بیانات امام خمینی در جمع نمایندگان مردم بحرین و پاکستان
تاریخ: 1358/02/29
توطئه جدائی اقشار جهت دستیابی اجنبی ها بر منابع شرق
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از بزرگترین نتایجی که ما از این نهضت می بریم و بردیم، همین مواجه شدن با برادرهائی که در طول این مدت ها مواجه نشدیم. در این مجلس، الان برادرهای ایرانی، بحرینی، پاکستانی دور هم نشسته ایم و مشکلات خودمان را می توانیم بیان کنیم. در طول بیش از سیصد سال که اجنبی ها راه پیدا کردند به شرق مشغول شدند در همه جا، جهات شرق، در جهات مادی، در جهات معنوی، در روحیات گروه های مختلفی که در شرق موجود است، مطالعات دقیق کرده اند و بررسی ها و به اینجا رسیدند که اولاً در شرق یک ممالک غنی هست از حیث مخازن زیر زمینی و همین طور روی زمینی از قبیل مراتع بزرگ و غنی و جنگل های بسیار زیاد و غنی مخازن نفتی که مطلع هستید و سایر مخازن که بسیاری از آنها را شاید الان هم خود شرقی ها مطلع نیستند، لکن آنها آمدند و رفته اند و گردیده اند. آنوقت که آن اتومبیل و امثال اینها نبوده است، اینها با شتر و با قافله حرکت می کردند و به اسم سیاح می آمدند اطراف همان کشورهائی را که می دیدند و ابزار و آلاتی که داشتند، عکسبرداری می کردند و بر مخازن زیر زمینی را، اطلاع بر آن پیدا می کردند و مطالعاتی هم در روحیات مردم داشتند و به اینجا رسیدند که اگر بخواهند این مخازن را تصاحب کنند، باید چه بکنند. فکر کردند که اگر چنانچه اینها با هم باشند، اگر همه ممالک شرقی با هم باشند و اجتماع داشته باشند امکان ندارد که به مخازن اینها دست بیابند پس باید قشرها را از هم جدا کرد.
تبلیغات وسیع ضد اسلامی جهت چپاولگری بیشتر
یکی از مسائلی که خیلی مورد اهمیت است برای ما و برای آنها هم بوده است اینکه اگر اسلام آنطوری که هست، مسلمین بر آن دست بیابند، باز منافع آنها به خطر می افتد. کوشش کردند با تبلیغات مختلفه، کارشناس های مختلف که مطلق ادیان را از چشم مردم بیندازند، بخصوص اسلام را از چشم مردم بیندازند، تبلیغات کردند که اسلام اصلش افیون جامعه است و ادیان برای این آمده است که مردم را خواب بکند تا اشخاص مقتدر و سلاطین بیایند و مردم رابچاپند، این قشرهای دینی مردم را خواب کنند، و همین طور دنبال این افتادند که قشر روحانی را در بین مردم منحط کنند. (روحانیین مردم
صحیفه نور جلد 6 صفحه 202
کهنه پرستی هستند فناتیک هستند، اینها درباری هستند،اینها برای سلاطین کار می کنند) این هم یک تبلیغ وسیعی بود که مع الاسف در هر دو تبلیغ توفیق هائی پیدا کردند. یک قشر جوان که بی اطلاع از مسائل و عمق مسائل را ادراک نمی کردند، اینها راجع به آن تبلیغ اول هم که ادیان افیون جامعه هستند باورشان آمد و شروع کردند اینها هم به تبع آنها اینجور تبلیغات را کردند. و این درست بر عکس آن چیزی است که ادیان به حسب تاریخ و دین اسلام که تاریخش دیگر نزدیک است به ما، درست بر خلاف آنطور مسائل بود. آنها می گفتند ادیان را سلاطین ایجاد کردند برای اینکه مردم را اینها خواب کنند و آنها بچاپند و اینها هجمه نکنند، اینها قیام نکنند و نهضت نکنند، در صورتی که هر کس تاریخ را ببیند می بیند که ادیان بودند که مردم مستضعف را به ضد سلاطین شوراندند.
قیام کنندگان برضد طاغوت در طول تاریخ روحانیون بودند
حضرت موسی یک شبان با یک عصا حرکت کرد و فرعون را سرنگون کرد با همین جمعیت مستضعف، نه اینکه فرعون موسی را درست کرد برای خواب کردن. موسی مردم را بیدار کرد برای به هم زدن اوضاع او. تاریخ اسلام نزدیک است به ما، هر کس که مطالعه کرده باشد می داند که پیغمبر اسلام در مکه که بودند از همین مردم مستضعف و طبقه به اصطلاح آنها صفر، و تجار قریش و ثروتمندان آنوقت و قدرتمندان آنوقت همه با او مخالف بودند، نه اینکه قدرتمندان او را آورده بودند که مردم را خواب بکند ایشان بود که تا مکه بود نمی توانست اظهار وجود بکند، زیر زمینی مشغول فعالیت بود ودار و دسته ترتیب می داد برای خودش، وقتی که دیدند آنجا نمی شود، از آنجا هجرت فرمودند به مدینه، در مدینه هم که آمدند وارد شدند به یک نفر از همین مردم طبقه سه به اصطلاح آنها و اشخاصی هم که جمع شدند دور ایشان عبارت از همین فقرا بودند. جنگ های پیغمبر همه اش با اغنیا بود و با گردن کلفت ها بود و با ثروتمندها بود.
این عکس آنطوری است که آنها تبلیغ کردند و جوان های بی اطلاع ما هم تبعیت کردند. نه اینکه فرعون موسی را درست کرد که مردم را خواب کند، موسی مردم را بیدار کرد برای اینکه فرعون را از بین ببرد. نه اینکه قریش و ثروتمندان پیغمبر را درست کردند برای اینکه مردم را خواب کند، پیغمبر این فقرا را بلند کرد و نهضت داد برای اینکه اغنیا را سرکوب کند و سرجای خودشان بنشاند. بعد هم که یک قدری نضج پیدا کرد اسلام، باز همین طبقه ضعیف و مستضعف بودند که حمله کردند به دو امپراطوری بزرگ دنیا که رم و ایران بودند. رم و ایران پیغمبر را درست نکردند پیغمبر رم و ایران را راند و شکست داد.
از آن طرف می آئیم سراغ روحانیون که تبلیغ روی آنها باشد که روحانیون درباری هستند، اینها را انگلیسی ها آوردند اینجا برای اینکه نگذارند مردم بیدار بشوند، نگذارند مردم بر خلاف مصالح آنها عمل بکنند، در صورتی که هر کس تاریخ را بداند می داند که در طول تاریخ آنی که بر ضد قدرت قیام کرده روحانیون بود نه اینکه آنها روحانیون را درست کردند، روحانیون مردم را بعث کردند بر ضد آنها.
صحیفه نور جلد 6 صفحه 202
محمدرضا و پدرش خیانتکارترین افراد در تاریخ ایران
و ما در ایران، در این مدتی که خودمان یادمان هست (که من از همه شما بیشتر یادم هست) این است که از آن اولی که رضاخان آمد در ایران کودتا کرد تا حالائی که بحمدالله غلبه حاصل شد، در طول این پنجاه سال که شاید سخت ترین ایام بود بر ملت ایران، و اینها اگر جنایتکارتر از همه سلاطین سابق نبودند، خیانتکارتر بودند.
ممکن است کسی بگوید که آقا محمد قجر هم مثل آنها جنایتکار بوده، اما آقا محمد قجر مثل اینها خیانتکار نبود، در تاریخ نیست که محمد خان قجر برای مملکت دیگری منافع مملکت خودش را داده باشد. جنایتکار بود اما خیانتکار نبود. همین طور سلاطین سابق جنایتکار بودند همه شان، همه بد بودند، اما خیانت مثل این عنصر فاسد، هیچ یک از سلاطین ایران خیانت این جوری نکردند. اینها از پدر و پسر، در این مملکت خیانت هاکردند که به این زودی ما نمی توانیم مطلع شویم. الان قراردادهائی که با این ممالک بزرگ کردند پیش این حکومت حکومت ما محیر العقول است که این چه جور قراردادهائی هست. می گویند این قراردادها جوری است که ما هر طرفش را بگیریم ضرردارد. همه کارهائی که اینها کردند خیانت به مملکت خودشان، به ملت خودشان بود. سلاطین سابق خیانت به این معنی کم داشتند، شاید در قاجار بود یک قدری، اما کم بوده است. قبل از اینها خیانت به این معنی نبوده است اما اینها خیانت هائی کردند که به این زودی تاریخ نمی تواند کشف کند و شاید بعضی از آنها تا آخر هم کشف نشود. آنقدری از آن که کشف شده مورد تعجب اشخاص است که الان مطالعه می کنند درباره آنها. وزارتخانه ها فرصت پیدا کرده اند و مطالعه می کنند راجع به قراردادهائی که اینها با ممالک کرده اند که چطور قراردادهای فاسدی بوده که اینها کردند و الان یک از گرفتاری های بزرگ دولت ما این است که با این قراردادها باید چه کرد. می گویند هر طرفش را می گیریم اشکال دارد، جوری درست کرده اند که در آنها علی ایحال ضرراست.
آن که پنجاه سال بر ضد رژیم شاهنشاهی قیام کرد علما بودند
در هر صورت، در این طول تاریخ که ما یادمان هست آن که قیام کرد بر ضد این قدرت ها، روحانیون بودند که در همین پنجاه و چند سال چند دفعه قیام کردند و البته قدرت آنها زیاد بود شکست خوردند. آذربایجان و مشهد قیام کرد، تقریباً یک قیام عمومی اصفهان کرد از همه علمای بلاد بودند، لکن قدرت زیاد بود و این قدرت زیاد شکست اینها را، حبس کردند اینها را، تبعید کردند اینها را، علمای درجه یک را حبس و تبعید کردند، علمای آذربایجان را که درجه یک بودند، آنها را آوردند و بردند به سقز یا سنقر و به آنجا تبعید کردند و مدت ها در آنجا بودند. علمای مشهد را، همه را گرفتند آوردند حبس در تهران. علمای اصفهان را شکستند آن نهضت شان را و نتوانستند کاری بکنند. در تمام این مدت پنجاه سال آن که قیام کرد بر ضد اینها علما بودند و لا غیر، هیچ کس، ملت هم همراه علما بود تا آن اندازه که می توانستند. آنوقت البته این نهضتی که حالا پیدا شده است حالا نبود و نمی شد، لکن
صحیفه نور جلد 6 صفحه 204
از طرف علما نهضت شد و شکست خوردند، و کشته دادند، حبس شدند، تبعید شدند. پس اینکه می گویند اینها درباریند، خیر، اینها درباری نیستند، اینها ضد درباریند، ضد درباریند را درباری معرفی کردند برای اینکه اینها را از نظر مردم بیندازند. و مع الاسف این هم بیشتر از آن حرف اول تاثیر کرد، به طوری که در زمان رضاخان بسیاری از مردم برگشتند، بسیاریشان، بسیاری از جوان ها برگشتند از علما. این هم یکی از کارهائی بودکه اینها کردند.
مسلمین را از هم جدا کردند
از کارهای دیگری که کردند این است که بین طوائف با هم مقابله می اندازند که نخواهند مجتمع باشند. ترسیدند که اگر اسلام شد همه مجتمع شوند، اسلام را خواسته اند بزنند. اگر علما و روحانیون باشند، همه را تحت یک بیرق می برند، علما را باید از بین ببرند. خوب حالا به این قدر هم کفایت نکرد، بین خود مردم جدائی بیندازند با تبلیغات کردستان، بلوچستان، بختیاری، خراسان، در داخل ایران، پاکستان و ایران، آن علیحده این علیحده، نمی دانم ممالک عربی، بحرین، نمی دانم کذا وکذا وکذا، هر کدام علیحده، اینها را از هم جدا کردند، تکه تکه کردند. مسلمین را از هم جدا کردند، تکه تکه کردند. در این جنگ عمومی که غلبه پیدا کردند آنها علیه عثمانی که یک دولت بسیار بزرگی بود و از مصر تا حجاز تا خیلی جاهای دیگر بود این را تکه تکه کردند و هر جایش را به یک کسی دادند، به یکی از نوکرهای خودشان (یعنی خارجی ها) اداره شان بکنند. این حکومت ها را مقابل هم قرار دادند، سلطان کذا و سلطان کذا، رئیس جمهور کذا و رئیس جمهور کذا، همه را مقابل هم قرار دادند، همه را دشمن هم کردند، این دشمن آن و آن دشمن این. حالا کنار نشسته اند و بردند همه چیز ما را. اینها با هم دشمنی کردند خودشان با هم دشمنی کردند. در هر مملکتی هم احزاب درست کردند، حزب های مختلف، حزب هائی که همه مخالف هم هستند، این آن را بکوبد و آن این را بکوبد، جبهه های مختلف، حزب های مختلف من حیث لایشعر هم و مسلمین مع الاسف به واسطه عدم توجه به عمق مسائل تحت تأثیر واقع شده و می شوند. دولت عراق علیحده و دولت ایران علیحده، هر دو مسلم اما با هم دعوا و جنگ دارند. دولت پاکستان علیحده، دولت کذا علیحده و همه شان مسلم اما با هم جنگ دارند، دعوا دارند.
آیا مسلمین و خصوصاً حکومت های اسلامی چه وقت می خواهند بیدار بشوند؟
اینها نقشه هائی بوده است که اینها درست کردند و کشیدند و اینها را مقابل هم قرار دادند و نمی دانم چه وقت شود که مسلمین بیدار بشوند. چه وقت ممکن است که دولت های ما، ملت های اسلامی چه وقت می خواهند چشم هایشان را باز کنند. آیا نمی فهمند؟ یا می فهمند و نمی کنند؟ اگر نمی فهمند، باید توجه کنند به مسائل که ببینند بدبختی مسلمین از کجا شروع می شود و چه هست آن دردی که مسلمین را اینطور کرده که خزائن آنها را می برند و خودشان روی خزائن خودشان گرسنگی
صحیفه نور جلد 6 صفحه 205
می خورند. این نفت به این سرشاری را بردند و ملت ما گرسنه مانده است و همه جا همین طور، آیا مسلمین و خصوصاً حکومت های اسلامی چه وقت خواهند بیدار بشوند و چه وقتی می خواهند اغراض شخصیه خودشان و آمال شخصی خودشان را کنار بگذارند و برا ی ملت ها خدمت بکنند؟ مسلمین یک میلیارد تقریباً جمعیتند، الان یک میلیارد جمعیت دنیا را تشکیل می دهند، با دارا بودن همه چیز، ممالک غنی و همه چیز دار، وسیع، مملکت ایران سی و پنج میلیون حالاً گویند جمعیت دارد، وسعتش آنقدر است که برای صد و پنجاه میلیون تا دویست میلیون جمعیت کافی است، یعنی اگر دویست میلیون جمعیت داشته باشد، در ایران به رفاه زندگی می کنند و همین طور ممالک دیگر وسیعند. عراق وسیع است و جمعیت کمی دارد. چه وقت می خواهند این حکومت ها بیدار بشوند و دست از اغراضشان بردارند؟ و چه وقت می خواهند مسلمین توجه بکنند به اینکه مصالحشان چه است و دردشان چه است؟ و چه وقت باید دوا کنند این درد را؟
نگذاشتند به اینکه ما اسلام را آنطوری که هست بفهمیم
یکی از کارهای بزرگی که شده است و گمانم این است که آنها، آن شیاطین کرده اند، این است که قرآن و اسلام را آنطوری که هست نگذاشتند ما بفهمیم، نگذاشتند مسلمان ها بفهمند، نفوذ کرده است این تبلیغات حتی در عمق حوزه های دینی نجف و قم، این معنی که یک مقدار از اسلام و یک قدری از اسلام مطرح است بین علمای اسلام، یک قدری از اسلام است، باقی آن مانده است آن زیر و مخفی است. نگذاشتند به اینکه ما اسلام را آنطوری که هست بفهمیم، برای اینکه یکی از خطرهائی که برای خودشان می دیدند همین بود که اگر اسلام را آنجوری که هست بفهمند، همه به آن رو می آوردند و برای آنها دیگر مقامی باقی نمی ماند، نخواستند درست بشود، تعلیمات اسلام را دیدند وقتی که انگلیسی ها آمده بودند عراق، یکی شان شنیده بود که یکی اذان می گوید، گفتند این چیست. گفتند اذان می گوید. گفته بود به امپراطوری انگلستان هم ضرر دارد این؟ گفتند نه. گفت: (هر چه می خواهد اذان بگوید) . این بحث و مباحثه ای که ما می کنیم به امپراطوری انگلستان و به جمهوری آمریکا و به نمی دانم جمهوری شوروی ضرر ندارد، آنها خیلی هم به آن باد می زنند که زیاد بشود و بحث تفصیل پیدا بکند. آنچه برای آنها ضرر دارد، نمی گذارند درست بشود. چه وقت می شود که مسلمان ها توجه بکنند به تعلیمات اسلام؟ توجه بکنند به اینکه صدر اسلام چه جور بود؟ چه وقت توجه بکنند به این، وضع رسول اکرم (ص) وضع ائمه ما وضع خلفا، که چه جور بودند آنها؟ چه جور زندگی می کردند و چه جور پیشبرد کردند اینطور؟ یک مشت جمعیتی که هیچ چیز نداشتند چطور دو امپراطوری را اینطور از بین بردند.
رمز پیروزی ما وحدت کلمه، اسلام و روحیه شهادت طلبی بود
نظیر او را در ایران ما دیدیم، نظیر همان معنی که در صدر اسلام بود در ایران واقع شد یک
صحیفه نور جلد 6 صفحه 206
جمعیتی که (حالا شما چند تا تفنگ می بینید به دوش بعضی هست، این تفنگ هائی است که از آنها گرفته اند والا تفنگ نداشتند اینها) آنطوری که به من می گفتند صبح که می شد هر کس از خواب پا می شد و بیرون می خواست برود از خانه یک چوبی، یک عصائی، یک کارد مطبخی، چند تا سنگ، چند تا آجر بر می داشتند و می رفتند به جنگ، طرف چه داشت؟ تانگ و توپ و مسلسل و خمپاره، همه چیز، از بالای سر، از پائین، از همه جا، لکن این جمعیت یک چیز داشت و آن ایمان، یک پشتوانه داشت و آن خدا، یک مقصد داشت و آن اسلام. همه از اول ایران تا مرکز، تا آخر هر جا رفتی فریاد مرگ بر شاه و ما جمهوری اسلامی می خواهیم بلند بود. نه از مردم عادی، از آن بچه های کوچک و اینقدری (اشاره به کودک خردسال که در کنار امام بود) که تازه زبان باز کرده اند، از آن بچه های دبستانی تا آن پیرمردهائی که توی مریض خانه خوابیده بودند، نه یک قشر، علما، معممین، طلاب، دانشگاهی ها، اداری، همه و همه یک مطلب می خواستند و آن اینکه جمهوری اسلامی و ما جمهوری اسلامی می خواهیم. این معنی بود که رمز پیروزی بود.
این معنی که مردم همانطوری که در صدر اسلام جنگجویان اسلام می گفتند ما اگر بکشیم بهشت است اگر کشته بشویم بهشت است، شهادت را برای خودشان فوز می دانستند، در ملت ما پیدا شده. به دست کی؟ به دست خدا، مگر امکان دارد که یک بشری، یک انسانی، افرادی بتوانند این کارها را بکنند. این تحول امکان ندارد، خدا کرد این کار را. مسلمان ها چه وقت می خواهند که یک همچو روحیه ای پیدا بکنند که شهادت را برای خودشان فوز بدانند و بایستند مقابل اشخاص خائن و خیانتکار را سرجای خود بنشانند.
پشتوانه شاه ابر قدرت ها و قدرت های کوچک بودند
قدرتی که در ایران بود می گفتند در شرق نیست، آن قدرت نظامی که در ایران بود، در شرق نبود چنانچه می گفتند پشتوانه ای که اینها داشتند، همه قدرت های بزرگ بود، همه ابرقدرت ها و همه قدرت های کوچکتر. یکی از ممالک اسلامی (حالا یکی می گوید، شاید، شاید یکی بوده) از ممالک اسلامی در طول این مبارزه ای که ایران می کرد، پشتیبانی از ما نکرد، همه از شاه می کردند، همه شان، خوب، شاه بود با آن قدرت که می گفتند مثل این قدرت در شرق نیست و پشتیبانش همه مسلم و غیر مسلم، از ابرقدرت ها گرفته تا قدرت های کوچک، تا همین شیخ نشین های شما همه موافق بودند و اغفال کرده بودند برادرهای ما را. در بعضی از این مقاطع خلیج بحیثی که برادرهای اسلامی خیال کردند که اگر شاه نباشد دیگر اسلام از بین می رود، اگر شاه نباشد شیعه اصلش بکلی از بین می رود. همچو تزریق کرده بودند که این برادرهای مؤمن متدین همچو حالیشان شده بود که اگراین نباشد دیگر هیچ چیز نیست. من وقتی که پاریس بودم هی می گفتند که اگر این برود چه می شود. گفتم که هیچ نمی شود، یک دزد می رود. حالا هم همین شده، ما حالا هیچ غصه ای نداریم. دزد را بیرون کردیم دست دزد قطع شد، دست خیانتکارهای خارجی قطع شد.
صحیفه نور جلد 6 صفحه 206
گرفتاری های ما ثمره رژیم سابق است، نه انقلاب
حالا ما گرفتاری که داریم، گرفتاری خانوادگی است. این که دعوا ندارد، چیزی نیست که ما الان البته گرفتاری حالا گرفتاری خانوادگی است، گرفتاری سازمان امنیت دیگر ما نداریم، گرفتاری و فلان خارجی را ما نداریم، حالا دیگر خوفی نداریم، الان نشسته ایم با هم و داریم صحبت می کنیم گرفتاری ما حالا گرفتاری این است که آن برادر ما کمتر چیز دارد و فلانی زیادتر دارد، خانه ندارد و.... این که چیزی نیست. خوب اینها که از اول بود، گرفتاری ها هم از اول بود منتها حالا هم شیاطین دوره افتاده اند که خوب چه شد؟ کو؟ کو خانه؟ کو زندگی؟هی تبلیغات. من به بعضی شان می گفتم که این ناداری مال حالا نیست، اینکه از اول بوده. انقلاب آیا اینها را بوجود آورده؟! رفتن شاه نداری را بار آورده است؟! دیگر این ناداری جرمش گردن ماست، اگر اینطور است که چون شاه رفته برق و اسفالت، مریضخانه و اینها را ندارید، اگر اینطور بود، آنوقت ما مجرم بودیم و باید جبران بکنیم، اما اگر این بوده و ما حالا وارد شده ایم در یک مرحله ای که نه برق بود، نه آب بود و نه آسفالت هست و حتی در خود این تهران و در محلات تهران چیزی نیست، و به ما چه می گوئید؟ آن کاری که می باید می کردیم این است که شما را آزاد کردیم، آزادید حالا تا خودتان کار کنید. شما آنوقت در قید بودید، در حبس بودید و هر روز یک مأموری بالای سرتان می آمد و تحکم بر شما می کرد و یک کلمه اگر می گفتید به حبس می رفتید. این الان از سر شما برداشته است و شما راحت شدید. حالا شما چه ایرادی دارید؟ مگر ما شما را بی آسفالت کردیم که حالا آمدید سراغ ما، مگر ما شما را بی برق کردیم؟ این گرفتاری هائی بوده است که در همه جای ایران از اول بوده است و ما وارد شده ایم در این گرفتاری و دولت وارد شده در این گرفتاری. خوب، این باید رفع بشود. این گرفتاری چه شد؟ یعنی چه که چه شد؟ بهتر از این چه، که یک سدی راملت شکستند که امکان نداشت که این سد شکسته شود الا به اراده الله، از این بهتر چه می خواهد بشود؟ بهتر از آزادی چه نعمتی است که الان داریم؟ خوب پیشتر فقیر بودیم، حالا باید کوشش کنیم که از این فقر بیرون بیائیم مشغول بشویم به کار، تا فقرمان از بین برود. آنها مانع بودند از اینکه ما زراعت، بکنیم به اسم اصلاحات ارضی نمی گذاشتند زراعت ما تحقق پیدا بکند، حالا آزادید زراعت بکنید.