0

اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

سحربه گوشه تاريك ما نمي آيد

كه شام غمزدگان را صفا نمي آيد

 

چرا نشسته به بالين من دلم گويد

دگربه ديدن بابا رضا نمي آيد

 

كسي براي عيادت به گوشه زندان

به غيرسندي شاهك چرا نمي آيد

 

به دست او همه شب تازيانه مي بينم

اسيراويم وازاو حيا نمي آيد

 

به زيرضربه هرتازيانه اش گويم

نگوبه مادرما ناسزا نمي آيد

 

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  2:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

دراين قفس چويادم زلانه مي آيد

سرشك ديده من دانه دانه مي آيد

 

دلم گرفته ازاين غم كه گوشه زندان

اجل به ديدنم حتي چرا (نمي آيد)

 

هميشه صحبت معصومه با رضا اين است

برادرم پدرم كي به خانه مي آيد

 

چوبيد لرزه فتد برتنم زبس سندي

پي اذيت من وحشيانه مي آيد

 

به روزبهرملاقات مي روند همه

ولي به ديدن من اوشبانه مي آيد

 

برند شاخه گل هديه بهرزنداني

ندانم اوزچه با تازيانه مي آيد

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  2:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

بعد پيغمبر اگر خانه نشين حيدر نمي شد

كنج زندان قتلگاه موسي جعفر نمي شد

خصم اگر در كوچه سيلي بر رخ زهرا نمي زد

نيلي از سيلي سندي روي آن سرور نمي شد

هرچه شد در كوچه شد ورنه دگر تا روز محشر

اين همه ظلم وجفا با آْل پيغمبر نمي شد

كس نمي زد  كنج زندان بر تن او تازيانه

گر سيه از تازيانه بازوي مادر نمي شد

زير زنجير گران كي خرد مي شد ساق پايش

سينه زهرا اگر مجروح ميخ در نمي شد

دست وپاي او دگر كي بسته با زنجير مي شد

گركه بسته بازوان زينب مضطر نمي شد

جسم او تشييع كي مي شد دگر با تخته در

گر حسين جسمش لگد كوب سم استر نمي شد

 

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  2:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

امان ازظلم هارون ستمكردار مهدي جان

كه ازبيداد اوخون شد دل اخيارمهدي جان

 

برو درشهربغداد وبگوبا سندي شاهك

كه برزندانيش كمتركند آزارمهدي جان

 

براي اينكه راحت جان به جانانش كندتسليم

غل وزنجيررا ازگردنش بردارمهدي جان

 

نديده ديده گيتي به عالم روزه داري را

كه باسيلي كند جاي غذا افطارمهدي جان

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  2:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

امام هفتم ما پاره پاره شد جگرش

نشسته گرد یتیمی به چهره ی پسرش

بدن کبود، جگر پاره، ساقِ پا مجروح

مگر چه آمده زیر شکنجه ها به سرش

هزار حیف که از جمع نوزده دختر

یکی نبود کنار جنازه ی پدرش

انیس و مونس او بود در سیاهی شب

صدای حلقه ی زنجیر و ناله ی سحرش

سیاه چال کجا طایر بهشت کجا

هزار حیف که یکباره ریخت بال و پرش

نیاز نیست به بندند چشم هایش را

که نیست تاب نگاهی دگر به چشم ترش

به هر کجا که روی قبری از زُراره ی اوست

نشان غربت فرزندهای دربدرش

شراره ی دل او گشت اجر روزه ی او

درست موقع افطار پاره شد جگرش

سیاه چال و نماز شب و غل و زنجیر

فراق روی رضا بود غصّه ی دگرش

بسوز ای دل «میثم» در آتش دل او

که سوز شعر تو دارد حکایت از شررش

 

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  2:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

اندراين گوشه زندان به لب آمد جانم

ديگرامشب به بر مادرخود مهمانم

 

ازفراق رخ معصومه دلم تنگ شده

كاش مي شد به سر آيد شب هجرانم

 

روز وشب برمن زنداني مظلوم يكي است

بسكه بي روزن وتاريك بود زندانم

 

روزه دارم من وهرروزبه هنگام غروب

تازيانه است عوض سفره آب ونانم

 

صورتم هم چو تنم نيلي وخون آلود است

بسكه سيلي به رخ من زده زندانبانم

 

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  2:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

امام موسی بن جعفر(ع)-مناجات

 

هرگاه غمت به سینه با ناز آید

جان بر تن غمدیدۀ من باز آید

تا صحن و رواق کاظمینت با شوق

مرغ دل خسته ام به پرواز آید

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  2:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

امام موسی بن جعفر(ع)-شهادت

 

گر چه سوز همه از آتش هجران تو بود

رمز آزادی توحید به زندان تو بود

دوستان اشک فشانند به یاد تو ولی

خنده زن خصم گر از دیدۀ گریان تو بود

آه پنهان تو از محبس در بسته گذشت

که جهان را سخن از ناله و افغان تو بود

دامن خاک کجا روی نکوی تو کجا؟

ای که هر عرش‌نشین دست به دامان تو بود

تا گریبان افق با نفس صبح شکافت

مرغ شب آه کشان سر به گریبان تو بود

داد فرمان ز چه بر قتل تو هارون در حبس؟

ای که آزادی، سر در خط فرمان تو بود

از چه در برق مناجات تو افلاک نسوخت؟

ای که سوز همه از سینۀ سوزان تو بود

شب تاریک که هر خانه چراغی دارد

شعلۀ آتش دل شمع شبستان تو بود

تو که بر پیکر بی جان جهان جان بودی

از چه بر تختۀ در پیکر بی جان تو بود

«میثم» دلشده را از در خود دور مکن

که گهی مرثیه خوان گاه ثنا خوان تو بود

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  2:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

امام موسی بن جعفر(ع)-شهادت

 

یا رب رضای من بود اندر رضای تو

که اینسان اسیر بند گرانم برای تو

روز و شبم به ظلمت زندان یکی بود

هر چند روشن است دلم از ضیای تو

از بی کسی و ظلمت زندان مرا چه باک

چون مونسم تویی و منم مبتلای تو

سخت است درد غربت و هجران و انتظار

اما چه غم که سهل شود در هوای تو

از سوز زهر، جان به لب آمد مرا ولی

شادم که می‌رسم به وصال لقای تو

دیگر ز عمر سیرم و از زندگی بری

خواهم که جان خویش نمایم فدای تو

آن کنج خلوتی که برای عبادتت

می‌خواستم، نصیب شوم از عطای تو

ای حجت خدای که باب الحوائجی

دارد امید بر تو "موید" گدای تو

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  2:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

ای با خبر ز درد نهانت خدای تو

نَبود سزای گوشه ی تبعید جای تو

زندان توست سینه ی سینای معرفت

موسایی و هزار چو موسی گدای تو

ای ناخدای کشتی دین کز اراده ات

خاک نمور، نیل شود زیر پای تو

آری اگر اراده کنی، این سیاه چال

بهتر شود ز باغ و گلستان برای تو

اعجاز عشق موسیِ عمران ندیده بود

زنجیر می شود ید و بیضا به پای تو

ای کرده اختیار بلا را به جان خود

شیعه فدای غربت و درد و بلای تو

معبود بسکه طالب سوز صدات بود

می خواست روز و شب شنود ناله های تو

تو دردهای مادر خود را چشیده ای

سیلی نبود ای گل زهرا سزای تو

خَلّصنی یارب تو چو عجّل وفاتی است

شد مستجاب گوشه ی زندان دعای تو

ای پیکر تو با غل و زنجیر آشنا

مثل اسیر شام چکد خون ز پای تو

صورت به خاک می نهی و ناله می کنی

قربان استغاثه و آه و نوای تو

این سجده گاه، عاقبتش قتلگاه شد

زندان بهشت و چاه بلا کربلای تو

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  2:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

پر بسته بود... وقت پریدن توان نداشت

مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت

خو کرده بود با غم زندان خود ولی

دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت

جز آه زخم های دهن باز کرده اش

در چارچوب تنگ قفس همزبان نداشت

آنقدر زخمی غل و زنجیر بود که

اندازه ی کشیدن یک آه جان نداشت

زیر لگد صداش به جایی نمی رسید

زیر لگد شکست و توان فغان نداشت

با تازیانه ساخت که دشنام نشنود

دیگر ولی تحمل زخم زبان نداشت

هر چند میزبان تنش تخته پاره شد

هرچند روی پل بدنش سایبان نداشت

دیگر تنش اسیر سم اسب ها نشد

دیگر سرش به خانۀ نیزه مکان نداشت

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  2:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

امام موسی بن جعفر(ع)-شهادت

 

حساس ترین آینه را می بردند

بر شانۀ سنگ ها، کجا می بردند؟

با اینکه سلیمان زمانت بودی!

تابوت تو را غلام ها می بردند

تابوت نه، اشتباه گفتم ای وای

با تخته ی پاره ای تو را می بردند

با ساق شکسته پیکرت را، ای کاش

پیچیده میان بوریا می بردند

از تختۀ در، دست و سرت آویزان

گیسوی تو در باد رها می بردند

تا خشک شود نموری پیرهنت

باید بدنت به کربلا می بردند

آیینه ی تکه تکه ای بودی که

از قصد، تو را چه با صدا می بردند!!!

ای کاش به جای جسر بغداد آقا

بر نیزه سرت شام بلا می بردند

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  2:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

امام موسی بن جعفر(ع)-شهادت

 

امام هفتم ما پاره پاره شد جگرش

نشسته گرد یتیمی به چهره ی پسرش

بدن کبود، جگر پاره، ساقِ پا مجروح

مگر چه آمده زیر شکنجه ها به سرش

هزار حیف که از جمع نوزده دختر

یکی نبود کنار جنازه ی پدرش

انیس و مونس او بود در سیاهی شب

صدای حلقه ی زنجیر و ناله ی سحرش

سیاه چال کجا طایر بهشت کجا

هزار حیف که یکباره ریخت بال و پرش

نیاز نیست ببندند چشم هایش را

که نیست تاب نگاهی دگر به چشم ترش

به هر کجا که روی قبری از زُراره ی اوست

نشان غربت فرزندهای دربدرش

شراره ی دل او گشت اجر روزه ی او

درست موقع افطار پاره شد جگرش

سیاه چال و نماز شب و غل و زنجیر

فراق روی رضا بود غصّه ی دگرش

بسوز ای دل «میثم» در آتش دل او

که سوز شعر تو دارد حکایت از شررش

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  2:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

شده تسبیحی به دستش دونه دونه‌های زنجیر

شده هم صدای ذکرش لب زخم و جای زنجیر

وقتی موسا می‌شه یوسف دل زندون پرِ نوره

وقتی یوسف می‌شه موسی زندونم وادی طوره

زیر دستاشو بگیرین موسامون عصا نداره

آقامون میخاد بلند شه، نمیتونه، نا نداره

چند شبه که مثل مادر نماز نشسته خونده

قنوتای آخرش رو با دو دستِ بسته خونده

ای که قصه‌های صبرت دل ایوبُ شکسته

یارب و یا ربت اینجا به دل خدا نشسته

می دونم که خلوت تو با خدا چه حالی داره

معصومه مثل رقیه تاب دوریتو نداره

دجله همدرد فراته آخه تشنگیتُ دیده

گوش داده به یا حسینت که به کربلا رسیده

ای خوشا قافله‌ای که پیش تو، تو کاظمینه

یعنی از نجف میاد و مهمون امام حسینه

آقا یا باب الحوائج همه تشنه‌ی دعائیم

آقا جون غریبه نیستم بچه آهوی رضائیم

پر از آتش درونم مددی موسی بن جعفر

که رها بشم به نامت کاظم آل پیمبر

دم یا کاظم گرفتیم ما که تو آتیش اسیریم

اگه این اسم خدا نیست پس چرا آروم می‌گیریم

دم یا کاظم گرفتیم نفسمون به پامون افتاد

شیطونم فرشته کردی آخه تو زندون بغداد

دم یا کاظم گرفتیم تا درای بسته وا شد

اونقدر خوندیم که آخر ساقیمون امام رضا شد

دم یا کاظم گرفتیم بی بی مون معصومه خندید

به کبوترای دلتنگ سفر مدینه بخشید

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  2:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

از گردش فلک، سر و سالار سلسله

شد در کمند عشق، گرفتار سلسله

نَبود هزار یوسف مصری بهای او

آن یوسفی که بود خریدار سلسله

تا دست و پا و گردن او شد به زیر غُل

رونق گرفت ز آن همه بازار سلسله

هرگز گلی ندیده ز خار آنچه را که دید

آن عنصر لطیف ز آزار سلسله

آگه ز کار سلسله جز کردگار نیست

کان نازنین چه دید ز کردار سلسله

غمخوار و یار تا نفس آخرین نداشت

نگشود دیده جز که به دیدار سلسله

جان ها فدای آن تن تنها که از غمش

خون می گریست دیده ی خونبار سلسله

این قصه، غصه ای است جهانسوز و جانگداز

کوتاه کن که سلسله دارد سر دراز

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  2:52 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها