بیانات امام خمینی در جمع روحانیون و طلاب حوزه علمیه قم
تاریخ: 1358/04/07
موضوع علم انبیاء تربیت انسان است
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر برای هر علمی موضوعی است، چنانچه شما آقایان می فرمایید، علم همه انبیاء هم موضوعش انسان است و اگر برای هر دولتی برنامه ای است، برنامه رسول اکرم (صل الله علیه و اله وسلم) را می شود گفت سوره ای که در اول وارد شده است آن برنامه رسول خداست: (بسم الله الرحمن الرحیم. اقراء باسم ربک، اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقراء و ربک الاکرم الذی علم بالقلم، علم الانسان مالم یعلم) . تمام انبیاء موضوع بحثشان، موضوع تربیتشان، موضوع علمشان انسان است. آمده اند انسان را تربیت کنند، آمده اند این موجود طبیعی را از مرتبه طبیعت به مرتبه عالی مافوق الطبیعه ماوفوق الجبروت برسانند. تمام بحث انبیا در انسان است. از اول، هر کس هر یک از انبیاء که مبعوث شدند، مبعوث شدند برای انسان و برای تربیت انسان. برنامه هم این آیه شریفه به حسب اعتبار و به حسب احتمال تعیین می فرماید، به خود رسول اکرم خطاب است لکن خطابات قرآن آن هم که به خود رسول اکرم است غالباً عام است: (اقراء باسم ربک) از اول که قرائت شروع می شود تعیین می فرماید که قرائت چه جور باید باشد، به اسم رب باید باشد. تمام قرائت هائی که، تمام کلماتی که از اسم رب، جدا باشد شیطانی است. دو جنبه است! یک جنبه رحمانی و یک جنبه شیطانی. قرائت به اسم قرائت که شروع شد با اسم رب شروع شد علم با اسم رب قرائت با اسم رب، دیدن با اسم رب، شنیدن با اسم رب، گفتن با اسم رب، درس خواندن با اسم رب، همه چیز با اسم رب، عالم با اسم رب شروع شده است.
خدای تبارک و تعالی عالم را با اسم خودش شروع کرده است، بنای عالم با اسم خداست و انسان که یک عالمی است، عالم صغیر و به حسب واقع کبیر، قرائت، اول تعلیمی که به او می شود و اول برنامه ای که برای رسول اکرم آمده است این است که: (اقراء باسم ربک) نه همین طور قرائت کن، نه همین طور درس بخوانید، نه همین طور ترویج بکنید، نه همین طور منبر بروید نه همین طور تبلیغ بکنید. درس بخوانید به اسم رب، برنامه است، تبلیغ بکنید به اسم رب، منبر بروید به اسم رب، گوش کنید به اسم رب، صحبت کنید به اسم رب، که اگر اسم رب را از اشیاء جدا کنند، به یک معنا هیچ هستند و هیچ می شوند. همه چیز با اسم رب چیز است، همه آوازها از خداست. با اسم رب عالم شروع شده
صحیفه نور جلد 7 صفحه 224
است و با اسم رب ختم می شود.
همه موجودات عالم اسماء خدا هستند
شما هم باید با اسم رب شروع کنید و با اسم رب ختم کنید. علامت خدا در همه چیز هست و باید ما استشعار کنیم اسم خدا، همه عالم اسم خداست. شماها همه اسم خدا هستید با اسم خدا همه چیز تحقق پیدا کرده است و همه اسم خدا هستید. ما باید این معنا را ادراک کنیم بفهمیم که همه از اوست و همه به او رجوع می کنند (انا لله و انا الیه راجعون) از او هستیم و به او، اوست همه چیز، دیگران نیستند، هیچ اند، هر چه هست اوست. ما باید ادراک این معنا را بکنیم. انبیاء آمدند که ما را هشیار کنند، تربیت کنند. انبیاء برای انسان آمده اند و برای انسان سازی آمده اند، کتب انبیاء کتب انسان سازی است. قرآن کریم کتاب انسان است. موضوع علم انبیاء انسان است هر چه هست با انسان حرف است، انسان منشأء همه خیرات است و اگر انسان نشود منشأ همه ظلمات است. در سر دو راهی واقع است این موجود، یک راه، راه انسان، یک راه، راه منحرف از انسانیت تا از چه حیوانی سر بیرون بیاورد. تعلیم تنها، تعلم تنها، فقه تنها، فلسفه تنها، علم توحید تنها فایده ندارد تا مقرون با اسم رب نباشد (اقراء به اسم ربک، باسم ربک الذی خلق) . همه خلق را به اسم رب نسبت می دهد، اسم رب مبداء همه خلق هاست، خلق است، خلق مطلق (اقراء باسم ربک الذی خلق) درس هم بخوانید به اسم ربک الذی خلق، مباحثه هم بکنید به اسم رب. نه همان اول بگویید بسم الله الرحمن الرحیم . بفهمید قضیه چه است و بفهمیم قضیه چه است. انبیاء آمدند که بفهمانند به ما که قضایا چه هست. ما همه حیران، سرگردان، همه عالم سرگردانند نمی دانند قضایا چیست، اینهائی که ادعای انسان شناسی و اسلام شناسی می کنند ادعاست. کی انسان را می شناسد و کی اسلام را؟ یک پرده هائی، یک ورق های بسیار مختصری از انسان، یک ورق های بسیار مختصری از اسلام وقتی که کسی بشناسد خیال می کند انسان را شناخته، اسلام را شناخته.
انسان به معنای حقیقی انسان، به آن معنائی که انسان است جز ذات مقدس حق و آنهائی که ملهمند به الهام او، کسی نمی شناسد. ملائکه ایراد گرفتند که این مفسد را (انسان) چرا خلق می کنی، فرمود شما نمی دانید بعد که تعلیم اسماء کرد و هیچ کس نمی تواند حمل اسماء بکند الا انسان و حمل امانت بکند الا انسان، وقتی که اسماء را به او تعلیم کرد فرمود که عرضه کن بر این ملائکه ای که اشکال داشتند، همه عاجز ماندند ملائکه هم عاجز ماندند، ملائکه مقربین هم عاجزند اما نه ما، انسان، ماها یک موجودی هستیم که سر دو راهی واقع شده ایم، باز آنهایمان که خوب هستند راه را معوج نرفتند و الا توی راهند تا ببینیم چه بشود. دنبالش می فرماید (اقراء و ربک الاکرم) با خدا قرائت کن (شاید معنایش این باشد) آنجا (اقراء باسم ربک الذی خلق) البته طولانی است صحبت (خلق الانسان من علق) انسان از این علق، از این آب، یک همچو قدرت، یک همچو قدرت که آن انسانی که همه عالم است.
صحیفه نور جلد 7 صفحه 224
صراط مستقیم از علق شروع می شود و تا الوهیت ادامه می یابد
می گویند (والعصر ان الانسان لفی خسر) عصر، انسان کامل است، امام زمان سلام الله علیه است یعنی عصاره همه موجودات. قسم به عصاره همه موجودات یعنی قسم به انسان کامل (ان الانسان لفی خسر) - الا - این انسان که اینجا می گویند، همین انسان یک سر و دو گوشی است که ماها انسانش می گوئیم خطاب با ماست، سر دو راهی واقع شده ایم، یک راه، راه انسانیت است که این صراط مستقیم است، صراط مستقیم یک سرش به طبیعت است، یک طرفش به الوهیت. راه مستقیم از علق شروع می شود منتها بعضی از آنها طبیعی است و آنجائی که مهم است آنجائی است که ارادی است. یک سرش طبیعت است و یک طرفش مقام الوهیت و انسان از طبیعت شروع می کند تا اینکه برسد به آنجائی که در وهم من و تو نمی آید. (آنچه در وهم تو ناید آن شوم) اختیار با شماست که این دو راه را اختیار کنید یا صراط مستقیم انسانیت را، یا انحراف چپ، یا انحراف به راست.
از هر طرف انحراف باشد از انسانیت دور می شود، هر چه جلو برود دورتر می شود، کسی که از راه مستقیم منحرف شد هر چه پیش برود دورتر می شود به راه. اگر از راه مستقیم انسانیت یعنی آن راهی که انبیاء آمدند معرفی کنند آن راه را، مأمورند برای اینکه آن راه را معرفی کنند، خدای تبارک و تعالی در سوره حمد می فرماید که: (اهدانا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم) آنهائی که تو به آنها نعمت دادی، آنها را منعم کردی، رحمت را بر آنها وارد کردی، هدایت را بر آنها وارد کردی، (غیر المغضوب علیهم و لا الضالین) مغضوب علیهم یک طایفه اند منحرف، ضالین هم یک طرفند منحرف، از هدایت دورند و هر چه پیش بروند دورتر می شوند. هر چه درس بخوانید و به اسم ربک نباشد، از صراط مستقیم دورید و هر چه زیادتر درس بخوانید دورتر می شوید. اگر اعلم من فی الارض بشوید و به اسم ربک نباشد، ابعد از خدای تبارک و تعالی هستید، از صراط مستقیم بعیدتر می شوید. یا صراط مستقیم است که یک سرش جسر جهنم است، یک طرفش طبیعت است یک طرفش بهشت است، آخر مرتبه بهشت لقاءالله است، آنجائی است که غیر انسان هیچ کس راه ندارد فقط انسان راه دارد و ما همه الان در جسر جهنم واقع شدیم، طبیعت متن جهنم است. در آن عالم ظهور که می کند، طبیعت جهنم است، الان ما در متن جهنم داریم حرکت می کنیم، اگر این راه را طی کردیم آن روز که جسر جهنم ظاهر می شود، در این چشم های مردم در آن عالم ظاهر می شود، آن که این راه را طی کرده است از آن جسر عبور می کند آن که این راه را طی نکرده است در جهنم واقع می شود، می افتد از راه، کج است دیگر. یک راه مستقیم که اوصافش هم که گفتند و شنیدید و دقیقتر او موست، راه باریک است و تاریک است و نور هدایت می خواهد. (اهدنا الصراط المستقیم) خداوند هدایت کند ما را.
مقام انسانیت با قرائت به اسم رب حاصل می شود
شما آقایان که در راه اسلام و علم قدم بر می دارید و متلبس به لباس اسلام و لباس انبیاء شده اید و متلبس به لباس روحانیت شده اید، گمان نکنید که درس خواندن بدون اینکه قرائت به اسم رب باشد
صحیفه نور جلد 7 صفحه 226
برایتان فایده دارد، گاهی ضرر دارد، گاهی علم غرور می آورد، گاهی علم انسان را پرت می کند از صراط مستقیم. اینهائی که دین ساز بودند، اکثراً اهل علم بودند. اینهائی که دعوت بر خلاف واقع کردند، اکثراً از اهل علم هستند، چون علم قرائت به اسم رب نبوده است، انحراف داشته است از اول، این راه انحرافی هر چه پیش رفت، بیشتر انحراف حاصل می شود، دورتر می شود از انسانیت. چه بسا یک نفر آدم فیلسوف اعظم است به حسب نظر مردم، فقیه اکرم است به حسب نظر مردم، همه چیز می داند، انبار معلومات است لکن چون قرائت به اسم رب نبوده است از صراط مستقیم دور شده است و از همه دورتر. هر چه انبار زیادتر و زرش زیادتر، هر انبار بزرگتر و زر و ظلماتش بیشتر، ظلمات، (بعضها فوق بعض) گاهی علم ظلمت است، نور نیست. آن علمی که شروع بشود به اسم رب، نور هدایت دارد این علمی که برای این است که یاد بگیرد، آن خوبش این است که می خواهد یاد بگیرد و الا می خواهم مسند بگیرم، می خواهم امام جماعت بشوم، می خواهم اهل منبر بشوم، می خواهم مقبول عامه باشم، مقبول مردم باشم، انحراف است، اینها انحرافات است و همه دقیق. صراط مستقیم، به حسب وصفی که شده است باریکتر از موست بسیار دقیق است. چه بسا انسان یک عمر در ریا بوده و خودش نفهمیده، یک عمر هر عملی کرده ریا بوده است و نفهمیده خودش ریاست، اینقدر دقیق است که خود آدم هم نمی فهمد، موازین دارد برایش، آنهائی که اهل عمل هستند موازین تعیین نکردند که ما بفهمیم که چه هستیم و خودمان را تشخیص بدهیم. در علم انبیاء که علم انسان سازی است موازین دارد اینها.
اسلام را به این زودی نمی شود شناخت، اسلام را با دو تا جنگ نمی شود، اسلام جنگ نیست، جنگ به اسلام مربوطی نیست. مکتب اسلام، اینکه حالا به آن گفته می شود مکتب، این یک چیزی است که مقدمه ای برای آن مکتبی است که اسلام دارد، آن مکتب را من و تو نمی شناسیم، چنانچه انسان را ما نمی شناسیم، اینکه می شناسیم همین موجود طبیعی است، این انسان نیست، از علق می آید یک قدری بالاتر، یک قدری بالاتر، تا می شود حیوان. این حیوانیش خیلی طولانی است، این مقام حیوانیت خیلی طولانی است و انسان ممکن است تا آخر عمرش در همین حیوانیت متوقف شده باشد. تا قرائت به اسم رب نباشد فایده ندارد، همه چیز باید به اسم رب باشد.
با اسم خدا و با محبت و رحمت به اصلاح انحرافات بپردازید
شما حالا آقایان از قراری که گفتند بنا دارید که تشریف ببرید در قراء و قصبات و شهرها برای ترویج، برای هدایت، توجه داشته باشید اگر قدمی بر خلاف موازین، بر خلاف رضای خدا بردارید یک جرمی است که به این زودی نمی توانید جبران کنید. شمائی که به اسم هدایت بین مردم می روید غیر عامه مردم است وضعتان، غیر وضع عامه مردم است. شمائی که برای هدایت می روید شما رسول از طرف اسلام هستید، رسول رسول خدا هستید. باید بفهمید که در این رسالت چه باید بکنید، این کارهائی که بنا دارید بکنید آیا به اسم رب است؟ آیا از اول که شروع می کنید به اینکه هدایت کنید مردم را، اسلام را معرفی کنید بر مردم، ولو همین قدر که می دانید، آیا این به اسم رب است؟ از اسم خدا
صحیفه نور جلد 7 صفحه 227
شروع می شود یا خدای نخواسته نفسانیت آدم در آن دخالت دارد. (اعدا عدوک) همین نفسی است که در انسان است، این از همه دشمن برای انسان دشمن تر است همه دشمن های عالم آنقدری که از آنها می آید این است که انسان را بکشند زجرش بدهند اما آن که بین جنبیک، آن نفس اماره انسان، آن غیر این است که انسان را بکشد، انسانیت را می کشد. همه عالم جمع بشوند که انسانیت شما را بکشند تا آن چیزی که در خود شما هست، آن نباشد و تغییر نکند، کسی نمی تواند (اعدا عدوک) همین نفسی است که بین جنبیک. ببینید که حالا که تشریف می برید و می خواهید مردم را هدایت کنید، به اسم رب هدایت می کنید یابه اسم نفس که همان به اسم شیطان است؟ ببینید با آقایانی که در محل هستند، شما چه جور رفتار می کنید؟ ما فرض می کنیم که شما در محل که رفتید بعضی از اشخاص منحرف هستند، پیغمبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) برای همین ها غصه می خورد، برای همین مردم منحرف غصه می خورد (و لعلک باخع نفسک) اینکه مومن نشدند، همچون غصه ای که مثل اینکه می خواهی خودت را بکشی. ما فرض می کنیم که شما وقتی که رفتید یک انحرافات دیدید، انحرافات را با انحراف اصلاح خیال نکیند بکنید. انحراف نمی تواند انحراف را مستقیم کند. انحرافات را با نور هدایت خدا و باسم ربک مستقیم کنید.
با اسم خدا حرکت کنید و با اسم خدا هدایت کنید. و با اسم خدا ترویج کنید و با اسم خدا انحرافات را مستقیم کنید. اگر دیدید آنجا می خواهد نفس اماره بگوید که حالا این آقا که اینجا مدتی بوده است و عنوانی دارد و بخواهید عنوانش را یک وقت خدای نخواسته از دستش بگیرید، بدانید که این الهی نیست، این شیطانی است. بخواهید مقابل یک اهل علمی که آنجا هست بایستید و بشکنید خدای نخواسته حیثیت او را، بدانید که انسانی نیست و این الهی نیست شیطانی است. با همه محبت کنید، با محبت می شود منحرف ها را مستقیم کرد، بهتر از اینکه با شدت وحدت، گاهی نمی شود و الا غالباً می شود. پیغمبر اکرم نبی رحمت است که برای رحمت آمده است آنجائی هم که آن منحرف های غیر قابل اصلاح را امر به قتل می کرد، مثل یک غده سرطانی که در یک بدن باشد، برای اصلاح بدن آن غده را باید بیرون آورد، چاره نیست، این غده های سرطانی گاهی یک جامعه را فاسد می کنند، این هم رحمت بر جامعه است. اینهائی که اسلام را اصلاً نمی دانند چیست، نمی فهمند اصلاً اسلام چه است، خیال می کنند این غربی ها، اینهائی که دنبال غرب هستند، که احکام اسلام خشونت دارد. اینها اصلاً نمی دانند که این احکام چه چیز هست، برای چه هست. این مثل این است که به یک طبیبی که کارد را برداشته و شکم را پاره می کند و غده سرطانی را بیرون می آورد بگویند این خشونت دارد می کند. این رحمت است یا خشونت؟ آن طبیبی که می برد دست را برای اینکه دست فاسد می کند انسان را، کارد را در آورده می برد دست را، این طبیب با خشونت دارد رفتار می کند و باید فریاد برآورد که این طبیب خشن است یا این طبیب، طبیب رحمت است، با رحمت دارد رفتار می کند، یک انسان را برای یک عضو نجات می دهد.
این جامعه مثل یک انسان می ماند، گاهی وقت برای اصلاح جامعه یک کسی را تهدید
صحیفه نور جلد 7 صفحه 228
می کنند آن هم تهدیدی که گاهی وقت ها منتهی به کشتن می شود. یک نفر آدمی که یک مملکت را می خواهد فاسد بکند، یک کشور را، یک گروه را فاسد می خواهد بکند و قابل اصلاح نیست آن را باید برای تهذیب جامعه، برای حفظ جامعه این را، این غده سرطانی را باید از این جامعه دور کرد، دور کردنش هم به اینکه اعدامش کنند. اعدام های اسلامی است، نه مثل اعدام غربی می ماند. آنها می ریزند می کشند، می برند از بین و همه آن برای این است که جا برای خودشان باز کنند. اعدام هائی که در اسلام است، اعدام رحمت است، یک طبیبی است که چاقو را برداشته و این جامعه را از شر یک موجودی که اگر باشد فاسد می کند جامعه را، از شر این نجات می دهد جامعه را. یک حد از حدود الهی وقتی که واقع بشود، یک جامعه اصلاح می شود. اگر چهار تا دزد را دستش را ببرند در مجمع عمومی، دزدی تمام می شود. اگر چهار تا آدمی که به فحشا مبتلاست آن را شلاق بزنند، در جامعه، فحشا از بین می رود. این همان غده سرطانی است که طبیب برای حفظ یک انسان ناچار است که این غده را بیرون بیاورد. گاهی چاقو بر می دارد چشم آدم را بیرون می آورد، رحمت است، این حفظ است.
جاری نمودن حدود الهی در جامعه یعنی رحمت بر امت
انبیاء آمدند این جامعه را حفظ کنند از فسادها. این حقوقدانان نمی فهمند اصلش اصل اسلام را نمی شناسند چیست. این غربی هائی که دور هم جمع شدند برای منافع ابر قدرت ها، اینها از انسانیت اطلاعی ندارند، اینها فقط این حیوان یک سر و دو گوش را می بینند و این طبیعت و این سطح طبیعت، نه عمق طبیعت، این سطح طبیعت را می بینند، اینها می خواهند حقوق بشر، تو چه می دانی بشر چه هست تا حق بشر چه باشد؟ تو انسان را می شناسی تا حق انسان را بشناسی؟ تو جامعه را می شناسی که حق جامعه را بشناسی؟ همه آنها همین طور هستند، همه این حرف ها که می شنوید در آن طرف ها هست و این طرف ها هم از آنها تقلید می کنند، همه برای این است که بچاپند این جامعه را، برای چاپیدن است، برای اصلاح نیست. جنگ هائی که الان هم در دنیا ممالک زیادی پشت سر هم بجنگند و آمریکا از آن طرف، شوروی از این طرف و آن طرف و از آنور کمک می کنند به اینها، اینها همه جنگ های انحرافی است، بر خلاف انسانیت است. اینجاهائی که این جنگ ها می شود و اینهمه کشتار، اینهمه کشتار در این ممالک می شود این طرفدارهای حقوق بشر نشسته اند و سیگار می کشند و پاهایشان را روی هم می اندازند و یک کلمه صحبت نمی کنند اما آن روز که یک عده اشخاصی که غده هستند برای این جامعه، غده سرطانی هستند برای این جامعه اگر بمانند یک جامعه را به باد می دهند، حکم اسلام را در اینها جاری می کنند، همین هائی که آن روز فوج ها از مردم، هزارها از انسان ها را اربابانشان می کشند و پاهایشان را روی هم می اندازند و تکیه می دهند و یک کلمه حرف نمی زنند، واویلا بلند می کنند چرا هویدا را کشتند یا چرا نصیری را کشتند یا چرا کسانی که فوج، فوج جوان های ما را از بین برده اند، اینها می کشند. کشتن اینها رحمت است بر امت. حدود الهی رحمت است بر امت. البته آن دستی که
صحیفه نور جلد 7 صفحه 229
بریده می شود،اگر زبان داشت گله می کرد اما برای انسان یک عضو فدا می شود، برای یک جامعه یک اشخاص باید از بین بروند، برای حفظ حقوق یک جامعه باید یک غده های سرطانی از این جامعه جدا بشود. اینها برای رفتن محمد رضاخان هم همین عزاها را داشتند، همین آدمی که، حالا هم از او تعریف می کنند، حالا هم در مجله های خارجی یا در مطبوعاتشان از او تعریف می کنند، که (نه این اصلاح می کرد، می خواست درست کند مملکت را) آن کنار نشسته اند، نه مطلع نیستند، لکن آن کنار هستند، کنار معرکه هستند ندیده اند اینجا چه شده است، می دانند چه شده اما به خودشان که واقع نشده، هزاران آدم اینجا هم کشته بشود اصلاً انسان مطرح نیست پیش آنها، حق و حقوق انسان اصلاً مطرح نیست در این جوامعی که طرفدار حقوق بشر هستند، ابداً حقوق بشر مطرح نیست، حقوق ابر قدرت ها مطرح است، آنها برای ابر قدرت ها حق قائلند حقشان هم این است که همه ممالک را اینها بچاپند.
دعوت اقشار ملت به وحدت با تشبث به حبل الله
شما آقایان که انشاءالله تشریف می برید و موفق می شوید و مردم را هدایت می کنید، اولاً دعوت کنید همه را به وحدت کلمه خدای تبارک و تعالی امر فرموده است: (واعتصمو بحبل الله) اجتماع لکن اجتماع با تشبث به حبل الله. هر اجتماعی مطلوب نیست (واعتصموا بحبل الله) مطلوب است، همان است که (اقراء باسم ربک) اسم رب همان ریسمانی است که همه به آن باید اعتصام کنند.
مردم را دعوت کنید به وحدت، دعوت کنید به اینکه گروه گروه نشوند. الان مشغولند شیاطین به اینکه این انسجامی که پیدا شد برای ملت ما و با این انسجام پیش بردند و بحمدالله پیروز شدند تا اینجا، این را بهمش بزنند، گروه گروه کنند، حزب کذا، حزب کذا، جمعیت کذا. چه اسم رویش بگذارند جمعیت اسلامی کذا، چه اسم بگذارند جمعیت دمکراتیک کذا، امروز، روز این نیست که تکه تکه بشود این مملکت، گروه گروه بشوند اینها امروز تمام گروه ها باید ادغام بشود در یک گروه و آن گروه اسلامی است. همانطوری که تمام گروه ها ادغام شد در یک گروه و تمام قول ها و تمام فریادها ادغام شد در یک فریاد و آن فریاد مرگ بر این رژیم و عرض بکنم که جمهوری اسلامی می خواهیم. آن ادغام گروه ها در هم و توجه به اسلام بود که این سد بزرگ شیطانی را شکست و همه حساب مادیین را باطل کرد، آنها حساب عالم طبیعت و ماده را می کردند حساب جنبه الوهیت آن را نمی کردند، ایمانش را حساب نمی کردند که ایمان چه قدرتی دارد، آن را نمی توانند حساب کنند و ایمان نمی دانند چه است. حساب اینکه، به حسب حساب مادیت محال بود که یک عده معمم که باید درس بخوانند و یک عده دانشگاهی که باید سر کلاس بروند، یک عده بازاری که باید کسب بکنند و یک عده دهقان که باید کشت بکنند و (ولو کشتی برایشان نگذاشتند) یک عده کارگر که باید کار بکنند، نظامی هیچ کدام اینها نبودند، اینها قیام بکنند و نظام یک غولی را به هم بزنند، آن نظامی که همه قدرت ها دنبالش بودند، نه ابر قدرت ها تنها، همه قدرت ها، البته روی حساب طبیعت، روی حساب مادیت، آنهائی که اطلاع از ماورای این عالم ندارند، آنهائی که اطلاع از ایمان ندارند، روی حساب آنها یک
صحیفه نور جلد 7 صفحه 230
امر محالی بود،یک امر محال واقع شد، آنها محال می دانستند. اما روی حساب (اقراء باسم ربک الذی خلق) وقتی اسم خدا شد همین مقدار (ما به عمق مسائل نمی رسیم) همین مقداری که همه اسلام گفتند و اسلام اسم خداست همین پیروز کرد اینها را، همه قدرت ها را به هم زد، نتوانستند نگهش دارند. همه قدرت ها دنبالش بودند، من مطلع هستم همه قدرت ها دنبالش بودند که نگهش دارند همه چنگال ها چسبیده بودند به این تخت و تاج منحوس که نگه دارند و قدرت ایمان شما، اسلام، قدرت اسلام همه این قدرت را عقب زد و این را از این مملکت بیرونش کرد، ریشه های دیگر را هم بیرون می کنیم.
پرهیز از اعمال انحرافی و خلاف موازین به منظور حفاظت از مکتب
اما باید توجه داشته باشید که امروز یک خطر بزرگی جلوی پای ماست که من از این خطر بیشتر می ترسم تا از خطر اینکه بیایند و بریزند و بکشند و ما را از بین ببرند و آن خطر این است که مبادا ما پاهایمان را انحرافی برداریم، قدم های انحرافی برداریم و مکتبمان را بد منعکس کنیم، اسلام را بد معرفی کنیم. آنی که مهم است این است که مکتب به قدرت خودش باقی باشد ولو ما همه از بین برویم. ما شیعه ائمه اطهار هستیم، ائمه اطهار اکثراً یا کشته شدند یا چه شدند لکن مکتبشان محفوظ بود. سیدالشهدا کشته شد مکتبش محفظ بود بلکه مکتب را زنده کرد، با این کشته شدن مکتب را زنده کرد. سیدالشهدا دیدند که مکتب دارد از بین می رود. قضیه قیام سیدالشهدا و قیام امیرالمؤمنین در مقابل معاویه، قیام انبیاء در مقابل قدرتمندان و کفار، مسأله این نیست که بخواهند یک مملکت بگیرند، همه عالم پیش آنها هیچ است. مکتب آنها این نیست که، مقصد آنها این نیست که کشور گشائی بکنند. اینهائی که از اسلام تعریف می کنند که کشور گشائی کرد اینها اصلاً اسلام را نمی شناسند چه است، خیال می کنند اسلام هم مثل رژیم، اسلام مثل آمریکا می ماند که هر چه کشورش وسیعتر بهتر. کشورگشایی انبیاء سنخش فرق دارد با کشورگشایی سلاطین، سلاطین برای دنیایشان فریاد می زنند، برای دنیایشان می کنند انبیاء می روند که یک جمعیتی را آدم کنند، توی سرش می زنند که آدم بشو. آنها کشور گشائی شان برای این است که انسان درست کنند. حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه دیدند که معاویه و پسرش (خداوند لعنتشان کند) اینها دارند مکتب را از بین می برند، دارند وارونه اسلام را جلوه می دهند اسلامی که آمده است برای اینکه انسان درست کند، نیامده است قدرت برای خودش درست کند، آمده است انسان درست کند، اینها، این پدر و این پسر (مثل این پدر و پسر) اسلام را وارونه داشتند نشان می دادند شرب خمر می کردند، امام جماعت هم بودند، مجالسشان مجالس لهو و لعب بود، همه چیز در آنها بود، دنبالش هم جماعت بود، امام جماعت هم می شدند امام جماعت قمارباز، امام جمعه هم بودند و منبر هم می رفتند و اهل منبر هم بودند، منبر هم می رفتند. به اسم خلافت رسول الله بر ضد رسول الله قیام کرده بودند، فریادشان لااله الاالله بود و بر ضد الوهیت قیام کرده بودند. اعمالشان، رفتارشان رفتار شیطانی لکن فریادشان فریاد خلیفه رسول الله. این است که مکتب را متزلزل می کند و یک وقت در دنیا منعکس
صحیفه نور جلد 7 صفحه 231
می شود که اسلام هم همین است. من خوف این را دارم امروز و خدایا به فریاد اسلام برس، امروز که مکتب ما منحرف جلوه داده بشود یا از اعمال من و شما یا از اعمال کمیته ها یا از اعمال دادگاه ها یا از اعمال ادارات و وزارتخانه ها و امثال ذالک. رژیم سابق برای ما خطر نداشت رژیم سابق ادعا نمی کرد که من، ادعایش را می کرد لکن کسی از آن قبول نمی کرد، رژیم سابق خطری نداشت، اگر یک معممی در رژیم سابق کار خلاف می کرد می گفتند این ساواکی است، این درباری است، این ساواکی است. امروز که ساواکی در کار نیست و هم دفن شده اند، اگر از شما آقایان یک چیزی صادر بشود می گویند جمهوری اسلامی این است، مکتب ما متزلزل می شود. مسؤولیتتان زیاد است، آقایان، خیال نکنید که بروید یک حرفی بزنید، خیر چیزی نشده. خیر، هر یک از شما مسؤولیت دارید و مسؤولیت بزرگ، خیلی بزرگ.
امروز مکتب ما بسته به اعمال ماست، مکتب ما بسته به اعمال روحانیون است. اگر روحانیون سابق خدای نخواسته یک حرف خلافی، یک کار خلافی می کردند، مردم خود او را یک طعن و لعنی می کردند ولو یک دسته شان هم می گفتند روحانیون اینجور هستند، آخرش این بود که می گفتند روحانیون اینجور هستند اما رژیم، رژیم اسلامی نبود، نمی گفتند رژیم اسلامی، نمی گفتند مکتب اسلام اینطور است. امروز قلم های دشمن های ما در خارج گاهی در داخل برداشته شده است، قلمفرسائی می شود که مکتب ما را بد جلوه بدهند. آن مکتبی که آمده است، اسلامی که آمده است و تهذیب می خواهند بکند همه قشرها را، همه فسادها را از بین ببرد. با اعمال من و شما، با اعمال دادگاه ها و با اعمال پاسدارها و با اعمال کمیته ها و اینهائی که همه الان دم از اسلام می زنند همه دم از اسلام (حالا این دیگر این به اصطلاح شما مد شده که بگویند اسلام و جمهوری اسلامی) همه - دم می زنند از - اسلام، حالا اینهائی که الان دم از اسلام می زنند و اینهائی که دار و دسته اسلام هستند مثل شما که اولی هستید از همه، اگر خدای نخواسته در اینها یک خلاف واقع بشود، یک کاری واقع بشود که صحیح نباشد، مکتب ما متزلزل می شود اسلام لکه دار می شود. این اهمیت دارد و الا من و تو را بکشند چه اهمیتی دارد اسلام هست. سیدالشهدا را کشتند اسلام ترقیش بیشتر شد. ماها از اگر با مظلومیت بکشند، ترویج از اسلام است. خوب شما دیدید بعضی از افراد را کشتند و ترویج شد، اما اگر کار ما اسلام را از بین ببرد، کار ما اسلام را بکشد، عمل ما، حرف ما، قول ما، این است که مصیبت است. این مصیبت، مصیبت اعظم است و باید شما آقایان که تشریف می برید مواظبت کنید.
تأکید بر انتخاب وکلای متدین و مطلع برای تعیین سرنوشت اسلام
امروز اسلام رهین کارهای من و شماست، مثل دیروز نیست. بروید در این قراء و قصبات و نخواهید هم که در آنجا خیلی زیاد به شما اهمیت بدهند، نخواهید، خدا می دهد شما خودتان لازم نیست دست و پا کنید، نمی توانید هم بکنید، گاهی بدترش هم می کنید شما (اقراء باسم ربک) ، کارها درست می شود. بروید در این قراء و قصبات مردم را هدایت کنید، امرور باید هدایت کرد و هدایت بزرگ این
صحیفه نور جلد 7 صفحه 232
است که مردم را آشنا کنید به وظایف امروزشان که وکلائی که می خواهند تعیین کنند که سرنوشت اسلام باید تعیین بشود، وکلا چه اشخاصی باشند، اشخاص متدین، مطلع، دانشمند اسلام شناس آنقدری که می توانند، نه این اشخاصی که می نشینند می نویسند و کاری به اسلام ندارند.از اینها احتراز کنید، اینها را تعیین نکنید، اینها خراب می کنند، نمی دانند اصلا اسلام چیست تا اینکه بیایند قانون اسلام را درست کنند. قوانین اسلام و قانون اساسی اسلام باید به دست اشخاصی که یک مقدار لااقل اسلام را بدانند، یعنی چه علاقه داشته باشند به اسلام، دشمن نباشند با اسلام، به دست آن اشخاص که اسلام را اصلش مخالف با طریقه های خودشان می دانند بلکه مخالف با تمدن (به اصطلاح آنها) می دانند البته آن تمدنی که آنها می گویند، مثل تمدن شاه است دیگر، دروازه تمدن او این مقدرات را دست اینها ندهند، ملت ما مقدراتشان را دست این اشخاصی که به اصطلاح خودشان روشنفکر، نه هر روشنفکری، روشنفکرها بسیاریشان خوب هستند، آنهائی که علاقه ای به اسلام ندارند، آنهائی که از گفتار و اعمال سابق و لاحق شان معلوم می شود که اینها چه هستند. در تمام این مدتی که همه این ملت فریاد می کردند جمهوری اسلامی، این بیچاره ها برای تقیه هم یک دفعه نگفتند جمهوری اسلامی، اینها از اسم اسلام همچنان می ترسند که شیطان از بسم الله، می ترسند اینها و حق هم دارند بترسند برای اینکه اسلام جلوی شهوات را می گیرد، اسلام نمی گذارند که لخت بروند توی این دریاها شنا کنند، پوستشان را می کند با زن ها لخت بروند آنجا و بعد زن ها لخت بیاند توی شهرها، مثل کارهائی که در زمان طاغوت می شد همچو کاری اگر بشود، پوستشان را مردم می کنند، مسلمانند مردم، نمی گذارند زن ها و مردها با هم داخل هم بشوند و توی دریا بریزند و به جان هم بیفتند. تمدن اینها، این است. اینها از تمدن این را می خواهند. اینها از آزادی اینها را می خواهند، آزادی غربی می خواهند و آن این است زن و مرد با هم لخت بشوند و بروند توی دریا بروند توی نمی دانم - جاهای دیگر شنا کنند. این تمدنی است که آقایان می خواهند، این تمدنی است که در رژیم سابق تحمیل بر مملکت ما شد که بعد از اینکه می رفتند زن و مرد در دریا، زن همانطور لخت و همانطور لخت می آمدند توی شهر، مردم هم جرأت نمی کردند حرف بزنند. امروز اگر یک همچو چیزی بشود اینها را ما خواهیم تکلیفشان را معین کرد و دولت هم معین کرد، البته دولت طوری که وزیر کشور گفتند، گفتند که ما جلویش را گرفتیم، اگر نگیرند مردم می گیرند. مگر مازندرانی ها می گذارند یا رشتی ها می گذارند که باز کنار دریاشان مثل آنوقت باشد؟ مگر بندر پهلوی ها مرده اند که زن و مرد با هم در یک دریا بروند و مشغول عیش و عشرت بشوند، مگر می گذارند اینها را؟ تمدن های اینها این است و آزادی که آنها می خواهند همین است، اینجور آزادی بروند قمار کنند و با هم لخت بشوند و با هم چه بشوند و این آزادی.
آزادی در حدود قانون است، اسلام از فسادها جلو گرفته و همه آزادی ها را که مادون فساد باشد داده، آنی که جلو گرفته فسادهاست که جلویش را گرفته است و ما تا زنده هستیم نمی گذاریم این آزادی هائی که آنها می خواهند تا آن اندازه ای که می توانیم آن آزادی ها تحقق پیدا کند.
شما آقایان هم حالا آزاد هستید، تشریف می برید در شهرها در قراء، در قصبات برای هدایت،
صحیفه نور جلد 7 صفحه 233
ملتفت باشید که از این آزادی حسن استفاده کنید، خدای نخواسته سوء استفاده نکیند. مردم را همه دعوت کنید به اینکه وکلای خودشان را بشناسند، علماء برایشان معرفی کنند، آنهائی که آدم شناس هستند معرفی کنند که این سابقه اش چه بوده، دیروز در آن رژیم چه می کرده حالا آمده البته تسبیح هم دستش ممکن است بگیرد و خیلی هم فریاد اسلام بزند، من ببینم دیروز چه جور بوده، چه جنایت هائی را یا کرده یا اجازه کردن داده است. باید اینها را بشناسند و علمای بلادشان به آنها معرفی کنند، اشخاصی که برای اسلام دلشان می تپد آنها را تعیین کنند. خداوند انشاءالله همه شما را موفق کند و همه قرائت کنید، قدم بردارید، منبر بروید، همه چیز (باسم ربک الذی خلق) .