از این جهت برخى از «قراء» پس از جمله «توقروه» وقف را لازم دانسته تا احكام مربوط به پیامبر، با حكم مربوط به خدا، به هم آمیخته نشود.
البته در متن آیه گواهى بر تعیین یكى از دو احتمال وجود ندارد اما با توجه به این كار آیه دیگر لفظ «عزروه» را درباره وظیفه مؤمنان نسبت به پیامبر به كار برده است مىتوان گفت كه احتمال دوم بر احتمال نخست برترى دارد چنانكه مىفرماید:
«فالذین آمنوا به عزروه و نصروه و اتبعوا النور الذى انزل معه اولئك هم المفلحون» (اعراف /157)
«آنانكه به او ایمان آورده و او را گرامى داشته و یارى نمودهاند و از نوریكه همراه او نازل شده پیروى نمودهاند آنان رستگارانند».
و نیز درباره مطلق پیامبران مىفرماید:
«و امنتم برسلى و عزر توهم و اقرضتم الله قرضاً حسناً» (مائده /12).
«به پیامبران من ایمان آوردید و آنان را یارى نمودید و خدا را وام نیكو دادهاید؟».
در این آیه نیز خود مؤمنان را به «احترام» پیامبران دعوت مىكند.
ب: متانت در سخن گفتن
در این مورد به آیاتى كه در سوره «حجرات» وارد شده است، اكتفاء مىورزیم:
1- «یا ایها الذین آمنوا لا ترفعوا اصوتكم فوق صوت النبى ولا تجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض ان تحبط اعمالكم و انتم لا تشعرون»(حجرات /2).
«اى افراد با ایمان! صداى خود را بلندتر از صداى پیامبر نكنید و با او بلند سخن نگوئید (فریاد نزنید) همانطور كه با یكدیگر بلند سخن مىگوئید، تا مبادا پاداش عمل شما بدون توجه از بین برود».
2- «ان الذین یغضون اصواتهم عند رسول الله اولئك الدین امتحن الله قلوبهم للتفوى لهم مغفرة و اجرعظیم» (حجرات /3).
«آنهائى كه از صداى خویش در (محضر پیامبر) مىكاهند، كسانى هستند كه خداوند دلهاى آنان را براى پرهیزگارى آزموده است براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ است».
3- «ان الذین ینادونك من و راء الحجرات اكثرهم لا یعقلون» (حجرات /4)
«آنان كه تو را از بیرون اطاق بلند صدا مىزنند بیشترشان نمىفهمند».
4- «ولو انهم صبروا حتى تخرج الیهم لكان خیراً لهم و الله غفور رحیم».(حجرات /5).
«اگر آنان صبر مىكردند تا خود بیرون آئى براى آنها بهتر بود، خداوند آمرزنده و مهربان است».
جامعه خشن: پیامبر كه داراى روح لطیف و فردى آزاده بود، گرفتار افرادى شده بود كه از بسیارى از مزایاى اخلاقى دور بودند و با شخصیتى مانند رسول اكرم طورى سخن مىگفتند كه گوئى با یك فرد چوپان سخن مىگویند.
در سال نهم هجرت كه آن را «عام الوفود» مىنامند، هیئت و دستههاى مختلفى از قبائل اطراف براى تشرف به اسلام به مدینه مىآمدند، و وقت و بى وقت پشت در اطاق پیامبر كه با مسجد چندان فاصله نداشت مىایستادند، فریاد مىكشیدند كه «یا محمد اخرج: اى محمد ازاطاق بیرون بیا!» 1 این كار علاوه بر این كه استراحت رسول خدا را بهم مىزد یك نوع بى احترامى به شخصیتى مانند پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود و لذا قرآن در آیه چهارم این سوره این گونه افراد را كم فهم و بى خرد شمرده است.
او نه تنها در این قسمت از آداب معاشرت، از بیگانگان و عربهاى بیابانى ناراحتى داشت، بلكه برخى از یاران و اصحاب نزدیك آن حضرت هم، ادب سخن را در محضر وى مراعات نمىكردند.
بخارى محدث معروف جهان تسنن مىنویسد: هیئتى به نمایندگى از قبیله «بنى تمیم» وارد مدینه شد، هر كدام از ابىبكر و عمر، شخصى را براى ملاقات با آنها معین نمودند، اختلاف آنان در تعیین آن فرد منجر به مشاجره شد و داد و فریاد آنان در محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله) باعث رنجش خاطر او گردید براى جلوگیرى از تكرار این حركات ناشایست در محضر آن پیشواى بزرگ، آیه دوم و سوم نازل گردید و این عمل را آنچنان بد شمرد كه نتیجه آن «حبط» اعمال معرفى گردید. 2
این احترامات مخصوص زمان پیامبر نیست - اگر پیامبر در حال حیات احترام دارد پس از وفات نیز همان احترام را خواهد داشت، حتى موقعى كه عایشه در شهادت حسن بن على (ع) در كنار قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله) سروصدا به راه انداخت و به كمك دستهاى از دفن فرزند پیامبر كنار قبر جدش جلوگیرى به عمل آورد، حسین بن على (ع) براى خاموش كردند وى این آیه را خواند:
«یا ایها الذین آمنوا لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النبى» سپس این جمله را فرمود: «ان الله حرم من المؤمنین امواتا ما حرم منهم احیاء: خداوند انجام هر نوع عملى را كه درباره شخص مؤمن در حال حیات او تحریم كرده، در حال مرگ وى نیز تحریم نموده است» 3
همانطور كه دانشمندان از این آیه فهمیدهاند این قبیل احترامات به پیامبر عظیم اختصاص ندارد، بلكه همه پیشوایان اسلام، و علما و اساتید و پدران و مادران و عموم بزرگان از این گونه احترامها باید برخوردار باشند، از این جهت در حرمها و آستانههاى مقدس، باید از داد و فریاد و امثال آن، خوددارى نمود.
ج- مجادله با پیامبر ممنوع است
مجادله و استدلال با مسلمات طرف بر ضد او، یكى از طرق استدلال است كه در اسلام به آن دعوت شده است آنجا كه خدا به پیامبر دستور مىدهد كه «وجادلهم بالتى هى احسن» (نمل /125) با آنه با شیوهزیبا به جدال برخیز».
ولى مع الوصف مجادله و مناقشه با پیامبر حرام و ممنوع است و مقصود آن همان «مراء» و تعصب بر باطل مىباشد، چنانكه مىفرماید:
«و من یشاقق الرسول من بعدما تبین له الهدى و یتبع غیر سبیل المؤمنین نوله ما تولى و نصله جهنم و سائت مصیراً» (نساء /115).
«هر كس كه با پیامبر پس از روشن شدن نشانه حق، به جدال برخیزد و از غیر راه مؤمنان پیروى كند وارد دوزخ مىسازیم چه سرانجام بدى است».
جمله «من بعد ما تبین له الهدى» بیانگر همین واقعیت است و این كه هدف را «مناقشه» حقیقت یابى نبوده و جز لجاجت، چیزى در كار نباشد.
با این بیان مفاد دیگر آیاتى كه مجادله با پیامبر را نكوهش مىكند، روشن مىگردد چنانكه مىفرماید:
«یجادلونك فى الحق بعدما تبیین (انفال /6): با تو پس از روشن كردن واقعیتها مجادله مىكنند».
این نوع مجادلهها كه براى حقیقت یابى و واقع بینى صورت نمىگیرد، حرام و ممنوع است ولى اگر طرف به خاطر درك حقیقت از در جدال وارد شود و سرانجام پس از روشن گشتن حق، از حق پیروى نماید هرگز حرام نبوده و پیامبر نیز به این نوع مذاكرهها گوش فرا مىدهد و مجادله مردم نجران با پیامبر این نوع از مجادله بود قرآن آن را در سوره آل عمران آیههاى 59 - 60 نقل نموده است.
منبع: شهید آوینی