بیانات امام خمینی پیرامون افشای جنایات شاه و ترسیم رؤوس کلی حکومت عدل اسلامی
تاریخ: 1357/11/01
سقوط دیکتاتوری شاه با همت و وحدت کلمه اقشار مردم
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
من قبل از اینکه چند کلمه با آقایان صحبت کنم باید از عموم این جوان ها و برادران و خواهرانی که در خارج کشور هستند و در این مدت من موجب زحمت آنها شدم، هم تشکر کنم و هم عذر بخواهم، من از خدای تعالی سلامت همه شما را و عزت و سعادت همه را خواهانم و امیدوارم که (در) ایران یک محیط صحیحی که تحقق پیدا کند، شما همه برگردید و به ملت خودتان و به کشور خودتان خدمت کنید.
شما دیدید که در اثر وحدت کلمه در جامعه ایرانی یک قدرتی که خودش را ابر قدرت حساب می خواست بکند و دنبال او ابرقدرت ها بودند، همه ابرقدرتها از او تایید کردند بلکه مع الاسف دول اسلامی هم قاطبتاً تقریباً با او همراهی کردند، دیدید که با وحدت کلمه ملت، تمام کنگره های قصرش فرو ریخت یکی بعد از دیگری. آن حزب رستاخیزی که آنقدر برای آن مدیحه سرائی کردند، هم خود او و هم عمال خبیث او آنقدر درباره آن مبالغه ها کردند، مدح ها خواندند و خود ایشان گفت که اگر کسی داخل این حزب نشود او را ما تذکره می دهیم و می گوئیم برود بیرون، آنقدر پافشاری راجع به این حزب کرد لکن ملت ایران مقابل حزب و مقابل حزب ها و مقابل تانک و توپ و مسلسل ایستاد و مجبور کرد این آدم دیکتاتور را به اینکه از حزبش صرفنظر بکند و حزب را کان لم یکن طرح کند. و این خیانتی که کرده بود راجع به تغییر تاریخ اسلام، با شرف ترین تاریخ ها، سازنده ترین تاریخ ها، این تاریخی که انسان را، مستضعفین را بیدار کرد و تمام قلدرهایی که در آنوقت بودند خاضع کرد و انسان به تمام معنا، با همه ابعاد، هم ابعاد معنوی و هم ابعاد مادی ساخت و این شخص می خواست این شرافت را از ایران سلب کند و اصل اسلام را پایکوب کند و تاریخ جاهلیت شاهنشاهی را به جای آن بگذارد و دیدید که به واسطه همت مردم ایران همه قشرها قیام کردند و این مطلب را هم ملزم شد که از دست بدهد و دیدید که به واسطه اتفاق کلمه ای که شما ایرانی ها داشتید این آدم با اینهمه مداحی هایی که خودش از خودش می کرد و دیگران از او و آنهمه حرف ها که درباره او مدیحه سراها می گفتند، ملزم شد که بیاید در مقابل ملت و توبه کند و عذر بخواهد (برای اینکه مردم را فریب بدهد البته،لکن ملزم
صحیفه نور جلد 4 صفحه 249
شد به اینکه عذر بخواهد) و دیدید که اتفاق کلمه شما ملت ایران موجب شد که تمام ابرقدرت ها عقب زدند و اول که از او حمایت ها کردند، هر کدام حرف ها زدند (دخالت نظامی می کنیم، تجزیه می شود ایران) از این حرف ها و شعرهائی که همیشه می خوانند خواندند و شما دیدید که با اینکه همه ابرقدرت ها دنبال سر او بودند و می خواستند از او حمایت کنند ملزم شد که از ایران بیرون برود و حالا هم بیرون ایران است و مع الاسف فرار کرد از چنگ مسلمین و از چنگ جوان های ما و لیکن در آتیه نزدیکی او را به ایران خواهند خواست انشاء الله و او ذخایری که از ملت ما برده است و در این آخر هم حمل کردند به خارج از ایران، این ذخایر را و این مال هائی که از ایران برد انشاء الله از او گرفته خواهد شد و به سزای اعمالی که کرده است و ظلم هائی که کرده است انشاء الله می رسد.
خیانت ها و جنایت های شاه تنها در ماوراء عالم قابل جبران است
گرچه قبلاً هم عرض کردم که ما قدرت این را، یعنی اصلاً از بشر همچو قدرتی ساقط است که بتواند سزای اعمال اینطور جنایتکارها را بدهد. آنقدری که در قدرت انسان است همین مقدار است که اگر مثلاً یکی را کشت، به جای او یکی را بکشند اما اگر یک کسی یک ملتی را به این وضعی که الان ملاحظه می کنید کشاند، قتل عام ها کرد، حبس های طولانی، جوان های ما را در حبس برد و به پیری به ما برگرداند، در بین اینهائی که در حبس بودند و پانزده سال حبس بودند، بعضی وقت ها که با من مصافحه می کردند، آنوقت دست یک پهلوان بود و حالا که مصافحه می کند دست آدم عادی شده. آن زجرها و ناراحتی هایی که به جوان های ما، به روشنفکرما، به علمای ما، به دانشگاهی های ما، به بازرگان های ما، آن زجرها و تبعیدها و آنقدر زحماتی که به آنها دادند و آنها متحمل شدند، اینها را نمی توانیم جبران کنیم. یک جان بیشتر ندارد، شما همه تان هم جمع بشوید همان یک جان را از او می گیرید. این صدها جان از بهترین فرزندان اسلام گرفته است، حالا که ما یک جان از یک نفر آدمی که ارتباطش به اجانب بیشتر از ارتباطش به ملت ماست بگیریم، این می شود جبران؟ شما فرض بکنید که یک وقت دست شما بیاید، دست و پای او را ببرید، چشم هایش را بیرون بیاورید، از این کارها بکنید (فرض کنید) باز هم جبران نمی شود. این دلیل بر این است که یک عالم دیگری است که جبران اینطور چیزها در آنجا می شود، برای هر کشتنی، کشتن و زنده کردن، کشتن و زنده کردن ممکن است. برای زجرهائی که به جوان ما داده، زجرهای طولانی و تا ابد ممکن است باشد. نمی شود آقا که یک کسی بیاید و سی و چند سال به این مردم آنجور حکومت جائرانه بکند و مامورینش در همه اطراف بلاد با زن و فرزند و جوان و پیر ما، عالم و غیر عالم ما آنطور رفتار بکنند و ما هم نتوانیم جبران بکنیم (اصلاً اگر دست ما هم برسد نتوانیم جبران بکنیم) نمی شود خدای تبارک و تعالی یک همچو کاری را اجازه بدهد که یک نفر آدم این کارها را بکند و بعد هم جزایش همین باشد که او را بکشند، جزایش همین باشد که مالش را بگیرند. در بین جوان های ما اشخاصی بودند که در جوانی رفتند و پانزده سال عمرشان را هدر دادند، او می توانست در بیرون اگر از علما هست کتاب ها بنویسد، هدایت ها بکند، اگر
صحیفه نور جلد 4 صفحه 250
از روشنفکران هست کتاب ها بنویسد و روشنفکری ها بکند، روشنگری ها بکند، اگر از اطبا هست جمعیت زیادی را از مرگ نجات بدهد. تمام این قشرهایی که از ما آنها در زندان کردند، اینها حیاتشان را از دست دادند، اینها زندگی شان را، بیشتر زندگی شان را از دست دادند یعنی یک زندگی توی محبسی که هیچ کاری نمی تواند بکند، از همه کارها او را باز داشتند. (آنها می دانند چیست) اینها با کشتن محمدرضا درست می شود؟! جبران می شود؟! او تمام عیاشی ها و ظلم هایش را کرده و حالا هم تقریباً اواخر عمرش هست. یک کسی که تمام آن جنایات را کرده، حالا می شود که من و شما بگوئیم که خوب، حالا پولهایش را از او بگیریم (اگر دست ما برسد، دست ما که به همه ذخایر او نخواهد رسید) این جواهراتی که پدرش برد نمی دانم الان در خزینه کدام کشور هست (انگلستان گمان می کنم) این جواهراتی هم که ایشان حمل کردند حمل کردند چمدان های پر از جواهر این ملت و حمل کردند و بردند، علاوه بر پول های بسیار گزافی که صورت ها دارد، حالا یک مقداری از آن را فاش کردند، شما فرض کنید که بتوانید که همه اینها را از او بگیرید لکن می توانید این هدری که داده است او، نیروی ملت را که به هدر داده جبران کنید؟ این دانشگاه های ما را به صورتی در آورد که نیروی انسانی ما را هدر داد، کارش هدر بود، نیروهای انسانی ما را منهدم کرد به نیروهای غیر انسانی. این سینماهائی که در زمان ایشان مشغول فعالیت بودند، این مراکز فحشائی که اینها درست کردند، مراکز فحشائی که موجود کردند برای اینکه جوان های ما را بکشند به این مراکز و غافل کنند از مسائل حیاتی خودشان، از مسائل زندگی بخش خودشان. این مراکز اسباب این شد که این نیروی انسانی که باید در خدمت کشور ما باشد علاوه بر اینکه معطل شد، منقلب شد به یک نیروی غیر انسانی. چطور ما می توانیم جبران کنیم این جنایات را؟ قابل جبران به دست بشر نیست. این به دست ماورای این عالم جبران می شود و بدانید که جبران می شود. این قرآن است که هر کس هر ذره کاری که بکند می شمرند. آنجا یک همچو عالمی است، (و من یعمل مثقال ذره خیراً یره و من یعمل مثقال ذره شراً یره.) خودش را می بیند. قرآن اینطور می فرماید و مطالب هم همین است، صورت این عمل در آنجا منعکس است و در آنجا خودش را می بیند و اینها جبران خواهد شد و شما دلتان محکم باشد که اگر دستتان نرسد به او و اگر هم برسد نمی توانی جبران کنی اما این جنایات جبران خواهد شد در آنجا.
اصل رژیم سلطنتی مغایر با عقل، حقوق بشر و قانون اساسی است
اینها همه تا اینجا که رسیده است باز نصف راه یا کمتر از آن را پیمودیم. اتفاق کلمه، اجتماع یک امت در یک امر موجب این شد که این کنگره هائی که تا (به قول خودشان) عرش کشیده شده بود، اینها یکی یکی ریختند، وا رفتند مثل یخی که آب بشود لکن باز ما راه زیاد داریم، این اولش است، مقصد ما تنها رفتن او نیست، این یکی از مطالب است. ما رژیم سلطنتی را اصلاً غلط می دانیم، از اول این غلط بوده، خلاف قوانین انسانی بوده، رژیم سلطنتی از اول خلاف قوانین عقلی انسان است. یک کسی حالا در مجلس به او رای بدهند (حالا فرض بفرمائید صحیح رأی بدهند. فرض باطل را من
صحیفه نور جلد 4 صفحه 251
نمی گویم) شما فرض کنید که یک مجلس موسسان ملی، صد در صد ملی تاسیس بشود و این یک کسی را با اعقابش به حکومت برساند، خودش و سلسله بعد، ما به این مجلس موسسان که از جانب ملت است و به این ملت می گوئیم بسیار خوب، شما زمانی که خودتان تشریف داشتید حق داشتید که سرنوشت خودتان به دست خودتان باشد، سرنوشت مائی که دویست سال بعد از شما به این دنیا می آمدیم به چه مناسبت شما تعیین کردید آقای پدر بزرگ؟ شما با چه قانون، با چه حق سرنوشت ماهائی که در این زمان هستیم تعیین می کنید؟ شما حق دارید که، این حرفی است که همه عقول با آن موافقند منتها آنقدر تعمیه می کنند بین مردم و تبلیغات سوء می کنند که مردم باور می کنند، گاهی وقت ها آنقدر شور است که خان هم می فهمد.
عقل این است، حقوق بشر این است که سرنوشت هر آدمی به دست خودش باشد، هر ملتی سرنوشتش به دست خودش باشد، این صحیح. ملت ایران حالا سرنوشتش باید به دست خودش باشد، الان اگر بخواهد یک کسی را تعیین کند برای وکالت، تعیین کند برای ریاست جمهور، حق دارد که خودش قرار بدهد. ما حالا فرض کنید اجتماع کردیم و یک نفر را رئیس جمهور کردیم، این صحیح، حالا اگر ما همه مان مجتمع شدیم و یک مجلس موسسان درست کردیم، مجلس موسسان از ناحیه ما حق دارد که سرنوشت این ملتی که الان موجود هست تعیین کند، نه آنی که الان نیست و بعدها موجود خواهد شد، برای اینکه الان ملت ایران نیست. این گروه هائی که در صد سال دیگر در اعقاب شماها می آیند، اینها ملت ایران الان نیستند، من نمی توانم سرنوشت آنها را تعیین کنم. ما چه حقی داریم که سرنوشت دیگران (را) تعیین کنیم؟ آنها دیگرانند. به مجرد اینکه ما همه در ایران هستیم، به مجرد اینکه ما همه مسلمان هستیم نمی توانیم سرنوشت یک جمعیتی که الان موجود نیستند تعیین کنیم که بعدها ملزم باشند این اعقاب ما به اینکه این آقا را به اعلیحضرتی بشناسند.آخر به چه مناسبت تو همچو کاری می کنی؟ به من و شما چه ربط دارد این؟ پس سلطنت اصلاً، اصلاً قضیه سلطنت یک مطلب خلاف عقلی است، خلاف شعور انسان است. این در صورتی که یک موسسان صحیح صد در صد ملی باشد، این است که برای اعقاب هیچ خطری نباید داشته باشد. اما ما رجوع کنیم به تاریخ، ما که شاهد خود قضیه بودیم، شما جوان ها آنوقت نبودید، ما شاهد قضیه بودیم که قضیه چه جور بود و چه جور تحقق پیدا کرد. با سرنیزه مجلس درست کردند، با سرنیزه درست کردند. مگر کسی جرات می کرد رأی ندهد، جرات می کرد نفس بکشد. درست کردند، البته یک عده ای آنوقت از جان گذشتند و مخالفت کردند لکن مابقی همه سرنیزه بالای سرشان بود، یک مجلس سرنیزه ای درست کردند و بعد با سرنیزه به ما تحمیل کردند یک همچو موجوداتی را. اگر هم صحیح بود، غلط بود. اگر صحیح بود نسبت به آن کسی که در آن زمان بود صحیح، اما نسبت به کسی در آن زمان نبود غلط. ماهائی که، شماهائی که در آنوقت نبودید، رفراندم آنوقت نمی دانم مجلس موسسان آنوقت هیچ دخالت نمی تواند داشته باشد در سرنوشت شما.
صحیفه نور جلد 4 صفحه 251
رمز پیروزی ملت، حفظ وحدت کلمه و اتکال به خدا
ما یک قدم جلو رفتیم تا اینکه این شخص را از مملکت بیرون کردیم، او می خواست که ماها را بیرون کند و می گفت که هر که وارد حزب رستاخیز نشده است باید از این مملکت بیرون برود. شما بحمدالله با هم متحد شدید و اتفاق کلمه شما باعث شد که آن کاری که می خواست سر شما بیاورد شما سر او آوردید، بیرونش کردید. بعدها هم کسی نمی تواند او را بیاورد. اگر می توانستند نگهش می داشتند. نگه داشتن آسان تر از بیرون رفتن و برگشتن است، البته آنها به فکر هستند. گفته می شود که در طیاره که داشته می رفته این خبیث امر می کرده که کودتا کنید. طیاره در هوا بوده و باز از هوای نفسش دست بر نداشته. از آنجا (اینجور گفته می شود) امر کرده که کودتا کنید. در همین چند روز هم می گویند در یکی از پادگان ها (امروز هم باز برای من نوشته اند) دستور داده بودند به اینکه بروید شهر همدان را - کودتا کنید و بمباران کنید و بساط درست کنید. گوش ندادند، اعتصاب غذا کردند و گوش ندادند و الان هم این پادگان در بست مال ملت است. اینها برای چی بود؟ برای دو مطلب: یک مطلب این اتفاق کلمه ای که در ایران پیدا شد. یک مطلب دیگر، این پشتوانه ای که عبارت از حق و حقیقت خدا بود. برای خدا و اسلام داد زدید گفتید ما اسلام را می خواهیم، آزادی می خواهیم، استقلال می خواهیم. حکومت اسلام، حکومت اسلامی همین آزادی و استقلال را به شما می دهد منتها شما تشریح کردید مطلب را والا حکومت اسلامی یعنی آزادی، یعنی استقلال. این پشتوانه داشتن اجتماع شما به اراده الله تعالی موجب پیروزی شما تا اینجاست و اگر این دو جهت محفوظ بماند که قیامتان بحق باشد. (اعظکم بواحده ان تقوموالله) برای خدا قیام کنید، نه برای شهوات نفسانیه. اگر انسان برای شهوات نفسانیه قیام بکند و برای خدا نباشد این به جائی نمی رسد کارش، این بالاخره فشل می شود کارش چیزی که برای خدا نیست دوام نمی تواند داشته باشد.
فقط برای خدا قیام کنید.
کوشش کنید که قیام شما، این نهضتی که دارید نهضت الهی باشد، لله باشد. من نمی توانم باور کنم که کسی مبادی معنوی نداشته باشد و برای مردم کوشش کند. من اصلاً باورم نمی آید. اینهائی که مبادی معنوی دارند، اینهائی که خدا قائلند، آنهائی که جزا قائلند، آنهائی که عطا قائلند، اینها تعقل دارد که یک کسی جان خودش را بدهد یک جان بالاتر بگیرد، همه چیزش را بدهد و از خدا زیادتر، آنقدری که هیچ چشمی نمی تواند ببیند و هیچ گوشی نمی تواند بشنود بگیرد. این معقول است که ما یکی بدهیم صد تا بگیریم. یک جانی که توی این کالبد محبوس است بدهیم، آزاد بشویم به جانی که الهی است، آزاد است، محیط است، همه چیز است، اراده اش فعال است، می گوید بشو، می شود، هر چه و هر که بخواهد می شود، یک همچو چیزی بگیرد، این معقول است که انسان در اینجا فداکاری کند و جانش را بدهد اما آن کسی که این مبادی را ندارد، یا بسیار احمق است یا دروغ است مطلب. من می گویم دروغ است مطلب، تعمیه است. اینکه (من برای مردم، برای توده دارم زحمت می کشم) ، از او می پرسیم
صحیفه نور جلد 4 صفحه 253
خوب، حالا خودت را کشتند چه؟ تو همچو آدمی هستی که برای توده؟
انسان هر چه می خواهد برای خودش می خواهد، انسانی که برای خودش نخواهد، در تمام بشر چند تا دانه نمی تواند پیدا بشود. تا مبادی روحی و الهی در کار نباشد نمی شود که دوام داشته باشد. علیهذا خدای تبارک و تعالی می فرماید من یک موعظه به شما می کنم. (در تمام موعظه هائی که همه می کنند می فرماید که من فقط یک موعظه به شما می کنم. موعظه کن خدای تبارک و تعالی است، آن که موعظه را رسانده رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است، این کتابی که در آن این موعظه ثبت شده است قرآن است) می فرماید من فقط یک موعظه می کنم و آن این است که برای خدا قیام کنید، هم قیام کنید، هم قیامتان برای خدا باشد. اگر بخواهی قیام شما یک قیام مثمر باشد، نتیجه داشته باشد قیامتان، منتهی به تفکیک و تجزیه و امثال ذالک نشود. تمام هم شما یک نقطه باشد و آن هم یک نقطه ماورای عالم طبیعت، یک نقطه غیر متناهی، در همه چیز همه توجه به او داشته باشید. اگر یک همچو مطلبی شد آنوقت قیام شما و نهضت شما یک نهضت اسلامی سالم، دوام دار (می شود) برای اینکه پشتوانه اش دائم است، چیزی که پشتوانه اش دائم است، دائم است.
من این موعظه خدای تبارک و تعالی به لسان قرآن را دارم به شما می رسانم. این موعظه به ما می فهماند به اینکه باید وحدت کلمه داشته باشیم، وجهه ما یکی باشد: الله. (ان تقوموالله) قیام لله، دیگر نمی تواند که یک کسی یک طرف برود یک کسی یک طرف دیگر. اگر دیدید که در یک قیامی دسته دسته و حزب حزب و جبهه جبهه شد بدانید که خدا در کار نیست. اگر همه با هم متوجه به یک نقطه باشند دعوت به وحدت کلمه است، به وحدت عقیده است. وحدت عقیده وحدت کلمه می آورد، وحدت عمل می آورد. (انما اعظکم بواحده) یک موعظه، فقط یک موعظه. توی این موعظه همه چیز است. شما این یک موعظه را گوش کنید، عمل کنید، همه چیز شما در این یک موعظه هست موعظه خداست، آنهم فقط یک موعظه. همه چیزهائی که شما تصور بکنید توی این یک کلمه هست. اینکه قرآن معجزه هست برای این چیزهاست که سه تا چهار تا کلمه تمام حیثیات بشر را اداره می کند. (اعظکم بواحده ان تقوموالله مثنی و فرادی) قیام اگر قیام لله شد همه چیز متمرکز می شود در همان الوهیت و این قیام شما چون یک بوئی از الوهیت می داد تا اینجا رسیده است که قدرت های بشری را زیر پا گذاشت، یعنی مشت غلبه کرد بر تانک، مشت غلبه کرد بر توپ، توپ ها و تانک هائی که در ایران آورده بودند و متمرکز کرده بودند و اینها، مشت های جوانها و پیرها و زن های ما در مقابلش ایستاد و گفت که دیگر اثر ندارد. چرا اثر ندارد؟ برای اینکه لله است. مگر با خدا می شود معارضه کرد؟ مگر مقابله می شود با خدا کرد؟ این کار خدائی است، لله است، برای خداست. همه این دعوی هائی که اینها داشتند پیچید و کنار گذاشت.
تاکید بر جدیت اقشار ملت در رفع نقائص و خرابی های مملکت
اما حالا باز اول کار است. شما خیال نکنید که ما رسیدیم به مقصدمان، برویم بخوابیم
صحیفه نور جلد 4 صفحه 254
سر جایمان. خیر قیام لله الان اول کار است به حسب آن چیزی که اهل معرفت می گویند منزل اول است نهضت. ما خیلی راه داریم الان. آقا ما وارث یک مملکت هستیم که همه چیزش را این مرد به باد فنا داد، همه چیزش را. شما روی هر مطلبی که دست بگذاری، روی هر مظهری از مظاهر تمدن که دست بگذاری این به باد داده است. به باد داد و فریاد زد که من تمدن بزرگ آوردم. دانشگاه ما را به باد فنا داد، زراعت ما را به باد فنا داد، نفت ما را همه اش تقریباً داد (می گوید بیست سال دیگر مانده تمام بشود، اینطور که شما می دهید بله) همه چیز ما را به باد فنا داد. جوان های ما را فانی کرد و به باد فنا داد. از همه جنایت ها بالاتر از دست دادن نیروهای انسانی است. انسان است که می تواند کار بکند و ارزش دارد و الا آب و خاک و اینها ارزش ندارد. انسان ارزش دارد، این انسانیت را سلب کردند اینها، جوان ها و نیروهای جوان های ما را به باد فنا داد. این جوان هائی که الان در آلمان آمدند برای نیروی اتمی، از آنها بپرسید (آمدند به من گفتند، شما هم از آنها بپرسید، خودشان هم می دانند) می گویند ما را پائین نگه داشتند، نمی گذارند و هیچ اثر هم ندارد کار ما. کار بی اثر و نگه داشتن نیرویی که استعداد دارد و باید ترقی بکند، در یک حدی خفه اش می کنند و نگهش می دارند. همه چیز این مملکت را به باد داده است. ما اگر موفق هم بشویم و این تتمه لاشه را بیرون بریزیم باز ده، بیست سال لازم است که همه اقشار ملت فعالیت کنند تا بتوانند این نقیصه ها را رفع بکنند. شما بخواهید زراعت ما را برگردانید به حالی که قبل از این افسادات ارضیه بود ده بیست سال زحمت لازم دارد، همه مردم باید دست به هم بدهند، باید زارعین و دهقان ها و کشاورزها مشغول کار بشوند و دیگران کمک کنند به آنها. تنها با یک قشر، با یک دولت اصلاح نمی شود.
ملت خواهان برقراری حکومت عدل اسلامی است
ما امروز می خواهیم همه ملت را وارد در دولت کنیم، جدا نباشد، همه با هم اعانت کنند، معاون هم باشند نه اینکه یک اجنبی باشد که مردم از آن بترسند، او را نگاه کنند نتوانند با او حرف بزنند. ما یک کسی را می خواهیم که (البته نمی شود، اینکه من می گویم می خواهیم، شبیه است آنهم نه شبیه نزدیک، شبیه بسیار دور) مثل حضرت علی سلام الله علیه باشد که زمان سلطنتش (استغفر الله که سلطنت می گویم) امارت او، امارت شرعیه اش، خلافتش که آنقدر طول و عرض داشت، حجاز و مصر و عراق و ایران و نمی دانم همه اینها را داشت، آنوقت پا می شد، خودش راه می افتاد در خانه این زن و آن زن و آن زن. بعد از اینکه خانه یک زنی رفت (به حسب اینطوری که تاریخ نقل می کند، آقایان نقل می کنند) و دلجوئی کرد و بچه هایش را چه کرد، بعد کاری می کند که این بچه کوچک ها بخندند، یک کاری که آدم های متعارف عادی نمی توانند، یک ماوراءالطبیعت این کار را می تواند بکند. یک صدائی در می آورد که این بچه می خندد، می گوید اینها داشتند گریه می کردند می خواستم با خنده اینها از خانه بیرون بیایم. ما یک همچو آدمی می خواهیم، نه یک کسی که از سایه اش بترسیم. ما یک حاکمی می خواهیم که توی مسجد وقتی آمد نشست، بیایند دور او بنشینند صحبت کنند، با او حرف بزنند،
صحیفه نور جلد 4 صفحه 255
اشکال دارند، اشکالشان را بگویند. ما یک امیری می خواهیم که وقتی یهودی آمده ادعا کرده، قاضی می فرستد سراغ امیر که بیا، می آید می نشیند در مجلس قضا (همان قاضی که خودش نصب کرده) در مجلس قضاوت می نشیند، طرح دعوا می شود و برخلاف حضرت امیر سلام الله علیه می دهد. شما می توانید که اینهمه چیزی که از بنیاد پهلوی برده، حکومت ها می توانند ادعا کنند؟ (حتی حالا) می توانند این مردیکه را بیاورند اینجا که آقا بنیاد پهلوی را بیا حسابش پس بده پانزده میلیون دلار فلان، ده میلیون دلار فلان، پنج میلیون دلار فلان، سی میلیون دلار فلان، همه از اجرا و بستگان و پسر و دختر شاه.
ما یک حکومت عادل می خواهیم، عادل یعنی دزد نباشد لااقل، نمی خواهیم اقتدا به حاکمان بکنیم. (البته باید اینطور باشد) ما می خواهیم اینطور باشد که این مال ملت را ندزدد، بر ندارد برود.
تبلیغات رژیم شاه علیه روحانیت برای جدا سازی مردم از اسلام و قرآن
خوب، شما مطالعه کنید این صورتی که مال یکی دو ماه است (مطالعه هم کرده اید لابد) ببینید بین اینها یک نفر آدم متدین پیدا می شود؟ این آخوندهای مفتخور به اصطلاح اینها، توی این قائمه ها یک آخوند را پیدا می کنید؟ یک ملا را پیدا می کنید؟ اینها تبلیغات است (آخوند مفتخور) تبلیغات است اینها برای اینکه می خواهند آخوند را زمین بزنند. آن که می تواند تو دهنی بزند آخوند است. آن که با منبر و محرابش جلوی توپ و تانک ایستد آخوند است. اینها می خواهند این قوه را از شما بگیرند، اسلام هم که می خواهند بگیرند، قرآن هم که می خواهند بگیرند، همه را می خواهند بگیرند تا شما بشوید یک افراد مخلوع از خدا، خلع سلاح شده، نه خدا داشته باشید و نه امام داشته باشید و نه قرآن داشته باشید و نه موعظه چی داشته باشید و نه منبری داشته باشید و نه محرابی و نه آخوند، هیچی، پس چه بکنند؟ همین کارهائی که تا حالا کردند، ادامه بدهند همین کارهائی که تا حالا کردند. تبلیغات کردند، زمان آن مرد خدا نشناس، چه تبلیغاتی بر ضد روحانیت کردند که روحانیت را به هیچ جا راه نمی دادند. مردی که گفته بود که من دو طایفه را سوار اتومبیل نمی کنم، قرار با خدا گذاشتم، یکی آخوند، یکی فاحشه. اینطور درست کرده بودند. چرا؟ برای اینکه از آخوند می ترسیدند. یک آخوند توی مجلس بود پدرش را در می آورد، یک مدرس که در مجلس بود مکرر شکست داد، آخر گرفتند او را کشتند.
از اختلافات دست برداشته و در زیر پرچم اسلام بیایید.؟
وحدت کلمه، لله بودن این پیروزی را به شما داده تا حالا. این وحدت کلمه را حفظ کنید، این حزب بازی را کنار بگذارید، این جبهه بازی را کنار بگذارید، این آخوند و دانشگاهی را کنار بگذارید، خدا می داند ضرر به شما می زند، ضربه می زند به شماها. در خارج آدم می آید می بیند که جبهه های مختلف است. کنار بگذارید آقا. اگر چنانچه مسلمانید، مسلمانی اقتضا می کند که کنار
صحیفه نور جلد 4 صفحه 256
بگذارید. اگر ملی هستید، ملی بودن اقتضا می کند، اگر عاقلید، عقل اقتضای این را می کند. اینها را دیگران درست کردند به اعتقاد من، دیگران درست کردند که ما را متفرق از هم بکنند. کنار بگذارید این مسائل را، با هم بشوید (یدالله مع الجماعه) همه با هم بشوید. تا اینجا آوردید تا آخر ببرید. آخر یعنی آنوقتی که دست اجانب از مملکت شما کوتاه بشود، مملکت بشود مال خودتان، خودتان اداره اش بکنید، خودتان هر چه دارید دلتان خواست بفروشید، نفت را خواستید بفروشید، خواستید نفروشید. البته می خواهیم بفروشیم اما نه این فروشی که این مرد کرد که هم نفت را داد و هم پایگاه درست کرد، به جای نفت پایگاه برای آنها درست کرد. اینطور البته نمی شود، ادامه ندارد این. اتفاق کلمه داشته باشید که اگر این پایگاه اتفاق کلمه را از شما گرفتند بدانید که شکست می خورید. اگر این جمعیت ها توی ایران که همه داد می کنند آزادی، همه داد می کنند خدا، اگر این تفرقه در آن پیدا شد و یک قشری در آن پیدا شد که یک شعار دیگر غیر الهی داد و لله نبود بدانید که شما را شکست می دهند. آنها درست می کنند این مطالب را. الان وقتی است که اینها شکست خورده اند دیگر هر چه دستشان برسد درست می کنند یک گروه درست می کنند به اسم کذا، یک گروه درست می کنند به اسم کذا برای اینکه تعمیه کنند و این ملت روحیه اش را از دست بدهد. من عرض می کنم که محکم باشید، روحیه تان را نگه دارید. وقتی ابرقدرت ها نتوانستند غلط بکنند این چهار تا بچه نمی توانند کاری بکنند. محکم باشید سر جای خودتان. قدرت ملت یک قدرتی است که هیچ قدرتی با او نمی تواند مقابله کند. شما دیدید و دارید می بینید آن که همه قدرت ها دنبالش بود شما بیرونش کردید. ما تا آن جائی که دست همه اجانب، (چه اجانب چپ و چه اجانب راست) دست اینها در مملکت ما یک چیزی دارد، نهضتمان ادامه دارد و تا جان داریم فریاد می کنیم. از این تفرقه و این اختلاف کلمه دست بردارید آقایان و من از شماها و هم از قشرهائی که در ایران هستند این تقاضا را دارم، ملتمسانه این تقاضا را از همه تان دارم که همه شما دنبال یک مطلب بروید که بخواهید مملکت خودتان را از چنگ دیگران آزاد کنید. (من دارم سینه می زنم برای آمریکا، من دارم سینه می زنم برای روسیه، من دارم سینه می زنم برای چین) همه اش غلط است. بدتر از بدتر هم. برای خودت چرا سینه نمی زنی بدبخت؟ مملکت از من است و به یکی دیگر می خواهم تحویل بدهم؟! و بعد هم ملی هستم باز هم توده ای هستم؟! توده ای این است که برای ملت خودش باشد، نه برای چین و دیگران باشد. دست بردارید از اختلافات، همه زیر پرچم اسلام بیائید اگر بخواهید که همه قدرت ها را کنار بگذارید و خودتان باشید، خودتان با یک اخلاق فاضله، یک مملکت نمونه ای که اخلاق فاضله باشد، یک مملکت نمونه ای که ظلم به دیگران نکند، طمع به مال دیگران نداشته باشد، ظلم هم تحمل نکند، مالش هم به دیگران ندهد. برنامه ما این است که نه ظلم بکنیم و نه ظلم بشنویم، نه می خواهیم به مردم تحمل کنیم، نه تحمل می کنیم تحمیل دیگران را. همه با هم باشید ولله باشد، قصدهایتان را خالص بکنید لله و صفوف تان را فشرده تر بکنید و من امیدوارم که خداوند به شماها نصرت بدهد و نصرت می دهد (انشاء الله.)