بیانات امام خمینی در جمع اعضای انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا و انشجویان اصفهان
تاریخ: 1358/04/30
یاس از جنود ابلیس است
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از جنود ابلیس یاس است در اموری که انسان باید با امید و طمانینه و تسلیم عمل بکند و شیاطین ایجاد یاس کنند و با این ایجاد یاس جوانهای ما را در آن مسائلی که باید با تصمیم جدی پیش بروند، گاهی سست می کنند. من آنقدری که یاد دارم از اول نهضت تا حالا که اینجا نشستم، چه آنوقت که در حبس بودم و چه آنوقتی که در تبعید به ترکیه بودم و چه وقتی که در عراق بودم و چه آنوقتی که به پاریس آمدم و چه آنوقتی که شاه با آن طمطراق ها و قدرت ها بود و چه آنوقت که او رفت و بختیار شروع کرد، من هیچ وقت مأیوس از مسائل نبودم و اعتقادم این بوده است که این ملت وقتی که چیزی را بخواهد، می شود. خداوند حافظ ملت های اسلام خواه در برابر تعدی قدرت های بزرگ است. خصوصاً اخیرا که در پاریس بودیم، نمی دانم حالا آقایان را آنجا ملاقات کردم یا بعضی شان را، پیش ما می آمدند، ملاقاتشان می کردیم، این خواهرها هم، با اینها بودند اخیراً که در آنجا بودیم و اخبار ایران به ما می رسید و از جمله اخبار، بعضی ها خودشان لمس کرده بودند، برای من آمدند گفتند، این بود که من در دهات بعضی از مناطق رفته ام و اسم یک قریه ای ، یک قلعه ای را گفت، آنجا خود من هم رفتم، در اطراف ماست، او می گفت که در این دهات صبح که می شد آن ملای محل جلو می افتد و مردم دنبال او تظاهر می کنند، و آن قلعه اسم برد که آن قلعه را من رفته ام و دیده ام چقدر است، شاید مثلاً ده خانوار، پانزده خانوار بشود توی آن قلعه زندگی بکنند، گفت: (حتی آن قلعه که من رفتم، دیدم همان حرف هائی که تهران گفته می شد توی آن قلعه، مردم آن قلعه می گویند. این برای من خیلی جالب بوده است) ، ایمان آورد که یک مطلبی که مطلب ملت است و اینطور مطلب ملت است که هر جا پا بگذاری، همان مطلب هست شما که در اروپا بودید و آنها که در امریکا بودند، آنهائی که در خارج از کشور در هر جا بودند، همین مسائل را می گفتند که آنهائی که در داخل بودند. دانشجویشان همین می گفت که علمای دینی شان گفت، بازاریشان همان را می گفت که کارگرشان می گفت، بچه های اینقدری شان همان می گفت که بزرگان می گفتند. این مورد اطمینان من شد که یک دست غیر طبیعی در کار است. شعاع عمل انسان تا یک حدودی است، یک کسی می تواند یک محله را تحت تأثیر قرار بدهد، یک کسی می تواند یک شهر را، یک کسی می تواند یک استان را، اما کسی نمی تواند به این ترتیب همه
صحیفه نور جلد 8 صفحه 186
قشرهای موجود در هر جا را از یک ملتی، از بچه های کوچک و تا پیرمردهایشان و دانشجویشان با افکار متعدده که اینها دارند و با ایده های مختلفی که دارند، همه را تحت یک مطلب بیاورد، این نمی شد الا اینکه دست غیبی در کار است. من مطمئن شدم به اینکه یک عنایتی از طرف خداوند تبارک و تعالی هست و این عنایت انشاءالله محفوظ است، شما پیروزید تا این توجه ملت ما به مقاصد اسلامی است، این ملت پیروز است و این حرف هائی که گفته می شد و قلم هائی که هست و اینها چیزی نیستند. آنوقت که قدرت ها بود که همه قدرت های موجود پشتیبانی می کردند از محمدرضا، مکرر شاید از امریکا به ما پیغام می دادند، در پاریس که من بودم، مکرر می آمدند و مستقیماً با من تماس می گرفتند، گاهی از بعضی از کسانی که به من مربوط بودند تماس می گرفتند، گاهی به صورت تعزیر و گاهی به صورت نصیحت و اینها، و می خواستند که حفظ کنند محمدرضا را، رژیم را می خواستند حفظ کنند، انگلستان هم به صراحت چیز کرد که ما باید این را حفظش کنیم، منافع ما در این است، دیگران هم همین طور بودند و مع الاسف دولت های اسلامی هم همین طور بودند، دولت های اسلامی هم پشتیبانی می کردند اصلش جدا بودند از مقاصد ما و مطابق با این مشی می کردند. معذلک یک ملتی وقتی یک چیز را خواست و آن خواستش هم خواست الهی بود،یک مطلب مادی نمی خواست، گفت ما اسلام را می خواهیم، جمهوری اسلامی را ما می خواهیم، می خواهیم ظلم نباشد، می خواهیم رژیم غارتگر نباشد، مسائلی بود، همه اش اسلامی بود، همه اش انسانی بود، با یک همچو ملتی نمی شود کسی در بیفتد، بخواهد جور کند، نمی شود، اصلش ما فرض می کنیم اصلاً در دنیا اینطوری است، ما فرض می کنیم که یک وقت از طرف یکی از این ابرقدرت ها بریزند ایران را بگیرند، نمی کنند، نمی شود، ما حالا فرض می کنیم لکن با یک ملتی که همه یکپارچه هستند، نمی توانند بمانند و گرفتن یک جائی یک طور، و ماندن در آنجا یک طور دیگر است وضعش جور دیگر است، می خواهند برای هر آدمی یک مأمور بگذارند؟! اینکه معقول نیست، در هر شهری یک عده می گذارند، بعد از چندی همین مردم این عده را از بین می برند. کشورگیری غیر کشور نگه داشتن است، اینها عاقلند اولاً که نمی شود دیگر در دنیا با اعمال زور، آنطوری اصلش معقول نیست دیگر، ثانیاً قوای ابر قدرت همه مقابل هم می ایستادند، این مواظب اوست، آن هم مواظب این است، آن یک قدم اگر جلو برود، آن هم می گوید، من هم خواهم جلو بیایم، از این جهت خداوند اینطور ملت ها را به همین معناست، حفظ میکند که قدرت های بزرگ در مقابل هم بایستند و نتوانند هیچ کدام تعدی بکنند و آنها می دانند که اگر فرض کنیم که یک قدرت هم بشود و بخواهد حمله کند و یک جا را بگیرد، نمی تواند ادامه به حیات خودش بدهد. این کشورهائی که یک وقتی می ریختند و یک جائی را می گرفتند، بعد از چندی همه شان از بین می رفتند و مستهلک می شدند، بعد که جزء همین ملت می شدند. بنابراین ملت وقتی که یک مطلبی را می خواهد، این عملی خواهد شد و شما اسلام را خواستید و جمهوری اسلامی را خواستید و احکام اسلام را همه مان می خواهیم و این عملی می شود، بیخود دست و پا می زنند خودشان را زحمت دهند، البته ما را هم زحمت می دهند اما زحمت دادن یک مطلب است ، پیروز شدن یک مطلب دیگر.
صحیفه نور جلد 8 صفحه 186
آتش زدن خرمن ها، عملی در جهت منافع آمریکا
البته هر کسی که یک صحبتی بکند، قلمفرسائی بکند، انتقاد بکند، خوب، یک زحمتی است یا فرض کنید اینهائی که می روند و کشاورزها و پیش کشاورزها، پیش کارگرها و اینها ایجاد فتنه و فساد می کنند خوب، یک زحمتی ایجاد می کنند، اما آنطور نیست که حالا که چهار تا جوان گول خورده یا چهار تا جوان اجیر که خیلی محتمل است در بعضی اینها که اینها اجیر آمریکا هستند به یک صورت دیگری.
چنانچه من توده را، در حزب توده آن اولش را، حالا دیگر که من اطلاع پیدا نکردم، اولی که حزب توده پیدا شد، آن شخصی که این حزب را درست کرد و همه می گفتند که این از شوروی است و از اینهاست، از روسیه است، سرچشمه گرفته اینها، آن شخص همسفر من بود در مکه و در بیروت که ما برای انتظار کشتی سیزده روز بودیم، این هم آنجا بود و می آمد پیش ما، یک آدم نمازخوان، حج برو، خیر هم بود، لکن خوب، تحت نظر یک دسته آنوقت که به نظر می آمد که انگلیس ها، حزب توده را آنها درست کردند، حزب توده ای که منتسب به یک قشر دیگری است، آن را درستش کردند، حالا همین طور به نظر آدم می آید که بعضی از این احزابی که چپگرائی می کنند، خودشان را می چسبانند به چین و یا چسبانند به شوروی، به نظر آدم اینطور می آید که نه، اینها یک اشخاصی هستند که آمریکا درست کرده برای ما که شلوغ بکنند اینجا و صدا ایجاد کنند و دوباره آنها برگردند، دلیل من بر این مطلب این است که اینها یکی از کارهاشان، قضیه رفتن در پیش کشاورزها، اول می رفتند و می گفتند که کشاورزی را جلو می گرفتند که کشاورزی نکنند، اینجا زورشان نرسید، بعد می رفتند که نگذارند اینها جمع بکنند، آنجا هم که مأیوس شدند و مردم جمع کردند، بعد شروع کردند خرمن ها را آتش زدند. این طایفه ای که ادعا می کنند ما طرفدار خلق هستیم، طرفدار مردم هستیم، توده را چه داریم، خلق را چه، ما از ایشان می پرسیم که آتش زدن خرمن ها اولا چه منفعتی برای توده ها دارد، این ضعفایند که خرمن درست کردند، یک سال این بیچاره زحمت کشیده یک عده ای یک خرمن درست کرده،این خرمن آتش زدن طرفداری از این ضعفاست ؟ بعد هم می گوئیم که کی منفعت از این می برد! یکی از طرقی که برای کشف بعضی از جرائم است این است که یک جرمی که واقع می شود ببینیم کی از این جرم منفعت می برد که بگوئیم زیر سر اوست. اگر ما گندم نداشته باشیم، از کجا گندم وارد می کنید؟ از آمریکا، اگر ما فرض کنیم جو نداشته باشیم، باز هم آمریکا، زراعت هر چه نداشته باشیم آن کس که صادر کننده است برای ما، آمریکاست، نه چین ما زراعت تواند بدهد نه شوروی، خود شوروی هم از آمریکا می گیرد، او هم ندارد، منفعت به جیب آمریکا می رود! پس شما عمال آمریکا هستید برای اینکه اگر منفعت به جیب آنها و دیگران می رفت، ما می گفتیم از عمال آنها هستند، نمی خواهم بگویم که آنها چطورند و آنها هم از آنها بدتر، همه شان با وضع ما موافق نیستند، همه می خواهند که از این سفره حظی ببرند لکن در این قضیه که آتش زدن خرمن ها و امثال ذلک باشد، این منفعتش مستقیما توی جیب آمریکا می رود. آنها گندم هایشان زیاد است بالاخره یا باید آتش بزنند یا به دریا بریزند و بازار
صحیفه نور جلد 8 صفحه 188
می خواهند، همانطوری که ملاحظه کردید که قضیه اصلاحات ارضی هیچ نبود الا اینکه بازاری برای آمریکا درست کند و نگذارند ما زراعت داشته باشیم. همانطوری که خود آن مردک از عمال آمریکا بود و برای بازار درست کردن امریکا این کار را کرد و نقشه از آنها بود و او اجرا می کرد الان هم نقشه از آنهاست و اینها اجرا می کنند، منتها آن به اسم آریا مهر، اینها به اسم فلان و فلان چپگرا.
بی حاصل بودن نقشه های آمریکا در جهت سرکوب نهضت
اما مسأله اینطوری است، همین ها بودند که در زمانی که او بود از او طرفداری می کردند، در در بار هم از همین ها بودند، از بزرگانشان در دربار هم بودند، ما از اینها دیگر وقتی خود آمریکائی هیچ کار نتوانست بکند با همه صحبت هائی که کرد یک وقت به صورت ارعاب و یک وقت به صورت مصلحت اندیشی. اخیرا هم که شاه رفته بود و بختیار بود دیگر به صورت اینکه نه، صلاح نیست، حالا زود است، نورس است، حالا چه و می آمدند که من را نگذارند به ایران بیایم، جدیت می کردند ما نیائیم به ایران، همین جدیت اینها باعث شد که من فهمیدم که رفتن ما مضر به حال اینهاست برای اینکه آنها برای صلاح ما نمی گفتند که شما زود است حالا بروید و حالا پیغام فرستادند به وسیله رئیس جمهور فرانسه که آوردند برای ما خواندند پیغام شان را که الان چطور است و کذا هست و زود است، نورس است، حالا شما یک قدری، چند هفته ای باشید. من دیدم که معلوم می شود که در این چند هفته می خواهند اینها قوایشان را مجتمع کنند که دیگر هیچ کاری از ما بر نیاید، مردم الان قیام کردند و نهضت کردند، حالا باید رفت هر چه شد بشود، ما بنا گذاشتیم بیائیم، آنها فرودگاه را بستند، ما گفتیم، خوب، هر وقت باز شد می رویم، معلوم است که تا ابد نمی بندند که وقتی هم که باز شد، ما هم آمدیم.
اعتصام به حبل الله عامل سرکوب قدرت های شیطانی
علی ایحال مأیوس نباشید، این از جنود ابلیس است که به انسان تزریق می کند، قدرتمند باشید که این از طرف خداست، خدا شما را قدرتمند کرده، ملت قدرتمند است.
یدالله مع الجماعه خداوند می فرماید: (واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا)
خوب، ما اگر اطاعت این امر را کردیم، خداوند ما را واگذار می کند که ما را بچاپند، ما اطاعت بکنیم از امر خدا، که ما اعتصام کنیم به اسلام، حبل الله همین اسلام است، ما اعتصام کنیم به حبل خدا، به اسلام، به قرآن و توجه کنیم به او همه مان، تفرقه هم نداشته باشیم، بعد خدا ما را وادار می کند، واگذار می کند به اینکه ما را بچاپند؟ نه، دیگر نمی شود، اگر ما وفا کردیم به این امر خدا و عمل کردیم به امر خدا و با هم شدیم، همه قشرهایمان با هم شد، خارج و داخل، دانشجو و طلبه، همه با هم این نهضت را تا اینجا که رساندیم تا آخر ببریم، شک نکنید که پیروز هستید، هیچ شک نداشته باشیم، الان مهار پیروزی دست خود ملت است، دست خودشان، کلید پیروزی دست خود ملت است، ملت باید بفهمد که آن چیزی که او را پیروز کرد همین بود که همه با هم بودند و اعتصام بحبل الله بود، همه با هم
صحیفه نور جلد 8 صفحه 189
چسبیده بودند که ما جمهوری اسلامی می خواهیم، ما اسلام را می خواهیم، ما قرآن رامی خواهیم، ما حکومت عدل الهی می خواهیم، این اعتصام بحبل الله بود، این اعتصام بحبل الله اسباب این شد که یکدفعه یک قدرت شیطانی که همه قدرت ها، نه همه قدرت ها فقط ابر قدرت ها، بلکه قدرت های کوچولو هم دنبال او بودند، بیخود نشد که ما را به کویت راه ندادند، یعنی راه ندادند که من از این دروازه کویت بیایم و از آن طرف رد بشوم و سوار شوم و بروم، اینقدر هم راه ندادند گفتند از همان جا که آمدید به همان جا برگردید. وقتی هم عراق آمدیم دیدیم که من فکر کردم که ما هر جا برویم همین صحبت ها هست برای اینکه اینها همه مربوطند به هم، یک سیاست است، اینها همه پشت او ایستاده اند، ما دیدیم که خوب، حالا برویم در خارج، بعدش آمدیم و آنها هم پشیمان شدند و من از جوانهای آنجا متشکرم و از این جوان های عزیز ما که از همه جاها آمدند و احوال از ما پرسیدند و مجتمع شدند، حرف ما را شنیدند و منتشر کردند مصاحبات ما را در آنجا، گاهی در همه جا منتشر کردند و این راهی برای پیروزی ما بحمدالله بود.
امروز زمان طرح گرفتاری های شخصی نیست
در هر صورت به شما عرض بکنم که تحت وسوسه ابلیس و عمال ابلیس که همین هایند که می نویسند و همین ها که می گویند هیچ وقت نروید، شما پیروزید و پیروزی تا آخر مال شماست. آنی که من به شما عرض می کنم، این است که کلید پیروزی را حفظ کنید، کلیدش را اگر حفظ کردید عنایت خدا با شماست اجتماع تان را حفظ کنید، دنبال این الان نباشید که ما حوائجی داریم برآورده نشد، این را به این آقا دارم می گویم من هم می دانم که حوائج برآورده نشده، من هم حوائجی دارم که برآورده نشده، آقا هم حوائجی دارند و آقا و آقا، همه چیزهائی می خواهند که نشد. من که از اول مسائل یادم هست حدود پنجاه و هشت سال، شماها هم که در بین راه ها ملحق شدید، زمان این شاه را درک کرده اید، از آنوقت که چشمتان را باز کردید، اختناق بوده، زحمت بوده، گرفتاری بوده، توی حبس بوده، تبعید بوده، از این مسائل بوده، گرفتاری های دیگری که چپاول بوده، همه چیز شما را برده اند اینها، جواهرات که پشتوانه این مملکت بوده، یک مقداریش را رضا شاه برد و انگلیس ها در بین راه از دستش گرفتند و بردند و یک مقداریش ایشان حمل کرد و برد، الان هم بانک های ما گرفتار قرض است، یعنی دولت گرفتار قرض هائی است که اینها از بانک ها گرفته اند و برداشته اند و رفته اند. در هر صورت الان وقت این نیست که ما گرفتاری های شخصی که داریم، طرح کنیم و هی به دولت اشکال بکنیم، به ملت اشکال بکنیم، به نهضت اشکال بکنیم.
نهضت اسلام در برخورد با مجرمین بی نظیر در عالم است
شما بدانید این را، در عالم نهضتی به این خوبی نبوده، انقلاب سفید این بود نه آنی که درست کرده بودند. شما نهضت هائی که، انقلاب هائی که در عالم واقع شده، یکی انقلاب فرانسه است که
صحیفه نور جلد 8 صفحه 190
بزرگ است و یکی انقلاب شوروی است، آنقدری که آنجاها آدم کشته شده و سایر انقلابات، آنقدری که آنجاها خونریزی شده، اینجا نشده، برای چه؟ برای اینکه بعد از انقلاب یک نسیم اسلام بود نمی گویم اسلام تحقق پیدا کرده، دیگر اینها که انقلاب کرده اند، ننشسته آنجا همین جور سر ببرند تا آخر هر کس را احتمال بدهند که مخالف است به تفنگ ببندند، این مسائل نبوده، هیچ نیست. البته یک عده ای که پنجاه سال این مردم را قتل و غارت کرده است این عده که حد عددشان شاید تا حالا به صد و چند نفر بیشتر تجاوز نمی کند من دقیقاً نمی دانم ولی کم بوده عددشان، جنایت شان زیاد بوده ولو عددشان کم بوده، اینها البته به جزای خودشان رسیدند، نه آن جزائی که باید برسند آن جزا در آنجا باید واقع بشود، در اینجا نمی شود. یک نفر آدمی که صدها خانواده را بی سرپرست کرده، صدها جوان را از مادرهایشان جدا، کرده و داغ کرده و آتش زده و بوداده روی تاوه های متصل به برق این را نمی توانیم جزایش را اینجا بدهیم، یک جان دارد، ما آن یک جانش را فرض کنیم از او گرفتند، آن هزارها افراد و خانواده را چه کرده، ما نمی توانیم، این دلیل بر این است که یک جای دیگری هم هست که این باید تا ابد بسوزد، تا ابد جنایاتی را که کرده، جبران بشود، در آنجا جبران می شود انشاءالله. مقصود من این است که این حرف هائی که حالا دارند می زنند، ما از این بزرگترش را شنیدیم و اعتنا نکردیم. اینها دیگر چیزی نیست، نیستند، یک تتمه ای است که دست و پائی در این آخر می زنند، چلاپ و چلوپی می کنند.
راه انبیا الگوی راه ما جهت نیل به اهداف اسلامی
و انشاءالله با قدرت شما و با قدرت ایمان شما، با قدرت اسلام این نهضت به آخر می رسد و بوی اسلام را آنوقت می شنوید که چه معطر است اسلام. چه نظامی است این اسلام که آن که در رأس واقع شده است مثل خود پیغمبر (ص) و آنهائی که در پائین به اصطلاح شما یا مردم، واقع شده اند، اینها در یک جا با هم مجتمع می شوند و می نشینند و صحبت می کنند و - عرض می کنم - قصه و صحبت تجییش جیوش می کنند اینها، این بنای پیغمبر اینطور بود. پیغمبر که خلیفةالله بود، همه او را قبول داشتند، وقتی که توی مسجد می نشست نمی شناختندش، کسی که از خارج می آمد، نمی شناخت برای اینکه بالا و پائینی در کار نبوده، آنوقت حتی یک همچو چیزی هم نبوده است که بیندازد زیرش، آن روی یک حصیر اگر خوب، بود حصیر، و الا روی زمین نشست، اسلام این است. ما دلمان می خواهد یک همچو، البته قدرت ما نداریم که این که هست عرضه کنیم اما هر چه، هر چه آدم بخواهد به مبداء خیر نزدیک بشود، باید خودش را نزدیک کند، حالا من نتوانستم مثل مالک اشتر عمل کنم خوب، هر چه بتوانم خودم را نزدیک کنم به آنها، باز خوب است و من امیدوارم که مملکت ما یک مملکت اسلامی بشود، جوانهای ما، یک جوان های مسلم، معتقد به اسلام بشود و اگر این ایمانی که ما را پیش برد، باقی باشد، احدی دیگر نمی تواند به شما تعدی کند و انشاءالله نخواهد توانست.
صحیفه نور جلد 8 صفحه 190
انقلاب روحی، بالاتر از سدی است که شکستند
از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت می خواهم و همین حس یکی از اموری که انسان به او خیلی علاقه پیدا می کند، خیلی مایه امیدواری است، این انقلاب روحی است که در ملت پیدا شده، انقلاب روحی بالاتر از سدی است که شکستید، شما از اروپا پا شدید، آمدید که به مردم کمک کنید، این انقلاب روحی مهم است، این را هیچ کس نکرده الا خدا.
خدا مقلب القلوب شما در بین دست خدای تبارک، دست معنوی خدای تبارک و تعالی است که هر جا می خواهد، او بر می گرداند. شما یک وقت مشغول کار خودتان بودید، در زمان چیز من مشغول طلبگی خودم بودم، شما مشغول آقائی خودتان، که شما را از آنجا برداشت و آورد اینجا که بروید در یک روستا زحمت بکشید برای برادرانتان، این دست خداست که قلب های شما را اینطور کرده، قدرش را بدانید. دل شما الان در دست خدا، هر طوری می خواهد می گرداند و به خیر گردانده، الان شما را از آنجا او آورده، جوانهای دانشگاه و نمی دانم دکتر و مهندس، اینها که هر کدام باید در یک جای دیگری باشند، زن محترمه و خانم های عزیز که باید در جاهای چه باشند، همه اینها توی این روستاها رفته اند و دارند درو می کنند، چه می کنند، البته اینها دروگر نیستند به آن معنائی که رعیت دروگرند، اما یک عمل کوچک که اینها همچو قدرت می دهد به این دروگرها که اگر یک جریب زمین را آنوقت درو کردند، حالا دو جریب زمین درو می کنند. وقتی دروگر آمد دید که این خانم هائی که باید زیر سایه بنشینند، آمدند توی آفتاب و گرفتند دارند جو را درو می کنند و جمع می کنند، و اینها یک قدرتی در نفس آنها پیدا می شود، یک ارزشی دارد عمل اینها که قدرت به آنها می دهد و آنها کارشان چند برابر می شود. خیلی ارزش دارد وقتی ببینند شما از اروپا پا شدید آمدید، از امریکا پاشدید آمدید اینجا برای اینکه کمک کنید به برادرهای خودتان، ببینید چه حالی برای این رعیت پیدا می شود، این رعیتی که هر روز یک سازمان امنیت می رفت بالا سرش یا شلاقش زد یا چه از او اخذ می کرد، حالا می بیند که از اقصی بلاد خارج نه داخل، برادرانشان آمدند و می گویند ما آمدیم به شما کمک کنیم، ما آمدیم که با شما درو کنیم، ما آمدیم با شما زراعت تان را برداریم، نمی دانیم این چه حظی برای، این چه در قلب آنها چه اثری خواهد گذاشت و نمی دانید ارزش اینکه یک قلب ضعیف را شما همچو خوشحال کردید، این ارزش چقدر است، معنویت عمل را ما نمی دانیم چقدر است، خیلی زیاد است عمل، ولو کوچک هم باشد و شما از باب اینکه دروگر نیستید، نتوانید درست درو کنید، لکن چند تا خوشه گندم را که شما جمع بکنید، اینقدر ارزش دارد، اینقدر قلوب را به شما متوجه می کند و اینقدر مردم را امیدوار می کند و نهضت ما را پیش می برد که خدا می داند. خداوند همه تان را حفظ کند، و خداوند همه شما را سعادتمند کند، و این تحول روحی که پیدا شده است، خداوند حفظ کند این تحول را.
نقشه های استعمار گرانه، جهت انحراف اذهان جوانان
من حالا وقت ندارم لکن از اموری، خیانت هائی که دستگاه به ما کرده است یکی همین قضیه
صحیفه نور جلد 8 صفحه 192
اختلاف است، از طرق مختلفه جوانهای ما را منحرف کردند،راه های مختلف،شیاطین اینها نشستند بررسی کردند و راه هائی پیدا کردند برای اینکه نسل جوان ما را بکشند به یک فسادهائی و از آن چیزهائی که مربوط به خودشان و زندگی خودشان غافل کنند. این مراکز فسادی که بیشترش در تهران است و در همه شهرستان ها هست، این با یک نقشه و حساب بوده است. اگر یک جوانی رفت در یک مرکز فسادی، فردایش هم رفت، ده روز رفت، عادت می کند به آن مرکز فساد، دلش دنبال اوست، یک جوان یا جوانهائی که دلشان دنبال مراکز فساد باشد وقتی که خواب می بینند، خواب همان مراکز را می بینند تا بیدار هم می شوند حواسشان آنجا باشد و بعد هم بروند سراغ همان مقاصد فاسده، این دیگر به درد اینکه بتواند در مقابل قدرتها بایستد و بگوید نه، نیست، این دیگر فکرش دنبال این نیست که مملکت ما گرفتاری دارد، باید این گرفتاری را ما خودمان رفع بکنیم، این ذهنش منعطف است دیگر از این مسائل. این اختلاطهائی که درست کرده اند و ایجاد کردند برای ملت ما و جوانهای ما را مختلط کردند با هم کشیدند به یک مسائل فاسدی، این هم جزء همان نقشه هائی است که برای ما کشیدند. این اختلاط در دریا یک چیز عادی نیست، یک چیزی نیست که همین طوری شده باشد، یک نقشه ای است برای اینکه جوان های ما را منعطف کنند ذهن شان را به این مسائل، اگر چندین هزار جوان ما جذب شدند به مراکزی که اینطور مسائل شهوی و حیوانی در او مطرح است، همین چندین هزار جوان را ملت ما از دست داده.