0

اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

می باره اشک چشمام روی گونه (مثل بارون)2
اخه موسی بن جعفر شد اسیر (دست هارون )2
چه شبایی که آقا گریه کرده تا سحر در کنج زندون
مادرش فاطمه از این مصیبت (گشته دل خون )2
اقام از زمونه سیره.دور پاش غل و زنجیره
ای خدا داره میمیره.دور پاش غل و زنجیره
غم آقا چه دلگیره.دور پاش غل و زنجیره
دور پاش غل و زنجیره
وای وای وای(موسی بن جعفر) 3
********
بمیرم واست آقا دل بریدی از زمونه شدی خسته
بمیرم واست آقا پوست و گوشت دیگه شده از هم گسسته
بمیرم واست آقا کی دو تا دستاسو بسته دستاسو بسته
بمیرم واست آقا بگو به من کی ساق پای تو را شکسته
رسیده دیگه دم آخر.اومده بالا سرت مادر
با حال پریشون و مضطر.اومده بالا سرت مادر
گل فاطمه شدی پرپر.اومده بالا سرت مادر
اومده بالا سرت مادر
وای وای وای (موسی بن جعفر)3
********
شنیدم کنج زندان ناسزا بر فاطمه گفتن روا بود
شنیدم مرهم تنهایی و تنها خدا بود تنها خدا بود
شنیدم اون چیزی که خون به دلت کرد کربلا بود کربلا بود
ولی واسه زینب بدتر از اونجا شام بلا بود شام بلا بود
زینب ومصیبتای شام.زینب و شنیدن دشنام
زینب و میزدن از رو بام.زینب و شنیدن دشنام
یه مصرع ختم همه حرفام.زینب و شنیدن دشنام
زینب و شنیدن دشنام
وای وای وای(موسی بن جعفر)3

شاعر : محمد زوار

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:29 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

میان زندان زار و مضطر
غریبانه، بی یار و یاور
دلم سوزد با یاد مادر
یازهرا.س. ۲
در این شبهای سخت و دلگیر
ندارم همدم غیر زنجیر
شدم دیگر از زندگی سیر
یازهرا.س. ۲
تنها و غریبانه جان میدهم در زندان
لب تشنه با دیده هایی گریان،به یادت حسین جان
میسوزد عالم از سوز و آه من
کسی نداند جرم و گناه من
گوشه زندان شد قتلگاه من

باب الحوائج،مظلوم عالمین۳

بدون عذر و بی بهانه
ز دشمن خوردم  تازیانه
به جسمم دارم صد نشانه
واویلا۲
پر از خون شد چشم تر من
غل و زنجیر و پیکر من
جسارت شد بر مادر من
واویلا۲
چشمانم به در مانده در غربت و تنهایی
پر از خون شد این دیده دریایی،رضا جان کجایی
رمق نمانده بر پای این اسیر
شدم دگر من از این زمانه سیر
بیا سرم را بر دامنت بگیر

باب الحوائج،مظلوم عالمین۳

شبی بی پایان دارم اینجا
دو چشم گریان دارم اینجا
بسی غم بر جان دارم اینجا
غریبم۲
نمانده سو بر چشم تارم
غریب افتادم از دیارم
بیا معصومه بی قرارم
غریبم۲
چون صیدی،اسیر شکسته پر صیادم
برس فاطمه مادرم بر دادم،که از پا فتادم
به پاره تختی تشییع شود تنم
گوشه ی زندان من ناله می‌زنم
ولی نخورده نیزه بر دهنم

باب الحوائج،مظلوم عالمین۳

شده روز من تیره چون شب
دلم از غصه شد لبالب
شده ذکرم زینب یا زینب(س)
یازینب۲
امان از طعنه از جسارت
امان از درد زخم غارت
امان از غمهای اسارت
یازینب۲
آشوبه دلم از غم کوفه و داغ شام
بمیرم سر زینب و سنگ از بام...
زمین خورد به هر گام
بزم یزید و بیچاره عمه جان
رنگ پریده رخسار کودکان
لب حسین و غوغای خیزران

باب الحوائج،مظلوم عالمین۳

شاعر : بهمن عظیمی

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:29 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

تو سیاهچالی اسیره
آروم آروم پر میگیره
داره موسی بن جعفر میمیره
میون هلهله نواش گمشده
تو بغض گریه هاش صداش گمشده
چارچوب پیکر نحیف آقا
تو سجده ها زیر عباش گمشده
آه ، در دلِ شب میونِ دعا
مرد یهودی زند بی هوا
آه من کجا؟ ضربهء سِندی و...
آه از حسین،زینب و کربلا...
...
یا موسی بن جعفر
...
نه شنیدی ، نه... ، نبودی
من و این مرد یهودی..
رو تنم پُر میشه هر شب کبودی
نمیرسه خدا ناله های من
از ردپا پُره بر عبای من
یاد مدینه و پدر  ،  مادرم
خورد شده استخونای پای من
چند روزِ دردِسرِ ، دردِ سرْ
قوس کمانیِ روی کمر
تیر میکشه گونهء پاره ام
ارثیهء مادرِ بر پسر
...
یا موسی بن جعفر
...
دَمِ عصرِ یا غروبِ
کی میگه حال تو خوبه؟
بی کفن ، بی غسل تنت رو تخته چوبه

چقد مویِ سرِ تو  سپید شده
زخمای کهنهء تو جدید شده
تو تابوتِ تنِ سنگینت ولی
بدون غل تنت ناپدید شده

هفت تا کفن هدیه پای شما
آه از حسین،کربلا بوریا
تشییع جسم شما با شکوه
اما حسین زیر سَرْ نیزه ها
...
یا سیدالعطشان

شاعر : محمد مبشری

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:29 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

(به سبك صلی الله ُعلیک)
نور خدا شده ، در ظلمت اسیر
بر زخم پای او ، خون گرید زنجیر
ارثش شهادت ، شد همچو مادر
صل الله ُ علی ، موسی بن جعفر
******
زندان بان قاتل و ، زندان قتلگاه
یوسف اهل بیت ، محبوس در چاه
خلصنی یارب ، گوید مکرر
صل الله ُ علی ، موسی بن جعفر
******
زهرا بیا سوی ، زندان بغداد
فرزندت با دست ، بسته شد آزاد
تابوت اوشد ، از تخته ی در
صل الله ُ علی ، موسی بن جعفر

 

شاعر : میثم مومنی نژاد

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:29 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

بندِ دلم پاره شده
با طعنه های دشمنا
به پیش چشمای ترم
دشنام می دن ب مرتضا
کاری بکن جونِ مرا
بگیر خدای مهربون
دیگه که من خسته شدم
ار طعنه های بی امون
خدا   دلم      از دنیا سیره
ببین   پاهام    گیر زنجیره
خدا
دیگه نمی خوام زنده بمونم
منوُ
    ببر به نزدِ مادرِ جوونم(2)
( یا موسی بن جعفر3)
....
...
ازجای زنجیر گران
خون می چکه روی زمین
بهر تسلا،پسرم
بیا دمی پیشم نشین
دیگه دلم تاب نداره
دختر من خواب نداره
فدای گریه هاش بشم
از دیده هاش خون می باره
خدا  دلم  ازدنیا سیره

شاعر: موسوی

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:29 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

آروم آروم بدنم رو روی تخته بزارید
زنجیرای ساق وپامُ خیلی اروم بر دارید
بخدا زخم تنم
              گریه داره پیرهنم
آه ٌ واویلا واویلا(3)
....
نکنه پوست تنم دوباره باز کَنده بشه
باز دوباره جواب نالهء من خنده بشه

انقده شکنجه ها بر تن من کاری شده
بعد هر ضربهْ خون از، زخم تنم جاری شده

آنقده شکنجه داده بخدا دشمن من
ردِ تازیونه ها جا مونده بر این تن من

تن من گشته کبود
این جواب من نبود
......
 دخترم تو مدینه منتظره تا که بیام
بخدا حرف نگفتنی داره خیلی برام

من فدای گریه هاش
می کُشه اشک چشاش
.....
چه شبا تا به سحرعقده گلومُ می گرفت
هر چی گریه کردمُ این دلم آروم نگرفت

بدلم آتیش زدن
طعنه ها ُ نیش زدن
آه ُ واویلا واویلا(3)

شاعر : محمد مبشری

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:29 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

کنج زندان بلا به غم اسیری

زیر لب دعا میکردی که بمیری

دست و پای تو ، بسته به زنجیره

مادرت روضه ، برا تو میگیره

زخمی شده چرا ، آقا بال و پرت

بی تاب تو شده ، معصومه دخترت

روحی لک الفدا

******

بسته دستای تو رو دشمن کافر

تن پاک تو شده نحیف و لاغر

نه توون داری ، بی کس و بی یاری

تو قفس ذکر ، خدا به لب داری

بارون می باره از ، گوشه ی چشم ترت

بی تاب تو شده ، معصومه دخترت

روحی لک الفدا

******

اگه آقا به شما شده جسارت

بخدا دختر تو نرفت اسارت

واسه ی زینب ، دل تو می سوزه

ولی راس تو ، نرفته بر نیزه

با یاد کربلا ، تو گریه میکنی

شب تا سحر شده ، کارت سینه زنی

روحی لک الفدا

شاعر : هاشم محمدی آرا

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:30 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

صدای یا ربنا میاد   از تو دل سیه چال
یه آوای آشنا میاد   از تو دل سیه چال
یه پیرمردی که توغربت، روزای آخریشه
توی گریه مردنش رواز، خدا میخواد همیشه
میخوادپاشه کنده ی زنجیر،نمیزاره نميشه
وای، توی پنجه ی غم گرفتاره، چشاش ابر بارونه میباره
اسیری چقدردردسرداره
وای، یه دلداره که غرق اندوهه، روی شونه هاش باره یک کوهه
این آقایی که برتر از نوحه
3غریب آقا ای غریب اقا
فرشته ای زخمای روی    شونه هامو شمرده
سنگینی حلقه ی زنجیر      امون من رو برده
نمیشه این سندی شاحک، راضی به هیچ صراطی
ببین با تازیونه ها، جور کرده چه بساطی
ذکر منم مثل مادرم ،شده عجل وفاتی
وای، نمی سوزه قلبی برای من،خدایا بعیده شفای من
پر از تاوله شونه های من
وای،کف دست من پینه ها بسته،یه عهدی دلم با خدا بسته
به گریه شدم دیگه وابسته
غریب آقا ای غریب آقا 3
به پا شده کربلای تو     گوشه ی این سیه چال
منم مثل جدّ مظلومم            میشم شهید گودال
مثل حسین زیر شمشیرم، اما حبیب ندارم
اگر چه محزونم و خسته، شیب الخضیب ندارم
اما دیگه صبر روضه ی، خد التریب ندارم
وای، زیرتلی از نیزه ها مونده،هزار و چهار صد تا جا مونده
رو سینش جای رد پا مونده
وای، یه سهمی همه از تنش بردند، یه گل ازتوی گلشنش بردند
شنیدم خدا پیرهنش بردند
غریب آقا ای غریب آقا 3

 

شاعر : مهدی نظری

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:30 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

دل تو شکسته اسیری و خسته
همه پنجره ها به سوی تو بسته
وای تو یک روز خوش هم ندیدی
عجب طعنه هایی شنیدی
غريبانه او پر کشیدی
وارث داغ مادر
مولا موسی بن جعفر
 ز بس کند و.زنجیر به جسمش فرو رفت
ز روی قشنگش دگر رنگ و.رو رفت
وای نظر کن بر این حجم پیکر
شده ناتوان زار و لاغر
به یاد آورد داغ مادر
اشک از چشمانش می سفت
خلصنی یا رب می گفت
وارث داغ مادر
مولا موسی بن جعفر
نگهبان زندان عجب بد دهان است
غضبهای این مرد به وقت اذان است
وای لگد می زند سمت پهلو
گهی تازیانه به بازو
شکسته دگر زیر زانو
مرد یهودی زاده
به جان او افتاده
وارث داغ مادر
مولا موسی بن جعفر

شاعر : رضا تاجیک

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:30 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

زمزم میجوشه ازدلم، عالم میریزه بازبه هم، قلبم تاکه ازتومیخونه
اشکام هردم زیادوکم، وقتی جم میشه روی هم، نم نم میریزه روی گونه
آقاجون دوس دارمت/  میخونم تاحرمت/ بشرحافی اومده/ به امیدکرمت 2
میخونم بااین دیده ی تر     دستموبگیرموسی بن جعفر
گوشه چشمی یاکه یه نظر    دستموبگیرموسی بن جعفر
یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر4
محزون میشه باروضتون، دلخون میشه با نوحتون، آقا اونیکه تو عزاته
مهمون میشه به سفرتون، اونکه کردی شما نشون، اجرش بخدا با رضاته
هرکی باجون ودلش/ واسه توسینه زدش/ معصومه دخترتو/ عاقبت میخردش2
شده یکسرکل عالمین          غرق ماتمت موسی بن جعفر
مشهدوقم مثل کاظمین          غرق ماتمت موسی بن جعفر
یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر4
عمری غربت کشیدیو، تنهامحنت تودیدیو، خواستی بلا از ما به دورشه
طعنه بی حدشنیدیو، زهرکاری چشیدیو، بی تودل ما کی صبورشه
داغ عظمای شما/ برده تاب دل ما/ جای شکرش باقیه/ کفنی بوده آقا
یادعریان پیکرحسین     همیشه بودی موسی بن جعفر
یادجسم بی سرحسین     همیشه بودی موسی بن جعفر
یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر4

شاعر : اکبر خلیفه

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:30 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

کنج زندان غم - بین زنجیر کینه ام
جان به لب آمد و - یاد شهر مدینه ام
بر سرای دلم زده
شعله ی زهر بی حیا
آخرین دم کنار من
ای عزیزم رضا بیا
واغریبا واویلتا
گرچه گردد روا -هر چه حاجت ز اسم من
تازیانه شده -مرهم زخم جسم من
ای خداوند در رحم
رازق طفل بی پناه
در نگاهم شده یکی
روز روشن شب سیاه
واغریبا واویلتا
صبر دین مرا -دشمنم میزند محک
بی حیا می زند -روی زخم دلم نمک
بر سر چوب تخته ای
می رود جسم لاغرم
گوشه ی شهر کاظمین
ای خدا گشته بسترم
واغریبا واویلتا

شاعر : محمد مبشری

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:30 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

چشم هایش همه را یاد خدا می انداخت
لرزه بر جان و دل تک تک ما می انداخت
پا برهنه همه بر بُشر شدن محتاجیم
نظری کاش که بر ما، گذرا می انداخت
دست بسته فقط او بود که شد دست به خیر
سکّه نه، ماه به کشکول گدا می انداخت
آن همه زخم به روی بدنش بود ولی
زَهر هم بر جگرش چنگ، جدا می انداخت
چشم خود بست ولی دختر او چشم به راه
روی شانه پسرش شال عزا می انداخت
او پر از درد شد امّا به خداوند او را
روضه ی کوچه و گودال ز پا می انداخت
پیکرش زخم شد امّا سر او دست نخورد
شد خراشیده ولی حنجر او دست نخورد

 

شاعر : محسن حنیفی

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:30 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

آرامش محض، روح آشفته‌ی توست
مبهوت، زمان زِ رنج ناگفته‌ی توست
تو صابری و صبر، شکیب از تو گرفت
تو کاظمی و خشم، فرو خفته‌ی توست

 

شاعر : سید مهدی حسینی

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:31 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

 طبعش بلند است و ظفرهایش بلند است
مرد تقرب ، دردسرهایش بلند است
دنبال خلوت می رود زندان به زندان
رکن عبادت می شود زندان به زندان
جام بلا نوشید و گفت الحمدلله
خون دلش جوشید و گفت الحمدلله
اصلا چرا باید همه ش آواره باشد
شمع سحر باید به فکر چاره باشد
پیر مناجاتی شب موسی ابن جعفر
تنها ملاقاتی شب موسی بن جعفر
موسای آل الله دور از طور مانده
جانم فدایش از مدینه دور مانده
دلتنگ می شد بی صدا فریاد می کرد
معصومه را تنگ غروبی یاد می کرد
جوشن کبیری ساخت از کهنه عبایش
جوشن صغیری خواند با سوز صدایش
حتی نگهبان از دعایش فیض می بُرد
بدکاره هم از سجده هایش فیض می بُرد
زنجیرها خاکسترش را می کِشیدند
غل های سنگین پیکرش را می کِشیدند
باور کنم خورشید را در چاه بردند
او را روی ساق شکسته ش راه بردند

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:31 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

کاش از موی پریشان خودت صحبت کنی
از دل تنگ غزلخوان خودت صحبت کنی
از بهشت آستان و گنبد و گلدسته ات
از صفای صحن و ایوان خودت صحبت کنی
کاش از تنهایی آن سال های غربتت
اندکی از وضع زندان خودت صحبت کنی
چارده سالی که طی شد در سیه چالی نمور
از دلیل اشک پنهان خودت صحبت کنی
کاش از دلتنگی معصومه می گفتی به ما
از دل شاه خراسان خودت صحبت کنی
حتم دارم با زلیخای دلم یعقوب وار
می توان از ماه کنعان خودت صحبت کنی
از فراق سال ها دور از رضا بودن که نه
باید از هجرانِ از جان خودت صحبت کنی
از شکنجه، روضه ی آزار غُلّ و جامعه
می شود با دوستداران خودت صحبت کنی

تازیانه رفت بالاتر، دلم را برد تا...
لاله ام شد رنگ نیلوفر، دلم را برد تا...
اینکه زیر تازیانه پیکر من شد کبود
می شوم هر روز لاغرتر، دلم را برد تا...    
آن یهودی ناسزا می گفت امّا میان
تا که آمد اسمی از مادر دلم را برد تا...
بی حیا وقتی که روی سینه ی من پا گذاشت
ضربه ای تا زد به روی سر، دلم را برد تا...
قبل رفتن تازیانه روی انگشتم که خورد
ناگهان افتاد انگشتر، دلم را برد تا...    

 

شاعر : امیر عظیمی

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:31 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها