0

صحیفه نور امام خمینی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع وزیر فرهنگ و آموزش عالی و رؤسای دانشگاها و مدارس عالی سراسر کشور

تاریخ: 1358/03/03

 

مسؤولیت خطیر روحانیون و دانشگاهیان در تعیین مقدرات کشور

بسم الله الرحمن الرحیم
من از آقایان متشکرم که تشریف آوردند که از نزدیک با هم ملاقات کنیم و مطالبی که به نظرمان می رسد در میان بگذاریم و باز تشکر می کنم که در این امر انسانی آقایان اظهار تمایل کردند که خدمت بکنند و این خدمت ها البته ارزنده است لکن اساس در دانشگاه مطلب دیگری است. روحانیون با دانشگاهی ها یک مسیر دارند و مسؤولیت این دو طایفه از همه طوایف دیگر بیشتر است چنانچه شغلشان شریفتر است. شغل شریفتر است برای اینکه با شغل دانشگاهی و روحانی اگر چنانچه به شرایط عمل بشود، انسان درست می شود و این است که این شغل، شغل انبیا بوده است. تمام انبیا برای آدم درست کردن آمدند و قرآن کتاب آدم سازی است. پس این شغل یک شغل بسیار شریفی است و مسؤولیت بسیار زیاد است برای اینکه در این دو دانشگاه، دانشگاه روحانی و دانشگاه آقایان، در این دانشگاه هاست که مقدرات کشور، چیزهائی که باید در کشور درست بشود منشاء آن این دو دانشگاه است.
 

علم بدون ایمان منشاء بسیاری از شقاوت هاست

اگر گمان کنید که، یا ما گمان کنیم که علم منشاء سعادت است ولو هر چه باشد، این یک اشتباهی است، بلکه گاهی علم منشاء بسیاری از شقاوت هاست، (چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا) حکیم سنائی ظاهراً مال اوست. اگر روحانی علم داشته باشد لکن ایمان نداشته باشد، مسیرش مسیر انبیا نباشد، منشاء مفاسد بسیار می شود. اکثر این دین سازی ها که بوده است اینها از طبقه ملاها بودند، ملاهایی که فقط علم به خیال خودشان کافی بوده است و دنبالش مسیر انبیا نبوده اند، اگر دانشگاه فقط دنبال این باشد که فرزندان ایران را با معلومات بار بیاورد، معلومات را هی روی هم بریزد، این برای سعادت ملت ما یا فایده ندارد یا ضرر دارد. یک فرد دانشگاهی که انحراف پیدا بکند غیر از یک فرد بازاری است، غیر از یک فرد کشاورز است. یک فرد روحانی که انحراف پیدا کند غیر از یک فرد بازاری و کارگر است. کارگر و بازاری، کشاورز و امثال اینها اگر چنانچه یک انحرافی داشته باشند، انحراف شخصی برای خودش است لکن انحراف اساتید دانشگاه انحراف

صحیفه نور جلد 6 صفحه 249

خودش تنها نیست، انحراف یک گروه است. چه گروهی؟ آن گروهی که می خواهند مملکت را اداره کنند گاهی به انحراف یک کشور منجر می شود. انحراف یک روحانی انحراف خودش تنها نیست، انحراف یک ملت است، بنابراین، این دو طایفه هستند که می توانند خدمت بکنند و کشور را نجات بدهند و ممکن است که مسیرشان مسیر حق نباشد و کشور را به تباهی بکشند. گمان نشود که کسانی که ایمان ندارند اینها هم خدمت به کشور می کنند و فرق ما بین آنها و آن کسانی که ایمان دارند نیست. (و الذین کفروا یتمتعمون و یاکلون کما تاکل الانعام و النار مثوی لهم) کسی که ایمان ندارد نظیر حیوانات خوارکش هست یعنی در آخور الاغ، نبی اکرم کاه بریزد یا ابوجهل کاه بریزد هیچ فرقی به حال او نمی کند، او می خواهد بخورد، حیوان می خواهد کسی، میل دارد کسی تیمارش کند، این تیمارکننده علی بن ابیطالب باشد یا ابن ملجم، این فرقی به حالش نمی کند، اگر ابن ملجم بهتر تیمار کرد با او بیشتر رفیق است. این آیه شریفه که این مطلب را می فرماید، دستور کلی است برای شناخت منحرف از غیر منحرف که ما چطور منحرف ها را بشناسیم و چطور غیر منحرف ها را. منحرف ها آنها هستند که فرقی به حالشان نمی کند که این پارک، این اتومبیل که به دستشان آمده از راه صحیح آمده یا از راه دزدی، خیانت شده است و این به دستش رسیده است یا اینکه نه روی امانت و روی یک کسب صحیح آمده است هیچ فرقی به حال او نمی کند، او اتومبیل را می خواهد، او خوبی اتومبیل را می بیند، از کجا آمده، این را اصلاً پیش او مطرح نیست، چنانچه پیش انعام مطرح نیست که از کجا آمد و آن اشخاص انحرافی نظیر همان حیوانات که از کجا آمده مطرح نیست، چه هست مطرح هست. شما می توانید که جوان ها را تربیت کنید به یک تربیتی که تقوا در آن باشد، نظر این باشد که این از کجا آمده است، این شغل را کی به او داده است، این شغل چه شغلی هست و چه کاری باید اینجا انجام بدهد.
 

هدف تبلیغات سوء رژیم پهلوی برای جداسازی روحانی و دانشگاه

اگر چنانچه شما و طبقه روحانیین که هر دو یک شغل دارید، هر دو شغل واحد دارید و مع الاسف این دو قشر را که مربی جامعه هستند دست های ناپاک از هم جدا کرد، ما تا حالا با آقایان روبرو نمی شدیم یعنی شما از ما فرار می کردید ما هم از شما، شما ما را قبول نداشتید ما هم شما را قبول نداشتیم، شما برای ما یک چیزی می گفتید ما هم برای شما یک چیزی می گفتیم. من نه از شما مقصودم این افراد است و نه از ما، مقصودم خودم هستم لکن قشرها اینطور شده بود، رفتند توی دانشگاه ها به دانشجو و به استاد و به غیر استاد و به همه یک صورت بسیار زیبای ظاهری ارائه می دادند (این آخوندها مرتجعند، اینها می خواهند ما را برگردانند به آن عصر حجر) محمد رضاخان در یکی از حرف هایش قبل از پانزده خرداد، در یکی از حرف هایش گفت که این آخوندها طیاره هم سوار نمی شوند (همان روزها بود که یکی از مراجع با طیاره رفته بود مشهد) و اینها با طیاره هم مخالفند، اصلاً با همه اساس تجدد مخالفند، اینها می خواهند برگردند به آنوقتی که مثلاً الاغ سواری کنند و بروند این طرف و آن طرف یا فرض کنید که یک شمعی بسوزانند، برق را با آن مخالفند، همه آثار

صحیفه نور جلد 6 صفحه 250

تمدن را با آن مخالفند، می آمدند پیش شماها یک همچو مسائلی را طرح می کردند یا اینکه (آخوندها همه درباری هستند، اینها همه برای منافع دربارها، اصلاً وجود اینها را دربارها آوردند، سلاطین این وجودها را در خارج محقق کردند) می آمدند پیش این قشر می گفتند (اینها دین ندارند، این بی دین ها، یک مشت فکلی بی دین) و طوری تزریق می کردند که مع الاسف بعضی از اشخاص بی عمق باورشان می آمد. این باور آمدن اسباب این شد که این دو قشر از هم جدا شدند، این به او بدبین شد، او به این بدبین شد. چه دو قشری، دو قشری که مربی جامعه بودند، دو قشری که باید جامعه را با مساعی هم دست به هم بدهند و جامعه را اصلاح بکنند، اینها را از هم جدا کردند. دو قشری که اگر این دو قشر به مسیر صحیح باشد، تمام ملت به مسیر صحیح می رود. اینطور نیست که یک قشر مثلاً کاسب باشد که فقط خودش اگر اصلاح بشود، صالح باشد، خودش هست و غیر نیست. دو قشری که، با اصلاح این دو قشر، جامعه اصلاح می شود . دو قشری که (اذا فسد العالم فسد العالم) است، این عالم من نیستم، شما هم هستید، همه مان هستیم. شما هم جزء علما هستید که اگر چنانچه خدای نخواسته فاسد باشید عالم را به فساد می کشید و اگر صالح باشید عالم را به صلاح می کشید. صلاح و فساد یک جامعه به دست مربی های - آن هست - آن جامعه هست و آن مربی ها شماها هستید و قشر روحانی. آنها به یک جور و شما به یک جور. اما دو طایفه مربی جامعه هستند.
 

مملکت ما احتیاج به انسان مومن دارد

اگر بنا باشد که همان تربیت علمی باشد، شما یک طبیب می خواهید درست بکنید نظر به اینکه این طبیب چه جور باشد نیست، این طبیب فردا می شود یک کاسب، یک کاسبی که، اینطور کسب که یک مریض را معطل می کند برای اینکه ویزیت را زیاد بکند. خیلی طبیب خوبی درست شد از حیث طب، بسیار متخصص بود اما چون اخلاق، اخلاق صحیح نبود، مهذب نشده بود، متقی نبود، خداشناس نبود، این طبیب مریض را معطل می کند، امروز یک نسخه ای می دهد، با دواخانه هم می سازد که نسخه را هر چه گرانتر بدهد، این بیچاره را مبتلا می کند، این نسخه فایده نکرد فردا یک نسخه دیگر باز همین، باز همین. طبیبی بود یعنی من حیث طبابت. یک مهندس درست می کنید، مهندس در علم خودش خیلی خوب بود اما وقتی که می خواهد فرض کنید که یک نقشه ای بدهد، یک چیزی بدهد، با آن استادی هایی که دارد جوری می دهد که مفید و صحیح نباشد و منفعت طلبی باشد و هکذا همه چیز. در قشر ما هم اگر بنا باشد که همین ملایی باشد، این ملا بسیار ملای خوبی است، بسیار آدم فهمیده ای است، کتاب و سنت را بسیار خوب می فهمد اما اگر چنانچه تقوا در کار نباشد، همین فهم کتاب و سنت موجب اعوجاج مردم می شود در سنت، یک جور سنت را بیان می کند که منحرف بکند. در کتاب، یک جور کتاب را بیان می کند که منحرف بکند. بسیاری از این آدم هایی که منحرف کردند و می کنند جوان های ما را، از اینها هست که در قشر شما و در قشر ما بودند و متقی نبودند، الهی نبودند، خدایی نبودند، فقط توجه به این بوده است که مقام چه باشد، توجه به این بوده است که حقوق چقدر باشد،

صحیفه نور جلد 6 صفحه 251

تربیت که کردند تربیت یک اشخاصی را کردند از حیث دانشمندی، دانشمند لکن دانشمند مضر، نه دانشمند مفید، نه مثل یک بازاری که اگر مفید هم نباشد، مضر نیست، یک فردی است که مضر است به جامعه. فرقی ما بین قشر شما و قشر ما در این مسأله نیست، ما هر دو طایفه باید تربیت کنیم قشر جامعه را. ما احتیاج به آدم داریم مملکت ما احتیاج دارد به اینکه انسان درست بشود در آن، مومن باشد. این آدمی که از زیر دستگاه شما یا از دستگاه ما بیرون می آید، اگر مومن باشد، دیگر نمی شود که زیر بار ظلم اجانب برود و یا تطمیع بتوانند بکنند او را. این تطمیع ها و تهدیدها را همه، آنی که تطمیع می شود و تهدیدش آنها اثر می کند آنهایی است که ایمان ندارند. آنی که تقوا و ایمان دارد نه تطمیع در او تاثیر می کند که خیانت کند برای اینکه ببرد یک چیزی و نه تهدید در او اثر می کند برای اینکه تهدیدها را با خلاف تکلیف کردن موازنه می کند، می گوید نباید بکنم. اگر شما و ما دست به هم بدهیم و یک جامعه توحیدی به معنای اینکه همه معتقد به خدا، همه معتقد به اینکه یک وقتی جزا دارد کارها، همه معتقد و مومن به همه جهات، اگر ما و شما دست به هم بدهیم و جوان ها را مومن، متقی بار بیاوریم مملکتمان تا آخر احیاء می شود و اگر چنانچه ما کوتاهی بکنیم، این مسؤولیت بزرگ را ما به دوش خودمان بکشیم و کوتاهی بکنیم در حق فرزندان این مملکت، فرض کنید چند روزی هم یک چیزی بشود و یک صورتی پیدا بکند، فردا بدتر از این است، به دست این اشخاصی که اعتقاد ندارند، ایمان ندارند، توجه به مصالح کشور ندارند، فقط برای مصلحت خودش می خواهد کار بکند. همه اینهایی که این بساط را، این فضاحت ها را در ایران درست کردند واین گرفتاری ها را برای ملت ما درست کردند برای این بود که ایمان در کار نبود. اگر ایمان در کار بود ممکن نبود که یک آدم یک قراردادهائی درست کند که حالا دولت ما گرفتارش هستند که ما هر طرف قضیه را بگیریم ضرر دارد قرار دادها جوری درست شده است که هر طرف قضیه را می گویند می گیریم ضرر برایمان دارد، ماندند چه بکنند. اگر اینها ایمان داشتند، همه چیز یک مملکت را به باد نمی دادند برای اینکه چند تا قصر در خارج داشته باشند، چند تا بانک را در خارج پر بکنند. ایمان نبوده است که این کارها را کردند. مبداء همه خیرات و مبداء همه ترقیاتی که برای یک مملکت هست چه در جهت مادیت و چه در جهت معنویت این است که ایمان در کار باشد. باید شما و ما دست به هم بدهیم برای قشر آتیه که اینها مقدرات مملکت دستشان است ایمان ایجاد کنیم، شما از دانشگاه مومن بیرون بدهید، ما از مدرسه ها مؤمن بیرون بدهیم نه عالم، عالم تنها فایده ندارد البته مومن تنها هم موثر خیلی نیست، خوب قشرهای دیگر هم مومن هستند اما عالم وقتی مومن شد، عالم وقتی متقی شد آن است که منشاء خیرات و برکات است و حفظ یک کشور یا خدای نخواسته از آن طرف به باد دادن یک کشور است. بنابراین یک بار سنگینی به عهده ما و شماست و این بار سنگین به عهده ما و شماست اگر چنانچه درست راه بردیم و به آن شغلی که داشتیم درست عمل کردیم و در کنار علم، ایمان را هم تقویت کردیم و برنامه ها، برنامه های سابق نباشد و یک تحول در برنامه ها پیدا بشود و کوشش کنید که برنامه هایی که برای عقب نگه داشتن ما بوده است این برنامه ها تغییر کند، البته در موقعش ما کوشش می کنیم اما شما الان باید کوشش بکنید، برنامه هایی که

صحیفه نور جلد 6 صفحه 252

دیگران برای ما درست کردند ما نباید زیر بار آن برویم، ما باید تغییرش بدهیم.
 

فرهنگ باید متحول بشود

تحول می خواهد، بزرگترین تحولی که باید بشود در فرهنگ باید بشود برای اینکه بزرگترین موسسه ای است که ملت را یا به تباهی می کشد یا به اوج عظمت و قدرت می کشد. برنامه های فرهنگی تحول لازم دارد فرهنگ باید متحول بشود. این غیر از سایر ادارات است. فرهنگ، غیر جاهای دیگر است، بنابراین مشکلات زیاد است و در عین حال که من تشکر می کنم از اینکه شما برای مستمندان حاضرید اینکه هر جور خدمتی را بکنید و این هم ارزش دارد پیش خدا و خلق، لکن کار شما، کار اساسی شما آن است که در فرهنگ است. این یک امر مادی است، یک فقر مادی است که البته ارزش دارد که کمک می کنید، ارزش هم، ارزش معنوی دارد این، ارزش اخلاقی دارد لکن آن کار مهم شما، آن کارهای معنوی است که باید فرهنگ را یک جوری درست بکنید، فرهنگی را یک جوری بار بیاورید که برای ملت شما مفید باشد و این نمی شود جز که ایمان باشد. اگر یک نفر، دو نفر در یک جامعه پیدا شد که ایمان هم نداشت لکن کارش خوب بود، میزان یکی دو تا نیست، میزان جامعه است. اینطور نیست که اگر یکی پیدا شد شما حالا بگوئید فلان آدم هم پیدا شد و هیچ اعتقادی نداشت لکن آدم صحیحی بود، خلاف نمی کرد چطور و یکی، دو تا یک نوبری است اگر صحیح باشد. میزان جامعه است که یک جامعه آیا همین طور ما علم به آن تزریق کنیم و با حربه علم او به جان مردم بیفتد یا در دانشگاه همچو تهذیبش کنیم که علمش را برای نفع جامعه به کار ببرد، مثالش را مثل طبیب که عرض کردم و مثل همه. در هر صورت من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما را می خواهم و سعادتتان را، و دعا گوی همه هستم و خدمتگزار به همه و امیدوارم که همه ما به دردهای حقیقی کشور 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  10:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع پاسداران انقلاب اسلامی و اعضای دادگستری

تاریخ: 1358/03/03

 

همین محرومین به مملکت خدمت کردند و قیام کردند و با دست همین طبقه نهضت به اینجا رسید

بسم الله الرحمن الرحیم
این فرصت هائی است که به برکت این نهضت برای ما و شما پیدا شده است، پاسداران محترم در کنار ما و اعضای دادگستری باز در کنار ما، آن مطالبی که باید صحبت بشود میان بگذاریم و راه حل هم انشاءالله پیدا بشود، بیان کنیم، من ابتدائاً راجع به پاسداران بعضی از کلمات را عرض می کنم. ما باید از این پاسداران، این جوان های برومند، این جوان های زحمتکش تشکر کنیم که در یک وقتی جزء محرومین بودند و بعد همین محرومین به مملکت خدمت کردند و قیام کردند و با دست همین طبقه این نهضت به اینجا رسید. این یک مطلبی است که برای ما و برای هیچ کس پوشیده نیست که آن طبقه ای که این نهضت را به ثمر رساندند، آن طبقه محروم، از زن و مرد بود ما اینهائی که در خیابان ها ریختند و با صدای الله اکبر و با مشت فشرده و با ایمان، اعتناء به قدرت های شیطانی نکردند، همین زن های محترم و مردهای عزیز محترم بودند که از طبقه محروم در آن رژیم بودند. اینها بودند که توانستند این قدرت شیطانی را بشکنند و این سد را خرد کنند و اینها هستند که از این به بعد باز تکلیف دارند یعنی همه تکلیف داریم.
 

یک همچو نهضتی تاریخ نشان نداده است

ما الان نرسیدیم به آن نقطه ای که می خواهیم و ملت می خواهد و آن نقطه ای که اساس برقراری حکومت عدل است. تا اینجا که ما آمدیم موانع را تا یک حدودی رفع کردیم، چپاولگرها را تا یک حدودی خارج کردیم لکن باز ریشه هائی از آنها هست که اگر به آنها مهلت داده بشود این ریشه ها کم کم ممکن است رشد بکند، حالا چیزی نیستند لکن نباید ما دشمن را حقیر بشمریم. باید توجه کنیم به اینکه الان توطئه در کار است، در هر جای کشور که می رویم توجه می کنیم، می بینیم که توطئه هائی در کار است برای اینکه نگذارند این نهضت به ثمر حقیقی اش برسد، بلکه به طمع اینکه شکست بخورد نهضت و مسائل سابق باز برگردد. از این جهت ما الان در یک موضع حساس هستیم که به نظر من حساسترین نقطه تاریخ است و همه ما، دانه دانه ما، فرد فرد ما مسوول هستیم، من یک طلبه هستم مسؤول، آقایان

صحیفه نور جلد 6 صفحه 264

علما هم که تشریف دارند مسؤول، شما پاسدارها هم، پاسدارهای محترم هم یکی یکی مسوول، آقایان دادگستری ها هم یکی یکی مسوول و همه قشر ملت مسوولند. یعنی ما الان در یک موضعی واقع شدیم که اگر مسامحه بکنیم، من بخواهم کنار بکشم بگویم خوب، دیگران بکنند، شما بخواهید کنار بکشید بگوئید دیگران بکنند، این اسباب این می شود که نتوانیم ما این نهضت را به آخر برسانیم. الان همه ما، هر فرد ما به اندازه خودش می تواند یک کاری انجام بدهد، یک پاسدار به اندازه یک نفر مرد شجاع می تواند کار بکند، یک اجتماع به اندازه افرادی که دارد کار انجام می دهد و اجتماع از این افراد پیدا می شود، اگر فرد خودش را مسوول نداند، اجتماع که از افراد باید پیدا بشود قهراً مسؤولیت خودش را نمی داند. ما الان همه مان در این وقتی که هستیم همانطور که قبل از اینکه برسیم به این قله بلندی که آن دیوار بزرگ را شکستیم چطور بود که هیچ توجه نداشتیم که ما شب که برویم منزل شام چه می خوریم، روز که بیائیم منزل ناهار چه داریم، گرفتاریمان چه است، قرض داریم. هر کس خودش ادراک این معنا را می کند که آن روز که فریاد الله اکبر می کشیدید جز یک نقطه نظر که پیشبرد اسلام باشد چیز دیگر نبود، در نظرتان چیز دیگری نبود، گرفتاری های شخصی هیچ مورد نظر نبود. من می دانم که در آن حالی که همه با هم داشتند مبارزه می کردند، مقابل تانک رفتند، اینها جز اینکه یک پیشرفتی بکنند و اسلام را به پیش ببرند و کشور را نجات بدهند، به آن چیزهائی که مربوط به خودشان بود، احتیاجاتی که داشتند هیچ توجه نداشتند برای اینکه در راه بودند، نظیر یک قافله ای که حرکت می کند از یک محلی به محل دیگر، مادامی که توی راه است خستگی را نمی فهمد، دارد می رود، وقتی که رسید به آن محلی که منزل است آنوقت خستگی را ادراک می کند، کم کم تنبل می شود. آن نهضتی که با وحدت کلمه همه اقشار ملت ما و توجه و ایمان به خدای تبارک و تعالی پیشرفت کرد و تا اینجا رسید نباید ما خیال بکنیم که ما دیگر تمام شد کارمان، پیروز شدیم، این توهم پیروزی برای ما سستی می آورد. وقتی انسان اعتقاد کرد. که دیگر کار تمام شده است مثل قافله ای است که به منزل رسیده است دیگر نمی تواند پا بشود یک نیم فرسخ هم راه برود، دیگر می افتد. ما باید توجه داشته باشیم به اینکه ما الان هم بین راه هستیم، مراحلی داریم که طی کنیم و مهمش این ریشه های گندیده ای است که در کشور ما الان موجود است، آن توطئه هائی که در پس پرده الان می شود، الان اینطور نیست که اینها بتوانند کاری بکنند، نمی توانند، ملت، همه باهمند لکن اگر از ما سستی و از آنها تجمع، ما رو به سستی برویم آنها رو به توطئه بروند کم کم آنها عددشان زیاد می شود و عدد ما، هی تحلیل می رود و ممکن است یک وقت خدای نخواسته نهضت شکست بخورد و من به شما برادرها عرض می کنم که اگر این نهضت شکست بخورد، ایران تا آخر، تا آخر دیگر تحت ذلت و تحت رنج است. یک همچو نهضتی در طول تاریخ یک دفعه اتفاق می افتد، در تاریخ ایران نمی توانید پیدا بکنید، یک همچو نهضتی تاریخ نشان نداده است، یک همچو نهضتی که در ایران در ظرف این یکی، دو سال واقع شده، اگر این نهضت خدای نخواسته فرو بنشیند و به نتیجه نرسیده سستی پیدا بکند این معنایش این است که تا آخر دیگر ملت ایران، نسل های آتیه شما هم تحت رنج و عذاب و اختناق و وابستگی به دولت های بزرگ باید باشد. از این

صحیفه نور جلد 6 صفحه 265

جهت الان به دوش شما جوان های برومند بسیار عزیز و در دوش ما پیرمردهای از کار افتاده یک بار سنگین تکلیف است، یک بار بزرگی است که الان به دوش ما واقع است و باید ما با همت مردانه شماها و دعای خودمان این بار را به منزل برسانیم و این آشفتگی ها را خاتمه بدهیم و این ریشه های فاسد گندیده ای که می خواهد دوباره رو به رشد برود نگذاریم رشد کند و نمی گذاریم انشاء الله.
 

ارائه خط مشی و نحوه عملکرد صحیح به پاسداران اسلام

آن چیزی که از شما پاسدارها و سایر رفقای خودتان و همه پاسدارهای ایران من توقع دارم این است که آن جهات لطیف اسلامی را حفظ کنید، انسان اگر چنانچه آن جهت روحانیت اسلام را، آن جهت معنویت اسلام را حفظ بکند، یک آدم می شود صد تا، یک آدم می شود هزار تا. مالک اشتر یک نفر نبود، مالک اشتر یک آدمی بود که یک لشکر بود و بیشتر. حضرت امیر سلام الله علیه یک نفر نبود همه عالم بود، همه چیز بود روی آن جهات معنویت و واقعیتی که داشت. انسان مادامی که توجهش به همین مادیات دنیا و جهات پائین است یک نفر است، آن هم یک نفر حیوان. ما با حیوانات در این معنا شرکت داریم که همه می خوریم و می خوابیم، این کارهای حیوانی را می کنیم، آنی که امتیاز می دهد شما را و همه ما را از حیوانات، آن معانی است که در انسان موجود است بالقوه موجود است و باید بالفعل بشود، آن حظ الهی و روحانی است که در انسان موجود است و باید رشد بدهد. اگر چنانچه آن حظ معنوی را رشد دادید یکی تان یک فوج می شوید، یک نفر دیگر نیستید، یکی می شود، یک موجود می شود موجودات، یک قطره می شود دریا. آنچه می خواهم من عرض کنم به شما، به وسیله شما به همه پاسدارها که من دعا به آنها می کنم و من خدمتگزارشان هستم این است که توجه کنید به اینکه یک وقت برخلاف قواعد اسلام با برادرانتان و با اشخاص که خیال می کنند که اینها مثلا چه هستند رفتار نکنید، نظم داشته باشد، هر اجتماعی با انتظامات می تواند رشد بکند مثلا اگر بنا باشد که نظامی ها آن وضع نظامشان از دست برود نمی توانند کاری انجام بدهند، اگر پائین دست ها از آن بالا دست ها اطاعت نکنند آشفته می شود، انسجام پیدا نمی کند. اگر بنا باشد که مثلا پاسدارها برای خودشان یک سرپرستی که اطاعت از آن بکنند نباشد، اطاعت نکنند و یا از مرکزی که باید اطاعت کنند اطاعت نکنند و همین طور خودشان هر کاری دلشان می خواهد بکنند این تفرقه حاصل می شود، این همان است که پاسدارها را و هر قوای اجتماعی را به تفرقه می کشد. مجتمع وقتی که روی یک نظام حرکت بکند کارها را از پیش می برد، وقتی متفرق بشود، یکی از این طرف بکشد، یکی از آن طرف بکشد، این تفرقه حاصل می شود، تفرقه که حاصل شد نمی توانند کار انجام بدهند شما برای خدا تا حالا کار را رساندید به اینجا و برای خدا از این به بعد هم با هم باشید، با یک نظام باشید، یک اطاعت، مورد اطاعت اشخاص که مثلاً بزرگترند یا قرار داده شده اند برای شما مثلا چه، اطاعت باید باشد تا نظم پیدا بشود. و از چیزهائی که می خواهم به شما عرض بکنم این است که آنطور نباشد که اگر فرض کنیم که یک نفر آدم در شهربانی، یک نفر آدم در ژاندارمری، یک نفر آدم در ارتش گناهکار تشخیص دادید، خودتان

صحیفه نور جلد 6 صفحه 266

بروید سراغش و بکشید ببرید.این موجب این می شود که شهربانی تضعیف بشود، ژاندارمری تضعیف بشود، ارتش تضعیف بشود، روحیه شان را از دست بدهند، این برای شما مضر است، برای کشور شما مضر است، برای اسلام شما مضر است. اگر چنانچه تشخیص داده شد به اینکه فلان آدم جنایتکار است، این روی ترتیب که رجوع شود به صاحب منصب های خود آنها که این را مثلاً به فلان جا تحویل بدهید، اما خودتان بخواهید بروید و از پشت میز یک نفری را بکشید ببرید این اسباب تضعیف می شود، این خلاف قواعد اسلام است. باید ملاحظه بکنید، باید توجه کنید. بنابراین، این مسائل باید درست با یک نظامی پیش برود تا انشاء الله این ریشه ها کنده بشود و شما به مقصد خودتان برسید و اسلام و احکام اسلام آنطوری که باید تحقق پیدا کند.
 

حالا هم همه یک نظر داشته باشند و آن اینکه این علف هرزه ها هم نباید باشند

سایر مسائل که حالا نظرم به حرف های این آقاست که دادگستری هستند، ما یک مسائل اصلی الان داریم بالفعل و یک مسائل دنبال این مسائل. آن مسأله اصلی که ما الان داریم این است که همه قوا را روی هم بگذاریم که این مفسده هائی که در شرف تکوین از بین ببریم، این توطئه هائی که توطئه گرهای خارج و داخل باهم دارند اجتماع پیدا می کنند و می خواهند رشدش بدهند نگذاریم رشد پیدا کنند. همه قوا الان باید مجتمع بشود، چه قوای پاسدارها، چه قوای ژاندارمری وارتش و شهربانی و چه قوای ملت همه باهم باید دست به هم بدهند و یک نقطه نظر داشته باشند، همانطوری که قبلاً یک نقطه نظر داشتند و آن اینکه این سلسله نباید باشد و رفت از بین، حالا هم همه یک نظر داشته باشند و آن اینکه این علف هرزه ها هم نباید باشند. اینها را که از بین بردیم بازسازی مملکت باید بشود. خیال نکنید که فقط دادگستری تحول باید پیدا بکند، فرهنگ هم تحول باید پیدا بکند، همه چیز به هم ریخته است، اینها تحول لازم دارند. دادگستری ما امروز دادگستری طاغوتی است فرهنگمان هم همین طور است، همه چیز اینطوری است. اینها همه باید در یک وقتی که از این مسأله اصلی ما فارغ شدیم برویم سراغ آن. اگر بنا باشد که حالا ما مسأله اصلی را فراموش کنیم و برویم سراغ این فروع و سراغ احتیاجاتی که هر جائی، هر اداره ای دارد، این اسباب این می شود که خدای نخواسته آن ریشه ها هم یک وقت رشد بکنند و ما را برگردانند به آن حال که دیگر نتوانیم بنشینیم یک همچو جائی با هم صحبت بکنیم. الان این نعمت برای ما پیش آمده است که من طلبه با شما که هیچ وقت باهم نبودیم نشستیم صحبت می کنیم، نظامی و پاسدار و پاسبان و ملا و همه مجتمع می شوند در یک محیطی همه باهم می نشینند صحبت می کنند. این آزادی برای ما الان یک نعمتی است که باید قدرش را بدانیم و همه باهم حفظ کنیم این را. این نعمتی که خدا به ما داده است، شکر کنیم این نعمت را و حفظ کنیم این نعمت را و همه باهم به پیش برویم و این نهضت را به آخر برسانیم.

صحیفه نور جلد 6 صفحه 266

 

الان باید این ریشه ها را بکنیم و دور بریزیم که مبادا باهم مجتمع بشوند

وقتی که یک حکومت مستقل و یک مجلسی پیدا شد همه این مسائلی که این آقا گفتند و صحیح هم دارند می گویند و همه می گویند و صحیح هم همه می گویند، خیال نکنید که فقط دادگستری اینطور است همه جا یک همچو مسائلی هست، لکن الان مثل این می ماند، اگر زلزله مثلا بیاید من بخواهم بنشینم مطالعه کنم، آقا هم بخواهند بنشینند، بروند نماز بخوانند، شما هم بخواهید بنشینید کسب بکنید نمی شود این، همه باید بروند آنهائی که از زلزله گرفتار شده اند نجات بدهید، نه من می توانم بروم سراغ کار دیگر، نه شما. هیچ کدام نمی توانیم به احتیاجات فعلی خودمان برسیم باید آنی که الان جامعه به آن احتیاج دارد، آنی کشور به آن احتیاج دارد، آنی که اسلام به ما پیشنهاد می کند آن را الان تعقیب بکنیم بعد از اینکه این مرحله تمام شد آنوقت می رسد به مرحله های دیگر. البته، هم کشاورزی ما الان ناقص است، هم ادارات ما الان ناقص هستند، هم دادگستری مان اینطور است، هم فرهنگمان هست، اینها همه اموری است که معلوم است که احتیاج به پاکسازی دارد لکن وقت دارد، الان زلزله است، ما باید آن ریشه ها را بکنیم دور بریزیم که مبادا اینها باهم مجتمع بشوند و یک وقت چیزی بکنند و من امیدوارم که همان قدرت الهی که پشتیبان شما بود و این سد را شکست با همان قدرت این ریشه ها را بیرون بریزیم.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  10:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع گروهی از دانشجویان دانشگاه تهران

تاریخ: 1358/03/23

 

اعمال ضد مردمی عمال اجانب در لباس طرفداری از توده ها

بسم الله الرحمن الرحیم
این گروه ها که در دانشگاه و در رسانه ها و در سطح کشاورزی و در سایر جاها مشغول سمپاشی هستند و با اسم ملت دوستی و ملت خواهی و به اصطلاح خودشان کمونیست مشغول فعالیت هستند، من گمانم این است که آمریکائی هستند. آمریکائی ها در هر جا یک چیزی درست می کنند و در این ممالک اسلامی، صورت کمونیست و شبیه مارکسیست درست می کنند. دست آنها پشت سر اینهاست به حسب گمان من. باید از این آقایان که طرفدار توده ها هستند، پرسید که حساب کنند این طرفداریشان را. ما حسابش را می کنیم. رفراندم با مصالح توده مخالفت داشت؟ بر خلاف مصلحت مردم بود؟ رژیم شاهنشاهی برود و یک رژیم انسانی اسلامی بیاید، این خلاف مصلحت توده بوده؟ اگر خلاف مصلحت توده بود، شما پس شاهنشاهی را می خواهید، پس شما کمونیست نیستید، شما امریکائی هستید که رژیم طرفدار آمریکا را می خواهید. و اگر چنانچه بر خلاف مصلحت ملت نیست (چنانچه نیست، همه می دانند که نیست) چرا مخالفت کردید؟ چرا صندوق ها را سوزاندید؟ چرا مسلحانه از بعضی جاها جلوگیری کردید؟ چرا تحریم کردید؟
شمائی که طرفدار توده ها هستید، خوب توده ها هر چه می خواهند شما باید با آنها باشید. توده های ایران رفراندم را نمی خواستند؟ صد و نود و نه تقریباً نرفتند رأی بدهند با آن اشتیاق؟ با آن وضع که همه می دانیم؟ حتی مریض ها، معلول ها رفتند و در بعضی جاها بعد از اینکه رأی را در صندوق ها انداختند، همان جا فوت شدند. به من این مطلب رسیده، اینهایی که وقت رأی دادنشان نبود مثل بچه های کمتر از سن رأی دادن، اظهار ناراحتی می کردند، یک عده شان اینجا جمع شدند من برایشان صحبت کردم، دلداری دادم به آنها. خوب، یک همچو چیزی که همه ملت می خواهد، چطور شد که این آقایانی که طرفدار ملت هستند مخالفت کردند؟
کشاورزی مخالف با مصالح مملکت ما و ملت ماست؟ اگر کشاورزی نشود، نفعش به جیب کی می رود؟ باید این را حساب بکنیم تا آقایان معلوم بشود چکاره اند. آنوقت که کشاورزان می خواستند تخم افشانی بکنند، اینها می رفتند مانع می شدند از آن، بعد که این را موفق نشدند و حالا می خواهند درو بکنند، می روند مانع می شوند. اگر کشاورزی ما محصول نداشته باشیم، آیا خلاف مصلحت ملت است؟

صحیفه نور جلد 7 صفحه 102


یا مصلحت ملت است؟ مصلحت ملت ما، توده های ما این است که کشاورزی ما راه نیفتد و ما همه چیزمان محتاج به آمریکا باشد؟ این خدمت، خدمت به آمریکاست، یا به شوروی؟ به آمریکاست. اینها یا می گویند ما شوروی هستیم و کمونیست چین هستیم یا اینکه آنطور که ما می گوئیم آمریکائی هستند. همه می دانند که اگر کشاورزی ما یعنی همین کاری که شاه کرد و همین خیانتی که شاه کرد به اسم اصلاحات ارضی، کشاورزی ما را به زمین زد و آمریکا نفعش را برد، یک مقدارش آمریکا و یک مقدارش هم صهیونیسم، اینها اگر چنانچه توده ای هستند به اصطلاح خودشان، کمونیست هستند، مارکسیست هستند واقعاً، دلسوز برای این ملت هستند (آن هم نیستند، آن هم دروغ می گویند، اما حالا ما فرض می کنیم) اگر چنانچه اینها برای ملت دلشان سوخته و می خواهند خدمت کنند به ملت، خدمت به ملت این است که ما محتاج باشیم که گندم و جو و برنج و عدس و همه چیزمان از آمریکا بیاید؟! آمریکا این چیزها چون زیاد است در آنجا می سوزاند، به دریا می ریزد، زیاد است. اصلاحات ارضی را پیش آوردند که کشاورزی را به زمین بزنند. من همان وقت هم، دکتر امینی آنوقت نخست وزیر بود، گاهی کسی را می فرستاد پیش من، من همان وقت به او پیغام دادم که تو خودت اهل کشاورزی هستی، خودت ملاک هستی، تو می دانی که اگر چنانچه این اوضاع به هم بخورد اداره نمی توانند بکنند، این برای اداره کردن نیست. خوب حالا ما از این آقایان که دور می گردند و کشاورزی را می خواهند نگذارند که به جریان بیفتد، می پرسم که خوب به جریان که نیفتاد، نفعش تو جیب کی می رود؟ همه می دانیم که به جیب آمریکا، پس شما از عمال آمریکا هستید، اگر از عمال آمریکا نباشید، باید بگوئید که کشاورزی باید چیز بشود که نفعی توی جیب آمریکا نرود.
خوب می آئیم سراغ کارخانه ها. به نفع ملت است که این کارخانه ها راه بیفتد و جریان پیدا بکند، یا به ضرر ملت است؟ به نفع مملکت ماست که کارخانه هایش به کار بیفتد یا ما باید در این محصول کارخانه ها هم دستمان را پیش دیگران دراز کنیم نفعش باز ببرند اکثرشان؟ پس شما عمال دیگران هستید.
می آئیم سراغ دانشگاه. آیا به نفع دانشگاه هست که جوان های ما تحصیل نکنند؟ هر روز توی دانشگاه بیایند یک بساطی درست کنند، یک میتینگی درست کنند، یک - عرض کنم - اغتشاشی ایجاد کنند که جوان های ما درس نخوانند؟ این به نفع کیست؟ به نفع مملکت ماست این؟ ما اگر دانشگاهی مان خوب باشد، دانشگاهی مان صحیح عمل بکند، به نفع ملت است یا به ضرر ملت؟ خوب شما نمی گذارید که دانشگاه راه بیفتد، این به نفع کی تمام می شود؟ این هم به نفع خارج تمام می شود، برای اینکه همانطوری که آن دست ها نمی گذاشت که دانشگاه جریان صحیحش را پیدا بکند که ما در این مطالب هم محتاج بشویم به خارج، دستمان را پیش غیر دراز کنیم، اینها هم دارند همین کار را انجام می دهند که ما در همه چیزمان محتاج به خارج باشیم. حالائی که یک مملکتی ما پیدا کردیم و دست دیگران را کوتاه کردیم، الان نفت را برای خود ما می خواهند استخراج کنند، خوب شما می روید نمی گذارید که نفت هم استخراج کنند،این به نفع کیست؟ ما هر یک از کارهای اینها را وقتی بنشینیم

صحیفه نور جلد 7 صفحه 103

حساب بکنیم، آنها به نفع آمریکا بیشترش می شود. پس بنابراین شما به اسم کمونیست، به اسم مارکسیست، به اسم توده، برای آمریکا کار می کنید. آدم های غیر عاقلی نیستید که بیخودی برای آمریکا کار کنید، نخیر آدم های عاقلی هستید جیبتان را آنها پر می کنند. کی به شما پول می دهد که بروید جلوی کارخانه ها بایستید و بگوئید تعطیل کنید ما بیشتر از آنها به شما پول می دهیم؟ این پول ها از کجا می آید که می روید دم کارخانه ها می ایستید و به کارگرها می گوئید که ما بیشتر پول به شما می دهیم، شما کار نکن ما مزدتان را می دهیم. این پول از کجا برای شما می آید؟ شما که از خودتان که چیزی ندارید بدهید، بی چیزید، شما اگر چیز دار بودید که این کارها را نمی کردید. این پول ها را کی به شما می دهد که نگذارید کارخانه ها به راه بیفتد؟ اگر روس ها می دهند، پس شما تابع او هستید، پس شما عمال اجنبی هستید، اگر انگلیس ها می دهند همین طور، و به گمان من آمریکائی می دهند. پس شما در این جهت هم که می روید پول می دهید که کارگر کار نکند و خودتان هم که پول ندارید، این پول ها از خارج می آید، وقتی که از خارج آمد، خوب شما این سرحدات ما که می خواهیم جلوی اجنبی را بگیریم، می خواهیم مملکت مان یک مملکت باشد، می خواهیم مستقل باشد، می خواهیم تجزیه نشود، چطور رفتید افتادید اطراف مملکت و با هر بساطی که می توانید، می خواهید تجزیه را درست کنید؟ شما خدمتگزار این مملکت هستید؟ اگر خدمتگزارید چطور تجزیه می خواهید بکنید یک مملکتی را؟ این تجزیه به نفع کیست؟ به نفع ایران است؟ به نفع ملت ماست؟ یا آن هم به نفع دیگران است؟ شما هر جای قضیه را بگیرید، مشت اینها باز است. باید این را به آنها گفت، باید نوشت، باید تبلیغ کرد.
 

ننشینید تا خائنین دانشگاه را قبضه کنند

آقا شما نشسته اید که چهار تا کمونیستی بیایند در دانشگاه و قبضه کنند دانشگاه را؟ شما مگر کمتر از آنها هستید؟ عدد شما بیشتر از آنهاست، حجت شما بالاتر از آنهاست. شما این مسائل را که بگوئید، خیانت اینها را می توانید واضح کنید در آن مکان، در دانشگاه، خیانتشان را می توانید واضح بکنید که خودشان بگذارند و بروند. بایستید، صحبت کنید، بگوئید آقا خوب بیائید یکی یکی بگوئید ببینم شما چکاره هستید که آمده اید توی دانشگاه دارید اخلال می کنید می خواهید چه بکنید؟ می خواهید درس بدهید بر ایمان؟ شما کار خودتان را اول حساب بکنید که چکاره هستید توی این مملکت. شما از اهل این مملکت هستید یا عمال غیر هستید خودتان را به ما می چسبانید؟ بایستید آقا، بگوئید.
البته باید اشخاصی هم که گوینده هستند بیایند در دانشگاه و من پیشنهاد می کنم که آقای آقا سید علی آقا بیایند، خامنه ای. شما ممکن است که بروید پیش ایشان از قول من بگوئید ایشان بیایند به جای آقای مطهری. بسیار خوب است ایشان، فهیم است، فعالیت خود شماهاست.
مرحوم مدرس خدا رحمتش کند، مردی بود که ملک الشعرا گفته بود از زمان مغول تا حالا مثل

صحیفه نور جلد 7 صفحه 104

مدرس کسی نیامده، می گفت که بزنید که بروند از شما شکایت کنند، نه بخورید و بروید شکایت کنید. من رفتم پیشش، خدا رحمتش کند، اخوی ما نوشته بود به من که یک نفری است اینجا رئیس غله است، آنوقت یک رئیس غله زمان رضا شاه بود، به من نوشت که بروید به آقای مدرس بگوئید که این مرد آدم فاسدی است، دو تا سگ دارد یکی اش را اسمش سید گذاشته و یکی اش را شیخ، شما بگوئید که این را از اینجا بیرونش کنند. من رفتم به ایشان گفتم، گفت بکشیدش. گفتم آخر چطور بکشیم؟ گفت من می نویسم بکشیدش. گفتم آخر شما اینجا مامور هستید، شما اینجا هستید آنها آنجا نمی توانند. گفت چطور شد که وقتی قافله ها از گلپایگان می آیند عبور کنند و بروند، از کمره می خواهند عبور کنند می فرستید لختشان می کنند، حالا نمی توانید بکشید یک کسی را؟
 

جلوگیری قاطعانه از اخلالگران مزدور

اینها تودهنی می خواهند آقا. عدد شما زیادتر است، حجت شما بالاتر است، خیانت آنها واضح است. گفتن می خواهد، اجتماع بکنید، بگوئید مطالب را، یک رئیسی، یک معلمی را که می بینید کمونیست است بیرونش کنید از دانشگاه، من نمی گویم حالا جنگ بکنید با آنها، جنگ نمی خواهیم حالا بشود، اگر یک وقتی منتهی به اینها شد که یک روز اینها را بیرونشان می کنیم اما حالا نمی خواهیم یک جنگی بشود، می خواهیم حالا با ملایمت بشود، اما خوب، با صحبت، آنها صحبت می کنند، شما هم صحبت بکنید. شما ننشینید یکی دیگر برایتان صحبت بکند. یک روحانی بیاید صحبت کند، خودتان بگوئید، هر کدامتان می توانید، در مقابل آنها بایستید، صحبت کنید، آن می گوید، شما هم بگوئید. آنوقت یکی یکی انگشت بگذارید روی کارهایشان که تو این کاری که می کنی برای چیست؟ تو تابع کی هستی که این کارها را می کنی؟ تو ایرانی هستی و این کار را می کنی یا آمریکائی هستی یا شوروی؟ یا برای آنها کار می کنی یا برای ایران، اگر برای آنها کار می کنی جایش اینجا نیست، برو آنجاها کار کن. تو برای آنها داری کار می کنی، واضح است که منفعتی که به دست می آید از نبود زراعت در ایران، جیب آمریکا می رود، همه می دانند این را.
ما چه چیزهایمان از آمریکا وارد می شود و این بازاری بود که شاه درست کرد و حالا شما تابع او هستید، شما دنبال او هستید، شما می خواهید همان رژیم را پیش بیاورید، نمی خواهید که یک رژیم صحیحی باشد، شما تابع همان هستید، شما می خواهید همان بساط را درست کنید برای ما. ما هم تا حالا زحمت کشیدیم، این ملت اینقدر خون داده است، اینقدر زحمت کشیده است شما آن کنارها نشستید تماشا کردید، مثل بسیاری از این روشنفکرها آن کنار نشستند تماشا کردند.
این جوان های ما از دانشگاهی و از - عرض می کنم - که جنوب شهری و از اینها ریختند و کارها را انجام دادند، حالا که کارها را انجام دادند، اینها از آن طرف مرزها راه افتاده اند و آمده اند اینجا و با تذکره های نمی دانم درست یا غیر درست، ایرانی اند اما بیرون بودند اینها بسیارشان، حالا آمده اند اینجا و می خواهند باز اخلال بکنند، می خواهند باز همان مسائل را ایجاد کنند، نه اینکه اینها

صحیفه نور جلد 7 صفحه 105

می خواهند که یک رژیمی باشد مثلاً فرض کنید که (با اسلام مخالفند) اسلامی نباشد، لکن یک رژیم آزادمنش دموکراتیک به اصطلاح آنها باشد. نخیر، این مسأله اینها نیست، مسأله اینست که اینها می خواهند همان مسائل پیش بیاید، نشد با عنوان شاهنشاهی، یک عنوان دیگر رویش بگذارند، باز قضیه، قضیه آمریکائی باشد لکن با یک صورت دیگری غیر شاهنشاهی، حالا دیگر شاهنشاهی تمام شد. اگر بتوانند او را می آورند، اما حالا نمی توانند می خواهند یک بساط دیگری درست کنند، همان مسائل، همان منافع این ملت رنجدیده باز برود تو جیب آمریکائی ها و باز برود توی جیب نفتخوارهای مفتخوار. اینها عمال آنها هستند برای این کار، دلیلش هم همین ها است که من دارم می گویم و واضح است جواب آنها.
هی (مکتب، مکتب) کدام مکتب، مکتب مارکسیسم؟ این شکست خورده در دنیا، حالا گیر این بچه ها افتاده. اگر راست بگویند، لکن درست نمی گویند. قضیه، قضیه مکتب نیست، قضیه، قضیه منافع است، منافع را می خواهند ببرند، آنها بهتر به آنها منفعت می رسانند، تابع آنها هستند والا خوب یک مملکتی که که می خواهد، ادعایش اینست که ما می خواهیم دست همه (خوب، بنابر همین است) ما می خواهیم دست همه اجانب بریده بشود از این مملکت، این به نفع ملت ماست یا به ضرر؟ اگر به نفع ملت ماست و شما ملی هستید، شما هم دلسوز هستید برای این مملکت، توده ای هستید، خوب شما کمک کنید، ما می خواهیم قطع بشود دست اجنبی ها (و قطع شد الحمد لله) حالا، شما کمک کنید که دوباره برنگردد، نه اخلال کنید که دوباره برگردند آن مسائل. کمک به این است که بروید کارخانه ها را کاری کنید راه بیفتد، کارگرهای نفت را کاری کنید که کارهایشان را انجام بدهند، حالا که نفت منافعش برای خود شما هست، راه بیفتد اینها، کشاورزها را بروید تشویق کنید که کار بکنند، دانشگاه را تشویق کنید که راه بیفتد. شما همه جا اخلال می کنید پس شما یک مردم اخلالگر هستید، نه یک مردم مثلاً دانشمندی که می خواهید به ما چیز یاد بدهید، شما می خواهید اخلال بکنید. و باید جلویشان را بگیرید، مسائل را به آنها بگوئید، در دانشگاه بنویسید، منتشر کنید. کسانی که برخلاف این هستند بروید یکی یکی پیش آنها، بروید بگوئید شما این کاره هستید، شما چه می گوئید باز به ما؟ پس چطور می خواهید یک دانشگاهی را در دست بگیرید در صورتی که اخلالگر هستید؟ یک اخلالگر دزد که نمی تواند دانشگاه را اداره کند.
 

تکیه بر اصلاح دانشگاه از طریق سخنرانی و روشنگری

ما اگر دانشگاهمان اداره نشود، کارمان زار است. دانشگاه، تمام مسائل به دست دانشگاه است، یعنی این دو تا قطب دانشگاه و روحانی همه مقدرات مملکت تو مشت اینهاست. دانشگاهی، دانشجو چه دانشجوی قدیمی و چه دانشجوی جدید، همه مسائل توی دست اینها باید حل بشود، اینها قوه متفکره ملت هستند. اگر دانشگاه را ما سست بگیریم و از دست ما برود، همه چیزمان از دستمان رفته است.

صحیفه نور جلد 7 صفحه 106


یک مسأله ایست که نباید شما بنشینید که من عمل بکنم و نه من هم باید بنشینم که شما تنها. ما هر دو باید دست به دست هم بدهیم، آنقدری که من می توانم من انجام بدهم و آنقدری که شما می توانید، شما انجام بدهید. جوان هستید، در مقابلشان بایستید، صحبت کنید، حرف بزنید، اشخاصی که می توانند در اینجا بیایند حرف بزنند، بروید پیدایشان کنید بردارید بروید دعوتشان کنید به دانشگاه، ننشینید که من تعیین کنم، البته من آسید علی آقا را صالح می دانم برای این کار، لکن ننشینید که من دعوت کنم. لازم نیست که یکی باشد، هر چند روز یک دفعه یک نفر، اجتماع کنید در همان دانشگاه و یک نفر از همین آقایانی که صحبت می توانند بکنند، حرف می توانند بزنند، بیاورید دانشگاه صحبت بکنند برایشان. حاضر به صحبت هم اینقدرها نیستند اینها، فقط اخلال می خواهند بکنند. در هر صورت من امیدوارم که مایوس نباشید و با قدرت جلو بروید و با قدرت دانشگاه را خودتان اصلاح کنید، هر معلمی که می بینید انحراف دارد بروید با او صحبت کنید، دعوا نکنید صحبت کنید بگوئید شماها این کاره هستید و این کاره نمی تواند در دانشگاه بیاید و رئیس دانشگاه یا استاد دانشگاه بشود، نمی شود. و البته اگر مسائلی باشد که من هم از دستم برآید که خدمت بکنم، من خدمتگزارم و می کنم و اگر چنانچه اینهائی که گفتید، باید به جائی رجوع بشود، بنویسید روی ورقه ای، بدهید اینجا تا من با آنها صحبت کنم تا درست بشود.
در اینجا امام در پاسخ سوالی که از طرح جهاد برای روستاها شده بود، چنین جواب فرمودند: بله، این مورد تأیید است، لکن به طور مفید. من گفتم به آقایانی که آمدند پیش من راجع به این معنی، گفتم که این مورد تایید است، صحیح است این کار لکن باید اینطور نباشد که هر کس می خواهد برود در دهات و به اسم اینکه از طرف دولت آمده و هر کاری بکند، نباشد. باید به نظر معتمدین، اشخاصی که می شناسند آن اشخاص را، انتخاب بشود که گروه هائی که می روند در ده و اینها اگر که یک وقت گروه منحرف باشد، دهات را منحرف می کنند. این باید انتخاب بشوند از اشخاصی که متعهدند، از اشخاصی که صحیح اند. و البته یک خدمتی است به جامعه، این چیز خوبی است برای مملکت ما.
و نیز امام در پاسخ سوال دیگر در مورد بعضی گروه ها، چنین بیان داشتند: بله، اینها مصیبت شان بدتر از آنهاست. یک وقت اینست که یک کسی می آید تکلیفش معلوم است. آنوقت که ما بچه بودیم، در خمین می گفتند امیر مفخم (آنوقت از بختیاری ها بود آنجا رئیس بود در آنجاها) گفته بود که من سردار حشمت (این یکی از خوانین آنجا بود، یکی از شاهزاده ها بود) این تکلیفش معلوم است، دشمنی اش معلوم و دوستی اش هم معلوم، اما فلان آدم، گفته بود امان از این آدم که با ظاهر دوست است لکن کمر آدم را می شکند.
 

خطر دشمنان به ظاهر دوست و لزوم احتراز از آنان

این ظاهر دوست ها کارش مشکل تر از آن غیر دوست هاست. آنها تکلیفشان معلوم است ما می دانیم چه بکنیم. اگر یک همچو، حالا من نمی گویم که کی اینطور است، من آنها را الان درست

صحیفه نور جلد 7 صفحه 107

نمی توانم بگویم، اما اینهائی که سر خود هر چه دلشان می خواهد گردن قرآن می گذارند، اینها کارشان مشکلتر از آنهاست - هر کی دلش هر طوری - اینکه در صدر اسلام این کلمه مکرر وارد شده است که اگر کسی قرآن را به رأی خودش تفسیر کند (فلیتبوء مقعده من النار) این جایش در آتش است، این پیش بینی یک همچو مطالبی است که یک وقتی هر کسی به رأی خودش یک چیزی درست می کند، بر خلاف آنکه می گوید قرآن، می خواهند درست کنند. اینها کارشان یک قدری مشکلتر است برای اینکه - از- تشبث به قرآن می کنند.
من نجف که بودم، یک نفر از همین افراد آمد (قبل از این بود که آن منافقین پیدا بشوند آمد) پیش من، شاید بیست روز، بعضی ها می گفتند بیست و چهار روز، مدتی بود پیش من، هر روز می آمد آنجا قدری به نظرم آمد که این وسیله است، نهج البلاغه و قرآن وسیله برای مطلب دیگری است و شاید، باید یادم بیاورم آن مطلبی که مرحوم آسید عبدالمجید همدانی به آن یهودی گفته بود. یک یهودی می گویند در همدان مسلمان شده بود بعد خیلی به آداب اسلام پایبند شده بود، خیلی زیاد، این موجب سوءظن مرحوم آسید عبدالمجید که یکی از علمای همدان بود شده بود که این قضیه چیست. یک وقت خواسته بودش، گفته بود که تو مرا می شناسی؟ گفت بله. گفت: من کیم؟ گفت: شما آقای آسید عبدالمجید. گفت من از اولاًد پیغمبرم گفت بله. تو کی؟ من یک یهودی بودم و پدرانم یهودی بودند و تازه مسلمان شده ام. گفته بود نکته اینکه تو تازه مسلمان که همه پدرانت هم یهودی بودند و من همه سید و اولاًد پیغمبر و ملا و این چیزها و تو از من بیشتر مقدسی، این نکته این چیست؟ من شنیدم که از آنجا گذاشت و رفت معلوم شد حقه زده و یک قضیه ای بوده، می خواسته با صورت اسلامی کارش را بکند. در یهودی ها این کارها هست. من به نظرم آمد که این قضیه، اینقدر نهج البلاغه و خوب، من هم یک طلبه هستم من اینقدر نهج البلاغه خوان و قرآن و اینها نبودم که ایشان بود، ده، بیست روز من گوش کردم به حرف هایش، جواب به او ندادم، همه اش گوش کردم و آمده بود که تأیید بگیرد از من، من هم گوش کردم و یک کلمه هم جواب ندادم فقط اینکه گفت که ما می خواهیم که قیام مسلحانه بکنیم، من گفتم نه، قیام مسلحانه حالا وقتش نیست و شما نیروی خودتان را از دست می دهید و کاری هم ازتان نمی آید. دیگر بیش از این من به او چیزی نگفتم. او می خواست من تأییدش بکنم. بعد هم معلوم شد که مسأله همانطورها بوده. بعد هم که آقایان آمدند، از ایران هم برای آنها اشخاصی سفارش کرده بودند که اینها را تأیید کنید، اینها مردم کذائی هستند، فلان، معذلک من باور نکردم. حتی از آقایان خیلی محترم این تهران چیز کرده بودند که اینها مردم چطور هستند و من باورم نیامده بود. اینهائی که اینقدر از قرآن و از نهج البلاغه و از دیانت زیاد دم می زنند و بعد جملات قرآن را یک جور دیگری غیر از آنچه باید معنا می کنند و جملات نهج البلاغه را یک جوری دیگر غیر از آنچه که باید معنا می کنند، اینها را نمی توانیم ما خیلی رویشان اطمینان داشته باشیم.
این بعثی های عراق همین فقرات نهج البلاغه را که امثال اینها استشهاد می کنند، آنها هم در

صحیفه نور جلد 7 صفحه 108

چیزها می نویسند در پلاکاردشان می نویسند و منتشر می کنند همین، همین فقرات نهج البلاغه را. این بعثی هائی که اصلاً کاری به این مسائل ندارند، اینها را می نویسند و به دیوارهای نجف و به خیابان های نجف منتشر می کنند. به اینها ما نمی توانیم، من نمی گویم چه جورند، ممکن هم هست که یکنفرشان صادق باشد یا شاید اشتباه داشته باشد، لکن ما نمی توانیم به آنها اعتماد کنیم، به آنها نمی شود اعتماد کرد.
سپس یکی از دانشجویان سوال کرد: در مقابل، موضع ما چگونه باید باشد؟
امام در جواب فرمودند: موضع شما همین است که با آنها خیلی دوستانه نباشید، البته نباید طردشان کرد، نباید درگیری با آنها کرد.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع عشایر خوزستان

تاریخ: 1358/03/23

 

تحت ظلم و فشار بودن تمام اقشار در رژیم شاه

بسم الله الرحمن الرحیم
خوب است که در یک مکان، برادرهای اهل سنت ما و برادران اهل تشیع حاضرند و هر دو دسته از وضع سابق نگرانند و ظلم هائی که به اینها شده است ذکر می کنند و این مسأله این نیست که فقط شماها تحت فشار و ظلم بودید یا آقایان اعراب تحت فشار و ظلم بودند. این یک ظلم عمومی بود به تمام این کشور، همه تحت فشار بودند. من اگر نگویم مراکز و خصوص مرکز علمیه قم بیشتر در فشار بود لکن نمی توانم تصدیق کنم که دیگران بیشتر در فشار بودند، همه بودند. الان هم که با گروه های مختلف از جاهای مختلف مواجه می شویم، هر گروهی چنین ظلم را در محل خودشان احساس کرده اند، اعتقادشان این است که همان محل خودشان از همه جا بیشتر تحت ظلم قرار گرفته. شما در محل خودتان احساس کردید، عیناً دیدید که ظلم شده است، آقایان هم در مناطق خودشان همین معنا را احساس کرده اند، ما هم در قم احساس کردیم، اهالی تهران هم در تهران و اهالی هر محلی در همان محل و لهذا چون ما هر کدام، هر طایفه ای شاهد همان وضعی بوده است که پیش خودش بوده است و سایر چیزها را می شنیده، از این جهت آنی که به عیان دیده، بیشتر در نظرش جلوه کرده است از آنکه شنیده است، لکن شما باید بدانید که همه اهالی مملکت ما تحت فشار بوده اند. آنوقت که به اسم کشف حجاب و برای کشاندن ملت به تباهی، آن سابقی اقدام کرد، در همین قم شاید از جاهای دیگر بیشتر فشار آوردند، در تهران همین طور، در همه جا و آنوقت که پسر او چپاولگری و جنایات را به ارث برد، همه جا اینطور بود، در همه جا این فسادها و تباهی ها بود. شاید در تهران بیشتر از جاهای دیگر مراکز فساد بود، در تهران بیشتر عنایت داشتند که جوان های ما را، این نیروی بزرگ را نگذارند رشد بکند. این یک مطلبی نبود که یک جا و دو جا باشد، منتها شما آقایان در محل خودتان که بودید به عیان دیدید که چه کارها کردند. آقایان در محل خودشان به عیان دیدند، ماها هم در محل خودمان به عیان دیدیم که چه کردند با این ملت.
 

ایجاد تفرقه میان اقشار توسط ریشه های فاسد

البته ما تاکنون نتوانستیم جمهوری اسلامی را به آن محتوائی که باید داشته باشد، متحقق کنیم.

صحیفه نور جلد 7 صفحه 99


ما در بین راه الان هستیم، ما الان آنقدری که انجام دادیم، ملت ما انجام داده است این است که دست جنایتکارها را تا یک حدودی قطع کرده است و البته ریشه هائی هم از آنها هست الان و همین ریشه ها هستند که در بین آقایان اعراب می روند و به آنها تزریق می کنند که اینها می خواهند بین عرب و عجم فرق بگذارند، در بین شما می آیند و می گویند بین برادرهای سنی و شیعه می خواهند فرق بگذارند، در هر جا یک نغمه ای را سر می کنند. در کارخانه ها می روند طور دیگری آنها را از کار باز می دارند، در میان کشاورزان می روند و به طور دیگری اخلالگری می کنند. الان از ریشه های آنها اشخاصی متفرق هست در همه جای ایران و البته از خارج هم الهام می گیرند، اینها مشغول فساد هستند.
 

سعی اخلالگران جهت عدم تحقق جمهوری اسلامی است

امروز آن چیزی که تکلیف همه ماست، شما برادرهای اهل سنت، اینها برادران اهل تشیع، همه و همه افراد این ملت تکلیف دارند، این است که الان توجه به این معنا داشته باشند که دست هائی در کار است که نگذارند اسلام تحقق پیدا بکند، با شیوه مختلف. شیوه های مختلفی الان در کار است و این محتاج به این است که خارجی ها آنی که به آن رسیده اند این است که اسلام که جلو منافع آنها را می گیرد. اگر اسلام تحقق پیدا بکند و مملکت یک مملکت اسلامی باشد، دست آنها دیگر تا آخر کوتاه است فلهذا الان که همه رأی دادید به جمهوری اسلامی و همه وفاداری خودتان را اعلان می کنید و در این وفاداری طبیعی است که یک امر اسلامی را می خواهید و همه ما اسلام را می خواهیم، الان اینها در صدد این هستند که بین مسلمین تفرقه بیندازند و یک برنامه هایی، یک پیشنهادهائی بکنند، همه این پیشنهادها یا بیشترش برای این است که نگذارند جمهوری اسلامی به آنطور که اسلام می خواهد تحقق پیدا بکند.
 

بسط اختلافات جزئی، راهی برای بازگشت اجانب

الان بر همه ماست که دست از اختلافات جزئی و شخصی و این چیزها برداریم، دست از آن چیزهائی که امور شخصی است، همه اهل این مملکت در زمان سابق به واسطه فشارهائی که سابق آوردند، اکثر اهل این مملکت ناراضی بودند و تحت فشار بودند و این ناراضی ها از سابق هستند. جمهوری اسلامی هیچ نارضایتی درست نکرده است. این وارث یک عده ای است، یک عدد کثیری از ناراضی هاست. الان باید فکر این معنا باشیم که جمهوری اسلامی آمده است برای این معنا که اصلاح کند امور را، آمده ترمیم کند آن خرابی ها را و باید همه کمک کنیم به این جمهوری اسلامی که نگذاریم اینهائی که می خواهند اخلال بکنند به نتیجه برسند. اگر خدای نخواسته این اخلالگرها بتوانند یک کاری انجام بدهند و ما نتوانیم جلو آنها را بگیریم و آنها رو به رشد بروند، اگر به واسطه اختلافات که در بین مان ایجاد بشود رو به ضعف برویم، خوف این است که دوباره یک مسائلی شبیه به آن مسائل سابق پیش بیاید یا بدتر از آن. بنابراین الان همه ما موظفیم که از آن چیزهائی که مربوط به شخصیات

صحیفه نور جلد 7 صفحه 100

خودمان است یک قدری صرفنظر بکنیم، یک قدری صبر بکنیم. شمائی که پنجاه و چند سال در زیر ظلم صبر کردید، یعنی نتوانستید حرف بزنید، حالا یکی دو سال هم صبر کنید، تامل کنید. کمک کنید به نهضت، کمک کنید و نگذارید که این اشخاص مفسد بیایند و فساد بکنند بین شما، بیایند و یک چیزی بگویند که بخواهند بین شما جدائی بیندازند، بین آقایان بروند جور دیگری صحبت کند و نگذارند که با هم دوست باشند، همه با هم برادر باشیم و همه دوستیم، همه مسلمانیم، همه اهل یک ملت هستیم، همه با هم دست به هم بدهیم تا اینکه انشاءالله این آشفتگی ها رفع بشود و شما بدانید که اگر چنانچه اسلام تحقق پیدا بکند، همان معانی که در صدر اسلام بود و همان برابری که در صدر اسلام بود، همان قطع ایادی ظلمه در آنوقت بود،انشاءالله تحقق پیدا می کند. من از خدای تبارک و تعالی توفیق همه آقایان را می خواهم و امیدوارم که این ملت به سعادت و سلامت بتواند این راه را طی بکند. انشاءالله موفق باشید.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع فرماندهان و درجه داران پادگان ها و یگان های شهرستان تبریز

تاریخ: 1358/03/23

 

تلاش گسترده ریشه های گندیده رژیم سابق

بسم الله الرحمن الرحیم
من قبلاً از شما آقایان که تشریف آوردید و از نزدیک با من ملاقات می کنید و مطالبی که شما دارید و من دارم، در میان می گذاریم مثل برادرها، تشکر می کنم و آنچه که به نظرم می رسد در یک همچو موقع حساس، برای همه پادگان خصوصاً پادگان های آذربایجان عرض می کنم. موقعیت حساس را همه می دانید که گر چه رژیم رفته است، برگشت هم ندارد و اگر چه دست اجانب کوتاه شده است و انشاءالله آن هم بر نمی گردد، لکن الان در همه قشرها یک اشخاصی که استفاده می بردند، استفاده های نامشروع می بردند، چه در ادارات، چه در ارتش و چه در جاهای دیگر، اینها الان باز در فکر این هستند که یا اگر بتوانند همان جور رژیم را برگردانند که نمی توانند و اگر هم آن را نتوانند، تضعیف کنند این نهضت اسلامی را، چون نهضت اسلامی استفاده غیر مشروع به کسی نمی دهد و استفاده مشروع می دهد و آنها استفاده غیر مشروع می خواهند بکنند. از این جهت الان در همه اقشار از این ریشه های گندیده هست بنابراین حالا که ما تا اینجا رسیدیم، از اینجا به بعد باید بسیار هوشیار باشیم و توجه داشته باشید به اینکه آن توطئه هائی که از داخل و خارج دارد می شود، نگذارید که اینها رشد پیدا بکند و اینها را همین حالا از بین ببرید و آن که به جهت وحدت کلمه اولاً و ایمان ثانیاً یعنی ایمان مقدم بر همه چیز، دنبال او وحدت کلمه، همانطوری که شما ملاحظه کردید که ایمان به خدا و وحدت کلمه این معنا را پیش آورد که ابر قدرت ها را کنار زدید. همه قشرها، چه دولت های اسلامی (الا کمی از آنها) و چه ابر قدرت ها که همه شان پشتیبان محمد رضا بودند، همه بودند، به من پیغام ها می دادند خصوصاً از آمریکا و می خواستند که او باشد چنانچه خودش هم وسائطی ایجاد کرد که باشد و هر چه قدرت است دست ماها باشد و ایشان سلطنت بکنند (و من می دانستم دروغ می گوید) معذلک این قدرت ها نتوانستند نگه دارند او را برای اینکه در مردم یک ایمانی پیدا شده بود که شهادت را برای خودشان فوز می دانستند. یک ملتی که شهادت را برای خودش فوز می داند و می رود دنبال شهادت، این را نمی شود با توپ و تانک جوابش را داد، چنانچه نشد.
الان یک سستی مشاهده می شود که پیدا شده است و این سستی در اثر این است که خودشان را پیروز دانسته اند و چون خودشان را پیروز دانسته اند از این جهت یک قدری سست شده اند، و توجه به

صحیفه نور جلد 7 صفحه 95

جهات شخصی شروع شده، خانه ندارم، حقوقم کم است، درجه می خواهم از این حرف هائی که آنوقت انقلاب رو به جلو رفتن بود این حرف هیچ نبود، حالا که رسیده است به یک حدی که یک شکستی به طرف داده است، هر انقلابی اینطور است که بعد از اینکه طرف را شکست دادند و به پیروزی رسیدند باز بر می گردند به حالات خودشان و حالات اولیه و چیزهائی که احتیاج دارند مورد نظرشان می شود خانه ندارم و حقوق ندارم و من ض هستم و این حرف ها پیش می آید. الان ما در نصفه راه واقع هستیم، ما راه را به آخر نرسانده ایم. رای دادیم به جمهوری اسلامی، الان هم وری اسلامی است ایران شناختند همه ممالک هم شناخته اند ایران را به جمهوریت اسلامی، لکن ما محتوای جمهوری اسلامی را می خواهیم. زحمت ما، آنکه ملت های چیزهائی که تحمل کرد، برای این بود که اسلام تحقق پیدا بکند. جمهوری اسلامی لفظی ما نمی خواهیم که، یک جمهوری اسلامی که فقط به آن رأی بدهیم و خودش را کار نداشته باشیم. ما باید اسلام را به همان طوری که در صدر اسلام بود، آرزوی ما این است که اسلام را آنطور که در صدر اسلام بود پیاده کنیم، آنطوری که در زمان خود رسول الله بود پیاده بکنیم و این محتاج به جدیت تام است در همه اقشار. الان یک مسؤولیت بزرگی به دوش همه ما هست. من که یک طلبه هستم و در قم هستم و شما آقایانی که در مراکز حساس هستید، مسؤولیت دارید، یعنی به جائی رسیده است که اگر چنانچه ما سستی بکنیم، ممکن است آن ریشه ها تقویت بشوند، رشد پیدا بکنند، به هم متصل بشوند و غائله بار بیاورند. اگر نتوانند هم توفیق پیروزی پیدا بکنند، لکن غائله می توانند ایجاد کنند که زحمت برای مملکت ما ایجاد کنند و ما اگر چنانچه سستی بکنیم، ممکن است که آنها روابطشان را با هم درست بکنند و لااقل برای ما، برای شما زحمت ایجاد بکنند.
 

وظائف خطیر ارتش اسلام در رابطه با خدا و خلق

الان ما باید هر کدام وظائف خودمان را انجام بدهیم، من که یک نفر طلبه هستم، وظیفه طلبگی خودم را و شماها که در ارتش هستید وظیفه ارتشی خودتان را. من برای شما عرض بکنم ارتش های صدر اسلام وضعش این بوده رئیس ارتش، امام جماعت بود یعنی انتخاب که می شد این رئیس ارتش که برود کجا، امام جمعه هم همان انتخاب می شد. مالک اشتر را وقتی می فرستادندش کجا، همان مالک اشتر رئیس ارتش بوده و استاندار فلان جا هم بوده است و امام جماعت و امام جمعه هم بوده است برای اینکه وضع ارتش در اسلام با وضع ارتش در، سایر رژیم فرق داشته است شما ببینید الان که ما اینجا با هم نشستیم و یک محیط محبت است، این بهتر است یا یک محیط رعب که وقتی یکی از شما وارد می شود ما بترسیم؟ در روح خود شما، این محیطی که محیط دوستی و محبت است در روح شما آرامش بیشتر ایجاد می کند یا اینکه وقتی وارد بشوید و مردم از شما فرار کنند؟ ارتش باید وقتی ارتش اسلامی شد، رئیس ارتشش جوری باشد که دیگران به او اقتدا بکنند، افراد ارتش طوری باشند که مردم وقتی که وارد شدند در یک جلسه ای، مردم از آنها استقبال بکنند گل سرشان بریزند. چنانچه

صحیفه نور جلد 7 صفحه 96

در این آخر شدید، این بهتر بود که گل بریزند سر ارتش، یا از آنها فرار بکنند؟ برای خودتان، برای خودمان، برای همه. این طاغوت ها که محیط رعب ایجاد می کنند برای این است که خائن هستند، می ترسند از مردم، چون می ترسند از مردم یک محیط رعب ایجاد می کنند که مبادا مردم احقاق حق بخواهند بکنند، لکن ارتش اسلامی از باب اینکه خیانت نکرده به مردم، عدالت کرده است، خدمت کرده است، برای خدمت آمده است، چون برای خدمت آمده است، خیانت هم نکرده هیچ خوفی از مردم ندارند مردم هم از آنها خوف ندارند. در عین حالی که مردم پشتیبان اینها هستند، از آنها خوف ندارند. مثل پشتیبانی یک برادر از برادر است. اگر چنانچه ملت پشتیبان شما باشد بهتر است یا اینکه ملت پشت بکند به شما و شما تنها بمانید و بخواهید هی با تانک و توپ و سرنیزه و خونریزی کار انجام بدهید؟ اگر این آدم که هنوز سی و چند سال حکومت کرد بر اینجا اگر دست یک دستی به ملت دراز کرده بود قبل از اینکه وقت گذشته باشد (این آخر دستش را دراز کرد لکن این دست غلط بود) اگر این نصیحت روحانیون را پذیرفته بود و توجه به ملت کرده بود و خدمت کرده بود به ملت، سقوط می کرد؟ ملت پشتیبانش بود، سقوط نمی کرد. همین ملتی که با فریاد مرگ بر شاه قیام کردند اگر آنوقت یک فرض کنید که جبهه ای بر خلاف آن می شد همان وقت مردم با زنده باد شاه می آمدند جلو. من این معنا را به او تذکر دادم که من یادم هست که وقتی که متفقین از اطراف ریختند به ایران و ایران را قبضه کردند و مردم بر همه چیزشان می ترسیدند لکن وقتی که اطلاع رسید که رضا خان را فرستادند و فرار کردند، مردم شادی می کردند. من به این پیغام دادم کاری نکن که وقتی تو بروی مردم شادی بکنند و این نشنید و وقتی که رفت دیدید که مردم چه کردند، چقدر شادی کردند.
آقا کاری باید بکنید که محبت مردم را جلب کنید. این، هم رضای خدا در آن هست، هم راحتی خودتان در آن هست و هم برای کشورتان مفید است. اگر بنا باشد که ارتش جوری باشد که مردم از آن بترسند و پشت به او بکنند، این برای ارتش، خودش بد است، ارتش باید خدمت به ملت بکند، باید خدمت به کشور بکند همان طوری که در صدر اسلام بوده است که ارتش اسلام مردم از آنها خوفی نداشتند مردم با هم رفیق و برادر بودند. رئیس اول اسلام هم اینطور بود که با مردم معاشرت می کرد مثل معاشرت یک نفر آدم با یک نفر دیگر، مثل دو نفر برادر که اینجا نشسته بودند. پیغمبر اکرم که رئیس اسلام بود در مسجد می آمدند می نشستند و رفقایشان هم اصحابشان هم دورشان می نشستند با هم، جوری بود جلسه که وقتی یک کسی می آمد از خارج، نمی شناخت که اینها کدام یکی پیغمبرند کدام یکی غیر پیغمبر، می پرسید که کدام یکی تان هستید، وضع اینطوری بود، اینطور با جامعه رفتار، اینطور با مردم رفتار می کردند. اینطور نبود که وقتی که وارد می شود هزار تا پرده جلو باشد و بعد هم باید دید کجا بنشینید و سان بدهند و چه، این حرف نبود در کار. از آن طرف اینطور، از آن طرف قدرت اینطور بود که ایران را، آن امپراطوری بزرگ ایران را شکست دادند، آن امپراطوری بزرگ روم را هم شکست دادند، در عین حالی که وضع یک وضع ساده ای بود، بین خودشان به دستور قرآن رحمت بود و بر دیگران شدت. لشکر ما هم باید اینطور باشد، باید اینطور باشد که بین خودشان، یعنی خودشان و

صحیفه نور جلد 7 صفحه 97

ملت، ملت را عائله خودشان حساب بکنند، همانطوری که با فرزند خودشان رفتار، با برادر خودشان رفتار می کنند، با مردم هم اینجور باشند. در مقابل وقتی که اجنبی، غیر مسلمین که حمله ای به شما کردند، اجنبی خواست حمله بکند، آنجا شدید محکم، اینطور نباشد که بین خودتان وقتی ضعفا را گیر بیاورید اذیت بکنید و وقتی که یک صدا از یک جا بلند شود فرار کنید. خوب، ما دیدیم وقتی که متفقین آمدند آن مضمونی که آنوقت می گفتند، که می گفتند آن یکی که دو نشد اعلامیه چیز است، لشکر زمان اینها بود که اعلامیه چیز کردند، اعلامیه شماره یک، دوم نداشت و سه ساعت از قراری که گفتند مقاومت کردند و فرار کردند. من فراری هایشان را که در خود تهران آنجا صدا در آمده بود در تهران سربازها داشتند فرار می کردند. تمام صاحب منصب ها از تهران فرار کردند، طرف اصفهان رفتند، برای چه؟ برای اینکه اینها نه پایگاه ملی داشتند بین مردم؟ پایگاه نداشتند. از آن طرف هم قدرت نظامی نداشتند، قدرت نظامی نداشتند. به رضا خان گفته بودند که (گفته بود چرا به این زودی آخر چرا؟) گفته بودند که این هم ما تعارف داریم می کنیم و الا همان، همان حمله اول بود. سه ساعت طول نکشید همان حمله اول. آنها از آن طرف آمدند ما از این طرف فرار کردیم برای اینکه قدرت نظامی نبود ترس بود.
قدرت نظامی در مقابل غیر می ایستد تا آنوقتی که کشته بشود شهادت. نظامی اسلام شهادت را برای خودش زندگی می داند کسی که شهادت را زندگی دانست برای خودش، زندگی ابدی دانست برای خودش، این در مقابل غیر می ایستد و آخر نفس را می کشد و شهادت طلب می کند اما آن کسی که نظرش به همین زرق و برق و مادیات است و اصلاً ایمانی در قلبش نیست، آن البته از آنجا صدا بلند می شود، در تهران فرار می کند، در سر حد بود، باز نیامده بودند همان سر حد که صدا بلند شد ما شاهد قضیه بودیم در تهران فرار کردند و از اینجا رفتند. شما باید همان دستور قرآن را عمل کنید که بین خودتان، بین خودتان با سایر ملت روابط دوستی داشته باشید که وقتی شما می آئید توی مردم، مردم شما را بپذیرند، شما را دوست داشته باشند برای اینکه شما حامی آنها هستید، آدم حامی خودش را دوست دارد. اما در مقابل غیر، محکم بایستید و شهادت را برای خودتان فوز بدانید. این سرباز اسلام است و حالا شما سرباز اسلام هستید، و من امیدوارم که اسماء شما ثبت بشود در دفتر امام زمان (سلام الله علیه) خداوند همه شما را حفظ کند، موفق باشید و من امیدوارم که این حرف هائی که در تبریز یا آذربایجان یک اشخاص مفسدی حرف های نامربوط اینجا می زنند، امیدوارم نباشد این مسائل. من خدمتگزار همه هستم، خدمتگزار شماها هستم، خدمتگزار روحانیت هستم.
این مسائل نیست. این مسائل را مفسده جوها و اشخاصی که می خواهند فساد بکنند، اینها طرح می کنند والا دو تا مسلمان، دو تا انسان که نمی توانند با هم مخالف باشند. ما نسبت به همه شما و نسبت به همه قشر ملت، خدمتگزار هستیم و من امیدوارم به این خدمت بتوانیم تا به آخر برویم و همه ما خدمتگزار اسلام باشیم.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع پاسداران انقلاب اسلامی شهر ری و بازاریان تهران

تاریخ: 1358/03/23

 

مقصد نهائی ملت، تحقق احکام اسلام در سراسر بلاد مسلمین

بسم الله الرحمن الرحیم
من امیدوارم که همه ما پاسدار اسلام و از نگهبانان دین مبین اسلام باشیم و شما برادران را خدای تبارک و تعالی در جزو پاسداران اسلام و دوستان اهل بیت (ع) ثبت کند. البته همه اقشار ملت در این نهضت شرکت داشتند و شما پاسدارها در این نهضت شرکت داشتید. جوانان ما همه در این نهضت شریک بودند و امیدوارم از این به بعد هم به این شرکت باقی بمانند. مهم این است که ما تکلیف حال و آینده را بدانیم. آنچه گذشته است بحمدالله خوب گذشت لکن آنچه مهم است این است که تکلیف ما در حال چه است و در آینده. ما باز جمهوری اسلامی را به آنطور که می خواهیم تحقق پیدا نکرده، البته الان رژیم فعلی به حسب رفراندمی که شد رژیم جمهوری اسلامی است لکن ما مقصودمان نبود که فقط رأی بدهیم به جمهوری اسلامی و برویم کنار. ما جمهوری اسلامی را می خواهیم که احکام اسلام در آن جمهوری تحقق پیدا بکند. احکام اسلام در سرتاسر کشور و انشاء الله در سرتاسر بلاد مسلمین و امید است که سرتاسر کشورهای همه جا باشد.
 

معنای آزادی در جمهوری اسلامی، آزادی عمل در چهار چوب قوانین اسلام

آنچه که مورد نگرانی هست فی الجمله این است که الان که شما آقایان و همه اقشار احساس یک آزادی کردید و آزاد هستید، ببینیم که آیا آزادی که ما الان داریم با این آزادی چه می کنیم ما الان از قید و بندی که رژیم سابق داشت آزاد هستیم و لهذا آزادانه شما پیش ما آمدید و سابقاً نمی توانستید و ما هم آزادانه با شما صحبت می کنیم و شما هم با ما صحبت می کنید، لکن ما با این آزادی باید چه بکنیم؟ آیا حالا که آزاد هستیم، دیگر تمام قید و بندها را کنار بگذاریم؟ به مجرد اینکه آزاد شدیم هر چه می خواهیم بگوئیم؟ هر چه می خواهیم بنویسیم؟ هر کاری که می خواهیم بکنیم، بکنیم؟ این است معنای آزادی که در جمهوری اسلامی است که قید و بندها دیگر برداشته باید بشود؟! هر کس هر چه می خواهد بگوید ولو ضد ملت باشد، ولو ضد اسلام باشد، ولو برخلاف قرآن مجید باشد؟ یا نه، آزادی که می خواهیم ما، آن آزادی که اسلام به ما داده است، حدود دارد آزادی، آزادی در حدود قانون است. همه جای دنیا اینطور است که آزادی که هر ملتی دارد، در حدود قانون آزادی دارد. نمی تواند کسی به

صحیفه نور جلد 7 صفحه 92

اسم آزادی قانون شکنی بکند. آزادی این نیست که شما بایستید در کوچه به هر کس رد می شود یک مثلاً ناسزائی بگوئید خدای نخواسته یا با چوب بزنید او را من آزادم آزادی این نیست که قلم را بردارید و هر چه دلتان می خواهد بنویسید ولو بر ضد اسلام باشد ولو بر ضد قانون باشد.
 

نعمت آزادی، امتحانی الهی است

الان این آزادی را خدای تبارک و تعالی که به ما عنایت کرده است، ما را برای این آزادی امتحان می کند. یک وقت نمی توانستید هیچ کاری بکنید، حالا خدا به شما این عنایت را فرموده است که آنهائی که جلو آزادی شما را گرفته بودند، آنها را از این مملکت اخراج کرد، حالا که اخراج کرد و آزادی به شما عنایت فرمود، شما را با این آزادی امتحان می کند. نعمت های خدا امتحان است برای بندگان خدا. ببینیم که آیا نعمتی که خدا به ما عنایت کرده است، این نعمت را کفران می کنیم یا شکر این نعمت را می کنیم. کفران این است که آزادی را ما وسیله کارهای زشت قرار بدهیم من آزادم، هر کاری می خواهم می کنم ولو، شکر نعمت این است که که این آزادی را صرف بکنیم در آنچه که خدای تبارک و تعالی امر فرموده است. این آزادی که خدا به ما عنایت فرموده است و یک هدیه الهی است، اگر چنانچه شما خیانت به این آزادی و این هدیه خدا بکنید، ممکن است خدای تبارک و تعالی هدیه خودش را پس بگیرد از ما و ما باز برگردیم، به آن حالی که سابق بودیم. باید همه ما توجه به این معنا داشته باشیم که از این آزادی سوء استفاده نکنیم. گرانفروشی یکی از سوء استفاده هاست که کسی بگوید من آزادم، حالا هر چه دلش می خواهد به این مستمندها اجحاف بکند و قیمت ها را بالا ببرد و بازار را به وضع طاغوتی درست کند. اجحاف در معاملات، بی انصافی در معاملات یک امری نیست که عقل انسان بپذیرد و خدای تبارک و تعالی راضی باشد به این معنا. باید بازارها را یک بازارهای اسلامی بکنید.
 

در جمهوری اسلامی همه چیز باید اسلامی باشد

جمهوری اسلامی همه چیزش باید اسلامی باشد، اداراتش، باید اسلامی باشد، تحول لازم دارد. حالا باز نیست. دادگستری باید اسلامی باشد، قضات، باید قضاتی که اسلام تعیین کرده است باشند. تا حالا نشده است این. فرهنگ باید یک فرهنگ اسلامی و از این فرهنگ وابسته و استعماری بیرون بیاید، و حالا نشده است باز. الان بازار که در دست بازارهای به ظاهر متدین است، به اسم اینکه حالا دیگر کسی نیست که به ما فشار بیاورد و بگوید نرخ کذا، نباید اجحاف بکند. با حاکم وقت است که جلوگیری کند و ما ممکن است اجازه بدهیم جلوگیری کنند از یک اجحافاتی که می شود در بازار. ما آزادیم هروئین بفروشیم، آزادیم تریاک بفروشیم، آزادیم قمار خانه باز کنیم، آزادیم شرابخانه باز کنیم، شراب فروشی باز کنیم همچو آزادی نیست، این آزادی ها یک آزادی های غربی است که اینطور چیزها را می آورد. آزادیی که در اسلام است، در حدود قوانین اسلام است. آن چیزی

صحیفه نور جلد 7 صفحه 93

که خدا فرموده است نباید بشود، شما آزاد نیستید که الزام کنید. همچو آزادی نیست که کسی بخواهد قمار کند، بگویند آزاد است، خودش می داند. بله اگر چنانچه آزادی دموکراتیک بود و جمهوری، جمهوری دموکراتیک بود، آن آزادی ها به حسب قاعده اش هست، هر کس دلش می خواهد که دکان شراب فروشی باز کند، باز کند. اگر دلش می خواهد هم قمار خانه باز بکند. مراکز فحشا هیچ مانعی با جمهوری دموکراتیک ندارد. اینها که جمهوری دموکراتیک می خواهند این را می خواهند، یک همچو آزادی، ما که عرض می کنیم جمهوری اسلامی این است که روی قواعد اسلام باید باشد. باید مراکز فحشا بسته بشود. جوان های ما به مراکز فحشا وارد نشوند. جوان های ما را بد بار آوردند، هروئینی بار آوردند، تریاکی بار آوردند، قمار باز بار آوردند، شرابخوار بار آوردند و یک صدمه بزرگی به کشور ما زدند که نیروی انسانی را از ما گرفتند، نیروهای انسانی را هدر دادند.
 

نابودی نیروهای انسانی، از جنایات 50 ساله خاندان پهلوی

باید در جمهوری اسلامی، نیروهای انسانی محفوظ بماند. نیروی انسانی صرف یک امر صحیح بشود تا کشور ما نجات پیدا بکند. ما الان یک کشوری داریم که سال های طولانی و خصوصاً در این پنجاه و چند سالی که این پدر و پسر غیر صحیح، این پدر و پسر جنایتکار در این مملکت حکومت کردند، نیروی انسانی ما را از بین بردند. الان شما باید چراغ بردارید و بگردید دوره که انسان پیدا بکنید. نگذاشتید انسان پیدا بشود. دانشگاه ها را نگذاشتند
دانشگاه اسلامی باشد، دانشگاه انسانی باشد. مدارس ما را نگذاشتند درست ما درس بخوانیم. فشارها، اختناق ها در آن زمان، در این زمان هر کدام به یک شکلی. جوان های ما را برایشان مراکز فحشا تهیه کردند و تشویق کردند به این مراکز فحشا. مراکز فحشا را می گویند بیشتر از کتابخانه هست و همین طور هم هست. حالا انشاءالله امیدوارم جلوگیری شده باشد. در هر صورت این صدمه ای که به ایران خورد، از حیث نیروی انسانی بیشتر از آن صدماتی است که از حیث اقتصاد خورد از حیث جهات دیگر اقتصاد زود قابل جبران است اما نیروی انسانی سال طولانی لازم است تا یک انسانی به رشد انسانی برسد.
 

وظیفه پاسداران، صیانت از اسلام و نفوس خود

من امیدوارم که همان طوری که شما پاسدارهای اسلام هستید، پاسداری از خودتان هم بکنید، پاسداری از نفس خودتان بکنید. نگذارید نفس سرکشی بکند، هر کاری می خواهد بکند، مهار کنید نفس خودتان را که تابع اسلام باشد، هر چه خدا می خواهد عمل بکنید. خداوند به همه شما توفیق عنایت کند. انشاءالله این مملکت به سر و سامان برسد و همه سعادتمند باشید خدا حفظتان کند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع وزیر امور خارجه و هیأت سفرای ایران در کشورهای خارج

تاریخ: 1358/03/22

 

شستشوی مغزی ملت ایران در جهت بی محتوائی و گرایش به غرب

بسم الله الرحمن الرحیم
آنچه که به نظر من مهم است این است که در زمان این پدر و پسر نالایق بیشتر در ایران واقع شده است این است که با تبلیغات دامنه دار هر طرفی اینها کاری کردند که مهم این است که محتوای ما را از ما گرفتند و ما را همچو مومن به غرب کردند که حاضر نیستیم غیر از مطالب غرب چیزی را قبول بکنیم. جوان های ما تقریباً خیلی هایشان اینطور شدند که از یک ایرانی، متحول شدند به غربی و این یک خطری است برای کشوری که اصلاً خودش را دیگر قبول نداشته باشد هر چه قبول دارد، اجنبی را قبول داشته باشد جای خود، یک کس دیگر نشسته باشد و به اصطلاح شما، مغز شویی شده، آنها را شستشوی مغزی دادند و آن ملیت خودشان را، اسلامیت خودشان را شسته اند و به جای آن غرب را نشاندند و به حیث اینکه ما اگر چیزی هم خودمان داشته باشیم، باز دست مان را دراز می کنیم پیش غرب، مثلاً ما می دانیم که مهندسینی داریم که می توانند اسفالت کنند، می توانند عمارت بسازند، می توانند عرض بکنم که راهسازی کنند معذلک وقتی که صحبت می شود، یک معمار غربی باید بیاید و عمل کند. ما طبیب داریم ولی وقتی که یک نفر مریض می شود، باید بفرستیم به خارج با اینکه طبیب در میان ما هست لکن طوری ما را الان تحقیر هیچی نداریم و آنها همه چیز دارند و در صورتی که ما راجع به همین پیشرفت هائی که اینها کرده اند، باید بنشینیم حساب کنیم ببینیم که آیا این پیشرفت ها رو به تمدن دارد می رود یا رو به توحش دارد می رود؟ من تعبیرم این است که امریکا و سایر این دول غربی و شرقی اینها ترقیاتی کرده اند به این معنا که انسان ها را دارند حیوان درنده بار می آورند، تمام این کارها که کرده اند، برای درندگی است (ملت را نمی گویم، دولت ها را می گویم) تمام افکار متوجه این شده است که یک چیزی درست کنند که کوبندگیش از آن سابق بیشتر باشد. همین پریروز بود که روزنامه من دیدم که فلان چیز را درست کرده اند که پنج مرتبه بالاتر از آن بمبی است که در ژاپن ریختند و چند هزار نفر را کشته اند. دنبال این هستند که یک آلت قتاله درست کنند یعنی دنبال این هستند یک حیواناتی درست کنند که این حیوانات درنده باشند، بدتر از حیوانات درنده قبلی. تمدن نیست، رو به توحش دارد می رود، غرب دارد رو به توحش، دارد می سازد یک مردمی را که بریزند به جان هم و با چنگ و دندانشان هم را پاره

صحیفه نور جلد 7 صفحه 86

کنند. برخلاف تمدن که مکتب های الهی می خواهند انسان درست کنند که همه در کنار هم آسوده و آرام باشند، مکتب های اینها همه اش دنبال این معناست که باید این آنجا را بگیرد و آنجا را بگیرد بزند، بکشد، چه بکند. ما باید حالا که یک همچو انقلابی پیش آمد، یک همچو نهضتی پیش آمد و اینها هم، این طبقه متوسط و پائینی احساس کرد که یک استقلالی دارد، باید همه ما دنبال اینها باشیم و این استقلال فکری را حفظ کنیم.
 

توصیه به سفرای ایران در حفظ استقلال و عدم خود باختگی در برابر محافل غربی

آقایان حالا دارند تشریف می برند به ممالک خارج و بیشترش به ممالک غرب است. این جهت در نظرشان باشد که آن خود باختگی ها را که دولت سابق و دولت های سابق داشتند و چشم گو بودند، هر چه آنها می گویند قبول بکنند، آنها دیگر نباید باشند. همانطوری که ایشان (اشاره به وزیر امور خارجه) سفیر امریکا را رد کرد و هیچ کاری هم نمی شود بکنند، نمی توانند بکنند، شما هم وقتی که تشریف می برید در سفارتخانه هایتان، در محل کارتان می بینید یک انسان متحول از آن حاصل می شود و آنطوری که شاه بله قربان گو بود و من این را مکرر گفته ام و از بس متاثرم باز هم پیش شما عرض می کنم که من وقتی عکس شاه را پهلوی جانسون دیدم که جانسون عینکش را برداشته و از این طرف دارد چشم هایش آنطور می کند و نگاه می کند و به او نگاه نمی کند و او آن طرف میز او سر جای خودش بود، او آن طرف میز او ایستاده بود مثل یک بچه مکتبی که ایستاده پیش معلمش چیز می کند، من همچو متاثر شدم که ما در چه حالی هستیم که این شخص اول مملکت ما به اصطلاح هست، در مقابل او اینطوری ایستاده و آن هم اینطور بی اعتنا چشم هایش را آن طرف گذاشته و در روزنامه انداخته بود این عکس را و تحمیل هم گمان می کنم کرده بودند که در روزنامه های ایران منعکس بشود، اینجور نباشد. ما الان یک مملکتی هستیم که مستقلیم، کسی در ما دخالت نمی تواند بکند شما هم الان نماینده هستید از یک مملکتی که مستقل است، احتیاج اصلاً ندارید، آنها به ما احتیاج دارند، ما احتیاجی به آنها نداریم، آنجا که می روید با کمال استقلال عمل کنید. اینطور نباشد که آنجا وقتی شما رفتید باز همان حرف های سابق باشد و همان چیزهائی که سابق آنها می آمدند. شاه به صراحت بیان گفت که لیست وکلا را می فرستادند پیش دولت ها و آنها لازم بود که همین ها را تعیین بکنند. می گفت (می خواست تأیید خودش را بکند، تکذیب پدرش را میکرد) لیست را تا حالا اینطور می داد. تکذیب چند سال قبل خودش را هم می کرد که خیر حالا دیگر آنطور نیست حالا همان وقت هم آنطور بود لکن خوب، دستور بود که اینجوری بگوید. اینجور نباشد که هر چه آنها به ما می گویند، قبول بکنیم. نخیر شما باید مستقل باشید و شجاع باشید، مملکت شما یک کاری کرد که دنیا را متحیر کرد. الان هم شما رفتید آنجا می بینید که چه جور به شما احترام خواهند گذاشت، ملت احترام خواهد گذاشت لکن آنها ممکن است بخواهند باز سوء استفاده بکنند، محکم بایستید در مقابل شان، مسائل را به طور جدی و به طور اینکه یک ابر قدرت با یک ابر قدرت دارد صحبت می کند، نه یک ضعیف با یک قوی. ما الان

صحیفه نور جلد 7 صفحه 87

هیچ ضعفی از خودمان نشان نمی توانیم بدهیم و نمی دهیم و ابرقدرت ها هم کنار زده ایم و خودمان هم مستقل داریم کار خودمان را انجام می دهیم. شما هم الان از طرف یک دولتی که ابر قدرت ها را کنار گذاشته و خودش جایش نشسته و خودش در حکومت نشسته و استقلال دارد، یک حکومت اسلامی است، به عنوان اسلام مستقل است، اسلامی که هفتصد سال تقریباً تمام قاره آسیا و اکثر بسیاری از جاهای اروپا را تحت سلطه اش بوده است.
 

بعد اسلامی و ایمانی نهضت را که موجب پیروزی شد حفظ کنید

در هر صورت و مهمتر از این، اینکه این جهت اسلامیت را نگه دارید. آنکه این نهضت را پیش برد قدرت اسلام بود، نه ما بودیم، نه شما بودید، نه دولت بود، نه جبهه ها بودند، نه نهضت ها بودند، نه عرض بکنم که احزاب بودند، هیچ یک از اینها، نه بازار بود، همه اینها وقتی آن روح اسلام آمد در آنها، این کارها انجام گرفت، آن روحی که الان هم یک قدری فرض کنید دارد سست می شود که مکرر پیش من آمده اند، جوان ها قسم داده اند به من که شما دعا کنید ما شهید بشویم، حالا هم دارند می گویند خوب، حالا که دیگر قضیه میدان جنگ نیست الان هم به من می آیند می گویند که شما دعا کنید ما شهید بشویم. این تحول اسباب این شد که ما پیش بردیم. شما این جهت ایمان و اسلام را حفظ کنید، در سفارتخانه هایتان رنگ اسلامی بدهید، نترسید از اینکه بگویند اینها عرض بکنم عقب افتاده اند. آنها عقب افتاده اند، آنها که دارند مردم را می کشند به عصر حجر عقب افتاده اند، نه ما که می خواهیم مردم را بکشیم به تمدن، به تمدن به معنای واقعیتش. نترسید از حرف هائی که اینها می زنند. هیچ قدرتی در مقابل اسلام نیست، همین قدرت است که یک عده کمی غلبه کرد بر یک عده زیادی، بر قدرت های زیاد. سفارتخانه هایتان را، اداراتتان که در آنجا دارید، همه را اسلامی کنید، آن جهات غربی اش را اصلاح کنید. هر چه جهت اسلامیش بکنید آنها بیشتر از شما حساب می برند، هر چه طرف غرب بروید آنها از شما بهره می برند، شما این مطلب را که با آن از یک مملکت اسلامی رفته اید، با یک حال اسلامی رفته اید و مسائل را اسلامی می خواهید حل بکنید این مطلب را در همه جا که هستید در نظر داشته باشید، بعد از یک چند دفعه تجربه کنید ببینید احترام بیشتر خواهد شد. وقتی دیدند شما یک ایده ای دارید که سر آن ایده باقی هستید و پافشاری دارید می کنید، اینها هم با شما چیز می شوند، اگر شما یک قدم کنار بروید، یک قدم عقب بروید آنها جلوتر می آیند. وضع همین است، یک قدم شما عقب بروید آنها یک قدم جلوتر می آیند، بیشتر از شما توقع دارند.
 

تاکید فراوان بر شروع مطالب با بسم الله الرحمن الرحیم

مجالستان را هم مجالس اسلامی کنید. عرض بکنم که سفارتخانه هایتان، سفارتخانه اسلامی کنید، همه جهات را چیز بکنید، اسم خدا را آن بالا یک جا بنویسید، بسم الله الرحمن الرحیم را بنویسید، در کاغذهایتان بسم الله الرحمن الرحیم باشد، خوف نکنید از اینکه به ما می گویند چی، همین تعلیمات

صحیفه نور جلد 7 صفحه 88

آنهاست که ما را غربزده کرده که می ترسیم که ب سم الله الرحمن الرحیم را بنویسیم روی کاغذهایمان. من این را به آقایان هم گفتم که این را رسمی اش بکنند که بسم الله الرحمن الرحیم در همه کاغذها باشد. این دولت عراق با اینکه سرانشان اعتقاد به این مسائل اصلش شاید بسیاریشان نداشته باشند لکن در کاغذهایشان بسم الله الرحمن الرحیم همه هست، همه کاغذها را، وقتی هم که صحبت می خواهند بکنند، همان جا که می نشینندبسم الله الرحمن الرحیم می گویند و صحبت می کنند. از بسم الله الرحمن الرحیم نترسید، شیطان می ترسد، شما ملک هستید انشاء الله.
 

لزوم پرهیز از مجالس طاغوتی و برپائی محافل ساده اسلامی

در هرصورت آنکه من زیاد به نظرم اهمیت دارد این است که آقایان از غرب نترسید، اینقدر ما را که ترسانده اند، در غرب هم خبری نیست، نترسید هر وقت خودتان مستقل و عرض بکنم اسلامی و مطالب اسلامی، مجالس اسلامی، آنجور مجالسی که آن طاغوت داشت، نداشته باشید، آن مهمانی کذا را نکنید، مهمانی اگر کردید ساده باشد، وقتی ساده باشد عرض بکنم که مراسم دینی اش محفوظ باشد و امثال ذلک جهات سیاسی اش هم آقای دکتر و خود شما بهتر اطلاع دارید و من دعا می کنم برای شما، انشاءالله خداوند همه شما را حفظ کند و همه ما را آشنای به وظائف مان بکند که یک مملکتی که حالا دست شما آقایان و ما افتاده است، بتوانیم آن را درست اداره کنیم، بعد نگویند که اینها نتوانستند، حالا که نتوانستند قیم می خواهند و ما قیم شان باید باشیم. اینجور نباشد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در دیدار با سفیر شوروی

تاریخ: 1358/03/22

 

از شوروی می خواهیم در افغانستان دخالت نکند

احکام اسلام، احکامی است مسالمت آمیز و می خواهیم همه قشرها، مسالمت آمیز باشند. همانطور که قبلاً تذکر داده ام ما می خواهیم با کسانی که می خواهند با ما روابط دوستانه داشته باشند روابط دوستانه داشته باشیم و امیدواریم که کشور شما و دولت شما احترام متقابل را حفظ کند و طوری عمل کند که در ایران منعکس نشود که شما در امور کشور ما دخالت دارید. من میل ندارم که وانمود شود در اهواز دخالت داشته اید. رفتار شما باید طوری باشد که رفع سوء تفاهم شود. نباید کاری انجام شود تا وانمود گردد از شوروی اسلحه وارد می شود و اگر این مسأله درست باشد، من از شما گله دارم. ایران در سابق بیشتر تجارتش با روسیه شوروی فعلی بود. سابق که اصلاً آمریکایی در کار نبود و ما هم مایلیم با شما روابط حسنه و روابط اقتصادی و سیاسی داشته باشیم و این موکول است به احترام متقابل رعایت شود. ما از شما می خواهیم مسائلی که باعث شود عده ای بعضی چیزها را بگویند، پیش نیاید و مهمش همین قضیه رساندن اسلحه است، چنان که ما میل داریم افغانستان که یک مملکت اسلامی است، مسائل اسلامی حل شود. دخالت شوروی در آنجا در ایران هم اثر خواهد گذاشت و ما از شوروی می خواهیم در افغانستان دخالت نکند. باز تکرار می کنیم که ما خواستار روابط دوستانه هستیم.
اینکه جوانان ما می گویند نه شرق و نه غرب، معنایش این است که هیچ کدام در ایران دخالت نکنند، و این کاملاً بجا و بحق است. شما باید ثابت کنید که اسلحه های ساخت شوروی از شوروی به ایران وارد نمی شود. روابط ما باید صحیح و سالم و بدون دخالت کسی در کشور ما و یا دخالت ما در کشور دیگر باشد.
 

اگر تره کی به راه خود ادامه دهد، سرنوشتش سرنوشت محمد رضا خواهد بود

امام با تاکید بر اسلامی بودن جنبش مردم افغانستان و رد اظهارات سفیر شوروی مبنی بر وجود جنبش ضد انقلابی در آن کشور، فرمودند: معلوم می شود که شما از اوضاع افغانستان خیلی اطلاع ندارید. من به طور کلی بگویم کسانی که در ایران و افغانستان اعمالی به اسم کمونیست انجام می دهند به نفع شوروی نیست. گر چه اعتقاد من این است که کمونیست هائی که در ایران هستند روابطشان با

صحیفه نور جلد 7 صفحه 90

آمریکا بیشتر است. در افغانستان حکومت فعلی فشار زیادی به نام کمونیست به مردم وارد می آورد و به اطلاع ما رسیده که حدود پنجاه هزار نفر از مردم در افغانستان کشته شده اند و علمای اسلام را در آنجا دستگیر کرده اند. اگر تره کی همچنان به راه خود ادامه دهد، سرنوشتش سرنوشت محمد رضا خواهد بود. و من میل ندارم که کشورهای اسلامی روابطشان با شوروی غیر حسنه شود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع دانشجویان دانشگاه تهران

تاریخ: 1358/03/21

 

سرنوشت یک ملت در دست دو قطب دانشگاه و روحانیت است

بسم الله الرحمن الرحیم
نقش دانشگاه در هر کشوری ساختن انسان است. ممکن است از دانشگاه انسانی خارج بشود که یک کشور را نجات بدهد و ممکن است که یک انسان درست بشود که کشور را به هلاکت بکشاند. این نقش مهم از دانشگاه می باشد. مقدرات هر کشوری به دست دانشگاه و آنهائی که از دانشگاه بیرون می آیند هست. بنابراین دانشگاه بزرگترین مؤسسه موثر است در کشور و بزرگترین مسؤولیت ها را هم دانشگاه دارد. اینکه اجانب به وسیله عمال شان این کار را انجام دادند که دانشگاه های ما را عقب نگه داشتند و به اصطلاح استعماری درست کردند، برنامه ها،برنامه های استعماری بود، این برای ترس از دانشگاه بود. همین مطلب در روحانیت هم هست، روحانیت هم نقش دارد. در روحانیت هم ممکن است یک روحانی یک کشور را نجات بدهد و ممکن است یک روحانی یک کشور را به هلاکت برساند. این دو قطب که عبارت از قطب دانشگاه به معنای تمام کلمه، دانشگاه و روحانیت، این دو قطب تمام سرنوشت یک ملت را در دست دارند. و لهذا کار از همه کارها بالاتر و شریفتر است و برای اینکه کار، همان کار انبیاست. همه انبیا برای آدم سازی آمده اند. قرآن کریم یک کتاب آدم سازی است. همه انبیا آمده اند که آدم ها را درست کنند، با درست کردن آدم همه بساط درست می شود. این دو قطب که هر دو مامور آدم سازی هستند، قطب دانشگاه مامور آدم سازی هست و قطب روحانیت مامور آدم سازی هست و کارشان شریفترین کارهاست و برای اینکه همان کارها انبیاست و هم مسؤولیت شان بالاتر از همه مسؤولیت هاست برای اینکه در اینجا همه چیز درست می شود. تمام نظر اجانب به این دو قطب دوخته شده است منتها هر جا را یک جور کوبیدند. رضا خان که آمد شماها هیچ کدام یادتان نیست، من دیدم. از اول رضاخان که آمد بعد از چندی که ابتدائا به صورت یک مسلمان و یک آدم مثلاً ملی، وقتی که پایه حکومتش محکم شد، اول حمله ای که کرد به روحانیین کرد، اینها را از همه طرف و از هر طرفی کوبید به طوری که من در فیضیه یک جلسه درس داشتم، یک روز که رفتم دیدم یک نفر است، گفتم چطور؟ گفت که همه شان فرار کردند. قبل از آفتاب از مدرسه و از حجره ها فرار می کردند و آخر شب بر می گشتند منزل برای اینکه نمی توانستند، پلیس می آمد و می گرفت و می بردشان یا لباس شان را می کند، یاالتزام از ایشان می گرفت و یا حبس شان می کرد و روحانیون سرتاسر کشور را در مضیقه و در

صحیفه نور جلد 7 صفحه 82

فشار گذاشته بودند.
 

در رژیم طاغوت تعالیم دانشگاهی بر اساس غربزدگی بود

راجع به دانشگاه، چون انعکاس دنیائیش به نظرشان این بود که دانشگاه را نمی شود بست، دانشگاه را باز گذاشتند، لکن نه دانشگاهی که به درد یک ملتی بخورد و دردی را از ملت بردارد. دانشگاه را به یک صورتی در آوردند که اشخاصی که از آنجا خارج می شوند به درد همان بخورند. آنقدر تبلیغات کردند از غرب، از جلو رفتن به طرف غرب آنقدر تبلیغات کردند که جوان های ما را در دانشگاه، غربی بار آوردند. از همان دانشگاه روی تعلیماتی که بعضی از اساتیدی را که از خود آنها بودند تبلیغات کردند، جوری که جوان های ما جوان هائی شدند که به درد آنها می خوردند، نه به درد کشور ما. مغزهای اینها را شستشو کردند، به جای مغزهای انسانی ایرانی، غربی گذاشتند به طوری که اعتقاد بچه ها و جوانان ما این شد و حالا هم شاید خیلی شان این باشد که باید همه چیز ما غربی باشد. به طوری تبلیغات کردند که الان هم همین طور است. در عین حالا که طبیب داریم یکی که مریض می شود می گویند اروپا باید ببریم. این برای این است که خودمان را از دست دادیم. استقلال فکری دیگر حالا نداریم. همه اش دنبال این هستیم که غرب چکاره است.
الان هم که جمهوری اسلامی را ما می خواهیم انشاءالله مستقر بشود و می خواهیم حساب مان را از غرب جدا بکنیم و استقلال همه جانبه پیدا بکنیم، الان هم یک دسته غربزده هائی هستند که اینها الان در فکر این هستند که یک جمهوری بوجود آید ولی اسلامیش نباشد، جمهوری باشد یک جمهوری دموکراتیک. این برای این است که اینها، آنهائی شان که مردمی نیستند که جنایتکار باشند، اشتباه دارند. اینها از بس به آنها تزریق شده و تعلیم شده در این مدارس، هر جا می رفتند هی صحبت غرب بوده، هر جا رفتند صحبت آزادی در غرب و بوده است، هر جا می رفتند هی صحبت غرب بوده، هر جا رفتند صحبت آزادی در غرب بوده است، هر جا رفتند صحبت حقوق بشر و طرفدار حقوق بشر و جمعیت حقوق بشر و طرفدار حقوق بشر در غرب بوده. اینها آنهائی شان که خیانتکار نیستند، اشخاص بدی نیستند لکن باورشان آمد و از بس به آنها گفته اند باورشان آمده.
 

تربیت غرب انسان را از انسانیت خلع کرده

و حال آنکه غرب پیشرفت هائی که دارد، پیشرفت های مادی دارد و دنیا را به صورت یک جنگنده، به صورت یک وحشی بار می آورد. تربیت غرب انسان را از انسانیت خودش خلع کرده، به جای او یک حیوان آدمکش گذاشته است. الان شما در هر جای دنیا که ملاحظه کنید، الان هم که یک آرامشی فرض کنید که در دنیا هست و جنگ عمومی نیست، در هر مملکتی می بینید با دخالت همین آمریکا و با دخالت همین شوروی آدمکشی هست. افغانستان الان آدمکشی است به دخالت شوروی، در بسیاری از جاها. لبنان هم آدمکشی است به دخالت امریکا. غرب حیوان بار می آورد آن هم نه حیوان آرام، یک حیوان وحشی، آدمکش، آدمخوار، پیشرفت، پیشرفت انسانی نیست، پیشرفت

صحیفه نور جلد 7 صفحه 83

حیوانی است، تربیت انسانی نیست. در غرب، تربیت حیوانی است. من حکومت ها را می گویم، ملت ها را نمی گویم. حکومت ها و پرورش هائی که در حکومت هست، حکومت های انسانی نیست. غرب پیشرفت کرده در اینکه حیوان تربیت کرده، آلات قتاله درست کرده. در روزنامه دیشب یا پریشب بود که یک چیزی درست کرده اند که پنج مرتبه بالاتر از آنی است که در آن جنگ روی ژاپن ریختند. کار غرب این است یک همچو چیزی درست کند برای آدمکشی. و این افتخاری است که دویست هزار نفر را در یک شهر، یک بمب کشت، این پیشرفت غرب است، ما باورمان آمده است که همه چیزها در غرب است، خیر، آن چیزی که در غرب است تربیت حیوان درنده است، حیوان درنده دارند درست می کنند. الانی هم که درست می کنند، همان چنگ و دندان حیوان درنده است منتها به صدها هزار مرتبه بالاتر.
 

تنها مکتب های توحیدی -الهی انسان سازند

غرب انسان درست نمی کند آن که انسان درست می کند آن مکتب های الهی است، مکتب های توحیدی است که تمام هم انبیا این بوده که آدم درست کنند که آدم توی یک مملکتی باشد. آزادی به جوری که آزادی ضرر به غیر نزند، استقلال فکری، استقلال روحی، استقلال انسانی. آنها انسان می خواهند درست بکنند. قرآن کتاب انسان سازی است، می خواهند که انسان درست کنند. انسان اگر درست شد آرامش در یک مملکتی پیدا می شود. اگر یک مملکتی روی تعلیمات توحیدی، روی تعلیمات انسانی اسلامی افرادش بار آمدند اینها به تعبیر قرآن اینطوری بار می آیند که بین خودشان با هم رحیمند، دوستند، بین خودشان اینطور هستند اما اگر کسی باشد به آنها تعدی بکند و بخواهد حمله کند به آنها، نسبت به آنها اشداء است، سخت است. باید یک مملکتی که عهده دار تربیتش دانشگاه است، چه دانشگاه روحانی و چه دانشگاه شما، عهده دار انسان سازی باشد که وقتی جوان ها از دانشگاه بیرون آمدند انسان بیرون آمده باشند، غربی نباشند، اسلامی باشند. غربی بودن ملازم با همان معانی است.
 

زحمات پانزده ساله ملت برای تحقق یک مملکت اسلامی بود

آزادی که غرب می خواهد، یک آزادی بی بند و بار است هر که کاری دلش بخواهد می کند، یک آزادی است که مخالف با اخلاق است مخالف، با سنن انسانی است، نه یک آزادی محدودی که روی قواعد و روی چهارچوب قوانین باشد. آنها یک همچو آزادی می خواهند. جمهوری دموکراتیک که این آقایان می خواهند همان جمهوری طرز جمهوری های غرب را می خواهند. مملکت ما آنقدر خون داده اند که حالا بشود یک مملکت غربی!! مردم ما برای اسلام خون داده است، برای اسلام اینقدر تحمل زحمت کشیده اند که یک مملکت اسلامی درست بشود، یک قوانین اسلامی در کار باشد، قوانین غربی ما نمی خواهیم. ما نمی خواهیم تربیت، تربیت غربی باشد. ما می خواهیم یک تربیت

صحیفه نور جلد 7 صفحه 84

انسانی باشد به طوری که همه با هم دوست باشند، همه رفیق باشند، نه من از شما بترسم، نه شما از من بترسید. محیط، محیط رحمت باشد، نه محیط رعب و وحشت. این خدمت که خدمت به انسانیت است و خدمت به اسلام است بر عهده ما و شماست. بر عهده ما هست از جانب روحانیت، بر عهده شما هست در جهت دانشگاه های خودتان.
 

مسؤولیت دانشگاه پلیس سنگین تر و حساستر از سایر قسمت هاست

مسؤولیت دانشگاه پلیس بیشتر از سایر قسمت هاست برای اینکه اینها کارشان حساستراست. اگر از دانشگاه پلیس آدم های اسلامی بیرون بیاید، آدم هائی که نسبت به مردم محبت داشته باشند بیرون بیاید این اصلاح می کند یک مملکت را. به خلاف اینکه اگر آدم هائی باشند که بخواهند تحمیل کنند بر مردم، مردم را اذیت کنند، تربیت آنطور باشد که ایجاد وحشت و رعب کنند در مردم، دین به فساد کشیده می شود، به فساد که کشیده شد خودشان هم رو به فساد می روند. بنابراین، این شغل شریفترین شغل هاست و مسؤولیتش بزرگترین مسؤولیت هاست. و ما و شما که این شغل را داریم، ما در طرف روحانیت و شما در طرف دانشگاه ها مسؤول این جوان ها هستیم. در پیشگاه خدای تبارک و تعالی مسؤول هستیم که اینها را خوب بار بیاوریم تا اشخاصی که به درد یک مملکت بخورند، اشخاصی که خدمتگزار باشند به اسلام، خدمتگزار باشند به کشور خودشان، امین باشند و خیانتکار نباشند، همه اینها زیر بیرق توحید است و اسلام است. اسلامی بار بیاورید و اسلامی بشوید. خداوند همه شما را حفظ کند، سعادتمند کند و همه شما را برای مملکت خودتان مفید قرار بدهد.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع کارکنان شرکت مخابرات

تاریخ: 1358/03/21

 

قضیه، قضیه اسلام است

بسم الله الرحمن الرحیم
ما در پاریس که بودیم و در شدت مبارزه بین مسلمان ها و طاغوت قشرهای مختلف هر کدام خدمت هایی کردند از آنجمله گروه مخابراتی خدمت بزرگی کردند. اگر اینها نبودند، مطالب ما به ایران نمی رسید. اینها مطالب ما را در کمال اخلاص به ایران رساندند و در نهضت، پیروزی نهضت سهم بسزایی داشتند. من از خداوند تعالی سعادت همه را خواستارم و دعاگوی همه هستم. از حالا به بعد هم همین تکالیف هست. ماها الان باید برای اسلام زحمت بکشیم.
قضیه، قضیه اقتصاد نیست. قضیه، قضیه کشور نیست. قضیه، قضیه ایران نیست. قضیه، قضیه اسلام است. از قضایای دیگر انسان می تواند صرفنظر کند، از خانه اش بگذرد، از اولاًدش صرفنظر کند، از جهات دیگر بگذرد لکن از اسلام نمی تواند بگذرد. هیچ کس حق ندارد که از اسلام بگذرد. هیچ کس حق ندارد که از این رژیمی که تمام سعادت ها در آن است و تمام چیزهائی که ملت ها می خواهند در پرتو آن است، نمی تواند انسان بگذرد و نباید بگذرد.
 

تکلیف ملت،کوشش و جدیت برای اصلاح امور و سازندگی کشور تا تحقق جمهوری اسلامی

ما الان در وضعی واقع هستیم که قشرهای مختلف با زبان های مختلف بر ضد این نهضت فعالیت می کنند، چه در کارخانه ها و کارگاه ها و چه در قشر کشاورزی و عمرانی و چه در دانشگاه ها و سایر جاها، در ادارات و سایر جاها فعالیت می کنند برخلاف نهضت. گر چه این قشرهای ضعیف دیگر نمی توانند یک کار اساسی بکنند لکن خوب موجب زحمت می شوند، موجب ابتلاء می شوند. الان ما همه موظفیم، چه شما خانم ها و چه آقایان موظفند که هر کدام در هر رشته ای که هستند، در هر مقامی که هستند، مشغول هر کاری که هستند، این نهضت را ادامه بدهند. الان وضع این است که، ادامه نهضت به این است که کارهایی که اینها می خواهند انجام بدهند به وجه خوبتر انجام بدهند. کارخانه ها به کار خودشان ادامه بدهند. کشاورزها به کار کشاورزی ادامه بدهند و هر گروهی که مشغول یک کاری هستند، این کار را خوب انجام بدهند. اختلال در کار پیدا نشود، کم کاری نباشد، اهمال کاری نباشد،

صحیفه نور جلد 7 صفحه 79

اینها به سازش و ساختن ایران مضر است. شما الان بعد از اینکه این سد بزرگ را شکستید، دیدید که آن طرف سد که شکسته شد چه خرابی ها هست و ایران به چه وضعی مبتلا است و حالا ما باید یک ایران ویرانی را از سر بسازیم و ساختن یک مملکت با دست یک گروه امکان ندارد. محول کردن مطالب را به دولت یا به روحانیت صحیح نیست برای اینکه اینها قدرت این کار را ندارند، تمام گروه ها و تمام افراد، هر فردی وظیفه دارد که در این نهضت خدمت بکند. چنانچه در وقتی که می خواستید بشکنید این سد را، هر فردی یک تأثیر داشت. نمی توانست یک فرد بگوید که من تنها که نمی توانم این رژیم را به هم بزنم پس کنار بروم، قطره ها جمع می شود و دریا و رودخانه ها و سیل ها را تشکیل می دهند. انسان ها هم مثل قطراتی می مانند که یکی یکی یک جزئی کار از ایشان می آید. از هر قطره توقعی نیست که یک سد را بشکند لکن اگر قطره کنار برود، قطرات کنار بروند، سد شکسته نمی شود. قطرات وقتی که با هم مجتمع شدند سیل درست می کنند، سیل های عظیمی درست می کنند، این سیل های عظیم از همان قطرات باران است. این قطرات باران است که وقتی به کوهسارها می ریزد، سیل از آن درست می شود و سیل کوه را درهم می شکند. قطرات انسان هم همین طور است که یکی یکی از آنها کار نمی آید (یعنی کار مهم) اما هر یک دخالت دارند در آن کاری که باید بکنند.
همانطوری که برای شکستن آن سد افراد هر یک دخالت داشتند، برای سازندگی یک مملکت هم... افراد هر یک دخالت دارند. هر یک از افراد یک کار از آنها می آید و نمی تواند این فرد بگوید من کار خودم را انجام نمی دهم، یا کار خودم را بد انجام می دهم. الان باید کار کرد و کار را خوب انجام داد، حفظ کرد این نهضت را به اینکه همه با هم مشغول ساختن بشویم، همه با هم مشغول تصحیح این اموری که آنها خراب کردند باشیم.
و همانطوری که شما دستگاه مخابراتی، یک قسمت عظیمی از کار را در موقعی که ما احتیاج مبرم به آن داشتیم شما حاجت ما را برآوردید و این در دفتر شما ثبت است و پیش خدای تبارک و تعالی ضبط است، همانطور حالا هم احتیاج به وجود شماها هست، احتیاج به وجود همه افراد هست. همه، هر فردی مورد احتیاج است و هر فردی مکلف است و هر فردی مسؤول است. همه ما مسؤولیم الان در مقابل خدای تبارک و تعالی. مطلب، مطلب اسلام است، نه مطلب اینکه بتوانیم ما از آن بگذریم. در این مطلب باید همه ما کوشش بکنیم و با کوشش همه انشاءالله این جمهوری اسلامی تحقق پیدا می کند و با تحقق جمهوری اسلامی آرمان همه شماها برآورده می شود.
 

دستیابی به مملکتی نمونه با تحقق احکام و قوانین اسلام در همه ابعاد و جوانب مملکت

اسلام تاکنون (مگر یک چندی که در صدر اسلام بوده است) تاکنون وجود خارجی به آن معنایی که باید پیدا بکند، پیدا نکرده. الان هم که ما جمهوری اسلامی را می خواهیم، تاکنون کاری که ما کردیم مانع را به طور عمده رفع کردیم. آنطوری که ملت تاکنون عمل کرده است، موانع برقراری

صحیفه نور جلد 7 صفحه 80

جمهوری اسلامی را رفع کرده است که آن رژیم سلطنتی بود. رأی هم به جمهوری اسلامی همه دادید و الان مملکت ما رژیمش، رژیم جمهوری است لکن با رأی به جمهوری اسلامی آرمان های اسلام تحقق پیدا نمی کند. دنبال این رأی عمل باید باشد، باید یک یکی احکام شرع در خارج تحقق پیدا بکند، باید دادگستری، دادگستری اسلامی باشد، باید فرهنگ، فرهنگ اسلامی باشد، باید بازار، بازار اسلامی باشد، مدارس، مدارس اسلامی باشند، باید همه قشرها اسلامی بشوند و همه قوانین اسلام انشاءالله تحقق پیدا بکند. اگر چنانچه به این آرمانی که همه داریم انشاءالله برسیم، یک مملکت نمونه خواهید پیدا کرد.
شما گمان نکنید که غربی ها پیشرفت کرده اند، غربی ها در جهات مادی پیشرفت کرده اند لکن معنویات ندارند. اسلام و همین طور مکتب های توحیدی، اینها انسان می خواهند درست کنند و غرب از این معنی بکلی برکنار است، غرب مواد طبیعت را کشف کرده است و قوای طبیعت را کشف کرده است و آنهم بر ضد انسان این قوا را به کار می برد، برای هدم انسانیت، برای هدم شهرهای ممالک. چنانچه که می بینید که هر یک از این کشورها که به اصطلاح پیشرفته تر هستند بیشتر انسان ها را در فشار قرار می دهند. ما یک مملکت پیشرفته به اصطلاح خودشان که عبارت از آمریکاست، گرفتار آن بودیم و الان هم ممالک بسیار گرفتار همین مملکت پیشرفته هستند. آن چیزهایی که آنها پیشبرد کردند، بر ضد مقصد انسانیت به کار می برند و آدمخواری را در عالم ترویج می کنند، جنگ و جدال را در عالم ترویج می کنند، پیشرفت ها برای پیشرفت جنگ و پیشرفت آدمکشی است.
لکن ممالکی که اگر پیدا بشود، مملکتی است اسلامی که هر چه بکند در خدمت معنویات است، در خدمت انسان است، برای انسان سازی است. اگر ما موفق بشویم به اینکه فرهنگمان، یک فرهنگ اسلامی بشود، مدارسمان، یک مدارس اسلامی بشود و آنوقت افرادی که از آن تحقق پیدا می کند و افرادی که تربیت می شود در آن فرهنگ و در آن مدارس، انسان هستند. انسان امین است،انسان رحیم است، انسان رفتارش با برادرها و خواهرهای خودش رفتار رحیمانه است، با عطوفت است. ما امیدواریم که شما به فعالیت خودتان همانطوری که قبلاً ادامه دادید، حالا هم ادامه بدهید و در هر جا که هستید، آن فعالیتی که باید داشته باشید و آن خدمتی که باید به کشور خودتان و آن اسلام بکنید انشاءالله موفق باشید. خداوند همه شما را سعادتمند بکند و همه شما را عزت و سعادت عنایت کند.
والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع گروهی از بانوان دزفول

تاریخ: 1358/03/21

 

مسؤولیت خطیر و شریف مادران و معلمان، تربیت انسان ها

بسم الله الرحمن الرحیم
شما خانم ها به طوری که حالا خودتان می گوئید معلم هستید، دو شغل شریف دارید، شما خانم ها دو تا شغل بسیار شریف دارید. یکی شغل تربیت فرزند که این از همه شغل ها بالاتر است. یک فرزند خوب، شما اگر به جامعه تحویل بدهید برای شما بهتر است از همه عالم. اگر یک انسان شما تربیت کنید، برای شما به قدری شرافت دارد که من نمی توانم بیان کنم. پس شما یک شغلتان این است که بچه های خوب تربیت کنید. دامن مادرها، دامنی است که انسان از آن باید درست بشود یعنی اول مرتبه تربیت، تربیت بچه است در دامن مادر برای اینکه علاقه بچه به مادر بیشتر از همه علاقگی هاست و هیچ علاقه ای بالاتر از علاقه مادری و فرزندی نیست، بچه ها از مادر بهتر چیز اخذ می کنند. آنقدری که تحت تأثیر مادر هستند، تحت تأثیر پدر نیستند، تحت تأثیر معلم نیستند، تحت تأثیر استاد نیستند. از این جهت بچه هایتان را در دامنتان تربیت اسلامی، تربیت انسانی بکنید تا وقتی تحویل می دهید شما این بچه را به دبستان، یک بچه صحیح، اخلاق خوب، آداب خوب، آنطور تحویل بدهید. پس یک شغل، شغل تربیت اولاًد است که مع الاسف در آن حکومت طاغوتی این شغل را می خواستند از این مادرها بگیرند، تبلیغ کردند به اینکه زن چرا بچه داری بکند. این شغل شریف را منحطش کردند در نظر مادرها، برای اینکه می خواستند که مادرها از بچه ها جدا بشوند، بچه ها را ببرند در پرورشگاه ها بزرگ کنند، مادرها هم علیحده بروند یک کارهائی که آنها دلشان می خواهد بکنند، بچه در پرورشگاه وقتی که بزرگ بشود، یک بچه ای که در دامن مادر بزرگ بشود نیست، عقده پیدا می کند، وقتی بچه در پرورشگاه و بدون مادر با اجنبی بخواهد سر و کار داشته باشد و محبت مادر از سر او کم بشود، این بچه عقده پیدا می کند. بسیاری از این مفسده هایی که در جامعه واقع می شود، از این بچه هایی هستند که عقده دارند، از این انسان هایی هستند که عقده دارند، مبدأ یک عقده بزرگ این جدا کردن بچه از مادر است. محبت مادری لازم دارد بچه. بنابراین، این شغل که شغل انبیاء است و انبیاء هم آمدند برای اینکه انسان درست کنند، این شغل اول شما هست در اول تربیت بچه. و چون شما معلم هستید از این جهت یک شغل شریف دیگری به شما محول شده است و به آنقدر که این شغل شریف است، مسؤولیت آن هم بزرگ است.شغل شما شغل انسان سازی است. معلم انسان درست می کند، همان

صحیفه نور جلد 7 صفحه 77

شغل انبیاء است.انبیاء آمدند از اول، هر نبی آمده است تا آخر، فقط شغلش این بوده است که انسان درست بکند، تربیت کند انسان ها را. شغل معلمی همان شغل انبیاء است. پیغمبر اکرم معلم همه بشر است و بعد از او حضرت امیر (سلام الله علیه) باز معلم همه بشر است. آنها معلم همه بشر هستند، شما معلم یک عده از بشر. شغل همان شغل است یعنی شعبه همان است، کار، یک کار است. آنها در محیط وسیع تر و ماها در یک محیط کوچکتر. بنابراین، این شغل شما باز یک شغل بسیار شریفی است لکن مسؤولیتش هم بسیار زیاد است، چنانچه مسؤولیت انبیاء بسیار زیاد بود، انبیاء به همان مقدار که برای آدم سازی آمده بودند مسؤولیتشان زیاد بود منتهی آنها مسؤولیتشان را به انجام رساندند، کارهائی که به آنها محول بود به انجام رساندند. شما شغلتان بسیار شریف است و همان شغل انبیاء است مسوولیتتان هم همان مسؤولیت است.
 

اصلاح و افساد جامعه در گرو نحوه تربیت معلمین

و باید توجه داشته باشید که این بچه هایی که پیش شما تربیت می شوند، تربیت دینی بشوند، تربیت اخلاقی بشوند. اگر یک بچه متدین را شما تحویل جامعه بدهید، یک وقت می بینید همین یک بچه متدین متعهد، یک جامعه را اصلاح می کند. یک فرد ممکن است یک جامعه را اصلاح بکند، بنابراین اگر چنانچه خدای نخواسته این بچه از دامن شما درست از کار نیاید، از تحت تربیت شما که معلم هستید درست از کار در نیاید، ممکن است یک بچه یک جامعه را فاسد بکند و شما مسؤول باشید.
شما از آن طرف یک فرد را تربیت صحیح بکنید، آنقدر شرافت دارید که همان شرافت انبیاء است، از این طرف اگر خدای نخواسته تربیتتان نسبت به بچه هائی که توی دامنتان هست، یا بعداً که بچه هائی که تحت تربیت شما هستند، اگر خدای نخواسته فاسد تربیت بشوند، ممکن است که یک جامعه را فاسد کنند.
خداوند انشاءالله شما را حفظ کند و سعادتمند کند و مربی خوب باشید برای بچه ها و مربی خوب باشید برای دخترهایی که می آیند پیش شما تربیت بشوند.
والسلام علیکم و چ الله و برکاته

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی به وزیر امور خارجه ترکیه

تاریخ: 1358/03/21

 

اسلام برای تمام کشورها یک آرمانی است که در آن همه چیز هست

بسم الله الرحمن الرحیم
من متقابلاً سلام به ملت ترک و نخست وزیر ابلاغ می کنم و لازم است که ما اساس این نهضت را بطور اجمال برای شما و دولت شما بیان کنیم. اساس این نهضت از دو جا سرچشمه گرفت، یکی از شدت فشار خارجی و داخلی و چپاولگری های خارجی و داخلی، و اختناق فوق العاده، که در ظرف پنجاه و چند سال ایران، ملت ایران یک روز خوش ندید و اخیراً هم کشتارهای فوق العاده دست جمعی که در اکثر بلاد ایران پیش آمد، مردم را به جان آورد که این نهضت را همراهی کنند و یکی دیگر آرزوی ما برای یک حکومت اسلامی و یک حکومت عدل که یک رژیمی در مقابل رژیم های طاغوتی باشد و ما مسائل اسلامی را مثل صدر اسلام در ایران پیاده کنیم.
و امید ما آن است که سایر ملت ها، سایر دولت ها به این نهضت اسلامی بپیوندند و وجهه نظرشان اسلام باشد. اسلام برای همه کشورها یک آرمانی است که در آن همه چیز هست لکن تبلیغات خارجی و دنبال آن هم تبلیغات داخلی، اسباب این شد که ملت های ما را از اسلام جدا کردند و دولت های ما را هم جدا کردند. و مع الاسف تبلیغات به طوری شد که جوان های شرق، تمام آمالشان را به تحقق معانی غربی خرج کردند و تمام حیثیت ملی خودشان را، بعضی از جوان های ما فدای غرب کردند و این شکست روحی بود که برای ما از همه شکست هایی که داشتیم بالاتر بود.
نظر ما به اقتصاد نیست مگر به طور آلت، نظر ما به فرهنگ اسلامی است که این فرهنگ اسلامی را از ما جدا کردند. و غرب در شرق آنطور نفوذ کرد که شرق خودش را باخت و محتوای بسیار از جوان های ما را گرفت، اما ما گمان می کنیم که باید تمام ملت ها و دولت ها توجه خودشان را به این نقطه نظر منعطف کنند که این شکست روحی را از ملت ها جدا کنند و گمان نکنند جوان های ما که هر چه هست، در غرب است و خودشان چیزی ندارند.
 

اسلام حکومت ها را موظف به خدمت کرده است

اسلام در مقابل همه دولت های طاغوتی، برای انسان سازی آمده است، قرآن کتاب انسان سازی است. انسان اگر چنانچه در این ممالک اسلامی تحقق پیدا بکند و اسلام برنامه دولت ها و ملت ها باشد،

صحیفه نور جلد 7 صفحه 73

امکان ندارد که دیگران بتوانند استفاده های نامشروع از ما بکنند، ما باید اقتصادمان تابع اسلام باشد، فرهنگمان تابع اسلام باشد، ارتشمان، ارتش اسلام باشد.
در صدر اسلام ارتش یک پناهگاهی برای ملت ها بوده است، محیط ارتش از محیط مردم جدا نبوده است، محیط رعب نبوده است، محیط وحشت نبوده است، اگر چنانچه ارتش، دولت، به وظایف ارتشی خودشان، به وظائف دولتی خودشان، به وظائف اسلامی عمل کنند، محیط در یک کشور، محیط محبت می شود، محیط آرامش روحی می شود و این هم برای ملت مفید است و هم برای دولت و هم برای ارتش، و اگر محیط، محیط ارعاب باشد، چنانچه در حکومت های طاغوتی است، محیط وحشت باشد، این برای ملت و خود دولت و خود ارتش بد است و اینکه طاغوتی ها محیط ارعاب ایجاد می کنند، برای این است که آنها برای ملت کار نکرده اند و خودشان را از ملت جدا کرده اند و از ملت وحشت دارند، از این جهت محیط را ارعاب، محیط ارعابی درست می کنند که مردم را سرکوب کنند. در صدر اسلام این معانی نبوده است، ارتش اسلام از مردم جدا نبوده است محیط هیچ وقت محیط ارعابی نبوده است، حکومتی که در رأس جامعه بوده است، با مردم دیگر فرقی نداشته است بلکه زندگیش پائین تر بوده است. حکومت ها نمی خواستند که به مردم حکومت کنند، می خواستند خدمت کنند. اسلام حکومت ها را موظف به خدمت کرده است، ارتش در خدمت ملت باید باشد.
حکومت ها در خدمت مردم باید باشند، اگر یک چنین برنامه ای تحقق پیدا بکند، محیط رعب از بین می رود، محیط دوستی پیش می آید، مبدل به محیط برادری می شود، یک چنین محیطی که محیط برادری باشد ملت پشتیبان دولت است، و اگر ملت پشتیبان یک دولتی شد، دولت سقوط نمی کند.
اگر شاه به نصایح روحانیون توجه کرده بوده و خدمت به این ملت کرده بود، سقوط نمی کرد لکن خدمت نکرد و خیانت کرد و پشتوانه مردمی را از دست داد و وقتی که مردم شنیدند رفت شادی کردند، چنانچه در رفتن پدرش هم شادی کردند. حکومت ها باید عبرت بگیرند از این وضعی که در ایران پیش آمد و بدانند که وضع برای این بود که محیط اختناق به طوری پیش آوردند که اختناق انفجار آورد. برادر باشند با هم، با ملت دوست باشند، ملت احساس کند که دولت از خود اوست، دولت خدمتگزار اوست. ملت ها احساس کنند که ارتش از خود آنهاست، ارتش که در خیابان می آید برای او گل بریزند، نه از او فرار کنند. آن عمده در برنامه های حکومتی، در برنامه های دولتی این معناست که محیط اخلاقی درست کنند. محیط برادری درست کنند. این در رأس همه برنامه هاست، اگر این برنامه درست شد، اگر دولت بخواهد کاری بکند، همه ملت با او همراهی می کنند. اگر دولت بخواهد برنامه ای را، اگر دولت بخواهد برنامه ای را اجرا بکند، ملت در خدمت او هست ما این دو حکومت را که در ایران بود، الان با هم مقایسه می کنیم، دولت سابق اگر می خواست برنامه ای را اجرا بکند، مردم با او موافق نبودند بلکه حتی الامکان کارشکنی می کردند. الان دولت ما وقتی می خواهد برنامه ای را اجرا کند، از اطراف به ما پیشنهاد می شود که ما درخدمت حاضریم، طبقات مختلف مردم می گویند: که ما در اجرای این برنامه حاضریم، از جان و دل حاضریم که کمک بکنیم. الان که بعض برنامه ها را می خواهد

صحیفه نور جلد 7 صفحه 74

دولت اجرا بکند، ملت همچو اظهار همراهی می کند که اعجاب آور است.
این یک مطلبی است که در عین حال که به تمام معنا الان ما نتوانستیم اسلام را در ایران پیاده بکنیم لکن همان نسیمی که از اسلام به ایران وزیده است، نتیجه اش این شده است که دولت ما یک دولتی است که ملی است، ملت او را می خواهد. نخست وزیر ما هیچ وحشت ندارد که توی مردم برود و با مردم بنشیند و صحبت بکند، بر خلاف نخست وزیرهای رژیم سابق که امکان نداشت که توی مردم بیایند برای اینکه مردم با آنها دشمن بودند، چنانکه آنها با مردم دشمن بودند. دولت ها اگر چنانچه اینطور بشوند که به اسلام توجه کنند و روح اسلام را در مردم ایجاد کنند و در خودشان، این هم به صلاح خودشان هست و هم به صلاح کشورشان و هم همه برنامه ها را با آسانی می توانند انجام بدهند.
و من امیدوارم که بین دولت های اسلامی یک اخوتی، اخوت اسلامی، همانطوری که قرآن امر فرموده است، پیدا بشود که اگر این اخوت اسلامی در بین ممالک اسلامی پیدا بشود، یک قدرت عظیمی است که هیچ یک از قدرت های دنیا نمی توانند به پای او باشند.
و من از خدای تبارک و تعالی مسئلت می کنم. که این معنا در همه دولت ها تحقق پیدا بکند و همه موفق بشوند که برای اسلام باشند و همه موفق باشند که اخوت اسلامی خودشان را حفظ بکنند و همه موفق باشند که در خدمت ملتشان باشند که ملت هم پشتیبان آنها باشد.
وزیر امور خارجه ترکیه: با تشکر از حضرت امام خمینی مایل هستم که دو مطلب را بیان کنم. مسأله اول رابطه مذهب و سیاست است و مشکل اینکه چگونه ما بتوانیم ظرفیت های انسانی را توسعه بدهیم و تقویت بکنیم. نکته دوم: درباره تفاوتی که نباید بین کسانی که حکومت می کنند و کسانی که بر آنها حکومت می شود، وجود داشته باشد، این همان چیزی است که مواضع و اصول دمکراسی را بیان می کند و اجرا می کند. من از این پذیرائی گرمی که شما از من و از هیأت اعزامی ما کردید بسیار سپاسگزارم و متشکر هستیم.
امام خمینی: آنچه که اما، قضیه تربیت یک ملت به این است که فرهنگ آن ملت فرهنگ صحیح باشد.
شما کوشش کنید که فرهنگ را، فرهنگ مستقل اسلامی درست کنید. جوان هایی که در این فرهنگ تربیت می شوند همان هایی هستند که مقدرات کشور در دست آنهاست. اگر اینها درست بار بیایند، همه خدمتگزار به مردم، امین به بیت المال، و همه اینها در تحت رهبری اسلام تحقق پیدا می کند.
اگر یک ملتی فرهنگش اینطور تربیت بشود، این فرهنگ، فرهنگ غنی اسلامی است و مملکت یک مملکت آرام مترقی خواهد بود. و اما اینکه می گوئید که یک مسأله دمکراسی است صحیح است لکن مع الاسف در ممالک غرب که بیشتر دم از دمکراسی می زنند و در ممالک ما، که باز آنها هم دم از

صحیفه نور جلد 7 صفحه 75

دمکراسی می زنند، خبری از دمکراسی نیست غربی ها با این افسون می خواهند ما را خواب کنند و بهره برداری از ما بکنند و ما هم در تحت لوای اسلام نباشیم دمکراسی را نمی توانیم آنطوری که صحیح است به آن عمل بکنیم.
من از خدای تبارک و تعالی می خواهم که همه دولت های ما را اسلامی را توفیق بدهد که همه در سایه اسلام و زیر یک پرچم، که آن پرچم اسلام است با هم برادروار در کنار هم با هم بر مشکلات خودشان غلبه کنند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع اعضای شورأی مرکزی ایران

تاریخ: 1358/03/20

 

خواست و مقصد واحد اقشار ملت در نهضت، عنایتی الهی است

بسم الله الرحمن الرحیم
این از خصوصیت نهضت اسلامی است که همه قشرها در خدمت صادقانه اند، نه خدمت به حسب وظیفه ظاهری بلکه همه یک وظیفه الهی برای خودشان احراز کردند و یک خدمتی همه جامعه کردند که شما کارکنان آمار هم از همان جمعیت هستید. یعنی همه، همه و همه برای اسلام. اگر این یک نهضت ملی بود، نه شما اینقدر فعالیت می کردید و نه ما و نه سایر ملت. ملت اسلام را می خواهد، ملت کشور خودش را هم که می خواهد برای اسلام است. از بچه های کوچک تا پیرمردها همه فریاد اسلام می زدند و این نهضت برای همین صیغه اسلامیش و برای همین که مقصد اسلام بود و قیام بر ضد طاغوت، قیام بر ضد کسانی که اسلام را می خواستند بشکنند و کارهایی کردند که اسلام را می خواستند به فراموشی بسپارند، یک قیامی بود که خدای تبارک و تعالی مدد فرمود که شما جمعیتی که همه متفرق بودید، همه از هم جدا بودید، همه با هم مجتمع شدید، ارتشی ها که بر ضد ما بودند، متصل شدند آنهایی که اصلش کاری به این مسائل نداشتند وارد شدند، آنهائی که اگر کار داشتند، کم کار بودند پرکار شدند و همه با هم یک مقصد، همه باهم یک مقصد، یعنی از مرکز تا شعاع آن طرف، تا آخر مملکت، از آن طرف هم تا آخر از آنور، از آنور هم تا آخر همه با هم یک چیز می گفتند. یعنی در بیابان ها هم اگر شما می رفتید از یک چوپان می پرسیدید که تو چه می خواهی؟ می گفت که جمهوری اسلامی. آن یک مسأله الهی بود، خدایی بود. یعنی خدا تأیید کرد شمارا، و این را خیلی برا ی خودتان و برای خودمان افتخار می دانیم که در یک مرحله ای که رو به نابودی داشت یک مملکتی می رفت، اسلام رو به فراموشی می خواست برود، در یک چنین مرحله ای خداوند عنایت کرد و دست رحمتش را دراز کرد به طرف ملت و ملت همه باهم هر کس از هر جا می آمد داد می زد اسلام، طاغوت نه، رژیم نه، این یک مطلبی نبود که یک کسی بتواند خودش درست کند این را خدا درست کرده.
 

محقق ساختن احکام اسلام، ضامن دوام رحمت و عنایت الهی

از این جهت که دست خدا در کار است، باید شما و ما و همه، کاری بکنیم که این دست رحمت بسته نشود، از روی سر ما برداشته نشود و آن کار این است که همانطوری که تا حالا همه باهم بودیم و

صحیفه نور جلد 7 صفحه 67

(یدالله مع الجماعه) و همه برای خدا بود و خدای تبارک و تعالی عنایت فرمود. حالا هم توجه به یک گرفتاری های شخصی عجالتا نکنیم، الان هم توجهمان به همان مقصد باشد که این جمهوری اسلامی که حالا لفظش آمده است، معنا و محتوایش باز نیامده است، شما می بینید که در همه ادارات، در فرهنگ، در دادگستری، در سایر جاها باز یک صیغه اسلامی پیدا نکرده است که ما اسمش را بگذاریم جمهوری اسلامی، ما رأی دادیم به جمهوری اسلامی، شما هم رأی دادید، الان جمهوری اسلامی است در ایران، اما محتوایش تا حالا تحقق پیدا نکرده، یعنی در هر اداره ای که برویم باز یک رنگ و بویی از سابق می بینیم و ما می خواهیم این رنگ و بو برود، و شسته بشود.
 

استقلال فکری را از ما گرفته اند

و در رأس همه چیزها همانطوری که اشاره کردید فرهنگ است، فرهنگ ما که حالا می شود گفت از اولی که وجود پیدا کرد، این مدارس وجود پیدا کرد، از اول آن مخالفین ما توجه بدان داشتند برای اینکه آنها می دانستند که هر چه پیدا بشود از فرهنگ باید پیدا بشود. دو جناح بود که این دو جناح بیشتر از هر چیزی مورد توجه مخالفین ما بود، مخالفین اسلام بود. یکی جناح روحانیت، یکی جناح فرهنگ، این دوتا قوه را اینها می دیدند که این دوتاست که می توانند یک مملکتی را استقلال به آن بدهند و اداره اش کنند و لهذا در هر دوی اینها کارشکنی کردند. در فرهنگ روی برنامه هایی که درست کردند، برنامه هایی نبود که درست به درد ما بخورد.
در روحانیت، کوبیدند روحانیت را در هر نوبت. از زمانی که رضا خان آمد، جز یک چند صباحی که می خواست بازی بدهد مردم را و اظهار دیانت کرد و اظهار چه کرد، از همان زمان عمده نظرش را دوخت روی روحانیت که اینها را از بین ببرد با هر بهانه ای توانست. او می دید که مجالس روضه هایی که بر پا می شود و در تمام ایران است در تمام ده و قصبه و شهر و بیرون شهرها، این مجالس پر برکت هست و از این مجالس پر برکت ممکن است که اشخاصی پیدا شوند و گروه هایی پیدا بشوند که جلوگیری از این استفاده های غیر مشروع را بکنند.این مجالس را اگر هر کدام شماها یادتان نیست، اکثراً شاید آقا (اشاره به یک پیرمرد روحانی) یادشان باشد، این مجالس را قدغن کردند در سرتاسر ایران، دیگر ما مجلس روضه نداشتیم در یک موقعی که اینطور بود، هیچی نداشتیم، سر تا سر مملکت را اینها کنترل می کردند مأمورینشان، که مبادا یک صدایی یک جا بلند بشود، روضه ای در یک جایی باشد و از آن طرف فشار به اینها برای اینکه عمامه ها را بردارید و عمامه ها را برداشتند.
و همین طور فرهنگ را، برنامه هایش را یک جوری درست کردند که آنجا دیگر نمی توانستند بگویند که فرهنگ نباشد، می گفتند باشد اما برنامه ها جوری درست شد که به درد خود ملت نخورد و بالاتر از این، این است که تبلیغات زیاد برای اینکه محتوای ما را از ما بگیرند، خودمان را به خودمان بدبین بکنند، دانشگاهی را از روحانی جدا کنند بلکه دشمن کنند، روحانی را با دانشگاهی جدا بکنند بلکه دشمن بکنند، بازاری را با کذا، همین طور اینها را محتوایشان را بگیرند و بدبین کنند و بدتر، از

صحیفه نور جلد 7 صفحه 68

این است که محتوای اشخاص را بگیرند که اطمینان به خودشان نداشته باشند. مثلاً ما طبیب داریم نه این است که ایران طبیب ندارد، طبیب دارد، الی ما شاء الله طبیب داریم، چه شده است که یک مریض وقتی پیدا می کنیم فوراً صحبت این است که (برود اروپا) این برای این است که ما را به طبیب های خودمان بدبین کردند، طبیب داریم و بدبین شدیم. ما مهندس داریم، نمی توانیم بگوییم مهندس ما نداریم، اما این محتوا را از ما گرفته اند که اگر بخواهیم یک جاده ای را اسفالت کنند، مهندسش باید از خارج بیاید، از خارج می آوردند، یک کارخانه بخواهید درست کنید، یک بنای بزرگ بخواهید درست کنید، از خارج باید بیاید. این برای این است که همچنین تبلیغات کرده بودند که ما را از خودمان به خودمان بدبین کرده بودند، محتوایمان را بیرون کشیده بودند، ما یک آدم هائی بودیم که همه اش توجهمان به غرب بود. الان هم که ملاحظه می کنید الان همین طور است، الان هم که ما می گوئیم اسلام، اسلام، شما می گوئید اسلام، اسلام، این گروه ها هم دور هم نشسته اند و می گویند دمکراسی، دمکراسی! چرا؟ برای اینکه اینها همچنین غربی شده اند، همچو غربزده شده اند که نمی توانند تصور بکنند که یک کشوری با برنامه اسلامی می تواند اداره بشود، اینها غفلت از این می کنند یا خودشان را به غفلت می زنند که 700 - 800 سال این اسلام بر همه ممالک حکومت کرد، حالا می گویند نه! ما جمهوری اسلامی نه، جمهوری دمکراتیک، این برای این است که محتوا ندارند اینها، اینها را تبلیغات همه جانبه ای که کردند همه را از این باطنشان بیرون آورده اند، مغزهایشان را به اصطلاح شستند و به جای او غرب را نشانده اند. استقلال فکری را از ما گرفته اند، استقلال خودمان را، شخصیتمان را از ما گرفته اند. ما استقلال شخصیت الان نداریم و باید فکر این باشیم که خودمان شخصیت پیدا بکنیم، توجه بکنیم به تاریخ اسلام که ببینیم اسلام در دنیا چه کرده و چه کارهایی اسلام کرده است که اینها که می گویند که از اسلام کاری نمی آید یا اینکه الان دیگر مثلاً قدیمی شده است اینها، از بابت اینکه نمی فهمند، اینها بسیارشان ملتفت نیستند، توجه نکردند، برای همین معنا که محتوا را غربی ها کشیدند و به جای آن تزریق غربیت کرده اند و لهذا همه چیز را می گویند از آنجا بیاور. خوب، شما می خواهید یک خیابان را آسفالت کنید شما ندارید اشخاصی را که خیابان اسفالت کنند؟شما می خواهید یک سمپاشی بکنید،ندارید اشخاص شما؟
می خواهید یک عرض می کنم کارخانه را راه بیندازید، دارید اشخاص لکن شما را از اشخاص خودتان جدا کردند، از شخصیت خودتان جدا کردند، ما می توانیم خودمان را اداره کنیم و بهتر هم می توانیم.
 

اسلام انسان ساز است و غرب نابود کننده انسانیت

شما خیال نکنید که غرب خبری هست در آنجا خبری نیست ما نمی گوئیم که آنها کارخانجات ندارند آنها درست کردند همه اینها را، اما اساس انسانیت در آنجا نیست اینها هر چه درست کردند، یعنی هر چه نه، بسیاری از چیزهایی که درست کرده اند بر ضد انسانیت درست کرده اند، این غرب است که دارد اساس اخلاق انسانی را از بین می برد، این غرب است که دارد شخصیت انسانیت را از

صحیفه نور جلد 7 صفحه 69

بین می برد و ما خیال می کنیم که غرب همه چیز دارد، حالا که غرب اتومبیل درست کرد پس باید غرب همه چیز داشته باشد. در قوانین، ما قوانینمان غنی تر از همه قوانین عالم است. قوانین اسلام از آن قبل از اینکه شما ازدواج کنید برای ازدواجتان ترتیب درست کرده است برای اینکه این ازدواج طریق به این است که آدم درست بشود، از آنجا شروع کرده است. شما حالا می خواهید ازدواج کنید هیچ، هیچ قانونی در عالم کار به این ندارد که شما می خواهید ازدواج کنید. چه جوری بکنید، شما ثبت کنید، در اداره ای که باید ازدواج را ثبت کنید، بکنید، باقی آن به خودتان مربوط است. اسلام از قبل از این که شما ازدواج کنید تصرف کرده، توجه کرده که این ازدواج مبدأ یک بچه است. این بچه باید درست بجا بیاید. نظیر یک کشاورز بسیار عطوفت دار، به اینکه کشاورزیش خوب بشود از اول زمین را یک زمین صالحی درست می کند، آب را یک آب صالحی درست می کند، کشت را و تخم را یک تخم صالحی درست می کند. اسلام انسان ساز است می خواهد انسان درست کند. از قبل از اینکه شما ازدواج کنید، گفته، به زن گفته است چه مردی را انتخاب کند و به مرد گفته چه زنی را انتخاب کن، چه ادبی داشته باشد، و همین طور آن ازدواج را بعد از ازدواج را، آن عرض می کنم که چه را، بعد از او را، آن حمل را، بعد از او را، بچه داری را، برای اینکه اسلام انسان می خواهد درست کند. از آن اولی که می خواهد بنای یک اولاًدی بشود اسلام در آن تصرف دارد، اینکه همه، همه قوانین دنیا از آن غفلت دارد، هیچ توجهی بدان ندارند، اسلام بدان توجه دارد. اسلام می خواهد کاری بکند که شما در داخل صندوقخانه هم هیچ کاری نکنید بر خلاف قوانین عالم، قوانین دیگر چه کار دارند به باطن، داخل خانه ات هر کاری می خواهی بکن. به من چرا، شما نیا بیرون و نظم را به هم بزن، هر کاری می خواهی بکن. اسلام اینجور نیست. اسلام می خواهد انسان درست کند. این انسان را جوری می کند که در صندوقخانه و پشت در هم همان باشد که در خیابان است نه اینکه در صندوقخانه هر کاری می خواهد بکند، در خیابان نکند.
در صندوقخانه این آدم باید همان آدمی باشد که در خیابان است، در مجامع است، اسلام انسان می خواهد درست کند، انسانی که در همه حالات انسان باشد.
غرب از این اصلاً خبری ندارد. غرب دنبال این است که طیاره درست کند به انسان کار ندارد.
عالم را انسان باید درست بکند، غرب به انسان کاری ندارد. غرب به طیاره کار دارد و اینطور چیزها، انسان را رو به تباهی دارد می برد. دارد انسان را وحشی بار می آورد، یعنی آدمکش، بالاتر وحش، آن است که بیشتر آدم می کشد، بیشتر حیوان می خورد. غرب دارد انسان را وحشی بار می آورد. آن وحشی که آدمخوار است، آدمکش است، آدمکش بار می آورد.
اسلام انسان را محب آدم بار می آورد. به آدم عطوفت می دهد. آنجائی هم که اسلام جنگ کرده و اشخاص فاسد را از بین برده، برای عطوفت به جامعه است، آنها مفسد بودند. فاسدها را از بین می بردند برای اینکه این غده سرطانی برود از بین، این جامعه درست بار بیاید. همه اش عطوفت است ما که این چند نفر فاسد را می گوئیم باید بکشند برای اینکه غده سرطانی مفسدند، فاسد می کنند این جامعه را و فاسد کردند این جامعه را، حالا که این فاسدها و مفسدها رادارند می کشند، صدای غرب

صحیفه نور جلد 7 صفحه 70

در آمده است که چرا این فاسدها را می کشند، اینها دوستان ما هستند، خوب، ما برای همین می کشیم آنها را. اینها از ما هستند، اینها به ما خدمت کردند، اینها هیاهو در می آوردند به اینکه خدمتگزارهای ما را چرا می برید از اینجا، ما روی همین زمینه که خدمتگزارهای شما هستند و برخلاف ملیت ما عمل کردند، برخلاف اسلام عمل کردند، آدم کشتند، روی این منظور است که ما آنها را، جزای آنان را به آنها می دهیم.
آن روزی که امثال مرحوم مطهری را می کشند، یک کلمه حرف نیست که چرا کشتید، یک کلمه هویدا را وقتی می کشند داد می زنند، این مجلس سنای امریکا اینقدر فریاد کرد. برای اینکه آدمکش ها از آنها باید پرسید که آمار این آدم کشی ها که ما کردیم، کو؟ سوابقشان راهم بگویید، نمی گویند آنها، آنها بله خیر خواه امت هستند، خیرخواه مردم هستند، دوست هستند، حقوق جامعه را می خواهند حفظ کنند، طرفدار حقوق بشرند. از این الفاظ لامعنی که باز یک قدری از این الفاظ فاسد در ایران هم هست باز، طرفدار حقوق، این الان در اینجا هم هست و ما نصیحت به اینها کردیم که بابا شما حسابتان را از ما جدا بکنید، آنها حقوق بشر را نمی خواهند، ملاحظه بکنند آنها طرفدار ابرقدرت ها هستند و لهذا می بینید که این بشری که با دست اینها تقریباً چند صد هزار، حالا چند هزار را نمی دانم، چند هزار نفر را از ما کشتند. 15 خرداد می گویند 15000 کشته شده است، از 15 خرداد تا حالا شاید دویست هزار تا یا بیشتر کشته دادیم، زخمی الی ما شاء الله، این طرفدارهای حقوق بشر نمی گفتند که آخر چرا؟ چرا دارد اینجور می شود؟ نمی گفتند چرا حالا که ما اینهائی که آدم کشتند، فساد کردند، به تباهی کشاندند مملکت ما را چهار تا از آنها را داریم در دادگاه ها بعد از رسیدگی، بعد از شهادت شهود، بعد از اقرار خودشان، به جزایشان می رسانیم حالا فریاد، داد طرفداران حقوق بشر بلند شده، این طرفداران حقوق بشر را بشناسند مردم که اینها چه مردمی هستند اینها طرفدار کی هستند و این طرفداران حقوق بشر خودمان توجه کنند به این مسائل که اینها چه اشخاصی هستند و برای چه این کارها را می کنند.
 

تداوم نهضت، تا تحقق حکومت اسلام و قرآن

در هر صورت ما الان احتیاج به شماها داریم به همه داریم، بیشتر از سابق، اینکه می گوییم بیشتر از سابق برای این است که بیشتر همه مردم توجه داشتند به اینکه این رژیم برود و ما یک حکومت عدل داشته باشیم. همه توجهشان یک جا بود، هیچ توجه به اینکه ما امشب وقتی برویم منزل ناهار، شام، چه بخوریم نبود در کار، هیچ این مطلب نبود، یا حقوق من کم یا زیاد است. در این حال انقلابی که همه داشتیم می رفتیم جلو، نه من به فکر این بودم که حالا بعد از اینکه شب شد چه باید کرد نه شما در فکر این بودید که حقوقتان کم است، زیاده، اینها اصلاً مطرح نبود، چون مطرح نبود و همه هم الهی بودید این سد را شکستید، سدی که ممتنع می دانستند آن را که همچو چیزی بشود. شما با دست خالی و با اراده الهی این سد را شکستید، حالا که رسیدیم به اینجا الان یک سستی پیدا شده که توجه

صحیفه نور جلد 7 صفحه 71

به اینکه حالا ما حقوقمان چیست، خانه نداریم، زندگی نداریم، حقوق چطور است، در جه چطور است، این حرف ها حالا پیش آمده است، از این جهت الان توجه باید بیشتر به نهضت باشد، یعنی فعالیت بکنید که مردم را متوجه به نهضت بکنید برای اینکه ما بین راه هستیم نرسیدیم به مقصد، ما باز محتوای جمهوری اسلامی را در ایران پیاده نکردیم، مقصد ما این بود که اسلام، سر تا سر ایران اسلام باشد، حکومت مال اسلام باشد، تا حالا نشده البته یک مقدار راه را جلو رفتیم لکن مانده است، راه زیاده است، حالا وقتی است که همه با هم باشیم، همه توجهمان به مقصد باشد و اینقدر بهانه گیری برای اینکه حالا حقوق من کم است، انشاءالله زیاد می شود یا خانه نداریم، انشاءالله خانه پیدا می کنیم، زراعتمان چطور است، زراعت پیدا می کنیم. اما باید حالا همانطوری که در آن قدم های اول فراموش کردید همه اینها را، نه کارگر متوجه این بود که من مزدم کم است یا زیاد و نه کشاورز متوجه این بود که امسال کشاورزیش چطور است همه متوجه یک مقصد بودند لکن عمل شد و خوب شد، از حالا به بعد هم باید همین معنی را ادامه بدهیم، همین توجه به مقصد را ادامه بدهیم، همین الوهیت را حفظ کنیم، یعنی قصدمان را برای خدا و برای جمهوری اسلام و برای احکام قرآن بکنیم تا عنایت خدا محفوظ باشد و دست لطف الهی بالای سر همه باشد و انشاءالله اگر این مطلب بشود، پیروزید و مملکتمان انشاءالله مال خودتان، و خودتان اداره اش می کنید، همه دست ها هم منقطع خواهد شد ولی عمده همین معناست که این معنا را حفظ بکنیم. من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما را می خواهم و سعادت این ملت که شما هم از این ملت هستید و خداوند همه شما را تأیید کند.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی به مناسبت سالگرد 15 خرداد

تاریخ: 1358/03/15

 

پانزده خرداد برای اسلام بود و به اسم اسلام بود و به راهنمائی روحانیت

بسم الله الرحمن الرحیم
پانزده خرداد چرا بوجود آمد؟ و مبدأ وجود آن چه بود؟در دنباله آن در سابق چه بود؟و الان چیست؟و بعدها چه خواهد بود؟
پانزده خرداد را کی بوجود آورد؟ و دنباله آن را کی تعقیب کرد؟ و الان کی همان دنباله راتعقیب می کند؟و پس از این امید به کیست؟
پانزده خرداد برای چه مقصدی بود؟ و تاکنون برای چه مقصدی است و بعدها برای چه مقصدی خواهد بود؟
پانزده خرداد را بشناسید و مقصد پانزده خرداد را بشناسید و کسانی که پانزده خرداد رابوجود آوردند بشناسید و کسانی که پانزده خرداد، را دنبال کردند بشناسید و کسانی که از این به بعد امید تعقیب آنها هست بشناسید و مخالفین پانزده خرداد و مقصد پانزده خرداد را بشناسید.
پانزده خرداد از همین مدرسه شروع شد. عصر عاشورا در همین مدرسه اجتماع عظیم بود و بعد از اینکه صحبت هائی و افشاگری هائی شد، دنباله آن منتهی به پانزده خرداد شد.
پانزده خرداد برای اسلام بود و به اسم اسلام بود و به مبدائیت اسلام و راهنمائی روحانیت و همین جمعیت ها که الان اینجا هستند، اینها بودند که 15 خرداد را بوجود آوردند. همین صنف جمعیت بودند که 15 خرداد را بوجود آوردند و همین صنف جمعیت بودند که کشته شدند. همین طبقه از افراد اسلامی که برای اسلام قیام کردند و هیچ نظری جز اسلام نداشتند، 15 خرداد را بوجود آوردند همین جمعیتی که مقصدی غیر از اسلام ندارند، در تعقیب 15 خرداد تا حالا دنباله کردند. از همین جمعیت که مقصدی غیر از اسلام ندارند امید آن است که تعقیب کنند و نهضت ما را به ثمر برسانند.
باید دید این جمعیت کی هستند، اینها که 15 خرداد را بوجود آوردند و آن ها که در 15 خرداد به طوری که مشهور است 15000 فدائی دادند و آنهائی که پس از پانزده خرداد و پانزده های خرداد و پس از قتل عام 15 خرداد و قتل عام های دیگر در میدان ها آمدند، چه قشری از جمعیت بودند؟ آنهائی که پانزده خرداد را بوجود آوردند، آنهائی که دنباله 15 خرداد را تاکنون رساندند، آنهائی که برای شکستن سد رژیم فعالیت کردند، آنهائی که به خیابان ها ریختند و فریاد الله اکبر کردند، همین قشر از

صحیفه نور جلد 7 صفحه 54

جمعیت بودند. حق مال همین قشر از جمعیت است، دیگران هیچ حقی ندارند.
الان کی منحرف دارد می کند مسیر ملت ما را؟ چه گروه هائی هستند که ملت ما را از این مسیر می خواهند منحرف کنند؟ چه جمعیت هائی هستند که نهضت اسلامی را می خواهند از اسلامیتش منحرف کنند؟ اینها گروه هائی هستند که عدهای از آنها نمی دانند قضایا را جاهلند و عدهای هستند عالما، عامدا با اسلام مخالفند.
آنهائی که جاهلند باید هدایت کرد، باید گفت به آنها که ای آقایان که خیال می کنید به غیر اسلام در ایران می تواند چیزی پیش ببرد، ای کسانی که گمان می کنید غیر اسلام رژیم را ساقط کرده است، ای کسانی که احتمال می دهید که غیر مسلمین و غیر اسلام کس دیگر دخالت داشته است، شما مطالعه کنید، بررسی کنید اشخاصی که در پانزده خرداد جان دادند، سنگ های قبرهای آنها را ببینید کی بودند اینها، اگر یک سنگ قبر از این قشرهای دیگر غیر اسلامی پیدا کردید، آنها هم شرکت داشتهاند. اگر در قشرهای اسلامی، یک سنگ قبر از آن درجه های بالا پیدا کردید، آنها هم شرکت داشتهاند ولی پیدا نمی کنید، هر چه هست این قشر پائین است، این قشر کشاورز است، این قشر کارگر است، این تاجر مسلم است، این کاسب مسلم است، این روحانی متعهد است هر چه هست از این قشر است. پس 15 خرداد را به تبع اسلام اینها بوجود آوردند و به تبع اسلام اینها حفظ کردند و به تبع اسلام اینها نگهداری می کنند.
 

نظر آن ملتی که نهضت را بوجود آورد و قدرت های بزرگ را شکست، میزان است

کسانی که گمان می کنند غیر قدرت اسلام می توانست یک همچو سدی رابشکند، در خطا هستند. و اما آن قشری که به واسطه مخالفت با اسلام با ما مخالفت می کنند، آنها باید علاج به هدایت (اگر ممکن است علاج) کرد و الا با همان مشتی که رژیم را از بین بردید، آن وابسته ها را هم از بین خواهید برد.
از 15 خرداد تا کنون آنچه شده است، آنچه تحقق پیدا کرده است با فعالیت همین قشر و با جان نثاری همین جمعیت و با خون دادن همین طبقه بوده است. اینها حق دارند در همه چیزهائی که باید تحقق پیدا بکند رأی بدهند. آنهائی که در خارج بودند و حالا آمدهاند و آنهائی که در خارج صف بودهاند و حالا وارد صف شدهاند هیچ حقی در این نهضت ندارند و نظر آنها هیچ اعتباری ندارد. نظر آن ملتی که نهضت را بوجود آورد و قدرت های بزرگ را شکست و بعد از این هم دنبال همین قدرت خواهد بود، تمام حق مال اینهاست، نظرهای اینها میزان است. نظرهای دیگران اگر موافق با نظر اینهاست، اگر دنباله اسلام است، اگر با حفظ اسلام و احکام اسلام است، اهلا و مرحبا و اگر انحراف است و اگر انحرافات است، آنها باید بروند آنجائی که قبلا بوده اند.
انحرافات را از کجا بشناسیم؟ از کجا بدانیم که قشر نهضت بوجود آور، با قشرهای مخالف نهضت کیست؟ از کجا بفهمیم؟ از نوشته های آنها، ازگفتار آنها، از اجتماعات آنها، ازمیتینگ های

صحیفه نور جلد 7 صفحه 55

آنها. هر اجتماعی که بر اساس اسلام و قوانین اسلام است، بر مسیر این ملت است و هر اجتماع و هر نطق و هر خطابه و هر قلمفرسائی که بر خلاف مسیراسلام است، هر چه باشد خلاف این نهضت است. مخالفین شما می خواهند خون را شما دادید، استفاده را آنها ببرند. مخالفین شما می خواهند زحمت ها را شما کشیدید میوه ها را آنها بچینند. مخالفین شما ملت ستمدیده هیچ رنجی نبردند، در زمان طاغوت هم هیچ رنجی نبردند برای اینکه تبع بودند، موافق بودند یا ساکت بودند، حالا که شما سفره را پهن کردید، اینها به دور سفره نشستهاند برای استفاده. کاش می گفتند شما هم شریک لکن می گویند ما و شما نه. ما و روحانیت نه. ما و قشرهای دیگر نه. همه چیز را برای خودشان می خواهند ما و اسلام نه.
 

ای غرب زدگان، انسان بی محتوا به خود آئید!

ای غربزده ها! ای اجنبی زده ها! ای انسان های میان تهی! ای انسان های بی محتوا، به خود آئید، همه چیزخودتان را غربی نکنید. ملاحظه کنید چیزهائی که در غرب است، چیزهای خوبی که در غرب است، ملاحظه کنید جمعیت حقوق بشر که در غرب است، ببینید چه اشخاصی هستند و چه مقاصدی دارند، اینها حقوق بشر را می خواهند ملاحظه کنند یا حقوق ابرقدرت ها، را؟ اینها دنبال ابرقدرت ها هستند و حقوق ابر قدرت ها رامی خواهند تامین کنند.
شما ای حقوقدان های ما، ای جمعیت حقوق بشر! دنباله این حقوقدان ها نروید، شما مثل این قشر، این قشر زحمتکش، حقوق رااجرا کنید. اینها جمعیت حقوق بشر هستند، اینها برای حقوق بشر زحمت می کشند، اینها تامین آسایش بشر را می کنند و شما صحبت می کنید، اینها عمل می کنند. این کارگرها، این دهقان ها، اینها جمعیت حقوق بشر و حقوقدان هستند. اینها عمل می کنند و شما می نویسید. هیچ یک از شما در راه رسیدن بشر به حقوق خودش فعالیت ندارد. آن که فعالیت دارد، همین جمعیتی است که امروز قیام کرده و 15 خرداد قیام کرد، اینها برا ی بشر دلسوزند برای اینکه مسلمند، اینها مسلمند. اسلام برای بشر دلسوز است. شما که مسیرتان غیر اسلام است برای بشر هیچ کاری نمی کنید، می نویسید و می خواهید نهضت رامنحرف کنید. می گوئید و می خواهید نهضت را منحرف کنید.
از 15 خرداد تا حالا که آمدیم، خون دادیم یعنی شما خون دادید، من که نشستهام اینجا، من هم هیچ حقی ندارم شماها خون دادید، شماها به میدان رفتید، شماها مبارزه کردید، ماها هیچ حقی نداریم. ما باید برای شما خدمت کنیم. خودمان نباید استفاده کنیم. نه استفاده عنوانی، خاک بر سر من که بخواهم استفاده عنوانی از شما بکنم، خاک بر سر من که بخواهم خون شما ریخته بشود و من استفادهاش را ببرم. طبقه های بالا، آنهائی که فعالیت هیچ نداشتند و مخالفت هم ندارند، حقی ندارند و نباید حقی داشته باشند لکن اگر از حالا خدمت بکنند، صاحب حق می شوند، و من مأیوسم که خدمت بکنند. آنهائی که نظر انحرافی دارند، آنهائی که نظر خیانت به اسلام و این ملت دارند، آنهائی که اسلام

صحیفه نور جلد 7 صفحه 56

1400ساله راکافی نمی دانند، آنها باید حسابشان را از ملت جدا کنند، جدا هم هست. ما از این به بعد، احتیاج به شما داریم، احتیاج به همین طبقه و بی نیاز از آن طبقات.
 

اسلام در همه وقت و خصوصا حالا قابل اجراست

امروز روزی است که اسلام باید تحقق پیدا کند. این حرف ها که گفته می شود، نظیر همان حرف ها بود که گفته شد که حالا زود است صبر کنید.مااگراسلام را دراین انقلاب، در این نهضت احکام اسلام را پیاده نکنیم، کی پیاده خواهیم کرد؟ چه وقت همچو نهضتی تحقق پیدا می کند؟ اگر این نهضت خدای نخواسته بخوابد و به خاموشی بگراید، کی می تواند دیگر اسم اسلام را بیاورد؟ اگر ما امروز قوانین اسلام را اجرا نکنیم، کی اجرابکنیم؟ آقایانی که می گوئید نمی شود، پس کی می شود؟
پس بگوئید هیچ وقت اسلام نه، بگوئید نهضت منهای اسلام. همانطوری که گفتید اسلام منهای روحانیت، حالا هم بگوئید نهضت منهای اسلام. اگر با این نهضت، اسلام رامتحقق نکنید و احکام اسلام را مو به مو جاری نکنید، مأیوس باشید، دیگر نخواهد شد. آنهئی که به اسلام عقیده دارند، آنهائی که دلشان برای قرآن می تپد، امروز باید فعالیت کنند.
15 خرداد برای همین بود. قبل از 15 خرداد برای اسلام بود قیام روحانیون، قیام 15 خرداد برای همین بود، بعد از آن هم دنباله همین بود، اسلام بود لیس الا. ما غیر اسلام نمی خواهیم و اسلام در همه وقت و خصوصا حالا قابل اجراست.
آقایان توجه کنید به گفته های خودتان، توجه کنید به نوشته های خودتان، توجه کنید که شما را اسلام از قید و بند آزاد کرد، توجه کنید که شما را اسلام از خارج بلاد به داخل کشاند، توجه کنید که اسلام شما از زاویه ها بیرون کشید، از کنج خانه ها بیرون کشید، توجه کنید که اسلام قلم شمارا آزاد کرد، توجه کنید که اسلام بیان شما را آزاد کرد، اسلام آزاد کرد، حالا بر ضد اسلام؟! مسلمین می توانند تحمل کنند که اسلام و خون مسلمین شما را آزاد کرد و حالا بر ضد اسلام قیام می کنید؟ چیز می نویسید؟ این کفران نعمت است. خداوند این نعمت را به شما داد شکرانه این نعمت این است که تبعیت کنید از اسلام، توبه کنید از حرف هائی که می زنید، توبه کنید از نوشته هائی که می نویسید، گرایش کنید به اسلام، گرایش کنید به طبقات پائینی که شما پائین می دانید و از شما بالاترند. اینها چهره نورانی اسلام و مسلمین اند، اینها چهره هائی هستند که رسول خدا آنها را می پذیرند، اینها چهره هائی هستند که محبوب خدا هستند. شما هم وارد اینها بشوید، چهره خودتان را با اینها منطبق کنید، آراء خودتان را با اینها منطبق کنید.

صحیفه نور جلد 7 صفحه 56

 

من به شما اخطار می کنم که به اسلام وفادار باشید

هی دم از غرب چقدر می زنید، چقدر میان تهی شدید! باید احکام اسلام را با احکام غرب بسنجیم! چه غلطی است.
شکر نعمت این است که به اسلام وفادار باشید. من به شما اخطار می کنم که به اسلام وفادار باشید. من شما را نصیحت می کنم، من در همین مدرسه شاه را نصیحت کردم و نشنید، شما که چیزی نیستید. عصر عاشورا من گفتم کاری نکن که ملت تو را بیرون کند، نشنید و کاری کرد که ملت بیرونش کرد.
برادرهای من، از هر قشری که هستید وقت نگذشته است وقت توبه باقی است، بیائید با این ملت برادروار در این راه، راهپیمائی کنید. یکی از شما توی این جمعیت نیست. یک دانه از شما توی این جمعیت نیست. بیائید با این مردم هم رأی باشید، همصدا باشید. بیائید اسلام که همه شما را نجات داد، به شکرانه نعمت از اسلام وفاداری کنید. برای اسلام باشید. برادرهای من! آنچه می خواهید در اسلام است آنچه می خواهید در این کنج مدرسه هاست. زندگی آنها را ببینید و مقایسه کنید با آنهائی که برای بشر دلشان می تپد یعنی با قلم یعنی با بیان ببینید اینها در چه حال هستند، ببینید زندگی روحانیت چه است، ببینید زندگی این طبقه کارگر چه است، ببینید زندگی کشاورز چه است، ببینید زندگی کاسبکار چه است، برای اینها فکر کنید. دلسوزی این نیست که قلم بردارید به ضد اسلام چیز بنویسید، به اسم حقوق بشر و به اسم حقوقدان با اینها همراهی کنید. شماها تا حالا برای این ملت از جیبتان چیزی خرج کردید؟ به وجدان خودتان من ارجاع می کنم. آنهائی که دلشان برای این مستمندان و این بشر می سوزد، این زن های اطراف شهر قم و زن های جنوب تهران و زن های جنوب همه شهرستان ها (جنوب به معنای اینکه شما می گوئید اینها از طبقه پائین هستند) اینها حقوق بشر را می دانند و عمل می کنند. اینها طلاهای خود را که ذخیره 50 سال، 20 سال، 30 سالشان بود آمدند برای مستمندان دادند. شما چه کردید؟ شماها چه کردید؟ بگوئید. شماهم همراهی کنید با این مستمندان، شما با این طبقه همراه بشوید. نمی گویم پول بدهید، می گویم قلمتان موافق باشد، قدمتان موافق باشد، رأی رأی تان موافق باشد، اسلام را حفظ کنید. اسلام برای شما خوب است برای دنیایتان خوب است، اگر آخرت را هم قبول ندارید برای دنیایتان خوب است.
با روحانیون مخالفت نکنید، برای دنیایتان خوب است، اینها هستند، این قشر روحانی متعهد، این قشر روحانی که توی این حجره های کوچک دو تا، سه تا زندگی می کنند که بیرونشان کردند این جمعیت زاغه نشین های اطراف شهرها که هر هفت نفر، هشت نفر آنها در یک سوراخی زندگی می کنند، اینها حقوق بشر را بهتر از ما می دانند. اینها جمعیت دلسوزی برای بشرند، اینها جمعیت حقوق بشرند، نه من و شما. بیائید برای اینها فکری بکنید. برای اینها دولت و ملت فکر کنند، اینها حق دارند، حق اینها را ادا کنید و همین ها حق بشر را دارند ادا می کنند.

صحیفه نور جلد 7 صفحه 57

 

قدرت روحانیت راکه یک قدرت الهی است از دست ندهید

من به شما جمعیت ها (جمعیت) که هر چند روز دور هم می نشینید نصیحت می کنم، من علاقه دارم که همه سعادتمند باشید، من نصیحت می کنم که مسیر خودتان را از اسلام جدا نکنید، مسیر خود را از روحانیت جدا نکنید، این قدرت الهی را، این قدرت روحانیت را که یک قدرت الهی است از دست ندهید. اگر این قدرت از دست برود شما هیچ خواهید بود. این قدرت روحانی است که مردم را به کوچه ها می کشد، قدرت اسلام است که از حلقوم روحانیت بیرون می آید، اینها را نشکنید. خدایا تو می دانی که من برای اینکه معمم هستیم از روحانیت طرفداری نمی کنم، برای اینکه می دانم این قشرند، این قشرند که می توانند ملت را نجات بدهند، این قشرند که مردم آنها را می خواهند.
 

این مساجد است که نهضت را درست کرد

این مساجد است که این بساط را درست کرد، این مساجد است که نهضت را درست کرد. در عهد رسول الله هم و بعد از آن هم تا مدت ها مسجد مرکز اجتماع سیاسی بود مرکز تجییش جیوش بود. محراب یعنی مکان حرب مکان جنگ، هم جنگ با شیطان و هم جنگ با طاغوت. از محراب ها باید جنگ پیدا بشود چنانچه پیشتر از محراب ها و از مسجدها پیدا می شد.
ای ملت! مسجدهای خودتان را حفظ کنید. ای روشنفکران! مسجدها را حفظ کنید، روشنفکر غربی نباشید روشنفکر وارداتی نباشید ای حقوقدان ها! مسجدها را حفظ کنید، بروید به مسجد، نمی روید این مسجدها را حفظ کنید تا این نهضت به ثمر برسد، تا مملکت شما نجات پیدا کند. خداوند انشاءالله این مسجدها را برای ما حفظ کند. خداوند انشاءالله روحانیون را برای ما حفظ کند خداوند انشاءالله مخالفین را هدایت کند خداوند انشاءالله ملت ما را سعادتمند کند.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

پیام امام خمینی به شیعیان لبنان

تاریخ: 1358/03/19

 

پیام امام خمینی به شیعیان لبنان

بسم الله الرحمن الرحیم
برادران ما بعد از سلام و تحیات، توجه ما به اوضاع لبنان و مصیبت هایی که به برادران ما وارد می شود هست و با کمال تأسف از این اقدامات ضد انسانی که از جانب صهیونیست ها به کمک آمریکا به بلاد مسلمین مخصوصاً مردم لبنان و برادران ما وارد می شود، بسیار متأسف هستیم و امیدواریم خداوند تبارک و تعالی که پشتیبان مستضعفین و مظلومین است، در این موقع هم به مددهای خود به شما و همه برادران ما کمک کند. ما در کنار شما با اسرائیل و آمریکا در حال مبارزه هستیم و امیدواریم که لشکر حق بر لشکرهای طاغوتی و شیطانی غلبه کند. مصیبت ها و ناراحتی های شما برای اسلام و مسلمین تازگی ندارد، همیشه نیروهای طاغوتی با اسلام مخالف بوده اند و با مسلمین مبارزه می کردند.
نصرت شما و موفقیت همه مسلمین را خواهانم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
روح الله الموسوی الخمینی

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:13 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها