0

اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

مردی از جنس عشق ، جنس بلور

مردی از تیره از سلاله ی نور

 

مردی از جنس خاک عاشورا

تک سوار قصیده های وفا

 

 

 

 

محضر مجد این امیر عرب

پینه بسته است سجده گاه ادب

 

آمد و چشم نور روشن شد

آتش کوه طور روشن شد

 

آمد و با خودش صفا آورد

والقمر را به صحنه ها آورد

 

خانه را غرق در تبسّم کرد

خنده ها را پر از ترنّم کرد

 

پیش چشم ستاره ها خورشید

دست زیبای ماه را بوسید

 

مادری غرق نغمه ی احساس

بوسه می زد به صورت عبّاس

 

آمد و با خودش علم آورد

روشنی را در این حرم آورد

 

مروه ی با صفای شهر خداست

آسمان خاک پای این آقاست

 

در دل عاشقان حرم دارد

آیه در سوره ی کرم دارد

 

مردی از جنس عزّت و غیرت

بی تملّق معلّم عصمت

 

باب حاجات عالمین است او

ساقی لشکر حسین است او

 

جیره خوار محبّتش گل ها

محو احسان و رافتش دلها

 

فانی ِ در یم ولایت شد

پرچم بینش و بصیرت شد

 

پهلوان عشیره ی خورشید

که در او می توان علی را دید

 

آسمان آسمان دلاور بود

بهترین یاور برادر بود

 

پیش ارباب مهربان خاموش

بین میدان همیشه غرق خروش

 

همچو مردان خطّه ی کوثر

پهلوان بود و پهلوان پرور

 

تیغ در دست و رزم طوفانی

قاتل مرده های شیطانی

 

در دل واقعه هیاهو کرد

دست بیداد و ظلم را رو کرد

 

معدن با کرامت ایمان

چشم او خالق دو صد سلمان

 

بین این گفتن و نگفتن ها

بین این خواندن و شنیدن ها

 

مردی از آسمان به جوش آمد

وازه هایش که در خروش آمد ،

 

گفت محو تلالو احساس

رحم الله عمی العبّس

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  1:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

هیچ دانی رمز و راز خلقت خورشید چیست

این مَطاف صد هزاران اختر و سیاره چیست

بین سیارات هستی، او چرا منسوب شد

از چه رو، او در دل سیارگان محبوب شد

 

هیچ دانی رمز و راز خلقت خورشید چیست

این مَطاف صد هزاران اختر و سیاره چیست

بین سیارات هستی، او چرا منسوب شد

از چه رو، او در دل سیارگان محبوب شد

{jcomments on}هیچ پرسیدی چرا سر تا به پایش سوخته

نیست او جز  ، ذره ای از آهن افروخته

رمز خورشید و طوافش بشنو ای صاحب خرد

لیک حرف از دل بود نه مدرک و قول از سند

از ازل شاگرد یکتای علی عباس بود

فارغ التحصیل ممتاز علی عباس بود

او تلمذ کرد نزد شیر حق درس  ولا

عاقبت  شد  رونوشتی از علی مرتضی

گشت او استاد دانشگاه ایثار و وفا

شد علمدار حسین و ساقی کرب بلا

آندمی که عباس از بابش علی مدرک ستاند

مدرک عشق و شجاعت ، رزم ِ پیکارِِ سنان

بهر مشق آخرینِ رزم ِ شمشیر و نبرد

خواند عباس رشیدش را علی بهر نبرد

یک طرف اِستاده شیر حق،امیرالمومنین 

یک طرف، قامت قیامت، زاده ی ام البنین   

سوی یکدیگر چو هرگامی که برمی داشتند

لرزه برخاک وتلاطم درسما می کاشتند

آسمان با غرش شمشیرها از هم درید

کوه با هر ضربه تیغی، جسم در هم می تنید 

باصلابت مینشاند عباس ، هر ضربه، ولی

(گوئیا سَندان  بود بر پُتک او تیغ علی )[i]

آنچنان می کوفت بر تیغ دوسر پور علی

کز حرارت گشت پیدا ، سرخی تیغ علی 

ناگهان در ضربت آخر ز هرم ذوالفقار

یک جرقه آهن ِافروخته گشت آشکار 

گرچه جسمش ذره ای بود، لیک اصلش ذوالفقار 

گشت در طاق سما خورشید و شمس روزگار

آری آری ذره ای بودوچنین مکنت گرفت

بین سیارات هستی او یکی شهرت گرفت

گر مقام و اعتبار بگرفته از نام علیست

هستی اش را تاابد مدیون عباس علیست

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  2:00 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

همه حیثیت عالم و آدم با توست

در فرات نفسم گام بزن دم با توست

من از این جزر و مد سینه زنانت فهمیدم

ماه من شورش شبهای محرم با توست

....

 

دشمن از ترس تو مژه بر هم نزند

غضب آلوده ای و خشم خدا هم با توست

با حضورت حرم آل علی آرام است

تا زمانی که در این معرکه پرچم با توست

علقمه زیر شتاب نفست میسوزد

وعده ای داده ای و چشمه زمزم با توست

خرد شد ریخت به پایت همه هست حسین

قد بر افراشتن این کمر خم با توست 

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  2:00 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

ای علمداری که دستت بوسه گاه مرتضاست

افضل الاعمال حیدر بوسه بر دست شماست

اقتدا بر مرتضی کردند جمع اهل بیت

دست تو سرشار از عطر نسیم بوسه هاست

بوسه بر دست تو طعم بوسه بر قرآن  دهد

دستهایت آیه های سفره دار هل اتاست

 

امتیاز بوسه بر دست تو دست فاطمه است

چونکه مسّ آیۀ تطهیر پاکان را سزاست

صف کشیدند انبیاء تا که خدا رخصت دهد

بوسه بر دستت زنند این آرزوی انبیاست

گر خدا قسمت کند یک بوسه بر دستت زنیم

ما و نسل ما خدایی تا ابد حاجت رواست

ای که در سجده دو دست و صورتت بر روی خاک

باعث گرمی بازار مناجات خداست

ای که ساعتها میان سجده می گفتی خدا

بنده ای کوچک به درگاه تو گرم التجاست

تا که دست تو به سوی آسمان می شد بلند

حق ندا می داد وقت استجابت بر دعاست

پینۀ پشانی ات العفو گو تا محشر

اشک تو آمرزش ما بندگان پر خطاست

ای که می دادی قسم حق را به نام فاطمه

خاک نخلستان ز اشک جاری تو با صفاست

حیف باشد گر فقط از خوشگلی ات دم زنیم

کمترین مدح تو کفتن از رخ و از چشم هاست

گرچه یوسف را خدا از صورت تو خلق کرد

حسن صورت شمّه ای از سیرت تو با وفاست

در اطاعت بهترین و در عبادت برترین

دست و چشم تو مطیع پادشاه کربلاست

می توانستی به هم ریزی تمام خصم را

لیک گفتی امر امر زادۀ خیر النساست

ای برادر بر امامین و عموی نه امام

عمیّ العباس ذکر دائم آل عباست

ما یقین داریم هنگام فرج ای ذوالعلم

ببرق صاحب زمان بر دوش تو صاحب لواست

فوق ایدیهم یداللهی که فرموده خدا

وصف دست توست که بالاترین دستهاست

حضرت سقّا مه هاشم تماشای رخت

کاشف الکرب حسین و زینبین و مجتباست

لقمه لقمه از غذای روز تاسوعای تو

ارمنی گیرد شفا چون سفره ات دارالشفاست

  بر علی سوگند ای حیدر جمال علقمه

روز تاسوعای تو روز غدیر کربلاست

روز تاسوعا حوائج را بر آورده می کنیم

چونکه عاشورا فقط هنگامه شور و عزاست

مادرت ام الفضائل حضرت امّ البنین

فاطمه است و دومین همسنگر شیر خداست

مادر قامت رشید چار سردار رشید

مادر رزمندگان جبهۀ کرب و بلاست

مرتضی خواهان او شد از دعای فاطمه

گوهری نایاب بود و قدر دانش مرتضاست

در مدینه می نماید مادری بر زائران

دست پخت فاطمه از دست او خوردن بجاست

در فراق قبر زهرا تربت امّ البنین

در مدینه باعث آرامش دلهای ماست

روزگاری که شود آباد گلزار بقیع

بیت سقّاخانۀ امّ البنین آنجا بپاست

ای برادرهای تو باب الحوائج برهمه

شیعه حتّی غافل از این حلقۀ مشگل گشاست

مادرت وقت سفر فرمود بر اخوان تو

پاسداری از حریم دخت زهرا باشماست

همچو پروانه به گرد محملش حلقه زنید

لحظه ای گر دور باشید از حریم او خطاست

این وصیت تا به شهر شام هم پایان نداشت

دید زینب چار سر بر گرد او حیدر نماست

یل به آن گویند که پشتش نیاید بر زمین

تو به صورت بر زمین افتاده ای زهرا گواست 

                                                                 جواد حیدری

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  2:00 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

تپش های دلم من می خونه
شام ولادت پهلوونه
زمین و آسمون ها رو
دلهای دشمن ها مونو

 

اسم ابالفضل می لرزونه
توی شبهای تنهایی من
ماه دل من ماه بنی هاشمه
خدا می دونه آرزوم اینه
برم حرم علمدار علقمه
به نام حیبت ابالفضل
به نام غیرت ابالفضل
به نام حضرت ابالفضل
می ریم زیارت ابالفضل
(قمر عشیره آقام ابالفضل 7)
روشنایی اهل زمینه
ماه شب ام البنینه
ببین غضب نگاهاشو
گره تو ابرو ها شو
شیر امیر المومنینه
پسر علی جیگر علی
بلا گردونش تموم نه فلکه
چقدر شیرنه به دل می شینه
آخه آقام نمک ابن نمکه
علی شمایل ابالفضل
علی خصایل ابالفضل
حلاله مشکله ابالفضل
امیر هر دله ابالفضل
به نام حیبت ابالفضل
به نام غیرت ابالفضل
به نام حضرت ابالفضل
می ریم زیارت ابالفضل
(قمر عشیره آقام ابالفضل 7)
تپش های دلم من می خونه
شام ولادت پهلوونه
زمین و آسمون ها رو
دلهای دشمن ها مونو
اسم ابالفضل می لرزونه
به نام حیبت ابالفضل
به نام غیرت ابالفضل
به نام حضرت ابالفضل
می ریم زیارت ابالفضل
وقتی رجز می خونه تو حیجا
شروع می کنه به نام مولا
ان ابن القتال العرب
ان ابن الهاشمی نسب
منم غلام غلام عزیز زهرا
می گه بدونید اگه هزار بار
زنده بشم مو هزار دفعه بمیرم
بازم می خونم منم غلام مو
حسین ابن فاطمه باشه امیرم
امید فردا ابالفضل
جناب سقا ابالفضل
شکوه مولا ابالفضل
فرزند زهرا ابالفضل
به نام حیبت ابالفضل
به نام غیرت ابالفضل
به نام حضرت ابالفضل
می ریم زیارت ابالفضل
(قمر عشیره آقام ابالفضل 7)
صدای بارون داره میاد 
یکی غزل خون داره میاد
آی عاشق ها خبر خبر
یه پهلون داره میاد
ابالفضل ابالفضل ابالفضل 

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  2:00 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

(آمد آمد یل ام البنین 6)
جان به شوق آمده
از نشاط و سرور
عاشقان رابه لب

 

وصف یار است
دل پر از التهاب
سینه بی صبر وتاب
جان دل خستگان 
بی قرار است
(آمد آمد یل ام البنین 6)
جان به شوق آمده
از نشاط و سرور
عاشقان را لب 
وصف یار است
دل پر از التهاب
سینه بی صبر وتاب
جان دل خستگان 
بی قرار است
(آمد آمد یل ام البنین 6)
جان حب لول المتین
پر شد از عطر نور
بحر میلاد این ماه زیبا
جبرئیل و ملک
تهنیت گو شدن
مقدم زادی مرتضی را
یک مدینه صفا
یک قبیله طبق
در سرای علی 
میهمان است
جان ام البنین 
از تما شای این
نو گل نازنین
 شادمان است
(آمد آمد یل ام البنین 6)
این ابوفاضل است
شیر دریا دل است
قبله حاجت عالمین است
در صف کربلا
یار خون خدا
جان نثار برادر 
حسین است
(آمد آمد یل ام البنین 6)
ای سرای دلم 
مظهر غیرتم
معنی همت است
ساقی تشنگان
امید است
سایه ی عزتش 
بر سر عالم است
بنده ی درگاهش 
رو سپید است
(آمد آمد یل ام البنین 6)
ای امیر کرم 
به مقامت قسم
خسته از محنتم
یا ابالفضل
ای سرای دلم
خانه مهر تو
قبله حاجتم
یا ابالفضل
(آمد آمد یل ام البنین 6)

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  2:00 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

(آقام آقام آقام آقام ابالفضل 8)
دل اهل جام نابه
بی تو ولی سرابه
گر عشق تو نباشد

 

جنت نقش برآبه
(آقام آقام آقام آقام ابالفضل 8)
ماه فلک غلامت 
افتاده دل به دامت
یک باره موج دریا
پاشد به احترامت
(آقام آقام آقام آقام ابالفضل 8)
حق بی تو ناتمامه
فیضت علی دوامه
مستی حلال با تو
بی تو خوشی حرامه
آیینه بنده تیغت
شیر درنده تیغت
 در بازی محبت
برگ برنده تیغت
(آقام آقام آقام آقام ابالفضل 8)
دل اهل جام نابه
بی تو ولی سرابه
گر عشق تو نباشد
جنت نقش برآبه
(آقام آقام آقام آقام ابالفضل 8)

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  2:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

آخر قصه عالم آخر قصه دنیاست
تازه اونجا ابتدای 
نوکری سینه زن هاست
مایی که غرق جنونیم

 

جمله در تاب و هراسیم
اونجا که همه غریبن 
ما سر از پا نشناسیم
ما که روزیم تو دنیا
سر سفرهی توخوردیم
همه دنیاشون باختن
ما با تو دنیا رو بردیم
(داره دلم دیوونه ابالفضل 4)
آره ما همون گدای هر شبیم
سگ دربار حسین زینبیم
ما که تو دنیا همیشه
مست عطر سیب و یاسیم
توی درس عشق عباس 
شاگرد اول کلاسیم
توی دانشگاه عباس
درس عیسی رومی خونم
بالای تخته نوشتیم
همگی اهل جنونیم
(داره دلم دیوونه ابالفضل 4)
دیوونه کجا رو داره 
که ز غم بشه لبا لب
برای بد مستی همیشه
میره میخونه زینب
آخه زینب مرجع تقلید ماست
همیشه دلش با ما حسینی هاست
(داره دلم دیوونه ابالفضل 4)

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  2:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

اي بام صبح، خورشيد، اي شب، سحر مبارك
در دامن ستاره، قرص قمر مبارك
بر گلبن ولايت ياس دگر مبارك
طوبي ثمر مبارك، دريا گهر مبارك

 

ميلاد ماه آمد، خورشيد راه آمد
يوسف ز چاه آمد، مير سپاه آمد
شمشير آل هاشم، شير حسين و حيدر علیهم السلام
درياي معرفت را در كف گهر ببينيد
بعد از طلوع خورشيد قرص قمر ببينيد
شير خدا علي را، شير دگر ببينيد
در ماه روي عباس، روي پدر ببينيد
روح فتوت است اين، جان محبت است اين
درياي غيرت است اين، سقاي عترت است اين
دادند بوالحسن را امشب حسين ديگر
گلبوسة ولايت، بر چشم و فرق و دستش
ناخورده شير، دادند، پيمانة الستش
شد در نگاه اول، وقف حسين هستش
از اشك شوق لبريز، شد جام چشم مستش
از عشق رنگ و بو داشت، در مهد هاي‌وهو داشت
با يار گفتگو داشت انگار آرزو داشت
ناخورده شير، گردد، قرباني برادر
امّ ‌البنين گرفته، در دست ماهپاره
اي آسمان بيفشان، در مقدمش ستاره
آغوش يار بر او، گرديده گاهواره
گويد هزار نكته، چشمش به يك اشاره
من جان نثار يارم، سر روي دست دارم
اين قلب بي‌قرارم، اين چشم اشكبارم
از گاهواره روحم، در كربلا زند پر
در هر ني وجودم، آواي ني نوايي است
شورم همه حسيني، عشقم همه خدايي است
جانم، تنم، وجودم، دستم، سرم، فدايي است
عالم همه بدانند، عباس كربلايي است
ايثار دين و دينم، زخم است زيب و زينم
مرگ است نور عينم، من عاشق حسينم
كو مرگ تا بگيرم، او را چو روح در بر
درياي سرخ غيرت، روح وفاست عباس
خون حسين يعني، خون خداست عباس
عشاق جان به كف را، فرمان رواست عباس
باب الحوائج خلق، مشكل گشاست عباس
مهر و وفاش عادت، دلداده‌اش عبادت
از لحظة ولادت، تا لحظة شهادت
عشق حسين در دل، شور حسين در سر
ناخورده شير مادر، زد ساغر بلا را
در مهد ناز مي‌ديد، صحراي كربلا را
خوشتر ز شير نوشيد، صهباي سرخ لا را
از لحظة ولادت، بشنيد اين صلا را
تو كشتة ولايي، تو عاشق بلايي
عطشان بحر لايي، سقاي كربلايي
زيبد كه بوسدت دست، شير خدا مكرر
تا حشر مي‌درخشد، در موج بحر، نامت
در عين خشك كامي، درياست تشنه كامت
حسرت برند عشاق، در حشر بر مقامت
از اوليا درودت، از انبيا سلامت
خون برادر تو، جوشد به پيكر تو
از پاي تا سر تو، زهراست مادر تو
بهر شفاعت آرد، دست تو را به محشر
اي تشنة لب تو، آب حيات، عباس
باب المراد عباس، باب النجات، عباس
گرديده دور قبرت، آب فرات، عباس
خون خدات فرمود، جانم فدات، عباس
خوی حسين خويت، روي حسين رويت
چشم حسين سويت، ميثم گداي كويت
لطفت نمي‌گذارد، او را براني از در

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  2:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

مژده  ای حزب خدا یار حسین آمد
سید و سالار انصار حسین آمد
عید میلاد علمدار حسین آمد
صدق و صفا آمد، عشق و وفا آمد

 

ای ماه خیرالناس خوش آمدی عباس
نور باران خانه حیدر شده امشب
فاطمه  ام البنین مادر شده امشب
غرق شادی ساقی کوثر شده امشب
فخر عرب آمد، روح ادب آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس
درد بی درمان عالم را دوا آمد
قهرمان سقای دشت نی نوا آمد
بر حسین فرمانده کل قوا آمد
آرام جان آمد جان، جهان آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس
آمد آن ماهی که دارد چشم دریایی
باشدش از کودکی بر عالم آقایی
می کند فردا علمداری و سقایی
ماه حرم آمد، بحر کرم آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس
یا امیرالمؤمنین نازم به احساست
گشته عالم زنده از بوی گل یاست
بوسه زن بر دست و بر بازوی عباست
باب المراد آمد، روح جهاد آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس
ای گل ام البنین دستم به دامانت
جان من جان همه عالم به قربانت
تو کریمی و منم محتاج احسانت
دل منجلی آمد، نجل علی آمد
فرزند خیرالناس، خوش آمدی عباس
ای تمام انبیا زوّار قبر تو
باغ قرآن تشنه باران ابر تو
جان فدای مکتب ایثار و صبر تو
حق جلوه گر آمد نوری دگر آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  2:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

ای نخل ادب، ثمر مبارک!
وی بحر شرف، گهر مبارک!
ای شمس ولا، قمر مبارک!
ای طور علی، شجر مبارک

 

!
ای عشق و وفا، پدر مبارک!
ای شیر خدا، پسر مبارک!
میلاد حسین دیگر آمـد
الحق که دوباره حیدر آمد
این کیست؟ برادر حسین است
این شیر دلاور حسین است

این پارۀ پیکر حسین است
این ساقی ساغر حسین است
این روحِ مطهر حسین است
فرماندۀ لشکر حسین است
ایـن مـاه امیرمؤمنین است
این صورتِ صورت آفرین است
حیدر، گل و این پسر، گلاب است
مـه بـر سر دستِ آفتاب است
از نـور، بـه صورتش نقاب است
سر تـا بـه قدم، ابـوتراب است
سردارِ رشیـدِ انـقلاب است
در دست پدر به پیچ و تاب است

اشکش همه جاری از دو عین است
چشمش همه حال بر حسین است

شیرین لب و شور آفریده
از دیده و دست، دل بریده
مرغ دلش از قفس پریـده
آوای حسین را شنیـده
خون در دل و اشک، در دو دیده
پیـراهن صبـر را دریـده
آهنگ وصال یـار دارد
بـا خون خدا قرار دارد
آغوش علی بـوَد مقـامش
از حضرت فاطمه، سلامش
ما سائـل و او کرم مرامش
او ساقی و چشم ماست، جامش
عشق و ادب و وفاست، نامش
بگرفت چو در بـغل امامش
دیـدند دو مـهر منجلی را
رخسار محمـد و عـلی را

عباس همان عزیـز زهراست
عطشان لب او همیشه دریاست
او مـاه ستـارگان صحراست
فرمانـده و پاسدار و سقاست
دور از شهدا، اگر چه تنهاست
تا حشر، چراغ انجمن‌هاست
دل، مشت گِلی ز کربـلایش
جان، زائـرِ گنبدِ طلایـش

دریا چو کفش کرم ندارد
بی او که حرم حرم ندارد
اسلام بـه کف علم نـدارد
تا هست، حسین غم ندارد
در بیـن سپاه، کم نـدارد
باک از عرب و عجم ندارد
او شیر خدای را بـود شیر
فرزند کرامت است و شمشیر
ای حیدر حیدر ولایـت!
ای صاحب سنگر ولایت!
ای حامی و یاور ولایت!
سرلشگر بی سر ولایت!
فرزنـد و بـرادر ولایت!
عباس دو مادر ولایت!
تـو چار امام را معـینی
از روز نخست، یار دینی

ماه شهدا، به نی سر توست
قرآن حسین، پیکر توست
باب همه انبیـا دَرِ تـوست
آغوش حسین، سنگر توست
دریا نگهش بـه ساغر توست
خون گلوی تـو کوثر توست

سردار سپاه دین به هر عصر
تنها رجز تـو سورۀ نـصر

ای بحر ز آتش تو بی‌تاب!
ای آب هم از خجالتت آب!
سر تـا قدمت حقیقت نـاب
ابروی تو عشق راست محراب
ما بندۀ کوچک و تـو ارباب
دریا گوید: مرا تـو دریـاب
من آبم و تشنۀ تـو هستم
سقای حرم! بگیـر دستم
ما و کرم تو یا اباالفضل
طوف حرم تو یا اباالفضل

خاک قدم تو یا اباالفضل
دریای غم تو یا اباالفضل
مرهون دم تو یا اباالفضل
زیر علم تو یا اباالفضل
ای عالم و آدمت سپاهی!
بر"میثم" خویش هم نگاهی

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  2:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

بریزیـد گل یاس بـه گهوارۀ عباس
که این یارحسین است علمدار حسین است
*****
حسین ابن علی را بگوئیـد بیآید
تماشای برادر بـه گهواره نمایـد

 

دل شیرخدا را بـه لبخند رُبـاید
علی باب نکویش بزن بوسه به رویش
که این یارحسین است علمدار حسین است
*****
دو شمشیر ولایت، دو اَبروی اباالفضل
دو دست اسدالله، دو بازوی اباالفضل
چراغ دل حیدر، مَـه روی اباالفضل
همه خَلق گدایش، دو عالم به فدایش
که این یارحسین است علمدار حسین است
*****
شب چارم شعبان علی را پسر آمـد
علی را پسر آمـد، حسین دگر آمـد
زهی قدر و جلالش، حَسَن مات جمالش
که این یارحسین است علمدار حسین است
*****
بیائید سخن از گل یـاس بگـوئید
سخن از گل یاس و مه ناس بگوئید
همه حاجت خود را به عباس بگوئید
بخوانید ثنایش بیفتید بـه پـایش
که این یارحسین است علمدار حسین است
*****
بسوز ای دل دریا، ز داغ لب عباس
من و عشق حسین و من مکتب عباس
بـه قربـان دعا و نمـاز شب عباس
من و عشق و وفایش من و صحن و سرایش
که این یارحسین است علمدار حسین است

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  2:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

مادر ماه بنی‌هاشم! قمر آورده‌ای
نخل امید ولایت را ثمر آورده‌ای
بحر موّاج کرامت را گهر آورده‌ای
کلک صنع کبریایی را اثر آورده‌ای

 

هر چه در وصفش بگویم خوب‌تر آورده‌ای
بــر امیــرالمؤمنین زیبــاپســر آورده‌ای

این پسر شمشیر و شیر عترت پیغمبر است
پای تا سر حیدر است و حیدر است و حیدر است

****

این پسر دست علی دست علی دست خداست
این پسر یک مطلع الانــوار مصبـاح الهداست
این پسر تـا حشــر ثــاراللّهیان را مقتداست
این پسر قربانــی کـوی حسین از ابتـداست
این پسر دست خدا با دست از پیکر جداست
این پسر روح حسین ابن علی «روحی فدا»ست

این پسر ماهی است در بین دو مهرِ فاطمه
این بـود باب الحسین و باب حاجات همه

****

بیت مولا، بـاغ جنّت، یاسمن، عباس توست
روح غیرت، جان آزادی به تن، عباس توست
هاشمیّـون را چـراغ انجمـن، عبـاس توست
وارث شمشیر و دست بوالحسن، عباس توست
ملجـأ و بـاب المراد مرد و زن، عباس توست
بت‌شکن: مولا علی، لشکرشکن: عباس توست

این خداوند ادب، عبد خداوند است و بس
در شجاعت، در وفاداری، نظیرش نیست کس

****

کیست عباس آنکه وجه‌الله محو روی اوست
آل هاشـم را همه دل در کمند موی اوست
غـرق گل از بوسـۀ دست خدا بازوی اوست
ذوالفقـار فاتـح خیبـر، خــم ابـروی اوست
نخـل سرسبـز ولایت قامت دلجـوی اوست
آبـروی آبرومنــدان ز خــاک کوی اوست

از دل گهـواره تـا امـواج خون در علقمه
لحظه‌ای غافل نگردید از حسین فاطمه

****

آفتـاب طلعـتش خورشیـد رخســار حسین
دیــدن رخســار او، تکــرار دیــدار حسین
از شـب میــلاد بـودش دل، گرفتار حسین
نقد جان در دست و سرگردان به بازار حسین
با سر و با دست و چشم و تن خریدار حسین
حامـی و سـردار و سقّـا و علمــدار حسین

با وجود آنکه خود مظلوم ظالم‌سوز بود
مثل حیدر عابد شب بود و شیر روز بود

****

مـادر سـادات زهــرا خوانده خود را مادرش
حیــدر کـرّار می‌خوانــد حسیـن دیگـرش
عمّـۀ ســادات مــی‌بالد کـه باشد خواهرش
ایستـاده بـا ادب حتّـی ادب در محضـرش
آفـرینش تـا قیــامت تشنــه‌کام ساغرش
حاجت کونین جوشیده است از خاک درش

در حریمش اکتفا کردن به یک حاجت کم است
کم مخـواه از او کـه او بـاب المراد عالم است

****


او کـه بــا مــاه جمـالش عالم‌آرایـی کند
او که بر خاکش سرافرازی جبین‌سایی کند
او که بی وی عشق هم احساس تنهایی کند
او کـه بـر خیـل شهیـدان نیـز آقایی کند
آل عصمت را ز اشـک دیـده سقـایی کند
خون خـود را وقف بر گل‌های زهرایی کند

جسم‌وجان و چشم و دست‌وسر دهد در راه‌دین
گـل کنـد تقدیـم ثـارالله از زخـم جبین

****

اوست سقایی که در آغـوش دریـا سوخته
هم زده آتش به دریا، هم به صحرا سوخته
همچو شمعی در شـرار دل سراپا سوخته
آب گشتــه در میــان آب و تنها سوخته
مشک هم از اشک آن لبْتشنه‌سقا سوخته
مثـل تصویــرِ لــبِ فــرزند زهرا سوخته

اشک صد ایّوب می‌جوشد به یاد صبر او
تـا قیـامت آب مـی‌گردد به دور قبر او

****

ای خـدا را تیـغ بــران در نیـامِ اهل‌بیت!
ای علــی را شیــر غران در کنام اهل‌بیت
ای بــه رخسـارت تجـلاّی تمـام اهل‌بیت
ای مقامت در صـف محشـر مقام اهل‌بیت
هم به «نفسی انت» فرمودت امام اهل‌بیت
هم بـه شمشیـرت نوشته انتقام اهل‌بیت

می‌رسد روزی که حق را باز هم یاری کنی
بـاز، بازآیـی و بـر مهـدی علمداری کنی

****

تشنه‌ای و چشم ما دریا به پایت ریخته
دل رویِ دل در حـریم با صفایت ریخته
فیض روح الله در صحن و سرایت ریخته
همچو باران استجـابت از دعایت ریخته
اشـک ثـارالله روی دست‌هـایت ریخته
بال حورالعیـن رویِ پای گدایت ریخته

جوشد از خاک درت اشک مناجات همه
بیشتر باشد به کویت عرض حاجات همه

****

مهر تو دین من، آیین من، ایمان من است
زخم‌هـای پیکـرت آیـات قـرآن مـن است
پای تا سر دردم و خاک تو درمان من است
با تو بودن از ولادت دین و ایمان من است
ذکر «یا عبّاس» درمان تن و جان من است
دست من خالی و مدحت درِّ غلطان من است

نیستم قابل که گویم «میثم» کوی توام
هر که هستم یا ابوفاضـل ثناگوی توام

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  2:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

چشم و دست و دل و بازوی علی داری تو
حیدری یا پسر حیدر کراری تو؟
گرچه ماهند به رخسار، همه هاشمیان
قرص ماه همه در قلب شب تاری تو

 

دستگیر همۀ عالمی و بی‌دستی
بلکه بازوی علی در صف پیکاری تو
ای فدای تو و آقایی و سقایی تو
کز عطش در دل دریا، شرر ناری تو
پای تا سر عطش استی و محال است محال
که به دریا سر تسلیم فرود آری تو
ای همه خلق به زیر علمت یا عباس
علمت سبز که عباس علمداری تو
نه فقط کرب و بلا و نه فقط عاشورا
تا قیامت به حسین‌بن‌علی یاری تو
پاسدار حرم و ساقی و سردار سپاه
شمع جمع شهدا کیست تویی آری تو
مادرت امّ‌بنین است و خدا می‌داند
که به فرزندی زهرا تو سزاواری تو

در ره دوسـت بریـده ز همـه هست شـدی
روز میلاد تو روزی است که بی‌دست شدی

با وجودی که ز تن در قدم دوست جداست
دست تو دست علی، دست علی دست خداست
هم علمداری و هم بین شهیدان علمی
روز محشر شرف و قدر تو فوق شهداست
من کی‌ام تا که کنم سجده به خاک حرمت
زائر تربت تو هر شب جمعه زهراست
بعد طوف حرم محترم ثارالله
انبیا را به مزار تو سلام است و دعاست

اثر سجده به پیشانی نورانی تو
سند مستند ارث پسر از باباست
پسر شیر خدایی و خدا می‌داند
که در آیینۀ روی تو محمّد پیداست
قرن‌ها آب به دور حرمت می‌گردد
تا صف حشر خجل از لب خشکت دریاست
هر چه گشتیم به دور حرمت می‌دیدیم
که مزار تو همان کرب و بلای دل ماست

گر ملک چهره به درگاه تو ساید چه عجب؟
به طـواف حـرمت کعبـه بیایـد چه عجب؟

آب آتش شده از داغ لب عطشانت
موج هم دست توسل زده بر دامانت
خوب‌تر از همه خوبان جهانی آقا
سر و جان همه خوبان جهان قربانت

تو یدالله حسینی به خدا نیست عجب
که یدالله ببوسد عوض قرآنت
ادب و صبر تو آتش به دل دریا زد
آب زانو زد و گردید عطش حیرانت
آب از دست پیمبر نگرفتی دم مرگ
ای فدای لب خشک و جگر عطشانت
حاجت خلق به دست تو روا می‌گردد
همه هستند رهین کرم و احسانت
در همان دم که سرت بود به دامان حسین
حضرت فاطمه در علقمه شد مهمانت
گر دو صد بار سر و دست و جبینت شکند
این محال است که یک دم شکند پیمانت
تا صف حشر کمند دل دیوانۀ ماست
بند مشکی که گرفتی به سر دندانت

از دل «میثم» و از سینۀ سوزان فرات
به وفا و ادب و حنجر خشکت صلوات


مرآت ولایت 4 – غلامرضا سازگار

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  2:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

مادر عباس! حیدر بهر حیدر زاده‌ای
مرتضی شیرخدا، تو شیر حیدر زاده‌ای
بهر ثارالله، ثارالله دیگر زاده‌ای
یا علیِّ دیگر از بهر پیمبر زاده‌ای

 


آسمانِ عصمتی، قرص قمر آورده‌ای
بـر علی‌بن‌ابیطالـب پســر آورده‌ای

آفتاب و ماه را در مشرق رویش ببین
ذوالفقار حیدری در تیغ ابرویش ببین
بازوی خیبر‌‌گشا پیدا به بازویش ببین
صد قیامت را عیان در قد دلجویش ببین

روحش از گهواره تا کرب و بلا پر می‌زند
چشم‌هـایش حرف با ساقی کوثر می‌زند

ساقی کوثر، علی، این ساقی کرب و بلاست
نرگس چشمش خدایی، عاشق تیربلاست
این نه یک نوزاد کوچک این نهنگ بحر لاست
عضوعضو جسم از جان بهترش را این صلاست:

من ز آغـوش پـدر پرواز کردم تا حسین
با حسینم با حسینم با حسینم با حسین

کربلا باغ شهادت، شاخۀ یاسش منم
اشجع‌الناس است حیدر، اشجع‌الناسش منم
فاطمه ام‌البنین نازد که عباسش منم
هر که احساس حسینی دارد، احساسش منم

چشم مـن در خردسـالی عاشق تیر است و بس
شیر من در شیرخواری آب شمشیر است و بس

دست من دست علی، دست خدای عالم است
شیرِ شیرِ داورم، نام اسد بر من کم است
زخم در راه خدا بر روی زخمم مرهم است
پشت ثارالله با دست رشیدم محکم است

از ولادت چنگ بر حبل‌المتینش می‌زنم
آسمـان بـی‌ او بگردد، بر زمینش می‌زنم
مادر از روز ولادت زاده ثاراللهی‌ام
داده‌اند از شیرخواری درس خاطرخواهی‌ام
کربلا دریایی از خون، من در آن چون ماهیَم
بوسۀ پی در پی بابا دهد آگاهی‌ام

بـوده در لالایــی ام‌البنیـن ایـن زمزمه
جان عباسم به قربان حسین فاطمه

عشق را از دامن گهواره تمرین کرده‌ام
شیر مادر را به شوق مرگ شیرین کرده‌ام
دست و فرق و چشم دادم، یاری دین کرده‌ام
تا شهادت از امام خویش تمکین کرده‌ام

هست زائـر جسـم صـدچـاک مـرا در علقمه
هم محمّد هم علی هم مجتبی هم فاطمه

یوسف زهرا حسین است و خریدارش منم
با نثار جان و چشم و دست و سر، یارش منم
از ولادت تا شهادت محو دیدارش منم
بلکه فردای قیامت هم علمدارش منم

وقف ثارالله شد پیش از ولادت هستِ من
لالــه عبــاسی بــاغ ولایـت دسـت من

ای تو را بادا سلام از هر نبی و هر ولی
دست و شمشیر ولایت، شیر میدانِ یلی
ماه رویت در میان آل هاشم منجلی
اولین و آخرین یار حسین‌بن‌علی

ساقـی کوثـر علـی، سقای فرزندش تویی
آن که عالم قبلۀ حاجات خوانندش تویی

یابن‌حیدر خون ثارالله اکبر کیست؟- تو
نَفس نَفس مصطفا و جان حیدر کیست؟- تو
ساقیِ لب‌تشنۀ سردار بی‌سر کیست؟- تو
بین دشمن دستِ بی‌دست برادر کیست؟- تو

تندری یا خشم دریایی؟ نمی‌دانم که‌ای
نوکری؟ سقایی؟ آقایی؟ نمی‌دانم که‌ای


خال و خط و چشم و ابروی تو قرآن می‌شود
مهر تو در پیکر بی‌جان ما جان می‌شود
دردها بی‌نسخه با خاک تو درمان می‌شود
گر نگاهی افکنی یک خلق، سلمان می‌شود

لطف و احسان و کرامت گاه‌گاهی کن به ما
کـم نمـی‌آید ز چشمـانت نگاهـی کن به ما

فاطمه ام‌البنین چون لاله می‌بوید تو را
چشم حیدر با گلاب اشک می‌شوید تو را
حضرت زهرا به روز حشر می‌جوید تو را
یوسف زهرا «بنفسی انت» می‌گوید تو را

کاش در محشر که «ثارالله» سلطانی کند
تو علمداری کنی «میثم» ثناخوانی کند


مرآت ولایت 4 – غلامرضا سازگار

 
 
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  2:02 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها