0

مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

#غزل
#امام_زمان

الهی قِصّه ی هجران ، بگو کِی می رسد پایان
شدم مجنون و بی چاره، بده بر این دلم سامان

چه رویای قشنگی هست بیفتم زیر پاهایت
بگویم حضرت معشوق بیا و جان من بستان

دلی که بی غمت باشد نباشد دل بُوَد از سنگ
نظر کن بر دلم گشته ز دوری کلبه ی احزان

تو خورشیدی که با نورت  به قلب من صفا دادی
ولی از دست اعمالم  خودت را کرده ای پنهان

نه اشکم مثل یعقوب است نه صبرم مثل ایوب است
امید این گدا باشد فقط لطف تو ای سلطان

عزیز حضرت زهرا فدای مهربانی ات
همیشه کار تو بخشش همیشه کار من عِصیان

چه سختی ها کشیدم تا خریدم یک نگاهت را
غلط کردم نفهمیدم، فروختم من تو را ارزان

ز اعمال بدم آقا  شدی آواره ی صحرا
مثال یک کبوتر که شده کنج قفس زندان

به روی خود نیاوردی، گناهانِ زیادم را
که من از این همه بخشش،شدم حیرانِ در حیران



 

کربلایی علی قاسمی

 
 
جمعه 15 اردیبهشت 1396  2:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

یا صاحب الزمان (عج)

 

با این دل تاریک و با این ناخوش احوالی

دل  داده ام بر تو ، تو که ماه سیه خالی

 

دل ها ز بی دینی پٌر و خالی ز ایمانند

دل خسته ام دل خسته از پُرهای تو خالی

 

هر صبح آبم میدهی با اشک خود ، گرچه

از من نچیده ای ، به غیر از میوه ی کالی

        

من طاقت آغوش گرمت را ندارم پس

از تو کفایت میکنم هر شب به تمثالی

 

هر تار موی دلکشت در آخرین دیدار

ما را نوازش کرد با آلات قتّالی

 

تیر جدایی را نزن دیگر به پرهایم

حالا که بعد از سالها پرورده ام بالی

 

عشق میان ما اگرچه اختیاری نیست ...

... من را نمی خواهی ندارد هیچ اشکالی

 

 جعفر ابوالفتحی

 
 
جمعه 15 اردیبهشت 1396  2:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

🔷 السَّلامُ عَلَیْكَ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ.. 🔷

 
آرامش نفس گرفتارت نیامد
تنها...برو... تنها هوادارت نیامد

ویران بمانی ای دل ویران الهی
این صبح جمعه آمد و یارت نیامد

تا صبح ، باغ دیده ات را آب دادی
غم خوردی اما عشق و غمخوارت نیامد

لازم به گفتن نیست میدانم دوباره
رفتی به دیدارش به دیدارت نیامد

ای دل برو یوسف شو بعدا  آ به بازار
یوسف نبودی که خریدارت نیامد

یک عمر جانت را به اشکش شست اما
آبی ز هجرش روی رخسارت نیامد

جعفر ابوالفتحی

 
 
جمعه 15 اردیبهشت 1396  2:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

فنجان قهوه سرد شد،آقا نیامدید
یا اینکه من ندیدمتان،یا نیامدید

یک میز با دوصندلی و چند کاج پیر
یک جفت چشم منتظر...اما نیامدید

یک سال روزنامۀ هرروز و...هیچ گاه
در تیترهای صفحۀ فردا نیامدید

بیهوده دلخوشم همۀ روزها گذشت
حتی غروب روز مبادا نیامدید

اینجا دلم فسیل شد اما کسی ندید
حتی شما برای تماشا نیامدید

حالا اگر به فرض که دنیا دل من است
انگارهیچ وقت به دنیا نیامدید..

کبری_موسوی_قهفرخی

 
 
جمعه 15 اردیبهشت 1396  2:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

 
در خانه کیست تا که مرا یاری ام کند؟
با این همه گناه و خطا یاری ام کند

گفتم دخیل حضرت صاحب زمان شوم
گفتم قسم به فاطمه تا یاری ام کند

وقتی سرم مقابل بیگانه خم شده
دیگر چگونه قبله نما یاری ام کند؟!

خود را کشانده ام وسط اهل مغفرت
شاید کنار اهل دعا یاری ام کند

با معصیت چقدر دلش را شکسته ام
باید ازین به بعد حیا یاری ام کند

باید دلم شکسته شود تا که دیده ام...
... در لا به لای زمزمه ها یاری ام کند

مثل همیشه چشم به راهش نشسته ام
  تا که خودِ امام رضا یاری ام کند

دلگرم قول های رئوفانه مانده ام
او قول داده است سه جا یاری ام کند

در روضه های فاطمیه مادری غریب
با دست های عقده گشا یاری ام کند

آتش گرفت چادر زهرا و ناله زد:
سلمان کجاست تا که عبا یاری ام کند

حالا که دست شیر خدا بسته شد به صبر
 فضه به جای شیر خدا یاری ام کند

محمد جواد شیرازی

 
 
جمعه 15 اردیبهشت 1396  2:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

سپیده سر زده آیا تو بر نمی گردی؟
برای دلخوشی ما تو بر نمی گردی؟


ببین که خشک شده صحن آبی چشمم
تمام وسعت دریا  تو بر نمی گردی؟


همیشه حسرت و تنهایی و غم و دوری
شده َست قسمت من تا تو برنمی گردی


ز بس که طول کشیده زمان آمدنت
چه بدگمان شده دنیا تو بر نمی گردی


تمام ثانیه های شب تو پرسیدند ...
طلوع روشن فردا تو بر نمی گردی؟


اگر قسم بدهم بر دعای نیمه شبِ
قنوت خسته ی زهرا تو برنمی گردی


اگر شبی وسط روضه ام بخوانم از
دودست حضرت سقّا تو بر نمی گردی


نشسته ام همه ی شب به راه آمدنت
سپیده سر زده حالا؛ تو بر نمیگردی؟



محمدحسن بیات لو

 
 
جمعه 15 اردیبهشت 1396  2:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

آقا سلام، روضه مادر شروع شد
باران اشک های مکرر شروع شد

آقا اجازه هست بخوانم برایتان
این اتفاق از دم یک در شروع شد

تا ریشه های چادر خاکی مادرت
آتش گرفت،روضه معجر شروع شد

فریادهای مادر پهلو شکسته ات
تا شد فشار در دو برابر شروع شد

این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب
بی اختیار گریه حیدر شروع شد

وقتی رسید قصه به اینجای شعر من
ایام خانه داری دختر شروع شد ...

دختر رسید تا خود آن لحظه ای که ظهر
یک ماجرا به قافیه سر شروع شد

وحید محمدی
 

 
 
جمعه 15 اردیبهشت 1396  2:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

مناجات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

ساءلی بیچاره ام در بین راه افتاده ام
بی کس و تنها شدم بی سرپناه افتاده ام

باید امشب گریه ی سیری کنم بر حال خود
بی حیایی کرده ام در قعر چاه افتاده ام

هر چه دادی آبرویم در عوض هر روز و شب
آبرویت برده ام حال از نگاه افتاده ام

دردسرشد این دو چشمی که به هرجارفته است
دیگر از حال دعا و اشک وآه افتاده ام

بر زبان گفتم تو را میخواهم اما در عمل
هه ی دلت خون کردم و در اشتباه افتاده ام

ناله هایم بین روضه بی اثر مانده ز بس
بعد هیءت ها دوباره در گناه افتاده ام

خسته ام از این گرفتاری ببین شرمنده ام
در بغل گیرم که من بی تکیه گاه افتاده ام

چاره ی کارم فقط راهی شدن تا کربلاست
باز یاد آن حریم و بارِگاه افتاده ام
ِ
خواب دیدم از دم باب الحسین بر سر زنان
رفتم و با گریه پایین پای شاه افتاده ام

وای از آن لحظه ای که خواهری ناله زده
بی برادر در میان یک سپاه افتاده ام


روح الله پیدایی

 
 
جمعه 15 اردیبهشت 1396  2:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

غزل مناجاتی امام زمان (عج)



 به نام یار عجب احترام ها شده ایم!!!
چه دور از رهو رسم غلام هاشده ایم

به هر اشـــــاره و نیم نگاه دل دادیم
اسیر خنده ی کذب قطام هاشده ایم

بدیم،دربه دریم و به ذات پوچ و عبس
به اسم نوکریت ،نقره فام ها شده ایم

دریغ از عملیمو به لب : بیـــــــا اقا..
به جای جام، اسیرکلام ها شده ایم

چه قدر مدعیانیم و ، عهد می شکنیم
عجب!!!چه مثل همان بی مرام هاشده ایم


محمدجوادحیدرے

 
 
جمعه 15 اردیبهشت 1396  2:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

لباس نو شد و افکارمان جدید نشد
درونمان که نشد نو٬ جهان جدید نشد

زمان جدید شد اما نگاه ما مردم
دریغ و درد به صاحب زمان جدید نشد

کدام جمعه می آید هزار سال شد و
سوال آخرِ این امتحان جدید نشد

از این طرف نظر دوستان جدید شد و
از آن طرف نظر دشمنان جدید نشد

ببین که قطره به قطره جدید شد در خویش
اگرچه ظاهر آب روان جدید نشد

برای این سگ اهلی خانه ی ارباب
طریق خواستن استخوان جدید نشد

مهدی_رحیمی_زمستان

 
 
جمعه 15 اردیبهشت 1396  2:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

یا صاحب الزمان (عج)

 

از فضل تو به جود تو، هستم فراری

امکان ندارد که شوم از فقر، عاری

 


من را تحمل کن اگر چه دست تقدیر

گاهی اذیت میکند گل را به خاری

 

روزی تو خواهی آمد اما بی شک آن روز

از من نخواهد ماند جز سنگ مزاری



ماندم بگریم یا بخندم از سر شوق

هر صبح جمعه میکنم با خنده ، زاری

 

خالق نشاند عاقبت یک صبح جمعه

بر دامنت ای دوست، ما را چون غباری

 

با اشک، چشمم باید از کاسه درآید

تا شام ، ما را هست با این دیده ، کاری

 

 

جعفر ابوالفتحی

 
 
جمعه 15 اردیبهشت 1396  2:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

باز هم اظطراب و دلتنگی
باز هم شوق لحظه ی دیدار
باز هم شاید و اگر ... اما
باز هم جمعه...باز هم تکرار

چشم هایم به راه این جاده
خیره مانده چرا نمی آیی ؟
آسمان پا به پای چشمانم
ندبه خوانده چرا نمی آیی ؟

خسته ام از گناه از این من
خسته از بودن و شنیدن ها
خسته ام از نبودنت مولا
خسته ام از تو را ندیدن ها

خسته ام از تمام مردم شهر
از  دعاهای  کوچه بازاری
شاید این جمعه شاید آن جمعه
خسته از جمعه های تکراری

ای امام الرئوف تعجیلی
ما همه از تبار سلمانیم
آفتابی شو حضرت خورشید
ما همه آفتاب گردانیم ...

ابراهیم زمانی

 
 
جمعه 15 اردیبهشت 1396  2:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

هستم غلام کوی تو و آسمانیَم
شکرخدا که من هم امامِ زمانیَم

ای مظهر جلالت و زیباییِ تمام
با جذبه ات به سمت خودت میکِشانیَم

مانندِ یک کبوترِ در صحن ِجمکران
در آسمانِ مُلکِ دلت می پرانیَم

خورده گره به جان تو جانم،عزیزِدل
جان میدهم بدونِ تو،ای یارِ جانیَم

عمری گدا ز دوریِ تو دربدر شده
عمری مرا به دور سرت میدوانیَم

من جز گنَه، کاری ز دستم نیاید
ای مهربان،مرا ز درِ خویش نرانی ام

گر پای این گدا به عمل لنگ میزند
ازمن قبول کن این همه حُبِّ زبانیَم

محتاج یک دعای قنوت شبانه ام
بنویس بر دو دستِ کریمت،نشانیَم

من که غبار روی عبای شما شدم
کابوسِ هر شبم شده این...می تکانی أم!!!

چشم امید من به نگاه ملیح توست
در روز محشرم به گدایی بخوانی أم...

حُرَّم که مثل جدّ غریبت امام حسین
با یک نگاه به سوی خودت میکشانیَم

زانو زدم مثالِ سگی پشت خیمه ات
محتاج دست لطف تو  و  تکّه نانیَم

من در جوانی أم شده ام عبد کوی تو
خوشحال از این غلامی  و از این جوانیَم




کربلایی علی قاسمی

 
 
جمعه 15 اردیبهشت 1396  2:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

از رمق افتاده ام ... دلدار دستم را بگیر
رفتم از دست و شدم بیمار دستم را بگیر

دور ماندم از تو .. دست آویز این و آن شدم
من زمینگیرم خودت اینبار دستم را بگیر

خواهشی دارم ولی از تو خجالت می کشم
داده ام گرچه تو را آزار دستم را بگیر

با گناهانم خودم را هم کلافه کرده ام
خسته ام از این همه تکرار دستم را بگیر

از خودم از توبه هایم واهمه دارم هنوز
غصه ها را از دلم بردار ، دستم را بگیر

نفس دائم می  دهد بازی مرا با خدعه اش
ول کن من نیست لاکردار ، دستم را بگیر

از زیارت کربلا جامانده ام .. رب الحسین
آمدم هی می کنم اصرار " دستم را بگیر"

من خودم اینجا .. دلم شد زائر کرب و بلا
ای حسین جان بین آن زوار دستم را بگیر

محمد_سعید_طالبی

 
 
جمعه 15 اردیبهشت 1396  2:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مناجات با امام زمان حضرت مهدی (عج)

آنقدر مرا سنگ زده شیطان که
زخمی شده این بال و پرم یا مهدی

در حین گناه بودم و میدیدی
ای خاک دو عالم به سرم یا مهدی

 

ابراهیم لآلی

 
 
جمعه 15 اردیبهشت 1396  2:32 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها