0

با همان ترسی

 
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

با همان ترسی


 

شعرهای زیبا و خواندنی ,اشعار عاشقانه شیرین خسروی

 

 

با همان ترسی که وقتی دسته ای از سارها

ناگهان پر می کشند از گوشه ی دیوارها

 

با همان ترسی که وقتی بچه خرگوشی سپید

می گریزد از لب و دندان تیز مارها

 

با همان زخم و جراحت ها که شیر خسته ای 

 برتنش جا مانده است از صحنه ی پیکارها

 

می روم سر می گذارم بر کویر و کوه و دشت

می روم گم می شوم در دامن شنزارها...

 

آه دیدی خاطراتم را چطور از ریشه کند

دست و بازویی که پیشش مرده بودم بارها

 

کارو بارشعرش از اندوه من رونق گرفت

سکه ی نامش چه بالا رفت در بازارها

 

تک تک سلول هایم، هریک از رگ های من

 مضطرب بودند در جریان آن دیدارها

 

می روی بعد از هزاران سال پیدا می شوی

 با فسیل استخوان های زنی در غارها

 شیرین خسروی 

 

   http://bayanbox.ir/view/4901804249511124488/talar-koodak.gif

 

 

اصفهان نگین فیروزه ای جهان

چهارشنبه 13 اردیبهشت 1396  10:35 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها