0

اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت

 

باز در سینه ها صفا پخش است

نوری از جلوه ی خدا پخش است

نور انوار کربلا پخش است

عطر یاس است در فضا پخش است

باز دنیا سرای احساس است

همه جا گفتگوی عباس است

ای خدا از جمال تو پیدا

یل ام البنینی و زهرا

عالمی قطره ‏حضرتت دریا

با وفایی و پرچمت بالا

دست تو بوسه گاه مولا شد

خنده کردی و گل شکوفا شد

ای که عمری قرار اربابی

تو همه اقتدار اربابی

جلوه ی کردگار اربابی

حیدر و ذوالفقار اربابی

تو مکرر علی کراری

آمدی تا کنی علمداری

دردها را دوا ابالفضل است

شیر شیر خدا ابوالفضل است

نجف مرتضی ابالفضل است

حیدر کربلا ابالفضل است

ای سراپای تو پر از برکات

بر جمال خداییت صلوات

 

ناصر شهریاری

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  10:37 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت

 

درون سینه دارد جا ابالفضل

حضور عشق در دلها ابالفضل

عجب گفتند  " یکفی بالاشاره "

در این دنیا و آن دنیا ابالفضل

ابالفضل است پا تا سر حسین و

حسین اوست سر تا پا ابالفضل

سلام ای وسعتت ، دریا ابالفضل

سلام الله علیکَ یا ابالفضل

زمانی که تو را دارم کمم چیست

کنار سفره ات اصلاً غمم چیست

تو و بابای تو ساقی که باشید

فرات و دجله ، نیل و زمزمم چیست

تو هستی التیام درد عالم

به غیر از ذکر نامت مرهمم چیست

همیشه بیمه هستم با ابالفضل

سلام الله علیک یا ابالفضل

همیشه فاتح پیکارها تو

توئی آسانیِ دشوارها تو

خدا داند که هستی رمز و رازِ

گشایش در تمام کارها تو

مسیحا درس ، پس داده به پیشت

که مُرده زنده کردی بارها تو

مسیحِ حضرت عیسی ابالفضل

سلام الله علیک یا ابالفضل

مرا کردند حیرانت از اول

نوشتند از غلامانت از اول

چه دستان عجیبی داشتی تو

علی بوسید دستانت از اول

به دنیا آمدم با دست مادر

شدم من نذر چشمانت از اول

کنار سفرهء آقا ابالفضل

سلام الله علیک یا ابالفضل

تمام انبیا چلّه نشینت

امامان، عاشقِ ماه جبینت

خودِ ارباب لذت بُرد هر بار

صدا می زد یل ام البنینت

تمام کائنات و ممکناتند

گرفتار جمال نازنینت

همه دیروز تا فردا ابالفضل

سلام الله علیک یا ابالفضل

خدا وقتی که او را بر جهان داد

به زیبائیش ، دنیا را تکان داد

فقط یک درصد از زیبائی اش را

به شکل یوسف کنعان نشان داد

عجب سر مشق شیرینی نوشتیم

همان اول معلم یادمان داد

به جای آب ، نان ، بابا ، ابالفضل

سلام الله علیک یا ابالفضل

شما را یک تنه لشگر نوشتند

کُپی از فاتح خیبر نوشتند

تو را از اول ای باب الحوائج

نمک ، در روضه و منبر نوشتند

نوشت الله ، حیدر را یدالله

تو را اما یدالحیدر نوشتند

پس از او لا فتی الّا ابالفضل

سلام الله علیک یا ابالفضل

تو را مافوق دنیا می پسندم

تو را فرزند زهرا می پسندم

ببینم راستی آقا نگفتم ... !

ضریح تازه ات را می پسندم

لقبهای تو بسیارند اما

تو را با این لقبها می پسندم

علمدار و یل و سقا ابالفضل

سلام الله علیک یا ابالفضل

کشیدی عشق را یک عمر در بند

به لبخند تو زینب داشت لبخند

سخاوت را تو اصلاً بخش کردی

نداری در سخاوت مثل و مانند

تمام آرزویت شد اجابت

که زهرا هم خطابت کرد فرزند

صدا زد حضرت زهرا ابالفضل

سلام الله علیک یا ابالفضل

شبیه حیدری ، شیری علمدار

خودت بُرّنده شمشیری علمدار

به قصد تربت زینب بگو کِی ؟

علم در دست می گیری علمدار

که گیری انتقام خواهرت را

ز نامردان تکفیری علمدار

پناه زینب کبری ابالفضل

سلام الله علیک یا ابالفضل

 

مهدی مقیمی

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  10:37 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

اشعار ولادت حضرت سید الشهدا(ع) – علی اشتری

 

سیمرغی و آفاق همه زیر پر توست

هر آنچه که خیر است همه دور و بر توست

 

ما خاک تو بر مُلک سلیمان نفروشیم

خیر دوسرا ذرّه‌ای از خاک در توست

 

تشکیک نداریم به وحدانیت عشق

ما هرچه کشیدیم همه زیر سر توست

 

 عیساست که در کوچه‌ی لطف تو نشسته

یحیاست که در شهرِ جنون رهگذر توست

 

تب‌کرده‌ی از دوریِ بین‌الحرمینیم

المنّة لله دل ما محتضر توست

 

 جز دامن تو نیست مرا جای دگر دست

تا بوده همین بوده و تا هست همین هست

 

 دل خسته شد از رفتن و از آمدن خویش

سربار شده تن به من و من به تن خویش

 

هر طور شده جانب قبله بِکِشیدم

با تربت تو پاک نمایم بدن خویش

 

جز کرب و بلا نیست مرا موطن و مقصد

رنجور شود هر دل دور از وطن خویش

 

 عادات انیس‌اند در آئینه‌ی محشر

ما اُنس گرفتیم به سینه‌زدن خویش

 

 گر بر سر قبرم گذر دسته بیفتد

مجنون شده و پاره نمایم کفن خویش

 

 با خطّ خوش و جوهره‌ی ناب نوشتند

تقدیر مرا نوکر ارباب نوشتند

 

 تو پیش خدایی و کسی در برتان نیست

جز یاد خدا یاد کسی در سرتان نیست

 

 قرص قمری نیست مگر حضرت عباس

شمس دگری غیر علی اکبرتان نیست

 

صد سال اگر سجده کنیم، اشک بریزیم

مثل دو رکعت سجده‌ی بالاسرتان نیست

 

 هر وقت به‌کارم گره‌ی کور می‌افتد

باب کرمی غیر علی‌اصغرتان نیست

 

این شور «بُنَیَّ»ست که از دور رسیده‌ست

بر خاک فتادید وَ بال و پرتان نیست

 

 در خواب، شبی روی زمین دست تو دیدم

خاکم به دهان، خاتم پیغمبرتان نیست

 

 ای نیزه‌نشین سحر قافله ارباب

چشمان تو شد در‌به‌در قافله ارباب

 

 علی اشتری

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  10:37 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

پروردگار فضل و ادب هردو باهم است
لقمان همیشه محضر او تا کمر خم است

مثل حسین، جود و سخایش حسن صفت
حیدر خصال و ساقی و سردار علقم است

 

بابش ابوتراب و خودش باب آب،پس
با این حساب در کف او کل عالم است

در فن رزم”معجزه گر” گویمش سزاست
دنیا به جنگ او برود باز هم کم است

در هر دو نقش عاشق ومعشوق شد مثل
تعریف عشق بی یل حیدر چه مبهم است

شخصیتی است فوق بشر،ایده آل و ناب
اسباب سرفرازی اولاد آدم است

الحق که شد معاون ممتاز کربلا
استاد جنگ با روش نامنظم است

دریا دلی که دل به دل یم زد و گذشت
دریا به حسرت نگهش غرق ماتم است

از مشک او پیاله چشمم شده پرآب
در کار خیر ونیک همیشه مقدم است

صیاد را هم از در خود رد نمی کند
در این بساط روزی او هم فراهم است

چون درک کرده حالت یک ناامید را
خیلی به رفع حاجت مردم مصمم است

علی اکبر نازک کار

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  10:37 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

سلام حیدر خون خدا ابوفاضل
تو اسوه ی ادبی و حیا ابوفاضل

سلام ماه بنی هاشمی خوش آمده ای
به خانه ی پدرت مرتضی ابوفاضل

 

همیشه حامی خواهر برادرت هستی
فدای غیرتت ای باوفا ابوفاضل

تو آمدی که غلام حسین باشی و بس
به عشق حضرت ما مبتلا ابوفاضل

همیشه باب الحوائج شدی برای همه
همیشه بوده ای مشگل گشا ابوفاضل

گره نخورده به کار کسی که در همه حال
فقط زده ست شما را صدا ابوفاضل

هنوز کار منه خسته پیشتان گیر است
هنوز ذکر لبم هست یا ابوفاضل

امیر فرخنده

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  10:37 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت

 

آغاز می کنم سخنم را به نام ماه

دم می زنم دوباره ز لطف مدام ماه

سر می زنم به دور سرایش تمام سال

شعبان که می شود به خدا در تمام ماه...

...خیره به دست رازق باب الحوائجم

چون دست گیری است فقط در مرام ماه

فردا که می رسد همگی غبطه می خورند

هم اولیاء و هم شهدا بر مقام ماه

در سجده خواستم که در این شام با شکوه

کلب سرای دوست شوم یا غلام ماه

دار و ندار خود همه را بذل می کنم

هر بنده را مرید ابالفضل می کنم

تا که صدای شیر دلاور شنیده شد

لبخند بر لب اسدالله دیده شد

تبریک را به حضرت ام البنین بگو

کوه ادب ز کوه ادب آفریده شد

با صد امید ارمنی آمد به مجلسش

عباس مشتری است، یقین کن خریده شد

این چشم کال ما به نوایی نمی رسید

با آب مشک حضرت ساقی رسیده شد

کف می زنیم و باز کمی گریه می کنیم

دیوانگی ما به کجاها کشیده شد

دینم کنار ماه فقط کامل است و بس

صحن دلم به نام ابوفاضل است و بس

عمری دخیل و سائل کاشانه ات شدیم

مست از سبوی کوثر میخانه ات شدیم

از بس به ما بزرگی و شوکت رسانده ای

معتاد بر مواهب پیمانه ات شدیم

ما پست ها کجا... تو کجا... پس خودت بگو

اصلا چه شد که ما همه دیوانه ات شدیم؟!

حاشا به تو اگر که مریض از درت رویم

امشب که جمع، بین شفاخانه ات شدیم

آتش بزن تو این همه پَر را کنار خود

حالا که شمعی و همه پروانه ات شدیم

بالای کعبه خطبه بخوان بنده ات شویم

ما آمدیم تا که پناهنده ات شویم

در کاروان عشق سپاه عقیله ای

این روزها محافظ راه عقیله ای

در لفظ عام اگر چه که ماه قبیله ای

اما علی الخصوص تو ماه عقیله ای

در این مسیر قوت قلب رقیه ای

در این مسیر ضربِ سلاح عقیله ای

فکر کسی به هتک حریمش نمی رسد

تا علت شکوه نگاه عقیله ای

گیرم که روی نیزه رَوی باز حیدری

در مجلس یزید، پناه عقیله ای

ای تو رکاب زینت بیت ابوتراب

آبی بریز، تشنه شده کودک رباب

 

محمد جواد شیرازی

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  10:38 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

ظرف خالی دوباره پر شده است
آسمان از ستاره پر شده است

هر دو چشم ستاره بارانم
ازشعف ازنظاره پر شده است

 

همه ی شهر گوششان امشب
از اذان مناره پر شده است

برگ برگ تمام دفترم از
غزل و چهارپاره پر شده است

یادت افتاده ام که این گونه
شعرم از استعاره پر شده است

نوبت شعر خوانی من شد
سالن جشنواره پر شده است

من به نامت شروع خواهم کرد
به مقامت خضوع خواهم کرد

به گدایی همین که چیره شدیم
به شب آسمان که خیره شدیم

ناگهان نوری از خدا آمد
ساکن گوشه ی جزیره شدیم

همه از دوری قمر بوده
اگر اینگونه تار و تیره شدیم

لطف زهرا به ما رسیده که ما
نوکر ساقی عشیره شدیم

نذر بی دستی ابوالفضلش
بسته ی دست دستگیره شدیم

نفسی یا اگر حیاتی هست
از دم توست التفاتی هست

آسمان زیر دست دستانت
ماه و خورشید هر دو مهمانت

نه فقط شیعه،ارمنی هم شد
شامل سفره های احسانت

هرکسی میخورد گره کارش
به تو رو میزند – به قربانت

چقدر کشته مرده داری تو
آذری ها چه قدر میخوانت

وقت رزمت پر از حماسه و شور
به به از این خروش و طوفانت

گیسویت را به روی شانه بریز
که شوم باز هم پریشانت

در امان نیست دشمنت هرگز
از رجزهای تیغ بُرّانت

عجبس نیست از دلاوری ات
همه ی دشت گشته حیرانت

به مصاف تو هر که می آید
می زند جا ز ترس پیکانت

پدر مشک ، صاحب دریا
السلام علیک یا سقا

حس خوب پریدن پرها
آسمان همه کبوتر ها

اوج فهمیدن من و مایی
ای تو بالاتر از فراتر ها

ای قیامت شکوهی از قدت
باعث رویش صنوبر ها

حاجت پشت هر در بسته
ای کلید تمامی درها

گره کور مادرم با توست
ای مجیب تمام مضطر ها

بانی سفره های نان و پنیر
آش نذری دست مادر ها

از تبار دلاوران عرب
از نژاد امیر خیبر ها

پسر ذوالفقار صفین و
پدر رزم مالکْ اشترها

تیغ تو تا نیامده بخشید
خاتمه بر تمامی شرها

معنی لا فتایی یا عباس
دومین مرتضایی یا عباس

جذبه ی دلبری تو غوغاست
فن عاشق کشی تو زیباست

نفسی هم قدم شدن باتو
آرزوی اهالی بالاست

رسم مردانگی تو مثل است
ادبت هم زبانزد دنیاست

مشک خالیت هم جواب همه است
لب خشک تو حسرت دریاست

زهره ها را درید نعره ی تو
رعد و برق نگات واویلاست

اذن میدان نداشتی ورنه
هنر تو حماسه در هیجاست

آه از آن زمان تلخی که
دید ارباب دور تو بلواست

بین یک مشت کوفی بی رحم
سر سردار لشکرش دعواست

خوش بحالت که لحظه ی آخر
سر تو روی دامن زهراست

آنکه میخواستی سرت آمد
فاطمه جای مادرت آمد

محمدحسن بیات لو

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  10:38 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

دارم به لب همچون رطب نام تو را ای مه جبین
بسکه ادب میر عرب داری تو از ام البنین

امشب رسیدم محضرت شاید تو را پیدا کنم
شاید کمی اذنم دهی با تو کمی نجوا کنم

 

من صید دامت می شوم صیاد من باش ای امیر
اصلاً خوشم تا می شوم در دام عشق تو اسیر

کم ناز کن ای نازنین خونم حلال ابرویت
سر در گمم در محضرت مانند پیچ گیسویت

گفتند وقتی آمدی شانه به مویت زد علی
گفتند وقتی آمدی بوسه به رویت زد علی

آقا خدا دست تو را بهر شفاعت آفرید
ام البنین اصلاً تو را بهر اطاعت آفرید

اول تویی آخر تویی حیدر تویی دریا تویی
گوهر تویی محشر تویی یکتا تویی سقا تویی

بالا تویی آقا تویی لیلا تویی مجنون منم
وقتی می آیم علقمه مجنون سرگردون منم

تو شاهکار خلقتی در جنگ ها نام آوری
از هرچه گفتم بهتری از هرچه گویم برتری

باران که می بارد تو را از نم نمش حس می کنم
ماه محرم هم تو را از ماتمش حس می کنم

فرزند زهرا را که می گویند سبط اکبر است
می گفت این در کربلا بهرم امیر لشکر است

ای سومین شیر نر محجوب آل فاطمه
هم در ادب هم در وفا سبقت گرفتی از همه

خندید شاه لوکشف تا بوسه از روی تو چید
از لعل لبهای شما شهد عسل آمد پدید

ای زاده ی ام البنین و تیغ ابروی علی
ذُخرُالحسینی، پهلوانی، زور و بازوی علی

دریا خروشید و به پایت آب شد تا آمدی
مجنون العباسی شدم وقتی به دنیا آمدی

سقایی و لب تشنه را سیراب سازد باده ات
از لطف چشم تو شدم دلداده ات آزاده ات

با یک نگاه نافذت من را مسلمان می کنی
بین نماز نافله هم ختم قرآن می کنی

با تو کسی در منجلاب دین و دنیا غرق نیست
با نور تو در روز و شب های مدینه فرق نیست

در گفتن نام شما گاهی مردد می شوم
در مدحت از هر صفحه ی مولا علی رد می شوم

وصف تو را باید میان صفحه ی محشر نوشت
گاهی سر اجبار باید بهرت از حیدر نوشت

در هر دو چشم محشرت حیدر هویدا می شود
در غیرت زهرایی ات کوثر هویدا می شود

ای پنجه ات مشگل گشا، مشگل گشایی کن مرا
جان رقیه از کرم کرببلایی کن مرا

تو آمدی تا راه ما قدری خدایی تر شود
این وامدار از عشق تو قدری فدایی تر شود

دین و سیاست را کنار هم ز تو آموختیم
از کهکشان ها آمدی از عشق نابت سوختیم

بعد از برادر آمدی تا در ادب معنا شوی
شیرین دهن گشتی که با طعم رطب معنا شوی

رضاباقریان

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  10:38 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

دوچشمت چشمه ی آب حیات است
دو دستت سفره دار کائنات است

اگر چه آسمان این قدر بالاست
ولی باید بگویم خاک پات است

 

به درگاهت زدم دست توسل
چرا که درگهت باب النجات است

نفوذ دیده ات تا عمق جان ها
و نور رویت از انوار ذات است

تو تشنه بودی و آبی نخوردی
عطشناک لبت آب فرات است

دوباره از وفایت یاد کردم
دلم را باتو من آباد کردم

تو شیر بیشه ای تو بچه شیری
تو در جنگاوری ات بی نظیری

امیروشاه این عالم حسین است
تو هم بر او برادر هم وزیری

تو کوه سرفراز و استواری
ولی در پیش زینب سر به زیری

تو سر تا پا علی مرتضایی
تو دوم نسخه ی شاه غدیری

چه میگردد که ای بی دست امشب
دو دست خالی ما را بگیری

اسیر بند تو هستم اباالفضل
ارادتمند تو هستم اباالفضل

ز هر زیبا رخی زیبایی آقا
منم مجنون و تو لیلایی آقا

تو ای ماه بنی هاشم همیشه
در اوج آسمان پیدایی آقا

فنون رزم تو همتا ندارد
شبیه مرتضی یکتایی آقا

دو دست تو ضریح حاجت ماست
گدایی مرا معنایی آقا

اگر چه مشک تو آبی ندارد
بدون مشک هم سقایی آقا

قسم خوردم که پای تو بمانم
همیشه هر کجا از تو بخوانم

تو ساقی و خمار باده ات من
تو اوجی و زمین افتاده ات من

میان هر رکوع و هر سجودت
دعاگوی نخ سجاده ات من

نشستم بر دو راهی نگاهت
شدم گوشه نشین جاده ات من

تو جای خود-همه هستی من-تو
غلام هر غلام ساده ات من

مریدت هستم ای سرتابه پاعشق
دلم را بردی و دلداده ات من

همینکه طعم مستی را چشیدم
به زیر پرچم تو قد کشیدم

تو در کرب وبلا طوفان نمودی
تو اول شعر غیرت را سرودی

تو قبل ماجرای کربلا هم
نشان دادی که خیلی با وجودی

چه میگویم؟چرا اصلا نوشتم؟
تو بالاتر ز هر حد و حدودی

دخیل سبز مادرها رها بود
اگر که باب حاجت ها نبودی

چه میبینم چرا بر خاک هستی؟
گمانم پای زهرا در سجودی

اگر چه تیرها بر پیکر توست
ولی خوش باش زهرا مادر توست

محمدحسن بیات لو

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  10:38 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

مدح حضرت عباس
دریا به وسعت نگهت چون دچار شد
از آبروی حیدری ات بی قرار شد

تا بر زمین رسیدی و چشمت گشوده ای
خورشید و مه رسید و سپس روزگار شد

وقتی قمر به عرصه ی شب پا نهاده است
خجلت زده ز جلوه ی رویت کنار شد

رو زد به ساقی همه عالم، سرشت ما
بعدش ملازم سر کویش، شمار شد

وقت سحر گدا به درت رو نهاده است
وقت سحر گدایی تان اعتبار شد

هنگام رزم دشمنت از ترس در فرار
یک دسته در مواجهه ات تار و مار شد

مردانه حافظی به حرم یا به اهل آن
شیرانه تیغ جنگی تو، ذوالفقار شد

از آن زمان که پا، سر چشمم گذاشتی
اینگونه کار عاشقی ات یادگار شد

یکبار هم سقایت جمعی خمار کن
بی جرعه ی لبت سر ما پرغبار شد

راضی نمی شوم ز تو بی روضه بگذرم
راست به حجم نیزه ی عطشان سوار شد
علی احمدیان-جنت

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  10:38 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایتِ خود آشکار شد

با روی کار آمدن رویت،آفتاب؛
از کار سَروَری جهان برکنار شد

اینگونه صبح سوم شعبان به خاطرت
هر سال از طلوع خودش شرمسار شد

یعنی که با طلوع تو پنجاه و هفت سال
خورشید در غروب خودش خانه دار شد

باعلت سپید و سیاهی چشم تو
پلکت دلیل گردش لیل و نهار شد

درمجلسی که گیسوی تو درس میدهد
بوی بهار موی تو شرح بِحار شد

نام حسین پهن شد و بین سین آن
جبریل شد زمینی و فُطرس شکار شد

ترویج گشت در شب میلادت این مَثَل
گاهی گلی بهانه ی فصل بهار شد

گفتم حسین پس همه‌ی قُم قُمار شد
گفتم حسین مِی وسط خُم خُمار شد

با یا غفور و یا احد و یا صمد نشد
با یاحسین نَفْس ولیکن مهار شد

«وحشی بافقی» اگر «اهلی» شد ازتو شد
«انسانی» فخیم غمش «سازگار» شد

هم یا حسین بوی «گلاب وگل» آفرید
هم یا حسین ریشه ی «نخل» چهار شد

مجبور بودم از تو بگویم در این غزل
این جبر درنهایتِ امر اختیار شد

دستی که سجده تکیه برآن کرد پیش تو
درکربلا ز خاک درآمد مِنار شد

نگذاشت هیچگاه عبا روی دوش خویش
هرکس به روضه ی علی اکبر دچار شد

مهدی رحیمی زمستان

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  10:38 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

تـیغِ اَبرویِ تو بُرَّنده تر از شمشـیر است
رشته یِ دل به سَرِ گیسوی تو زنجیر است
عشق توعشقِ حسین است…وَعالمگیر است
سر سِپردن درِ این خانه اگر تقدیر است…

به قـضا و قَـدَرم دسـت نباید بزنید
صاحبـم آمـده آری کفِ مـُمـتَد بزنید

من ابالفضلی اَم و صاحبِ من این آقاست
پسـرِ شیرِ خـدا تاجِ سرِ شیرِ خداست
مادرش حُجـب و حیـا…او یَـلِ ایثار و وفاست
عرشْ پایِ عـَلَمِ رایـه العـباسی هاست

قبله یِ قـلبِ من و قلـّه یِ ایثـار تویی
افتخارِ عَلَم این است علمـدار تویی

آمدی تا غَمـی از سینه یِ ما برداری
مثـلِ بابا عـَلـَمِ دیـن و وِلا برداری
تو شـفایی چه نیاز است دَوا برداری
رو به مِـحراب اگر دستِ دعا برداری

می شود قلبِ گدایِ تو حسینی باشد
شـبِ قـدرِ همه بیـن الحرمینی باشد

شده آوای علی وُّ حسن و ثارالله
ذکـرِ لا حـولَ وَلا قـوَّهَ الّا باالله
پسر شیر خداوند پس از بسم الله
زیر لب گفته که لبّـیک ابا عبدالله

قمری بود که خورشید به دورش چرخید
علی از جانبِ حق خَم شدُودستَش بوسید

عَـلـوی مَسلـَکی از ایل و تبارِ حیدر
آمـده تا که شـود قـوّتِ قـلبِ دِلـبـر
روزِ موعود خودش یک نفره صد لشکر
ذکرِ تکـبیرِ لبِ اوست قـرارِ خـواهر

بیرقِ کرب و بلا را که به کف می گیرد
معرکه عطر و بویِ شاهِ نجف می گیرد

ایّـها النـّاس گـدایِ حـرمِ عـبّاسم
همـه یِ عمر به زیـرِ عـَلـَمِ عبّاسم
شاعری باشم اگر محتشمِ عبّاسم
بی قـرارِ غـمِ ارباب و غمِ عبّاسم

شبِ مـیلادِ علـمدار زبان می گیرم
تشنه یِ جامِ وصالم ندبه خوان می میرم

حسین ایمانی

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  10:38 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

خورشید هم امشب به این درگاه می آید
زیرا خبر پیچیده هر جا ، ماه می آید

امشب خیال حضرت ارباب آسوده ست
دارد کفـــیل زینبـش از راه می آید

سلطان عشّاق دو عالم جشن می گیرد
وقتی وزیرش مثـل شاهنشاه می آید

با دست و پای غرق گِل از سمت نخلستان
با سر به دیدارش ، ولی الله می آید

جانها فدای عاشقی کز شوق وصل او
معشوق،سویش مثل خاطرخواه می آید

عبّاس یعنی عاشق صادق که بی ارباب
او را ز هست و نیستش ، اکراه می آید

با جرعه ی آبی هدایت میشود قطعاً
در آستانش هر کسی گمراه می آید

طوبی به جنّت نغمه سرداده ست با احساس
جانم فدای قامتت یا حضرت عبّاس

گفتند اهل دل ، دل امّ البنین روشن
حالا که شد چشم امیرالمؤمنین روشن

آن قدر او ماه است که، از نور رُخسارش
چون ماه کامل می شود کلّ زمین روشن

دنیا و ما فیها نه تنها بلکه از نورش
در دیده ی ما میشود تا…(نقطه چین) روشن

هر چند خاموشی در آنجا هست بی معنا
از او شده سرتاسر عرش برین روشن

وقتی نوشتم “یاابوفاضل مدد”دیدم
در حلقه ی انگشتر من شد نگین روشن

در صحن او بر خاک افتادیم و فهمیدیم
عشّاق عالم را چگونه شد جبین روشن

عبّاس نه ، عابس شدن را درک خواهی کرد
وقتی تورا شد سرّ دستورات دین روشن

هرکس به او وارد شد و از خویش خارج شد
ذکرش تمام عمر یا باب الحوائج شد

فریادِ ما تا صبح محشر یااباالفضل است
یعـنی که تا آخر دل ما با اباالفضـل است

دلمُرده ی مَحضیم آنجایی که ساقی نیست
هستیم غرق دلخوشی هرجا اباالفضل است

هرچیز را مقیاس و معیاری ست درعالَم
معیار در بحث ادب تنها اباالفضل است

از ادّعای با وفایی دور باش ای دوست
گر در وفاداری تو را مبنا اباالفضل است

پایین تر از پایین من و امثال من هستند
وقتی فقط بالاتر از بالا اباالفضل است

بایدکه گرد و خاک پای “تاویه”* باشیم
وقتی فدای زاده ی زهرا اباالفضل است

با دیدن دستـش نه تنها ذکر ما ، بلکه
ذکر خدا در محشر کبریٰ اباالفضل است

دیدم تو محبوب القلوبی یا ابوفاضل
الحق ، تو کَشّافُ الکرُوبی ، یا ابوفاضل

ای أحسنُ الحالم ببین حال خرابم را
آرام کن این سینه ی پُر التهابم را

از بسکه زیر دِیْنِ تو بودن بزرگم کرد
تسویه کردم با همه جز تو حسابم را

تا که تمام عمر را عطشان تو باشم
بشکن به دست خویشتن جام شرابم را

حتّی شب میلاد تو ، فکر مصیبت هات
آقای من ، می گیرد از دل صبر و تابم را

ارباب هم می گفت : میفهمند رفتی تو
هر کس ببیند صورتِ از خون خضابم را

عباس من یاد لب خُشک تو اُفتادم
وقتی که بوسیدم لب طفل ربابم را

تو رفتی و هر بار بعدت العطش گفتم
داده ست با تیر و سنان دشمن جوابم را

فرقت که تا بین دو ابرو باز شد عباس
فصل اسیری حرم آغاز شد عباس

*تاویه : اسم مرکب حضرت

محمّدقاسمی

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  10:39 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

دلهای عاشق حلقه بر در دارد امشب
باران لطافت مثل کوثر دارد امشب
حیدر میان خانه حیدر دارد امشب
عباس می آید علم بر دارد امشب

مردی به بی همتاییِ دریا می آید
بهر حسین بن علی سقا می آید
وقتی علم در دست این آقا می آید
“کفر تمام نیزه ها بالا می آید”

امشب شب شور و شب ذکر و نماز است
امشب به سوی آسمان ها راه باز است
هر کس که جنس خواهشش جنس نیاز است
بر دامنش دست توسل چاره ساز است

از گوشه ی چشمش غضب می ریزد این مرد
از زلف هایش راه شب می ریزد این مرد
از قد و بالایش ادب می ریزد این مرد
از کنج لب هایش رطب می ریزد این مرد

باید خدا در وصف او قرآن بسازد
یا بلکه تندیسی خود از ایمان بسازد
یک چشمه اش کافیست تا باران بسازد
جای تعجب نیست که سلمان بسازد

او آمد و مهتاب را بی آبرو کرد
ماه رخش را آسمان ها آرزو کرد
در عرش باید نام او را جستجو کرد
باید برای مسح نام او وضو کرد

این مرد یعنی صورت اخلاص ارباب
این مرد یعنی شاخه های یاس ارباب
این مرد یعنی جلوه ی احساس ارباب
این مرد یعنی حضرت عباس ارباب

تکیه زده دنیا به دستان ابالفضل
جان علی بسته است بر جان ابالفضل
نان خورده عمری نوکر از خان ابالفضل
بیچاره ام، دستم به دامان ابالفضل

تو کاشف الکربی، همیشه بی نظیری
بر خانه ات رو کرده امشب را فقیری
وقتی پس از ارباب تو نعم الامیری
امکان ندارد دست نوکر را نگیری

خیلی ضریح با صفایت دیدنی بود
آن گنبد و گلدسته هایت دیدنی بود
خیلی خدایی کربلایت دیدنی بود
آن روز را هم که… وفایت دیدنی بود

آن روز با مشک و علم… آبی نخوردی
شد سینه ات لبریز غم… آبی نخوردب
حتی میان آب هم… آبی نخوردی
تا دست هایت شد قلم… آبی نخوردی

وحید محمدی

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  10:39 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

نفس میکشم در هوای شما

دلم روشن است از دعای شما

من از چشمه ی عشق دارم وضو

بود قبله ام خاک پای شما

چه خوب آسمان را به زیر آورد

هوای خوشِ کربلای شما

 به گوش زمین نغمه ای حس نشد

دل انگیز تر از صدای شما

 خدا در تراش جمالت گذاشت

چه سنگ تمامی برای شما

ندارد دلم گوشه ی امنیت

بجز خلوت روضه های شما

تو را دوست دارم خدا شاهد است

دل عاشق من فدای شما

 

هم اندیشه ی ما ابالفضلی است

و هم ریشه ی ما ابالفضلی است

 

ابالفضل گفتم نفس وا شده

کویر دلم مثل دریا شده

زمین خورده بودم به دست هوس

به یک یا ابالفضل دل پا شده

جنون آمد و دست دل را گرفت

جهان با ابالفضل زیبا شده

دل از نوکری درِ خانه اش

به هر جا رسیدست و آقا شده

به آرامش چشم هایش قسم

که چشمان او قبله ی ما شده

به اعجاز نام ابالفضلی اش

گره های دنیاییم وا شده

هم اندیشه ی ما ابالفضلی است

و هم ریشه ی ما ابالفضلی است

شاعر: حسن كردي

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  10:48 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها