0

مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوای از قفس تن پریدن است

از بیم مرگ نیست که سرداده ام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است

 


دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم
باری علاج شکر گریبان دریدن است

شامم سیه تر است ز گیسوی سرکشت
خورشید من برآی که وقت دمیدن است

سوی تو این خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است

بگرفت آب و رنگ زفیض حضور تو
هرگل دراین چمن که سزاوار دیدن است

با اهل درد شرح غم خود نمی کنم
تقدیر قصه دل من ناشنیدن است

آن را که لب به جام هوس گشت آشنا
روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:02 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم


دجله هر شب هزار و یک قصه از نیستان سامرا دارد
مثل ما که هزار و یک سال است زائر غصه‌های سردابیم

بی‌ تو یک روزِ خوش نبود و نرفت آبِ خوش از گلویمان پایین
یا سرابیم بی تو در پوچی یا که در خواب خویش مردابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

آمدی بغض کوچه‌ها وا شد، اشکها قطره قطره دریا شد
با شما هر جزیره خضراء شد، در بهارت چه سبز و شادابیم

شاعر: قاسم صرافان

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:02 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

بارالها رهبراسلامیان کی خواهد آمد   شیعیان را غم گسار مهربان کی خواهد آمد؟

انتظار مصلحی دارد جهان اما نداند مصلح کل،رهنمای انس و جان کی خواهد آمد؟

 


شاعر دیگر در جواب می گوید:

خستگان عشق را ایام درمان خواهد آمد   غم مخور آخر طیب دردمندان خواهد آمد

آن قدر از کردگار خویشتن امیدوارم            که شفا بخش دل امیدواران خواهد آمد

دردمندان،مستمندان،بی پناهان را بگویید  منجی عالم،پناه بی پناهان خواهد آمد

صبرکن یا فاطمه! ای بانوی پهلو شکسته مهدیت با شیشه دارو و درمان خواهد آمد

به خدا! به خدا! آی شیعه ها! آقایمان می آید. به خدا! طرفدار بی کسی ها می آید. آقا جان! به خدا ما غریب شده ایم. پسرفاطمه (س) به خدا شیعه هایت بی کس شده اند. آقا جان هر کس می رسد به سر ما می زنند. قربان تو شوم دیگر بس است. حجة بن الحسن! شیعه هایت پژمرده شده اند. پسرفاطمه (س) دوستانت افسرده شده اند. مهدی قرآن! طفدارانت دل شکسته شده اند. خودت هم از خدا بخواه خدا فرجت را نزدیک کند. فراق خودمان کم است، دشمن هم ما را سرزنش می کند. می گویند: اگر آقا داشتید می آمد. آقا جان بچه هایمان جوان شدند. جوانهایمان پیر شدند. یک عده از پیرهایمان مردند. آخر هم تو را ندیدند. آقا جان! به خدا خسته ام. ارباب جان! می دانی ناراحتم. پسر فاطمه (س)! می دانی به چه عقیده ای در این بیابانها راه می افتم. پسر فاطمه (س) خستگی سرم نمی شود. نیم ساعت پیش،بچه ای به من چیزی گفت. پریشان بودم پریشان ترم کرد. یک بچه ده ، دوازده ساله آمد،دستم را گرفت. گفت: آقای کافی!این جمعه آقا می آید یا نه؟ حجة بن الحسن! ببین این بچه هایمان چه می گویند؟ بچه جان! چرا ناراحتم کردی؟ داغ خودم کم است هی نمک روی زخم دلم می پاشی. آقا! قربانت شوم یک عمر است سر راهت نشسته ام. به هر کس می رسم می گویم: نا امید نباش آقا می اید. منتظر بشین آقا می آید. یابن الحسن! آقاجان ما که مردیم. چند شب پیش نشسته بودم، وصیت نامه ای برای خودم می نوشتم. در وصیت نامه ام نوشتم وقتی من مردم اگر بین هفته بود جنازه ام را بگذارید در سرد خانه باشد،تا صبح جمعه شود و دوستان دور جنازه ام یک دعای ندبه بخوانند و چند تا « یا صاحب الزمان» بگویند. تا جنازه ام نیز ناله تان را بشنود. یک نفر از رفقا نامه ای به من نوشت. ازآن آدمهای عاشق امام زمان (ع) است. در نامه اش چیزی نوشته بود که چند روزی حالم را منقلب کرد. نوشته بود: من چهل شب چهارشنبه از یزد حرکت می کردم و به جمکران می آمدم. توسلی داشتم و برگشتم. نوشته: حاج آقا! شب چهارشنبه چهلم، خسته خسته بودم،یک ساعتی اول شب بخوابم و سحر بلند شوم،برنامه ام را انجام دهم. می گوید: داخل صحن هوا گرم بود، خوابیده بودم. یک وقت دیدم از در مسجد جمکران یک عده طلبه آمدند. گفتم: چه خبر است؟ گفتند: آقا دارد می آید. حجة بن الحسن (ع) دارد می آید. خوشحال شدم. دویدم،آقا را دیدم اما نتونستم جلو بروم. گفتم: آیا آقا آمده اند که بمانند؟ خودشان بلند فرمودند: برو به مردم بگو برایم دعا کنند تا خدا فرجم را نزدیک کند. آی مردم! به خدا قسم این دعاهایتا اثر دارد. والله این ناله هایتان اثر دارد. خود اقا به مرحوم مجلسی فرمود: مجلسی!به شیعه هایم بگو برایم دعا کنند. به خدا دلش خون است. اما مصلحت در این است که فعلا پسر فاطمه(عج) در پس پرده غیبت باشد. تا کی نمی دانم. دلت اینجاست؟ می خواهم یک دعا کنم. آی آنهایی که دوستش دارید از ته دل آمین بگویید. الهی! به پهلوی شکسته زهرا(س) خدایا!به صورت سیلی خورده زهرا(س)،الهی! به جگر پاره پاره امام حسن(ع)،الهی به سر بریده حسین(ع) قسمت می دهم حالا دیگر فرجش را نزدیک کن!آقا جان! آقا جان!آقاجان! به خدا ما هم دلمان خون است.

دیده در هجر تو شرمنده احسانم کرد         بس که شبها گهر اشک به دامانم کرد

آقا جان! دیگر من از چشمهایم خجالت می کشم از بس برایت گریه کرد. تا کی من به این چشمهایم بگویم که در فراق تو اشک بریزد.

شاه ای از گل روی تو به بلبل گفتم           این تنگ حوصله، رسوای گلستانم کرد

شمه ای از غم هجران تو گفتم با شمع       آنقدر سوخت که از گفته پشیمانم کرد

آقا !خاک کف پایت طوطیای چشمم. اقاجان! نمی خواهم گلایه کنم فقط می خواهم عرض کنم : آقا جان! حجة بن الحسن! این وقت شب ما اینجا آمده ایم دور همدیگر نشسته ایم،می توانستیم برویم بخوابیم. اما همه آمده اند تو را می خواهند. مهمانها نشسته اند . منتظر تو هستند. « اللهم صل علی محمد و آل محمد، بحق الحجة یا الله»

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:03 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

زمان در تب نـوروز و نگارم نرسیدست
جهان محو بهارست و بهارم نرسیدست

سراسر همه گل روید از این خاک ، ولیکن 
به گلزار دلم زهره عذارم نرسیدست

 


چه فرقی بکند کین شب عیدست ، و یا روز 
الا !!! ای دل مـن لیل و نـهارم نرسیدست

بپوشان رخ خود ای تو سـروش مه رنگین
که آن یار مسیـحا به کنارم نرسیدست

تو ای باد بهاری مـده جولان به گلستان
روا نیست که خـوش نفحه سوارم نرسیدست

به ظاهر لب خندان و به باطن دل گریان
سُرورم همه بـاطل چو که یارم نرسیدست

ز غم در تب و تابم ، و سوالم ز خود اینست
که سرخوش ز چه باشم چو قرارم نرسیدست ؟

شدم شهره ی شهرم به دو چشمانِ سپیدم
بـه مرهـم ز نگـاهش ، دل زارم نرسیدست 

خدایا مپسندم دم مرگی که قریبست 
بگویم بـه تـو حتی به مزارم نرسیدست

بدان "منتظرا" مستی عشاق حرام است
درین لحظه که آن بـاده گسارم نرسیدست

علیرضا قنادی

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:03 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

چون که شود روز جمعه دل نگرانیم                         منتظر مقدم امام زمانیم

جمع شویم و دعای ندبه بخوانیم                   تا که شود آشکار آن شه خوبان

 


ما هم یعقوب وار دیده به راهت                        منتظر دیدن جمال چو ماهت

این غم و افسردگی و رنج و نقاهت                   گشته پدید از فراقت ای تابان

ای شب هجران مگر که بی سحر هستی         نوبه ما کی شود به ما برسی

نسبت مه دادنم به شه غلط هستی                 ما کجا و جمال یوسف دوران

شمس و قمر شعله ای زمشعل رویش           ظلمت امکان سواد طرَه مویش

یوسف کنعان گلی زگلشن رویش                 شاه حجازی بود نه برده کنعان

کافی مسکین زبهر دیدن رویت              گشته چو مجنون اسیر بر سر کویت

تشنه ی یک جام وصلت است ز جویت        جام وصالت رسان به کام گدایان

 

آقا من که چیزی دیگر از تو نمی خواهم   فقط می خواهم یک بار دیگر ببینمت . مهدی جان! قربان تو شوم فقط می خواهم یک دفعه ببینمت . آقا جان ! من که دارم برات میمیرم پسر فاطمه ! موهای سرو صورتم سفید شده است . حجة بن الحسن ! تا کی در انتظارت بمانم آقا جان ! میترسم بمیرم و تو را نبینم. اگر عاشق هستم تو عاشقم کردی . آقا جان! اگر دیوانه ام تو دیوانه ام کردی . اگر در به درم تو دربه درم کردی . به مادرت فاطمه (ع) قسم هر کجا بروم میگویم : مهدی جان . به مادرت زهرا (ع) قسم به هر کس می رسم می گویم : بگو مهدی جان .آنقدر صدایت میزنم تا جوابم بدهی آنقدر ناله می کنم تا جوابم بدهی . آنقدر فریاد می زنم تا جوابم بدهی . آنقدر در خانه ات را می زنم تا در به رویم باز کنی . به خدا قسم مردم را در خانه ات میشورانم . در هر روستایی که منبر بروم می گویی: برویم در خانه ی امام زمان (ع) در هر شهری که منبر بروم می گوییم : برویم در خانه  مهدی فاطمه (ع) به هر کس که برسم می گویم : بی خود نشسته اید ، بلند شوید برویم در خانه اش را بزینم .

آقا جان! آخه ما که غیر از تو کسی را نداریم . ما که غیر از تو پناهی نداریم . حجة بن الحسن ! دشمنهایت زیاد شده اند . پسر فاطمه ! دوستانت را محاصره کرده اند. این چهار تا شیعه هایت غریب شده اند. شیعه هایت بی کس شده اند . شیعه هایت بی یاور شده اند . هر کس از راه میرسد به ما تو سری میزند. یا الله!

هر کس از راه میرسد به سرمان میزند. آری کسی که صاحبش بالای سرش نباشد، اذیتش می کنند. بگویم در این صبح جمعه یا نه ؟ ای خدا! بگوییم ؟ کار به جایی رسیده که به ما میگویند: اگر شما آقا داشتید می آمد . خدایا! دیگر قدر سرزنش بشنوم؟ چقدر شماتت بشنوم؟ خدایا! کی میشود پرده  را کنار بزنی و پسر فاطمه بیرون بیاید؟ کی میشود آقا ظهور کند و من هم سرم را بلند کنم و بگویم: دیدید آقایم آمد. سینه ام را سپر کنم و بگویم: دیدید اربابم آمد . خدایا! اذان صبح شد و آقا نیامد. نماز صبحمان را خوانده ایم، آقا نیامد. مگر میخواهد این جمعه هم نیاید؟

شاه ! زفقیران روی مگردان                      بر درگهت افتاده به صد گونه امیدی 

آی گرفتارها! آی متبلاها!مگر شیعه نباشید! اگر شیعه هستید و عقیده به امام زمان (ع) دارید، اگر پایبند به حجة بن الحسن (عج) هستید بگویید: یابن الحسن! یابن الحسن!.... آقا جان یک عده صبح جمعه دست زن و بچه هایشان را گرفته اند و کنار دریاها رفته اند. دنبال هرزگی و بی بند باری رفته اند. یک عده آدم خوش عقیده هم در این هوای گرم بلند شده اند و به مهدیه ات آمده اند، اگر به تو عقیده نداشتند صدایت نمی زدند. اگر به تو معتقد نبودند به خانه ات نمی آمدند. به جان مادرت فاطمه (س) دوستت داریم. به خدا قسم به تو علاقه داریم. به تو پایبندیم. آقا جان! نمی شود ما تو را بخواهیم ولی تو ما را نمی خواهی. نمی شود من صدایت بزنم و تو اعتنایم نکنی. آنقدر صبح جمعه به دوستان و برادرانم می گویم صدایت بزنند، به مادرها می گویم ناله کنند تا هر کجای این عالم هستی صبح جمعه ای، سری به مهدیه ات بزنی و ببینی این مهمانهایت چه می گویند؟ چه کار دارند؟ چه می خواهند؟ یا بن الحسن! یابن الحسن!....

ای مریض دارها! آی مریضها! کسی را صدا بزنید که اسمش شفاست. همه صدایش بزنید: یابن الحسن! یابن الحسن!...

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:03 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

چشم یعقوب به دیدار تو حیران مانَد
یوسف از حسن تو انگشت به دندان مانَد

پرده بردار كه از شرم تماشای رخت
تا صف حشر ، قمر سر به گریبان مانَد

 


برتر و بهتر و زیباتر و پاكیزه تری
كه بگویم گل روی تو به رضوان مانَد 

هر كه بر سلسله عشق تو تسلیم نشد
گردنش بسته به قلاده شیطان مانَد 

این عجب نیست كه تا حشر به یاد لب تو
خضر در آب بقا باشد و عطشان مانَد

گرچه در دیده ما تاب تماشای تو نیست
مهر در ابر روا نیست كه پنهان مانَد 

همه شب بر سر آنم كه ز راه آیی و من
جان نثار قدمت سازم اگر جان ماندَ

یوسف مصر ولا بیشتر از این مگذار
چشم یعقوب به دروازه كنعان مانَد 

چند باید ز فراق تو به حبس دل ما
ناله بی كسی عترت و قرآن مانَد 

به پریشانی بنده نگهی كن مگذار 
بیش از این ملت اسلام پریشان مانَد
یوسف از حسن تو انگشت به دندان مانَد

پرده بردار كه از شرم تماشای رخت
تا صف حشر ، قمر سر به گریبان مانَد

برتر و بهتر و زیباتر و پاكیزه تری
كه بگویم گل روی تو به رضوان مانَد 

هر كه بر سلسله عشق تو تسلیم نشد
گردنش بسته به قلاده شیطان مانَد 

این عجب نیست كه تا حشر به یاد لب تو
خضر در آب بقا باشد و عطشان مانَد

گرچه در دیده ما تاب تماشای تو نیست
مهر در ابر روا نیست كه پنهان مانَد 

همه شب بر سر آنم كه ز راه آیی و من
جان نثار قدمت سازم اگر جان ماندَ

یوسف مصر ولا بیشتر از این مگذار
چشم یعقوب به دروازه كنعان مانَد 

چند باید ز فراق تو به حبس دل ما
ناله بی كسی عترت و قرآن مانَد 

به پریشانی بنده نگهی كن مگذار 
بیش از این ملت اسلام پریشان مانَد

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

شب تار من خدایا زچه رو سحر ندارد

مگر این عزیز زهرا ز دلم خبر ندارد

تو به من مگر نگفتی , غم دل به او بگویم

غم دل بگفتم اما به من او نظر ندارد

 


همه دم زنم صدایش شنوم مگر نوایش

چه کنم که آه سردم به دلش اثر ندارد

تو بگو کجا روم من که جمال او ببینم

که دلم به جز جمالش هوس دگر ندارد

تو بده نشانم او را که جز او دگر نبینم

که ندیده هر که او را به یقین بصر ندارد

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

دولت این است كه یك لحظه گدای تو شوم    كی دهد دست كه خاك كف پای تو شوم

كم از آنم كه كنم از سر كوی تو عبور                 باز دادی رهم ای من به فدای تو شوم

 


باهمه زشتی و آلودگی و  روسی یهی                 باورم بود كه مشمول دعای تو شوم

میدونستم اگه من تو رو فراموش كنم،تو منو یادت نمی ره،تو قنوت نماز حجت بن الحسن(عج)،دیدم1آقا تو سرداب مقدس داره نماز می خونه،مضامین قنوتی كه داره می خونه،اینه، (خدایا،بعضاً از محبین ما هستند،آلوده می شن،گناهی انجام می دن،خدایا گنهكاران از امت مارو به من مهدی ببخش). خیلی خجالت داره ،یعنی من مشغول گناه بودم،اما آقا داشت برام دعا می كرد،آقا می فرمود این گریه كنه حسین ماست.این گریه كن مادرم زهرا ست

ای خوشا آن دولت بیدار كه در نیمه شبی     دیده بر نهم و خواب نمای تو شوم

دوست دارم  كه غبار سر كویت گردم       به امیدی كه هوایی به هوای توشوم

یابن الحسن.........................هركی آرزو داره همچین ایامی روزیش بشه مدینه ، بخواه آقا برات امضا كنه، یابن الحسن..........

1-      سیدبن طاووس

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

من گريه مي ريزم به پاي جاده ات، تا
آئينه کاري کرده باشم مقدمت را

اوّل ضمير غائب مفرد کجائي؟
اي پاسخ آدينه هاي پر معمّا

 



بي تو سروديم آنچه بايد مي سروديم
يعني در آورديم باباي غزل را

حتمّي ِ بي چون و چرای سبز برگرد...
راحت شويم از دست اما و اگرها

آب و هواي خيمه ي سبزت چگونه است؟
اينجا گهي سرد است و گاهي نيست گرما

بهر ظهور امروز هم روز بدي نيست
اي تکسوار جاده هاي رو به فردا

آقا، صداي پاي سبز مرکب توست
تنها جواب اينهمه "مي آيد آيا؟"

يک جمعه مي بينيد نگاه شرقي ِ من
خورشيد پيدا مي شود از غروب دنيا

آقا نماز جمعه ي اين هفته با تو
پاي برهنه آمدن تا کوفه با ما

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

ای یاور غم دیدگان                                                            ای حامی درماندگان

پشت و پناه بی کسان                                                      باز آی ، ای آرام جان

 


                                      یا بن الحسن ، یا بن الحسن

ای یادگار مصطفی                                                            ای نور چشم مرتضی

ای طالب و مطلوب ما                                                        ای مونس و محبوب ما

                                    یا بن الحسن ، یا بن الحسن         

ای مهدی محبوب ما                                                         گوئیم هر صبح و مساء

اَینَ مُعِزَّ الاولیا                                                                  عمری ز  هجرت بی قرار

                               یا بن الحسن ، یا بن الحسن

امام زمان در ناحیه مقدسه چنین سلام به جد غریبش حسین می دهد

اَلسَّلامُ عَلَی الشَّیبِ الخَضَیبِ : سلام بر آن محاسن با خون خضاب شده

اَلسَّلامُ عَلَی الخَدِّ التَّریبِ : سلام بر آن گونه خاک آلوده .

اَلسَّلامُ عَلَی البَدَنِ السَّلِیب : سلام برآن بدن که لباسش به غنیمت برده شد .

اَلسَّلامُ عَلَی الرَّأسِ المَرفُوعِ : سلام بر آن سری که بالای نیزه رفته بود همین که زینب سر بریده برادر را بالای نیزه دید ، صدا زد: برادرم ، داغ مادر دیدم صبر کردم ، فرق پدرم علی را شکافتند صبر کردم ، بدن برادرم حسن را تیر باران کردند صبر کردم ، بدن تو را ای حسین عزیز زیر سمّ ستوران قرار دادند صبر کردم ، اما باورم نمی شود سرت را بالای نیزه ببینم .

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

کدام گوشه ی دنیا نهفته روی چو ماهت

اله من ز که پرسم نشان یوسف چاهت



چقدر ناز غزل را کشیده ام که سراید

تمام سوز دلم را ز دوردست نگاهت

 




به کوچه های عبورت چقدر اب بپاشیم

یواشکی من و این چشم های مانده به راهت





هنوز می رسد از لا به لای این همه تقویم

صدای ندبه و زاری ز جمعه های پگاهت



چه قصه ها که شنیدم ز کودکی ز ظهورت

نیامدی و شدم خود چه قصه گوی پر اهت



چقدر هلهله دارد طنین سبز طلوعت

چقدر همهمه دارد گدای این همه جاهت



چگونه جان بسپارم به پای سرخ ظهورت

به وقت گفتن این شعر و یا رکاب سپاهت



شکسته بال عروجم ز تیرهای معاصی

خدا کند که نیفتم ز دیدگان سیاهت



تمام شهر و محل را سپرده ام که بگویند

به هر کجا که تو هستی خدا به پشت و پناهت



دعاترین دعاها همین دعای نگار است

امان بده که بمیرم به پای بقیت الاهت

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

جهان به راه تو در انتظار مهدی جان                           ستاده با قد خم  اشکبار مهدی جان

ز دوری تو دل عالمی ز غم خونست                           بیا بیا که توئی غمگسار مهدی جان

 


دل رمیده ما میل کربلا دارد                                   قسم به حق تو ای شهریار مهدی جان

به حق مادر پهلو شکسته ات زهرا                                طلب نما ز خداوندگار مهدی جان

انشاء الله بیاید آن روزی که امام زمان تکیه به دیوار خانه کعبه کرده ، صدا می زند :

 

" اَلا یا اَ هلَ عالَمِ اَنا الامامٌ القائمُ الثانی عَشَر ، ( انا المهدی ) ای اهل عالم من امام قائم هستم ( منم مهدی )

" اَلا یا اَ هلَ عالَمِ اَنا الصَّمصامُ المُتَقِمُ " ای مردم جهان ، منم آن شمشیر انتقام گیرنده .

" اَلا یا اَ هلَ عالَمُ اِنَّ جَدّیَ الحسین قَتَلوهٌ عَطشاناً " ای اهل عالم جدّم حسین را بالب تشنه کشتند .

" اَلا یا اَ هلَ عالَم اِنَّ جَدّیَ الحسین طَرَحوهُ عُریاناً " ای اهل عالم بدن جدم حسین را برهنه و عریان روی خاک کربلا انداختند .

" اَلا یا اَ هلَ عالَمُ اِنَّ جَدّیَ الحسین سَحَقوهُ عُدواناً 1" ای اهل عالم بدن جدم حسین را پایمال سمّ اسبها نمودند .

1. مقتل فلسفی ،ص 12 ، مشهور ، گفتار وعاظ ، ج 2 ، 308 .

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:05 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

آقا دلم گرفته...سه شنبه و جمعه بهانه س...
آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان!
قبل از هجوم سرزنش و حرف دیگران

 


 
آقا اجازه! پشت به من کرده قلبتان
دیگر نمی دهد به دلم روی خوش نشان!
قصدم گلایه نیست، اجازه! نه به خدا!
اصلا به این نوشته بگویید «داستان»
من خسته ام از آتش و از خاک، از زمین
از احتمال فاجعه، از آخرالزمان!
آقا اجازه! سنگ شدم، مانده در کویر
باران بیار و باز بباران از آسمان
اهل بهشت یا که جهنم؟ خودت بگو!
آقا اجازه! ما که نه در این و نه در آن!
«یک پای در جهنم و یک پای در بهشت»
یا زیر دستهای نجیب تو در امان!

 
آقا اجازه!............................
.......................................!

 
باشد! صبور می شوم اما تو لااقل
دستی برای من بده از دورها تکان...
آقا اجازه! خسته‌ام از این همه فریب
از های و هوی مردم این شهر نانجیب
آقا اجازه! پنجره‌ها سنگ گشته‌اند
دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب
آقا اجازه! باز به من طعنه می‌زنند
عاشق ندیده‌های پر از نفرت رقیب
«شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می‌کنند
«فرهاد»های کینه پرست پر از فریب
آقا اجازه! «گندم» و «حوا» بهانه بود
«آدم» نمی‌شویم! بیا: ماجرای «سیب»!
باشد! سکوت می‌کنم اما خودت ببین ... !
آقا اجازه! منتظرند اینهمه غریب ....
از وب باران

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:05 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

ای گل فاطمه بگو کجایی

می میرم آخر از جدایی

زائر قبر مادر جوانی

یا که خیمه نشین کربلایی

 


از غم دوریت غرق اندوه  و دردم

از غمت جاریست، اشکم از دیده هر دم

کی میای آقا تا من دورت بگردم

بگو بگو تو به ما ، کجا تو خیمه زدی

میون کوه و دشت و صحرا

بیا به جان علی، بیا به جان حسین

بیا بیا به جان زهرا

یا ابا صالح بیا ، بیابیا ای گل زهرا

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:05 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن

                                       گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن
گفتم به نام نامیت هر دم بنازم

                                       گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم
گفتم که دیدار تو باشد آرزویم

 


                                       گفتا که در کوی عمل کن جستجویم

گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن

                                       گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن

گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن

                                       گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن

گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن

                                       گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن

گفتم ز حق دارم تمنای سکینه
                                       گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه

گفتم رخت را از من واله مگردان

                                       گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان

گفتم به جان مادرت من را دعا کن

                                       گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن

گفتم  ز هجران تو قلبی تنگ دارم

                                       گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم

گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن

                                       گفتا به آب دیده دل را شستشو کن

گفتم دلم از بند غم آزاد گردان

                                       گفتا که دل با یاد حق آباد گردان

گفتم که شام تا دلها را سحر کن

                                       گفتا دعا همواره با اشک بصر کن

گفتم که از هجران رویت بی قرارم

                                      گفتا که روز وصل را در انتظارم

 
 
سه شنبه 2 خرداد 1396  11:05 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها