0

اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

بر روی لب هایت به جز یا ربنا نیست
غیر از خدا ، غیر از خدا، غیر از خدا نیست
زنجیر ها راه گلویت را گرفتند
در این نفس بالا که می آید صدا نیست
چیزی نمانده از تمام پیکر تو
انگار که یک پوستی بر استخوانی است
زخم گلوی تو پذیرفته است اما
زخم دهانت کار این زنجیر ها نیست
این ایستادن با زمین خوردن مساوی است
از چه تقلا میکنی ؟ این پا که پا نیست
اصلا رها کن این پلید بد دهان را
 از چه توقع میکنی وقتی حیا نیست
نامرد ! زندان بان ! در این زندان تاریک
اینکه کنارش میزنی با پا عبا نیست
این تخته ی در که شده تابوت حالا
بهتر نباشد بدتر از آن بوریا نیست
اما تو را با نیزه ها بالا نبردند
پس هیچ روزی مثل روز کربلا نیست
 شاعر:علی اکبر لطیفیان

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

زير بار کينه پرپر شد ولي نفرين نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولي نفرين نکرد
روزهاي تيره هريک شب‌تر از ديروز تار
در ميان دخمه‌اي سر شد ولي نفرين نکرد
هرچه آن صيادها را صيد خود کرد اين شکار
روزي‌اش يک دام ديگر شد ولي نفرين نکرد
روزه‌‌ي غم سجده‌ي غم شکر غم افطار غم
زندگي با غم برابر شد ولي نفرين نکرد
واي اگر نفرين کند دنيا جهنم مي‌شود
از جهنم وضع بدتر شد ولي نفرين نکرد
وقت افطار آمد و ديدم که خرماها چطور
يک به يک در سينه خنجر شد ولي نفرين نکرد
 هي به خود پيچيد و لحظه لحظه با اکسير زهر
چهره‌ي زردش طلا‌تر شد ولي نفرين نکرد
آن دم بي بازدم چون آتشي رفت و سپس
آنچه بايد مي‌شد آخر شد ولي نفرين نکرد
شاعر:خانم سادات هاشمی

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

ای شام تیره با مه انور چه می کنی؟
با اختران منظره گستر چه می کنی؟
گسترده ای تو پرده ای از ابر بر زمین
با آفتاب صبح منور چه می کنی؟
ای روزگار  تیره به هم داده ای جهان
مبهوت مانده ایم   که دیگر  چه می کنی !؟
زنجیر روسیاه چرا حلقه می شدی
هان ای قفس به دور کبوتر چه می کنی؟
ای صاحب سریر امان دادن بهشت
بر روی تخته پاره ای از در چه می کنی؟
حالا سرت به دامن مادر رسیده است
یاس کبود باغ پیمبر چه می کنی ؟
گودال قتلگاه چرا اینچنین شده
هان ای سکینه با تن بی سر  چه می کنی؟
شاعر:رضا محمدی

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

چشم گردون در عزای موسی جعفر گریست      
چشمه خورشید برآن ماه خوش منظر گریست
شمع خاموش محبت بود و از بیداد خصم    
همچنان پروانه ای بر شعله آذر گریست
گر چه او پروانه حق بود اما همچو شمع       
در مناجاتش زهجر دوست پا تا سر گریست
ژرف زندان بهر او معراج قرب دوست بود        
عاشق صادق زهجران رخ دلبر گریست
او که خود مظلوم بود و خود اسیر ظلم بود     
بر غریبی شهید کربلا یکسر بگریست
دیده عشّاق از داغ امام عاشقان
در دل صحرا غم یک آسمان اختر گریست

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

اين مردمان که قلب خدا را شکسته اند 
دائم غرور آينه ها را شکسته اند
خورشيد را روانه ي زندان نموده اند
و حرمت امام منا را شکسته اند
زنجير دور گردن او حلقه مي کنند
با تازيانه دست دعا را شکسته اند
او ناله مي زند و به جايي نمي رسد
کنج سياه چال صدا را شکسته اند
با ذکر نام فاطمه دشنام مي دهند
اينان که قلب قبله نما را شکسته اند
آقا شنيده ام که امانت بريده اند
با سعي خويش پشت صفا را شکسته اند
حالا خدا به داد دل دخترت رسد
بدجور ساق پاي شما را شکسته اند
 شاعر:مسعود اصلانی

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

آن که در کنج قفس مرگ طلب کرده منم
هم چو شمعی شده از جور و جفا آب تنم
روزها پیش دو چشمم چو شب تاریک است
هم دم و هم نفسی نیست مرا جز رَسَنم
بین زنجیر و غل و کند نیفتد یک دم
ذکر و تسبیح و مناجات و دعا از دهنم
بس که در قعر سجون روز و شبم طی گشته
مانده آثار غل و سلسله روی بدنم
از جفا کاری سندی چه بگویم که کشد
آه جانسوز زبانه ز دل پر محنم
تازیانه زدنش جای خودش حرفی نیست
ناسزا گفتنش افکنده شرر بر چمنم
حاجتم گشت روا و عجلم می آید
دم آخر شده و یاد شه بی کفنم
گرچه گردید تنم از اثر زهر کبود
ولی از سم ستوران بدنم چاک نبود
شاعر:مجید رجبی

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

ایام سوگواری موسی ابن جعفر است 
آن نازنین امام که فرزند حیدر است
باب الحوائج است و هفتمین امام  
آن قبله مراد که ذات اکبر است
فرزند صادق است آیین جعفری       
جاوید و پایدار از او تا به محشر است
نور چشم او رضا که آرمگاه او         
شد قبله امید در این ملک و کشور است
معصومه دخت اوست که در قم شد مکان   
در قدر و شأن و مرتبه زهرای اطهر است
صد داد و حسرتا که به زندان شهید شد
باب الحوائجی که سلیل پیمبر است
ما را ز محنتی که به آن امام رسید       
روح و روان غمزده و دیدگان تر است
تنها نه شیعیان ز غم او ناله می کنند      
روح فرشتگان خدا هم مکّدر است
چشم امید ماست به آن هفتمین امام
روزی که به حقیقت روز محشر است   
شاعر:عباس شهری

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

چاه زندان قتلگاه یوسف زهرا شده      
چشم یعقوب زمان در ماتمش دریا شده
اختران اشک جاری زآسمان دیده اش     
چون نهان ماه رخش در هاله غمها شده
بسکه جانسوز است داغ آن امام عاشقان 
در عزایش غرق ماتم خانه دلها شده
ای طرفداران قرآن و شریعت بنگرید       
موسی جعفر شهید مکتب تقوا شده
او نه تنها تازیانه خورده از دست ستم      
صورتش نیلی ز سیلی چون رخ زهرا شده
ناله جانسوز معصومه زدل برخاسته
در مدینه دختری اینک بی بابا شده

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

من دراین کنج قفس غوغای محشر می کنم 
پیروی از مادرم زهرای اطهر می کنم
کاخ استبداد را بر فرق هارون دغا       
واژگون با نعره الله اکبر می کنم
تا زند سیلی به رویم سندی از راه ستم  
یاد سیلی خوردن زهرای اطهر می کنم
گرچه در قید غل و زنجیر می باشم ولی    
استقامت در بر دشمن چو حیدر می کنم
گر زپا و گردن رنجور من خون می چکد        
یاد میخ و سینه مجروح مادر می کنم

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

هفتمین رهبر دین حجّت دادار توئی     
موسی جعفری و قبله احرار توئی
نوح آل اللهی و مظهر آیات خدای          
ملتزم بحر و لامخزن اسرار توئی
جان پیغمبر و از نسل حسینی و بتول   
پور والا گهر حیدرکرار توئی
یار مظلومی و برجمله ضعیفان یاور      
خستگان را همه جا یار و مددکار توئی
داده هارون جفا پیشه به زندان جایت      
کی سزاوار به رنج و غم آزار توئی
روزها روزه و شبها به مناجات و دعا        
در ره وصل خدا دیده بیدار توئی
آنکه در گوشه زندان بلا گشت شهید
دست و پا بسته به زنجیر گرانبار توئی

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

هفتمین برج ولایت موسی کاظم بود     
آن که حبّش بر خلایق واجب و لازم بود
مخزن اسرار حق و منبع فیض وجود    
بهر حفظ دین احمد حافظ و حاکم بود
نور زهرای بتول و سبط محبوب رسول   
جلوه ی ذات الهی عابد و عالم بود
نجم هفتم بحر عصمت سالم و صابر امین 
بوالحسن القاب او مشهورترین کاظم بود
در صداقت صادق است و در سخاوت چون حسن در صبوری چون علی و زهر جهت سالم بود
در علوم ، باقری و در شجاعت چون حسین  
در عبادت عابدین و ساجد وصائم بود
مظهر اسماء حسنی خداوند جهان      
درگهش باب الحوائج خلق را ضامن بود
چهارده سال گوشه زندان هارون الرشید  
قاتل او سندی ابن شاهک ظالم بود
گرسعادت طالبی عدنان بگیر دامان او
چون که وی اندر دو عالم شافع و آمن بود
شاعر:عندنانی

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

بـــــــی تو گلزار جنان ای دوست زندان من است
ــــون تو باشی در برم، زندان گلستان من است
مونسم در کنج زندان چون کسی جز دوست نیست
 محبس تــــــــاریک هارون باغ رضوان من است
 

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

بــــــاب الحوائج، در کُنج زندان 
بــــــا ناله گفتا، در دادن جان
چون مرغ پَر گـشته کُنج قفس نشسته       
خلـــــصنی   یـا      رب 2
تبعید و زنـــــــــدان، بنموده پیرم2  
راضی شدم در، زندان بمیرم
چون مُرغ پَر گشته کُنج قفس نشسته    
خلـــــصنی     یـا     رب2
کـــــــــــــی می شود من آزاد گردم    
راحــــت ز دستِ صیاد گردم
چون مُرغ پَر گشته کُنج قفس نشسته     
خـــــــلصنی    یـا     رب2
بـــــــــــــــــر دیدن من آید شبانه2     
سَندی شـــــــــاهِک با تازیانه
آید چو رو برویم، سیلی زند به رویم     
خلــــصنی    یـا       رب2
تــــــــــــــــــابوت او شد، از تختۀ در  
دنـــبال تابوت، زهرای اطهر
با قامت خمیده، رنگ از رُخش پریده   
خـــــــلصنی   یا      رب 2
ایـــــــــن پیکر کیست در جسر بغداد   
از کــــــنج زندان گردیده آزاد
دارد به تن نشانه، از ضرب تازیانه    
خلصنی یا رب خلصنی یا رب

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

من در این کُنج قفس غوغای محشر می کنم
پــــــــیروی از مادرم زهرای اطهر می کنم
کـــــــــــــاخ استبداد را بر فرق هارون دغا
واژگـون بــــــــــــــــا نعرۀ الله اکبر می کنم
تــــــــا زند سیلی به رویم سِندی از راه ستم
یــــــاد سیلی خوردن زهرای اطهر می کنم
گر چــــه در قید غُل و زنجیر می باشم ولی
استـــــــقامت در بر دشمن چو حیدر می کنم
گر ز پــا و گردن رنجور من خون می چکد
یـــــــــــاد میخ و سینۀ مجروح مادر می کنم
 

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

تو كاظمین آقا، حاجتمو داده
چقدر دلم تنگه، پنجره فولاده
چه حرمی ،چه گنبدی
حس می كنی، تو مشهدی
زهرا می گه ،خوش اومدی
كرمش، كرم امام رضاست
حرمش ،حرم امام رضاست
یا باب الحوائج، یا موسی بن جعفر
تو كاظمین آقا، حاجتمو داده
چقدر دلم تنگه، پنجره فولاده
تویی كه بابایه، حضرت سلطانی
تموم هستیه، شاه خراسانی
آقا امام هفتمی
تنها امید مردمی
عشق ملیكه ی قمی
می خونن همه ی مریض دارا
می خونن همه ی گرفتارا
یا باب الحوائج، یا موسی بن جعفر
شده توی زندون، زهرا عزادارت
زبون روزه آه، سیلی ه افطارت
دل تو پر شراره شد
آسمون بی ستاره شد
اومدن، عاشقای كاظمین
بمیرم ،برای آقام حسین
شاعر:محمود کریمی

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:16 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها