0

اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

این دل ندارد طاقت آن دلبری ها     

کم کم هلاکم کرد این خوش باوری ها

چون مرغ بی بالم که عمری از فراقت     

گوشه نشینم کرده بی بال وپری ها

آقا شنیدم دستگیر عالمینی     

شاها اسیرم کرده ذره پروری ها

من تازه فهمیدم دلیل خلقتم را     

اینکه شوم از خاندان قنبری ها

حالا که دستم را گرفتی لطف کردی     

من هم شدم مشغول شغل نوکری ها

گویا مؤدَّب گشته ی دست تو هستم     

کین گونه خاکم کرد ، خاک پادری ها

آری بدهکارم ولی ای شاه باید     

نادیده گیری این حساب دفتری ها

مدیون لطف بی حساب اهل بیتم     

در آمدم از این همه دربدری ها

. . .

عمری به اهل خیمه گه سقا تو بودی     

آمد . نیامد دارد این آب آوری ها

آقا تورفتی و عمود خیمه افتاد     

از بعد تو شد نوبت غارتگری ها

یک شب میان روضه خونم جوش آمد     

آن روضه خوان میگفت از بی معجری ها

شاعر: ميثم خنكدار

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  10:55 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت

 

گل زهرایی باغ ولایت ، یاس آوردی

صفای بیت خیر الناس خیر الناس آوردی

تعالی الله که امشب یک جهان احساس آوردی

عروس فاطمه بنت اسد عباس آوردی

ز دریا گوهر آوردی ، به گیتی محشر آوردی

ز حیدر حیدر اوردی ، حسین دیگر آوردی

نبی فطرت علی غیرت حسن سیرت حسین سیما

به چشم دل نگاهش کن که تفسیر حسین است این

سراپا پای تا سر کلّ تصویر حسین است این

بنازم هیبت عباسی اش شیر حسین است این

دو تیغ ابرویش گوید که شمشیر حسین است این

جهاد و تیغ سرمستش ، جوانمردی است پابستش

علم دلداده ی دستش ، نثار راه حق هستش

نمی بندد دمی چشم از جمال یوسف زهرا

ادب را زیب و زین است این مبارک باد میلادش

پناه عالمین است این مبارک باد میلادش

علی را نور عین است این مبارک باد میلادش

علمدار حسین است این مبارک باد میلادش

ملاحت محو گفتارش ، سماحت عکس رخسارش

شجاعت مست پیکارش ، عبادت کلّ رفتارش

جمال چارده معصوم در ماه رخش پیدا

گل عباسی است و بوی ختم المرسلین دارد

شهامت ، دست ، بازو از امیرالمؤمنین دارد

ارادت را ، ادب را ، ارث از امّ البنین دارد

بحق دست امیرالمؤمنین در آستین دارد

کرامت سائل کویش ، مروّت آبی از جویش

وفا توصیفی از خویش ، علی چون گُل کند بویش

ببوسد چشم و رخسار و جبین و بازوی او را

دل از فرزند زهرا برده چشم نیم باز او

سرافرازان عالم تا قیامت سرفراز او

سروش نینوا دارد نوای دلنواز او

پیام ظهر عاشورا در آهنگ حجاز او

به لب شیر و به کف جانش ، نگه بر روی جانانش

شفاعت عهد و پیمانش ، شهادت عید قربانش

زمام مهد ناز او به دست زینب کبری

زهی عزت زهی غیرت زهی اجلال و آقایی

نگردد جمع جز در او علمداری و سقایی

ز دریا تشنه لب آید برون با چشم دریایی

تو گویی آب هم می کرد در چشمش دل آرایی

که ای عباس من آبم ، مرا دریاب بیتابم

که کامی از لبت یابم ، ببین از خجلتت آبم

بریز از لعل لب آبی به قلب آتش دریا

بنازم تشنه کامی را که با لبهای خشکیده

به دریا از سرشک دیده ی خود آب بخشیده

درون موج ، تصویر امام خویش را دیده

نه دست از آب شسته از حیاتش چشم پوشیده

ببین رسم اخوت را ، تماشا کن فتوت را

فتوّت را مروّت را ، وفا ایثار غیرت را

که دیده تشنه لب از بحر پا بیرون نهد سقا

کلاس کربلا را بین و درس عدل و احسانش

که شد فرمانده ی کلّ قوا سقای طفلانش

درود آب بر عباس و بر ایثار و ایمانش

سلام بحر تا صبح جزا بر کام عطشانش

به خشم بحر طوفنده ، به چشم ابر بارنده

که تا هستی است پاینده ، از او دریاست شرمنده

زهی غیرت ، زهی غیرت ، زهی ایمان ، زهی تقوا

مگر در عالم هستی دوباره حیدری آید

و یا در این جهان ام البنین دیگری آید

که چون عباس ، ثاراللهیان را رهبری آید

برای کربلا میر شجاعت پروری آید

پدر مدحت گرش گردد ، فلک دور سرش گردد

ملک خاک درش گردد ، ولایت رهبرش گردد

امامت متکی بر او شود در ظهر عاشورا

تو دست شیر حق در آستینی یا ابوفاضل

تو سر تا پا امیرالمؤمنینی یا ابوفاضل

تو ماه آسمانها در زمینی یا ابوفاضل

تو در عاشورها شور آفرینی یا ابوفاضل

تو در ایثار دریایی ، تو بر احرار مولایی

تو سرداری و سقایی ، تو فرزند دو زهرایی

یکی ام البنین و دیگری انسیه الحورا

زهی هاشم که چون تو در بنی هاشم قمر دارد

امیرالمؤمنین نازد که مثل تو پسر دارد

ز ایثار تو پیش از صبح میلادت خبر دارد

بهشت وحی می نازد که با خود این ثمر دارد

کلامت آیت محکم ، پیامت منجی آدم

حریمت قبله ی عالم ، مزارت کعبه ی «میثم»

جمالت تا صف محشر چراغ روشن دلها

 

 

غلامرضا سازگار

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  10:55 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

ساقیا امشب ازآن باده گلنار بگو

من همه ظلمتم از ماه شب تار بگو

بیخود از خودکنم و پیش من از یار بگو

وصف دلدار نه یکبار که صد بار بگو

کمی از آینه حیدر کرار بگو

لب گشا تا سحراز چشم علمدار بگو

   دامن شعر پر از بوی خوش یاس شده

    وصف ارباب ادب حضرت عباس شده

وصف او در همه جا نقل محافل گشته

آیه نصر من اله ست که نازل گشته

ناوک دیده او قاتل هر دل گشته

مادرش ام بنین است که قابل گشته

دیده و دست فدا کرده که واصل گشته

شب میلاد خداوند فضایل گشته

پسر شیر خدا نوردوعین آمده است

کاشف الکرب زرخسار حسین آمده است

قمر هاشمیان ماه زمین آمده است

گوهر بحر ولا در ثمین آمده است

زور بازوی علی ناصر دین آمده است

قوت قلب همه حصن حصین آمده است

پاسبان حرم خسرو دین آمده است

پسر فاطمه ام بنین آمده است

اشک شوق است که با آمدنش شد همراه

همه گفتند ولا قوه الا با اله

روی دامان علی آینه روی علیست

این همان ماه درخشنده در کوی علیست

تیغ ابروش چنان تیغ دو ابروی علیست

پسر شیر خدا قوت بازوی علیست

دیده گان همه اهل ولا سوی علیست

مات و مبهوت از این منظره بانوی علیست

ساغرو باده پیمانه شده سرمستش

میزند بوسه علی اشک فشان بر دستش

زیر لب زمزمه با حی قدیرش دارد

اسد الله نظر بر روی شیرش دارد

تا سحر چشم سوی ماه منیرش دارد

راز ها با پسر وپور دلیرش دارد

نکته ها با وی از آن امر خطیرش دارد

اشک چشمش خبر از سر ضمیرش دارد

این پسر همره خود شورو نوا آورده

در مدینه خبر از کرب و بلا آورده

بر لب حور و ملک زمزمه یا عباس است

باب حاجات همه خلق خدا عباس است

این شنیدید که شمع شهدا عباس است

پاسبان حرم آل عبا عباس است

ساقی تشنه لب کرب و بلا عباس است

واپسین لحظه صدا کرد اخا عباس است

تا به خون فاطمه او را پسرم کرد خطاب

ناله زد جان اخا بیا مراهم در یاب

ذکر هر روز و شب ام بنینی عباس

قمر هاشمیان ماه زمینی عباس

عبد صالح خدا ناصر دینی عباس

به خدایی خدا حبل متینی عباس

با وفا و ادب و صبر عجینی عباس

باب حاجات همه اهل یقینی عباس

اشک شوق است که از چشم ترم میگیرم

امشب از دست ابالفصل حرم میگیرم

مجید رجبی

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  10:55 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

ظرف خالي دوباره پر شده است

آسمان از ستاره پر شده است

هر دو چشم ستاره بارانم

از شعف از نظاره پر شده است

همه ي شهر گوششان امشب

از اذان مناره پر شده است

برگ برگ تمام دفترم از

غزل و چهار باره پر شده است

يادت افتاده ام كه اين گونه

شعرم از استعاره پر شده است

نوبت شعر خواني من شد

سالن جشنواره پر شده است

 

من به نامت شروع خواهم كرد

به مقامت خضوع خواهم كرد

 

به گدايي همين كه چيره شديم

به شب آسمان كه خيره شديم

ناگهان نوري از خدا آمد

ساكن گوشه ي جزيره شديم

همه از دوري قمر بوده

اگر اينگونه تار و تيره شديم

لطف زهرا به ما رسيده كه ما

نوكر ساقي عشيره شديم

نذر بي دستي ابوالفضلش

بسته ي دست دستگيره شديم

 

نفسي يا اگر حياتي هست

از دم توست التفاتي هست

 

آسمان زير دست دستانت

ماه و خورشيد هر دو مهمانت

نه فقط شيعه ، ارمني هم شد

شامل سفره هاي احسانت

هر كسي ميخورد گره كارش

به تو رو ميزند - به قربانت

چقدر كشته مرده داري تو

آذري ها چقدر ميخوانت

وقت رزمت پر از حماسه و شور

به به از اين خروش و طوفانت

گيسويت را به روي شانه بريز

كه شوم باز هم پريشانت

در امان نيست دشمنت هرگز

از تو و تيغ تيز بُرّانت

عجبي نيست از دلاوري ات

همه ي دشت گشته حيرانت

به مصاف تو هر كه مي آيد

ميزند جار ز ترس پيكانت

 

پدر مشك ، صاحب دريا

السلام عليك يا سقا

 

حس خوب پريدن پرها

آسمان همه كبوتر ها

اوج فهميدن من و مايي

اي تو بالاتر از فراتر ها

اي قيامت شكوهي از قدت

باعث رويش صنوبر ها

حاجت پشت هر در بسته

اي كليد تمامي درها

گره كور مادرم با توست

اي مجيب تمام مضطر ها

باني سفره هاي نان و پنير

آش نذري دست مادر ها

از تبار دلاوران عرب

از نژاد امير خيبر ها

پسر ذوالفقار صفين و -

پدر رزم مالكْ اشترها

تيغ تو تا نيامده بخشيد

خاتمه بر تمامي شرها

 

معني لا فتايي يا عباس

دومين مرتضايي يا عباس

 

شاعر: محمد حسن بيات لو

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  10:55 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

رسيد ماه قبليه ز هر چه بالادست

نگاه ها همه حيران به رويش افتادست

عزيز مصر بداند جمال زيبا را

خدا ز مبدأ خلقت فقط به او دادست

رشيدي قد او سايه گستري كرده

كه قلب حضرت زينب ز بودنش شادست

مفاد آيه ي والشمس و القمر يعني

دقيقه اي كه كنار حسين اِستادست

علي به بازوي كه بوسه مي زند ، به به

براي مشك گرفتن چقدر آمادست

قسم به هيبت او لحظه هاي جنگ و نبرد

هر آنكه تن به ستيزش دهد زنا زادست

 

اگر كه قبضه ي شمشير را بچرخاند

بقدر ذره اي از دشمنش نمي ماند

 

خدا گواست كه مثل پدر جگر دارد

كه از مقابل او جرات گذر دارد؟

وقبل آمدن او كسي نمي دانست

كه در ميان زمين فضل هم پدر دارد !

شبيه فاتح خيبر قدم به غزوه نهد

نشان دهيد به او قلعه اي كه در دارد

وان يكاد نوشته خدا به پيشانيش

چه باك اگر كه سپاهي بر او نظر دارد؟

امير علقمه بر تن زره نمي پوشد

كه شال سبز علي بسته بر كمر دارد

همين دو چشم براي مصاف او كافيست

بگو به دشمن او حمله اش خطر دارد

 

ميان كرب و بلا كه دماش بالا بود

اميد اهل حرم بود تا كه سقا بود

 

شبيه هر قمري كه به سمت شب برود

علم به دوش نهادست و با غضب برود

ز برق ديده او وقت زرم جا دارد

عدو تمامي عمرش به زير تب برود

بدين اُبهّت و غيرت هميشه پيروز است

اگر چه يك تنه سوي همه عرب برود

شجاعتش به علي رفته است و تا حالا

كسي نديده كه در جنگ عقب عقب برود

سياه لشگر مرجانه شانس آورده

كه مشك بر كف او بود و زين سبب برود

كه از فرات كمي آب جا كند در مشك

و بعد از آن سوي اطفال خشك لب برود

 

وگر نه دشمن او ناگزير مي آيد

( هنوز از دهنش بوي شير مي آيد )

 

اگر چه قصد زمين خوردن و فرود نداشت

ولي توان رهايي از آنچه بود نداشت

همينكه مشك به دندان گرفت فهميدند

كه دست در بدن زخميش وجود نداشت

اگر چه بر پدرش اقتدا نمود ، اي كاش

كه دشت كرب و بلا با خودش عمود نداشت

چه خوب تير به چشمش هجوم آورده

نديد آن حرمي را كه تار و پود نداشت ...

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  11:06 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

حضرت عباس (ع)-مدح

 

 

 

در کشور عجم عربی سروری کنی

 

چیزی نمانده است که پیغمبری کنی

 

با عشق تو ارامنه پیوند می خورند

 

در کار و کسبشان به تو سوگند می خورند

 

زرتشتیان برای شما تکیه می زنند

 

سینه برای مشک تو با گریه می زنند

 

دل دادگان خال تو آزاد مکتبند

 

با غیرتان ری همه عباس مذهبند

 

لختی بخند سوره سلمان نزول کن

 

اهل ری ام مرا به غلامی قبول کن

 

رخصت بده رکاب بگیرم برایتان

 

شاید نصیب شد سفر کربلایتان

 

بالا بلند ای قمر ایل مرتضی

 

یعسوب دین علقمه تمثیل مرتضی

 

بعد از شما نواده یل بی سپر علی

 

مثل تو و حسین و حسن پر جگر علی

 

دست مرا بگیر نه با دست با پرت

 

بی دست کربلا نظری جان مادرت

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  11:06 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

روی دستـان مـادرت خـوابی

مثل خورشیدی و تو می تابی

بـاب فضلی  و  بـاب حاجاتـی

بَه چه نـامی  و بَه چه القابی

مـاه زهـرا  و  مـاه ام بنـیـن

منبـع  جلـوه هـای مهتابی

کربلا هم سرای عشـق شمـاست

ساقـی تشنـه کـام اربـابی

تشنـه کـام لب تو بـود فـرات

کی تـو عبـاس تشنـه آبی؟

 

پسر  شیـر  حرب بـدر و حنیـن

ای علمـدار باوفـای حسین

 

ماه شب هـای تـار مـا عبـاس

شیـر میـدان جنگ ها عباس

هم شجـاعـی  تو  مثـل  بابایت

هم تو عابـد تو پارسـا عباس

من شنیـدم کریـم  هـم هستی

رحمتی کن به این گدا عباس

امشب عیدست و عیدی ام بدهید

یک سفـر تا به کربـلا عباس

ذکـر هـر عاشقی به لب  امشب

یا ابوفاضـل است و یا عباس

 

ماه حیـدر  شبیـه  خورشیـدی

باب حاجـات و باب امیـدی

 

مـن گـدایم گـدایـم و سائـل

آمدم  دست رد نـزن  بر دل

گر  که  عشقت ز دل جـدا گردد

باید آن دل درش بگیرم گِل

قـدّ دریـاست حاجتـم عبـاس

می رسانی مرا تو بر ساحل ؟

آرزویم  شـده که  مـن بـدهم

پای دست تـو  جـان ناقابل

دست من را بگیـر  ای  بی دست

یا اباالفضـل و یا ابو فاضـل

 

آسمـان تکیـه زد  بـه  دست تو

ای به قربـان چشم  مست تو

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  11:06 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت

 

 

 

بحر مواج ولایت گهری دیگر زاد

 

نخل سرسبز امامت ثمری دیگر زاد

 

یا مگر حضرت زهرا پسری دیگر زاد

 

فلک مجد و کرامت قمری دیگر زاد

 

دامن گلبن توحید بهار آورده

 

فاطمه بر پسر فاطمه یار آورده

 

قامتش نخله ی طوباست، فدایش گردم

 

هیبتش هیبت باباست، فدایش گردم

 

صورتش جنت الاعلاست، فدایش گردم

 

پسر سوم زهراست، فدایش گردم

 

از ولادت خط ایثار نشانش دادند

 

الف قامت دلدار نشانش دادند

 

صورت و خال و لبش مصحف حسن ازلی است

 

پای تا فرق جمال احد لم یزلی است

 

از طفولیت، شاگرد کلاس سه ولی است

 

پدرش شیر حق، این شیر حسین بن علی است

 

او ولی الّه و این زاده ی خیر الناس است

 

او علی بن ابیطالب و این عباس است

 

نه عجب مهر برد سجده به خاک راهش

 

نه عحب از مه رخ نور ستاند ماهش

 

مادرش فاطمه مبهوت جلال و جاهش

 

بُرد و گرداند به دور سر ثار اللّهش

 

گفت ای مادر عباس فدایت گردد

 

دست و چشم و سر عباس فدایت گردد

 

من نگویم به جهان قرص قمر آوردم

 

یا که خورشید در آغوش سحر آوردم

 

یا که بر شیر خدا شیر دگر آوردم

 

تا کند جان به فدای تو پسر آوردم

 

این امیر سپه توست قبولش فرما

 

این فدائیّ ره توست قبولش فرما  

ای فروغ دل مصباح هدی یا عباس

 

ای همه جان جهانت به فدا یا عباس

 

ای حسین دگر شیر خدا یا عباس

 

رتبه ات فوق تمام شهدا یا عباس

 

پسر شیر خدا، شیر حسین بن علی

 

دست رزمنده و شمشیر حسین بن علی

 

ای همه خون علی در رگ و در پیکر تو

 

پدرم باد فدای پدر و مادر تو

 

یوسف فاطمه دلباخته ی منظر تو

 

هدیۀ دوست شده دست تو، چشم و سر تو

 

چه بیارم چه بگویم چه بخوانم به ثنات

 

پسر فاطمه فرمود که جانم بفدات

 

تو به رخ لاله ی عباسی دو فاطمه ای

 

تو حسین دگر و باب نجات همه ای

 

مرگ، شمع تو، تو پروانه ی بی واهمه ای

 

میزبان علی و فاطمه در علقمه ای

 

گر چه زهرا به کنارت عوض مادر بود

 

اولین زائر دیدار تو پیغمبر بود

 

ای همه خلق جهان بنده ی آقایی تو

 

خضر با آب بقا تشنه ی سقایی تو

 

خجل از تشنه لبان دیده ی دریایی تو

 

شهدا داده دل از کف به دل آرایی تو

 

بحر از شوق کف دست تو بیتاب شده

 

آب با یاد لبت سوخته و آب شده

 

آب می گفت مرا از لب خود آب بده

 

موج می گفت مرا با تب خود تاب بده

 

بحر می گفت ز اشکت گهر ناب بده

 

مشک می گفت بتاز آب به ارباب بده

 

دشت و صحرا و مه و ماهی و موج و یم و مشک

 

همه گشتند بر احوال تو تبدیل به اشک

 

تو ابوفاضلی و فضل و شرف را پدری

 

تو شهید و ز تمام شهدا خوب تری

 

هاشمیّون قمرند و تو بر آنان قمری

 

زاده ی امّ بنینی و به زهرا پسری

 

باء بسم اله ایثار ز خال لب توست

 

مرغ شب شیفته ی اشک نماز شب توست

 

آب ها تشنه لب لعل گهر بار توأند

 

بحرها شیفته ی لحظه ی ایثار توأند

 

خلق ها جان به سر دست خریدار توأند

 

ناله ها شعله کشیدند و علمدار توأند

 

نخل «میثم» همه در وصف تو بار آورده

 

برگ برگش شده باغیّ و بهار آورده

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  11:06 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

 

حضرت عباس (ع)-ولادت

 

 

 

خدا زمین و زمان را دوباره حیران ساخت

 

تمام شوکت خود را به شکل انسان ساخت

 

کشید قامت او را قیامتی برخاست

 

برای غارت دل ها سپاه مژگان ساخت

 

ز اوج شانه او آسمان به خاک افتاد

 

برای هر سر زلفش دلی پریشان ساخت

 

میان طاق دو ابروی او گره انداخت

 

از آن دو تیغ گره خورده باد و طوفان ساخت

 

خدا برای حماسه دلاوری آورد

 

 برای شیر خدا شیر دیگری آورد

 

نسیمی از تو وزید و زمین شکوفا شد

 

بهشت در به در کوچه های دنیا شد

 

برای این که به پای تو بال و پر بزنند

 

در ازدحام ملائک دوباره دعوا شد

 

همان شبی که رسیدی مدینه یادش هست

 

نگاه کردی و عالم پر از مسیحا شد

 

نگاه کن که تمام دلم طلا گردد

 

که گر اشاره کنی خاک کیمیا گردد

شکوه چشم تو هوش از سر گل ها برد

 

زلالی آمدنت آبروی دریا برد

 

بهانه تو به صحرا کشید مجنون را

 

کشید عکس تو و دودمان لیلا برد

 

شمایلی ز تو یوسف شبی به خوابش دید

 

حدیث روی تو گفت و دل از زلیخا برد

 

قسم به چشمان مست آهوها

 

که گرد راه تو صبر از تمام صحرا برد

 

شکافت سینه امواج سهمگین را باز

 

کسی که نام تو را در کنار دریا برد

 

قسم به مشک قسم به دلت که بی همتاست

 

خوشا به حال تو آقا که مادرت زهراست

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  11:06 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت

 

 

 

بهانه شد که دوباره گدای تو بشویم

 

خدا کند که همیشه برای تو بشویم

 

تمام هستی خود را دهیم جا دارد

 

که زائر حرم باصفای تو بشویم

 

چه می شود که به ما هم دهند، پر که فقط

 

کبوتر روی گلدسته های تو بشویم

 

خدا کند که به ماهم اجازه ای بدهند

 

که مثل ماه و ستاره فدای تو بشویم

 

بیا به خاطر زینب نگاه کن ما را

 

که صید هر شبه چشمهای تو بشویم

 

خدا گواست که ما خاک پای مان عرش است

 

اگر به لطف خدا خاک پای تو بشویم

 

تو صاحب علم کربلای اربابی

 

عموی تشنه لب بچه های اربابی

 

امام ما سپری مثل تو نخواهد داشت

 

شب غمش سحری مثل تو نخواهد داشت

 

حسین مثل پیمبر، تو هم مثال علی

 

و شهر عشق دری مثل تو نخواهد داشت

 

اگر که سینه دریا پر از صدف باشد

 

بدون شک گهری مثل تو نخواهد داشت

 

شجاعت علوی را تو ارث بردی چون

 

که مرتضی پسری مثل تو نخواهد داشت

 

رسیدی و شب ما مثل روز روشن شد

 

چون آسمان قمری مثل تو نخواهد داشت

 

دو دست دادی و جایش خدا به تو پر داد

 

نه، جبرئیل پری مثل تو نخواهد داشت

 

تو عشق زینبی و تا همیشه ماه حسین

 

نوشته اند تو را حیدر سپاه حسین

 

فرات مشک تهی و تویی که دریایی

 

تو ماه ام بنینی ز نسل زهرایی

 

جمال هاشمیان در مدینه معروف است

 

میان هاشمیان واقعا تو زیبایی

 

همین که پیش علی راه می روی آقا

 

چقدر هیبت تو می شود تماشایی

 

علی ست ساقی کوثر، تو ساقی عشقی

 

رقیه عشق حسین و به عشق سقایی

 

همه رعیت عشقیم و پادشاه تویی

 

خوشا به حال تو آقا چقدر آقایی

 

اگر چه مُهر امامت نخورده در لوحت

 

ولی به کل خلائق امیر و مولایی

 

ببند گردن من را به پای زنجیرت

 

بیا بزن سر من را حلال شمشیرت

 

علی که دید تو را یاد خیبرش افتاد

 

به یاد نغمه الله اکبرش افتاد

 

میان چشم تو مولا چه صحنه ها که ندید

 

نگاه او به رخ سیب نوبرش افتاد

 

کسی که تیغ کشید و به جنگ تو آمد

 

سرش بریده شد و در برابرش افتاد

 

تو نعره می زدی و لشگری به هم می ریخت

 

رجز که خواندی حسین یاد مادرش افتاد

 

اگرچه تیغ نبردی ولی همه دیدند

 

به تیغ ابروی تو دشمنت سرش افتاد

 

کسی ندیده چنین تیغ تیز برانی

 

تو با صدای علی می کنی رجز خوانی

 

همینکه پرچمت افتاد خیمه غوغا شد

 

نبودی و سرِ یک گوشواره دعوا شد

 

تو رفتی و همه گفتند وای بر زینب

 

همینکه پای عدو سمت خیمه ها واشد

 

چهار هزار نفر تیر می زدند ای وای

 

چقدر تیر سه پر نذر جسم سقا شد

 

اگر چه پرچمت افتاد بر زمین اما

 

همینکه فاطمه را دید پرچمت پا شد

 

پس از شهادت اکبر نه بعد قاسم نه

 

پس از تو بود که دیدند حسین تنها شد

 

غم علی جگرش را به درد آورده

 

تو را که دید چنین سرو قامتش تا شد

 

نبودی و دل زینب شکسته تر شده بود

 

پس از تو ام بنین بود بی پسر شده بود

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  11:06 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت

 

 

 

الا ملائکه ریزید بر زمین گل یاس

 

برید سجده به بیت الولای خیر الناس

 

کنید بوی خدا در فضای آن احساس

 

سپس تمام بگویید با درود و سپاس

 

سلام یوسف زهرا به حضرت عباس

 

که نور داده ز حسنش به دیده ی سه امام

 

بهشت آرزوی مرتضی ثمر داده

 

خدا به حضرت ام البنین پسر داده

 

شجاعت و ادب و عشق را پدر داده

 

بگو به حیدر خود حیدری دگر داده

 

هر آنچه وصف کنم باز خوبتر داده

 

که در کنار دو خورشید ، اوست ماه تمام

 

خصال و خلق و سجایای او تمام، حسین

 

کمال و معرفت و منطق و مرام، حسین

 

شب ولادت ، ذکر خوشش سلام، حسین

 

از او گرفته به هر حال احترام، حسین

 

به روی لوح دلش حک شده امام حسین

 

که بی حسین نمی گشت لحظه ای آرام

 

سلام بر شب فرخنده ی ولادت او

 

درود حضرت معبود بر عبادت او

 

پس از ائمه ندارد کسی سیادت او

 

شب ولادت او حاکی از شهادت او

 

کرم سجیه و احسان و جود عادت او

 

چنان که مهر کند بذل نور خویش مدام

 

قدش قیامت کبری رخش چراغ هداست

 

جمال شیر خدا در جمال او پیداست

 

دو دست کوچک او بوسه گاه دست خداست

 

به هر نفس طپش قلبش این خجسته نداست

 

که دست و دیده ی من وقف سید الشهداست

 

مرا لباس شهادت خوش است بر اندام  

تمام عمر مرا یا حسین زمزمه بود

 

به جز حسین وجودم بریده از همه بود

 

ز تیر و نیزه و خنجر مرا چه واهمه بود

 

که از نخست دلم در کنار علقمه بود

 

هماره گوش دلم را صدای فاطمه بود

 

که می نمود به فرزندی اش مرا اعلام

 

چه افتخار از این به که در برابر من

 

عزیز فاطمه گوید به من برادر من

 

هماره سایه ی او مستدام بر سر من

 

کنیز مادر او بود و هست، مادر من

 

چه قابل است سر و دست و جان و پیکر من

 

که اوفتد به قدمهای آن امام همام

 

مراست با لب خشکیده فیض دریایی

 

غلامیم به حسین است اوج آقایی

 

گرفتم از کرمش افتخار سقایی

 

از آن هماره رخم را بود شکوفایی

 

که بوده مادر من از نخست زهرایی

 

حضور زینب او نیز می نمود قیام

 

سلام بر تو که خالق به خلقتت نازد

 

سلام بر تو که قرآن به عصمتت نازد

 

سلام بر تو که حیدر به غیرتت نازد

 

قمر هماره به خورشید طلعتت نازد

 

فرات بر ادب و صبر و همتت نازد

 

تو عبد صالحی و از خدات باد سلام

 

سلام جود و کرم بر تو و کرامت تو

 

سلام بر تو و ایثار و استقامت تو

 

سلام بر ادب و غیرت و شهامت تو

 

پس از ائمه امامت بود امامت تو

 

به روز حشر قیامت بود قیامت تو

 

که راست شد به قیام تو قامت اسلام

 

تو از تمام شهیدان حق سری عباس

 

تو از مدیحه و توصیف برتری عباس

 

تو دست و بازو و شمشیر حیدری عباس

 

تو ساقی حرم و میر لشکری عباس

 

تو بر سفینه ی توحید لنگری عباس

 

سلام بر تو و بر این همه جلال و مقام

 

تو باب حاجت و ماییم سائل کرمت

 

هماره مرغ دل ماست زائر حرمت

 

تمام کرببلا زیر سایه ی علمت

 

فرات بوسه زده موج موج بر قدمت

 

به فیض دائم و لطف و عطای دم به دمت

 

به «میثمت» کرمی ای کرامت از تو تمام

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  11:07 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

حضرت عباس(ع)-ولادت

 

 

 

وقتی خدا قدم به دل و جان ما گذاشت

 

عباس را به جان و دل شیعه جا گذاشت

 

عطر ادب ز خیمه ی عشاق شد بلند

 

وقتی حسین پرچم عباس را گذاشت

 

ای همت بلند تو خلوت گه امان

 

بیچاره آن که حقّ تو را زیر پا گذاشت

 

نور تو را مقام تو را عصمت تو را

 

جز در وجود پاک تو خالق کجا گذاشت؟

 

فانی فی الحسین شدن از مرام توست

 

در مکتبی که دست تو آن را بنا گذاشت

 

سلطان عشق گفت: فدای تو جان من

 

بعد از خودش امام تو سنت به جا گذاشت

 

با انتقال رتبه باب الحوائجی

 

ارباب ما نهایت منّت به ما گذاشت

 

انگار علاقه به تو ارث فاطمی است

 

در دل عزیز فاطمه عشق تو را گذاشت

 

تقوا و زهد علم و عمل غیرت و وقار

 

این ها مظاهری است که در تو خدا گذاشت

 

روزی که از وجاهت تو پرده بر کشند

 

پیغمبران ز وجه خدا جرعه سر کشند

آن که تو را ز زمره ی جانانه ها نوشت

 

نام تو را به سر در میخانه ها نوشت

 

ساقی شدی که ساغر ایمان دهی به ما

 

قدر تو را قدیر به پیمانه ها نوشت

 

قصه نویس مبتکر قصه های عشق

 

قدّ تو را رشید چو افسانه ها نوشت

 

ای سایه ات پناه امام زمان، خدا

 

کهف تو را امن ترین خانه ها نوشت

 

خشم خدا به ابروی پیوسته ات سزاست

 

چشم تو را مراقب بیگانه ها نوشت

 

جانت فدای طاعت و جسمت فنای یار

 

وصف تو را شبیه به پروانه ها نوشت

 

گل بوسه ها به دست تو دارد پیام ها

 

دست تو را محافظ گلخانه ها نوشت

 

رزمت عجیب شبیه به جنگیدن علی است

 

شمشیر تو خطوط سر شانه ها نوشت

 

حیدر، حسن، حسین اساتید جنگی ات

 

درس تو را ز مکتب شاهانه ها نوشت

 

وقتی سخن ز ساقی و ساغر شود رواست

 

نام تو را به سر در خُمخانه ها نوشت

 

عشقت جلال ماست، تبارکتَ یا هلال

 

رویت جمال هوست، تعالیتَ یا جلال

 

از بس نوشته اند جمالت منوّر است

 

رویت سزای گفتن الله اکبر است

 

ای حمزه ی رسول گرامی کربلا

 

محو تو سید الشّهدای پیمبر است

 

ای نافذ البصیره کجا سیر می کنی

 

چشمت شبیه هیبت چشمان حیدر است

 

از آن زمان که تو پسر فاطمه شدی

 

دستت شفیع امّت زهرای اطهر است

 

سرو قدت اگر چه به ام البنین بَرد

 

کی هیبتت به هیبت زینب برابر است

 

آنان که نام ماه بنی هاشمت دهند

 

رخسارشان منوّر صد ماه و اختر است

 

فضل و کمال را به تو تفویض کرده اند

 

آنان که فضلشان همه از فضل داور است

 

روز جزا به مرتبه ات غبطه می خورند

 

آنان که از شهادت شان فیض محشر است

 

دل را شراب صحبت تو مست می کند

 

ما را خمار بوسه بر آن دست می کند

 

روز ازل که روز علم داری تو بود

 

آب حیات تشنه لبِ یاری تو بود

 

روزی که جام عشق عطش ناک مرد بود

 

آن روز روز سید و سالاری تو بود

 

کافی نبود سر بکشد جام عشق را

 

تنها کسی که شاهد می خواری تو بود

 

روزی که هیچ صحبت دلداگی نبود

 

صحن الست صحنه ی دلداری تو بود

 

دل دادی و شد آتش دلبر به کام تو

 

لب تشنگی متاع خریداری تو بود

 

چشم و سر و دو دست تو دادُ الست داد

 

شرم شریعه از عرق جاری تو بود

 

وقتی تنت نشست ز مستی میان نور

 

عرشی عظیم گرم عزاداری تو بود

 

بر خلق نوری تو خدا افتخار کرد

 

فخر خدا برای گرفتاری تو بود

 

آن روز هم در عالم ذر مثل کربلا

 

زهرا کنار علقمه در یاری تو بود

 

آن ساقی آفرین که تو را آفریده است

 

مشک تو را و اشک تو یک جا خریده است

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  11:07 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

امشب براي  فاطمه  گوهر  رسيده است

شادي به قلب و جان پيمبر رسيده است

حيدر نظاره كن كه دلبر رسيده است

مزده بده  حسن   برادر رسيده است

 

كوري چشم دشمن زهرا و مرتضي

حالا دوباره فاطمه مادر شده خدا

 

او آمده تا كه خدايي كند مرا

مشغول كسب و كار گدايي كن مرا

بال و پرم دهد هوايي كند مرا

امشب زلطف كرببلايي كند مرا

 

او امده تا كه مرا مبتلا كند

عاشق ترين گدا كند و پر بها كند

 

اي مدعي جذبه ي روحاني اش ببين

بالاترين رتبه ي عرفاني اش ببين

از كودكي قاري قراني اش ببين

عشاق اين قبيله ي سلماني اش ببين

 

مجنون اگر كه خواستي ز ايراني اش بخوان

اسلام ما همه  زمسلماني اش بدان

 

اين بزم عيش بايم چه عالي است

اينقدر عالي است كه گويا خيالي است

فطرس به گريه گفت كه بالم چه بالي است !

جايش چقدر خواهر ارباب خالي است

 

اين بزم عيش بي مي و ساغر نمي شود

كامل بدون تك يل حيدر نمي شود

 

آن تك يلي كه علمدار كربلاست

ساقي خيمه ها و سپهدار كربلاست

اميد بچه هاست  و سردار كربلاست

عشق حسين و زينب و غمخوار كربلاست

 

از مادر ادب  ادب آفريده اند

يك بار جز احد ز او كي شنيده اند *

 

وقتي رسيد شادي به اين انجمن رسيد

پايان غصه و درد  و محن رسيد

خنده به لبهاي حسين و حسن رسيد

حيدر به غمزه گفت -  عجب ...مثل من رسيد !

 

سائل بياوريد  كرم بي حساب شد

دوران مستي و مي و جام و شراب شد

 

كودك كه در خانه ي مولا بزرگ شد

با مهر و حب حضرت زهرا بزرگ شد

تحت تعلم حسنين  تا بزرگ شد

شيري براي روز مبادا بزرگ شد

 

مشكي به دوش گرفت و به آب زد

مرحم به زخم هاي وجود رباب زد

 

رفت و نيامد و به حرم التهاب شد

روياي اب بود كه  ديگر سراب شد

با تير حرمله علي اش تا كه خواب شد

شرمنده از خجالت او افتاب شد

 

حالا حسين يكه و تنها و دشمنان

صحبت ز سنگ هاي زمخت و سر سنان

 

مظلوم واقع شد  عاقبتش هم غريب شد

عيساي خانواده شد و بر صليب شد

در سجدههاي عاشقي خدالتريب شد

جرمش چه بود حسين كه شيب الخضيب شد ؟

 

زينب كه بعد از او پيام اورش شده

يك شيرزن كه يك تنه خود لشگرش شده

 

((حقش نبود كعبه ي نيلوفرش كنند))

در طول آن سفر مدام مضطرش

يكباره بي برادر و بي معجرش كنند

بر نيزه سايه ي بالا سرش كنند

ياسر مسافر

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  11:07 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

شیرمرد حماسه ها آمد

مهر و مهتاب کربلا آمد

درد داری بیا دوا آمد

یاور شاه باوفا آمد

چشم امِّید اولیاء آمد

 

اسدالله مرتضی آمد

 

گل امُّ البنین شکوفا شد

شب غیرت  شب تولـّا شد

قمر هاشمی هویدا شد

ماه آمد مدینه زیبا شد

یا علی گفت و یار آقا شد

 

کاشف الکرب عشق ما آمد

 

آمده روح مردی ُّو غیرت

اصل دوریِّ شیعه از ذلّت

آسمان مات ِ اینهمه شوکت

فتبارک  بگو بر این خلقت

به غلامش خدا دهد عزّت

 

عزّت لشکر خدا آمد

 

این اباالفضل غیرت الله است

بنده ی بارگاه الله است

افتخار خلیفة الله  است

رجز و رزم او مِن الله است

مثل بابا علی یدالله است

 

یل اردوی نینوا آمد

 

تو تجلّای عشق و ایثاری

ماه شبهای غربت یاری

زاهد و عالمیُّ و سالاری

وَ قراری به زینبت آری

در سپاه حسین علمداری

 

با تو آقا به این سرا آمد

 

یوسف آل فاطمه مهدی

بزم ما را تو باصفا کردی

تو که مثل عموی خود مردی

جمع کن این بساط دلسردی

طاق نصرت زدم که برگردی

 

بوی سرداب و کربلا آمد

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  11:07 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

امام حسین-امام سجاد-حضرت عباس(علیهم السلام)-ولادت

 

 

 

ماه عشق است ماه عشاق است

 

ماه دل های مست و مشتاق است

 

درِ میخانه‌ی کرم شد باز

 

الدخیل، این حریمِ رزاق است

 

ریزه خوارش فقط نه اهل زمین

 

جرعه نوشش تمام آفاق است

 

بی حساب است فضل این ساقی

 

شب جود و سخا و انفاق است

 

بین دل های بیدلان امشب

 

با سر زلف یار میثاق است

 

شب زلف مجعدش «والّیل»

 

صبح چشمش به عالم اشراق است

 

«قبره فی قلوب من والاه»

 

حرمش قبله گاه عشاق است

 

ماه شعبان رسید! ماه سه ماه

 

کربلا می رویم! بسم الله 

 

السلام ای پناه مُلک و مکان

 

در ید قدرتت عنان جهان

 

رفته قنداقه ات به عرش خدا

 

تشنۀ پای بوسی‌ات همگان

 

در طوافت قیامتی شده است

 

می ‌رسد هر فرشته با هیجان

 

پَر قنداقة تو می‌ بخشد

 

پر و بالی به فطرسِ نگران

 

از سر زلف عنبر افشانت

 

سدرة المنتهی گرفته ضمان

 

عطر و بوی ملیح پیرهنت

 

مانده در خاطر نسیم جنان

 

بوسه می چیند از لب تو رسول

 

رحمت واسعه گشوده دهان

 

از سر انگشت پاک مصطفوی

 

جرعه جرعه بنوش شیرۀ جان

 

خواند جدت «حسینُ منّی» را

 

«وَ أنا مِن حسین» را تو بخوان

 

با تو جود و شجاعت نبوی‌ست

 

ای شکوه حماسه های عیان

 

در نمازت شبیه فاطمه ای

 

بین میدان علی ست جلوه کنان

 

چشم‌های تو مرز خوف و رجاست

 

قَهر و مِهر تو آتش است و امان

 

رحمت محض! یا ابا الأیتام!

 

پدری کن برای عالمیان

 

ای که آقائی تو بی حد است

 

باز ما را به کربلا برسان

 

شب جمعه شمیم سیب حرم

 

منتشر می شود کران به کران

 

روضه هایت بهشت اهل ولاست

 

چشم ما چشمه های کوثر آن

 

«وَ مِنَ الماءِ کُلُّ شَیءٍ حَیّ»

 

اشک ها از غمت همیشه روان

 

السلام ای شهید روز دهم

 

السلام ای امام تشنه لبان

 

تا ابد در فراز پرچم توست

 

خون سرخت همیشه در جَرَیان

 

کربلای تو از ازل بوده‌

 

مبدأ حرکت زمین و زمان

 

شب سوم رسیده‌ای، ای ماه!

 

السلام علیک ثارالله  

السلام ای نگین عرش برین

 

ماه بالا بلندِ ام بنین

 

گره از گیسوان خود مگشا

 

هر سر موی توست حبل متین

 

جذبه های نگاه هاشمی ات

 

ماه را می کشد به سوی زمین

 

عبد صالح! مواسی لله!

 

پدر فضل! روح حق و یقین!

 

به حضورت گشوده دست، فلک

 

به قدوم تو سوده عرش، جبین

 

وقت هوهوی ذوالفقار علی ست

 

به روی مرکب حماسه نشین

 

می شود با اشارۀ‌ تو دو نیم

 

هر کسی آید از یسار و یمین

 

زینبت «إن یکاد» می خواند

 

آسمان محو هیبت تو! ببین

 

کاشف الکرب اهل بیت نبی!

 

بازوان تواند حصن حصین

 

ماه من بازوی رشید تو را

 

که برافراشته است بیرق دین

 

زده بوسه علی به گریه چنان

 

بوسه ها چید از آن حسین چنین

 

نقش باب الحوائجی داری

 

به روی بازویت شبیه نگین

 

سائلان تو بی شمارند و...

 

گوشه چشمی به ما! بس است همین

 

شب جود و کرامت و بذل است

 

شب چارم شب اباالفضل است

 

السلام ای حقیقت جاری

 

روح تقوا و زهد بیداری

 

سید السّاجدین شهر رسول

 

عبد مسکین حضرت باری

 

روزهایت مجاهدت، ایثار

 

نیمه شب هات بخشش و یاری

 

در مناجاتت ای صحیفۀ نور

 

آیه آیه زبور می باری

 

همه مجذوب ربنای تواند

 

محو این سیر و این سبکباری

 

گوش کن این صدای داوود است

 

که به شوق تو می شود قاری

 

پا برهنه به حجّ که می آیی

 

کعبه را هم به وجد می آری

 

در شکوه و حماسه بی مثلی

 

خطبه هایت زبانزدند آری

 

واژه های تو تیغ برّانند

 

ثانی حیدری و کراری

 

شام و کوفه به لرزه افتادند

 

سرنگون پایۀ ستمکاری

 

در مصاف تو سهم دشمن دون

 

چیست غیر از مذلت و خواری

 

وارث عزت و سخای حسین

 

ای که بعد از عمو، علمداری

 

به محبان خود نظر فرما

 

بیشتر موقع گرفتاری

 

رو سیاهی من گذشت از حدّ

 

تو برایم مگر کُنی کاری

 

در نماز شبت دعایم کن

 

تو عزیزی تو آبروداری

 

دلم از بند هر غم آزاد است

 

شافع من امام سجاد است

 

شد روا حاجت همه، ما! نه

 

کربلا شد نصیب ما یا نه؟

 

رزق شش‌گوشه می‌ دهند امشب

 

کِی شنیده گدا ز آقا: نه

 

کربلا رفته در شب جمعه

 

می شناسد مگر سر از پا؟ نه

 

کربلا می روی بخوان روضه

 

روضه های جوان لیلا، نه

 

زخم ها التیام پیدا کرد

 

زخم فرق دوتای سقا، نه

 

التیامِ دمادمِ سیلی

 

می دهد فرصت تماشا؟ نه

 

از شب خیزران مگر مانده

 

لب و دندان برای بابا؟ نه

 

زینب است و نوای جان کاهش

 

ذکر أین بقیة اللهش

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  11:07 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها