0

مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

برخیز که انتظار سرمی آید
ازآمدن یار خبر می آید
لبریز شده جهانی از ظلم و ستم
مجری عدالت از سفر می آید

 
 
دوشنبه 1 خرداد 1396  12:07 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

در فراق یار و  گریز حضرت رقیه (س)

دیگر بس است ... بی تو پریدن نمی شود

دیدار دوست .... بی تو که دیدن نمی شود

مقصد خداست... مبدا ما... دست ما بگیر

بی مَرکبت ببین که رسیدن نمی شود

مانند کرم ها به خودم پیچم از غمت

در خاک هجر تو که خزیدن نمی شود

حتما برای من تو دعا کرده ای ولی

از غیر تو ببین که بریدن نمی شود

پیراهنم دگر شده پاره ... برهنه ام

از داغ هجر جامه دریدن نمی شود

در روز و شام می شنوم طعنه ها ز غیر

طعنه ز این و آن که شنیدن نمی شود

دختر سه ساله می دود و می دود ولی

بر روی خارها که دویدن نمی شود

سروده جعفر ابوالفتحی

 
 
دوشنبه 1 خرداد 1396  12:07 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

با یاد یاران صبح وشب طی می شود ایام من
مستی است کار روزم و سوز است کار شام من
خون دل واشک بصر مهجوری و سوز سحر
این جمله با هم سر به سر شرحی است بر آلام من
ترسم از این است ای صنم ای یار سیمین پیکرم
بنشیند از بهر جفا مرغ اجل بر بام من
راه عبورم باز کن گلناز من کم ناز کن
با خود مرا همراز کن می ریز اندر جام من
درهر زمان و هر مکان نام تو دارم بر زبان
در دفتر عشاق خود بنویس اکنون نام من
خال لب تو دانه و در دام عشقت من اسیر
هر طعمه ای حسرت کش یک دام همچون دام من
دست گدایی می زنم بر دامنت ای ذوالنعم
تا با نگاهی بر دلم شاید برآید کام من

 
 
دوشنبه 1 خرداد 1396  12:08 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

سلام من به آوای شب تو       
سلام من به آن خال لب تو
سلام من به قطره قطره اشکت  
به ذکر روضه یا زینب تو
سلام من به آن راز و نیازت 
به  آه وناله و سوز وگدازت
به اشک سجده و ذکر رکوعت  
به آن حالی که داری در نمازت
گره بگشودن از تو مشکل از من
شرار عشق از تو حاصل از من
دلی میخواستی  میخانه سازی
تمام کارها با تو دل از من
من از همه در رانده ام یا خوانده یا نا خوانده ام
من رانده وا مانده ام دست من و دامان تو
یا ابن الحسن  یا ابن الحسن دل را به تو خوش کرده ام
یا ابن الحسن یا ابن الحسن آقا کجایی خسته ام
ام  من به آن جائی که هستی     
به آن صحرا که در خیمه نشستی
سلام من به آن رخت سفیدت        
به آن عمامه سبزی که بستی
سلام من به تو که یار مائی       
به اشک خود پی امداد مائی
زآه تو دل ما ناله دارد             
که تو سر منشاء فریاد مائی
اگر دیدم تورا نشناختم من
رخ نورانی از تو حائل از من
نکردم صرف تو این عمر کوتاه
بخر این چند روزه باطل از من
پای من از ره خسته است بال و پرم بشکسته است
در ها برویم بسته است دست من و دامان تو
یا ابن الحسن یا ابن الحسن اسم تو تسکین دله
یا ابن الحسن یا ابن الحسن اشکت نگو برا منه
سلام من به گرد و خاک کویت 
به آن دست قشنگ و عطر و بویت
سلام من به آن باد صبائی    
که جای عاشقان آید به سویت
من از عشق تو مستم کی می آئی  
سر راهت نشستم کی می آئی
اگر آواره ام ای نازنینم      
بدنبال تو هستم کی می آئی
بیا ای نوح کشتی غریبی
اشاره کردن از تو ساحل از من
اگر مردم قدم نه روی قبرم
محبت از تو خاک و گل از من
سوی تو رو آورده ام من آبرو آورده ام
آخر به این در آمدم  دست من و دامان تو
یا ابن الحسن یا ابن الحسن بیا ببین تو حال من
یا ابن الحسن یا ابن الحسن دستی بکش به قلب من
شاعر:ایمان غلامی

 
 
دوشنبه 1 خرداد 1396  12:08 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

آنجا که لحظه ها به شما پشت می کنند
یا پنجه ها مقابلتان مشت می کنند
آنجا که نوشهای شما نیش می شود
خلق زیاده خواه کم اندیش می شود
آنجا که اسب آمدنت تند می دود
جا، بهر پارک کردنتان طفره می رود
آنجا که ابرهای ظهور تو لاله کار
باید به شوره زار ببارد نه مَرغزار
آنجا که چشمها به شما دل نبسته اند
فرسنگها جلوتر از این بار بسته اند
آنجا که از تلألؤ تو غافلست شهر
دنبال روشنایی کم مصرف است شهر
آنجا که باغ بی تو تأسف نمی خورد
کنعان غم جدایی یوسف نمی خورد
آنجا که باز مُهر تغافل به جبهه هاست
یوسف اسیر چاه خودی ساز فتنه هاست
آنجا که کرده شعله حق مسلکی اُفول
تا گردن است دیده مردم درون پول
آنجا که هست اهرم خدمت به مردمان
ترفندهای بانک پاسارگاد و پارسیان
آنجا که هست ارزش بی ارزشی زیاد
ناموس حجب ، بُرده حجاب سرش زِ یاد
آنجا که پشت پشت به عصیان کنند رو
با ماهواره ،سایتهای گزافه گو
بهتر همان که ثانیه ها را هدر دهی
یا بی خبر نیامده ما را خبر دهی
فرصت برای گل شدن غنچه ها بده
آبی به پای بیخ و بن لحظه ها بده

 
 
دوشنبه 1 خرداد 1396  12:08 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

الهی گواهی که شرمنده ام        
به پیش تویا رب سر افکنده ام
ولی هر چه هستم ترا بنده ام       
گدایم ، گدا یم تو بخشنده ای
به حق شهیدان پناهم بده          
به اشک یتیمان جوابم بده
من از سوز دل شب صدا می کنم  
چو مرغ شباهنگ نوا می کنم
ترا این دل شب صدا می کنم              
خواهی اگر جان فدا می کنم

 
 
دوشنبه 1 خرداد 1396  12:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

باشد كه روزگاري ، ياري رسد ز ياري
برجانب محبان ،چون افتدش گذاري
دل خسته و حزينم، لختي خوشي نبينم
يار دلم بود غم ، هر جا به هر دياري
گر مبتلا بود دل ، محنت سرا بود دل
كي ميرود ز محزون ، جز اين انتظاري
وزي كه از بر ما ، رفته است دلبر ما
از ديدگاه اشكبار ،چون ابر نوبهاري
اي ياد رفته باز آي ، شادان نما دل ما
دل بي تو مي نمايد، همواره بي قراري
بي رويت اي بهارم ، شوري به دل ندارم
زاحوال عاشق خويش ، جانا خبر نداري
اي يوسفي كه كنعان ، چون تو نديده هرگز
مارا در انتظارت، تا چند مي گذاري
از ماه عارض تو ، دل زنده ،جان شود نو
بفشان زچهره ما ، با مقدمت غباري
اي يار آشنايم ، كردي تو مبتلا يم
با كوشه نگاهي ، كي كام دل برآوري
اي عندليب گلشن ، هجران تو كنم من
تا از كرم تو روزي ، در باغ پا گذاري
اي غايب از نظرها ، كي مي شوي هيودا
درياب عاشقان را ، از راه مهروياري
تا روي تو نبينم ، دل مرده وهزينم
ديگر نمي رود خوش، دست و دلم به كاري
در خواب هم نديدم، رخسار دلربايت
بنماي رخ كه گيرم ،‌آرامش و قراري
دور از رخ تو گلشن ، لطف و صفا ندارد
آواز دلكشي نيست، در بلبل و قناري
عمرم بسر رسيده ، روي تو را نديدم
ترسم نديده رويت ، ميرم به حال زاري
تا كي در انتظارت، دل منتظر بماند
اي غايب از نظرها، قصد سفر نداري
از كوي ما گذر كن ، بر خسته دل نظر كن
بنماي روي خود را ، اي آشناي تو ياري
مرحوم عین الله قنبری طامه

 
 
دوشنبه 1 خرداد 1396  12:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

ای کاش شبی لایق دیدار تو باشم
 از پرده دل راز نگهدار تو باشم 
دستم تهی ونیست کلافی به بساطم
 تابر سر بازار خریدار توباشم
یک عمر به دنبال امان بودم وصحت
 منت نه و بگذار که بیمار توباشم
 ای سایه لطفت همه جا روی سرمن
 بگذار که در سایه دیوار توباشم
 ای کاش شبی آیدودرجامع سهله
با چشم دلم زائر رخسار توباشم
مجید رجبی

 
 
دوشنبه 1 خرداد 1396  12:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

یارا به یاری من بی یار کن شتاب
افتاده ام بدون تو در رنج بی حساب
از روزن امید به تو رو زدم ،چرا
افتاده بین چشم من و روی تو حجاب؟
با کور رنگی بصر من چه می کنی؟
رنگین کمانِ بارشَ باران ِ پر حباب
دریا! که تشنگان ز زره مانده ایم ما
بیتابِ موجهای تو و لحظه های آب
پیداست تاکنون عوض من تو کرده ای
من را برای خویشتن از قبل انتخاب
با خارهای راه وصالت نوشته ام
در دفتر خیال خودم خاطرات ناب
این روزها برای تو تنها غریبه ام
ای آسمان بپرس نشانم از آفتاب

 
 
دوشنبه 1 خرداد 1396  12:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

دیده بیدار من دیده بیدار تو 
عمر گذشت و نشد فرصت دیدار تو
در به درم ای طبیب چاره دردم بجوی
هست فقط دست تو داروی بیمار تو
روز به شب، شب به روز،طی کنم اما هنوز
نیست مرا حظی از جلوه رخسار تو
طبع بلندت منیع جاه و جلالت رفیع
دیده مدهوش عقل در عجب از کار تو
نامه سیه دل خراب وای ز روز حساب
گو چه دهد در جواب،عبد گنهکار تو
ره به سما می بری بوی خدا می دهی
یاس فرح بخش من ای گل و من خار تو
کم بنشین با رقیب این عمل از تو عجیب
منفعلم گر چه از رحمت سرشار تو
کوی تو دارالشفا خواجه مُلک وفا
هر چه کنی حکم کن این تو و دادار تو

 
 
دوشنبه 1 خرداد 1396  12:10 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

بدان امید که بوسم رواق منظر تو
نشسته ام به گدایی هنوز بر در تو
مرا که نیست ز سرمایه حاصلی جز مهر
خدا کند نشود باز مِهرم از سر تو
نگاه روز نخستینت از بهشتم بِه
امان امان ز شرار نگاه آخر تو
هنوز شوق خیال تو در سرم باقیست
منم که هیچ نگنجم درون باور تو
چه روزها که بیابان وصل طی کردم
رسید صدمه به پایم ز ریگ اخگر تو
به دوش وقت سحر با حبیب می گفتم
تو را چه می شود آیم اگر به محضر تو
بگیر هاله ز رخ ماه من که جان جهان 
نهفته در صدف جبهه منور تو
شاعر؟؟؟

 
 
دوشنبه 1 خرداد 1396  12:10 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

کی سپری فصل خزان می شود؟
کی سحر و وقت اذان می شود؟
ود فرج از دل تنگ زمان
کی سوی گلزار روان می شود؟
باز زِ یُمن قدمش گفته اند
عالم فرتوت جوان می شود
یوسف از ین دیرتر آیی تگر
قامت یعقوب کمان می شود
خوبتر و برتر و بالاتری
بیشتر از آنچه بیان می شود
چشمه خورشید محبت بتاب
ورنه دل از دیو و دَدان می شود
ای دل از ین بیش مزن دست و پا
هر چه خدا خواست همان می شود

 
 
دوشنبه 1 خرداد 1396  12:10 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

از راه می رسد سحر و زنده می شوم
از یادها نرفته و پاینده می شوم
چون ذرّه ام ،اگر چه نیم قابل تو لیک
با مِهر تو چو مِهر درخشنده می شوم
اری!نگاه کن که به یک گوشه نگات
مشمول عفو خالق بخشنده می شوم
جانا ز لطف گر نپیذیری مرا مدام
سر خورده تر زپیش و سرافکنده می شوم
محروم لااقل ز دعایت مکن مرا
ر مصر جان عزیز نشد بنده می شوم
هر چند ای عزیز گر آیی ،زلطف خویش
در وقت مرگ،پیش تو شرمنده می شوم
اما در آن نفس که همه غرق گریه اند
من با نظر به روی تو در خنده می شوم

 
 
دوشنبه 1 خرداد 1396  12:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

پُر است شهر من و تو ز شب نشینی ها
و هست جرم من و تو عقب نشینی ها
کنار پلک خیابان غریزه می جوشد
و کوچه شرم گناه کبیره می نوشد
چه شد که این همه شهر از غرور خالی شد
نصیب غیرت ما فصل خشک سالی شد
چه شد که این همه مردم ز خویش وا رفتند
دعا رها شده، دنبال ادعا رفتند
نشسته ایم که شاید خدا کند فرجی
و یا دوباره امام رضا کند فرجی
حضور«من» شده پررنگ تر ز «ما» امروز
به مرتضی قسم این نیست کار ما امروز
به مرتضی قسم احساس ها طلایی نیست
و هیچ عاطفه ای خالص و خدایی نیست
پر است شهر ز انبوه نابسامانی
و نیست چاره بر این درد، این پریشانی
اسیر فتنه ی کلاش ها شدن تا کی؟
حصار رخوت عیاش ها شدن تا کی
مغازه ها همه گنجینه ی نحوست هاست
خریدها همه آلوده ی عفونت هاست
پُریم گرچه ز احساس های تازه شدن
شکسته حرمت مقیاس های تازه شدن
کجا؟ چگونه بگوییم دردهامان را
تب غریزه ز کف بُرده مردهامان را
و خواهران من و تو که پر ز شور و شرند
برای لقمه ی احساس و عشق در به درند
چقدر دختر خود را ز شب بترسانیم
و قلب کوچک او را چنین بلرزانیم
چقدر قصه بگوییم «شهر نا امن است»
و یا بهانه بجوییم «شهر نا امن است»
برای من و تو آیا قفس شدن کافی است؟
به پاسبانی او از نفس شدن کافی است؟
کدام پنجره را باز دیده ای بر شهر
کزان برون نتراود نحوستی در شهر
پُر است کوچه و مسجد تهی ز جمعیت است
مگو به من که هدف کیفیت نه کمیت است
هراس من نه ز پُرها و نه ز خالی هاست
هراس من فقط آهنگ خشکسالی هاست
گرفته اند خدا را ز بچه های شما
دل همیشه رها را ز بچه های شما
کشانده اند به دل ها مسیر شهوت را
که برده اند ز یاد آیه های رحمت را
نشسته ایم و دزدان خدای پستوی اند
من و تو این طرف آنها ولی در آن سوی اند
کنون که مغز جوان های ما محاصره است
بدان زمان شبیخون، دم مخاطره است
به این بهانه که با کار خویش درگیریم
درست نیست دل از کار شهر برگیریم
من و تو پیش تر آتش مزاج تر بودیم
سروش قافله ای پُر رواج تر بودیم
کلاه از من و قاضی نمودنش با تو
خروش از من و گوش شنودنش با تو
گناه من و تو بود این گناه شهر نبود
به جز گرفتن این موج عیب شهر چه بود
شب از هبوط خطا پلک شهر سنگین است
و از ترانه ی ابلیس کوچه غمگین است
به مرتضی قسم این جز تب تباهی نیست
در انتهای خط ما به جز سیاهی نیست
به مرتضی قسم امروز را حسابی هست
برای غفلت این روزها عذابی هست
چرا به کارِ گره خورده سر فرو نکنیم
و با اهالی فتنه بگو مگو نکنیم
مخواه دست ز آیین خویش برداریم
سکوت کرده و دل را به درد بسپاریم
مخواه بر من و بر خود عقب نشینی را
مخواه رونق بازار شب نشینی را
صبور بودن امروز رستگاری نیست
به مرتضی قسم این جز گناهکاری نیست
شاعر:پروانه نجاتی

 
 
دوشنبه 1 خرداد 1396  12:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

دلم خوش است که عمری به پای گل خارم
مباد آن که برون افکنی ز گلزارم
چگونه یار بخوانم تو را که می بینم
تو خوب تر ز گل استی و من کم از خارم
دو قطره اشک خجالت، هزار کوه گناه
کرامتی که همین است جنس بازارم
محبت تو نیاید ز سینه ام بیرون
اگر کُشند به تیغ و کِشند بر دارم
به چشم پادشهان ناز می کند پایم
که خاک راه غلامان حضرت یارم
به حشر هم که برانی مرا ز خویش هنوز
از این که نام تو بردم به تو بدهکارم
پر از توام به تهی دستی ام نگاه مکن
مگو که هیچ ندارم، ببین تو را دارم
تو و رفاقت من حیف، حیف از تو
من و محبت تو، خواب یا که بیدارم
شراره ای بزن از سوز خویش بر جگرم
کز این شراره بسوزد تمام آثارم
به نار عشق تو یک عمر سوختم مگذار
دوباره روز قیامت برند در نارم
شاعر:غلامرضا سازگار

 
 
دوشنبه 1 خرداد 1396  12:12 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها