0

اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

آنقدر روضهء در خواندکه بعد از مرگش
بدنش را به روی تختهء در می بردند

شاعر : مهدی نظری

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  9:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

ای هفتمین مهر سپهر پارسایی
ای پادشاه کشور عقده گشایی
سر تا قدم آیینه ی پیغمبری تو
موسای کاظم یادگار جعفری تو
ای سکه ی عشقت به ملک جود رایج
دریای مواج کرم باب الحوائج
بر دشمنان هم لطف بی اندازه کردی
قرآن حق را با عمل شیرازه کردی
در گفته های تو کلام وحی پیداست
در کار و رفتارت تمام وحی پیداست
بهر قبول و رد تو معیار و ملاکی
نور خدا در ظلمت این تیره خاکی
ای طور سینا روشن از نور جمالت
ای برتر از اندیشه ی انسان کمالت
هر چند شد زندان هارون جایگاهت
خورشید روشن گشته از برق نگاهت
دربند،اما رهبری آزاده بودی
سنگر نشین عشق بر سجاده بودی
در حبس دشمن خلوتی با دوست بودت
گه در رکوع با خضوع و گه سجودت
ای آنکه در یک دم هزار اعجاز داری
هر لحظه از خود تا خدا پرواز داری
تنها نه از حقت تو را محروم کردند
در گوشه ی زندان تو را مسموم کردند
وقتی که زهر کین به قلبت زد شراره
شد رشته ی عمر شریفت پاره پاره
آمد به دیدارت رضا با سوز سینه
در گوشه ی زندان بغداد از مدینه
کردی وصیت بر گل باغ مرادت
شاید همان دم کربلا آمد به یادت
اینجا پسر سوی تو ره افکند آمد
آنجا پدر بالا سر فرزند آمد
آمد حسین و دید اکبر پاره پیکر
بر خاک افتاده به خون گشته شناور
فرقش شده منشق تن او اربا اربا
خوابیده در مقتل به پیش چشم بابا

شاعر : محمد مبشری

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  9:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

ﺁﻫﺴﺘﻪ ﮔﺬﺍﺭﻳﺪ ﺭﻭﻱ ﺗﺨﺘﻪ ﺗﻨﺶ ﺭﺍ
ﺗﺎ ﻣﻴﺦ ﺍﺫّﻳّﺖ ﻧﻜﻨﺪ ﭘﻴﺮﻫﻨﺶ ﺭﺍ
ﺍﺻﻼً ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﺪ ﺭﻭﻱِ ﺧﺎﻙ ﺑﻤﺎﻧﺪ
ﺯﺷﺖ ﺍﺳﺖ ﺑﻴﺎﺭﻧﺪ ﻏﻼﻣﺎﻥ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﺍ
ﺍﻳﻦ ﺳﺎﻕ ِﺑﻬﻢ ﺭﻳﺨﺘﻪ ﻛِﺘﻤﺎﻥ ﺷﺪﻧﻲ ﻧﻴﺴﺖ
ﺩﻳﺪﻧﺪ ﺭﻭﻱ ﺗﺨﺘﻪ ﻱ ﺩﺭ ، ﺗﺎ ﺷﺪﻧﺶ ﺭﺍ
ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺍﻟﻬﻲ ﻣﮕﺮ ﺍﻭﻻﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺑﺮﺩﻧﺪ ﭼﺮﺍ ﻣﺜﻞ ﻏﺮﻳﺒﺎﻥ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﺍ
ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﻛﻪ ﺣﻴﺎ ﻫﻴﭻ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺑﺪ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﺟﻠﻮﻱ ﺁﻥ ﺩﻫﻨﺶ ﺭﺍ
ﺍﻳﻦ ﻫﻔﺖ ﻛﻔﻦ ﺭﻭﺿﻪ ﻱ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺣﺴﻴﻦ ﺍﺳﺖ
ﺍﻱ ﻛﺎﺵ ﻧﻴﺎﺭﻧﺪ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻛﻔﻨﺶ ﺭﺍ
ﻧﻪ ﭘﻴﺮﻫﻨﻲ ﺩﺍﺷﺖ ﺣﺴﻴﻦ ﻧﻪ ﻛﻔﻨﻲ ﺩﺍﺷﺖ
ﻣﺪﻳﻮﻥ ﺣﺼﻴﺮﻧﺪ ﻣﺮﺗﺐ ﺷﺪﻧﺶ ﺭﺍ

شاعر : جواد صبری

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  9:44 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

ناله ای سوخته از سینۀ سوزان آید
وین نوائیست که از گوشۀ زندان آید
آن چه زندان که سیه چال بود از دهشت
شب و روزش به نظر تیره و یکسان آید
های هارون که گرفتار تو شد موسی عصر
شب و روز تو و او هر دو به پایان اید
سال ها این پسر فاطمه مهمان تو هست
هیچ گفتی که چه ها بر سر مهمان آید
هم دم آن پدر پیر ز چندین اولاد
طفل اشکی است که از دیده به دامان آید
امشب از غربت او سلسله هم می نالد
کآن جگر سوخته را عمر به پایان آید
کند و زنجیر از آن جان به زندان مأنوس
نکشد دست اگر بر لب او جان آید
گر چه این زمزمه خاموش شود تا به ابد
بانگ مظلومیش از سینه باران آید
---------------------

شاعر : استاد سید رضا موید

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  9:44 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

پـر می زند دوبـاره قلم در هوای تـو               
چون آسمان گرفته دلش در عزای تو
دیگـر صدای ناله ی شبهـات رفتـه و            
حتـی سحـر بهانـه بگیـرد بـرای تو
  از حال می روی چه قَدَر بین سجده ها            
مشتـاق این عبـادت شیرین خدای تو
  بـا سیلی و شکنجه کـه افطـار میکنی            
حالا شبیـه فاطمه شد روضه هـای تو
 با ناسزا بـه مادرتـان گریـه میکنـی               
چـون از تبـار فاطمه ای ماجـرای تـو...
موسای مـا تویـی و فقط با اشـاره ای              
نیلـی روان ز چشم تـرم با عصـای تو
بـدکـاره هم شوم تو مرا خوب میکنی            
آدم کنـــد مــرا نفس ربنــای تـو
 باب الحوائـج همــه ی مستمنـدهـا            
 شـد مستجاب حاجت مـا از دعـای تو
آیـا شـود گـدای حریـم شمـا شوم؟             
هستـم دخیـل دامـن ابـن الرضای تو

شاعر : احمد ایرانی نسب

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  9:44 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

تو این کویر خستگی      بال و پری شکسته دارم
هیچ کی نمیشه باورش   که من سری شکسته دارم 2
کنج این سیه چال می گیرم بونه دوباره
دل شکسته ی من از این غم خونه دوباره
اونکه برام می سوزه دل زندونه دوباره
دلی شکسته دارم/ به خون نشسته دارم/ دستای بسته دارم/ وای وای وای
در کنج این سیه چال/ وقتی که میرم از حال/ میشم شهید گودال/ وای وای وای
فاطمه جان کجایی 3 مادر جان  2
برای فرزندم رضا           دلم گرفته و می سوزم
چشمای غرق خونمو   به پاشنه ی این در می دوزم 2
تنم داره می سوزه به زیر این تازیونه
می افته هی به جونم این نامرد چه وحشیونه
حلقه به حلقه زنجیر پر از لخته های خونه
بازم دارم می بارم/ خسته و بی قرارم/ دیگه توون ندارم/ وای وای وای
موهام شده پریشون/ بادیده های گریون/ تنم شده پر از خون وای وای وای
فاطمه جان کجایی 3 مادر جان  2
ساق پاهام شکسته و         توون راه رفتن ندارم
از درد پهلوهام همش     من سر روی سجده میذارم 2
نفس دیگه نمونده به زیر این بار زنجیر
از عمق دل کشیدم به سختی آه نفسگیر
امون از این زمونه امون از دستای تقدیر
دلم فتاده در تب/ چشمام می باره هرشب/ به یاد عمه زینب/ وای وای وای
وای از نثار دشنام/ سنگ زدن از روی بام/ از ناله های الشام/ وای وای وای
حسین غریب مادر 3  یا جدّاه 2

 

شاعر : رضا تاجیک

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  9:44 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

چشمهايش همه را ياد خدا مي انداخت
لرزه بر جان و دل تک تک ما مي انداخت
پا برهنه همه بر بُشر شدن محتاجيم
نظري کاش که بر ما، گذرا مي انداخت
دست بسته فقط او بود که شد دست به خير
سکّه نه، ماه به کشکول گدا مي انداخت
آن همه زخم به روي بدنش بود ولي
زَهر هم بر جگرش چنگ، جدا مي انداخت
چشم خود بست ولي دختر او چشم به راه
روي شانه پسرش شال عزا مي انداخت
او پر از درد شد امّا به خداوند او را
روضه ي کوچه و گودال ز پا مي انداخت
*****
پيکرش زخم شد امّا سر او دست نخورد
شد خراشيده ولي حنجر او دست نخورد

شاعر : محسن حنیفی

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  9:44 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

با حلقه های زنجیر   مأنوس اشک و آهم2
زندان سرد و تاریک      گردیده قتلگاهم2
آه؛ با شور کربلایی/ دارم به لب نوایی/ یافاطمه کجایی
من مثل حسین   تشنه لب می میرم
با اشک دو عین  تشنه لب می میرم 2
با اینکه شیعیانم   بگذشته از شماره 2
تشییع پیکرم شد  بر روی تخته پاره 2
آه؛ من دیده ام به زندان/ با دیده های گریان/ بانوی مو پریشان
دشمن می رسد می دهد آزارم
از درد لگد      تا سحر بیدارم 2
با کام خشک و تشنه  در بین این سیه چال 2
امشب زبان گرفتم       با یاد شاه و گودال 2
آه؛ در پیش روی مادر/ خنجر به روی حنجر/ آید صدای خواهر
گریان بر روی      سینه ام میکوبم
روضه خوان آن   حجت مذبوحم 2

شاعر : رضا تاجیک

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  9:45 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

اين روزها،‌ماييم و اندوهي اهورايي
زنداني دهليزهاي سرد تنهايي
اين روزها، ماييم و لبخند شهيد تو
چون لاله مشغوليم با مشق شكيبايي
اين روزها، افسوس! از وصل تو محروميم
ماييم و كابوس فراق و طعم تنهايي
اين روزها، ما تشنه ی نوشيدن عشقيم
اي كاش مي‌دادي به ما يك جرعه شيدايي
دور از تو يا مولا ! خزاني زرد و دلگيريم
ما را بهاري كن، تو اي روح شكوفايي
ما شيعه ی عشقيم، اهل بيت خورشيديم
ما را تو پير و ُمرشدي، ما را تو مولايي
ما را اجابت كن، ‌تو اي آيينه ی هفتم
تا سهم روح ما شود آيينه پيمايي
كردي غروبي سرخ ، اما خوب مي‌دانم
فردا به عرش عشق، مهر عالم آرايي
گفتم‌ «غزل ـ اشكي» براي نور مظلومت
امشب عزادارم تو را، نور اهورايي

شاعر : رضا اسماعیلی

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  9:45 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

اين روزها،‌ماييم و اندوهي اهورايي
زنداني دهليزهاي سرد تنهايي
اين روزها، ماييم و لبخند شهيد تو
چون لاله مشغوليم با مشق شكيبايي
اين روزها، افسوس! از وصل تو محروميم
ماييم و كابوس فراق و طعم تنهايي
اين روزها، ما تشنه ی نوشيدن عشقيم
اي كاش مي‌دادي به ما يك جرعه شيدايي
دور از تو يا مولا ! خزاني زرد و دلگيريم
ما را بهاري كن، تو اي روح شكوفايي
ما شيعه ی عشقيم، اهل بيت خورشيديم
ما را تو پير و ُمرشدي، ما را تو مولايي
ما را اجابت كن، ‌تو اي آيينه ی هفتم
تا سهم روح ما شود آيينه پيمايي
كردي غروبي سرخ ، اما خوب مي‌دانم
فردا به عرش عشق، مهر عالم آرايي
گفتم‌ «غزل ـ اشكي» براي نور مظلومت
امشب عزادارم تو را، نور اهورايي

شاعر : رضا اسماعیلی

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  9:45 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

حال او دگر به زندان ، گذرد دگر ز درمان
اثرِ زهر جفا شد ، ز دو چشم او نمایان
میشود رها ز دنیا ، می رود به سوی معبود
می دهد سلامی اینک ، محضر خدای منان
شیعیان منتظر او ، که برون شود ز بندش
در گشوده شد وَ آمد ، به روی دوش غلامان
ولی اینجنین چرا او کفِ تخته ای سوار است
نه نفس نه حرکتی نه،شده است چو جسم بی جان
نگشوده اند چرا پس ، غُل ز دست و پای موسی
شد روانه این دل من ، سمتِ شام ، شامِ غریبان
تازیانه ، هتک حرمت ، درد مشترک ولیکن
بزم مـِی وَ دخت حیدر ، او اسیر و این اسیران
بی حیا مکن جسارت به لبِ عشق دو عالم
خیزران نبوده هرگز صله بر قاری قرآن
میرود سری سواره ، جلوی چشم یتیمان
زینب از حسین بپرسد به کجا چنین شتابان ؟

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  9:45 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

بار الاها حضرت موسی بن جعفر قالدی تنها
بیر کیچیک مرطوب یئرده حبس اولوپ دلبند طاها
ذکری یارب یارب اولدی سسلنیپدی بار الاها
اولدی راضی هر بلایه زادة زهرای اطهر
جان ئریر زنداندا یارب حضرت موسی بن جعفر
اون بیر ائیل زنداندا آللاه اولدی گل تک جسمی پرپر
زاهد شب زنده دار وعارف و عالمدی دینه
معدن حلم و کرامت مقتدادی متقینه
حجت اهل سمادی رهنما اهل یقینه
حضرت صادق آتاسی شیعه یه مولا و سرور
جان ئریر زنداندا یارب حضرت موسی بن جعفر
اون بیر ائیل زنداندا آللاه اولدی گل تک جسمی پرپر
ائیلروخ هارونه لعنت حضرته ائیلوب جسارت
بیر قارانلوق تنگ یئرده حضرته وئردی اقامت
حضرت زهرا بالاسی آللاهیلان ائتدی خلوت
عرض ائدوب نورون الاهی محبسی ائیلوب منوّر
جان ئریر زنداندا یارب حضرت موسی بن جعفر
اون بیر ائیل زنداندا آللاه اولدی گل تک جسمی پرپر
جسمیمی گرچی سالیپدی دشمنیم زندانه یارب
خوش مکاندی کنج خلوت ذکریچین انسانه یارب
دای یورولدوم سند الیندن گلدیم آخیر جانه یارب
بیر بئله رنج شکنجه هر کسی بی تاب ائیلر
جان ئریر زنداندا یارب حضرت موسی بن جعفر
اون بیر ائیل زنداندا آللاه اولدی گل تک جسمی پرپر
سند ملعون اولدی زندانبان الینده تازیانه
حضرته وئردی شکنجه دوتدی هرزاتدان بهانه
چوخ شکنجه قامت طوبا نی دوندردی کمانه
سند ملعون ائیلدی ارز بسکه مولایه ستم لر
جان ئریر زنداندا یارب حضرت موسی بن جعفر
اون بیر ائیل زنداندا آللاه اولدی گل تک جسمی پرپر
جان وئرن ئقتیده مولا یاد ائدیپ اوغلی رضانی
اوغلونی سسلیر رضا جانگل بالا درک ائت آتانی
مهربان معصومه هاردا تا چاتا عرشه فغانی
جان وئرن وقتینده گوزلر یولداکی محبوبی گوزلر
جان ئریر زنداندا یارب حضرت موسی بن جعفر
اون بیر ائیل زنداندا آللاه اولدی گل تک جسمی پرپر
هر اتا وار آرزوسی جان وئرنده هرمکاندا
آلسین آغوشه بالاسی باشینی آخیر زماندا
اوغلونون گورسون جمالین جانی جسمیندن چیخاندا
کربلاده بار الاها ترسه گلدی بئیله منظر
جان ئریر زنداندا یارب حضرت موسی بن جعفر
اون بیر ائیل زنداندا آللاه اولدی گل تک جسمی پرپر
نوجوان اوغلی حسینینین جان وئریر دی کربلاده
بیربئله احواله یارب آغلیور ارض و سماده
قطعه قطعه جسمینه ائیلور نظر قانلی عباده
قویدی صورت صورت زیبا سینه فرزند حیدر
جان ئریر زنداندا یارب حضرت موسی بن جعفر
اون بیر ائیل زنداندا آللاه اولدی گل تک جسمی پرپر

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  9:45 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

اشک زنجیر به حال بدنم میریزد
گریه بر بی کسی زخم تنم میریزد
آسمان راه گلوی قفسم را بسته
عرق بال من از پیرهنم میریزد
روی شلاق به من واشده و می خندد
آب مجروح ز زخم دهنم میریزد
چارده سال شد از شهر مدینه دورم
آهم از غربت وآل حسنم میریزد
چوب با پای شکسته سر دعوا دارد
سنگ ، زیر قدم پا شدنم میریزد
هر یک از هفت کفن پشت سر تشییعم
لاله برکشته ی دوراز وطنم میریزد

شاعر : روح الله عیوضی

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  9:45 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

 از داغ دوری پسرش پیر بود و بس
از این فراق، گریه گلوگیر بود و بس
با اشک چشم آن چه ز لب، گوش می شنید
تسبیح و حمد و آیه و تکبیر بود و بس
آن یار و غمگسار که تا آخرین نَفَس
از او جدا نشد غل و زنجیر بود و بس
از آن همه شکنجه، فقط بر دل و جگر
دشنام ها به مادر او تیر بود و بس

شاعر : سید علی احمدی

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  9:45 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

 نگاه خسته ی تان ماتمی به دل انداخت
برای سینه ی ما روضه ی محرم ساخت
دوباره پیرُهن مشکی عزای شما
و باد می وزد از مشهد رضای شما
بخواه تا که کمی روضه خوان شوم آقا
فدای آن تن مجروحتان شوم آقا
چقدر برف نشسته است روی گیسویت
شبیه مادرتان گشته است پهلویت
امام گوشه نشینم ، نگو تو را زده اند
نه نه نذار ببینم ، نگو تو را زده اند
تو را به جان رضایت نگو چه بد زده است
نگو که پای پلیدی تو را لگد زده است
چقدر رنگ کبودی گرفته بازویت!!!؟
چقدر فاصله افتاده بیـن زانویت !؟
تکان مخور ز پرت خون تازه می آید
از این شکاف سرت...خون تازه می آید
فدای آن همه زخم نشسته بر بدنت
فدای ساق شکسته...فدای آن دهنت
امام یکسره مظلوم ! امام زندانی
امام گمشده در ازدحام زندانی
خمیده...تشنه...شکسته...غریب گردیدی
شبیه حضرت "شیب الخضیب" گردیدی
دوباره حرف عطش ، حالمان پریشان شد
دوباره نوبت یک روضه از "حسین جان" شد ؛
نه سیدالاسرا تاب راه رفتن داشت
نه این قلم جگر قتلگاه رفتن داشت...
و باز بر جگرم آه ِ بی قرار آمد
صدای ؛ عمه ! علیکن بالفرار آمد
فدای صبر شما ، من کمی کم آوردم
به قلب قائمتان باز هم غم آوردم

شاعر : نیما نجاری

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  9:45 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها