مقدمه
عنوان «راهبردهاى ارزشى و اجتماعى» به بررسى نقش و تاثیر پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله در به کارگیرى عامل «وحدت اسلامى» به عنوان یکى از ابزارها در جامعه اسلامى آن زمان مىپردازد.
در یک تقسیمبندى کلى نقش پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله در پایهگذارى وحدت امت اسلامى شامل سه مطلب بنیادین مىشود: نخست تلاش در وضعیت جامعه عربى آن زمان و به کارگیرى عوامل «سیاسى» جهت زمینهسازىهاى لازم; سپس برنامهریزىهاى «فرهنگى» در مسیر ترسیم دورنماى امت واحده براى مسلمانان و ایجاد فضاى رشد فکرى و ارتقاى فهم مردم نسبتبه مسؤولیتهاى خود; و در نهایت، به کار بستن راهحلهایى که پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله از آنها به عنوان ابزار تحقق وحدت بهره مىگرفت.
این چنین راهبردهایى را مىتوان تحت عنوان «دعوت ارزشى پیامبرصلى الله علیه وآله برشمرد که پارهاى از آنها شامل «راهبردهاى ارزشى ملى و مذهبى»، «راهبردهاى ارزشى قومى و میهنى» و نیز «راهبردهاى ارزشى اجتماعى و فردى» خواهند بود. و اینک به هر بخش اشارهاى گذرا خواهیم کرد.
1.راهبردهاى ملى و مذهبى
الف) ایجاد وحدت ملى و همبستگى ایمانى
ورود پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله به مدینه همراه با عقد قراردادهایى بین گروههاى گوناگون بود. این پیمانها را مىتوان یکى از بارزترین شواهد به کارگیرى رهیافت وحدت اسلامى در جامعه آن زمان شمرد.
پیماننامه عمومى مدینه: یکى از مهمترین این پیمانها، اولین قراردادى بود که بین پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله و طوایف و قبایل موجود یثرب بسته شد و بعضى آن را «نخستین قانون اساسى مکتوب جهان» دانستهاند. این تدبیر بهترین مقوله براى به وجود آوردن وحدت ملى و همبستگى دینى بود چرا که وحدت میان قبایل درگیر، حقوق اجتماعى یهودیان و نیز مهاجران مسلمانان را تصمین مىکرد و از سوى دیگر، این پیمانها مقدمات تشکیل یک وحدت سیاسى و حکومتى را فراهم مىآورد.
به عنوان نمومه در مفاد قرارداد بین مسلمین بروشنى قید شده بود که مسلمین امت واحدهاى، جداى از مردم دیگر هستند: (انهم امة واحدة من دون الناس)، و ارتباطى بین مسلمانان و کافران نیست و دورى بین مسلم و مسلم نباید باشد. اگر چه روح حاکم بر این پیمانها همانا به کارگیرى ابزار وحدت اسلامى در جهت راهبرد ارزشى پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله در جامعه اسلامى است و از همینرو تمام زموارد آن مصداق این امر قرار دارند، ولى به بعضى از آن موارد اشاره مىکنیم: (1)
- مسلمین در برابر ظلم و تجاوز و توطئه و فساد با هم متحد خواهند بود.
- هیچ مؤمنى بدون اشاره سایر مؤمنان در جهاد فى سبیلالله صلح نمىکند و صلح جز براى همگان اجرا نخواهد شد.
- تمامى گروهها (که به جنگ مشغولاند) به ترتیب وارد جنگ خواهند شد و جنگیدن به یک گروه (دومرتبه پشتسرهم) تحمیل نخواهد شد.
- «ذمة الله» نسبتبه همه افراد یکسان است.
- اگر اختلافى بین مسلمین بروز کرد، مرجع حل آن خدا و رسول خواهند بود.
- مسلمین، فرد مقروض و مدیونى را که دین او سنگین است رها نخواهند ساخت، بلکه اور ا کمک مىکنند.
و در قسمت دیگرى از این عهدنامه تاریخى که طرف خطاب آن یهودیان مدینه بودند، امورى پیشداورى شد که توجه به مفاد آن حاکى از انگیزه تحقق وحدت ملى توسط پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله است:
- مسلمانان و یهودیان امت واحدهاند و مانند یک ملت در مدینه زندگى خواهند کرد و هر یک دین خود را دارند.
- به یهودیان همپیمان، همراهى و کمک خواهد شد و متقابلا وقتى مسلمین آنها را به مصالحه مىخوانند، یهودیان باید بپذیرند.
- مسلمین و یهود هر دو باید بر ضد کسانى که با این قرارداد به مخاصمه برمىخیزند، مبارزه کنند.
- هر دو باید با یارى یکدیگر در برابر مهاجمان به یثرب بجنگند.
- هیچ کافرى از ناحیه دو طرف اجیر نشود مگر این که به مصلحت هر دو گروه باشد.
به هر حال، باید چنین نتیجه گرفت که کوشش براى ایجاد حساسیت مشترک دینى و ملى یکى از شاخصترین راهحلهاى پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله در جهت تحقق وحدت اسلامى شمرده مىشود.
تثبیت وحدت ایمانى: پیامبرصلى الله علیه وآله بعدها نیز در مسیر تثبیت همبستگى ایمانى مسلمین مکررا بر این موضوع تاکید فرمود. در بخشى از سخنان حضرت پس از فتح مکه و در مسجدالحرام چنین نقل کردهاند که فرمود: «المسلم اخ المسلم والمسلمون هم ید واحد على من سواهم تتکافوا دمائهم یسعى بذنبهم ادناهم». (2)
ایجاد چنین حس مشترک دینى و پیوستگى مذهبى واحد بین مؤمنان در کلام زیبایى منسوب به حضرت کاملا مشهور است که: «المؤمنون کنفس واحدة».
همچون آن یک نور خورشید سما صد شود نسبتبه صحن خانهها لیک یک باشد همه انوارشان چون که برگیرى تو دیوار از میان چون نماند خانهها را قاعده مؤمنان مانند نفس واحده
و البته رمز این پرتو نورانى نیز در روح انسانى و الهى مؤمنان خواهد بود که:
جان حیوانى ندارد اتحاد تو مجو این اتحاد از روح باد جان گرگان و سگان از هم جداست متحد جانهاى شیران خداست (مولوى)
ب) پیوند روح اخوت و برادرى
پیدایش تعلق اجتماعى:
در نخستین سال ورود پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله به مدینه یکى از مهمترین ابتکارها و راهبردهاى مهم حضرت در به کارگیرى عامل وحدت دینى واقع مىشود; یعنى پیوند (عقد) مواخات بین کلیه مسلمانان اعم از مرد و زن:
دو قبیله کاوس و خزرج نام داشت یک ز دیگر جان خون آشام داشت کینهاى کهنهشان از مصطفى محو شد در نور اسلام و صفا اولا اخوان شدند آن دشمنان همچو اعداد عنب در بوستان وز دم المؤمنون اخوه، به پند درشکستند و تن واحد شدند غورهاى کو سنگ بست و خام ماند در ازل حق کافر اصلیش خواند نى اخى نى نفس واحد باشد او در شقاوت نحس ملحد باشد او آفرین بر عشق کل اوستاد صد هزاران ذره را داد اتحاد (مولوى)
رسول خداصلى الله علیه وآله در یک مجلس عمومى مىفرماید: «تآخوا فی الله اخوین اخوین». (3)
این پیمان برادرى همگانى تنها براساس نفى انگیزههاى قومى و قبیلهاى و بر محور حق و همکارى اجتماعى شکل گرفت چه این که: «انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم واتقوا الله لعلکم ترحمون». (حجرات /10)
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله بین هر مهاجر و یکى از مردم مدینه عقد برادرى بست و در یک انگاره تاریخى، حضرت على را در دنیا و آخرت برادر خود خواند که: «انه منى و انا منه».
به هر ترتیب، این تصمیم داهیانه، کارآمدترین ابزار تحقق الفت فراگیر در جامعه آن زمان بود که نشان از همه کوشش پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله براى پیدایش یک تعلق اجتماعى بالنده بر محور ایمان به خدا داشت.
محبت الهى پایه تشکیل جامعه آرمانى:
جامعه مطلوب پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله، نظامى است که تمامى اعضاى آن بر محور دیانت توحیدى، پیوند برادرى با یکدیگر دارند و مکلف هستند آن را استوار نگه دارند تا خداوند عزیز حکیم نیز زمینههاى الفت و وحدت دلها را (به قدرت خود) پایدار سازد و بدینسان پایههاى تفاهم اجتماعى جامعه اسلامى محکم گردد: «وان یریدوا ان یخدعوک فان حسبک الله هو الذى ایدک بنصره وبالمؤمنین × والف بین قلوبهم لو انفقت ما فى الارض جمیعا ما الفتبین قلوبهم و لکن الله الف بینهم انه عزیز حکیم.» (انفال /62 و63)
براساس مفاد آیات الهى اولا بدون تحقق الفت اجتماعى نمىتوان سخن از جامعه کرد; ثانیا تحقق این امر تنها به ستخداست، ثالثا مؤمنان نیز قادرند شرایط و زمینههاى وحدت اجتماعى را فراهم آورند. (4)
کلام راستین خداوند پیرامون مساله برادرى قبایل یثربى نیز بس گویاست; «واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا واذکروا نعمة الله علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا... «(آل عمران /103)
جامعه آرمانى پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله که در آن روح اخوت و برادرى موج مىزند، جامعهاى است که در شدت بر کفر و رحمتبه ایمان، حول یک محور، وحدت مىیابند، یعنى: «محمد رسول الله و الذین معه اشداء على الکفار رحماء بینهم». (فتح /29)
جامعهاى که مانند پیکرهاى واحد است و تمام افراد آن در ارتباطى وحدتبخش با یکدیگر پایدار مىمانند و روح عشق و ایمان مذهبى در تار و پود آن جریان دارد: «مثل المؤمنین فى توادهم وتراحمهم وتعاطفهم کمثل جسد واحد اذا اشتکى منه عضو تداعى له سائر الاعضاء بالسهر والحمى». (5)
بهرهورى از ظرفیتهاى اجتماعى:
در نتیجه پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله با طرح پیمان برادرى انصار و مهاجران، از ظرفیتخاص چارچوب اجتماعى جامعه عربى (که حمایت از همپیمانان خود بوده) در جهت اهداف تحقق امت واحده بهره برد و این موفقیتبارز پیامبرصلى الله علیه وآله نه تنها باعث تعجب افرادى چون ابوسفیان شد، که حتى آثار و پیامدهاى این مساوات اسلامى تا مقدم داشتن اموال و دارایىها نسبتبه یکدیگر پیش رفت. مورخان نقل مىکنند که در جریان برادرى مهاجر و انصار، پیمانى بسته شد که شامل مشارکت در میراث هم بود و در همین راستا رویداد تقسیم غنایم جنگى «بنىالنضیر» از بهترین نمونههاست.
به هر حال، سراسر وقایع تاریخ اسلام گویاى شواهدى است که نقش پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله را در جلوگیرى از افتراق صفوف مسلمین و متقابلا بهرهبرى ابزار وحدت اسلامى نشان مىدهد و این دستور آشکار قرآن بود که: «ولاتکونوا کالذین تفرقوا واختلفوا...» (آلعمران /105)تلاش پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله در ایجاد وحدت به اوج کوششهاى ممکن، مىرسد و چون آرمان وحدت را یکى از رسالتهاى الهى بعثتخود مىداند; و رنج تفرق مؤمنان بر او گران مىآید و سخت مهربان و هواخواه آنان است، پس در این راه تمام توان خود را به کار مىبرد که: «لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رءوف رحیم». (توبه/128) و شاید به همین دلیل است که خود مىفرماید: «ما اوذى نبى مثل ما اوذیت.» (6)
راهکار سازگارى و همدلى:
موضوع «اصلاح ذات البین» و سفارشها و موضعگیرىهاى پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله پیرامون آن نیز، در ردیف راهکارهاى ایجاد برادرى قرار مىگیرد:
«... وفى الخبر عن ابىایوب قال: قال رسولاللهصلى الله علیه وآله: یا ابا ایوب الا ادلک على صدقة یحبها الله و رسوله قال: بلى. فقال رسولالله: تصلح بین الناس اذا تفاسدوا... و فى راویه تسعى فى صلاح ذات البین اذا تفاسدوا و تقرب بینهم اذا تباغضوا». (7)
و نیز نقل شده که درباره آیه اخوت از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله پرسش کردند، فرمود: مزد آن کس که در برقرارى آشتى میان مردمان بکوشد; برابر مزد کسى است که در راه خدا پیکار کند. (8)
بدینترتیب یکى از این شیوهها را در تصمیمى که پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله مبنى بر «اصلاح ذات البین» در مورد تقسیم غنایم جنگ بدر مىگیرد، مشاهده مىکنیم. قطعا فقدان قانون خاص تقسیم غنایم و نیز عدم آمادگى تربیتى و اخلاقى کامل مسلمانان آن دوره، عواملى بود تا در وحدت پویاى جامعه اسلامى ایجاد خلل کند. از اینرو، پیامبرصلى الله علیه وآله مامور به اصلاح امور و حفظ یکپارچگى ملت مىشود و مؤمنان نیز موظف به رعایت همدلى و تبعیت از رسول اکرمصلى الله علیه وآله که: «فاتقوا الله واصلحوا ذات بینکم واطیعوالله ورسوله ان کنتم مؤمنین». (انفال /1)
پیامبرصلى الله علیه وآله به گونهاى اختلافزدایى مىکند که شقاقى (هر چند ناچیز) در پیکره وحدت دینى مسلمین سر برنیاورد; چنان که مورخان نقل کردهاند، پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله حتى براى گروهى هم که در جنگ حاضر نبودند سهمى از غنیمت قرار مىداد. (9)
جالب توجه است که پیش از آغاز جنگ بدر، پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله با وجود اعلام حمایت عدهاى از مهاجران، در انتظار اعلام رضایت انصار مبنى بر آمادگى جهاد نبرد با دشمن است; چون محتواى قرارداد انصار با پیامبرصلى الله علیه وآله درباره دفاع از حضرت در داخل شهر مدینه بود و نه همراهى در جنگهاى خارج، لذا پیش از حرکتبه دنبال راى و نظر انصار بود و پس از اطمینان از یارى آنان آماده کارزار مىگردد.
این امر در واقع نشان از اهتمام پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله به رعایتسنتهاى اجتماعى و ملاحظه شرایط خاص سیاسى زمان دارد. (10)
تفوق به جاى تفرق:
رویداد دیگرى که در جریان جنگ احد شاهدیم دستورى است که قرآن به پیامبرصلى الله علیه وآله مىدهد مبنى بر عدم ملامت پاره اى مسلمانان به سبب فرار از جنگ و در برابر، بخشودن آنها و سعى در امیدوار ساختن و همکارى به گونهاى که جذب جامعه اسلامى شوند و در مسیر اصلاح و تربیت روحى قرار گیرند: «فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فى الامر...» (آلعمران /159)
قطعا یکى از ریشههاى اصلى چنین تصمیم پسندیدهاى، همخوانى با وحدت و یکپارچگى سیاسى امت اسلام بوده است تا از این طریق پیشاپیش زمینه افتراق بین گروههاى مسلمان (به علت طرد افرادى از مبارزین که در جریان جنگ دچار خطا و تخلف شدند) و سایر اقشار جامعه، محو شود.
در همین جنگ است که به نقل تاریخ; جوان مسلمان ایرانى پس از وارد آوردن ضربهاى بر افراد سپاه دشمن مىگوید: «خذها و انا الغلام الفارسى» (این ضربت را تحویل بگیر که منم یک جوان ایرانى) اما پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله او را خطاب و عتاب نمود که چرا نمىگویى منم یک جوان انصارى؟! و منظور آن است که به این وسیله هم، آهنگ برانگیخته شدن تعصبات قومى دیگر را خاموش، و وحدت صفوف اسلام را حفظ کند و هم، ملاک افتخار و ارزش را از محور قوم و نژاد و ملیتبه دین و مکتب و ارزشهاى توحیدى بازگرداند.
بدینسان حضرت از هر عاملى براى نگهدارى تفوق اجتماعى و جلوگیرى از تفرق استفاده مىکرد و حتى در جریان تخریب مسجد ضرار!
حفظ وفاق ملى:
سیاست پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله درباره ویران کردن مسجد ضرار دقیقا به قصد ایجاد یک مانع مؤثر براى جلوگیرى از ظهور شکاف سیاسى در جامعه اسلامى بود تا پیاپى، وفاق ملى آسیب نبیند.
یک مثال دیگر اندر کژروى شاید ار از نقل قرآن بشنوى این چنین کژ بازیى مىباختند مسجدى جز مسجد او ساختند فرش و سقف و قبهاش آراسته لیک تفرق جماعتخواسته قصدشان تفریق اصحاب رسول فضل حق را کى شناسد هر فضول
بر این اساس، پیامبر بزرگوار اسلامصلى الله علیه وآله حتى در آخرین سفارشهاى خود به امت اسلامى نیز چنین مىگوید: «ایها الناس، ان دماءکم و اموالکم علیکم حرام الى ان تلقوا ربکم، کحرمة یومکم هذا، و کحرمة شهرکم هذا...» و نیز در آخر خطبه دارد که: «... ایها الناس اسمعوا قولی و اعقلوه، اعلموا ان کل مسلم اخ للمسلم و ان المسلمین اخوة.» (11)
2 - راهبردهاى قومى و میهنى
الف) نفى نژادپرستى و قومیتگرایى
یکى دیگر از راهحلهایى که پیامبر مکرم اسلامصلى الله علیه وآله در مسیر بنیانگذارى وحدت امت اسلامى به کار مىگرفت، نفى نژادپرستى، قومیتگرایى و تبعیضهاى ناروا و ناپسند بود.
شکستن ارزشهاى جاهلى:
مبارزه پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله با بردهدارى آن زمان که همراه افزایش تدریجى قدرت سیاسى و اجتماعى حضرت با قاطعیت روزافزونى نیز توام بود، بهترین شاهد است. این جنبش، بخشى از حرکتهاى عدالتخواهى پیامبرصلى الله علیه وآله در برابر ظلم آشکار آن دوره به شمار مىآید چرا که حضرت به دنبال تاسیس جامعه فلاحپسند دینى و پایهگذارى حزب رستگاران است که: «الا ان حزب الله هم المفلحون» (مجادله /22) و نیک، از قرآن آموخته که فلاح و سعادت با ظلم و شقاوت قابل جمع نیست: «.. انه لایفلح الظالمون». (انعام /35)
یکى از تلاشهاى پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله در دوره ابتدایى حضور ده ساله مکه مکرمه، گسستن مبانى نظام ارزشى حاکم بر جامعه جاهلى آن زمان بود. در بافت پیوندهاى عشیرهاى; بردگان و کنیزکان بدون اذن صاحبان خود، حق هیچگونه تصمیمگیرى مستقل و یا اظهار مشارکت اجتماعى خاص نداشتند. اجازه بردها در پذیرش یا عدم پذیرش معتقدات دینى خویش نیز به دستخود آنان نبوده است.
دعوت فرهنگى پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله به توحید، و نیز دعوت ارزشى حضرت به ایجاد تعلق دینى و حب اجتماعى توحیدى، سبب شد تا زمینه شکستن چنین تبعیضهاى ظالمانهاى فراهم گردد، معیارهاى جاهلى روابط نسبى از بینرفته و در نهایت افراد، بدون وابستگى قومى و قومگرایى به دین جدید بگرایند چرا که: «لاعصبیة فى الاسلام».
حاصل توفیق پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله در به کارگیرى این راه، مسلمان شدن افرادى از عشیرهها و قبایل متعدد مشرکین و تمرد آنان از قوانین نظام قبیلهاى و سپس، پیوستن به صفوف مؤمنان بود. این روش، علاوه بر تاثیرگذارى «ارزشى و اجتماعى» یعنى ایجاد یاس و وحشت در دل مشرکان و ویران شدن اصول ارزش حاکم، زمینهاى براى زایش نظام اجتماعى جدید پدید آورد.
ارزش مساوات توحیدى:
بعدها پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله در قالب فرمان، ارشاد یا نصیحت، مسلمانها را رهنمون به آزادسازى بردگان مىسازد و خود نیز چنین مىکند و این فرمان «خداى» بود که ایمان به خود و آخرت و پیامبران را با بخشش مال در جهت آزادى انسانهاى دیگر همسنگ مىداند: «.. ولکن البر من آمن بالله والیوم الآخر والملئکة والکتاب والنبیین واتى المال على حبه ذوى القربى و... وفى الرقاب و...» (بقره /177)
حضرت، افرادى مانند «زید بن حارثه» را فرمانده سپاه اسلام، «بلال حبشى» را مؤذن ویژه قرار مىدهد و از «سلمان فارسى» ایرانى تجلیل مىکند و به او مقام و منزلت والا مىبخشد تا به این ترتیب هم با تبعیضهاى موجود به مبارزه برخیزد: «من اعتق مؤمنا اعتقه الله العزیز الجبار...«و هم بتدریج ارزش تقوا را ملاک منصبها و منزلتهاى اجتماعى، معرفى نماید که: «ان اکرمکم عندالله اتقیکم...» (حجرات /13)
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله آشکارا اعلام مىکرد آن غلام حبشى و این سید قریشى (هر دو) در نزد من یکسان هستند و بدینسان آن حضرت را منادى به حق مساوات توحیدى دانستهاند. چه این که: «کلکم لآدم و آدم من تراب لیس لعربى على عجمى فضل الا بالتقوى». (12)
به هر حال رعایت تساوى و عدالت توسط پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله که دقیقا در برابر ظلم و تبعیضهاى رایج قرار داشت، از مؤثرترین راهکارهاى ایجاد وحدت اسلامى در جامعه آسیبدیده آن روزگار بود.
در متون تاریخى و روایى مىخوانیم که حضرت تفاوتى بین برده و غیربرده نمىگذاشت و خود نیز در اجراى احکام، طعم شیرین حق مساوات و عدالت را به دیگران مىچشانید; که حتى در جمع مسلمانان، جایگاه پیامبر خداصلى الله علیه وآله ناپیدا بود و هر زمانى در مجلس مىنشست افراد ناشناس بسادگى نمىتوانستند حضور رسولاللهصلى الله علیه وآله را نزد مردم بیابند. اوج درخشش این مساواتطلبى حتى در چشمان مبارک رسول رحمت نیز نمایان بود که: «کان رسولالله یقسم لحظاته بین اصحابه، ینظر الى ذا وینظر الى ذا بالسویة». (13)
البته شکى نیست که همه این آداب الهى در جلب حمایت توده مردم بسیار مؤثر بوده است. حضرت در یک تمثیل گویا مىفرماید: «ان الناس من عهد آدم الى یومنا هذا مثل اسنان المشط لا فضل للعربى على العجمى ولا للاحمر على الاسود الا بالتقوى.» (14)
این سیره با درایتى خاص و تدبیرى موشکافانه در دوران حکومت پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله نیز دنبال مىشود تا همواره نقش خود را به عنوان یکى از ابزارهاى ارزشى وحدتساز ایفا کند. پیامبرصلى الله علیه وآله درصدد است تا همه پایههاى نابرابرىهاى جاهلى را از میان بردارد و بازگشتبه عهد جاهلیت و پسند احکام غیرالهى را ناممکن سازد که: «افحکم الجاهلیة یبغون...» (مائده/50)
رسول اللهصلى الله علیه وآله خود، آغازگر این حرکتبزرگ اجتماعى - ارزشى است و از هر رخدادى در جهت القا و تثبیت روح مساوات و عدالت انسانى در جامعه نوپاى آن زمان بهره مىبرد. در جایى به زیبایى تمام مىفرماید: «ان الله یکره من عبده ان یراه ممیزا بین اصحابه». (15)
بدینترتیب مىتوان نتیجه گرفت: نفى قومیتگرایى و هر نوع تعصب ناپسند جاهلى، همیشه مدنظر پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله بوده است و هشدارهاى حضرت نیز به کسانى که حسب و نسب را ملاک افتخارات و ارزشها مىدانستند، در تاریخ اسلام ثبتشده است:
«سلمان فارسى در مسجد پیامبرصلى الله علیه وآله نشسته بود. عدهاى از بزرگان اصحاب نیز حاضر بودند و سخن از اصل و نسب به میان آمد هر کسى درباره اصل و نسب خود چیزى مىگفت تا این که از سلمان سؤال کردند... او گفت: انا سلمان بن عبدالله، کنت ضالا فهدانى الله عزوجل بمحمد، کنت عائلا فاغنانى الله بمحمد وکنت مملوکا فاعتقنى الله بمحمد. سپس پیامبرصلى الله علیه وآله وارد شدند و سلمان گزارش جریان را به حضرت رساند. رسول اکرمصلى الله علیه وآله به آن جماعت که همه از قریش بودند فرمود: یا معشر قریش ان حسب الرجل دینه و مروئته خلقه و اصله عقله. (16)
همچنین در روایت دیگرى، افتخار و فخرفروشى بر محور تعصبات قومى را از آتش جهنم مىشمارد:«لیدعن رجال فخرهم باقوام انما هم فحم من فحم جهنم...» (17)
در همین ردیف باید بر زندگى بسیار ساده پیامبر عزیزصلى الله علیه وآله اشاره کرد که به نقل امیرالمؤمنینعلیهالسلام حتى اجازه نصب پردهاى با نقش و نگار معمولى را بر در خانه خود نمىدهد. این امر، بهترین شاهد و عالىترین زمینه براى جذب انسانهاى محرومیت کشیده آن زمان و عامل تحقق وحدت دینى بود. به نقل صحابه آن حضرت: «کان رسولاللهصلى الله علیه وآله خفیف المؤونة».
زیباترین تعبیر پیرامون نقش ارزشى پیامبران همان است که درنهجالبلاغه مىخوانیم:«مع قناعة تملاالقلوب والعیون غنى وخصاصة تملا الابصار والاسماع اذى» (18)
حمایت از محرومین:
در جهت نفى تعصبات قومى، خطمشى حمایت از محرومین و بیچارگان نیز قرار دارد. این گروه که عمدتا بردگانى از مردان و زناناند طبق قوانین حاکم، زیر پوشش حمایتى هیچ قوم و قبیلهاى نبودند و لذا از کلیه حقوق اجتماعى و سیاسى محروم مىشدند و به دلیل ساختسیاسى خاص دوران جاهلى و نیز ناتوانىهاى گوناگون این افراد، امکان پىریزى جامعهاى مستقل را هم نداشتند.
در چنین شرایطى، مخالفت پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله با تبعیضها و قومگرایىها و از سوى دیگر، حمایت از محرومان، سبب جذب این گروه به اسلام و پیامبرصلى الله علیه وآله مىشد و بدینترتیب گروه کثیرى بر محور رسول خداصلى الله علیه وآله وحدت اجتماعى و سیاسى پدید مىآوردند. در واقع، محتواى فکرى دعوت حضرت در اعلام اصالت تقوا و کرامت انسانى و نیز مقتضاى عملکرد او، نقش یک ابزار پویا براى ایجاد وحدت اسلامى نوین را ایفا کرد.
این اعلام حمایت و جانبدارى که بتدریج دامنه پوشش آن نیز گسترده مىشد، توانست نیروهاى خسته و گریزان، ستمدیده و درگیر تردیدهاى فکرى را به مرکزى واحد هدایت کند و پایههاى وحدت دینى را استوار سازد.
ب) نقش بیتالله
با نظرى به رویدادهاى تاریخ اسلام بعضى راهحلهاى دیگر نیز به چشم مىآید که در آنها به نحوى از ظرفیت و مقتضیات موجود جامعه آن زمان در جهت تحقق وحدت اسلامى بهرهبردارى شده است.
در اینباره تاثیر کعبه مکرمه و کیفیت استفاده پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله از آن به عنوان یکى از ابزارهاى ارزشى وحدتساز شایان توجه است چه این که: «ان اول بیت وضع للناس للذى ببکة مبارکا وهدى للعالمین». (آلعمران /96)
پیامبرصلى الله علیه وآله از موقعیت مکانى مکه و فرصت زمانى ایام حج در مقطعى که تمام مردم جزیرةالعرب به آن جا مىآمدند بهره مىبرد تا دعوت توحیدى خود را به مهتران و بزرگان قبایل ارائه دهد. در متون تاریخى نام قبیلههاى «بنىحنیفه»، «کنده»، «بنىصعصعه»، «کلب» و دیگران را در فراخوان حضرت مىبینیم و حتى گرایش مردم یثرب به اسلام هم از طریق همین تدبیر دراستفاده ازموقعیتخانه خدا وموسم حجبوده است:«جعل الله الکعبة البیت الحرام قیاما للناس». (مائده /97)
میزان کارآمدى این عامل در تمایل و کشش تودهها به سوى پیامبرصلى الله علیه وآله به قدرى بود که کفار و مشرکان را کاملا در موضع انفعالى قرار مىداد. آن گونه که پیش از آغاز مراسم براى جلوگیرى از شعاع نفوذ پیام نبىصلى الله علیه وآله به مشورت مىپرداختند تا مناسبترین شیوههاى تبلیغى و روانى را براى تغییر اذهان مخاطبان و مردم به کار گیرند. شعارهاى روانى - سیاسى آنها این بود: «وقالوا یا ایها الذى نزل علیه الذکر انک لمجنون». (حجر/6)
و مهم این است که در تبلیغاتشان، روح تعصبهاى نژادى و قومى موج مىزد: «ویقولون ائنا لتارکوا الهتنا لشاعر مجنون». (صافات /36)
3 - راهبردهاى اجتماعى و فردى
الف) حمیت عربى و حس مشترک
بهرهبردارى پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله از اخلاق و خصوصیات روحى عرب جاهلى در جهت اهداف توحیدى و بویژه تحقق وحدت اسلامى، یکى دیگر از راهبردهاى ارزشى به شمار مىآید.
ظرفیتهاى روحى جامعه آن زمان در تمامى شرایط اجتماعى خاص خود تنیده شده بود و پیوندى مستحکم با پیشینه تاریخىاش داشت; سعى پیامبرصلى الله علیه وآله این بود که قابلیتها را به سمت مطلوبیتهاى موردنظر هدایت کند و به نوعى، آمیزههاى اخلاقى نوینى به وجود آورد. بدینسان پیامبر عزیزصلى الله علیه وآله از این امکانات اخلاقى و روحى براى پدیدآورى یک همگرایى دینى و استحکام علایق مشترک اعراب در جهت آرمانهاى امت واحده استفاده مىکند.
روحیه تعصب و حمیت عربى، تعهد و وفاى به عهد و پیمان، شجاعت و دلاورى یا میهماننوازى، نمایانگر شاخصههاى اجتماعى اعراب جاهلى شده است: «اذ جعل الذین کفروا فى قلوبهم الحمیة حمیة الجاهلیة...» (فتح /26)
و در همین حرکت پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله اصلاح و بهسازى ارزشهاى حاکم در چارچوب نظام ارزشى اسلام را یکى از کلیدهاى رویکرد اتحاد اسلامى مىداند. به این صورت که تعصب به قوم و قبیله، حفظ و بزرگداشت منزلت عشیره و رؤسا و بزرگان آن و نیز واکنش در حمایت از افراد طایفه (که معمولا به نحو صریح یا ضمنى توام با گونهاى تعهد و پیمان بود) بارها و بارها در تاریخ اسلام سبب حمایت از حضرت در مواضع مختلف و اصولا، زمینه تشکیل اولین وحدت سیاسى و علنى اسلام تلقى مىگردد. پیامبرصلى الله علیه وآله خود مىفرمود: «ما نالت منى قریش شیئا اکرهه حتى مات ابوطالب.» (19)
به هر حال، چنین بیعتهایى نه تنها در محدوده داخلى که بیشتر در تعهد قبایل نسبتبه یکدیگر نیز کاربرد داشت و طبق رسوم جاهلى تا زمان اعلام انصراف همپیمان یا همپیمانان به قوت خود باقى مىمانده است. و پیامبرصلى الله علیه وآله نیز از همین طریق دیگران را دعوت به اسلام مىکرد و در طول تاریخ مکرر بین حضرت و افراد یا گروهى از یاران، پیمانهاى گوناگونى منعقد مىگردید که تکرار آن حاصلى جز فراگیرى دامنه وحدت اسلامى نداشت. شبیه آنچه در «عقبه اولى»، «عقبه ثانیه»، «بیعت در غزوه بدر»، «بیعت رضوان» و غیر آنها روى داد.
شجاعت و دلیرى اعراب که ریشه در وضعیتخاص آن جامعه و نیز مسایل جغرافیایى و طبیعى داشت، هیچگاه به صورت مطلق از ناحیه پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله مطرود و مذموم دانسته نشد بلکه این روحیهخاص نیز در مسیر اصلاح و امور پسندیده و صحیح قرار گرفت. و بدون تردید این امر در گسترش حاکمیتسیاسى اسلام که فقط در طى ده سال، بیش از هشتاد غزوه و سریه را در پرونده خود جاى داده، تاثیر بسزایى داشته است.
حضرت، در جنگهاى بسیارى ضمن تجلیل و تمجید از روحیه شجاعت و سلحشورى سربازان اسلام، ارزشمندى آن را در محدوده عبادت و تقواى الهى مورد سنجش و مقایسه قرار مىداد و بدینسان شیوه تعدیل و تصحیح ویژگىهاى اخلاقى اعراب را برمىگزید مانند: «ضربة على یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین» از سوى دیگر، پیامبرصلى الله علیه وآله در تقویت و اصلاح روحیه مهماننوازى اعراب نیز مىکوشد که این نیز سبب جذب فزونتر افراد به قلمرو مسلمانان است.
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله مسلمین را امر به سخاوت و بخشش اموال و انفاق دارایىهاى خود مىکرد بر مبناى: «لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون...«(آلعمران /92) و خود مىفرمود: «فاحسنوا صحبة السلام بالسخاء...» نیز در دوره اولیه تکون جامعه اسلامى از انصار مىخواست مهاجران را مورد حمایت قرار دهند و مسلمانان مدنى هم با توجه به همان روحیه خاص اجتماعى، (که اکنون صبغه دینى هم پیدا کرده بود) چنین کردند تا آن جا که براى اسکان مهاجران در خانههاى خود به قرعهکشى روى آوردند: «والذین تبوءو الدار والایمان من قبلهم یحبون من هاجر الیهم ولایجدون فى صدورهم حاجة مما اوتوا ویؤثرون على انفسهم ولو کان بهم خصاصة ومن یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون». (حشر /9)
بدینترتیب بهرهبرى پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله از این ظرفیت روحى که با صحه گذاشتن و تعدیل دینى همراه بود، سبب شد تا وحدت اسلامى، هر روز با اقتدار بیشترى همراه باشد و به مرور زمانى، تسرى یابد. البته نزد اسلام، اصل تعدد در ملیت و اقوام نفى نمىشود اما ستیزهجویى و ایجاد تشتت در وحدت سیاسى و وفاق عمومى جامعه اسلامى نیز مورد قبول نیست. چه این که: «انا خلقناکم من ذکر وانثى وجعلناکم شعوبا وقبائل لتعارفوا...» (حجرات /13) بدینترتیب چنانچه تعصب در مسیر پایبندى بر غیر حق و تهى شدن از ارزشهاى دینى و انسانى و تنها به صرف تکیه بر قومیت و ملىگرایى باشد، مورد پذیرش دین و پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله نیست: «لیس منا من دعى الى عصبیة». (20)
ب) آداب اخلاقى
پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله یکى از اهداف عالى رسالتخود را اتمام اخلاق نیک و تکمیل فضایل الهى و اخلاقى انسان مىداند که: «انى بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» (21) و بر این بنیان یکى از موارد دیگرى که مىتوان در زیرمجموعه راهبردهاى ارزشى پیامبرصلى الله علیه وآله در جهت ایجاد زمینه وحدت اسلامى یاد کرد، نحوه رفتار فردى و آداب خاصى است که از آن حضرت در متون تاریخى آوردهاند چه این که: «وانک لعلى خلق عظیم». (قلم /4)
برخوردهاى پرجاذبه: اخلاق نرم و خوى پر جاذبه رسول حق همواره یکى از مهمترین ابزارهاى ارزشى وحدت دینى و فرونشاندن اختلافها و نزاعها و جذب انسانهاى پاکسرشتبوده است: «فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک...» (آلعمران/159)
رویدادهاى تکاندهنده تاریخ اسلام آن چنان آشکار و گویاست که هیچ نیازى به ترجمان تحلیلى ندارند چه این که: «الم نشرح لک صدرک» (شرح /1) یکى از هزاران: فردى به نام «غورث بن الحارث» در برابر پیامبرصلى الله علیه وآله شمشیر در دست گرفت و گفت: «من ینجیک منى»، رسول خداصلى الله علیه وآله مىفرماید: «الله». لرزه بر اندام او افتاد و شمشیر از دستبینداخت. سپس، پیامبر او را آزاد کرد. همین شخص هر جا مىرود مىگوید: «جئتکم من عند خیر الناس». (22)
و به واقع عنوان: «اطهر المطهرین شیمة واجود المستمطرین دیمة...» (23) تنها بر او زیبنده بود. این سلوک و اخلاق نیکوى الهى است که او را اسوه حسنه و نمونه برتر انسان کامل مىدانند تا آن جا که محبت معجزهآساى او سبب مىشد مخالفان سرسختش به صف دوستان مؤمن سوق یابند (24) و این آداب الهى، محور جمع و وحدت دلها قرار گیرد. دعوت فطرى پیامبرصلى الله علیه وآله جان تشنه هر حقخواهى را مجذوب او مىساخت و این، نیکوترین ابزار براى دمیدن روح وحدت دینى بود:
در دل هر امتى کز حق مزه است روى و آواز پیمبر معجزهست چون پیمبر از برون بانگى زند جان امت در درون سجده کند (مولوى)
پیوندهاى خانوادگى: در ردیف آداب ویژه پیامبر مىتوان به فلسفه پیوندهاى خانوادگى حضرت اشارهاى کوتاه کرد. بدون تردید با توجه به جایگاه خاص نظام قبیلهاى در جامعه آن روز، یکى از آثار اجتماعى این امر ایجاد الفت، پیوند بین قبایل، و وحدت لایههاى اجتماعى بوده است. این نوع پیوندهاى قبیلهاى (به نوعى) بدیل حلفهاى قانونى و رسمى شناخته مىشود و پیش از اسلام نیز ازدواجهاى متقابل، دشمنىها را به دوستى تبدیل مىساخت. به عنوان نمونه ازدواج پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله با «جویریه دختر حارث» از طایفه بنىمصطلق بود که مسلمانان، به سبب این خویشاوندى، بقیه اقوام او را آزاد کردند و در نهایت تمام طایفه او به اسلام پیوستند و یا ازدواج حضرت با «صفیه دختر حى بن اخطب یهودى»، سردار بنىقریظه که پس از اسارت، همسرى پیامبر خدا را در برابر آزادى و الحاق به خانواده خود برمىگزیند و در آخر، به همراه گروهى از اقوام، اسلام مىآورند.
4 - امت اسلامى و وحدت دینى
این بحث را با نظرى به رسالت امت اسلامى در تداوم رحمت نبوى تا تحقق وحدت اسلامى، به پایان مىبریم:
«وحدت»، جوهره قوام، پایدارى و حیات هستى است و پیامبران، مامور و سرپرست احیاى رحمت مطلقه الهى در دنیاى انسانى:
برگ و ساز کائنات از وحدت است اندرین عالم حیات از وحدت است (اقبال لاهورى)
و محمد خاتمصلى الله علیه وآله، پیامبر وحدت و رسول رحمت: «وجعلنى رسول الرحمة و رسول الملاحم». (25)
رحمت واسعه الهى، با او جریان یافته: «واطیعوا الله والرسول لعلکم ترحمون» (آلعمران/132) و امتبشرى حول خاتمیت او گرد مىآیند: «ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله وخاتم النبیین» (احزاب /40) و با این همه، چشمه جوشان رحمت الهى است که: «فبما رحمة من الله لنت لهم...» (آلعمران /159)
نداى وحدت او، صداى وحدتطلبى تمامى انبیاى الهى است و این آهنگ شیرین در حلقوم مبارک او به کمال نهایى خود مىرسد:
نام احمد نام جمله انبیاست چون که صد آمد نود هم پیش ماست (مولوى)
او آخرین پیامبران از سلسله منادیان رحمت و وحدت الهى است; «تقدم در غایت و تاخر در نوبت دارد یعنى: «لولاک لما خلقت الافلاک».
پس سرى که مغز آن افلاک بود اندر آخر خواجه لولاک بود با محمد بود عشق پاک جفت بهر عشق او خدا لولاک گفتد (مولوى)
و از اینرو، به تمام شاخ و برگهاى این شجره طیبه; رنگ، عطر، و میوه حیات ابدى مىبخشد و با خاتمیت او، درخت نبوت الهى معنا مىیابد که: «ما من نبى آدم و من سواه الا تحت لوائى» (26) یعنى:
«هر چه دارند اولیان و آخریان همه از عکس او دارند و سایه اویند»! (مولوى)
آدم و نوح و خلیل و موسى و عیسى آمده مجموع در ظلال محمد (سعدى)
و از این پس، امت محمدى او; «امة مرحومة» و «امة آخرون السابقون»، و نیز، آخرین نخبگانىاند که پذیراى حضور اویند;
پس به معنى آن شجر از میوه زاد گر به صورت از شجر بودش ولاد مصطفى زین گفت کادم و انبیاء خلف من باشند در زیر لوا بهر این فرموده است آن ذوفنون رمز نحن الآخرون السابقون گر به صورت من ز آدم زادهام من به معنى جد جد افتادهام (مولوى)
و بىشک امت محمدصلى الله علیه وآله رسالت گسترش دعوت او را تا توسعه امت واحده الهى در پهنه ارض به دوش دارند چرا که: «کنتم خیر امة اخرجت للناس...» (آلعمران /110) و همانانند که برگزیدگان خدایند و غیر آنان، زیانکاران: «ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرین» (آلعمران /85)
به آرزوى روزى که وحدت اسلامى، راهى براى پیوند جوامع اسلامى، به امت واحده الهى گردد و دعوت «امت» با دعوت «خداى»، همسان که: «والله یدعوا الى دارالسلام ویهدى من یشاء الى صراط مستقیم». (یونس /25) آن افق روشن و درخشان که پیامبر وحدت براى امت عزیز اسلام به زیبایى تمام ترسیم نمود و شایسته: «فطوبى لک یا محمد ولامتک». (27)
طریقى که وحدت امت را زمینه احیاى امت واحده مىدانست چرا که احیاء امت واحده را با جوهره اقامه دین (تقوا و عبودیت الهى) همردیف شمرده: «... ان هذه امتکم امة واحدة وانا ربکم فاعبدون» (انبیاء /92) و از سویى، اقامه دین حق (در سلسله انبیاء) را نیز به وحدت مىپیوندد: «شرع لکم من الدین ما وصى به نوحا والذى اوحینا الیک ما وصینا به ابراهیم و موسى و عیسى ان اقیموا الدین ولا تتفرقوا فیه...» (شورى /13)
و بدون تردید استجابت و پذیرش نداى «پیامبر وحدت» به وحدت دینى، قبول و احیاى حیات ابدى انسانى و الهى امت اوست که: «یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله وللرسول اذا دعاکم لما یحییکم» (انفال /24) و این دستور قطعى الهى است که: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول ولاتبطلوا اعمالکم» (محمد /33) دستورى که تخلف از آن، تباهى و سیاهى آشکارا، به دنبال دارد: «ومن یعص الله ورسوله فقد ضل ضلالا مبینا». (احزاب /36)
خلاف پیمبر کسى ره گزید که هرگز به منزل نخواهد رسید مپندار سعدى که راه صفا توان رفت جز بر پى مصطفى (سعدى)
و به این ترتیب; امت واحده، راهى است تا تفوق تمام: «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کله وکفى بالله شهیدا.» (فتح /26) و سپس تسرى این حقیقت نهفته الوهى به همه وجدانهاى خفته که: «محمد رسول الله» (فتح /29)
و در نهایت از حال تا آینده امت واحده فرایندى استبه میزان یک اراده جمعى یک تمایل معمولى و نیز صبرى استوار و پایدار: «یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر والصلوة ان الله مع الصابرین» (بقره /153) و آن گاه پیامد آب حیات وعده الهى: «فاصبر ان وعد الله حق» (روم/60)
این رهیافتى است که به جاى مقصد، مسیر، و مایههاى درونى، بیشتر نیازمند همگرایى اراده و تمایلات وحدتطلبانه مسلمانان جهان حول محور جمع و نظام بخشیدن به آن است.
امر حق را حجت و دعوى یکى است خیمههاى ما جدا دلها یکى است از حجاز و چین و ایرانیم ما شبنم یک صبح خندانیم ما (اقبال لاهورى)
و آینده روشن، از آن مؤمنان مجاهدى است که نور وحدت مىنشانند و کمال آن مىافشانند چه اینکه: «یریدون ان یطفئوا نور الله بافواههم ویابى الله الا ان یتم نوره ولو کره الکافرون» (توبه/32) و آنگاه خشنود از سپاس الهى: «و رضوان من الله اکبر ذلک هو الفوز العظیم». (توبه/72)
نتیجهگیرى
وحدت امت همواره یکى از آرمانهاى دینى پیامبران توحیدى قلمداد مىشده و بر این بنیان، یکى از محورهاى مهم دعوت پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله نیز پىریزى شاکلههاى پیدایش آن بوده است.
تحلیل رویدادهاى تاریخ اسلام گویاى آن است که در جهت تلاشهاى «سیاسى» و «فرهنگى» حضرت براى تحقق این هدف، «راهبردهاى ارزشى» نیز کارآیى خاص داشتهاند تا آن جا که با شناخت دقیق ظربفیتهاى اجتماعى حاکم بر جامعه، ابزارهایى برگزیده شده تا زمینه پذیرش و گرایش همگانى را به سوى ایجاد وحدت امت متمایل گرداند.
طرح پیماننامه ملى مدینه بهترین راه براى ایجاد یک وحدت عمومى و القاى روحیه همبستگى دینى بود و در همین راستا پیمان ویژه مسلمین، راهکارى مذهبى براى پیوند روح برادرى به حساب مىآمد. استفاده از راهبردهاى ملى و مذهبى تنها مىتوانست پایههاى استوارى اجتماعى جامعه را نمایان سازد; اما، در این میان مبارزه با نژادپرستى و قومگرایى و یا به کارگیرى عاقلانه موقعیتها و مکانهاى تجمع عمومى نیز، از جمله راهکارهاى قومى و میهنى لازم جهت دستیابى به وحدتطلبى شمرده مىشد و با این همه، بهرهگیرى پیامبرصلى الله علیه وآله از ظرفیتهاى اخلاق اجتماعى و نیز توان اخلاق فردى، امرى قابل توجه است.
بدینترتیب، یکى از ضرورىترین راههاى پىریزى وحدت دینى در امتبزرگ اسلامى، هماهنگى ارادهها و تمایلات ارزشى جوامع بر بنیاد همانند سازى ابزارهاى سهگانه فوق است; یعنى: «راهبردهاى ملى و مذهبى»، «قومى و میهنى» و نیز «اجتماعى و فردى».
پىنوشتها و مآخذ
1- حمیدالله، محمد: اولین قانون اساسى مکتوب در جهان، ترجمه غلامرضا سعیدى، تهران، انتشارات بعثت، 1365، ص 55-64.
2- علامه هندى، علاءالدین، کنزالعمال فى سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسه الرسالة، 1985م، ج 1، ص149.
3- آیتى، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران،1366، ص235.
4- تفصیل این سخن را در جاى خود باید دنبال کرد; نگاه کنید: حسینى، سید حسین: «علوم انسانى اسلامى، مبناى تحقق وحدت فرهنگى»، نامه فرهنگ، بهار1377، شماره29 و نیز: جزوه درسى «عرفان دینى» از همین قلم.
5- روایت پیامبرصلى الله علیه وآله در کنزالعمال، جلد 1، ص149.
6- علامه مجلسى، محمدتقى، بحارالانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه،1403 ق، جلد39، ص56.
7- المیبدى، ابوالفضل رشیدالدین، کشفالاسرار و عدةالابرار، به اهتمام علىاصغر حکمت، تهران، امیرکبیر، 1361، جلد9، ص 271-267.
8- حاج سید جوادى و دیگران، دایرةالمعارف تشیع، تهران، سازمان دایرةالمعارف تشیع،1366، جلد 1، ص243.
9- تاریخ پیامبر اسلام، ص272.
10- بهشتى، سید محمد، محیط پیدایش اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى،1367، ص147.
11- ابنهشام، ابومحمد عبدالملک: السیرة النبویه، قم، انتشارات ایران،1363، جلد 4، ص250.
12- یعقوبى، احمدبن ابى یعقوب: تاریخ یعقوبى، لیدن،1883م، جلد 2، ص110.
13- کلینى رازى، ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق: الاصول من الکافى، تهران، دارالکتب الاسلامیه،1363، جلد 8، ص268.
14- بحارالانوار، جلد22، ص348.
15- مطهرى، مرتضى، سیره نبوى، تهران، انتشارات صدرا،1367، به نقل از «هدیه الاحباب» داستان روایت را آورده است.
16- مطهرى، مرتضى، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، انتشارات صدرا، 1362، ص75 و76.
17- سنن ابىداوود، جلد 2، ص624 به نقل منبع پیشین، ص74.
18- نهجالبلاغه، ترجمه دکتر سیدجعفر شهیدى، تهران، انتشارات سهامى عامل، 1371، خطبه 192، ص215.
19- تاریخ پیامبر اسلام، ص168.
20- بحارالانوار،جلد73، ص283.
21- همان، جلد16، ص210.
22- البخارى، محمد بن اسماعیل، صحیح البخارى، چهار جلدى، بیروت، دارالمعرفة للطباعة والنشر، بىتا، جلد 2، ص539.
23- نهجالبلاغه، خطبه 105.
24- پارهاى مورخان داستانى از کافرى خشن و معاند نقل مىکنند که به خانه پیامبرصلى الله علیه وآله به مهمانى رفت و در نهایتبا ایمان خارج شد. این جریان نمونه جالبى از همین تاثیر اخلاقى و الهى خاص پیامبر رحمت است. نگاه کنید: زرینکوب، عبدالحسین، بحر در کوزه، تهران، علمى،1367، ص104 و 105.
25- شیخ صدوق، ابوجعفر، معانىالاخبار، تصحیح علىاکبر غفارى، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات،1399 ق، ص51.
26- بحر در کوزه، ص115.
27- معانىالاخبار، ص51.
یادآورى: جهت رعایت اختصار، بسیارى از پاورقىهاى توضیحى، تفسیرى یا معرفى منابع حذف گردید.
فصلنامه مشکوة شماره
مدیریت تالار مهدویت
مدیریت تالار فرق و مذاهب
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل