0

صحیفه نور امام خمینی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

پیام امام خمینی به علمای اعلام و مردم غیور کردستان

تاریخ: 1358/06/12

 

پیام امام خمینی به علمای اعلام و مردم غیور کردستان

بسم الله الرحمن الرحیم
امروز تلگرامی با قید دو فوریت و با اسم امضای 18 نفر از ائمه جماعت و رونوشت برای پانزده مقام از مهاباد و اصل شد که در آن اظهار تأسف شده است که اینجانب به واسطه تبلیغات سوء بر ضد کردها و اهل تسنن بسیج عمومی نموده ام. من با اینکه می دانم علمای اعلام کردستان در مهاباد و سایر شهرستانها واقعه را آنطور که هست می دانند و پر واضح است که سران اشرار یا جعل امضاء به اسم علما نموده اند، و یا علما و ائمه جماعت را الزام به امضاء نموده اند، معذلک لازم است برای چندمین بار به استحضار علمای اعلام کردستان و برادران کردستانی و سایر طبقات برسانم. این سران خائن چون خود را شکست خورده و مورد تنفر ملت ایران می دانند دست به این تشبثات واهی زده اند،از اول پیروزی انقلاب تاکنون در هر موقعیتی که پیش آمده است اعلام کرده ایم که در اسلام کرد و ترک و فارس و بلوچ و لر و ترکمن و غیر اینها مطرح نیست. اسلام برای همه است و جمهوری اسلامی حق همه گروه ها را با عدالت اسلامی ادا خواهد کرد. در عین حال این خائنان به ایران، خصوصاً کردستان دست از خیانت و جنایت بر نداشته و طرح هائی مسالمت آمیز را با اسلحه هائی که از کشورهای خارجی و یا از غارتگری به دست آورده اند جواب داده اند و برادران ما را که برای حفاظت برادران کردستانی خود بسیج شده اند با کمال بیرحمی و شقاوت به آتش کشیده اند و سر بریده اند، حتی به برادران کردستانی ما و به کسانی که برای جهاد سازندگی و کمک به کردستان آمده بودند رحم نکردند و آنان را اعدام نمودند. ما به این اشرار می گوئیم اگر ما بر ضد کردها بسیج عمومی نمودیم، چرا در شهرستانهای کردستان مثل نقده و سنندج و پاوه و دیگر جاها پس از پاکسازی غیر از برادری اسلامی رفتار نشده است و چرا برادران کردستانی ما از ارتش و پاسداران و سایر قوای انتظامی استقبال پرشور کردند و با آغوش باز پذیرفتند و چرا ما گروهی را برای بازسازی آن منطقه فرستادیم که حوائج برادران اهل سنت را برآورده کرده و با تمام امکان وسایل آسایش و رفاه آنان را فراهم کند؟ آیا ما برادران اهل سنت را دشمن می دانیم که بارها و بارها اعلام کرده ایم هیچ فرقی بین این دو فرقه نیست؟ ما که تصمیم گرفته ایم که آن سامان را به بهترین وجه آباد کنیم و مقدماتش را فراهم کرده ایم، با کرد مخالفیم؟ یا شما که اسلحه به دست گرفته و به هیچ چیز و به هیچ کس رحم نمی کنید، طرفدار کرد هستید؟ ما بسیج عمومی اگر بکنیم، برای پشتیبانی از برادران کردستانی و استخلاص آنان از اشرار

صحیفه نور جلد 9 صفحه 18

است و به خواست خداوند متعال شر آنان را به زودی دفع و سران خائن را شدیداً به جزای اعمالشان رسانده و با برادران کرد، حتی آنانی که در حزب منحله دموکرات داخل شده اند، اگر به آغوش ملت برگردند، با برادری و برابری رفتار می کنیم و همه در پناه اسلام خواهند بود.
والسلام علی عباد الله الصالحین.
روح الله الموسوی الخمینی

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  8:50 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع اعضای ستاد مرکزی جهاد سازندگی و نماینده امام در این نهاد

تاریخ: 1358/06/12

 

بروز تحول روحی و انسانی در ملت به دست خداوند تعالی

بسم الله الرحمن الرحیم
من کراراً این مطلب را گفته ام که این نهضت یک تحولاتی آورده است که آن تحولات، تحولات روحی و انسانی است که در نظر من بسیار اهمیتش بیشتر از این پیروزی در مقابل شاه سابق و قدرتهای بزرگ است.
در ظرف یک مدت کوتاهی ملت ما متحول شد به حسب نوع، از یک حالی به یک حال مقابل او. یک طور تحول این بود که همه مشاهدش بودید، می دیدید که در یک وقتی ملت ما طوری بود که اگر یک پاسبان می آمد در بازار مثل بازار تهران که بزرگترین بازار ایران است و می گفت که چهارم آبان است و باید بیرق بزنید، علاوه بر اینکه خوب عمل می کردند، برای خودشان اصلاً حق این معنا را قائل نبودند که بگویند نه، اصلاً یک همچو چیزی مطرح نبود، بی چون و چرا عمل می کردند. همین ملتی که از حرف یک پاسبانی تخلف را برای خودش مطرح نمی دید، در ظرف مدت کوتاهی همین ملت ریخت در خیابان و گفت ما اصل سلطنت را نمی خواهیم، این تحول، یک چیز بزرگی است، کوچکی نیست. یک آدمی که، یک بازاری که از یک پاسبان خوف داشت، یا یک مثلاً صاحب منصبی که می آمد و چند تا ستاره روی دوشش بود، همه از آن پرهیز می کردند و می ترسیدند، این بچه ها و بزرگ ها و زن ها و مردها ریختند در خیابان ها و اساس مسأله را، اصلاً شاهنشاهی را گفتند نمی خواهیم یعنی آنی که دو هزار و پانصد سال با قدرت حکومت کرده بود بر ملت، آن را زیرش زدند و جلو هم زدند و عمل هم کردند و پیش هم بردند. این تحول روحی یک تحولی بود که اعجاب آور و هیچ نمی شد اسمی روی این گذاشت الا اینکه تحولی بود که با دست خدا انجام می شد یعنی هیچ بشری قدرت این معنا را ندارد که روحیه یک جمعیتی آن هم یک جمعیت سی و پنج میلیونی با عقاید مختلف، با روحیه های مختلف، از بچه کوچولویشان بگیرد تا پیرمرد توی مریضخانه هایشان این یک همچو تحولی در او پیدا بشود، این بشر نمی تواند این کار را بکند. این کاری بود که، تحولی بود که خداوند تبارک و تعالی در آن اراده داشت.
یک تحولی دیگری که از این لطیف تر است آن تحول انسانی است که پیدا شد. شاید سابق همچو چیزی نبود که دکترها و تحصیل کرده ها و - عرض بکنم که - اشخاص نازک نارنجی به

صحیفه نور جلد 9 صفحه 20

اصطلاح ما و اینها یک وقتی فکر این بیفتند که بروند گندم درو کنند، زن، خانم ها به فکر این اصلش نمی افتادند که یک وقت بروند توی صحرا و کمک کنند به این کشاورزها و زحمت بکشند و عرق بریزند و عشقبازی کنند با گندم و جو و زمین. این یک تحول لطیفی بود که در ایران پیدا شد که حتی ایرانی های اروپا هم یک دسته آمدند اینجا، از اروپا هم یک دسته آمدند پیش من گفتند ما آمدیم برای همین سازندگی. من به آنها گفتم که شما البته نمی توانید مثل کشاورزها بروید به آنطور فعالیت کنید، لکن این را بدانید که رفتن شما، از اروپا آمدن و رفتن شما توی جامعه کشاورزی، قدرت کشاورز را چند برابر می کند و حالا دارم به شما عرض می کنم که البته آنها کار دیده و کار ورزیده هستند و شماها قدرت اینکه مثلاً آنقدری که آنها می توانند عمل بکنند ندارید، اما این معنا هست که وقتی کشاورز دید که دکتر و تحصیل کرده و مهندس و - عرض بکنم - اینها آمدند، زن های محترم، مردهای محترم آمدند در آنجا باهاشان کمک می کنند، قدرت آنها چند برابر می شود. این قدرت می آورد و این عمل، عمل بسیار شریفی است و این تحول هم تحول لطیفی است که به غیر دست خدا کسی دیگر نمی تواند داشته باشد، نمی تواند این را انجام بدهد، این تحولات روحی، تحولات انسانی، تعاون که در ایران پیدا شده است.
یکی از دوستان من می گفت که در آن روزهائی که تظاهرات بود زمان طاغوت و آن تظاهرات شدید بود (دو قصه را برای من نقل کردند، یکی از آنها را یادم است کی نقل کرده یکی را هم کس دیگری نقل کرده) آن که از دوستان من بود نقل کرد گفت که من داشتم در همین خیابان ها که داشتند عبور می کردند، مردم تظاهر می کردند، می رفتم، دیدم یک پیرزنی یک کاسه ای دستش است یک مقداری هم پول توی آن کاسه هست، دستش اینطور بود و در ذهنم آمد که خوب این فقیر است و مردم به او، وقتی که رفتم نزدیک دیدم که این پیرزن بسیار محترم می گوید که امروز تعطیل است بازارها و پول خرد ممکن است پیدا نشود و بعضی ها احتیاج داشته باشند که تلفن کنند، من این را نگه داشته ام که هر که بخواهد تلفن بکند بیاید از این بر دارد و تلفن کند. این یک کاری است که ابتدائی، آدم خیال می کند خوب یک چند قران باشد اما این خیلی لطافت روح می خواهد، این یک انقلابی است که خدا کرده است و من روی این انقلاب های روحی و این حس تعاونی که در ملت ما پیدا شده است و آن شجاعتی که در ملت ما پیدا شد و این علاقه ای که من ادراک می کنم، حتی همین امروز، هر روز تقریباً، تقریباً من مواجه با یک همچو چیزی می شوم. دیروز یک دسته ای از خانم ها، محترمات، اینجا بودند یکی اصرار می کرد که شما بگذارید که ما برویم کردستان. من گفتم آخر شما، نه، کردستان حل می شود، لازم نیست شما تشریف ببرید. یکی گرفته بود جلوی من، تا آنجا آمد یکی شان دنبال من که شما دعا کنید من شهید بشوم. گفتم من دعا می کنم که شما ثواب شهید را ببرید و خدمت کنید. اینها یک تحولاتی است که پیدا شده است. صدر اسلام با یک همچو روحیه ای که شهادت را می خواستند، آنطور پیشرفت کردند و در نیم قرن تقریباً معموره را، معموره دنیا را، دنیای متمدن آنوقت را فتح کردند و الا عددشان، یک عده ای بودند حجازی و نه فنون جنگی به آن معنای مدرنش را که روم و ایران

صحیفه نور جلد 9 صفحه 21

می دانستند می دانستند و نه ابزارش را داشتند، ابزار که هیچ نداشتند حتی هر چند نفرشان یک شتر، هر چند نفرشان یک شمشیر، یک بندی از چیز خرما، لیف خرما درست کرده بودند شمشیر را با آن بند بسته بودند اینجا.
لکن روح، روح الهی بزرگ بود، آن روحی بود که وقتی نیزه را (آن در یک جنگی مرد) آن مخالف گذاشت به اینجای آن و فشار داد، این دید که خواهد مرد، با این فشار داد خودش را از توی نیزه، یکی نیزه توی شکمش رساند، خودش را، او را هم کشت، خودش هم مرد. یک همچو روحیه، یک همچو روحی یا مثلاً به قلعه های بزرگ وقتی که می رسیدند و کشته می دادند، کشته می دادند بعد برای رفتن بالا نیزه ها را زیر یک سپر می گذاشتند، سپر رویش، یکی رویش می نشست می رفت بالا، اگر کشته هم می شد، که می شد تا در را باز می کرد. این روحیه، یک روحیه است که روحیه الهی است، در ملت ما هم پیدا شده است الحمدلله (یکی از حضار خطاب به امام: انشاء الله خدا به شما عمر هزار ساله بدهد) و به همه ملت انشاءالله عمر با برکت که هزار سال که نمی شود لکن برکت هزار سال را، انشاء الله ملت ما این برکت داشته باشد عمرشان همانطوری که این برکت بود که سلطنت دو هزار و پانصد ساله را، این محتاج به هزار سال فعالیت بود تا یک سلطنت دو هزار پانصد ساله را ببرند، این برکت بود، این برکتی بود که خدای تبارک و تعالی به شما ملت مسلمان مومن داد و من دلخوشیم به این تحولات است یعنی همان وقت که من در پاریس بودم و بعضی از این مسائل را (البته تمامشان را آنجا شنیدم یعنی بیشترش را) بعضی از این مسائل را در پاریس می شنیدم و منجمله این بود که یک نفری که رفته بود گردیده بود و به دهات اطراف ما، دهات کمره، دهات خمین، دهات چاپلق آنجاها رفته بود، به من گفت که من در آن دهات که رفتم، صبح همان وقتی که بحبوحه تظاهرات و اینها بود گفت صبح که می شد در هر دهی آخوند ده جلو می افتاد مردم عقبش تظاهر می کردند و ایشان گفت به من در فلان جا در قلعه حسن فلک (آن قلعه حسن فلک را من رفتم می دانم کجاست، در پهلوی کوهی است که به آن کوه الوند می گویند آن غیر الوند همدان است. مال خمین است الوندی است، آنجا یک قلعه ای است مثلا به اندازه چند مقابل این عمارت ها، ده بیست تا خانوار شاید داشته باشد) گفت حتی آنجا، گفت من آنجا که رفتم، دیدم مطالبی که در آن قلعه مردم آنجا می گویند همانی است که در تهران می گویند. من آنجا در ذهنم آمد که مساله، مساله بشری نیست، مسأله، مسأله الهی است و این پیش می برد. وقتی مطلب توجه از جانب ماوراء الطبیعه و غیب باشد، این ملت پشتیبان غیبی دارد و با پشتیبان غیبی شما پیش بردید والا ابزاری دست شما نبود، چهار تفنگ دست پاسبان های ما هست، اینها غنیمت جنگی است و الا کی داشتند اینها را. آنی که در بین ملت ما بود الله اکبر و ایمان بود، فریاد الله اکبر و ایمان بود و او پیش برد.
 

حفظ وحدت و روحیه الهی ضامن تداوم پیروزی است

برادرها! حفظ کنید این را، خواهرها! حفظ کنید این را. تا این،این سنگر الهی، این دژ محکم خدایی هست شما پیروزید، نه دموکرات ها به شما غلبه خواهند کرد و نه کمونیست ها خواهند، همه اینها

صحیفه نور جلد 9 صفحه 22

دفن خواهند شد لکن به شرط اینکه این روحیه ای را که خدا داده است و این وحدت کلمه ای را که از جانب غیب به شما هدیه شده است، این امانت را حفظش کنید. الان این یک مسأله ای است که پیش ما امانت است و باید حفظ کنیم آن را و وقتی که توجه این باشد که ما برای خدا این کار را می کنیم، این هم باز در پاریس مکرر اتفاق می افتاد که اشخاص دلسوز، اشخاصی که هواخواه بودند، اینها به من کراراً می گفتند که نمی شود اصلاً، حالا که نمی شود باید یک جوریش کرد که مثلاً به تدریج پیش برود و قدم به قدم مثلاً پیش برویم و بعضی ها هم از اینجا پیغام می دادند که قدم به قدم پیش بروید، حالا انتخابات را درست کنید، بعد از انتخابات هم یک مجلس خوبی درست بکنیم و بعد از مجلس خوب و کذا و کم کم، من به بعضی هاشان گفتم به اینکه این نهضتی که الان ما پیدا شده است و همه مردم بزرگ و کوچک الان توی خیابان دارند فریاد می زنند، شما اگر این نهضت خاموش بشود، دوباره می توانید یک همچو نهضتی درست کنید؟ نه، پس قبول دارید که نمی شود. شما می توانید یک همچو قولی بدهید و همچو اعتقادی پیدا کنید که این آقای آریامهر به قول خودش عمل می کند و آمده است می گوید که ملت، علمای اعلام، ای مراجع عظام من اشتباه کردم شما احتمال نمی دهید این معنا را که فردا همین آدمی که آمده است می گوید علمای اعلام، فردا باز همان قلدر باشد و قلم های شما را بشکند؟ جواب نداشتند بدهند. گفتند حالا که ما این نهضت را درست کردیم و این هم از اینها می دانیم که اگر اینها قدرت پیدا بکنند، تمام ما را از بین خواهند برد، حالا ما باید عمل بکنیم.
 

ما مکلفیم به مبارزه با مخالفین اسلام و ملت

و عمده مطلب این است که ما یک تکلیفی داریم، ما مکلفیم، خدا به ما تکلیف کرده است که با این مخالفین اسلام و مخالفین ملت اسلام مبارزه کنیم یا پیش می بریم، یا نمی بریم اگر پیش بردیم که الحمدلله، هم ما به تکلیفمان عمل کرده ایم و هم پیش بردیم و اگر هم مردیم و کشته شدیم، به تکلیفمان عمل کردیم. ما چرا بترسیم، ما شکست نداریم، شکست برای ما نیست برای اینکه از دو حال خارج نیست یا پیش می بریم که پیروز هم شدیم یا پیش نمی بریم که پیش خدا آبرومندیم. اولیاء خدا هم شکست می خوردند، حضرت امیر در جنگ معاویه شکست خورد، اینکه حرف ندارد، شکست خورد. امام حسین سلام الله علیه هم در جنگ با یزید شکست خورد و کشته شد اما به حسب واقع پیروز شدند آنها. شکست ظاهری و پیروز واقعی بود. اگر ماها هم که برای خدا می خواهیم کار کنیم شکست هم بخوریم، تکلیف را عمل کردیم و به حسب واقع هم پیروزی با ما خواهد شد.
 

شما وارث مملکتی هستید که دو هزار و پانصد سال به آن ظلم شده

این را عرض می کنم برای اینکه به شما عرض کنم که من می دانم که الان گرفتاری زیاد است، نه برای شما، نه برای گروه شما، برای همه گروه ها، شما وارث یک مملکتی هستید که دو هزار و پانصد سال بر آن ظلم شده است و آن چیزی را که شما خودتان مشاهد بودید، ده پانزده سالش را

صحیفه نور جلد 9 صفحه 23

شاید شماها یادتان است، از اول آمدن رضا خان به سر کار تا حالا من یادم است شما هیچ کدام یادتان نیست، از آنوقتی که آن وارد شد به تهران و کودتا کرد تا حالا که اینجا نشسته ام مسائل یادم است، یعنی مشاهد بودم، شماها هم زمان محمدرضا را یادتان است و خرابی های را که بیشتر کرده از سایرین. این دو پدر و پسر هر دو خیانت کردند اما خیانت های این بیشتر از خیانت های او بود. خرابکاری این بیشتر از خرابکاری او بود، ما وارث یک همچو مملکت خراب از همه جهت، اقتصادش، خوب دنبال هر انقلابی یک آشفتگی است، این قابل تعرض نیست، یک رژیم بخواهد تغییر بکند، آن هم یک همچو رژیمی، آن هم به دست مردم، نه به دست یک نظامی که روی نظم کارهایش انجام میدهد نه کودتا، کودتا نبود، آنها می خواستند کودتا بکنند، خوب البته می دانید که در این شب های آخری که ما تهران بودیم، قضیه کودتا بود و کشتن همه لکن خدا نخواست و همان های که می خواستند به دست آنها کودتا کنند همان ها هم برگشتند به همه آنها و خدا برگردانده است، شما غافل نشوید از این. شما افغانستان الان را ملاحظه کنید، افغانستان الان چند ماه است گرفتارند مردم، خداوند انشاء الله که نجاتشان بدهد، برای این است که طرفشان که عبارت از این مرد فاسق است، می کوبد آنها را با طیاره و با توپ و تانک. یکی از عنایاتی که خدای تبارک و تعالی به شما کرد و به ما کرد اینکه اینها را از خدا یک خوفی در دلشان وارد کرد که متشبث به آن اسلحه ها نشدند، منصرفشان کرد، آنطور نبود که فانتوم ها را بیاورند بالای سر تهران و چه بکنند، بعضی های شان هم که گفته بودند اطاعت نکرده اند از آنها. اگر چنانچه آنها قوای انتظامی شان را به کار انداخته بودند و تهران را سرکوب کرده بودند، حالا شما اینجا مجتمع نبودید، ما هم نبودیم. این یکی از معجزاتی بود که خداوند اینها را منصرفشان کرد از این کار، اگر هم تو ذهن یکی شان آمد، یا ترسید و نکرد، اگر هم دستور داد، طرف ترسیده بود یا طرف برای خاطر خدا نکرد، این هم یکی از چیزهایی بود که در این نهضت واقع شد و امری بود ماوراء الطبیعت، مثل افغانستان نشد.
 

یأس به خود راه ندهید که از جنود شیطان است

در هر صورت این را می خواستم عرض بکنم به شما که شجاع باشید. در گرفتاری ها که می آید، پا بر جا باشید مأیوس هیچ وقت نشوید. دولت اگر چنانچه نمی تواند به آن اندازه ای که، من تصدیق می کنم که دولت مشغول کار است، کار خیلی هم کردند این هم به خود آقایان گفته ام، به آقای بازرگان و دیگران گفته ام که شما کار می کنید و عرضه نمی کنید، دیگران کار نمی کنند و می گویند، دیگران کار نمی کنند، فریادش را می زنند. اینها خیلی کار کرده اند اما عرضه نمی کنند. چند دفعه تا حالا به آنها، شما این پاکسازی را خوب عرضه کنید، آن خانه سازی را عرضه کنید، آن امداد را که دارید در همه جا می کنند و می کنید عرضه کنید به مردم، این چیزهایی که تا حالا شده است بگوئید. فقط در تمام این مدت یک روز آقای هاشمی (سلمه الله تعالی) در مدرسه فیضیه شمرد، پنجاه تا تقریباً یا سی تا، چند تا بود شمرد یکی یکی که این کارها تا حالا شده است. خوب این را باید در روزنامه ها بنویسند، صدایش

صحیفه نور جلد 9 صفحه 24

را در آورند که مردم نیایند از ما سؤال کنند که آقا این چیزی که در صد (شماره حساب بانکی) ریخت، خوردید یا عمل شد. نگویند مردم که خوب، مردم آن چیزی که در صد ریختند الان خرج شده، تمام شده، باز هم احتیاج است ولی عرضه نمی کنند، باید عرضه کنند. عمل کردند، اما اینقدر اشکالات در کار است که به این زودی نمی شود درستش کرد ، یک مملکت آشفته ای را به این زودی نمی شود اصلاحش کرد، این پافشاری لازم دارد، باید مأیوس نشد. در این قضیه کردستان بعضی از آقایان محترم به طور یأس آمیزی و بعضی از سران به طور یاس آمیزی با من تماس می گرفتند (حتی این روزهای آخر) که اگر چنانچه با اینها وارد مذاکره نشویم، چه خواهد شد و چه خواهد شد، از دست ما خواهد رفت. به ایشان گفتم اشتباه می کنی .... به اتمام رسید.
مقصود من این است که هیچ وقت یأس را در قلب خودتان وارد نکنید، یاس از جنود شیطان است، امید از جنود خداست، همیشه امیدوار باشید، پشتوانه شما خدا و اسلام است. کسی که پشتیبانش اسلام است از چه بترسد؟ با یک اشاره همه تمام می شود، اتکال کنید به خدای تبارک و تعالی، اتکال کنید به قرآن و اسلام و پیش بروید و اینکه یک کسی مثلاً فرض کنید سردی با شما می کند، همراهی با شما نمی کند، اینها چیز مهمی نیست خدا همراه شماست ولو حالا با شما یک قدری هم فرض کنید سردی می کنند یا اگر همراهی نمی کنند یا اگر دلجوئی نمی کنند. کار وقتی برای خدا باشد، دیگر انسان خوف از چیزی ندارد. حضرت علی بن الحسین سلام الله علیه در آن بحبوحه کذایی که بود راجع به اینکه همه اصلاً مقدر است که باید کشته بشوید، اینطور نقل می کنند اهل منبر که عرض کرد به امام علیه السلام که اولسنا علی الحق ما بحق نیستیم؟ فرمود چرا، گفت پس چرا بترسیم از مردن (فاذا لانبالی بالموت) وقتی ما بحقیم، ما بحقیم هیچ اشکالی در این نیست که بحقیم ، ما در مقابل باطل ایستاده ایم باطل عبارت از رژیم سلطنتی جابر و شما مسلمان متعهد در مقابل یک همچو رژیمی و در مقابل دستجاتی که تایید او را می کردند که ابر قدرت ها بودند و سایر قدرت ها. شماها بحقید، وقتی شماها بحقید، از اینکه با ما فلان کس همراهی نمی کند چه باکی. خوب من که بحقم من تکلیفم را دارم عمل می کنم حالا شما با من موافقت کنید، نخیر مخالفت کنید، ده تا هم فرض کنید که کاره چوب لای چرخ بگذارید من کارم را دارم انجام می دهم، رسیدم به آن کاری که انجام دادم، دو تا چیز بردم یکی ثواب خدا، یکی رسیدن به مطلب. نرسیدیم، ثواب خدا سر جای آن هست. شکست توی کار نیست، شما ملت شکست نمی خورید انشاء الله و به پیش می روید و انشاء الله همه این مشکلات تمام خواهد شد. البته راجع به این قضیه ای هم که آقا گفتند و اینها، من این آقایان می آیند اینجا باهاشان صحبت می کنم. امیدوارم که همه موفق باشید، موید باشید، همه از جنود امام زمان سلام الله علیه باشید و در دفتر آنها اسم شما را بنویسند.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  8:50 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع اعضای خانواده شهید سرهنگ فراشاهی و بانوان مکتب ولی عصر

تاریخ: 1358/06/12

 

تبلیغات و تحقیقات دامنه دار اجانب برای تضعیف اسلام و روحانیت

بسم الله الرحمن الرحیم
مهم برای هر ملتی این است که آن دردهایی که دارد بشناسد و درمان آن درد را و دنبال آن به معالجه بپردازد؛ دردهایی که در طول تاریخ و بالخصوص از آنوقتی که غربی ها راه باز کردند به شرق و از همه بالاتر در این پنجاه و چند سال حکومت سیاه برای ملت ما پیش آمده است و مع الاسف بسیاری از قشرها غافل از آن هستند و بعضی ها هم با طور خیانت آمیز دامن به آن می زنند. مهم این است که آن دردی که برای ملت ما پیش آمده و الان به حال یک مرض، یک مرض مزمن تقریباً هست این است که کوشش کرده اند غربیها که ما را از خودمان بیخود کنند، ما را میان تهی کنند، به ما اینطور بفهمانند و فهماندند که خودتان هیچ نیستید و هر چه هست غرب است و باید رو به غرب بایستید. آتاتورک، در ترکیه من مجسمه او را دیدم، دستش اینطور بالا بود گفتند او دست را بالا گرفته رو به غرب که باید همه چیز ما غربی بشود. یکی از اشخاصی که در زمان رضاشاه و بعد از رضاشاه هم او بود و معروف هم بود، حالا من میل ندارم اسمش را ببرم، اولش هم معمم بود و بعد هم مکلا و بعد هم سنا و اینها راه داشت، آن هم گفته بود که همه چیز ما باید انگلیسی بشود. اینطور نقشه بوده است، اینطور طرح بوده است که ما را از خودمان بیخبر کنند و تهی کنند و به جای او یک موجود غربی درست کنند، طوری باشد که ما اسم مدرسه هم وقتی بگذاریم یکی از اسمایی که غربی ها دارند بگذاریم. اسم خیابان های مان هم به اسماء غربی ها نامگذاری شود. دواخانه ها و موسساتمان هم با آن اسماء، اگر بخواهند خیلی برایش احترام قائل بشوند، آن اسماء را داشته باشد. کتاب هایی که در این نیم قرن نوشته شده است استشهاد صاحب کتاب ها همه به حرف های غربی ها هست، اگر یک مطلبی را می خواهند بگویند، دنبالش می گویند این را هم چه کسی گفته است، یکی از فلاسفه غرب را اسم می برند. هم آنهائی که کتاب می نویسند از خودشان بیخبر شده اند و هم ماها و مردم از خودمان تهی شده ایم و به جای یک موجود شرقی اسلامی، یک موجود غربی بر ما تحمیل شده که خودمان را گم کرده ایم و به جای مغز شرقی مغز غربی نشسته است، تا استشهاد به آنها نباشد، مشتری هم کم می شود. کتاب ها بخواهند مشتری زیاد داشته باشند، موسسه ها بخواهند زیاد مشتری داشته باشند، دواخانه ها بخواهند که زیاد به آنها توجه بشود اسماء غرب را باید بگذارند رویش تا اینکه مشتری پیدا بکنند.

صحیفه نور جلد 9 صفحه 26


استشهاد به کلام غربی ها بشود تا اینکه مردم توجه به کتاب پیدا کنند. این یک مرضی است در شرق، یک مرضی است که تا این مرض هست شرق نمی تواند صحیح باشد. تا این مرض هست شرق انگل است، تبع است. تا ما یکی مان مریض می شود فوراً راه می افتد به انگلستان، فرانسه، به امریکا. در زمان محمدرضا، در ذهنم این است که یک لوزه ای می خواستند یکی از این بچه های آنها بود - چیزی حالا درست یادم نیست - لوزتین را می خواست عمل کند، می گفتند از خارج باید بیاید. نه این که اینجا طبیب نبود، طبیب بود لکن هم طبیب و هم آن که محتاج به طبیب است، از خودشان بیخبر بودند خودشان را هم نمی شناختند، هر چه می شناختند غرب را می شناختند. الان هم هر که مریض می شود در عین حالی که در اینجا طبیب متخصص هم هست، همان طبیب متخصص هم که این معنا را می تواند عمل بکند لکن از باب اینکه مغزش غربی شده است می گوید ببرید او را انگلستان. چند وقت پیش از این چند تا از اطباء اینجا بودند و من راجع به همین مسائل که خوب چه شده است که، من اینطور می گفتم که نگذاشتند که طبیب پیدا بشود در ایران و از این جهت است که می برند به خارج. او می گفت که نه، ما طبیب هستیم، اینها را هم که به خارج می برند، در خارج هم اطباء ایرانی زیاد هستند و بسیاری از اینها را هم، همان اطباء ایرانی معالجه می کنند. گفتم خوب بدتر برای اینکه شما حالا طوری شده اید که دیگر خودتان هم نمی توانید خودتان را بفهمید، خودتان را گم کردید، به جای خودتان یک موجود غربی نشسته است. فلاسفه غرب الان هم محتاج به این هستند که از فلاسفه شرق یاد بگیرند، کتاب های بوعلی الان هم من گمان می کنم تا چند وقت بیش از این بود و الان هم همین طور، مورد استفاده اطباء غرب باشد. قانون بوعلی رسماً تدوین می شده آنجا، استفاده از آن می شده لکن این تحفه شرقی رفته غرب، غرب از آن استفاده کرده و ما خودمان گم کرده ایم خودمان را، بوعلی را نمی شناسیم. این برای این است که آنوقتی که اینها راه پیدا کردند به ممالک شرق که شاید سابقه اش حدود ششصد سال یا همچو چیزی باشد (درست من نمی دانم لکن طولانی است) مطالعات در همه چیز شرق مطالعه کردند. اشخاص متخصص از خارج آمد، از غرب آمد و همه جای ایران را و همه جای شرق را گردش کردند و بررسی کردند. در تاریخ هست، در همین تاریخ های آخری که با شتر می رفتند این بیابان های ما را، همان بیابان های بی آب و علف هم می رفتند، با شتر می رفتند و آنجا بررسی می کردند. یک قسم از بررسی ها و اینها مال این بود که بفهمند چه دارد شرق، نفت را، کبریت را، هر چه که دارد، مس، آهن، این ذخایر زیرزمینی را بفهمند چه دارد و باید به چه راه آنها را به دست آورد. آنها کشف می کردند. در همدان من بودم که یکی از آشناهای من که سابقه داشت (اینکه می گویم مال شاید حدود بیست سال یا بیشتر باشد) که یک ورقه ای آورد شاید یک متر در یک متر نقشه بود، نقشه مال همدان و دهات و قراء و قصبات همدان بود، این را که باز کرد من دیدم نقطه هایی با رنگ دیگر، زیاد نقطه در آن هست. گفتم اینها چیست؟ گفت این نقشه از خارجی هاست، این نقطه ها جاهایی است که یک چیزی در آنجا پیدا می شود، یک زیرزمین، یک چیزی دارد آنجا، اینها همه جا را مطالعه کردند. یک راه این بود که یک قسم از مطالعاتشان مطالعات شناختن ذخایر شرق که یکی از آن هم ایران بود، یک قسم از مطالعات هم

صحیفه نور جلد 9 صفحه 27

که باز در همان وقت ها که این وسائل اتومبیل و اینها نبود با قافله ها حرکت می کردند و با شترها می رفتند و مطالعه در گروه های مختلف، عشایر ایران، بختیاری ها - عرض کنم - بلوچ ها، کردها، یک دسته آنجاها می رفتند و مطالعه می کردند آنها چه جور آدم هائی اند و چه جور می شود آنها را تحت استعمار گرفت. و یک گروه دیگری هم در شهرها مشغول مطالعه بودند که اینها چه جور وضعی دارند و آنطوری که من می فهمم از روی همرفته مطالعاتشان راجع به انسان ها این حاصل شده است که این جمعیت شرقی به اسلام اعتقاد دارد و آن که مانع می شود از اینکه آن چیزهای زیرزمینی را به غارت ببرند اینها هستند که به اسلام عقیده دارند، این قشرهای دیگری که با اسلام سر و کار ندارند از آنها هیچ باکی نداشتند، آنها یک مردم تهی هستند که با آنها کاری نداشتند، آن که از آن خوف داشتند توده هایی بود که به اسلام عقیده داشتند. خوب، اینهائی که به اسلام عقیده داشتند از چه راه این عقیده را پیدا کرده بودند از طریق روحانیت این اعتقاد را اینها تزریق کرده بودند و مطالعاتشان به اینجا رسیده است که، رسیده بود که این ملاها در دهات و قصبات و همه جا هستند و هر وقت بخواهند، این مردم را ممکن است که به شورش وا دارند. چه بکنند این نشود؟ دو نقشه می خواستند پیاده کنند. در زمان رضاشاه پیاده شد به طور سختی هم پیاده شد و بعد از آنکه دیدند آن سختی ها مشکل است و نمی شود، به ترتیب شیطانی یکی اینکه اسلام را در بین توده ها، در بین مردم، این را کوچکش کردند، قلم های اجیر آنها و تبلیغات دامنه دارشان راجع به اینکه این اسلام مال زمان سابق بوده است، چیزی که مال هزار و چهار صد سال پیش از این است دیگر حالا، حتی حالا هم اگر شما دیده باشید گاهی وقت ها جرات نمی کنند بگویند، اما می گویند در یک کلمه ای. این یک راه بود که اسلام را اصلاً از نظر مردم بیندازند (اسلام کهنه شده است، دیگر حالا وقت عصر نوینی است، حالا عصر تجدد است، حالا عصر موشک است، در عصر موشک دیگر اسلام نباید مطرح بشود) یک راه دیگرش هم که در عرض همین دنبال می شد اینکه روحانیت را از دست مردم بگیرند (اینها درباری اند، اینها انگلیسی اند) ، خود انگلیس ها تزریق می کردند، خود انگلیس ها به مردم اینطور می گفتند که اینها انگلیسی اند، اینها منحرفند، انگلیسی اند. خودشان به مردم اینطور می گفتند، آنهایی که اجیر بودند از طرف آنها، به مردم اینطور تزریق می کردند. خوب سابق، ده، بیست سال پیش از این، بیست سال پیش از این یا یک قدری بیشتر، انگلیس معروف بود و مطرح بود، بعد آمریکا جلو افتاد (اینها درباری اند، اینها انگلیسی اند، اینها را گذاشته اند برای اینکه مردم را خواب بکنند، دین اصلش تخدیر است، دین مثل مخدرات می ماند، مردم را خواب می کند که آنها ببرند، و بچاپند، و روحانیت هم عامل انگلیس ها هستند اینها آمده اند اینجا مردم را خواب کنند که آنها بچاپند و اینها حرف نزنند، مردم را اینها خواب می کنند، آنها اموالشان را می برند و خودشان خوابند ملتفت نیستند) . این دو نقشه بود که اسلام را از نظر مردم پایین بیندازند و مردم به آن بی اعتنا بشوند و آنها هم که اسلام را ترویج می کنند، از آنها هم می ترسیدند، آنها را هم منحط کنند تا اینکه این دو تا قدرت وقتی که از ملت گرفته شد دیگر ملت نمی تواند کاری انجام بدهد، نه می تواند وحدت داشته باشد و نه می تواند عمق مسائل را بفهمد، از آن طرف هم نویسنده هایی که از خودشان هستند یا بدتر از

صحیفه نور جلد 9 صفحه 28

خودشان هستند به این مسائل کمک می کردند. یکی از شعراشان در همان عصر (مضمون شعرش را می گویم، شعرش هم یادم است) می گوید تا آخوند و قجر در این مملکت هست این ننگ را کشور دارا به کجا ببرد. این ننگ اینکه، ننگ اینکه آخوند در این مملکت هست کشور دارا این ننگ را به کجا ببرد آنوقت که رضاشاه غلبه کرد، شاعر اینها منطقش این بود که یک ننگی است، روحانیون در اینجا ننگ است، کشور دارا باید از روحانیون و آن چیزی که روحانیون می گویند که اسلام است، تا این هست چطور این ننگ را ما، یک مجلسی درست کردند در همان زمان آن شخص (شاید در اواخر زمان) که در آن مجلس نمایش غلبه اسلام بر ایران بود که لشکر عرب آمد و غلبه کرد و - عرض بکنم که چیز را - ایران را گرفت و آنوقت - چیز هم - عربستان هم جزء اینجا بود. آنجا دستمال ها را در آوردند به گریه، گریه اینکه اسلام آمد و ایران را اسلامی اش کرد، گریه کردند. در یک مجلس عمومی درست کردند وضع را به طوری که دستمال ها را در آوردند و به حال ایران گریه کردند که ایران اسلام آمده است. چه بود؟ برای این بود که مردم را از اسلام همچنین بترسانند که اسلام آمد و بکلی اوضاع را به هم زد. الان که ما اینجا نشستیم، من آن طرف بودم، یک طومار، یک چیزی آمد، تلکسی آمد که در آن این بود که به امر تو ایرانی ها بر ضد کردها قیام کردند. اینطور الان حزب دموکرات در آنجا و آقایان کرد را هم اینها در مهاباد، چون الان دیدند مهاباد از دستشان دارد می رود و وقتی رفت دیگر تمام شد و انشاء الله همین طوری می شود، چون دیدند که دیگر کارشان دیگر به آخر رسیده است به اینجا منتهی شدند که یک تلکسی بود که الان من آن طرف خواندم، با اسم من شروع شده و دنبالش هم عده زیادی از روزنامه ها و اینها رونوشت به همه آنها و همه به اینکه ما کردها، ملت کرد که با شما یکی هستند، چطور شده است که حالا همه مردم را شما وادار کردید همه ایران بر ضد کردها قیام کردند؟ در صورتی که همه ایران می دانند که بر ضد، بر ضد ضد کرد، کردها قیام کرده اند، نه بر ضد کردها، چون ما همیشه داد این معنا را داریم که کردها با ما برادر هستند معذلک - به این - مطلب به این روشنی را دارند به من تلگراف می کنند، به مهندس بازرگان تلگراف می کنند و تلکس می زنند.
 

تاریخ مبارزاتی انبیا و علمای اسلام، افشاگر تبلیغات کذب استعمار

وضع اینطوری است که می خواهند اینطور نمایش بدهند، همین اشخاص بودند، همین اشخاصی هستند که اسلام را به مردم اینطوری نمایش می دهند که اسلام آمده است که مردم را خواب کند، اسلام آمده است که طبقه مستضعف را خواب کند تا بزرگ ها اینها را بخورند و اینها صدایشان در نیاید، غافل از اینکه تاریخ در کار هست، تاریخ هست، تاریخ اسلام که دیگر دور نیست خیلی، در راجع به همه ادیان اینها می گویند. خوب این تاریخ هست. همه ادیان وقتی که شما ملاحظه بکنید سران این ادیان که انبیا بودند، اینها از طبقه مستضعف قیام کردند و طبقه مستضعف را بر ضد قدرت ها شوراندند. حضرت ابراهیم خودش بوده و یک تبری، از طبقه پائین در مقابل آن نمرود عصر قیام کرد و آن مظاهر آنها که مظاهر اشرافیتشان را (بت پرستی هم آنوقت یک مظاهر اشرافی بود) آنها را

صحیفه نور جلد 9 صفحه 29

شکست. حضرت موسی هم یک شبان و یک عصا، از همین طبقه مستضعف، این طبقه را بر ضد فرعون و بر ضد دستگاه طاغوتی او برافراشت، اینها را بر انگیخت بر ضد آنها، نه اینها را خواب کرد تا آنها بخورند، اینها را بیدار کرد که آنها را بکشند. عکس آنکه نویسنده های خائن ما و نویسنده های خائن تر خارجی ها می گویند که دین افیون جامعه است و انبیا آمده اند که جامعه را با این افیون خواب بکنند و قدرتمندها و طاغوت ها این را، جامعه را بمکند و اینها خواب باشند. درست وقتی تاریخ انبیا را ملاحظه کنید عکس این است یعنی طاغوت ها به مردم غلبه کرده بودند و خداوند در هر عصری یک نفر را از همین قشر پائین، از همین چوپان ها، از همین طبقه مستضعف برانگیخت و این طبقه مستضعف را بیدار کرد و بر ضد طاغوت ها قیام کرد و فرعون را غرق کرد و از بین برد. و اما اسلام که تاریخش نزدیک به ماست آنها اینقدر دورند، تاریخ نزدیک به ماست، زندگی پیغمبر اکرم معلوم است برای همه چه جور بوده است. معارض های او و جنگ های او معلوم است با کی جنگ کرده. پیغمبر اکرم در مکه مکرمه از همین طبقه مردم، البته از اشراف به آن معنا که سادات آنوقت بودند، نه اشراف به آن معنا که سرمایه دار بودند، به آن معنا که سادات بودند، از آنها بود لکن فقیر بود، از طبقه فقرا بودند اینها، تا آخر هم با همین فقر زندگی کردند و معذلک این کارها را انجام دادند. از همین طبقه در مکه پیدا شد و اشراف مکه و سرمایه دارها و قافله دارها و اینها با او مخالفت کردند به اندازه ای که نمی توانست دیگر آفتابی بشود، توی غار رفت، مدت ها در غار محبوس بود آنجا تقریباً، تا کارهای تبلیغات زیرزمینی را اینجا کرد. یک عده ای را با خودش همراه کرد و بعد دید اینجا زورش به اینها نمی رسد با مردم مدینه بست و بند کرد و تشریف بردند مدینه، در مدینه هم که رفتند وارد نشدند به یک طایفه چیزدار، به همین فقرا، به همین مردم ضعیف. مسجد پیغمبر اکرم هم مثل این مسجدهای شما نبوده است مسجد اعظم، یک جای کوچکی، یک سقفی با این چیزهای خرما، با این چیزهای خرما یک چیزی درست کرده بودند، یک دیوار اینقدری هم برای اینکه مثلا حیوانات وارد نشوند با یک چیزی گلی یا از همین ها درست کرده بودند. اما سرنوشت اسلام را در یک همچو مسجدی درست می کردند. مسجد بود، همچو نبود که قبه و بارگاه باشد و میان تهی، از آن تاسیسات خالی لکن از همان جا روم و ایران را شکست دادند، هر چه هم بخواهند اینها گریه کنند. این پیغمبر اکرم از همین طبقه پایین به طوری که وقتی هم مدینه تشریف بردند باز اصحابی ایشان داشتند که خانه نداشتند، هیچ خانه نداشتند، در مسجد اینها می خوابیدند، یک صفه ای بود که اصحاب صفه می گفتند، عده ای آنجا پهلوی هم همان جا می خوابیدند زندگی شان همان بود. زندگی نداشتند وقتی هم می خواستند جنگ بروند هر چند نفرشان یک شتر، هر چند نفرشان یک شمشیر، اینجوری بود وضعشان. هیچی، هیچ خبری نبود در کار. از این طبقه بودند، در مقابل کی؟ جنگ های پیغمبر با کی بوده؟ آیا پیغمبر آمده این طبقه مستضعف را خواب کند که آنها بمکندش؟! یا آمد و این طبقه ضعیف را، این مستضعفین را برانگیخت؟ جنگ های پیغمبر همه اش با همین اشراف بود و با همین باغدارها و با همین سرمایه دارها و با همین ها و بعد هم با سلاطین و با کسان دیگر. کاغذهای پیغمبر به سلطان ایران، به سلطان روم،

صحیفه نور جلد 9 صفحه 30

به سلطان قبط، به کجا، کاغذهایش همه معروف است دیگر، دعوت کرده آن سلاطین را که بیایید آدم بشوید، مسلم بشوید، نه اینکه خواسته است که مردم را لالایی بگوید خواب کند، افیون باشد هر که قرآن را بخواند. آخر بی انصافی این است که قرآنی که در خانه همه مسلمان ها هست، همه دارند این قرآن را می بینند، قرآنی که هر صفحه اش را که باز کنی راجع، یا مثلاً هر جزئیش را که ببینید راجع به قتال و راجع به کشتار اشخاص طاغوت و بر انگیختن مستضعفین در مقابل مستکبرین است. این بی انصاف ها قرآن را که در دسترس همه هست، نادیده گرفتند. آنوقت می گویند که اسلام آمده است که مردم را، مستضعفین را خواب کند و مستکبرین را بر آنها غلبه بدهد. این قرآنی که قتال در آن هست - عرض می کنم که - جنگ مستضعف بر مستکبر هست، سر تا ته آن راجع به فرعون، راجع به اشخاص دیگر و راجع به مستکبرینی که در آن عصر بودند هست و مردم را وادار کرده بر ضد آنها، می گویند که قرآن یا پیغمبر آمده است که این مردم بیچاره و فقیر و رعیت و کشاورز را خواب کند تا محمدرضا بیاید بمکدشان!! این قرآن و آن انبیا، بیاییم سراغ این علمای به اصطلاح اینها درباری، شما یادتان است، همسن من تقریباً هستید، می شناسم شما را از آنوقت، از وقتی که رضاخان آمد تا امروز چند مرتبه قیام شد، کی قیام کرد؟ از این طبقات دیگر، مردم، از روشنفکرش بگیر، از - نمی دانم - نویسنده اش بگیر و از اینها در این قیام های بر ضد، کی بود که قیام کرد؟ قیام آذربایجان را کی کرد؟ علمای آذربایجان، مرحوم آمیرزا صادق آقا، مرحوم انگجی، دیگران کردند قیام اصفهان را کی کرد؟ مرحوم حاج آقا نورالله، دیدید که آمده اند علمای اسلام به اینجا و علمای بلاد هم جمع کردند قیام بر ضد رضا خان. قیام خراسان را کی کرد؟ علمای خراسان مرحوم آمیرزا یونس و مرحوم آقازاده و امثال اینها. بعد از او هم یک قیام تنهایی آقای قمی کرد که آمد به حضرت عبدالعظیم و ما هم حضرت عبدالعظیم بودیم و منتها این قیام ها شد و قدرت، آن قدرتی بود که اینها را شکست داد، قیام ها را شکستند، علمای آذربایجان را گرفتند و در یکی از بلاد کردستان، سقز بوده، کجا سنقر، کجا، اینجا تبعیدشان کردند و بعد از مدتها اجازه دادند که مرحوم آمیرزا صادق آقا آمدند همین قم و اینجا هم فوت کردند. علمای مشهد هم، همه آنها را گرفتند آوردند در تهران حبس کردند. مرحوم آقازاده یکی از علمایی بود که درجه یک آنجا بود. من خودم می دیدم که ایشان در گوشه یک جایی که یک منزلی داشتند، اینطور به خیابان چیز بود تنها آنجا نشسته بود، مامورها هم مواظبش، کسی نمی توانست با ایشان تماس بگیرد، ایشان را هم می بردند در عدلیه آنجا محاکمه می کردند و اینطور. در مجلس کی بود که می ایستاد در مقابل اینها؟ مدرس بود. این علمای درباری که اینها می گویند، عکس بودند. این پانزده، شانزده سال قیام مال کی بود؟ مال همین آقایان بود، همین آخوندهای بلاد و اطراف. همین ها بودند که اینها برضد آنها تبلیغ می کنند و الان هم نمی خواهند که این رژیمی که اسلامی است باز اسم آخوند در آن باشد، الان هم نمی خواهند. از اینها همچو می ترسند که مبادا این منافع نامشروعی که اینها می بردند و در خارج و در داخل برای خودشان این بساط را درست می کنند، دست اینها بیفتد که وقتی در مجلس خبرگان می روند بر ایشان بودجه قرار می دهند، بگویند که ما عبایمان را رویمان می کشیم

صحیفه نور جلد 9 صفحه 31

می خوابیم، بودجه می خواهیم چکار؟ این آخوند است که این را می گوید. همین آخوندها هستند که شما می گویید که اینها کذا و کذا هستند که وقتی رفتند مجلس خبرگان و برایشان ده میلیون بودجه قرار دادند اعتراض کردند که ما بودجه می خواهیم چه کنیم برایشان - عرض می کنم که - یک جایی را گرفته بودند، تخت هایی گرفته بودند. ما تخت می خواهیم چه کنیم؟ ما هر کداممان بیاییم در مجلس همین جا عبایمان را دوش می کشیم، همین جا هم می خوابیم. اینها نمی خواهند اینها را، اینها یک رژیمی را می خواهند، یک وضعی را می خواهند که جیب های اینها پر بشود بقدری که تخمه کنند که ندانند چه می کنند، سرمایه های اینجا را ببرند به خارج. ارز اینجا را الان هم مشغولند که ببرند به خارج و برای خودشان آنجا تعیش کنند. من در پاریس که بودم یکی از مطالبی که شنیدم آنچه که یادم ماند و تحفه بود یک کلمه اش بود، برای یکی از بستگان همین رژیم، بستگان همین محمدرضا، یکی (حالا از کدامشان بود آن هم یادم نیست) ویلایی در خارج هست، قیمت ویلا را هم من یادم نیست اما آنی که یادم ماند این است که 6 میلیون دلار خرج گلکاری، ملتفتید یعنی چه؟ 6 میلیون دلار یعنی 42 میلیون تومان یا پنج میلیون دلار، حالا یکی از اینها. پنج میلیون ظاهراً پنج میلیون، پنج میلیون دلار خرج گلکاری آن ویلا. آنها این را می خواهند. آنها هم که اطراف آنها هستند و - عرض می کنم که - الان در کردستان غائله درست کرده اند و برادرهای کرد ما را اغفال کرده اند، آنها می خواهند اینطوری این وضع را پیش بیاورند که از شما بگیرند و در جیب هایشان پر کنند و ویلا در آنجا درست کنند که پنج میلیون دلار، 35 میلیون تومان خرج گلکاریش بشود. من خودم همه چیز را یادم نیست چقدر بود، اصلاً نمی دانم چقدر بود اما این را یادم بود. خوب سال دیگر هم همین طور. در هر صورت آن دو تا مطلبی که اینها داشتند ما را اول میان تهی کردند، خودمان را از خودمان گرفتند، تبلیغات، تعلیمات همه چیز استعماری بود، خودمان را از خودمان تهی کردند. این دو قدرتی هم که می شد یک کاری بکنند از ما گرفتند، می گرفتند، می خواستند بگیرند، الحمدلله نتوانستند. یکی قدرت اسلام را که از آن می ترسیدند، یکی قدرت خدمه اسلام را که عبارت از روحانیون، اینها را می خواستند بگیرند و شدت هم کردند و گرفتند، در زمان رضاشاه سرکوبی کردند سخت به حیث که خود مردم هم بر ضد روحانیت، طبقات زیادی از آنها بر ضد روحانیت حرف زدند و گفتند و شنیدند و بعد که دیدند با زور مشکل است بعد با حیله وارد شدند، با حیله و با تبلیغات سوء و با اینطور چیزها وارد شدند.
 

اینها از روحانیت می ترسند، برای اینکه روحانیت می خواهد اینها را بیدار کند!!

و بحمدالله این انقلابی که در ایران پیدا شد که من این انقلاب را خیلی به آن خوشبین هستم، نه از این باب که محمدرضا را شکست داد، این هم زیاد بود، خیلی عظیم بود، و نه از این باب که غرب و شرق را شکست داد، از این باب که یک انقلاب انسانی پیدا شد، خودشان را شناختند. خانم های ما خودشان را شناختند یعنی چه، فهمیدند چه هستند. تبلیغات کردند که شما خانم ها را از آن حیثیتی که دارید بیندازید، از شما بگیرند حیثیت خودتان را، شما را غربی کنند. آرایش ها از غرب باید بیاید،

صحیفه نور جلد 9 صفحه 32

مدها از غرب باید وارد بشود، هر روز تغییر که بکند شما هم تغییرش بدهید. همه چیزهای شما از غرب وارد می شد. تبلیغات بود دیگر، همه هم عادت کرده بودند. اگر امروز یک چیزی می آمد و می گفتند در مثلاً انگلستان یک همچو چیزی شده است، فوراً آنجا همه اینها را باید کنار بگذارند، آن پیش بیاید، این مد پیش بیاید. چند مرتبه در، در پیراهنی که می خواستند برای فرح درست کنند، برای تاجگذاری گمانم بود، چند مرتبه طراح ها با طیاره ها رفت و آمد کردند و چقدر الان من یادم نیست، خرج این شد، برای اینکه یک پیراهن را درست بکنند. آنوقت خوشمزه این بود که در یکی از گفته هایش این بود که ما بچه هایمان را لباس عوضی این را به آن کوچیکه می پوشانیم!! این در روزنامه ها بود، این آدمی که سه مرتبه طیاره باید برود و برگردد تا این طرح را درست بکند و چقدر، صد و پنجاه هزار تومان نمی دانم چقدر بود که برای طرح یک پیراهن درست می کنند، می خواهند چه بکنند؟ می خواهند شما را خواب کنند. روحانیت نمی خواهد شما را خواب کند. اینها از روحانیت می ترسند برای اینکه روحانیت می خواهد اینها را بیدار کند. از بیداری، از آدم بیدار اینها می ترسند، از آدم خواب چه ترسی دارند؟ اینها با اگر اینها را خواب می کردند، روحانیت را به عرش اعلی می بردند. اگر اینها اهل این بودند که مردم را خواب می کردند، رضا شاه روحانیت را ترویج می کرد و نه همچو می کرد که شوفر سوار اتومبیلشان نکند. شوفرها سوار نمی کردند ما را بعضی مان را... می گفتند، یک شوفر گفت که من قرار داده ام با خدا که دو طایفه را سوار اتومبیل نکنم یکی فواحش را، یکی آخوندها را....

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  8:50 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

فرمان امام خمینی به حجت الاسلام فومنی حائری

تاریخ: 1358/06/13

 

فرمان امام خمینی به حجت الاسلام فومنی حائری

بسمه تعالی
به طوری که مرقوم شده است، اهالی محترم تقاضا دارند جنابعالی در منطقه فومنات اشتغال به رسیدگی به وضع منطقه داشته باشید. مقتضی است جنابعالی تشریف ببرید و با مشورت آقایان و اشخاص معتمد به کارهای آنجا رسیدگی نمائید.
والسلام علیکم
روح الله الموسوی الخمینی

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  8:50 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع روحانیون اهل سنت گنبد

تاریخ: 1358/06/13

 

خرابی و ویرانی همه جاگیر، میراثی از رژیم 2500 ساله

بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از برکات این نهضت، اجتماع علمای این حدود، آن حدود، علمای تشیع و علمای تسنن در زیر یک سقف، یک سقف کوچک، تا مسائلی که ما داریم و خلاف آن مسائل دارد تبلیغ می شود به گوش آقایان برسانید. دیروز چنانچه من قبلاً هم اعلام کردم شاید همه شنیده باشید یک تلگرافی با امضای 18 نفر از ائمه جماعت مهاباد یا مهاباد و اطراف و رونوشت به پانزده نفر از مقامات آمد و در آن این بود که ما اهالی کردستان در این نهضت شریک بودیم و زحمت کشیدیم و حالا اشخاصی ذهن شما را مشوش کردند و نسبت به اهالی کردستان بدبین کردند و شما همه ایرانی ها را بر ضد کردستان بسیج کردید. خوب من می دانم که علمای آنجا همچو چیزی نمی گویند. این یک مطلبی است که یا ائمه جماعت را اسمشان را نوشته اند آنها هم بی اطلاعند، یا با سر نیزه رفتند آنجا و گفتند باید این را امضاء کنید و نمی توانستند نکنند. ما می خواستیم ببینیم که علمای کردستان و اهالی کردستان و علمای سایر بلاد ما که برادران ما هستند و اهل سنت هستند، تا حالا چه مطلبی دیدند که در این پنج، شش ماهی که جمهوری اسلامی هست که نسبت به کردستان، بلوچستان، سیستان، سایر جاها یک عملی شده باشد که بر خلاف باشد، بر خلاف مصالح آنها باشد یا یک امتیازی در این مدت گذاشته شده باشد بین اهالی کردستان یا بلوچستان با اهالی تهران. یک گرفتاریهایی شما دارید و همه قشرهای مملکت دارند که هر کدام همان محیط خودشان را دیده اند، مشاهده کرده اند و گرفتاری های خودشان را دیده اند و شاید در ذهنشان این آمده باشد که جاهای دیگر اینطور نباشد. من در این مدتی که اینجا بودم و گروه های مختلف آمده اند، چه از کردستان، چه از جاهای دیگر، از بختیاری، از قشقایی، از همه اینها، این گروه های مختلف آمده اند اینجا و هر دسته ای ادعا کرده اند که آن قدری که به ما ظلم شده است به دیگران نشده، آن قدری که ما عقب مانده هستیم دیگران نیستند، ما نه آب داریم، نه اسفالت داریم و نه برق داریم، نه کذا. من به آنها گفتم به اینکه آقا شما محیط خودتان را می بینید، شما بروید جاهای دیگر هم ببینید، ببینید آنها دارند و شما ندارید، یا همه ندارید؟ اصلاً بنابر این بوده که نداشته باشید. من نمی گویم بروید عشایر را ببینید، دور دست ها را، حالا به شما عرض می کنم شما بروید تهران، این محل هایی که در دور و بر تهران الان واقع است که من در نجف بودم، یک کاغذی به من نوشته بودند و

صحیفه نور جلد 9 صفحه 38

صورت محل ها را نوشته بودند، در ذهن من این است که حدود سی تا محل نوشته بودند که در تهران هست، اینها نه آب دارند، نه برق دارند و نه اسفالت دارند و نه خانه دارند. خانه هم ندارند. اگر تلویزیون را ملاحظه کرده باشید، من یک دفعه، یک دفعه، دو دفعه، تلویزیون را که این را نشان می دادند نگاه کردم هفت، هشت، ده نفر بزرگ و کوچک مثلاً از یک سوراخی در می آیند که اینها اسمش را خانه گذاشته اند. یک سوراخی بود یک عده بچه و بزرگ و به من گفتند که اینجا، اگر بخواهد این مثلاً زنی که مادر این بچه هاست آب برای این بچه ها بیاورد، باید کوزه را بردارد پنجاه پله، چند پله زیادتر از این گودال برود تا برسد به آنجائی که شیر آب است، کوزه را آب کند و برگردد. در زمستان شما ملاحظه کنید که چه خواهد شد. شما خیال نکنید که اطراف شما خراب است، این خرابی است که همه جا بوده و این ارثی است که به ما رسیده است.
 

تلاش دولت با تصویب بودجه های متفاوت به منظور بازسازی مملکت

در جمهوری اسلامی کوشش دارند می کنند برای اینکه آباد کنند لکن اینقدر خراب است که به این زودی نمی شود آباد کرد. الان - در - برای کردستان، خوب، یک بودجه چهارصد و پنجاه میلیون تومانی تصویب کرده اند و یک هیاتی هم بناست بروند برای آنجا. برای هر یک از این استانهایی که هستش مثل بلوچستان، سیستان، فلان، برای هر کدام هم یک روز نفت را که چهار صد میلیون، شاید چهار صد و پنجاه میلیون آن هم باشد، آن هم قرار داده اند برای تعمیر آن جا یعنی درست کردن مدرسه، درست کردن زمین ها، درست کردن خانه، درست کردن کشاورزی. همه اینها مساله ای است که در فکر هستند. اینطور نیست که بی فکر باشند، در فکر هستند لکن خوب، الان جمهوری اسلامی یک بچه پنج ماهه است، شش ماهه است، از یک بچه شش ماهه آن هم اسم بردن یک خرابی دو هزار و پانصد ساله اولاً و پنجاه و چند ساله اخیر که همه ما شاهد، البته همه که من می گویم آنهائی که سنشان سن من است والا شما آقایان همان زمان پسر را یادتان است، زمان پدر را کم تان هستید که یادتان باشد. اسم بردن از یک خرابی که همه دست به هم داده بودند برای اینکه بچاپند و ببرند و این ملت را عقب نگه دارند و فرهنگ را عقب نگه دارند و - عرض کنم که - اقتصاد را به تباهی بکشند و مردم را ناراضی و چه بکنند لکن هیاهوهی کردند، هی می گفتند ما چه کردیم و چه کردیم، چه می کنیم، مملکت کذا درست می کنیم، تمدن بزرگ می کنیم. من تا حالا چند دفعه به آقای نخست وزیر که آمدند اینجا و سایر وزرا بودند، گفتم که آقایان شما کار می کنید و حرف نمی زنید و تبلیغ نمی کنید. کار کردند اینها لکن تبلیغ نکردند. کار هم می خواهند بکنند لکن نمی گویند که ما چه می خواهیم بکنیم. تازه آقای نخست وزیر دیروز مثلاً این کار آخری را که تصویب، اینکه برای هر استانی یک روز نفت که تقریباً چهار صد میلیون یا چهار صد و پنجاه میلیون تومان است، تازه ایشان گفتند. نه این است که کار نکردند، کار می کنند، مشغولند، همه مشغولند، با حسن نیت هم مشغولند لکن کار، اینقدر آشفتگی است که نمی توانند بکنند. آنوقت این دموکرات ها که این کاغذ را درست کردند، این تلگراف را درست کرده

صحیفه نور جلد 9 صفحه 39

بودند و یا به اسم آقایان اسم گذاری کرده بودند یا الزام کرده بودند که آقایان چیز بکنند که البته بعد خودشان نسخ آن را خواهند داد انشاءالله.
 

در اسلام اصل بر برادری و برابری است

این مردمی که، مثلا پاسدارها و ارتشی و ژاندارمری را که ما بسیج کردیم برای آنجا، برای چه بسیج کردیم؟ بسیج کردیم که کردها را سرکوب کنند؟ یا بسیج کردیم که آنهایی که آمدند کردها را سرکوب کنند، سرکوب کنند. اگر بسیج کرده بودیم که کردها را سرکوب کنند، خوب وقتی که آنها می رفتند آنجا خوب بود آن کردهائی که آنجا باشند سرکوب کنند، چطور آن کردها را هم با آغوش باز پذیرفتند، هم اینها آنها را، هم آنها دارند تشکر می کنند از وضع معاشرت اینها با آنها. همین دیشب در رادیو راجع به آقای چمران بود که از آن تعریف کرده بودند که چقدر با ما خوشرفتاری می کند. لشکر اسلام است دیگر، لشکر اسلام که بدرفتاری نمی کند. آن که بدرفتاری می کند می خواهد جیب خودش و جیب اربابانش را پر کند و آن، این حزب ها و این سران اینها هستند که می خواهند این کار را بکنند. آنها خرابی کردند. ما فرستادیم که خرابی آنها را نگذاریم بشود، ترمیم کنیم آنها حالا فریادشان در آمده است که چه شده است که شما کردستان را دارید، سنی ها دارند، شیعه ها چه می کنند. سنی و شیعه مطرح نیست در اسلام، کرد و فارس مطرح نیست، در اسلام همه برادر با هم هستیم الان همه مان با هم نشستیم، برادر هستیم. ما با شما دشمنیم؟ شما با ما دشمن هستید؟ نیستیم هیچ کدام.
اسلام برادری است، برابری است. بنابر این آنکه شما می بینید که در آنجاها کم کار شده است برای اینکه از بس کار زیاد است. در جاهای دیگر هم کار کم شده است. کار زیاد است مشکلات زیاد است. طرح الان هست، هم برای اطراف شماست هم برای اطراف کردستان هم بلوچستان هم سایر جاها. طرح ها هست، تصویب هم شده است و انشاءالله عمل خواهند کرد، خواهند کرد اگر این مفسدین بگذارند. خوب کار کردن باید یک محیط آرام باشد تا بشود در کردستان یک کاری کرد وقتی محیط را اینطور متشنج می کنند، می ریزند مریضخانه خراب می کنند، مریضخانه را به آتش می کشند، سر این اشخاصی که مجروح بودند سرشان را می برند، اینقدر آدم را کشته اند، اینقدر مردم را در مضیقه گذاشتند، خوب با این وضع که نمی شود کار کرد. حالا انشاءالله وقتی شر اینها کنده شد کارها شروع می شود و انشاءالله همه چیز مطابق میل آقایان عمل خواهد شد .

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  8:50 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع گروهی از مردم قارنا و کردستان

تاریخ: 1358/06/14

 

قیام برای رضای خدا و اجرای عدالت

بسم الله الرحمن الرحیم
من اول راجع به این مساله ای که ایشان گفتند عرضی دارم و بعد، خداوندا تو می دانی که ما در این قیام رضای تو را می خواهیم و تو می دانی که ما از ظلم ولو بر یک نفر بیزار هستیم و تو می دانی که ما برای اجرای عدالت قیام کرده ایم و تو می دانی که از این تعدیات و ظلم ها بیزار و منزجر هستیم. من راجع به مسائلی که شما آقایان نوشتید مطالعه می کنم و بعد هم اقدام می کنم و شما بدانید که این اشخاصی که ظلم کردند به شما، قبلاً هم به من دیروز، آقای خلخالی دیشب به من گفتند اینجا، اینها اشرار بودند و سرانشان انشاءالله گرفتار می شوند و محاکمه می شوند و من در این باب اقدام می کنم که به عدالت عمل بشود و اینها جزء اشخاصی که مربوط به نظام اسلامی و جمهوری اسلامی باشد بدانید که اینها نبودند. اینهائی که مربوط به اسلام باشند مربوط به جمهوری اسلامی باشند، اینها آدمکش نیستند، اینها تعدی و جور نمی کنند، اینها از اشرار بودند که باید انشاءالله تعقیب بشوند که من اقدام می کنم انشاءالله و نسبت به آن دهکده که شما می گویید قارناست تحقیق می کنم و انشاءالله امیدوارم جبران بشود و اینها باید تحقیق بشود، بله، انشاءالله خداوند سرپرست آنهاست و انشاءالله امیدواریم که جبران بشود انشاءالله.
 

حکومت قانون قرآن و اجرای احکام خدا، در اسلام

و من باید از آقایان هم تشکر کنم و باید افتخار کنم که جوانهای ما، آقایان ما، علمای ما در هر جا که هستند با یک روح اسلامی، با یک روح انسانی در این نهضت قیام کردند و ما مواجه با یک چهره هائی هستیم که اینها متعهد برای اسلام هستند و همانطوری که شما فرمودید ما همه مان باید در راه اسلام عمل بکنیم و شهادت در راه اسلام برای همه ما افتخار است و از خدای تبارک و تعالی سلامت همه را خواهانم و البته ما الان یک مقداری از راه را رفتیم و یک مقدار زیادش مانده است، و باید در این مقدار زیاد هم، همه کمک بکنیم و همه باهم باشیم. ما الان یک مسافری هستیم که بین راه، در یک منزل بین راهی هستیم و دزدهای سر گردنه هم باز هست. از این گردنه ها که باید بالا برویم باز دزدها هستند و باید با آشنائی به قوانین اسلام و با هشیاری و با رشدی که برای ملتمان حاصل شده است و

صحیفه نور جلد 9 صفحه 42

امیدوارم از دست نرود، این گردنه هائی که هست طی بکنیم و انشاءالله به مقصد اعلای ما که آن اسلام است، اسلامی که در آن ظلم برای یک نفر نیست، نه رژیم یا جمعیتی که اینطور کارها که این آقا می گویند، انجام داده اند ما عدالت اسلامی را می خواهیم در این مملکت برقرار کنیم. اسلامی که راضی نمی شود حتی به یک زن یهودی که در پناه اسلام است تعدی بشود. اسلامی که حضرت امیر سلام الله علیه می فرماید برای ما اگر چنانچه بمیریم، ملامتی نیست که لشگر مخالف آمده است و با فلان زن یهودیه ای که ملحد بوده است خلخال را از پایش در آورده است. یک همچو اسلامی که عدالت باشد در آن، اسلامی که در آن هیچ ظلم نباشد، اسلامی که آن شخص اولش با آن فرد آخر همه علی السواء در مقابل قانون باشند. در اسلام آن چیزی که حکومت می کند یک چیز است و آن قانون الهی. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم به همان عمل می کرده است، خلفای او هم به همان عمل می کردند، حالا هم ما موظفیم که به همان عمل کنیم. قانون حکومت می کند، شخص هیچ حکومتی ندارد. آن شخص ولو رسول خدا باشد، ولو خلیفه رسول خدا باشد، شخص مطرح نیست در اسلام. در اسلام قانون است، همه تابع قانونند و قانون هم قانون خداست، قانونی است که از روی عدالت الهی پیدا شده است، قانونی است که قرآن است، قرآن کریم است و سنت رسول اکرم است. همه تابع او هستیم و همه باید روی آن میزان عمل بکنیم. فرقی مابین اشخاص نیست در قانون اسلام، فرقی مابین گروه ها نیست. با اینکه پیغمبر اکرم عرب بوده است و با عرب صحبت می فرموده است می فرماید که: هیچ عربی بر عجم شرافت ندارد و هیچ عجمی هم بر عرب شرافت ندارد.
شرافت به تقواست. شرافت به این است که تبعیت از اسلام، هر کس بیشتر تبعیت از اسلام کرد، بیشتر شرافت دارد و هر کس کمتر، شرافتش کم است، ولو اینکه بسته به رسول اکرم باشد. حضرت صادق سلام الله علیه (از قراری که نقل شده است) آن آخری که در معرض موتشان بوده است، جمع کردند عده ای را دور خودشان از عشیره خودشان گفتند که (شما فردای قیامت نیائید بگوئید که من مثلاً پسر حضرت صادق بودم، من برادر او بودم، من زن او بودم. نخیر اینها نیست در کار، عمل در کار است، باید همه با عملتان پیش خدا بروید) ما همه باید با اعمالمان پیش خدا برویم نه اینکه حسبی در کار باشد، نه اینکه نسبی در کار باشد. این حرفها مطرح نیست در اسلام، در اسلام یک قانون است و آن قانون الهی حکمفرماست. یک چیز است و آن حکم خدا، همه اجرای این حکم را می کنند. پیغمبر اکرم مجری احکام خداست. امام مجری احکام خداست. دولت اسلامی مجری احکام خداست. خودشان چیزی ندارند از خودشان، همه اجرای دستورات خدای تبارک و تعالی را طی کنند و من امیدوارم که آن آرزوئی که ما داریم و آن تقاضائی که ما از خدای تبارک و تعالی داریم ما را موفق کند به اینکه بتوانیم آن کاری را که خدا از ما خواسته است انجام بدهیم و آن خدمتی را که باید، به همه اعضای ملت، همه افراد ملت بتوانیم بکنیم. خداوند توفیق بدهد که ما این کار را انجام بدهیم انشاءالله.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  8:50 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع دانشجویان مشهد

تاریخ: 1358/06/14

 

مسوولیت سنگین روحانی و دانشجو و قشر متفکر جامعه

بسم الله الرحمن الرحیم
من تکلیف را در آنجائی که بودم تعیین کردم. اگر آقایان تشریف داشتند و شنیدند، که ما تکلیف را عرض کردیم و اگر تشریف نداشتید حالا دو کلمه عرض می کنم که تکلیف همه ما چیست. تکلیف مهم آنی است که متوجه به این قشر است و این قشر یعنی روحانیون و دانشگاهی ها و دانشجوها. آن که مغز متفکر جامعه است همین دو طایفه اند، اینها مغز متفکرند، دانشگاهی ها، چه آنهائی که از دانشگاه بیرون آمده اند و حالا وکیل دادگستری شده اند و یا حقوقدان شدند یا هر چیز، چه این قشر روحانی که مشغول تحصیلند یا از تحصیل فارغ شده اند و مشغول ترویج و کارهای دیگر هستند، مغز متفکر جامعه شما دو طایفه هستید، و آن قشری که می تواند خنثی کند آن توطئه هائی که با کمال دقت برای شکست دادن نهضت در شرف تکوین است، آن هم شماها هستید، تکلیف برای شما دو طایفه از سایرین زیادتر است و مسؤولیتتان بسیار زیاد، همه مسؤولند لکن شما دو طایفه مسؤولیتتان زیادتر است. و آنها در صدد هستند که بین شما دو طایفه ای که با هم مربوط شدید و دیگر صحبتی نبود که دانشگاهی کذا و روحانی کذا، همه با هم بودید و پیش بردید بحمدالله و فهمیدید با هم بودن پیش می برید، شما دو قشری که مغز متفکر بودید، وقتی با هم مجتمع شدید قشرهای دیگر پیوند کردند با شما، تکلیف شما و این قشر روحانیون و شما آقایان دانشگاهی ها این است که دست از هم بر ندارید.
 

توطئه های دقیق خبائث در از بین بردن وحدت روحانی و دانشجو

الان نقشه این است که شما را از هم جدا کنند. فهمیدند که این وحدت کلمه ای که در ایران پیدا شده است و شاید این دو قشر بودند که موجب یک همچو مطلبی شدند، قشر روحانی، منبریش و محرابیش، واعظش، گوینده اش، اینها، شماها با فعالیت های خودتان و با نطق های خودتان، با زحمت های خودتان، مردم مجتمع شدند همه و این پیروزی حاصل شد، آنهائی که احساس کردند شکست خودشان را از این اجتماع، یک وقت این است که آدم می گوید اگر اینها با هم مجتمع بشوند ما شکست می خوریم، اما احساس نکردند، یک وقت این است که در خارج لمس کردند پیروزی شما را و لمس کردند شکست خودشان را و لمس کردند که این شکست و آن پیروزی برای خاطر اجتماع

صحیفه نور جلد 9 صفحه 44

شماهاست. الان توطئه است برای اینکه شماها را از هم جدا کنند، دو قشر برادر را با هم مخالف کنند، دو قشر مغز متفکر را از هم جدا کنند، اگر از هم جدا بشوید، نه اینها ازشان کار می آید نه شما. شما خیال کنید که دانشگاهی بدون این قشر می تواند کاری بکند، نه. اینها هم خیال کنند که همه اش ما هستیم و دانشگاهی نیست، نخیر اشتباه است. دو قشر باید با هم جوش بخورند و آن تبلیغات خبیث چندین ساله را که در صدد بودند شماها را از هم جدا کنند و شما را یک طرف قرار بدهند، شما دشمن باشید با اینها، اینها را هم یک طرف قرار بدهند و اینها هم دشمن باشند با شما، آنها هم این میانه بیایند استفاده های خودشان را بکنند و هیچ کس هم نباشد بگوید چرا، الان بعد از اینکه اینها لمس کردند که یک همچو قدرتی وقتی پیدا شد، یک همچو وحدتی وقتی پیدا شد، این موجب این می شود که آنها شکست خورده اند، پیدا شد و آنها را شکست داد، امروز توطئه ها بیشتر و شاید دقیق تر باشد و الان توطئه است برای اینکه این قشر را از این قشر جدا کنند، در مشهد توطئه اش دارد پیاده می شود، در اصفهان هم شده است، در تهران هم هست، شاید قشرهای دیگر را هم فرا بگیرد. سر چی دعوا دارید؟ سر اینکه یک نفر آدم آیا خیلی آدم خوبی است یا خیلی آدم بدی است؟ یک دسته ای بگویند بالای منبر و پائین منبر که این آدم کافر است و یک دسته ای هم بگویند که این آدم مسلم است و خیر، از اولیاء است؟ نتیجه چی؟ نتیجه این است که شماها از اینها جدا، اینها از شما جدا، هر دو مقابل هم ایستاده اید و آن وحدت کلمه ای که داشتید از دست دادید سر هیچی، سر هیچ وحدت کلمه را از دست بدهید و جدا شدن شما از هم اسباب این می شود که سایر قشرها هم از شماها جدا بشوند، مختلف بشوند، این اختلافات اسباب این بشود که این نهضت نتواند کار خودش را عمل کند. آن که همه خارجی ها می خواهند، آنی که شرقی ها و غربی ها همه می خواهند این را که شماها از هم جدا و متفرق باشید، توطئه ها برای همین است که شماها را از هم جدا کنند، دشمن کنند، قشرهای مختلف درست کنند، گروه های مختلف درست کنند همه باهم دشمن و آنها نتیجه اش را ببرند. نباید ما بیدار بشویم؟! تا کی ما باید غافل باشیم؟ ما را سال های طولانی غافل کردند و کلاه ما را برداشتند، باز نباید بیدار بشویم؟! شما دانشگاهی ها نباید بیدار بشوید؟! شما علما نباید بیدار بشوید؟! با همین تفرقه افکنی ها ما را چاپیدند و بردند و بر ما حکومت کردند و جوان های ما را در حبس آنقدر زجر دادند و روحانیون ما را آنطور که دیدید کردند و سایر اقشار هم آنطور، باز ما نباید بیدار بشویم؟! باز ما باید سر یک امور جزئی که هیچ نیست، با هم اختلاف کنیم، به جان هم بیفتیم؟! منبر را، محراب و دانشگاه و اینها همه بریزند به جان هم؟! نباید ما توجه کنیم که این دست دیگری است که آمده و دارد این کار را انجام می دهد؟! نباید این ملت بیدار بشود که در ظرف دو ماه صد گروه اظهار وجود کردند؟! این هم، همچو من باب اتفاق نیست، این یک دست حساب کرده در کار است که این رمزی که دست شما بود و آن رمز پیروزی بود ازتان بگیرد.
آنها فهمیدند که با وحدت شکست خوردند، وحدت را از شما دارند می گیرند، با عمل آنها و با تبلیغات آنها و با طرح های آنها، این کی است حزب کذا، آن کی است حزب کذا، صد تا، یک همچو

صحیفه نور جلد 9 صفحه 45

عددی من به چشمم خورد که در ظرف این چند هفته صد گروه اظهار وجود کردند و مع الاسف وضع این است که گروه ها وقتی اظهار وجود می کنند همه با هم بد می شوند،اینطور نیست که همه به نفع ملت و به نفع اسلام کار بکنند، اینها با هم مختلف می شوند، گروه های مختلف و به واسطه این اختلافات که حاصل می شود، آن وحدت کلمه گرفته می شود، آن قدرت گرفته می شود. آحاد کار ازشان نمی آید، گروه گروه کار ازشان نمی آید، ملت کار ازش می آید، ملت وقتی گروه گروه شد ازش کار نمی آید.
 

این اختلافات بر خلاف رضای خدا و سم قاتل برای ملت است

تکلیف ما و تکلیف شما این است که توجه بکنیم به این توطئه هائی که برای تفرقه است الان و آنها را خنثی کنیم. شما که در مشهد می روید، رفقای خودتان را هم بگوئید، بگوئید آقا امروز، روز این نیست که سر یک قصه ای شما به هم بریزید. آقایانی هم که در هر جا تشریف می برند، به اهل منبر و به اهل محراب بگویند که تحت تاثیر یک دست های خبیثی که الان می خواهند این ملت را به هم بریزند و استفاده کنند و شکست بدهند، تحت تاثیر اینها واقع نشوید، از این اختلافات شخصی و جزئی دست بردارید الان وقت این است که شما قانون اساسی تان را توجه کنید به آن، خبرگانتان را توجه کنید، بعد رئیس جمهورتان را توجه کنید، مجلستان را توجه کنید، این مراحل باید بگذرد تا یک دولت مستقری پیدا بشود. الان ایران یک شیئی متزلزل است، باز اساسش درست نشده و در این موقع، الان این اختلافات بر خلاف رضای خداست، این سم قاتل برای ملت ماست این تکلیف، از من عرض کردن و از شماها نمی دانم شنیدن یا نشنیدن. انشاء الله خداوند همه تان را حفظ کند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  8:50 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع اعضای کمیته انقلاب اسلامی شمیرانات

تاریخ: 1358/06/14

 

من شما را مثل سربازان صدر اسلام می بینم

بسم الله الرحمن الرحیم
من میل ندارم دوستان عزیز خود را که در آفتاب عرق می ریزند معطل کنم لکن چند کلمه ای برای شما عرض می کنم و امیدوارم آقایان موفق و به سلامت به محل خودشان برگردند. من از این تحولی که در شما جوانان حاصل شده است امیدوارم و شما را پیروز می بینم. من شما را مثل سربازهای صدر اسلام می بینم. من به این چهره های نورانی علاقه دارم. من به این چهره های نورانی و اسلامی که برای خدمت به اسلام مهیا هستند، درود می فرستیم. شما مثل لشکر اسلام در صدر اسلام برای اسلام خدمت می کنید و مورد نظر امام زمان سلام الله علیه هستید. دلخوش باشید که اسلام شما را می پذیرد، دلخوش باشید که شکست برای شما نیست، نه در حیات و نه در شهادت. شهادت فخر اولیا بوده است و فخر ما. شما چه در دنیا پیروز بشوید یا به شهادت برسید، پیروزمندید، مثل لشکر اسلام در صدر اسلام که خودشان را پیروز می دیدند، چه کشته بشوند و چه بکشند.
 

شما حق هستید و در مقابل باطل ایستاده اید و حق پیروز است

من به شما مژده پیروزی می دهم و تبریک عرض می کنم، خدای تبارک و تعالی به شما نظر دارد. همان نظر لطف خدا بود که شما با نداشتن سازمان و با نداشتن ساز و برگ ارتشی، بر قدرتهای بزرگ پیروز شدید این نظر خدای تبارک و تعالی و تایید اسلام بود و این نظر اسلام است که شما را متحول کرده است. خداوند با شماست، قرآن کریم پناه همه ماست. ما برای قرآن قیام می کنیم و کردیم و پیروز خواهیم بود شما حق هستید و در مقابل باطل ایستاده اید و حق پیروز است. شما برای اسلام قیام کردید و پشتیبان شما اسلام است و کسی که پشتیبان او قرآن است و اسلام باشد پیروز است. من سلامت همه شما و پیروزی شما را از خدای تبارک و تعالی خواستارم. این دسته اشرار که الان مشغول شرارت هستند چیزی نیستند، اینها دفن خواهند شد. خداوند شما را بر اشرار غلبه دهد. من از شما و آقایان که تشریف آورده اید تشکر می کنم و همه آقایان که آمدند، چه از مشهد و چه از شمیران و چه از جاهای دیگر، به همه سلام می فرستم و من خدمتگزار همه هستم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  8:50 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع اعضای خانواده شهید هادی فرخ نیا

تاریخ: 1358/06/15

 

بیانات امام خمینی در جمع اعضای خانواده شهید هادی فرخ نیا

بسم الله الرحمن الرحیم
ما هر روز مواجه می شویم با این جنایاتی که از طرف بازمانده های رژیم سابق می شود. ما هر روز باید متاثر باشیم از این مصیبت هائی که بر ما و بر خواهران و برادران ما وارد می شود لکن آنکه ما و شما را تسلیت می دهد اینست که این کارها برای خدا بوده است و چیزی که برای خداست محفوظ می ماند. اسلام از این شهدا زیاد داشته است صدر اسلام پیغمبر اکرم شاهد شهدای بسیار بزرگ بوده است و حضرت امیر سلام الله علیه، هم شهید شد و هم شاهد شهدای بزرگ بود. بعد از او هم حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه، هم شهید شد و هم شاهد شهدای بزرگ بود. اسلام همیشه از این فدائی ها داشته است و قرآن کریم که به همه ما و به همه بشر حق دارد سزاوار است که ما در راه او فداکاری کنیم. من از خدای تبارک و تعالی رحمت برای آن شهید طلب می کنم و صبر و اجر برای ما در و عیال و سایر باز ماندگان او خداوند به شما صبر عنایت کند و این شهید را در نتیجه اعمال شما جزء شهیدانی که فداکار در راه اسلام بوده اند ثبت کند. من به شما تسلیت عرض می کنم و شریک شما هستم در این غم ها و در این گرفتاری ها و این باری است که روی دوش ما سنگینی می کند. مهم اینست که برای اسلام است. امیدوارم که برای اسلام برای همه محفوظ بماند و فدائی ان ما، فدائی ان اسلام، در ردیف شهدای درجه اول در صدر اسلام باشند. خداوند همه تان را حفظ کند، موفق باشید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  8:50 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

فرمان امام خمینی به حجت الاسلام کاشانی

تاریخ: 1358/06/13

 

فرمان امام خمینی به حجت الاسلام کاشانی

بسمه تعالی
جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج سید محمد حسین کاشانی دامت افاضاته پیرو تقاضائی که جهت اعزام جنابعالی به منطقه لرستان شده بود مقتضی است جنابعالی مسافرتی بدان منطقه نموده و از نزدیک به وضع کمیته ها رسیدگی نموده و با مشورت و همکاری علمای اعلام و معتمدین محل ایدهم الله تعالی در رفع مشکلات و کمبودها و جلوگیری از توطئه ها بکوشید و سعی کافی در حفظ وحدت و پرهیز از اختلاف و تفرقه مبذول دارید. از خدای تعالی ادامه توفیقات همگان را در راه خدمت به اسلام و مسلمین و پیروزی بر دشمنان خواستارم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
روح الله الموسوی الخمینی

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  8:50 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع پاسداران انقلاب اسلامی واحد عباس آباد

تاریخ: 1358/06/15

 

حفاظت این مملکت اسلامی با خود شماست

بسم الله الرحمن الرحیم
انشاءالله خداوند همه تان را حفظ کند و موفق باشید. مملکت مال خودتان است، خانه خودتان هست و علاوه بر این خانه اسلامی است، منزل امید همه است مملکت اسلامی است و حفاظت این مملکت اسلامی که خانه شماست با خود شماست. اگر شما جوانها حفاظت نکنید، ما به کی امیدوار باشیم؟ باید به شماها امیدوار باشیم و من امیدم به این است که شما در صف جنگنده های اسلام که در صدر اسلام در رکاب پیغمبر اکرم بودند شما اسمتان آنجا ثبت باشد. شما انشاءالله پیروز هستید و کسی که برای خدا کار بکند در هر حال پیروز است. همان منطقی که در صدر اسلام لشکر اسلام داشتند که ما اگر بکشیم بهشت می رویم و اگر کشته شویم هم همین طور، این منطق شما هم باید باشد. انشاءالله موفق و موید باشید.
 

هرگونه اختلاف بر خلاف رضای خدا و مسیر اسلام است

خداوند همه تان را حفظ کند و این نهضت را ادامه بدهید، وحدت کلمه داشته باشید. همه قوای انتظامیه هماهنگ باشند. اگر در این روز خدای نخواسته بین پاسدارها و نظامی ها، آنها با این ژاندارمری ها یک وقت اختلاف بشود، بر خلاف رضای خداست، بر خلاف مسیر اسلام است. همه با هم هماهنگ باشید و با هم به پیش بروید. و من امیدوارم که پیروزی آخر که آن عبارت از این است که در ایران اسلام به همه معنا تحقق پیدا بکند و انشاءالله سرایت بکند به سایر مملکت ها و مستضعفین همه بر مستکبرین پیروز می شوند و خداوند همه شما را حفظ کند. همه موفق و موید باشید.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  8:50 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع گروهی از پرسنل مخابرات ارتش جمهوری اسلامی

تاریخ: 1358/06/13

 

صفحه قلبمان که همه چیز درش نقش می شود، همان صورت نامه اعمال است

بسم الله الرحمن الرحیم
این یک واقعیتی است که در آیه هست (الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الله و الذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت) . این آیه محک است برای اینکه ما خودمان را بشناسیم. هر کسی می داند که خودش چه می کند، می داند که چه مقصدی دارد، در کارهائی که انجام می دهد روی چه مقصدی انجام می دهد. اگر چنانچه مقصد، مقصد طاغوتی است، عمل، عمل طاغوتی می شود و اگر مقصد، مقصد الهی است، عمل، عمل الهی می شود. و راه فهم هم خود آدم است. خود ما هم می دانیم، می فهمیم کارهائی که انجام می دهیم، چه قتال باشد و چه کارهای دیگر، این آیا کارهای ما روی مقصد طاغوتی انجام می گیرد؟ بر ضد مصالح مملکت، بر ضد مصالح اسلام یا بر مسیر اسلام و بر مسیر ملت است. اگر بر مسیر اسلام، بر مسیر ملت اسلامی شد این کسی که عمل می کند، عملش الهی است و فی سبیل الله است و اگر خدای نخواسته بر خلاف مسیر ملت و ملت اسلامی و بر خلاف مسیر اسلام شد باید بفهمد که این مسیر، مسیر طاغوت است و عمل، عمل طاغوتی، حالا چه قتال باشد وجه کارهای دیگر فرقی نمی کند. شماها که در مخابرات هستید و به منزله اعصاب یک ارتش هستید خودتان باید بفهمید در یک همچو کار مهمی که وارد هستید، آیا مقصد، مقصد خدای نخواسته طاغوتی است یا مقصد، مقصد الهی است و آیا در این مخابرات هیچ خدای نخواسته خیانتی، کارشکنی می شود یا نه، همه اش بر وفق مصالح کشورتان، مصالح اسلام عمل می کنید. در همین مخابرات هم می تواند انسان خودش را تشخیص بدهد که از اولیاء شیطان است یا از اولیاء خداست. ما خودمان می توانیم اعمال خودمان را تشخیص بدهیم قبل از اینکه این نامه اعمال ما برای پیشگاه خدا و قبل از آن برای پیشگاه امام زمان سلام الله علیه برسد خودمان باید نظر کنیم به این نامه اعمالمان یعنی صفحه قلبمان که همه چیز درش نقش می شود که همان صورت نامه اعمال است. خودمان بفهمیم چه کاره هستیم. آیا ما در این کاری که به ما محول است، با صداقت، صمیمیت، برای صلاح ملت، برای صلاح اسلام کار می کنیم؟ چه من که یک طلبه هستم و کارهای طلبگی می کنم و شما که در مخابرات هستید و کارهای مخابراتی می کنید، یا آنهائی که در میدان جنگ هستند همه باید خودمان تشخیص بدهیم چه می کنیم.

صحیفه نور جلد 9 صفحه 33

 

این چند روز عمر را برای خدا صرف کنید

برادرهای ما! این چند روز عمر را برای خدا صرف کنید. عزیزان من! این چند روزی که ما هستیم برای خدا صرف کنید. این را، این حیات از دست ما می رود،این دنیا برای هیچ کس باقی نمی ماند. آن چیزی که برای همه باقی می ماند نتیجه آن اعمالی است که از ما صادر می شود. هر عملی که از ما صادر می شود یک صورتی در آن عالم دارد و ما آن را می بینم. (فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره) خود او را می بینید. هر ذره خیراتی که از شما صادر می شود، هر عمل انسانی که از شما صادر می شود، هر عمل اسلامی که از شما صادر می شود، یک صورتی در آن عالم دارد و شما آن را می بینید. و اگر چنانچه خدای نخواسته یک امر غیر - انسانی باشد، یک امری بر خلاف مسیر اسلام، بر خلاف مصالح کشور اسلامی باشد از ما صادر بشود، صورتش در آن عالم با مناسبت هست و ما می بینیم. کاری بکنید که وقتی از اینجا بار را بستید، در حضور خدای تبارک و تعالی با رو سفیدی باشید. کاری نکنید که خدای نخواسته در آنجا غیر از این صورتی که در اینجا دارید داشته باشید. کار شما مهم است. این کار مهم را خوب انجام بدهید. همه کارهامان مهم است. همه باید کارهایمان را خوب انجام بدهیم. خداوند انشاء الله شما را تایید کند، موفق کند به اینکه اعمال صالح را انجام بدهید.
این کاری که در محوله شماست اگر خوب انجام دادید، این عمل صالح است. اگر خدای نخواسته بد انجام بگیرد، عمل ناصالح و نتیجه اش عاید خودتان می شود . انشاء الله موفق باشید و موید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  8:50 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع گروهی از مردم گرگان

تاریخ: 1358/06/15

 

کاش من هم می توانستم پیاده بیایم پیش شما بازدید کنم.

بسم الله الرحمن الرحیم
من هر چه را فراموش کنم، این عواطف را فراموش نمی کنم، این عواطف این جوان هائی که از راه های دور با پای پیاده آمده اند و با من ملاقات می کنند. کاش من هم می توانستم پیاده بیایم پیش شما بازدید کنم لکن من دعاگوی شما هستم و خدمتگزار شما و ملت ایران، و از خدای تبارک و تعالی سعادت همه شما را می خواهم. و آن چیزی که برای من اعجاب آور است آن قضیه شکست طاغوت نیست، آن قضیه شکست شیطان است و تحول شما جوانها به یک انسانهای متحول. در این نهضت آن چیزی که خیلی برای من مطرح است، این تحولی است که پیدا شد در ملت ما. در عرض یکی دو سال، یک تحولات روحی، یک تحولات فکری پیدا شد که این تحولات روحی و فکری مایه امیدواری است و انشاء الله با همین تحول به پیش بروید و با همین تحول ایران را بسازید و جمهوری اسلامی را با محتوای آن که پیاده شدن تمام احکام اسلام است، انشاءالله.
 

تحقق اسلام و محو آثار شرک و کفر با حفظ وحدت کلمه و نهضت

خداوند شماها را انشاءالله حفظ کند و شماها برای ایران باقی باشید و حفظ کنید این نهضت را. خداوند همه تان را حفظ کند شما نهضت را حفظ کنید و خداوند شما را. و اگر بخواهید که اسلام تحقق پیدا بکند، همه آثار شرک و کفر از این مملکت از بین برود، باید این وحدت کلمه و این نهضت را حفظ کنید. و مهم این است که این تحولی که خدای تبارک و تعالی به قدرت تامه خودش در شما ایجاد کرده، قدرش را بدانید و حفظش کنید. این یک معنائی است که خدا ایجاد کرده است در شما و این تحولی است که خدا ایجاد کرده، این همه زحمت و رنج می برید و با آغوش باز استقبال می کنید. این یک تحول روحانی است یک معنای غیبی الهی است، قدرش را بدانید و حفظ کنید و خداوند به شما پیروزی خواهد داد. تا این تحول هست شما پیروزید انشاءالله همه موفق باشید. همه موید باشید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  8:50 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع روحانیون و علمای تبریز و نمایندگان عشایر داراب و گروهی از اعضای جهادسازندگی

تاریخ: 1358/06/16

 

شکست روحانیت، شکست اسلام است

بسم الله الرحمن الرحیم
از این جهت که مجلس ما ممحض در روحانیین است و ما می توانیم با روحانیون چیزهائی که در این مملکت اتفاق افتاده و باید اتفاق بیفتد با صراحت عرض کنیم روحانیون در طول تاریخ مقدم بر دیگران در فعالیت بودند و قلم های فاسد، این فعالیت روحانیون را سرپوش کرده است که هیچ، شاید گاهی هم بر خلاف جلوه داده اند.از بعد از هجرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و در طول زمان غیبت امام سلام الله علیه تا حالا آن که حفظ کرده است اسلام را و حفظ کرده است ملت اسلامی را، این طبقه روحانیون بوده اند. شماها بودید که مردم را حفظ کردید و اسلام را به مردم معرفی کردید و ملت اسلام را روشن کردید و آن کسی که با شماها دشمنی داشته باشد، او با اسلام دشمنی دارد و آنهائی که مخالفت با شماها می کنند، آنها اولاً با اسلام مخالفند و چون شما را خادم اسلام می دانند با شما مخالفند. این چیزی که پیش من طرح است این است که ما همه در یک ردیف باشیم،من را از خودتان حساب بکنید، مسأله طبقاتی نیست در کار، همه در یک صف واقع هستیم و باید همه در این صف،این صف واحد خدمت کنیم. الان که جمهوری اسلامی شده است (که امیدوارم که محتوایش هم تحقق پیدا بکند) این چیزی که بر دوش روحانیت است زیادتر از آن چیزی است که بر دوش دیگران است، همیشه بوده لکن حالا زیادتر است. چشم ها دوخته شده است به اینکه ببینند روحانیون که حالا یک قدرت ظاهری دست شان آمده است چه می کنند، با ملت چه می کنند، آیا آنطور است که قلم های مسموم می گوید که ما از دیکتاتوری پهلوی خارج شدیم و به دیکتاتوری عبا و عمامه مبتلا شدیم؟ اگر ما بهانه دست اینها بدهیم یکی را صد می کنند و در خارج و داخل منتشر می کنند. اگر در داخل هم یک قدری ملاحظه بکنند، در خارج و در مجلات ممالک غربی و شرقی و اینها یک مطلب را صد مقابل می کنند و ما را معرفی می کنند به اینکه اینها تا قدرت دست شان نبود هی می گفتند باید آزادی باشد، چه باشد، حالائی که قدرت دست شان آمده خودشان مشغول شده اند به اینکه با مردم بدرفتاری می کنند. الان وظیفه شما آقایان روحانیون (وفقکم الله تعالی) یک وظیفه سنگینی است یعنی اینطور نیست که مثل اشخاصی دیگر که وظیفه شخصی دارند، همه وظیفه دارند که خودشان را حفظ کنند و جهات اسلامی را مراعات کنند، لکن شما چون که در رأس جامعه هستید و سرپرست ارواح مردم هستید، وظیفه

صحیفه نور جلد 9 صفحه 50

شما دو چندان است بلکه صد چندان است، یعنی همان قدری که پست شما یک پست شرافتمندی است و از همه بالاتر است، مسؤولیت تان هم یک مسؤولیت بزرگی است که از همه مسؤولیت ها بالاتر است. اگر خدای نخواسته خطائی از بعضی افراد ما صادر بشود، این را آنهایی که با اسلام مخالفند پای اسلام حساب می کنند، نمی گویند زید پایش را کج گذاشت، می گویند روحانیت این طوری است، می گویند اسلام هم همین است.این وظیفه بزرگی است که الان به عهده ماست، حفاظت از حیثیت اسلام. الان که جمهوری اسلامی شده است، حفاظت ما باید بکنیم جمهوری اسلامی را و نگذاریم که اجانب، دشمنان ما یک لکه ننگی به جمهوری اسلامی و اسلام وارد کنند، آن هم از ناحیه ما باشد ما و شما باید با کمال دقت، با کمال دقت مواظب باشیم که بر طبق موازین شرعیه عمل بکنیم. قدرت دست تان باشد، بر طبق موازین، نباشد، بر طبق موازین. ما امروز گرفتار اشخاصی هستیم که می خواهند نگذارند این جمهوری اسلامی تحقق پیدا بکند، از اول ملاحظه کردید که مخالفت ها کردند با رفراندم که مردم خودشان خواستند به جمهوری اسلامی رای بدهند، مخالفت هاشد، صندوق ها را آتش زدند، تحریم کردند بعضی ها، بعد که شکست خوردند در این سنگر، سنگرهای بعد را باز مخالفت کردند. در این مجلس خبرگان با مخالفت های زیاد مواجه شدیم، در این جهت هم که باز شکست خوردند شروع کردند به سمپاشی ها این طرف و آن طرف کردن و ایجاد آشوب و اختلاف و اینها به اسم های مختلف و بعد هم که قضیه مجلس شورا و قضیه رئیس جمهور پیش می آید باز شما مواجه هستید با همین مخالفت ها،یک قدری زیادتر. اگر چنانچه ما بهانه دست اینها بدهیم و اعمال ما برخلاف دستور عمل روحانیت باشد، این پای مطلق روحانیت و پای اسلام تمام می شود و لهذا یک مسؤولیت بزرگ الان ما گرفتار آن هستیم، یعنی همان قدری که شما شغل تان شریف است به اندازه شرافت شغل، مسؤولیت تان زیاد است. همان طوری که انبیا شغل شان بزرگ بود مسؤولیت شان بزرگ بود، منتها آنها از زیر بار مسؤولیت در می آمدند و می توانستند و ماها باید جدیت کنیم که آنقدری که می توانیم توانایی خودمان را صرف کنیم در حفظ اسلام که الان دست ما سپرده شده است. این امانت بزرگی که خدای تبارک و تعالی الان به دست ما داده است ما حفاظت کنیم این را. شما اگر چنانچه به وظایف روحانی، وظایف روحانیت عمل بکنید، قلوب مردم با شماست، مردم شما را می خواهند و اگر خدای نخواسته یک خلافی از بعضی بشود، این قلوبی که متوجه به شما شده است ممکن است خدای نخواسته برگردد. برگشتن قلوب از شما، شکست روحانیت است شکست روحانیت، شکست اسلام است.
 

روحانی باید خدمتگزار ارواح و قلوب مردم باشد

اسلام با این سد بزرگ روحانیت تا حالا محفوظ مانده و اگر خدای نخواسته این سد شکسته بشود، اسلام شکسته می شود. از این جهت وظیفه بسیار بزرگ است، وظیفه بسیار بزرگی به عهده ماست اختلافاتی که در بلاد مختلفه من می شنوم که گاهی بین بعضی از مثلاً اشخاص هست، اشخاص روحانی هست بسیار ناراحت کننده است. اختلاف ما سر چه بکنیم؟ ما، ما به الاختلاف مان چه باید

صحیفه نور جلد 9 صفحه 51

باشد؟ اسلام را همه قبول داریم، قرآن را همه قبول داریم، ائمه هدی را همه قبول داریم، طریق را همه می دانیم این است، راه همین است، همه مخالفت کردید با رژیم طاغوتی، همه موافقت کردید با جمهوری اسلامی. این اختلاف که گاهی شنیده می شود، انشاءالله صحیح نباشد اینهایی که من می شنوم لکن اگر خدای نخواسته یک اختلافی باشد، این به ضرر هم طرفین منازعه و هم اسلام تمام می شود. اینجور گمان نشود که اگر من با شما مخالفت کردم، به ضرر شما تنهاست، به ضرر هر دویمان است، به ضرر روحانی مثلاً یک شهری، به ضرر روحانیت آن شهر است، به ضرر مطلق روحانیت است، به اختلاف نداشته باشند، رفیق باشند، برادر باشند،با هم باشند. همه می خواهید که اسلام رشد بکند و ترقی.
همه ما در پناه اسلام هر چه داریم هست. ما چیزی نیستیم خودمان، هر چه هست اسلام است و ما در پناه اسلام اگر چیزی باشیم هستیم. این اسلام را ما باید حفظش بکنیم و این اختلافات جزئی اگر باشد، در نظر توده مردم ممکن است که صحیح نباشد ولو - در نظر فرض کنید که زیدی که با عمرو اختلاف می کند، هر دویشان خودشان را محق می دانند لکن باز هم که محق می دانند، چون انعکاسش در توده مردم یک انعکاس صحیحی نیست ممکن است موجب این بشود که مردم از روحانیت یک قدری سرخورده بشوند و بگویند حالایی که دست اینها هم افتاده است همین است که می بینید. دارند می گویند به ما این را که حالا هم که جمهوری اسلامی شده اینها هم نتوانسته اند کاری بکنند، نمی توانند یک کاری انجام بدهند. در عین حالی که اگر چنانچه روحانیت با هم باشند، همه کارها را خوب انجام می دهند، بهتر از دیگران انجام می دهند، برای اینکه اینها هر چه باشند علاقه به پست خودشان دارند، هر چه باشند، هر امام جماعتی به مسجد خودش علاقه دارد و هر خطیبی به منبر خودش علاقه دارد، بالاخره علاقه هست، علاقه طبیعی هست و می خواهیم اینها محفوظ بماند. محفوظ ماندن به این است که اسلام بین مردم قدرت داشته باشد هر چه قدرت اسلام پیش مردم زیادتر باشد مسجدها بهتر می شود و منبرها بهتر. یعنی اجتماع مسجد برای خداست و هر چه قدرت الهی، البته قدرت الهی هست. لکن هر چه قدرت احکام الهی در یک منطقه ای بیشتر باشد، مساجد آبادتر است و هر چه این قدرت احکام بیشتر باشد، منابر رواجش بیشتر است. ما اگر اهل رواج مسجد و منبر هم باشیم باید آن پشتیبان خودمان را، آن پشتوانه خودمان را که عبارت از اسلام است، با کمال دقت حفظش بکنیم، نگذاریم که این قلم های مسمومی که الان بر ضد اسلام قلمفرسایی می خواهند بکنند یا می کنند، در خارج، در داخل نگذاریم به آنها بهانه پیدا بشود برایشان. شما روحانی هستید، روحانی باید خدمتگزار ارواح مردم باشد، قلوب مردم را حفظ بکند. شماها مامورید که قلب های مردم را حفظ بکنید. در آیه شریفه دو جا آمده است که فاستقم کما امرت لکن در یک سوره فاستقم کما امرت است و در یک

صحیفه نور جلد 9 صفحه 52

سوره فاستقم کما امرت و من تاب معک روایت شده است از پیغمبراکرم شیبتنی سوره هود لمکان هذه الامر در سوره شورا هم هست نفرمود سوره شورا، فرمود سوره هود، برای اینکه در سوره هود و من تاب معک است یعنی چون استقامت ملت را هم به عهده من گذاشته است که مستقیم باش و هر که با توست مستقیم باشد، این من را پیر کرد. الان استقامت ملت با شما روحانیون است، یعنی خطاب فاستقم کما امرت. یک نهضت حاصل شده، استقامت لازم دارد، یک جمهوری اسلامی تحقق پیدا کرده، استقامت در مقابل او لازم است باید نگهش دارید و همه اشخاصی که با شما هستند هم به عهده شماست که استقامت شان را حفظ کنید. اهل مسجدید، اهل مسجد را، امام جماعتید، اهل مسجد را باید استقامت شان را حفظ بکنید، خطیب هستید، مستمعین را باید حفظ بکنید. هر چه هستید و در هر جا هستید زمام امور مردم به دست شماهاست و پیغمبر اکرم می فرماید که: شیبتنی سوره هود سوره پیرم کرد. سوره هود، برای اینکه استقامت امت را هم به عهده من گذاشته اند. این یک چیز بزرگی است. استقامت هر مسجدی و اهل هر مسجدی به عهده امام مسجد است. استقامت هر شنونده ای به عهده گوینده است. گوینده ها باید مستقیم باشند تا بتوانند مستقیم کنند. ائمه جماعت باید مستقیم باشند تا بتوانند مستقیم کنند دیگران را. بنابراین ما باید وظیفه خودمان که بزرگترین وظیفه است بدانیم و بعد از اینکه مطلب مان حق است مستقیم باشیم در این مطلب حق. این اشکالی در کار نیست که مطلب ما حق است، ما بحق هستیم، ما در مقابل باطل هستیم، رژیم شاهنشاهی باطل بود و شما در مقابل رژیم شاهنشاهی ایستادید، پس شما حق هستید، در مقابل باطل ایستاده اید، استقامت می خواهد، تا استقامت در کار نباشد، نمی توانید به پیروزی نهایی برسید.
 

هر کس در هر جا هست باید همان محل خویش رادرست کند

ما بین راه هستیم الان، اینطور نیست که ما صد در صد پیروز شدیم. ما یک سدی را شکستیم، شما شکستید،قدرت ملت شکست، اسلام شکست، قرآن شکست، ماها چیزی نیستیم، ایمان مردم شکست این سد را، این سد شکسته شده، پشت سد وقتی که وارد شدید دیدید که همه چیز آشفته است، نه فقط دانشگاه آشفته است، دانشگاه شما هم آشفته است، منبرهایمان هم آشفته است، محراب های مان هم آشفته است (عرض کردم چون خودمانی هستیم باید بگویم) مجامع علمی مان هم آشفته است. پشت این سد همه چیز را آشفته دیدیم و باید همه در سازندگی این آشفتگی ها شرکت کنیم. به عهده یکی گذاشتن یا یک جمعی گذاشتن یک امری است که نخواهد شد. اگر شما بخواهید که این آشفتگی ها را به عهده دولت بگذارید، به عهده مثلاً مراجع عظام بگذارید نمی شود. هر کس در هر جا هست باید همان محل خودش را درست کند. در یک اداره ای فرض کنید که صد نفر، دویست نفر هستند و پست هائی دارند، اگر این کسی که این پست را دارد، بگوید که اینها را آن رئیس اداره درست کند یا آن کسانی که پست های دیگر دارند، این درست نمی شود، این باید همان پستی را که دارد اداره کند و صحیح اداره کند، آن یکی هم آنی که دارد صحیح اداره کند، وقتی همه صحیح اداره کردند درست می شود. وقتی بنا

صحیفه نور جلد 9 صفحه 53

شد که اهل منبر خوب انجام وظیفه کردند، اهل محراب خوب انجام وظیفه کردند و سایر قشرها هر کدام انجام وظیفه ای که به عهده شان است خوب انجام دادند، کشاورزها خوب کشاورزی کردند، کارگرها خوب کارگری کردند، کارخانه دارها خوب کارخانه داری کردند، بر موازین اسلامی و بر موازین انسانی عمل کردند، یک مملکت عبارت از همین هاست. کارگرش و کارفرمایش عرض می کنم و کارمندش و دولتش و ملتش و روحانیتش و بازارش و همه چیز وقتی اینها هر کدام به آن وظایفی که خدای تبارک و تعالی محول کرد به آنها هر کدام در همان چیزی که محول به آنهاست خوب عمل کردند، این مملکت بعد از چندی همه اش درست می شود. اگر بنا باشد که ماها کنار برویم و بگوئیم که بگذارید دولت این کار را بکند، دولت نمی تواند. دولت بخواهد بگوید که ما کنار برویم و بگذار روحانیت این کار را بکند، روحانیت هم نمی تواند، تنها تنها نمی شود یدالله مع الجماعه همه دست به دست هم اگر دادیم می توانیم کاری انجام بدهیم. اگر در همین پیروزی ابتدائی، این قدم اول شما محول کرده بودید، روحانیون محول کرده بودند که خوب، بازاریان بروند شکست بدهند، بازاریان محول کرده بودند که روحانیون بروند شکست بدهند، آنها محول کرده بودند کارگرها بروند، الان هم نه شما اینجا تشریف داشتید و نه من. من یا نجف بودم یا فرانسه و شما هم در محل های خودتان گرفتار به سازمان امنیت بودید. همه وقتی دست به هم دادید، مجتمع شدید مثل قطرهای بارانی که از یک قطره یک قطره هیچ کاری نمی آید وقتی که با هم مجتمع شدند یک سیل راه می افتد، یک سیل عظیم راه می افتد، یک سد بزرگ را می شکند، این انسان ها اینطور هستند، هر کدام یک ذره کار از آنها می آید، اگر بخواهد این گروه خودش یک عمل مستقلی بکند، نمی تواند، وقتی گروه ها به هم متصل شدند و مجتمع شدند و مقصد هم مقصد الهی آن مهم این بود که در این اجتماعات یک مقصد بود و آن خدا بود. این یک تحول روحی بود که در ملت به اذن خدا پیدا شد و رمز پیروزی ملت ما این معنا بود که همه حول و بر اسلام فریاد کردند، هرکس چیزی را نچسبید، آن یک چیزی را، آن یک چیزی را، حتی آنها هم که حالا یک مخالفت های می کنند آنها هم آنوقت مخالفت دیگر نمی کردند، مستهلک بودند در بین ملت. ملت ما مجتمع شدند در کلمه اسلام، در جمهوری اسلام، مجتمع شدند در اینکه ما این سلسله فاسد را نمی خواهیم. این مساله الهی بود، خدا خواست این کار بشود و این مساله الهی را ما باید حفظش کنیم. این معنا که همه باز توجه مان به این باشد که برای خدا انجام وظیفه بکنیم، هر کس در هر حال هست برای خدا و این اجتماعی که با این اجتماع ما موفق شدیم که این سد شکسته بشود این را حفظش بکنیم اگر این اجتماع و این الهیتی که در مردم پیدا شد و مقصد روحانی الهی که در مردم پیدا شد آن محفوظ باشد، مادامی که این محفوظ هست شکست توی کار نیست. توجه کنید که این از دست شما نرود. این دو تا جهت، اجتماع ولله بودن و برای خدابودن، این دو خاصیت مادامی که در امت ما هست امت ما پیروز است و من از خدای تبارک و تعالی می خواهم که این اجتماع محفوظ و این الهیت محفوظ باشد و من از شما آقایان تشکر می کنم که تشریف آوردید و از نزدیک ما با هم ملاقات کردیم و مسائلی که باید عرض کنیم عرض کردیم.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  8:50 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی به مناسبت 17 شهریور

تاریخ: 1358/06/17

 

انبیا مبعوثند به اینکه مردم را از ظلمت ها به نور خارج کنند

بسم الله الرحمن الرحیم
در قرآن کریم می فرماید که ما موسی را فرستادیم به سوی قومش ان اخرج قومک من الظلمات الی النور و ذکرهم بایام الله دو تا ماموریت به حضرت موسی می دهد خدای تبارک و تعالی. یکی اینکه مردم را از ظلمات خارج کن به نور و یک ماموریت دیگر اینکه ذکرهم بایام الله اینها را متذکر کن به ایام خدا.
همه انبیا مبعوثند به اینکه مردم را از ظلمت ها به نور خارج کنند. خدای تبارک و تعالی هم می فرماید که الله ولی الذین آمنوایخرجهم من الظلمات الی النوروالذین کفروااولیاءهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات طاغوت را در مقابل خودش قرار می دهد، خدای تبارک و تعالی شغل طاغوت را هم بیان می فرماید. همانطوری که خداوند ولی مومنین است و مومنین را از ظلمات، از همه انواع ظلمات و تیرگی ها به سوی نور می برد، در مقابل، ولی کفار طاغوت است و آنها را از نور به ظلمات می کشد.
 

ملت تا از غربزدگی بیرون نیاید استقلال پیدا نمی کند

این دو مطلبی است مقابل هم. اخراج از ظلمات به نور، ظلمت هاو تاریکی ها را زدودن و به نور رساندن ملت. در مقابل، نورها را از بین بردن و مردم را به ظلمت کشیدن، این شغل طاغوت است. آن هنوز هم امر خدا. تمام ناروائی ها ظلمات است، تمام عقب افتادگی ها ظلمت است، تمام توجه های به عالم طبیعت ظلمت است، همه غربزدگی ها ظلمت است. اینهائی که توجهشان به غرب است، توجهشان به اجانب است، قبله شان غرب است، رو به غرب توجه دارند، اینها در ظلمات فرو رفته اند، اولیائشان هم طاغوت است.
ملت های شرقی که به واسطه تبلیغات داخل و خارج، به واسطه تعلیمات عمال داخلی و خارجی، رو به غرب آورده اند و قبله آمالشان غرب است و خودشان را باخته اند و نمی شناسند خودشان را، مآثر و مفاخر خودشان را گم کرده اند و خودشان را باخته اند و گم کرده اند و به جای آنها یک مغز غربی نشسته است، اینها اولیائشان طاغوت است و از نور به ظلمات وارد شده اند و همه

صحیفه نور جلد 9 صفحه 60

بدبختی های شرقی ها هم از آن جمله ماها، همه گرفتاری های ما و بدبختی های ما هم همین است که خودمان را گم کردیم، یک کسی دیگر به جای ما نشسته است و لهذا می بینید که هر چیزی که در ایران هست تا یک اسم غربی نداشته باشد رواج ندارد. داروخانه هم باید اسم غربی داشته باشد، کارخانه های ما هم که پارچه می بافند باید آن حاشیه اش خط غربی باشد، اسم غربی هم رویش بگذارند، خیابان های مان هم باید یک اسم غربی داشته باشد، همه چیزمان باید رنگ غربی داشته باشد، کتاب هم که می نویسند همین کتاب نویس ها، همین روشنفکرها بعضی شان کتاب هم که می نویسند یا یک اسم غربی روی آن می گذارند یا مطالب را وقتی ذکر می کنند استشهاد می کنند به قول یک نفر غربی عیب هم این است که هم آنها غربزده هستند و هم ماها. اگر کتاب ها آن اسم ها را نداشته باشد، اگر فاستونی آن اسم را نداشته باشد، اگر دواخانه آن اسم را نداشته باشد کمتر به آن توجه می شود. وقتی به کتاب زیاد توجه می شود که از اول که انسان وارد می شود هی اصطلاح غربی ببیند، هی الفاظ غربی ببیند، الفاظ خودشان را فراموش کنند، لغت خودشان را فراموش کنند، مفاخر خودشان را بکلی فراموش کرده اند، دفن کرده اند و به جای آن دیگران را نشانده اند. اینها همه ظلمت هائی است که طاغوت ما را از نور به این ظلمت ها خارج کرده است. همین طاغوت زمان های اخیر، زمان های ما، همین ها دامن زدند به این غربزدگی، هر چیزی را به غرب نسبت داده اند، هر مطلبی را از غرب گرفته اند. هر مفخری را از غرب گرفتند و به خورد ما دادند. دانشگاه های ما هم در آن زمان دانشگاه های غربی بود، اقتصادمان هم غربی، فرهنگمان هم غربی، اصل خودمان را بکلی از یاد بردیم و به جای خودمان یک موجود غربی نشاندیم. به مجرد اینکه یک کسی مریض می شود می گویند باید برود انگلستان، باید برود اروپا، با اینکه اطباء اینجا هم هست. در ذهن من این است که یکی از بستگان محمدرضا مخلوع، ملعون، لوزتین پیدا کرده بود، از اروپا برای او یک کسی که عمل لوزه بکند آوردند در صورتی که اطبای اینجا، عمل لوزه یک عمل آسانی است. این چه می فهماند به عالم که یک کسی که در راس یک مملکت به زور واقع شده و او را شناختند به اینکه شاه مملکت است، این برای لوزتین هم طبیب قائل نباشد که در ایران هست ، این به طب ایران و به طبیب ایران چه لطمه وارد می کند، چه خیانتی است این به ملت ایران که ملت ایران معرفی بشود به اینکه در سرتاسر کشور ما یک طبیبی که لوزتین را بتواند عمل بکند نیست، از این جهت از خارج می آورند که لوزتین را عمل کند. این چقدر کمک می کند به استعمار، چقدر کمک می کند به غرب و چقدر حیثیت ملت ما را از بین می برد. وقتی که او این کار را کرد مردم هم تا آن زمان همه آنها چشمشان به این بود که چه می کند این آدم، آنها وقتی که مریض پیدا می کردند حتی الامکان باید بروند به خارج در صورتی که اطباء ما داریم.
در آن زمان جوانی من یادم هست که چشم من ضعیف شد که الان هم ضعیف هست و در آنوقت امین الملک، خداوند رحمتش کند، طبیب چشم بود و من رفتم تهران برای اینکه چشمم را معالجه کنم. یک کسی که با ما آشنا و با او آشنا بود، گفت: بروید پی امین الملک و ایشان نقل کرد (آن آقا نقل کرد) که فلان الدوله چشمش معیوب شده بود بود رفته بود اروپا پیش اطباء آنجا، آنجا پیش آن طبیبی که

صحیفه نور جلد 9 صفحه 61

رفته بود، پرفسوری که رفته بود، گفته بود که اهل کجا هستی. اهل ایران، تهران. گفته بود، مگر امین الملک نیست آنجا؟ گفته بود یا هست یا نمی شناسیم. آنطور که آن آقا نقل می کرد، گفته بود: امین الملک از مثل اینکه همچو چیزی ما بهتر است. طبیب خوب داریم لکن مغزهایمان، مغزهای غربی شده است. خود طبیب ها همین طورند. خودشان هم وقتی پیش خودشان بروید می گویند دیگر باید بروی اروپا برای اینکه خودشان هم مغزشان این طوری شده خودشان را گم کرده اند، قدرت را از دست داده اند، حیثیت، ملیت خودشان را از دست داده اند و از دست داده ایم همه مان. تا این ملت از این غربزدگی بیرون نیاید استقلال پیدا نمی کند. تا این نویسنده های ما کتاب هایشان به این وضع است که هر مطلبی که مال خودمان هست وقتی بخواهند بیان بکنند استشهاد به قول فلان خارجی می کنند، فلان غربی می کنند، تا از این وابستگی شماها در نیائید استقلال پیدا نمی کنید. تا این خانم ها (شما را نمی گویم شما توده هستید، آن خانم هارا می گویم) تا اینها توجهشان به این است که فلان چیز باید، فلان مد از غرب به اینجا بیاید، فلان زینت باید از آنجا به اینجا سرایت بکند، تا یک چیزی آنجا پیدا می شود اینجا هم تقلید می کنند، تا از این تقلید بیرون نیائید نمی توانید آدم باشید و نه می توانید مستقل باشید. اگر بخواهید مستقل باشید، اگر بخواهید شما را به اینکه یک ملتی هستید بشناسند و بشوید یک ملت، از این تقلید غرب باید دست بردارید. تا در این تقلید هستید، آرزوی استقلال را نکنید. تا این نویسنده های ما، نویسندگان ما، همه حرفهایشان غربی است، این را دست از آن بر ندارند، امید نداشته باشند که ملتشان مستقل بشود. تا این اسم هائی که در خیابان ها و در داروخانه ها و در کتاب ها و در پارچه ها و در همه چیزتان، فقط مساجد است که اسماء خارجی را ندارند آن هم برای اینکه روحانیون تا حالا به حسب نوعشان آنجور نشده اند و الا همه چیز باید یک اسم غربی داشته باشد هم آنهائی که می نویسند اسم غربی می گذارند، هم شما که می خواهید بخوانید، اینهائی که می خواهند بخوانند تا یک اسم آنطور نباشد به آن اقبال نمی کنند. والذین کفروا اولیاء هم الطاغوت آنهائی که کافر هستند، کفران نعمت خدا را می کنند . مستور است واقعیات پیش آنها، در سطح و در تیرگی هستند که اینها اولیائشان طاغوت است. کار طاغوت چیست؟ یخرجهم من النورالی الظلمات از نور، از نور مطلق، از هدایت، از استقلال، از ملیت، از اسلامیت، اینها را بیرون می کند و وارد می کند در ظلمت ها. در این ظلمات اینها را وارد می کنند. ماها الان خودمان را گم کردیم، مفاخر خودمان را الان گم کردیم، ماثر خودمان را گم کردیم، تا این گم شده پیدا نشود شما مستقل نمی شوید. بگردید پیدایش کنید، بگردید شرق را پیدا کنید. تا ما اینطور هستیم، تا نویسنده های ما آنطور است، تا روشنفکرهای ما آنطور فکر می کنند، تا آزادیخواهان ما آنطور آزادی غربی را می خواهند همین است که هست. فریاد می زنند که ما اختناق است، اختناق است، آزادی نیست. چه شده است که آزادی نیست؟ نمی گذارند این آخوندها زن ها و مردها با هم توی دریا بروند بغلطند، این آخوندها نمی گذارند که این جوان های ما آزاد باشند بروند در مشروبخانه ها و در قمارخانه ها و در فحشا فرو بروند، آزادی نیست، اینها نمی گذارند که رادیو و تلویزیون ما زن های لخت را نشان بدهد و آن وجه وقیح را فضیح

صحیفه نور جلد 9 صفحه 62

را، قبیح را و بچه ها و نوجوان های ما را مشغول کند. این یک آزادی وارداتی است که از غرب آمده است، آزادی استعماری است یعنی ممالک مستعمره را دیکته کردند به آنهائی که خائن به مملکت هستند به اینکه ترویج این آزادی ها را بکنید، آزادند که هروئین بکشند، چه بکنند، آزادند که افیون بکشند، آزادند که به قمارخانه ها بروند، آزادند که به عشرتخانه ها بروند، آزادند که به سینماها بروند. نتیجه چه؟ نتیجه اینکه این جوان هائی که باید برای یک مملکت و برای سرنوشت یک مملکت فعالیت داشته باشند، نسبت به سرنوشت مملکت بی تفاوت باشند. تمام نظرشان به این است که کی شب بشود ما سینما برویم و کی تابستان بشود ما دریا برویم. همه نظر این است. یک آدم افیونی نمی تواند فکر کند برای یک مملکت، یک آدمی که مغزش به موسیقی عادت کرد نمی تواند برای مملکت مفید باشد و اینهائی که بازی خوردند از خارج یا بازی نخورده عمال خارج هستند و ترویج موسیقی می کنند، ترویج فحشا می کنند، ترویج این کارهائی که جوان های ما را به تباهی می کشد می کنند، اینها کارهایشان، نتیجه کارهایشان این است که یک مملکت را که قدرتش باید از جوان سرچشمه بگیرد، باید جوان آن قدرت را داشته باشد تا اداره بکند، این قدرت را از جوان می گیرند. این فکر اینکه چه می گذرد به این مملکت، حکومت ها چه می کنند با این مملکت، محمدرضا چه به سر این مملکت آورد، این فکر از توی کله ها بیرون می رود، تمام توجه، تمام این مغز، مغز موسیقی می شود، به جای مغز جدی، مغز لهوی می نشیند. باید یک آدمی باشد که به سرنوشت خودش فکر کند، این فکر را از او گرفته اند. این آزادی است که آزادی استعماری باید به آن بگوئیم غیر آزادی است که در ملت باید باشد. آزادی است که از خارج وارد شده است و ماها را اینطور کرده است، جوان های ما را اینطور کرده است. جوان ها، آنهائی که عادت بکنند، چند روز عادت بکنند به این کارها، به این عشرت ها، به این چیزهائی که در سینماها می کردند و نمایش می دادند، این دیگر در فکر اینکه نفت ما را کی می برد و آهن ما را کی می برد و گاز ما را کی می برد، این به این فکرها دیگر نیست. چه کار دارم، بگذار عیش و عشرتم را بکنم. مگر بیکارم که بروم وقتم را صرف کنم برای این چیزها اینطور ما را بار آوردند. تا جوان ها را این نویسندگان بی انصاف ما نجات ندهند و آزادی سالم را ترویج نکنند و آزادی فاسد را جلویش را با قلم و قدم نگیرند، امید اینکه یک مملکت آزاد مستقل داشته باشیم این امید را به گور باید ببریم.
موسی (علیه السلام) مامور شد ان اخرج قومت را از ظلمات به نور، ماموریت است، ماموریت همه انبیا این است که اینها را از این ظلمت ها، از این چیزهائی که بر خلاف مسیر انسانیت است، بر خلاف مسیر ملیت است، اینها را خارج کنند و متوجه به نور کنند. وارد کنند در نور و نورانی باشد. قلب نورانی نمی تواند ببیند که ماثر و مفاخرش را دارند زیر پا می گذارند و حرف نزند. نمی تواند یک قلب نورانی ببیند که ملتش را به این ذلت کشیدند و افرادش در اطراف تهران هم باز یک سوراخ منزلشان است و این صحبت نکند و آنها می خواهند که شما را جوری بار بیاورند که در همه امورشان بی تفاوت باشید، نپرسید که چرا این مستمندان به حال مستمندی باقی مانده اند و نفت های ما را دیگران می بردند،

صحیفه نور جلد 9 صفحه 63

نپرسید در ذهنتان اصلاً نیاید، در ذهن وارد نشود که یک همچو گرفتاری هائی هم ما داریم. شما حالا را ملاحظه نکنید که نور وارد شده است در قلب های شما. شما پانزده سال پیش از این، بیست سال پیش از این را ملاحظه کنید ببینید که هیچ مقاومتی بود در مقابل آنهائی که همه چیز ما را می بردند؟ نبود، کاری نداشتند به این حرف ها، یک دسته ای گاهی وقت یک نقی می زدند، نه توی مجلسمان صحبت بود و نه توی مسجدمان صحبت بود و نه توی دانشگاهمان صحبت بود و هیچ جا.
 

ایام الله را از یاد نبریم

امر دومی که فرموده است خدای تبارک و تعالی به حضرت موسی و ذکرهم بایام الله اینها را متذکر کن به ایام خدا. همه ایام مال خداست لکن بعضی از ایام یک خصوصیت دارد که برای آن خصوصیت یوم الله می شود.
روزی که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هجرت کردند به مدینه این روز یوم الله است. روزی که مکه را فتح کردند یوم الله است. یوم قدرت نمائی خداست که یک یتیم را که همه ردش کرده بودند، نمی توانست زندگی بکند تو وطن خودش، تو خانه خودش، بعد از چندی فتح مکه به دست او شد و آن قلدرها و آن ثروتمندها و آن قدرتمندها همه در تحت سیطره او واقع شد و فرمود انتم الطلقاء می گویند آزادتان کردم، بروید. این یوم الله است یوم خوارج، روزی که امیرالمومنین سلام الله علیه شمشیر را کشید و این فاسدها را، این غده های سرطانی را درو کرد این هم یوم الله بود. این مقدس هائی که پینه بسته بود پیشانیشان لکن خدا را نمی شناختند، همین ها بودند که کشتند امیرالمومنین را. قیام کردند در مقابل امیرالمومنین سلام الله علیه، از لشکر خودش بودند، قیام کردند در مقابل او برای خاطر آن قضایائی که در صفین واقع شد و امام (علیه السلام) دید که اگر اینها باقی باشند، فاسد می کنند ملت را. تمامشان را کشت الا بعضی که فرار کردند. این یوم الله بود. روزهایی که خدای تبارک و تعالی برای تنبیه ملت ها یک چیزهائی را وارد می کند، یک زلزله ای وارد می کند، یک سیلی وارد می کند، یک طوفانی وارد می کند که شلاق بزند به این مردم که آدم بشوید، اینها هم یوم الله است. چیزهائی است که به خدا مربوط است، از آن یوم الله ها پانزده خرداد بود. پانزده خرداد هم از ایام الله بود که یک ملت ایستاد در مقابل یک قدرت و کاری کرد که پنج ماه تقریباً حکومت نظامی شد منتها قدرت نداشت ملت، باز اجتماع درست نشده بود. بیدار نشده بودند، شکست خوردند، نه شکست، به حسب ظاهر، والا از همانجا مبدأ پیروزی ملت است. هفده شهریور هم که امروز ما اینجا مجتمع هستیم، آن هفده شهریور سال گذشته ایام الله، آن هم از ایام خدائی بود که یک ملت زن و مردش، جوان و غیر جوانش، بایستند و خون بدهند برای احقاق حق. این روز خداست. هفده شهریور من ایام الله باید متذکر باشید، باید یادآوری کنید این ایام الله را چنانچه کردید، از یاد نباید برود این ایام الله برای اینکه این ایامند که آدم سازند، در این ایام است که جوان های ما را از عشرتکده ها بیرون می آورد به میدان جنگ می برد. این ایام الهی هست که ملت ما را بیدار می کند و بیدار کرد. امر می کند ذکر هم بایام الله ایام الله را در ذکر مردم وارد کن.

صحیفه نور جلد 9 صفحه 64


یادتان نرود این ایام بزرگی که بر ملت ما گذشت و ایام الله بود. مثل پانزده خرداد، مثل هفده شهریور، آن روزی که این خبیث فرار کرد از ایام الله بود که یک ملتی که هیچ نداشت، یک قدرت را شکست. به طوری که نتوانست بماند. نه قدرت خودش، قدرت همه دنیا ایستاده بود مقابل شما. من مطلع بودم. دنیا ایستاده بود پشتیبان، پشتیبان خودش اول، پشتیبان وارث آن، که این شخص بختیار باشد ثانیاً، ایستاده بودند دنبال او که نگهشان دارند. دو دستی آمریکا چسبیده بود که شاه را نگه دارد. وقتی او فرار کرد دو دستی چسبیده بودند بختیار را نگه دارند، می فرستادند پیش ما که این از ماست این مال ماست. نوکر بودند اینها. و این را بعید ندانید که یک نفر را ده سال، پانزده سال، بیست سال با یک صورتی نگه دارند، به یک صورت ملی، صورت دروغی ملی، صورت ملی کاذب نگه دارند برای یک روز که به دردشان می خورد. ممکن است بیست سال یک کسی تو مسجد نماز بخواند عرض می کنم که عبادت بجا بیاورد که یک روز برای آنها کار بکند، این ممکن است و ممکن است یک نفر آدم ده، بیست سال ادعای صداقت بکند و ملیت بکند و فحش هم بدهد به خارجی ها، مقاله هم بنویسد برای آنها، به ضد آنها، تا در دل مردم درست جاگیر بشود، برای یک روز، آن یک روز آن روزی بود که وقتی او رفت او جایش باشد برای حفظ منافع اجنبی ها هیچ بعید شما ندانید اینها را، چنانچه شد و واقع شد و دیدید و به ما می گفتند که زود است، شما حالا نروید زود رس است، حالا شما به ایران نروید. می خواستند جمع و جور کنند قدرت خودشان را و آشفتگی ها را تمام کنند که دیگر امکان رفتن نباشد. آن هم یکی از ایام الله بود و یکی از ایام بزرگ خدای تبارک و تعالی، آن شبی بود که کودتا کردند اینها، آن شبی که ما تهران بودیم و اعلام حکومت نظامی روز هم شد که روز هم کسی بیرون نیاید و آن شب، بعدها به ما اطلاع دادند که اینها آن شب بنا داشتند که تمام سران قوم، هر کس گوشش می جنبید بکشند و تصفیه کنند تمام بشود کار. خدا نخواست. آن قیام ملت و آن قیام نورانی ملت، ملت متعهد که بعدش که اینها قیام کردند، نیروهای آن طرف هم به این طرف ملحق شدند، هی ملحق شدند، یک مساله ای بود که الهی بود و من ایام الله بود. این را از یاد نبرید که تمام چیزها را جمع کردند و تمام کیدها را درست کردند برای اینکه در یک شب بریزند کودتا کنند و همه اشخاصی که احتمال می رود یک کاری از آنها بیاید همه را از بین ببرند، ملت را باز برگردانند به آن حال اول، خدا نخواست. این یکی از ایام الله بود که شما ملت شریف نورانی با قلب های پر از ایمان نترسیدید و آن روز ریختید به خیابان ها با اینکه اعلام حکومت نظامی بود، ریختید به خیابان ها و خنثی شد آن چیزی که آنها می خواستند. می خواستند خیابان ها خلوت بشود تانک ها را بیاورند همه جا مستقر بکنند و شب مشغول آن جنایت بشوند. همه قدرت ها دنبال اینها بودند، همه قدرتها، نه فقط قدرت ابر قدرت، دیگران هم بودند، آنهائی که به نرخ روز کارهایشان را می کنند، نان را به نرخ روز می خورند. همه آن روز پشتیبانی می کردند، معذلک خدای تبارک و تعالی با شما مرحمت فرمود شما را بر این قدرت های بزرگ پیروز کرد و دست اجانب را از مملکت شما کوتاه کرد و انشاءالله تا آخر کوتاه است.
این ایام یادتان باشد از یادتان نبرید، این ایام بزرگ الهی که از ایام الله است اینها را یادتان

صحیفه نور جلد 9 صفحه 65

باشد.یادتان نرود که ما یک پانزده خرداد داشتیم، پانزده خرداد مبدأ نهضت اسلامی ایران است. یادتان نرود که ما یک هفده شهریور داشتیم، هفده شهریور از ایام الله است و باید یادمان نرود این را. آنقدر شهید دادیم، آنقدر خون دادیم ما آن روز در مقابل اجانب و در مقابل وابستگان به اجانب. قیام کردند ملت ما و خونشان ریخته شد لکن پیروز شدیم، مبدأ پیروزی و همه روزهائی که نمی توانیم ما بشمریم این روزهائی که آنها با کمال شقاوت حمله می کردند و شما با کمال شجاعت زن و مردتان می ایستادید در مقابلشان، یک کسی که برای من نقل کرد گفت من خودم دیدم که یک بچه ده، دوازده ساله (یک همچو چیزی) سوار موتور سیکلت بود و رفت طرف تانک، تانک هم او را زیر گرفت از بین برد اما یک همچو روحیه ای پیدا شده بود که بچه دوازده ساله هم حمله به تانک می کند با دست خالی و هیچی. شماها هم با دست خالی یک امپراتوری - نمی دانم دو هزار و پانصد ساله و یک جنایتکاران دو هزار و پانصد ساله را که اگر مطالعه بکند کسی تاریخ را، در اینها شاید یک نفر هم پیدا نشود که جنایتکار نباشد منتها کم و زیاد داشتند، کم و زیاد داشتند، آنها هم که به آنها جنت مکان می گویند آنها هم جنایتکار بودند، آنها هم پسر برومند خودش را کور کرد برای اینکه مبادا یک وقتی قدرت نمائی کند. آنها هم اینطور بودند لکن جنایت اصیل، آن کسی که اصیل در جنایت بود این پسر بود، پدر به این اصالت نبود، برای این، هم ارث برده بود و هم خودش بود. آن که اصیل بود در جنایت، آن که همه چیز ما را به اسم تمدن بزرگ عقب نگه داشت آنکه اسلام عزیز ما را با اسم اسلام می خواست محو بکند، آن که مفاخر ما را از بین می خواست ببرد، تاریخ بزرگ ما را می خواست به هم بزند، که از همه اصالتش بیشتر در جنایت بود این شخصی بود که حالا معلوم نیست کجاها دارد سرگردان می گردد.
 

به مظاهر و مفاخر اجنبی پشت کنید

شما این مظهرهای خودتان را از یاد نبرید، روشنفکرهای ما و نویسندگان ما، نویسندگان ما و تمام طبقه عالم و روشنفکر توجه به مفاخر خودشان داشته باشند، اینقدر طرف غرب سجده نکنند کتاب بنویسند. شما مطلب خودت داری، چه کار داری فلان کس چه گفته؟ جهنم. چرا استشهاد به یک قول اجنبی می کنی تا روح جوان های ما را افسرده کنی و اینها را از قالب خودشان بیرون بکنی. شما ملت هم بنابر این بگذارید که اگر یک داروخانه ای اسم خارجی داشت از او چیزی نخرید تا اسمش را عوض کند. اگر یک کتابی، این دانشگاهی های عزیز ما، اینها هم توجه به این معنا بکنند که اگر یک نویسنده ای در هر کتابی شروع می کند از دیگران در کتابش استشهاد کردن، این کتاب را نخوانید. نخوانند این کتاب را. اگر اینطور بکنید و مشتری ها کنار بروند (اینها می خواهند مشتری پیدا کنند) اگر مشتری ها کنار بروند، اینها هم دست بر می دارند از این کارها. وقتی متاعی مشتری نداشت دیگر عرضه نمی شود. شما بنابر این بگذارید که این چیزهائی که دارد شما را می کشد به طرف غرب و مفاخر شما را زیر پا می گذارد و به جای او مطالب غربی را می نشاند، شما هم اعراض کنید از او، پشت کنید به این. به نویسنده این طوری پشت بکنید، به کتاب این طوری پشت بکنید، این کتاب هائی که هر چه صحبت می شود

صحیفه نور جلد 9 صفحه 66

از لنین و استالین و زهر مار صحبت می شود، نخرید. الزامی نیست که شما باید کتاب بخرید، نخرید این کتاب ها را، نخوانید این کتاب ها را من وقت گذشته است که تفسیر این قضیه را که فردا ما مبتلا هستیم به دانشگاه و مبتلا هستیم به توطئه گریهائی که در دانشگاه بنا دارند می کنند، من حالا وقت ندارم که راجع به آن یک صحبتی بکنم، گذشته وقت، لکن باید خود، خود جوان های ما که اکثراً متعهد هستند، اکثراً این ملت ملی هستند، اکثراً به اسلام اعتقاد دارند، اینها نگذارند یک عده ای بیایند آنجا و شلوغ کنند و توطئه کنند. پشت کنند به اینها. کتاب هایشان را نخوانند. من نمی گویم آتش بزن، نه، آتش سوزی غلط است. هیچ آتش سوزی بدتر از اعراض نیست. وقتی آتش سوزی بشود مردم خیال می کنند یک چیزی توی این بوده، حالا آتشش زده اند، وقتی پشت بکنید به آنها تمام می شود. نخرید کتابهایشان را، نگذارید این متاعی که می آورند شما مشتریش باشید، نه، مشتری نباشید. بیایند بریزند آنجا، صد خروار هم کتاب را بریزند اینجا. نه، نریزید و آتش نزنید و پاره نکنید لکن نخوانید و نخرید. اگر نخوانید و نخرید بعد از چند روز می بینید که خبری نیست دیگر، این کتاب ها، کتاب ها را می آورند که شما بخوانید. می خواهند شما را از شرقیت به غربیت، آن هم به آن بدترین اقسام دیکتاتوری، بدترین اقسام دیکتاتوری را به شما می خواهند تحمیل کنند. نخرید این کتاب ها را
انشاءالله اگر فرصتی باشد در یک وقتی بیشتر راجع به این مطلب، این مطلب را من نمی توانم حالا حقش را ادا کنم. حالا من دعا می کنم به شما که خداوند تبارک و تعالی همانطور که عنایت کرد بر این ملت، رحمت کرد بر این ملت و این ملت را از شر اجانب و از شر نوکرهای اجانب نجات داد، این نظر رحمت را بر این ملت حفظ بکند که دیگر این اجانب رخنه نکنند در این مملکت.
خداوند به شما سعادت، سلامت، عزت، قدرت، جدیت بدهد و شما را از این آزادی هائی که استعماری هست و از خارج وارد شده است به این مملکت، نجات بدهد.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  8:50 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها