0

اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

مى سزد گر ساقى امشب باده در ساغر بريزد

باده در ساغر به عشق يار سيمين بر بريزد

مى سزد گر آب زر امشب براى وصف دلبر

 جاى جوهر از قلم بر صفحه دفتر بريزد

مى سزد امشب اگر طوطى طبعم پَرگشايد

 جاى شعر از سينه ام لعل و دُرّ و گوهر بريزد

مى سزد امشب اگر از رحمت حق ابر رحمت

 جاى باران بر زمين گه عطر و گه عنبر بريزد

مى سزد امشب اگر روح الامين از فرط شادى

 بر سر خلق جهان از عرش اَعلا زَر بريزد

مى سزد امشب اگر از ديدن باب الحوائج

 شادى از رخسار و نور از روى پيغمبر بريزد

مى سزد امشب اگر از مقدم موسى بن جعفر

 اشك شوق از ديدگان ساقى كوثر بريزد

مى سزد، امشب اگر بهر نثار مقدم او

 آسمان از ديدگان خويشتن اختر بريزد

مى سزد امشب اگر از يمن اين مولود مريم

 بهر كورى حسودان عود در مجمر بريزد

مى سزد امشب اگر از آسمان و ابر ظلمت

 خاك غم بر فرق خصم موسى جعفر بريزد

زد قدم در ملك هستى آن كه از يمن قدومش

وجد از ديوار و شادى و سرور از در بريزد

زد قدم شاهى كه از بهر نثار مقدم او

 زآسمان روح القدس از شوق دل اختر بريزد

آمد آن فرمان روايى كز براى مدحت او

 جاى شعر از سينه «ژوليده» گان گوهر بريزد

 (ژوليده نيشابورى)

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

من در اين كنج غوغاى محشر ميكنم

پيروى از مادرم زهرا اطهر ميكنم

كاخ استبداد را بر فرق هارون دغا

واژگون با نعره الله اكبر ميكنم

تا زند سيلى به رويم سندى از راه ستم

ياد سيلى خوردن زهراى اطهر ميكنم

گر چه در قيد غل و زنجير مى باشم ولى

استقامت در بر دشمن چو حيدر ميكنم

گر زپا و گردن رنجور من خون مى چكد

ياد ميخ و سينه مجروح مادر ميكنم

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

حبیب با حبیب خود به خلوتی صفا کند

ندانم از چه بی گنه عدو به او جفا کند

سرشک غربتش روان نوا زند زنای جان

نهان زچشم دشمنان بدوستان دعا کند

به پیکرش نشانه ها به سینه اش  ترانه ها

که زیر تازیانه ها رضا رضا رضا کند

به دست ها سلاسلش زغصه سوخت حاصلش

چه می شود که قاتلش ز فاطمه حیا کند

فتاده در ملالها به عشق و شور و حالها

در آن سیاه چالها خدا خدا خدا کند

فتاده دیگر از نوا برو به دیدنش صبا

بپرس مرغ کشته را کی از قفس رها کند

به خاک بی کسی سرش کسی نبود در برش

کجاست تا که دخترش اقامه عزا کند

اثر نمانده از تنش دلا برو به دیدنش

بگئ عدو ز گردنش غلی که بسته وا کند

به هر دلیست ماتمش شکسته کوه را غمش

عجب مدار (میثمش)قیا مت ار به پا کند

                               حاج غلامرضا سازگار

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

وقتی زبان عاطفه های لال می شود

زنجیر ها در آینه ات بال می شود

در فصل گل بهار تو از دست می رود

بر شاخه میوه های تو پامال می شود

دیگر کسی ز ناله ات آهی نمی کشد

در این سیاهچال صدا چال می شود

آقا سنان سبز سیادت به دوش توست

غل ها به روی شانه تا شال می شود

همواره مرد،زینتش از جنس دیگری ست

زنجیر ها به پای تو خلخال می شود

دشمن به قصد جان تو آماده می شود

این طرح در دو مرحله دنبال می شود :

اول به شأن شامخت شلاق می زنند

دیرگ زبان به هتک تو فعال می شود

شعرم بدون ذکر مثیبت نمی شود

حالا گریز روضه گودال می شود

دعواست بر سر زره و جامه و سری

دارد میان معرکه جنجال می شود

               جواد محمد زمانی

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

گرچه سوز همه از آتش هجران تو بود

رمز آزادی توحید به زندان تو بود

دوستان اشک فشاندند به یاد تو ولی

خنده زن خصم گر از دیده گریان تو بود

آه پنهان تو از محبس در بسته گذشت

که جهان را سخن از ناله و افغان تو بود

دامن خاک کجا روی نکوی تو کجا

ای که هر عرش نشین دست به دامان تو بود

تا گریبان افق با نفس صبح شکافت

مرغ شب آه کشان سر به گریبان تو بود

داد فرمان ز چه بر قتل تو هارون در حبس

ای که آزادی سر در خط فرمان تو بود

از چه در برق مناجات تو افلاک نسوخت؟

ای که سوز همه از سینه سوزان تو بود

شب تاریک که هر خانه چراغی دارد

شعله آتش دل شمع شبستان تو بود

تو که بر پیکر بی جان جهان جان بودی

از چه بر تخته در پیکر بی جان تو بود

(میثم)دلشده را از در خود دور مکن

که گهی  مرثیه خوان گاه ثنا خوان تو بود

                            حاج غلامرضا سازگار

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

در دلم خاکم و امید نجاتی دارم

در دل امید و به لبها صلواتی دارم

مرگ همسایه دیوار به دیوار من است

منم آن زنده  که هر شب سکراتی دارم

هشت معصوم عیان شد ز مصیبات تنم

از شهیدان خداوند صفاتی دارم

منم آن نخله در خاک که بر خوردن آب

جاری از دیده خود نهر فراتی دارم

ساقم از کوتهی تخته به رسوایی رفت

ورنه بشکسته ستون فقراتی دارم

کفن آوردن این قوم عذابی دگر است

اندر این هفت کفن تازه نکاتی دارم

                     محمد سهرابی

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

سالها کنج قفس تنها و بی غمخوار بودم

لحظه ها را می شمردم در غم دیدار بودم

هر سحر با ضربه ی سیلی نمودم روزه آغاز

زیر آماج لگد در لحظه ی افطار بودم

گرچه زندان بان مرا می زد به نامردی ولیکن

من برای عفو او در ذکر یا غفار بودم

من زکیه سیرتم زهرا تبارم زینبی ام

گاه یاد شام و گه یاد در و دیوار بودم

چونکه می بردند نامردان به سوی چار میخم

یاد بند گردن مولا و آن مسمار بودم

چونکه می افتاد دندانی ز من از دست سنگینی

یاد چوب خیزران و کوفه بدکار بودم

فاصله افتاده بین استخوانهای نحیفم

یاد غمهای سه ساله بسکه در آزار بودم

تا که می خندید دشمن بر شکسته حرمتم

یاد سرگردانی زینب سر بازار بودم 

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

یارب رضای من بود آندر رضای تو

که اینسان اسیر بند گران برای تو

روز و شبم به ظلمت زندان یکی بود

هر چند روشن است دلم از ضیای تو

از بی کسی و ظلمت زندان مرا چه باک

چون مونسم تویی و منم مبتلای تو

سخت است درد غربت و هجران و انتظار

اما چه غم که سهل شود در هوای تو

از سوز زهر، جان به لب آمد مرا ولی

شادم که می رسم به وصال لقای تو

 دیگر زعمر سیرم و از زندگی بری

خواهم که جان خویش نمایم فدای تو

آن کنج خلوتی که برای عبادتت

می خواستم نصیب شدم از عطای تو

ای حجت خدای که باب الحوائجی

داد امید بر تو مؤید گدای تو

                                                                         
سید رضا مؤید

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

موسی شدی که معجزه ای دست و پا کنی
راهی برای رد شدن قوم وا کنی
زنجیر های زیر گلویت مزاحم اند
فرصت نمی دهند خودت را دعا کنی
در یک بدن بجای همه درد می کشی
می خواستی تمام خودت را فدا کنی
وقت اذان مغرب این تازیانه هاست
وقتش رسیده است که افطار وا کنی
مثل علی عروج نمازت امان نداد
فکری به حال فاصطله ساق پا کنی
عیسی مسیح من صلیبت کشیده اند
این گونه بهتر است خدا را صدا کنی
حالا می ان قحطی تابوت های شهر
باید به تخته های دری اکتفا کنی
 علی اکبر لطیفیان

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

من در این زندان به جرم عشق یار افتاده ام

بهر حفظ دین و کسب و افتخار افتاده ام

در مقام سر نوشتم چاره جز تسلیم نیست

بر گ زردم در مسیر جویبار افتاده ام

یوسفی هستم که از جور و جفای ظالمان

کنج زندان با دو چشم اشکبار افتاده ام

من حسینی مذهبم که از بهر ارشاد بشر

گوشه محبس حزین وبی قرار افتاده ام

من امام هفتمینم کز پی ترویچ دین

بی کس و تنها در این زندان تار افتاده ام

من گلی از گلشن آل رسولم کز ستم

بارخ پژمرده ای درپای خار افتاده ام

محرم رازم به غیر از کنده و زنجیر نیست

کاین چنین بی مونس و بی غمگسار افتاده ام

مرغ بی بال و پری هستم که از جور عدو

اندر این کنج قفس دور از دیار افتاده ام

شد دل شوریده از این ماتم عظمی حزین

کاندر این محبس غریب و دل فکار افتاده ام

                                                                  

   ژولیده نیشابوری

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

خورشيد کبود و نيلي و مخمل کوب!
ديديم تو را چه دير در سمت غروب
در مغرب شانه هاي ترکان سياه
بي غسل وکفن به روي يک تخته ي چوب
روح القدسي که بر صليبت زده اند؟
اي کشته ي زهر، اي شهيد مصلوب
اين تخته ي پاره چيست!تابوت کجاست؟
در شهر شما مگر شده قحطي چوب؟
بر پيکرتان چقدر گل مي ريزند!!
با چشم به خون نشسته نوح و يعقوب
با ضربه ي تازيانه ها روي تنت
شرح غم  جانگدازتان  شد مکتوب
در سوره ي صبر عمرتان آمده است
يک  آيه ي  کوتاه  ز رنج  ايوب
زنجير به  زخم  ساق ها  چسبيده
زنگار به مغز استخوان کرده رسوب

شاعر : وحید قاسمی

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

مهر و مه گرچه رو به شاه نکرد

روز را ازشب اشتباه نکرد

به کدامين گنه به زندان رفت

او که در عمر خود گناه نکرد

رگ به رگ شد تمام پيکر او

رگ غيرت ولي تباه نکرد

زن رقاصه مو پريشان شد

سر مويي ولي نگاه نکرد

واقعاً موي او خضاب نداشت

خلق را هيچ گه سياه نکرد

غل از او رخصت جدايي خواست

شه به حرفش ولي نگاه نکرد

به همه سينه ي پناه گشود

کس به او صحبت از پناه نکرد

چهارده سال آفتاب نخورد

رشد,جايي چنين گياه نکرد

رد شلاق مانده بر بدنش

بر تنش رخت راه راه نکرد

چار غل بست و چار قل وا کرد

ليک قطع دل از اله نکرد

جز دو ابرو و خيل مژگانش

هيچ گه رغبت سپاه نکرد

روزه اش را به اشک ديده ي خود

گاه افطار کرد و گاه نکرد

                                   محمد سهرابي

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

ناله ای سوخته از سینه سوزان آید

وین نوائیست که از گوشه زندان آید

آن چه زندان که سیه چال بود از دهشت

شبو روزش به نظر تیره و یکسان اید

های هارون که گرفتار تو شد موسی عصر

شب و روز تو  و او هر دو به پایان اید

سالها این پسر فاطمه مهمان تو هست

هیچ گفتی که چه ها بر سر مهمان آید

همدم آن پدر پیر زچندین اولاد

طفل اشکی است که از دیده به دامان آید

امشب از غربت او سلسله هم می نالد

که آن جگر سوخته را عمر به پایان اید

کندو زنجیر از آ« جان بزندان مأنوس

 نکشد دست اگر بر لب او جان آید

گرچه این زمزمه خاموش شود تا به ابد

بانگ مظلومیش از سینه باران اید

                                        
سید رضا مؤید

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

آنکه عالم همه در دست توانایش بود

مرکز دایره غم دل دانایش بود

هفتمین حجت معصوم ز ظلم هارون

چارده سال به زندان ستم جایش بود

دل موسای کلیم از غم این موسی سوخت

که به زندان بلا طور تجلایش بود

معنی قعر سجون باید و ساق المَرضُوض

پرسی از حلقه زنجیر که بر پایش بود

یاد حق هم نفس گوشه تنهایی او

اه دل روشنی خلوت شبهایش بود

بس که غم دید زندان و زندان بانش

زندگی بخش جهان مرگ تمنایش بود

نه همین زهر جفا بر دلش افروخت شرر

زشهادت اثری بر همه اعضایش بود

یوسف فاطمه یارب چه وصیت فرمود

که پس از مرگ همی سلسله بر پایش بود

                                                        
سید رضا مؤید

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

من که بی تقصیر در زندان گرفتارم خدایا

از چه دشمن می دهد این قدر آزارم خدایا

من که از زندان زمین گیرم نباشد

حاجتی دیگر به زنجیر گرانبارم خدایا

آه از این زندان ظلمانی و زندانبان ظالم

وه کجا افتاده در غربت سرو کارم خدایا

جز فروغ گوهر اشکی که با یاد تو ریزم

کس نیفروزد چراغی در شب تارم خدایا

عاشقان را خواب در چشمان نمی اید از آنرو

روز و شب با ذکر تو مشغول و بیدارم خدایا

ای که می بخشی نجات از بین آب و گل شجر را

کن خلاص از محبس هارون تن زارم خدایا

جان زحسرت بر لب آمد وندیرین ساعات آخر

دیدن روی رضا را آرزو دارم خدایا

کو رضا آرام جانم کو رضا روح و روانم

تا از او روشن شود چشم گهر بارم خدایا

بر مؤید مرحمت فرما طواف مرقدم را

چونکه اشعراش بود مقبول دربارم خدایا

                                                  
سیدرضا مؤید

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:24 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها