0

اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

ازبس که دست های دعا سمتت آمده
آيينه ی تمام نمای خدا شدی
مجتبی خرسندی

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  10:42 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

از آدمیت هم نبردم من نصیبی
ای کاش بودم جای آن بالا کبوتر
حسین عباسی فر

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  10:42 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

 باشد قرار و وعده ما شهر کاظمین....
تهران برای عرض ادب؛؛ باب میل نیست...
اصغر اعرابی

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  10:42 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

یا اهل بیت النبوه...

 

هنوز پرده نيانداختيم امير شديم

هنوز جلوه نکرديم بى نظير شديم

 

فقير خانه مايند بندگان خدا

براى آنکه خداوند را فقير شديم

 

غذاى سفره ما از تجليات خداست

شبانه روز ازين سفره بود سير شديم

 

بلند شانه ما را بلا شکسته نکرد

از اشتياق خدا بود زود پير شديم

 

همين که ريخته شد خون ما به جوش آمد

پس از شهيد شدن چند تا غدير شديم

 

به جان خويش خريديم درد را اما

براى دوستمان جوشن کبير شديم

 

اگرچه بسته شود دست ما ولى باز است

به دست بسته مان باز دستگير شديم

 

قرار بود اگر حرف بد به ما بزنند

چرا شهيد شديم و چرا اسير شديم؟!!!

 

درست وقت زمانش به آسمان رفتيم

نه زود آمده بوديم ما نه دير شديم

 

حاج اکبر لطیفیان

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  10:42 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

از بس که حاجت داده ای بعد از نمازم
دست قنوتی هم به سوی کاظمین است...
حسین عباسی فر

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  10:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

همین که دید شکسته زِ بی کسی پرِ من

کشید دست نوازش به گونه ی تر من

خدا گناه مرا هر چند که بود ندید

گذاشت بین ملائک چه منّتی سر من

به قدر وسعت هر شب به حقِ لیله ی قدر

گذاشت رحمت خود را خودش برابر من

نمی شود که نبخشیده رد کند ز صراط

که ایستاده علی روی پل جلوتر من

هنوز منتظرم ذوب عشق او بشوم

هنوز آتش دوزخ نگشته باور من

مقدّرات مرا گریه بر حسین نوشت

گرفت دست مرا توبه ی مکرر من

به عزت و شرف روضه ها حسین حسین

شود جواب سئوال نکیر و منکر من

حساب میکشد اما خیال من جمع است

چه دیدنی بشود با حسین، محشر من

نگاه من به غروب است و گریه در عرفه

اگر که حاجت مرا نداده بهتر من

به کاظمین بود سوی چشمم این شب‎ها

چه جانگداز شود روضه‎های آخر من

فدای آ نکه صدا زد به قعر زندانی

که حال من شده اکنون شبیه مادر من

همیشه لحظه افطار«سِندیِ» ملعون

نثار کرده فقط ناسزا به محضر من

به روی گردن من رد چند زنجیر است

خدا کند نرسد این خبر به دختر من

شاعر: رضا دين پرور

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  10:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

مردی که نام دیگر او «آفتاب» است

بین غل و زنجیر هم عالی جناب است

 

حبل المتین ماست یک تار عبایش

این مرد از نسل شریف بوتراب است

 

هنگام طی الارض و معراجش یقیناً ...

... روح الامین در محضرش پا در رکاب است

 

پیداست از باب الحوائج بودن او

هر کس از او چیزی بخواهد مستجاب است

 

با یک سؤالش بشر حافی زیر و رو شد

هر کس به پای او بیفتد کامیاب است

 

بدکاره ای را زود سجّاده نشین کرد

اعجاز او بالاتر از حدّ نصاب است

 

چیز کمی که نیست ... آقا چارده سال

زیر شکنجه ، کنج زندان در عذاب است

 

نامرد ، زندان بان ، یهودی زاده ی شوم

دست و سر و پاهای آقا را چرا بست ؟!

 

با ناسزا باب زدن را باز کرده

این بد دهان بی حیا ذاتش خراب است

 

از حیدر و زهرای اطهر کینه دارد

هر صبح و شب دنبال تسویه حساب است

 

از بس که گلبرگ تن آقا خمیده

زندان تاریکش پر از عطر گلاب است

 

زخمی که در زیر گلوی او شکفته

یادآور زخم و غم طفل رباب است

 

با این غل و زنجیر و لب های ترک دار

تنها به یاد زینب و بزم شراب است

 

چوب یزید و گریه ی اطفال ای وای

حرف کنیزی و زبانم لال ای وای

شاعر: محمد فردوسي

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  10:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

یا باب الحوائج...

نفسم کنج قفس حال و هوایی دارد

پرم از بی پری و میل رهایی دارد

مثل نی نامه شده سینه ام از هجر حجاز

نای نی از نفسم شور نوایی دارد

چقدر آه کشیدم درو دیوار گریست

چقدر سنگ صبورم شنوایی دارد

میرود با نفسم تا برسد با آهم

تازیانه به تنم سعی و صفایی دارد

باز شلاق بیاور که سحر نزدیک است

دل شکستن دل شب صوت رسایی دارد

استخوان های مرا بین قفس خرد کنید

استخوان خرد شدن نیز دوایی دارد

دست اما به رگ غیرت  من مگذارید...

... ولی افسوس قفس بی سر و پایی دارد

مثل زنجیر کسی همقدم من نشده است

آه تابوت بگو  او چه وفایی دارد

هر چقدر  آه کشم  باز نفس در راه است

تا ثریا غم  آیینه بنایی دارد

بیت پایانی عمر م شده مضمون گریز

سینه من نفسی کرببلایی دارد

باز همه روضه گودال  و زنی زد فریاد

نزنیدش به خداوند خدایی دارد.

 

موسی علیمرادی

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  10:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

منم موسی کلیم داورم من

به جام عشق  حیدر ساغرم من

منم هفتم امام و نه زمعصوم

نگین عشق را انگشترم من

منم زندانی زندان هارون

اسیر محبسی درد آورم من

به زندان بلا کاهیده جانم

کزین صبر و بلا    نام آورم من

ندیدم در مدینه روی مادر

ولی از داغ او در آذرم من

کمانی قدٌ و پهلویم پر از درد

بلی ارثیه دار مادرم من

شنیدم بازوی او را شکستند

به یاد گریه های حیدرم من

رضا آمد دم آخر مرا دید

که لب تشنه چو جد اطهرم من

اگر لب تشنه جان دادم غمی نیست

به یادقامت  آب آورم من

اگر چه ابن شاهک سختگیر است

به فکر عمه ی غم پرورم من

اگر سیلی به رویم خورده غم نیست

به یاد ضجر و طفل مضطرم من

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  10:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

امام موسی کاظم(ع)-شهادت

 

از زخم و درد و رنج ها منظومه دارم

از عمر خود پرونده ای مختومه دارم

دردی شبیه مادر مظلومه دارم

امشب هوای دخترم معصومه دارم

از اشک، روی گونه ام سِیلی گرفته

بابا کجایی که دلم خیلی گرفته؟!

تحقیرهای دشمنم را صبر کردم

زنجیرِ دور گردنم را صبر کردم

خونابه ی روی تنم را صبر کردم

این روزها جان کندنم را صبر کردم

کاظم اگرچه من لقب دارم خدایا

عجل وفاتی روی لب دارم خدایا

بدکاره آمد تا نظر کردم دلش سوخت

تا یک نگاهِ مختصر کردم دلش سوخت

از غفلتش او را خبر کردم دلش سوخت

وقتی دعایش بیشتر کردم دلش سوخت

من معجزه کردم که شد چون بشْرِ حافی

این ها برای قوم غافل نیست کافی

تشنه که بودم حرف از آب خنک زد

وقت نمازم بی هوا من را کتک زد

با ناسزا بر روی زخم من نمک زد

بی احترامی کرد و هی من را محک زد

نامرد می داند که چون عباس هستم

بر نام زهرا و علی حساس هستم

قدِ تنومند مرا چون دال کردند

ساق پر از درد مرا پامال کردند

جسم نحیفم داخل گودال کردند

ساده بگویم پیکرم را چال کردند

حتی برای خم شدن هم جا ندارم

دیگر برای این همه غم جا ندارم

باید فقط گریانِ بر کرب و بلا شد

جد غریبم با لب تشنه فدا شد

جانم فدایش که ذبیحاً بِالْقَفا شد

جسمش سه روزی در دل صحرا رها شد

با روضه های نعلِ تازه آشنایم

هر استخوان او شده چون ساق پایم

جسمم اگر چه رفت روی تخته پاره

دیگر نشد پیراهن من پاره پاره

پیر لعینی باز هم زد استخاره

با قصد قربت با عصا می زد دوباره

نامردها جد مرا صد جور کشتند

نامردها جد مرا بد جور کشتند

 

محمد جواد شیرازی

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  10:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

هفت آسمان در دست های مهربانت بود

هرچند عمری سقف زندان آسمانت بود

تسبیحی از ماه و ستاره بین دستانت

خورشید در سجاده هر شب میهمانت بود

تصویر تو در قاب زندان باز می تابید

یا نوریا قدوس وقتی بر زبانت بود

با تازیانه روزه ات را باز می کردند

اشک غریبی آه غربت، آب و نانت بود

وقت قنوت آخرت خون گریه می کردند

زنجیرهایی که به دست ناتوانت بود

طعنه شنیدن، داغ دیدن، خون دل خوردن

هر چند موروثی میان دودمانت بود

اما خدا را شکر این حرمت شکستن ها

دور از نگاه مضطر معصومه جانت بود

 

 

حسین عباسپور

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  10:44 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

امام موسی کاظم(ع)-شهادت

 

با روضه خوان و سینه زن و خادم آمدیم

در مجلس عزای تو یا کاظم آمدیم

شکر خدا که دور نبودیم از شما

در روضه ها و مجلستان دائم آمدیم

گر دور هم شدیم دمی از کنارتان

اما دوباره خسته دل و نادم آمدیم

مهدی سیاهپوش عزای شما شد و

ما بهر تسلیت به دل قائم آمدیم

ما از همان ازل همه در بندتان شدیم

همسایه های خانۀ فرزندتان شدیم

ای وای من شکسته پرو بال بودی و

عمری اسیر کنج سیه چال بودی و

هر روز روزه بودی و اما دم اذان

در زیر تازیانه تو پامال بودی و

یک روز و ماه و سال روا نیست این جفا

تو چارده بهار به این حال بودی و

گاهی به یاد مادر خود بین کوچه ها

گاهی به یاد زینب و گودال بودی و

عمری غریب در دل زندان تو زیستی

هر شب برای جد غریبت گریستی

زندان کجا و تو ، تو کجا تازیانه ها

از تازیانه مانده به جسمت نشانه ها

زنجیر روی گردن مولا چه می کند

مجروح گشته گردن و زخمیست شانه ها

تاریک بود و تا که تو را بی هوا زدند

آتش کشید از دل زهرا زبانه ها

با هر بهانه ای ز تو حرمت شکسته شد

مویت سپید گشت به دست بهانه ها

زهرا اسیر تو، تو پریشان فاطمه

مظلوم مثل دیگر عزیزان فاطمه

باب الحوائج همه موسی بن جعفرم

میراث دار حضرت زهرا و حیدرم

با تازیانه های عدو خو گرفته ام

گشته انیس با غل و زنجیر پیکرم

راضی شدم به هر چه شکنجه که می کنی

اما نکن دوباره اهانت به مادرم

ناموس کبریاست ازین حرفها نگو

لطفا به خانوادهء من ناسزا نگو

گیرم به اشک ، درد دلم را دوا کنم

با سندی ابن شاهک و سیلی چها کنم

خلّصنی یاربم شده عجّل وفاتیم

چون فاطمه به مرگ خود امشب دعا کنم

پا سوی قبله کردم و دیده هنوز نه

تا آنکه یک نظر به سوی کربلا کنم

هم آرزوی مرگ کنم هر شبانه روز

هم آرزوی دیدن روی رضا کنم

عالم به غصه و محنم گریه می کند

زنجیر هم  به زخم تنم گریه می کند

گرچه مطیع توست جهان با اشاره ای

تنها نصیب توست دل پر شراره ای

آنروز ای غریب ز زندان اگر چه رفت

بیرون جنازه ات به روی تخته پاره ای

حداقل دگر کفنت بوریا نشد

غارت نشد ز دختر تو گوشواره ای

دیگر ندید همسرت از روی نیزه ها

افتد به روی خاک سر شیرخواره ای

کرببلا مدینه نجف یا که کاظمین

فرقی نمی کند همه در انتها حسین

 

مهدی مقیمی

 

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  10:44 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

دیوان شاعران همه از عشق دم زدند

یعنی برای شرح نگاهش قلم زدند

 

بدکاره هم به یمن سجودش انابه کرد

بعدش غزل غزل همه حرف از صنم زدند

 

این نسل خانواده سادات موسوی است

در گوشه و کنار دل ما حرم زدند

 

فرصت به لب گشودن سائل نمی دهند 

جز خاندان او همه لاف کرم زدند

 

خلوت نموده...درنظرش حاجت همه است

با تازیانه خلوت او را به هم زدند

 

زندان تنگ، پای شکسته، تنی نحیف

با کثرت مصائب او آتشم زدند

 

تنگ غروب روضه ی او کربلاست پس

او را غروب بیشتر از صبحدم زدند

 

باب الحوائج است که باران اشکهاش

حرف از علی اصغر و دست قلم زدند

 

خیلی شبیه جد غریبش شهید شد

حتی به فرض اینکه به او زخم کم زدند

 

سندی و شمر بالاخره هم قسم شدند

با قتل صبر کشتن او را رقم زدند

 

محسن حنیفی

 

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  10:44 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

تمام عمرمان در زیر دینیم
غلام پادشاه کاظمینیم
روح الله گایینی

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  10:49 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)

دستمان سوی شما بهر گدایی باز شد
مرغ دل سوی حرم آماده ی پرواز شد
اصغر چرمی

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  10:49 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها