0

اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

کسی که بوسه زند عرش آستانش را

قضا به گوشه زندان نهد مکانش را

کسی که روح الامین است طایر حرمش

هجوم حادثه بر هم زد آشیانش را

به حبس و بند و شهادت اگر چه راضی شد

به جان خرید بلاهای شیعیانش را

قسم به سجده طولانی اش زشب تا صبح

به سود حلقه زنجیر استخوانش را

چو از مدینه پیغمبرش جدا کردند

به هم زدند دریغا که خانمانش را

زه حیله بازی هارون دون نجاتش داد

بریده بود بیداد خود امانش را

به جز عبای فتاده به خاک در زندان

نبینی آنکه بجوئی اگر نشانش را

                                 
سید رضا مؤید

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

بابا رضا به گوشه زندان خوش آمدی

بر دیدن پدر تو پسر جان خوش آمدی

زندان کجا مدینه کجا و تو در  کجا

مهمان من به گوشه زندان خوش آمدی

زنجیر و بند کین سرو سامان من بود

امشب مرا بر این سرو سامان خوش آمدی

بر لب رسیده جانم  واز دیده رفته نور

نورم به چشم و بر لبم ای جان خوش امدی

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

زموج اشک به چشمم نگاه زندانی است

درون سینه ام از غصه آه زندانی است

نه فرصتی نه توانی که راز دل گویم

بیان راز دلم در نگاه زندانی است

ستاره ها مگر از آسمان فرو ریزند

بود روا که به زنجیر ماه زندانی است

امام عدلو فضیلت اسیر هارون است

خدای عشق و محبت به چاه زندانی است

ز تیرگی سبو روزش تفاوتی نکند

به محبسی که ول یاله زندانی است

زاشک دیده چراغی  مگر بر افروزد

سپیده ای که به شام سیاه زندانی است

خبر دهید به زهار که یوسف دگرت

به جرم اینکه ندارد گناه زندانی است

                                                          
سید رضا مؤید

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

          راحتم كن دگر اى حبيبم ، من غريبم ، غريبم ، غريبم

من كه بى جرم و گناهم

گشته زندان قتلگاهم

موسى جعفرم ،: غريبم

هفتمين رهبرم ، من غريبم

من غريبم ، غريبم ، غريبم (2)

خورده ام بس تازيانه

گشته ام سير از زمانه

رخ نهادم چون غريبانه

روز و شب بر خاك زندان

زين جهان ميروم سوى داور

در جنان ميروم نزد مادر

من غريبم ، غريبم ، غريبم (2)

من به هجران مبتلايم

راحتم كن از بلايم

خواهم هر دم از خدايم

ديدن روى رضايم

اى رضا جان من اى رضا جان

نور چشمان من اى رضا جان
من غريبم ، غريبم ، غريبم (2)

 

راحتم كن دگر اى حبيبم ، من غريبم ، غريبم ، غريبم

من كه بى جرم و گناهم

گشته زندان قتلگاهم

موسى جعفرم ،: غريبم

هفتمين رهبرم ، من غريبم

من غريبم ، غريبم ، غريبم (2)

خورده ام بس تازيانه

گشته ام سير از زمانه

رخ نهادم چون غريبانه

روز و شب بر خاك زندان

زين جهان ميروم سوى داور

در جنان ميروم نزد مادر

من غريبم ، غريبم ، غريبم (2)

من به هجران مبتلايم

راحتم كن از بلايم

خواهم هر دم از خدايم

ديدن روى رضايم

اى رضا جان من اى رضا جان

نور چشمان من اى رضا جان

                                         من غريبم ، غريبم ، غريبم (2)

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

توفيق فغان دارم چون چاك گريبانها

خاكستر من مانده بر دامن نيرانها

شده دانه زنجيرم با پيكر من همخون

سخت است براى من پيمودن زندانها

همچون شجرى هستم تا نيمه ميان خاك

شد غربت افزونم سر لوحه عنوانها

آويخته ساق من از تخته تابوتم

بشكسته مرا ساقه چون گل به گلستانها

تا بر روى زهرايم شلاق اثر بنمود

شلّاق يهودى شد تأديب مسلمانها

سيلى است بجاى خون زندان عوض طشت است

خون مى‏چكد از لعلم بشكسته چو دندانها

افتاده ميان راه جسمى كه به زنجير است

افسوس از اين بيداد، فرياد ز دورانها

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

منم مظلومه‏‌اى محنت‌كشيده
ز هجران پدر غربت كشيده
گذشته چهارده سال از غريبى
نبردم از رخ بابا نصيبى
شدم پير از غم باب الحوائج
كه بودم همدم باب الحوائج
كسى طاقت ندارد من بگويم
ز درد دل، ز بُغض در گلويم
منم دردانه موسى بن جعفر
منم آئينه زهراى اطهر
اگر چه روى بابا را نديدم
ولى از ضامن آهو شنيدم
كه بوده پيكرش پر از نشانه
ز بى رحمى صاحب تازيانه
شنيدم حرمت او را دريدند
از اين زندان به آن زندان كشيدند
شنيدم سجده‏‌اش را مي‌شكستند
شنيدم بر تنش زنجير بستند
شنيدم دانه‏‌هاى سخت زنجير
به روى استخوانش كرده تأثير
شنيدم يك يهودى مثل ثانى
زده سيلى بر او با بد زبانى
شنيدم ناسزايش بر زبان بود
براى رنج دادن بى امان بود
نفهميدند بابايم مسيحاست
مُقَلِّب بر قلوب اهل دنياست
هزاران ظلم بر مظلوم كردند
پدر را عاقبت مسموم كردند
دلم سوزد كه در تشييع پيكر
نكرده از برايش ناله دختر
نشد گرمى ببخشم بر عزايش
كنم گيسو پريشان از برايش
برايم گفته اين رعنا برادر
نبودى، خوب شد مظلومه خواهر
و گرنه جان در آنجا مي‌سپردى
تو جان از داغ بابا مي‌سپردى
به پيكر مانده بودش پاره رختى
خودم غسل تنش دادم به سختى
خدايا سخت بود اين از برايم
نشد زنجير از جسمش گشايم
خدا را شكر بر تقدير كردم
كفن بر جسم و بر زنجير كردم
در آنجا سينه‏‌ام را چاك دادم
عزيزم را به دست خاك دادم

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

چاه زندان قتلگاه يوسف زهرا شده

 چشم يعقوب زمان در ماتمش دريا شده

اختران اشك جارى ز آسمان ديده گشت

چون نهان ماه رخش در هاله غم ها شده

بس كه جانسوز است داغ آن امام عاشقان

 در عزايش غرق ماتم خانه دل ها شده

اى طرفداران قرآن و شريعت بنگريد

 موسى جعفر شهيد مكتب تقوا شده

او نه تنها تازيانه خورده از دست ستم

صورتش نيلى ز سيلى چون رخ زهرا شده

ناله جانسوز معصومه ز دل برخواسته

 در مدينه دخترى امروز بى بابا شده

اين عزاى كيست كه اين گونه جهان ماتم سراست

 گوئيا برپا دوباره شور عاشورا شده

اين عزاى حجت حق موسى جعفر بود

 كز غم جانسوز او افسرده قلب ما شده

«حافظى» شد ژرف زندان بهر او معراج عشق

 عاشق صادق سوى معشوق رهپيما شده

 (محسن حافظى)

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

چشم گردون در عزاى موسى جعفر گريست

ديده خورشيد بر آن ماه خوش منظر گريست

گرچه او پروانه حق بود امّا همچو شمع

در مناجاتش ز هجر دوست پا تا سر گريست

ژرف زندان بهر او معراج قرب دوست بود

 عاشق صادق ز هجران رخ دلبر گريست

گه به ياد مادرش زهرا فغان از دل كشيد

 گاه بر مظلومى شير خدا حيدر گريست

ديده عشاق از داغ امام عاشقان

در دل صحراى غم يك آسمان اختر گريست

حضرت معصومه زين ماتم فغان از دل كشيد

 در مدينه از غم مرگ پدر دختر گريست

در عزاى ناخداى فلك تسليم و رضا

 پور دلبندش رضا در موج غم گوهر گريست

«حافظى» شمع وجودت آب شد از اين الم

 آتشين طبعت ز نوك خامه بر دفتر گريست

 (محسن حافظى)

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

ديشب درون محبسِ بيداد هارون

 مى گفت موسى با رضايش قصه خون

ديشب پدر را سر به دامان پسر بود

 چشم پسر محو تماشاى پدر بود

ديشب پدر سوز دلش را ساز مى كرد

 بهر پسر افشا هزاران راز مى كرد

لعل لبش لب تشنگان را نوش مى داد

 او راز مى گفت و رضايش گوش مى داد

مى گفت: اى نور دل شمع شب تار

يك لحظه اى از گردنم زنجير بردار

از بس كه با كُند ستم من آشنايم

كوبيده گشته گوشت هاى ساق پايم

بينى اگر گلبرگ رويم گشته نيلى

 نَبْود عجب زيرا ز دشمن خورده سيلى

ديشب كه مى زد از ره كين وحشيانه

 سندى شاهك بر تن من تازيانه

 (ژوليده نيشابورى)

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

تقاص
بگیر از دشمن ظالم تقاصم
خدا از دست هارون کن خلاصم

آزار
مرغِ قفسی راحتی‌اش بیشتر از من
چون کس دگر آزار نمی‌داد تنش را

 

رباعی و دوبیتی


الهی
کاش رضایم برسد در برم
تا که شود مرحمِ چشمِ ترم
پای به غل، عقده و خون در گلو
وای الهی نرسد مادرم

دشنام
همه عمرم به زندان‌ها سپر شد
نگاهم ماند بر ره بی اثر شد
مرا زنجیر و غل از پا نینداخت
ز دشنام عدو عمرم به سر شد

مهیب
بدان معصومه جان بابا غریب است
رضا جان بی تو این دل بی شکیب است
به بالینم نیایید ای عزیزان
که جای من سیه چالی مهیب است

باب الحوائج
غمت دانم هزاران دسته بوده
تنت موسی بن جعفر خسته بوده
تو را باب الحوائج خوانده‌اند چون
که عمری در به رویت بسته بوده

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

از جفای تو فلک شکوه شد آغاز، مرا
مکن آزار در این مانده نفس باز،‌ مرا
ای فلک این همه جان و تنِ من آزردی
من رضایم ز تو امّا تو رها ساز، مرا
روزهایم همه شب کردی و شب‌ها همه تار
بیش از این در محن و غصه مینداز، مرا
بی وفایی تو بسیار شد آخر بس کن!
با غل و سِلسِل و زنجیر مکن ناز، مرا
باز کن بند از این مرغِ زمین افتاده
مددی کن تو در این لحظه‌ی پرواز، مرا
با تنِ زخمی و رنجور چگونه بروم؟
مادر غمزده‌ام می‌کند آواز، مرا
رسم میهمانی زریه‌ی زهرا این است
تن گلگون، دلِ پر خون، لبِ پر راز، مرا

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

سوختم از زهرِ جفا ـ وای وای
ز دشمنان بی وفا ـ وای وای
من که غریبم آشنایم بیا
شرح تمامِ عقده‌هایم بیا
سرم به خاک است و به دامن بگیر
غریب‌تر از منی رضایم بیا
سوختم از زهرِ جفا ـ وای وای
ز دشمنان بی وفا ـ وای وای

 

حلقه‌ی زنجیر تنم خورده است
ساق من از زجرِ غل آزرده است
بیا ببین کُنجِ کویرِ عذاب
گل وجودم که چه پژمرده است
سوختم از زهرِ جفا ـ وای وای
ز دشمنان بی وفا ـ وای وای
وای که دشمن چه به روزم نشاند
زخمِ جنایت به تن و جان کشاند
کینه‌ی بابای غریبم علی 
زهرِ عدوات به دلِ من چشاند
سوختم از زهرِ جفا ـ وای وای
ز دشمنان بی وفا ـ وای وای

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

از غم غربت من ارض و سما می سوزد

پای این روضه ، دل آزاد و رها می سوزد

 

مونس صبح و شبم ظلمت این زندان است

عمر من پیش همین ثانیه ها می سوزد

 

 

 

 

صورتم از اثر شدّت سنگینی

دست این سندی بی شرم و حیا می سوزد

 

زیر شلّاق همین مرد ، خدا می داند

اشکهایم همه در کرببلا می سوزد

 

تا به جای غل و زنجیر می افتد چشمم

شمع جان من از آن شام بلا می سوزد

 

در و دیوار جهان هم نفسم می خواند

جگرم از اثر زهر جفا می سوزد

 

کنج زندانم و می میرم از این درد ولی

دلم از غربت فردای رضا می سوزد

 

بعد از این دخترکم تازه کمی می فهمد

پیش نعش پدری دخت چرا می سوزد؟

 ***

هر ردیف غزل از اوج ارادت گوید

"تشنه" تا هست از این داغ شما می سوزد

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

ای صبا گو به فلک شرح شب تار مرا

به رضایم برسان حال دل زار مرا

 

روز وشب اشک بریزم ز جگر آه کشم

بارالها بنگر دیده خونبار مرا

 

 

تا که از خانه و کاشانه مرا دور کند

خصم در قعر سجون کرده گرفتار مرا

 

روزه دارم من وچون لحظه افطار رسد

خصم با ضربت سیلی دهد افطار مرا

 

ستم وزهر جفا حبس وشکنجه یارب

با چه جرم داد عدو این همه آزار مرا

 

من چه کردم که پس از این همه آزار و ستم

کشت با زهر جفا دشمن خونخوار مرا

 

آخر از کینه خود با رطب زهر آلود

پاره پاره بنمود قلب شرر بار مرا

 

کنج زندان به شب آخر عمرم یارب

برسان در بر من دختر غمخوار مرا

 

بارالها چه شود با دل و با قلب رضا

گر ببیند پسرم این تن بیمار مرا

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

لحظه‌ی آخرم شده، تو کُنجِ زندانِ مهیب
خدا براتون نکنه، عمری به این سختی نصیب
وقتی در و باز می‌کنن پرنده‌‌ی کُنج قفس
با آب و دونه می‌گیره هم یه امید هم یه نفس
وقتی کسی برای من درِ قفس وا می‌کنه
ضربه‌ی تازیانه‌اش تنم رو غوغا می‌کنه
زندونای فراوونی، شکسته پیشِ صبرِ من
گمون کنم این آخری، باشه محلِ قبرِ من
شکنجه‌های این محل، با همه خیلی فرق داره
همش کنار، فقط یکیش، آتیش به قلبم می‌زاره
شکنجه‌گر تا می‌رسه، از رازِ یک جفا می‌گه
با ضربه‌ی شلاقِ خود، مادر و ناسزا می‌گه
من که در این زندون غم، روی زمین مونده سرم
پروانه شمعِ علی، پیش مرگِ عشقِ مادرم

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:29 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها