پرونده سرکوب هاى دیکتاتور بغداد در مناطق غیرشیعى
تصویر ذهنى نسل ما از خشونت ورزى دیکتاتور عراق تنها به دو دهه اخیر بر مى گردد. یعنى دوره اى که او در رأس رژیمى چکمه پوش، سیاست سرکوب و تعرض به مردم کشور و همسایگان عراق را پیش مى گیرد.
اما فصل بلندى از جنایات صدام وکارهاى تروریستى او در دهه آغازین قدرت یابى اش شکل گرفته است یعنى زمانى که صدام پلکان صعود درنظام سیاسى عراق را با حذف ونابودى گروه رقیبان ومدعیانش طى کرد.
در عرض این ۳۰ سال، کم نبودند چهرههایى از طیف تسنن که در صحنه سیاست عراق قد افراشتندو در صحنههاى حزبى، سیاسى و یا امنیتى این کشور نفوذ و شهرتى دست و پا کردند؛ اما بلافاصله مغضوب دیکتاتور واقع شدند.این قطعه از تاریخ تصفیههاى سیاسى صدام را بیش از همه ، امیران وحاکمان عرب به یاددارند.با مروردراین فراز ازعمکرد رژیم بعث روشن مى شودکه نخستین حلقه قربانیان صدام دست بر قضا شخصیتها و سیاستمداران اهل تسنن بودند. یعنى موج سرکوبها و ستیزه جویى او علیه رهبران شیعه در مرحله پس از حذف رقیبان سنى تبار قرار دارد.
بنابراین چشم پوشى ازاین قطعه ازمظالم دیکتاتور عراق جفایى بزرگ به تاریخ و اجحافى نابخشودنى در حق اهل سنت خواهد بودکه پابه پاى دیگر طایفهها واقوام عراق تاوان سنگینى را در این سه دهه پرداختند. شاید این روزها براى احاد شهروندان تسنن که زخم عمیق دیکتاتور را بر تن دارند هیچ قصهاى غمگینتر از این نباشد که عدهاى از سیاستپیشگان عرب قلم تحریف بر این فراز بزرگ از ستمهاى دیکتاتور نسبت به خاندان بزرگ اهل سنت بکشند و خیل شهدا و قربانیان این قشر را در آن ۳۰ سال سیاه به آسانى وجه المصالحه قرار دهند.
تورق در آنچه در حکومت بعثیون بر اهل سنت گذشته حقایق بسیارى را روشن خواهد کرد. در مرور دفتر سرگذشت اهل سنت عراق مىتوان به رنجى که علما و متفکرین این طایفه از وجود نظامى لائیک و ضد دین کشیدهاند نظر افکند.
کم نبودند فرهیختگان و عالمان اهل تسنن که همدوش علماى شیعه به جرم ایستادن بر عقاید دینى خود به سیاه چال بعثىها فرستاده شدند. جمع زیادى از آنان پس از تعطیلى محافل مذهبى و مجامع دینى ترک وطن کردند یا خانه نشین شدند. گروه بزرگ مرجع اهل سنت بارها در فتاواى خود مبارزه با رژیم بعث صدام را امرى واجب شمردند و با استناد به ستمهاى بى شمار او از این که دیکتاتور عراق خود را به طیف اهل سنت منسوب کند، برائت جستند.
باز در این تورق مىتوان به فهرست بلند سیاستمداران و رجال سیاسى اهل تسنن از عبدالکریم قاسم تا افراد بریده از حزب بعث نظر دوخت که در داخل و خارج عراق در دایره بدبینى ویرانگر دستگاه ترور صدام قرار گرفته و سر به نیست شدند. در نگاه بعدى بدون شک باید به دهها هزار پیکر آرمیده در زیر خاک مناطق اهل سنت از شمال عراق تا کویت اندیشید که همگى در حمله تانکها و توپخانههاى صدام تارومار شدند.
گزارش حاضر از هر سه منظر مجموعه سیاستها و اقدامهاى سه دهه حکومت صدام را در ارتباط با اهل تسنن مورد تأمل قرار داده است.
شمشیر خشونت صدام استثنا پذیرنبود
سیاست سرکوب صدام علیه فرقهها و طایفههاى عراق هیچ استثنایى دربر نداشت. و این یک دلیل آشکار و ساده دارد: خشونت و حذف فیزیکى، رسم و آیین حزب بعث در به دست گرفتن قدرت از دهه ۶۰ تاکنون بوده است. بر این نکته درقلم دهها محقق غربى که با ابزارهاى روانشناسى و جامعه شناختى در بیوگرافى دیکتاتور نگاه افکندهاند، اشارت رفته است. ماده خشونت در خون دیکتاتور بوده و حس کینه جویى و انتقامگیرى جزو جدایىناپذیر شخصیت او در آمده بود و چنان که در روایت دوران کودکى و جوانى او گفتهاند: صدام همزاد فقر و خشونت است. او فرزند روستاى محنت زده عوجه در دامان خانوادهاى پرورده شد که خشونت بدوى در آن حرف آخر را مىزد و تعصب قبیلهاى تا اندرونى خانهها نفوذ داشت.
خشونت برآمده از خلق وخوى طایفهاى و خانوادگى پاى صدام را به گروه «شقاوه» باز کرد (شقاوه یک تیپ آشناى عراقى است که مىتوان آن را جاهل یا بزن بهادر خواند. یک شقاوه گردن نهادن به قانون یا اخلاق را دون شأن خود مىداند و در زندگى اجتماعى به چیزى جز زور و قدرت باور ندارد). اگر حضور صدام در جرگه شقاوه بغداد در مناسبات شخصى از او چهرهاى بىرحم و هنجارستیز ساخت، تعالیم حزب بعث از وى دولتمردى خشونت پیشه به بارآورد. چنان که در گزارش یکى از گزارشگران رسانهاى انگلیس بر این نکته تصریح شده است: «در سال۱۹۵۷ یعنى زمانى که صدام حسین به حزب بعث پیوست، این حزب در سراسر عراق حداکثر هزار عضو داشت. حزب براى جبران ضعف نیروى خود، به عملیات ضربتى و شیوههاى توطئه آمیز گرایش داشت. با این ویژگىها، حزب بستر مناسبى براى عناصر ناآرام و جاهطلب بود. صدام حسین یکباره شیفته حزب شد و آهسته به سوى بازوى ضربتى حزب، یعنى شاخه انتظامات آن، خیز برداشت.»
نخستین قربانیان اهل تسنن در دستگاه پلیسى صدام
طیف پرشمارى از مردان حزبى و سیاسى اهل تسنن عراق در دهه ۷۰ و با ماشین ترور صدام از میان رفتند. در گزارش یکى از زندگینامه نویسان صدام آمده است: عناصر افراطى حزب بعث مانند صدام حسین رفته رفته به این نتیجه رسیدند که با مبارزه سیاسى آرام و تبلیغ مسالمت جویانه نمىتوان به هدف اصلى حزب، یعنى کسب هرچه سریعتر قدرت سیاسى، دست یافت. آنها بر آن شدند که ضعف حزب و نفوذ ناچیز آن را با اقدامهاى ضربتى و عملیات توطئه گرانه جبران کنند.
صدام حسین بزودى مهارت بى نظیر خود را در سازماندهى باندهاى ضربت نشان داد. او نخست موافقت رهبرى حزب را با تشکیل یک بازوى ضربتى براى انجام عملیات مخفیانه علیه دشمنان حزب جلب نمود و سپس فعالیت عضوگیرى را شروع کرد. او خود با عده بیشمارى از شقاوههاى پایتخت ارتباط داشت. از سوى حزب به آنها پول و مقام داد و از آنها خواست که نیروى شرارت و خرابکارى خود را در راه حزب به کار اندازند.دراین میان نخستین چهره پرآوازه تسنن که قربانى ترورهاى صدام شد،عبدالکریم قاسم بود.صدام طرح ترور قاسم را در حزب مطرح کرد و براى اجراى آن یک دسته مسلح تشکیل داد. روز هفتم اکتبر ۱۹۵۹ قاسم براى شرکت در مهمانى سفارت آلمان شرقى از اقامتگاه همیشگى خود در «وزارت دفاع» بیرون آمد. هنگامى که شورولت بزرگ و سفید او از خیابان الرشید مى گذشت، چند جوان مسلح از کوچه اى به خیابان ریختند، ماشین «زعیم» را به رگبار بستند،در دوران زمامدارى صدام حسین از این ماجرا افسانه اى حماسى ساخته در کتابهاى تاریخ مدارس عراق نقل کرده اند که صدام مغز متفکر این «عملیات قهرمانانه» بود که با «درایت و شجاعت» آن را هدایت کرد. او پیشاپیش گروه به خیابان رسید، راه بر ماشین قاسم بست و با نعره اى ماشین را مجبور به توقف کرد. پس از تیراندازى به ماشین، او بود که با تیراندازىهاى پراکنده راه خیابان را بند آورد، تا رفقایش بتوانند از محل حادثه بگریزند. به خاطر همین «فداکارى» بود که سرانجام تیرى به پایش اصابت کرد. صدام حسین پس از شرکت در عملیات ترور عبدالکریم قاسم (اکتبر ۱۹۵۹)، از راه سوریه به مصر گریخت. بسیارى عقیده دارند که صدام ترور نخستوزیر عراق را با همراهى سازمان سیا برنامه ریزى کرده بود و این نخستین رابطه صدام حسین با سرویسهاى امنیتى غرب است، در همین مقطع است، که توانایىهاى صدام در امور تروریستى توجه و طمع سازمانهاى امنیتى را برمىانگیزد.
پس از قتل عبدالکریم قاسم، همت صدام و رفقایش به حذف سیاستمدارانى صرف شد که بدون استثناهمگى از اهل سنت بودند.
اهرم اصلى صدام براى اعمال این بخش ازبرنامههاى خشونت آمیز خود، نیروهاى شبه نظامى حزب بعث یاهمان گارد ملى (الحرس القومى) بود. در لیست سیاه این تشکیلات نام بسیارى ازرجال پرنفوذ اهل تسنن آن روزبه چشم مى خورد.دریکى ازگزارشهاى بى بى سى از ترورهاى این سازمان آمده است: «جوانان مسلح با فهرستهاى طولانى، شبانه به شکار مخالفان مى رفتند. در میان مردم عراق شایع شده بود که این فهرستها راعوامل سیا به دست کودتاگران رسانده بودند.دوران ترس و نکبت عناصر «حرس قومى»، هفت ماه ادامه یافت. صدام اینک ستاره اصلى حزب بود که مهارت و کاردانى خود را در اجراى عملیات توطئه گرانه نشان داده بود. از فرداى کودتا حزب بعث یک رژیم پلیسى را به سر کار آورد، که ستون فقرات آن را دستگاه امنیتى مى ساخت، و مرد اول این دستگاه صدام حسین بود.» نکته بارز دراین بخش ازکارنامه سیاسى صدام این است که او در زمان ریاست حسن البکر یعنى دهه ۶۰ و ۷۰ به توطئههاى بیشمارى براى حذف سیاستمداران سنى دست زده است.
در این فهرست نام صالح مهدى عماش، معاون بکر بسیار سرشناس بود. فردى که قوى ترین رقیب صدام حسین و بزرگترین مانع در راه نقشههاى جاه طلبانه او بود .عماش یکى از مبارزان قدیمى بود که در قدرت گیرى حزب نقش مهمى ایفا کرده بود.گفته مى شود صدام براى حذف اوابتدا یک دام سیاسى چید به این صورت که موفق شد بکر را به عماش بدبین سازد و او رابه بهانه اشتغال به مأموریتهاى خارجى، از بغداد دور کند وسرانجام پس ازآن که صدام جاى البکر نشست در سال ۱۹۸۲ سرانجام عوامل صدام عماش را به عراق فراخواندند و او را سر به نیست کردند.
همزمان با حذف عماش، صدام دیگر سیاستمدارمعروف اهل سنت آن روزیعنى حسن البکر رانیز ازطریق یک توطئه سیاسى ازبین برد. به این صورت که براى اوپرونده بى کفایتى سیاسى تشکیل داد ودر سال ۱۹۷۹ او رابه دلیل آنچه هواداران دیکتاتور ناتوانى جسمى خواندند از تمام مسئولیتهایش خلع کرد.
اما اینها، تمام قربانیان دستگاه سرکوب سیاسى صدام پیش ازریاست جمهوریش نیستند .در طول دهه ۱۹۷۰ یعنى در سالهاى تثبیت موقعیت، خود صدام مهمترین مردان سیاسى اهل تسنن را به ناجوانمردانه ترین شیوه از حزب و دولت حذف کردازاین جمله بودند: عدنان خیرالله، ژنرال مقتدر حردان تکریتى، شفیق کمالى، عبدالکریم شیخلى، شاذل طاقه، عبدالکریم مصطفى نصرت و بسیارى دیگر... شاید اوج تصفیههاى خونین صدام در شامگاه هشتم اوت ۱۹۷۹ صورت گرفت، یعنى وقتى که عوامل صدام برخى از برجسته ترین رجال اهل تسنن حزب و دولت عراق را سر بریدند.
طایفه اهل سنت هنوز خاطره جانکاه قساوت آن روز صدام در از بین بردن رجال سرشناس این فرقه را در ذهن دارند، چنان که در یکى دوسال اخیر بارها داستان آن تصفیه خونین را براى رسانههاى غربى و حتى عربى نقل کرده اند. آن روز صدام پس از پایان «عملیات» با خونسردى از کنار اجساد گذشت، با چکمه خونین به بالکن کاخ ریاست جمهورى رفت تا براى جمعیت هوادارخود که فریاد مى زدند: «مرگ بر خائنان» دست تکان دهد.
در این سالها تنها چند تن انگشت شمار، از سران حزب از تصفیههاى خشونت بار صدام حسین در امان ماندند: طه یاسین رمضان (جزراوى)، عزت ابراهیم دورى و على حسن المجید، معروف به على شیمیایى.
آخرین نام ازچهرههاى سنى تبار در لیست قربانیان تصفیههاى خونین صدام، قتل دو داماد او، صدام و حسین کامل بودندکه در فوریه ۱۹۹۶ به گونه اى فجیع و به همراه چند تن از بستگانشان قتل عام شدند.
عملیاتهاى تروریستى «استخبارات » در کشورهاى اهل تسنن
همه حکام ودولتهاى عربى بانام وشیوه کار سازمان مخوفى که صدام براى تعقیب وحذف فیزیکى شخصیتهاى پناه گرفته دراین کشورها تأسیس کرده بود، آشنا هستند. نهاد «استخبارات» سازمـان اطلاعات و ضد اطلاعات عراق بود که کار جمــع آورى اطلاعات در برخورد و استفاده علیه کشورهاى خارجى را برعهده داشت و نهاد «مخابرات» سازمان امنیت عراق بود که امنیت داخلى و برخورد با اپوزیسیون رژیم صدام حسین و مردم عراق را برعهده داشت.
در سه دهه رهبرى صدام تشکیلات استخبارات علاوه براین که بسیارى ازچهرههاى سیاسى اهل سنت درداخل عراق راسربه نیست کرد ، چنان که درگزارش منابع انگلیسى آمده است، این سازمان در همه کشورهاى عربى چندین ایستگاه وصدها مأموررسمى وغیررسمى براى ترورمنتقدان عراقى وغیرعراقى صدام استخدام کرد.
نزدیک به سه دهه، همه جوامع عرب و اهل سنت عراق، سایه وحشت سازمان استخبارات را به عنوان بزرگترین مافیاى ترورخاورمیانه برسرخودحس کردند. به گونه اى که دراسنادپس ازسقوط صدام این واقعیت فاش شد که مأموران استخبارات به هیچ آیین ومرامى پایبند نبودند. آنها تنها براى کشتن تربیت یافته بودند براى رسیدن به مکنت و ثروت آماده هر جنایتى بودند و صدام نیز وفادارى آنها را با مزایاى فراوان جبران مى کرد. برپایه این گزارشها عوامل تروریستى وجاسوسى صدام درکشورهاى عربى بیشترین سهم راازبودجههاى امنیتى به خود اختصاص مى دادند. یعنى اززمانى که عواید نفتى عراق درسایه موج ملى شدن، پانزده برابر شد.
اظهارات وفیق سامرى رئیس پیشین استخبارات گوشههاى تکان دهنده اى ازنفوذ این سازمان دردولتهاى عربى رافاش کرده است واین که حکومتهاى عربى چه اندازه عرصه رابراى فعالیت اهریمنى این سازمان مهیاکرده بودند .
به هرحال استخبارات صدام غیر ازتعرض به چهرههاى شیعه به سرزمینها و قلمروهاى اعراب سنى نیز چنگ انداخت ودر طول ۳۰ سال بسیارى از سیاستمداران و رسانههاى عرب وگروههاى مخالف را نیز اجیرکرد. براساس خاطرات خود بعثىها سلطه این سازمان درسایه سکوت حمایتگرانه غرب تاآنجا پیش رفت که به ترور شمارى ازافسران وسیاستمداران سنى بریده ازحکومت صدام درپایتختهاى اروپایى دست زد.
تراژدی مرگ و آوارگی کردهای عراق
آغاز جنایات صدام علیه کردهاى اهل سنت به سال ۱۹۸۰ باز مى گردد که کشتار و تبعید کردهاى فیلى (Feyli) نقطه شروع آن است. فیلىها طایفه اى از کردهاى شیعه هستند که در آن سالها مورد آزار و اذیت دیکتاتور عراق قرار گرفتند. صدام آنان را ایرانى و دشمن خود مى دانست، بنابراین فیلىها را به ایران تبعید کرد و بسیارى دیگر را به قتل رساند. زنان و کودکان این تیره کرد از شکنجه صدام در امان نبودند. آنان اغلب زندانى مى شدند و یا به کمپها تبعید مى شدند. در واقع، هنگامى که صدام به قدرت رسید تمرکز وى بر پاکسازى نژادى کردها از فیلىها آغاز شد. فیلىها در دامنههاى جنوبى رشته کوههاى زاگرس و در نزدیکى مرز ایران زندگى مى کنند. در سال ۱۹۸۰ نیروهاى امنیتى رژیم بعث با هجوم به روستاهاى فیلى مردمان آنجا را از خانههایشان بیرون رانده و اموالشان را غارت کردند. بعثىها پسران و مردان فیلى را از زنان و دختران جدا کرده و به جایى راندند که هرگز خبرى از آنان به دست نیامد. یک زن فیلى در توصیف شکنجههاى بعثىها مى گوید وى را براى بازجویى به اتاقى فلزى بردند که کف آن آغشته به خون بود. در این اتاق زنان و کودکانى وجود داشتند که جسم شان کبود و خونى شده بود. سپس وى را به زندانى مى برند که صدها نفر در آنجا بودند، کسانى که براثر جراحات جان مى دادند، چندین روز اجسادشان در همانجا رها مى شد. این شاهد مى افزاید: پس از آن او را به همراه تعدادى زن و دختر و کودک به سمت مرز ایران مى برند که در این اثنا تعداد زیادى از همین افراد به دلیل گرسنگى و تشنگى و انفجار مین کشته مى شوند.
۱۹۸۳- کشتار بارزانىها
مبارزات اهل سنت کردستان عراق با رژیم بعث هرچند به سالهاى قبل باز مى گردد، اما در زمان جنگ ایران و عراق دامنه وسیع ترى یافت. حزب دموکرات کردستان در عراق به رهبرى مسعود بارزانى پیشگام براى مبارزه با سرکوبهاى رژیم بعث بود. بعثىها براى مجازات بارزانىها و در راستاى پاکسازى نژادى و عربى کردن عراق، طایفه بارزانى را هدف اصل سرکوب خود قرار دادند. صدام در مهم ترین عملیات خود حدود ۸ هزار نفر از طایفه بارزانى را که بخش زیادى از آنان زنان و کودکان بودند، ربوده و هرگز فرصت بازگشت به آنان نداد. گفته مى شود که هزاران نفر از این طایفه قربانى فجیع ترین جنایات شده اند. گواه این مسأله کشف گورهاى دسته جمعى کردهاست. چنانکه هم اکنون نیز هراز گاهى گورهاى دسته جمعى جدیدى پیدا مى شود که پوشش و لباسهاى به دست آمده از آنها نشان از تعلق این افراد به طایفه بارزانى دارد. گفته مى شود برخى از کردهاى کشته شده کمتر از ۱۰ سال سن داشته اند.
۱۹۸۸- عملیات انفال
انفال بزرگترین و فجیع ترین عملیات صدام علیه اهل تسنن کرد بود که او از سال ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۹ به آن پرداخت و این عملیات در سال ۱۹۸۸ به اوج رسید.
هدایت این عملیات را على حسن المجید که پس از بمباران شیمیایى حلبچه به على شیمیایى معروف شد، بر عهده داشت. رژیم بعث در انفال کوشید تا طرح پاکسازى نژادى کردها را به طور کامل پیاده کند. بنابراین از هیچ نوع حمله زمینى، بمباران هوایى، تخریب محلات مسکونى، تبعید دسته جمعى، جوخههاى آتش، جنگ افزارهاى شیمیایى علیه کردها دریغ نکرد. این عملیات سبب ویرانى روستاهاى زیادى شد و به صدها سال فرهنگ کردى لطمه زد و افزون بر آن حدود ۳/۵ میلیون کرد را آواره کرد. منابع مستقل آمار کشتههاى انفال را صد هزار نفر اعلام مى کنند، اما خود کردها بر این باورند که ۱۸۲ هزار نفر کشته و مفقود الاثر شده اند. پس از آن، دادگاههاى مختلف انفال را نسل کشى علیه کردها و اهل سنت شمال عراق خواندند.در سال ۱۹۸۷ على حسن المجید به عنوان دبیر کل منطقه شمالى حزب بعث که کردستان عراق را هم شامل مى شد، منصوب گردید. پیش از آن المجید به خاطر شقاوتهایش بسیار معروف بود و صدام، انتصاب وى را راه حل پایانى براى مسأله کردها مى دانست.سلسله عملیات انفال ۸ مرحله داشت که ۷ مرحله آن در مناطق تحت کنترل اتحادیه میهنى کردستان اجرا شد. در این عملیات کردهاى دستگیر شده به اردوگاهها منتقل مى شدند و براساس سن و جنسیت تفکیک مى شدند. سپس مردان و پسران را به دشتها مى بردند و مى کشتند و به طور دسته جمعى نیز به گور سپرده مى شدند. از همین روست که کارشناسان، این کشتارها را با جنایات نازىها در اروپاى شرقى مقایسه کرده اند.
آخرین و شدید ترین مرحله انفال در فاصله زمانى ۲۵ اوت تا ۶ دسامبر ۱۹۸۸ رخ داد که بى درنگ پس از آتش بس میان ایران و عراق صورت گرفت. دیده بان حقوق بشر تاکنون نام ۱۷ هزار کشته این عملیات را ثبت کرده که فقط نام نوجوانان و مردهاى با سن و سال پایین در آن مشاهده مى شود.
علاوه بر این در عملیات نسل کشى انفال صدام نام بسیارى شهروندان آشورى، مسیحیان کلدانى و کردهاى ایزدى دیده مى شود. این در حالى است که اسامى بسیارى از مردم با دینان که جزو اصلى ترین اهداف انفال بوده اند، در این فهرست نیامده است.نکته تکان دهنده دیگر این است که بسیارى دیگر از کشته شدگان نه به ضرب گلوله، بلکه براثر گرسنگى، گاز گرفتگى و بى توجهى به وضع جسمى و روحى شان جان خود را از دست دادند. در ژوئن ۱۹۸۷ سندى به امضاى المجید منتشر شد که در آن وى گفته بود اگر فردى در «مناطق ممنوعه» دستگیر شود، بازداشت و بازجویى مى شود و اگر اطلاعاتى از آنان به دست آمد، نیروهاى امنیتى اجازه دارند که مردان ۱۵ تا ۷۰ ساله را به قتل برسانند.ناظران در توصیف عملیات نسل کشى انفال گفته اند، یکدست کردن بافت مناطق سنى نشین و کرد نشین، اصلى ترین هدف انفال بود و در این میان کرکوک اهمیت فراوانى براى صدام داشت، زیرا کرکوک شهر نفت خیز است که مى توانست در آمدهاى لازم را براى بعثىها تأمین کند.
نگرانى صدام از این بود که مبارزات دیگر مردم عراق علیه سیاست تصفیه نژادى او منجر به نزدیک شدن ائتلاف متحد شیعیان و ائتلاف دموکراتیک کردهاى عراق شد.
رژیم بعث با ساخت امارتهاى مجلل و وعده واگذارى دادن آنها به اعراب سعى در عربى کردن کرکوک کرد. بدین ترتیب، اعراب فقیر بسیارى از مناطق جنوبى عراق راهى کرکوک شدند که هم اکنون وضع این شهر را بغرنج کرده اند.
آمار به دست آمده پس از انفال حاکى است که در جریان این عملیات ۴ هزار روستا، ۱۷۴۵ مدرسه، ۲۷۰ بیمارستان، ۲۴۵۰ مسجد و ۲۷ کلیسا ویران شد. جلال طالبانى رئیس جمهور عراق، ششم دسامبر ۲۰۰۵ در مصاحبه اى تلویزیونى اعلام کرد که قضات از صدام اعترافاتى مبنى بر دستور کشتارهاى دسته جمعى در انفال گرفته اند و همین مسأله او را سزاوار مرگ مى کند.
۱۹۸۸- بمباران شیمیایى حلبچه
تخمین زده مى شود که رژیم بعث در جریان انفال از سلاحهاى شیمیایى علیه حدود ۴۰ روستاى کرد نشین استفاده کرده است و بزرگ ترین حمله شیمیایى علیه شهر حلبچه بود که ۱۶ مارس ۱۹۸۸ رخ داد. وجه تمایز این بمبارانهاى پیشین از وسعت بمباران و میزان کشتار آن ناشى مى شود. ضمن آن که در حلبچه عکاسان خبرى مستندات جنایات صدام علیه کردها و اهل سنت را نیز به ثبت رساندند که امکان هرگونه انکار واقعیت از سوى بعثىها را از بین برد.
بهانه صدام براى حمله شیمیایى به حلبچه آن بود که وى مردم شهر را حامى نیروهاى کرد و ایرانى مى دانست و این کار آنان را خیانت تلقى مى کرد. در آن هنگام حدود ۷۰ هزار نفر که برخى از آنان پناهنده و آواره منطقه اطراف بودند، در حلبچه سکونت داشتند. اما زمانى که گازها و بمبهاى شیمیایى، فضاى شهر را فرا گرفت، حلبچه بدترین پناهگاه شد. براثر این حمله حدود پنج هزار نفر تنها در طول یک روز جان خود را از دست دادند و بسیارى دیگر پس از آن و به دلیل بیمارىهاى ناشى از مواد شیمیایى کشته شدند. عارضههاى بلند مدت این گازها در میان افراد به جامانده از این جنایات سبب نابینایى و ابتلا به سرطان بسیارى از آنان شده است. علاوه بر این تأثیر آنها روى نوزادانى که به دنیا مى آیند، به طور مشهود است. حسن المجید که مسئول شیمیایى شدن حلبچه بود به خاطر همین مسأله به على شیمیایى معروف شد.
یکى از بازماندگان حلبچه که به وسیله پیچیدن پارچه اى خیس دور صورتش جان خود را حفظ کرده بود در فرداى فاجعه واقعیت را این گونه بیان کرد: «مقدارى گاز وارد چشمهایم شد و مشکل تنفسى پیدا کردم. احساس تهوع داشتم و استفراغ سبز مى کردم. زمانى که به کوهها مى گریختم از کنار صدها جسد عبور کردم و در عین حال شاهد مرگ افراد دیگرى هم بودم. یکى ناگاه مى ایستاد و به زمین مى افتاد؛ دیگرى ابتدا بدنش تاول مى زد و مى سوخت و سپس مى مرد و برخى دیگر آنقدر مایع سبز بالا مى آوردند تا مى مردند.»اما حلبچه علاوه بر آن که سند بزرگى براى جنایات صدام است، راز یک جنایت سیاسى دیگر را نیز در سینه پنهان کرده است و آن این که تسلیحات کشتار جمعى صدام ارمغان غرب و اروپا بود. بسیارى از تحلیلگران بر این باورند که اعدام صدام به خاطر کشتار مردم دجیل به مثابه نفس راحتى براى تأمین کنندگان سلاحهاى شیمیایى صدام در اروپا بویژه برلین بود، زیرا در صورتى که او زنده مى ماند و در دادگاه انفال حضور مى یافت پاى بسیارى از قدرتها و دوستان اروپایى بوش به این ماجرا باز مى شد و آن روز شاید بسیار ى از رهبران پیشین و کنونى دنیا باید پاى محکمه کشتار مردان و زنان بى گناه حاضر مى شدند.
مدیریت تالار مهدویت
مدیریت تالار فرق و مذاهب
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل