه

مادرم سفرۀ اباالفضلش

هست در ماه شنبه تا جمعه

بعضى اوقات روضه مى خواند

ناخوداگاه شنبه تا جمعه

عوضش من نمى كنم یادى

از شما گاه شنبه تا جمعه

زودتر آخرین قدم برگرد

دارم از دست مى روم برگرد

خیلى از اهل دردها رفتند

مردهاى نبردها رفتند

چه جوان ها كه بى تو پیر شدند

چقَدَر پیرمردها رفتند

درهمین چندسال خیلى از

جمع مهدیه گردها رفتند

عده اى خوب رو سفید شدند

به امید شما شهید شدند

ما ولى خوب دربه در نشدیم

گریه كردیم خونجگر نشدیم

شرم دارد كه بعد این همه سال

سیصد و سیزده نفر نشدیم

تو خبردار بودى از ماها

ما ولى از تو باخبر نشدیم

زودتر جان مادرت برگرد

تا ازاین روسیاه تر نشدیم

كى شود تا كه با شما باشیم

یك شب جمعه كربلا باشیم

مى شود بشنوى صداى مرا

السلام علیك هاى مرا

ال یاسین جمعه شب هایم

اثرى مى دهى دعاى مرا؟

مى دهى دست پنجره فولاد

رزق و روزى كربلاى مرا

به حساب فرج ذخیره كنید

این همه یا رضا رضاى مرا

بین روضه مرا نبر از یاد

نیمه شب پشت پنجره فولاد

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:45 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

غربت کشیده آشنایش فرق دارد

آهش... صدایش... گریه هایش فرق دارد

فهمیده هر کس ذره ای دوری چشیده

هجران زده حال و هوایش فرق دارد

گیرم که مجنون در مسیر عشق لیلا

طعنه شنید اصلا برایش فرق دارد؟!

بالش بسوزد، سر برای شمع دارد

پروانه وادیِ فنایش فرق دارد

با من نگویید این قَدَر از طب و مرهم

بیماریِ هجران دوایش فرق دارد

پایان دلتنگیِ یعقوب است یوسف

اما دل من ماجرایش فرق دارد

قلبی که خون شد از فراق حضرت دوست

"یابن الحسن آقا بیا" یش فرق دارد

لطف و کرم بر اغنیا فرقی ندارد

اما گدا خیلی برایش فرق دارد

چیزی ندارم غیرِ اشک و مهر زهرا

عشقِ نگار است و بهایش فرق دارد

بارِ محبت هر کسی برداشت، دینش...

...از ابتدا تا انتهایش فرق دارد

پرواز ما بسته به وتر اهل بیت است

پربسته، رفتن تا خدایش فرق دارد

گمراه کن من را به زلف تابدارش

عاشق شدن هم إهْدنایش فرق دارد

سردابِ سامرا... سحر... با سینه زن ها

سرگشته سرتاسر صفایش فرق دارد

زائر اگر یک بار نه یک لحظه حتی...

...با یار باشد، کربلایش فرق دارد

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:45 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

غرق به خون شد از غصه قلب صبورت آقا

گناه من شده سد راه ظهورت آقا

یه لحظه یاد غم هات نبودم آقای تنها

بارمو روی دوشت گذاشتم همیشه هرجا

جوونی کردم حلالم کن

اگر نامردم حلالم کن

اگر عهد و توبه مو آقا

شکستم هر دم حلالم کن

حلالم کن یا اباصالح

******

شامل حال من بوده لطفت بدون منت

همیشه یاد من بودی و من به خواب غفلت

شرمنده ام اگر که نبودم مرهم براتو

شرمنده ام اگر در آوردم اشک چشاتو

شدم بغضی تو گلوی تو

فقط بُردم آبروی تو

خودم می دونم با اعمالم

زدم سیلی من به روی تو

حلالم کن یا اباصالح

******

با این همه بدی دادی بازم به من تو عزت

دست منو گرفتی آوردی میون هیئت

خوب می دونم براتو بجز دردسر نبودم

اگر نبود دعای تو بی شک نوکر نبودم

به دل عشق کربلا دادی

به این بیچاره بها دادی

تو جمع خوبات آقا جونم

منِ نالایق رو را دادی

حلالم کن یا اباصالح

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:45 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

همچو گیسوی کمند خویش بر بادم بده

یا مرا خاموش کن یا اذن فریادم بده

یا همین گونه قبولم کن که گردم عاشقت

یا بیا و راه و رسمِ عاشقی یادم بده

یا جنونی بیشتر از حالِ مجنونم بده

یا که شوقی بیشتر از حال فرهادم بده

یا دلی در بند عشق خود اسیر و مبتلا

یا دلی فارغ ز هستی ، روح آزادم بده

یا مده اذن سلوک این سالک جا مانده را

یا برای طیّ این ره توشه و زادم بده

یا پر و بال دلم را باز کن تا پر زنم

یا به دست خود به زیر تیغ صیّادم بده

یا مکن تایید عشقم تا که تکفیرت شوم

یا به سیر عشق بازی، حکم ارشادم بده

یا مرا در غصّه ی هجران به خاک و خون بکش

یا به دیدارت تسلّی قلب ناشادم بده

سوختم ، آموختم ، افروختم ، دلدادگی

حالیا خاکسترم در عشق ، بر بادم بده

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:45 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

نسیم رحمتی از کوی یار می آید

قرار سینۀ هر بی قرار می آید

چکیده قطرۀ اشکی به روی سینه و باز

 زمان فتنه سر آمد، نگار می آید

کمی خموش، گمانم ز سرزمین حجاز

صدای آمدن تک سوار می آید

در این سکوت گلوگیر و پر غم پاییز

 به گوش زمزمه های بهار می آید

اگر شکست دلم ساقیا فدای سرت

 سبوی شکسته هم شبی به کار می آید

فتاده ولوله ای بین سائلان حرم

 که کوچه باز کنید سفره دار می آید

همین که پای بلا وا شود به جامعه ای

 میانشان سخن از انتظار می آید

اگر مرا به غلامی خویش نشناسد

 عجب خجالتی آقا به بار می آید

خبر دهید به زهرا ستارۀ سحرت

 به انتقام تو با ذوالفقار می آید

حریم سینه به غم مبتلا شده چه کنم

 دلم هوایی کربلا شده چه کنم

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:46 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

قبل هجران تو آقا ما به هجران رفته ایم

خود سرانه کو به کو دنبال شیطان رفته ایم

یک هزار و سیصد و چندی است غیبت خورده ایم

تو تماما حاضری و ما به هجران رفته ایم

منتظَر هستی و عالم منتظِر بر دیدنت

قرن ها این جاده را با چشم گریان رفته ایم

سیصد و اندی نشد یارت شویم از این همه

با تأسف ما همه در چاه عصیان رفته ایم

ادعای شیعگی داریم اما در عمل

برخلاف گفته های شاه خوبان رفته ایم

حال ما این است... فکری کن به حال ما خودت

ما به دنبال گنه بسیار ارزان رفته ایم

غیر تو بر هر که دل دادیم خسران دیده ایم

بر خلاف مِیلتان با این و با آن رفته ایم

حیف شد... قبلا تو بودی بهترین معشوق ما

حال جای تو سراغ نفس، آسان رفته ایم

خوب یا بد، هر چه هستیم آخرش مال توایم

سالیانی می شود آقا به دنبال توایم

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:46 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

ای ماه دل آ را ای بهار دلها بی تو برگ زردم

آ قا کن حلالم. من رو به زوالم
یاریت نکردم

شرمنده ام از روی تو که یارنداری
بامثل منی نگو دگرکارنداری

ای یوسف زهرا............

بند دوم

دیدی تو گناهم. نامه سیاهم اشکت شده جاری

تو به حال نوکر این از همه بدتر کرده ای تو زاری

ای وای به من غافلم از وقت هم عهدی
از من چه کشیده به خدا حضرت مهدی


ای یوسف زهرا..............

بند سوم

مانده روی سینه. حسرت مدینه قبر بی نشانی

داده ای تو از دست. باجفای آ ن پست مادر جوانی

در کوچه باریک عذاری شده نیلی

در پیش حسن مادرتان چه خورده سیلی

ای یوسف زهرا...............

سید رضا صالحی مشهد مقدس

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:46 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

کاش می شد بنده ی خوبت شوم

ذاکر دلخواه و محبوبت شوم

کاش من هم فانی عشقت شوم

جذبه ای بنما که مجذوبت شوم

دست خطی سوی این عاشق فرست

ای فدای خط مکتوبت شوم

هر که بر تو منتسب شد بُرد کرد

دِه اجازه تا که منسوبت شوم

سالها آوارگی بهرت کم است

وای اگر یک لحظه مغضوبت شوم

کی بدی از جان من بیرون شود ؟

کی غلام خوب و مطلوبت شوم

کیمیا کن این مس جان مرا

تا که با یاد تو زرکوبت شوم

هر بلا آید به جانم باک نیست

پیشه سازم صبر ، ایّوبت شوم

نیست خالص تر ز اشکت در جهان

ای فدای اشک مرغوبت شوم

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:46 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

باید برای شعر زنم چاک سینه را
چون طالبی ز خاک در آرم دفینه را

آنجا که حرف می رود از بضعه الحسین
خاکش تبرک است سر و چشم و سینه را

بنت الرباب و دختر زهرا همیشه داشت
همراه خویش کرببلا و مدینه را

گفته حسین غرق جمال خداست او
گشتم نیافتم به مقامش قرینه را

در روضه اش نشستن ما رایگان نبود
پرداخت کرد لطمه به صورت هزینه را

پرسید اين عمی العباس و شاه داد
با کندن عمود جواب سکینه را

وقت غروب آب گرفت و دوید تا
شوید ز خاک علقمه آهنگ کینه را

همچون حسن برای حسین و قیام او
تو ساختی برای رقیه زمینه را

دیدم نجات ماست به دست حسین و تو
مانند بادبان شده ایی آن سفینه را

بانو بگیر از کرم کربلاییت
دستان این غریب حقیر کمینه را

شاعر : محسن قاسمی

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:47 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

خوشم با درد هجران و غریبی

نمی خواهم دوایی یا طبیبی

تو ای پیر دعا خود را دعا کن

مگیر از بهر من امَّن یجیبی

ز دلسردی دوران غم ندارم

که عشق افکنده در جانم نحیبی

بلی جانکاه باشد درد هجران

نمی نالم ولی از بی شکیبی

چو می خواهد دلم از غم بنالد

محبت می زند بر او نهیبی

بده مژده به جانبازان راهش

نباشد بهرتان جز او مجیبی

اگر با درد هجران خو بگیری

به خود گویی عجب عشق عجیبی

شب رویایی عمرم نگارم

گذارد در دهانم قطعه سیبی

بشویم دست از جان و زنم پر

به سوی یار در اوج غریبی

به گرد خیمه اش با نغمه گویم

چو از عشقت مرا دادی نصیبی

طبیبم گر جوابم کرده غم نیست

تو ننمایی جوابم ، یا حبیبی !

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:47 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها