اتفاقات عجیب دنیای ادبیات در سال 2016
در دنیای ادبیات در سال 2016 اتفاقات عجیب و مهمی رخ داد که ما در این مطلب به سه مورد از آنها اشاره میکنیم.
اتفاقاتی که در سال 2016 در دنیای ادبیات افتاد
سال 2016 در زمینه های مختلف برای همه پر از شگفتی بود؛ دنیای ادبیات نیز از این قاعده مستثنی نبود. با رسیدن به پایان سال 2016 و آغاز سال 2017 میلادی بیش از پیش درمی یابیم که سال عجیبی را پشت سر گذاشتیم. دنیای ادبیات نیز تحت تأثیر اتفاقات سیاسی و اجتماعی، شاهد اتفاقات شگفت آوری بوده است. سه اتفاق عجیب در سال گذشته دنیای ادبیات را با هم مرور می کنیم.
معمولا وقتی می خواهیم از اتفاقات عجیبی که به وقوع پیوسته است، حرفی به میان بیاوریم، جمله را با این عبارت شروع می کنیم:«هیچ کس فکرش را هم نمی کرد…» حال اگر به اتفاقات مهمی که در سال 2016 در جهان افتاد نگاهی بیاندازیم، متوجه خواهیم شد که بسیاری از اتفاقات وجود دارند که به راحتی می توان قبل از آن ها از عبارت مذکور استفاده کرد.
مثلا هیچ کس فکرش را هم نمی کرد، امسال پرتغال، قهرمان یوفا شود؛ هیچ کس فکرش را هم نمی کرد قیمت نفت به پایین ترین رقم خود برسد؛ هیچ کس فکرش را نمی کرد پاریس، نا آرام شود؛ هیچ کس فکرش را هم نمی کرد مستاجر جدید کاخ سفید، این گونه جابجا شود و بالاخره هیچ کس فکرش را هم نمی کرد «کلی»، «کوهن» و «کیارستمی»، در سال 2016 از دنیا بروند!
این فهرست را می توان باز هم ادامه داد. حتی می توان به مهمترین و عجیب ترین اتفاقات، در حوزه های جداگانه، اشاره کرد. در دنیای ادبیات نیز در سالی که گذشت، اتفاقات مهم و در عین حال عجیبی رخ داد.
در ادامه می خواهیم سه مورد از عجیب ترین اتفاقاتی که در سال 2016 در دنیای ادبیات افتاده است، را با هم مرور کنیم:
1- نوبل ادبیات برای ترانه!
نوبل ادبیات برای یک ترانه از اتفاقات ادبی عجیب سال گذشته بود
از انتخاب های عجیب و سالانه ی آکادمی نوبل که بگذریم، باز هم هیچ کس فکرش را نمی کرد نوبل امسال را «باب دیلن» ببرد. باب دیلنی که در روزهای اوجش همیشه به عنوان یک خواننده و آهنگساز مورد استقبال قرار گرفته بود، حالا حکم یک ادیب را پیدا کرده بود که جایزه اش را به خاطر «خلق تعابیر جدید شاعرانه در سنت شعر آمریکایی» دریافت می کرد.
اعطای این جایزه به باب دیلن را می توان عجیب ترین خبر ادبی سال 2016 ارزیابی کرد. خبری که بی اعتنایی چند روزه و طفره رفتن باب دیلن، از صحبت در موردش، به عجیب بودن آن افزود. خود باب دیلن هم بعد از سکوت چند روزه اش، دلیل صحبت نکردن در مورد پذیرفتن جایزه نوبل را تعجب بیش از حدش در این مورد دانست و اعلام کرد:«خبر اهدای جایزه نوبل ادبیات، زبانم را بند آورده بود!»
2- هری پاترجدید، کامینگ سوون…
بازگشت دوباره هری پاتر
وقتی آخرین قسمت از سری کتاب های هری پاتر نوشته شد، رولینگ اعلام کرد که دیگر کار او با داستان هری پاتر به اتمام رسیده است. بسیاری از طرفداران هری پاتر نیز فکرش را نمی کردند این داستان باز هم ادامه پیدا کند. انتشار «هری پاتر و فرزند نفرین شده» در سال 2016، بسیاری را خوشحال کرد. اما شکل نمایشی بودن آن هنوز دل بسیاری از دوست داران هری را به دست نیاورده است. انتشار این کتاب، نشان داد که رولینگ هنوز به دنیای هری پاتر وابسته است. دنیایی که به قول خودش تجربه زیست 20 ساله در آن را دارد.
امسال رولینگ در اتفاقی عجیب، نوید انتشار دو کتاب دیگر را در مورد هری پاتر و دنیای جادوی اش داد و تاکید کرد این کتاب ها را به طرفداران همیشگی هری پاتر، از گذشته تا امروز تقدیم می کند. خبری که باعث شد موجی از خوشحالی بین طرفداران هری پاتر ایجاد شود. از طرفدارانی که به تازگی با دنیای هری پاتر ارتباط برقرارکرده اند تا دوستداران قدیمی تر:نوجوانانِ سال 1997 که دیگر چیزی از نوجوانیشان باقی نمانده و حالا ترجیح می دهند این کتاب را برای فرزندانشان بخوانند.
3- فیدل کاسترو، ویراستار غیررسمی آثار مارکز
مرگ فیدل کاسترو از اتفاقات مهم سال 2016 بود
مرگ فیدل در سال 2016 یکی از مهمترین اتفاقات امسال را رقم زد. مردی که موافقین و البته مخالفین بسیاری در سراسر جهان داشت. بعد از مرگ او مطالب بسیاری در مورد زندگی اش به چاپ رسید و بحث های زیادی در این مورد مطرح شد. همیشه رابطه ی بین «فیدل کاسترو» به عنوان کسی که در کوبا انقلاب کرد و «گابریل مارکز» به عنوان یکی از طرفدارانش و کسی که نوعی انقلاب را در ادبیات آمریکای جنوبی پدید آورد، از موضوعات جالب و مورد بحث روزنامه های ادبی بوده است. مارکز بارها در سخنرانی هایش از تاثیر فیدل بر شخصیت خود سخن گفته بود. بعد از مرگ فیدل، بحث های زیادی در این مورد به وجود آمد.
منتقدان به تازگی متوجه شدند، مارکز بسیاری از آثارش را قبل از انتشار، برای کاسترو می خوانده است و به نوعی از راهنمایی های او برای نوشتن بهتر، استفاده می کرده است. با این اوصاف، «فیدل کاسترو» را می توان به عنوان «ویراستار غیررسمی آثار مارکز» به حساب آورد. در واقع هیچ کس فکرش را هم نمی کرد که برای مثال، نسخه ی اولیه ی«صد سال تنهایی» یا «کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد» توسط «فیدل کاسترو» ویرایش شده باشد. این اتفاق آن قدر عجیب و در عین حال جذاب بود که بسیاری از روزنامه های ادبی -فرهنگی آمریکای جنوبی بعد مرگ فیدل، به چاپ مقالاتی در مورد سلایق ادبی، و نقد های او در مورد آثار مارکز، پرداختند و آن ها را نوشته هایی دقیق و کاملا غیر ایدئولوژیک نامیدند.