دولت کریمه امام زمان عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف
مشخصات کتاب
سرشناسه : مجتهدی سیستانی، مرتضی
عنوان و نام پدیدآور : دولت کریمه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف): بحث های جالبی درباره شکوفایی عقل و اندیشه ،.../ مرتضی مجتهدی سیستانی
مشخصات نشر : قم: الماس، ۱۳۸۵.
مشخصات ظاهری : ۳۰۳ص.
شابک : :9647753349: ۱۵۰۰۰ریال.
وضعیت فهرست نویسی : در انتظار فهرستنویسی
یادداشت : چاپ دوم.
شماره کتابشناسی ملی : ۱۰۳۰۶۰۲
فهرست مطالب
پیشگفتار
نقش فکر و اندیشه در تکامل انسان 13
عالیترین اندیشهها ، در »انتظار« نهفته است 14
در اندیشه ظهور 15
نظم جهان در پرتو ظهور 17
آشنایی با مقام امام زمان عجّل اللَّه تعالی فرجه 20
آشنایی با عصر درخشان ظهور 22
شناختِ عصر ظهور نسبی است 22
هدف از نگارش کتاب 26
تذکّر لازم 26
1 _ عدالت
عدالت ؛ آرمان پیامبران بزرگ 31
عدالت در جامعه یا جامعه عادل ؟! 32
عدالت در عصر ظهور 33
گسترش عدالت 34
عدالت در حکومت واحد جهانی 36
نمونهای از عدالت 40
عدالتِ فراگیر و همهجانبه 41
اجرای عدالت و لزوم تحوّل در حیوانات 41
رام شدن حیوانات 42
تصرّف در مغز و سیستم عصبی حیوانات 47
نیرویی برتر از قدرت الکتریکی 50
یک پرسش جالب و یک پاسخ مهمّ 52
نور حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه 53
دقّت در زندگی حیوانات 54
2 _ قضاوت
بحثی درباره قضاوت 59
اوج قضاوت در آغاز ظهور 60
قضاوت بر اساس ظنّ و گمان 63
فراست و زیرکی در قضاوت 64
قضات ، قضاوت را از امیرالمؤمنین علیه السلام بیاموزند 65
حضرت داود و حضرت سلیمان علیهما السلام 70
بحث روایی 71
چگونگی قضاوت اهل بیت علیهم السلام و حضرت داود 73
قضاوتهای امام عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه 75
قضاوتهای یاوران امام زمان ارواحنا فداه در عصر ظهور 80
نکتههای پایان بحث 83
3 _ پیشرفت اقتصادی
پیشرفت اقتصادی در عصر ظهور 87
قدرت کنترل 91
بیش از 800 میلیون گرسنه در جهان 95
جهان سرشار از نعمت و ثروت 99
برکت در عصر ظهور 101
بشارت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم درباره آینده درخشان جهان 104
جهان سرشار از شادی و سرور 106
شرمساری 108
4 _ برطرف شدن بیماریها
برطرف شدن بیماریها 113
بازگشت نیرو و قوّت 115
ناتوانی علم از ریشهکن ساختن بیماریها 117
5 _ تکامل عقل ها
تکامل عقلها 125
لزوم تحوّل در وجود انسان 126
امام عصر ارواحنا فداه و تکامل عقلها 129
جهان سرشار از یکرنگی و اتّحاد 131
غلبه بر طبیعتهای سوء و ناپسند در عصر ظهور بر اثر تکامل عقل 134
ارتباط با عالم غیب 137
مظهر اتمّ غیب 138
جریانهای مهمّی از مرحوم سیّد بحرالعلوم 138
نشانه 141
یک فرد عادّی با مغزی شگفتانگیز ! 142
او این قدرت را چگونه به دست آورد ؟ 143
یک موج ناشناخته در مغز او تحوّل ایجاد کرد 145
سخن گفتن به زبان دیگر 146
نیرویی ناشناخته آگاهیها را در مغز او وارد میکرد 147
سخنگفتن با بیزبانی 148
برنامه رادار 148
آزادی عقل 151
بازگشت به فطرت سالم 152
آیا قبل از ظهور ، مردم جهان به تکامل عقلی میرسند ؟ 153
قدرت و عظمت مغز 154
حافظههای خارقالعاده دلیل بر قدرت عظیم مغز است 157
رابطه مغز با قدرتهای فوق طبیعت 159
تکامل عقل از نظر علم روز 160
تکامل عقلی و اراده 161
6 _ تکامل معنوی
تکامل معنوی 167
بُعد مادّی و معنوی انسان 168
وظیفه مردم 170
دعوت عمومی برای گامبرداشتن به سوی تکامل 172
امر عظیم 174
امر عظیم چیست ؟ 177
معارف الهی 180
مردم عصر ظهور از زبان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم 182
حکومت در جهان مرئی و نامرئی 184
عالم ملک و عالم ملکوت 185
راهیابی به عالم ملکوت یا از ویژگیهای عصر ظهور 187
نکته مهمّ یا احساس حضور ! 189
سخنی با غیرتمندان 190
عصر ظهور ، عصر اطمینان و آرامش 191
عصر ظهور ، عصر حضور 193
7 _ تکامل علم و فرهنگ
عصر ظهور یا عصر تکامل علم و فرهنگ 197
پیشرفت علم و دانش در آینده از نظر خاندان وحی علیهم السلام 198
نکتههای مهمّ روایت 199
تحلیل روایت 201
نقطه مشترک از عصر پیامبران تاکنون 203
راههای دیگری برای فراگیری علم و دانش 206
1 - حسّ بویایی یا شامّه 206
2 - حسّ لامسه 206
3 - حسّ ذائقه 207
4 - آموختن علوم از راه فراحسّی 207
تحوّلات شگفت در عصر ظهور 209
دانش خاندان وحی علیهم السلام 209
راهنماییهای امام عصر ارواحنا فداه در فراگیری علوم 213
تأثیر حضور امام علیه السلام در فراگیری علم 215
اختراعات عصر ظهور 218
درسی از دعای بعد از زیارت »آل یس« در این باره 220
حکومت جهانی برای همگان 221
ظهور یا نقطه آغاز 224
دین یعنی حیات و تمدّنِ پیشرفته و صحیح 225
به دست آوردن تکنولوژی صحیح و پیشرفته فقط در سایه دین ممکن است 228
نقص اختراعات کنونی 229
تحلیل قدرتیابی در عصر ظهور 231
دقّت در روایت 234
نگاهی به صنعت روز 240
در عصر ظهور سرنوشت اختراعات کنونی چیست ؟ 243
اختراعات زیانبار نابود میشوند 244
علم نمیتواند جهان را رهبری کند 245
آینده جهان و جنگ جهانی 247
اختراعات ویرانگر غیر اتمی 251
دسته اوّل 252
دسته دوّم از اختراعات 253
بینیازی از وسایل جنگی 253
دسته سوّم از اختراعات 255
تبلیغات گسترده و توخالی غرب 256
از چه کسانی پیروی کنیم ؟ 257
اشتباه ارسطو ، کپرنیک و بطلمیوس 259
اشتباه پوزیدونیوس 260
اشتباه ارشمیدس 260
اشتباه ادینگتون 261
اشتباه اینشتین 261
اشتباه دیگر اینشتین 262
علم و دانش ، دستاویزی برای سوداگران 265
محدودیّت علم 266
علم ، نمیتواند جهان را درک کند 267
8 _ سفرهای فضایی
سفرهای فضایی 273
کره زمین در نظارت قدرتی بس بزرگ 274
کهکشانها 276
100 بیلیون ستاره دنبالهدار 277
250 بیلیون خورشید 277
تریلیونها کهکشان 278
تمدّن در جهان بزرگ 278
تمدّن در کهکشانها 280
سفرهای فضایی در عصر ما ! 280
خطر سفرهای فضایی در عصر ما 283
امکان سفرهای فضایی 284
سفرهای فضایی اهل بیت علیهم السلام 286
راهیابی به آسمانها 289
سفرهای فضایی در عصر ظهور 290
نکتههای جالبی در روایت 292
آشنایی با موجودات آسمانی 295
استفاده از قدرتهای فرامادّه 297
مدارک کتاب 299
بسم الله الرحمن الرحیم
پیشگفتار
نقش فکر و اندیشه در تکامل انسان
افکار و اندیشههای ارزنده و بزرگ ، نقش بسیار مهمّی در تکامل انسان دارند ؛ بشر میتواند با افکار عالی و ارزشمند پایههای رکود را شکسته و به سوی اهداف عالی گام برداشته و آن را به دست آورد ؛ همان گونه که افکار زشت و ناپسند در تباه شدن عمر انسان نقش عجیبی دارد و بسیاری از انسانها بر اثر اندیشههای آلوده و خطرناک ، خود و دیگران را به گمراهی و تباهی کشاندهاند .
این قانونی است که در جهان خارج و در دنیای درون ما حکومت میکند ؛ اگر ضمیر خود را با افکار نیک و پسندیده بارور کنیم ، از نردبان ترقّی بالا میرویم و اگر آن را با فکر گناه و اندیشه فاسد و آلوده پر کنیم وسیله سقوط خود را فراهم میسازیم .
همانگونه که زمین خشک را میتوانیم با آبیاری و تلاش به باغ و گلستان تبدیل کنیم و نیز میتوانیم او را رها سازیم تا خارستان شود ؛ ضمیر خود را نیز میتوانیم سرشار از افکار ارزشمند و پر ثمر نماییم یا نفس خود را رها ساخته و در افکار فاسد ، آلوده و منفی غوطهور شویم.
پس ما میتوانیم با کنترل افکار و طرد اندیشههای شیطانی و نفسانی ، نه تنها از غوطهور شدن در اندیشههای کوچک و شخصی دست برداریم ، بلکه نفس خود را به سوی اندیشههای بزرگ ، ارزشمند و جهانی بسیج نماییم .
عالیترین اندیشهها ، در انتظار نهفته است
آری ؛ اکنون همه دانشمندان آگاه میدانند که فکر و اندیشه انسان ، در حیات و زندگی او بسیار مؤثّر است .
اندیشههای منفی انسان را یک فرد منفی بار میآورد و اندیشههای مثبت شخصیّتی سازنده و مفید برای انسان به ارمغان میآورد .
اندیشههای کوتاه ، آدمی را محدود به زمین و زمان معیّنی میسازد و اندیشههای بلند، انسان را بر فراز اعصار و زمانها قرار میدهد و سرزمینهای دیگر را تحت تأثیر افکار و اندیشههای او قرار میدهد .
در زمینه تکاملِ انسان ، چه فکری میتواند از اندیشه در پیرامون تکامل جهان هستی و نجات همه انسانها ، کاملتر و مثبتتر باشد ؟ و چه اندیشهای میتواند ، بهتر از اندیشیدن درباره عصر ظهور و تکامل جهانی ، انسان را به تکامل برساند ؟
میلیاردها انسانی که در سراسر جهان زندگی میکنند ، هر کدام که با افکار و اهداف شخصی زندگی میکنند و در حفظ و حراست و پیشرفت خویش میکوشند - اگرچه دارای هدف خوبی باشند - از افکار کوتاه و اندیشههای کوچک برخوردارند ؛ زیرا هر انسانی با مقایسه با همه مردمان جهان و همه موجودات عالم هستی بسیار کوچک است .
کسی که میتواند فکر و اندیشه خویش را گسترش داده و درباره پیشرفت عالم هستی بیندیشد ، اگر فقط برای ترقّی خود و یا خانوادهاش بیندیشد ، آیا در افکار کوتاه غوطهور نشده و به اندیشههای کوچک نپرداخته است ؟!
چرا انسانی که میتواند بر اساس راهنماییهای حیاتبخش خاندان وحیعلیهم السلام درباره نجات عالم هستی بیندیشد و فکر خود را در راه پیشرفت و تکامل مردم سراسر جهان پرورش دهد ، از آنها غفلت ورزیده و تنها به فکر نجات خویشتن باشد ؟!
آیا فکر و اندیشه برای کمک و نجات یک تن و یا مردم یک سرزمین بهتر است ، یا برای نجات همه انسانها در سراسر نقاط جهان ؟
حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرمایند :
أَبْلغُ ما تستدرُّ به الرَّحمة أن تُضمَر لجمیع الناس الرَّحمة . (1)
رسانندهترین (و مؤثّرترین) چیزی که رحمتِ (الهی) به وسیله آن جاری میشود ، این است که رحمت برای همه مردم در خاطر داشته شود .
بنابراین ، نجات و رهاشدن از گرفتاری را ، نه برای یک فرد و یک گروه و نه برای یک ملّت و یک کشور ، بلکه برای همه مردمان جهان بخواهید ، و نجات عالم فقط با ظهور حضرت مهدی ارواحنا فداه و در دولت کریمه آن حضرت واقع میشود .
در اندیشه ظهور
فکر و اندیشه درباره فرا رسیدن روزگار پرشکوه حکومت خاندان وحی علیهم السلام که جهان و جهانیان را از فروغ تابناک ولایت الهی روشن نموده و همگان را با رشد و جهشِ فراگیر به سوی برترینها رهنمون میشود، بسی سرورآفرین و حیاتبخش است .
روزگاری که نشانی از فقر و تنگدستی ، زور و تزویر و پستی در صحنه گیتی وجود ندارد و پرچم عدالت و انسانیّت در سراسر جهان هستی به اهتزاز درمیآید .
روزگاری که خرسندی و خشنودی همه مردمان جهان را فرا میگیرد ، به گونهای که هیچ گونه فرد ناراضی و ناراحت از حکومت وجود نخواهد داشت و جامعه بشریّت در آن زمان - از هر گروه و قبیله و از هر نژاد و ملّت - از حکومت عدلِ الهی آن حضرت خشنود و خوشحالند ، و در کمال خرسندی به حیات تازه و زندگی پیشرفتهای که سراسر جهان را در آن زمان فرا میگیرد، ادامه میدهند.
در حکومت جهانی حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه آنچنان بساط شادی گسترده میشود که حتّی گفتگو درباره آن روزگار ، آدمی را به نشاط میآورد و خاطرههای رنجآور و تلخ زندگی را - اگر چه برای مدّتی کوتاه - به دست فراموشی میسپارد .
آشنا شدن با ویژگیهای روزگار پرشکوه ظهور ، آنچنان قلبهای پاکطینتان و افکار انسانهای اصیل را جذب مینماید که برای فرا رسیدن آن عصر فرخنده لحظهشماری میکنند و با قلبی آکنده از مهر و صفا خواستار هرچه زودتر فرا رسیدن آن روزگار فرخنده از خداوند مهربان میشوند .
زیرا میدانند با تشکیل حکومت الهی حضرت مهدی ارواحنا فداه و با به قدرت رسیدن دولت فاطمی ، دیگر غم به خانهای راه نخواهد یافت و اشک کودکان یتیم در دامان مادران نخواهد ریخت ، در آن زمان خون انسانهای ستمدیده ، صحنه گیتی را رنگین نخواهد نمود و کودکان بیگناه با پیکر بیروح پدران خود رو به رو نخواهند گشت . در آن زمان .....
ولی در این زمان جامعه بشریّت بر اثر پیشرفت علم و تمدّنِ یکبُعدی و رکود مسایل واقعی و معنوی ، با دست خویش بدبختی و تبهکاری را برای خود فراهم ساخته است و دژخیمان زراندوز استعمارگر ، آنان را به سوی لهیب سوزان آتش رهبری میکنند و تهدید زورگویان جهان ، افقهای تیره بیشماری را به روی مردمان گشوده است .
در این دوران کیست که خاطری آسوده داشته باشد ؟! کیست که راحت باشد ؟! کیست که در کاروان اشک ، در کوه غم و در صحرای حسرت جایی نداشته باشد ؟!
آری ؛ مقرّرات بردهساز و انگیزههای شوم نظامهای طاغوتی همچنان بر مردم حکمرانی میکند و از چشمهساران عدالت خبری نیست ! و کشتارهای گروهی که تاریخ نظیر آن را سراغ ندارد به وقوع پیوسته و تودههای انبوه بشر را در خاک و خون میکشد .
اسفناکتر آن که بازماندگان بر اثر کشتارهایی که خود با چشم خویش ناظر آن بودهاند و بر اثر گرسنگیها و سختیهای دیگر ، دلهایشان مرده و نشاط ، آرامش و آسودگی خود را کاملاً از دست میدهند و به سوی راه صحیحِ نجات هدایت نمیشوند ؛ امّا سرانجام سروش غیبی مردمان را به سوی نظام عدالت و آزادی فرا میخواند .
سرانجام آن روز فرا خواهد رسید که مصلح بزرگ جهان از کنار کهنترین معبد تاریخ ، نوای دلنوازش را به گوش جهانیان برساند و دیدگان آزمند تودههای محروم به سیمای پرفروغ آخرین نماینده خدا روشن شود .
در آن روز نظامهای طاغوتی که زالوصفت خون مردم را از شریانها بیرون میکشند ، به دیار نیستی خواهند رفت و دیگر از دریاهای خون ، بیابانهای ظلمت و کوههای غم خبری نیست .
خشنودی ، خوشحالی و خرسندی که در آن عصر همه مردمان جهان را فرا میگیرد ، اختصاص به پهنه گیتی ندارد بلکه افراد دیگری که در کرات دیگر و آسمانها زندگی میکنند ، از حکومت عدالتگستر حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه مسرور و خشنود میباشند .
نظم جهان در پرتو ظهور
تاکنون برای رهایی و نجات از این وضع آشفته و سامان بخشیدن به نظام زندگی مردم جهان ، افراد زیادی پروژههای اقتصادی فراوانی را عرضه نمودهاند ، و گروههایی به عنوان دفاع از حقوق بشر به بحث و گفتگو پرداختهاند ، و افراد بسیاری به عنوان دفاع از حقوق مردم و نجات افراد ضعیف قیام نموده و در طول تاریخ بشریّت خون میلیونها نفر از مردم را به عنوان از بین بردن ظلم به زمین ریختهاند ، ولی نه نظام زندگی مردمان جهان سامان یافته است و نه از نجات و رهایی افراد ضعیف خبری هست . کشتارها و جنایتهایی که بوده ، همچنان وجود دارد و همچنان ادامه خواهد داشت ؛ تا آن زمان که برنامه صحیح سامانیابی زندگی انسانها پیاده شود .
از نظر آگاهان از چگونگی آفرینش انسانها و آنان که حتّی با اتمهای وجودی هر انسان و هر موجودِ دیگر آشنا میباشند ، بشریّت در زمانی روی سعادت و نجات را خواهد دید که با رهبری صحیحی که با تمام اسرار وجود انسان و آفرینش بشر و نیازهای واقعی او آشنا است ، هدایت شود . و تا آن زمان که افرادی که نه تنها از شناخت دیگران ، بلکه از شناخت وجود خود و نیازهای واقعی جسم و جان خویش بیخبرند بر مردمان حکومت میکنند ، نظام زندگی انسانها سامان نیافته و نخواهد یافت و همچنان فرهنگی نابرابر و ظالمانه بر مردمانِ جهان حکومت خواهد نمود .
از نظر مکتبِ ما ، باید یک حکومتِ عدل جهانی بر تمام کره خاکی حکومت کند و اقتدار و ولایت او آن چنان گسترده و عمیق باشد که برای پیاده کردن دستورات حکومتی خویش از نیرویهای فوقالعاده ولایی برخوردار باشد ؛ نه آن که برای بقاء حکومت خود بر اثر ضعف و کمبود مجبور به ظلم و ستم و خونریزی باشد .
از نظر مکتب خاندان وحی علیهم السلام ، گشایش و نجات جهانیان در صورتی انجام خواهد گرفت که اولیاء خداوند - که دارای ولایت و قدرتهای مافوق بشری هستند - نظام امور مردم را در دست گیرند و با استفاده از اقتدار و شناختی که نسبت به نیازهای جامعه دارند ، مردم را رهبری و هدایت نمایند ؛ و گرنه تباهیها همچنان ادامه خواهد یافت و جهان و جهانیان را آلوده و گرفتار خواهد ساخت .
امام صادق علیه السلام - در یکی از زیارتهای روز عاشورا - به عبداللَّه بن سنان فرمودند : بگو :
أَللَّهُمَّ إِنَّ سُنَّتَکَ ضائِعَةٌ ، وَأَحْکامَکَ مُعَطَّلَةٌ ، وَعِتْرَةَ نَبِیِّکَ فِی الْأَرْضِ هائِمَةٌ . أَللَّهُمَّ فَأَعِنِ الْحَقَّ وَأَهْلَهُ ، وَاقْمَعِ الْباطِلَ وَأَهْلَهُ ، وَمُنَّ عَلَیْنا بِالنَّجاةِ ، وَاهْدِنا إِلَی الْإیمانِ ، وَعَجِّلْ فَرَجَنا ، وَانْظِمْهُ بِفَرَجِ أَوْلِیائِکَ ، وَاجْعَلْهُمْ لَنا وُدّاً ، وَاجْعَلْنا لَهُمْ وَفْداً .(2)
خداوندا ؛ سنّت تو ضایع شده و احکام تو جاری نمیگردد و عترت پیامبرت در زمین سرگردان میباشند .
خداوندا ؛ حقّ و اهل حقّ را یاری نموده و باطل و اهل آن را ریشهکن نما . و با نجات بر ما منّت گذار و ما را به سوی ایمان هدایت فرما و فرج ما را تعجیل نموده و با فرج اولیاء خودت سامان ده و آنان را برای ما دوستِ نزدیک قرار ده و ما را بر آنان با شوکت وارد بگردان .
بنابراین ، گشایش و نجات ما در صورتی تحقّق یافته و نظم و سامان مییابد که برای اولیاء خداوند فرج و ظهور واقع شود . پس ظهور و پیاده شدن حکومت عدل خاندان وحی علیهم السلام ، نجاتبخش ما ، سامان دهنده وضع ما و وسیله گشایش کار ما میباشد ؛ زیرا ممکن نیست جامعه بشری در آسایش بوده و راهها برای مردم گشوده باشد ، ولی آنان که گشایشها و آسایشها با نگاه کیمیا اثر آنان انجام میپذیرد ، در غیبت و ناراحتی به سر برند .
پس باید - همان گونه که در این زیارت آمده است - از خداوند مهربان بخواهیم که او زمان گشایش و رهایی ما را که با ظهور اولیاء خودش قرار داده برساند و به امور ما نظم و سامان دهد ، و ما را از یاوران آن بزرگواران که سرانجام سراسر جهان را از گرفتاریها رها ساخته و اوضاع آشفته آن را سر و سامان خواهند بخشید ، قرار دهد .
ما باید توجّه داشته باشیم که جهان اگرچه بر طبق اسباب طبیعی سیر میکند ؛ ولی این ، به آن معنی نیست که جریان تمام امور به دست اسباب سپرده شده و از ماورای طبیعت آثاری مشاهده نمیشود؛ بلکه عوامل غیبی دارای نقش بسیار مهمّی در واقع شدن کارها میباشند و کاملاً مراقب اسباب ظاهری هستند .
اگرچه اکنون در ظاهر جهان در دست عوامل طبیعی است و نقش عالم غیب بر عموم مردم ناشناخته باقی مانده و به آن توجّهی ندارند ؛ ولی در روزگار ظهور که عصر آشکار شدن عوامل واقعی جهان آفرینش است ، انسانها با جهش به سوی شناخت عوامل ماورای طبیعت، دلبستگی خود را به اسباب و عوامل طبیعی کنار مینهند ، و از نقش و تأثیر عالم غیب در جهانِ هستی آگاه خواهند شد .
گرایش آنان در آن روزگار پرشکوه به سوی عالم غیب نه تنها باعث پیشرفت شگفتانگیزشان در شناخت امور معنوی میشود بلکه از جنبههای طبیعی نیز گامهای فوقالعادهای برخواهند داشت که تمدن کنونی در برابر آن بسیار ناچیز است .
و با همه پیشرفتهایی که در امور طبیعی خواهند داشت ، بر اثر معرفت ، شناخت و آگاهی آنان از حقایق جهان هستی ، هیچ گاه جهان را جهان اسباب و دنیا را فقط دنیای ابزار مادّی نمیدانند ، بلکه بر اثر فراگیرشدن آشنایی مردم با مقام نورانی حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه با دید دیگری به جهان مینگرند و با عنایات خداوند بزرگ ، آن حضرت را امیر عالم هستی دانسته و ولایت آن حضرت را در همه امور طبیعی و غیر طبیعیِ عالم ، گسترده میبینند .
آشنایی با مقام امام زمان عجّل اللَّه تعالی فرجه
یکی از راههای مهمّ افزایشِ معرفت و آشنایی با مقام رفیع حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه ، شناخت و آشنایی با نقش وجود آن حضرت در جهانِ هستی و نظام عالم آفرینش میباشد .
اگر ما بدانیم که آن بزرگوار محور عالم میباشند و بر اساس مقام خلیفةاللّهی ، آن حضرت نه تنها جانشین خداوند در عالم ما ؛ بلکه در سراسر عالم هستی و همه کهکشانها و سحابیها و حتّی حاکم بر ملائکهای که حامل عرش الهی میباشند ، هستند ؛ معرفت ما به شأن و مقام عظیم آن حضرت بیشتر میشود و مهر و علاقه و دوستی و محبّت ما به آن بزرگوار افزایش مییابد .
آن گاه متوجّه میشویم که چگونه تاکنون از امام عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف غافل بوده و از توجّه به ساحت مقدّس آن حضرت که امام حیّ و موجود میباشند ، غفلت ورزیدهایم !
ائمّه اطهار علیهم السلام که خلفاء الهی و جانشین خداوند در عالم خلقت و جهانِ هستی میباشند ، در میان کلمات و گفتار خود - برای نشان دادن عظمت مقام حضرت صاحب الأمر عجّل اللَّه تعالی فرجه و توجّه مردم به نام و یاد آن بزرگوار - تجلیلهای جالبی نمودهاند .(3)
به عنوان نمونه حضرت امام باقر علیه السلام میفرمایند :
یکون هذا الأمر فی أصغرنا سنّاً ، وأجملنا ذکراً ، ویُورِثُه اللَّه علماً ، ولایَکِلُه إلی نفسه .(4)
این امر (اصلاح جهان) توسّط کسی است که در میان ما ائمّه از نظر سنّ (در هنگام رسیدن به مقام امامت) از همه کوچکتر است و یادش از همه ما نیکوتر است و خداوند علم را به ارث به او میدهد و او را به خود وانمیگذارد .
یاد همه ائمّه طاهرین علیهم السلام جمیل و نیکو است ولی چرا یاد آن حضرت از یاد همه ائمّه اطهار علیهم السلام جمیلتر و نیکوتر است ؟! زیرا همه کوششها و جانفشانیهایی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و ائمّه اطهار علیهم السلام نمودند ، به وسیله آن حضرت به نتیجه میرسد و دستاورد همه شهامتها و شهادتهای اهل بیت علیهم السلام با دستان پرقدرت آن بزرگوار به دست میآید .
نتیجه رسالت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و امامت ائمّه اطهار علیهم السلام ، توسّط آن حضرت در میان امتّ ظاهر میشود ، پس یاد آن حضرت و یاد ظهور آن بزرگوار ، یاد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و یاد همه ائمّه اطهار علیهم السلام است .
کسی که به یاد آن حضرت و به یاد عصر حکومت حضرت ولیّ عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه باشد ، در یاد ثمره همه کوششهایی است که آن بزرگواران انجام دادند . پس یاد آن حضرت ، یاد همه امامان معصوم علیهم السلام میباشد .
آری ؛ یاد اجملِ جمال جمیل آن بزرگوار ، یاد جمیل جمال جمیل همه امامان معصوم علیهم السلام میباشد .
آشنایی با عصر درخشان ظهور
باید متوجّه باشیم همان گونه که تاکنون از یاد حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه غفلت ورزیدهایم از آشنا شدن با چگونگی عصر رهایی نیز کوتاهی کردهایم . ما باید توجّه داشته باشیم ، آشنایی با عصر درخشان ظهور و شناخت ویژگیهای شگفتانگیز آن روزگارِ پرشکوه ، ارزش و اهمیّت دین را در نزد آشنایان با عصر ظهور افزون نموده و معتقدان به مکتب اهل بیت علیهم السلام ، به خاطر آشنا شدن با دوران شکوهمند حکومت آسمانی حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه ، به درجات ایمان و اعتقاد خود میافزایند .
بنابراین آشنا شدن مردم با روزگار فرخندهای که حکومت الهی بر سراسر جهان فرمانروایی میکند ، آشنا شدن با فرهنگِ علوم و معارف ارزشمند خاندان وحی علیهم السلام است .
شناخت عصر ظهور نسبی است
به این نکته توجّه داشته باشیم که دوران شکوهمند ظهور آنچنان باعظمت است که ما توانایی آن را نداریم که آن را آن گونه که سزاوار است ترسیم کنیم و آنچه در این کتاب نوشتهایم الفبایی ناتمام از عصر پرشکوه ظهور است .
کسی که خود در غیبت زاده شده و در آن به سر برده و عظمت عصر ظهور را ندیده و شیرینیهای آن عصر پرحلاوت را نچشیده است ، چگونه میتواند روزگار پرشکوه ظهور را - آن گونه که واقع خواهد شد - ترسیم نماید ؟!
بنابراین ، همانگونه که شناخت و معرفت ما از مقام امام عصر ارواحنا فداه نسبی است ، آشنایی با شگفتیهای عصر ظهور نیز نسبی است .
آری ؛ تا روزگاری که ما در عصر درخشان ظهور نباشیم و جریانات آن روزگار پرشکوه را با دیدگان خود نبینیم ، نمیتوانیم به گونه شایسته و کامل به توصیف و بیان چگونگیهای آن زمان بپردازیم ؛ ولی با این همه ، به شرح نکتههای مهمّی که از بیانات خاندان وحی علیهم السلام استفاده میشود ، میپردازیم ؛ تا قلب خود را با یاد آن روزگار خجسته ، صفا بخشیده و شاد نماییم .
همان گونه که گفتیم آگاهی ، معرفت و شناخت عصر ظهور - آن گونه که خواهد بود - برای ما ممکن نیست ؛ زیرا کسی که در زندان غیبت به سر برده و طعم و شیرینی ظهور را نچشیده و نورانیّت آن را ندیده ، چگونه میتواند با دیدگانی بسته ، روشنایی عصر ظهور نور را ببیند ؟ و چگونه میتواند نور و روشنایی و نیز حلاوت و شیرینی آن را برای دیگران تعریف کند ؟
بدیهی است تا وقتی که از زندان غیبت رهایی نیابیم و عصر ظهور را درک نکنیم ، نمیتوانیم عظمت آن روزگار پرشکوه را - که علم و آگاهی ، عدالت و توانایی سراسر گیتی را فرا میگیرد - به گونه کامل دریابیم .
یقین داشته باشید تا کسی آن زمان شکوهمند را نبیند از شیرینی و جذّابیّت آن به گونه کامل و شایسته خبر نخواهد داشت .
اگر در این کتاب با مطالب شگفتانگیز و تازه رو به رو شدید ، با دیده انکار به آن ننگرید که آنچه در این کتاب است نمی از یمِ پهناور عصر ظهور است .
اگر از گزارشات ما درباره آن روزگار فرخنده شگفتزده شدید و قدرتها و تواناییهای مردمان عصر ظهور شما را به شگفتی واداشت ، بدانید آنچه را که بیان کردهایم ترسیمی کوتاه از سیمای واقعی عصر ظهور است ؛ زیرا ترسیم آن زمان به گونه کامل ، برای ما ممکن نیست . اندکی بردباری و شکیبایی را پیشه خود سازید و بدانید آنچه را درباره روزگار پرشکوه ظهور بیان کردهایم به مقدار برداشت ما میباشد و گرنه »عنقا را بلند است آشیانه« !
گفتم همه ملکِ حسن سرمایه تست
خورشید فلک چو ذرّه در سایه تست
گفتا غلطی زمانشان نتوان یافت
از ما تو هر آنچه دیدهای پایه تست
برای اثبات این مطلب گفتار خود را با روایتی از شکافنده علوم اوّلین و آخرین ، حضرت امام باقر علیه السلام از کتاب »بحار الأنوار« زینت میبخشیم :
قلت لأبی جعفر علیه السلام : إنّما نصف (صاحب) هذا الأمر بالصفة الّتی لیس بها أحد من الناس .
فقال : لا واللَّه لایکون ذلک أبداً حتّی یکون هو الّذی یحتجّ علیکم بذلک و یدعوکم إلیه .
بیان : قوله »بالصفة الّتی لیس بها أحد« أی نصف دولة القائم وخروجه علی وجه لایشبه شیئاً من الدول ، فقال علیه السلام : لایمکنکم معرفته کما هی حتّی تروه ...(5)
به امام باقر علیه السلام عرض کردم : ما (صاحب) حکومت الهی را به طوری توصیف میکنیم که هیچ یک از مردم دارای آن صفت نیستند .
حضرت فرمودند : نه به خدا سوگند ؛ این گونه که شما میگویید نیست ، تا آن که او خود به آن احتجاج نموده و شما را به سوی آن فرا خواند .
مرحوم علّامه مجلسی در توضیح این روایت میگوید : ما حکومت حضرت مهدی صلوات اللَّه علیه و قیام او را به گونهای توصیف میکنیم که هیچ یک از دولتها شبیه آن نیست .
امام علیه السلام فرمودند : شناخت آن روزگار ، آن گونه که خواهد بود ، برای شما ممکن نیست تا این که آن دوران را ببینید .
بنابراین هر چند دارای اندیشهای بس بالا و ارزنده درباره عصر ظهور باشیم ، باز هم آن دوران شکوهمند را آن گونه که واقع خواهد شد ، نمیتوانیم بشناسیم و قدرت شناخت آن روزگار پیشرفته و تکامل یافته را نداریم .
آری ؛ آینده جهان آنچنان نورانی و درخشان است که دیدگان ما اکنون قدرت دیدن آن را ندارد ، و آنچنان بر افقی بلند قرار دارد که افق فکری ما از درک کامل آن عاجز است . با اینهمه ما همه باید با تمام وجود در فکر فرارسیدن آن روزگار نورانی باشیم ؛ زیرا که هر انسان پاک و فرهیخته در انتظار آن روز تابناک و فرخنده است .
ما باید با آنان گام برداریم و در راهی که آنان تلاش میکنند ما نیز کوشش کنیم ؛ زیرا حالت انتظار نه تنها در بردارنده بهترین نوع فکر و اندیشه است ؛ بلکه بهترین جهاد و کوشش ، و بافضیلتترین کار و عمل است .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند :
أفضل جهاد اُمّتی إنتظار الفرج . (6)
برترین جهاد امّت من ، انتظار فرج است .
و امام جواد علیه السلام فرمودند :
أفضل أعمال شیعتنا ، إنتظار الفرج . (7)
بافضیلتترین کارهای شیعیان ما ، انتظار روز رهایی است .
این است ارزش روز رهایی از دیدگاه خاندان وحی علیهم السلام .
هدف از نگارش کتاب
هدف ما از نگارش این کتاب - که درباره مسألهای بس بزرگ و باعظمت نگاشته شده - نه فقط برای آشنا شدنِ نسبی مردان و زنان پیرو مکتب خاندان وحی علیهم السلام با بزرگترین مسأله حیاتی جهان است ، بلکه هدف از آن - علاوه بر آگاهی نسبی آنان - کار و تلاش برای فرا رسیدن آن روزگار فرخنده و اجرا شدن حکومت دولت کریمه خاندان رسالت میباشد .
بنابراین ، از هماکنون که خواندن این کتاب را آغاز نمودهاید تصمیم بگیرید نکات مهمّی را که در آن مییابید ، به خاطر بسپارید و درباره آن فکر کنید و با اراده قوی برای آشنا شدن دیگران با آنها تلاش کنید ؛ زیرا علم و آگاهی اگر همراه با کار و فعّالیّت نباشد ، سازنده نیست .
بنابراین هدف از نگارش این کتاب نه تنها دانستنِ خوانندگان ، بلکه برانگیختن آنان برای آماده شدن و حرکت به سوی بزرگترین امر حیاتی جهان است که آثار عظیم آن نه تنها دنیای درون و برون انسان و نیز تمامی جهان را دربر میگیرد ، بلکه از عالمِ ما فراتر رفته و عوالم دیگری را نیز (8) فرا میگیرد .
تذکّر لازم
بحث درباره عصر ظهور که دوران شکوفایی قدرتها و تواناییهای انسان و نظم و سامان یافتن جهان است ، آنچنان سرورآفرین و دلربا است که قلم تاب آرامش و باز ایستادن از حرکت ندارد ؛ به این جهت نویسنده به قلمفرسایی پرداخته و با مدد و کمکِ خاندان وحی علیهم السلام گفتار آن بزرگواران را درباره آن عصر درخشان به چند عنوان تقسیم نموده است :
1 - گفتار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام درباره آینده جهان .
از آنجا که فرمودههای امیرالمؤمنین حضرت علیّ بن ابی طالب علیه السلام فراوان و نکتههای بسیار مهمّی در آن وجود دارد ، نیاز به کتاب ، بلکه کتابهای مستقلّی دارد ؛ به این جهت گفتار آن بزرگوار در نوشتهای جداگانه گرد آمده است .
2 - گفتار خاندان وحی علیهم السلام درباره جهان در آستانه ظهور و آغاز دولت کریمه حضرت بقیّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف و چگونگی تسخیر جهان و نکتههای جالبی درباره اصحاب و طلایهداران عصر ظهور ، که این روایات نیز در عنوان جداگانهای در دست تألیف است .
3 - فرمودههای خاندان وحی علیهم السلام پیرامون دولت کریمه امام زمان ارواحنا فداه و حکومت جهانی آن حضرت (کتاب حاضر) .
این نوشته اگر از ثوابی برخوردار باشد آن را به »ملیکه« × دوسرا حضرت »نرجس« × خاتون علیها السلام اهداء نموده ، امیدوارم با توجّه آن بانوی بزرگوار ، قلب این ناچیز از زنگار گناه »صیقل« × داده شده تا بتواند با نوشتن این سطور مورد عنایت حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه قرار گرفته و در نتیجه این اثر ناقابل ، قلبهای بیشماری از پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام را که در عصر غیبت همچون گلهای بیشبانند ، تحت تأثیر قرار داده و شور و شوق آنان را به آینده جهان و دولت کریمه امام زمان عجّل اللَّه تعالی فرجه برانگیزد .
امیدوارم با فرارسیدن آن دوران پرشکوه که عصر حکومت »طاووس جنّت« است ، »ریحانه« × بهشت شادمان گشته و سراسر گیتی را سرور و شادی فرا گرفته و با طنین صوت عدالت در جهان ، »سوسن« × و سرو و سنبل لباس عزّت بپوشند تا همگان بدانند »بهترین کنیزانِ« × (9) عالم اگرچه زمانی لباس اسارت پوشیدهاند و یا شایستهترین انسانها از مقام والا و حقّ عظیم خود محروم گشتهاند ، ولی آنان مهتران مردمان جهان و بزرگان زمین و زماناند .
آری ؛ در آن زمان که صاحب امر و فرمان و ولیّ زمین و زمان ، قدرت ولایت خویش را بر خرد و کلان آشکار نماید ، همگان خواهند دانست که زمین و هفت آسمان بلکه از فرش تا عرش و... در تحت سیطره قدرت شگفتانگیز خاندان وحی علیهم السلام است .
و اگر زمانی رسن بر گردان آنان افتاده و توسن خلافت را رها ساختهاند ، نه از باب عدم قدرت ، بلکه برای آنست که همگان بدانند که فرعون و هامان را لیاقت ولایت نیست و جبت و طاغوت قدرت خدایی ندارند و اگر قارون گنجی عظیم نهفته دارد سرانجام از آن جدا میگردد و اگر شدّاد بهشتی در زمین بسازد پای در آن نخواهد گذارد .
آنان سرانجام بر اثر سرشت ناپاک خود دست از هستی کشیده و پای در کام نیستی خواهند گذارد و زمین ، پاک از ناپاکان میشود . در آن زمان دیو و ددی نخواهد ماند که داد و بیداد نموده و فریاد برآورد و شریر و شروری نخواهد بود که شرارت پیشه نموده ، شرم نورزد و حلقوم دیگران را بیافشارد .
در آن زمان ، حکومت از آنِ صالحان است و طالحان را از آن نصیبی نیست .
مرتضی مجتهدی سیستانی
(1)
عدالت
عدالت ؛ آرمان پیامبران بزرگ
مسأله عدالت و پابرجایی آن در میان جامعه بشریّت ، آنچنان ضروری و مهمّ است که خداوند بزرگ بعثت همه پیامبرانِ مرسل و نازل کردن کتابهای آسمانی را به آنان برای اجرای عدالت در میان امّتها و ریشهکن شدن ظلم و ستم از میان آنان بوده است .
خداوند در سوره حدید میفرماید :
لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَأَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَالْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ... . (10 )
همانا ما رسولان خود را با ادلّه و معجزات فرستادیم و برایشان کتاب و میزان نازل نمودیم تا مردم به عدالت رفتار نمایند... .
بنابراین هدف از رسالت پیامبران مرسل و نازل شدن کتابهای آسمانی بر آنان ، اقامه عدل و داد در میان جامعه بوده است که متأسّفانه با کارشکنیهای قابیلیان از همان ابتداء تاکنون و تا قبل از قیام و حکومت حضرت بقیّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالی فرجه ، عدل و داد بر جامعه بشریّت حکومت نکرده است .(11)
عدالت در جامعه یا جامعه عادل ؟!
جالب توجّه است که در آیه شریفه ، هدف از رسالت پیامبران و فرستادن کتابهای آسمانی را تشکیل جامعه دادپرور قرار داده است که آنان خود به عدل و داد رفتار نمایند نه آنکه فقط حکومت الهی در میان آنان عدالت را اجرا نماید .
گسترده شدن بساط عدالت در میان مردم و گرایش امّتها به عدل و داد ، آرمان پیامبران بزرگ الهی است که دولت الهی حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه به آن جامه عمل میپوشاند و با حکومت عادلانه آن حضرت در سراسر گیتی و در میان تمامی جوامع بشری ، آرزوی پیامبران خدا تحقّق یافته و رنجها ، تلاشها ، کوششها و زحمتهایی که آن بزرگواران در راه ایجاد حاکمیّت عدل و داد در میان مردم متحمّل شدهاند ، به نتیجه میرسد .
در آن عصر شکوهمند ، پرونده ستمگران بسته خواهد شد و به حیات آنان خاتمه داده خواهد شد .
در آن روزگار فرخنده ، پرچمهای کفر و ضلالت سرنگون گشته و طومار زندگی آنان بسته خواهد شد .
در آن عصر رهایی ، همه مظلومان جهان از دست ستمگرانِ عالم نجات یافته و نظام زندگی انسانها تغییر یافته و حیاتی تازه مییابند . و به این گونه آرمانهای عالی پیامبران الهی و خاندان وحی علیهم السلام تحقّق یافته و پس از گذشت قرنها در جهان عملی میشود . و به همین دلیل حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه موعود همه امّتها هستند .
به این جهت در زیارت آن حضرت میخوانیم :
السّلام ... علی المهدیّ الَّذی وعد اللَّه عزّ وجلّ به الاُمم . (12)
سلام بر مهدی که خداوند امّتها را به ظهور و حکومت او وعده داده است.
عدالت در عصر ظهور
تحوّل عظیم جهانی در حکومت عدلِ حضرت صاحب الزمان عجّل اللَّه تعالی فرجه آنچنان مهمّ و حیاتی است که نه تنها در سراسر جهان ستمگران و بدعتگزاران نابود شده و از میان برداشته میشوند ؛ بلکه آثار ظلم و بدعتهایی که آنها مرتکب شدهاند نیز از بین خواهد رفت .
این نکتهای است بسیار مهمّ و درک آن ، نیاز به فکر و اندیشه دارد . تاکنون ستمگران و بدعتگزاران چه نقشههای شومی را در جهان پیاده کردهاند؟! و چگونه کمبودهای اقتصادی و همچنین فقر معنوی و فکری را بر مردم تحمیل نمودهاند ؟!
چه تحوّل بزرگی باید در جهان واقع شود تا به همه این جنایتها پایان دهد و عدل و عدالت را جایگزین آن نماید؟!
در روزگار رهایی و عصر نجات ، جهان به چه صورتی خواهد بود که نه تنها از ستمگران بلکه از آثار ستم آنان نیز نشانی نخواهد بود؟
ما برای ترسیم نمودن آن عصر تکامل و حیات ، نیازمندِ فکر و اندیشهای پرتوان هستیم تا بتوانیم هالههایی از نور و درخشندگی عصر ظهور را در ذهن خود ترسیم کنیم .
نکته ارزندهای را که در اینجا طرح کردهایم این است که در عصر حکومت عدل حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه ، حتّی آثار بدعتها و ستمگریها برچیده شده و نشانی از آنها دیده نخواهد شد و این حقیقتی است که آن را از مکتب خاندان وحی علیهم السلام آموختهایم .
حضرت امام باقر علیه السلام میفرمایند :
هذه الآیة : اَلَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُم ... (13) نزلت فی المهدیّ وأصحابه ، یملکهم اللَّه مشارق الأرض ومغاربها ، ویظهر اللَّه بهم الدّین حتّی لایری أثر من الظلم والبدع .(14)
این آیه شریفه : »کسانی که اگر قدرت و تمکّن به آنها بدهیم ...« ، درباره حضرت مهدی و یاوران او نازل شده است .
خداوند آنان را مالک مشرقها و مغربهای زمین قرار میدهد و به وسیله آنان دین را ظاهر میسازد تا این که اثری از ظلم و بدعت دیده نشود !
آیا تا آن زمانِ حیاتبخش را نبینیم ، میتوانیم جهان را - آن گونه که خواهد بود - درک کنیم ؟
گسترش عدالت
همان گونه که میدانیم عصر شکوهمند ظهور ، عصری است سرشار از عدل و عدالت . و همان گونه که از گفتار خاندان وحی علیهم السلام نقل کردیم اثری از ظلم و ستم باقی نمیماند و کمبودها ، کاستیها و همه گونه فقر و نیاز که از سوی ستمگران بر مردمان جهان تحمیل شده است ، نه تنها برطرف میشود بلکه جبران میگردد .
در سراسر جهان ، پرچم عدالت به اهتزاز درمیآید و همه مظلومان عالم از زیر یوغ زورگویان نجات مییابند. حکومت عدلِ حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه سایه رحمتِ عدالت را بر سر تمامی مردم در سراسرِ گیتی میگستراند .
نه تنها در دستگاه حکومت و نه تنها در بازار و خیابان و تجارتخانهها بلکه در اندرون خانهها و در هر گوشهای از آنها ، عدل و عدالت وجود دارد و نشانی از ظلم و زورگویی وجود نخواهد داشت .
عدالت همانند یک انرژی پرتوان همه جا حتّی در گوشه خانهها گسترده میشود که تنها عصر ظهور و زمان حکومت حضرت مهدی عجّل اللَّه تعالی فرجه که دارای عدلِ فراگیر است از آن برخوردار میباشد . و همان گونه که سرما و گرما در تمام اطراف خانه و زوایای آن داخل میشود ، عدل و عدالت آن حضرت نیز با یک قدرت عظیم ناشناخته ، همه مکانها را فرا میگیرد .
حضرت امام صادق علیه السلام در این باره میفرمایند :
... أما واللَّه لیدخلنّ علیهم عدله جوف بیوتهم کما یدخل الحرُّ والقرُّ . (15)
حتماً و قطعاً عدالت آن حضرت در میان خانههای آنان وارد میشود ، همان گونه که گرما و سرما وارد میشود .
حال ممکن است این پرسش در نظر آید که چگونه ممکن است عدالت همچون انرژی و حرارت که اتاقی را فرا میگیرد در سطح جهان جای گیرد و زور و ستم از صفحه گیتی رخت بربندد ؟ اگر مردمان عصر تکامل همچون مردمان عصر ما باشند ! آیا ممکن است عدالت بر همه جا حاکم شود و زور و تزویر زورگویان ، دیگران را به زنجیر نکشد ؟!
در پاسخ باید گفت : تا وقتی که جامعه بشریّت به فطرت سالم و اوّلی خود باز نگشته و عقل و اندیشه او به تکامل نرسیده باشد ، ممکن نیست انسانها به یکدیگر ظلم نکنند و عدالت را در سراسر جهان، جایگزین زور و ستم نمایند!
به این جهت ، حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه برای استقرار بخشیدن حکومت عدلِ جهانی یک تحوّل اساسی در وجود همه انسانها به وجود میآورند که با ایجاد آن ، جامعه بشریّت به تکامل راه یافته و با تمامی وجود از زور و زورگویی متنفّر شده و به سوی عدل و عدالت روی میآورد .
این تحوّل اساسی در صورتی تحقّق میپذیرد که در ساختمان وجود انسانها تکامل ایجاد شود تا آنها بر اثر پدیدار شدن تکامل و به راه افتادن اندیشهها و دیگر قدرتهای روحی و عقلی ، نفسِ امّاره آنها دگرگون شده و با رها شدن از هوای نفس و خواستههای نفسانی ، بر تکامل خود بیفزایند .
عدالت در حکومت واحد جهانی
همان گونه که گفتیم حکومت عدلِ الهی حضرت مهدی ارواحنا فداه جهانی است و بر سراسر گیتی حکومت میکند ؛ به گونهای که در هیچ نقطه زمین حتّی در میان بیابانها و کوهستانها هیچ قدرتی غیر از قدرت حاکمه آن حضرت ، حکومت نمیکند و تمامی جهان در دولت شریفه آن بزرگوار سرشار از عدالت و برخوردار از دانش و بینش است .
در زیارت آن حضرت در سرداب مقدّس چنین میخوانیم :
... وَتَجْمَعَ بِهِ الْمَمالِکَ کُلَّها ، قَریبَها وَبَعیدَها ، عَزیزَها وَذَلیلَها ، شَرْقَها وَغَرْبَها ، سَهْلَها وَجَبَلَها ، صَباها وَدُبُورَها ، شِمالَها وَجُنُوبَها ، بَرَّها وَبَحْرَها ، حُزُونَها وَوُعُورَها ، یَمْلَأها قِسْطاً وَعَدْلاً ، کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً .
... و تمام مملکتها را به وسیله او یکی کنی ؛ نزدیک آن را و دور آن را ، باعزّت آن را و زیردست و ذلیل آن را ، شرق آن را و غرب آن را ، دشت آن را و کوه آن را ، چراگاههای آن را و بیابانهای آن را ، شمال آن را و جنوب آن را ، خشکی آن را و دریای آن را ، زمینهای درشت و برآمده آن را و راههای سخت و دشوار آن را . همه را پر از عدل و داد میگرداند همان طور که پر از ظلم و جور و ستم شده باشد . (16)
بنابراین آن حضرت تمامی حکومتها را به یک حکومت عادلانه تبدیل مینمایند و همه دولتهای جهان را - چه برخوردار از قدرت باشند یا نباشند ، در شرق باشند یا در غرب و دارای هر گونه شرایطی از لحاظ قدرت و توانایی باشند - در تحت لوای حکومت عادلانه خود درمیآورند و با فتح و گشایش شرق و غرب عالم و تشکیل حکومت واحد جهانی ، به همه حکومتهای جهان پایان میبخشند .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند :
الأئمّة من بعدی اثنا عشر ؛ أوّلهم أنت یا علیّ ، وآخرهم القائم الّذی یفتح اللَّه تعالی ذکره علی یدیه مشارق الأرض ومغاربها .(17)
امامان بعد از من دوازده نفرند ؛ اوّل آنان تویی یا علی و آخر آنان قائم است که خداوند - یادش بزرگ باد - با دستان او مشرقها و مغربهای زمین را فتح میکند .
با فتح و گشایش همه نقاط جهان در سراسر گیتی ، حکومت عدل الهی بر همه جا حاکم میشود و کوچکترین نمونهای از ظلم و ستم در سراسر عالم باقی نخواهد ماند . به این دلیل ، حکومت عدالتپرور آن حضرت ، امید و آرزوی همه ستمدیدگان و افراد دردآشنای جهان است ، و در انتظار فرا رسیدن تنها دولتی که میتواند عدالت را در سراسر عالم احیاء نماید ، میباشند . در زیارت آن حضرت میخوانیم :
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُؤَمَّلُ لِإِحْیاءِ الدَّوْلَةِ الشَّریفَةِ .(18)
سلام بر تو ای آن که برای زنده ساختن دولت شریفه ، مؤمّل و آرزو برده شده هستی .
حضرت امام باقر علیه السلام درباره عصر درخشان ظهور و فرا رسیدن زمان حکومت آن بزرگوار میفرمایند :
یظهر کالشّهاب ، یتوقّد فی اللیلة الظلماء ، فإن أدرکت زمانه قرّت عینک .(19)
همچون شهاب که در شب تاریک شعلهور میشود ، ظاهر میشود ؛ اگر زمان او را درک کردی دیدهات روشن شود .
همان گونه که در شب بسیار تاریک ، اگر شهابی درخشنده ظاهر شود توجّه همگان را به سوی خود جذب میکند ، ظهور حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه نیز همان گونه است .
بر اثر فزونیِ گمراهی و تباهی ، تاریکی و تیرگی و غوطهور شدن انسانهای سراسر گیتی در حیرت و سرگشتگی ، ظهور آن بزرگوار آنچنان برای مردمان درخشندگی دارد که توجّه آنان را به سوی خود جذب میکند ، تا با پناه بردن به آن خود را از تاریکی و تیرگی نجات داده و به روشنایی و فروزندگی دست یابند .
در آن زمان است که دیدگان رمد دیده و چشمان انتظار کشیده ، جلا گرفته و روشن میشود . خستگی و بیحالی از آنها گرفته شده و درخشندگی و فروزندگی در آنها ایجاد میشود .
درخشش نور عالمگیر آن حضرت وقتی فرا میرسد که عالم همانند شب تاریک ، تیره و تار شده و اختلاف و جنجال مردمان را فرا گرفته و زلزلههای شدید ، جنگ و خونریزی بسیاری از مردمان را در کام مرگ فرو برده است . وحشت و اضطراب بازماندگان را فرا گرفته و دلهره مردمان را آزار میدهد . درباره چنین روزگاری رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودهاند :
إبشروا بالمهدی ، إبشروا بالمهدی ، إبشروا بالمهدی ، یخرج علی حین اختلاف من الناس وزلزال شدید ، یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً ، یملأ قلوب عباده عبادة ، ویسعهم عدله . (20)
بشارت باد شما را به مهدی ، بشارت باد شما را به مهدی ، بشارت باد شما را به مهدی ، او خروج میکند در هنگامی که اختلاف و زلزله شدید مردم را فرا گرفته است. او زمین را از قسط و عدالت پر میکند همان گونه که از ظلم و جور انباشته شده باشد. قلوب بندگان خدا را سرشار از حالت عبادت و بندگی میکند و عدالتِ او همه آنان را فرا میگیرد .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند :
یحلّ باُمّتی فی آخر الزمان بلاء شدید من سلاطینهم لم یسمع بلاء أشدّ منه حتّی لایجد الرجل ملجأ، فیبعث اللَّه رجلاً من عترتی أهل بیتی یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً .
یحبّه ساکن الأرض وساکن السّماء ، وترسل السّماء قطرها ، وتخرج الأرض نباتها لاتمسک فیها شیئاً...
یتمنّی الأحیاء الأموات ممّا صنع اللَّه بأهل الأرض من خیره.(21)
در آخرالزمان به امّت من از سوی سلاطین آنها گرفتاری شدیدی میرسد که کسی سختتر از آن را نشنیده است ، به طوری که انسان پناهگاه و راه فرار از آن را نمییابد .
پس خداوند مردی از عترت و اهل بیت من را به سوی آنان میفرستد که زمین را پر از قسط و عدالت مینماید همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد .
ساکنین زمین و آسمان او را دوست دارند و آسمان باران خود را میبارد و زمین گیاهان خود را میرویاند و چیزی از آن را در خود نگه نمیدارد... .
)زندگی آنچنان خوشایند و سرورآفرین است که( زندگان آرزو میکنند کاش مردگانشان بودند . این آرزو به خاطر خوبیهایی است که خداوند در آن عصر به مردم زمین مینماید .
امیدواریم حکومت عدالتپرور حضرت مهدی عجّل اللَّه تعالی فرجه ، هرچه زودتر فرا رسد و ما شاهد پابرجایی حکومت جهانی آن بزرگوار باشیم .
نمونهای از عدالت
از ابتدای تاریخ تاکنون ثروتمندان و قدرتمندان از امکانات خود بهره جستهاند و تودههای مستضعف و فقیرِ جهان پایمال چکمههای زور آنان بودهاند .
تاکنون ثروتمندان نه تنها فقط در مسایل دنیوی پیشگام بودهاند و افراد ضعیف نظارهگر آنان بودهاند ، بلکه حتّی در مسایل عبادی که پول در آن دارای نقش و تأثیر است نیز گاهی آنان پیشقدم بوده و جایگاههای عبادی و معنوی را اشغال نموده و مینمایند .
در عصر حکومت عدالتپرور امام عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه ، پول و ثروت چنین نقشی نخواهد داشت و امکانات بیشترِ عدّهای ، باعث محرومیّت افراد دیگر نخواهد شد .
عدالت در آن زمان با بهترین گونهای که ممکن است برای همه انسانها بدون هیچ گونه امتیازی اجرا میشود .
روایتی که میآوریم ، نشانگر نمونهای از آن عدالت جهانی است :
امام صادق علیه السلام فرمودند :
اوّل ما یُظهر القائم من العدل أن ینادی منادیه : أن یسلّم صاحب النافلة لصاحب الفریضة الحجر الأسود والطّواف.(22)
اوّلین عدالتی که (حضرت) قائم ظاهر میسازد ، این است که منادی آن حضرت ندا میدهد : افرادی که حجّ مستحبّی انجام میدهند ، حجرالأسود و محلّ طواف خانه خدا را در اختیار کسانی که حجّ بر آنها واجب است ، قرار دهند .
اگر در این زمان گاهی ثروتمندان با هجوم بردن به بعضی از اماکن به گونهای باعث افزایش قیمتها میشوند که عدّهای دیگر را محروم میسازند ، ولی در آن عصر درخشان نشانی از محرومیّت وجود نخواهد داشت و امکان شرکت در خانه خدا و سایر اماکن عبادی برای همگان خواهد بود . به این جهت شرکت مردم بسیار زیاد خواهد بود .
به این دلیل پیام حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه به همه زائران خانه خدا خواهد رسید که کسانی که اعمال واجب خود را انجام دادهاند باعث محرومیّت و یا زحمت دیگران نشوند .
این اوّلین برنامه عدالتِ جهانی است که از ابتدای ظهورِ آن حضرت به آن عمل میشود .
عدالتِ فراگیر و همهجانبه
همان گونه که در روایات وارد شده ، در عصر ظهور ظلم و ستمگری از صحنه گیتی برچیده میشود و عدل و داد در سراسر جهان گسترده میشود . در آن روزگار نشانهای از ظلم و جنگ و خونریزی باقی نمیماند و جامعه بشریّت در پرتو حکومت جهانی حضرت ولیّ عصر ارواحنا فداه در کمال راحتی و آرامش به سر میبرد .
این حقیقتی است که از هزاران سال پیش ، وعده فرا رسیدن چنین روزی به مردم داده شده و جهان سرانجام شاهد چنین روزگار پرشکوهی خواهد بود .
در این مسأله هیچ گونه تردید و ابهامی وجود ندارد ؛ زیرا لازمه تکامل عقلها ، بازگشت به فطرت اصیل انسانی و پاک شدن طینتها است که این جریان در روزگار درخشنده ظهور محقّق میشود و چنین وضعیّتی را در جهان به وجود میآورد .
اجرای عدالت و لزوم تحوّل در حیوانات
نکتهای که در اینجا به ذهن میآید این است که وضع حیوانات در آن روزگار چگونه خواهد بود ؟
آیا درندگان میتوانند انسان مظلومی را از پای درآورند و به زندگی او پایان بخشند ؟ اگر چنین است چگونه میگوییم در آن زمان ظلم و ستم جامعه بشریّت را تهدید نمیکند و نشانهای از خونریزی باقی نمیماند ؟
با توجّه به این حقیقت که عصر ظهور یوم اللَّه است و روزگار حکومت الهی بر صحنه گیتی است ، چگونه ممکن است تحوّلی در حیوانات به وجود نیاید و درندگان همچنان به درندگی خود ادامه دهند ؟!
آری ؛ لازمه عدل جهانی که در عصر درخشان حکومت الهی حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه در جهان گسترده میشود ، امنیّت جهان و در امان بودن جهانیان از هر گونه شرّ و طغیان و ستمگری است .
امنیّت جهان در آن روزگار فرخنده - که در روایات بسیار بر آن تأکید شده است - در صورتی امکانپذیر است که خوی درندگیِ درندگان از آنها گرفته شود و حیوانات موذی به گونهای دیگر زندگی نموده و در آنها تحوّلی اساسی و دگرگون کننده ایجاد شود . و گرنه با این همه درندگی که در حیوانات غیر اهلی - در سراسر گیتی از اعماق دریاها گرفته تا فراز کوههای بلند - وجود دارد ، چگونه انسانها و همچنین حیوانات ضعیف از شرّ آنان در امان خواهند بود ؟! مگر نه این است که در کلمات اهل بیت علیهم السلام درباره توصیفِ آن روزگار وارد شده است که امنیّت جهانی تمام نقاط جهان را فرا خواهد گرفت ؟!
رام شدن حیوانات
اکنون به بعضی از روایاتی که در این باره وارد شده توجّه کنید :
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بشارات فراوانی در رابطه با حکومت امام عصر ارواحنا فداه و ویژگیهای آن حضرت و شگفتیهای عصر ظهور بیان فرمودهاند و از تحوّلات و دگرگونیهای مهمّی که در آن زمان در جهان و جهانیان - و از آن جمله در حیوانات - واقع میشود ، خبر دادهاند . آن حضرت در یکی از خطبههای خود چنین فرمودند :
... وتُنزع حُمَة کلّ دابّة حتّی یدخل الولید یده فی فم الحَنَش فلایضرّه ، وتلقی الولیدة الأسد فلایضرّها ، ویکون فی الإبل کأنّه کلبها ، ویکون الذئب فی الغنم کأنّه کلبها ، وتملأ الأرض من الإسلام ، ویُسلب الکفّار ملکهم ، ولایکون الملک إلاّ للَّه وللإسلام ، وتکون الأرض کفاثور الفضّة تنبت نباتها کما کانت علی عهد آدم ؛ یجتمع النفر علی القِثّاء فتشبعهم ، ویجتمع النفر علی الرُّمّانة فتشبعهم ویکون الفرس بدُرَیْهمات .(23)
... گزند هر جنبندهای گرفته میشود ؛ به طوری که طفل کوچک دست خود را در دهان افعی مینماید و به او ضرر نمیرساند . و بچّه خردسال با شیر روبرو میشود و به او آسیبی نمیرساند . و شیر در میان شتران است که گویا سگ آنها میباشد و گرگ در میان گوسفندان است که گویا سگ آنهاست . و اسلام تمام زمین را فرا میگیرد و ملک کفّار از آنان گرفته میشود و حکومتی جز برای خدا و اسلام نیست و زمین همچون خوانی از نقره است ، گیاهش را میرویاند همان گونه که در عصر آدم میرویید . چند نفر در خوردن یک خیار جمع میشوند و همه آنان را سیر میکند و چند نفر در خوردن یک انار جمع میگردند و همه آنان را سیر میکند . و قیمت یک اسب به چند درهمِ اندک میباشد .
به نکتههای مهمّی که در این روایت درباره تحوّلات جهان در عصر درخشان ظهور وجود دارد توجّه کنید :
1 - درندگی از حیوانات درنده گرفته میشود .
2 - حیوانات درنده و وحشی همچون شیر و گرگ ، اهلی شده و در میان شتران و گوسفندان راه میروند .
3 - ثروت و همه اموال کفّار - آنان که به کفر خود باقی میمانند - از آنان گرفته میشود .
4 - حکومتی جز برای خداوند وجود ندارد و فقط اسلام در آن زمان در جهان فرمانروایی میکند .
5 - برکت در آن زمان آنچنان زیاد میشود که میوهها چند برابر حالا شده به گونهای که یک دانه میوه ، مانند خیار و انار چند نفر را سیر میکند .
6 - ارزانی فراگیر میشود به طوری که یک اسب به چند درهمِ اندک خرید و فروش میشود .
بنابراین ؛ حکومت جهانی اسلام ، برکتهای شگفت آسمانی ، پیشرفت اقتصادی ، توسعه کشاورزی ، رام شدن درندگان و گزندگان و... از ارمغانهای عصر درخشان ظهور است که در این روایت نوید آن را پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به جهانیان اعلام نمودهاند .
رام شدن حیوانات وحشی و در امان بودن از درندگان ، از نعمتهایی است که در عصر رهایی واقع میشود . این دگرگونی و تحوّل در حیوانات ، بر اثر ظهور قدرت ولایت حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه و تصرّف آن بزرگوار در موجودات آن زمان است .
نه تنها رام شدن حیوانات ، بلکه برکتهای زمینی و آسمانی که در آن زمان بر مردمان نازل میشود ، و همچنین هر گونه تحوّل ، تکامل و پیشرفت در زمینههای گوناگون ، بر اثر ظهور قدرت و ولایت آن بزرگوار میباشد .
زیرا همان گونه که میدانیم مقصود از مسأله ظهور ، تنها ظهورِ شخص آن بزرگوار از نظر مادّی و جسمانی نیست ؛ بلکه مقصود ، ظهور آن حضرت با به کار گرفتن قدرت ولایت و تصرّف در عالم میباشد . به همین دلیل با ظهور آن بزرگوار تصرّفات آن حضرت در عالمِ تکوین ظاهر میشود و بر اثر آن ، همه مردمان شاهد تحوّلات عجیب در سراسر جهان خواهند شد .
حضرت امام صادق علیه السلام میفرمایند :
ینتج اللَّه تعالی فی هذه الاُمّة رجلاً منّی وأنا منه ، یسوق اللَّه تعالی به برکات السّماوات والأرض ، فینزل السّماء قطرها ، ویخرج الأرض بذرها ، وتأمن وحوشها وسباعها ، ویملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً ، ویقتل حتّی یقول الجاهل : لو کان هذا من ذرّیّة محمّد صلی الله علیه وآله وسلم لرحم .(24)
خداوند در این امّت مردی را به دستاورد و نتیجه میرساند که از من است و من از اویم . خداوند به وسیله او برکتهای آسمانها و زمین را جاری میسازد .
پس آسمان بارانش را میبارد و زمین روییدنی و بذرش را خارج میسازد ، حیوانات وحشی و درنده زمین امن - و رام - میشوند و زمین را سرشار از قسط و عدل میسازد همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد . و میکشد تا آنجا که جاهل بگوید : اگر این از فرزندان محمّد صلی الله علیه وآله وسلم میبود هر آینه رحم میکرد .
در روایتی که نقل کردیم ، تعبیر جالب توجّهی از امام صادق علیه السلام نسبت به امام زمان ارواحنا فداه نقل شده ، در آن روایت امام صادق علیه السلام میفرمایند : رجلاً منّی وأنا منه ؛ مردی که از من است و من از اویم .
این تعبیر جالبی است که بیانگر تجلیل امام صادق علیه السلام از امام عصر ارواحنا فداه میباشد . و این همان تعبیری است که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم درباره امام حسن و امام حسین علیهما السلام نمودهاند .
نکتههای دیگری که در این روایت وجود دارد عبارت است از :
1 - نازل شدن برکتهای آسمان و زمین .
2 - فراوانی بارانهای نافع .
3 - وسعت یافتن سبزهزارها و روییدن گیاهان و... که دلیل بر رشد اقتصادی و وسعت کشاورزی است .
4 - رام شدن حیوانات وحشی و درنده .
5 - سرشار شدن جهان از قسط و عدالت .
6 - کشته شدن دشمنان خاندان وحی علیهم السلام .
7 - گفتار امام صادق علیه السلام در پایان روایت - ویقتل حتّی یقول الجاهل ... - دلیل است بر این که اعتراض کننده از مخالفین میباشد ؛ زیرا میگوید : اگر این شخص از نسل محمّد صلی الله علیه وآله وسلم میبود رحم میکرد . از این گفتار معلوم میشود که او معتقد به حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم و رحیم بودن آن حضرت میباشد و به امامت امام زمان عجّل اللَّه تعالی فرجه اعتقاد ندارد و به این جهت به رفتار آن بزرگوار اعتراض مینماید ، و این قرینه بر آن است که کشتار در میان آنان میباشد .
اکنون به اصل مطلب پرداخته ، و جریان رام شدن حیوانات وحشی را که در روایات خاندان وحی علیهم السلام به آن تصریح شده ، ادامه میدهیم :
بر اساس روایات ، در دستگاه گوارش حیواناتِ درنده ، تحوّلاتی ایجاد میشود که از گوشتخواری رویگردان میشوند و گیاهخوار میگردند .
با این بیان روشن میشود که خوی درندگی و خونریزی از درندگان گرفته میشود و آنها با خوردن گیاهان، احتیاجات غذایی خود را برطرف میسازند.
حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام میفرمایند :
تصطلح فی ملکه السباع .(25)
(در حکومت حضرت مهدی علیه السلام ،) درندگان با یکدیگر در صلح و آرامش خواهند بود .
و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند :
اصطلحت السباع والبهائم .(26)
درندگان و چهارپایان در صلح و آرامش خواهند بود .
این گونه مسائل از نظر افرادی که با روزگار کنونی قلب خود را پیوند زدهاند و نمیتوانند به برتر از آنچه وجود دارد نظاره کنند ، مشکل و تحمّل آن سخت است ؛ ولی برای کسانی که میتوانند به جهانِ آینده با دیدگانی آشنا به مسایل آینده جهان بنگرند ، آسان است ؛ زیرا میدانند تحوّلات و دگرگونیهای عجیبی که در زمین و زمان ایجاد میشود، در موجودات کره زمین تأثیرات شگفتی میگذارد و روزنههای پیشرفت و تکامل را به روی همه موجودات میگشاید .
با توجّه به این حقیقت ، چه بُعدی دارد که انسانها بر اثر تقویت اراده و قدرت یافتن در تلقین خواستههای خود ، حتّی حیوانات را تحت تأثیر قرار دهند ؟!
همان گونه که نگاه پرقدرت شیخ بهایی و افرادی همچون او ، مس را به طلا تبدیل میکند . در روزگارِ تکامل عقلها ، انسانها میتوانند اراده خود را بر حیوانات که دارای شعور هستند القاء نمایند .
اگر ما ، مردم آن روزگار را همچون افراد این زمان بپنداریم ، پذیرش این واقعیّتها مشکل است ؛ ولی همان گونه که گفتیم : آن روزگار ، روزگارِ تکامل عقلها و زمانِ پرتوان شدن قدرتهای انسانی است ؛ با توجّه به این بیان ، پذیرش این گونه جریانات بسیار سهل و آسان میشود .
تصرّف در مغز و سیستم عصبی حیوانات
اکنون برای نزدیک شدن مطلب به برخی از اذهان، به نقل جریانی میپردازیم که دلیل بر امکان تصرّف و تحوّل در حیوانات است ؛ تا روشن شود برای اجرای عدالتِ همهجانبه نیاز به دگرگونی در وجود حیوانات است و این کار به راحتی با تصرّف در مغز و سیستم عصبی حیوانات انجام میگیرد .
البتّه باید توجّه داشته باشیم ما برای بیان تحوّلات شگفتانگیز عصر درخشان ظهور نیازی به نقل جریاناتی که در دوران تاریک غیبت واقع شده ، نداریم و جریانی که میآوریم برای استدلال به آن ، بلکه برای نزدیک شدن مطلب به ذهن بعضی از افرادی است که شاید در دوران تاریک غیبت ، غاصبان حکومت الهی با زرق و برقهای نمایشی خود ، در آنان تأثیر گذارده باشند .
با توجّه به نکتهای که گفتیم به این جریان توجّه کنید :
شخصی به نام »دلگادو« دست به نمایش دلهرهانگیزی زد . ما خلاصه برنامه او را میآوریم : دژ بزرگ آهنی باز شد و گاو نر عظیمالجثّهای از درون تاریکی به میان میدان جست ، و مستقیم به سوی »دلگادو« پیش آمد ، حسّاسترین نقطه بدن »دل گادو« را نشانه گرفته بود .
نفس در سینه دهها هزار تماشاچی و عکّاس و خبرنگار حبس شده بود . چنان دلهره و ترس بر فضا سایه افکنده بود که گویی کسی را یارای خروج از این اقیانوس ترس آمیخته به سکوت نبود .
فقط صدای چهار نعل گاوی خشمگین که به سوی مردی در وسط میدان میدوید به گوش میرسید .
همه انتظار لحظهای را میکشیدند که »دلگادو« روی شاخهای گاو نر به آسمان پرتاب شود یا شاخهای تیز سینه او را بشکافد .
با توجّه به این که «دل گادو» ، نه لباس گاوبازان را به تن داشت و نه شِنل قرمز آنان را و به جای شمشیر یک جعبه کوچک سیاه در دست داشت که یک فرستنده رادیویی بود و فقط چند دکمه روی آن نصب شده بود .
گاو با سرعت هر چه تمامتر تا ده قدمی «دلگادو» پیش آمد ، نفسها در سینهها حبس شده بود ، یک لحظه باقی بود تا گاو «دلگادو» را از پا درآورد .
تمام چشمها به یک نقطه دوخته شده بود ، هیچ کس نمیدانست چه خواهد شد .
»دلگادو« دکمهای را فشار داد ، گاو روی دو دست چنان ترمز کرد که چند متر روی شنهای میدان کشیده شد . در حالی که نگاهی به »دلگادو« انداخت بیاختیار برگشت و آهسته و مغموم و بیتفاوت به سوی جایگاه اوّلی خود بازگشت .
مردم هنوز میترسیدند که اگر فریاد بزنند گاو خشمگین برگردد ولی دیگر گاو خشمگین نبود .
»دلگادو« با فرستنده خود از طریق یک سیم بسیار نازک که به مغز گاو وصل شده بود دستور بازگشت او را صادر کرده بود .
نه تنها با گسیل مقدار کمی الکتریسیته ، فرمان برگشت داده شده بود بلکه احساس عصبانیّت گاو را هم به بیتفاوتی و آرامش تبدیل کرده بود . گاو به انتهای میدان رسید مجدّداً همه دیدند که »دلگادو« با دکمههای جعبه ور میرود .
گاو ایستاد نگاهی به »دلگادو« انداخت و دوباره با خشمِ تمام سمهای خود را به زمین کوفت و با سرعتی بیشتر به سوی او حرکت کرد . »دلگادو« خونسرد پشتش را به گاو کرد و به سوی آن طرف میدان به قدم زدن پرداخت ، فقط صدای پای گاو را میشنید ، درست در فاصله چند قدمی دکمه مخصوص را فشار داد ، در میان بهت و حیرت و ترس تماشاچیان ، گاو بیچاره دوباره ترمز کرد و راه برگشت را در پیش گرفت .
فریاد از جمعیّت برخاست ، ولی گاو همچنان خونسرد و آرام میرفت . آزمایش چندین بار تکرار شد و هر بار با قاطعیّت نشان داده شد که با تحریک الکتریکی مغز گاو ، میتوان اراده حیوان را دستکاری کرد و او را برخلاف میل و تصمیمش به کاری وادار نمود .(27)
حیوان را با زدن یک آمپول بیهوش میکنند . پوست سر او را با چاقوی جرّاحی میبرند و باز میکنند و استخوان جمجمه را با یک مته ظریف سوراخ مینمایند . سیم نازکی را از درون سوراخ تعبیهشده روانه مغز میسازند ، سر سیم را از پوست سر بیرون میگذارند ؛ قسمت جراحی شده را پانسمان مینمایند تا آثار زخم بکلّی خوب شود .
گیرنده کوچکی که با باطری کار میکند و روی طول موج معیّن امواج را دریافت میکند به سر سیم وصل میشود . کار این گیرنده این است که از طریق جاری کردن مقداری الکتریسیته به مغز حیوان ، مغز او را تحریک کند .
به این ترتیب انسان میتواند رفتار حیوان را به دلخواه خود با قدرت بیشتر از طبیعی تحت نظر و در اختیار داشته باشد .(28)
در سال 1960 یک گروه پژوهشی طریقهای را کشف کرد که به کمک آن میتوان با ایجاد یک حوزه الکتریکی در خارج به تحریک مغز پرداخت و بدون فرو بردن الکترود در مغز ، تمام آثار و آزمایشات تحریک الکترونیکی را که تا به حال به دست آمده آسانتر و سهل تر انجام داد.(29)
نیرویی برتر از قدرت الکتریکی
در عصر درخشان ظهور که دوران تکامل عقل و اراده است ، نه نیازی به چاقوی جرّاحی است و نه احتیاجی به فرو بردن الکترود در مغز ؛ زیرا در آن زمان نیرویی برتر از الکتریک جهان را فرا میگیرد و تشعشعات انوار ولایت در همه اشیاء از جمله مغز حیوانات اثر گذارده و تحوّلی تعجّبآفرین در آنان به وجود میآورد .
اکنون درباره این تحوّل شگفتانگیز باهم به سخنان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم توجّه کنیم :
حضرت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم درباره تحوّلاتی که در مغز و سیستم عصبی حیوانات در آن روزگار فرخنده به وجود میآید ، چنین میفرمایند :
یقول الرجل لغنمه ولدوابّه : اذهبوا فارعوا فی مکان کذا وکذا وتعالوا ساعة کذا وکذا ، وتمرّ الماشیة بین الزرعین لاتأکل منه سنبلةً ولاتکسر بظلفها عوداً ، والحیّات والعقارب ظاهرة لاتؤذی أحداً ولایؤذیها أحد، والسبع علی أبواب الدور تستطعم لاتؤذی أحداً ... .(30)
(در آن روزگار) مرد به گوسفند و چهارپایان خود میگوید : بروید و در فلان مکان چرا کنید و در فلان زمان بازگردید .
(در آن روزگار) حیوانات میان دو زراعت راه میروند و از خوشه گیاهی نمیخورند و شاخههای درختان را با شاخهای خود نمیشکنند ، مارها و عقربها آشکارند و به هیچ کس آزار نمیرسانند و کسی آنها را اذیّت نمیکند . درندگان برای طلب خوراکی به درب خانهها میآیند و احدی را آزار نمیدهند .
بر اساس روایاتی که در زمینه تکامل و پیشرفت در شعور حیوانات وارد شده است ، چهارپایان دارای قدرت درک دستورات مردمان میشوند و میتوانند فرمان و خواستههای صاحبان خود را فهمیده و اطاعت نمایند .
به این جهت بدون آن که کسی در پی گوسفندان و سایر چهارپایان به راه افتد ، زمان و مکان چرا برای آنان تعیین میشود و آنها بدون تخلّف طبق دستورات صادر شده از سوی صاحبان خود ، به چراگاه میروند و در زمان تعیین شده بازمیگردند .
نه تنها سخن گفتن انسان با حیوانات ممکن است ، بلکه سخن گفتن حیوانات با امامان ، پیامبران و اولیای الهی موارد بسیاری دارد که در تاریخ و سیره آن بزرگواران درج گردیده است .
سخن گفتن گرگ با جناب ابوذرّ که بعثت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را به ابوذرّ خبر داد نمونهای از آنها است .
در روایتی که نقل کردیم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سخن گفتن انسان با چهارپایان را بیان فرمودهاند که آن از ویژگیهای روزگار ظهور است همان گونه که در روایات دیگر به آن تصریح شده است .
از آنجا که حیوانات از قدرت عقل برخوردار نیستند ، در عصر درخشان ظهور در مغز و سیستم عصبی آنها تصرّف میشود ؛ زیرا تصرّف در سیستم عصبی حیوانات و تغییر و تحوّل در آن ، میتواند در اعمال و رفتار حیوانات تغییرات مهمّی ایجاد کند . پس برای تغییر در رفتار حیوانات و دگرگون ساختن کارهای آنان باید در سیستم عصبی آنها تصرّف نمود .
در جهان آفرینش ، حیوانات به گونهای خلق شدهاند که تغییر در سیستم عصبیِ آنها ، سبب واکنش و انجام رفتارهای تازه در آنها میشود . علّت و منشأ این تغییر و تحوّل را نظام آفرینشِ الهی در وجود آنها قرار داده است .
یک پرسش جالب و یک پاسخ مهمّ
فعلیّت یافتن قدرتهای عقلیِ انسان و افزایش نیروهای آن در عصر درخشان ظهور با دستان شفابخش حضرت مهدی ارواحنا فداه ، از مسایلی است که در روایات خاندان وحی علیهم السلام وارد شده و توضیحاتی درباره آن در این کتاب آمده است .
اکنون این سؤال پیش میآید : تحوّلی که در حیوانات به وجود میآید و تصرّف در سیستم عصبی آنها و پیشرفتی که در شعور حیوانی آنها انجام میگیرد به چه صورت است ؟ درست است که انسانها با دستان شفابخش حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه به تکامل عقلی و افزایش قدرتهای روحی دست مییابند ، ولی تحوّلی که در حیوانات ایجاد میشود چگونه انجام میشود ؟
در پاسخ به این سؤال میگوییم :
درست است که ویروسهای شیطانی مغز انسانها با دستان شفابخش امام عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه نابود شده و قفل گنجینههای عقلی آنان گشوده شده و قدرتهای نهفته آن شکوفا گردیده و به کار گرفته میشود ؛ ولی باید به این نکته مهمّ توجّه داشته باشیم که تکامل انسانها در عصر فرخنده ظهور و راهیابی آنها به قدرتهای عظیم و شگفتانگیز، عوامل گوناگونی دارد که مردم به وسیله حضرت بقیّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالی فرجه به آن نایل میشوند که دستان شفابخش آن حضرت یکی از آن عوامل میباشد .
عوامل اساسی دیگری نیز در آن عصر درخشان وجود خواهد داشت که نه تنها جامعه بشریّت ، بلکه سراسر گیتی را دگرگون ساخته و تحوّلی شگفت در همه موجودات جهان ایجاد مینماید .
نور حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه
یکی از عوامل مهمّ تحوّلات در آن عصر فرخنده ، تشعشع انوار تابناک حضرت بقیّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالی فرجه میباشد که سراسر جهان را فرا میگیرد به گونهای که جهان را از روشنایی خورشید بینیاز میسازد .
همان گونه که نور خورشید در ذرّات جهان دارای اثرات لازم ، مهمّ و حیاتی است ، درخشش نور تابان حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه - که نور اللَّه هستند - در آن زمان شکوهمند ، تأثیر و تحوّل عظیمی در اعماق عالم هستی میگذارد و جهان خاکی را به عالم پاکی تبدیل مینماید. (31)
دقّت در زندگی حیوانات
اکنون روشن شده است که نور و روشنایی روز در زندگانی بسیاری از حیوانات دارای اثر روشن و آشکار میباشد ، ما پس از بحثی فشرده درباره زندگی حیوانات به نقل نمونهای از آن میپردازیم :
بررسی ، دقّت و جستجو در چگونگی ، پیدایش و زندگی میلیاردها حیوان و آشنا شدن با رازهای آفرینش انواع آنها ، ایمان انسان را به قدرت عظیم آفریننده آنها بیشتر میکند .
خداوند کریم همان گونه که آفرینش انسانها و زمین را نشانه قدرت خود بیان فرموده ، خلقت جنبندگان را نیز نشانه توانایی خویش قرار داده است و میفرماید :
وَمِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَما بَثَّ فیهِما مِنْ دابَّةٍ .(32)
و از نشانههای قدرت او آفرینش آسمانها و زمین است و نیز موجوداتی که در آنها خلق و منتشر فرموده و او هر گاه اراده فرماید قادر بر گرد آوردن آنها در روز موعودِ قیامت است .
و همچنین میفرماید :
»وَفی خَلْقِکُمْ وَما یَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ آیاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ« .(33)
و نیز در آفرینش شما و جنبندگانی که در سراسر خلقت پراکندهاند ، نشانههایی از قدرت آفریدگار برای آنان که یقین میورزند .
و در سوره انعام درباره اجتماع آنان میفرماید :
«وَما مِنْ دابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَلا طائِرٍ یَطیرُ بِجَناحَیْهِ إِلّا اُمَمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ ثُمَّ إِلی رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ».(34)
و هیچ جنبندهای در زمین نیست و نه هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند ، مگر آن که آنها هم امّتهایی مثل شما )انسانها( هستند . ما ، در این کتاب از ذکر هیچ مطلبی فروگذار نکردیم ، سپس تمام مخلوقات به سوی پروردگارشان بازگردانده میشوند .
خداوند در این آیه شریفه ، گروه گروه بودن حیوانات را بیان فرموده است . دقّت در زندگی حیوانات ، ایمان و اعتقاد انسان را به وجود خالق و پروردگار قادر محکم میکند .
ما در اینجا نمونه کوچکی از زندگی گروهی حیوانات را نقل میکنیم که شاهد بر گروه گروه بودن آنان میباشد و نیز دلالت میکند که طولانی شدن روز و افزایش زمان تابش نور خورشید چگونه بر سیستم عصبی آنها تأثیر میگذارد و آنها را به واکنش عجیب وادار نموده و در زندگی آنها تحوّل به وجود میآورد .
«میلیونها پرنده از انواع مختلف ، در آخر تابستان مهاجرت میکنند و زادگاهشان را به سوی مناطقی که در زمستان آب و هوای گرمتری دارد، ترک میکنند . این پرندگان ، بهار سال بعد به سرزمینی که در آن تولیدمثل میکردند ، بازمیگردند .
برخی از پرندگان مهاجر ، هر ساله بیش از 32 هزار کیلومتر را میپیمایند . آنها راه بازگشت به زادگاهشان را با دقّتی خارقالعاده مییابند . برخی از این پرندگان ، تنها و برخی دیگر به طور دستهجمعی مهاجرت میکنند .
مهاجرت پرندگان ، با تغییر طول روز آغاز میشود . تغییر طول روز ، بر سیستم عصبی آنها اثر میگذارد . هنگامی که روزها کوتاهتر میشوند ، پرندگان پیام عصبی خاصّی دریافت میکنند که موجب میشود به سوی مناطق گرمتر پرواز کنند . زمانی که طول روز تا حدّ معیّنی افزایش مییابد ، پیام دیگری به مغزشان ارسال میشود که باعث بازگشت آنها به زادگاهشان میشود .»(35)
امیدواریم هر چه زودتر با طلوع نور جهانتاب حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه ، در سراسر جهان تحوّلی عظیم به وجود آید و اتمهای وجود انسانها ، حیوانها ، نباتات و جمادات حرکتی نو را در مسیر ترقّی و پیشرفت آغاز نماید تا روزگاری که زمین و آنچه در او هست به صورتی برتر تبدیل گردد !
(2)
قضاوت
بحثی درباره قضاوت
پس از نابودی و شکست لشکر منافقین و کفّار و نابودی ستمگران جهان و پابرجایی حکومت عدل الهی در سراسر جهان ، باید پروندههای ستمگران بررسی شود و در پهنه گیتی هر کس به کسی ظلم و ستم روا داشته است ، آن را برطرف نموده و جبران نماید .
زیرا برطرف ساختن ظلم و ستم در سراسر جهان ، تنها به نابود ساختن پادشاهان و حاکمانی که بر مردم و ملّت خود ظلم مینمودهاند نیست ؛ بلکه همه ظالمان اگرچه فقط به یک تن ظلم نموده باشند ، باید به ستم آنان پایان داده شود تا همه مظلومین جهان از زیر یوغ ستمگران نجات یابند .
بدیهی است بسیاری از کسانی که به دیگران ظلم نمودهاند ، خود را ظالم نمیدانند و حاضر نیستند ظلم و ستمی را که روا داشتهاند ، بپذیرند . و این باعث اختلاف میان ستمگران و مظلومین میشود ؛ زیرا که ظالم ، کار خود را حق جلوه میدهد و مظلوم آن را ظلمی آشکار میبیند . و در واقع هر یک خود را مظلوم و دیگری را ظالم میشمرد .
در این گونه موارد در کاری که انجام داده شده هیچ یک از دو طرف نزاع اختلافی ندارند ولی در این که آن کار ظالمانه بوده یا نه اختلاف دارند و در بعضی از موارد ظلمکنندگان ظلمی را که انجام دادهاند انکار مینمایند و نمیپذیرند که چنین کاری را انجام دادهاند . اینها دو نمونه از مواردی است که سبب اختلاف میان دو نفر یا دو گروه میشود .
در این گونه موارد ، نیاز به قضاوت میباشد تا با یک آگاهی وسیع و علم فراگیر ، ظالم و مظلوم از یکدیگر تشخیص داده شوند و حق مظلوم از ظالم گرفته شود . بدیهی است در موارد بسیاری هیچ یک از دو طرف نمیتوانند شاهد و گواهی که برای شهادت مورد پذیرش باشد ، بیاورند .
در این صورت بنا بر مسایل فقهی ، کار به یمین و سوگند کشیده میشود که ممکن است منکر با قسم دروغ و سوگند نابجا ، حقّ دیگری را پایمال نماید و ظالمانه آن را از دست او برباید ؛ همان گونه که ممکن است با اقامه بیّنه غیر واقعی حقّ صاحب حق پایمال گردد .
بدیهی است قضاوتی که سرانجامش سوگند و قسم باشد ، نمیتواند در همه جا حقّ را به صاحب حق بدهد و سایه ظالم را از سر مظلوم کوتاه نماید .
اوج قضاوت در آغاز ظهور
همان گونه که گفتیم آغاز حکومت امام عصر ارواحنا فداه آغاز پاکسازیها و رفع ظلم و ستمهاست . به این جهت مسأله قضاوت در آغاز ظهور ، بسیار اوج خواهد داشت تا با قضاوت صحیح و عادلانه ، حقّ مظلومین از ستمگران گرفته شده و حقّ به حقدار برسد .
جالب توجّه است که در آن عصر شکوهمند - طبق روایات وارده - قضاوتها بر اساس واقعیّتها خواهد بود و ظنّ و گمان در مسأله قضاوت ، در آن زمان ارزشی ندارد و کسانی که در آن روزگار از طرف حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه به عنوان قضاوت در میان مردم برگزیده میشوند ، از امدادهای غیبی برخوردار بوده و بر اثر تکامل عقل و تهذیب نفس ، هیچ گاه گرایش به قضاوت به نفع ظالم در آنان پیدا نمیشود .
آنان خود را در حضور خداوند متعال و در محضر حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه میبینند و به همین جهت حکم حق را همان گونه که لازم است صادر مینمایند . جالب توجّه است که در آن زمان بر اساس تکامل عقلها مردم نیز آماده اجرای حکم عادلانه و پذیرای آن میباشند . و این لازمه حکومت عدل الهی حضرت ولیّ عصر عجّل اللَّه تعالی له الفرج میباشد .
در آن زمان قاضیان بر اساس برخورداری از دو خصلت : 1 - خودسازی 2 - امدادهای غیبی ، با اجرای حکم صحیح ، آتش فتنه را خاموش ساخته و با حکم عدل و داد ، به ظلم و بیداد افراد پایان میبخشند و به این گونه ، ظلم و ستم را ریشهکن ساخته و بنیان عدالت را استوار میسازند .
جالب توجّه است که یکی از موارد آشکار ظلم و ستم که در روزگار رهایی ریشهکن میشود ، قضاوتهای ظالمانهای است که قضاوتکنندگان بر اساس غرضهای شخصی انجام میدهند .
بدیهی است اگر قاضی خودساخته نباشد و خود را در محضر خدا نبیند ، حکمی که صادر مینماید نه تنها درخت ظلم و ستم را ریشهکن نمیسازد ؛ بلکه آن را آبیاری نموده و تنومند میسازد . داستانی را که میآوریم نمونهای از آنهاست :
«مردی لاشه سگ خویش را در قبرستان مسلمین مدفون ساخت . مردمان برآغالیدند ، وی را بگرفتند سخت بکوفتند و نیمه جان به قاضی بردند .
قاضی به جهت سابقه عداوتی که با او داشت ، نشاندنِ آتش فتنه را به سوختن او فرمان داد . مرد الحاح کرد که : مرا سخنی مانده است ، اگر قاضی اجازت فرماید بگویم . قاضی رخصت داد .
گناهکار گفت : چون اجل سگ برسید امری عجیب پدید گشت . یعنی به ناگاه مُهر زبانِ حیوانِ صامت بشکست و مانند ما آدمیان به سخن درآمد ، مرا به نام خواند و وصیّت کرد که بدرهای زر از نیاکان به میراث دارم و در زیر فلان سنگ به صحرا نهفتهام . تا نفسی از من باقی است سبک بدآن جا شو ، سنگ بردار و مرده ریگ برگیر و آن گاه که وداعِ این دار فانی گویم جسد مرا به جوار صلحا به خاک سپار و یک نیمه از زر نزد یکی از قضات اسلام بَر، تا در تخفیف عقوبات من به امور حسبیّه صرف کند و مرا به دعاهای خیر یاد فرماید .
من چون خارقه سخن گفتن سگ بدیدم ، بر راستی گفته او اعتماد کردم . در ساعت بشتافتم و زر به نشان بیافتم و اکنون آن بدره بر جای است...
قاضی به طمع نیمه دیگر زر گفت : سبحان اللَّه ! این حیوان بیشبهه از احفاد سگ اصحاب کهف بوده است و البتّه از دفن چون او شریفنسبی در گورستان مسلمانان بر تو حرجی نیست . آن مرحوم دیگر بار چه گفت ؟»(36)
آنچه را نقل کردیم یک داستان است که نشاندهنده قضاوت کسی است که خود را نساخته و در هنگام قضاوت خود را در محضر خدا نمیبیند و به خاطر گرفتن رشوه حکم میکند .
قضاوت بر اساس ظنّ و گمان
پس باید همان گونه که گفتیم یک آگاهی وسیع و علم فراگیر وجود داشته باشد که نگذارد ظلم و ستم با پوشش سوگندِ دروغ در جهان ادامه یابد .
در اینجا نیاز به امداد غیبی و نیروی معنوی احساس میشود که بتواند هر چیزی را که باعث ادامه ظلم و ستم میباشد - اگرچه بیّنه دروغین و یمینِ کاذب باشد - برطرف نموده و هر سدّی را که پشتوانه ظلم و ستم میباشد ، بشکند .
اگر آنچه ممکن است دستاویز ستمگران قرار گیرد از میان برداشته نشود ، چه فرقی میان دوران تیره غیبت و عصر درخشان ظهور خواهد بود ؟! و چگونه میتوان آن روزگار را ، دوران حکومت عدل و عدالت و نابودی ستم و ستمگران دانست ؟!
قضاوت بر اساس ظنّ و گمان
علم و آگاهی و آمادگی مردم برای اجرای عدالت در آن زمان چنان افزایش مییابد که هیچ گاه حکمی بر اساس ظنّ و پندار و فهم شخصی افراد صادر نمیشود ؛ زیرا اطمینان نمودن به ظنّ و گمان با حکومت عادلانه سازگار نیست .
حکومت در صورتی حکومتِ عدل و داد است که بر اساس علمی که مطابق با واقع است ، رفتار نماید ؛ و گرنه چگونه میتوان حکمی را بر مبنای ظنّ - که خلاف آن محتمل است - حکم واقعی و عادلانه دانست ؟
بنابراین ، در آن زمان چون حکومت کاملاً عادلانه است هر گونه قضاوتی در آن عصر و دوران بر مبنای عدالت میباشد و اقتضای عدالت آن است که حکم ، مطابق با واقع و بر اساس علم و یقین باشد نه ظنّ و گمان .
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند :
لیس من العدل ، القضاء علی الثّقة بالظّنّ .(37)
حکم و قضاوت بر اساس اطمینان به ظنّ و گمان ، از عدالت نیست .
رشد فکری و علمی در آن زمان آنچنان وسیع و گسترده است که هیچ گاه قضاوتی صادر نمیشود مگر بر اساس علم و آگاهی ؛ زیرا این، لازمه حکومت عادلانه است .
از روایات نیز استفاده میشود که قضاوت بر اساس بیّنه و یمین ، در بعضی از موارد نه تنها عدالت را به ارمغان نمیآورد ، بلکه به وسیله آن حقّ افراد پایمال میگردد . برای روشن شدن مطلب به این روایت توجّه کنید : رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند :
إنّما أقضی بینکم بالبیّنات والأیمان وبعضکم أَلْحن بحجّته من بعض ، فأیّما رجل قطعت له من مال أخیه شیئاً یعلم أنّه لیس له ، فإنّما أقطع له قطعة من النّار .(38)
همانا من میان شما با بیّنهها و سوگندها قضاوت مینمایم و بعضی از شما بیشتر از بعض دیگری قدرت در اقامه دلیل خود دارد ، )به خاطر بیان بهتر به خوبی میتواند گفتار خود را مستدلّ نماید( .
پس هر کس که من از مال برادرش )بر اساس بیّنه و یمین( به او چیزی دادم که او خود میداند که آن مال او نیست ، من )در واقع( قطعهای از آتش را به او دادهام .
این روایت ظاهر است در این که بیّنه و یمین نمیتواند همیشه مطابق با واقع و حقیقت باشد . بنابراین در مواردی که این گونه نیست عدالت واقعی اجراء نشده و بر اساس حکم ظاهری عمل شده است .
فراست و زیرکی در قضاوت
قاضی باید حتّی در زمان غیبت امام عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه علاوه بر علم به مسایل قضایی و عدالت ، از فراست و زیرکی در قضاوت نیز برخوردار باشد تا بتواند به وسیله آن از بیّنه غیر واقعی و یمین کاذب جلوگیری کند و این حقیقتی است که متأسّفانه از زمانهای دور رعایت نشده است . قاضی باید از قضاوتهای حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام درس بیاموزد و بداند که گاهی با زیرکی و فراست میتواند از واقعیّت جریان آگاه شود ، بدون این که نوبت به شاهد و سوگند برسد .
قاضی در صورتی از بیّنه و قسم میتواند کمک بگیرد که در بنبست قرار گرفته باشد و راهی برای به دست آوردن واقعیّت نداشته باشد .
قضات ، قضاوت را از امیرالمؤمنین علیه السلام بیاموزند
به همین جهت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام شریح قاضی را که بدون تحقیق پس از سوگند منکرین به نفع آنان قضاوت نموده بود ، سرزنش کردند و فرمودند :
یا شریح ؛ هیهات ! هکذا تحکم فی مثل هذا ؟! (39)
هیهات ای شریح ! در مثل این مورد ، این گونه حکم میکنی ؟!
این روایت را مرحوم علاّمه مجلسی در «بحار الأنوار جلد 14» و با اندک تفاوتی در جلد 40 نقل کرده است :
روزی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام وارد مسجد شدند ، دیدند نوجوانی گریه میکند و افرادی اطراف او بودند .
امیرالمؤمنین علیه السلام از حال او سؤال کردند . او گفت : شریح در جریانی به گونهای قضاوت کرد که در آن به من انصاف نداد !
حضرت فرمودند : جریان تو چیست ؟
نوجوان گفت : اینها - و به افرادی که نزد او بودند اشاره کرد - با پدرم برای مسافرت از شهر خارج شدند ، آنها از مسافرت برگشتند و پدرم بازنگشت . از آنان از حال پدرم پرسیدم . گفتند : او مُرد . گفتم : مالی که همراه او بود چه شد ؟ گفتند : ما از مال او خبر نداریم .
شریح به آنها گفت : قسم یاد کنید که از ثروت او بیخبر هستید . آنها سوگند یاد کردند و شریح به من گفت از تعرّض به آنها دست بردارم .
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به قنبر فرمودند : مردم را جمع نما و شرطة الخمیس(40) را حاضر کن .
آن گاه حضرت نشستند و آن چند را فرا خواندند و نوجوان با آنان بود .
سپس حضرت از آنچه گفته بود سؤال کردند و او ادّعای خود را دوباره بیان کرد و گریه مینمود و میگفت : ای امیرالمؤمنین ؛ به خدا سوگند من آنها را درباره مرگ پدرم متّهم میدانم ؛ چرا که قطعاً آنان حیله ورزیدند تا او را با خود از شهر خارج ساخته و در مال او طمع نمودند .
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از آنها سؤال کردند . آنها همان گونه که به شریح گفته بودند بیان کردند : آن مرد فوت نمود و ما از ثروت او بیخبریم .
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به صورتهای آنان نگاه کردند سپس فرمودند : چه گمان میکنید ؟! آیا میپندارید من نمیدانم با پدر این جوان چه نمودید ؟ اگر این گونه باشد من دارای علمی اندک هستم !
سپس دستور فرمودند آنها را در مسجد متفرّق نموده و هر یک را به طرف یکی از پایههای مسجد بردند . سپس آن حضرت کاتب خود را که در آن روز عبیداللَّه بن ابی رافع بود فرا خواندند و به او فرمودند : بنشین.
سپس یکی از چند نفر را صدا زدند و فرمودند : مرا خبر ده و صدایت را بلند مکن : در چه تاریخی از منزلهای خود خارج شدید و پدر این نوجوان با شما بود ؟
گفت : در فلان روز .
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به ابن ابی رافع فرمودند : بنویس . سپس فرمودند : در چه ماهی بود ؟ او ماه فوت را تعیین کرد .
حضرت فرمود : بنویس . سپس فرمودند : در کدام سال ؟ او سال فوت را بیان کرد و عبیداللَّه بن ابی رافع نوشت .
فرمود : به چه مرضی فوت نمود ؟ او نام مرض را گفت .
فرمود : در چه مکانی مُرد ؟ او مکان فوت را معیّن کرد .
فرمود : چه کسی او را غسل داد و چه کسی او را کفن نمود ؟ گفت : فلانی .
فرمود : با چه چیزی او را کفن نمودید ؟ او کفن را تعیین کرد .
فرمود : چه کسی بر او نماز خواند ؟ گفت : فلانی .
فرمود : چه کسی او را وارد قبر ساخت ؟ او نام وی را بیان کرد و عبیداللَّه بن ابی رافع همه اینها را مینوشت . وقتی که اقرار او تا دفن کردن مرد تمام شد حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام تکبیر گفتند . تکبیری که اهل مسجد همه شنیدند . آن گاه دستور فرمودند : مرد را به جای خودش ببرید .
سپس یکی دیگر از افراد را فرا خواندند و نزدیک خود نشاندند ، سپس هر چه از فرد اوّل سؤال کرده بود از او سؤال نمود و جواب او به تمام آنها مخالف با جواب فرد اوّل بود . و عبیداللَّه بن ابی رافع تمام آنها را مینوشت . آن گاه که از سؤال فارغ شدند تکبیری گفتند که همه اهل مسجد شنیدند .
سپس فرمودند : دو نفر را از مسجد خارج ساخته و به طرف زندان ببرند و در درب زندان نگه دارند .
سپس شخص سوّم را فرا خواندند و آنچه از دو نفر سؤال نموده بودند ، از او سؤال کردند و او برخلاف آن دو پاسخ داد و حرفهای او را یادداشت کردند . سپس تکبیر گفتند و دستور دادند او را به نزد دو رفیقش ببرند ، و فرد چهارم را فرا خواندند .
او در گفتار مضطرب شده به لکنت افتاد . حضرت او را موعظه نموده و ترساندند . مرد اعتراف کرد که او و دوستانش آن شخص را کشتهاند و مال او را گرفته و در فلان مکان در نزدیک کوفه دفن نمودهاند .
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دستور دادند او را به طرف زندان ببرند و یکی دیگر از آنها را بیاورند و به او فرمودند : آیا گمان میکنی که آن مرد خودش مرده در حالی که قطعاً تو او را کشتهای ؟ رفتار خود را درست بیان کن و گرنه تو را سخت در قید و بند مینمایم ؛ زیرا حقیقت جریان شماها روشن شد .
در این هنگام او به کشتن آن شخص اعتراف کرد همان گونه که رفیقش اعتراف نموده بود سپس بقیّه را فرا خواندند و آنها نیز اعتراف به کشتن او نمودند و از آنچه کردند اظهار پشیمانی نمودند و همگی اعتراف به کشتن آن مرد و گرفتن اموال او کردند .
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دستور دادند کسی با آنها به مکانی که مال او را دفن نمودهاند برود .
آنها مال را درآورده و تسلیم نوجوان فرزند مقتول نمودند . سپس حضرت به نوجوان فرمودند : درباره اینها چه تصمیمی داری ؟ دانستی که آنها با پدرت چه رفتاری کردهاند ؟
نوجوان گفت : میخواهم قضاوت میان من و آنها نزد خداوند بزرگ باشد و در این دنیا از خون آنها گذشتم .
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام حدّ قتل را بر آنان جاری نکرد و سخت آنان را عقوبت کرد .
شریح به آن حضرت گفت : یا امیرالمؤمنین ؛ چگونه این طور حکم کردید ؟!
حضرت به او فرمودند :
داود بر چند کودک که بازی میکردند عبور نمود ، آنها یکی از کودکان را به نام »مات الدین« )دین مرده است( صدا میزدند و او به آنها جواب میداد .
داود به آنها نزدیک شد و به آن کودک گفت : اسم تو چیست ؟
گفت : اسمم »مات الدین« است .
داود به او فرمود : چه کسی تو را به این اسم نامیده است ؟
گفت : مادرم .
داود گفت : مادرت کجاست ؟
گفت : در منزل خود .
داود گفت : با من تا نزد مادرت بیا . پس با داود به نزدش رفت و به مادرش گفت : از خانه بیرون بیا .
او خارج شد و داود به او گفت : ای کنیز خدا ؛ اسم این فرزندت چیست ؟
زن گفت : اسمش »مات الدین« است .
داود به آن زن گفت : چه کسی او را به این اسم نامیده است ؟!
زن گفت : پدرش .
داود گفت : چرا او را به این نام نامیده است ؟!
زن گفت : او برای مسافرتی که داشت از منزل خارج شد و عدّهای با او بودند و من به این پسر حامله بودم . آن عدّه از سفر برگشتند ولی همسرم بازنگشت . از آنها درباره او سؤال کردم . گفتند : او مُرد . از مال او از آنان سؤال کردم . آنها گفتند : او مالی به جای نگذاشت .
گفتم : او شما را به سفارشی وصیّت نکرد ؟
گفتند : او گمان میکرد تو حامله هستی . گفت : فرزندت را چه دختر باشد و چه پسر »مات الدین« بگذار . پس فرزند را به آن نام که او وصیّت کرده نام گذاردم و خلاف آن را دوست ندارم .
داود گفت : آیا آن گروه را میشناسی ؟
زن گفت : آری .
داود گفت : نزد آنان برو و آنان را از منزلهایشان خارج کن و بیاور .
آنها چون نزد داود حاضر شدند در میان آنان این گونه حکومت کرد . پس خون آن مرد را بر آنها ثابت کرد و مال را از آنان گرفت . سپس به زن فرمود : ای کنیز خدا ؛ فرزندت را »عاش الدین« (دین زنده است) نام بگذار .(41)
از این روایت استفاده میشود که تکیه کردن شریح به سوگند منکرین کاری اشتباه بوده است و سوگند و یمین آنان ، سبب قضاوتِ ناحقِّ او شده است .
حضرت داود و حضرت سلیمان علیهما السلام
در عصر استقرار حکومت عدل الهی ، قضاوت با امدادهای غیبی همراه خواهد بود ؛ تا کسی نتواند با بیّنه دروغین و یا سوگندی که واقعیّت ندارد ، چهره حقیقت به خود گرفته و به دیگری ظلم و ستم نماید .
بر این اساس حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه در قضاوتهای خود نیاز به هیچ گونه شاهد و بیّنهای ندارند و آن حضرت نیز همانند حضرت داود بر طبق علم خود عمل مینمایند .
قبل از آن که روایاتی را در این باره نقل کنیم ، به بیان نکتهای درباره حضرت داود و سلیمان علیهما السلام میپردازیم :
در میان پیامبران الهی ، برخی مانند حضرت داود و حضرت سلیمان علیهما السلام دارای صفات ممتازی بودند . این حقیقتی است که قرآن کریم آن را بیان میکند . خداوند در سوره »نمل« درباره آنها میفرماید :
وَلَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَسُلَیْمانَ عِلْماً وَقالَا الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذی فَضَّلَنا عَلی کَثیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنینَ .(42)
و هر آینه قطعاً داود و سلیمان را دانشی دادیم و آن دو گفتند : ستایش مخصوص خدایی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری داد .
و در سوره »انبیاء« درباره آن دو بزرگوار میفرماید :
وَکُلاًّ آتَیْناهُ حُکْماً وَعِلْماً .(43)
و هر یک را حکم و علم دادیم .
و در سوره »ص« درباره حضرت داود علیه السلام میفرماید :
یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ... .(44)
ای داود ؛ ما تو را جانشین در زمین قرار دادیم ، پس میان مردم به حق حکم نما .
بر اساس تفضّل و عنایتی که خداوند به حضرت داود و حضرت سلیمان نموده ، از جریاناتی آگاه میشدند که دیگران از آن اطّلاعی نداشتند . بر همین اساس ، قضاوت و حکومت آنان به گونهای بوده که از ویژگیهای خاصّی برخوردار بوده است . به این جهت آن بزرگواران در قضاوتهای خود نیازی به بیّنه و شاهد نداشتند .
بحث روایی
بعضی معتقدند که قضاوت حضرت داود بر اساس واقع و بدون رجوع به بیّنه فقط در یک یا چند مورد واقع شده است .
با دقّت در این روایات استفاده میشود که قضاوت حضرت داود به مقتضای واقع - نه بر اساس بیّنه - محدود به یک مورد نبوده است ؛ زیرا آنچه که باعث اختلاف افراد و رجوع به حضرت داود شده یک چیز نبوده است . برای توضیح مطلب در این روایات دقّت کنید :
از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند :
حضرت داود علیه السلام به خداوند عرض کرد : خداوندا ؛ حقّ را آن گونه که نزد تست به من بنمایان تا من به آن قضاوت نمایم .
خداوند به او وحی فرمود : تو طاقت چنین کاری را نداری !
حضرت داود اصرار نمود تا خداوند خواسته او را انجام داد .
مردی نزد او آمد که کمک میخواست و از مرد دیگری شکایت میکرد و میگفت : این شخص مال مرا گرفته است . خداوند جلیل به حضرت داود وحی نمود : فردی که خواستار کمک میباشد ، پدر دیگری را کشته و مال او را گرفته است .
حضرت داود امر کرد آن را که کمک میخواست کشتند و مال او را به فرد دیگر دادند .
مردم از این جریان شگفتزده شدند و آن را به یکدیگر میگفتند تا جریان به حضرت داود رسید و از این کار گرفته خاطر شد .
پس از خداوند خواست علم به حقایق امور را از او بگیرد و خداوند چنین نمود و سپس به او وحی کرد : میان مردم با بیّنهها حکم نموده و علاوه بر آن از آنان بخواه که به نام من سوگند یاد کنند .(45)
این روایت را علاّمه مجلسی از محمّد بن یحیی ، از احمد بن محمّد ، از حسین بن سعید ، از فضالة بن ایّوب ، از ابان بن عثمان ، از کسی که به او خبر داده ، روایت نموده است و همان طور که میبینید ابان بن عثمان سند روایت را ناتمام نقل کرده ، گذشته از این ، او خود نزد برخی از بزرگان مانند علاّمه حلّی مورد قبول نیست .
در این روایت ، مورد اختلاف مال و ثروت بیان شده است ، در روایت دیگر فرد شکایت شده ادّعای شاکی را قبول داشته و شاکی معتقد بوده است که جوانی بدون اجازه او وارد باغ او شده و درختان انگور او را خراب کرده و جوان نیز این شکایت را قبول داشته . حضرت داود بر اساس حکم واقع به نفع جوان حکم میکند و باغ را به جوان تحویل میدهد... . (46)
و در روایت دیگر که در آن تصریح شده حضرت داود یک بار بر اساس حکم واقع قضاوت کرده است - نه بر اساس بیّنه - اختلاف درباره مالکیّت گاو بوده است و هر یک از دو نفر برای خود بیّنه اقامه نموده بودند... .(47)
چگونگی قضاوت اهل بیت علیهم السلام و حضرت داود
در تعدادی از روایات از حکومت حضرت داود سخن به میان آمده است که خود دلیل بر این است که در قضاوت آن حضرت خصوصیّتی بوده است که آن بینیازی از اقامه بیّنه است . این روایات چگونگی قضاوت ائمّه اطهار علیهم السلام را نیز بیان نمودهاند .
به این روایات توجّه کنید :
عن الساباطی قال: قلت لأبی عبداللَّهعلیه السلام: بما تحکمون إذا حکمتم؟
فقال : بحکم اللَّه وحکم داود ، فإذا ورد علینا شیء لیس عندنا تلقّانا به روح القدس ؟ (48)
ساباطی میگوید : به امام صادق علیه السلام گفتم : آن گاه که قضاوت بنمایید به چه چیزی حکم میکنید ؟
حضرت فرمودند : به حکم خداوند و حکم داود ، هر گاه چیزی به ما برسد که درباره آن ، چیزی در نزد ما نباشد روح القدس آن را به ما القاء مینماید .
به این روایت نیز توجّه کنید :
عن جعید الهمدانی (وکان جعید ممّن خرج مع الحسینعلیه السلام بکربلا) قال : فقلت للحسین علیه السلام : جعلت فداک ؛ بأیّ شیء تحکمون؟
قال : یا جعید ؛ نحکم بحکم آل داود ، فإذا عیینا عن شیء تلقّانا به روح القدس ؟(49)
جعید همدانی(او از کسانی است که با امام حسین علیه السلام به کربلا رفت) میگوید : به امام حسین علیه السلام گفتم : فدایتان شوم ؛ به چه چیزی حکم مینمایید ؟
حضرت فرمودند : ای جعید ؛ ما به حکم آل داود حکم میکنیم و هر گاه از چیزی ماندیم روح القدس آن را به ما القاء مینماید .
این روایت را مرحوم علاّمه مجلسی از جعید از امام سجّاد علیه السلام نیز نقل کرده است .(50)
(تذکّر این نکته لازم است که این گونه پاسخها بستگی به ظرفیّت عمومی اهل مجلسی است که روایت در آن عنوان شده است و گرنه روح القدس طفل ابجدخوان مکتب اهل بیت علیهم السلام میباشد ؛ همان گونه که امام حسن عسکری علیه السلام فرمودهاند ، روح القدس از بوستانِ دستنخورده ما علم آموخته است.)
در روایتی از امام صادق علیه السلام چنین آمده است :
عن حمران بن اعین قال : قلت لأبی عبداللَّه علیه السلام : أنبیاء أنتم ؟
قال : لا . قلت : فقد حدّثنی من لا أتّهم أنّک قلت : إنّکم أنبیاء ؟
قال : من هو أبوالخطّاب ؟ قال : قلت : نعم .
قال : کنت إذاً أهجر ؟ قال : قلت : بما تحکمون ؟
قال : نحکم بحکم آل داود ؟(51)
حمران بن اعین میگوید : به امام صادق علیه السلام گفتم : شما پیامبران هستید ؟ فرمود : نه . گفتم : کسی که او را متّهم به دروغ نمیدانم به من گفت که شما فرمودید : شماها انبیاء هستید .
آن حضرت فرمود : کیست ، او ابوالخطّاب است ؟
گفتم : آری .
حضرت فرمودند : بنابراین من بیهوده میگویم ؟!
گفتم : شما به چه چیزی حکم میکنید ؟
فرمودند : به حکم آل داود حکم میکنیم .
امام باقر علیه السلام در روایتی فرمودند :
... أنّه إتّهم زوجته بغیره فنقر رأسها وأراد أن یلاعنها عندی . فقال لها : بینی وبینک مَن یحکم بحکم داود و آل داود ، ویعرف منطق الطیر ولایحتاج إلی شهود . فأخبرته أنّ الّذی ظنّ بها لم یکن کما ظنّ ، فانصرفا علی صلح .(52)
او زوجهاش را متّهم ساخته بود که با دیگری دوست شده ، پس بر سر او کوبیده و میخواست نزد من او را لعان نماید .
زوجهاش گفت : بین من و تو کسی حکم کند که به حکم داود و آل داود حکم مینماید و سخن پرندگان را میداند و احتیاج به شاهد ندارد . پس به او گفتم : آنچه را نسبت به همسرت گمان کردهای آن گونه نیست . پس با حال صلح برگشتند .
از این دسته از روایات استفاده میشود که ائمّه اطهار علیهم السلام - همانند حضرت داود - در قضاوتهای خود نیازی به بیّنه نداشتند .
بنابراین از مجموع این روایات استفاده میشود : حضرت داود بر اساس علم خود عمل میکرد و به بیّنه رجوع نمینمود . ائمّه اطهار علیهم السلام نیز گاهی این گونه قضاوت مینمودند . حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه نیز بر اساس علم خود قضاوت نموده و نیازی به بیّنه ندارند .
قضاوتهای امام عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه
اکنون روایاتی را نقل میکنیم که دلالت میکند امام عصر ارواحنا فداه برای قضاوت نیازی به بیّنه ندارند ، همان گونه که حضرت داود نیازی به بیّنه نداشت .
اکنون به این روایات توجّه کنید :
در نامهای که حسن بن طریف به امام عسکری علیه السلام نوشته است درباره چگونگی قضاوت حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه سؤال کرده ، او میگوید :
إختلج فی صدری مسألتان ، وأردت الکتاب بهما إلی أبی محمّد علیه السلام ، فکتبت أسأله عن القائم علیه السلام بم یقضی ؟
فجاء الجواب : سألت عن القائم ، إذا قام یقضی بین النّاس بعلمه کقضاء داود علیه السلام ، ولایسأل البیّنة .(53)
دو مسأله در سینهام وارد شد و تصمیم گرفتم آن دو را به امام حسن عسکری علیه السلام بنویسم . پس نامه نوشتم و از ایشان سؤال کردم : قائم به چه چیز قضاوت میکند ؟
جواب آمد : از قائم سؤال کردی ، آن زمان که او قیام نماید ، بین مردم به علم خودش قضاوت میکند مانند قضاوت داود و شاهد نمیطلبد .
امام صادق علیه السلام در روایتی به ابوعبیده فرمودند :
یا أبا عبیدة ؛ أنّه إذا قام قائم آل محمّد ، حکم بحکم داود وسلیمان ؛ لایسأل النّاس بیّنة .(54)
ای اباعبیده ؛ هر گاه قائم آل محمّد)علیهم السلام( قیام نماید به حکم داود و سلیمان حکم مینماید و از مردم شاهد طلب نمینماید .
ابان میگوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود :
لایذهب الدّنیا حتّی یخرج رجل منّی یحکم بحکومة آل داود لایسأل عن بیّنة ، یعطی کلّ نفس حکمها .(55)
دنیا تمام نخواهد شد تا مردی از من به نوع حکومت آل داود حکومت نماید ، از بیّنه سؤال ننماید و به هر فردی حکم واقعی او را جاری نماید .
این روایت به این گونه نیز از ابان بن تغلب نقل شده است ؛ او میگوید: امام صادق علیه السلام فرمودند :
سیأتی فی مسجدکم ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلاً - یعنی مسجد مکّة - یعلم أهل مکّة أنّه لم یلد (هم) آبائهم ولا أجدادهم ، علیهم السیوف ، مکتوب علی کلّ سیف کلمة تفتح ألف کلمة ، فیبعث اللَّه تبارک وتعالی ریحاً فتنادی بکلّ وادٍ : هذا المهدیّ یقضی بقضاء داود وسلیمان علیهما السلام لایرید علیه بیّنة.(56)
در مسجد شما (مسجد مکّه) سیصد و سیزده مرد میآیند که مردم مکّه میدانند آنان از نسل آباء و اجداد اهل مکّه نیستند ، بر آنان شمشیرهایی است که بر هر شمشیر کلمهای نوشته شده که از آن هزار کلمه گشوده میشود . خداوند تبارک و تعالی بادی را برمیانگیزاند که در هر وادی ندا میدهد : این مهدی است که به قضاوت داود و سلیمان علیهما السلام قضاوت مینماید و بر آن بیّنهای نمیطلبد .
همچنین حریز میگوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود :
لن تذهب الدنیا حتّی یخرج رجل منّا أهل البیت یحکم بحکم داود و آل داود ؛ لایسأل النّاس بیّنة .(57)
دنیا تمام نخواهد شد تا مردی از ما اهل بیت خروج نموده ، به حکم داود و آل داود حکم کند و از مردم شاهد نخواهد .
عبداللَّه بن عجلان روایت کرده است که حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه نه تنها در مقام حکومت نیازی به بیّنه ندارد ؛ بلکه در امور دیگر نیز آن حضرت از امور پنهانی آگاه میباشند و هر قومی را به آنچه در ضمیر خود پنهان کردهاند خبر میدهند :
امام صادق علیه السلام فرمودند :
إذا قام قائم آل محمّد علیهم السلام حکم بین الناس بحکم داود لایحتاج إلی بیّنة ، یلهمه اللَّه تعالی فیحکم بعلمه ، ویخبر کلّ قوم بما استبطنوه ، ویعرف ولیّه من عدوّه بالتوسّم .
قال اللَّه سبحانه : «إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمینَ × وَإِنَّها لَبِسَبیلٍ مُقیم»(59). (58)
زمانی که قائم آل محمّد علیهم السلام قیام نماید به حکم داود میان مردم حکومت میکند ، نیازی به بیّنه ندارد ، خداوند بزرگ به او الهام مینماید و او به علم خود حکم میکند و به هر قومی از آنچه در دل پنهان نمودهاند خبر میدهد و دوست خود را از دشمنش با توسّم میشناسند .
خداوند بزرگ میفرماید : »و در این عذاب هوشمندان را نشانههای بسیار است و اینها راهی برقرار برای عبرت است« .
روایت دیگری که نقل میکنیم صریح است که آن حضرت به حکم داود حکومت میکنند و از نیاز به بیّنه یا عدم نیاز به آن ، سخنی به میان نیامده است .
پیغمبر گرامی صلی الله علیه وآله وسلم در روایتی فرمودند :
... ویخرج اللَّه من صلب الحسن علیه السلام قائمنا أهل البیت علیهم السلام یملأها قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً وظلماً ، له هیبة موسی وحکم داود وبهاء عیسی ، ثمّ تلا صلی الله علیه وآله وسلم : »ذرّیّة بعضها من بعض واللَّه سمیع علیم«(61). (60)
... خداوند از صلب حسن ، قائم ما اهل بیت را خارج میسازد که زمین را سرشار از قسط و عدل میسازد همان گونه که از جور و ظلم پر شده باشد ، او دارای هیبت موسی و حکم داود و بهاء عیسی است .
آن گاه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم این آیه را تلاوت فرمودند : »نسلی که بعضی از بعض دیگر فرا گرفتهاند و خداوند شنوا و عالم است« .
در روایت دیگری که نقل میکنیم درباره چگونگی قضاوت حضرت داود چیزی نفرمودهاند ولی در آن تصریح شده است که امام عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه در قضاوت خود در دو مورد مذکور در روایت از بیّنه سؤال نمیکنند .
امام صادق علیه السلام فرمودند :
دمان فی الإسلام حلال من اللَّه عزّوجلّ لایقضی فیهما أحد بحکم اللَّه حتّی یبعث اللَّه عزّوجلّ القائم من أهل البیت علیهم السلام ، فیحکم فیهما بحکم اللَّه عزّوجلّ لایرید علی ذلک بیّنة : الزانی المحصن یرجمه ، ومانع الزکاة یضرب رقبته .(62)
ریختن دو خون در اسلام از جانب خداوند مباح است که احدی درباره آن دو به دستور الهی حکم نمیکند تا خداوند جلیل قائم ما اهل بیت (علیهم السلام) را برانگیزاند ، پس در آن دو خون به حکم الهی حکم میکند و بر این کار بیّنه طلب نمینماید :
1 - زناکاری که همسر داشته باشد ، او را سنگسار مینماید . 2 - کسی که زکات نپردازد ، گردن او را میزند .
روایاتی که نقل کردیم ، تصریح میکنند که حضرت مهدی عجّل اللَّه تعالی فرجه در قضاوت نیازی به شاهد و بیّنه ندارند و با علم و آگاهی خود عمل مینمایند ؛ همان گونه که حضرت داود در قضاوت جویای گواه و بیّنه نمیشد .
مرحوم علاّمه مجلسی نیز همین عقیده را برگزیده و فرموده است :
ظاهر اخبار این است که هر گاه حضرت قائم علیه السلام ظاهر شوند به واقعیّتی که علم دارند حکم مینمایند نه به بیّنه . امّا امامان دیگر علیهم السلام به ظاهر حکم مینمودند و گاهی آنچه را از باطن او خبر داشتند به وسیلهای ظاهر میساختند کما این که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام این کار را در موارد زیادی انجام میدادند .
و شیخ مفید در کتاب »المسائل« فرموده است : امام علیه السلام میتواند به علم خودش حکم نماید همان گونه که میتواند به ظاهر گواهیها حکم نماید و هر گاه بداند گواهی و شهادت با واقعیّتِ امری که درباره آن شهادت داده شد مخالف است حکم به بطلان شهادتِ شاهد مینماید و به آنچه خداوند بزرگ او را عالم نموده است حکم مینماید .(63)
قضاوتهای یاوران امام زمان ارواحنا فداه در عصر ظهور
گسترش عدالت در جهان و ریشهکن شدن ظلم و ستم در سراسر گیتی ، در صورتی است که قضاوتِ قاضیان در عصر ظهور ، بر اساس حقیقت و واقعیّت باشد نه بر اساس ظاهر و این در صورتی تحقّقپذیر است که قاضی فراتر از بیّنه و یمین ، راهی برای یافتن حقیقت و درک واقعیّت داشته باشد .
از روایات روشن میشود در حکومت عدالتگستر حضرت بقّیة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه نه تنها آن بزرگوار نیازی به سؤال از شاهد و بیّنه ندارند ؛ بلکه کارگزینان آن حضرت نیز که در سراسر جهان مأمور به ریشهکن ساختن ظلم و ستم و استقرار عدل و انصاف میباشند ، از امدادهای غیبی برخوردار بوده و از اموری فراتر از بیّنه و یمین برخوردار میباشند و هیچ گاه گرفتار بیّنه دروغین و یمین کاذب نخواهند شد .
این حقیقتی است که در روایاتی که بیانگر چگونگی قضاوتِ قاضیان در عصر درخشان ظهور میباشد ، به آن تصریح شده است .
حضرت امام صادق علیه السلام در این باره میفرمایند :
إذا قام القائم بعث فی أقالیم الأرض فی کلّ إقلیم رجلاً ، یقول: عهدک فی کفّک ، فإذا ورد علیک أمر لاتفهمه ولاتعرف القضاء فیه، فانظر إلی کفّک ، واعمل بما فیها .
قال : ویبعث جنداً إلی القسطنطینیّة ، فإذا بلغوا الخلیج کتبوا علی أقدامهم شیئاً ومشوا علی الماء ، فإذا نظر إلیهم الرّوم یمشون علی الماء ، قالوا : هؤلاء أصحابه یمشون علی الماء ، فکیف هو؟
فعند ذلک یفتحون لهم أبواب المدینة ، فیدخلونها ، فیحکمون فیها ما یشاؤون .(64)
آن زمان که قائم قیام نماید در هر قسمتی از قسمتهای زمین مردی را میفرستد و میفرماید : پیمان تو )آنچه را که وظیفه داری انجام دهی( در کف دست توست . پس هر گاه جریانی برایت واقع شد که آن را نفهمیدی و ندانستی که درباره آن چگونه قضاوت کنی ، به کف دستت نگاه کن و به آنچه در آن وجود دارد قضاوت نما .
امام صادق علیه السلام فرمودند : و گروهی از ارتش را به سوی قسطنطینیّه میفرستد ، آن گاه که آنان به خلیج میرسند بر قدمهایشان چیزی مینویسند و به روی آب راه میروند . وقتی که اهل روم میبینند که آنان به روی آب راه میروند میگویند : اینان یاوران او هستند که به روی آب راه میروند ! پس او خود چگونه خواهد بود ؟!
در این هنگام راههای شهر را به روی آنان میگشایند و آنان وارد شهر میشوند و در آنجا به آنچه میخواهند حکم میکنند .
گرچه برخی از مؤلّفین احتمال معنای دیگری درباره این خبر دادهاند که خلاف ظاهر روایت است ؛ زیرا ظاهر روایت این است که فردی را که حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه برای حکومت به اقلیمی از گیتی میفرستند برخوردار از امدادهای غیبی است .
نه تنها او بلکه همه افرادی که ارتش او را تشکیل میدهند و تحت فرماندهی او میباشند نیز این چنین هستند ؛ همان گونه که در آخر روایت به گونهای صریح میفرمایند : آنان - بدون وسیله ظاهری و تنها با نوشتن چیزی بر قدمهایشان - به روی آب راه میروند .
با این بیان چرا ما امدادهای غیبی را به چیزهایی همچون موبایل توجیه کنیم ؟!
جالب توجّه است که در روایتی تصریح شده است که قاضیان عصر درخشان ظهور از امدادهای غیبی برخوردارند و از فهمی فراتر از فهم و درک دیگران استفاده میکنند .
اکنون به این روایت توجّه کنید :
امام باقر علیه السلام میفرمایند :
... ثمّ یرجع إلی الکوفة فیبعث الثلاث مائة والبضعة عشر رجلاً إلی الآفاق کلّها فیمسح بین أکتافهم وعلی صدورهم ، فلایتعایون فی قضاء...(65)
... سپس به کوفه برمیگردد و سیصد و سیزده نفر مرد را به سوی آفاق و سراسر گیتی میفرستد . و میان شانهها و سینههای آنان را دست میکشد که در نتیجه در امر قضاوت درنمیمانند .
از این روایت نکاتی استفاده میشود :
1 - سیصد و سیزده تن یاوران امام عصر ارواحنا فداه حاکمان جهان میباشند و همه آفاقِ زمین و سراسر گیتی در دست یاوران حضرت مهدی عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف خواهد بود .
2 - حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه - که ید اللَّه هستند - با کشیدن دست بر شانهها و سینههای آنان ، آنها را از امداد غیبی برخوردار نموده به گونهای که هیچ گاه در امر قضاوت و صدور حکم حق ، ناتوان نخواهند شد .
3 - تمام سیصد و سیزده نفر افرادی که به عنوان حکومت و قضاوت به سراسر جهان اعزام میشوند مرد هستند ؛ همان گونه که در این روایت به آن تصریح شده است . (66)
نکتههای پایان بحث
اکنون به چند نکته توجّه کنید :
1 - در روایات متعدّد تصریح شده است که امام عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه در قضاوت نیازی به بیّنه ندارند .
2 - بر فرض روایتی به ظاهر دلالت کند که آن حضرت در قضاوت نیاز به بیّنه دارند ، توان معارضه با روایات دیگر را ندارد .
3 - بر فرض وجود روایت مخالف و توانِ معارضه آن با روایات دیگر باید به جمع میان روایات پرداخت و از طرح تعداد زیادی از روایات دست برداشت ؛ زیرا میتوان روایت مخالف را - بر فرض وجود آن - بر ماههای اوّل ظهور که حکومت آن حضرت در سراسر عالم مستقرّ نشده حمل نماییم ؛ زیرا پس از استقرار حکومت و استقرار سیصد و سیزده نفر یاوران بزرگ امام عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه در سراسر زمین ، از امدادهای غیبی برخوردارند . بنابراین دچار بیّنههای دروغین نخواهند شد .
4 - به آنان که میگویند حضرت داود فقط یک بار بر اساس واقع قضاوت کرده است میگوییم : آیا معقول است آن حضرت فقط یک بار بر اساس واقع قضاوت کرده باشد و قضاوت این چنین شهرت یافته باشد ؟
5 - بر فرضی که حضرت داود فقط یک بار طبق علم واقعی عمل کرده و قضاوت او اینچنین شهرت یافته است ، تشبیه قضاوت امام عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه به قضاوت حضرت داود به خاطر همان گونه قضاوتی است که شهرت یافته است .
6 - اگر بپذیریم حضرت داود یک بار طبق علم واقعی عمل کرده است ، در پاسخ به روایاتی که راجع به حضرت سلیمان و آل داود وارد شده که آنان نیز بدون سئوال از بیّنه قضاوت میکردند چه میگویند ؟!
7 - همان گونه که از فرمایش رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل کردیم ممکن است قضاوت بر اساس بیّنه خلاف واقع باشد و به محکوم ظلم روا داشته شود ، آیا این با حکومت عدالتپرور حضرت بقیّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالی فرجه چگونه سازگار است ؟
8 - از همه اینها که بگذریم طبق روایتی که حضرت داود از خداوند خواست که بر اساس بیّنه عمل کند ، برای این بوده است که پیروان او آماده پذیرش حکم واقعی نبودهاند . و این بر اساس عدم تسلیم کامل آنان در برابر حضرت داود و عدم رضایت آنها بر احکام باطنی بوده است ولی در عصر روزگار رهایی که مردم به تکامل عقلی رسیده و پذیرایی آنچه آن حضرت بفرمایند هستند ، نیازی برای دست برداشتن از قضاوت بر اساس واقع نیست .
(3)
پیشرفت اقتصادی
پیشرفت اقتصادی در عصر ظهور
قبل از آن که به بیان پیشرفت اقتصادی در عصر ظهور بپردازیم ، نکتهای را درباره فقر و تنگدستی و رفتار ناهنجار ابرثروتمندان - که دلیل ناکامی پروژههای اقتصادی است - بیان میکنیم :
کمبود مالی و فقر اقتصادی ، اساس و ریشه بسیار مهمّی برای وقوع بسیاری از جنایتهایی است که در عصر غیبت در سراسر جهان واقع شده و میشود . این واقعیّتی است که پس از ریشهیابی بسیاری از قتلها، خونریزیها، دزدیها و... روشن شده است .
کسانی که به عقیده خود با قتل ، خونریزی ، دزدی و جنایتهای دیگر مبارزه میکنند و میخواهند آنها را در جامعه ریشهکن کنند ، باید اساس و منشأ آنها را - که فقر یکی از عوامل مهمّ آن است - از جامعه بزدایند تا قسمت مهمّی از جنایتهایی را که در جامعه واقع میشود نابود سازند ؛ زیرا همان گونه که گفتیم فقر و نیاز عامل بسیاری از جنایتها است .
عالم مهمّ دیگری که دارای نقش اساسی در وقوع جنایتها میباشد ، تکاثر و افزونطلبی است ، تأثیر این عامل ، از عامل اوّل بسیار مهمّتر و بیشتر است ، زیرا اگر یک فرد فقیر و مستمند دست به سرقت یک خانه یا کشتن یک فرد میزند ، قدرتمندان برای تکاثر اموال و به خاطر افزونطلبی ، مال و ثروت یک جامعه را غارت میکنند و ملّتی را به خاک و خون میکشانند .(67)
بدیهی است همان گونه که امکان خدمت برای فرد ثروتمند یا قدرتمند ، بیشتر از یک فرد فقیر و ضعیف میباشد ، امکان خیانت او نیز بیشتر از یک فرد فقیر و محتاج میباشد .
بنابراین فقرِ مستمندان و بیشتر از آن ، تکاثر و افزونطلبی ثروتمندان و قدرتمندان ، دو عامل بسیار مهمّ برای وقوع جنایتها و خیانتها در دوران تیره غیبت میباشند و با فرا رسیدن عصر شکوهمند ظهور ، نه تنها این دو عامل بلکه همه عوامل جنایت ، نابود میشوند و عوامل نجات و سعادت ، جایگزین عوامل فساد و تباهی میگردند .
وظیفه مهمّ ثروتمندان و قدرتمندان کمک به افراد فقیر و ضعیف میباشد تا هم فقر اقتصادی آنان جبران شود و هم مانع طغیان خودشان گردد تا در نتیجه ، دو عامل مهمّ تباهی برطرف گردد ؛ امّا متأسّفانه این وظیفه بزرگ همچون بسیاری از وظایف دیگر به دست فراموشی سپرده شده است ؛ ولی سرانجام روزگاری فرا خواهد رسید که اگر انسان بخواهد از کسی دستگیری کند ، هر چه جستجو کند فقیری را نجوید !
نکتهای که باید به آن توجّه شود این است که گفتیم : افزونطلبی و تکاثر ثروتمندان و قدرتمندانِ بزرگ عاملی بسیار مهمّتر از فقر در وقوع جنایات جهان است ؛ افزونطلبی و ثروت ، ثروتمندان را به سوی ثروت بیشتر فرا میخواند و قدرت و زورگویی ، قدرتمندان و زورگویان را به زورگویی بیشتر وا میدارد .
در واقع ثروتِ ابرثروتمندان ، هم به عنوان دوّمین عاملی که نام بردیم دارای نقش است و هم در عامل اوّل شرکت دارد ؛ زیرا عامل مهمّ وجود فقر در میان جامعه ، ثروتمندانی هستند که با نقشههای شوم خود برای هر چه بیشتر شدن سرمایه خویش به وسیله احتکار و یا افزایش قیمتها ، باعث ایجاد فقر و یا افزایش فقر تنگدستان میشوند . این حقیقتی است که در کلمات خاندان وحی علیهم السلام به آن تکیه شده است .
توجّه کنید به زمینخوارانی که خود در کاخها و ویلاها زندگی میکنند و با نگه داشتن هکتارها زمین باعث افزایش نرخ زمین شده و در نتیجه مستمندان از خرید یک قطعه زمین کوچک ناتوان میمانند .
بنابراین بسیاری از ثروتمندان با انباشتن اموال ، هم باعث ایجاد فقر و یا افزایشِ آن میشوند - که مقدّمه و زمینه فساد برای بعضی از افرادِ نیازمند میشود - و هم تکاثر و افزونطلبی آنان باعث طغیان و رها شدنشان از مقیّدات شرعی و عقلی میگردد .
اکنون به این جریان توجّه کنید :
»خان مرو« یکی از اعیان و ثروتمندان تهران بود که مسجد و مدرسهای در آن شهر ساخته و تاکنون به نام وی معروف است . گویند یکی از دوستان قدیم وی چندین ماه هر روز به درخت چناری که در مقابل خانه وی بود تکیه داده به انتظار بیرون آمدنِ خان میایستاد که شاید در وقت خروج از منزل نگاهش به او افتد و تلطّفی در حقّ او بکند . ولی خان ملتفت او نمیشد تا وقتی که خان از منصبی که داشت معزول و خانهنشین شد . آن دوست به دیدن وی رفت .
خان گله کرد که چرا در این مدّت یاد ما نکردی و نزد ما نیامدی . آن شخص جریان آمدن خود را نقل کرد . خان گفت : من در آن وقت چنار جلو منزل خود را با آن بزرگی و بلندی نمیدیدم تا چه رسد به تو که زیر آن ایستاده بودی ! (68)
آری ؛ جهان قبل از ظهور امام عصر ارواحنا فداه شاهد ثروتمندان زیادی است که پای از دایره انسانیّت بیرون نهاده و نتوانستهاند با تقیّدات شرعی و عقلی ، طغیان خود را کنترل نموده و مهار نمایند .
با توجّه به این نکته این سؤال پیش میآید که در عصر درخشان ظهور - که در سراسر جهان همه افراد ، بینیاز و دارای ثروت میباشند - چگونه ثروتهای بیکران باعث طغیانِ آنان نمیگردد ؟ و به عبارت دیگر اگر ممکن است ثروتهای کلان دارای این همه آثار شوم باشد ، چرا در عصر فرخنده ظهور مردم جهان از ثروتِ سرشار برخوردار میشوند ؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت : ثروتی که از راه حلال باشد هیچ گاه شوم نیست ، بلکه ممکن است وسیله خیرات باشد ولی این ثروتمندان هستند که از ثروت خود سوء استفاده مینمایند . اگر ثروت خود بذاته دارای آثار شوم میبود ، باید همه ثروتمندان این گونه میبودند و حال آن که این گونه نیست و بعضی از افراد ثروتمند - اگرچه در این زمان اندکند - خدمتهای شایانِ تقدیر به جامعه نمودهاند و باعث دستگیری و نجات بسیاری از افراد گشتهاند و مورد مدح خاندان وحی علیهم السلام قرار گرفتهاند . و این دلیل بر نقص فکری و کوتاهی اندیشه ثروتمندانی است که در تلاش افزایش ثروت و اندوختن و به جای گذاردنِ آن برای وارثان خود هستند و گرنه اصل ثروت همچون حربهای است که هم انسان میتواند با آن دشمن را از سر راه خود دور کند و هم میتواند با آن خون افراد بیگناه را به زمین بریزد .
علاوه بر این ، در عصر درخشان ظهور بر اثر تکامل معنوی انسانها و رشد فکری و عقلی آنان و بر اثر سعادتی که آنان را فرا میگیرد ، از طغیان و هلاکت در امان میباشند .
در آن عصر فرخنده و در آن روزگار شکوهمند ، توسعه ، افزایش و فزونی هست ، امّا افزونطلبی و انباشتن وجود ندارد . ثروت ، نعمت و امکانات وجود دارد ؛ امّا هلاکت ، طغیان و تجاوز از مرز دین وجود ندارد.
در آن زمان ثروتهای سرشاری که در دنیا وجود دارد ، چه ثروتهای فراوان و انبوهی که در زیر زمین وجود دارد و چه آنها که بر روی زمین میباشد ، گردآوری شده و به نزد آن حضرت جمع میگردد .
آیا میدانید در اعماق زمین چه گنجینههای بسیار مهمّی از سنگهای قیمتی ، طلا ، نقره و سایر اشیاء قیمتی وجود دارد ؟ آیا میدانید زمین کوههایی از طلا را در خود پنهان ساخته است ؟ آیا میدانید پادشاهان و ثروتمندان قدیم ثروتهای بیکران خود را در زیر زمین پنهان مینمودند ؟! آیا میدانید زلزلههای سهمگین ، سرمایههای عظیمی را با صاحبان خود در دل خاک فرو برده است ؟ و آیا...
در عصر ظهور ، که عصر آگاهی و آشکار شدن امور پنهانی است ، همه ثروتهایی که در زمین پنهان است ، آشکار میگردد و مردمان عصر ظهور از آن برخوردار میشوند .
قدرت کنترل
جالب توجّه است که آنچه گفتیم - یعنی هم توسعه و فزونی ثروت برای همگان در عصر ناشناخته ظهور و هم سعادتمند بودن و عدم طغیان و تجاوزِ مردم آن روزگار - در گفتار خاندان وحی علیهم السلام به آن تصریح شده است .
روایتی که میآوریم شاهد گفتار ما میباشد : حضرت باقر العلوم علیه السلام فرمودند :
یقاتلون واللَّه حتّی یوحّد اللَّه ولایشرک به شیء وحتّی یخرج العجوز الضعیفة من المشرق ترید المغرب ولاینهاها أحد ، ویخرج اللَّه من الأرض بذرها ، وینزل من السّماء قطرها ، ویخرج الناس خراجهم علی رقابهم إلی المهدیّ ، ویوسّع اللَّه علی شیعتنا ، ولولا ما یدرکهم من السعادة لبغوا .(96)
میجنگند به خدا سوگند ، تا )همه( خداوند را یکتا بدانند و چیزی را شریک او ندانند و تا این که پیرزن ضعیفی از مشرق به قصد مغرب خارج شود و هیچ کس او را از این کار باز ندارد .
و خداوند از زمین بذرش را خارج نموده و از آسمان باران را و مردم خراجهای خود را از اموال خود خارج ساخته و به سوی مهدی میبرند و خداوند بر شیعیان ما توسعه میدهد و اگر نبود که سعادت آنان را فرا میگرفت ، حتماً طغیان مینمودند .
ثروت و فقر همان گونه که ممکن است منشأ سعادت انسان واقع شود ، ممکن است عامل جنایت و خیانت نیز قرار گیرد ، یعنی هم فقر و هم دارایی ، دارای نقش اساسی در افزایش جنایات میباشند ؛ همان گونه که ممکن است وسیله سعادت انسان باشند .
طمع برای به دست آوردن و حرص برای تکاثر و افزودن ، چنین روندی را به بار میآورد . ریشه این جریان به خاطر نبودن قدرت کنترل در دوران تیره غیبت است .
آشنا نبودن جامعه از مقام ولایت و توجّه نداشتن انسان به مرتبه عظیم خاندان وحی علیهم السلام ، سعادت را از دست او میرباید و او را از مقام ولایت که ضامن کنترل توانها و قدرتهاست دور میسازد .
امّا در روزگار ناشناخته ظهور که جامعه بشریّت در پناه دژ محکم ولایت قرار دارد و ابر رحمت الهی بر همه مردم جهان سایه میافکند ، آنان را با قدرت ولایت الهیّه حضرت مهدی ارواحنا فداه حفظ و حراست نموده و کنترل مینماید .
به دلیل این سعادت بزرگ - که طعم آن را هنوز نچشیدهایم - در عصر درخشان و فرخنده ظهور ، هر مقدار ثروت و مال مردم افزایش یافته و زیاد شود ، باعث طغیان و تجاوز آنان نمیگردد .
آری ؛ بر اثر سایهافکندن نیروی ولایت بر تمامی مردم جهان ، همه نیروها ، توانها و امکانات را تحت پوشش و حفظ خود قرار داده و آنها را کنترل نموده و مهار مینماید تا از تندروی و طغیان باز مانند .
این همان سعادت و نیکبختی است که امام باقر علیه السلام در پایان روایت به آن تصریح فرمودند : »ولولا ما یدرکهم من السعادة ، لبغوا« .
آری ؛ قدرت کنترل و مهار از ویژگیهای عصر ظهور برای همگان است ، و هر چه مال و ثروت ، قدرت و توانایی ، نشاط و زیبایی و... افزایش یابد ، نور سعادت و نیکبختی در آن عصر درخشان که بر اثر ظهور ولایت درخشش یافته است ، همگان را مهار کرده به گونهای که همراه با میزان عقل ، به زندگی سرشار از نعمت که چشم روزگار تا آن زمان هرگز مانند آن را ندیده و نخواهد دید ، ادامه میدهند .
به این روایت بسیار جالب از امام صادق علیه السلام(70) توجّه کنید :
تواصلوا وتبارّوا وتراحموا ، فوالّذی فلق الحبّة وبرأ النسمة لیأتینّ علیکم وقت لایجد أحدکم لدیناره ودرهمه موضعاً ، یعنی لایجد عند ظهور القائم علیه السلام موضعاً یصرفه فیه ، لإستغناء النّاس جمیعاً بفضل اللَّه وفضل ولیّه .
فقلت : وأنّی یکون ذلک؟
فقال : عند فقدکم إمامکم فلاتزالون کذلک حتّی یطلع علیکم کما تطلع الشّمس ، آیس ما تکونون ، فإیّاکم والشکّ والإرتیاب ، وانفوا عن أنفسکم الشکوک ، وقد حذّرتکم فاحذروا ، أسأل اللَّه توفیقکم وإرشادکم .(71)
باهم در ارتباط باشید و به یکدیگر نیکویی کنید و باهم مهربانی نمایید ، سوگند به کسی که دانه را شکافته و روح میدمد ، حتماً زمانی بر شما فرا میرسد که احدی از شما جایی برای مصرف دینار و درهم خود نداشته باشد ، یعنی در زمان ظهور حضرت قائم علیه السلام جایی نمییابد که پول خود را در آن مورد خرج کند ، زیرا به فضل خداوند و ولیّ او تمامی مردم بینیاز خواهند بود .
گفتم : این چه زمانی خواهد بود ؟!
حضرت فرمودند : آن زمان که شما امامتان را نیابید ، پس همین گونه خواهید بود تا زمانی بر شما طالع شود همان گونه که خورشید طلوع میکند ، این در زمانی خواهد بود که از هر زمان به ظهور آن حضرت بیشتر ناامید باشید .
پس بپرهیزید از این که شک کنید یا خود را به شک بیندازید ، شکّها را از خودتان دور کنید ، به راستی من شما را برحذر نمودم پس برحذر باشید . از خداوند توفیق شما و ارشاد شما را خواهانم .
در این روایت نکتههای بسیار جالبی درباره پاکسازیِ دل از یأس و شکّ وجود دارد ، که تشریح آنها نیاز به بحث گسترده دارد .
آن قسمت از روایت که اکنون مورد استدلال ما است ، گفتار امام صادق علیه السلام پیرامون عصر درخشان ظهور است که آن حضرت درباره آن روزگار فرخنده میفرماید : در آن زمان به خاطر بینیاز بودن تمامی مردمان ، فرد نیازمندی یافت نمیشود تا ثروتمندان از مال خود به او کمک کنند .
بیش از 800 میلیون گرسنه در جهان
اکنون عصر شکوهمند ظهور را - که همه مردم در آن زمان از نعمتهای فراوان برخوردارند به گونهای که در سراسر گیتی گرسنهای پیدا نمیشود - با دوران تیره ما بسنجید که صدها میلیون گرسنه در سراسر جهان پراکندهاند و کسی برای نجاتِ آنان گامی مؤثّر برنمیدارد .
به این گزارش توجّه کنید :
«رئیس بانک جهانی : یک میلیارد نفر در جهان ، قشر غنی دنیا را تشکیل میدهند که 80% درآمد جهان را به خود اختصاص میدهند . این در حالی است که بقیّه جمعیّت جهان که 5 میلیارد نفر هستند باید فقط با 20% درآمد در جهان ، گذران عمر کنند .
سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) : شمار گرسنگان جهان با 18 میلیون افزایش به 842 میلیون گرسنه رسیده است .
پاریس؛ روزانه »ونت مینوت« چهارشنبه 16 اکتبر 2002 (یعنی 81/7/24) : در هر 4 ثانیه یک نفر در جهان بر اثر گرسنگی، جان خود را از دست میدهند.
840 میلیون نفر در جهان، از سوء تغذیه رنج میبرند و 799 میلیون نفر آنان در کشورهای در حال توسعه زندگی میکنند .
در 30 کشور جهان ، حالت فوق العاده اعلام شده است و تنها در آفریقا 67 میلیون نفر ، به کمک اضطراری نیازمند هستند . 194 میلیون نفر از جمعیت کشورهای آفریقایی ، از تغذیه مناسبی برخوردار نیستند . در قارّه آسیا %20 (496میلیون نفر) از گرسنگی رنج میبرند .
فائو (سازمان خواربار کشاورزی سازمان ملل متحد) : روزانه 24 هزار نفر در جهان در اثر گرسنگی میمیرند. سالانه 6 میلیون کودک کمتر از 5 سال بر اثر گرسنگی میمیرند .»(72)
بدیهی است این همه گرسنگی ، تنگدستی ، بیکاری(73) و... دلیل بر نقص مدیریّت کشورهای جهان است . اگر سیاستمداران میتوانستند عوامل کمبودها را شناسایی کرده و در زدودن آنها اقدام نمایند ، این همه انسان گرسنه در جهان وجود نداشت .
یکی از علّتهای گرسنگی ، افزایش قیمتها است . برای مبارزه با گرسنگی باید از بالا رفتن نرخها جلوگیری کنند ؛ ولی متأسّفانه در این باره ، برنامهای کارساز عملی نمیشود .
اکنون توجّه شما را به این آمار که درباره افزایش قیمت در ایران ، منتشر شده جلب میکنیم :
سال 57 62 67 82
جمعیّت کشور(نفر) 35000000 40000000 46000000 68000000
افزایش نرخها :
اقلام یونجه جو سبوس کنجاله شیرخام گوساله نر زنده گاو ماده زنده
سال
57 8 7 3 9 28 210 150
82 1200 1200 620 180 2000 14000 10000
مقدار افزایش 150برابر 172برابر 206برابر 206برابر 72برابر 67 برابر 67برابر
83 1600 1550 درصد افزایش 83 به 82 - یونجه و جو %33 (74)
این نمونهای کوچک از چند قلم جنس در یک گوشه از جهان است ، همان گونه که مشاهده کردید در مدّت 25 سال ، جمعیّت ایران نزدیک به دو برابر افزایش یافته است و افزایش برخی از نرخها به 200 برابر رسیده است با توجّه به این نکته که رشد جمعیّت ، دلیلی برای افزایش نرخها نیست مخصوصاً با این همه تفاوت !(75)
افزایش نرخها فقط در ایران نیست ؛ بلکه در کشورهای دیگر نیز گرانی ، افراد ضعیف را از پای درمیآورد و بالا رفتن نرخها حتّی در کشورهایی مانند آمریکا ، ژاپن و... که خود را پیشرفته میدانند وجود دارد .(76)
افزایش ناگهانی نرخها دلیل بر این است که سیاست اقتصادی آنان قدرت بر کنترل و مهار کردن قیمتها و به وجود آوردن تعادل را ندارد .
ابرثروتمندان نه تنها از افزایش نرخها غمی به دل راه نمیدهند ؛ بلکه آنها خود طرّاح اصلی این گونه اقتصادِ بیمار میباشند تا با افزایش قیمتها ، سرمایههای کلان خود را چند برابر نمایند ؛ زیرا »دزد ، بازار آشفته میخواهد« .
در این میان تودههای ضعیف پایمال زرمندانِ زورمند میشوند و کاش با این همه تزویر آنها را نمیپذیرفتند ! پس زر و زور و تزویر از آنِ دزدان بازار آشفته اقتصاد جهان است و گرسنگی از آنِ بیش از 800 میلیون گرسنه در جهان ! و فقر و تنگدستی از آنِ نیمی از مردمان دنیا !
به این گزارش توجّه کنید :
«صندوق بین الملل پول : بیش از 3 میلیارد نفر در جهان با کمتر از یک دلار در روز ، زندگی میکنند . خبر دیگری حاکی است که یک میلیارد نیز ، کمتر از یک دلار در روز ، درآمد دارند . نیمی از مردم جهان زیر خطّ فقر زندگی میکنند . سه میلیارد انسان هم کمتر از 3 دلار در روز درآمد دارند .
سازمان ملل : در دهه گذشته ، 54 کشور جهان ، فقیرتر شدهاند . از میان 4/6 میلیارد انسان ساکن در کشورهای در حال توسعه ، حدود 800 میلیون نفر از غذای کافی که لازمه یک زندگی سالم ، فعّال و طبیعی است برخوردار نیستند .»(77)
اینها نمونهای از وضع غمبار مردمان جهان است که برای اندک آشنایی با شرایط عصر تاریک غیبت نقل کردیم و همان بهتر که دم از ادامه سخن فرو بندیم ؛ زیرا که «طوطی ز زبان خویش در بند افتاد» و با بیان غمها ، غمی بر غمها نیفزاییم .
پس یاد غمها را رها ساخته و به توصیف آیندهای که در آن نشانی از زور و تزویر وجود ندارد همان گونه که نیاز و نیازمندی در آن زمان نیست ، میپردازیم .
روزگاری که سرشار بودن نعمتها و فراوان بودن ثروتها و امکانات ، همه نیازمندان جهان را بینیاز میسازد . در آن زمان از گرسنگی بیش از 800 میلیون گرسنه نشانی نیست و پروژههای ناتوان اقتصادی ، جامعه را به سوی ناتوانی نمیکشاند .
در آن زمان از فقر و تنگدستی خبری نیست و غم به خانهای راه نمییابد . در آن زمان حکومت الهی حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه ، جهان را همچون بهشت برین میسازد و بساط نشاط و شادمانی را در سراسر عالم میگستراند و فراوانی نعمتها جایگزین کمبودها و گرانیها میشود .
جهان سرشار از نعمت و ثروت
اکنون که سخن از سرشار بودن نعمت و ثروت در آن زمانِ بیمثال به میان آمد ، روایتی را از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در این باره نقل میکنیم :
تنعّم اُمّتی فی زمن المهدیّ نعمة لم ینعموا مثلها قطّ ، ترسل السّماء علیهم مدراراً ، ولاتدع الأرض شیئاً من النّبات إلاّ أخرجته ، والمال کدوس ، یقوم الرجل یقول : یا مهدی أعطنی ، فیقول : خذ .(78)
امّت من در زمان مهدی به آنچنان نعمتی میرسند که هرگز مانند آن دارای نعمت نبودهاند . آسمان بر آنان میبارد و زمین هر چه از گیاهان دارد خارج میسازد و ثروت فراوان است . شخصی میایستد و به مهدی میگوید : به من عطا کن و او میگوید : بگیر .
واضح است که در روزگار رهایی همه مکاتب جهان از گمراهی رهایی یافته و با جهانی شدن دین اسلام همه مردمان آن زمان از امّت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم به شمار میآیند . به این جهت آن حضرت از مردمان آن زمان به «اُمّتی» یعنی «امّت من» تعبیر فرمودهاند .
امّت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم که همه مردمان جهان در آن روزگار فرخنده میباشند دارای دو ویژگی همگانی و عمومی هستند که تا آن زمان بیسابقه است .
این دو ویژگی که همه از آن برخوردار هستند ، سبب گشودهشدن دربهای آسمانی شده و برکات الهی را از زمین و آسمان برای آنان و همه موجودات در سراسر گیتی به ارمغان میآورد . این دو ویژگی عبارتند از : 1 - ایمان 2 - تقوا .
در آن روزگار ، این دو خصلت عظیم معنوی اختصاص به گروه خاصّی ندارد و همگان از آن بهرهمند خواهند بود ، به خاطر همگانی شدن این دو خصلت ، غضب الهی از جهان برداشته شده و آنچنان سبب گشودهشدن نعمتهای الهی میشود که واقعاً شگفتانگیز و بهتآور است.
برای اثبات این مطلب به قرآن و سنّت روی میآوریم :
امام صادق علیه السلام میفرمایند :
ولینزلنّ البرکة من السّماء إلی الأرض حتّی أنّ الشجرة لتقصف بما یرید اللَّه فیها من الثمرة ، ولتأ کلنّ ثمرة الشتاء فی الصیف وثمرة الصیف فی الشتاء ، وذلک قوله تعالی : «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَاتَّقُوا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ وَلکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ »(79) . (80)
حتماً برکت از آسمان به زمین نازل میشود تا آنجا که از درخت ، هر میوهای که خدا اراده کند میروید و حتماً میوه تابستان را در زمستان و میوه زمستان را در تابستان میخورید و این معنای گفتار خداوند است : »و اگر اهل قریهها ایمان میآوردند و باتقوا بودند حتماً بر آنان برکات را از آسمان و زمین میگشودیم و لکن تکذیب نمودند ، پس ما به آنچه انجام دادند ، آنان را مؤاخذه کردیم« .
در این آیه و روایت ، نکتههای جالبی وجود دارد که برخی از آنها را بیان میکنیم :
1 - فاء تفریعیّه در جمله «فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ» دلالت میکند که تکذیب حقایق الهی و باور نکردن دستورات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و ردّ کردن آن ، سبب مؤاخذه مردم شده و عمل آنان ، برکات آسمان و زمین را به روی مردم میبندد و نکبت و بدبختی به سوی آنان رو میآورد .
به این جهت باید درک کنیم که سرچشمه همه جنایتها و کشتارها ، کمبودها و نابسامانیها ، در اثر روی گرداندن مردم از سفارشات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و ایمان نیاوردن به آنها و در نتیجه نداشتن تقوا میباشد .
اگر مردم از اوّل پیامبران الهی را تکذیب نمینمودند و ایمان میآوردند و بر اساس ایمان ، تقوا را پیشه خود میساختند ، هیچ گاه در گرداب بلا و گرفتاری ، گرفتار و مبتلا نمیشدند .
برکت در عصر ظهور
2 - در عصر ظهور بر اثر ایمان و تقوا ، برکات الهی از زمین و آسمان بر آنان وارد میشود ؛ به گونهای که از هر درخت هر نوع میوهای که خدا اراده کند چیده میشود و همچنین میوهها - بر اثر یکسان شدن هوا در همه فصلها - مخصوص یک فصل نیست ، میوه تابستان در زمستان هم بر درختان وجود دارد و میوه زمستان در تابستان نیز بر درختان هست .
مسأله برکت ، حقیقت بزرگی است که جهان در عصر ظهور بر اثر وجود آن ، چهرهای دیگر به خود خواهد گرفت و بر اثر وجود برکت و نازل شدن آن بر مردمان عصر ظهور ، گرفتاریهای دوران تاریک غیبت برطرف میشود(81) و گشایش و فراوانی سراسر گیتی را فرا خواهد گرفت .
به این گونه - همان طور که گفتیم - جهان چهرهای دیگر به خود میگیرد و در آن عصرِ گشایش و شکوفایی ، شکوفههای قدرت و توانگری سراسر زمین را پر میکند و نشانی از فقر و تنگدستی باقی نخواهد ماند .
در آن عصرِ همایون ، ضعف ، ناتوانی و شکستگی ، شکست خواهند خورد و قدرت ، توانایی و خجستگی جایگزین آنها خواهند شد .
در آن عصر فرخنده ، خنده بر لبان همه نقش خواهد بست و قلبها سرشار از شادی و شادمانی خواهد بود .
برکت توسّط ملائکه ایجادگر به وجود میآید . از نظر دید مادّی مثلاً گندم فقط به وسیله بذر و آب و خاک به وجود میآید ولی از دیدگاه کسی که با امور غیر محسوس آشنایی دارد ، ایجاد اشیاء منحصر به وسایل عادّی و طبیعی نیست ، بلکه از راههای غیر طبیعی نیز محصول طبیعی ایجاد میشود .
درست است که خداوند کارها را بر اساس وسایل و اسباب قرار داده است ؛ ولی این امر نباید ما را به گونهای مشغول به وسایل و اسباب نماید که مسبّب الأسباب را فراموش کنیم و گمان کنیم اسبابی که خداوند برای امور ایجاد نموده منحصر به امور مادّی و آنچه ما از آن آگاهی داریم ، میباشد .
3 - در عصر رهایی ، مردم از گمراهی دست برداشته و هدایت مییابند و این دلیل بر جهانیشدن اسلامِ راستین و گرایش و ایمان مردم به حکومت جهانی حضرت بقیّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالی فرجه میباشد.
در آن عصر فرخنده برخلاف این عصر تلخ و ناکامی ، همه مردم جهان به دستورات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و آیین اسلام ایمان میآورند و بر اساس اعتقاد به خدا تقوا را پیشه میکنند .
بدیهی است دستورات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم جز پیروی از مکتب اهل بیت علیهم السلام و قرآن کریم چیز دیگری نیست و اجر رسالت آن بزرگوار جز مودّتِ ذوی القربی نمیباشد .
خداوند در قرآن کریم میفرماید :
«قُلْ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» .(82)
بگو بر رسالت خود پاداشی از شما نمیخواهم مگر مودّت ذوی القربی را.
در عصر رهایی بر اثر تکامل عقلی مردمان جهان ، گفتار رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را میپذیرند و مودّتِ خاندان وحی علیهم السلام را دارا میشوند . مقصود از مودّت اهل بیت علیهم السلام ، محبّتی است که باعث تقرّب انسان به آنان شود .
المودّة ؛ قرابة مستفادة .(83)
از مودّت ؛ قرب و نزدیک بودن حاصل میشود .
بنابراین روایت ، ایمان و تقوای عمومی جامعه که با گرایش به خاندان وحی علیهم السلام و دارا شدن مودّت آنان جلوهگر میشود ، راز گشودهشدن درهای آسمانی و نزول برکات الهی است . پس اگر از اوّل بعثت مردمان گفتار پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را میپذیرفتند و دست از مقام ولایت خاندان وحی علیهم السلام برنمیداشتند ، تیرگیها و تاریکیهایی که جهان را به ظلمت و تباهی کشیده است پیش نمیآمد و خداوند کریم از عطای نعمتها و برکات آسمانی دریغ نمیورزید .
ولی متأسّفانه ، دست ستمگران از آستین جهالت بیرون آمد و سقیفه درخت افسانه خلافت را غرس کرده و بارور ساخت ، و در نتیجه آتش اختلاف و ظلم و ستم شعلهور شد و همچنان ادامه خواهد داشت تا دست الهی امام عصر ارواحنا فداه از آستین عدالت بیرون آید و عنصرهای ظلمت را با درختِ افسانه خلافت به آتش کشد و زمین را از کران تا کران سرشار از عدالت و رحمت نماید .
بشارت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم درباره آینده درخشان جهان
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم که از همان زمان آگاه از جریانات آینده بودند و مردم را به شعلهور شدن آتش فتنه و فساد آگاه ساخته و تداوم آن را تا ظهور حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه خبر دادهاند ؛ همان گونه که وضع سامانیافته اقتصاد جهان و فراوانی نعمتها را در آن زمان پرشکوه بیان کردهاند .
در این جا نمونهای از بشارتهای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را در رابطه با ظهور منتقم آل محمّد علیهم السلام و توسعه اقتصادی در آن زمان را ، نقل مینماییم :
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند :
اُبشّرکم بالمهدیّ یبعث فی اُمّتی علی اختلاف من الناس وزلازل ، فیملأُ الأرض قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً ، یرضی به ساکن السّماء ، یقسّم المال صحاحاً .
قلنا : وما الصحاح ؟
قال : بالسویّة بین النّاس ، فیملأ اللَّه قلوب اُمّة محمّد غنی ، ویسعهم عدله حتّی یأمر منادیاً فینادی : مَن له فی مالٍ حاجة ؟
قال : فلایقوم من الناس إلاّ رجل ، فیقول : أنا ، فیقول له : ائت السادن - یعنی الخازن - فقل له : إنّ المهدی یأمرک أن یعطینی مالاً .
فیقول له : اُحث - یعنی خُذْ - حتّی إذا جعله فی حجره وأبرزه ]ندم[ فیقول : کنت أجشع اُمّة محمّد نفساً أو عجز عنّی ما وسعهم ؟
قال : فیردّه فلایقبل منه ، فیُقال له : إنّا لانأخذ شیئاً أعطیناه. (84)
بشارت میدهم شما را به مهدی که در میان امّت من برانگیخته میشود به هنگامی که مردم در اختلاف با یکدیگر هستند و زلزلهها به وقوع میپیوندند . پس زمین را سرشار از قسط و عدل مینماید همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد . به این کار ، ساکن آسمان راضی میشود . مال را به گونه صحاح تقسیم مینماید .
گفتیم : صحاح یعنی چه ؟
فرمود : میان مردم مساوی تقسیم مینماید . پس خداوند قلبهای امّت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را سرشار از بینیازی مینماید و عدالت او همه آن را فرا میگیرد ، تا آنجا که به منادی دستور میدهد و او ندا میدهد : چه کسی به مال احتیاج دارد ؟
پس از میان مردم برنمیخیزد مگر یک نفر و میگوید : من احتیاج دارم ، به او میگوید : نزد سادن )یعنی خزینهدار( برو و بگو : مهدی امر میکند که به من مالی بدهی . پس خزینهدار میگوید : بگیر ؛ تا مال را در لباس خود قرار میدهد پشیمان میشود و میگوید : نفس من حریصترین امّت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بود و آیا عاجز گردید از من آنچه به مردم وسعت بخشید!
امام صادق علیه السلام فرمودند : آن مرد مال را به خزینهدار رد میکند ولی از او قبول نمیکند و میگوید : ما چیزی را که دادیم پس نمیگیریم .
در این روایت اختلاف ، زلزلهها ، ظلم و جورِ فراگیر در سراسر زمین ، نیاز و فقر از نشانههای ظهور امام عصر ارواحنا فداه شمرده شدهاند که پس از قیام آن حضرت به تمامی آنها خاتمه داده خواهد شد و سراسر گیتی سرشار از عدالت شده و همه مردم بینیاز خواهند شد .
در روایتی دیگر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند :
یحثی المال حثیاً لایعدّه عدّاً ، یملأ الأرض عدلاً کما ملئت جوراً وظلماً .(85)
مال را (به سوی مردم) میریزد ریختنی ! آن را نمیشمارد . زمین را سرشار از عدالت میسازد همان گونه که از جور و ظلم پر شده باشد .
جهان سرشار از شادی و سرور
و نیز آن بزرگوار درباره آن روزگار حیاتبخش که جهان سرشار از شادی و سرور است ، میفرمایند :
یرضی عنه ساکن السّماء وساکن الأرض ، ولاتدع السّماء من قَطْرها شیئاً إلاّ صبّته ، ولا الأرض من نباتها شیئاً إلاّ أخرجته حتّی تتمنّی الأحیاء الأموات .(86)
ساکن آسمان و ساکن زمین از او راضی میباشند و آسمان چیزی از باران وانمیگذارد مگر آن که میریزد آن را و زمین چیزی از گیاه خود را وانمیگذارد مگر آن که آن را خارج میسازد تا آنجا که زندگان آرزو میکنند مردگان زنده بودند .
بنابراین ، خرسندی و خوشحالی ویژه مردمان کره زمین نیست بلکه ساکنین آسمان نیز از آن حضرت راضی و خوشنود میباشند و این خود دلیل بر آن است که حکومت آن بزرگوار به تمام معنای کلمه حکومت جهانی است به گونهای که آن حکومت عدل الهی ، رضایت همه افراد را در آسمان و زمین جلب مینماید .
جالب توجّه است که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم در روایتی دیگر خوشنودی و خوشحالیِ فراگیر عصر ظهور را مخصوص انسانها نمیدانند بلکه میفرمایند : شادی و فرح حتّی حیوانات را در آن زمانِ شادکامی شامل میشود .
آن بزرگوار میفرمایند :
هو رجل من ولد الحسین علیه السلام کأنّه من رجال شنسوة ، علیه عباءتان قطوانیّتان إسمه إسمی ، فعند ذلک تفرح الطیور فی أوکارها ، والحیتان فی بحارها ، وتمدّ الأنهار ، وتفیض العیون ، وتنبت الأرض ضعف أکلها ، ثمّ یسیر مقدّمته جبرئیل ، وساقته إسرافیل فیملأ الأرض عدلاً وقسطاً کما ملئت جوراً وظلماً .(87)
او مردی از فرزندان حسین علیه السلام است گویا از مردان شنسوة میباشد . بر او دو عبایی که از پنبه بافتهشده میباشد . اسم او اسم من است ، پس در این هنگام پرندگان در آشیانههای خود و ماهیان در دریا شاد میشوند ، نهرها کشیده میشود و چشمهها جاری میگردد و زمین دوچندان گیاه و میوه میرویاند ، سپس جبرائیل در مقدّمه (لشکر) آن حضرت و اسرافیل در میانه آن سیر میکنند ، پس زمین را از عدل و قسط پر میکنند همان گونه که از جور و ظلم پر شده باشد .
آری ؛ ارتش پرتوانی که جبرائیل و اسرافیل - که از حاملین عرش الهی هستند - در آن لشکر میباشند ، ویژه نجات توده مردمِ زمین نیست ، بلکه بساط شادی را برای موجوداتِ دیگر نیز میگسترد . حقّ مردم را از غاصبانِ حقوق میگیرد و قرض مقروضان را هر چه باشد از کوه تا کاه میپردازد .
مفضّل به امام صادق علیه السلام عرض نمود :
یا مولای ؛ من مات من شیعتکم وعلیه دین لإخوانه ولأضداده کیف یکون ؟
قال الصادق علیه السلام : اوّل ما یبتدئ المهدی علیه السلام أن ینادی فی جمیع العالم : ألا من له عند أحد من شیعتنا دین فلیذکره حتّی یردّ الثومة والخردلة فضلاً عن القناطیر المقنطرة من الذّهب والفضّة والأملاک فیوفّیه إیّاه .(88)
ای مولای من ؛ کسی از شیعیان شما بمیرد و به برادران دینی و به مخالفین خود قرض داشته باشد ، چه میشود ؟
امام صادق علیه السلام فرمودند : اوّل کاری که مهدی علیه السلام شروع میکند این است که منادی در تمام عالم ندا میکند :
آگاه باشید هر کس یکی از شیعیان ما به او قرضی دارد آن را بگوید . تا آنجا که سیر و خردل را به صاحبش رد میکند تا چه رسد به مالهای بسیار از طلا و نقره و زمینها که آنها را به مالکش میدهد .
شرمساری
تاکنون از عصر ظهور با عناوین گوناگونی یاد کردیم : عصر حیات و زندگی ، روزگار رهایی ، عصر درخشان ظهور ، روزگار شکوهمند ظهور ، روزگار فرخنده ظهور ، عصر نور ، عصر تکامل جهان ، عصر نجات و...
اکنون باید ببینیم ما برای فرارسیدن آن روزگار پرشکوه چه کاری انجام دادهایم و چه گامی در راه نزدیک شدنِ حکومت عدل جهانی برداشتهایم ، در این راه چه قدر ثروت خود را خرج کرده و از مال خود گذشتهایم ؟
آیا همان گونه که برای سامان بخشیدن به زندگی خود و فرزندانمان تلاش و تکاپو میکنیم و در فکر آینده آنها هستیم ، درباره آینده جهان و وظیفهای که در این باره بر عهده داریم تلاش میکنیم ؟
آیا ممکن است کسی منتظر ظهور باشد و در این راه هیچ گامی برندارد ؟! آیا این همه تلاشهای گسترده برای انباشتن ثروتهای روزافزون و جمعآوری اموالِ کلان و بیتفاوت بودن به وظیفه انسانی و دینی خود برای نجات جهان ، با مسأله انتظار سازگار است ؟!
آیا صحیح است کسی که - نه تنها معتقد به ظهور بلکه - منتظر ظهور است همه روزه از صبح تا شام برای پیشرفت مادّی خود بکوشد و وظیفه شرعی خویش را رها سازد ؟
شرم و سرافکندگی برخی از ثروتمندان آن گاه به اوج خود میرسد که در عصر ظهور مورد سرزنش امام عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه واقع شوند و آن حضرت مردم را به خاطر دنیاپرستی و حمله به سوی جمعآوری مال و ثروت دنیا توبیخ نمایند .
حضرت باقرالعلوم علیه السلام در یک روایت تکاندهنده میفرمایند :
یجمع إلیه أموال الدنیا من بطن الأرض وظهرها ، فیقول للنّاس : تعالوا إلی ما قطعتم فیه الأرحام ، وسفکتم فیه الدّماء الحرام ، ورکبتم فیه ما حرّم اللَّه عزّ وجلّ ، فیعطی شیئاً لم یعطه أحد کان قبله ، ویملأ الأرض عدلاً وقسطاً ونوراً کما ملئت ظلماً وجوراً وشرّاً .(89)
ثروتهای دنیا به سوی او جمع میگردد ؛ ثروتهای زیرزمینی و ثروتهای روی زمین ، آن گاه به مردمان میگوید : بیایید به سوی آنچه به خاطر آن قطع رحم نمودید و خونهای حرام را ریختید و مرتکب آنچه که خداوند عزّ وجلّ حرام کرده بود شدید .
پس به اندازهای ثروت عطا میکند که احدی قبل از او به دیگری عطا نکرده ، و زمین را سرشار از عدالت و قسط و نور مینماید همان گونه که پر از ظلم و جور و شرّ شده باشد .
آری ؛ آن زمان ، زمان شرمساری و سرافکندگی است ؛ شرمساری و سرافکندگی برای کسانی که امکانات مادّی برای آنان فراهم بود و در راه نجات انسانها و رفع گرفتاریهای مردمان گامی برنداشتند و شرمسارتر از آنان ، کسانی خواهند بود که نه تنها از اموال خود دریغ ورزیده ، بلکه مال امام زمان ارواحنا فداه را نیز نگه داشته و از صرف آن در اموری که مورد رضایت آن حضرت میباشد خودداری میکنند . آیا این گونه افراد نباید در رفتار و کردار خود تجدید نظر نمایند ؟!
( 4)
برطرف شدن بیماریها
برطرف شدن بیماریها
در روزگاری که جهان سرشار از شادی و خرسندی است و بساط شادمانی در سراسر گیتی همچون بهشت برین گسترده است ، افراد گرفتار ، زمینگیر و نابینا چگونه میتوانند شریک شادی دیگران باشند ؟!
چگونه ممکن است تابش نور ولایت ، همه جا و همه افراد را فرا گیرد ، ولی بر بیماران ، گرفتاران و... نتابد؟! و آنان همچنان در غم و اندوه و ناراحتی به سر برند ؟!
برای شرکت همه افراد جهان در شادمانی جهانی ، و فراگیر شدن بساط شادی در سراسر گیتی ، با قدرت ولایت اهل بیت علیهم السلام گرفتاری از همگان رخت برمیبندد و بیماری و گرفتاری هیچ انسانی را نمیآزارد ! زیرا لازمه حکومتی که در آن فقط خداوند حکومت میکند و همه جهانیان در پناه قدرت ولایت میباشند و از شیطان و شیطانپرستانِ ستمگر نشانی نیست ، این است که همگان در راحتی و آسایش باشند .
اکنون سزاوار است به همه آنانی که سایه شوم یأس و نااُمیدی وجود آنها را فرا گرفته ، این بشارت بزرگ را از گفتار خاندان وحی علیهم السلام نقل کنیم ، تا با گفتار سرورآفرینِ آن بزرگواران اُمید و انتظار سراسر وجودشان را فرا گیرد و وسوسههای شیطان فریبگر از افکار و اندیشههایشان زدوده شده و بذر اُمید در اعماق قلبشان ریشه کند .
اکنون به این بشارت آسمانی توجّه کنید : حضرت امام باقر علیه السلام فرمودند :
من أدرک قائم أهل بیتی من ذی عاهة برأ ، ومن ذی ضعف قوی.(90)
هر کس قائم اهل بیت مرا درک کند و مریض باشد سالم میشود ، و کسی که دارای ضعف و ناتوانی است قوی میگردد .
در توضیح روایت میگوییم : در عصر درخشان ظهور ، نه تنها افرادی که دارای مرضهای جسمی هستند شفا مییابند ، بلکه بیماریهای روحی و کمبودهای روانیِ همه افراد نیز برطرف میشود . زیرا توانا شدن همه افراد ضعیف - که حضرت باقر العلوم علیه السلام وعده آن را دادهاند - به بیماران جسمی اختصاص ندارد ؛ بلکه هر گونه ناتوانی از قبیل ضعف در تصمیمگیری و اراده ، پستی همّت ، ناتوانی در تمرکز فکر و هر گونه سستی و کمبود ، در روزگار رهایی برطرف میشود ، و نه تنها ضعف و بیماری از میان میرود ؛ بلکه قدرت و سلامتی جایگزین آنها میگردد .
بنابراین از کلام آن بزرگوار - که میفرمایند : »ومن ذی ضعف قوی« ؛ یعنی »هر کس دارای ضعف باشد قوی میگردد« - دو نکته اساسی و مهمّ استفاده میشود :
1 - معنای این فرمایش ، مطلق است و اختصاص به ضعف و کمبودهای جسمی ندارد . از نظر روانی نیز هر کس دارای ضعف باشد ، کمبود او هم برطرف خواهد شد .
قابل توجّه است که بسیاری از بیماریهای جسمی بر اثر کمبودهای روانی است ، که در عصر درخشان ظهور بر اثر برطرف شدن ضعفهای روانی ، کمبودهای جسمی نیز خود به خود برطرف میشود .
بازگشت نیرو و قوّت
2 - نکته دیگری که از این روایت استفاده میشود و پسندیده است که مورد توجّه قرار گیرد ، این است که در این روایت نه تنها بشارتِ برطرفشدن ضعفها و بیماریهای همه مردم ، وارد شده بلکه به جایگزین شدن قدرت و صحّت به جای ضعف و بیماری تصریح شده است .
زیرا حضرت فرمودهاند : »ومن ذی ضعف قوی« ؛ »هر کس دارای ضعف باشد قوی میگردد« . بنابراین در سطح جهان نه تنها افراد ضعیف و ناتوان وجود نخواهند داشت بلکه همه مردمان از قدرت ، قوّت و توانایی برخوردار خواهند بود .
به این مطلب در روایتی که امام صادق علیه السلام از امام باقر علیه السلام ، از امام سجّاد علیه السلام نقل نمودهاند تصریح شده است ، آن حضرت فرمودند :
إذا قام القائم أذهب اللَّه عن کلّ مؤمن العاهة ، وردّ إلیه قوّته.(91)
هر گاه قائم قیام نماید ، خداوند مرض را از هر فرد مؤمن میبرد و توانایی او را به سویش برمیگرداند .
با توجّه به این حقیقت که در عصر درخشان ظهور ، همه مردمان جهان دارای ایمان و مؤمن خواهند بود ، این مطلب واضح میشود که در آن زمان ، هیچ فرد مریضی وجود نخواهد داشت ، بلکه قوّت و قدرتی را که قبلاً داشته است به او برمیگردد .
آیا اکنون که افراد ضعیف ، ناتوان و مریض سراسر جهان را پر نمودهاند ، سزاوار نیست برای برطرفشدن همه ضعفها و بیماریها دست به دعا برداشته و برای فرا رسیدن روزگار رهایی از همه گرفتاریها دعا نمایند ؟
آیا مردم نباید بدانند که روزگاری بس سرورآفرین فرا میرسد که در آن روزگار در سراسر گیتی حتّی یک فردِ گرفتار و بیمار وجود نخواهد داشت ؟!
آیا مردم نباید بدانند پس از گذشت میلیاردها سال از خلقت زمین و پس از گذشت هزاران سال از آفرینش بشر ، هنوز هدف خداوند از آفرینش انسان در جهان تحقّق نیافته است ؟!
آیا گمان میکنند خداوند ، جهان را برای همین وضع اسفانگیزی که دارد ، خلق کرده است ؟
آیا با توجّه به علم و قدرت عظیم الهی ، وجود این همه افراد ضعیف ، ناتوان ، معلول ، مریض و ناقصالخلقه دلیل بر آن نیست که هنوز نظم جهان در سایه حکومت عدل الهی سامان نیافته است ؟!
مگر نمیدانند خداوند به برکت وجود خاندان وحی علیهم السلام سرانجام همه گرفتاران را در سراسر گیتی از غم و اندوه و گرفتاری نجات میبخشد ؟!
آری ؛ در آن روزگار که تشعشع انوار تابناکِ ولایت سراسر جهان را فرا گیرد ، خداوند بزرگ به برکت درخشش انوار درخشنده خاندان وحی علیهم السلام ، انسانها را از هر گونه گرفتاری رهایی میبخشد ؛ به گونهای که در سراسر عالم هیچ فردی گرفتار نخواهد بود .
اکنون به فرمایش امام حسین علیه السلام توجّه کنید :
... ولایبقی علی وجه الأرض أعمی ولا مقعد ولا مبتلی إلاّ کشف اللَّه عنه بلاؤه بنا أهل البیت علیهم السلام .(92)
سرانجام در عصر ظهور هیچ فرد نابینا(93) و زمینگیر و مبتلا باقی نمیماند مگر آن که خداوند به وسیله ما اهل بیت بلا را از او برطرف مینماید .
از این کلام استفاده میکنیم که در آن روزگار پرشکوه ، هیچ گونه گرفتاری برای مردمِ آن عصر وجود ندارد ، و در آن زمان غمها و اندوهها پایان مییابد و هر گونه مرض ، ناراحتی و بلا از همگان برطرف میشود و شادی و سرور ، سراسر جهان را فرا میگیرد و این بر اثر قدرت ولایت اهل بیت عصمت علیهم السلام است که در آن روز به خواست خداوند مهربان در سراسر عالم حکومت میکند .
قابل توجّه است که : «از زمان بقراط ، پزشک معروف یونانی پزشکان تا امروز با تحقیق در بیماریهای گوناگون توانستهاند چهل هزار بیماری را که ممکن است انسان به آن مبتلا شود ثبت کنند و علائم آنها را مشخص نمایند و اگر دارو برای درمان دارد آن دارو را بگویند .»(94)
آماری که نقل کردیم مربوط به دهها سال پیش است که با افزایش گناهان ، بیماریهای جدید به آنها افزوده شده است ؛ زیرا همان گونه که در روایات وارد شده افزایش گناهان سبب ایجاد بیماریهای جدید میشود .
ناتوانی علم از ریشهکن ساختن بیماریها
کشورهای بزرگ ، با همه ادّعایی که در زمینه پیشرفت علم و تمدّن دارند نه تنها از ریشهکن ساختن همه بیماریها ، بلکه از کاستن آنها ناتوانند .
علاوه بر گناهان ، کمبودهای علمی ، ضعف در مدیریّت ، فقر اقتصادی ، نبود وسایل بهداشتی و آلودگی هوا (95) ، نقص در داروها و درمانها در سطح جهان ، جامعه بشریّت را به هزاران بیماری گرفتار ساخته است!(96)
اکنون میلیونها نفر در بستر بیماری رنج میبرند و کشورهایی که دم از پیشرفت علم و تمدّن میزنند ، نمیتوانند میکربهای اصلی و عوامل مهمّ بیماریها را ریشهکن سازند ؛ مگر نه این است که »بیمار ، تیمار میخواهد« چرا با این همه ادّعای علم و تمدّن و پیشرفت در بهداشت و... هنوز درمان دردها را نیافتهاند ؟ مگر نه این است که هر دردی را درمانی بلکه درمانها است و به قول سنایی :
درد در عالم ار فراوان است
هر یکی را هزار درمان است
آنان که ادّعای رهبری جهان را دارند و خود را پیشگام جهانیان میدانند ، برای هر درد یکی از هزار - نه هزار ! - درمان را بیاورند و گرنه به قول صائب : «دکّان بیمتاع چرا وا کند کسی !» .
اینها همه ، ارمغانهای ! دوران تاریک غیبت و دور بودن جهانیان از حکومت عدل جهانی حضرت بقیّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالی فرجه که شاهد آفرینش و آگاه از اتمهای هر موجودند ، میباشد .
اگر آن پیشوای مقتدر و آگاه بر مردم حکومت مینمود این گونه نادانی و ناتوانی را بر جهانیان سایه نمیافکند ؛ زیرا که عصر ظهور عصر ظاهر ساختن همه عوامل ارزنده ، سازنده و مثبت و دوران از بین بردن همه عوامل رکود ، شکست دهنده و منفی در تمام ابعاد زندگی است.
آری ؛ در عصری که دستور خداوند بر همه حاکم باشد و دولت الهی بر جهانیان حکومت کند ، نشانی از جهل ، نادانی و ناتوانی نخواهد بود ؛ زیرا همه عوامل مخرّب و منفی آشکار شده و از میان برداشته میشود . ولی در دوران غیبت که حقّ و ناحقّ به هم آمیخته است و تشخیص عوامل مثبت و منفی امکانپذیر نیست و به همین جهت ، عامل اصلی بسیاری از بیماریها همچنان ناشناخته باقی مانده است .(97)
ما در اینجا نمونهای از آن را بیان میکنیم :
بیماری کاهش اسپرمِ مردان که ممکن است بر اثر تلفن همراه باشد ، هنوز درست شناخته نشده است .
«دانشمندان مجارستانی میگویند : حمل تلفن همراه بر قدرت باروری مردان تأثیر منفی بسیار زیادی میگذارد . پژوهشگران دانشگاه »زگد« در مجارستان میگویند : پرتوهای منتشر شده از این تلفنها میتواند تعداد اسپرمها را در مردان تا یکسوّم کاهش دهد .
نتایج این تحقیق که روی 300 مرد انجام شده است در اجلاس انجمن جنینشناسی و تولیدمثل انسانی اروپا در برلین ارائه شد .
این تحقیق اوّلین مطالعهای است که در آن چگونگی تأثیر پرتوهای الکترومغناطیس تلفنهای همراه روی اسپرم مردان مورد بررسی قرار میگیرد .
این مطالعه نشان داد مردانی که تلفن آنها در تمام طول روز در حالت آماده است ، تعداد اسپرمهای آنها به میزان یکسوّم سایر مردان بود . حتّی نحوه حرکت اسپرمهای باقیمانده نیز غیر عادّی بود که این امر امکان بارورسازی تخمک را کاهش میدهد .
این یافتهها بیانگر آن است که تلفنهای همراه بر قدرت باروری و اسپرم مردان تأثیر منفی میگذارد .
پروفسور «هانس ایورس» رئیس پیشین انجمن تولیدمثل انسانی اروپا اظهار داشت :
در این تحقیق عوامل دیگری که میتواند بر قدرت باروری مردان تأثیر بگذارد مورد توجّه قرار نگرفته است . به همین خاطر باید تحقیقات دقیقی در مورد آثار تلفن همراه بر اسپرم انجام شود .»(98)
و طبق بعضی از گزارشها صنعت روز ، عامل بسیاری از بیماریها میباشد :
1 - در گزارشی آمده است: این ترس وجود دارد که اشعّههای الکترومغناطیسی که از گوشیها فرستاده میشود ، به سلامت انسان ضربه بزند . به خصوص ادّعاهایی وجود دارد که این اشعّهها میتوانند بر سلّولهای بدن ، مغز یا سیستم دفاعی بدن تأثیر بگذارند و خطر پیشرفت بیماریهایی مانند سرطان یا آلزایمر را افزایش دهند .
آخرین تحقیقات آزمایشگاهی اروپایی میگوید ، امواج رادیویی گوشیها به طور دایم وارد DNA انسان و حیوان میشوند و تغییراتی در این سلّولها ایجاد میکنند .
این تغییرات میتواند به عنوان علّت احتمالی سرطان در نظر گرفته شود ، ولی بیشتر از این جلو نرفته و درباره این که آیا این تغییرات سلولی به بیماری خاصّی میرسد یا نه ، اظهارنظری نکرده است .
تحقیقات دیگر هم تغییرات بیولوژیکی مشابه را نشان میدهد ، ولی دوباره بدون هیچ مدرکی درباره آسیب زدن به سلامت انسان به هر حال آزمایش روی موشها نشان داده است اشعّههای تلفن همراه میتوانند اثر زیانآوری بر سلامت این موشها داشته باشند . ولی روشن نیست آیا این یافتهها میتوانند به طور مستقیم به انسانها هم ارتباط پیدا کنند یا نه؟
مطالعات دانشمندان فنلاندی در سال 2002 نشان داد این امواج الکترومغناطیسی بر بافت مغزی انسان تأثیر میگذارند ، ولی آنها گفتند به تحقیقات بیشتری نیاز است تا معلوم شود این امواج بر آدمهای زنده هم چنین اثری دارد یا نه .
عدّهای از دانشمندان سوئدی هم در سال 2002 ادّعا کردند حلقه ارتباطی بین گوشیهای تلفن همراه آنالوگ و تومورهای مغزی پیدا کردهاند . تحقیقات آنها نشان میدهد استفادهکنندگان از گوشیهای نسل اوّل تلفن همراه 30 درصد بیش از کسانی که از این گوشیها استفاده نمیکنند در خطر تومورهای پیشرفته هستند . با این حال این یافتهها خیلی بحثانگیز بودند و هیچ مطالعه مشابهی هم درباره تأثیرات تلفنهای GSM مدرن وجود نداشت .
همچنین گزارشهایی وجود دارد که نشان میدهد افرادی پس از استفاده از گوشیهای تلفن همراه ، دچار سردرد ، خستگی یا از دست دادن تمرکز شدهاند .(99)
2 - امواج رادیویی که از تلفنهای همراه ساطع میشوند ، به سلولهای بدن و محتوای DNA انسانی آسیب میرسانند . قرار گرفتن در معرض امواج الکترومغناطیس ، به مدّت طولانی موجب میشود تا DNA سلّولها به میزان قابل توجّهی آسیب ببیند که دیگر قابل ترمیم نیست .
این آسیب همچنین در سلولهای نسل دوم نیز دیده میشود و وجود جهش در DNA خطر ابتلا به سرطان را در بردارد . به همین دلیل دانشمندان قویّاً توصیه میکنند که کودکان فقط در مواقع ضروری میتواند از تلفن همراه استفاده کنند ؛ چون در کودکان آسیب سلّولی بیش از بزرگسالان نمایان است .
البتّه شرکتهای تولیدکننده تلفن همراه هنوز ادّعا میکنند که هیچ تأثیر شناختهشدهای از این تلفنها در سلولهای بدن پیدا نشده است . این در حالی است که 1/5 میلیارد نفر در سراسر دنیا از تلفنهای همراه استفاده میکنند .(100)
با این که سالها از اختراع تلفن همراه میگذرد ، ولی هنوز آثار آن در روان و اعصاب افراد ، برای بسیاری از پژوهشگران ناشناخته باقی مانده است ؛ ولی در روزگاری که همگان از آبشخور دانش مکتبِ وحی سیراب میشوند ، هیچ نکته نامفهومی وجود نخواهد داشت. در آن زمان نه تنها منشأ و علّت بیماریهای گوناگون شناخته خواهد شد ، بلکه همه عواملِ بیماریزا ریشهکن میگردد .
آیا نباید همگان خواستار فرا رسیدن چنین روزگارِ شکوهمندی که سرشار از سلامتی و توانایی است باشند ؟
(5)
تکامل عقلها
تکامل عقلها
ساختار وجود انسان بسیار شگفتانگیز و مهمّ است ، به گونهای که اگر انسان خود را بشناسد میتواند کارهایی بسیار مهمّ و خارقالعاده انجام دهد . و چنانچه از تواناییها و قدرتهای نهفته در وجود خویش آگاهی نداشته باشد ، با سپری نمودن عمر خویش سرمایه بسیار عظیمی را از دست میدهد .
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در میان گفتارهای هدایتگر خود ، بارها انسانها را به این حقیقت رهنمون ساختهاند و به جامعه بشریّت هشدار دادهاند مبادا گمان کنند موجودی کوچک و عنصری کمارزش میباشند ؛ بلکه باید بدانند که جهانی از شگفتیها در وجود انسان نهفته است .
متأسّفانه جامعه آن روز - که لیاقت رهبری آن حضرت را نداشت - در این باره خاستگاهی نداشت و آن گاه که امیر عالم هستی از همگان میخواستند که نه تنها از شگفتیهای زمین بلکه درباره آسمانها از من سؤال کنید تا به شما پاسخ دهم ، در میان انبوه جمعیّت تنها یک نفر برخاست و پرسید : تعداد موهای سر من چند تاست ! و تاریخ ثبت نکرده است که در میان انبوه جمعیّت کسی او را در برابر این سؤالِ بیشرمانه سرزنش کرده باشد .
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام انسانها را از قدرت شگفت مغز آگاه ساخته و از نیروهای نهفته آن که انسانها باید آن را بیدار ساخته و به کار اندازند خبر دادند ؛ ولی - جز اصحاب خاصّ آن حضرت - کسی درباره قدرتهای ناشناخته مغز و چگونگی راهاندازی قدرتهای خاموش آن چیزی نیاموخت .
از آن روزگار ، قرنها گذشته ولی هنوز بسیاری از مردم از قدرتهای عجیب مغز آگاهی ندارند . و آنها که درک کردند : «بسیاری از قدرتهای مغز ، خاموش و نهفته باقی مانده است» راهی برای راهاندازی آن نیافتند .
لزوم تحوّل در وجود انسان
حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه در جهانبانی ، جهانداری و نظم و سامان بخشیدن به جهان و جهانیان ، از قدرتهای فوقالعاده معنوی یعنی از مقام عظیم ولایت خویش استفاده نموده و به این گونه ، برای تغییر جهان و تکامل بخشیدن به جهانیان در مردمانِ عالم تحوّل ایجاد مینمایند .
چگونه انسانها میتوانند پذیرای اسرار عظیم خلقت شده و به مقام عظیم ولایت شناخت پیدا نمایند ، در حالی که ابعاد وسیعی از مغز انسانها به کار نیفتاده و فعّال نشده و هنوز اندیشهها آلوده و قلبها تیره است ؟!
به همین دلیل قبل از آن که حضرت بقیّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالی فرجه اندیشههای بزرگ و حقایق و معارف الهی را به مردمان ارائه دهند ، نیاز به تغییر و تحوّل در ساختار وجود انسان و دگرگون ساختن ساختمانِ مغز بشر میباشد .
این تحوّل ، یک نیاز واقعی برای آمادهشدن بشر جهت پذیرش اندیشههای بزرگ و پیشرفتهای عجیب در مسایل دین و دانش میباشد .
این تغییر در تار و پود بشر ، یک ضرورت است ؛ یک ضرورتِ واقعی برای افزایشِ توان و ظرفیّت انسان در درک و فهم علوم و معارفِ عالی اهل بیت علیهم السلام است که در جهانیان باید ایجاد شود . تحوّل در جهانیان همراه تبدیل و دگرگونی در جهان نیز خواهد بود .
این تبدیل در سیستم طبیعی زمین و دگرگونیهای اساسی در جهان و جهانیان ، شرط تکامل و اوجِ فرهنگ در آینده جهان است .
همان گونه که برای درک سخنان پدر و مادر و همسخن شدن با آنان ، کودکان شیرخوار باید رشد کنند تا این آمادگی در آنان ایجاد شود .
و همان گونه که برای کار و کوشش و شرکت در تلاشها و فعّالیّتهای اجتماعی ، خردسالان باید به سنین جوانی برسند .
و همان گونه که تا بعضی از غرایز در انسان به کار نیفتد برخی از امور را درک نمیکند ؛ همین گونه ، تا قدرتهای عظیم نهفته در مغز و قلب انسان به کار نیفتد ، درک امور پیشرفته و فهم معارف عالی برای او امکان ندارد . به این دلیل، باید برای درک آنها در جهان و جهانیان تحوّل ، تغییر و تبدیل ایجاد گردد .
آیا با کودکی که هنوز راه رفتن را نیاموخته ، و از خطر چاه و چاله خبر ندارد ، میتوان درباره عظمت و سختی سیاهچالهها(101) سخن گفت؟!
آیا برای کودکی که فرقی میان کوه و کاه نمیگذارد ، میتوان درباره وسعت جهان و کوآزرها (102) مطلبی را بیان کرد ؟!
امام عصرعلیه السلام و تکامل عقلها
آیا برای خردسالی که از تعداد انگشتان خود خبر ندارد ، میتوان درباره وسعت فضا و شماره سحابیها سخنی به میان آورد ؟!
بدیهی است کودک برای درک این گونه مطالب ، نیاز به رشد دارد تا پس از آمادگی برای درک و پذیرش این گونه امور ، آنها را به او تعلیم دهند .
به همین دلیل انسانها برای درک و پذیرش مسایل بسیار عظیم و مهمّ ، نیاز به حیات قلبی و به کار افتادن سلّولهای مغزی دارند تا با حیات قلب و تکامل عقل ، توانایی درک امور مهمّ را پیدا نموده و آنها را از جان و دل بپذیرند .
امام عصر ارواحنا فداه و تکامل عقلها
آیا چه کسی میتواند در ساختار وجود انسانها تحوّل ایجاد کند ؟ آیا چه قدرتی توانایی دارد که نیروهای عظیم نهفته در مغز انسانها را بکار انداخته و به حرکت درآورد تا همه به راحتی بتوانند دارای فضیلتهای اخلاقی و عامل به دستورات الهی گردند ؟
آیا کسی جز یگانه مصلح جهان میتواند در وجود همه انسانها قدرت و انرژی بدمد و با یک جهش اجتماعی ، همگان را با افکار و اندیشههای بزرگ و قدرتهای عظیمِ ناشناخته و نهفته در وجود انسانها آشنا سازد؟!
در روایتی در این باره ، شکافنده همه علوم و دانشها حضرت باقرالعلوم علیه السلام از راز تکامل جهان پرده برداشته و آن را بر اثر دستان پرتوان حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه میدانند . آن حضرت میفرمایند :
إذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد ، فجمع به عقولهم ، وأکمل به أخلاقهم .(103)
هر گاه قائم ما قیام نماید ، دست خود را بر سر بندگان خدا میگذارد و به این وسیله خردهای آنان را جمع و متمرکز میسازد و اخلاق آنان را تکمیل مینماید .
در این روایت نکتههای ناب، مهمّ و سربستهای وجود دارد که بدیهی است با بطون هفتادگانهای که هر یک از کلمات خاندان وحی علیهم السلام دارند ، کسی نمیتواند به بیان همه رمزهای گفتار آن بزرگواران بپردازد.
زید زرّاد گفتاری را از امام صادق علیه السلام روایت نموده است که در آن نیز به نکتههای مهمّی از معارف خاندان وحی علیهم السلام اشاره شده است :
قلت لأبی عبداللَّه علیه السلام : نخشی أن لانکون مؤمنین .
قال : ولم ذاک ؟ فقلت : وذلک أنّا لانجد فینا من یکون أخوه عنده آثر من درهمه ودیناره ، ونجد الدینار والدرهم آثر عندنا من أخ قد جمع بیننا وبینه موالاة أمیرالمؤمنین علیه السلام .
قال : کلاّ إنّکم مؤمنون ،ولکن لاتکملون إیمانکم حتّی یخرج قائمنا ، فعندها یجمع اللَّه أحلامکم ، فتکونون مؤمنین کاملین ولو لم یکن فی الأرض مؤمنون کاملون ، إذاً لرفعنا اللَّه إلیه وأنکرتم الأرض وأنکرتم السّماء ...(104)
به امام صادق علیه السلام گفتم : میترسیم که ما مؤمن نباشیم .
فرمودند : برای چه ؟
گفتم : برای این که ما در میان خود کسی را نمییابیم که برادرش نزد او برگزیدهتر از درهم و دینارش باشد و درهم و دینار )پول( را نزدمان برگزیدهتر مییابیم از برادری که دوستی امیرالمؤمنین علیه السلام بین ما و او را جمع کرده است .
حضرت فرمودند : هرگز ! شماها حتماً مؤمن هستید ولی شما ایمانتان را کامل نمیکنید تا قائم ما خروج نماید ، پس در آن هنگام خداوند عقلهای شما را جمع میکند ، پس مؤمنین کامل میشوید و اگر در زمین افراد مؤمنِ کامل نبودند ، خداوند ما را از میان شما میبرد و شما زمین و آسمان را منکر میشدید ...
از این روایت نکتههای زیادی استفاده میشود که برخی از آنها را بیان میکنیم :
1 - تا حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه قیام نفرمایند ، مردم نوعاً دارای ایمانِ کامل نیستند .
2 - برای پول و ثروت ، بیشتر از برادران دینی خود ارزش قائل میباشند .
3 - در زمان حکومت امام عصر ارواحنا فداه عقلها متمرکز و کامل میشود .
4 - در نیتجه کامل شدن عقلِ مردم ، ایمان آنها نیز کامل میشود .
5 - قبل از ظهور افرادی هر چند بسیار اندک وجود دارند که دارای ایمان کامل میباشند .
6 - وجود آنان در زمین باعث بودن اهل بیت علیهم السلام در زمین میباشد .
7 - اگر اهل بیت علیهم السلام در زمین نباشند ، مردم دارای همین مقدار از ایمان نیز نخواهند بود .
8 - نکته دیگری نیز از روایت استفاده میشود که در عصر درخشان ظهور بر اثر تکامل یافتن عقلها ، آن چنان صفا و صمیمیّت و یکرنگی در میان مردمان ایجاد میشود که ایمان را بر مال و ثروت مقدّم میدارند و آن گونه باهم رفتار میکنند که گویا در مال و ثروت با یکدیگر شریک هستند .
جهان سرشار از یکرنگی و اتّحاد
مرحوم علّامه مجلسی در «بحار الأنوار» روایتی نقل کرده است که به حضرت باقر العلوم علیه السلام گفته شد :
إنّ أصحابنا بالکوفة جماعة کثیرة فلو أمرتهم لأطاعوک واتّبعوک .
فقال : یجیء أحدهم إلی کیس أخیه فیأخذ منه حاجته ؟! فقال : لا .
قال : فهم بدمائهم أبخل .
ثمّ قال : إنّ النّاس فی هدنة نناکحهم ونوارثهم ونقیم علیهم الحدود ونؤدّی أماناتهم حتّی إذا قام القائم جاءت المزاملة ویأتی الرجل إلی کیس أخیه فیأخذ حاجته لایمنعه .(105)
اصحاب و یاران ما در کوفه بسیارند ، اگر آنان را امر کنید از شما اطاعت مینمایند و به پیروی شما برمیخیزند .
امام باقر علیه السلام فرمودند : آیا کسی از آنها از جیب برادر خود به قدر نیازش برمیدارد ؟ گفتم : نه .
حضرت فرمودند : (آنان که نسبت به مال خود بخیل هستند) به خون خود بخیلتر میباشند .
آن گاه امام باقر علیه السلام فرمودند : اکنون مردم در آشتی میباشند ؛ با آنها نکاح میکنیم و از هم ارث میبریم و بر آنان حدّ جاری میسازیم و امانات آنان را به آنها میدهیم تا زمانی که قائم قیام نماید (در آن وقت) رفاقت صادقانه میان مردم ایجاد میشود و مرد به سوی جیب برادر خود میرود و به اندازهای که لازم دارد برمیدارد و صاحب پول او را از این کار باز نمیدارد .
تکمیل عقلها آنچنان صفا و صمیمیّت در جامعه ایجاد میکند که همگان بر اثر برخوردار بودن از آن به دوستی ، یگانگی و اتّحاد دست مییابند . زندگی اجتماعی در آن عصر آنچنان آکنده از مهر و محبّت است که همه ، ثروت خود را از آن دیگران و اموال آنان را همچون ثروت خود میدانند و از آن استفاده میکنند. و این بر اثر حاکم بودن حکومت الهی و عادلانه امام عصر ارواحنا فداه در جهان میباشد که قدرت استفاده از همه قدرتهای مغزی را به جهان بشریّت عنایت میکند . و انسانها به خاطر بهرهمند شدن از عقلِ تکاملیافته ، به جهانی از صفا و صمیمیّت، یگانگی و محبّت راه مییابند .
اینک به روایتی که میآوریم توجّه کنید : امام باقر علیه السلام به سعید بن حسن فرمودند :
أیجیء أحدکم إلی أخیه فیدخل یده فی کیسه ، فیأخذ حاجته فلایدفعه؟ فقلت : ما أعرف ذلک فینا .
فقال ابوجعفر علیه السلام : فلا شیء إذاً .
قلت : فالهلاک إذاً، فقال : إنّ القوم لم یعطوا أحلامهم بعد.(106)
آیا یکی از شما در جیب برادر دینی خود دست میکند و به قدر نیاز خویش بردارد و صاحب پول او را منع نکند ؟
در پاسخ گفتم : من چنین چیزی در میان خودمان ندیدهام .
امام علیه السلام فرمودند : بنابراین چیزی وجود ندارد .
گفتم : پس هلاکت گریبانگیر ما خواهد شد ؟
امام علیه السلام این احتمال را نفی نمودند و فرمودند : هنوز به مردم خردهای آنان عطا نشده است .
بر اساس این روایت ، تا زمانی که جامعه از این گونه خصلتهای عالی انسانی برخوردار نباشد ، از عقلِ تکاملیافته بهرهمند نیست و به فرمایش حضرت باقر العلوم علیه السلام هنوز عقلهای آنها به آنان داده نشده است .
گویی که استفاده از تمامی نیروهای عقلی برای جامعه میسّر نیست و همچون دفینههای طلا که آنها را در میان خاکها پنهان میکنند ، مردم قدرتهای مغزی خویش را با خود به خاک میبرند .
ولی آن زمان که عقل انسانها تکامل یابد ، نه تنها بخل بلکه همه صفات رذیله از وجود آنان ریشهکن میشود و طبیعتهای زشت و ناپسند نابود میگردند و همگان از ویژگیهای عالی انسانی برخوردار میشوند . این ، لازمه عقلِ تکاملیافته است .
غلبه بر طبیعتهای سوء و ناپسند در عصر ظهور
بر اثر تکامل عقل
اولیاء خدا و یاوران خاصّ خاندان وحی علیهم السلام که به درجه کمال رسیدهاند ، بر اثر اعمال و برنامهها و توسّلاتی که انجام دادهاند ، بر طبیعتهای ناپسندی که قبل از وصول به کمال در آنان وجود داشته است غالب شده ، و طبایع سوء خود را مقهور قوای عقلانی خویش قرار میدهند .
این یک موضوع طبیعی است که عقلی که کامل شد نه تنها بر اعمال و کردار سوء ، بلکه بر طبایع سوء نیز غالب میشود . همان طور که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند :
والعقل الکامل قاهر الطبع السوء .(107)
عقلِ کامل ، بر طبیعت بد چیره میشود .
بنابراین عاقلِ کامل بر کلیّه بدیهای خود حتّی آنهایی که ذاتی او هستند قاهر و غالب شده و آنها را مقهور و مغلوب قوای عقلی خود میسازد .
نکته جالبی که از این فرمایش حضرت مولی امیرالمؤمنین علیه السلام به دست میآوریم این است که کمّلین از اولیاء اللَّه و صاحبان عقل کامل ، ممکن است قبل از رسیدن به مقامات عالیه و نیل به درجات مهمّ دارای طبع سوء باشند و این خود بشارتی است برای کسانی که خود را دارای طبیعت بد میدانند که نا اُمید نباشند و با دعا و کوشش خود را به کمال برسانند ، حتّی حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در همین روایت برنامه عملی کسانی را که میخواهند به کمال برسند نشان دادهاند و به عنوان یک وظیفه فرمودهاند :
وعلی العاقل أن یحصی علی نفسه مساویها فی الدین والرأی والأخلاق والأدب فیجمع ذلک فی صدره أو فی کتاب ویعمل فی إزالتها. (107)
وظیفه عاقل است که همه بدیهای نفس خود در دین و رأی و اخلاق و ادب را شماره نموده و آنان را در حافظه خود یا در نوشتهای جمعآوری کرده و برای از بینبردن آنها کار کند .
یادداشت اشتباهات و سعی در برطرف ساختن آنها - که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام به همه خردمندان دستور فرمودهاند - برنامه بسیار جالبی است که اگر بر طبق آن عمل کنید ، شما را به مقامات عالیه رسانده و راه طولانی معنویّت را نزدیک میسازد ، چون بر اثر این کار تجربیّات شما زیاد میشود و کسی که تجربه او زیاد ، عقلش زیاد میشود و کسی که عقلش زیاد شد راه صد ساله را به زودی میپیماید .
افزایش عقل بر اثر تجربه ، نکتهای است که حضرت امیرالمؤمنین علیه الصلاة والسلام در ابتدای همین روایت به آن تصریح میفرمایند :
العقل عقلان ؛ عقل الطبع وعقل التجربة ، وکلاهما یؤدّی إلی المنفعة .(108)
عقل دو گونه است : عقل طبیعی و عقل تجربی و هر دوی آنها انسان را به منفعت میرساند .
بنابراین ، علاوه بر عقلی که ذاتی و فطری افراد است ، عقل تجربی نیز وجود دارد که در اثر تجربیّات در انسان ایجاد شده و افزوده میشود و همان طور که حضرت علی علیه السلام فرمودند هر دو قسم از عقل چه ذاتی و چه تجربی ، منجرّ به منافع میشود .
آنچه از مجموع مطالب استفاده میشود ، از این قرار است :
1 - عقل دو گونه است : ذاتی و تجربی .
2 - همان گونه که عقل ذاتی انسان را به منافع و خوبیها میرساند ، عقل کسبی و تجربی نیز اینچنین است .
3 - بر عاقل واجب است بدیهای اخلاقی و دینی خود را یادداشت کرده و در نابودی آنها بکوشد .
4 - انسان نباید به خاطر اشتباهاتی که از او در گذشته سر زده ، از نیل به مقامات عالیه مأیوس باشد ؛ بلکه باید با درسی که از فرمایش حضرت امیر المؤمنین علیه السلام میآموزد ، امیدوار به آینده خود باشد و برای رسیدن به آینده عالی کار و کوشش کند .
5 - همه اولیاء اللَّه و یاوران خاصّ خاندان وحی علیهم السلام از اوّل دارای ذات بزرگ و طبایع حسنه نبودهاند بلکه آن را با زحمت به دست آوردهاند .
6 - عاقل کامل یا اولیاء اللَّه ، طبایع سوء خود را مقهورِ قوای عقلی خود ساختهاند .
7 - هر کس عقلِ کامل داشته باشد دارای مقامات عالیه است ؛ زیرا کسی که دارای عقل کامل و طبیعت سالم باشد ، با عالم ملکوت ارتباط پیدا کرده و ملکوتی میشود .
چنین کسانی شرح صدر پیدا کردهاند و دارای نور الهی شدهاند و به وسیله همین نور الهی است که حقایق را میبینند . خداوند میفرماید :
«أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ اُولئِکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ» .(109)
آیا فردی که خدا قلب او را به روی دین اسلام گشوده و او دارای نور از پروردگارش میباشد (همانند کسی است که بر اثر کفر ورزیدن از نعمت هدایت بیبهره مانده؟) . پس وای بر آن سختدلانی که کلام الهی در دلهای آنها اثر ندارد ، این افراد در گمراهی علنی و قطعی هستند .
آری ؛ افرادی که به کمال عقل راه یافتهاند کسانی هستند که چشم قلبشان بینا شده است و از کوری دل - که بدترین کوریها است - نجات یافتهاند .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند :
شرّ العمی عمی القلب .(110)
بدترین کوری ، کوری قلب است .
ارتباط با عالم غیب
بدیهی است وقتی کسی از کور دلی نجات یافت و قلبش روشن شد ، انوار درخشان را واضح میبیند و دلش به سوی آنها کشیده میشود . این چنین قلبی ، چشم و گوش باطنیش گشوده میشود . این چنین قلبی به نور حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء منوّر خواهد بود . و همچنان که جناب »هالو«(111) به مجرّد شنیدن صدای آن بزرگوار فهمید آن بزرگوار از کدام گوشه دنیا او را صدا میزنند و خود را به محضر آن بزرگوار رساند ؛ آنان هم با چشم قلب آن حضرت را میبینند .
حضرت امام سجّاد علیه السلام در یک روایت طولانی فرمودند :
ألا إنّ للعبد أربع أعین : عینان یبصر بهما أمر دینه ودنیاه ، وعینان یبصر بهما أمر آخرته ، فإذا أراد اللَّه بعبد خیراً فتح له العینین اللّتین فی قلبه ، فأبصر بهما الغیب وأمر آخرته ، وإذا أراد به غیر ذلک ترک القلب بما فیه.(112)
آگاه باشید که برای بنده چهار چشم میباشد : دو چشم که با آنها امر دین و دنیای خود را میبیند و دو چشم که با آنها امر آخرتش را مینگرد . و هر گاه خداوند برای بندهای خیر بخواهد ، دو چشم او را که در قلب او هستند باز میکند ، پس به وسیله آنها غیب و امر آخرت خود را میبیند و اگر به بندهاش غیر این را اراده نماید ، قلبش را همان گونه که هست رها میکند .
مظهر اتمّ غیب
یکی از موارد غیب - بلکه مهمّترین مورد آن - وجود مقدّس حضرت بقیّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالی له الفرج میباشند که تعدادی اندک از مؤمنین به چشم باطن آن حضرت را میبینند .
در قرآن مجید هم از آن بزرگوار در آیه شریفه «اَلَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»(113) تعبیر به غیب شده است ؛ همان طور که در تفاسیری که از اهل بیت عصمتعلیهم السلام وارد شده ، به این موضوع تصریح شده است .
از اطلاق روایتِ گذشته و انضمام آن با آیه شریفه قرآن به دست میآوریم : کسانی که خداوند چشم باطنی آنان را باز کرده است ، حتماً در زمان غیبت میتوانند با حضرت ولیّ عصر عجّل اللَّه تعالی له الفرج ارتباط داشته و آن بزرگوار را که مظهر اتمّ غیب هستند اگرچه با چشم دل ، ببینند .
جریانهای مهمّی از مرحوم سیّد بحرالعلوم
مرحوم سیّد بحرالعلوم نمونه شاخصی از این گونه افراد است . آن بزرگوار بر اثر گشوده شدن دیدگان قلبش ، اموری را میدید که دیگران از دیدن آنها ناتوانند . برای نتیجهگیری از بحث ، به بیان شرح حالی کوتاه از آن بزرگوار میپردازیم :
مرحوم محدّث نوری در کتاب «دار السلام» از مرحوم شیخ تقی ملاّ کتاب که از شاگردان مرحوم آیة اللَّه سیّد بحرالعلوم بوده حکایت نموده که در یکی از مسافرتها در خدمت سیّد اعلی اللَّه مقامه بودم و قافلهای که سیّد و من با آنها بودیم در وقت منزل نمودن در طرفی منزل میکردند و مردی که تنها با قافله سیر میکرد در طرفی دیگر منزل مینمود . یک بار در میان راه سیّد او را دیده و به او اشاره فرموده و او را به سوی خود طلبید .
چون به سیّد مرحوم نزدیک شد دست آن مرحوم را بوسید ، آن گاه سیّد حال افراد زیادی از زنان و مردان را یکایک سؤال فرمودند و آن مرد جواب میداد که همگی سالم هستند .
چون آن مرد رفت ، ما از سیّد پرسیدیم که از لباس و هیئت این مرد معلوم بود که اهل عراق نیست .
سیّد فرمود : بلی او اهل یمن است .
گفتیم : شما که به یمن تشریف نبردهاید چگونه اسم آن گروه را که از حال آنها سؤال فرمودید میدانید و مرد و زن آنها را میشناسید .
سیّد در جواب تأمّلی فرموده گفت : سبحان اللَّه ؛ چه جای تعجّب است اگر از تمامی روی زمین وجب به وجب از من سؤال کنند ، همه را میدانم و میشناسم.
محدّث نوری رحمه الله میگوید : مؤیّد این فرمایش آن بزرگوار این است که آنچه در نجف اشرف امکنه متبرّکه تعمیر نمودهاند ؛ مثل مسجد کوفه ، مسجد حنّانه ، قبر کمیل بن زیاد رحمه الله ، محلّ خانه حضرت امیر علیه السلام و قبر شریف هود و صالح همه اینها را مرحوم سیّد بحرالعلوم وجب به وجب تعیین کرده و تعمیر نمودهاند و گرنه از آن زمانها تا زمان ایشان اثری از آن آثار باقی نبوده است .
همه علماء زمان آن مرحوم ، فرمودههای آن جناب را مورد امتثال قرار داده و پذیرفتند و کسی از ایشان ایرادی ننموده است .
اینک محلّ سابق قبر هود و صالح در وادی السلام باقی است که سیّد فرمودهاند اینجا قبر آنها نیست ، پس بقعه آن خراب و آثار خرابیاش در برابر دید پیر و جوان است . پس از آن ، محلّ دیگری را تعیین فرموده که اکنون مزار ایشان و مطاف مردمان است .(114)
در کتاب «تاریخ کوفه» مینویسد : علاّمه بزرگ ، حجّة الحقّ ، سیّد محمّد مهدی نجفی ، مشهور به بحرالعلوم قدس سره دارای آثار جاودانی است . از جمله آنها مقامهای مقدّس مسجد کوفه است که همچنان از دورانهای گذشته نزد مردم ناشناخته بود و جز کسانی که دارای بصیرت در دین بودند و تعدادشان هم اندک بود ، کسی آنها را نمیشناخت . از این رو ، سیّد رحمه الله تعیین این مقامات مقدّس را به عهده گرفت و نشانهها و محرابهایی در آنها ساخت و ستونی سنگی در محراب النبیّ صلی الله علیه وآله وسلم برای تعیین قبله قرار داد و این شاخصی است که امروز به نام «رخامه» معروف است .(115)
از جمله آثار سیّد این است که در مسجد سهله جایگاهی برای حضرت مهدی عجّل اللَّه فرجه وجود داشت ولی نزد مردم شناخته شده نبوده و سیّد بحرالعلوم رحمه الله دستور داد گنبدی روی آن مکان بسازند تا آن جایگاه شکوهمند را مشخّص کند . البتّه این کار شگفت نیست ؛ چرا که وی به این امر دانا و آگاه بوده است .(116)
علاّمه بزرگ شیخ عراقَین (کوفه و بصره) شیخ عبدالحسین تهرانی قدس سره هنگامی که به قصد زیارت عتبات عالیات به عراق آمد و اقدام به بازسازی آنها کرد ، در گوشههای مسجد کوفه به جستجوی آرامگاه مختار پرداخت ، تا آن را نیز بازسازی کند و تنها این نشانه در دست بود که آرامگاه مختار در صحن مسلم بن عقیل علیه السلام چسبیده به مسجد جامع قرار دارد و بالای دکّه بزرگی جلوِ حرم هانی بن عروه رضی الله عنه واقع است ، لذا آن را حفر کردند و نشانههای حمام در آن پدید آمد و مشخّص شد که آنجا آرامگاه مختار نیست و اثر آن از بین رفت ولی هنوز شیخ در جستجوی آن بود که علاّمه بزرگ سیّد رضا ، فرزند آیة اللَّه بحر العلوم طباطبایی رحمه الله به او گفت : هر گاه پدرش از گوشه شرقی کنار دیوار جلوی مسجد کوفه عبور میکرد (محلّی که اکنون زیارتگاه مختار است) میگفت : برای مختار ، سوره فاتحه بخوانیم و میخواند . شیخ دستور داد آن محل را کندند و سنگی آشکار شد که بر روی آن نوشته شده بود : «این قبر مختار بن ابی عبیده ثقفی است» و مشخّص شد که آرامگاه مختار آنجاست .(118) (117)
نشانه
در میان فرمودههای خاندان وحی علیهم السلام نکتههای مهمّی درباره عصر درخشان ظهور وجود دارد که برخی از مردم ، قدرت درک و تحمّل آنها را ندارند ؛ همان گونه که مطالبی درباره مسائل دیگر فرمودهاند که همگان آمادگی پذیرش آنها را ندارند و به این دلیل خاندان وحی علیهم السلام به اصحاب سرّ خود فرمودهاند آن گونه مطالب را از نااهلان بپوشند .
علاوه بر نکتههای اسرارآمیز ، مطالب مهمّ دیگری را فرمودهاند که مردم میتوانند آنها را با توجّه به وجود خارجی نظیر آن جریانات ، پذیرا شوند .
به این جهت خداوند بزرگ برای اتمام حجّت خویش و نزدیک شدن آن حقایق به اذهان مردم ، جریاناتی همانند آنها را در خارج واقع میسازد تا با توجّه به آنها ، آنچه را که اهل بیت عصمت علیهم السلام فرمودهاند به فهم مردم نزدیک سازد .
مردمی که گرفتار تیرگیهای عصر غیبت هستند و نور و روشنایی روزگار درخشان ظهور را ندیدهاند ، چگونه میتوانند آن روزگار شکوهمند را در ذهن خود ترسیم نمایند ؟
مردمی که در اسارتِ دوران غیبت به سر میبرند و آزادیهای عصر نجات را ندیدهاند ، چگونه میتوانند قدرتهای پیشرفته مردمان عصر ظهور را باور نمایند ؟
سیاستمدارانِ کوتاهاندیش جهانی که خود را همهکاره کره زمین میدانند ، چگونه میتوانند دگرگون شدن تمدّن پوشالی خویش را به دست مردان ناشناخته باور نمایند ؟
آیا خداوند برای کژاندیشانی که تا چیزی را با چشم سر نبینند نمیتوانند آن را بپذیرند ، چگونه حجّت خود را بر آنها کامل مینماید ؟
یک فرد عادّی با مغزی شگفتانگیز !
با مراجعه به صفحات بزرگ تاریخ جهان ، پاسخ به این پرسشها بسیار آسان است . امدادهای غیبی و جریانات خارقالعاده و بسیار شگفتانگیزی که در طول تاریخ واقع شده ، پاسخِ گویا و محکمی به همه کژاندیشان است به گونهای که آنان را از وجود عالمِ غیب آگاه نموده و مینماید .
از آنجا که ماجراهای شگفتانگیز و حیرتآور که ستمگران تاریخ را حیرتزده ساخته ، بسیار است و نیاز به نوشتاری ویژه دارد ، به اصل بحث که تکامل عقل انسانها در عصر شکوهمند ظهور است ، بازمیگردیم .
در این باره میگوییم : چگونه انسان با مغز محدودی که دارد ، میتواند از قدرتهای شگفتانگیز برخوردار شود ؟
قبل از آن که به پاسخ این سؤال بپردازیم ، جریان شگفتانگیز مردی را نقل میکنیم که بر اثر تحوّلی که در مغز او ایجاد شده بود ، صاحب قدرتهای عجیب و ناشناخته شده بود .
ناگفته نماند ما نیازی به نقل این گونه جریانات نداریم ، ولی برای نزدیک ساختن مطلب به ذهن کسانی که شیفته این گونه جریانات میباشند ، آن را نقل میکنیم و سپس به نتیجهگیری از آن میپردازیم :
«پتر – هورکوس» اهل هلند را «عجیبترین مرد جهان» یا «انسان – رادار» لقب دادهاند . زیرا او به جز پنج حسّی که همه انسانها دارند حسّی دیگر یعنی یک حسّ ششم نیز دارد . او افکار اشخاص را میخواند و به آنها میگوید که به چه چیزی فکر میکنند . برای «پتر – هورکس» اشیاء ، محلّها و مکانها و بیزبانترین و جامدترین موجودات جهان نیز حرف میزنند و «پتر» به وسیله حسّ ششم خود ، حوادث گذشته و وقایع زندگی اشخاص را کشف میکند و از آینده جهان و آینده اشخاص اخبار حیرتانگیزی میدهد که همیشه و بدون استثناء درست از آب درمیآید .
این حقیقت را همه پزشکان و روانشناسان که «پتر _ هورکوس» را مورد امتحان قرار دادهاند تصدیق میکنند . تا حال ، پلیس 16 کشور مختلف از روی ناچاری ، در حوادث جنایی بغرنج و پیچیده از او کمک خواستهاند و هماکنون «پتر – هورکوس» کارت رسمی «پلیس بینالمللی» دارد .
او این قدرت را چگونه به دست آورد ؟
امّا آنچه در زندگی «پتر» عجیبتر از همه است ، این است که او این حسّ ششم (رادار) را با خود از شکم مادر نیاورده است . او تا سی و دو سالگی یک آدم معمولی مثل همه آدمها بود و پنج حسّ بیشتر نداشت . امّا در یکی از روزهای سال 1943 وقتی که آشیانه هواپیمایی را تعمیر میکرد ، از ارتفاع دهمتری به زمین سقوط کرد و بیهوش شد .
خودش میگوید : در عرض سه چهار ثانیه قبل از اینکه زمین بخورم ، همه زندگیم به خاطرم آمد حتّی به یادم آمد که یک بار سگی پای مرا گاز گرفته بود . در آن لحظات دلهره آور چند ثانیه پیش از این که نقش بر زمین شوم ، بین زمین و آسمان فقط به یک چیز میاندیشیدم «دلم نمیخواست بمیرم !» . وقتی چهار روز بعد از سقوط ، بر روی تخت بیمارستان به هوش آمد ، سرش به شدّت درد میکرد ، به طوری که از شدّت درد فریادهایی جگر خراش میکشید .
پرستار به او گفت که هنگام سقوط ، جمجمهاش به سختی شکسته است . «پتر» این خبر پریشان کننده را شنید ، بیآن که بتواند پاسخ بدهد . او خیلی خسته بود و خود را در حالت عجیبی میدید .
وقتی پرستار از اتاق بیرون رفت ، «پتر» در همان حالِ بیماری به طرف مریضی که در کنار او خوابیده بود برگشت و در این لحظه بود که حادثهای معجزهآسا به وقوع پیوست .
حالت «إلهام» به «پتر» دست داد . او تا آن وقت هرگز این بیمار همسایه را ندیده بود و هرگز کلمهای هم با او حرف نزده بود .
اما در یک لحظه احساس کرد که همه گذشته و آینده این بیمار را میداند . این الهام آن قدر عجیب و ناگهانی بود که «پتر» نتوانست از اظهار آنچه به ذهنش الهام شده بود خودداری کند و گفت : شما آدم حقشناسی نیستید !
بیمار رو برگرداند و با خشم گفت : بله ! شما از کجا این مطلب را میدانید؟
«پتر» گفت: برای این که پدر شما یک هفته پیش مرده و یک ساعت گرانقیمت برای شما یادگار گذاشته بود ، امّا شما یادگاری عزیزتان را بلافاصله فروختید !
بیمار همسایه با حیرت پرسید : شما از کجا این مطلب را میدانید ؟ امّا خود او نیز نمیدانست چطور ناگهان درباره بیمار ناشناس این همه اطلاعات به مغزش رسیده است . از آن روز به بعد بیمار همسایه ، «پتر» را یک شیطان ، یک شبح ، و یا جنّ و پری میدانست و از او میترسید . بدین ترتیب «پتر» برای نخستین بار به نیروی عجیب خود پی برد و این نیروی پیشبینی ، زندگی او را ناگهان عوض کرد .
یک موج ناشناخته در مغز او تحوّل ایجاد کرد
خودش میگوید : نمیدانم چه شد ! امّا همین قدر میدانم که موجی ناشناس مثل یک صاعقه مغز مرا پاک کرد و افکار دیگری را در آن قرار داد ! بعضی وقتها فکر میکردم که دیوانه شدهام . گاهی نیز از صمیم قلب آرزو میکردم که واقعاً دیوانه بشوم و از دست این حسّ ششم نجات یابم ، زیرا همه کسانی که وارد اتاق من میشدند در یک لحظه من همه گذشته آنها را از صورتشان میفهمیدم و همه آرزوها و غمهایشان را درک میکردم .
در یک لحظه در قلبم میگفتم : این دزد است ! این یکی امروز زنش را کتک زده است ! آن یکی ... ! امّا این آگاهی مرا رنج میداد نمیخواستم اسرار خصوصی مردم را بدانم امّا چارهای نداشتم . مغز من بیآن که خودم بخواهم یا کلمهای از مردم بپرسم ، آنها را به من معرّفی میکرد .
چهار یا پنج روز بعد از به هوش آمدن ، «پتر» بیماری را دید که میخواست از بیمارستان مرخص شود . «پتر» در حالی که دست او را میفشرد و خداحافظی میکرد ناگهان فهمید این مرد بر خلاف ادّعاهایش هلندی نیست و انگلیسی است و یک جاسوس «انتلیجنت سرویس» است که به وسیله چتر نجات در هلند فرود آمده است تا به نفع انگلیسیها نزد آنهایی که هلند را اشغال کرده بودند جاسوسی کند .
«پتر» در عین حال در همان لحظه فهمید که «گشتاپو» (سرویس ضد جاسوسی آلمانیها) به هویّت واقعی این جاسوس انگلیسی پی برده است و به زودی این بیچاره را دستگیر خواهد کرد و خواهد کشت .
او در مغز خود حتّی محل توقّف آینده این جاسوس را در کوچه «کالور» به نظر آورد و خواست حقیقت را به جاسوس انگلیسی بگوید امّا او عجله کرد و بیرون رفت .
«پتر» ماجرا را به دکتر بیمارستان گفت که به هر قیمتی است باید این جاسوس را از ماجرا آگاه کرد .
دو روز بعد مأمورین آلمانی ، افسر جاسوس انگلیسی را درست در همان کوچه «کالور» تعقیب کردند و کشتند . پیشبینی «پتر» نه تنها به نفع او تمام نشد بلکه باعث شد که پارتیزانهای هلندی به او مظنون شده و بگویند : تو که قبلاً میدانستی گشتاپو، جاسوس انگلیس را تعقیب میکند ، لابد خودت جاسوس گشتاپو هستی ! این ظن و گمان چندان بالا گرفت که دو روز بعد دو نفر به بیمارستان آمدند تا او را بکشند . قرار بود آنها با متکّا و بالش او را خفه کنند امّا حسّ ششم «پتر» باز به کمک او آمد و وی را از مرگ نجات داد .
سخن گفتن به زبان دیگر
یکی از این مأمورین قتل ، یک اسپانیایی بود و هنگامی که این مرد بالش را روی دهان و بینی او میفشرد ، «پتر» به زبان اسپانیایی - زبانی که تا آن لحظه حتّی یکی کلمه آن را نمیدانست فریاد کشید : کومو - آبودرو - دار - لاموئرنه !
مرد اسپانیایی بالش را کنار کشید و گفت : حیرتانگیز است ! این مرد به من میگوید : تو از کشتن من میترسی ! و درست در همین لحظه من به این مسأله فکر میکردم» .
مدّتی در سکوت گذشت و سرانجام پارتیزان اسپانیایی دست او را فشرد وگفت : حالا من حرفهای شما را باور میکنم ، امّا نباید مرا ملامت کنید ، آخر چطور ممکن است چنین نیروی عجیبی را قبول کرد ؟
با این همه در همان لحظات «پتر» که داستانش وی را در همه بیمارستان مشهور کرده بود احساس میکرد که به زودی یک انسان استثنایی خواهد شد ، حالا او دیگر از این حسّ ششم نمیترسد بلکه میخواهد به کمک این حسّ زندگی خود را تأمین کند . وقتی به خانوادهاش برگشت ، اعضای خانواده تقریباً او را نشناختند و مادرش گفت : پسرم متفکّر شده است ! خود «پتر» میگوید : نمیتوانید شکنجهای را که من کشیدهام و همین حالا هم میکشم دریابید .
وقتی همسایهای به من تملّق میگفت : من در مغز او میخواندم که دروغ میگوید ، فهمیدم که حتّی مادرم ، برادرم و خواهرانم خیلی چیزها را از من مخفی میکنند ، دیگر کسی نمیتوانست به من دروغ بگوید و همین امر که من دروغ آدمها را کشف میکردم ، مرا رنج میداد .
نیرویی ناشناخته آگاهیها را در مغز او وارد میکرد
آیا این حسّ ششم هدیهای بود یا شکنجهای ؟ نمیدانم ، فقط میدانم که کسی دیگر ، نیرویی دیگر این اطّلاعات ذهنی و این پیشبینیها را که در مغز من است ، جا میدهد . دریافتم که من بیش از همه آدمها باید به خداوند نزدیک بشوم ؛ زیرا خداوند هم بین میلیاردها انسان ، فقط مرا از این حسّ عجیب برخوردار کرده است .(119) تصمیم گرفتم که از این حسّ رادار به نفع آدمها استفاده کنم .
باید زندگی تازهای تشکیل میدادم . دیگر ممکن نبود به کار سابقم برگردم ، زیرا با دریافت حسّ تازه ، حسّ دقت معمولی را از دست داده بودم .
هیچ وقت بیش از ده یا پانزده دقیقه نمیتوانستم درباره یک موضوع واحد فکر کنم ؛ زیرا مغزم هر لحظه از هزاران مطلب درباره هزاران چیز پر میشد همین که خود را مجبور میکردم که فقط به یک موضوع مثلاً به کوبیدن یک میخ فکر کنم ، ناگهان صورتم سرخ میشد ، نفسم بند میآمد و صندلیها زیر پایم میلرزید .
سخنگفتن با بیزبانی
هر تازه واردی که وارد اتاق میشد ، مغز من درباره او به کار میافتاد و گذشته و آیندهاش را به من میگفت . نه تنها چهره اشخاص ، بلکه اشیایی که مورد استفادهاش بودند ، مثل کیف ، مجلّه ، روزنامه ، عکس و دستمال ، او را به من معرّفی میکردند .
حتّی در صحرای خلوت نیز راحت نبودم . سنگها و درختان داستانشان را با من باز میگفتند . برای رهایی از این شکنجه تنها راه حل این بود که در یک اتاق خالی و خلوت و بدون هیچ شیئی بنشینم و هرگز بیرون نروم ، امّا یک مرد 34 ساله مثل من نمیتوانست مثل راهبهها زندگی کند . فقط یک راه داشتم . باید راهی انتخاب میکردم که با استفاده از همین حسّ ششم ، زندگیم را تأمین کنم ، حالا که این حسّ یک دقیقه مرا راحت نمیگذاشت مجبور بودم که از اوامر او اطاعت کنم ! از این تاریخ زندگی «پتر» با همین حسّ ششم رادار ارتباط دارد .
نخست در دهات و جشنهای ملّی ، حسّ ششم خود را به مردم ثابت کردم و مثلاً یک یا دو ساعت ، شرح حال و گذشته همه کسانی را که در سالن نمایش نشسته بودند به آنها میگفتم .
برنامه رادار
او به زودی در هلند و فرانسه و تمام اروپا مشهور شد . امروز «پتر» تبعه آمریکاست و یک برنامه عجیب تلویزیونی به اسم «رادار» دارد .
در همین برنامه او در اتاق تلویزیون مینشیند و آن گاه تماشاچیان از فاصله صدها کیلومتر به وسیله تلفن از او سؤال میکنند و او بیآن که این اشخاص را ببیند و بشناسد از فاصله صد کیلومتری به همه سؤالات آنها پاسخ میدهد و شرح حال و آیندهشان را به آنها باز میگوید . خودش میگوید . هدف واقعی من کمک به کسانی است که به من احتیاج دارند ؛ مثلاً میخواهم مردم را در کارهایشان کمک کنم و یا بچّههای گمشده را پیدا کنم .
«پتر» صدها کودک گمشده را پیدا کرده . صدها پلیس را از قصد دزدی گانگسترها آگاه کرده و صدها معدن را کشف کرده است . مخصوصاً صدها بار پلیس را برای شناختن جانیان و قاتلین کمک کرده است . امّا تنها موردی که وی از قدت حسّ ششم خود استفاده نمیکند ، منافع شخصی و قمار است ؛ زیرا اگر او بخواهد قمار کند همه ثروت دنیا را از دست همه کس میقاپد .
خودش میگوید : خوب میدانم که خداوند حسّ ششم را برای کمک به مردم به من عطا کرده است ، نه برای اندوختن ثروت!
یک روز پلیس هلند بعد از یک آتشسوزی در شهر «ونیسکوتن» از «پتر» خواست که عامل این حریق را معرّفی کند ؛ زیرا پلیس بعد از چهار ماه تحقیق ، دیگر عاجز شده بود .
او بلافاصله بعد از سؤال گفت : من زنی را میبینم که یک دستکش خود را در محلّ آتشسوزی جا گذاشته است ؛ مثل این که این زن با تریاک و موادّ مخدّر نیز رابطهای دارد !
مأمورین پلیس تا آن وقت دستکشی در محلّ آتشسوزی ندیده بودند ، امّا وقتی دوباره به آن محلّ رفتند دستکش را پیدا کردند . این دستکش از یکی از مغازههای پاریس خریداری شده بود و پیدا کردن صاحب آن خیلی مشکل بود . امّا مرد رادار وقتی دستکش را نگاه کرد ، مشخّصات دیگر آن زن را نیز یافت و گفت که او شوهر ندارد و تریاکی است .
وقتی از روی اطّلاعات «پتر» زن را دستگیر کردند ، او اعتراف کرد که تریاکی است و ویلا را برای تریاکخانه ، اجاره کرده است . همچنین پلیس توانست به کمک «پتر» ، یک سازمان بزرگ قاچاق مواد مخدّر را به دام اندازد . در این ماجرا پلیس بین المللی رسماً از او تشکّر کرد .
ما همه دارای حسّ ششم هستیم ! پروفسور «پوهاریش» بزرگترین استاد روانشناس آمریکا یک سال است که در مورد «پتر» مطالعه میکند . او اعلام کرد که در حسّ پیشبینی و حسّ ششم «پتر» که مثل دستگاه رادار از دور همه چیز را تشخیص میدهد شکی نیست ؛ امّا از نظر علمی هنوز نمیتوان این مسأله را توجیه کرد ، همین قدر میدانیم که حسّ ششم «پتر» از پنج حسّ دیگر او حسّاستر است و وقتی او مریض و خسته و عصبانی است ، حسّ ششم او زودتر از سایر حواسّ ضعیف میشود .
در طول تاریخ دو سه پیشگوی دیگر نیز همین حسّ را داشتهاند امّا «پتر» تنها کسی است که این حسّ را نه به طور مادرزادی بلکه در سن 32 سالگی ، بعد از یک تصادف به دست آورده است .
او خود میگوید : به نظر من همه آدمها کم و بیش حسّ ششم دارند ، برای شما هم گاهی اتّفاق میافتد که حادثهای را قبلاً پیشبینی کنید ؛ مثلاً وارد دهکدهای میشوید و به خاطر میآورید که گویی این دهکده را یک بار دیگر نیز دیدهاید . به نظر من حسّ ششم نیز در مغز آدم ، مثل پنج حسّ دیگر نقطه مخصوصی دارد و در مورد من تصادف و سقوط ، این نکته را برجستهتر کرده و حسّ خفته ششم را بیدار نموده است .(120)
بنابر این گزارش ، «پتر» در اثر سقوط و ضربه مغزی قدرتهای خفته او بیدار شد و تواناییهایی را به دست آورد که دیگران از آنها برخوردار نیستند . ولی در روزگار فرخنده ظهور که جهان سرشار از الطاف و نعمتهای الهی میشود ، انسانها با تکامل عقل قدرتهای نهفته و نیروهای خفته خود را به دست میآوردند .
آزادی عقل
در صورتی انسان به قدرتهای نهفته در وجود خود دست مییابد و به تکامل عقلی میرسد که عقل او از اسارت آزاد شود . این آزادی ، یکی از بزرگترین آزادیهایی است که عصر تکاملبخش ظهور آن را برای انسانها به ارمغان میآورد .
با آزاد شدن عقل و خرد از بندهایی که قدرتهای شیطانی و نفسانی او را به زنجیر کشیده است ، نیروهای عقل از اسارت رها گشته و انسان به راحتی میتواند قدرتهای عقلی خویش را به کار بندد .
عقل هر انسانی قدرتها و نیروهایی دارد که آنها همچون یک سپاه در فرمان عقل میباشند . در فرمودههای خاندان وحی علیهم السلام که آگاه از همه ابعاد وجود بشر هستند ، به این گفتار تصریح شده و حضرت امام صادق علیه السلام در یک روایت بسیار باعظمت همه افراد سپاه عقل و خرد را بیان نمودهاند (121) .
در آن روایت هفتاد صفتِ عالی و برجسته به عنوان »ارتش عقل« بیان شده است و در برابر آن هفتاد صفت رذیله نیز برای جهل - که مقصود از آن نفس است - بیان شده است (122) .
دوران تیره غیبت ، عصر جولان لشکر نفس است و عموم افراد - به جز گروهی اندک - در دست سپاه نفس گرفتارند و همواره به سوی آنچه نفس از آنان میخواهد بسیج میشوند ؛ امّا در روزگار فرخنده ظهور با تکامل یافتن عقل ، نفس انسانها نیز پاک شده و در فرمانِ عقل و خرد قرار میگیرد .
تکامل عقلی انسانها به معنای کامل شدن قدرت سپاه عقل در انسان میباشد و ارتش و لشکر عقل این گونه به تکامل رسیده . بنابراین علم ، قدرت ، فهم ، اراده در انسانها کامل میگردد و لشکر نفس مانند عجز ، ضعف ، کسالت ، جهل و... شکست میخورند .
بازگشت به فطرت سالم
بدیهی است با فروپاشی لشکر نفس و تکامل یافتن قدرتهای هفتادگانه عقل ، انسانها حیاتی تازه مییابند و هر انسانی به فطرت اصیل خویش باز میگردد . یافتن فطرت اوّلیّه ، به معنای دارا شدن قدرتهایی است که انسان بر اثر اعتیاد به آثار جهل و پیروی از نفس و شیطان ، نتوانسته است آن قدرتها را بکار انداخته و از آنها استفاده نماید .
ما اگر بخواهیم روایت بسیار مهمّی را که درباره لشکریان عقل و جهل در کتاب شریف اصول کافی نقل شده بیاوریم و به ترجمه و تشریح آن بپردازیم بسیار به طول میانجامد ، به این جهت از نقل آن خودداری نموده و به بیان این مطالب اکتفا میکنیم :
با یک بررسی و دقّت در روایت یاد شده و توجّه به هفتاد لشکر از لشکریان عقل و هفتاد لشکر از لشکریان جهل )نفس( به این نتیجه میرسیم که اینک جامعه بشریّت در گرداب هوا و هوس غرق بوده و گرفتار لشکر نفس بوده و از لشکر عقل - به جز مقداری بس اندک - بهرهای ندارد .
با توجّه به روایت یاد شده کسی دارای عقل کامل است که از لشکر عقل به گونه کامل برخوردار بوده و لشکرِ جهل را شکست داده و نابود کرده باشد .
قیام شکوهمند حضرت مهدی عجّل اللَّه تعالی له الفرج برای حیاتبخشیدن به لشکریان عقل و تکامل آنها در میان افراد جامعه بشریّت میباشد .
بدیهی است با تکامل لشکریان عقل ، لشکریان جهل (نفس) نابود شده و از آنها اثری باقی نخواهد ماند .
با نابودی لشکر جهل (نفس) و تکامل نیروهای عقل ، تحوّلات شگفتی در جامعه بشریّت ایجاد خواهد شد که بسیار جالب و شگفتانگیز است . بر اساس این تحوّل شگرف ، صحنه گیتی عوض گردیده و زشتیها و بدیها جای خود را به نیکوییها و خوبیها خواهند داد .
بدیهی است با تکامل جامعه بشریّت و جایگزینشدن خوبیها به جای بدیها در صحنه گیتی تحوّلی شگفتانگیز به وجود میآید و موجودات دیگر نیز - همان گونه که در روایات متعدّد ذکر شده است - در مسیر تکامل قرار گرفته و به سوی تکامل روی میآورند .
آیا قبل از ظهور مردم جهان به تکامل عقلی میرسند ؟
بعضی معتقدند باید مردم جهان رشد عقلی و تکامل فکری پیدا نمایند تا ظهور حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه محقّق شود و تا چنین تکاملی حاصل نشود ظهور محقّق نمیشود!
آیا این عقیده صحیح است؟
جواب : گرچه در صورت رشد و تکامل عقلی مردم جهان ، زمینه ظهور و حکومت حضرت مهدی ارواحنا فداه محقّق میشود ؛ ولی باید توجّه داشته باشیم که ظهور آن بزرگوار بستگی به رشد و تکامل تمامی مردم جهان ندارد و بررسی روایات فراوانی که در زمینه ظهور حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه وارد شده است بطلان عقیده مذکور واضح میشود.
اگر ظهور آن حضرت پس از رشد عقلی مردم جهان واقع میشود ، پس باید روایات بسیاری که در زمینه جنگهای امام عصر ارواحنا فداه و یاوران آن بزرگوار وجود دارد ، همه را کنار بگذاریم ! وجود افراد مخالف و جنگ و ستیز آنان با امام عصر ارواحنا فداه دلیل بر عدم رشد فکری و تکامل عقلی آنان است . پس چگونه میتوان ادّعا کرد که همه مردم قبل از ظهور به تکامل عقلی دست مییابند تا برای پذیرش حکومت امام عصر ارواحنا فداه آمادگی پیدا کنند !
علاوه بر این ، روایات بر این مطلب دلالت دارند که مردمِ قبل از ظهور دارای رشد فکری و تکامل عقلی مردمِ عصر ظهور نیستند .
همان گونه که از دیدگاه روایات تکمیل مراحل نهایی علم و دانش بستگی به ظهور آن حضرت دارد ، تکامل عقلی و رشد فکری جامعه نیز به ظهور آن بزرگوار بستگی دارد .
قدرت و عظمت مغز
اکنون به بحث درباره قدرت عظیم مغز پرداخته و میگوییم : هنوز انسانها نتوانستهاند مغز خود را به کارآیی کامل برسانند .
بسیاری از نویسندگان ، به عجز و ناتوانی خود و عدم استفاده از نیروی پرقدرت مغز آدمی اعتراف نمودهاند . در اینجا نمونهای از گفتار آنها را میآوریم :
... مغز ما معمولاً بخش ناچیزی از قدرتش را به کار میگیرد . بنابراین ، در حالی که قدرت و اعتبار عظیمی در اختیار هر شخص قرار دارد . افسوس که فقط گاهگاهی از این اعتبار بهره میگیریم...(123)
شاید سخن درست آن باشد که بگوییم : انسان با همه درخشندگی استعدادهایش ، در طی عمر خویش ، چیزی بیش از یک میلیاردیم نیروی مغزش را به کار نمیگیرد .(124)
تردیدی نیست که ما هنوز نمیدانیم در عرصه پهناور مغزمان - این کیهان نهفته در وجود آدمی - به هنگام خلاّقیّت ، تفکّر و کار چه میگذرد . با این حال ، روشهای تجربی در کنار پژوهشها و آزمایشهای به عمل آمده ، اطّلاعات بسیاری در خصوص ساختمان مغز آدمی و روندهای تفکّر در اختیارمان قرار داده است، مقایسات بیشماری را میسّر ساخته و دستکم به تشخیص راههایی برای کنترل پارهای از عملیّات ذهنی کمک کرده است .(125)
این مطلب روشنگر قدرت فکر در وجود انسان و عدم استفاده کامل از نیروی بزرگ آن است که گریبانگیر انسان در عصر ما میباشد .
در روزگاری که دست الاهی بر سر مردم جهان سایه افکند و دست قدرتمند ولیّ اللَّه الأعظم ارواحنا فداه بر سر انسانهای زجر کشیده دوران غیبت نوازش دهد ، در آن روز است که نیروهای پنهان و نهفته در مغز انسانها تجلّی و ظهور مییابد و انسان به تکامل عقلی دست خواهد یافت .
«پردههای مغز که پناهگاه افکار و خاطرات و تمام فعّالیّتهای فکری و عقیده و مرام و قیود و پابستهای انسانی است ، از عوامل اصلی سلّولهای ریز - که تعداد آنها از 10 تا 13 میلیارد متجاوز است - تشکیل یافته است .
هر کدام از آنها در نوع خود شبیه رگهای برگ درخت هستند و پیامهای الکتریکی را به یکدیگر انتقال میدهند .
فکر و خاطرات انسان ، عمل جالب این عوامل است که مدام با یکدیگر در ارتباط هستند .
تجربه عملی ثابت کرده که نابغهترین فرد بشر فقط یک مقدار کوچکی از این ذخایر را مصرف نموده است .»(126)
مغز انسان از چهارده میلیارد سلول عصبی تشکیل میشود . اگر باز در نظر بگیریم که هر سلول دارای پنج هزار ارتباط با سلولهای دیگر است و میتواند در انواع حالتهای میان سلولی نیز قرار گیرد ، تعداد بالقوّه حالتها و درجات آزادی سلولهای مغز از مرزهای تصوّر آدمی فراتر میرود . میتوان گفت که هر انسان اعمّ از نابغه یا عادّی ، چیزی بیش از یک میلیاردیم ظرفیّت مغز خویش را در دوران زندگیش به کار نمیگیرد .
اگر فقط یک میلیاردیم توانایی و ظرفیّت کلّی مغز ، اعمّ از مغز یک نابغه یا مغز یک انسان عادّی به کار گرفته شود ، تفاوتی که بین آنها دیده میشود یک تفاوت کیفی خواهد بود نه کمّی .(127)
اکنون که دانستید همه افراد فقط مقدار اندکی از مغز خود را میتوانند به کار گیرند ، به این گزارش توجّه کنید :
«امروزه مغز یک کامپیوتر که در واقع هسته مرکزی آن است با یک میلیون واحد اطلاعاتی کار میکند . در زبان کامپیوتر به آنها «بایت» میگویند . مغز انسان درست شبیه این دستگاه کار میکند . واحدهای مولکولی حافظه و سوئیچهای عصبی اطّلاعات را ذخیرهسازی و آماده میکنند . بچّهای که در گهواره است نیز این عمل را انجام میدهد حتّی اگر ناآگاهانه باشد . در سراسر زندگی ما اطّلاعات را ذخیره میکنیم تا این که بتوانیم در روزی که به آن احتیاج داریم از آنها بهره ببریم . تنها به ندرت اتفاق میافتد که بپذیریم که مغز ما با ذخیره دانشاش قابل اطمینان نیست .
هسته مرکزی یک کامپیوتر با نوع متفاوت دیگری از اوامر کار میکند . مغز انسان با بیش از 15 میلیارد کلید و سوئیچ کار میکند در حالی که کامپیوترهای مدرن بزرگ تنها 10 میلیون دارند . عناصر بیشتری را میتوان با اتّصالات بینکلیدی ذخیره نمود . پس چرا میتوان به یک کامپیوتر خیلی بیشتر از مغز انسان اطمینان کرد ؟ زیرا نُه دهم مغزها همواره خالی است در حالی که یک کامپیوتر همواره تمام واحدهای اطّلاعاتیاش را در اختیار دارد .»(128)
شاید نتوانید باور کنید که مغز دارای 15 میلیارد کلید باشد . شاید نتوانید باور کنید که مغز انسان تمام رویداد ، جریانات و آنچه بر انسان میگذرد از اوّل عمر تا آخرین لحظه زندگی ، همه را بایگانی نموده و ذخیره میسازد .
مغز هر انسانی هر چه را که گفته یا شنیده است ، یا کاری را که دیده ، یا انجام داده است و... در خود جای داده است .(129)
و هر انسانی در آخرین لحظههای زندگی آنچه را که انجام داده یا... همانند نواری سریع برای او جلوهگر میشود . این حقیقتی است که خاندان وحی علیهم السلام که شاهد بر خلقت ما بودهاند ، به ما آموختهاند. و به همین دلیل ما هیچ گونه شکّ و تردیدی در قدرتهای ناشناخته مغز ، و شکوفا شدن این تواناییها در روزگار شکوهمند ظهور نداریم و آنچه را که آن بزرگواران فرمودهاند بدون کم و کاست پذیرا هستیم .
حافظههای خارقالعاده دلیل بر قدرت عظیم مغز است
به خاطر فراگیری مسائل اعتقادی از آبشخور وحی ، ما هیچ گونه نیازی به گفتههای دیگران و استدلال به جریاناتی که واقع شده نداریم ؛ ولی برای آن که مطلب خود را برای همه ثابت کنیم حتّی برای برخی از افرادی که برای پذیرش حقایق در جستجوی اموری هستند که با حواسّ ظاهری خود آن را درک کنند ؛ به این جهت ، توجّه این گونه افراد را به وجود کسانی که دارای حافظه خارقالعاده میباشند ، جلب میکنیم تا بدانند در مغز انسان قدرتی بسیار بزرگ نهاده شده است(130) :
شخصی به نام »اگائون« تمام 2500 کتابی را که در طول عمرش خوانده بود حفظ کرد . حیرتانگیزتر از آن این است که وی بدون لحظهای درنگ ، میتوانست هر بخشی از این کتابها را از بر بخواند.(131)
تا همین اواخر، رسانههای گروهی بسیاری از کشورها گزارشهایی درباره حافظه استثنائی یکتادور حسین قدری پخش میکردند که میتواند سؤالات مربوط به تاریخها و وقایع و شخصیّتهای تاریخی آن وقایع را بیدرنگ پاسخ دهد . حافظه استثنایی «حسین قدری» تاریخهای تولّد و وفات بسیاری از بزرگان تاریخی را در خود جای داده است . آنچه خارقالعاده به نظر میرسد این است که او یک تقویم اختصاصی به روش تقویم اسلامی (هجری قمری) برای خود تدوین کرده است . این تقویم دارای دو بخش است .
یک بخشی به صورت دورههای 100 ساله مرتّب شده است و روزهای هفته و تاریخها را از سال 1901 تا سال 2000 ، از جمله تمام حوادث به یاد ماندنی را ماه به ماه در آن جمع کرده است . بخش بعدی از سال 1501 آغاز میشود و تا سال 2070 میانجامد . این بخش بر حسب روز ، روزهای هفته ، ماهها و تاریخهای تولّد و مرگ شخصیّتهای برجسته مرتّب شده است . علاوه بر دو بخش یاد شده ، یک دوره اضافی نیز وجود دارد که از نخستین سال دوره مسیحیّت آغاز میشود و بر حسب روز و ماه ، پیشاپیش تا سال 3000 محاسبه میگردد!(132)
از رایجترین مسائلی که مخصوصاً به اعجوبههای ریاضی داده میشود مسألهای است بر اساس محاسبات تقویمی این اعجوبهها در ذهن خود قرنها و هزارها را طی میکنند و در مسیر خویش صدها رابطه بغرنج (یک هفته مرکّب از 7 روز ، یک روز مرکّب از 24 ساعت ، یک ساعت مرکّب از 60 دقیقه و الی آخر) را کشف میکنند . اینان به فاصله چند ثانیه میتوانند صدها عملیّات را انجام دهند و در پایان اعلام دارند که روز اوّل ژانویه سال 1880 میلادی ، جمعه بوده است .
تمامی این محاسبات با توجّه کامل به سالها ، کبیسه ، تغییر تقویم در سال 1582 میلادی و پیچیدگیهایی از این قبیل انجام میشود . مثلاً اینان میتوانند بگویند از مرگ »نرون« امپراطور روم تا سقوط قسطنطنیّه چند ثانیه گذشته است؟
یک بار دو شمارشگر سریع به نامهای «ایناودی» و «داگیر» در یک گفتگوی خصوصی ، خودشان را با مبادله سؤالهایی از این قبیل سرگرم کرده بودند ؛ روز سیزدهم اکتبر سال 284444 چه روزی از روزهای هفته خواهد بود؟(133)
وجود این گونه افراد استثنایی در کشورهای خارج برای اثبات قدرت شگفتانگیز مغز انسان و عجز انسانِ کنونی از رسیدن به تمدّنِ پیشرفته در روزگار ظلمانی غیبت است !
برخی از مسائلی که این اعجوبههای ریاضی در ظرف چند ثانیه حل میکنند ، به گفته ریاضیدانها به چندین ماه وقت برای محاسبه به روش عادّی نیاز دارد که پس از آن نیز مدّت زمانی طولانی برای وارسی و تأیید نتایج به روش معمولی با کامپیوتر ضرورت خواهد داشت .
رابطه مغز با قدرتهای فوق طبیعت
به راستی این اعجوبههای ریاضی از چه روشهایی بهره میگیرند ؟ آیا این «استعداد» خاصّ در سالهای کودکی در ایشان رشد یافته یا در سالهای نوجوانی ، یا در طی یک عمر تمرین کسب شده و تکامل پیدا کرده است؟
کوششهایی در جهت تبیین این توانایی به عنوان محصول حافظهای اغراقآمیز که روانشناسان آن را حدّتِ حافظه نامیدهاند به عمل آمده است . تردیدی نیست که در این مورد خاصّ ، ما با جلوهای از یک حافظه حقیقتاً قوی روبرو هستیم و در عین حال نمیتوانیم ماهیّت این پدیده را به اتّکای حافظه صرف تبیین کنیم .(134)
جالب توجّه اینجاست که بسیاری از اعجوبههای ریاضی هیچ تصوّری از چگونگی انجام دادن محاسبات در مغز خویش ندارند .
آنها میگویند : «ما میشماریم ، همین و بس ، چگونگیاش را فقط خدای میداند . پاسخهایی از این قبیل ، به هیچ وجه مایه حیرت نیستند . برخی از این گونه شمارشگران ، اشخاصی تماماً بیسواد بودهاند ... روانشناسان و ریاضیدانان ، همیشه با علاقهای زاید الوصف به این گونه افراد با استعداد نگریسته و کوشیدهاند رمز نهفته ظرفیّتها وتواناییهای ایشان را کشف کنند !»(135)
عدّهای پا را فراتر نهاده و نه تنها درباره شناخت راز و رمز نهفته در این گونه افراد ، بلکه درباره راه تکامل عقل سخن گفتهاند .
تکامل عقل از نظر علم روز
بحث درباره تکامل عقل ، لزوم و کیفیّت آن ، اکنون فکر و اندیشه بسیاری از دانشمندان غرب را به خود مشغول ساخته است . آنها با اعتقادی که نسبت به پیشرفت علم دارند ، معتقدند روزی فرا خواهد رسید که عقل انسانها تریلیونها بار قویتر از اکنون گردد .
یکی از آنان به نام »کرزویل« میگوید : شما در مغز فقط حدود 100 تریلیون اتّصال میتوانید برقرار کنید . این ممکن است عدد بزرگی به نظر برسد ، ولی روش ذخیره اطّلاعات در مغزها ناکار است . کسی که در یک زمینه دانش استاد است ، فقط حدود 100 هزار قطعه از آن را میتواند به یاد بیاورد .(136)
«تا پایان قرن 21 ، هوش غیربیولوژیکی تریلیونها تریلیون بار قویتر از هوش انسانی خواهد بود .» (137)
نکتهای که باید درباره آن دقّت شود ، این است که آنها بر اثر آشنا نبودن با حقایق جهان هستی و دور بودن از مکتب خاندان وحی علیهم السلام ، اگرچه راهیابی به تکامل عقلی را میپذیرند امّا از کیفیّت و چگونگی آن آگاهی ندارند و به همین جهت ، در توجیه آن دچار اشتباههای فراوانی میشوند :
«خیلیها فکر میکنند مغز باید الگوی هوش مصنوعی قرار بگیرد» و برخی مانند «کرزویل» سخن از ادغام مغز با سیستمهای هوشمندِ الکترونیک برای افزایش کارآیی آن میزند و میگوید : «رایانههایی ریزی که توی خون ما بالا و پایین میروند و شعور ما را زیاد میکنند» .(138)
دور بودن این گونه افراد از مکتب حیاتبخش خاندان وحی علیهم السلام باعث شده که آنان به همه چیز حتّی به مسأله بسیار مهمّ تکامل عقل نیز با دید مادّی بنگرند و گمان کنند با رایانههای ریز ، خیالات و افکار خود را میتوانند تکامل بخشند !
تکامل عقلی و اراده
تاکنون از قدرت و توانایی مغز آگاه شدیم و درک کردیم که بشر تاحال از بخش عظیمی از قدرت وجود خویش بیبهره بوده است . اکنون بحثی را درباره تکامل عقل و قدرت اراده آغاز میکنیم :
از نشانهها و آثار تکامل عقل انسانها ، قوی شدن اراده آنان میباشد ؛ زیرا همان گونه که در حدیث جنود عقل نقل شده ، اراده از سپاه و ارتش عقل است که با تکامل آن ، اراده نیز قدرت پیدا کرده و نیرومند میشود . بدیهی است که با فعّال شدن اراده و به کار افتادن قدرتِ آن ، یک تحوّل اساسی و حیاتی در انسان ایجاد میشود .
اگر قدرت اراده کامل شود انسان میتواند کارهای خارقالعاده و شگفتانگیز انجام دهد ؛ زیرا در صورتی که قدرت اراده به حدّ نهایی برسد ایجادگر ، انتقال دهنده ، آگاهی بخش و... میشود ، یعنی انسان میتواند حالت یا خصوصیّتی را در فردی یا در چیزی ایجاد کند و یا بیشتر نماید یا برطرف کند ، یا چیزی را از جایی بیاورد و یا به جای دیگر منتقل نماید ، یا با اعمال اراده از چیزی که اطّلاع ندارد ، آگاه شود و...
همان گونه که گفتیم اراده یکی از شعبههای قدرت عقل است و با تکامل عقل قدرتهای عقلی نیز به تکامل رسیده و فعّال میشوند . بنابراین در عصر درخشان ظهور بر اثر تکامل عقل انسانها ، اراده آنان نیز قدرت گرفته و پرتوان میشود .
پس در عصر رهایی که عقل انسانها از قید و بند شیطان و نفس رها میگردد ، جنود و لشکریان عقل نیز از ضعف و ناتوانی رها گشته و قدرتهای نهفته آنها ظاهر شده و فعّال میشوند .
در دوران تیره و تار غیبت بسیاری از انسانها به آرزوها و خواستههای خود دست نیافته و جهان را ترک گفتهاند ؛ گویی که برای آنان خواستن ، توانستن نبوده است . امّا در عصر نور و روشناییِ ظهور ، برای مردم آن روزگارِ فرخنده خواستن توانستن است؛ به گونهای که اگر بخواهند از شیء مجهولی آگاه شوند پردهها بر کنار رفته و با ارادهای که مینمایند از آنچه که میخواهند آگاه میگردند .
اینها حقایقی است که خاندان وحی علیهم السلام به ما آموختهاند و ما با جان و دل پذیرای گفتار شیرین آن بزرگواران هستیم ، تا إن شاء اللَّه در عصر درخشان ظهور این واقعیّتها را با تمام وجود لمس کنیم . بنابراین در عصرِ تکامل ، اوّل اراده انجام میگیرد و در پی آن آگاهی تحقّق میپذیرد .
برای این که این گفتار مستند به فرمودههای خاندان وحی علیهم السلام باشد به این روایت که از حضرت امام حسین علیه السلام نقل شده است توجّه کنید :
إنّ اللَّه لیهب لشیعتنا کرامة لایخفی علیهم شیء فی الأرض وما کان فیها حتّی أنّ الرجل منهم یرید أن یعلم علم أهل بیته فیخبرهم بعلم ما یعملون .(139)
قطعاً خداوند بر شیعیان ما(140) کرامتی میبخشد که بر آنان چیزی در زمین و آنچه در آن است مخفی نمیماند تا آنجا که مردی از آنان میخواهد از حال اهل خانه خود آگاه شود ، پس (آگاه شده و) به آنان خبر میدهد که از آنچه انجام میدهند باخبر است .
اگر آن زمان پرشکوه را ان شاء اللَّه درک کنیم ، همه این حقیقتها را خواهیم دید و در این دوران تیره از آنجا که این مطالب را از خاندان وحی علیهم السلام فرا گرفتهایم ، بدون هیچ گونه شکّ و تردید پذیرا هستیم و چون میدانیم برای آن بزرگواران ، گذشته و حال و آینده فرقی نداشته و آگاه از همه جریانات میباشند ، همچون کسی که این جریانات را با چشم خود دیده باشد ، از خاندان وحی علیهم السلام میپذیریم و این عهد و پیمانی است که از عالم ذرّ با آنان بستهایم و وظیفه داریم به آن همچنان پایبند بوده و باشیم .
از همه اینها گذشته ، باید بدانیم در دوران تاریک غیبت ، افرادی استثنایی بودهاند که اراده آنان برای آگاه شدن از چیزی ، آگاهی را به دنبال داشته است . این گونه افراد کسانی بودهاند که در عصر غیبت و تاریکی به روشنایی و نور رسیدهاند .
ما در این بحث نمونههای جالبی از جریانات مرحوم سیّد بحرالعلوم را نقل کردیم تا اگر پذیرش این گونه جریاناتِ عصر ظهور ، برای برخی از افراد سنگین است ، فکر و ذهن آنان برای پذیرش این حقایق آماده و مهیّا گردد .
(6)
تکامل معنوی
تکامل معنوی
جذب شدن به علوم طبیعی و غوطهور شدن در مسایل مادّی ، انسان را از درک امور معنوی ، امدادهای غیبی و توجّه به حقایق ارزنده عالم غیب باز میدارد . به این جهت کسانی که جذب امور طبیعی شده و در دام امور مادّی گرفتار گشتهاند ، از فکر و اندیشه درباره امور معنوی غفلت میورزند .
بسیاری از افراد نیز بر اثر همنشینی با افرادی که پایبند جهان مادّی گشتهاند ، از آنان رنگ گرفته و تحت تأثیر افکار و عقاید اشتباه آنان قرار گرفتهاند و بر اثر دور بودن از حقایق عالم هستی ، از امورِ معنوی و امدادهای غیبیِ شگفتانگیز خاندان وحی علیهم السلام آگاهی ندارند .
برای روشن شدن این حقایق و پیدا نمودن ایمان و اعتقاد به امور معنوی و امدادهای جهان ناشناخته غیب ، باید از شیفتهبودن به عالم مادّه دست برداشت ؛ زیرا کسی که عینک مادیّت را بر دیدگان خود نهاده ، چگونه میتواند جهان شگفتانگیز فراتر از مادّه را بنگرد ؟ آیا کسی که با عینک رنگی به اطراف خود مینگرد ، میتواند آنها را با رنگ واقعی خود ببیند ؟
آیا کسی که مادیّت را همچون دیواری بر دور خود کشیده است ، میتواند جهانِ خارج از حصارِ خود را مشاهده کند ؟ آیا کسی که در مکانی سربسته خود را زندانی نموده ، میتواند نظارهگر شادمانیها و شادابیهای خارج از آن محیط باشد ؟
مردمی که در عصر غیبت زاده شده و در آن به سر برده و با تیرگیها و تاریکیهای آن ساختهاند ، همچون کسانی میباشند که در مکانی زندانی شده و هیچ راهی برای فرار از زندان پیدا نکردهاند ؛ بلکه حال مردم عصر غیبت که با ظلمت آن ساختهاند ، از افرادی که در زندان هستند بسیار بدتر است .
زیرا زندانیان میدانند که در زندان هستند و همواره در آرزوی نجات از آن به سر میبرند و در فکر یافتن راه رهایی از بند اسارت میباشند . امّا متأسّفانه مردمان عصر غیبت ، چون در زمان غیبت زاده شده و بزرگ شدهاند ، از ماوراء زمان غیبت آگاهی ندارند . چون نه آنان خود طعم عصر ظهور را چشیدهاند و نه کسی آنان را از آن دوران پرشکوه و پر حلاوت آگاه ساخته است .
به این جهت به سختیها و تاریکیهای زندان غیبت ساخته و در اندیشه نجات و رهایی از شکنجههای دوران وحشتزای غیبت نبوده و نیستند .
بدیهی است ما و همه زندانیان زندان غیبت با غفلتِ خویش از روزگار درخشان عصر ظهور ، زمان اسارت خود را در زندان غیبت تمدید میکنیم .
پس زندان غیبتی که در آن گرفتاریم همان غفلت ما است که از آن دست برنداشتهایم .
گرفتار شدنِ جامعه در بند اسارت غیبت و غفلت به خاطر فراموش کردن عموم افراد جامعه از بُعد معنوی خود میباشد .
بُعد مادّی و معنوی انسان
همان گونه که میدانید انسان از دو بُعد روحی و جسمی ترکیب شده است و به این جهت نباید فقط به بُعد مادّی و جنبههای دنیوی و جسمانی خویش توجّه داشته باشد ؛ بلکه باید به بُعد معنوی خود نیز کاملاً توجّه داشته باشد و گرنه توجّه به یک بُعد و فراموش کردن بُعد دیگر ، غفلت و فراموشی از بُعد مهمّ وجود خود که همان بُعد معنوی است ، میباشد .
عموم انسانها در عصر غیبت از بُعد معنوی خویش آن گونه که باید بهره نبردهاند ، ولی در عصر ظهور که روزگار تکامل شخصیّت انسانها است ، جامعه بشریّت در هر دو بُعد مادّی و معنوی به تکامل میرسد و در فضایی سرشار از نور دانش و بینش به انجام برنامههای حیاتبخش میپردازد .
در آن روزگار قوّه نظری و عملی انسانها از پلیدیها پاک شده به گونهای که در افکار و رفتار خویش پیرو مکتب خاندان وحی علیهم السلام میباشند و بر این اساس وجود خویش را فروزان از نور دانش و بینش میسازند .
و به همین جهت ، احساسات و ادراکات انسان در آن روزگار پرشکوه ، پاک از پلیدیها شده و مکاشفات شیطانی آنان را به دام اشتباهات نمیاندازد .
بنابراین ؛ خوشا به حال آنان که آن زمان را درک میکنند و همان گونه که در عصر ظهور فرمانبردار آن بزرگوار میباشند در عصر غیبت نیز از آن حضرت پیروی مینمایند .
این حقیقتی است که در کلمات اهل بیت علیهم السلام به آن تصریح شده است .
روایاتی که بیانگر این حقیقت و روشنگر چگونگی عصر نورانی ظهور است ، دارای نکتههای مهمّی میباشد که انسان را با وظیفه خود در زمان غیبت آشنا میسازد و برنامه عملی آنان را در دوران تیره قبل از ظهور بیان مینماید و هم بیانگر حالت شادمانی و سرور پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام میباشد .
امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل مینمایند :
طوبی لمن أدرک قائم أهل بیتی وهو مقتد به قبل قیامه ، یتولّی ولیّه ویتبرّأ من عدوّه ، ویتولّی الأئمّة الهادیة من قبله ، اُؤلئک رفقائی وذوو ودّی ومودّتی ، وأکرم اُمّتی علیّ .(141)
خوشا به حال کسی که قائم اهل بیت مرا درک نماید در حالی که قبل از قیام او از او پیروی نموده ، دوست او را دوست میدارد و از دشمنش بیزاری میجوید . و ولایت امامانِ هدایتگر قبل از او را دارا میباشد . آنها رفقای من و صاحب محبّت و مودّت من میباشند و برای من گرامیترین امّت من هستند .
بنابراین ، میزان درک و فهم و مقدار شناخت انسان باید تا حدّی باشد که بتواند دوستان آن حضرت را از کسانی که ادّعای دوستی میکنند و نان را به نرخ روز میخورند تشخیص دهد ، و قاطعان طریق را به عنوان دوستان امام زمان ارواحنا فداه و نوکران آن حضرت جایگزین ننماید .
روایتی را که نقل کردیم گرچه درباره عصر درخشان ظهور است ، ولی تکالیف بسیار مهمّی از وظیفهها و برنامههای عملی عصر غیبت را نیز بیان نموده که متأسّفانه نه آنها را از تکالیف عصر غیبت شمردهاند و نه به آنها درست توجّه میشود .
وظیفه مردم
کسی در زمان ظهور سرفراز است که در عصر تیره غیبت به آن وظایف عمل نموده باشد . ما چند وظیفه از آنها را در اینجا بیان میکنیم:
1 - وظیفه مردم در عصر غیبت این است که از دستورات و خواستههای حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه آگاه باشند و آنها را انجام دهند . دوستی با امام زمان ارواحنا فداه و منتظر ظهور آن حضرت بودن و درک ظهور آن حضرت در صورتی تکمیل میشود و بارور میگردد که انسان در عصر غیبت ، تابع و فرمانبردار امام عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه باشد .
2 - وظیفه ما در عصر غیبت این است که دوستان و شیفتگان حضرت امام عصر ارواحنا فداه را دوست داشته باشیم .
3 - دوست داشتن آنان مبتنی بر شناخت آنان است ؛ زیرا تا انسان نداند که دوستان آن حضرت چگونه کسانی هستند ، نمیتواند آنها را دوست داشته باشد .
4 - ما باید از دشمنان امام زمان عجّل اللَّه تعالی فرجه متنفّر بوده و تبرّی بجوییم .
5 - تبرّی و تنفّر از دشمنان امام زمان ارواحنا فداه متوقّف بر شناخت آنان است ، پس باید بداند آنها چگونه کسانی هستند تا از آنان بیزار باشد .
علاوه بر وظایفی که شمردیم فرد منتظر وظیفه دارد در صورت درک ظهور آن بزرگوار کاملاً فرمانبردار آن حضرت بوده و فرمودههای آن بزرگوار را اطاعت کند .
حضرت امام صادق علیه السلام این حقیقت را به ابا بصیر این گونه بیان فرمودهاند :
یا أبا بصیر ؛ طوبی لمحبّی قائمنا ، المنتظرین لظهوره فی غیبته والمطیعین له فی ظهوره ، اولیائه اولیاء اللَّه لا خوف علیهم ولا هم یحزنون .(142)
ای ابابصیر ؛ خوشا به حال دوستداران قائم ما که در زمان غیبت او منتظر ظهورش میباشند و در زمان ظهور او فرمانبردار او هستند . اولیاء او اولیاء خدا هستند ؛ نه حزنی بر آنان هست و نه آنان محزون میگردند .
بنابراین روایت ، اولیای خداوند و اولیای امام زمان ارواحنا فداه کسانی هستند که علاوه بر دوستی و انتظار آن حضرت ، در صورت درک ظهور مطیع و فرمانبردار آن حضرت باشند . و از گروهی نباشند که در ابتدای ظهور از لشکر آن حضرت جدا میشوند و به صف دشمن میپیوندند .
این گونه افراد ، در واقع در انتظار ظهور آن حضرت نبودهاند ، بلکه در انتظار رسیدن خودشان به مقامات و... بودهاند و وقتی که میبینند اهدافشان نقش برآب شده و از دارا بودن مقام خبری نیست از امام زمان عجّل اللَّه تعالی فرجه کنارهگیری میکنند .
دعوت عمومی برای گامبرداشتن به سوی تکامل
از برنامههای مهمّی که حضرت ولیّ عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف برای عموم مردم انجام میدهند ، دعوت همگانی آنان به سوی آیین اسلام است . این دعوت یک فراخوانی عمومی است ؛ به گونهای که مردمان سراسر جهان را - پیرو هر دین و مکتبی که باشند - به سوی اسلام فراخوانده و از همگان میخواهند از راه باطل دست برداشته و به سوی دین خدا که اسلامِ راستین و تشیّع است ، بشتابند .
از آنجا که این فراخوانی و دعوت ، همراه با جریاناتی است که برای همه مردم جهان تازگی دارد و معجزاتی را دربردارد که تمام ابرقدرتهای جهان را شکست میدهد ، در قلب مردمان جای میگیرد و مردم گروه گروه به سوی آیین اسلام روی میآورند .
خداوند بزرگ در این باره در قرآن کریم میفرماید:
«إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ × وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ أَفْواجاً» .(143)
آن زمان که یاری خدا و پیروزی فرا رسد و ببینی که مردمان گروه گروه وارد دین خدا میشوند .
بنابراین در آن زمان ، مردمان به صورت گروهی - نه تکتک - به اسلام ایمان میآورند و دسته دسته و گروه گروه به سوی دین اسلام میشتابند .
رویآوردن مردمانِ جهان به اسلام و گرایش عمومی به دین خدا ، پس از دعوت حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه از مردم برای پذیرش اسلام است و آن بر اثر جریانات شگفتانگیزی است که آنان از ابتدای ظهور از آن حضرت و از یاوران آن بزرگوار میبینند . به این جهت حقّانیّت آنان برای مردم واضح میشود و به این جهت گروه گروه به سوی دین خدا روی میآورند .
امام صادق علیه السلام میفرمایند :
إذا قام القائم علیه السلام دعا النّاس إلی الإسلام جدیداً ، وهداهم إلی أمر قد دثر وضلّ عنه الجمهور ، وإنّما سمّی القائم مهدیّاً ، لأنّه یهدی إلی أمر مضلول عنه ، وسمّی القائم لقیامه بالحقّ .(144)
هر گاه قائم ما قیام کند ، مردم را دوباره به اسلام دعوت مینماید و آنان را به سوی امری که کهنه شده و عمده مردم از آن گمراه شدهاند ، هدایت و راهنمایی مینماید .
و همانا قائم به نام »مهدی« نامگذاری شده ؛ زیرا او به سوی امرِ گمشده هدایت میشود و به نام »قائم« نامیده شده ؛ زیرا او به حق قیام میکند .
از این روایت استفاده میشود که حضرت ولیّ عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه پس از قیام ، مردم را با یک دعوت و فراخوانی جدید به سوی اسلام میخوانند و همچنین آنان را به امری که کهنه شده و از آن گمراه شدهاند ، هدایت میکنند .
در این روایت سخنی از کشتار و خونریزی در میان نیست ، بلکه پس از قیام ، فراخوانی به اسلام و هدایت و راهنمایی شروع میشود .
بدیهی است دعوت انسانها به اسلام و راهنمایی آنان به راه حقّ نیاز به برهان و دلیل دارد و این همان برنامهای است که - طبق روایات - حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه آن را انجام میدهند .
نتیجه و پیامد این گونه دعوت که همراه با برهان و دلیل ، اعجاز و جمعبودن همه عوامل ارشاد مردم است ، ایمان و هدایت گروهی و دستهجمعی آنان به سوی اسلام میباشد .
در آن هنگام است که قرآن مجید طراوت و شادابی خود را باز مییابد و آیین اسلام پس از فرسودگی ، طراوت و حیات تازه پیدا میکند .
در زیارت امام حسن عسکری علیه السلام وارد شده است :
السّلام علیک یا أبا الإمام المنتظر ، الظاهرة للعاقل حجّته ، والثّابتة فی الیقین معرفته ، والمحتجب عن أعین الظّالمین ، والمغیّب عن دولة الفاسقین ، والمعید ربّنا به الإسلام جدیداً بعد الإنطماس ، والقرآن غضّاً بعد الإندراس .(145)
سلام بر شما ای پدر امام منتظر که برای شخص خردمند حجّت و برهان او ظاهر است و معرفت به او در گنجینه یقین ثابت است ، آن امامی که از دیدگان ظالمین در حجاب است ، و از دولت فاسقین پنهان و غایب است و خداوند به وسیله او اسلام را پس از تغییر ، دوباره حیات تازه میدهد و قرآن را پس از اندراس طراوت میبخشد.
کلمه «انطماس» در لغت به معنای «نابود شدن» نیز آمده است . مقصود امام حسن عسکری علیه السلام در این روایت هر یک از دو معنی باشد ، دلیل بر دگرگونی در چهره اسلام در زمان غیبت میباشد که با قیام امام زمان عجّل اللَّه تعالی فرجه ، اسلام دوباره ارزش و اصالت خود را بازمییابد . در هر نقطهای از کشورهایی که به نام اسلام شهرت یافته ، احکام دین عمل نشود ، اگرچه به ظاهر نام اسلام وجود داشته باشد تا وقتی که دستورات آن پیاده نشود ، گویا اسلام در آن مناطق محو و نابود شده است .
امر عظیم
آنچه را که حضرت بقیّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالی فرجه برای جهانیان ظاهر میسازند ، گاهی در روایات به عنوان امر عظیم و گاهی به عنوان امر جدید مطرح شده است .
ابی سعید خراسانی میگوید : به امام صادق علیه السلام عرض کردم :
المهدیّ والقائم واحد ؟ فقال : نعم . فقلت : لأیّ شیء سمّی المهدی ؟ قال : لأنّه یهدی إلی کلّ أمر خفی ، وسمّی القائم لأنّه یقوم بعد ما یموت ، إنّه یقوم بأمر عظیم .(146)
مهدی و قائم یک نفر میباشد ؟ فرمود : آری .
گفتم : برای چه ایشان »مهدی« نامیده شده است ؟
فرمود : برای این که به هر چیزی که مخفی باشد ، هدایت میشود . و »قائم« نامیده شده ؛ زیرا که او بعد آن که )نامش( مرده باشد قیام میکند. قطعاً او به امری عظیم قیام مینماید .
همان گونه که دیدید ، در این روایت تصریح شده است که حضرت قائم ارواحنا فداه برای امر عظیم و بزرگی قیام مینمایند .
عظمت و بزرگی کاری که آن حضرت برای برپایی آن قیام میکنند ، آنچنان بزرگ است که آن بزرگوار را به خاطر قیامی که برای آن نمودهاند ، «قائم» مینامند .
آیا این امر عظیم که قیام امام عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف برای آن است ، همان برنامههایی است که به وسیله رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و ائمّه اطهار علیهم السلام برای مردمان عنوان شده ، و سپس به خاطر غصب مقام خلافت ، و ظهور بدعت و مرور زمان به دست فراموشی سپرده شده است ؟ یا علاوه بر آن ، امور بزرگ دیگری را که خاندان وحی علیهم السلام برای مردم بیان نفرمودند ، توسّط حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه بیان شده و برای عموم مردم آشکار میشود ؟!
قبل از پاسخ به این پرسش به روایتی که از امام صادق علیه السلام نقل شده است ، توجّه کنید . آن حضرت فرمودند :
إذا قام القائم علیه السلام جاء بأمر جدید کما دعی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم فی بدو الإسلام إلی أمر جدید .(147)
هرگاه قائم علیه السلام قیام نماید ، امر تازه و جدیدی را میآورد ؛ همان گونه که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در صدر اسلام مردم را به سوی امر جدید فرا خواند .
امام صادق علیه السلام در این روایت آنچه را که حضرت ولیّ عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه میآورند ، تشبیه نمودهاند به آنچه را که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در ابتدای ظهور اسلام آوردند .
این روایت اگر صریح نباشد در این که امر تازه و بیاننشدهای را حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه میآورند ، حداقلّ در این باره ظهور دارد .
ممکن است بعضی به تشبیهی که امام صادقعلیه السلام در این روایت نمودهاند توجّه نکنند و صراحت روایت و یا حتّی ظهور آن را نیز نپذیرند و بگویند چون بسیاری از دستورات اسلام به مردمان جهان نرسیده است ، پس از بیان آنها ، برای آنان تازگی دارد و به این جهت از آنها به عنوان »امر جدید« یاد شده است .
در پاسخ آنها میگوییم : اگر ما مماشات نموده و از صراحت و یا ظهور این روایت دست برداریم ، نکته دیگری را عنوان میکنیم و آن این است که آیا رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نفرمودند :
إنّا معاشر الأنبیاء نکلّم النّاس علی قدر عقولهم .(148)
ما گروه پیامبران ، با مردم به قدر عقلهای آنان سخن میگوییم .
با توجّه به این روایت و همچنین با توجّه به تکامل عقل انسانها در عصر درخشان ظهور ، متوجّه میشویم که حضرت بقیّة اللَّه عجّل اللَّه تعالی فرجه به خاطر رشد عقلی مردم ، مطالب تازهای را برای آنان بیان میکنند که سایر خاندان وحی علیهم السلام آنها را شاید فقط برای خواصّ اصحاب خود بیان مینمودند .
بنابراین مشکلی وجود ندارد که آن حضرت با امر جدید ، دستورات تازه و نکتههای نو و مهمّی را برای مردم بیان کنند که جامعه مردم از آن هیچ گونه آگاهی نداشتهاند .
البتّه باید توجّه داشته باشیم که هر امر جدید و دستور تازه در راستای آیین حیاتبخش اسلام میباشد ، نه این که دین جدیدی توسّط حضرت ولیّ عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه بر مردم ارائه شود .
امر عظیم چیست ؟
اکنون این سئوال مطرح میشود که آیا امر جدید که در این روایت به آن تصریح شده همان امر عظیم است که در روایت قبلی ذکر شده بود ؛ اگر مقصود از هر دو (امر جدید و امر عظیم) یک چیز است ، آیا آن امر جدید و امر عظیم که حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه به آن قیام میفرمایند چیست ؟
بدیهی است که فقط آگاهانِ از اسرار از پاسخ این سئوال آگاهی دارند و در روایات اهل بیت علیهم السلام در این باره چیزی جز اشارات یا نکتههای سربسته پیدا نمیکنیم .
معنی و تفسیر آنها را کسی جز خواصّی که با بطون کلمات اهل بیت علیهم السلام آشنایی دارند و از کنایات و اشارات سخنان آنان نکتههای بزرگ و عظیم میآموزند ، نمیداند .
آنان کسانی هستند که از رموزاتِ کلمات خاندان وحی علیهم السلام نکتههای ناگفته مییابند .
در روایتی امام صادق علیه السلام فرمودند :
حدیث تدریه خیر من ألف ترویه ، ولایکون الرجل منکم فقیهاً حتّی یعرف معاریض کلامنا ، وإنّ الکلمة من کلامنا لتنصرف علی سبعین وجهاً لنا من جمیعها المخرج .(149)
یک روایت را که معنای آن را بفهمید بهتر از هزار روایت است که آن را نقل کنید . هیچ مردی از شما فقیه نیست تا کنایههای گفتار ما را بشناسد .
به راستی که هر یک کلمه از کلام ما به هفتاد معنی برمیگردد که برای ما از تمامی آنها راه خروج )و تکمیل معنی( وجود دارد .
در مکتب اهل بیت علیهم السلام این گونه افراد را یعنی کسانی که قدرت درک و فهم معانی گوناگون کلمات آن بزرگواران را دارند ، فقیه میگویند . پس کسی فقیه است که معاریض گفتار آنان را بفهمد .
به خاطر سنگینی امر عظیم ممکن است عنان قلم به بحثهای دیگر کشیده شود ، به این جهت عنان قلم را در بنانِ ضعیف محکم کرده و به بیان مطالب قبل باز میگردیم .
از آنجا که توضیح و بیان آن امر عظیم از عهده نویسنده این سطور خارج است ، قبل از آنکه پاسخ اجمالی آن را بیان کنیم به ذکر این نکته روحافزا میپردازیم :
خوشا به حال انسانهایی که ندای ملکوتی حضرت بقیّة اللَّه الأعظم از کنار خانه خدا را لبّیک گفته و به پیروی و اطاعت از دستورات آن امام مهربان قیام مینمایند .
خوشا به حال آن کسانی که عصر درخشان ظهور را درک میکنند و از هر دین خرابی دست برداشته و در تحت لوای حضرت مهدی عجّل اللَّه تعالی له الفرج شاهد حکومتِ عدل الهی آن بزرگوار خواهند بود .
مردم آن عصر و زمان در سایه حکومت حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه ، با ساختار وجودی برتر ، حیات قلب و تکامل عقل بر فراز آسمان عالی معارفِ بلند صعود مینمایند و با رسیدن به رمز و راز خلقت از امر عظیم آگاه میشوند .
مردم آن زمان درک خواهند کرد که هر کدام معدنی گرانبها همچون معدنهای طلا ، نقره ، الماس... (150) بودهاند ، ولی در عصر غیبت کسی آنان را از عظمت وجودشان آگاه نساخته است !
مردم آن دوران خواهند فهمید خداوند بزرگی که با خلقت انسان خود را احسن الخالقین نامیده است چه قدرتها و تواناییهای بزرگی را در وجود آنها نفهته است . ولی در زمان تاریک غیبت در تاریکی به سر برده و از انوار تابناکی که از سوی خاندان وحی علیهم السلام بر قلب آنان که حرم اللَّه است تابیده ، بیخبر ماندهاند !
مردم آن زمان که دستان شفابخش حضرت مهدی ارواحنا فداه عقل و خرد آنها را کامل کرده و به قلب آنان حیات معنوی میبخشد ، نظارهگر عالم ملکوت خواهند بود .
اکنون برای اینکه پرسشی که درباره امر عظیم عنوان کردیم بیپاسخ نماند ، میگوییم : امر عظیم نکته مهمّی در باب ولایت اهل بیت علیهم السلام میباشد و در عصر ظهور آن امر عظیم آشکار میشود .
شناخت رمز ولایت و راز بزرگ اهل بیت علیهم السلام در دوران تیره غیبت برای مردمان امکان ندارد ؛ زیرا در عصر تاریک غیبت ، میزان درک و فهم و حدّ عقل و درایت انسانها محدود است و توانایی درک و شناخت مسایل عظیم ولایت را ندارد ، به این جهت معرفتِ کامل مسایل عظیم ولایی و درک امور مهمِّ مربوط به خاندان وحی امکان ندارد ، تا روزگاری که حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه ظهور نموده و با دستان شفابخش خود عقل انسانها را تکمیل نموده و مغز بشر قدرت پذیرش مسایل بزرگ معنوی را پیدا نماید .
در آن زمان که عقلها تکامل یافته و خردها از آشفتگی نجات یابد ، حضرت ولیّ عصر عجّل اللَّه تعالی له الفرج نکتههای بلند معارف را برای مردم بیان میفرمایند و قرآن درستی آن را گواهی میدهد .
این گفتار از جناب محمّد بن عمرو بن الحسن روایت شده است :
... إنّ أمر آل محمّد (علیهم السلام) امر جسیم مقنّع لایستطاع ذکره ، ولو قد قام قائمنا لتکلّم به وصدّقه القرآن .(151)
... امر اهل بیت علیهم السلام امری است عظیم و در پرده نهان شده ! امکان ذکر آن وجود ندارد و هر گاه قائم ما قیام نماید آن را بیان میکند و قرآن آن حضرت را تصدیق مینماید .
با این بیان روشن است که امر ولایت - که مسألهای است بسیار باعظمت - امکان ندارد در روزگار تیره غیبت ، رازهای آن برای عموم مردم بیان شود ، مگر آن زمان که ستمگران که باعث ایجاد تیرگیها و تاریکیها هستند و مانع تکامل همگانند از میان برداشته شوند و با ظهور و عنایت امام عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه عقل و درک انسانها تکمیل شود . در آن هنگام خداوند بزرگ اجازه خواهد داد که امام زمان ارواحنا فداه حقّ را ظاهر نمایند .
بدیهی است آن زمان که حضرت بقیّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالی له الفرج لب به سخن بگشایند ، حقّ و حقیقت آشکار شده و شکّ و تردیدی برای مردم باقی نخواهد ماند .
آن بزرگوار در یکی از نامههای خود این گونه فرمودهاند :
إذا أذن اللَّه لنا فی القول ظهر الحقّ ، واضمحلّ الباطل ، وانحسر عنکم .(152)
آن زمان که خداوند اذنِ گفتن به ما دهد ، حق ظاهر میشود و باطل نابود گردیده و آشکار میگردد .
معارف الهی
خاندان وحی علیهم السلام در روایاتی که از تیرگیها و تاریکیهای دوران غیبت سخن به میان آورده و عصر درخشان ظهور را در آنها ترسیم نمودهاند، مردمان عصر ظهورِ نور را افرادی رستگار و سعادتمند معرّفی کرده و آنان را انسانهایی رهایی یافته از هلاکت ، توصیف نمودهاند و فرمودهاند : خوشا به حال کسی که آن زمان را ببیند .
امام صادق علیه السلام درباره حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه میفرمایند :
هو المفرّج للکرب عن شیعته بعد ضنک شدید وبلاء طویل وجور ، فطوبی لمن أدرک ذلک الزمان .(153)
او گشایشدهنده هر سختی از شیعه خود میباشد (و این) بعد از سختی شدید و بلای طولانی و ستم است . پس خوشا به حال کسی که آن زمان را درک نماید .
آری ؛ خوشا به حال کسی که آن زمان را ببیند .
روزگار تکامل جهانی که هدف از آفرینش جهان فرا رسیدن آن عصر نورانی میباشد ، عصری است که مردم خداوند را به شایستگی عبادت میکنند . آنان بر اثر شکست نفس ، نابودی شیطان و تکامل عقل خداوند را بندگی مینمایند و به مقام نورانی خاندان وحی علیهم السلام معرفت پیدا میکنند .
خداوند میفرماید :
«وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلّا لِیَعْبُدُونِ»(154) .
من جنّ و انس را نیافریدم مگر برای این که عبادت کنند .
در روایات عبادت و بندگی را به معرفت و آشنایی تفسیر فرمودهاند .
بنابراین با فرا رسیدن آن روزگارِ سرشار از علم و معرفت ، پس از گذشت قرنهای طولانی ، هدف خلقت و راز آفرینش تازه عملی میشود .
در آن عصرِ بینظیر ، همه انسانهای جهان در راه تکامل قرار گرفته و بر اثر لمس دستان شفابخش منجی عالم بشریّت ، همه بندگان الهی به تکامل عقلی رسیده و از وسوسههای نفسانی و افکار شیطانی رهایی یافته و در نتیجه به مقام معرفت نایل میشوند .
مردم عصر ظهور از زبان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم
در آن زمان مردم خداوند را به یکتایی بندگی کرده و از مقام نورانیّت اهل بیت علیهم السلام آگاه شده و معرفت پیدا میکنند و به این جهت از سیرتی پاک و سیمایی نورافشان برخوردار خواهند بود .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مردم عصر ظهور را همچون مشک عطرآگین و همچون ماه نورانی معرّفی میکنند .
در یک روایت طولانی حضرت امام جواد علیه السلام از پدرانشان علیهم السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم جریان خروج منتقم آل محمّد صلوات اللَّه علیهم اجمعین را نقل کردهاند . در آن روایت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به اُبیّ بن کعب میفرمایند :
... یخرج وجبرئیل عن یمنته ومیکائیل عن یسرته ، وسوف تذکرون ما أقول لکم ولو بعد حین واُفوّض أمری إلی اللَّه عزّ وجلّ .
یا اُبیّ ؛ طوبی لمن لقیه ، وطوبی لمن أحبّه ، وطوبی لمن قال به ، ینجّیهم من الهلکة . وبالإقرار باللَّه وبرسوله وبجمیع الأئمّة ، یفتح اللَّه لهم الجنّة ، مثلهم فی الأرض کمثل المسک الّذی یسطع ریحه فلایتغیّر أبداً ، ومثلهم فی السّماء کمثل القمر المنیر الّذی لایطفأ نوره أبداً .(155)
(حضرت مهدی عجّل اللَّه تعالی فرجه) خارج میشود در حالی که جبرئیل در طرف راست او و میکائیل در طرف چپ او است و آنچه را که برای شما بیان میکنم به یاد خواهید آورد اگرچه پس از گذشت زمانی باشد و امر خود را به خداوند عزیز و جلیل واگذار مینمایم .
ای اُبیّ ؛ خوشا به حال کسی که با او ملاقات کند و خوشا به حال کسی که او را دوست داشته باشد و خوشا به حال کسی که به او معتقد باشد ، او آنان را از هلاکت نجات میبخشد .
و به خاطر اقرار به خداوند و به رسول او و به همه امامان ، خداوند بهشت را به روی آنان میگشاید . مثَل آنان در زمین همچون مشک است که بویش پخش میشود و تغییر نمیکند و مثَل آنان در آسمان همچون ماهِ نورافشان است که نورش هرگز خاموش نمیگردد .
چهرههای همچون ماه نورانیِ مردمان عصر ظهور ، جلوهای ملکوتی به آنان بخشیده و انوار تابناک معارف الهی که در سینه دارند ، سیمای آنان را درخشان میسازد . آنان نظارهگران عالم ملکوت هستند و نظاره بر آن عالم چقدر زیباست !
امام جواد علیه السلام از امام صادق علیه السلام نقل کردهاند که آن حضرت به جناب الیاسِ پیغمبر (156) فرمودند :
فوددت أنّ عینیک تکون مع مهدیّ هذه الاُمّة ، والملائکة بسیوف آل داود بین السماء والأرض ، تعذّب أرواح الکفرة من الأموات ، وتلحق بهم أرواح أشباههم من الأحیاء ، ثمّ أخرج سیفاً ، ثمّ قال : ها ! إنّ هذا منها .(157)
بسیار دوست دارم که چشمان تو نظارهگر مهدی این امّت باشد ، که ملائکه با شمشیرهای آل داود در میان آسمان و زمین ارواح کافرانی را که از دنیا رفتهاند عذاب میدهند و کفّار زنده را به آنان محلق میکنند .
آن گاه امام صادق علیه السلام شمشیری را بیرون آوردند و فرمودند : ها ! این یکی از آنها است !
چقدر زیباست نظاره بر ملائکهای که با شمشیرهای خونآشام کافران را راهی دوزخ میسازند .
حکومت در جهان مرئی و نامرئی
مسأله علم امام علیه السلام یکی از ارکان اعتقادی ما در باب معارف خاندان وحیعلیهم السلام است ، و از نظر ما بر اساس دلالت بسیاری از روایات ، علم ائمّه اطهار علیهم السلام ، از مطالب مهمّ و جالب مباحث اعتقادی میباشد .
در زیارت امام عصر ارواحنا فداه میخوانیم :
قد آتاکم اللَّه یا آل یاسین خلافته ، وعِلْم مجاری أمره فیما قضاه ودبّره ورتّبه وأراده فی ملکوته .(158)
ای آل یاسین ؛ خداوند مقام جانشینی خود را به شما داده است ، و به مجاری امر خود در ملکوت خود نسبت به آنچه حکم میکند و تدبیر و تنظیم مینماید و اراده میکند ، به شما علم و آگاهی داده است .
پس از بیان این مقدّمه باید توجّه داشته باشیم که عصر درخشان ظهور ، عصر حکومت و پیاده شدن علم و آگاهی است . در آن روزگار بسیار باعظمت، حضرت بقیّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف بر اساس علم و دانش خویش عدالت را در سراسر عالم اجراء نموده و جهان مرئی و نامرئی را حیات تازه میبخشند .
با استفاده از بعضی از روایاتی که درباره شگفتیهای عصر ظهور وارد شده است ، حضرت امام عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف نه تنها به تکمیل و پاکسازی عالم مرئی میپردازند بلکه جهان نامرئی را نیز از وجود موجودات پلید پاک میسازند .
با این بیان روشن میشود که قیام آن بزرگوار تنها جنبه ظاهری ندارد ، بلکه علاوه بر عالم ظاهر و مرئی به تکمیل عالم نامرئی نیز میپردازند و موجودات عالم غیر مرئی نیز در پرتو حکومت الهی آن بزرگوار قرار میگیرند .
پس قیام آن حضرت ، یک قیام همه جانبه ، فراگیر و کامل است که همه ابعاد جهان را فرا میگیرد و عالم مرئی و عالم نامرئی را به تکامل میرساند .
بنابراین نمیتوان گفت : قیام آن حضرت ، فقط انقلاب از نظر مادّه و ظاهر میباشد و فقط شامل جهانِ آشکار و مرئی میشود ، بلکه باید بدانیم موجودات نامرئی - مانند اجنّه و شیاطین - نیز در پرتو حکومت آن حضرت قرار خواهند گرفت و آنها نیز پاکسازی شده و یا به تکامل میرسند .
عالم ملک و عالم ملکوت
با نیروهای باطنی و حواسّ درونی باید به عالم غیب و عالم ملکوت راه یافت . عصر ظهور ، عصر تکامل عالم ملک و همچنین راهیابی به عالم عظیمِ ملکوت است .
با این که در عصر غیبت نیز انسان میتواند کلیدهای ورود به عالم غیب را در اختیار بگیرد و قدرتهای درونی او میتواند آدمی را به سوی عالم ملکوت برساند ، ولی افرادی اندک در عصر غیبت به عالم عظیم ملکوت راه مییابند ، در حالی که آشنایی با عالم ملکوت در عصر ظهور یک مسأله عمومی میباشد و به صورت یک جریان عادّی برای مردمان آن روزگار پرشکوه درمیآید .
کسانی که به صورت مادرزادی بعضی از حواسّ ظاهری را فاقد هستند - مثلاً از اوّل توّلد قدرت دیدن یا شنیدن نداشتهاند - نمیتوانند دیدنیها و شنیدنیها را آن گونه که هست درک کنند و اگر منکر آنها شوند ، دلیل بر نقص و عجز خود آنان است نه آن که گواه بر نبودن دیدنیها و شنیدنیها باشد .
به همین گونه کسانی که منکر عالم ملکوت میباشند این خود دلیل بر نقص و عجز آنان در درک عالم پهناور ملکوت میباشد ، نه دلیل بر عدم وجود آن . و همان گونه که اگر اعجاز رخ داده و بر اثر معجزهای فرد نابینا قدرت دیدن پیدا کند ، کمکم دیدنیها برای او به صورت عادّی جلوهگر میشوند و با جهانِ دیدنیها و عالم مُلک آشنا شده و به صورت عادّی و طبیعی برخورد میکند . در روزگار پرشکوه ظهور نیز بر اثر به کار افتادن حواسّ باطنی و قدرتهای درونی نه تنها مردم عصر ظهور با عالم عظیم ملکوت آشنا شده و آن را میبینند ، بلکه این حالت برای آنان عادّی شده و به آن اُنس میگیرند . دیدن ملائکه ، همنشینی با آنان و سیر با ملائکه از اموری است که در روایات اهل بیت علیهم السلام به آن تصریح شده است .
مردمان آن روزگار فرخنده درخواهند یافت که چگونه به عالم ملک و به جهان مادیّات دل بسته بودند؟! و چگونه از عالم عظیم ملکوت غافل بودهاند؟! و سالهایی از عمر خود را سپری نمودند و با وجود حضرت مهدی ارواحنا فداه در این عالم - گرچه زمان غیبت بوده - چرا نتوانستند قدرتهای درونی و حواسّ باطنی خود را شکوفا سازند ؟!
حسرت و تأسّف آنان آن گاه افزایش مییابد که به درگذشت بسیاری از عزیزان و نزدیکان خود توجّه میکنند و درک میکنند که بسیاری از آنان را در دوران تیره غیبت از دست دادهاند و بدون این که آنان چیزی از جلوههای بزرگ عالم عظیم ملکوت را ببینند ، قدم در خاک نهادهاند و همچون افراد نابینایی که نابینا به دنیا آمده و نابینا دنیا را ترک کردهاند ، عزیزان آنان نیز ، راه به عالم ملکوت نیافته و جهان را وداع کرده و در زیر خاک نهان گشتهاند .
به این جهت آرزو میکنند که ای کاش آنان نیز زنده بودند و در روزگار فرخنده ظهور - که عصر تکامل قدرتهای عظیم انسانی است - به تکامل دست یافته و از تماشای عالم بزرگ ملکوت بهرهمند میشدند و در کنار هم به سر میبردند .
این حقیقتی است که بارها ائمّه اطهار علیهم السلام آن را بیان نمودهاند تا همگان از این حقیقت آگاهی یابند . ولی افسوس که عالم مادّه آنچنان ما را به عالم ملک پیوند زده و با آن مأنوس ساخته است که از حقایق بزرگ عالم هستی غافل ماندهایم .
راهیابی به عالم ملکوت یا از ویژگیهای عصر ظهور
همان گونه که گفتیم در عصر ظهور همه مردمان جهان ، پاکاندیش و دارای شرافت و صلاحیّت میباشند . در آن دوران شکوهمند همه مردان و زنان جهان صالح و صالحه هستند ؛ زیرا زمانی که حکومت از آنِ صالحان باشد ، همگان را به سوی صلاح رهنمون میشوند و آنان را به اعمال صالح عامل میگردانند . خداوند بزرگ در قرآن کریم در این باره فرموده است :
«إِنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» .(159)
همانا زمین را بندگانِ صالح من به ارث میبرند .
یکی از ویژگیهای مهمّ دولت کریمه امام زمان عجّل اللَّه تعالی له الفرج شایستگی، صلاحیّت و صالح بودن جامعه بشریّت در آن روزگار فرخنده است ؛ زیرا پس از نابودی عوامل فساد و تباهی و ایجاد وسیلههای هدایت و سداد ، راهی برای فساد باقی نمیماند و مردمان جهان به خاطر تحوّل اساسی که در وجود آنان ایجاد میشود ، از گمراهی و تباهی دور شده و به سوی رشد و تعالی روی میآورند . دور شدن آنان از فساد و رویآوردن آنان به صلاحیّت و سداد ، سبب میشود که جامعه جهانی آن روزگار را همه افراد صالح تشکیل دهند و همگان به سوی اعمال پسندیده و دارای صلاحیّت رو آورند .
در این صورت درهای عالم ملکوت به سوی جامعه بشری گشوده میشود و انسانها نظارهگر جهان نامرئی ملکوت شده و به آن راه مییابند ؛ زیرا این ، لازمه عمل صالح و شایسته است .
بدیهی است عمل صالح در ساختار وجود انسان تحوّل و دگرگونی ایجاد میکند و درهای بسته را به سوی او میگشاید .
در صحیفه نجات حضرت ادریس آمده است :
وبالعمل الصالح ینال ملکوت السّماء .(160)
به وسیله عمل صالح ، انسان به ملکوت آسمان راه مییابد .
آنچه تاکنون دنیا به آن راه یافته است ، نقطهای بسیار کوچک از آسمان و فضا میباشد . تازه آن هم به جنبه مادّی آن راه یافته است نه جنبه ملکوتی آن . ولی در عصر ظهور چون عمل صالح همگانی میشود و کارهای زشت ریشهکن میشود ، انسانها به ملکوت آسمان و فضا راه مییابند .
پس در آن زمان فرخنده جامعه جهانی ، جامعهای راهیافته و ملکوتی است که از ویژگیهای بسیار عظیمِ مناسب با آن عصرِ پیشرفته ، برخوردار است .
امیدواریم خداوند بزرگ هرچه زودتر آن روزگارِ رهایی را برساند ، و جامعه بشریّت را در دولت کریمه امام زمان عجّل اللَّه تعالی فرجه به نهاییترین درجه کمال و تمدّن برساند .
در دولت الهی حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه شگفتیهای جهان آفرینش برای انسانها ظاهر میشود و همگان میتوانند چیزهایی را که ندیدهاند ببینند ؛ زیرا در آن زمان دیدگان همه پاک است و به همین جهت میتوانند شگفتیهای جهان را ببینند .
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند :
غضّوا أبصارکم ، ترون العجایب .(161)
چشمان خود را (از حرام و دلبستگیهای دنیا) ببندید ، عجایب جهان را میبینید !
زیرا شگفتیهای عالم وجود ، بیشتر در عالم غیب و نهان قرار دارد ، گرچه جهان مرئیِ ما نیز عجایب فراوانی را دربردارد ولی در مقایسه با واقعیّتهای جهانِ ناپیدا ، اندک است .
برای دیدن شگفتیهای عالم آفرینش و مسایل عجیب جهانِ پیدا و ناپیدا باید دیدگان را نه تنها از حرام بلکه از آنچه وسیله دلبستگی انسان میشود ، فرو بست .
اگر کسی بتواند دیده خود را از هر چه سبب دلبستگی میشود فرو بندد و به مظاهر فریبنده دنیا چشم ندوزد ، دلش از آلودگیها پاک میشود و میتواند نظارهگر عجایب خلقت و شگفتیهای جهان آفرینش شود .
در این باره رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم چنین فرمودهاند :
لولا أنّ الشیاطین یحومون علی قلوب بنیآدم ، لنظروا إلی الملکوت.(162)
اگر شیطانها اطراف دلهای بشر را فرا نمیگرفتند ، آنان به عالم ملکوت نظاره میکردند .
بنابراین در روزگاری که ابلیس و شیاطین نابود شده و از وسوسههای گمراهکننده آنان اثری نیست ، قلب انسانها را نورانیّت و صفا فرا گرفته و میتوانند به عالم نورانی ملکوت نظاره کنند و با دیدن آن بر صفا و نورانیّت خود بیفزایند .
نکته مهمّ یا احساس حضور !
اکنون به این نکته مهمّ توجّه کنید : در عصر ظهور در عالم ملک و ملکوت چه وجودی از حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه ملکوتیتر است ؟ پس در آن زمان در هر کجای گیتی که باشند میتوانند نظارهگر حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه و خود را در حضور آن بزرگوار ببینند . برای روشن شدن احساس حضور به روایت بسیار جالب ابوبصیر درباره احساس حضور رجوع کنید .(163)
باید توجّه داشته باشیم در دوران غیبت دو عامل مهمّ مانع احساس حضور و نظارهگر شدن و راهیابی انسانها به عالم ملکوت میباشند . آن دو یکی شیطان و دیگری نفس امّاره است ؛ که در عصر درخشان ظهور شیطان نابود شده و نفس امّاره انسانها تحوّل مییابد و به مراحل عالی میرسد .
به همین جهت در عصر ظهور ، مانعی برای راهیابی به عالم ملکوت در برابر جامعه صالح آن دوران وجود ندارد . ولی در این دوران ، شیطان با نیرنگهای خود نفس امّاره انسان را میفریبد و با کمک نفس ، مانع جذب شدن او به سوی عالم ملکوت میشود و پر و بال او را بسته و در عالم ملک زمینگیر میسازد .
بر این اساس، جامعه دوران غیبت نه تنها نمیتواند نظارهگر عالم شگفتانگیز ملکوت باشد ، بلکه گاهی افرادی به انکار آن میپردازند ! به این جهت جامعه ما وظیفه دارد تفاوتهای دو عصر را بجوید تا شاید راه نجات را بیابد .
سخنی با غیرتمندان
درباره تفاوتهای موجود بین دوران تاریک غیبت و عصر درخشان ظهور ، نکتههای اساسی فراوانی وجود دارد که ویژگیهای عصر ظهور ، آن زمان را از دوران غیبت در نهایت برتری قرار میدهد اگر چه متأسّفانه جامعه ما از آن ویژگیها و برتریها کمتر آگاهی دارد و به همین جهت از آشنایی با باب بسیار بزرگی از معارف مکتب اهل بیت علیهم السلام محروم است .
هر شیعه غیرتمند باید اموری را که سبب توقّف و زمینگیر شدن او شده است ، بشناسد و نیز از عوامل رشد و تعالی خود آگاه باشد .
هر شیعه غیرتمند باید بداند چرا پر و بالش بسته شده ؟ چگونه میتواند آنها را بگشاید ؟ و چه عواملی پر و بال او را بسته است ؟
طرح این سئوالها از این جهت است که جامعه ما اگر پاسخ این سئوالها را بداند با دانستن و به کار بستن آنها زمینهساز دولت کریمه امام زمان ارواحنا فداه خواهد بود .
ای جوانان غیرتمند شیعه ! ای پسران و دختران پاکطینتِ پیرو مکتب وحی ! و ای تمامی مردان و زنانی که صدها و هزاران بار به خاطر غصب خلافت و خانهنشینی امیر عالم هستی اشک ماتم ریختهاید و از سکوت مسلمانان آن زمان حسرت خوردهاید ! آیا سزاوار است همچون آنان آرام گرفته و همانند آنان بیتفاوت باشید ؟ مگر غصب مقام اهل بیت علیهم السلام چند قرن باید تداوم یابد ؟ آیا دوازده قرن غیبت و غربت حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه کافی نیست ؟!
چرا قرنها از مظلومیّت اهل بیت علیهم السلام میگذرد و شیعیان همچنان از این امر مهمّ در غفلت هستند ؟ چه چیزی باعث بیتفاوتی آنان شده است ؟ و چرا ...
در پاسخ به این پرسشها میگوییم : شکستهباد دستان ناشناختهای که قرنها جهان را با نقشههای شوم خویش از اصل دین غافل نموده تا در نتیجه مردم باب شهر علم و ولایت را به دست فراموشی سپارند . و بریده باد دستان مرموزی که از آستین آمریکا ، انگلیس و... درآمد و با تبلیس ابلیس به تدلیس امّت پرداخت و آنان را در طول قرون و اعصار از اصل و رئیسِ مکتب غافل و دور ساخت . گرچه امّت هم علاوه بر قصور تقصیر نیز دارد .
اکنون با امید به شرکت در شکستن و بریدن دستان مرموز ناشناخته ، به اصل مطلب بازمیگردیم و به بیان یکی از ویژگیهای حکومت عدالتگستر حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه میپردازیم :
عصر ظهور ، عصر اطمینان و آرامش
ویژگیها، برتریها ، امتیازهای عصر درخشان ظهور نسبت به عصر غیبت بسیار است ، به گونهای که ما در این کتاب تنها درباره چند نمونه از آنها مطالبی را عنوان نمودهایم . یکی از آن ویژگیها که در ارتباط با بحث ما میباشد این است که آن دوران شکوهمند عصر آرامش است .
عصر نجات و آسایش از شک و دلهره است ، عصر رهایی از افسردگی و فرسودگی دل از افکار سیاه و ویرانگر است ؛ زیرا در آن روزگار با نابودی شیطان ، تحوّل نفس و تکامل عقل انسانها ، خدا و امام زمان ارواحنا فداه را در خاطرهها یاد میکنند و این خود باعث آرامش آنها میشود . زیرا یاد خداوند آسایشدهنده و آرامبخش است .
خداوند در قرآن کریم میفرماید :
«أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنّ الْقُلُوب» .(164)
آگاه باش با یاد خداوند دلها آرامش مییابند .
یاد خداوند هم برای انسان یقینآور است و هم بر یقین او میافزاید . و بر اثر یقین در انسان حالت آرامش و آسودگی خاطر ایجاد میشود یعنی قلب آرام میگیرد و برای شک و تردید و دلهره جایی باقی نمیماند . به این گونه انسان بر نفس خود مسلّط میشود و میتواند او را کنترل نموده و مهار نماید و از خطر وسوسه شیطان نیز در امان میماند .
زیرا وسوسه شیطان در صورتی تأثیر میکند که بتواند انسان را به کاری تحریک کند و کسی که در آرامش است وسوسه در او اثر نمیگذارد مگر آن که آرامش خود را از دست بدهد .
بنابراین انسانی که قلبش آرامش یافته تا وقتی که این حالت را حفظ کند بر نفس و شیطان غالب و پیروز است و میتواند حضور را احساس کند ، همان گونه که حالت حضور میتواند به انسان آرامش بخشیده و او را از گناه بازدارد .
اکنون به این روایت توجّه کنید : از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام سئوال شد : برای فرو بستن چشم از چه راهی میتوان کمک گرفت ؟
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در پاسخ فرمودند :
بالخمود تحت السلطان المطّلع علی سرّک .(165)
با آرامگرفتن در حضور سلطانی که از سرّ تو آگاه است .
اگر انسان بداند که خداوند و جانشینان او از ظاهر و باطن او آگاهند و در هر لحظه در حضور آنان است و از این حقیقت غفلت نورزد ، ناخودآگاه دیدگانش از آنچه مایه دلبستگی و نگاه او میشود بسته میشود .
به این جهت برخی از اولیاء خدا ، برای دل بریدن از اغیار و راهیافتن به مقام قرب معنوی ، حالت حضور را مراعات میکردند و خود را در محضر امام عصر ارواحنا فداه میدیدند .
هر چه حالت حضور افزوده شود و انسان خود را بیشتر در محضر خدا و امام زمان ارواحنا فداه ببیند ، آسانتر و بهتر میتواند از آنچه مورد رضایت آنان نیست ، دست بردارد ؛ بلکه حالت حضور ، کمکم حالات ارزنده را بدون تحمیل و تحمّل و ناخودآگاه برای آنان ایجاد میکند .
زیرا حالت حضور یک عامل بسیار مؤثّر و قوی برای کشیده شدن انسان به سوی خوبیها و اعمال شایسته و صالح میباشد .
عصر ظهور ، عصر حضور
با دقّت در روایتی که از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کردیم ، متوجّه میشویم : آرام گرفتن در حضور شخص مقتدری که آگاه از باطن و سرّ انسان است ، سبب میشود که بتواند دیدگان خود را از حرام ببندد ؛ آن هم در عصر غیبت که عصر هجوم شیاطین و تحریکات نفسانی است . در چنین دورانی ، انسان میتواند مالک دیدگان خود باشد و آنها را کنترل کند .
بنابراین در عصر رهایی که انسان از شرّ شیطان رجیم و نفس امّاره نجات یافته است به راحتی میتواند در آرامش کامل قرار گیرد . و همان گونه که گفتیم با پاک شدن دل و آرامش قلب انسان میتواند نظارهگر عالم ملکوت باشد و به این گونه ، حالت حضور را احساس نماید .
از آنجا که درباره حالت حضور و قدرتهای معنوی انسان در عصر ظهور سخن و معنای حضور همچون معنای ظهور به خوبی واضح نشده است ، سزاوار درباره این جریان بسیار حیاتی و ارزنده بیشتر سخن بگوییم .
به این جهت قبل از آن که روایتی را در این باره نقل کنیم میگوییم :
در زمان ظهور ، تواناییهای انسان در اوج خود قرار میگیرد ؛ بطوری که دارای شخصیّتی تازه و جدید میشود و از امکانات و قدرتهای فوقالعاده برخوردار میگردد .
انسان در عصر پیشرفته ظهور نه تنها در مسائل مهمّ روحی و قدرتهای عقلی ، پیشرفتهای شگفتانگیز میکند ، بلکه از نظر قدرتهای جسمی نیز چنان تکامل مییابد که صفحات جدیدی از تاریخ در صحنه جهان گشوده میشود ؛ زیرا تاریخ ، اجتماعی را به یاد ندارد که همچون اجتماع پیشرفته و تکامل یافته عصر ظهور به صحنه گیتی پا گذارده باشد.
انسان عصر ظهور ، به رهبری و امامت حضرت بقیّةاللَّه ارواحنا فداه همه قدرتهایی را که در وجود خویش دارد ظاهر میسازد و جهان را سرشار از طراوت ، تازگی و قدرتهای نهفته خویش میسازد . همان گونه که در آن روزگار ، زمین همه گنجهای خود را آشکار میسازد و آنچه در اعماق زمین وجود دارد هویدا میشود ؛ در آن زمان همه قدرتها و تواناییهایی که در اعماق وجود انسانها نهفته است ، آشکار میشود و بهرهبرداری و استفاده از قدرتهای خارقالعادهای که در وجود انسان قرار دارد ، به راحتی انجام میگیرد .
انسانها اگرچه از نظر مادّی دارای جسمی کوچک هستند ولی جهانی از اسرار و قدرتهای ناشناخته را در خود پنهان نمودهاند که در روزگار پرشکوه ظهور آنها را آشکار میکنند و به این وسیله ، صحنه گیتی چهرهای دیگر به خود میگیرد .
در عصر درخشان ظهور ، تحوّلات و دگرگونیهای گوناگونی صحنه گیتی را فرا میگیرد که ما اکنون با راهیابی از کلمات خاندان وحی علیهم السلام گوشههایی از آن را میتوانیم درک کنیم .
(7)
تکامل علم و فرهنگ
عصر ظهور یا عصر تکامل علم و فرهنگ
دنیا در آرزوی پیشرفتهای سریع و دستیافتن به رازهای بزرگ علم و دانش میباشد و در انتظار روزگاری بسر میبرد که تحوّلی عظیم ، چهره جهان را فروغی دیگر بخشد و صحنه گیتی را به بهشت برین همانند نماید .
این آرزو در صورتی تحقّق میپذیرد که ندای حیاتبخش مصلح جهان در سراسر گیتی طنینافکن شود و یکایک مردم جهان در یک لحظه هر یک به زبان خود آوای جانبخش حضرت مهدی ارواحنا فداه را بشنوند .
در آن زمان ، تحوّل بزرگ جهان آغاز میشود و حضرت ولیّ عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه قیام میکنند و به همراه انسانهایی پاک با استفاده از نیروهای خارقالعاده و شگفتانگیز و با همیاری قدرتهای نامرئی و غیبی نبرد سرنوشتساز جهان را آغاز میکنند و در مدّتی کوتاه سراسر گیتی را از وجود ستمگران عالم پاک میسازند . و به این گونه ، تکامل نهایی بشر آغاز میشود .
در حکومت الهی خاندان وحی علیهم السلام آنچنان علم و دانش در سراسر جهان گسترده میشود و جامعه انسانی به تعالی و تکامل راه مییابد که برتر و بالاتر از اندیشه ما است .
تکامل نهایی نیروهای عقل در روزگار پرشکوه ظهور ، تمدّن عظیمی را به وجود میآورد که اکنون از قدرت درک ما خارج است .
چگونه ما میتوانیم عظمت حکومت جاودانه حضرت ولی عصر ارواحنا فداه را در ذهن خود ترسیم کنیم ؟
پیشرفتهای کامپیوتری و امکان ارتباطات جهانی به وسیله کامپیوتر میتواند این حقیقت را به ذهنها نزدیک کند و باورِ انسانهای پویا را بر این اعتقاد دینی تحکیم نماید ؛ زیرا شگفتیهایی که کامپیوتر به ما عرضه میکند و تسهیلاتی که در برنامههای علمی جهان ارائه میدهد ، تا سالهایی نه چندان دور ، برتر از باور ما بود .
این گونه پیشرفتها ، این حقیقت را ثابت میکند که انسان میتواند بر اساس تعالی و تکامل به رازهای ناشناخته و عظیمی راه یابد که اکنون فوق تصوّر و اندیشه اوست .
به این دلیل ما در آرزو و انتظار روزگاری هستیم که بر اساس راهنماییهای امام عصر ارواحنا فداه ، انسانها بتوانند از همه قدرتها و امکانات ذهن خویش استفاده کنند ، و در بهشت برینِ ظهور - همچون بهشت آخرت - اراده خود را پربار نمایند و تنها نیکیها و نیکوییها را بخواهند و فقط آنها را بجویند .
پیشرفت علم و دانش در آینده از نظر خاندان وحی علیهم السلام
اکنون روایتی را که در مدارک متعدّد نقل شده و گواه بر گسترش علم و دانش در سراسر جهان و در میان همه مردمان و در همه رشتههای گوناگون است ، نقل میکنیم : امام صادق علیه السلام فرمودند:
العلم سبعة وعشرون حرفاً ، فجمیع ما جاءت به الرسل حرفان ، فلم یعرف النّاس حتّی الیوم غیر الحرفین ، فإذا قام قائمنا أخرج الخمسة والعشرین حرفاً فبثّها فی النّاس ، وضمّ إلیها الحرفین ، حتّی یبثّها سبعة وعشرین حرفاً .(166)
علم بیست و هفت حرف است ، پس همه آنچه را که هر یک از پیامبران آوردند دو حرف است و تا امروز مردم غیر از آن دو حرف را نمیشناسند و آن گاه که قائم ما قیام نماید ، بیست و پنج حرف دیگر را خارج ساخته و در میان مردم منتشر میسازد و دو حرف دیگر را به آنها میافزاید تا تمام بیست و هفت حرفِ علم را در میان مردم منتشر نماید .
نکتههای مهمّ روایت
در این روایت ، نکتههای شایان توجّهی وجود دارد که از آیندهای بسیار درخشان و جهانی سرشار از علم و دانش ، حکایت میکند . اکنون توجّه شما را به بعضی از نکتهها جلب مینماییم :
1 - در کلام امام صادق علیه السلام که میفرماید : »فبثّها فی النّاس« ، دلیل بر یک مطلب بسیار مهمّ است و آن فراگیر شدن ، عمومی بودن و منتشر شدن علم در میان همه افراد جامعه است )به دلیل الف و لام در کلمه النّاس( . بنابراین در آن زمان همه مردم به ارتقاء علمی و فرهنگی راه مییابند و علم و دانش مخصوص عدّهای خاصّ و اندک از مردم جامعه نیست . پس در آن عصر درخشان همه مردمان جهان از نعمت علم و دانش بهرهمند خواهند بود .
2 - قبل از قیام حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه علم و دانش در میان همه مردم جامعه وجود ندارد بلکه اختصاص به گروهی اندک دارد و آنان نیز به همه علوم راه نمییابند بلکه به برخی از علوم راه مییابند .
3 - علم و دانش در عصر تکامل نه همچون علم و دانش در این زمان است ؛ زیرا علم و دانش در آن زمان ، بسیار گسترده و توسعهیافته است . در آن زمان افراد جامعه از انواع علم و دانش برخوردار خواهند بود .
کلمه »العلم« به دلیل »الف و لام« آن یعنی جنس علم و مجموعه آنچه که دانش شمرده میشود ، مجموعه همه آنها در گذشته و حال تا قبل از قیام و پس از ظهور ، بیست و هفت حرف است .
از عصر پیامبران تا پایان عصر غیبت هر چه دانشِ بشر پیشرفت کند ، به دو حرف از آن راه مییابد و در عصر ظهور بیست و پنج حرف دیگر علوم به آن ضمیمه میشود(167) و یک فرهنگ عظیم و تکامل یافته و بسیار درخشان در میان همه افراد جامعه به وجود میآید .
آنچه در زمان پیامبران مرسل و تا زمان امام صادق علیه السلام و تا قبل از قیام امام عصر ارواحنا فداه بوده و خواهد بود دو حرف از علم است .
با توجّه به همه پیشرفتی که علم از زمان پیامبران مرسل و تا زمان امام صادق علیه السلام نمود و با توجّه به همه علومی که امام صادق علیه السلام در صنعت و شیمی و غیر آن ، آن را برای جابر و دیگران از اصحاب خاصّ خود بیان کردند و آنچه پس از آن حضرت تا قیام امام زمان ارواحنا فداه پیشرفت نموده ، امام صادق علیه السلام همه را دو حرف میدانند . این نکته وقتی جلوه خواهد کرد که از علومی که امام صادق علیه السلام ظاهر نمودهاند و هنوز مورد تعجّب دانشمندان است ، اطّلاع داشته باشیم .
4 - در آن روزگار، مردم درک خواهند نمود که علم یعنی چه؟ و دانشمندان چه کسانی هستند ؟ زیرا علم و دانش در آن زمان از آبشخور وحی سرچشمه میگیرد و با عنایت حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه به مردم ارائه میشود .
در آن زمان علم و دانشِ واقعی و صحیح در میان مردم منتشر میشود ، نه علوم بیپایهای که بر اساس فرضیّه و تئوری به خورد دانشآموزان داده میشود .
5 - در آن زمان از علم دروغین خبری نیست و از فریبکاری دانشمندان، ملّتها به گمراهی کشیده نمیشوند . در آن زمان علم و دانش وسیله راهنمایی مردم است و کسی همچون »ارشمیدس« نمیتواند هزار و ششصد سال مردم را گمراه کند .
در آن زمان از کتابهای کلاسیکِ وقتگیر که استعمارگران برای کشورهای ضعیف برنامهریزی کردهاند ، و از علمهای دیکتهشده و دانشهای دستور دادهشده خبری نیست ، از نمرههای دلاری و از مدارک سفارشی اثری وجود ندارد .
در آن زمان همه مردمان جهان دانشمندند و همه دانشمندان واقعاً دارای علم و دانش و فرهنگِ پیشرفته هستند نه آن که با مدارک غیر واقعی در زمره دانشمندان به حساب آیند .
6 - مجموعه همه علوم تکامل یافته و در میان مردم منتشر میشود . یعنی هر رشته از رشتههای علم در مرحله بالا و نهایی خود در میان جامعه رواج مییابد و مردم از آن بهره میبرند .
همان گونه که در عصر درخشان ظهور ، جامعه از نظر اقتصادی ، کشاورزی ، امنیّتی و... پیشرفته است و مردم از نعمت وجود آنها کاملاً برخوردار میباشند ، از نظر علم و دانش نیز کاملاً بهرهمند شده و احساس کمبودِ علمی برای آنان وجود ندارد .
تحلیل روایت
نکتهای که در روایت وجود دارد این است که علم و دانش از زمان پیامبران تا عصر معصومین علیهم السلام و تا قبل از فرارسیدن روزگار ظهور یکسان بوده و در تمام این زمانها ، علم از دو جزء فراتر نرفته و نخواهد رفت .
زیرا بنا به فرمایش امام صادق علیه السلام : 1 - همه علومی که پیامبران آوردند دو حرف است، 2 - تا زمان امام صادق علیه السلام مردم غیر از آن دو حرف را نمیشناسند، 3 - زمانی که حضرت قائم علیه السلام قیام نماید ، بیست و پنج حرف دیگر را خارج ساخته و با دو حرف دیگر در میان مردم منتشر میسازد .
از آنجا که علم و دانش در زمان امام صادق علیه السلام و تا قبل از ظهور حضرت ، بسیار گستردهتر از زمان انبیاء بوده است ، باید از ظاهر روایت دست برداشته و بگوییم مقصود امام علیه السلام چیز دیگری بوده است که راوی آن را واضح بیان نکرده است ؛ زیرا بدیهی است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و ائمّه اطهار علیهم السلام علوم و معارف فراوانی را بیان نمودهاند که قبل از ایشان هیچ یک از پیامبران به بیان آنها نپرداختهاند .
آیا آنچه را که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و اوصیاء آن حضرت آوردند ، همان علوم و معارفی بوده است که پیامبران گذشته آوردهاند و خاندان وحی علیهم السلام در آنها تحوّل ایجاد نکرده و چیزی بر آن علوم نیفزودهاند ؟! اگر این چنین است پس مزیّت و برتری اسلام بر ادیان دیگر به چیست ؟
بدیهی است کسی نمیتواند معتقد باشد که علم و دانش رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم همان دانش پیامبرانِ قبل از ایشان است .
بنابراین باید بگوییم نکتهای در مقصود امام علیه السلام از این روایت وجود دارد که برای به دست آوردن آن ، نیاز به تدبّر و فکر میباشد .
زیرا از ظاهر روایت یک نوع رکود استفاده میشود ؛ یعنی زمان پیامبران مرسل تا زمان ائمّه اطهار علیهم السلام و از آن زمان تا عصر قبل از قیام امام عصر ارواحنا فداه یک همسانی و همگونی وجود داشته و وجود خواهد داشت و با قیام آن حضرت این رکود شکسته میشود .
حال اگر مقصود از همسان بودنِ عصر پیامبران مرسل و عصر ائمّه اطهار علیهم السلام تا زمان قبل از قیام امام عصر ارواحنا فداه ، همسان بودن و یکنواخت بودن از نظر علم باشد ، یقیناً این یک اشتباه واضح است ؛ زیرا بسیاری از علوم را امام صادق علیه السلام - که این روایت از آن حضرت است - و همچنین سایر ائمّه اطهار علیهم السلام بیان فرمودهاند و از زبان پیامبران مرسل نقل نشده است .
بنابراین نمیتوانیم بگوییم : مقصود از یکنواخت بودن ، یکنواخت بودن از نظر مقدارِ علم است - با توجّه به افزایش پیوسته علم - ولی میتوانیم بگوییم : راه عمومی فراگیری علم - یعنی استفاده از حسّ باصره و سامعه - همان گونه یکنواخت باقی مانده است .
نقطه مشترک از عصر پیامبران تاکنون
با دقّت ، توجّه و بررسی در علوم و معارفی که از ابتدای خلقت به وسیله انبیاء الهی آورده شد و چگونگی تعلیم آنها و همچنین علوم و معارف خاندان وحیعلیهم السلام تاکنون با همه پیشرفتی که تا حال در آنها شده ، همه آنها در یک نقطه مشترک هستند که هیچگونه افزایش و تغییری در آنها به وجود نیامده است .
زیرا همه علوم و معارفی که انبیاء الهی به مردم تعلیم دادهاند و همچنین هر چه را که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و خاندان وحیعلیهم السلام و بعد از آنها دانشمندان به عموم مردم تعلیم داده و آموختهاند ، دارای یکی از دو حالت بوده است . و آن این است که عموم مردمی که از مکتب آنان بهره میبردند ، نحوه بهرهگیری آنان یا سمعی بوده است و یا بصری ؛ یعنی همه کسانی که از پیامبران الهی گرفته تاکنون علمی آموختهاند ، علوم آنان را یا از روی کتاب ونوشتهای خواندهاند و یا از آنان و یا دیگران شنیدهاند .
توجّه داشته باشید راههای دیگری برای فراگیری علم وجود داشته و دارد که عموم مردم توانایی استفاده از آن را ندارند و گاهی افرادی از آن طریق استفاده نموده و مینمایند .
پس راه کسب علم و دانش با همه افزایشی که از زمان انبیاء الهی تاکنون در آنها ایجاد شده ، با استفاده از چشم و یا گوش بوده است .
بنابراین ، مقصود از دو جزء ممکن است این باشد که راه فراگیر شدن علم تاکنون از دو طریق بوده و تا قبل از قیام آن حضرت نیز چنین خواهد بود که آموختن دانش از راه خواندن و گوش دادن است . یعنی فراگیری علوم از راه سمعی و بصری .
همه مردم علم و دانش خود را عموماً از این دو راه به دست آورده و میآورند ولی با تکامل عقلها راههای دیگری برای تحصیل علم به وجود خواهد آمد که غیر از دو طریق مذکور است . مانند فراگیری علم از راه القاء در قلب توسّط ملائکه ، که نه سمعی است و نه بصری و در بعضی از روایات به آن تصریح شده است .
اگر این توجیه را بپذیریم از پیشرفت و توسعه بسیار عجیب علم و دانش در آن زمان ، آگاه خواهیم شد ؛ زیرا طبق معنایی که برای روایت عنوان کردیم راههای عمومی فراگیری علوم تقریباً سیزده برابر خواهد شد ، نه اینکه مجموعه علوم سیزده برابر شود .
اگر پیشرفتی که علم تاکنون نموده در عصر ظهور سیزده برابر شود با توجّه به تکامل عقلی انسانها ، پیشرفت اندکی خواهد بود .
در روایت دلیلها و حداقل قرینههایی وجود دارد که از آنها معلوم میشود مقصود امام صادق علیه السلام از بیست و هفت حرف علم ، بیست و هفت قسمتِ علم نیست بلکه معنای دیگری را مورد توجّه قرار دادهاند ؛ زیرا میفرمایند : علم از زمان پیامبران مرسل تا زمان خود حضرت و قیام حضرت دو حرف است ؛ اگر مقصود آن حضرت از دو حرف بودن ، دو جزء بودن علم باشد باید هیچ گونه پیشرفتی برای علوم از زمان پیامبران مرسل تا قبل از قیام امام زمان ارواحنا فداه نشده باشد و از همان زمان تا عصر قیام حضرت ، مردم از دو جزء علم بهرهمند باشند و پیشرفت علم توقّف نموده و راکد بماند . و بدیهی است که از زمان پیامبران مرسل تاکنون و تا عصر ظهور ، علم صدها برابر پیشرفت نموده و دانش انسانها در مسایل دین و غیر آن صدها برابر شده است ، نه آن که به حال خود در همان دو جزء باقی مانده باشد . بنابراین مقصود ، راه فراگیری علوم است .
آنچه بدیهی است از زمان پیامبران مرسل تا عصر ظهور ، آنچه که راه فراگیری علم برای عموم انسانها - نه اولیاء الهی - بوده و هست غیر از راه سمع و بصری چیز دیگری نبوده است . از خواندن کتاب و نوشته ، یا استفاده از درس ، سخنرانی و همچنین بهرهگیری از ضبط ، رادیو ، کامپیوتر و همه وسایل دیگری که ممکن است وسیله پیشرفت علم باشد از دو طریقِ سمعی و بصری خارج نیستند .
اگر امام صادق علیه السلام در آن زمان میفرمودند راههای فراگیری علوم بیست و هفت جزء میباشد ، آیا چند نفر میتوانستند آن را بپذیرند و حتّی آیا در این زمان چند نفر میتوانند کاملاً پذیرای این مطلب باشند؟!
نکته جالب دیگری که سزاوار است دقّت شود ، این است که در این روایت در بیشتر مدارکی که آن را نقل کردهاند تعبیر به حرفاً و حرفین شده است . و حرف و حروف خود وسیله آموختن علم و دانش میباشند و ممکن است که مقصود امام علیه السلام از تعبیر نمودن به حرف و... وسیله آموختن علم باشد نه اینکه مقصود از حروف و حرفین معنایی باشد که ابتداءً به ذهن ما میرسد .
همان گونه که دو لفظ کلمه و کلمات ، گاهی در آیات و روایات به معنایی به کار برده شده که غیر از آنچیزی است که ابتداءً به ذهن ما وارد میشود و آن عبارت از حروف و الفاظی است که با زبان به آن تکلّم میشود . پس اگر درباره رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و اهل بیت آن حضرت و همچنین حضرت عیسی تعبیر به «کلمة اللَّه» شده است، مقصود از کلمة ، حروف و الفاظ نیست .
اگر ما به وسیله کلمه و کلمات اراده خود را ظاهر میکنیم و کلمه و کلام مظهر اراده ما میباشند ، «کلمة اللَّه» نیز آن چیزی است که اراده خداوند به واسطه او در خارج ظاهر و واقع میشود . به این جهت درباره اهل بیت علیهم السلام تعبیر به کلمات اللَّه« شده است .(168)
حروف نیز اگرچه معنای اوّلی آنها چیزی است که الفاظ را تشکیل میدهند ولی در واقع وسیله آموختن علم و آگاهی به دیگران میباشند .
حضرت امام هادی علیه السلام درباره این آیه شریفه : «وَلَوْ أَنَّما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ» (169) فرمودند :
نحن الکلمات الّتی لاتدرک فضائلنا ولاتستقصی .(170)
ما کلمات خداوند هستیم که فضیلتهای ما درک نمیشود و پایان ندارد .
بنابراین توضیح ، بیست و هفت حرفِ علم ، یعنی بیست و هفت وسیله آموختن علم و بدست آوردن دانش . اگر انسان تا قبل از ظهور از دو وسیله و دو طریق - چشم و گوش - علم و دانش را به دست آورده و میآورد ، در عصر ظهور بیست و هفت طریق و راه فراگیری علم به روی او گشوده میشود .
راههای دیگری برای فراگیری علم و دانش
1 - حسّ بویایی یا شامّه
حسّ بویایی یا شامّه یکی دیگری از حواسّی است که در صورت تکامل آن انسان میتواند به وسیله آن آگاهیهای فراوانی را از افراد به دست آورد .
برخی از افراد غیر از حسّ سامعه و باصره ، میتوانند از طریق حسّ شامّه بسیاری از مطالب را درک نموده و بر آگاهی خود بیفزایند .
اگر توجّه کرده باشید در روایات وارد شده است که حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمودند :
تعطّروا بالإستغفار لاتفضحکم روائح الذنوب .(171)
با استغفار ، خود را خوشبو سازید تا بوی گناهان شما را رسوا نسازد.
برخی از افراد از بوی نفَس افراد میتوانند اعمالی را که او انجام داده است آگاه شوند . به این جهت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند : استغفار کنید تا دیگران از اعمال زشتی که شما انجام دادهاید آگاه نشوند .
2 - حسّ لامسه
میدانیم که اطراف بدن انسان را هاله احاطه کرده است. از رنگ و چگونگی هاله میتوان پی به اعمال و رفتار و شخصیّت طرف آگاه شد .
کسانی که هاله افراد را میبینند و انواع و اقسام آن را میشناسند ، میتوانند از شخصیّت طرف آگاه شده و بدانند چگونه فردی میباشد .
هالهای که در اطراف بدن انسان است در دستها تمرکز بیشتری دارد . به این جهت بعضی از افراد با دست دادن و لمس نمودن میتوانند افکار طرف را بخوانند و از حالات او باخبر شوند . بنابراین حسّ لامسه نیز میتواند در کسب آگاهی افراد نقش مؤثّر داشته باشد .
بعضی از افراد با در دست گرفتن لباس یا چیزی که متعلّق به فرد خاصّی است ، میتوانند از حالات و روحیّات او خبر داده و بگویند که او چگونه آدمی میباشد . جریانات زیادی در این باره در کتابها نوشته شده است .
3 - حسّ ذائقه
حسّ ذائقه نیز در کسب آگاهی میتواند دارای نقش و تأثیر باشد . در جریاناتی که از اولیای خدا نقل شده است تصریح شده که آنان با خوردن نان و غذا ، از حالات کسی که آن را پخته است آگاه شده و خبر دادهاند .
بنابراین با قدرت گرفتن حواسّ پنجگانه و بدست آوردن حیات واقعی نه تنها چشم و گوش را بلکه سایر حواسّ پنجگانه را میتوان از راههای فراگیری علم و دانش قرار دهیم ؛ همان گونه که حواسّ باطنی نیز میتواند راه فراگیری علم برای انسان باشد .
4 - آموختن علوم از راه فراحسّی
نکته بسیار جالبی که سزاوار است در آن دقّت شود این است که فراگیری علم و دانش از راه سمع و بصر ، استفاده از قوای حسّی انسان است و آن دو از حواسّ پنجگانه ظاهری انسان میباشند . با توجّه به مسأله تکامل در عصر درخشان ظهور و حیات قلبها و کامل شدن خردها ، به دست آوردن علم و دانش از راههای فراحسّی بسیار خواهد بود .
با تأمّل و اندیشیدن در آنچه گفتیم بسیار بدیهی و واضح است که حیات دل و تکامل عقل راه را برای فراگرفتن علم و دانش باز میکند . بنابراین راه فراگیری علم و دانش در آن زمان که عموم مردم از حیات قلب و تکامل عقل و خرد برخوردارند ، در انحصار دیدن و شنیدن نیست ، بلکه با قدرتهای فراحسّی که در آن زمان انسانها به آن دست مییابند ، به راحتی بر علم و دانش خود میافزایند .
»مشاهده فؤادی« که بر اثر »حیات قلب« به دست میآید ، نمونهای از راههای فراگیری علم و دانش با استفاده از قدرت فراحسّی است .
در عصر درخشان ظهور که عصر دانش و بینش است ، انسان بر اثر حیات قلب ، به این قدرتِ فراحسّی دست یافته و به وسیله آن بینشِ قلب به دانش و فرهنگ خود میافزایند .
در روزگار شکوهمند ظهور ، انسانها نه تنها به وسیله چشم و بصر ، بلکه از طریق قلب و بصیرت نیز به فراگیری علوم و معارف میپردازند . با گشوده شدن راههای حسّی دیگر و باز شدن راههای فراحسّی در روزگار درخشان ظهور ، ثابت میشود که راه فراگیری علم و دانش در انحصار چشم و گوش نیست .
نکته جالب توجّه دیگر ، عمومیشدن و بثّ در میان همه مردم است که راههای فراگیری همانند القاء ، راه آن برای همه باز خواهد شد و همه از آن استفاده میکنند ؛ همان گونه که در روایت وارد شده است .
الآن هر دانشمندی با تخصّص و مهارتی که در رشته خود دارد ، در درک علوم دیگر ناتوان است ؛ زیرا راه علم فقط سمعی و بصری است و این محدودیّتآور است ؛ هم برای فراگیر شدن علم در میان همه و هم برای دانشمندان .
با توجّه به پاکشدن و تهذیب نفس مردم ، مرگ شیطان و تکمیل عقلها بدیهی است که راههای فراگیری علوم عمومی خواهد شد و مردم میتوانند از غیر راه سمع و بصر تحصیل علم نمایند .
تحوّلات شگفت در عصر ظهور
خدا میداند بر اثر پیشرفت علم و دانش و تکامل عقل و خرد ، چه تحوّلات عظیم و گستردهای در جهان رخ خواهد داد ! و چه اسرار و رازهایی از جهان آفرینش و عالم خلقت آشکار خواهد شد !
در دوران تیره غیبت ، گاهی یک اختراع کوچک آثاری مهمّ و تحوّلی عجیب در افکار و اندیشههای مردم عصر غیبت ایجاد کرده است . به عنوان نمونه : اختراع تلسکوپ و دوربینهای قوی چقدر در دید انسانها تأثیر گذارد ؟ و چگونه بر آگاهی بشر نسبت به وسعت فضای وسیع و جوّ پهناور آسمان افزود ؟ و چگونه پندارهای دانشمندان و فلاسفه را درباره کیفیّت زمین و ستارگان درهم ریخت ؟! به همین صورت اختراعاتی که بر اثر تکامل علم و تمدّن در روزگار پرشکوه ظهور رخ خواهد داد ، آگاهی انسانها را نسبت به عالم هستی و اسرار جهان آفرینش آنچنان افزایش میدهد که ما در دوران تیره غیبت توانایی تصوّر آن را نداریم و نمیدانیم در آن زمان چه چیزهایی اختراع خواهد شد و آثار شگفت آنها تا چه حدّ خواهد بود ؟
هنوز دانشمندان عصر غیبت درباره مسأله »ضدّ مادّه« »گذشتن از مرز زمان« و مسأله »راهیابی به عالم غیب« گامی برنداشته و مشکلی را حلّ نکردهاند .
آیا میدانید با حل شدن این رازها و فاش شدن اسرار آنها چه تحوّلات عجیب و گستردهای در عالم آفرینش رخ میدهد ؟! آیا ما با آگاهیهای بسیار اندک عصر غیبت ، میتوانیم از عظمت آنها آگاه شویم؟!
دانش خاندان وحی علیهم السلام
بنا بر مبانی اعتقادی مکتب خاندان وحی علیهم السلام ، انبیاء الهی در هر عصر و زمانی که باشند ، علم و دانش آنها فوق مردمان آن عصر و زمان است ؛ به طوری که هیچ یک از علماء و دانشمندان توان مقابله با آنان را ندارند و در بحث و مناظره مغلوب آنان میباشند .
علم ائمّه اطهار علیهم السلام نیز برتر از دانش دانشمندان همه اعصار است به گونهای که علم و دانش هیچ یک از بزرگترین دانشمندان را نمیتوان با علم و آگاهی آنان مقایسه نماییم .
برتری علم ائمّه اطهار علیهم السلام و انبیاء الهی بر دیگران به این جهت است که علم آنان اکتسابی نیست و با تحصیل آن را به دست نیاوردهاند ، بلکه دانش آن بزرگواران لدنّی است و از جانب خداوند مهربان به آنان عطا شده است .
بنابراین آن بزرگواران از علم مخزون و دانش پنهان الهی برخوردارند و آگاهی آنان برتر از علم دیگران میباشد .
گرچه روایات در زمینه علم ائمّه اطهار علیهم السلام و حد و مرز آن متفاوت است و بحث درباره آنها و بررسی و تحلیل آنها بسیار به طول میانجامد ، میتوان گفت : منشأ اختلاف روایات در این باره ، اختلاف مخاطبین امامان شیعه از نظر اختلاف ظرفیّت و آمادگی پذیرش آنان بوده است .
ما میگوییم : علم حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه برتر از علم همه مردمان جهان است و آن بزرگوار دارای همه علوم میباشند .
در زیارت آن حضرت میخوانیم :
أنّک حائز کلّ علم .(172)
شما دارای هر علمی هستید .
و در زیارت ندبه میخوانیم :
قد آتاکم اللَّه یا آل یاسین خلافته، وعِلْم مجاری أمره فیما قضاه ودبّره ورتّبه وأراده فی ملکوته...(173)
ای آل یاسین؛ خداوند مقام جانشینی خود را به شما داده است و به مجاری امر خود در ملکوت خود نسبت به آنچه حکم میکند و تدبیر و تنظیم مینماید و اراده میکند ، به شما علم و آگاهی داده است.
با این بیان که در این توقیع شریف آمده است روشن میشود که نه تنها عالم ملک بلکه عالم ملکوت نیز ، در حیطه علم اهل بیت علیهم السلام قرار دارد . و بر اساس استفاده از برخی روایاتی که درباره شگفتیهای عصر ظهور وارد شده است ، حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه به تکمیل عالم ملکوت نیز میپردازند .
بنابراین ، قیام آن بزرگوار تنها جنبه مُلکی ندارد ، بلکه علاوه بر عالم ظاهر ، به تکمیل عالم باطن و نامرئی میپردازند و موجودات عالم غیر مرئی نیز در پرتو حکومت الهی آن بزرگوار قرار میگیرند .
مسأله علم امام علیه السلام از مسایل بسیار جالب در باب معارف اهل بیت علیهم السلام است . و درباره حدود و چگونگی آن، بحثهایی مطرح شده که طرح و بررسی آنها مناسب با موضوع این کتاب نیست .
بنابراین هر امامی در هر عصر و زمانی که باشد اعلم همه اهل آن زمان است و همه دانشمندان آن عصر در هر رشته از علوم و صنایع باید مشکلات خود را به وسیله امام عصر خویش برطرف نمایند ؛ زیرا لازمه مقام امامت و رهبری الهیِ امام این است که در هر علم و دانشی سرآمد و برتر از همه مردم باشد و این خود یکی از فضایل امام است . و اگر چنین نباشد تقدیم مفضول بر فاضل لازم میآید .
با این بیان روشن شد که علم و تمدّن تا قبل از ظهور هرچه قدر پیشرفت کند، علم امام علیه السلام مافوق آن است . روایتی که میآوریم بر مطلب ما صراحت دارد . حضرت امام رضا علیه السلام میفرمایند :
إنّ الأنبیاء والأئمّة علیهم السلام یوفّقهم اللَّه ویؤتیهم من مخزون علمه وحکمته ما لایؤتیه غیرهم ، فیکون علمهم فوق علم أهل زمانهم فی قوله عزّ وجلّ : «أَفَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لایَهِدّی إِلّا أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»(175). (174)
قطعاً خداوند به انبیاء و امامان علیهم السلام توفیق عنایت میکند و از علمها و حکمتهای ذخیرهشده خود به آنان ، آن اندازه میدهد که به غیر آنان عنایت نکرده است ، به این جهت علم آنان برتر از علم اهل هر زمان خواهد بود .
در این آیه دلالت بر این حقیقت وجود دارد : »آیا کسی که مردم را به سوی حق هدایت میکند سزاوارتر است که هدایت شود یا کسی که به راه حق هدایت نمیشود مگر کسی او را راهنمایی نماید ، چیست برای شما ؟ چگونه حکم میکنید ؟
بنابراین ، علوم در همه قسمتها هر چه پیشرفت کند ، علم امام علیه السلام آنچنان وسیع و پهناور است که همه آنها را در بر دارد و میتواند همچون دریایی که قطرات باران را در خود جای میدهد ، همه علوم و صنایع واقعی را در پهنه علوم خود ناپدید کند ؛ علاوه بر آن که قطره باران خود از دریا برخواسته است .
همان گونه که در روایات وارد شده در عصر درخشان ظهور ، برهان و استدلال در جهان فراگیر شده و انسانها در سراسر گیتی با منطق و استدلال از علم و دانش صحیح برخوردار میشوند . و یاوران حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه با بیان و گفتار ، مخالفان را رام نموده و به سوی حقیقت رهنمون میشوند .
آن حضرت نیز با گفتار خویش مردمان را به سوی مکتب خاندان وحی علیهم السلام هدایت نموده و جهان را سرشار از دانش و بینش جدید مینمایند و به این وسیله حق را ظاهر ساخته و باطل را نابود نموده و هر گونه شکّ و تردید را از قلب انسانها پاک میسازند .
این حقیقتی است که آن بزرگوار به آن تصریح نموده و در توقیعات خویش آن را بیان فرمودهاند .
حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه در اوّلین ساعت ولادت فرمودند :
زعمت الظلمة أنّ حجّة اللَّه داحضة، ولو اُذن لنا فی الکلام لزال الشکّ.(176)
ستمگران گمان کردهاند که حجّت خداوند باطل گردیده و اگر برای ما اذن در گفتار داده شود ، شکها برطرف میگردد .
بدیهی است با برطرفشدن شکّ ، قلب سرشار از ایمان و یقین میشود و با پرشدن قلب از یقین ، اکسیری بسیار مهمّ و حیاتی که دگرگونکننده و تکاملبخش شخصیّت انسانها است ، در اختیار همه افراد قرار میگیرد .
راهنماییهای امام عصر ارواحنا فداه در فراگیری علوم
برای آشنا شدن با عصر درخشان ظهور ، عصر نور و روشنایی ، عصر دانش و بینش ، عصر تلاش و کوشش ، عصر همه خوبیها و برازندگیها نگاهی به صحنه گیتی میافکنیم و با شگفتیهایی که در جهان آفرینش وجود دارد ، پی به عظمت هستی بخشِ جهان و جانشینان او که گواه آفرینشِ همه موجودات میباشند ، میبریم . اکنون به این پرسشها توجّه کنید :
آیا در جهان بر فراز قلّههای کوههای سر به فلک کشیده تا صحراهای پهناور و تا ژرفترین نقطههای درّههای عمیق ؛ از سطح آب دریاهای بیکران تا عمیقترین اقیانوسهای جهان ؛ چه موجودات عجیبی زندگی میکنند؟! و چه حیوانات شگفتآفرینی وجود دارند ؟!
آیا شناخت رازهای جهان خلقت ممکن است ؟!
آیا چگونه میتوان از اسرار آفرینش اینهمه موجودات آگاه شد ؟!
آیا جز شاهدان خلقت کسی میتواند از اینهمه آگاهی برخوردار باشد ؟
آیا در این روزگار کسی جز حضرت بقیّة اللَّه الأعظم امام زمان ارواحنا فداه توانایی دارد هر پرسشی را پاسخ دهد ؟!
آری ؛ در عصر شکوهمند ظهور ، امام زمان عجّل اللَّه تعالی فرجه جهان را با برهان و دلیل سرشار از علم و آگاهی خواهند نمود و در سراسر گیتی مردمان جهان را از علم و آگاهی ، دانش و بینش به همراه برهان و دلیل برخوردار میسازند .
امام حسن مجتبی علیه السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره این مطلبِ مهمّ میفرمایند:
یملأ الأرض عدلاً وقسطاً وبرهاناً .(177)
(آن حضرت) جهان را سرشار عدالت ، قسط و برهان مینماید .
در آن روزگار ، مردمان جهان راه صد ساله را یک شبه میپیمایند و نکتههایی را که در طول یک عمر نمیتوان آموخت در میان چند کلمه مییابند!
برای این که اشارهای به گسترش علم و دانش در عصر آگاهی و بینش داشته باشیم سؤالی را عنوان میکنیم :
اگر شخصی بخواهد در بحثی بسیار وسیع ، گسترده و پردامنه به تحقیق بپردازد و از تمامی نکتههای آن درست آگاه شود ، و از نعمت وجودِ استادی کاردان در آن رشته محروم باشد و از کتاب و نوشته و موادّی که از آنها میتوان در آموختن آن رشته کمک گرفت ، بیبهره باشد چه سالیان طولانی و درازی را باید به تحقیق و جستجو و کاوش بپردازد و چه مقدار باید به تجربههای ناکام دست یازد تا شاید سرانجام به مقداری از آنچه میخواسته است دست یابد ؟!
ولی همین فرد اگر از وجود استادی دانا و ماهر برخوردار باشد که از همه زوایای بحثی را که این فرد در جستجوی آنست به خوبی آگاه باشد ، میتواند در مدّتی کوتاه به آنچه میخواسته است راه یابد و از آنچه در جستجوی آن بوده است آگاه شود .
به بیان دیگر علم و دانش را میتوان به دو گونه فرا گرفت :
1 - آموختن از استادی که از آن علم بهرهمند است و در آن رشته آگاهی دارد .
2 - اگر استاد یا کتاب و... در آن زمینه وجود ندارد ، نیاز به جستجو و بررسی وجود دارد و باید با تلاش و پشتکار به تحقیق و تجربه پرداخته شود ، تا در صورت امکان نتیجه مطلوب بدست آید .
بدیهی است تفاوت فراوانی در فراگیری علم و دانش از راه بررسی و از راه آموزش وجود دارد که ما در اینجا دو فرق بسیار مهمّ را بیان میکنیم :
1 - سرعت فراگیری علوم در صورت استفاده از استاد آگاه ، بدون آنکه نیازی به بررسیهای وقتگیر و طولانی داشته باشیم .
2 - نتیجه قطعی از علم و دانش در صورتی که از استاد آگاه بیاموزیم بدون آنکه به بررسیهای وقتکش و بینتیجه گرفتار شویم .
تأثیر حضور امام علیه السلام در فراگیری علم
انسانهای عصر ظهور نیازی به بررسیهای وقتکش و بینتیجه ندارند ؛ زیرا به فرموده حضرت امام مجتبی علیه السلام جهان در آن روزگار ، سرشار از علم و دانش همراه با دلیل و برهان است .
آری ؛ اگر مردم بهرهمند از نعمت حضور و ظهور امام علیه السلام در میان جامعه باشند ، با سرعت هرچه بیشتر میتوانند به منابع عظیم علمی راه یابند و علم برهانی را همراه با علم لدنّی از آبشخور وحی فرا گیرند و به نتیجه قطعی برسند .
اکنون برای این که مطلب کاملاً روشن شود درباره فراوانی انواع حیوانها سخن گفته و سپس با نقل روایت جالبی به نتیجهگیری میپردازیم :
همان گونه که گفتیم بر فراز کوهها ، در دامن صحراها و در اعماق دریاها موجودات بسیار فراوان و عجیبی وجود دارند ، روش زندگی آنها خصوصیّات و ویژگیهای آنها و چگونگی تکثیر ازدیاد آنها و شناخت آنها ، بر اثر کثرت انواع آنها برای ما ممکن نیست .
تاکنون در دنیای ما فقط 86000 نوع پرنده زندگی میکنند (178) و در میان حشرات فقط در حدود 400 هزار گونه پروانه در دنیا شناخته شده که در حدود 150 هزار گونه آن در ایران موجود است .(179)
با توجّه به فراوان بودن انواع حیوانها اگر فردی به عنوان مثال در علم حیوانشناسی بخواهد بداند تکثیر نسل میلیونها نوع حیوانی که در جهان زندگی میکنند چگونه است؟ کدام یک از آنها تخمگذاری میکنند و کدام یک زایمان دارند ؟ به میلیونها سال تحقیق و بررسی نیاز دارد .
علاوه بر این ، چگونه میتواند از وضع میلیونها حیوانی که در اعماق دریاها یا در دامن صحراها و یا بر فراز کوهها زندگی میکنند آشنا شود ؟! ولی همین فرد اگر این مطلب را نه از راه تحقیق و بررسی و تجربه ؛ بلکه از راه آموختن از کسی که آگاه از اسرار خلقت و شاهد بر آفرینش موجودات است بیاموزد ، با فرا گرفتن یک قانون عمومی میتواند راه غیر ممکنِ چند میلیون ساله را در یکی دو دقیقه بپیماید .
اکنون برای روشن شدن این حقیقت به نقل این روایت میپردازیم :
در مجموعه مرحوم حاجی معتمد الدوله فرهاد میرزا از مجالس امیر کمال الدین حسین فنایی نقل نموده که حضرت صادق علیه السلام از امّ جابر پرسید :
در چه کاری ؟
عرض کرد : میخواهم تحقیق کنم که از چرنده و پرنده کدامیک تخمگذاری میکنند و کدامیک بچّه میآورند ؟
فرمود : احتیاج به این مقدار فکر نیست ، بنویس : گوش هر حیوانی که مرتفع و برجسته است بچّه میآورد و گوش هر کدام که به سر چسبیده است تخم مینهد ، ذلک تقدیر العزیز العلیم .
«باز» با آن که چرنده است و گوش او منخفض و به سر او چسبیده ، تخم مینهد و «سنگپشت» که چرنده است چون بدین گونه است تخم مینهد و گوش خفّاش چون مرتفع است و به سر او چسبیده نیست ، بچّه میآورد .(180)
بنابر این قانون عمومی ، پرنده بودن حیوان دلیل بر آن نیست که چون پرنده است تخمگذاری کند . و همچنین چرنده بودن حیوان دلیل بر آن نیست که زایمان میکند ؛ زیرا ممکن است در حالی که پستاندار است تکثیر نسل او از راه تخمگذاری باشد نه زائیدن .
«یکی از حیوانات بسیار عجیب ، حیوانی است که چون همانند اردک نوک دارد به نوکاردکی معروف شده این حیوان با این که پستاندار است ولی همانند پرندگان تخمگذاری میکند . به این گزارش توجّه کنید :
نوک اردکی ممکن است عجیبترین حیوانات نباشد ولی محقّقاً یک حیوان عجیب است . این حیوان یک پستاندار است و شبیه تمام پستانداران پوست دارد و به بچّههایش شیر میدهد ولی دارای منقاری مانند اردک و نیز پنجههایی پرهدار است و عجیبتر این که مانند پرندگان تخم میگذارد . نوکاردکی در حدود 50 سانتیمتر طول دارد و در استرالیا زندگی میکند .
نوکاردکی شناگر بسیار سریعی است . این حیوان موقع شنا کردن انتهای منقارش را بیرون آب قرار میدهد و در همان حال تنفّس میکند . نوکاردکی در کنار رودخانه زندگی میکند . حیوان مادّه در آنجا تخم میگذارد و به بچّههایش شیر میدهد .»(181)
ما در بحثهای گذشته یکی از ویژگیهای مهمّ عصر ظهور را که پخش شدن علم و دانش در میان همه افراد جامعه میباشد بیان کردیم و از مطالبی که در اینجا به توضیح آنها پرداختیم دو ویژگی بسیار مهمّ دیگرِ عصر درخشان ظهور را روشن ساختیم :
1 - سرعت فراگیری علوم بدون نیاز به بررسیها و جستجوهای وقتگیر .
2 - بدست آمدن نتیجه قطعی از آموزش بدون گرفتار شدن به بررسیهای بیحاصل و بینتیجه .
بدیهی است این دو ویژگی عصر ظهور چه آثار مهمّی را در پیشرفت علم و تمدّن واقعی برای جامعه بشریّت به ارمغان میآورد .(182)
اختراعات عصر ظهور
گفتیم از ویژگیهای عصر ظهور ، سرعت در فراگیری علم و دانش است که در آن روزگارِ شکوهمند مردم میتوانند به راحتی به منابع عظیم علمی راه یابند .
در آن زمان هدایتها و راهنماییهای حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه عامل سرعت در فراگیری علوم میباشد . و جز آن ، عامل مهمّ دیگری در رشد یادگیری دانش وجود دارد که آن نیز بر اثر وجود نعمت حضرت امام عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه میباشد . و آن عبارت است از تکامل عقلها و رشد اندیشهها که مردم در دولت کریمه حضرت ولیّ عصر ارواحنا فداه از رشد عقلی و فکری برخوردار خواهند شد .
در بحث تکامل عقل و رهایی قدرتهای ناشناخته مغز به این نکته تصریح کردیم که یکی از بزرگترین آزادیهایی که عصر تکاملبخش ظهور آن را برای انسانها به ارمغان میآورد ، آزادی عقل و رهایی آن از زنجیر اسارت است .
در آن عصر شکوهمند سپاه نفس در اسارت نیروهای عقل درآمده و روزگار حاکم شدن عقل بر نفس فرا میرسد . و در اثر رهایی قدرتهای عقل و بکار افتادن نیروهای ناشناخته مغز ، انسانها به بزرگاندیشی دست مییابند و افکار کوچک و کودکانه را رها میسازند .
به این دلیل است که ما معتقدیم : بزرگاندیشی از خصلتها و ویژگیهای عصر ظهور برای افراد جامعه است .
بدیهی است وقتی که جامعه بشریّت به بزرگاندیشی دست یافته و افکار و اندیشههای بزرگ را در سر بپروراند ، چه تحوّل عجیب و شگفتآفرین نه تنها در معارف دینی، بلکه در تکنولوژی ، صنعت و فنّاوری نیز ایجاد میشود .
در دوران تیره غیبت میلیونها نفر در راه بدست آوردن نکتههای تازه و رسیدن به اختراعات جدید کوشش میکنند که تصمیم افراد محدودی از آنها کارساز میشود ؛ ولی در عصر تکاملِ عقل که اراده انسانها به عالیترین درجه کمال راه مییابد ، فکر مردم عصر ظهور مؤثّر واقع میشود و به زودی میتوانند به آنچه در راه آن تلاش میکنند دست یابند .
درسی از دعای بعد از زیارت «آل یس» در این باره
در زیارت «آل یس» - که از زیارات بسیار مهمّ امام عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه میباشد و همچنین در دعای پس از آن - یک دوره بزرگ از معارف و مسائل اعتقادی گنجانده شده است . و علاوه بر آن نکتههای بسیار مهمّی درباره قدرتهای عظیم انسانهای تکاملیافته وجود دارد و هر کس آن زیارت و دعای پس از آن را میخواند ، از خداوند بزرگ میخواهد که او را به آن مراحلِ بس بلند برساند ؛ اگرچه ممکن است خوانندگان آن، توجّه به عظمت و اهمیّت آنچه میخوانند نداشته باشند .
در اینجا نمونهای از آنها را که در ارتباط با بحث ما است بیان میکنیم :
در ضمن دعایی که پس از زیارت »آل یس« میخوانیم به پیشگاه خداوند عرض میکنیم :
وفکری نور النیّات ، وعزمی نور العلم .(183)
و فکرم را نور تصمیمها و ارادهام را نور علم عنایت فرما .
ممکن است صدها و یا هزاران بار تا به حال این دعا را خوانده باشیم ولی تاکنون هیچگونه توجّهی به عظمتِ درخواست خود نکرده باشیم .
درسی که از این دعا میآموزیم این است : کسی دارای فکر روشن است و اندیشهاش از تاریکی رها یافته که قدرت بر تصمیمگیری داشته باشد و نفس وی باعث شکست اراده او نباشد . و کسی دارای عزم و اراده است که نور علم و دانش در او تابیده باشد و وجودش با نور علم و آگاهی عجین شده باشد .
عصر ظهور ، که روزگار بارور شدن خواستههای بلند انسانی است و زمان تکامل مقام عالی بشر است ، افکارِ روشن و ارادههای نورانی در انسانها پرورش یافته و تکامل مییابند .
در آن روزگار پرشکوه در افکار و اندیشهها ، نور و قدرت تصمیمگیری پدیدار میشود و در عزم و اراده مردم ، نور و تواناییِ فراگیری علم و دانش ایجاد میگردد .
در آن زمان ، انسانها از خمودی ، عدم توانایی بر تفکّر و سستی عزم و اراده رها میشوند و به سوی علم و آگاهی روی میآورند و بدیهی است با حیاتِ فکر و اندیشه و آزاد شدن اراده ، چه علم و فرهنگ پیشرفته و گستردهای در جامعه به وجود خواهد آمد .
حکومت جهانی برای همگان
در اینجا مطلبی را بیان میکنیم که بسیار جالب توجّه شیفتگان عصر شکوهمند ظهور خواهد بود . و آن این است که برداشت افراد از جهانی بودن حکومت حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه این است که در سراسر جهان حکومتی غیر از حکومت آن بزرگوار نخواهد بود و حکومت آن حضرت در سراسر گیتی به عنوان حکومت واحد جهانی خواهد بود . ولی باید بگوییم نه تنها هیچ گونه قدرتی در برابر حکومت جهانی حضرت ولیّ عصر ارواحنا فداه وجود ندارد و فقط حکومت واحد امام زمان عجّل اللَّه تعالی فرجه بر سراسر جهان حکومت میکند بلکه علاوه بر آن ، آنچه را که حکومت حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه برای جهانیان به ارمغان میآورد ، از بُعد مادّی و معنوی و پیشرفتهای شگفتآور علم و تمدّن و دانش و بینش ، سراسر جهان را فرا میگیرد ، و از بزرگترین شهرهای جهان تا دورافتادهترین نقاط گیتی از این نعمت بهرهمند میگردند ، علم و عدالت و... سراسر جهان را فرا میگیرد و کمبود و محرومیّت در هر نقطه از زمین ریشهکن میگردد .
در آن زمان شکوهمند از وابستگان و آقازادگان خبری نیست و رفاه و آرامش از آنِ همگان است و ثروت میان همه مردمان جهان به گونه مساوی تقسیم میگردد .
مسأله فراگیری و همگانی شدن ، و بهرهمند شدن عموم افراد جامعه از امکاناتِ موجود و فراگیر شدن خوبیها در میان تمام مردم جهان ، از ویژگیهای عصر ظهور است و برای بیشتر روشن شدن این مسأله بسیار مهمّ ، یعنی عمومیّت و فراگیر شدن امکانات در میان تمام اقشار و بهرهمند گشتن همه مردم از آنها به توضیح آن میپردازیم :
همان گونه که میدانید در دوران تیره غیبت در تمام کشورهای جهان ، همه مردم از مال و ثروت ، فرهنگ و دانش ، قدرتها و امکانات ظاهری برخوردار نیستند ، بلکه در میان هر کشور و در بین هر دسته از مردم جهان ، گروهی اندک از مال و ثروت و قدرت برخوردار بوده و هستند و بیشتر مردم از کمبود و یا نبود آن رنج میبرند .
تبعیضات نژادی و فاصلههای طبقاتی در سراسر جهان وجود دارد . امکانات و بهرهوریها از آنِ گروهی خاصّ و رنجها و کمبودها از آنِ بیشتر مردم است ، ولی دنیا در عصر شکوهمند ظهور اینگونه نخواهد بود .
در آن زمان، تبعیضات نژادی برداشته میشود و فاصلههای طبقاتی شکسته میشود ، علم و دانش فراگیر میشود ، ثروتهای طبیعی میان تمامی افراد جامعه به گونه مساوی تقسیم میگردد . عدالت و تقوا همه اقشار جهان را فرا میگیرد و همه مردمان جهان دارای عدالت و پرهیزکاری میشوند .
از آنچه تاکنون گفتیم چنین نتیجه میگیریم : در حکومت جهانی امام عصر عجّل اللَّه تعالی له الفرج دانشها و بینشها، خوبیها و نیکوییها از آنِ همه مردم جهان است و مورد بهرهبرداری و استفاده همه جهانیان خواهد بود . جهان در آن روزگار همچون عصر تیره غیبت نیست که گروهی از مردم از پیشرفتهترین وسایل صنعتی بهرهمند باشند و افراد دیگر از ضروریترین وسایل مقدّماتی زندگی محروم باشند .
بنابراین علم و دانش بسیار پیشرفته عصر ظهور ، هر وسیله تازه و جدیدی را برای مردم به ارمغان بیاورد ، جایگزین وسیلههای قبل از ظهور میگردد و در تمام نقاط جهان مورد استفاده همه جهانیان قرار میگیرد و وسیلههای قبلی در تمام نقاط جهان از کار افتاده و همه مردم از صنعتهای پیشرفته عصر ظهور استفاده خواهند نمود .
و بر فرضی که نمونهای از صنایع بتوانند در آن زمان ویژگی خود را حفظ کنند ، بدیهی است در عصر درخشان ظهور از آنها نیز بهرهبرداری میشود ؛ زیرا آن زمان ، عصر همه خوبیها برای همه ملّتهای جهان است .
بنابراین ما صنعت جدید را به طور کلّی محکوم نمیدانیم ، ولی آن را مناسب با عصر تیره غیبت میدانیم ، نه روزگار پیشرفته عصر ظهور .
آنچه تاکنون گفتیم دیدگاه کسانی است که بر اثر آگاهی از گفتار خاندان وحی علیهم السلام عصر ظهو را ، عصر تکامل عقل و عصر روشن شدن رازها میدانند
ممکن است در برابر آنها افرادی باشند که در لاکی که برای خود ساختهاند فرو رفته و اختراعات جهان را کامل بدانند . این گونه افراد - نه اکنون بلکه در زمانهای گذشته نیز وجود داشتهاند - افرادی بودهاند که در بیش از یک قرن و نیم پیش گمان میکردهاند بشر به تمام آنچه ممکن است اختراع شود دست یافته و به پایان راه رسیده است و افراد دیگری افکاری شبیه اینان داشتهاند . در اینجا شما را با نمونهای از این افکار آشنا میکنیم :
در سال 1865 مدیر دفتر ثبت پروانههای اختراعات آمریکا استعفا میدهد و اعلام میکند : «چرا باید ماند ، دیگر چیزی برای اختراع کردن وجود ندارد» .
کارشناسانی که ناپلئون سوّم به آنها مأموریّت داده بود ، به همین اندازه فاقد روشنبینی ، «به طور علمی» ثابت میکنند که دینامی که زنوب گرام در شُرف ابداع کردن است ، هرگز کار نخواهد کرد .
ستارهشناس آمریکایی نیوکومب بر مبنای ریاضی ثابت میکند که پرواز آنچه از «هوا سنگینتر است» غیر ممکن است . هنگام نخستین پرواز برادران رایت ، او که حاضر نیست خطای خود را بپذیرد ، پافشاری میکند : «هواپیما هیچ گونه کاربرد جالب توجّهی نخواهد داشت».
در این هنگام انستیتوی بسیار باصلاحیّت اسمیسونیان ، پرفسور لانگلی را از کار برکنار میکند ؛ زیرا او جرئت کرده بود پیشنهاد کند ماشینهای پرواز کنندهای که با موتورهای انفجاری کار میکنند ، مورد مطالعه قرار گیرند .
در سال 1887 مارسلین برتولو، عالم بزرگ شیمی رفتار کلیّه ناباوران متّکی به اطمینان خاطر را چنین خلاصه میکند : »از این پس جهان بدون راز است« .(184)
آنان که عصر ظهور را دارای پیشرفت فوقالعاده و بیشتر از حال نمیدانند مانند این گونه افراد فکر میکنند .
آنچه آوردیم نمونهای از بافتههای کسانی است ک میپنداشتند جهان از نظر علم و صنعت به مرحله نهایی رسیده و به آخرین قلّه پیشرفت و تکامل رسیده است .
آری ؛ این توهّمات در قرنهای گذشته وجود داشته و الآن نیز گروهی به آن گرفتارند ، و ممکن است عدّهای به این پندار باطل ، گرایش داشته باشند .
ظهور یا نقطه آغاز
بدیهی است اگر ما بگوییم ابتدای ظهور نقطه آغاز تکامل است برای این گونه افراد باور کردن آن سخت است . چرا آنان نمیتوانند بپذیرند که آغاز ظهور گام نخستین پیشرفت است ؟
ما برای روشن شدن پاسخ این سؤال به تشریح مطلب میپردازیم و برخی از علل پیدایش این گونه پندارهای غیر صحیح را بیان میکنیم تا خوانندگان محترم بدانند که چرا برخی از افراد نمیدانند نقطه آغاز تکامل و گام نخستین پیشرفت با ظهور حضرت بقیّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالی فرجه شروع میشود ؟!
چرا آنان جهان کنونی را آن قدر پیشرفته میدانند که حاضر نیستند دنیایی برتر از آن را در ذهن خود ترسیم نموده و بپذیرند ؟
ما در اینجا به بیان دو نکته کوتاه میپردازیم و آنگاه به تفصیل سخن میگوییم :
1 - این افراد ، جهان کنونی را با جهانِ گذشته مقایسه میکنند ، به این جهت این عصر را بسیار پیشرفته میدانند .
2 - این گونه افراد از آینده جهان هیچ گونه اطّلاع و آگاهی ندارند و بر این اساس میپندارند : »دیگر چیزی برای اختراع کردن وجود ندارد« ! و یا »از این پس جهان بدون راز است« !
دین یعنی حیات و تمدّنِ پیشرفته و صحیح
از آنجا که بسیاری از مردم جهان با برنامههای حیاتی ، زندگیساز و همهجانبه دین آگاهی ندارند و نمیدانند مکتب وحی ، تمامی ابعاد جامعه را در نظر گرفته و از همه نیازهای مردم آگاه است ، از این جهت دین را به معنای یک دسته از دستوراتی که کاری به تمدّن و صنعت ندارد ، میدانند .
برخی از این گونه افراد پیرو مکتبهای ساختگی و استعماری میباشند و یا تابع ادیان تحریفشده هستند . به این جهت »دین« را جز آنچه خود میپندارند ، نمیدانند .
گروه دیگر که پیرو مکتب وحی میباشند ، اگر چنین اعتقادی داشته باشند بر اثر نداشتن آگاهی کامل از برنامههای دین است ؛ زیرا دینداری به معنای دور بودن از صنعت و تمدّنِ صحیح نیست بلکه تمدّن و صنعت باید در سایه دین و در پوشش دین باشد . پس دین و دینداری به معنای نفی تمدّن و صنعت نمیباشد ، بلکه آنها باید در راستای دین و در مسیر دینداری باشند .
نه تنها در آینده بلکه تاریخ در زمانهای گذشته نیز دورانهای پرشکوهی را به یاد دارد که تمدّن بزرگ دینی ، مردم را در پوشش خود قرار داده بود و در آن زمان آنچنان مردم از علم و صنعتِ پیشرفته برخوردار بودهاند که هنوز تمدّن عصر ما از آوردنِ همانند آن عاجز است .
نه تنها در میان صفحات تاریخ، بلکه در برخی مکانها آثار اینگونه تمدّنهای پیشرفته وجود دارد که هنوز بشر در درک آنهمه عظمت ، ضعیف و ناتوان است .
نمونهای از آن را برای شما بیان میکنیم تا به خوبی آشکار شود که دین هیچ گاه با پیشرفت و تمدّن ، مخالف نبوده و نیست ، بلکه حکومت مذهبی باید خود آورنده تمدّن صحیح باشد .
آیا چه چیزهایی درباره حکومت دینی حضرت سلیمان میدانید ؟ آیا از معبدی که حضرت سلیمان ساخته بود و هنوز آثار آن موجود و ناشناخته باقی مانده است ، آگاهی دارید ؟!
اکنون برای اطّلاع بیشتر ، این جریان را بخوانید :
حدود دو قرن پیش بود که «بنیامین فرانکلین» برقگیر را اختراع کرد و این حقیقت مسلّمی است که نمیتوان آن را انکار کرد ، با این حال این امر نیز محرز و مسلّم است که قریب 3000 سال پیش معبد سلیمان مجهّز به 24 برقگیر بود . معبد مزبور هرگز دچار برقزدگی نشد و «فرانسوا آراگو» در قرن 18 در این باره چنین توضیح داده است :
«سقف معبد به سبک ایتالیائی ساخته شده و با چوب سدر توفالکوبی شده و با ورقه ضخیم مطلاّئی روی آن را پوشانیده و از این سر تا آن سر بام را میلههای آهنی یا پولادین نوکتیز و طلائی کار گذاشته بودند .
مردم میگفتند این تجهیزات بر روی بام «24 میله نوکتیز» صرفاً به این علّت بود که پرندگان بر روی آن ننشینند .
نمای ساختمان با الوارِ مزیّن به طلا تزیین شده بود . در جلوی معبد نیز حوضی بود که با لولهکشی از آب زلال لبریز میشد . ما در این محلّ به آثار و شواهدی برخوردهایم که نشان میدهد این برقگیرها ، از خاصیّت هدایتکننده بسیار نیرومندی برخوردار بودهاند و جالب این که ما هنوز نتوانستهایم از یک چنین امکانات و تجهیزاتی بهرهمند شویم .
بدیهی است که معبد بیت المقدس که از هزاران سال پیش دستنخورده باقی مانده ، میتواند به عنوان نمونه کامل برقگیر قرون گذشته مورد استناد قرار گیرد .
حال این سؤال پیش میآید که حضرت سلیمان و آرشیتکت او از راز برقگیر آگاه شده و به خواصّ آن پی برده بودند ، پس چرا این راز را به دیگران نسپردند و از آن با کسی سخنی به میان نیاوردند ؟ اکنون ما از دانشپژوهانی که میخواهند در ورای علم و دانش گام بردارند و مجهولات بسیاری را به معلومات تبدیل نمایند ، سؤال میکنیم که این مسأله را بگشایند و پاسخ صحیح آن را معلوم سازند .(185)
همانگونه که توجّه کردید آنها خود اعتراف کردهاند که : ما هنوز نتوانستهایم از یک چنین امکانات و تجهیزاتی بهرهمند شویم .
این یک نمونه کوچک از پیشرفت علم و صنعت در زمان حضرت سلیمان میباشد و دلیل بر این است که دین و حکومت الهی به معنای نفی صنعت و تکنولوژی نیست ، بلکه خود پدیدآورنده آنست .
نمونههای دیگری از قدرتهای عظیمی که هنوز تمدّن بشری از داشتن آنها عاجز است ، وجود داشته که در حکومت حضرت سلیمان از آنها استفاده میشده و در آیات قرآن کریم و روایات اهل بیتعلیهم السلام به آنها تصریح شده است.
اکنون دنیا با همه ادّعایی که درباره پیشرفت در زمینه قدرت علم و اراده و توانایی دارد ، هنوز نمیتواند یک خودکار را بدون استفاده از وسایل فیزیکی از نقطهای به نقطه دیگر جهان منتقل کند . ولی شاگرد حضرت سلیمان در یک چشم به هم زدن قدرت انتقال تخت باعظمت بلقیس را داشت و آن را عملی ساخت .
این دلیل واضحی است که انسان برای دستیافتن به قدرتهای بزرگ نیاز به داشتن قدرتهای فرامادّه دارد و تا به آن قدرت دست نیابد در اسارت مادّه یعنی زمان و مکان خواهد بود و دستیابی به قدرتهای عظیمِ فرامادّه و رسیدن به برتریها جز با پیمودن راه دین ممکن نیست .
بنابراین دین نه تنها مانع پیشرفت علم و دانش نیست بلکه خود پدید آورنده پیشرفتهترین تکنولوژی صحیح و صنایع سالم خواهد بود .
جهان در حکومت الاهی حضرت بقیّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالی فرجه شاهد چنین پیشرفتهای مهمّ خواهد بود . در آن زمان نه تنها انسانها در اوج مسایل معنوی خواهند بود بلکه دارای عظیمترین صنعتهای پیشرفته و تکنولوژی صحیح خواهند بود .
ما باید با تمامی وجود از خداوند متعال فرارسیدن هرچه زودتر آن روزگار پرشکوه را بخواهیم و خود را برای بودن در آن عصر بسیار باعظمت آماده سازیم .
ما باید بدانیم آفرینش انسان به خاطر قتلها و کشتارها ، ظلمها ، جنایتها و تشکیل حکومتهای جبّار خودکامه نبوده است ؛ بلکه برای تشکیل و استقرار حکومت الاهی که انسانها را زیر پوشش دستورات حیاتبخش خود قرار دهد بوده است ؛ ولی تاکنون ستمکاران مانع آن بودهاند .
از خداوند میخواهیم با برطرف نمودن همه موانع ظهور ، حکومت حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه را برساند و ما را از خدمتگزاران حضرتش قرار دهد .
به دست آوردن تکنولوژی صحیح و پیشرفته فقط در سایه دین ممکن است
اکنون به تشریح یک نکته بسیار مهمّ و حیاتی میپردازیم که یقیناً خوانندگان محترم با توجّه به این نکته ، دیدگاه دیگری درباره برنامههای پیشرفته دین خواهند داشت و از افقی برتر و والاتر به مسایل حیاتی دین خواهند نگریست .
برای بیان این نکته ، مقدّمه کوتاهی را بیان میکنیم و آن این است که توجّه داریم انسان یک موجود مادّی محض نیست ، به دلیل این که انسان دارای روح نیز میباشد . ولی آیا انسان فقط مرکّب از جسم و روح است ؟ یا از روح و نفس و جسم ؟ و یا از روح و عقل و نفس و جسم ترکیب شده و یا ...؟
این سؤال بسیار مهمّی است که وجود انسان از چه چیزهایی تشکیل شده است . از زمانهای گذشته پیروان ادیان درباره آن بحث نموده و طبق فهم خود آنچه را که درک نمودهاند ، بیان کردهاند . هر یک از این نظریّهها طرفدارانی دارند و هر کدام از کسانی که در این باره به بحث پرداختهاند ، برای اثبات عقیده خویش به مطالبی استدلال نمودهاند .
ما اکنون نیازی نداریم که ثابت کنیم انسان جدای از روح و جسم ، مستقلاًّ دارای عقل و نفس است یا آن دو تابع روح و جسم میباشند یا از آن دو ایجاد شدهاند ؟ زیرا بنا بر هر کدام از این عقیدهها ، روح دارای وجود مستقلّ است نه تابع جسم انسان .
وقتی که بر اثر پیروی از مکتب خاندان وحی علیهم السلام آموختیم که روح دارای وجود مستقلّ است و برخلاف برخی از مکاتب مادّی - که میپندارند روح تابع جسم است - روح را دارای استقلال و منشأ آثار دانستیم ، باید در پیرامون آنها و درباره قدرتهای روح به فکر و اندیشه بپردازیم .
نقص اختراعات کنونی
در نتیجه بحث و بررسی درباره آثار و نیروهای روح به این نکته مهمّ پی میبریم که آنچه را دنیای کنونی به عنوان صنعت و تکنولوژی به مردم عرضه کرده است ، اختراعاتی بوده است که روح انسان را در اسارت جسم و محتاجِ آن قرار داده است و هیچ گونه نشانی از قدرتهای روحی که در آنها جسم انسان تابع روح باشد وجود ندارد .
این یک کمبود و نقص بزرگ برای تکنولوژی موجود است که متأسّفانه دانشمندانِ عصر غیبت درباره آن به برنامه درستی دست نیافتهاند .
توجّه داشته باشید : ما که میگوییم تکنولوژی عصر غیبت دارای نقص و کمبود است به این دلیل است که وسایل تندرو این زمان را با گاری و کالسکه مقایسه نکردهایم ، ما میگوییم قدرتهای فراوانی را که خداوند در نهاد انسانِ والا قرار داده است و خود را به خاطر آفرینش او »احسن الخالقین« میداند و میگوید : »تَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقین«(186) ، با توجّه به عظمت چنین موجودی آنچه را که انسان از یک بُعد وجود خویش استفاده کرده و بُعد دیگر را به دست فراموشی سپرده ، اندک و دارای کمبود است .
ما میگوئیم انسان به دلیل آنکه دارای روح است ، نباید همیشه روح را تابع جسم قرار دهد بلکه انسان باید بیاموزد که میتواند با توجّه به بُعد دیگرِ خویش ، جسم را تابع روح قرار دهد و به این وسیله خود را از قید مادّه و از مرز زمان رها کند ؛ ولی تمامی صنایع و اختراعات در عصر غیبت گرفتار و پایبست تقیّدات مادّی است .
به این جهت میگوییم تکنولوژی در عصر غیبت تکبُعدی است و از تکاملی که باید دارای آن باشد ، برخوردار نیست .
ما میگوییم در عصر درخشان ظهور که از نظر تمام ابعاد وجود ، به قدرت و تکامل میرسد ، به قدرتهای بسیار عظیم فرامادّه دست مییابد و بر اثر آن نه تنها در تکنولوژی و صنعت مادّی دارای پیشرفت گسترده میشود ، بلکه از قدرتهای برتر نیز بهرهمند میگردد .
اکنون برای آنکه گفتار خود را با سخنان حیاتبخش خاندان وحی علیهم السلام محکم کنیم ، روایتی را نقل میکنیم که برخی به آن روایت برای صنعتهای پیشرفته عصر ظهور ، استدلال نمودهاند . اکنون به اصل روایت توجّه کنید :
ابن مسکان میگوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که آن حضرت میفرمود :
إنّ المؤمن فی زمان القائم وهو بالمشرق لیری أخاه الّذی فی المغرب ، وکذا الّذی فی المغرب یری أخاه الّذی فی المشرق.(187)
قطعاً شخص مؤمن در زمان قائم در حالی که در مشرق است حتماً برادر خودش را که در مغرب است میبیند . و همین طور آن کس که در مغرب است برادر خودش را که در مشرق میباشد میبیند .
تحلیل قدرتیابی در عصر ظهور
نکته بسیار جالبی که از این روایت استفاده میشود این است که در عصر ظهور تحوّلی شگفتانگیز و فوقالعاده برای بشریّت به وجود میآید که بر اثر آن انسان میتواند دوستان خود را در دورترین نقطههای گیتی ببیند و با وجود صدها کیلومتر فاصله به خوبی آنان را مشاهده نماید و از حال آنان آگاه شده و اطّلاع پیدا کند .
این قدرتیابی که برای انسان در عصر پیشرفته ظهور واقع میشود به چند صورت ممکن است مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد :
1 - آنچنان قدرت فکر و اندیشه انسان کامل شود و نیروی اراده او قوی گردد که با اراده و تمرکز فکر بتواند در هر نقطهای از عالم ببیند ؛ به این گونه که در میدان دید ظاهری گسترش ایجاد شود ، یا این که مقصود از رؤیت را به عنوان رؤیت باطنی و دیدن با چشم دل معنی کنیم .
این تحلیل ، با توجّه به مطالبی که درباره تحوّل فکر و اندیشه و تقویت اراده در عصر ظهور گفتهایم ، یک امر طبیعی است .
2 - در عصر پرشکوه ظهور آنچنان صنعت و تکنولوژی پیشرفت میکند که انسانها میتوانند با استفاده از وسایل پیشرفته ، یکدیگر را در شرق و غرب عالم ببینند .
نکتهای که باید به آن توجّه داشته باشیم این است که اکنون ذهن ما با کامپیوتر ، اینترنت و تلویزیون آشنا است ، و میدانیم عدّهای میتوانند تصویر دیگران را در اینترنت و... ببینند به دلیل وجود این گونه وسائل تصویری ، ممکن است اختراعات پیشرفته آینده را نیز یک نوع وسیله تصویری بدانیم، در حالی که ممکن است وسایلی که در آینده در اختیار انسانها قرار میگیرد نه تنها تصویر آنها ، بلکه به گونهای نشاندهنده تجسّم آنان باشد . به تعبیر دیگر نشاندهنده وجود دوبُعدی آنها نیست ، بلکه وجود سهبُعدی آنها را نشان میدهد .
3 - تحلیل دیگری نیز به نظر میآید و آن این است که بر اثر پیشرفت بیسابقه و شگفتانگیزی که در بُعد مادّی و معنوی برای انسانها پیش میآید ، انسانها از هر دو طریقی که بیان کردیم میتوانند استفاده کنند .
4 - علاوه بر آنچه گفتیم ممکن است تحلیل دیگری ارائه شود و آن این که بر اثر افزایش قدرتهای باطنی ، انسانها بتوانند وجود مثالی خویش را در نزد برادران خود - در هر نقطه عالم که باشند - حاضر ساخته و با تجسّم بخشیدن به وجود مثالی یا بدون تجسّم آن ، برادران خود را ببیند .
نکتهای که در توضیح این روایت اضافه کنیم این است که : ما چه همه یا چند تا یا یک تحلیل از تحلیلهای گذشته را بپذیریم و چه تحلیل دیگری در توضیح روایت داشته باشیم ، به این مطلب باید توجّه کنیم که از ظاهر این روایت چنین استفاه میشود که این قدرت یعنی دیدن افراد در هر نقطه جهان ، حالتی است که برای عموم مردم به وجود خواهد آمد . یعنی از روایت ، حالت همگانی و عمومیّت استفاه میشود .
بنابراین با هر تحلیلی که روایت را توضیح دهیم باید بدانیم که قدرت رؤیت از راه دور در عصر پیشرفته ظهور ویژه گروه خاصّی نیست بلکه عموم مردم دارای چنین قدرتی خواهند بود .
5 - رؤیت و دیدن یکدیگر به گونه دیگر نیز ممکن است و آن ، حضور طرف مقابل در نزد انسان باشد ؛ برعکس برخی از صوری که ذکر کردیم. شبیه آنچه در روایات وارد شده است که هر کس به حضرت خضر علیه السلام سلام کند او در نزد وی حاضر میشود . اکنون به روایت توجّه کنید :
در روایتی حضرت امام رضا علیه السلام درباره حضرت خضر میفرمایند :
إنّه لیحضر حیث ما ذکر ، فمن ذکره منکم فلیسلّم علیه .(188)
او هر زمان که یاد شود حاضر میشود ، پس هر کس از شماها او را یاد کرد باید بر او سلام کند .
در هر صورت ، لازمه برخی از صوری که ذکر کردیم ، بودن انسان در دو مکان یا بیشتر از آن است .
6 - یکی از تحولاّت چشمگیر عصر درخشان ظهور را تحوّلی بدانیم که در دیدِ انسان رخ میدهد و با اراده توانایی و قدرتِ برای دیدن از راه دور برای او فراهم میگردد .(189)
تحوّلی که در دیدِ انسان ایجاد میشود به گونهای است که افزایشی شگفتانگیز در آن به وجود میآید .
درباره شگفتانگیز بودن قدرت دیدِ انسان در روزگار رهایی به این روایت توجّه کنید : امام صادق علیه السلام فرمودند :
إنّ قائمنا إذا قام مدّ اللَّه لشیعتنا فی أسماعهم وأبصارهم حتّی (لا)یکون بینهم وبین القائم برید ، یکلّمهم فیسمعون وینظرون إلیه ، وهو فی مکانه .(190)
به راستی آن گاه که قائم ما قیام نماید خداوند در گوشها و چشمان شیعیان ما کشش ایجاد میکند (بر قدرت آنها میافزاید) تا آنجا که میان آنها و حضرت نیازی به پُست (واسطه) نیست . او با آنان سخن میگوید و آنها میشنوند و به او نگاه میکنند در حالی که او در مکان خود میباشد .
این روایت صریح است که در عصر ظهور ، خداوند در قدرت دیدن و شنیدن انسانها افزایشی ایجاد میکند که همه میتوانند حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه را در هر کجای عالم که باشند ببینند و صدای آن حضرت را بشنوند .
دقّت در روایت
قابل ذکر است که این گونه روایات را برخی از نویسندگان به «تلویزیون» و... تطبیق نمودهاند که با توجّه به تعبیراتی که در روایت شده است به هیچ وجه نمیتوان گفت مقصود امام صادق علیه السلام از این روایت تلویزیون میباشد ؛ زیرا :
1 - امام صادق علیه السلام میفرمایند : مؤمن برادر خودش را میبیند ؛ اگر مقصود آن حضرت ، تلویزیون میبود ، باید همه مردم جهان در تلویزیون ظاهر شوند تا برادرانشان آنان را در قسمت دیگر کره زمین ببینند . زیرا «الف و لام» در «المؤمن» برای جنس است و اطلاق دارد ؛ یعنی همه مؤمنین را شامل میشود . و تلویزیون آن گونه قابل بهرهبرداری نیست که هر کس بتواند برادر خودش را در آن ببیند ، بلکه تنها کسانی را در تلویزیون مشاهده میکند که در صحنه یا فیلم حاضر شدهاند .
تاکنون چند نفر از هفت میلیارد جمعیّت جهان(191) ، برادر خود را در تلویزیون دیدهاند ؟
نکتههای قابل توجّه دیگری در روایت وجود دارد که دلالت بر تأکید مطلب مینماید ؛ یعنی از آنها استفاده میشود اطلاق دیدن مؤمن برادر خود را در قسمت دیگر کره زمین ، حتمی و قطعی است ؛ زیرا این روایت: 1 - با جمله اسمیّه شروع شده است . 2 - در ابتدای آن کلمه «إنّ» وجود دارد . 3 - «لیری أخاه» با لام آورده شده که همه اینها دلیل بر تأکید اصل مطلب که اطلاق کلام است مینماید .
با توجّه به این نکات در آن عصر درخشان و شکوهمند ، هر فرد مؤمن برادر خود را از راههای بسیار دور میبیند همان گونه که او نیز برادر خود را میبیند و این مطلبی است که امام صادق علیه السلام در این روایت آن را با چند تأکید بیان فرمودهاند .
2 - روایت ظاهر در این است که برادر خصوصیّتی در مشاهده ندارد و امام علیه السلام آن را به عنوان مثال بیان نمودهاند و گرنه در آن زمان مؤمن نه تنها برادر خود بلکه خواهر ، مادر ، دختر ، همسر و سایر بستگانش را میتواند از یک قسمت کره زمین در قسمت دیگر آن ببیند . آیا همه خواهران و... باید در تلویزیون برنامه داشته باشند تا مؤمن بتواند آنها را ببیند ؟!
3 - ظاهر روایت این است که مقصود از دیدن در این روایت طرفینی است یعنی همان طور که فردی که در مشرق است برادر خود را در مغرب میبیند ، کسی هم که در مغرب است برادر خود را در مشرق میبیند ؛ هر دو یکدیگر را میبینند ، ولی در تلویزیون کسی که به آن نگاه میکند افرادی را در تلویزیون میبیند ولی آنان که در صحنه تلویزیون هستند نمیتوانند کسانی را که به صحنه نگاه میکنند ، ببینند .
جالب توجّه است که امام صادق علیه السلام افزایش نیروی دید و شنوایی مردم را به زمان قیام حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه مقیّد نمودهاند و فرمودهاند : «هر گاه قائم ما قیام نماید ...» که از آن استفاده میشود قبل از قیام آن حضرت دیدن و شنیدن مردم آن گونه نیست .
بنابراین نمیتوان گفت که مقصود آن حضرت تلویزیون میباشد - همان گونه که متأسّفانه چند نفر از نویسندگان گفتار امام صادق علیه السلام در این روایت را به تلویزیون تطبیق نمودهاند - زیرا ظاهر روایت این است که آن حضرت در مقام بیان ویژگیهای عصر ظهور میباشند .
4 - اگر مقصود آن بزرگوار از این کلام تلویزیون باشد ، این امتیازی برای زمان قیام امام عصر ارواحنا فداه نخواهد بود ؛ زیرا تلویزیون قبل از قیام آن ، اختراع شده و در عصر تیره غیبت بسیاری از مردم را به تاریکی بیشتر کشانده است .
5 - اگر چه با نگاه به تلویزیون ، انسان افراد را از راههای دور در سراسر جهان میبیند ولی قدرت دیدن و شنیدن با وسایل صنعتی به معنای امتداد و افزایش قدرت دیدن و شنیدن نیست .
6 - در این روایت ، خصوصیّت ذکر شده به شیعیان اختصاص داده شده ؛ زیرا امام صادق علیه السلام میفرماید : «مدّ اللَّه لشیعتنا» و استفاده از تلویزیون اختصاص به شیعیان ندارد .
7 - نگاه کردن به تلویزیون نه تنها باعث افزایش قدرت دیدن نمیشود بلکه همان گونه که دانشمندان گفتهاند نگاه کردن به تلویزیون برای چشم زیانآور است نه آن که قدرت چشم را افزایش میدهد .
8 - اگر مقصود از روایت ، وسیلههای ظاهری باشد ، چه دلیلی داریم که آن وسیله تلویزیون است ، شاید وسیلهای بسیار پیشرفتهای غیر از تلویزیون باشد . پس اگر حتّی احتمال داده شود که مقصود آن حضرت چیزی غیر از تلویزیون میباشد ، به چه دلیل کلام امام علیه السلام را بر تلویزیون حمل کنیم ؟!
9 - نکته بسیار جالبی که در بعضی از روایات وجود دارد ، تصریح به این مطلب است که تحوّلی که در شنیدن و دیدن رخ میدهد ، بعد از ظهور و قیام آن حضرت واقع میشود .
بنابراین هر گونه وسیلهای از قبیل تلویزیون ، کامپیوتر ، اینترنت و یا هر وسیلهای که قبل از ظهور آن حضرت وجود داشته باشد نفی شده و این روایت شامل آنها نمیشود .
امام صادق علیه السلام این تحوّل عظیم را که در وجود انسان واقع میشود مقیّد به پس از قیام و ظهور حضرت بقیّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالی فرجه نموده و فرمودهاند : «إنّ قائمنا إذا قام...» که صریح در این باره است که تحوّل عظیمی که در وجود انسان واقع میشود ، پس از قیام آن بزرگوار است .
10 - نکته جالب توجّه دیگر این است که حضرت امام صادق علیه السلام میفرمایند : «مدّ اللَّه لشیعتنا فی أسماعهم وأبصارهم...» خداوند در گوشها و چشمان شیعیان ما کشش ایجاد میکند و بر قدرت شنوایی و دید آنها میافزاید . اگر مقصود آن حضرت از این تحوّل به خاطر وسیلههای ظاهری مانند تلویزیون و کامپیوتر باشد ، بدیهی است در چشم و گوش افراد ، هیچ گونه تحوّلی ایجاد نشده و بر قدرت آنها افزوده نشده است .
بنابراین همان گونه که متن روایت واضح است مقصود حضرت امام صادق علیه السلام از فرمایشی که فرمودهاند : »مدّ اللَّه لشیعتنا...« ، تحوّل در وجود آنها است نه در خارج از وجود آنها که اسباب و وسیلههای ظاهری باشد .
11 - نکته جالب توجّه دیگر این است که امام صادق علیه السلام میفرمایند : «مدّ اللَّه ...» این تحوّل و تغییر را کار خداوند دانسته و به خدا نسبت میدهند . یعنی پس از قیام امام عصر ارواحنا فداه خداوند این تحوّل را در مردم ایجاد میکند که دلیل بر یک دگرگونی غیر طبیعی و فوقالعاده است و از ظاهر عبارت واضح است که اختراع تلویزیون و یا وسیلهای دیگر همانند آن را به خداوند نسبت نمیدهند .
12 - حضرت ولیّ عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه در جهانداری و نظم جهانیان از قدرتهای فوقالعاده معنوی استفاده مینمایند و به این گونه برای تکامل جهان و جهانیان در مردمانِ عالَم تحوّل ایجاد مینمایند . با این بیان ، خاماندیشی جهانخوارانی که میخواهند جهان را با تکیه بر سیاست و تکبُعدی اصلاح نمایند ، روشن میشود . این کوچکاندیشان - که خود در خم یک کوچه گرفتارند - گمان میکنند که میتوانند هفت اقلیم جهان را اداره کنند !!
13 - از ویژگیهای عصر درخشان ظهور ، کاستهشدن محدودیّتهای زمان و مکان است . از آنجا که این گونه بحثها تاکنون متأسّفانه مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است ، برای جامعه ما شگفتانگیز میباشد . به این جهت میتوان این گونه بحثها را به عنوان «شگفتیهای عصر درخشان ظهور» و آن زمان را «زمان شگفتیها» نامید .
ممکن است ایجاد تحوّل در مسأله زمان و مکان در عصر ظهور و بحث در این باره برای ما تازگی داشته باشد ، ولی با جستجو در روایات و گفتار خاندان وحی علیهم السلام میبینیم این بحثها عنوان شده و بنابر این آشنا نبودن جامعه ما با طرح این گونه مطالب مهمّ ، دلیل بر این نیست که آن بحثها در روایات اهل بیت علیهم السلام عنوان نشدهاند .
روایتی را که در اینجا نقل نمودیم ، نمونهای از آنهاست که در آن امام صادق علیه السلام از شکستهشدن محدودیّت مکان در عصر ظهور پرده برداشتهاند و آن را به عنوان یک مطلب قطعی و حتمی بیان فرمودهاند .
محدود بودن بشر در طول تاریخ تاکنون به زمان و مکان و مقیّد بودن انسان به این دو ، مسألهای نیست که نیازی به توضیح و بحث داشته باشد و برای همه روشن است که انسان در بند زمان و مکان اسیر بوده و هست و تاکنون برای نجات از آن نقشههای فراوانی کشیده است ولی شکستهشدن محدودیّت در سطح عالی در عصر ظهور واقع میشود .
جملهای که امام صادق علیه السلام میفرمایند (... لیری أخاه الّذی فی المغرب...) دلیل بر شکستهشدن نسبی محدودیّت مکان است ؛ زیرا در این روایت زمان ظهور حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه این گونه توصیف شده است که : در آن زمان حتماً مؤمن از مشرقِ عالم ، برادرش را در غرب عالم میبیند .
این نکته ، دلیل بر آن است که فاصله صدها هزار کیلومتر میان دو نفر و دور بودن آنها از یکدیگر در این مسافت طولانی ، دلیل بر این که آنها یکدیگر را نبینند نمیشود و بُعد مکانی و فاصله بودن میان دو نفر حتّی در این سطح وسیع ، آنها را از دیدن یکدیگر محروم نمینماید .
این خود دلیل بر شکستهشدن نسبی مسأله مکان است به گونهای که با وجود آن همه مسافت ، گویا آنان در کنار یکدیگر و هر دو در یک مکان هستند . این همه پیشرفت بر اثر تحوّلی است که در قدرت دید انسانها به وسیله اختراع دستگاههای پیشرفته ایجاد میگردد ؟
با تکمیل عقلها برای یافتن علم و آگاهی - علاوه بر قدرت سمع و بصر - قدرتهای فرامادّه وسیله بسیار مهمّی برای کسب علم و آگاهی میباشد .
با وجود همه احتمالاتی که نقل کردیم ، ممکن است که رؤیت و دیدن یکدیگر در عصر ظهور از شرق یا غرب عالم ، به گونهای دیگر باشد که فکر ما به آن راه نمییابد .
نگاهی به صنعت روز
از مطالبی که پیرامون پیشرفت شگفتانگیز علم و دانش در روزگار درخشان ظهور ذکر نمودیم و از نکتههایی که درباره تکامل اندیشه و فرهنگ در عصر حکومت جهانی امام زمان ارواحنا فداه یاد نمودیم ، روشن میشود که بسیاری از تکنیکهای صنعتی و وسایلی که اکنون بشر از آن استفاده میکند - به دلیل تکامل علم و فرهنگ - از رده خارج شده و همان گونه که اکنون بشر به خاطر داشتن ماشینهای مدرن و تندرو ؛ کالسکه ، گاری و درشکه را کنار گذارده ، در آن زمان نیز با تکاملی که انسانها در زمینه علم و دانش به آن میرسند ، بسیاری از وسایلی را که امروز آنها را مدرن و پیشرفته میدانند رها نموده و از وسایل پیشرفته عصر جهش و تکامل علمی بهره میبرند .
آیا صحیح است که جهان بشریّت با پیشرفت بیسابقه و شگفتانگیزی که در تمام ابعاد علم و دانش مینماید ، باز هم از وسایل دوران گذشته استفاده کند ؟!
آیا استفاده از وسیلههای دوران گذشته با وجود وسایل پیشرفته ، عقبگرد به زمان گذشته نیست ؟!
بیتردید و با قاطعیّت میتوان گفت : همان گونه که اکنون انسان نخ و سوزن را رها کرده و از چرخهای پیشرفته خیاطی استفاده میکند ، و همان گونه که از گاری ، کالسکه و درشکه دست برداشته و سوار آخرین ماشینهای مدرن میشود ؛ پیشرفت زمان و تکامل علم و فرهنگ بیشتر وسایل کنونی را - اگر نه همه آنها را - کنار نهاده و با استفاده از پیشرفت سریع و خارق العاده علم و دانش ، به ساختن وسایلی میپردازد که وسیلههای این زمان در برابر آنها دارای ارزش نیست .
برای روشن شدن مطلب به عنوان مثال میگوییم : اگر کسی که بتواند از انرژی خورشید بهره گرفته و ماشین و وسایل خود را با آن به حرکت درآورد ، آیا صحیح است که از بنزین و گازوئیل استفاده کرده و فضا را آلوده سازد ؟!
همان گونه که در گذشته بیان کردیم در آن روزگار پرشکوه نه تنها انسان به بهترین وجه و کاملترین نوع از وسایل موجود مادّی در علم و صنعت بهرهگیری میکند؛ بلکه با پیشرفت در امور معنوی و راهیابی به ملکوت اشیاء به قدرتهای بسیار ناشناخته در عصر ما ، دست مییابد و با بهرهگیری و استفاده از آنها به وسیلههای بسیار پیشرفته و مدرن دست یافته و در زندگی از آنها بهره میگیرد .
بنابراین میگوییم : وسایل پیشرفته عصر ما - و یا حداقلّ بسیاری از آنها - در آن عصر درخشان علم و فرهنگ ، کنار نهاده میشوند .
بدیهی است این کار به معنای بازگشت به زمانهای قبل و عقبگرد به دورانهای گذشته نیست ؛ بلکه با تکامل دانش و بینش انسانها در عصر فرخنده حکومت الاهی حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه انسانها با جهش به سوی تکامل علم و صنعت ، از وسیلههایی استفاده میکنند که بهرهگیری از وسایل پیشرفته کنونی نسبت به آنها همچون استفاده از گاری و درشکه در این زمان است !
این یک حقیقت واضح و روشن برای همه کسانی است که روزگار پرشکوه ظهور را عصر تکامل علم و دانش و بینش میدانند .
زیرا میدانند همان گونه که پیشرفت علم نسبت به گذشته در یک قرن اخیر تحوّلات زیادی در صنعت به وجود آورد ، پیشرفت خارقالعاده دانش در عصر حکومت الاهی امام عصر ارواحنا فداه، تحوّلات بسیار مهمّ و شگفتانگیزی برای جامعه بشریّت به ارمغان خواهد آورد که پیشرفت کنونی در برابر آن اهمیّتی ندارد .
خورشید یک منبع بسیار مهمّ نور و روشنایی ، قدرت و انرژی است که بشر هنوز با همه ادّعایی که در زمینه پیشرفت علم و دانش دارد نتوانسته است از انرژی خورشید استفاده کامل نموده و همان گونه که با بستن سدّ از هدر رفتن آبها جلوگیری میکند ، با ذخیره نمودن کامل انرژی خورشید ، از این قدرت بسیار عظیم استفاده نماید .
آنچه تاکنون دانش بشر به آن راه یافته و از آن آگاه شده است ، شناخت خورشید به عنوان یک منبع بسیار مهمّ حیات و دارای انرژیهای پرتوان حیاتی است ؛ ولی این نکته که راه استفاده از آن چیست و چگونه میتوان به آن راه یافت و به چه وسیله میتوان استفاده از انرژیهای خورشید را جایگزین استفاده از نفت و گازوئیل و... نمود ، موضوعی است که هنوز در پرده ابهام باقی مانده و تاکنون جز مواردی اندک ، از آن بهرهای نبرده است .
گذشته از خورشید و انرژیِ آن ، ماه یک منبع بسیار مهمّ و پرقدرت است که نیروی آن بر زمین و موجودات آن تأثیر بسیار فراوان دارد ، ولی متأسّفانه بشر با همه ادّعاهایی که درباره پیشرفت علم و دانش دارد ، نتوانسته است انرژی ماه را کنترل و ذخیره نموده و آن را در اختیار خود قرار داده و به گونه صحیح از آن بهرهمند شود .
تأثیر نور ماه بر آبهای زمین و جزر و مدّ دریاها و همچنین تأثیر آن بر جسم و روان انسانها و نیز تأثیر شگفت آن بر اشیاء دیگر از مطالبی است که دانشِ کنونی به آن پی برده است ولی راه کنترل و یا ذخیره آن و استفاده از آن را در موارد لازم به دست نیاورده است .(192)
از خورشید و ماه که بگذریم نور ستارگان و انرژی کهکشانها نیز از قدرتهای بسیار شگفتانگیزی است که هنوز جوامع علمی جهان ، رازهای آن را نگشوده و از چگونگی انباشتن و ذخیره آنها چیزی به دست نیاورده است .
تأثیری که خداوند برای طلوع بعضی از ستارگان بر زمین و زمینیان قرار داده ، آنچنان شگفتانگیز است که فراتر از باور بسیاری از افراد است !
راه خود را بسیار دور کردیم از زمین به ماه و خورشید رفته و از آنجا به کهکشان سفر نمودیم، اکنون به وطن خود - زمین - بازمیگردیم که شگفتیهای مهمّ آن نیز هنوز سربسته باقی مانده ، به گونهای که علم و دانش کنونی بسیار ناتوان از درک و فهم اسرار آن است و هنوز رازهای خلقتِ زمین همچنان ناگشوده باقی مانده است .
روزگاری که حکومت مطلقه الاهی حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه سراسر گیتی را فرا گیرد و کسانی که شاهد خلقتِ زمین و زمان ، ماه و خورشید ، کهکشانها و سحابیها بودهاند برای انسانها ظاهر شده و بر آنان حکومت نمایند ، سراسر جهان را با نور علم و دانشِ خویش روشن ساخته و ظلمت و تاریکی و جهل را از جامعه دور میسازند .
آری ؛ در آن روزگار - همان گونه که خود وعده دادهاند - هیچ گونه دانشی باقی نخواهد ماند و هیچ رازی پنهان نخواهد بود .(193)
ما اکنون با یاد آن روزگارِ ناشناخته ! که اسرار جهان فاش میشود و رازی ناگشوده نمیماند ، قلب خود را شاد مینماییم و با امید به هر چه زودتر فرا رسیدن آن روزگار پرشکوه به سر میبریم و نیز با شِکوه از وضع کنونی ، آه سرد از دل پردرد میکشیم ، شاید که آه دل را اثری باشد .
در عصر ظهور سرنوشت اختراعات کنونی چیست ؟
گفتیم دو عامل اساسی و مهمّ : 1 - راهنماییهای امام عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف ، 2 - تکامل عقلی و رشد فکریِ مردم عصر ظهور ، آنان را با سرعت هر چه بیشتر به سوی علوم و آگاهیهای بس بلند میرساند و تمدّنی بس عظیم را برای آنان به ارمغان میآورد .
اکنون این سؤال را مطرح میکنیم که با پیشرفت عجیب علم و تمدّن در زمان پرشکوه ظهور ، سرنوشت اختراعات کنونی چه خواهد شد ، آیا آنها نابود خواهند شد ؟ آیا مردم عصر ظهور از آنها استفاده خواهند نمود ؟ و آیا...
این سؤالی است که ممکن است در ذهن بعضی از افراد وجود داشته باشد و سزاوار است که پاسخی قانع کننده به آن داده شود .
ما برای پاسخ گویا و مفصّل به این سؤال ، اختراعات این زمان را دستهبندی میکنیم تا بتوانیم پاسخ جالبی را به خوانندگان محترم ارائه دهیم :
اختراعات زیانبار نابود میشوند
تعدادی از اختراعات که تا این زمان انجام گرفته است شامل وسایل ویرانگری میشود که در جنگها و کشتارها آنها را به کار گرفته و میگیرند مانند بمبهای اتمی ، و... .
بدیهی است وجود این گونه اختراعات که جز تباهی و ویرانگری و خونریزی برای جامعه بشریّت چیزی به ارمغان نیاورده و جز ظلم و فساد اثر دیگری نداشته است ، با حکومت عدلِ الهی حضرت بقیّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالی فرجه سازگار نیست .
روشن است که نابود ساختن چنین وسایلی ، به نفع جامعه بشریّت میباشد و برای نجات انسانها و دیگر موجودات باید این گونه وسایلِ مخرّب نابود شوند .
نه تنها در حکومت عادلانه حضرت مهدی ارواحنا فداه این گونه وسایل نابود میشوند ، بلکه گاهی در طول تاریخ برخی از پادشاهانی که از انسانیّت بهرهای داشتهاند با ساختن این گونه وسایل اگرچه به آن کاملاً نیاز داشتهاند سخت مخالفت ورزیدهاند .
یکی از کسانی که با ساختن این گونه وسایل ویرانگر سخت مخالفت ورزید »لوئی پانزدهم« است .
«لوئی پانزدهم» را از سلاطینی دانستهاند که برای علم و دانش ارج و قرب فراوانی قابل بود و دانشمندان را احترام میگذاشت و امکان فعالیّت و پژوهشهای آنها را فراهم میساخت . در دوران سلطنت او شیمیدانی به نام «دوبره» نوعی آتش مخرّب با تأثیر شگرف و آنی ساخته بود که هیچ کس قدرت مقابله یا پرهیز از آن را نداشت . و حتّی آب هم به جای خاموش کردن آن ، بر آتش و قدرت او میافزود .
«دوبره» در کانال ورسای در حضور پادشاه و در محوطه زرّاد خانه پاریس ، مادّه اختراعی خود را آزمایش کرد و «لوئی پانزدهم» که شدیداً متعجّب و متوحّش شده بود ، از این که میدید مادّهای وجود دارد که میتواند شهری را به آتش بکشد و یا فوجی را نابود کند ، دستور داد که این اختراع فوراً از بین برده شود و اسرار آن با کسی در میان گذاشته نشود .
با آن که «لوئی پانزدهم» در آن زمان با انگلستان جنگ میکرد و برای نابودی نیروی دریایی دشمن نیاز به چنین اسلحه مخرّبی داشت ، با این حال به گفته خود برای نجات بشریّت مصلحت در آن دید که آن سلاح را به کار نگیرد و در نابودی آن بکوشد .(194)
علم نمیتواند جهان را رهبری کند
اگرچه در قرن هفدهم و هیجدهم میلادی بسیاری از دانشمندان ، بر اثر پیشرفتهایی که در علم به دست آمده بود ، گمان میکردند روزگاری میرسد که علم جهان را رهبری کند و در سایه قوانینی که با استفاده از علم وضع میشود ، دنیا را از نابسامانیها و گرفتاریها نجات میدهند ؛ ولی گذشت زمان ثابت کرد حقیقت غیر از آن است که آنان گمان میکردند . زیرا پیشرفت علم و دانش نه تنها جهان را از بیعدالتی و نابسامانی نجات نداد بلکه بر رنج و اندوه و گرفتاریهای جامعه بشریّت افزود .
تاریخ نشاندهنده این حقیقت است که تاکنون میلیونها نفر بر اثر پیشرفت علم ، جان خود را از دست دادهاند ، میلیونها نفر بیخانمان شده و از هستی ساقط گشتهاند . همه اینها به خاطر این نکته است که علم پیشرفت کرده است ولی انسانیّت تقویت نشده است ، در صورتی که پیشرفت باید همه جانبه باشد نه تکبُعدی .
علم در صورتی که همراه با عقل و انسانیّت پیشرفت کند ، جامعه را به سوی تکامل میبرد ولی اگر بدون اینها باشد ، هستی اجتماع را به نیستی میکشد .
چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا
نظام آفرینش بر مبنای تکاملِ صحیح قرار دارد به این معنی که همه نباتات ، حیوانات و انسانها از روزی که خلق میشوند تکامل آنان شروع میشود . اگر آنان به همان حالی که در روز اوّل خلقتشان هستند باقی بمانند ، دنیا به چه صورتی در خواهد آمد ؟ بنابراین تکامل به این معنی ، از شرایط حتمی زندگی است .
نکته مهمّی که وجود دارد این است که تکامل جسمی باید همراه و همگام با تکامل فکری و روحی باشد ، یعنی همان گونه که کودکان از نظر جسمی رشد پیدا میکنند باید از نظر فکری و روحی نیز تکامل بیابند . اگر آنان از نظر جسمی رشد نمایند ولی در افکار و اندیشههای کودکانه آنان هیچ گونه تحوّلی ایجاد نشود ، جامعه به چه وضعی درمیآید ؟!
پس تکامل جسمی انسانها باید همراه با تکاملی فکری و رشد عقلی آنان باشد.
این همراهی و همگامی باید در تمام ابعاد جامعه وجود داشته باشد و گرنه در صورتی که بشر از جهتی دارای تکامل باشد و از جهت دیگر تنزّل کند یا همچنان متوقّف بماند ، تعادل در آن اجتماع از میان میرود و جامعه را به سقوط میکشاند .
بنابراین، همان گونه که جامعه در راه علم و صنعت تلاش میکند و خواهان پیشرفت و تکامل علم و صنعت و رسیدن به اوج مسائل مادّی است؛ باید از نظر روحی و معنوی ، در حالِ تکامل باشد و گرنه پیشرفت در علم و صنعت بدون توجّه به مسائل روحی و معنوی ، آیندهای بسیار تاریک و خطرناک را به ارمغان میآورد !
اگر جامعه بشریّت و طرفداران مدرنیزه کردن جهان در جستجوی پیشرفت و تکامل هستند ، باید در راه تکمیل و تکامل فکری و روحی جامعه نیز تلاش کنند ، نه اینکه فقط به تکامل ابزاری که میسازند ، بپردازند .
اوّل باید در ساختار وجود انسانها از نظر شخصیّت ، افکار و اندیشهها تحوّل و تکامل ایجاد شود تا پیشرفت واقعی در تمدّن و صنعت به وجود آید ، و گرنه پیشرفت تکبعدی جهان را به نابودی و انهدام تهدید میکند .
آینده جهان و جنگ جهانی
معروفترین شخصیّتهای جهان در گذشته و حال ، از نابودی و انهدام جهان ترس و هراس داشتهاند و دانسته و میدانند که این سرنوشت را خود برای مردم جهان به وجود آوردهاند . یکی از این گونه افراد اینشتین است .
«راسل» میگوید : بمب اتمی و حتّی بیشتر از آن بمب هیدروژنی ، سبب ایجاد وحشتهای تازهای شده و نتایج علم را در زندگی بشر ، بیش از پیش در معرض تردید قرار داده است . حتّی بعضی از صاحبنظران برجسته ، که «اینشتین» به شمار آنان است ، خاطر نشان ساختهاند که خطر محو حیات ، این سیّاره خاکی را تهدید میکند .(195)
«دکنت دونوئی» میگوید : امروز که بشریّت ، در نتیجه به کار بردن نیروی اتمیک، تهدید به انهدام کامل میشود، مردم تازه متوجّه میشوند که تنها نجات مؤثّر آنها ، منوط به توسعه بیشتر و عالیتر اخلاق انسان است . برای اوّلین بار در تاریخ بشر ، انسان از کاری که با هوش خود انجام داده بیمناک است .(196)
آری ؛ اکنون بسیاری از سیاستمداران اروپایی درباره آینده انسان و جهان در هراس عجیبی به سر میبرند و نمیدانند آیا سرانجام بر اثر استفاده از سلاحهای هستهای جهان بکلّی نابود خواهد شد یا نه ؟!
یکی از عوامل مهمّی که آینده جهان را تهدید نموده و زمینه جنگ جهانی را فراهم میکند ، فروش وسایل پیشرفته نظامی به دولتهای دیگر است . سیاستمداران برای کسب ثروت بیشتر و نیز نفوذ فراوانتر در کشورهای دیگر ، دست به این گونه کارهای ویرانگر میزنند .
فروش تسلیحات نظامی به کشورهای دیگر ، یکی از منابع مهمّ درآمد برای کشورهای بزرگ به حساب میآید . از این جهت هر روزی سلاحی تازهتر به بازار میآید و هر روز اسحلهای ، قویتر از اسلحه دیگر درست میشود . اینک این گزارش را مطالعه کنید :
«... دو بمبی که در اواخر جنگ جهانی دوّم روی دو شهر ژاپنی «هیروشیما و ناکازاکی» انداخته شد ، خرابیهای زیادی بر جای گذاشت ، حال آن که بمب نوترونی برخلاف بمب اتمی فقط کشنده است و حتّی به اندازه یک سر سوزن قدرت تخریب ندارد .
قدرت انفجارش ناچیز است ؛ زیرا 80 درصد انرژی آن به شکل اشعّه نوترون آزاد خواهد شد . این اشعّه بر هر میدان جنگی که ساطع شود ، کلیّه موجودات زنده حتّی موجودات ذرّهبینی را نابود خواهد ساخت» .
«ساموئل کوهن» درباره معایب و محاسن اختراع خود ! چنین ادامه میدهد : بمب نوترونی دو عیب عمده دارد : اوّل این که چون شهرها و ساختمانها را بیآسیب میگذارد ، ممکن است دشمن آنها را اشغال کند و یا این که برای نابودی آنها از سوی دشمن بمب اتمی به کار رود . و عیب دوّم این بمب در محدوده عملش تمامی موجودات حتّی موجودات انگلی را نابود میسازد و شهر بزرگی را در یک میلیونیم ثانیه به یک گورستان خاموش مبدّل میسازد و سایر موجودات نیز آسیب خواهند دید .
امّا به نظر من بمب نوترونی «اخلاقیتر» از بمب هستهای است ؛ چرا که بمب هستهای که از شکستهشدن هسته اتم ساخته میشود . پس از انفجار علاوه بر کشتار، بسیاری را کور ، کر ، و ناقصالعضو میکند ، حال آن که بمب نوترونی با قدرتی که دارد دیگر هیچ کس را ناقص العضو باقی نخواهد گذاشت» .(197)
سخن پدر بمب نوترونی حکایت از خیلی چیزها میکند ، از جمله آن که آدمکشی جزو ارزشها به شمار میرود و اگر بمبی ساخته شود که هیچ انسانی را بر روی زمین باقی نگذارد، بمب بسیار اخلاقی است . آری؛ سرانجامِ انسانی که از خدا بریده و ارزشهای الهی را رها کرده است ، این چنین است !» .(198)
«با محکوم ساختن ماشین و فنّ جمعی نیز علم را محکوم دانستهاند ، تا بدانجا که این سخن تلخ مأیوسکننده را «برتراندراسل» درباره علم گفت : «شاید ما در عصری به سر میبریم که عصر فنای نوع بشر است. اگر چنین به وقوع پیوندد ، گناه آن بر گردن علم خواهد بود .»(199)
در دهه 1960 ، دشمنی نسبت به علم و سرخوردگی از آن به صورتی وسیع در میان جوانان و بخصوص جوانان تحصیل کرده و دانشگاهی رواج گرفت ، زیرا بشر از اینهمه مسائل و مصائب ناشی از گسترش فنون به ستوه آمده است.»(200)
«تمدّن کنونی غربی ، همان طور که علم را به منافع غیر انسانی و حقیرانه آلوده است ، دموکراسی را نیز پرده استتار هدفهای نامردمی خود ساخته است . وقت آن رسیده است که درباره سرنوشت این تمدّن تولید و مصرف بیندیشیم و موجبات از خودبیگانگی و بیاعتدالی و درماندگی انسان را ، در آستانه قرن بیست و یکم ، بشناسیم و به چارهجویی بپردازیم . نه با طرد علم و روی آوردن به توهّمات ، بلکه با فرزانگی . «عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی» . باید فروتنانه از برج عاج تفرعن عالمانه این خرد فرود آییم که متعصّبانه بر این باور است که پاسخ همه پرسشها و نیازهای انسان را با قرع و انبیق آزمایشگاهی فراهم خواهد ساخت .»(201)
«از سال 1945 به بعد جهان در لبه پرتگاه مرگ و نابودی قرار گرفته و بارها تا مرحله سقوط پیش رفته است. تسلیحات اتمی ابرقدرتها سایه عفریت مرگ را بر سر هر جانداری گسترده و مسابقهای که در زمینه تجهیز و تقویت ارتشها با نیروی هستهای صورت میگیرد ، خطر نابودی زمین و تمدّن و فرهنگ آن را بیش از پیش مطرح میسازد .
در بحبوحه قدرت نظامیان و سیاستمدارانی که در چند دهه پیش طرف دیگر را با سلاح هستهای مورد تهدید قرار میدادند ، دو دانشمند علم مخالفت با اسلحه اتمی برافراشتند . این دو که خود در ساخت و به صحنه آوردن آن نقش مؤثّری ایفا کرده بودند ، «آلبرت اینشتین» و «لئواسزیلارد» بود .
در سال 1962 فیزیکدانهای اتمی در مورد انجام آزمایشهای اتمی هشدار دادند و رسماً اعلام کردند که 200000 کودک معلول و ناقص الخلقه ظرف یک سال تحت تأثیر آزمایشهای بمب اتم به دنیا آمدهاند .
اختراعات ویرانگر غیر اتمی
«سزیوم 137» که در نتیجه انفجارات اتمی به وجود میآید مستقیماً بر ژن و جنین تأثیر میگذارد و حداقل کودکان ششانگشتی و یا با دست و پای کج و کوله و بیقواره به دنیا میآیند .
دانشمندانی چون «ژان روستان» و دکتر «لونی» و پروفسور «مولر» زیست شناس برنده نوبل از آمریکا ، رسماً نگرانی خود را از این حیث اعلام داشتند و هشدار دادند که در صورت تکرار ، محیط زیست با مخاطرات جدّیتری مواجه خواهد شد و از آن پس گروه بیشماری از دانشمندان سراسر گیتی با آنان همصدا شدند تا جهان با کاهش زرادخانههای اتمی که اخیراً صورت گرفت ، نفسی به راحتی کشید .
در سال 1962 صدها زیستشناس مشهور جهان اجتماعی تحت عنوان «همگی در اثر تشعشعات اتمی خواهید مرد اگر ...» تشکیل دادند و در آن جلسه «ژان روستان» طبیعیدان معروف فرانسوی چنین هشدار داد: »... موادّ رادیوآکتیو بر سر جانداران مرگ و نیستی خواهد بارید و نتیجه آن ازدیاد نسل دیوانگان و معلولان و ناشنوایان و نابینایان خواهد بود».(202)
«نسلی که بعد از بمباردمان مرگزای اتمی به وجود خواهد آمد بزرگتر از کف دست نخواهد بود !
اختراعات ویرانگر غیر اتمی
مسأله دیگری که با آن روبرو هستیم این است که نه تنها صنایع اتمی ، بلکه صنایع شیمیایی نیز پا به پای آن در این مسابقه مرگ و نیستی شرکت دارد و همان طور که دانشمندان آمریکایی این مطلب را تأیید کردهاند ، تنها اشعّه ایکس خطراتی 20 برابر تشعشعات اتمی به وجود میآورد و یا داروهایی که فرآورده صنعت شیمیایی هستند و آنها را به سادگی از داروخانه میخریم ما را با چه مخاطراتی که مواجه نمیسازند . آن گاه دارو و درمان دست به دست هم میدهند تا ریشه ما را بیاندازند . میزان تشعشع هر قدر میخواهد باشد به گونهای در نسل و نطفه تأثیر خواهد گذارد .
به عبارت بهتر هر کس اگر یک بار هم شده رادیوگرافی کرده باشد ، بایستی بداند که تخمه و تابر خود را در معرض اثرات آن قرار خواهد داد.
گفتنی است که این تشعشعات میتواند حتی پرتوهای تلویزیون و دستگاههای رادیوگرافی و غیره را دربرگیرد و اگر تأثیرات آن در زمان کوتاه ظاهر نشود در سالها و حتی قرنهای آینده اثرات مخرّب و زیانبار خود را آشکار خواهد ساخت .
دکتر «رابرت ویلسون» یکی از دانشمندان عضو کمیسیون انرژی اتمی آمریکا اظهار داشته است که پرتوهای تلویزیونی تشعشعات زیادتری از آزمایشهای انفجارات هستهای منتشر میسازند ، شاید به این علّت است که مواد زائد کارخانجات اتمی را به هیچ وسیله - حتّی دفن کردن آنها در اعماق اقیانوسها - نمیتوان از بین برد .»(203)
اکنون برای روشن شدن پاسخ ما درباره اختراعات کنونی ، آنها را به سه دسته تقسیم میکنیم :
1 - اختراعاتی که دارای آثار منفی ، شوم و ویرانگر هستند .
2 - اختراعاتی که آثار شوم ندارند ولی زمان استفاده و بهرهبرداری از آنها گذشته است .
3 - اختراعاتی که دارای آثار منفی نیستند و مورد استفاده جامعه قرار دارند .
دسته اوّل :
بدیهی است که در نظام عادلانه و حکومت عدلپرور حضرت مهدی عجّل اللَّه تعالی فرجه نه تنها وسایل ویرانگر جنگی بلکه هر گونه وسیلهای که در راه فساد ، تباهی و نابودی جسم یا جان انسانها به کار میرود از میان برداشته خواهد شد و نابود میگردد .
بنابراین از مطالب گذشته چنین نتیجه میگیریم که از میان برداشتن وسایل ویرانگر و نابود ساختن آنها در حکومت عدلِ الهی حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه نه تنها وسایل ویرانگر جنگی بلکه هر گونه وسیلهای که دارای اثر منفی بر جامعه بشری است از سر راه انسانها برداشته میشود و آن حضرت با نابود ساختن آنها بشریّت را از آثار شوم و منفی آنها نجات خواهند داد .
پس در حکومت امام عصر ارواحنا فداه آن دسته از اختراعات که دارای اثرات شوم ، ویرانگر و منفی هستند به نابودی کشیده شده و از میان برداشته میشوند .
دسته دوّم از اختراعات
دسته دوّم از اختراعات کنونی ، آن قسمت از اختراعاتی هستند که دارای آثار منفی نیستند ولی در عصر ظهور دوران بهرهوری و استفاده از آنها گذشته است . مانند وسایل طبّی و یا برخی از وسایل جنگی که در جهادهای عادلانه مورد استفاده قرار میگیرند .
این گونه وسایل نیز از بین خواهند رفت ؛ زیرا نیازی به وجود آنها در میان جامعه وجود ندارد . روشن است وقتی که صحّت و سلامتی ، تمامی جهانیان را فرا گرفته و همه از صحّت روحی و جسمی برخوردار باشند ، اصلاً نیاری به وسایل جنگی نابودکننده بشر و یا وسایل طبّی که دیگر قابل بهرهبرداری نیستند ، وجود ندارد .
پس وقتی که بیماری باقی نماند تا نیاز به وسایل طبّی وجود داشته باشد ، آن وسایل کنار گذارده میشوند .
بینیازی از وسایل جنگی
همیشه جنگها و خونریزیها عوامل گوناگونی داشتهاند که به خاطر آنها ملّتی بر ملّت دیگر هجوم برده و به کشت و کشتار یکدیگر پرداختهاند . دو چیز عامل اساسی کشتارهایی بوده است که در طول تاریخ صحنه گیتی را با خون مردم رنگین نموده است:
1 - ضعف و کمبود 2 - افزون طلبی .
با یک نگاهِ دقیق به صفحات تاریخ میتوان دریافت دو موردی را که به عنوان نمونه نام بردیم ، اساس بسیاری از جنگهای مهمّ تاریخ بوده است؛ زیرا کمبود زمینهای حاصلخیز، رودخانههای پرآب ، دامداریهای وسیع و معدنهای عظیمِ نفت ، طلا و... حکومتهای ظالم را تحریک نموده است تا به همسایگان خود که از این نعمتها برخوردار بودهاند هجوم برده و سرزمین و اموال آنان را تصاحب کنند . عامل اصلی این گونه خونریزیها کمبود و ضعف و کاستیهایی بوده است که حکومت مهاجم آن را در کشور خود مشاهده مینموده است .
عامل مهمّ دیگر در بسیار از جنگها و خونریزیهایی که در تاریخ واقع شده است افزون طلبی دولتهای مهاجم بوده است . یعنی کشوری که آتش جنگ را روشن نموده و دو ملّت را به جان یکدیگر انداخته ، نه تنها ضعف و کمبود در مواردی که ذکر نمودیم نداشته است ؛ بلکه با همه امکانات و بهرههای فراوانی که داشته ، برای افزون نمودن آنها به کشور دیگر چشم دوخته و برای توسعهبخشیدن و افزایشدادن حکومتِ خویش به کشور دیگر حملهور شده است .
اگر در جنگهای طولانی و لشکرکشیهایی که در صفحات تاریخ ثبت شده نگاه کنید به روشنی درمییابید که افزونطلبی یک عامل مهمّ در جنگها ، کشتارها و حملههای آنان بوده است .
البتّه همان گونه که گفتیم کمبود و ضعف ، و افزونطلبی دو عامل مهمّ برای جنگها و خونریزیهایی بودهاند که در تاریخ انجام گرفته است؛ و گرنه جنگها اسباب و عوامل دیگری نیز داشتهاند که به خاطر آنها آتش جنگ شعلهور شده و خون مردم صفحه گیتی را رنگین ساخته است .
درباره دو موردی که نام بردیم دقّت کنید: ضعف و کمبود و همچنین افزون طلبی «دو عامل برونی» حکّام و دولتمردان بوده است .
بسیاری از جنگها نه بر اساس «عوامل برونی» بلکه بر اساس «عوامل درونی» حکّام صورت گرفته است .
«عقدههای روانی» که از شمار مهمّ «عوامل درونی» است تاکنون بسیاری از افراد را به صورت جرثومههای خونآشام درآورده که با شعلهور ساختن آتش جنگ و ریختن خون مردم بیچاره ، صفحات تاریخ را رنگین ساختهاند .
بدیهی است بشر با تکامل عقلی از این گونه عقدهها رهایی یافته و عوامل درونی و برونی برای شعلهور شدن فتنه جنگ نابود میگردد و صلح و صفا و آرامش سراسر گیتی را فرا میگیرد . در این صورت چه نیازی به بمبهای مرگبار اتمی و غیر اتمی وجود دارد ؟!
از آنچه گفتیم پاسخ سؤال راجع به قسم دوّم از اختراعات کنونی به خوبی واضح میشود . بدیهی است وقتی زمینه به کارگیری چیزی از میان رفت ، آن چیز نیز محکوم به نابودی است و به دست فراموشی سپرده خواهد شد .
دسته سوّم از اختراعات
دسته سوّم از اختراعاتی که در دوران غیبت مورد استفاده مردم میباشند وسیلههایی هستند که آثار منفی در آنها وجود ندارد . آیا وضع این گونه ابزار آلات چگونه خواهد بود ؟
در پاسخ به این مورد از اختراعات - که تعداد آنها نیز زیاد است - باید بگوییم : با توجّه به پیشرفت بیش از حدّ علم و دانش و تکامل عقلی و افزایش فراوان قدرتهای مغزی و به کار افتادن کامل نیروهای فکری ، بدیهی است که وسایل پیشرفته مهمّی اختراع خواهد شد که با وجود آنها نیازی به وسیلههای عقبمانده و از رده خارج شده وجود نخواهد داشت .
برای توضیح مطلب وسائلی را که در این زمان مورد استفاده قرار دارند مقایسه کنید با وسیلههایی که تا یک قرن قبل مورد استفاده بودهاند. به عنوان نمونه آیا میتوان دلو و ریسمان را با پمپهای قوی آب مقایسه نمود ؟! آیا دستگاههای قدرتمندی را که برای کشیدن آب از قعر چاهها یا رودخانهها ساخته شدهاند ، جایی برای استفاده از دلو و ریسمان باقی میگذارد ؟!
البتّه هنوز در بسیاری از نقاط محروم جهان مردم مستضعف و بیپناه از دلو و ریسمان استفاده میکنند و این به خاطر ضعفِ کشورهای به اصطلاح متمدّن است که صنعت تمام نقاط جهان را فرا نگرفته و مورد استفاده همه مردم جهان واقع نشده است . امّا در دوران شکوهمند ظهور وضع جهان این گونه نخواهد بود .
ما درباره ویژگیهای حکومتی حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه گفتهایم یکی از ویژگیهای حکومتی آن حضرت ، جهانی بودن حکومت آن بزرگوار است و جهانی بودن حکومت آن حضرت نه تنها به معنای حکومت واحد در سراسر گیتی است بلکه به معنای بهرهمندی همه مردمان جهان از امکانات آن روزگار درخشان نیز هست .
تبلیغات گسترده و توخالی غرب
غرب برای خودنمایی و فریفتن مردم جهان دست به تبلیغات گستردهای در زمینه علوم گوناگون زده است که روانشناسی نمونهای از آنها است .
طرح مسائل روانشناسی در کشورهای بزرگ جهان آنگونه گسترش یافته که به پندارِ خود آنچنان پیشرفت نموده و به نکتههای تازه دست یافتهاند که از روانشناسی گذشته و به فراروانشناسی رسیدهاند ! کسانی که هنوز جسم خود را نشناختهاند و انسان را حتّی از نظر جسم ، موجودی ناشناخته میدانند چگونه از روانِ خود آگاه شده و آنگاه پا را فراتر نهاده و به فراروانشناسی پرداختهاند !
آری ؛ این چنین است جهان لجامگسیخته کنونی که از مقام ولایت و سرپرستی نظام عالم روی برتافته و به خاطر بافتههای خویش ، خود را راهیافته میداند !
زورگویان جهان نه اکنون ! بلکه از زمانهای بسیار دور ، ملّتهای خود را با استفاده از تبلیغات گسترده ، فریب دادهاند .
آنان با نیرنگ و حیله ، مردمان را سرگرم ساختند و با نقشههای شوم خود ، افکار و اندیشههای انسانهایی را که پاک زاده شدهاند ، به گمراهی کشاندند . آنان نگذاردند انسانها بر اساس فطرت پاک خویش راه نجات را بیابند و منجی و رهائیبخش خود را بخواهند .
آنان علم و تمدّن را به رخ ملّتها کشیدند و با تبلیغات گسترده ، افکار مردم جهان را شستشو دادند ؛ با این که از اشتباهات خود آگاه بودند .
نمونههای فراوانی در طول تاریخ - از گذشته تا حال - وجود دارد که معروفترین دانشمندانِ عصر غیبت از بزرگترین اشتباههای علمی برخوردار بودهاند از «ارسطو» و قبل از او گرفته تا دانشمندان عصر ما اشتباهات فراموشنشدنی را در صفحات تاریخ به نام خود ثبت نمودهاند .
از چه کسانی پیروی کنیم ؟
آیا انسان میتواند از دانشمندانی که دست به خیانت زدند و لباس خدمتگذاری به ستمگرانِ جهان را پوشیدند ، پیروی کند ؟!
آیا صحیح است ما فریب تبلیغات گسترده غرب را خورده و فریفته زندگی ماشینی آنان شویم ؟
ستمگران جهان از زمانهای دور به مخالفت با پیامبران الهی برخاستند و توده ملّت را از پیوستن به آنان بازداشتند ...
با فرارسیدن عصر رسالت رسول خدا حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم و عصر امامت خاندان وحی علیهم السلام ، گروهی که شریرترین افراد در طول تاریخ بودند به مخالفت با خاندان نبوّت برخاستند و مردم را از گِرد خاندان وحی علیهم السلام پراکندند ، و با بازداشتن مردم از نوشتن فرمودههای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و بستن باب علم آن بزرگوار ، به عصر جاهلیّت تداوم بخشیدند .
آنها نگذاشتند مردم از آبشخور علمِ وحیانی سیراب شوند و از سرچشمه زلال دانش الهی بهرهمند گردند .
آنها نگذاشتند علم و دانش در میان مردم جهان گسترش یابد و با دور شدن مردم از خاندان وحی علیهم السلام ، آن بزرگواران نکتههای ناب علم و اسرارِ دانش را فقط به بزرگان اصحاب خود آموختند .
آیا انسان از رهبرانی پیروی کند که همه اسرار هستی در برابر آنها روشن و آشکار است و علم و دانش آنان به تمامی موجودات جهان توسعه دارد ، یا از دانشمندانی که خود بارها به جهل و عجز خود اعتراف نمودهاند ؟ و بارها علم و دانش خود را در برابر مجهولاتشان بسیار اندک و ناچیز شمردهاند .
به عنوان نمونه ، «اسحاق نیوتن» - که او را از بزرگترین دانشمندان جهان میدانند - در این باره گفته است : «من نمیدانم که از نظر جهانیان چه هستم ؟ از دریچه چشم خودم به کودکی میمانم که در ساحل دریا گرم بازی است و خود را به جستن سنگریزههایی خوشتراش از سنگدانههای دیگر و صدفهایی خوشنقشتر از صدفهای دیگر مشغول میکند . امّا در این میان ، اقیانوس ناگشوده حقیقت ، از بیکران تا بیکران فراروی او همه جا گسترده است .»(204)
این اعتراف ، واقعیّتی است که نه تنها درباره «نیوتن» بلکه درباره همه افرادی چون او ، صحیح است . البتّه گروه زیادی بر اثر جستجوی فراوان ، سنگریزههای خوشتراش و یا صدفهای خوشنقشتری را یافتهاند ولی پرسش ما این است :
آیا بشر باید از کودکانی که سرگرم بازی هستند پیروی کند یا تلاش کند به سوی کسانی که با اسرار خلقت و رازهای جهان آفرینش آشنا هستند راه یابد ؟
بدیهی است که گم کردن راه سبب گمراهی میشود و گمراهی نتیجهاش اشتباه و تباهی است .
اشتباه ارسطو ، کپرنیک و بطلمیوس
اکنون نمونههایی از اشتباهاتی را که در حوزه علم وارد شده نقل میکنیم :
«ارسطو» تصوّر میکرد که خورشید در یک دایره کامل به دور زمین میگردد .
«کپرنیک» فکر میکرد که زمین در یک دایره کامل به دور خورشید میگردد .
این دو یک رقابت واقعی داشتند ؛ نمیشد که هر دو حق داشته باشند ، بعداً معلوم شد که هر دو اشتباه میکردند ، مدار زمین بیضوی است.(205)
باید این واقعیّت را دانست که «ارسطو» حکیم مشهور مشّائی و بعد از او «بطلمیوس» که پنج قرن پس از وی آمد علم نجوم را مدّت هزار و هشتصد سال از قرن سوّم قبل از میلاد تا قرن پانزدهم بعد از میلاد به تأخیر انداختند .
«ارسطو» مدّت هیجده قرن نوع بشر را در ظلمت جهل نگاه داشت و نگذاشت که انسان بتواند خود را از آن ظلمتکده نجات بدهد و میتوان به جرئت گفت که ارسطو مدت هیجده قرن پیشرفت علمی بشر را به تأخیر انداخت .(206)
میدانیم که علوم چون حلقههای زنجیر است و یک حلقه از آن به حلقه دیگر متّصل میشود و یک علم ، سبب پیدایش علم دیگر میگردد .
جهل بشر در مورد حرکت زمین و سیّارات دیگر به دور خورشید که عامل آن ارسطو شد ، مدّت هیجده قرن دو بال آدمی را برای پرواز در عرصه علم بست و نفوذ ارسطو ، آنچنان زیاد بود که هیچ کس نمیتوانست نظریّه او را در مورد ثابت بودن زمین محکوم به بطلان کند .
دو چیز قوّت نظریّه «ارسطو» را در ذهن اقوام جهان افزایش داد : اوّل این که «بطلمیوس» جغرافیادان مشهور مصری که پنج قرن بعد از «ارسطو» آمد ، بر نظریّه او صحّه گذاشت و برای حرکات ستارگان نظریّهای ابراز کرد که سیّارات به دور چیزهایی میگردند که متحرّک هستند و آن چیزها به دور زمین گردش میکنند امّا زمین بدون حرکت و ثابت است . بطوری که میبینیم «بطلمیوس» گردش سیّارات را اطراف زمین دو درجهای کرد و گفت : آنها گرد چیزهایی میگردند که آنها به نوبه خود اطراف زمینِ ثابت ، حرکت میکنند .
عامل دوّم که قوّت نظریّه ارسطو را افزایش داد این بود که در اروپا ، کلیسای مسیحی بر نظریّه ارسطو صحّه گذاشت و گفت : بدون تردید آنچه ارسطو راجع به ثبات زمین و این که مرکز جهان میباشد گفته حقیقت است . چون اگر زمین ثابت و مرکز جهان نبود ، پسر خدا (یعنی حضرت مسیح) در آن ظهور نمیکرد .(207)
اشتباه پوزیدونیوس
فلیسوف رواقی ، «پوزیدونیوس» صد سال پیش از میلاد مسیح ، هیأتی را به سوی اسپانیای غربی رهبری کرد تا ببیند آیا هنگامی که در هر غروب ، خورشید در دریای آتلانتیک فرو میرود صدای فیش از آن برمیخیزد یا نه !(208)
اشتباه ارشمیدس
«ارشمیدس» میگفت : شماره ذرّاتی که در سراسر جهان هست عدد 10 به توان 63 میباشد یعنی اگر عدد 10 را شصت و سه بار در خود آن ضرب کنیم ، شماره ذرّاتی که در جهان هست به دست میآید .
در نظر »ارشمیدس« ذرّه عبارت بود از کوچکترین جزء از مادّه که دیگر نتوان آن را به دو قسمت کرد و به همین جهت آن را جزء لایتجزّی میخواندند .(209)
اشتباه ادینگتون
«ادینگتون» دانشمند فیزیکی انگلیسی که در سال 1944 میلادی درگذشت، در آغاز آن قرن و هنگام جوانی گفت : مجموع اتمهایی که در هستی وجود دارد عدد 10 به توان هشتاد میباشد .
یعنی اگر عدد 10 را هشتاد بار در نفس خود ضرب کنند شماره اتمهایی که در جهان هست به دست میآید .
روزی که «ادینگتون» شماره اتمهای هستی را با این فرمول ریاضی حساب کرد ، منجّمین عقیده داشتند که شماره کهکشانها بطور تقریب یک میلیون عدد است .(210)
اشتباه اینشتین
اینشتین چنین میپنداشت که هیچ موجودی نمیتواند دارای سرعتی افزون از سرعت نور باشد . و آخرین سرعت سیر در جهان هستی ، سرعت نور است .
اکنون ثابت شده است که موجوداتی وجود دارند به نام «تاخنون» که سرعت سیر آنها مافوق سرعت نور است . اگر نظریّه اینشتین درست بود ، بشر باید از بسیاری از سفرهای فضایی در عصر آینده ناامید باشد.
علاوه بر این از نظر روایات و فرمودههای خاندان وحی علیهم السلام ملائکه مانند جبرائیل و... از عرش و مافوق کهکشانها تا زمین را در کمتر از لحظهای میتوانند سیر کنند .
اینشتین و افرادی همانند او به خاطر دور بودن از معارف علمی خاندان وحی علیهم السلام ، از این حقایق آگاهی نداشته و ندارند .
«زومرفلد» این تئوری را مطرح ساخت که ذرّاتی وجود دارند که حرکت آنها سریعتر از سرعت نور بوده و دارای این خاصیّت ویژه هستند که هرچه انرژی آنها کمتر شود ، دارای سرعت بیشتری میگردند .
تئوری اینشتین در تضادّ با این فرضیّه متهورانه »زومرفلد« میباشد ؛ زیرا که بر اساس تئوری اینشتین ، کلیّه ذرّات در مرز رسیدن به سرعت نور ، دارای جرم بینهایت هستند .
تئوریهای متهورّانه و اثبات نشده ، همین که یکبار در سطح بین المللی مطرح شدند ، به این زودی کشش خود را از دست نداده و مدّتها همچنان جالب توجّه باقی میمانند .
از زمانی که «زومرفلد» در آغاز قرن جاری تئوری خود را مطرح ساخت تاکنون نسلهای متعدّدی از دانشمندان علم فیزیک به مطالعه و تحقیق درباره این ذرّات سریعتر از نور پرداختهاند . ولی تنها در سال 1967 بود که بالاخره «جرالد – فینبرگ» G.Fcinberg پرفسور فیزیک تئوریک در دانشگاه آمریکائی کلمبیا ، توانست با رسالهای درباره ذرّاتی که حرکتشان سریعتر از حرکت نور است ، باب بحث مجدّد در این مورد را باز کند .
«فینبرگ» برای این ذرّات اسمی هم انتخاب کرد و آنها را «تاخنون» Tachionen نامید که از لغت یونانی «تاخیس» Tachys به معنای «سریع» مشتقّ گشته است .
بار دیگر صدای دانشمندان فیزیک برخاست که بر اساس تئوری اینشتین ، هیچ چیزی سریعتر از نور نمیتواند وجود داشته باشد . امّا چند تن از دانشمندان فیزیک هستهای این ایده جالب را تعقیب نموده و اکنون به این نتیجه رسیدهاند که چنین ذرّات سریعتر از نوری باید وجود داشته باشند ، ولی برخی به طرفداری از اینشتین به توجیه ایراد وارد بر او پرداختند .
اشتباه دیگر اینشتین
اینشتین میگفت جهان دارای وسعتی است که پهنای آن از سه میلیارد سال نوری تجاوز نمینماید در حالی که از سال 1963 میلادی که اوّلین کوآزر کشف گردید عقل دانشمندان نجومی متزلزل شده است و وقتی پشت رادیو تلسکوپ آرسی بوئه یک کوآزر دوردست را مورد مطالعه قرار میدهند . سر را با دو دست میگیرند که مبادا عقل از سرشان برود و دیوانه شوند .
گفتیم فاصله کوآزرهای دوردست با زمین 9 میلیارد سال نوری است در صورتی که اینشتین میگفت که جهان وسعتی است که پهنای آن (یا قطر آن) از سه میلیارد سال نوری تجاوز نمینماید .
برای سنجش وسعت فضائی که نور ، مدّت 9 هزار میلیون سال وقت صرف میکند تا آن را بپیماید کافی است که فکر کنیم که نور در هر سال 9500 میلیارد کیلومتر طی میکند و 9500 میلیارد کیلومتر را باید در 9 میلیارد سال ضرب کرد تا این که دریافت که فاصله کوآزر و زمین چقدر میباشد .
از این فاصله عظیم که عقل قادر به تجسّم آن نیست گذشته ، آنچه عقل علمای نجوم را متزلزل کرده نور کوآزر است که ده هزار میلیارد برابر نور خورشید میباشد و نمیتوانند بفهمند که درون کوآزر چه نوع انرژی وجود دارد که یک چنین روشنایی را به وجود میآورد .»(211)
با توجّه به این مطالب روشن شد که پندار اینشتین درباره قطر جهان بسیار اشتباه بوده است .
اکنون که سخن از اینشتین به میان آمد ، مناسب است بگوییم که او یک یهودی آلمانی بود و خیانتی بر ملّت خود روا داشت که بیسابقه است. او به آمریکا پیشنهاد کرد که در ساختن بمب اتمی از آلمان سبقت بگیرد !
«در سال 1932 هیتلر به قدرت رسید . در آن زمان اینشتین در آمریکا بود و اعلام کرد که به آلمان برنخواهد گشت . از این رو سربازان نازی ، خانه او را خراب کردند و حساب بانکی وی را مسدود کردند .
یکی از روزنامههای برلین مقالهای با عنوان درشت «خبر خوبی از اینشتین، وی برنخواهد گشت» نوشت ، با تهدیدهای نازیها اینشتین خونسردیاش را حفظ کرد . ولی از ترس این که مبادا دانشمندان آلمان اقدام به ساختن بمب اتمی کنند به آمریکا پیشنهاد کرد در ساختن بمب اتمی پیشدستی کند . با وجود این حتّی پیش از انفجار اوّلین بمب ، وی مردم را از خطرات بمب آگاه میکرد و پیشنهاد کنترل سلاحهای هستهای را از سوی جامعه بینالمللی نمود .»(212)
شاید به خاطر خیانتی که او به ملّت خویش روا داشت از زندگی خود پشیمان بود :
«اپنهایمر ، که از دوستان نزدیک اینشتین بود، در گردهمایی دانشمندانی که به مناسبت دهمین سال درگذشت اینشتین توسّط یونسکو ترتیب یافته بود گفت : اینشتین در غروب زندگیش ، سرخورده و مأیوس از مسابقات تسلیحاتی و جنگها ، به او گفته بود : اگر قرار بود زندگی را دوباره از سر گیرم ، ترجیح میدادم کارگر ساده برق باشم .»(213)
و به نقلی دیگر او دوست میداشت یک کفّاش بود : «آدمهای زیادی هم این طرف و آن طرف دنیا بودند که نمیتوانستند کشتار ژاپنیها را در هیروشیما فراموش کنند و نمیتوانستند فراموش کنند که امضای این نابغه فیزیک یکی از آن فرمولهای جادوگرانه پشت ماجرا بوده است . برای آنها مهمّ نبود که او بعد از شنیدن خبر ، هشت روز تمام خودش را حبس کرده ، عزا گرفته و به یک چیز فکر کرده است : اگر دوباره به دنیا میآمد دیگر تئوری و فرمول نمیساخت ، میرفت کفّاش میشد .»(214)
اینهم جریان دیگری از اینشتین : «یک نامه که دو استاد فیزیک دانشگاه کلمبیا برای روزولت نوشته بودند ، خلاصهاش این بود : چیزی وجود دارد به نام انرژی هستهای . دانشمندان نازی هم مشغول کار بر روی آن هستند . واضح است که این یک سلاح استراتژیک و تعیینکننده است . رئیس جمهور باید تصمیم بگیرد که با آن ، چه باید کرد ؟ دوّم اوت 1939.
دو استاد فیزیک میدانستند رئیس جمهور چیزی درباره فیزیک هستهای نمیداند ؛ اما همان نزدیکی در پرینستن کسی زندگی میکرد که از فیزیک هستهای سر درمیآورد و رئیس جمهور هم او را قبول داشت . پس قبل از روزولت به سراغ او رفتند . برای اینشتین غمانگیز بود که بعد از آن که یک عمر طرفدار دو آتشه صلح بوده است پای چنین چیزی را امضا کند . او این کار را کرد و تا وقتی زنده بود بابت این که دکمه را فشار داده است ، ملامت شد .»(215)
اعتراف اینشتین به پشیمانی او از گذشته خود ، روشنگر این مطلب است که او اگرچه یک دانشمند پرآوازه جهان بوده ؛ ولی او خدمتِ خود را در راه علم و دانش ، تحت الشعاع خیانتی که به ملّتش روا داشته ، میدانسته است .
علم و دانش ، دستاویزی برای سوداگران
بدون شک و تردید ، علم و دانش ، چراغ فروزانی است که باید بر انسانها بتابد و راه را برای آنان روشن سازد؛ نه آنکه دستاویز ستمگران جهان قرار گرفته و گروهی به وسیله آن به خیانت و شیّادی بپردازند ! ولی متأسّفانه تاریخ گواه آنست که علم و دانش در رشتههای گوناگون تاکنون بارها و بارها مورد استفاده افراد سودجو قرار گرفته و آن را در راه هدفهای شوم خود به کار گرفتهاند .
گروهی از دانشمندان و دانشمندنماها دانسته و ندانسته ، از علم و دانش سوء استفاده نمودند یا تاریکی جهل را به عنوان نور علم به مردم جلوه دادند . بدیهی است این کار یک عامل مهمّ در سرخوردگی جامعه از علم و دانش است ؛ به گونهای که جهانیان باور کردهاند : دانشمندان نمیتوانند حکومت ایدهآل را بر عالم حاکم نموده و جهان را به مدینه فاضله تبدیل نمایند .
محدودیّت علم
عامل دیگری که سبب نااُمید شدن مردم از علم و دانش میشود ، محدودیّت آن است ؛ به ویژه درباره روح که بشر پیرامون آن از علمی اندک برخوردار است . قرآن در این باره میفرماید :
«وَما اُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلّا قَلیلاً» .(216)
از دانش ، چیزی جز مقداری اندک داده نشدهاید .
تا وقتی که مغز آدمی کارآیی کامل نداشته باشد و حتّی نابغهترین دانشمندان فقط از جزئی اندک از مغز خود استفاده کنند ، بشر چگونه میتواند رازهای عظیم و ناگشوده جهان بزرگ را درک کند ؟
این حقیقتی است که در روایات خاندان وحی علیهم السلام به آن تصریح شده و غرب تازه به آن راه یافته است . تا وقتی که زمان غیبت ادامه داشته باشد و بشر به تکامل عقلی نرسیده و کارآیی مغز کامل نشود علم و دانش نیز در محدودیّت خواهد بود .
با این بیان ، علم و دانشِ محدود چگونه میتواند پاسخگوی مشکلات ناشناخته باشد و چگونه میتواند جهان تاریک را به مدینه فاضله تبدیل کند ؟
بر اثر پاسخگو نبودن دانش به بسیاری از پرسشهای جامعه و بیجواب ماندن بسیاری از مشکلات ، مردم آگاه شدند که علم و دانش نمیتواند ناهنجاریهای جامعه و مشکلات آن را برطرف سازد .
این ، حقیقتی است که بسیاری از دانشمندان به آن اعتراف نمودهاند . ما در اینجا به نقل چند گفتار از آنها اکتفا میکنیم :
1 - علم حدود دقیقاً مشخّصی دارد و هرگز نمیتواند جز چگونگی پدیدههای مورد بررسی چیزی به ما بدهد . علم در واقع به ما میگوید که چگونه زمین دور خورشید میگردد ، چگونه انسانها زاده میشوند و میمیرند اما نمیتواند پاسخگوی چراها باشد یعنی جز مقصودی که احتمالاً موضوع مورد تجربه خود تلویحاً بیان میکند قصد دیگری را آشکار سازد ... .(217)
علم ، نمیتواند جهان را درک کند
2 - مقیاسهای ثانیه ، سانتیمتر و گِرم را - که کاربرد آنها در استخراج قوانینی است که در عالم مادّه حکومت میکند - نمیتوان برای فهم حقیقتِ جاذبه ، نفس ، روح ، عقل و عوامل غیر مادّی دیگر به کار برد.
بنابراین ، حقیقت نیروی جاذبه نزد فیزیکدانان ناشناخته است ، همچنین حقیقت الکتریسیته یا مغناطیس یا انرژی - اعمّ از انرژی حرارتی یا الکتریکی یا حرکتی یا اتمی - نیز مجهول است ، فیزیکدانان معترفند که از فهم حقیقت هر امر غیر عادّی ، عاجزند ، حتّی این که آنها به عدم فهم حقیقت مادّه نیز معترف هستند ؛ زیرا مادّه سرانجام به اتم برمیگردد و اتم مجموعهای از قوای الکتریکی مثبت (یعنی پرتون) و قوای الکتریکی منفی (یعنی الکترون) و قوای دیگری که علم جدید برای همیشه از شناختن آثار آنها عاجز است ، میباشد .(218)
3 - علم فیزیک تا امروز نتوانسته به این سؤال جواب بدهد : چگونه نور چراغ ما که انرژی است ، مبدّل به مادّه میشود ؟ و اگر علم فیزیک پاسخ این سؤال را پیدا کند ، در یک لحظه ، علم راه صد هزار ساله را خواهد پیمود .
چون در فیزیک سر الأسرار همین است و راز عظیم خلقت ، جواب همین پرسش میباشد که انرژی چگونه مبدّل به مادّه میشود .
تبدیل مادّه به انرژی در نظر ما عادّی است و روز و شب ، مادّه را در کارخانهها و هواپیماها و کشتیها و اتومبیلها و خانهها حتّی در بدن خودمان مبدّل به انرژی میکنیم ولی تا امروز نتوانستهایم انرژی را مبدّل به مادّه نماییم و هنوز نمیدانیم در جهان ، انرژی چگونه مبدّل به مادّه میشود .(219)
4 - ما بعد از بیست و شش قرن با تمام پیشرفتهای علم فیزیک و علم «آستروفیزیک» یعنی علم شناسایی فیزیکی ستارگان هنوز از لحاظ شناسائی مبدء دنیا از لحاظ فیزیکی (از لحاظ جسمی) از حدود نظریّه فیلسوف قرن ششم قبل از میلاد کشور یونان جلوتر نرفتهایم .
اتم هیدروژن که سبکترین اتمهای عناصر میباشد دارای یک الکترون و یک پرتون است و الکترون اطراف پروتون گردش میکند و هنوز هیچ نظریّه فیزیکی نتوانسته قانون علمی تبدیل شیئی غیر قابل وصف اولیّه را به الکترون و پروتون توضیح بدهد ، یعنی قانون علمی آن را کسی کشف نکرده است و نمیدانیم که آیا اول پروتون به وجود آمد یا الکترون ، یا این دو که اوّلی دارای شارژ مثبت و دیگری دارای شارژ منفی برق است ، در یک موقع به وجود آمدند ؟ و چه شد که در یک موقع از شیئی غیر قابل وصف اوّلیه به وجود آمدند ؟
از قرن نوزدهم میلادی تا امروز ، هر چه در این خصوص گفته شد تئوری است و ما از لحاظ شناسایی مبدأ دنیا بیش از مردم یونان در دوره «آناگزیماندر» اطّلاع نداریم .(220)
با توجّه به مطالب گذشته ، به بیان چند نکته مهمّ میپردازیم :
1 - چون علوم مختلف و دانشهای گوناگون بیارتباط با یکدیگر نیستند ، اشتباه در یک رشته از علوم نه تنها سبب رکود و توقّف در پیشرفت آن علم خواهد شد ، بلکه در رشتههای دیگری از علوم که در ارتباط با آن علم است نیز مؤثّر میباشد .
بنابراین زیان اشتباه دانشمندان در یک علم ، منحصر به آن رشته از دانش نخواهد بود ؛ بلکه در پیشرفت علوم دیگری که در ارتباط با آن علم است نیز خسارت وارد میسازد .
2 - از آنجا که برخی از دانشمندان عصر غیبت یا قبل از این زمان در میان شاگردان خود و نیز سایر مردمان دارای چهرههای پرنفوذ و باعظمتی بودهاند ، شاگردان آنان تحت تأثیر شخصیّت آنان قرار میگرفتند و آراء و نظریّات آنان را از جان و دل پذیرا میشدند و گاهی این جریان تا چندین نسل ادامه مییافت و شاگردان و شاگردانِ شاگردان و... بر اثر شخصیّتزدگیِ بیجا ، به نظریّه اشتباه شخص اوّل پابرجا میماندند .
گاهی شخصیّتزدگی شاگردان ، آنچنان مهمّ بوده است که اگر فردی از آنان پی به اشتباه استاد میبرده ، جرأت اظهار آن را برای دیگران نداشته است ؛ زیرا میدانسته که اگر به مخالفت با استاد برخیزد ، مورد ریشخند نابجای دیگران واقع شده و با هیاهو و جنجال بیجا ، برای او آبرویی باقی نخواهد ماند . به این جهت از اظهار اندیشه و فکر صحیح خود ، خودداری و امتناع میورزیده است . این واقعیّتی است که در طول تاریخ وجود دارد .
3 - گاهی برخی از مذاهب تحریفشده به پشتیبانی برخی از دانشها و پندارهای بیپایه برمیخیزند و با نفوذی که در مردم خود دارند ، جرأت مخالفت با عقاید اشتباه را از دیگران سلب میکنند ، همانند طرفداری کلیسا از نظریّه «ارسطو» .
در این گونه موارد ، دینِ تحریف شده و دانش خیالی دست به دست یکدیگر داده و جامعه را از پیشرفت و رسیدن به حقیقت دور میکنند .
4 - اشتباهات دانشمندان و سوء استفاده زورگویان از دانش آنان و محدودیّت علم و دانش مانع آنست که علم و دانش ، جهان ستمدیده را به مدینه فاضله تبدیل کند .
5 - در عصر درخشان ظهور که علم و دانش وحیانی فراگیر شده و همه از آبشخور علم صحیح میآشامند ، نه تنها جایی برای اظهار دانش خیالی باقی نمیماند ، بلکه با حکومت و دین واحد جهانی ، همه مردمان جهان در سایه مکتب راستین و دانشپرور تشیّع زندگی میکنند و از مکتبهای باطل و تحریفشده اثری باقی نخواهد ماند .
بنابراین دست دین و دانش خیالی رو شده و همه مردمان جهان از اشتباه گذشتگان آگاه خواهند شد . با فرارسیدن آن روزگار پرشکوه و تابش انوار تابناک علم و دانش صحیح ، جایی برای خفّاشان فراری از نور ، باقی نخواهد ماند .
(8)
سفرهای فضایی
سفرهای فضایی
سخنگفتن از سفرهایی فضایی در عصر پیشرفته ظهور ، از بحثهای بسیار شورانگیز ، جالب و سرورآفرین میباشد و نکتهها و اشاراتی که درباره سفرهای فضایی در قرآن و گفتار خاندان وحی علیهم السلام وجود دارد ، بسیار مهمّ و سازنده است .
ما پیش از آن که بحثی را درباره راهیابی به آسمانها و اوجگرفتن در فضای عالم هستی در عصر درخشان ظهور آغاز کنیم ، ناگزیریم برای روشن شدن و آشکار گشتن اهمیّت سفرهای فضایی در عصر ظهور ، نکتههای مهمّی را درباره عظمت کهکشانها ، سحابیها ، و... همچنین درباره فضای پهناور آسمانِ گسترده بیان کنیم تا از اهمیّت سفرهای فضایی در عصر ظهور بیشتر آگاه شویم و بدانیم سفرهای فضایی که در عصر دانشهای پیشرفته نصیب انسان خواهد شد ، بسیار مهمّ و عجیب است .
و نیز سزاوار است بدانیم آنچه را که اکنون کشورهای استعمارگر به عنوان عصر فضا و یا تسخیر فضا بیان میکنند به معنای نادیده گرفتنِ عظمتِ جهان هستی است .
به نظر ما تبلیغاتی که کشورهای ستمگر جهان برای رزرو اطاق در هتلهای کره ما به راه انداختند ! (221) و دم از تسخیر فضا زدند ، بیشتر برای شستشوی مغزیِ جهانیان و اظهار برتری ، خودنمایی و تسلّط بر افکار مردم کشورهای جهان است . آنان میدانند که جهان آنچنان باعظمت و گسترده است که جز با قدرتهای پیشرفته فرامادّه نمیتوان به آن دست یافت . آیا رفتن به کره ماه تسخیر فضا است ؟
کره زمین در نظارت قدرتی بس بزرگ
ممکن است برخی از خوانندگان محترم از آنچه گفتیم شگفتزده شده و نتوانند آن را باور کنند . به این جهت برای روشن شدن مطلب این نکته را میافزاییم : در عصر غیبت ، جلوههای غیبی امام زمان ارواحنا فداه در آن حدّ بوده است که کشورهای بزرگ به خوبی از آن آگاهند و میدانند قدرتی مافوق طبیعت وجود دارد که مراقب رفتار آنان است ! (222)
سازمانهای جاسوسی جهان مانند سیا ، مافیا و... و همچنین دیگر سردمداران کشورهای بزرگ به خوبی میدانند که یک قدرت بزرگ غیر مادّی نظارهگر کردار آنان است و بسیاری از آنان به این واقعیّت اعتراف کردهاند . اکنون به این مطلب توجّه کنید :
«برخی از دانشپژوهان که درباره پدیدههای شگفتانگیز مطالعه میکنند بر این باورند که کره زمین از دیرباز ، همواره تحت نظارت و مراقبت شدید و سیستماتیک قرار داشته است و موجودات ، یا نیروهائی که ماهیّت آنان هنوز بر ما روشن نیست ، این جهان را زیر نظر دارند . تعداد زیادی از دانشمندان نیز - اعمّ از دولتی و غیر دولتی - به این نکته اشاره داشتهاند .»(223)
جالب است بدانید که کشورهای بزرگ درک کردهاند که نه تنها برای پیشرفت تمدّن و رسیدن به دانشِ پیشرفته ، بلکه برای فضانوردی در کهکشانها و فضاهای دور نیز نیاز به دستیابی به قدرتهای فرامادّه و فوقطبیعت دارند . در این صورت هم میتوانند در فضانوردی به ستارگان دوردست و کهکشانها دست یابند و هم میتوانند زمین را عرصه تکامل و پیشرفتِ علم و تمدّن نمایند .
به این جهت آنها تلاش کردند راهی به عالم غیب بگشایند ! و در این راه از مشهورترین دانشمندانِ خود مانند اینشتین و دکتر جساپ کمک خواستند ! ولی چون از بیراهه میخواستند به شهر علم وارد شوند در برنامهای که اینشتین و دکتر جساپ فراهم کرده بودند با شکست روبرو شده و افرادی را که در آن برنامه مأموریّت یافته بودند ، به جنون و مرگ گرفتار ساختند .(224) اینشتین از آن کار دست برداشت و دکتر جساپ توسّط «مردان ناشناخته» کشته شد !
اکنون برای عظمت مسأله راهیابی به آسمانها در عصر پیشرفته ظهور ، نگاهی به عظمتِ گستردگی فضا ، پهناوری آسمانها و عظمت عالمِ هستی میاندازیم :
کهکشانها
زمین ما ، سیّارهای است در میان گروهی سیّاره دیگر ، که همه به گرد خورشید میگردند . قطر آن 12750 کیلومتر است و با خورشید 150 میلیون کیلومتر فاصله دارد . در این محدوده ، تاکنون 9 سیّاره را شناختهایم . خانواده خورشید و سیّارات آن ، منظومه شمسی یا خورشیدی را تشکیل میدهند .
در این منظومه ، خورشید حرکت منظّم تمام سیّارات پیرامون خود را تحت فرمان دارد، و آنها را با سرعتهای گوناگون، در مدارهای متفاوت به گرد خود میگرداند . مدار ، خطّی است که هر سیّاره ، در آن ، به گرد خورشید میگردد . یا به عبارت بهتر ، مسیری است که هر جرمی ، به گرد جرم دیگر میپیماید .
روشنایی و گرمای سیّارات منظومه ما از خورشید سرچشمه میگیرد. خورشید بیش از یک میلیون بار از زمین ما بزرگتر است .
منظومه خورشیدی ما ، تنها بخش بسیار کوچکی از کهکشان راه شیری است که با سرعتی برابر با 800 هزار کیلومتر در ساعت ، هر 230 میلیون سال یک بار به گرد مرکز این کهکشان میگردد . فاصله منظومه خورشیدی ، از خورشید تا مرکز کهکشان راه شیری 28 هزار سال نوری است . کهکشان راه شیری از صدها میلیارد ستاره تشکیل شده است . و خورشید ، تنها یکی از این صدها میلیارد ستاره کهکشان ما است ، که ستارهای زرد - نارنجی به شمار میرود . کهکشان راه شیری یکی از زیباترین و درخشانترین کهکشانهای جهان است .(225)
این کهکشان عظیم ، در برابر میلیاردها کهکشان دیگر تنها یک ابر کوچک پرستاره است و مجموعه این کهکشانها که از نظر علمی «متاگالاکسی» نام دارد ، جهان ما را تشکیل میدهد .
برای آن که شما تصوّر کاملی از این جهان در نظر داشته باشید کافی است بدانید که تعداد کهکشانها ، در پهنه بیکران آفرینش ، از مجموع شنهای ساحلی همه سواحل روی زمین بیشتر است .(226)
100 بیلیون ستاره دنبالهدار
گرداگرد منظومه شمسی ما را ابر وسیعی متشکّل از 100 بیلیون ستاره دنبالهدار فرا گرفته که به سبب نام کاشف آن »یان آئورت« ابر آئورت نامیده میشود . خوشبختانه این کمربند ستارههای دنبالهدار در فاصله بسیار دور از ما قرار گرفته است و سه تریلیون کیلومتر از خورشید فاصله دارد ، به عبارت دیگر فاصله آن از خورشید 20000 برابر فاصله زمین تا خورشید است .(227)
250 بیلیون خورشید
در کهکشان ما 250 بیلیون خورشید وجود دارد . مساحتی که این کهکشان در کیهان اشغال کرده به قدری گسترده است که اگر یک پرتو نور بخواهد طول آن را با سرعت یک بیلیون کیلومتر در ساعت بپیماید ، 100000 سال در راه خواهد بود .(228)
تریلیونها کهکشان
«در سرتاسر جهان ، تریلیونها کهکشان پخش شدهاند ، یک کهکشان ، دارای قطری معادل صد هزار سال نوری و دربرگیرنده بیش از صد بیلیون ستاره است .
و تازه فضای جهان ، به قدری وسیع و گسترده است که این همه موادّ تشکیل دهنده ستارگان و منظومهها و کهکشانها ، در مقایسه با وسعتِ بیکرانِ فضائی که کهکشانها را دربرمیگیرند آن قدر ناچیزند که گوئی میتوان از آنها صرفنظر نمود .
اگر جرم تمام کهکشانها (حدود یکمیلیارد کهکشان) را بطور مساوی در فضا قسمت میکردند به هر «1/000/000/000/000/000» (یک میلیون میلیارد) میل مکعبی نزدیک به سی گرم مادّه میرسید . جهان ، مکان متروکی است و تقریباً چون شبحی غیر جسمانی است.
در برابر این وسعت باورنکردنی ، کهکشان ما ، منظومه ما و زمینی که روی آن زندگی میکنیم و خود ما و آنچه متعلّق به ماست ، و غالباً آن همه برایمان اهمیّت مییابد و باعث دلمشغولیهای فراوان و اضطرابات بسیار میگردد ، آنقدر ناچیز و بیاهمیّت جلوه میکند که گاه ، حالت طنز به خود میگیرد . قطرهای در برابر اقیانوسی عظیم که هیچ کرانهای بر آن پیدا نیست .»(229)
تمدّن در جهان بزرگ
دکتر شپلی میگوید : دستکم 100 میلیون سیّاره مسکون در عالم وجود دارد . ساکنان بیشتر آنها را به مراتب پیشرفتهتر از ما هستند .
دیگر دانشمندان علم نجوم از جمله دکتر «اتزاسترو» - کارل ساگان - فرانک دریک و چند تن دیگر که در سال 1961 در «گرین بنک» واقع در ویرجینیای غربی با یکدیگر ملاقات کردند ، نظریّه نسبتاً تکاندهندهای ارائه دادند و اعلام داشتند :
در این عالم پهناور ، بین 40 الی 50 میلیون کره وجود دارد که ساکنان آنها میکوشند به طریقی به ما علامت دهند و یا برعکس ، به پیامهایی که از سوی زمین مخابره شده گوش فرا دهند .
یک دانشمند فرانسوی بنام «موریس شاتلن» که سابقاً یکی از کارشناسان سازمان فضائی آمریکا بود ، دست کم در سه مورد ، علائم رادیوئی دریافت کرده که نشان میدهد احتمالاً این علائم از فضا و از جانب موجودات هوشمندی مخابره شده است و چنین به نظر میرسد که برخی از دنیاهای کیهانی میکوشند به این وسیله حضور خود را به دانشمندان علم نجوم در سایر سیّارات اعلام کنند .
دو تن از دانشمندان فضائی شوروی یعنی «تروتسکی» و «کارداشف» این علائم رادیوئی اسرارآمیز را که از فضا ارسال میشد طی چند سال از طریق چهار ایستگاه رادیوئی در شوروی دریافت کردهاند .
این علائم از یک ماهواره یا سفینه ساخته دست بشر صادر نشده ، چرا که این علائم ، سالها پیش از آن که نخستین سفینه «اسپوتنیک» به فضا پرتاب شود کشف گردید .(230)
تاکنون 113 پیام به این طریق و بیش از دو هزار و پانصد پیام از طریق وسایل ارتباطی و سوری و پیامهای مخابراتی توسط دستگاههای متعدّدی روی زمین از فضائی زمینی هر کدام هم وجود اجسام نورانی که آنها را تعقیب میکردهاند ، گزارش کردهاند و هم این پیام را دریافت کرد نوارهای مربوط به آن را به زمین آوردهاند در این که پیامها از کرات دیگر از فضا و دنیای دیگری ارسال شدهاند تردیدی نیست ولی هنوز بدرستی معلوم نیست که آن پیامها چه میگویند و مهمتر از همه از کجا آمدهاند ولی ممکن است سازمانهای دولتی به واقع این اسرار را بدانند ولی آنها را فاش نکنند بخصوص گفته میشود که از کارت دیگر پیامهایی به سازمان ملل ارسال شدهاند و در اختیار این سازمان است ولی از افشاء آنها خودداری میکند .(231)
تمدّن در کهکشانها
بنابراین امروزه شکّی بر هیچ کس نیست که در کائنات زندگی فراخاکی وجود دارد . هنگامی که یازده تن از دانشمندان متخصّص بعد از یک کنفرانس محرمانه در سال 1961 در «گرین بانک» ویرجینیای غربی از یکدیگر جدا میشدند ، توافقنامهای داشتند که برطبق فرمولی نشان میداد بیش از پنجاه میلیون تمدّن در کهکشان ما وجود دارد .
«راجرآمک گوان« یکی از مقامات مسئول در «ناسا» (واقع در رداستون آلاباما) که بر طبق نظریّات وی جدیدترین پیشرفتهای فضایی تحقّق یافته است ، به عدد 130 میلیارد فرهنگ ممکن در کهکشان نیز رسیده است .(232)
سفرهای فضایی در عصر ما !
با توجّه به عظمت جهان هستی و گستردگی فضا آیا میتوان سفر به ماه و مرّیخ را تسخیر فضا نامید ؟!
قدرتهای استعمارگر جهان برای تداوم حکومتِ ظالمانه خود و بقاء سایه تاریک و شوم خویش بر مردم جهان ، سفرهای فضایی خود را که پس از دهها سال از آغاز آن هنوز در گامهای نخستین است ، آنچنان برای جهانیان جلوه دادند تا در قلب آنها از عظمت و قدرتی فوقالعاده برخودار باشند و توجّه جهانیان را به خود جلب کنند . و به این وسیله هدفهای شوم و استعمارگرانه خود را بر ملّت جهان تحمیل نمایند . و به اینگونه در قلب جهانیان رعب و وحشت ایجاد نموده تا تسلیم برنامههای شوم آنان باشند .
همه اینها در صورتی است که خود میدانند برای سفرهای فضایی و رسیدن به ستارگان دوردست ، باید از قدرتی برخوردار باشند که از تقیّد به «زمان» خارج شوند و به سرعتی مافوق سرعت نور دست یابند .
آنان خود میدانند در عصری که علم و دانش تمام جهان را فرا گیرد و فرهنگ و تمدّن تودههای بشر را به تکامل و تمدّن واقعی برساند ، به روشها و برنامههای این عصر خواهند خندید .
جالب توجّه است که اکنون نه تنها قدرتهای استعماری جهان از حقیقت باخبرند ، بلکه خود این نکته را به صراحت گفته و آن را اظهار نمودهاند .
آنچه اکنون نقل میکنیم ، به خوبی روشنگر مطلب ما است :
«سفرهای فضایی امروز بسیار بیشتر از آنچه باید باشد گران تمام میشود . شاتلهای فضایی آمریکا و ایستگاه فضایی روسی میر ، بسیار بسیار پرهزینه است ؛ زیرا هر چه فضانوردان آنها نیاز داشته باشند - اعمّ از غذا و آب و هوا و سوخت - باید از زمین برای آنان برده شود .
اکنون هزینه انتقال هر کیلوگرم بار به مدار زمین 10000 دلار است . مثلاً تعمیر تلسکوپ فضایی هابل (Hubble) در سال 1993 ، 500 میلیون دلار هزینه دربرداشت . اینها نمونههای کوچکی از هزینههای بسیار گزاف پروژههای فضایی است . آیندگان به روش کنونی ما در مدیریت این برنامهها خواهند خندید .»(233)
آنان به خوبی میدانند که هزینههای بسیار زیادی که خرج پروژههای فضایی میکنند سبب خنده آیندگان به آنان خواهد شد .
اکنون به نقل دو گزارش دیگر درباره خرجهای سرسامآور سفرهای فضایی میپردازیم و سپس یک نکته بسیار مهمّ را برای شما بیان میکنیم :
«هزینهای که دولت آمریکا ، تا لحظه فرود آمدن «آپولو 11» بر خاک ماه صرف این کار کرده بود ، به بیش از 5 میلیارد دلار میرسید . میزان این هزینهها چنان عظیم است که انسان را به شگفتی وا میدارد .»(234)
«هزینه سفر «آپولو» از هزینه جنگ خلیج فارس در 1991 بیشتر بود . گریزی نبود ؛ زیرا موادّ و فرآیندهای ارزانتر امروز برای سفر به ماه در آن دوران کشف نشده بود . تقریباً تمامی صاحبنظران نتایج سفر «آپولو» را بیشتر از اندازه امیدوار کننده ارزیابی میکردند . خود من ، پس از اطّلاع از فرود «آپولو» بر سطح کره ماه مقالات زیادی در دیلی تلگراف منتشر کردم و در تمامی آنها قریبالوقوع بودن ایجاد پایگاههایی بر سطح کره ماه را پیشبینی کردم و حتّی برای یک اتاق دو تخته برای اقامت شبانه در هتل ماه ثبتنام کردم .
این نتیجهگیریها شتابزده بود و ما به قدر کافی به جزئیّات آنچه فضانوردان در سطح ماه انجام دادند آگاهی نداشتیم و نمیدانستیم آنان که از ماه باز میگردند وارد حیطه صنایع خصوصی میشوند و هزینه صنایع خصوصی را سهامداران خصوصی بر عهده دارند .
پیشتر گفتیم که پرواز هر شاتل فضایی آمریکا چند صد میلیون دلار هزینه در بردارد . در واقع ، انتقال هر کیلوگرم بار به فضا 10000 میلیون دلار خرج برمیدارد .»(235)
خطر سفرهای فضایی در عصر ما
از آنچه تاکنون نقل کردیم هزینههای گزاف و بینتیجه دولتهای استعماری آنچنان روشن و آشکار است که خود میدانند آیندگان به ناتوانی آنان خواهند خندید .
اکنون به این نکته بسیار مهمّ توجّه کنید : هزینههای گزاف سفرهای فضایی در این زمان - آن هم تا کره ماه نه تا ستارگان و کهکشانهای دور - یکی از عوامل عدم موفّقیّت دولتهای استعماری در سفرهای فضایی است ؛ زیرا امور دیگری وجود دارد که دارای نقش عمده در شکست آنها در پروژههای فضایی است . یکی از آنها خطرهای سهمگین سفرهای فضایی در این زمان است . دولتهای استعمارگر گاهی حاضرند به خاطر هدفهای شوم خود سلامتی و جان میلیاردها انسان را به خطر بیندازند .
اجرای پروژههای خطرناک آنان در سفرهای فضایی گواه بر این است که آنها ارزش جان جهانیان را نادیده میگیرند و حاضرند سلامتی و جان چند میلیارد انسان را تهدید کنند ! برای روشن شدن مطلب به این گزارش توجّه کنید :
«در سال 1997 آخرین کاوشگر اتمی ناسا به نام کاسینی با 32 کیلوگرم پلوتونیم بیشتر نسبت به سفینههای قبلی به فضا فرستاده شد . ناسا با اکراه خطرات احتمالی انتشار ناخواسته این مادّه در جوّ را تصدیق کرده است . اگر کاسینی درون اتمسفر منفجر شده بود ، بیش از 5 میلیارد نفر در سرتاسر زمین مقدار ناچیزی از پرتوهای رادیواکتیویته را دریافت میکردند . پلوتونیم به عنوان یک عامل افزاینده خطر سرطان در دراز مدّت شناخته شده است . آنچنان که درصد احتمال ابتلا به سرطان ، حتّی اگر انسانها مقدار کمی از اتمهای این مادّه را استنشاق کنند به طور چشمگیری افزایش مییابد . با اجرای پروژه پرومتیوس این احتمال در حدّ زیادتری افزایش خواهد یافت .
«بروس گاگنون» عضو شبکه جهانی مقابله با تسلیحات و انرژی اتمی در فضا میگوید : این فنآوری غیر ضروری است و اگر حادثهای به وقوع بپیوندد میتوانند تأثیری ویرانکننده و مخرّب در پی داشته باشد.»
او معتقد است که پرتاب سفینه تنها خطر آخر در زنجیره طولانی حوادث احتمالی است .(236)
آیا اجرای این گونه برنامه خدمت به جامعه بشری یا خیانت و جنایتی بس بزرگ میباشد ! نکته بسیار قابل توجّه این است که آنان اعتراف کردهاند : بر فرضی که اجرای این پروژه با موفّقیّت همراه باشد تازه به سختی میتوانند به ده تا دوازده ستاره از میلیاردها ستاره در کهکشان خودمان ! - نه کهکشانهای دیگر - سفر کنند .
امکان سفرهای فضایی
با توجّه به عظمت فضا و جهان هستی ما نمیتوانیم امکان سفر را به کهکشانهایی که چندین سال نوری با ما فاصله دارند انکار کنیم .
برای توضیح این گفتار ، مقدّمهای را بیان مینماییم و سپس به اصل مطلب میپردازیم :
آیا از نقطه نظر روش علمی ، میتوان گفت که چون تا به حال هر انسانی را که دیدهایم به همین صورت کنونی بوده است ، پس محال است که انسانی ، به صورتی غیر از آن چه مشاهده میکنیم ، پدید آید ؟
البتّه نمیتوان ؛ زیرا تا زمانی که مشاهدات و تجربیات ما منحصر به قسمتهایی از جهان و محدود به دورهای از زمان باشد، به هیچ وجه نمیتوانیم چنین حکمی را صادر کنیم .
جابر بن حیّان میگوید : »چه بسا در جهان موجوداتی باشند که حکم آنها با اشیایی که ما دیدهایم و به آنها آگاهی داریم متفاوت باشد ؛ زیرا ساختار وجودی هر یک از ما به گونهای است که توانایی شناخت همه موجودات و دستیابی بدانها را نداریم« .
جابر پس از آوردن نمونههای فوق ما را به این اصل کلّی رهنمون میشود : «هیچ کسی نمیتواند بدرستی ادّعا کند که پدیدههای غیر مشهور ، درست شبیه پدیدههای مشهور هستند و یا آنچه در گذشته وجود داشته و یا در آینده پدید خواهد آمد ، درست مانند همان چیزهایی است که در حال حاضر وجود دارند ، زیرا انسان موجودی ناتوان ، جزئی و از لحاظ زمانی و احساس محدود است .
همچنین نمیتوان گفت : به دلیل آن که کسی به آغاز پیدایش جهان ره نبرده است ، پس جهان ازلی و بیآغاز است .
به گمان من جابر در این عبارات ، مرزهای روش تجربی را ، به دقیقترین وجه ممکن مشخّص کرده است ، زیرا میگوید : هر چند ، صدور حکم از روی پدیدههای مشهور نسبت به پدیدههای غیر مشهور جز بر سبیل احتمال و به تعیین روا نیست . امّا نباید از نظر دور داشت که ، متقابلاً ، انکار وجود پدیدههای غیر مشهور نیز ، تا زمانی که مورد آزمایش و مشاهده ما قرار نگرفته باشند ، علمی نارواست .
زیرا لازمه این کار ، محصور کردن انسان در مرز دادههای حسّ یا دادههای غیری و در نتیجه انکار وجود بسیاری از چیزهایی است که حقیقتاً وجود دارند . مثلاً در جهان ، کسانی هستند که هر گونه تمساح را ندیدهاند حال اگر کسی به آنان بگوید در این جهان ، حیوانی وجود دارد که به هنگام جویدن غذا فکّ بالایش را میجنباند آیا میتوانند ، به صرف این که تاکنون چنین حیوانی را ندیدهاند ، این گفته را انکار کنند هرگز در هیچ کس نباید وجود چیزی را ، به صرف این که مانند آن را ندیده است ، انکار و منع کند ، بلکه باید از اظهار رأی خودداری کند تا آن که به برهانی بر وجود یا عدم آن دست یابد» .
بنابراین ، حکم به نبودن چیزی ، به دلیل آن که مورد مشاهده قرار نگرفته یا خبری پیرامون آن نرسیده است ، و همچنین انکار چیزی که به وسیله اخبار دیگران از آن اطّلاع حاصل کردهایم ، بدان جهت که مورد مشاهده مستقیم خود ما قرار نگرفته است نشانگر بیاطّلاعی آشکار از روش استدلالی است که قبلاً بیان داشتیم .(237)
بنابراین اگرچه سفر به ماه و مرّیخ را نمیتوان تسخیر فضا نامید ؛ زیرا به خاطر گستردگی فضا و پهناوری آسمانها چنین گامی را نمیتوان تسخیر فضا بدانیم .
با توجّه به استدلالی که از جابر بن حیّان نقل کردیم ، نمیتوانیم بگوییم همانگونه که انسانِ معاصر نتوانسته است به چنین چیزی دست یابد ، هیچ مخلوق دیگری نیز به آن دست نیافته است به این دلیل ما از آن خبر نداریم . بدیهی چنین استدلالی همانگونه که جابر بن حیّان گفته است باطل است .
سفرهای فضایی اهل بیت علیهم السلام
سفرهای فضایی اهل بیت علیهم السلام در عصری که معتقد به هیئت بطلمیوسی بوده و میپنداشتند که سفر به آسمانها محال است مکرّر واقع شده و نمونههایی از سفرهای حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام ، امام سجّاد علیه السلام و دیگر امامان علیهم السلام در چندین روایت نقل شده است .
علاوه بر معراجهای مکرّر رسول گرامی خداوند که بارها واقع شده ، خود یک نوع سفر فضایی است و اعتقاد به عروج آن حضرت به آسمانها از اعتقادات همه ما میباشد .
بدیهی است این سفرها در زمانی برای مردم نقل میشده که هیئت بطلمیوسی بر جهان حاکم بوده است و با توجّه به جوّی که در آن عصر وجود داشته ، روشن میشود که بسیاری از این گونه سفرها کتمان میشده است . اگر در آن زمان افشای مطالب برای اهل بیت علیهم السلام ممکن بود ، به نمونههای بیشتری ما دست مییافتیم .
و بر فرض کسی در سفرهای فضائی اهل بیت علیهم السلام تردید داشته باشد باید متوجّه این نکته باشیم : مشیّت الهی بر این است که در هر زمانی حجّت خود را دارای قدرتی برتر از قدرتهای معمول آن زمان قرار دهد .
واضح است که به این مشیّت در صورتی که مقرون به اصلاح همه جهان و سراسر گیتی باشد ، نیاز بیشتری احساس میشود . یعنی کسی که میخواهد سراسر جهان را بگیرد ، در سراسر جهان باید دارای نیروی مافوق نیروهای معمول در سراسر جهان باشد ؛ به گونهای که نه تنها قدرتمندان صنعت و دارندگان تکنولوژی جهان ، بلکه افراد دیگر که از قدرت مهمّ نامرئی برخوردارند مانند مرتاضها و... در برابر قدرت عظیم حجّت الهی شکست خورده و مغلوب گردند .
در تاریخ وجود ندارد که دانشمندترین دانشمندانِ جهان ، یکی از پیامبران را مغلوب مطالب علمی خود سازد .
اگر خداوند رسول خود را با قرآن و شمشیر فرستاد ، بدیهی است که آخرین حجّت خویش را نیز با قرآن و برهان و نیرویی برتر از نیروهای موجود عصر قیام آن حضرت میفرستد . آن نیرو نیرویی خواهد بود که غالب بر نیروهای عصر است و توان و قدرت بیشتری از آنها دارد .
اکنون به این روایت بسیار جالب توجّه کنید :
قال المتوکّل لابن السکیت : سل ابن الرضا مسألة عوصاء بحضرتی ، فسأله فقال : لِمَ بعث اللَّه موسی بالعصا و بعث عیسی بإبراء الأکمه والأبرص و إحیاء الموتی ، وبعث محمّداً بالقرآن والسیف ؟
فقال ابوالحسن علیه السلام : بعث اللَّه موسی علیه السلام بالعصا والید البیضاء فی زمان الغالب علی أهله السحر ، فأتاهم من ذلک ما قهر بسحرهم وبهرهم ، وأثبت الحجّة علیهم.
وبعث عیسی علیه السلام بإبراء الأکمه والأبرص وإحیاء الموتی بإذن اللَّه تعالی فی زمان الغالب علی أهله الطبّ ، فأتاهم من إبراء الأکمه والأبرص وإحیاء الموتی بإذن اللَّه فقهرهم وبهرهم .
وبعث محمّداً صلی الله علیه وآله وسلم بالقرآن والسیف فی زمان الغالب علی أهله السیف والشعر ، فأتاهم من القرآن الزاهر والسیف القاهر ما بهر به شعرهم و بهر سیفهم...(238)
متوکّل به ابن سکّیت - که از دانشمندان بزرگ آن زمان بود - گفت : از امام هادی (علیه السلام) مسأله بسیار مشکلی را در حضور من بپرس .
ابن سکّیت به امام هادی علیه السلام گفت : چرا خداوند موسی را با عصا و عیسی را به خوب کردن نابینا و پیس و زنده کردن مردگان و محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) را با قرآن و شمشیر به رسالت فرستاد ؟!
امام هادی علیه السلام در پاسخ فرمودند : خداوند موسی علیه السلام را با عصا و دستی که نور سفید از او درخشان بود فرستاد ؛ زیرا بر مردم آن زمان سحر غالب بود ، موسی با آن قدرت به سوی آنان رفت تا سحر آنها را نابود کرده و بر آنان غالب گشت و دلیل را بر آنان ثابت کرد .
و عیسی علیه السلام را به خوب کردن نابینا و پیس و زنده کردن مرده به اذن خدا به رسالت فرستاد ، در زمانی که غالب بر اهل آن زمان طبّ بود . پس با خوب کردن نابینا و پیس و زنده کردن مرده به اذن خداوند به سوی آنان رفت تا آنان را مقهور ساخته و بر آنان غالب گشت .
و محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) را با قرآن و شمشیر به رسالت فرستاد در زمانی که بر مردم آن زمان ، شمشیر و شعر غالب بود . پس با قرآنِ درخشان و شمشیر قاهر به سوی آنان رفت تا به وسیله آن بر شعر آنان غالب گشته و بر شمشیر آنان پیروز گردد ... .
با توجّه به این روایت هر چند این زمان را عصر فضانوردی و تسخیر فضا بدانیم ، حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه دارای وسیلههای فضایی مهمّی خواهند بود که سفینههای فضایی در عصر ما در برابر آنها ناچیز و بیارزش خواهد بود .
راهیابی به آسمانها
نه تنها تشکیل حکومت اهل بیت علیهم السلام و ظهور قدرت عظیم آن بزرگواران همه مردمان پاکطینتِ جهان را به سوی خود جلب میکند ، بلکه سخن گفتن از فرارسیدن آن روزگار پرشکوه ، قلب انسانها را سرشار از شور و شوق برای هر چه زودتر فرارسیدن آن عصر درخشان ، نموده و مجذوب آن روزگار فرخنده میسازد .
برنامههای بزرگ و عظیمی که در عصر ظهور در سراسر جهان پیاده میشود ، هر یک به تنهایی میتواند میلیونها نفر از مردم را به سوی خود فرا خواند .
یکی از جریانات بسیار جالب و شگفتانگیز عصر ظهور ، راهیابی انسان به آسمانها و پرواز در فضا و فرود در کرات دیگر میباشد .
پرواز بر فراز آسمانها و نشست در کرات آسمانی ، از آرزوهای دیرین انسان بوده و برای دستیابی به آن ، کوششهای فراوان نموده و ثروتهای هنگفتی در راه رسیدن به آن مصرف شده است .
آنچه گفتیم راهیابی به آسمانها از نظر مُلکی بود . نکته بسیار مهمّ و جالبتر این است که در آن روزگارِ ناشناخته ، نه تنها انسان بر فراز آسمانها از نظر مُلکی و مادّی به پرواز درمیآیند ؛ بلکه از نظر ملکوتی نیز راه به آسمانها یافته و نظارهگر ملکوت آسمانها خواهند شد .
همان گونه که میدانیم عالم ملک و ملکوت از نظر چگونگی و اهمیّت با یکدیگر تفاوتِ فراوان دارند ؛ به گونهای که نمیتوان عالم ملک را با عالم ملکوت مقایسه نموده و با یکدیگر همسنگ بدانیم .
با توجّه به برتری عالم ملکوت از عالم ملک و راهیابی انسانها در حکومت صالحان به عالم ملکوت ، درمییابیم که انسانها در روزگار ظهور از چه عظمت والای ظاهری و معنوی برخوردار میباشند .
خوشا به حال آنان که عصر درخشان ظهور را درک نموده و در آن روزگار فرخنده زندگی کنند .
خوشا به حال آنان که از روزگار تیرگی و تاریکی گذشته و در عصر نور و روشنایی نظارهگر جهانی سرشار از شادی و شادمانی خواهند بود .
خوشا به حال آنان که ...
سفرهای فضایی در عصر ظهور
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در شب معراج که آن حضرت بر فراز آسمانها رفته و در عرش با خداوند همسخن شدند ، خداوند بزرگ از سفرهای فضایی حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه با رسول گرامی خود سخن گفتند ؛ نه تنها از سفرهای فضایی آن بزرگوار بلکه از تشکیل حکومت واحد جهانی ، از تداوم آن تا قیامت ، از تحوّلات و دگرگونیهای عظیم در سراسر گیتی ، از پاکسازی جهان از وجود دشمنان و... خبر داده است . در اینجا قسمتی از این روایت را آورده و سپس به بیان نکتههایی درباره آن میپردازیم :
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند :
... فقلت : یا ربّ هؤلاء أوصیائی بعدی ؟ فنودیت یا محمّد ؛ هؤلاء اولیائی وأحبّائی وأصفیائی ، وحججی بعدک علی بریّتی ، وهم أوصیائک وخلفاؤک وخیر خلقی بعدک .
وعزّتی وجلالی لأظهرنّ بهم دینی ، ولأعلینّ بهم کلمتی ، ولأطهّرنّ الأرض بآخرهم من أعدائی ، ولاُملّکنّه مشارق الأرض ومغاربها ، ولأسخرنّ له الرّیاح ، ولاُذلّلنّ له السحاب الصعاب ، ولاُرقینّه فی الأسباب ، ولأنصرنّه بجندی ، ولاُمدّنّه بملائکتی ، حتّی یعلن دعوتی ، ویجمع الخلق علی توحیدی ، ثمّ لأدیمنّ ملکه ، ولأداولنّ الأیّام بین أولیائی إلی یوم القیامة.(239)
گفتم : ای پروردگار ؛ اینان اوصیای من بعد از من هستند ؟
پس ندا شدم : ای محمّد ؛ اینان اولیاء من و دوستان من و برگزیدگان من و حجّتهای من بعد از تو بر خلق من هستند و آنان اوصیاء تو و جانشیان تو و بهترین خلق من بعد از تو میباشند .
سوگند به عزّتم و سوگند به جلالم ؛ حتماً دینم را به وسیله آنان ظاهر میسازم و کلمه خود را به وسیله آنان برتر مینمایم و حتماً زمین را به وسیله آخرین آنان از دشمنانم پاک میسازم و حتماً او را مالک بر مشرقهای زمین و مغربهای آن میگردانم و حتماً بادها را در تسخیر او درمیآورم و حتماً ابرهای سخت را برای او رام میسازم و حتماً او را در وسیلهها بالا میبرم و حتماً او را با لشکر خودم یاری مینمایم و حتماً او را به وسیله ملائکه خود مدد میکنم تا دعوت مرا آشکار ساخته و همه خلق را بر اعتقاد به توحید و یکتایی من گرد آورد . سپس ملک او را پایدار ساخته و ایّام را تا روز قیامت میان دوستانم میگردانم .
همان گونه که دیدید ، در این روایت از مطالب مهمّی صحبت شده است: از عظمت مقام ائمّه اطهار علیهم السلام ، از فضیلت و برتری آنان ، از ظاهر شدن دین اسلام توسّط آنان ، از پاکسازی زمین از دشمنان به وسیله آخرین آنان ، از ابرهای فضانورد ، از وسیلههای صعود به آسمانها ، از ارتش خداوند ، از معتقد شدن همه خلق بر یکتایی خداوند و از حکومت واحد جهانی و پایداری آن تا روز قیامت و...
نکتههای جالبی در روایت
در این روایت ، نکتههای جالبی وجود دارد که با تأمّل در آن میتوان به برخی از نکتههای مهمّ دست یافت :
1 - در این روایت این جمله که خداوند میفرماید : «لاُسخّرنّ له الریاح ، ولاُذلّلنّ له السحاب ، ولاُرقّینّه فی الأسباب» ، دلیل بر این نکته است که صعود آن حضرت به آسمانها با وجود جسمانی آن حضرت است ، همان گونه که معراج رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم جسمانی بوده است . یعنی رفتن آن بزرگوار به آسمانها با قالب مثالی نیست ، همانگونه که مقصود از صعود بر فراز آسمانها صعود روحی نیست . زیرا اگر رفتن آن حضرت به آسمانها صعود روحی باشد و یا با قالب مثالی صورت گیرد ، نیازی به سحاب صعاب و یا اسباب نیست . برای رفتن روح و یا قالب مثالی به آسمانها لازم نیست از وسیلههای فضایی استفاده شود .
2 - نکته جالب دیگری که از این روایت برداشت میکنیم این است : اگرچه آن حضرت اگر اراده کنند برای صعود جسمانی به آسمانها هم نیازی به اسباب و وسیلههای فضایی ندارند بلکه میتوانند بدون وسیله ظاهری و یا با استفاده از براق که مخصوص رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بوده و در اختیار آن حضرت است استفاده کنند . و در روایت که تعبیر به اسباب و وسیلهها شده دلیل بر آن است که رفتن آن حضرت به آسمانها توسّط یک وسیله انحصاری همانند براق نیست بنابراین لفظ اسباب و وسیلهها ظهور در این دارد - به خاطر تعدّد وسیلهها و جمع بودن لفظ اسباب - که آن حضرت از یک وسیله انحصاری مانند «براق» استفاده نمیفرمایند .
جالب توجّه است که لفظ »سحاب صعاب« و ابرهای سخت نیز به صورت جمع آورده شده است .
3 - این نکته را نیز استفاده میکنیم که در روزگار ناشناخته ظهور برای فضانوردی و رفتن به آسمان از وسیلههای گوناگون استفاده میشود که در این روایت به سه نوع آن تصریح شده است :
الف) «لاُسخّرنّ له الریاح» ؛ ریاح را حتماً در تسخیر او قرار میدهیم .
در قرآن کریم از حضرت سلیمان و بساط عظیم او که بادها بساط او را با صدها نفر به آسمان میبردند ، سخن به میان آمده است .
قدرت بادها و طوفانهای شدید بسیار شگفتانگیز است که تسخیر آنها به معنای در اختیار داشتن آنها و کنترل آنها میباشد .
در عصر ما هیچگاه دانشمندان نتوانستهاند طوفانها را مهار کنند و از قدرت آنها استفاده کنند ، ولی بنابر آیات قرآن کریم حضرت سلیمان قدرت بر چنین کاری را داشته است .
حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه - که ولایت بر همه چیز دارند - با کنترل آنها نه تنها آثار منفی آنها را از بین میبرند ، بلکه با تسخیر آنها و تسلّط بر آنها از آنها استفاده مثبت مینمایند .
ب) «ولاُذلّلنّ له السحاب الصعاب» ؛ و حتماً ابرهای سرسخت را ، برای او رام میکنیم .
بدیهی است ابرهای نوری و قدرتهای شگفتانگیز آنها غیر از ریاح میباشند .
ج) «ولاُرقینّه فی الأسباب» ؛ و حتماً در وسیلههای فضایی او را بالا میبریم .
جالب توجّه است که در این جمله از کلمه «فی» استفاده شده که به معنای این است که آن حضرت در میان وسیلههای فضایی قرار میگیرند و اگر مقصود از اسباب همان «سحاب صعاب» میبود باید کلمه «علی» به کار برده میشد یعنی سوار بر ابرها میشود نه در ابرها .
4 - علاوه بر نکتههای فراوان دیگری که در این روایت وجود دارد ، توجّه به این نکته بسیار مهمّ است که خداوند در این حدیث قدسی پس از سوگند یاد نمودن به عزّت و جلال خود تمام مطالبی را که برای رسول گرامی خود بیان فرموده است با «لام» و با «نون» تأکید آورده است که اینها همه دلیل بر این نکته است که جریاناتی که در این روایت به آنها تصریح شده ، مانند رفتن آن حضرت به آسمانها توسّط وسیلههای فضایی و... قطعاً و صد در صد در عصر درخشان ظهور واقع خواهد شد و قابل هیچگونه شکّ و تردید نمیباشد .
5 - نکته بسیار جالب دیگری که از روایت استفاده میکنیم این است : در تسخیر بودن همه ابرهای صعاب و تمامی اسبابها و وسیلههای فضایی ، تنها برای استفاده شخص آن حضرت نیست ؛ بلکه تعدّد و فراوان بودن آنها دلیل بر آنست که اصحاب و یاوران و هر کسی را که آن حضرت اراده فرمایند از این وسایل استفاده خواهد کرد و در اختیار آنها قرار خواهد گرفت .
همانگونه که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بعضی از اصحاب خود مانند سلمان و... را با ابرهای فضانورد به آسمانها بردند و صعود و عروج آنها به آسمان تا آن حدّ بود که کره زمین برای آنان به اندازه گردویی دیده میشده .(240)
بدیهی است صعود آنها به آسمانها بیشتر از فاصلهای است که میان ماه و کره زمین هست یعنی آنان خیلی بالاتر از کره ماه ، به آسمان صعود نمودهاند ؛ زیرا با اینکه ماه از زمین بسیار کوچکتر است از اندازه یک گردو بزرگتر دیده میشود . پس فاصله آنها تا زمین خیلی بیشتر بوده از فاصلهای که میان ماه و کره زمین وجود دارد .
آشنایی با موجودات آسمانی
6 - از آنچه گفتیم چنین نتیجه میگیریم که حکومت حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه فراتر از یک حکومت عدل جهانی در سراسر گیتی است ؛ زیرا خداوند پس از بیان این نکته که تمامی شرق و غرب زمین در عصر شکوهمند ظهور در تحت سیطره قدرت و ولایت آن حضرت خواهد بود ، سفرهای فضایی و وسیلههای گوناگون فضانوردی در آن زمان را بیان میکند .
بنابراین ، علاوه بر ملکوت آسمانها در عصر درخشان ظهور ، از نظر ملک نیز آسمان در آن روزگار فرخنده در اختیار حضرت ولیّ عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه خواهد بود .
7 - نکته بسیار مهمّ دیگری که از این روایت استفاده میکنیم با توجّه به عظمت جهان آفرینش و گستردگی فضا و آسمانها ، لفظ «اسباب السّماوات» که در این روایت به کار رفته است ، دلیل بر این نکته بسیار مهمّ است که سفینهها و وسیلههای فضایی که در آن عصر شکوهمند آسمان پهناور را طی میکند ، باید وسیلههایی باشند که فراتر از سرعت نور باشند .
پس تعبیر به «اسباب السماوات» ؛ (وسیلههایی که آسمانها را میپیماید) وجود وسیلههای فضایی برتر از سرعت نور را ثابت میکند ؛ به گونهای که از جاذبه مادّه و مکان گذشته و به محدودیّت زمان گرفتار نباشد . این خود از اصول اساسی در پیشرفتهای فضایی است .
آشنایی با موجودات آسمانی
لازمه سفرهای فضایی ، آشنا شدن با موجودات آسمانی است ؛ زیرا در آسمانها نیز افرادی زندگی میکنند .
ائمّه اطهار علیهم السلام در میان گفتارهای خود درباره موجودات آسمانی که در کهکشانها وجود دارند ، سخنانی فرمودهاند ، روایتی که میآوریم یکی از آنهاست : امام صادق علیه السلام فرمودند :
قال امیرالمؤمنین علیه السلام : لهذه النّجوم الّتی فی السماء مدائن مثل المدائن الّتی فی الأرض .(241)
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند : برای ستارگانی که در آسمان هستند شهرهایی است همانند شهرهایی که در زمین وجود دارد.
این روایت به خوبی نشاندهنده این حقیقت است که در ستارگان فراوانی که در آسمان وجود دارد ، موجودات آسمانی زندگی میکنند و همانند انسانهایی که در زمین شهرهایی را برای خود بنا نمودهاند ، دارای شهرها ، ساختمانها و... میباشند .
در روایت دیگری ابوبصیر میگوید :
سألته عن السماوات السبع ، فقال : سبع سماوات لیس منها سماء إلّا وفیها خلق ، وبینها وبین الاُخری خلق حتّی ینتهی إلی السابعة.
قلت : والأرض .
قال : سبع ، منهنّ خمس فیهنّ خلق من خلق الربّ ، واثنتان هواء لیس فیهما شیء .(242)
از امام صادق علیه السلام درباره آسمانهای هفتگانه سؤال کردم ، حضرت فرمودند : هفت آسمان است که در میان آنها آسمانی نیست مگر آن که در آن مخلوقاتی وجود دارد و بین آن آسمان تا آسمان دیگر )در فضا( آفریدههایی وجود دارد ، تا به آسمان هفتم منتهی گردد .
پرسیدم : زمین چگونه است ؟
فرمودند : زمین هفت تاست در پنج تا از آنها مخلوقات وجود دارند و در دو تای دیگر هواست و در آن دو چیزی وجود ندارد .
وسایل تبلیغاتی جهان که همیشه دم از پیشرفت و تکامل میزنند هنوز وسیلهای را که دارای سرعت نور باشد ، در اختیار ندارند . و بر فرضی که به چنین وسیلهای دست یابند ، برای رفتن به کراتی که میلیاردها سال نوری با ما فاصله دارند چه خواهند کرد ؟!
بدیهی است که به عمر چند میلیارد ساله نیاز خواهند داشت . این خود دلیل روشن و آشکار دیگری است که برای سفر به فضاهای دوردست باید به قدرتهای فرامادّه ، دست یافت و این همان نکتهای است که از قرنها پیش خاندان وحی علیهم السلام به آن اشاره فرمودهاند .
استفاده از قدرتهای فرامادّه
در میان آیات قرآن و روایاتی که از خاندان وحی علیهم السلام به ما رسیده است ، در موارد متعدّد ، از قدرتهای فرامادّه سخن گفته شده ؛ به گونهای که از نظر قرآن و روایات نه تنها استفاده از قدرتهای فرامادّه ممکن میباشد ، بلکه در موارد متعدّد واقع شده و صورت عملی به خود گرفته است .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و اهل بیت آن بزرگوار ، با فرهنگ متعالی و برنامه پیشرفتهای که بر مردم جهان ارائه کردهاند ، تنها از امکان استفاده از قدرتهای فرامادّه سخن نگفتهاند ، بلکه وقوع آن را نیز برای جامعه بشریّت بیان نمودهاند .
نکتههای عالی و ناب در قرآن و روایات فراوان است که یکی از آنها استفاده از قدرتهای فرامادّه بلکه وقوع آنست .
استفاده از قدرتهای فرامادّه از روزگاران گذشته بوده و قرآن کریم نمونههای متعدّدی از آنها را بیان نموده است . در روایاتی که از خاندان وحی علیهم السلام رسیده است نیز به موارد بسیاری از آنها تصریح شده است .
به این جهت چون جامعه بشری در عصر پیشرفته ظهور برخوردار از تکامل فکری و معنوی است ، استفاده از قدرتهای فرامادّه در آن عصر درخشان به اوج خود خواهد رسید .
عصر ظهور ، عصر بهرهبرداری از قدرتهای فرامادّه است .
مدارک کتاب
قرآن کریم
الف ( کتابها :
1 - آمارها پرده برمیدارند : اصغر جدائی ، نشر نور السجّاد علیه السلام - قم ، چاپ اوّل ، بهار 1383
2 - آینده جهان )مجموعه جهان در قرن بیست و یکم( : سارا آنجلیس و کولین آتلی ، مترجم : داود شعبانی داریانی ، نشر پیدایش - تهران ، چاپ اوّل ، زمستان 1381
3 - آیة الکرسی، پیام آسمانی توحید: محمّد تقی فلسفی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی - تهران چاپ چهارم ، سال 1382
4 - إثباة الهداة : شیخ حرّ عاملی ، دار الکتب الإسلامیّة - تهران ، چاپ سوّم ، پائیز 1364
5 - إحقاق الحقّ : قاضی نوراللَّه تستری ، منتشورات مکتبه آیة اللَّه مرعشی نجفی - قم
6 - الإرشاد : شیخ مفید رحمه الله ، منشورات مکتبه بصیرتی - قم
7 - استاد عشق : ایرج حسابی ، نشر وزارت ارشاد - تهران ، چاپ بیست و دوّم ، سال 1383
8 - اصول کافی : مرحوم کلینی ، دار الکتب الإسلامیّه - تهران
9 - إعلام الوری : شیخ ابی علی فضل بن حسن طبرسی ، مؤسّسه آل البیت علیهم السلام - قم ، چاپ اوّل ، ربیع الأوّل 1417 ه ق
10 - اینشتین : حبیبه جعفریان ، نشر سروش - تهران ، چاپ دوّم ، سال 1383
11 - بازگشت به ستارگان : اریک فون دنیکن ، مترجم : مسعود نوده فراهانی ، نشر برهمند ، چاپ اوّل
12 - بحار الأنوار : علاّمه محمّد باقر مجلسی رحمه الله ، منشورات مکتبه اسلامیّه - تهران ، چاپ رمضان المبارک 1393 ه ق
13 - بشقاب پرنده : ترجمه و تنظیم : پ زرنگار ، انتشارات زرّین - تهران
14 - بصائر الدرجات : محمّد صفّار قمی ، منشورات مکتبه آیة اللَّه مرعشی نجفی - قم ، 1404 ه ق
15 - پرسشهای عجیب، پاسخهای عجیبتر: ا.جی.آرمسترانگ، ترجمه پریسا همایونروز، نشر کتابهای قاصدک وابسته به مؤسّسه نشر و تحقیقات ذکر - تهران ، چاپ دوّم ، بهار 1380
16 - تاریخ کوفه : سیّد حسین براقی نجفی ، مترجم : سعید رادرحیمی ، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی - مشهد مقدّس ، چاپ اوّل ، سال 1381
17 - تاریخ ناشناخته بشر : روبر شارو ، مترجم : هوشیار رزم آرا ، نشر سپنج - تهران ، چاپ اوّل ، زمستان 1368
18 - تحلیلی از آرای جابر بن حیّان : دکتر زکی نجیب محمود ، مترجم : حمیدرضا شیخی ، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی - مشهد مقدّس ، سال 1368
19 - التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن المعروف بالملاحم والفتن : سیّد بن طاووس ، نشر مؤسسّه صاحب الأمر علیه السلام - قم ، چاپ اوّل ، 15 شعبان 1416 ه ق
20 - تواناییهای خود را بشناسید : ویکتور پکلیس ، ترجمه محمّد تقی فرامرزی ، نشر پارسا - تهران ، چاپ اوّل ، سال 1373
21 - جهان در 500 سال آینده : آدریان بری ، مترجم : دکتر کوشیار کریمی طاری ، نشر نسل نواندیش - تهران ، چاپ اوّل ، زمستان 1378
22 - الخرائج والجرائح : قطب الدین راوندی ، مؤسّسة الإمام المهدی علیه السلام - قم ، چاپ اوّل ، سال 1409 ه ق
23 - دایرة المعارف )هزار و یک نکته جذّاب( : مهدی وفائی ، نشر وفائی - قم ، چاپ اوّل ، سال 1382
24 - دلائل الإمامة: محمّد بن جریر بن رستم طبری، مؤسّسه بعثت - قم ، چاپ اوّل، سال 1413 ه ق
25 - دوازده هزار مثَل فارسی : دکتر ابراهیم شکورزاده بلوری ، انتشارات آستان قدس رضوی - مشهد مقدّس ، چاپ اوّل ، سال 1380
26 - دو هزار دانشمند در جستجوی خدا : رایموند روایه ، ترجمه فرامرز برزگر ، انتشارات جاویدان - تهران ، چاپ چهارم ، سال 1358
27 - راه تکامل : استاد احمد امین ، مترجم : دکتر احمد بهشتی ، ادیب لاری و امامی شیرازی ، نشر دار الکتب الإسلامیّه - تهران ، چاپ هفتم ، بهمن سال 1361
28 - روانشناسی ضمیر ناخودآگاه : کارل گوستاویونگ ، ترجمه محمّد علی امیری ، شرکت انتشارات علمی فرهنگی - تهران ، چاپ اوّل ، سال 1372
29 - سال 2100 توصیف سده آینده : تییری گُدن ، مترجم : دکتر عبّاس آگاهی ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی - تهران ، چاپ اوّل ، سال 1379
30 - شرح دعای سمات : سیّدعلی قاضی طباطبائی ، مؤسّسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس - تهران ، چاپ اوّل ، سال 1384
31 - شرح غرر الحکم و دُرر الکلم : مرحوم جمال الدین محمّد خوانساری ، انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ سوّم ، بهمن سال 1366
32 - شگفتیهای آفرینش : قدیری فرد ، نشر رنگ آسمان - قم ، چاپ اوّل ، سال 1383
33 - شگفتیهای کاوش جهان : جون میکنتاش ، ترجمه نیاز یعقوبشاهی ، نشر زمانه - تهران ، چاپ اوّل ، سال 1374
34 - الصحیفة المبارکة المهدیّة : سیّد مرتضی مجتهدی سیستانی ، نشر حاذق - قم ، چاپ اوّل ، سال 1419 ه ق
35 - صحیفه مهدیّه : سیّد مرتضی مجتهدی سیستانی ، نشر حاذق - قم ، چاپ هشتم ، مرداد ماه سال 1384
36 - عجیبتر از رؤیا : فرانک ادواردز - اریک نورمن ، ترجمه سیروس گنجوی ، نشر پیک فرهنگ - تهران ، چاپ اوّل ، بهار 1372
37 - علم، شبه علم و علم دروغین: هانری ژری اِرس، ترجمه دکتر عبّاس باقری، نشر نی - تهران ، چاپ اوّل ، سال 1379
38 - عقدر الدرر فی أخبار المنتظر علیه السلام : یوسف بن یحیی ، تحقیق : عبدالفتاح محمّد الحلو ، انتشارات نصایح - قم ، چاپ اوّل ، سال 1416 ه ق
39 - عجایب حسّ ششم : غلامرضا اربابی ، نشر گروه فرهنگی اربابی - تهران ، آبان 1372
40 - الغیبة : شیخ الطائفه طوسی ، منشورات کتابفروشی بصیرتی - قم ، چاپ دوّم ، سال 1385 ه ق
41 - الغیبة : شیخ نعمانی ، تحقیق : علیاکبر غفّاری ، مکتبه صدوق - تهران
42 - فوق طبیعت: لیال واتسن، ترجمه شهریار بحرانی و احمد ارژمند، مؤسّسه انتشارات امیرکبیر - تهران ، چاپ سوّم ، سال 1369
43 - کمال الدین : شیخ صدوقرحمه الله ، منشورات دارالکتب اسلامیّه - تهران، چاپ دوّم، سال 1395 ه ق
44 - گلزار اکبری : شیخ علی اکبر نهاوندی ، انتشارات علمی - تهران ، چاپ افست ، سال 1336 ه ق
45 - گمشدگان مثلث برمودا : چارلز برلیتز ، مترجم : سیروس گنجوی ، انتشارات خواجو - تهران ، چاپ اوّل ، آبان سال 1362
46 - مختصر البصائر : شیخ حسن بن سلیمان حلّی ، تحقیق : مشتاق المظفّر ، مؤسّسه نشر اسلامی - قم ، چاپ اوّل ، سال 1421 ه ق
47 - مستدرک الوسائل : مرحوم محدّث نوری ، تحقیق مؤسّسه آل البیت علیهم السلام - قم ، چاپ اوّل ، شوّال 1414 ه ق
48 - مصباح الزائر : سیّد بن طاووس ، مؤسّسه آل البیت علیهم السلام - قم ، چاپ اوّل ، محرّم الحرام سال 1417 ه ق
49 - مصباح الشریعة : منسوب به امام صادق علیه السلام ، منشورات مؤسسة الأعلمی - بیروت ، چاپ اوّل ، سال 1400 ه ق
50 - مغز متفکّر جهان شیعه : ترجمه و اقتباس : ذبیح اللَّه منصوری ، انتشارات جاویدان - تهران ، چاپ سوّم ، فروردین 2536
51 - نسخه عطّار : محمّد تقی عطّار نژاد ، تهران ، سال 1358
52 - نوادر الأخبار : محسن بن فیض کاشانی ، تحقیق : مهدی انصاری قمی ، مؤسّسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی )پژوهشگاه( - تهران ، سال 1371
53 - نهجالبلاغة: سیّد رضیرحمه الله، به قلم فیضالإسلام، انتشارات فقیه - تهران، چاپ اوّل، سال 1375
54 - نگاهی به سرنوشت جهان ، انسان ، تاریخ : دکتر محمّد کریمی ، انتشارات موحّد - مشهد ، چاپ اوّل ، تابستان 1374
55 - وسائل الشیعة : شیخ حرّ عاملی ، دار إحیاء التراث العربی - بیروت ، چاپ چهارم ، سال 1391 ه ق
ب ( نشریّات :
1 - حکیم شماره 59 )ضمیمه شماره 1327 روزنامه جامجم( .
2 - روزنامه پول (4 آبان 1383)
3 - روزنامه دنیای اقتصاد (4 آبان 1383)
4 - روزنامه کیهان (5 شهریور 1360)
5 - کتاب هفته (17 بهمن 1383 شماره 611)
6 - کلیک ، شماره 31 )ضمیمه روزنامه جام جم(
7 - ماهنامه اطّلاعات علمی )سال 19 شماره 3 دی ماه 1383)
8 - ماهنامه کشاورز )شهریور 1383 شماره 297)
9 - مجلّه دانستنیها )سال 26 ، مهرماه 1383 ، شماره 360)
10 - مجلّه دانشمند )مهرماه 1383 شماره 492)
11 - هفتهنامه خبر (25 اردیبهشت 1376)
.پی نوشتها :
1) شرح غرر الحکم : 476/2 .
2) الصحیفة المبارکة المهدیّة : (چاپ اوّل) 166 .
3) تجلیلهای دیگری از معصومین علیهم السلام درباره حضرت مهدی عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف را در مقدّمه کتاب «صحیفه مهدیّه» نقل کردهایم ، به آن کتاب مراجعه کنید .
4) عقد الدرر : 69 ، 188 و 212 .
5) بحار الأنوار : 366/52 ح 149 .
6) بحار الأنوار : 143/77 .
7) بحار الأنوار : 156/51 .
8) با توجّه به وصف شدن امام عصر ارواحنا فداه به : «المستور عن عوالمهم» ، ظهور آن حضرت نیز - همچون غیبت آن بزرگوار - اختصاص به عالمِ ما ندارد .
9) مواردی که با این علامت «×» مشخّص شدهاند ، نامهای مقدّس مادر بزرگوار حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه میباشد .
10) سوره حدید ، آیه 25 .
11) در زمان حکومت پنج ساله حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نیز دشمنان تا میتوانستند به کارشکنی میپرداختند به گونهای که فدک همچنان در دست غاصبان باقی ماند .
12) صحیفه مهدیّه : 636 .
13) سوره حجّ ، آیه 41 .
14) إحقاق الحقّ : 341/13 .
15) الغیبة مرحوم نعمانی : 297 .
16) صحیفه مهدیّه : 618 .
17) بحار الأنوار : 378/52 ح 184 .
18) صحیفه مهدیّه : 620 .
19) الغیبة مرحوم نعمانی : 150 .
20) الغیبة شیخ طوسی رحمه الله : 111 .
21) إحقاق الحقّ : 152/13 .
22) بحار الأنوار : 374/52 .
23) التشریف بالمنن : 299 .
24) الغیبة شیخ طوسی رحمه الله : 115 .
25) بحار الأنوار : 280/52 .
26) بحار الأنوار : 316/52 .
27) عجائب حسّ ششم : 54 .
28) عجائب حسّ ششم : 58 .
29) عجائب حسّ ششم : 65 .
30) التشریف بالمنن : 203 .
31) بحث درباره نور اللَّه و مقام نورانیّت خاندان وحی علیهم السلام از معارف عالی اهل بیت علیهم السلام است که متأسّفانه آگاهی جامعه ما درباره آن بسیار اندک است و لازم است برای شناخت آن بحثهای گسترده و وسیع انجام گیرد .
32) سوره شوری ، آیه 29 .
33) سوره جاثیه ، آیه 4 .
34) سوره انعام ، آیه 38 .
35) پرسشهای عجیب ، پاسخهای عجیبتر : 98/2 .
36) دوازده هزار مثَل فارسی : 60 .
37) نهج البلاغة ، قصار الحکم 211 ص 1184 .
38) مستدرک الوسائل : 366/17 .
39) بحار الأنوار : 11/14 .
40) «خمیس» به معنای جنگ و «شرطة الخمیس» به افراد خاصّی میگفتند که اصبغ بن نباتة یکی از آنها بود . از او پرسیدند : چرا به شما «شرطة الخمیس» میگویند ؟
گفت : ما با امیرالمؤمنینعلیه السلام شرط کردیم که در پیشاپیش لشکر بجنگیم تا کشته شویم و آن حضرت برای ما فتح و پیروزی را وعده دادند . (بحار الأنوار : 11/14)
41) بحار الأنوار : 259/40 .
42) سوره نمل ، آیه 15 .
43) سوره انبیاء ، آیه 79 .
44) سوره ص ، آیه 26 .
45) بحار الأنوار :10/14 ، و شبیه آن در وسائل الشیعة : 167/18 .
46) رک : بحار الأنوار : 6/14 .
47) رک: بحار الأنوار: 7/14. در مستدرک الوسائل: 361/17 این موارد را به عنوان یک روایت نقل کرده است.
48) بحار الأنوار : 56/52 .
49) بحار الأنوار : 57/25 .
50) بحار الأنوار : 56/25 .
51) بحار الأنوار : 320/52 .
52) بحار الأنوار : 256/46 .
53) بحار الأنوار : 264/50 ، 320/52 و 31/95 و 66 ، مستدرک الوسائل : 364/17 .
54) بحار الأنوار : 86/23 و 177/26 و 320/52 ، مستدرک الوسائل : 364/17 . این روایت در «وسائل الشیعة» از ابی عبیدة ، از امام باقر علیه السلام نقل شده است .
55) بحار الأنوار : 320/52 ، وسائل الشیعة : 168/18 ، مستدرک الوسائل : 364/17 .
56) بحار الأنوار : 286/52 و 369 ، و قسمتی از آن در مستدرک الوسائل : 365/17 آمده است .
57) بحار الأنوار : 319/52 .
58) سوره حجر ، آیه 75 و 76 .
59) بحار الأنوار : 339/52 و قسمتی از آن در ج : 14/14 آمده است .
60) سوره آل عمران ، آیه 34 .
61) بحار الأنوار : 313/36 .
62) کمال الدین : 671 .
63) بحار الأنوار : 177/26 .
64) الغیبة مرحوم نعمانی : 319 .
65) بحار الأنوار : 345/52 .
66) برخی چنین اظهار نظر کردهاند که تعداد مردان و زنانی که پیشگامانِ یاوران امام زمان ارواحنا فداه میباشند ، مجموعاً سیصد و سیزده نفر میباشد . امّا این نظر صحیح نیست ؛ زیرا اگرچه در میان پیشگامانِ یاوران امام عصر ارواحنا فداه تنی چند از زنان نیز وجود دارند ، ولی آنان از زمره سیصد و سیزده نفر که پس از استقرار حکومت عدل الهی حاکم بر اقلیمهای جهان خواهند بود ، نمیباشند .
آنچه باعث این اشتباه شده است این است : در بیشتر روایاتی که درباره سیصد و سیزده نفر وارد شده است ، لفظ «رجلاً» (یعنی مرد) قید نشده ولی با توجّه به روایات دیگر مانند روایتی که نقل کردیم روشن میشود که سیصد و سیزده نفر همه از مردان خواهند بود ؛ اگرچه زنانی نیز در شأن و مرتبت معنوی برخی از سیصد و سیزده نفر وجود دارند .
67) باید دقّت شود که تکاثر و افزونطلبی ، فقط تکاثر و افزونطلبی در اموال نیست ؛ بلکه شامل همه افزونطلبیهایی که عامل مهمّ خیانت و جنایت است ، میشود که شامل افزونطلبی در اموال ، ریاست ، شهرت ، شهوت و... میشود .
68) دوازده هزار مثَل فارسی : 432 .
69) بحار الأنوار : 345/52 .
70) قسمتی از این روایت در کتاب «عقد الدرر : 226» آمده و آن را به امام حسین علیه السلام نسبت داده است همان گونه که روایات دیگری را که از امام صادق علیه السلام روایت شده به امام حسین علیه السلام نسبت داده است . مانند روایت معروف : «لو أدرکته لخدمته أیّام حیاتی». علّت اشتباه او اشتراک کنیه امام صادق علیه السلام با امام حسین علیه السلام - که »ابو عبداللَّه« است - میباشد . مؤلّف «عقد الدرر» گمان کرده است مقصود از ابوعبداللَّه ، امام حسین علیه السلام میباشند .
71) الغیبة مرحوم نعمانی : 150 .
72) آمارها پرده برمیدارند: 190 .
73) سازمان ملل : شمار بیکاران جهان به یک میلیارد و 800 میلیون نفر رسید که در مقایسه با سال قبل 20 میلیون نفر افزایش یافته است . طبق آمار منتشره از سوی بانک جهانی ، در طیّ ده سال آینده، جمعیّت بیکار خاورمیانه به 47 میلیون نفر میرسد . (آمارها پرده برمیدارند : 187)
74) ماهنامه کشاورز : ص 36 ، شهریور ماه 83 ، شماره 297 .
75) هزینه زندگی در ایران در 20 سال گذشته ، 100 برابر شده است در حالی که دستمزدها 55 برابر افزایش یافتهاند .
بر این اساس و بر اساس خطّ فقری که بانک مرکزی اعلام کرد ( هر کس درآمدش کمتر از 185 هزار تومان باشد فقیر محسوب میشود ) 15% جمعیّت ایران از فقر مطلق و 45% از فقر نسبی رنج میبرند . همچنین مخارج واقعی خوراک خانوادههای شهری در دو دهه اخیر ، بیش از 43% کاهش یافته است . (آمارها پرده برمیدارند : 82)
76) رجوع کنید به روزنامه دنیای اقتصاد : 4 آبان 1383 صفحه 4 ، و روزنامه پول : 4 آبان 1383 صفحه 4 .
77) آمارها پرده برمیدارند : 190 .
78) التشریف بالمنن : 149 .
79) سوره اعراف ، آیه 96 .
80) بحار الأنوار : 63/53 .
81) یکی از نتیجههای حاکم نبودن تقوا و پرهیزگاری در اجتماع ، اسراف و زیادهروی است که لازمه آن کمشدن برکات الهی و یا از میان رفتن آن میباشد . متأسّفانه اسراف در سطح جهان وجود دارد و برای ریشهکن شدن آن اقدامی نمیشود . به این گزارش توجّه کنید :
رئیس مرکز تحقیقات صنایع غذایی : با دور ریختن 20 میلیون تن محصولات غذایی ، غذای 15 میلیون نفر در کشور ، دور ریخته میشود .
معاون وزارت بازرگانی : سالانه 2 میلیون تن گندم به ارزش 300 میلیون دلار )حدود 2400 میلیون تومان( در کشور ، هدر میرود .
معاون برنامهریزی اداری - مالی استاندارد گیلان : هر ساله ، معادل هزینه ساخت 80 کتابخانه روستایی در استان گیلان ، نان دور ریخته میشود .
هر سال به ازای هر ایرانی ، 50 کیلوگرم نان هدر میرود ؛ در حالی که این میزان ضایعات برابر با نیاز غذایی چند کشور جهان است .
آیا میدانید میزان نانی که در یک روز ، در کشور ما دور ریخته میشود برای سیر کردن 15 میلیون نفر کافی است ؟ آیا میدانید اگر ضایعات نان حذف شود ، ما دیگر نیازی به وارد کردن گندم به کشور نخواهیم داشت ؟ آیا میدانید که ایران دوّمین مصرف کننده و سوّمین ضایع کننده نان در دنیا است ؟ روزانه 85 تن ضایعات نان در تهران ، توسّط شهرداری جمعآوری میشود . (آمارها پرده برمیدارند : 83)
بر اثر حاکم شدن تقوا و ریشهکن شدن اسراف و گناهان دیگر در عصر ظهور ، برکتهای الهی همه را فرا میگیرد و از فقر و نیاز اثری باقی نخواهد ماند .
82) سوره شوری ، آیه 23 .
83) بحار الأنوار : 165/74 .
84) التشریف بالمنن : 322 ، عقد الدرر : 219 ، إحقاق الحقّ : 146/13 ، و نظیر آن در بحار الأنوار : 92/51 آمده است .
85) التشریف بالمنن : 147 .
86) التشریف بالمنن : 146 .
87) بحار الأنوار : 304/52 .
88) بحار الأنوار : 34/53 .
89) الغیبة مرحوم نعمانی : 237 باب 13 ح 26 ، نوادر الأخبار : 275 ، و نظیر آن در بحار الأنوار : 29/51 .
90) بحار الأنوار : 335/52 .
91) الغیبة مرحوم نعمانی : 317 .
92) بحار الأنوار : 62/53 .
93) سازمان بهداشت جهانی : در حال حاضر ، 45 میلیون نفر نابینا در دنیا زندگی میکنند و هر ساله 1 تا 2 میلیون نفر به این آمار افزوده میگردد . (آمارها پرده برمیدارند : 202)
94) مغز متفکّر جهان شیعه : 387 .
95) به گزارش ایسنا ، صندوق محیط زیست بانک جهانی اعلام کرد : مرگ و میر ناشی از بیماریهای تنفّسی و آلودگی هوا ، هر سال جان 800 هزار نفر در جهان را میگیرد که تنها در آسیا 500 هزار نفر هر سال ، جان خود را از دست میدهند.
مسئول اداره آلودگی هوای وزارت بهداشت : سالانه 8/2 میلیون نفر در جهان بر اثر آلودگی هوا در فضای بسته ، جان خود را از دست میدهند .
بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت : 200 هزار مورد از 3 میلیون مرگ و میر ، بر اثر بیماریهای ناشی از آلودگی هوا ، به دلیل عوارض آلودگی هوای در فضای باز است .
90% موارد مرگ و میرهای ناشی از آلودگی هوا ، در کشورهای در حال توسعه و بیشتر مربوط به آلودگی هوا در فضاهای بسته است . (آمارها پرده برمیدارند : 201)
96) سالانه 55 هزار خطای بزرگ پزشکی در ایران گزارش میشود : 10 هزار و 500 مورد آن منجر به مرگ میشود . 23 هزار مورد باعث نقص عضو میشود . (آمارها پرده برمیدارند : 72)
97) یک استاد دانشگاه مون پلیه (فرانسه) : هماکنون حدود 3500 بیماری در انسان شناخته شده است که طبّ نوین و غربی از معالجه آن ناتوان است . (آمارها پرده برمیدارند: 205)
98) مجلّه دانشمند : مهرماه 1383 ، شماره 492 ، صفحه 25 .
99) کلیک شماره 31 صفحه 8 ضمیمه روزنامه جامجم شماره 1335 : یکشنبه 13 دی ماه 1383 .
100) حکیم شماره 59 صفحه 2 ضمیمه شماره 1327 روزنامه جامجم : سهشنبه 15 دی 1383 .
101) سیاهچاله Black hole جسمی است در فضا که به سبب فشردگی خارقالعاده جرم آن ، جاذبه فوقالعاده شدیدی دارد به طوری که هیچ چیز ، حتّی نور ، نمیتواند از آن بگریزد و به فضا وارد شود . سیاهچالههایی که با سرعت زیاد به دور خود میچرخند در واقع همچون تونل فضا زمان عمل میکنند و با وارد شدن به آنها ، از لحاظ تئوری میتوان در همان لحظه در جایی بسیار دورتر در فضا یا زمانی در آینده یا گذشته وارد شد . (جهان در 500 سال آینده : 601)
102) بعد از کشف کوآزرها برای دانشمندان نجومی نظریّهای پیدا شد ، مشعر بر این که تمام کهکشانهایی که به چشم نوع بشر میرسد، اجرام برون مرزی جهان است و مرز جهان از کوآزرها که گفتیم بعضی از آنها با زمین 9 هزار میلیون سال نوری فاصله دارند شروع میشود و بنابراین چون رادیوتلسکوپهای ما نمیتواند بیش از فاصله 9 هزار میلیون سال نوری را ببیند آنچه در ماورای کوآزرها قرار گرفته به چشم ما نمیرسد .
بر طبق این نظریّه یکصد هزار میلیون کهکشان هر یک دارای دهها هزار میلیون خورشید که به چشم تلسکوپهای نوری و رادیوتلسکوپهای بشر میرسد دنیای اصلی نیست بلکه اجرام پراکنده و قلیلی است واقع در خارج مرز جهان و دنیای اصلی از کوآزرها شروع میشود برای این که اگر اصلی نبود ، هر کوآزر ، ده هزار میلیارد برابر خورشید ما نور نداشت .
در خورشید ما برای این که روشنایی که میبینیم تولید بشود در بیست و چهار ساعت چهار صد میلیارد تن هیدروژن تفکیک (یا ادغام) میشود و در یک کوآزر چقدر هیدروژن در هر بیست و چهار ساعت باید تفکیک شود تا نوری به وجود بیاید برابر با ده هزار میلیارد برابر نور خورشید (اگر نور کوآزر ناشی از انفجار مادّه و ضدّ مادّه نباشد) .
با یک حساب ساده ، ما باید چهارصد میلیارد تن را در ده هزار میلیارد ضرب کنیم تا این که بدانیم در هر بیست و چهار ساعت در یک کوآزر چقدر هیدروژن تفکیک میشود و بعد از ضرب کردن رقم 4 را به دست میآوریم در حالی که بیست و هفت صفر در طرف راست آن قرار گرفته است و این عدد آن قدر بزرگ میباشد که ما نمیتوانیم آن را بر زبان بیاوریم .
ولی میتوانیم بگوییم که به قاعده هر کوآزر در هر بیست و چهار ساعت ده هزار میلیارد برابر خورشید سوخت میسوزاند و لذا دنیای اصلی کوآزر است یعنی دنیای اصلی از آن شروع میشود و چون رادیوتلسکوپها هنوز قدرت آن را ندارد که ماورای کوآزر را ببیند منجّمین و علمای فیزیک نمیتوانند بفهمند که وسعت دنیای اصلی که از کوآزر شروع میگردد چقدر میباشد و چون از وسعت جهان حتّی به طور تخمین بدون اطلاع هستند نمیتوانند حساب کنند که در جهان چند خورشید وجود دارد تا چه رسد به این که به تقلید ارشمیدس و ادینگتون درصدد برآیند که اتمهای موجود در جهان را محاسبه نمایند . (مغز متفکّر جهان شیعه : 367)
این کوآزرهایی که بعضی از آنها تا زمین 9 هزار میلیون سال نوری فاصله دارند آیا آغاز جهان هستند یا وسط دنیا یا پایان جهان .
خورشید ما که در قبال کوآزرها یک چراغ خاموش است با این که در هر بیست و چهار ساعت ما ، چهار صد میلیارد تن هیدروژن را مبدّل به هلیوم میکند تا این که ما و سیّارات دیگر دارای نور و حرارت باشیم تا ده میلیارد سال دیگر خاموش نخواهد شد .
وقتی عمر خورشید ما این قدر باشد میتوان از روی حدس و تخمین فکر کرد که عمر یک کوآزر چقدر میباشد .
با یک مقایسه و تخمین ساده ، عمر کوآزر از نوع آنهایی که با زمین 9 هزار میلیون سال نوری فاصله دارد از هزار میلیارد سال بیشتر است و چون در این جهان خورشیدهایی هم مثل خورشیدهای ما وجود دارد که ده میلیارد سال دیگر خاموش خواهد شد ناگزیر به حکم عقل و علم باید تصدیق کنیم که ما در یک دنیای واحد زندگی نمیکنیم و دنیاهای متعدد جزء هستی است . (مغز متفکّر جهان شیعه : 365)
103) بحار الأنوار : 336/52 .
104) بحار الأنوار : 350/67 .
105) بحار الأنوار : 372/52 .
106) اصول کافی : 173/1 ، بحار الأنوار : 254/74 .
107 و 107/ 2. بحار الأنوار : 6/78 .
108) بحار الأنوار : 6/78 .
109) سوره زمر ، آیه 22 .
110) بحار الأنوار : 51/70 .
111) جناب «هالو» به ظاهر یک فرد عادّی بوده و در اصفهان کارگری میکرده است ولی در واقع یکی از مأمورین امام عصر ارواحنا فداه بوده و آن حضرت برای انجام بعضی از کارها به او مأموریّت میدادهاند .
112) بحار الأنوار : 53/70 .
113) سوره بقره ، آیه 3 .
114) گلزار اکبری : 358 .
115) تاریخ کوفه : 72 .
116) تاریخ کوفه : 73 .
117) تاریخ کوفه : 112 .
118) علّت امور خارقالعادهای که از مرحوم سیّد بحرالعلوم دیده شده است ، تحوّلی بوده است که بر اثر تشرّف آن بزرگوار به خدمت حضرت بقیّة اللَّه عجّل اللَّه تعالی فرجه واقع شده است . در آن تشرّف ، حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه ، سیّد بحرالعلوم را در آغوش پدرانه گرفتند و به سینه فشردند و بر اثر آن تشرّف ، آن تحوّل عظیم در سیّد بحرالعلوم به وجود آمد .
اگرچه مرحوم محدّث نوری میگوید : از بعضی از ثقات نقل شده که آن مرحوم فرموده است که این مکاشفات از اثر آن غذای اندکی است که از کاسه خمسه طیّبه صلوات اللَّه علیهم اجمعین باقی مانده بود و من آن را خوردم و خوابی در این خصوص بیان فرموده که خلاصه آن این است که آن بزرگواران را در خواب دیدم که کاسهای در برابر آنها است و در آن آشی میباشد که از تمام حبوبات در آن هست ، پس من وارد شده سلام کرده بعد از رد جواب ، جدّهام فرمودند : ولدی مهدی از این آش میل داری ؟ عرض کردم : البتّه مایلم پس کاسه را نزد من گذاشته ، دیدم چیز درستی در آن نیست ، پس اطراف آن کاسه را به قاشقی که در میان آن بود جمع کرده و خوردم و آنچه را که از من مشاهده میکنید از اثر آن است . (گلزار اکبری : 358)
119) بنا به روایات و فرمودههای خاندان وحی علیهم السلام خداوند ، اولیاء خود را در میان مردمان مخفی ساخته است . ولی آنگاه که عصر شکوهمند ظهور فرا رسد و یاوران خودساخته و خاصّ امام عصر ارواحنا فداه شناخته شوند و تواناییهای عظیم آنان حتّی در عصر غیبت برای مردم آشکار شود ، همه خواهند دانست که طلایهداران عصر پرفروغِ ظهور ، چگونه با داشتن آنهمه توانایی و قدرت خود را در میان مردم ناشناخته و مخفی نگه داشتهاند !
120) هفتهنامه خبر ، 25 اردیبهشت سال 1376 .
121) اصول کافی : 20/1 .
122) مقصود از جهل در آن روایت ، نفس است نه نادانی ؛ زیرا جهلِ به معنای نادانی ، خود یکی از ارتش جهل به معنای نفس است که در آن روایت بیان شده است .
123) تواناییهای خود را بشناسید : 14 .
124) تواناییهای خود را بشناسید : 32 .
125) تواناییهای خود را بشناسید : 17 .
126) نسخه عطّار : 134 .
127) تواناییهای خود را بشناسید : 347 .
128) بازگشت به ستارگان : 76 .
129) وقتی «و . ج پنفیلد» ، محقّق نامدار مغز انسان ، ناحیهای از مخچه را به طریق الکتریکی تحریک میکرد ، بیمار تمام جزئیّات مربوط به گذشتههای دور را به یاد میآورد . (تواناییهای خود را بشناسید : 121)
130) سالها پیش از این ، «یوهان فون نیومن» ریاضیدان و سیبرنتیکدان بزرگ معاصر ، مطلبی پر سر و صدا را به آگاهی مردم رساند . او تخمین زد که مغز انسان عملاً میتواند 1020 واحد اطّلاعاتی را در خود ذخیره سازد . این رقم را اگر به زبان ساده ترجمه کنیم بدین معنی خواهد بود که هر یک از ما خواهد توانست کلّ محتوای اطّلاعاتی میلیونها جلد کتاب موجود در بزرگترین کتابخانه جهان در مسکو را به حافظه بسپارد . (تواناییهای خود را بشناسید : 44)
131) تواناییهای خود را بشناسید : 45 .
132) همان کتاب : 46 .
133) تواناییهای خود را بشناسید : 53 .
134) تواناییهای خود را بشناسید : 54 .
135) تواناییهای خود را بشناسید : 56 .
136) کلیک شماره 31 (ضمیمه روزنامه جامجم) : صفحه 9 .
137) کلیک شماره 31 (ضمیمه روزنامه جامجم) : صفحه 9 .
138) کلیک شماره 31 (ضمیمه روزنامه جامجم) : صفحه 9 .
139) بحار الأنوار : 63/53 .
140) توجّه داشته باشیم که در عصر ظهور همه مردمان جهان پیرو خاندان وحی علیهم السلام میباشند .
141) الغیبة شیخ طوسی رحمه الله : 275 .
142) إحقاق الحقّ : 349/13 ، از ینابیع المودّة : 422 .
143) سوره نصر ، آیه 1 و 2 .
144) بحار الأنوار : 30/51 ، الإرشاد : 344 ، اعلام الوری : 461 ، نوادر الأخبار : 272 .
145) مصباح الزائر : 410 ، بحار الأنوار : 67/102 ، الصحیفة المبارکة المهدیّة : 614 .
146) بحار الأنوار : 30/51 .
147) بحار الأنوار : 338/52 .
148) بحار الأنوار : 242/2 .
149) بحار الأنوار : 184/2 .
150) اشاره به حدیث شریف : «الناس معادن کمعادن الذهب والفضّة» .
151) بصائر الدرجات : 28 ، بحار الأنوار : 196/2 .
152) الغیبة شیخ طوسی رحمه الله : 176 .
153) کمال الدین : 647 .
154) سوره الذاریات ، آیه 56 .
155) بحار الأنوار : 311/52 .
156) حضرت الیاس یکی از چهار پیامبری است که در قید حیات میباشد و در عصر غیبت و ظهور از یاوران حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه است .
157) بحار الأنوار : 364/46 .
158) صحیفه مهدّیه : 571 .
159) سوره انبیاء ، آیه 105 .
160) بحار الأنوار : 465/95 .
161) مصباح الشریعة : 9 .
162) بحار الأنوار : 59/70 .
163) صحیفه مهدیّه : 93 .
164) سوره رعد ، آیه 28 .
165) مصباح الشریعة : 9 .
166) بحار الأنوار : 336/52 ، مختصر البصائر : 320 ، نوادر الأخبار : 278 و در الخرائج: 841/2 با اندکی تفاوت.
167) اگر ما به ظاهر روایت عمل کنیم پیشرفت علم در آن حدّ خواهد بود که گفتیم ولی اگر روایت را توجیه کنیم ، مجموعه علم و دانش تا پایان عصر غیبت ، قابل مقایسه با علم و دانش در عصر ظهور نیست .
168) رک : شرح دعای سمات : 41 از مرحوم آیة اللَّه سیّد علی قاضی .
169) سوره لقمان ، آیه 27 .
170) بحار الأنوار : 166/50 .
171) بحار الأنوار : 22/6 و 278/93 .
172) مصباح الزائر : 437 ، صحیفه مهدیّه : 630 .
173) بحار الأنوار : 37/94 ، صحیفه مهدیّه : 571 .
174) سوره یونس ، آیه 35 .
175) کمال الدین : 680 ، اصول کافی : 202/1 .
176) الغیبة شیخ طوسی رحمه الله : 147 .
177) بحار الأنوار : 21/44 و 280/52 .
178) در میان 86000 نوع پرندهای که در دنیای ما زندگی میکنند بزرگترین و بلندترین آنها شترمرغ آفریقایی است امّا این حیوان نمیتواند پرواز کند ؛ زیرا به طور متوسّط وزنش 135 و طول قدّش 2/40 میباشد .
به موجب اطّلاعات دقیق ، کلاغ پرسالترین پرنده روی زمین است و پس از کلاغ پرستوی دریائی است . سالخوردهترین کلاغ اهلی ، کلاغی بود که 108 سال عمر کرد و پرسالترین پرستوی دریائی 44 سال تمام در بین همنوعان خود بسر برد . (دایرة المعارف (1001 نکته جذّاب) : 263)
179) کتاب هفته ، ص 22 شنبه 17 بهمن 83 ، شماره پیاپی 611 .
یکی از نویسندگانی که درباره «پروانه» جستجو و تحقیق نموده است مینویسد : 9 سال روی این کتاب کار کردم . از سال 73 بود که دوربین عکّاسیام را برداشتم و قدم به قدم ایران را گشتم ؛ اکثر سفرهایم به صورت گردشهای علمی بوده که دانشجویانم را هم بههمراه داشتهام .
به این ترتیب بود که گونههای مختلف پروانهها را در باغها ، مزارع ، کوهها و روی علفها شکار کردم ، شناسایی کردم و عکس گرفتم . ضمناً از موزههایی که پروانهها را جمعآوری کردهاند و همچنین از منابع خارجی هم برای تکمیل مطالب کتاب استفاده کردهام .
پروانه با همه زیباییهای که دارد و برخلاف تصوّر ما که یک موجود مظلوم است از جمله زیانآورترین حشرات محسوب میشود . آنها در پروازهای دستهجمعی از یک نقطه به نقطهای دیگر محصولات کشاورزی را از بین میبرند و با ایجاد قحطی و به دنبال آن شیوع بیماریها هزاران انسان را میکشند .
180) گلزار اکبری : 626 .
181) شگفتیهای آفرینش : 20 .
182) اگر ویژگیهای بسیار فراوان حضرت بقیّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالی فرجه به خوبی و شایستگی مورد بحث و تحقیق واقع شوند ، نوشتهای بسیار پرمحتوی ، ارزنده و سازنده فراهم خواهد شد .
183) صحیفه مهدیّه : 567 .
184) سال 2100 توصیف سده آینده : 19/2 .
185) تاریخ ناشناخته بشر : 11 .
186) سوره مؤمنون ، آیه 14 .
187) بحار الأنوار : 391/52 .
188) صحیفه مهدیّه : 98 .
189) بدون شکّ تحوّلی که در جسم و جان مردمان عصر ظهور پدید میآید ، در قدرت چشم انسانها نیز اثر میگذارد ، در زمانهای گذشته کسانی بودهاند که از قدرت بسیار بالای دید برخوردار بودهاند ؛ یکی از آنان ابوعلی سینا است . از او نقل شده که گفته است : «در روز ستاره عطارد را دیدم که در وقت مقارنه با آفتاب بر روی آفتاب بود مانند خالی که بر صورت کسی باشد و عطارد اگرچه در فلک دوّم است و شمس در فلک چهارم ، لیکن چون مقارنه بود یعنی در یک برج و در یک دقیقه جمع گشته بودند چنان به نظر میآمد که خالی در روی آفتاب است .» (گلزار اکبری : 383)
در «قصص العلماء» درباره قوّه باصره او نوشته است : قدرتِ دیدِ او به حدّی بود که از مسافت چهار فرسخ مگس را میدید ، چنان که روزی در مجلس سلطان وارد شده دید که دوربین انداخته . شیخ پرسید که دوربین برای چه انداختهاید ؟ سلطان گفت : در چهار فرسخی سواری میآید ، میخواهم او را تمیز داده باشم .
ابو علی گفت : در این مسافت قلیل حاجت به دوربین نیست . پس شیخ بدان جانب نگاه کرد و گفت که : سواری میآید که به فلان شکل و به فلان لباس است و اسب او را فلان رنگ است و شیرینی میخورد.
سلطان گفت : شیرینی داخل در مطعومات است نه مرئیّات ، پس آن را چگونه دانستی ؟ ابوعلی در جواب گفت که : از آنجا دانستم که مگسهایی چند در اطراف دهانش پرواز میکنند و این علامت آن است که شیرینی میخورد و چون سوار نزدیک شد و از او سؤال نمودند همان نحو بود که شیخ گفته بود و شکل و لباس و رنگ اسبش چنان بود که شیخ اظهار نموده .
و به قولی شیخ گفت که : آن سوار نان خشک میخورد چه ریزههای نان در میان ریش و سبیل او است و چون تفحّص کردند گفته شیخ ابوعلی صادق آمد . (گلزار اکبری : 382)
در زمان ما نیز افرادی هستند که دیدِ آنان بسیار قوی است . در اینجا نمونهای از آنها را میآوریم :
«هیچمن» زنی است که با چشم غیر مسلّح اقمار مشتری را از فاصله 268 میلیون کیلومتری به وضوح میبیند و مشاهدات او مورد تأیید دانشمندان نجوم و ستارهشناسی نیز قرار گرفته است . یا این که از مسافت 1609 متری حالت خطوط صورت نوهاش را تشریح میکند و از فاصله سه متری حروف ریز ذرّهبینیرا میخواند .
وجود این گونه افراد دلیل بر این است که امکان دارد چشم انسان از دید بسیار بالا و شگفتانگیزی برخوردار باشد ، ولی با این همه آنچه در عصر ظهور واقع میشود و تحوّلاتی که در دیدِ انسانها رخ میدهد بالاتر از این حرفها است.
190) بحار الأنوار : 336/52 ح 72 .
191) آینده جهان : 5 .
192) درباره آثار بسیار شگفت نور ماه رجوع کنید به :
از کتابهای قدیم : گلزار اکبری ؛ تألیف : مرحوم آیة اللَّه شیخ علی اکبر نهاوندی .
و از کتابهای جدید : فوق طبیعت ؛ تألیف : «لیال واتسن» ، ترجمه شهریار بحرانی و احمد ارژمند .
193) اشاره به روایتی که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودهاند : «ما من علم إلاّ وأنا أفتحه والقائم یختمه» .
194) تاریخ ناشناخته بشر : 105 .
195) آیة الکرسی ، پیام آسمانی توحید : 213 .
196) آیة الکرسی ، پیام آسمانی توحید : 213 .
197) روزنامه کیهان : 5 شهریور 1360 صفحه 5 .
198) سیمای انسان کامل از دیدگاه مکاتب : 465 .
199) علم ، قدرت ، خشونت : 87 .
200) روانشناسی ضمیر ناخودآگاه : 73 .
201) روانشناسی ضمیر ناخودآگاه : 79 .
202) تاریخ ناشناخته بشر : 169 .
203) تاریخ ناشناخته بشر : 171 .
204) رک : فکر ، نظم ، عمل : 93 .
205) علم و نابخردی : 103 .
206) رک : مغز متفکّر جهان شیعه : 302 .
207) مغز متفکر جهان شیعه : 303 .
208) جهان در 500 سال آینده : 240 .
209) رک : مغز متفکّر جهان شیعه : 367 .
210) رک : مغز متفکّر جهان شیعه : 367 .
211) مغز متفکّر جهان شیعه : 362 .
برای شناخت عظمت کوآزرها به پاورقی ص 127 این کتاب رجوع کنید .
212) ماهنامه اطّلاعات علمی : سال 19 ، شماره 3 ، دیماه 1383 .
213) مقدّمه روانشناسی ضمیر ناخودآگاه : 78 ، به نقل از علم و ترکیب : 29 .
214) اینشتین : 27 .
215) اینشتین : 25 .
216) سوره اسراء ، آیه، 85 .
217) علم ، شبه علم و علم دروغین : 45 .
218) راه تکامل : 89/5 .
219) مغز متفکّر جهان شیعه : 344 .
220) مغز متفکّر جهان شیعه : 112 .
221) تبلیغی که آنها در این باره انجام دادند ، آن چنان وسیع و گسترده بود که افرادی همچون دکتر حسابی فریب این گونه تبلیغات را خوردند و برای رزرو اتاق در یکی از هتلهای کره ماه نامنویسی کردند . (رجوع کنید به کتاب استاد عشق)
در سال 1969 ، اوّلین انسان بر روی ماه فرود آمد . در آن زمان ، دانشمندان معتقد بودند که ظرف چند سال انسان میتواند مثل زمین در کره ماه زندگی کند. با وجود آن ، اگر این کار امکانپذیر باشد تا آن روز که انسان بتواند در ماه زندگی کند راهی طولانی در پیش است . قبل از هر چیز ، زندگی در آنجا ناخوشایند است . هوا و آب در آنجا نیست و حیوانات و گیاهان نمیتوانند در آنجا زنده بمانند .
هنگام روز ، سطح ماه از آب جوشان داغتر است . در شب ، به زیر 100 درجه یعنی بیشتر از نقطه انجماد میرسد . بدتر این که ، یک شب و یک روز کره ماه برابر پانزده روز زمین است .
اگر انسان عاقبت موفّق شود در کره ماه زندگی کند باید لباسهای مخصوص فضایی بپوشد تا از خود در برابر گرمای شدید محافظت کند . خانهها را باید کاملاً پوشاند و همه درزها را محکم بست و همه چیز حتّی هوا باید از زمین آورده شود. (شگفتیهای آفرینش : 74)
با توجّه به شرایطی که در کره ماه وجود دارد آنهمه تبلیغات برای رزرو اطاق در کره ماه ! برای چه هدفی انجام میگرفت ؟!
222) جلوههای غیبی حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه در عصر غیبت ، آنچنان جذّاب و جالب توجّه است که به خوبی میتواند مردم را به سوی فرهنگ مهدویّت راهنمایی کند ؛ ولی متأسّفانه تاکنون حتّی یک کتاب جامع و ارزنده در این باره در اختیار مردم قرار نگرفته است .
223) عجیبتر از رؤیا : 356 .
224) از آنجا که شرح این جریان طولانی است و ما را از بحث خود دور میکند ، تفصیل مطلب را در فرصتی دیگر بیان خواهیم کرد ؛ جوانان ما باید بدانند کشورهای بزرگ با همیاری مأمورینشان برای تسلّط بیشتر بر مردم جهان چه نقشههایی را طرح میکنند و دست به انجام چه برنامههایی میزنند ! به هر حال با شکستِ اینشتین ، دکتر جساپ و دیگر دستاندرکاران آن برنامه ، آنها نتوانستند آمریکا را برای راهیابی به قدرتهای فرامادّه راهنمایی کنند .
225) شگفتیهای کاوش جهان : 230 .
226) دو هزار دانشمند در جستجوی خدا : 13 .
227) جهان در 500 سال آینده : 494 .
228) جهان در 500 سال آینده : 520 .
229) نگاهی به سرنوشت جهان ، انسان ،تاریخ : 27 .
230) گمشدگان مثلث برمودا : 192 .
231) بشقاب پرنده : 212 .
232) بازگشت به ستارگان : 4 .
233) جهان در 500 سال آینده : 426 .
234) شگفتیهای کاوش جهان : 279 .
235) جهان در 500 سال آینده : 279 .
236) مجلّه دانستنیها : سال 26 ، مهرماه 1383 ، شماره مسلسل 360 ، صفحه 42 .
237) تحلیلی از آرای جابر بن حیّان : 59 .
238) بحار الأنوار : 165/50 و نظیر آن در ج 210/17 .
239) بحار الأنوار : 312/52 .
240) و همچنین حضرت سلیمان علیه السلام که افراد او بر بساط آن حضرت نشسته و او به بادها دستور میداد بساط را با تمامی افراد به آسمان بالا برد که جریان آن در قرآن مجید بیان شده است .
241) بحار الأنوار : 91/58 .
242) بحار الأنوار : 97/58 .