شخصیت سیاسی و عرفانی حضرت امام(ره)
با سلام و عرض ادب
در این تایپیک سعی خواهد شد شخصیت سیاسی و عرفانی حضرت امام(ره) قرار داده شود، امید است که مورد توجه و عنایت دوستان قرار گیرد.
♥♥♥شما نیز در این راه یاریمان کنید♥♥♥
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
پاسخ به:شخصیت سیاسی و عرفانی حضرت امام(ره)
برخی از ابعاد سیاسی و عرفانی شخصیت حضرت امام (رحمه الله) و نفوذ اندیشه های ایشان در غرب اشاره: به منظور آشنایی هرچه بیش تر اهل معرفت با آراء و اندیشه های حضرت امام خمینی (رحمه الله) گفت و گویی با حضور حجج اسلام و المسلمین محسن غرویان و دكتر عباسعلی شاملی از محققان و مدرسان حوزه علمیه قم انجام گرفته است که آن را تقدیم می داریم: - در فلسفه سیاسی حضرت امام (رحمه الله) مبنای مشروعیت حكومت اسلامی چیست؟ حجه الاسلام غرویان: در مورد مبنای مشروعیت حكومت اسلامی دو دیدگاه مشخص وجود دارد: یكی این كه حاكم اسلامی منصوب است و دیگر این كه حاكم اسلامی منتخب مردم است. منظور از دیدگاه اول، كه معتقد به نصب حاكم اسلامی می باشد، این است كه وی از طرف شارع مقدس منصوب است. در راس شرع، خداوند متعال قرار دارد و پس از او، رسول و امامان معصوم (رحمه الله) «شارع» تلقی می شوند. البته آن ها هم آنچه را می گویند از طرف خداست. ولی ما آن ها را هم «شارع» می دانیم: بر اساس دیدگاه اول، حاكم اسلامی منصوب از طرف خدا و رسول و امامان معصوم (علیهم السلام) است.
در این جا باید توجه داشت كه در زمان غیبت آیا این «نصب» صریح و آشكار است یا به معنای تعیین شرایط است. ما كه معتقدیم حاكم اسلامی در زمان غیبت منصوب از طرف شارع است، معنایش آن است كه شارع مقدس شرایط خاصی برای حاكم اسلامی تعیین كرده كه حاكم اسلامی نمی تواند فاقد آن شرایط باشد. حال اگر این شرایط در چند نفر بود، باید در بین واجدان شرایط رهبری و حكومت مرجحی پیدا كنیم، اگر می خواهیم رهبر واحد باشد تا یكی از این واجدان شرایط بر دیگران ترجیح پیدا كند. به عنوان مرجح، می توان از اقبال مردم ونمایندگان و خبرگان آنان هم یاد كرد؛ یعنی: بگوییم هر واجد شرایطی كه مردم بیش تر به او اقبال داشتند و او را پذیرفتند و مقبولیت بیش تری داشت، به عنوان حاكم متعین می شود. اگر هم قرار شد كه شورای رهبری وجود داشته باشد، واجدان شرایط یا همان كسانی هستند كه در شورای رهبری قرارداد می كنیم و یا از بین واجدان شرایط، مرجحی را در نظر می گیریم تا متعین شود. در این حالت، باز هم مقبولیت مردم نسبت به آنان می تواند یكی از مرجحات حكومت و رهبری باشد. اما دیدگاه انتخابی معتقد است كه حاكم اسلامی مشروعیت خود را فقط از رای مردم می گیرد.
حضرت امام (رحمه الله) قایل به دیدگاه اول بودند. بحث هایی كه ایشان در مبحث «ولایت فقیه» مطرح كرده اند و بحث هایی كه در درس های حكومت اسلامی شان در نجف داشتند نشان می دهد كه ایشان مبنای مشروعت را واجدیت برخی شرایطی می دانند كه شرع مقدس تعیین كرده است. البته هر جا هم ایشان صحبت از رای و اقبال مردم می كنند منظورشان این نیست كه مشروعیت را به رای مردم برمی گردانند، بلكه می خواهند از رای مردم به عنوان یك مرجحی برای تعین یافتن حكومت در شخص حاكم یاد كنند. عقل هم این مساله را تایید می كند كه اگر دو نفر واحد شرایط رهبری هستند و ما می خواهیم یكی را به عنوان رهبر تعیین كنیم خوب است ببینیم درجه اقبال مردم نسبت به كدام یك از این دو بیش تر است. آن كه مقبولیت بیش تری یافت بر آن كه مقبولیت كم تری می یابد، ترجیح دارد.
- در حال حاضر، نفوذ اندیشه های حضرت امام (رحمه الله) در خارج از مرزهای ایران چگونه ارزیابی می كنید؟ دكتر شاملی: پاسخ خودم را با استمداد از این كریمه مبارك می آغازم كه می فرماید: «و جاء من اقصی المدینه رجل یسعی قال یا قوم اتبعوا المرسلین». من امام را مصداق روشن این آیه مباركه می دانم؛ شخصیتی كه فرازهای اصلی این آیه شریفه درباره ایشان صادق است: یكی فراز «من اقصی المدینه» است؛ امام برخاسته از اقصی المدینه بود. اقصی مدینه همان قم است. حركت امام (رحمه الله) از قم موجب شد كه این شهر به جایگاه تاریخی خودش در تاریخ اسلام و شیعه، كه همان حرم اهل بیت علیهم السلام است، باز گردد. این شهر در تاریخ گذشته خود با یدك كشیدن عنوان حرم اهل بیت علیهم السلام خاستگاه اندیشمندان و چهره های درخشانی بوده كه پاسدار حریم دین خدا بوده اند. بازگشت به این جایگاه تاریخی عامل اصلی حركتی بود كه حضرت امام (رحمه الله) از پانزده خرداد 1342 آغاز كردند. امام راحل همچنین مصداق «یسعی» است. امام (رحمه الله) كسی بود كه نزدیك به یك قرن سعی و تكاپو برای احیای اسلام در اندیشه و عمل داشت؛ در اندیشه، به دست دهنده افكار تازه ای در ابعاد سیاسی، فقهی، عرفانی و در عمل نیز زنده كننده نظریه «ولایت فقیه» و ایده حكومت اسلامی با برجستگی ولایت عرفانی در برهه غیبت كبری بود. نكته آخر تصادق در فراز «اتبعوا المرسلین» است؛ امام (رحمه الله) دوباره نظریه «ولایت فقیه» را مطرح ساخت؛ همان مساله ای كه موجب استمرار حركت انبیاعلیهم السلام است و به قول خود حضرت امام (رحمه الله) ولایت فقیه جلوه ای از ولایت رسول اكرم صلی الله علیه وآله است. این مصادیق سه گانه در شخصیت حضرت امام (رحمه الله) نمودكرد:ساعی فی الله، برخاسته از اقصی المدینه و پیامشان هم پیروی از پیامبران علیهم السلام. عمل خود ایشان هم استمرار حركت انبیاعلیهم السلام بود.
در تبلیغات خودی (نه در تبلیغات بیگانه) تصویر روشن و كاملی از حضرت امام (رحمه الله) ارائه نشده است؛ زیرا وقتی ما در درون خود انقلاب، در ساختار داخلی خود انقلاب نسبت به تاثیر شخصیت امام (رحمه الله) بر روی نسل دوم انقلاب خودمان مشكل داشته باشیم، طبیعی است كه در بیرون از مرزها شناخت كاملی از ایشان ارائه نشده باشد. دستگاه های تبلیغاتی غیرخودی و بیگانه هم تلاششان بر مكتوم نگاه داشتن اصل انقلاب بوده است. نباید تعارف كنیم و بگوییم تصویر روشن و گسترده ای از حضرت امام (رحمه الله) وجود دارد؛ نه ما خودمان از امكانات تبلیغاتی خوب استفاده كرده ایم؛ امكاناتی مثل صدا و سیما و كتاب ها و روزنامه ها و مقالات و پایان نامه ها، و نه آنچه را كه به بیرون از مرزها صادر كرده ایم آن قدر هست كه بتواند طیف گسترده ای از افرادی را كه منتظرند امام را به وسیله ما بشناسند، پوشش دهد.
بنابراین، نمودی كه در مغرب زمین از چهره امام (رحمه الله) وجود دارد چهره قوی ای نیست. اگر قدری بررسی كنیم، می بینیم كه معرفی امام (رحمه الله) از طریق تبلیغات صدا و سیما و شبكه های رایانه ای به مردم مغرب زمین بسیار ناقص و ناچیز یا حتی تحریف شده است. وقتی در كانادا طی سال های دانشجویی خود اخبار را دنبال می كردم، می دیدم جمعا قسمت هایی كه احیانا به معرفی انقلاب و امام (رحمه الله) و جنبه های شخصیتی ایشان مربوط است در حد یكی دو دقیقه بیش تر نمی شود. اما اگر در مواقعی بحران هایی در كشور اتفاق می افتاد، آن ها را بزرگ می كردند و چهره انقلاب را به آن صورتی كه می خواستند نشان می دادند. بنابراین، اصلا تلاش آن ها بر این بود كه امام (رحمه الله) مطرح نباشد، مگر به عنوان یك موضوع حاشیه ای و فرعی.
همان گونه كه عرض كردم، از ادله ولایت فقیه، كه امام (رحمه الله) مطرح كردند، پیداست، ایشان ولی فقیه را منصوب می دانند و چنین نیست كه مشروعیت و مقبولیت حكومت اسلامی - هر دو - را وابسته به رای مردم بدانند. اگر چنین حرفی بزنیم، باید امام (رحمه الله) را معتقد به همان نظام مردم سالاری (دموكراسی) غربی بدانیم؛ همان كه امثال آبراهام لینكلن و دیگران مطرح كردند، در حالی كه روشن است ایشان چنین عقیده ای نداشتند. امام (رحمه الله) برای مردم و حضور آنان در تحقق حكومت اسلامی و عینیت یافتن آن نقش زیادی قایل بودند و همین طور هم هست. وقتی ما بگوییم «ان الحكم الالله»؛ حكم فقط از آن خداست، خدا خودش كه نمی آید حكومت كند، خلیفه هایی دارد كه آن ها در واقع، جانشینان خدا در بین انسان ها هستند. در مرتبه اول، بعد از خداوند، رسول اوصلی الله علیه وآله است و بعد ائمه معصوم علیهم السلام. ما معتقدیم در زمان غیبت خلیفه الله هم مع الواسطه، عالمی و فقیهی كه بیش ترین آشنایی را با احكام الله دارد و بیش ترین صفات الهی در او متجلی است، جانشین اوست؛ كسی كه هم از نظر علم بالاترین صلاحیت ها را دارد، بالاترین دانش را برای ادراه جامعه اسلامی دارد و هم از نظر عمل و تقوا، شایسته ترین فرد است. در واقع، ما در نظریه «ولایت فقیه» معتقد به شایسته سالاری هستیم، نه مردم سالاری؛ یعنی: شایسته ترین كسی كه صلاحیت اداره جامعه را دارد باید حكومت كند. حضرت امام (رحمه الله) هم دیدگاهشان همین بود.
- نقش مردم در حكومت اسلامی از منظر حضرت امام (رحمه الله) چگونه بوده است؟ چگونه می توان بین دیدگاه حضرت امام (رحمه الله) درباره نقش مردم در حكومت و دیدگاه ایشان مبنی بر انتصابی بودن حاكم جمع كرد؟ حجه الاسلام غرویان: در سخنان حضرت امام (رحمه الله) یك دسته محكمات وجود دارد و یك دسته متشابهات. باید متشابهات سخنان ایشان را با محكمات تفسیر كرد. اما متاسفانه امروزه عده ای به متشابهات سخنان ایشان متمسك می شود تا افكار و اندیشه های خودشان را به ایشان منسوب كنند، در حالی كه این آراء و اندیشه ها با محكمات نظر امام (رحمه الله) سازگاری ندارد.
اگر هم مطرح می شد، جنبه هایی مطرح می شد كه قطعا تاثیر منفی از ایشان بر جای می گذاشت. همین مقداری را هم كه ما از رسانه های غربی درباره ایشان می شنویم یا می بینیم یا می خوانیم به دلیل نفوذ شخصیت خود حضرت امام (رحمه الله) در جهان است. یادم نمی رود روزی با یكی از سیاهان امریكای جنوبی كه به تازگی شیعه شده بود، برخورد كردم. تاریخچه گرایش خود را به اسلام بیان می كرد. از او پرسیدم: چه عاملی باعث شد كه به اسلام علاقه مند شوی؟ گفت: من مسیحی بودم، مسیحی كاتولیك. در مسیحیت، چیزی ندیدم. به امریكا و بعد به كانادا آمدم. یك مسیر دایره وار را طی می كردم تا خودم و راه خودم را بیابم. اول به طور طبیعی به اسلام اهل تسنن منتقل شدم و بعد فقط با یك بار گوش دادن به كلام امام شما، كه مفاهیم آن را نمی فهمیدم (چون به فارسی بود، ولی جاذبه های معنوی بسیاری داشت) خود به خود به تشیع علاقه مند شدم. از آن پس حرفهای امام را دنبال كردم پیامها شنیدنی و جاذب بودند، به امام عشق پیدا كردم و به دنبال آن با مطالعه منابع شیعی و انگیخته از محبت وعشق به امام خمینی (رحمه الله) به شیعه گرویدم. بنابراین، اگر شخصیت امام (رحمه الله) انعكاسی هم داشته بیش تر به دلیل جاذبه های شخص امام (رحمه الله) بوده، نه كارهای تبلیغاتی كه مجاری اطلاعاتی ما انجام داده اند.
با وجود ای؛ به صراحت می توان گفت كه شخصیت حضرت امام (رحمه الله) هم چنان در بیرون از مرزهای كشورمان مكتوم و مجهول مانده؛ یعنی تصویر كاملا روشنی از ایشان و ابعاد شخصیتی شان در خارج از مرزهای انقلاب منعكس نشده است. شاید این صحبت من قدری تعجب آور باشد، ولی اگر شما نگاهی بكنید به نسل دوم انقلاب خودمان؛ كسانی كه نیروهای خودی انقلاب هستند و در بستر انقلاب متولد شده اند، می بینید معرفت و شناختی كه از امام (رحمه الله) دارند، بسیار كم رنگ است. این نشان می دهد كه ما در ابعاد تعلیم و تربیتی آن طور كه حق امام (رحمه الله) بوده است، ایشان را به فرزندان خودمان نشناسانده ایم، فقط روی ابعاد ظاهری، اسمی و در حد شعار اكتفا كرده ایم. واقعا شناخت نسل دوم انقلاب از حضرت امام (رحمه الله) بسیار سطحی است: معمولا انعكاس چهره های جهانی در سطح بین المللی یكی از طریق ارتباطات خودی صورت می گیرد و دیگری از طریق ارتباطات بیگانه و غیرخودی؛ همان تقسیم بندی كه رهبر معظم انقلاب در جناح بندی های سیاسی می كردند و می گفتند: جناح خودی و جناح غیرخودی. در اطلاع رسانی هم ما یك جناح خودی داریم و یك جناح بیگانه.
اما بیگانگان به دلیل شناخت عمیقی كه از انقلاب و سكاندار آن، حضرت امام (رحمه الله) پیدا كردند، امكانات وسیع و كلانی را به كار گرفتند تا چهره انقلاب و امام (رحمه الله)، یا اصلا مطرح نشود یا اگر مطرح شد در یك قالب تحریف شده باشد. وقتی چهره مبارك نبی اكرم صلی الله علیه وآله توسط سلمان رشدی آن طور مطرح می شود، باید منتظر باشیم كه چهره ای همانند حضرت امام (رحمه الله) به گونه ای مطرح گردد كه نه تنها جاذب و جهت دهنده نباشد، بلكه منحرف شده و تحریف شده باشد. اصلا به راه اندازی جنگ هشت ساله به منظور درگیر ساختن منطقه ای انقلاب بود؛ انقلابی كه می رفت نمود و واكنش جهانی پیدا كند. مطرح كردن جنگ هشت ساله به این دلیل بود كه انقلاب در منطقه خاورمیانه درگیر و حبس شود و صادر نگردد.
اما این كه مردم چه نقشی ایفا می كنند. ابتدا كلمه «بیعت» را توضیح بدهم. مفهوم «بیعت» آن چنان كه شایسته است، در فلسفه سیاسی ما تفسیر نشده است. «بیعت كردن» یعنی چه؟ یعنی این كه مردم جامعه ما به حدی از رشد و بالندگی می رسند كه می آیند اعلام وفاداری می كنند، اعلام پیروی می كنند از بهترین فردی كه در جامعه شناخته اند و او را عالم ترین فرد می دانند، نزدیك ترین فرد به مقام عصمت می دانند. با او بیعت می كنند؛ یعنی: می گویند ما دوست داریم در مسیر رشد و بالندگی حركت كنیم. اعلام وفاداری می كنند، نه این كه وقتی در همه پرسی شركت می كنند یعنی حاكم را جعل می كنند، نصب می كنند؛ خیر، مردم در مقام پایین تر، به رهبر و مرشد و پیر طریقت وحاكم سیاسی خودشان اعلام وفاداری می كنند، می گویند: ما هم كمك می كنیم، ما هم در راه تو هستیم. مفهوم «بیعت» این است.
ولی فقیه و حاكم اسلامی هم عنوان معلم و مرشد مردم را دارد. خبرگان مردم این معلم بزرگ جامعه و راهبر و راهنمای بزرگ را كشف می كنند و مردم با او بیعت می كنند؛ مانند طلبه ای كه پای درس استادی می نشیند. برای چه می نشیند؟ آیا می خواهد آن مقام را ثبوتا به استادش بدهد؟ نه، آن استاد ثبوتا لیاقت های علمی و كمالات خود را داراست، این طلبه از او استفاده می كند. اصطلاحاتی كه بعضی برای ولی فقیه جمع كرده اند و می گویند: «ولی فقیه قیم مردم است» یا امثال این ها، هیچ در قانون اساسی نیامده، بلكه باید گفت: «ولی فقیه معلم مردم است.» ما به همان دیدی كه به معلم و استاد نگاه می كنیم، باید به ولی فقیه هم در سطح كلان جامعه نگاه كنیم. مردم حاكم اسلامی را به عنوان معلم و مرشد و راهبر خودشان تلقی می كنند و با او بیعت می نمایند.