بیانات امام خمینی در دیدار اعضای هیأت بحرینی و کرد و پاسداران قائمیه
تاریخ: 1358/04/12
دشمنان در صدد بد جلوه دادن نهضت اسلامی هستند
بسم الله الرحمن الرحیم
از برکات این نهضت یکی این است که طوائف مختلفه را زیر یک سقف توی یک اطاق کوچک جمع کرده است، فارس و کرد و عرب و عجم، همه برادرها را در یک جا مجتمع کرده است تا مسائل و مطالبی که دارند بگویند و ما هم اگر عرائضی داریم به آنها عرض می کنیم.
آنچه که الان به نظر من اهمیت دارد و اهمیت حیاتی دارد یعنی حیات اسلام به آن بستگی دارد این است که از حالا به بعد ما چه بکنیم، تکلیف حالا را معین کنیم. آنچه که گذشت، گذشت و بحمدالله به خیر گذشت، ما چه بکنیم که از این به بعد هم به خیر بگذرد، به نفع اسلام بگذرد. آن که الان ما را تهدید می کند و موجب نگرانی است و نگرانیش بیشتر از نگرانی ای است که سابق داشتیم راجع به مبارزه با طاغوت این است که الان یک قشرهائی هستند، یک اشخاصی در بین ملت هستند که اینها می خواهند این نهضت اسلامی را با اینکه اسلامی است بد نمایش بدهند، یعنی مکتب ما را یک طوری نمایش بدهند به دنیا که این مکتب اسلامی هم مثل همین مکاتب دیگر و مثل همین رژیم های فاسد دیگر است، منتها آنوقت قدرت دست یک طائفه ای بود و کارهای خلاف می کردند، حالا دست یک طائفه دیگر آمده ولی همان کارها را می کنند.
ما اگر چنانچه در این مبارزه که با طاغوت می کردیم و همه شما جوان های عزیز و همه طبقات ملت با هم مجتمع شدند و به پیش رفتند اگر در آن رژیم ما شکست می خوردیم، قتل عام می شدیم چیز مهمی نبود برای اینکه در راه حق بوده است و مکتب ما محفوظ بود و کوشش خودمان را آنقدری که می توانستیم کردیم منتها زورمان نرسید آنها غلبه کردند، چنانچه اولیاء حق هم بسیاریشان مغلوب شدند لکن مکتب محفوظ ماند. سیدالشهدا سلام الله علیه با همه اصحاب و عشیره اش قتل عام شدند، لکن مکتب شان را جلو بردند. شکست در مکتب نبود پیشروی بود، یعنی بنی امیه را تا ابد شکست داد، قتل سیدالشهدا، یعنی این اسلامی که بنی امیه می خواست بد نمایش بدهد و با ادعای خلافت بر خلاف موازین انسانی عمل بکند آن را، سیدالشهدا سلام الله علیه با نثار خون خودشان آن رژیم را، رژیم فاسد را شکست داد و خود مقتول شد. ما اگر در این رژیم سابق در این مبارزه شکست می خوردیم و آن مکتب مان محفوظ می ماند، دست نخورده می ماند و خودمان از بین می رفتیم خیلی اهمیت نداشت برای
صحیفه نور جلد 7 صفحه 251
اینکه سیدالشهدا هم کشته شد، امیرالمؤمنین هم در جنگ با معاویه شکست خورد.
امروز هر قدم کجی که برداشته شود به نام اسلام تمام می شود
اما حالا سر یک دو راهی واقع شدیم این اهمیت دارد. این دو راهی این است که چه بکنیم که مکتب مان محفوظ باشد، و چه اعمالی مکتب ما را به باد می دهد، شما پاسدارهای عزیز محترم که علاقمند هستیم ما همه به شما، چه بکنید؟ چه اعمالی از شما صادر بشود که این اعمال در این رژیمی که الان رژیم اسلامی است، الان جمهوری اسلامی است، مملکت ما رژیمش الان با رفراندم، جمهوری اسلامی شده، اگر الان یک اعمالی بجا بیاوریم، ارتکاب یک کارهائی بکنیم که بر خلاف موازین شرعیه باشد، بر خلاف موازین عدالت باشد مثلاً فرض کنید که جوانی از ما بر خلاف موازین یک تعدی به غیر بکند، یک جوانی که به عنوان پاسبان اسلام است بریزد در خانه یک کسی و یک کار زشتی بکند، امروز این کار را دیگر پای این شخص حساب نمی کنند می گویند پاسبان، پاسدار اسلام هم اینطوری است، در رژیم سابق ساواکی ها این کارها را می کردند، در رژیم حالا هم پاسداران اسلام این کارها را می کنند. اگر به پای شخص حساب می شد و مکتب محفوظ می ماند و نسبت به اسلام نمی دادند اشکال خیلی نبود. آدم فاسد در عالم خیلی هست، آدم مخالف با موازین عمل کن زیاد است، اما اگر ما خودمان را پاسدار اسلام بدانیم ما که در لباس روحانیت هستیم، این صف و شما که پاسداران اسلام هستید و همه مان انشاءالله پاسداران اسلام باشیم، اگر امروز از ما از این طبقه و از شما و این طبقه و از آقایان و آن طبقه اگر امروز یک خلافی صادر بشود، این اشخاصی که با قلم های زهرآلود چشم ها را دوخته اند که یک چیزی پیدا بکنند برایش، یکی را هزار تا اضافه بکنند و به اسلام نسبت می دهند نه به شما نه به من، اگر یک کاری یک وقتی من کردم می گفتند خمینی یک آدم مخالف با عقل و اسلام است، این اشکالی نداشت، خوب، خیلی اشخاص مخالف بودند یکی اش هم من، اما اگر من حالا یک کاری بکنم و بگویند که رژیم اسلام اینطوری است، یا آقا خدای نخواسته یک کاری بکنند که نسبت داده بشود به اینکه این حکومت اسلام هم همین است، اینهائی که نشسته اند و الان در داخل و خارج چشم ها را دوخته اند که یک مناقشه ای بکنند، یک چیزی از شما، از من، از آقا ببینند، از روحانیون، از پاسداران، از کمیته ها، از دادگاه انقلاب، از حکومت - عرض می کنم که - ملی، از همه اینها یک چیزی ببینند یکی را هزار می کنند، آنهم پای من و آقا حساب نمی کنند، پای اسلام حساب می کنند. امروز مکتب ما در خطر است و آنوقت که رژیم بود، مکتب مان سر جایش بود، خودمان در خطر بودیم. اگر در زمان طاغوت ما با آنها مبارزه می کردیم و ما را می کشتند اشکال نداشت شکست خورده بودیم و اگر در زمان طاغوت از یک معمم یک چیزی صادر می شد، نمی گفتند اسلام، می گفتند این ساواکی هست، به اسلام نسبت نمی دادند. الان اگر از پاسدارهای اسلام، چه شما که پاسدارید و چه ما که پاسداریم یک مطلبی صادر بشود، این اشخاصی که در صددند که تخطئه کنند مکتب ما را، اسلام را تخطئه کنند، اینها قلم ها را بر می دارند اینجا به کنایه و در خارج به صراحت می نویسند و مکتب
صحیفه نور جلد 7 صفحه 252
ما یک وقت در دنیا شکست می خورد. شکست مکتب مصیبت بزرگ است. امروز مسؤولیت طبقه روحانی، مسؤولیت پاسدارهای اسلام، مسؤولیت حکومت است، رئیس الوزراء اسلام، نخست وزیر اسلام، مسؤولیت امروز مثل سابق نیست، امروز مسؤولیت زیاد است. مسؤولیت این است که اگر یک کاری ما بکنیم، روحانی خدای نخواسته یک کاری بکند، در کمیته ها یک کاری بشود، در دادگاه های انقلابی یک کار خلافی بشود، پاسدارهای انقلاب یک کاری بکنند، مردم یک کاری بکنند، بازار یک بازار غیر اسلامی باشد، آنهائی که برای مناقشه نشسته اند و چشم هایشان را دوخته اند به ما، آنها برای ما یک کاری می کنند که اصل مکتب ما شکست بخورد، یعنی تا ابد اسلام دفن بشود. مصیبت این است و الا مصیبت کشته شده که مصیبتی نیست، خوب، جوان های ما کشته شدند، در راه اسلام کشته شدند، شهید شدند، (هنیاًلهم) ، اما کشته شدن، دفن شدن مکتب اهمیت دارد، این را حفظش کنید ای برادرهای پاسدار من! ای عزیزان ما! مبادا از شما یک مطلبی صادر بشود که قلم ها برداشته بشود و نوشته بشود که اسلام اینجوری هست، اینها مثل ساواکی هایند. ای آقایان روحانیون! مبادا از روحانیون یک وقتی، حالائی که یک قدرتی پیدا شده است یک چند نفر تفنگدار دور خودشان جمع کنند و یک کاری بکنند که اسلام را لکه دار بکنند.
امروز اگر از یک روحانی یک مطلبی صادر بشود که بر خلاف موازین باشد، آنهائی که باید ما را لکه دار کنند می گویند اینها هم، آخوندها، الان دیکتاتوری کفش و عمامه است. بهانه دست مردم ندهید، اسلام دیکتاتوری نیست، آن که دیکتاتور است مسلم نیست، روحانیت دیکتاتور نیست، آن که دیکتاتور است روحانی نیست، لکن قلم برداشته می شود و نوشته می شود اینها همان ها هستند، آنوقت ساواک بود، حالا پاسدار هست. نکند خدای نخواسته یک وقت یک چیزی از شما صادر بشود، از ما صادر بشود، از روحانیون صادر بشود، از کمیته ها صادر بشود. اینها هم الان اجزاء مملکت اسلام است. ما ادعا داریم که یک مملکت اسلامی حالا داریم. الان اینهائی که به اسم دادگاه اسلام و کمیته اسلام عرض می کنم پاسداران اسلام و روحانیون اسلام الان دیگر آنطور نیست که مثل رژیم سابق باشد که اگر شما یک کاری می کردید به شما نسبت بدهند، اگر من یک کاری می کردم به من نسبت بدهند الان یک وضعی داریم که اگر خدای نخواسته یک قدم کجی برداریم این را به اسم اسلام تمام می کنند.
کاری نکنیم که امام زمان سلام الله علیه پیش خدا خجالت بکشد
این راجع به دشمن های ما، و اما اولیاء خدا و خداوند تبارک و تعالی مراقب ما هستند. ما رقیب داریم، خدای تبارک و تعالی رقیب ما هست، ملائکة الله رقیب ما هستند یعنی پاسداری از ما می کنند، مبادا یک وقتی نامه عمل شما برود پیش امام زمان سلام الله علیه و آنجا گفته بشود به امام زمان که این پاسدارهای شما، و ایشان سرشکسته بشوند، آقا مسأله مهم است. قضیه، قضیه کشت و کشتار نیست، قیام و نهضت ما، نهضت یک رژیم طاغوتی نیست، قیام و نهضت ما یک نهضت انسانی است، یک
صحیفه نور جلد 7 صفحه 253
نهضت اسلامی است، ما به کتاب و سنت می خواهیم عمل بکنیم، شما به کتاب و سنت باید عمل بکنید. اگر یک وقت نامه عمل یک روحانی را بردند و به امام زمان سلام الله علیه دادند و آن ملائکة اللهی که بردند دادند گفتند که این هم روحانی شماست، اینها پاسداران اسلام شما، و امام زمان خجالت بکشد نعوذ بالله، او علاقه دارد به شما. شما ببینید اگر این آقا خودشان خیلی منزه است از پسرشان یک چیزی صادر بشود خودشان سرافکنده می شوند، اگر از خادم شان یک چیزی صادر بشود خودشان سرافکنده می شوند. ما همه خادم هستیم، از ما توقع هست، از شما توقع هست.
حکومتی که مردم حامی اش باشند، سقوط نمی کند
امروز روزی است که باید حفظ کنید شما اسلام را، اسلام را باید حفظ کنید. حفظ اسلام به این است که اعمالتان را تعدیل کنید، با مردم رفتار خوب بکنید، برادر باشید با مردم، مردم را اینطور حساب نکنید. رژیم های سابق مردم را از خودشان جدا می دانستند. آنها در یک طرف بودند، مردم هم در یک طرف بودند. آنها مردم را می کوبیدند، مردم هم آنها را اگر می توانستند. امروز که مردم جدا نیستند از پاسداران اسلام، حکومت اسلام که از مردم جدا نیست، تو مردم است، از همین مردم و از همین جمعیت است شما هم از همین مردمید، از همین جمعیتید، شما کاری نکنید که مردم از شما بترسند، شما کاری بکنید که مردم به شما متوجه بشوند، کاری بکنید که مردم محبت به شما بکنند، پشتیبان شما باشند. اگر مردم پشتبیان یک حکومتی باشند، این حکومت سقوط ندارد، اگر یک ملت پشتیبان یک رژیمی باشند، آن رژیم از بین نخواهد رفت اینکه رژیم سابق از بین رفت برای اینکه پشتبیان نداشت، ملت پشتیبانش نبود، ملت پشت به او کرد بلکه خود ملت او را بیرونش کرد. رضاخان را وقتی متفقین از این مملکت بیرون کردند، مردم شادی می کردند با اینکه در خطر بودند، جانشان در خطر بود، لشکر غیر بود، لشکر اجنبی بود، لشکرهای اجنبی بودند ریختند به ایران ولی چون رضاخان را بردند، مردم خوشحالی می کردند. ما خودمان مطلع بودیم در بین مردم این مردم هم که رفت که دیدید که چه شادیها کردند برای اینکه پشتیبان نداشتند کاری نکنید که مردم بگویند که ایکاش نبود این پاسدار، کاری نکنیم که مردم بگویند ایکاش روحانیتی در کار نبود. مسأله مهم است. قضیه این نیست که من ساقط باشم، قضیه این نیست آقا ساقط باشند، قضیه این است که اسلام در خطر است. امروز اینطوری است وضع ما، همه انشاءالله با هم متوجه به اسلام و وظائف.
نگذارید عملی از شما صادر بشود که اجر شما از بین برود
پاسداری و وظائف پاسداری شغل بسیار شریف و بسیار پر مسؤولیت است. شما تا صبح بیدارید و از این مردم پاسداری می کنید و برای خداست و در خطر هم هستید. چه چیزی بالاتر از این، لکن کاری بکنید که مقبول درگاه خدا باشید این زحمت های شما خدای نخواسته هدر نرود و آن این است که به وظائف پاسداری عمل بکنید و این است که خودتان پاسدار خودتان هم باشید. این جنود
صحیفه نور جلد 7 صفحه 254
ابلیسی که به باطن انسان هجوم می کنند، پاسداری کنید نگذارید، ردشان کنید، طردشان کنید، نگذارید که وسوسه بکنند شیاطین و خدای نخواسته یک عملی از شما صادر بشود که اجر شما را از بین ببرد. شما خیلی اجر دارید پیش خدا، نگذارید این از بین برود.
در اسلام همه میزان، تقواست
و من امیدوارم که همه طبقات این ملت در تحت لوای اسلام با رفاه، با سلامت، با سعادت، همه با سعادت باشند. اگر اسلام بیاید، در اسلام این حرف ها نیست که این سفید است آن سیاه است، آن کرد است و آن لر است، آن روحانی است و آن چی، تقوا میزان است، اسلام اگر آمد انسان باید از خودش فقط بترسد، نه از حکومت می ترسد، نه از ارتش اسلامی کسی می ترسد، نه از ژاندارمری اش می ترسد، نه از پاسبانش می ترسد، نه از پاسدارش می ترسد، هر کسی باید از خودش بترسد که اعمالش مبادا بد باشد. و من امیدوارم اسلام به آنطوری که ما می خواهیم به آنطوری که خدای تبارک و تعالی می خواهد، در ایران پیاده بشود و همه اقشار بدون اینکه فرقی باشد ما بین مرزنشین و ما بین مرکز نشین، بین فارس و کرد، بین عرب و عجم، بین کرد و غیر کرد، هیچ فرقی در اسلام نیست و همه به حقوق خودشان می رسند. از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت همه را می خواهم و خداوند همه را حفظ کند، غلبه بدهد.